(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 28 تیر 1390- شماره 19977

نسيمي از آموزه هاي امام مهدي (عج)
ديدگاه
جاذبه و دافعه رهبري



نسيمي از آموزه هاي امام مهدي (عج)

محمد مهدي رشادتي
آنچه درپي آيه گوشه اي از آموزه هاي حضرت ولي عصر(عج) درخصوص مسائل مربوط به غيبت، انتظار فرج و اخلاق فردي و اجتماعي است كه آن حضرت در ملاقات با برخي خواص ومومنين بيان كرده اند.اينك با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.
امام زمان (ع) همنام رسول خدا (ص) و كنيه اش نيز كنيه آن بزرگوار است.پدرش امام عسگري (ع) جز آن جناب فرزندي به جاي نگداشت و او را نيز در پنهاني وخفا نگهداري فرمود.
ولادت آن مولود مسعود درشب نيمه شعبان سال (255 هـ . ق) صورت گرفت و مادرش كنيزي به نام نرجس بود.
روزي كه پدر بزرگوارش از دنيا رفت پنج سال از عمرشريفش گذشته بود و در همان چند سال اندك، خداوند حكمت و قضاوت را به او عنايت فرمود و او را نشانه و حجت بردو عالم قرار داد.
همچنانكه عيسي بن مريم را در گهواره، منصب نبوت داد، وي را نيز درآن خردسالي، مقام امامت رحمت فرمود. (ارشاد مفيد ج 2ص 474)
اي طبيب درد بي درمان من
اي دواي رنج بي پايان من
اي به يادت آه عالم سوز من
اي زهجرت تيره شام و روز من
اي خليفه حق واي سلطان دين
مصطفي را نورچشم و جانشين
اي وجودت همچو خورشيد جهان
ليك خورشيدي به ابراندر نهان
روي خود از ديدها برتافته
پرتوت برنيك و بربد تافته
گرچه در ابري نهان شد آفتاب
چهره خود را نهفت اندر نقاب
از شعاعش ليك عالم روشن است
روزها پيدا و شبها مكمن است
اي تو خورشيد جهان افروز ما
اي تو روز ما و هم نوروزما
(مثنوي طاقديس ص 77- 78)
آموزه اول: خودي وغيرخودي
معيار در خودي و غيرخودي، براساس ايمان و اعتقاد و موضع گيري سنجيده است و به همين دليل، خويشاوندي و روابط گروهي، حزبي، سازماني و جناحي هيچ تأثيري در خودي بودن و غيرخودي بودن ندارد، محمد بن يعقوب كليني، از اسحاق بن يعقوب، نقل كرده است كه گفت: تعدادي از مسائل مشكل را نوشتم و از محمدبن عثمان عمري خواستم آنها را به حضرت مهدي (عج) برساند و جواب آنها را دريافت كند. او چنين كرد و نامه اي با دست خط آن حضرت برايم رسيد كه درآن نوشته شده بود:
درجواب پرسش تو (كه خداوند راهنمايت باشد و تو را بر دين خويش ثابت قدم نگه دارد و تو را از شر آن دست از بستگان و پسر عموهايم كه مرا انكار كرده اند نگه دارد)
بايد به تو بگويم اين را بدان كه خداوند با هيچ كس خويشاوندي و فاميلي ندارد. هركس مرا انكاركند، از ما نيست و مسيرش، مسير پسر نوح است (كه گمراه شد) .(فرهنگ سخنان حضرت مهدي، ص 173)
براساس تعاليم حيات بخش ديني، هركس از مكتب اصيل اسلام و به فرمايش امام خميني (ره) از اسلام ناب محمدي (ص) و ائمه معصومين (ع) و در زمان غيبت معصوم (ع) از خط ولايت فقيه تبعيت كند، خودي محسوب مي شود و كساني كه خارج از اين خط حركت مي نمايند، غير خودي و گمراه شمرده مي شوند وچنانچه در جهت مقابل حركت كنند، ضد خودي و دشمن محسوب مي گردند.
آموزه دوم: شفاي شيخ حر عاملي
در روايات آمده است، حضرت امام زمان (عج) براي شيعيان دعا مي كند و با دعاي آن امام عزيز، مشكلات وگره هاي اقتصادي، اجتماعي و ... حل مي شود.
مرحوم شيخ حرعاملي دركتاب اثبات الهداه مي نويسد: حدود ده ساله بودم كه به بيماري شديدي مبتلا شدم. به گونه اي كه همه بستگانم كنار بسترم بودند و مطمئن بودند كه تا شب از دنيا مي روم. دراين ساعات من در بين خواب و بيداري بودم كه پيامبر اكرم (ص) و همه امامان (ع) را ديدم و بر يك يك آنها سلام كردم و با آنها روبوسي نمودم. وقتي با امام صادق (ع) روبوسي كردم، ايشان به من سخناني فرمودند كه يادم نماند. جز اين كه به ياد دارم كه برايم دعا كرد.
