(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 28 تیر 1390- شماره 19977

واكاوي اوضاع فعلي كودكان كار در ايران
حراج كودكي، در همين نزديكي
موتورسواران بي قانون
خطري كه بايد جدي گرفت
رشد منفي جمعيت كشور در سال هاي آينده
اخبار هفته



واكاوي اوضاع فعلي كودكان كار در ايران
حراج كودكي، در همين نزديكي

امين اميري
دست هاي نحيف و استخواني اش را زير رگبار آفتاب مي گذارد و گرماي نيمروز، به چشم هاي عابران خندان خيره مي شود.
خيلي زود پاي به دنياي آدم بزرگ ها گذاشته است و حالا نفس كشيدن اش در اين شهر شلوغ و خشن به معجزه و اقبال گره خورده است. بي رمق ، ثانيه هاي كودكي اش را دود مي كند و امروز به جاي خنديدن و فوتبال بازي كردن در كوچه ها، ساقي فال ها و اشعاري شده است كه حتي نمي داند چه كسي آن ها را سروده است!
چراغ سبز مي شود و من ديگر مي توانم به سمت اش بروم. مي گويم خبرنگارم و آمده ام با هم دوست شويم اما خسته تر از آن است كه بخواهد بين آدم ها، تميز قايل شود. بلافاصله مي گويد: «آمده اي فال بخري؟» سرم را به نشانه تأييد تكان مي دهم و خوشحال مي شود كه از شر يك فال ديگر هم خلاص شده است. سطح شانه هاي مان حداقل 50 سانتي متر با يكديگر فاصله دارند و اين يعني كه من چند برابرش سن دارم. مي گويد اسمش سعيد است و هر دو در گوشه پياده رو مي نشينم و او تا 120 ثانيه مانده به قرمز شدن چراغ راهنما از روزگارش مي گويد: «پدرم چاه كن است و مادرم هم مجبور است از دو خواهر كوچك تر از خودم مراقبت كند. صبح ها ساعت هشت مي آيم سر چهارراه و هوا كه تاريك مي شود، فقط خودم به تنهايي با اتوبوس به خانه مي روم.»
وقتي با آن لحن معصومانه مي گويد: فقط خودم به تنهايي به خانه مي روم، انگار مي خواهد به من بفهماند كه ديگر بزرگ شده و استخواني تركانده است. من نيز هم سازش جلو مي روم و مي گويم كه ماشاءالله براي خودت مردي شده اي و معلوم است كه بايد فقط خودت به تنهايي به خانه بروي. اما وقتي مي گويد كه هشت سال بيشتر سن ندارد و امسال هم مدرسه را رها كرده است، از پايه فرو مي ريزم و در كوششي ناموفق سعي مي كنم خودم را معمولي نشان دهم. اما اسب چموش اندوهم رام شدني نيست و انگار سعيد از چهره ام همه چيز را مي خواند: «خيلي ناراحت نشو آقا. امسال پدرم قول داده مرا به مدرسه بفرستد. تازه تابستان هم مي خواهيم با پدر و مادرم به كنار دريا برويم.»
اين جاي گفت وگو را خيلي دوست داشتم. نه به خاطر قول هاي راست يا شايد دروغي كه پدر سعيد گفته بود، بلكه به اين خاطر كه سعيد با آن قد و قواره كوچك اش گويي احساس وظيفه مي كرد كه به من دلداري بدهد تا مبادا ناراحت از كنارش بروم. در آرامشي سنگين و بي اعتنا به صداي مهيب اتومبيل هاي آهني، سعيد را در آغوش مي كشم و در همين لحظه فرصت 120 ثانيه دوستي مان تمام مي شود. رفيق كوچكم بايد سر كارش برگردد تا مبادا مادرش مجبور شود سفره را براي نان سفره بفروشد!
چند چهارراه پايين تر مي روم و بوي مطبوع اسپند گواهي مي دهد كه اين جا هم چند كودك كار، دوران شيريني كودكي را به بهاي خرجي امروز به حراج گذاشته اند.
نزديك تر كه مي شوم، دخترك خردسال به يكباره برمي آشوبد و با اضطراب مي گويد: «پليس هستي؟» تا لبخند مي زنم و پولي براي اسپندش مي دهم، تازه خيالش راحت مي شود و روي چمن هاي بلوار مي نشينيم. مريم 9 سال دارد و با برادر شش ساله اش در ميان اتومبيل ها مي گردند و اسپنددود مي كنند. پدر مريم سال هاست آن ها را رها كرده است و اصلا نمي دانند كه پدرشان زنده هست يا نه! مادرشان هم در خانه قالي بافي مي كند. مي گويم كسي هم اين جا اذيت تان مي كند؟ مريم به نحوي كه انگار جلوي دوربين نشسته باشد، با مظلوميت خاصي روسري كوچك و وصله دارش را درست مي كند:«دو بار من و برادرم را با يك ماشين بردند يك جايي كه اولش خيلي گريه كرديم ولي بعد به ما غذا و كلي خوراكي خوب دادند. گفتند كه ديگر در خيابان كار نكنيم و برويم درس بخوانيم اما مادرم مي گويد كه اگر پول نداشته باشيم، صاحب خانه بيرون مان مي كند.»
دانه هاي درشت عرق روي پيشاني برادر مريم مي غلتد و روي گونه هايش مي ريزد. تكه اي سيب سرخ دستش گرفته و بي آن كه علاقه اي به گفت وگوي من و خواهر خردسالش نشان دهد، با ولعي دردآور به سيبي گاز مي زند كه شايد عابران به او هديه داده اند.