همچنين امام زمان (عج) هم برايم دعا كرد. چون وقتي به آن حضرت رسيدم و با او دست دادم و روبوسي كردم . گريه كردم وگفتم، اي مولاي من، من مي ترسم دراين بيماري بميرم و به نهايت مطلوبم از علم و عمل نرسم. حضرت به من فرمود: نترس، چون تو دراين بيماري از دنيا نمي روي بلكه خداوند تو را شفا مي دهد و عمري طولاني خواهي داشت. بعد آقا كاسه اي را به دستم داد و من از آب آن نوشيدم و در همان حال بيماريم برطرف شد و شفا گرفتم. فوراً از بسترم برخاستم و در حضور بستگانم نشستم. همگي تعجب مي كردند. اما من چيزي نگفتم. تا اينكه پس از چند روز جريان ملاقاتم را با معصومين (ع) برايشان تعريف كردم. (همان ص 259-260)
آموزه سوم: شفاعت امام براي شيعيان
حضرت در نيايشي مي فرمايد: پروردگارا شيعيان ما از پرتو وجود ما و باقيمانده سرشت ما خلق شده اند. اما آنان به خاطر مغرورشدن به دوستي با ما و داشتن ولايت و از روي بي توجهي، گرفتار گناهان بسياري گشته اند. حال اگر گناهاني كه انجام داده اند، جزو گناهاني است كه بين تو و آنها بايد حل شود (حق الله)، پس به خاطر ما آنها را ببخش و ما هم از آنها راضي هستيم و اگر گناهاني كه انجام داده اند، حق الناس بوده و جزو گناهاني است كه بين خودشان است و بايد حق ديگران پرداخت شود، براي پرداخت بدهي آنان، از خمسي كه در اموال براي ما مقرر فرمودي، به عنوان تقاص و تاوان از بدهي آنان برداشت كن و به طلب كاران آنها بده و آن شيعيان را وارد بهشت كن و از آتش جهنم دورساز و آنها را با دشمنان ما كه گرفتار غضب تو هستند، در يك مكان قرار نده. (همان ص187-188)
بايد توجه داشت كه گناهاني كه مشمول رحمت و شفاعت امام(ع) قرارمي گيرد شامل گناهاني مي شود كه جنبه شخصي و مالي و اين قبيل مشكلات جزيي دارد. اما افرادي كه مرتكب گناهان عمومي و حقوقي مي شوند، مورد شفاعت قرار نخواهندگرفت. مانند خيانت، جاسوسي، قتل نفس، تهمت و افترا به ديگران، رباخواري، همكاري با دشمنان، تجاوز به نواميس مردم، مخالفت با امام و رهبري، پرده دري و آبروي ديگران را حراج كردن و...
آموزه چهارم: زمان ظهور حضرت مهدي(عج)
براساس روايات شيعه، انتظار فرج صاحب الزمان(عج) از وظايف و از جمله مهم ترين عبادات شمرده مي شود. اما مدت زمان انتظار هرگز مشخص نشده است. لذا حتي خود امام(عج) نيز نمي داند در چه زماني مأمور به ظهور خواهدبود و چقدر بايد منتظر باشد.
مرحوم شيخ صدوق از اسحاق بن يعقوب نقل كرده است كه گفت: طي نامه اي سؤالاتي را به محمدبن عثمان سمري (دومين نايب خاص امام) دادم تا جوابي را برايم بياورد. امام زمان(عج) نيز در نامه اي جواب همه پرسش ها را دادند كه يكي از آنها، درمورد ظهور آن حضرت بود:
اما ظهور من و گشايش در گره كار عالم، در اختيار خداوند است و آنان كه زمان خاصي را براي ظهور من معين مي كنند، دروغ گوياني بيش نيستند. (همان ص283) و در نامه اي كه حضرت به شيخ مفيد مي نويسند، تأكيد مي كنند كه: امر ظهور ما ناگهاني و بدون زمان از پيش تعيين شده، فرا مي رسد و آن هم، زماني است كه توبه، دردي از جنايتكاران دوا نمي كند و راه گريز از مجازات ما را ندارند. (همان ص 369)
آموزه پنجم: رهبري علما در زمان غيبت
امام عصر(ع) در پاسخ به پرسش اسحاق بن يعقوب، به خط مبارك خويش، چنين مرقوم مي فرمايند: اما در مورد وظيفه خويش در رويدادهاي جديد و حوادث واقعه (در زمان غيبت كبري) كه برايتان پيش مي آيد و حكم آن را نمي دانيد و تاكنون نيز از ما نشنيديد، به كساني كه راوي حديث ما هستند و علماي دين محسوب مي شوند، مراجعه كنيد. زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من نيز حجت خدا هستم. (همان ص 301)
امام خميني(ره) همانند بسياري ديگر از علماي اسلام، از اين حديث براي اثبات و يا تأييد ولايت فقيه استفاده كرده اند و تأكيد مي كنند كه منظور از حوادث واقعه، مسايل و احكام شرعي نيست بلكه رويدادها و پيشامدهايي از قبيل مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و بين المللي و اقسام گرفتاري ها همچون جنگ و صلح و... مي باشد.در اين گونه حوادث و مشكلات لازم است كه به راويان احاديث يعني همان فقيهان اسلام شناس مراجعه كنيم. امروز فقهاي اسلام حجت خدا بر مردم هستند، همان طور كه حضرت رسول(ص) حجت خدا بود. فقيهان از طرف امام(ع) حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام كارهاي مسلمانان مانند امر حكومت، زندگي مردم، اخذ ماليات، خمس، زكات و درآمدهاي عمومي و مصارف آنها، امور قضايي، نظامي، تربيتي و... به آنان واگذار شده است. (ولايت فقيه ص 97 تا 28)
آموزه ششم: آفتاب پشت ابر
در مسئله غيبت امام(ع) بين دو واژه (حضور و ظهور) تفاوت وجود دارد. وقتي كه آقا غايب است، ظهور ندارد، غايب است يعني از نظرها و ديدگان عموم پنهان است. اما در عين حال حضور دارد و به همين دليل، بسياري از افراد ممكن است ايشان را به صورت ناشناس ببينند. و چون حضورش در جامعه مسلم است، مردم از بركاتش بهره مند مي شوند. حضرت خطاب به اسحاق بن يعقوب فرمود:
اما چگونگي بهره بردن از وجود من در زمان غيبت، همانند بهره بردن از آفتاب است هنگامي كه پشت ابر قرار گيرد. همانا من اهل زمين را از بلاها دور نگه مي دارم، همان گونه كه ستارگان باعث رفع مشكل موجودات آسماني مي شوند.
امام(ع) در فراز ديگري مي فرمايند: براي تعجيل در ظهور من بسيار دعا كنيد كه رهايي شما هم وابسته به ظهور من است: اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم.(همان ص 317)
آموزه هفتم: گناه و طول غيبت
يكي از عوامل مهم طولاني شدن غيبت و تأخير ظهور امام عصر(ع) اثر مستقيم گناهان و كوتاهي هاي ما مسلمانان است. علي بن مهزيار اهوازي مي گويد: در يك سالي در سفر حج پس از نااميدي از ملاقات با امام(ع) بالاخره به يك واسطه اجازه شرفيابي برايم حاصل شد. آن حضرت خطاب به من فرمودند: اي ابوالحسن علي بن ابراهيم بن مهزيار، شب و روز در انتظار ديدار تو، لحظه شماري مي كردم. چه شد كه تأخير كردي و به سوي ما نيامدي؟ ابن مهزيار مي گويد: عرض كردم: اي مولاي من، كسي را نيافتم كه مرا به حضورت راهنمايي كند.
حضرت با تعجبي همراه با پرسش فرمود: كسي را نيافتي كه راهنمايي ات كند؟! سپس با انگشتان مبارك روي زمين كشيد و بعد فرمود: راهنما نداشتن دليل تأخيرت نيست، بلكه شما 1) به مال اندوزي روي آورده ايد 2) در برابر مستضعفان فخر فروشي كرده و با آنان با بي اعتنايي رفتار كرده ايد 3) صله رحم را ترك نموده ايد. به اين دلايل توفيق زيارت ما را پيدا نكرده ايد. پس ديگر چه عذري داريد؟ علي بن مهزيار مي گويد: عرض كردم: توبه كردم.سپس حضرت فرمود: اگر برخي از شماها براي آمرزش بعضي ديگر، از خدا طلب مغفرت نمي كردند، به جز خواص شيعه، كليه انسانها را گفتار و كردارشان هلاك مي كرد. (اشاره به اين كه من برايت از خدا طلب بخشش مي كنم.) (همان ص 318- 319- 320)
آموزه هشتم: خدمت به پدر
جناب شيخ باقر نقل مي كند: يكي از مومنين (كه در حمام دلاك بود) پدر پير و ناتواني داشت و مرتب در خدمت پدر بود و به كارهايش مي رسيد. به جز شب هاي چهارشنبه كه در خدمت پدر نبود و براي عبادت به مسجد سهله مي رفت. اما پس از مدتي، رفتن به مسجد سهله را ترك كرد. پرسيدم: چرا ديگر شب هاي چهارشنبه به مسجد نمي روي؟
گفت: من مرتب به آنجا مي رفتم، تا چهل شب. اما چهلمين چهارشنبه كه خواستم بروم، به خاطر برخي گرفتاري ها رفتنم به تأخير افتاد، تا اين كه نزديك غروب آفتاب حركت كردم كه به شب برخوردم. شب مهتابي بود و يك سوم از راه را رفته بودم. ناگهان ديدم عربي سوار بر اسب، به طرف من مي آيد. وحشت كردم و پيش خود گفتم: الآن است كه بيايد و اموال مرا بگيرد. اما با تعجب ديدم، وقتي به من رسيد، با زبان عربي محلي با من سخن گفت و پرسيد: كجا مي روي؟ گفتم: به مسجد سهله مي روم. پرسيد: از خوردني ها چيزي به همراه داري؟ گفتم: نه. فرمود: دست در جيبت كن، پيدا مي كني. گفتم: مي دانم چيزي ندارم. با تندي فرمود: دست در جيبت كن، پيدا مي كني. وقتي دست در جيبم گذاشتم، فهميدم آن مقدار كشمشي را كه براي كودكم خريده بودم در جيبم مانده است. سپس حضرت خطاب به من فرمودند: مواظب پدر پيرت باش، مواظب پدر پيرت باش، مواظب پدر پيرت باش و بعد از آن از نظرم غايب شد و من از اين جريان دو چيز دانستم. يكي اين كه آن شخص همان مولاي من حضرت مهدي(ع) بود و ديگر اين كه او راضي نيست من حتي شب هاي چهارشنبه هم، از پدرم جدا شوم. (همان، ص 19-29)
آموزه نهم: نيكي به بستگان و فاميل
رسيدگي به فاميل و نيازمندان از ميان آنان، از مصاديق بارز صله رحم است و به همين دليل، اولويت با فقراء و نيازمندان فاميل است.
از امام عصر(ع) پرسيدند: شخصي نيت مي كند كه مقداري از مال خود را كنار بگذارد و به يكي از برادران ايماني خود بدهد. اما پس از آن متوجه مي شود كه دربين فاميل كسي هست كه نيازمند است. آيا مي تواند آن را به فاميل محتاجش بدهد؟
امام(ع) در جواب فرمودند: آن مال را به هر كدام از آن برادران ايماني و فاميل كه از نظر مذهب به او نزديك تر باشند، مي دهد. (يعني شيعه اولويت دارد) و اگر خواست به روايتي كه از امام رضا(ع) رسيده است، عمل كند. حضرت رضا(ع) فرمود: درحالي كه فاميل و رحم انسان محتاج باشد، خداوند صدقه دادن به ديگر فقيران را قبول نمي كند. در ادامه حضرت ولي عصر(ع) فرمود: مي تواند آن مال را بين آن برادر مؤمن و فاميل فقيرش تقسيم كند، تا به ثواب هر دو عمل برسد. (همان ص 381)
آموزه دهم: كدام هديه
از ويژگي هاي امام معصوم(ع) اين است كه در پذيرش هديه، از كسي هديه قبول مي كنند كه آن را از راه حلال تهيه كرده باشد. كه اين خود از الگوهاي رفتاري براي همه كساني است كه برايشان هديه اي مي رسد.
حضرت ولي عصر(عج) در پاسخ به سؤال شخصي فرمودند: اما اموال شما را ما هرگز قبول نمي كنيم مگر اين كه آنها را از مال حرام پاك كرده و خالص كنيد.
از اين پس هركس خواست و مايل بود، با اين شرايط براي ما هديه اي بفرستد كه خوب است و اگرنخواست نفرستد. به هرحال آنچه كه خداوند به ما عنايت كرده است، بهتر است از آنچه كه شما براي ما بفرستيد. (همان ص 387- 388)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فهرست منابع:
- ارشاد شيخ مفيد، ترجمه سيدهاشم رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي
- فرهنگ سخنان حضرت مهدي(عج)، محمد دشتي، انتشارات اميرالمؤمنين(ع)
- مثنوي طاقديس، ملا احمدنراقي، تصحيح علي افراسيابي، انتشارات نهاوندي قم
- ولايت فقيه، امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام

 



ديدگاه

ابعاد آزادي در اسلام
آيت الله جوادي آملي:
ما اگر منبع وحياني داشتيم معناي آزادي را از آنجا مي گيريم و اينكه كجا ممتنع است كجا ممنوع است آزادي تكويني چيست آزادي تشريعي چيست را مشخص مي كنيم و اگر منبع وحياني نداشتيم، آن مواد حقوقي را از آزادي و عدل و مانند آن مي گيريم اما عدل و آزادي و استقلال و مانند آن، پايگاه ندارند. لذا ناچاريم از رسوبات فرهنگي، رسوم عادي، سنتهاي عادي و عادت و آداب مردمي بگيريم كه اين هيچ پايگاه علمي و ديني نخواهدداشت.
بنابراين آزادي در اسلام عبارت از آن شد كه انسان تكوينا آزاد است (يك) تشريعا محدود است (2) اين محدوديت براي مصونيت اوست (سه) و مهمترين آزادي، آزادي اخلاقي و آزادي علمي است (چهار) كه در بخش انديشه، از گزند وهم و آسيب خيال آزاد باشد و در بخش انگيزه هم از آسيب و آفت شهوت و غضب آزاد باشد (پنج) وقتي اين آزاديهاي اخلاقي و مانند آن فراهم شد، آن گاه به آزاديهاي سياسي- اجتماعي كه مي رسد كاملا موفق است. نموداري از اين آزادي را شما درباره وجود مبارك حسين بن علي بن ابي طالب(ع) مي بينيد.

ابعاد حق و تكليف
همان طوري كه عدل، مبناست و اين مبنا را بايد از منبع وحي گرفت، آزادي، استقلال و مانند آن مباني حقوق اند و بايد اين مباني را از منبع وحي استنباط كرد. وحي به ما مي گويد شما در زندگي، حق فردي داريد، حق جمعي داريد، ملت، حق سياسي دارد، حق اجتماعي دارد حق اقتصادي دارد حق فرهنگي دارد؛ ولي هر حق درمقابل تكليف است. ديگران هم حق دارند و ما مكلفيم حق آنها را رعايت كنيم ما هم حق داريم و ديگران هم موظفند كه حق ما را رعايت كنند. تجاوز به حريم ديگري گرچه با رهايي انسان سازگار است ولي با حريت او سازگار نيست. اگر كسي خواست جلوي آزادي و حريت ما را بگيرد ما حق داريم از خودمان دفاع بكنيم و اين مانع را دفع بكنيم و اين يكي از شعب جهاد-يعني جهاد اصغر- خواهدبود ليكن كسي مي تواند جهاد اصغر داشته باشد و در جهاد اصغر پيروز باشد كه در جبهه جهاد اكبر پيروز باشد. يعني همان طوري كه در بيرون دشمن حمله مي كند و قصد آسيب رساندن دارد، در درون هم اين هوا و هوس حمله مي كنند و تلاش و كوشش آنها اين است كه عقل را به اسارت بگيرند.(1)
تضاد فقر با دين داري مردم
اين آيه اقتصاد را ترسيم مي كند كه مال مملكت به منزله خون مملكت است و بايد 360درجه دراين مدار دايره بگردد كه همه اعضاي اين مملكت زنده باشند نه فلج. وگرنه اگر اين مال در يك منحني خاصي از دست سرمايه داري به دست سرمايه داري بگردد، مي شود دولت «بين الاغنياء» يعني در همين نيم دايره فرضا يا در اين منحني تداول دارد و دست به دست مي گردد، بقيه كه كارگر و عمله اند فلج اند، چه اينكه اين منحني كوتاه، دولت باشد كه نظام شرق بر آن بود با سرمايه دار هاي معروف غرب باشند.
... فرمود براي اينكه اين مال كه به منزله خون است يك مدار 360درجه اي داشته باشد همه جا بگردد و همه را زنده كند بايد مسئله في ء و امثال في ء عادلانه توزيع بشود «كي لايكون دوله بين الاغنياء منكم.»
... ملتي كه با اقتصاد و مالش فاصله داشته باشد و فقير باشد، دين داري آن ملت مشكل است.(2)
شاخص هاي حكومت الهي و شيطاني
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
ما دو نوع حكومت داريم؛ حكومت شيطاني و حكومت رحماني. حكومت، اگرحكومت شيطاني باشد، سه اهرم اصلي ابزار كارشان است؛ تطميع كردن چه با پول، چه با پست؛ تهديدكردن براي اينكه مردم را به سوي خودشان بكشند يا با شهوت يا با ترس؛ و تحميق كه عبارت است از سوءاستفاده كردن از باورهاي ديني مردم. اين كار، كار آنها است. اما امام حسين(ع) اين كار را نكرد، بلكه عكس بود... مشخصه حكومت الهي اين است كه هيچ گاه براي پيشبرد اهدافش، از اين ابزار استفاده نمي كند. در حكومت الهي هيچ خبري از اين حرف ها نيست. در حكومت الهي اصلا بحث فريبكاري و بهره گيري از بي خبري مردم و بي خبرگذاشتن آنها نيست. امام حسين(ع) به حسب ظاهر قيامي كه كرد براي اين بود كه حكومتي مادي و شيطاني را براندازد تا به جاي آن حكومتي الهي و رحماني بر مسلمين حكومت كند.
جهل عامل مرگ جامعه
امام حسين دنبال اين بود كه امت اسلامي را اصلاح كند؛ هم ظاهر و هم باطن امت را مي خواست اصلاح كند. البته براي اصلاح باطن، از راه ظاهر بايد وارد شويم. گام اول اين است تا راه براي گام دوم باز شود. به تعبير ديگر «جهل» است كه موجب مرگ شخص و موجب مرگ امت و جامعه است؛ و «بينش» است كه به فرد حيات مي دهد و به اجتماع و امت حيات مي دهد. امام حسين مي خواست اين امت مرده را زنده كند. بنابراين، حركت اصلاحي و امر به معروف و نهي از منكر امام حسين(ع) مقدمه بود براي اينكه به امت شعور بدهد. حضرت مي گويد خودت بايد بفهمي، نه اينكه من به تو تحميل كنم. اصلاً شعور تحميلي نيست. ما همه شعور داريم، عقل داريم، فكر داريم، اما اين را بايد به كار بيندازيم تا خودمان حق را از باطل تشخيص بدهيم.
جابه جايي هدف و وسيله انگيزه
قيام امام حسين(ع)
اين تعبير امام حسين كه خودش مي فرمايد: «و علي الاسلام والسلام» چون دارد مي بيند كه اينها هدف و وسيله را جابه جا كرده اند و اين جابه جايي بعد به تدريج منجر به از بين رفتن اسلام مي شود. در نگاه آنها اسلام اصالت نداشت و هدف نبود. بي بند و باري رواج داشت و در نتيجه در «اصالت الاباحه ها» باز مي شد. باب لاابالي گري باز مي شد و احكام شريعت به دست فراموشي سپرده مي شد. قضيه اين بود. اول جابه جايي هدف و وسيله بود، ولي بعد از آن و به تدريج تمام احكام شريعت فراموش مي شد. اول اسلام هدف بود و حكومت وسيله بود، اما حالا كه حكومت اصل شده و اسلام ابزار است امام حسين(ع) قيام مي كند.(3)
وظيفه رسانه ملي
آيت الله صافي گلپايگاني :
به مسئولين محترم صدا و سيما توصيه مي كنم آنچه در چهارچوب تعاليم اسلامي موجب تقويت معرفت ديني و آگاهي افراد به جريان هاي سياسي و دام هاي ابليسي و انحرافي دشمنان اسلام باشد و سبب شناخت بيشتر انسان نسبت به دين و زندگي سالم مي شود و حس استقلال اسلامي و فروتن نبودن در برابر كفار و مستكبرين را تقويت مي كند، حاكم كنند و از بخش هايي كه متضمن غنا و ساز و آواز و استعمال آلات طرب و مناظر مهيج باشد اجتناب كنند.(4)
لزوم حفظ هويت ديني در نظام اسلامي
افتخار ما اين است كه هويتمان اسلام، قرآن و احكام الهي در جامعه است و بايد تلاش كنيم آنها را در جامعه حفظ كنيم.
... در نظام اسلامي بايد ارزش هاي ديني چون حجاب، تعاليم قرآني جاري باشد و نبايد شاهد هرج و مرج باشيم.(5)
ملاك دوستي و دشمني فقط خدا
آيت الله مصباح يزدي:
مسلمان واقعي بايد ملاك دوستي و دشمني هايش فقط خدا، دين و ايمان باشد. براساس اين ملاك، در اين زمان ما بايد كساني را كه موافق اسلام و نظام اسلامي هستند- چه خويش و چه بيگانه- مثل جان خود دوست داشته و از ايشان حمايت كنيم، و كساني را هم كه با اين نظام مخالفند و درصدد براندازي آن هستند و عليه آن توطئه مي كنند دشمن بداريم و باآنان مخالفت كنيم؛ كساني كه نمي خواهند احكام اسلامي اجرا شود و با صراحت مي گويند ما طرفدار سكولاريزم و تفكيك دين از سياست هستيم. آنان دين را به حاشيه مي رانند و معتقدند دين نبايد در متن زندگي مردم جايي داشته باشد.(6)
آثار و تبعات لقمه حرام درجامعه
آيت الله مظاهري:
يكي از تبعات غذاي حرام، اين است كه توجه و بيداري را از انسان سلب كرده، او را در غفلت فرو مي برد.وقتي چنين شد، حال عبادت ندارد، از نماز لذت نمي برد و بدتر از آن، از گناه لذت مي برد. به مرتبه اي از سقوط مي رسد كه رابطه با خدا برايش مشكل است و نه تنها موفق به خواندن نماز شب نمي شود، بلكه توفيق نماز اول وقت نيز از او سلب مي شود.
از ديگر تبعات مال حرام، پديد آمدن جهل مركب براي انسان است. به اين معنا كه كار زشت درنظر او جلوه نيكويي دارد.قرآن كريم، ورشكسته ترين افراد در قيامت را كسي مي داند كه اعمال ناشايست خود را نيك مي پندارد.
افراد جامعه اي كه مبتلا به مال حرام است، دچار جهل مركب مي شوند. چنين اجتماعي مي رسد به آنجا كه از لحاظ فرهنگي مشكلات فراواني دارد، اما تخيل مي كند كه از برترين فرهنگ ها برخوردار است. فرهنگ اسلام در بين افراد آن جامعه، خرافي تلقي مي شود؛ چادر بين آنان ارزش ندارد، بلكه يك خرافه است. پوشش غربي را امتياز مي دانند. دين، نماز، مسجد و محراب را مسخره مي كنند و رفتارهاي زشت و ناپسند و فرهنگ غرب را نيكو مي دانند. ظلم، درچنين جامعه اي معتبر است و ريا و رشوه، در بين افراد آنان عادي است و امتياز محسوب مي گردد.
راهكار مقابله با فساد اخلاقي، اداري، اقتصادي حكومت
اگر همه دولت ها و ملت ها براي احياي امر به معروف و نهي از منكر برنامه ريزي و تدبير لازم را داشته باشند، دامنه معضلات و مفاسد اخلاقي و اجتماعي دردنيا به شدت كاهش خواهد يافت.
البته نكته مهم دراين جهت آن است كه مسئولان،حاكمان و مردم درهمه كشورها،اصلاح را از خودشان شروع كنند و پس از آن براي اصلاح ديگران و جامعه، گام بردارند.
... اگر مسئولان نهادها و ارگان هاي دولتي، مبارزه با مفاسد اخلاقي، اداري و اقتصادي را از خودشان آغاز كنند و مردم نيز دراين خصوص بي تفاوت نباشند و علاوه بر مراقبت از خود و نزديكانشان، به حد تذكر و ارشاد زباني كه وظيفه حتمي آنان است، به امر به معروف و نهي از منكر بپردازند، در مدت كمي اين معضلات بزرگ برچيده خواهد شد.(7)
آفت بي توجهي به ابعاد مفهومي
و سلوكي قرآن
استاد حسن رحيم پور:
متاسفانه به نظرمي رسد مسئله قرائت قرآن در محافل، بيشتر به صوت احسن توجه مي شود و اين يك نكته انحرافي است كه به آهستگي درمجالس و محافل قرآني راه پيدا مي كند. مبادا كم كم زيبا خواندن قرآن اصالت پيدا كند و ما را به سوي ريتم و آهنگي غير از شان قرآن سوق دهد.
وي با تاكيد بر آنكه قرآن بايد با صوت خوش خوانده شود اما نبايد به صوت زيبا اصالت داد، افزود: پيامبر اكرم(ص) 1400 سال پيش نسبت به اتفاقات جامعه قرآني امروز پيش بيني هايي را داشته و فرموده اند: پس از من كساني خواهند آمد كه فقط قرآن را خوب مي خوانند ولي اقتصاد، سياست، خانواده، دستگاه قضا و حقوق بشري آنها قرآني نيست، آنها فقط قرآن را زيبا مي خوانند و به معنا و مفهوم آن توجهي ندارند. 8
پي نوشت ها
1-حوزه، 8/4/90
2-شفاف، 13/4/90
3- فارس، 14/4/90
4-مهر،12/4/90
5-حوزه، 15/4/90
6-حيات، 11/4/90
7-حوزه، 19/4/90
8-فارس، 12/4/90

 



جاذبه و دافعه رهبري

علي پوريا
مهر و محبت، نشانه هاي رحمت الهي است. نوازش و عطوفت و رأفت، ريشه در رحمت دارد و خاستگاه نيكي و خوشخويي و خوش رفتاري است.
از آموزه هاي قرآني به دست مي آيد كه مهم ترين عنصر جذب دلها نمايش رحمت در شفقت و رافت است. به اين معنا كه اگر انساني بخواهد دل كسي را به دست آورد، مي بايست همچون عسل براي ديگران شيرين باشد تا همگان بر سر سفره او نشينند. اگر كسي بخواهد از ديگران نيز بهره برد مي بايست به عنصر رحمت توجه ويژه داشته باشد. گلها اگر بخواهند پراكنده شوند و امكان لقاح و پرورش را به دست آورند بايد حشرات را به سوي خويش جلب و جذب كنند تا آنان از شهد گل بهره برند و گل نيز از لقاح سود برد.
جامعه انساني در رسيدن به وحدت مي بايست بر محور قطبي چون رهبري گرد آيد و بر مدار آن بگردد تا همانند يك واحد بتواند عمل كرده و به اهداف خود برسد. اگر همه افراد جامعه برمحور قطب، حركت نكنند، به تضاد و تقابل گرفتار مي شوند و از هم مي پاشند. اين جاست كه نقش رهبري در جامعه انساني به خوبي نمايان مي شود.
البته هر از گاهي، برخي از افراد به هر علت دروني و بيروني، خطايي را مرتكب مي شوند و اتحاد و وحدت جامعه را دچار اختلال و پريشاني مي كنند و به سوي بحران مي كشانند، اين جاست كه مهر و رحمت رهبري در سايه شفقت، هر خللي را پر مي كند و هر فتقي را رتق مي نمايد. پس اگر شكافي است به مهر و شفقت پر مي شود و اگر چالشي بروز كرد به محبت برداشته مي شود و رهبري به جاذبه شفقت و رحمت، امت را از بحران به سلامت عبور مي دهد.
مهر رهبر جامعه است كه آرامش را به آن باز مي گرداند و خانواده انساني را در مسير رشد و تعالي و كمال، همراه و همدل و هماهنگ مي كند. (روم، آيه 21)
مهرباني و شفقت رهبري است كه هر فساد را اصلاح و هر گمراهي را به راه مي آورد (آل عمران، آيه 159 و يونس، آيات 84 و 85) چرا كه اگر اين گونه رفتار نشود، همه افراد جامعه همانند سيارات دور خورشيد، چنان دفع مي شوند كه براي خورشيد رهبري، امتي نمي ماند، چنان كه براي امت نيز وجودي باقي نخواهد ماند.
عدل و شفقت، قوه جاذبه و دافعه رهبري
اين كه در فرمايش امام زمان(عج) بر عدل و شفقت به عنوان دو عنصر اصلي در رهبري تاكيد شده، از آن روست كه عدل و شفقت همانند قوه دافعه و جاذبه عمل مي كند تا امت در مدار درست و دقيق و عادلانه بر گرداگرد خورشيد رهبري بگردد؛ زيرا فقدان عدل موجب مي شود تا جاذبه شفقت رهبري، همه را به سوي خود بكشاند و بسوزاند و فقدان شفقت نيز موجب مي شود تا قوه دافعه عدالت رهبري، همه امت را همانند سيارات از خود دور سازد. بنابراين، عدل و شفقت همانند دو قوه دافعه و جاذبه عمل مي كند.
گرايش امت به امام و رهبري، در گرو شفقت مشروط به عدالت است تا تعادل و اعتدال را در جامعه برقرار كند. از اين رو در آموزه هاي قرآني به عناصر دافعه و جاذبه يعني عدل و شفقت توجه خاص شده است تا در جايي كه شفقت و رحمت زيادي، امتي را گستاخ مي كند، دافعه عدالت، آنان را به خط اعتدال بازگرداند و در جايي كه عدالت، جايي براي خطاپوشي نگذاشته است، شفقت همانند قوه جاذبه اي، خطاپوشي كرده و امت را در مدار صحيح خود نگه دارد. (آل عمران، آيات 159 و توبه، آيه 128 و مريم، آيه 13 و نيز يوسف، آيات 91 و 92 و آيات بسيار ديگر)
البته همان اندازه كه عناصري چون شفقت، مهرباني، رافت، محبت و رحمت، در كنار عدالت در رهبري لازم است تا امت در مدار درست و صحيح خود بگردد و به كمال دست يابد، همچنين لازم است تا امت از دو عنصر اساسي رفتار هنجاري (حسن سيرت و رفتار) و انصاف بهره برد و در رفتارهاي اجتماعي از مدار هنجارها و انصاف بيرون نرود. در اين صورت است كه جامعه اسلامي تحقق خواهد يافت و انسان در يك بستر مناسب و سالم به خدايي و پروردگاري دست مي يابد.
رهبري در زمان هاي دشوار و رفتارهاي نادرست امت و بويژه كارگزاران نظام مي بايست خوش خويي و مهرباني را چنان مراعات كند تا عضو گريخته از مدار به مدار بازگردد و اجازه داده نشود تا حتي يكي از اعضاي امت به دليل اشتباه و خطايي از مدار خارج شود. (آل عمران، آيه 159)
در جايي كه كارگزاران و يا عضوي از اعضاي امت اسلام، در اثر خطا و فتنه يا اشتباه خود يا ديگران، از مدار رهبري بيرون روند مي بايست جاذبه اي قوي تر از شفقت و رحمت رحيمي اعمال شود تا عضو گريخته به مدار صحيح و جايگاه پيشين خود بازگردد و زمينه براي تباهي عضو و كارگزار فراهم نيايد كه خسران آن دامنگير رهبري و امت نيز خواهد شد. هر عضو و كارگزاري در امت سازي جايگاه و نقشي دارد كه مي بايست دانسته و برپايه آن رفتار شود. البته گاه لازم است تا عضوي قطع شود، ولي اين زماني است كه ديگر همه راه هاي جذب و جلب از مغفرت و رحمت و شفقت رحيمي به بن بست برسد؛ چنان كه حضرت موسي(ع)، سامري را به سبب گمراه سازي جامعه و تهديد رهبري و خطر انحراف و فتنه، از جامعه طرد كرد و پيامدها و درد و رنج اين جراحي عظيم را پذيرفت.
به هر حال، مهرباني و شفقت از مهمترين ابزارهاي رهبري و مهم ترين قدرت و قوت جاذبه خورشيد رهبري است كه مي بايست براي همگان بويژه خطاكاران اعمال شود. بدين ترتيب جامعه به سلامت از هر گردنه فتنه و آزمون و توطئه اي مي گذرد و به ساحل آرامش و امنيت مي رسد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14