حالا مريم اسپندهاي نو را بر روي دانه هاي كهنه مي ريزد و دست در دست برادرش، ميان كندوي انسان و ماشين غرق مي شوند. چقدر زود چشمم آن ها را ميان جمعيت پرشمار، گم مي كند. همان گونه كه مادر بي وفاي خوشبختي، سال هاست اين كودكان اش را ميان جنگل آسفالت گم كرده است.
لحظه اي مكث مي كنم و ناآگاه به ياد مي آورم كه بسياري از كودكان كاري كه در خيابان ها دست فروشي مي كنند، از اتباع كشور افغانستان هستند كه شرايط سخت پناهندگي در كشوري ديگر، موجب شده است كه كودكان آن ها نيز دستخوش فقر و تنگدستي شوند.
براي يافتن اين كودكان و غيربومي، مسير زيادي نمي پيمايم. دو كودك بازيگوش با لهجه محلي شان با يكديگر بلند بلند حرف مي زنند و دو جعبه آدامس زرد رنگ، تمام سرمايه آن روز آن هاست. سه نفري آدامسي مي خوريم و مسابقه باد كردن آدامس ها هم صميميت مان را چند برابر مي كند. شيرمحمد 11 ساله و احمد 10 ساله، پسر عمو هستند و پدر هر دوي آن ها كارگر ساختمان است كه به قول خودشان با فروش اين آدامس ها مي خواهند براي خانه كمك خرجي در بياورند. با وجود آن كه والدين احمد متولد افغانستان اند ولي احمد اصلا خاك افغانستان را نديده است و در ايران به دنيا آمده است. برخلاف شيرمحمد كه كم حرف و ساكت است، روابط عمومي احمد، دست كمي از يك خبرنگار ندارد و با تسلطي جالب بر كلمات مي گويد: «شايد خنده تان بگيرد ولي آرزوي من خريدن دوچرخه و كامپيوتر و اين جور چيزها نيست. من فقط آرزو دارم كه بتوانم شناسنامه بگيرم. آخر خيلي دوست دارم به مدرسه بروم ولي مي گويند به من شناسنامه نمي دهند. درست است كه الان تابلوي همه مغازه ها را مي خوانم و حتي مي توانم بعضي از كلمات را بنويسم اما اصلا مدرسه نرفتم. با پسر همسايه مان كه مدرسه مي رود، دوست هستم و حتي بعضي وقت ها با هم تمرين هاي كتاب اش را حل مي كنيم.»
به شيرمحمد مي گويم تو هم بلدي تابلوي مغازه ها را بخواني؟ با فروتني تمام مي گويد: «من به اندازه احمد باهوش نيستم. او از من كوچك تر است ولي بيشتر از من مي فهمد. فقط اسمم را مي توانم بنويسم.»
شيرمحمد انگشتان لاغرش را روي پياده رو مي كشد تا اسمش را با تلي از خاك هاي انباشته بر روي زمين بنگارد. چقدر دلم مي خواست اين انگشتان ضعيف، به جاي لمس سنگ فرش هاي پياده رو، گچ هاي كلاس درس را مي فشرد. احمد و شيرمحمد از كنار مجسمه ميدان فردوسي تهران برايم دست تكان مي دهند و مي روند. امروز ديگر بيشتر ايمان مي آورم كه دنياي همه كودكان، از هر رنگ و دياري چقدر پاك و مشابه يكديگر است.
حالا مجنون وار گمان مي كنم ديگر سرهر چهار راه بايد منتظر كودك كاري باشم كه با التماس هم شده مي خواهد همچنان نان آور خانواده باقي بماند. سعيد و مريم و احمد تنها خردسالاني نيستند كه كودكي شان به تاراج رفته است. مطابق گزارش هاي سازمان آمار ايران، درحال حاضر نزديك به دو ميليون و 500 هزار كودك خياباني و مطابق آمارهاي غيررسمي هم بالغ بر هفت ميليون كودك كار در سراسر كشور وجود دارد.
البته بديهي است كه بسياري از اين كودكان كار، طعمه باندهاي مخوفي مي شوند كه به اشكال مختلف آن ها را استثمار مي كنند. بسياري از ما داستان كودكان كاري كه هر روز با سرويس آن ها را سر چهارراه ها پياده كرده و در زمان مشخصي هم آن ها را برمي گردانند شنيده ايم. اما نمي توان چشم ها را بر روي حقايق بست و همه اين كودكان كار را عضوي از باندهايي به شمار آورد كه با تحريك احساسات مردم، پول كلاني به جيب مي زنند. بسياري از اين كودكان واقعا نان آور كوچك خانواده هستند و براي گروه و دسته خاصي كار نمي كنند.
به بيان ديگر، وجود باندهاي مختلفي كه از كودكان به عناوين مختلف بهره كشي مي كنند، توجيه خوبي براي كم كاري دستگا ه هاي مسئول در امر حمايت از كودكان خياباني نيست. زيرا با كمال تاسف، بارها شنيده ايم كه عنوان مي شود بسياري از اين كودكان اصلا به حمايت هاي دولتي نياز ندارند زيرا بسياري از آن ها توسط باندهاي پرنفوذ حمايت مي شوند. حال درجواب بايد گفت كه اتفاقا وجود همين باندها بايد خود كاتاليز ري باشد كه مقام هاي ذي ربط، نسبت به پديده زشت (كودكان كار) حساس تر باشند و درصدد انهدام يا حداقل تضعيف چنين گروه هاي غيرانساني برآيند. در واقع وجود چنين گروه هايي، هيچ ربطي به كودكان معصومي ندارد كه بازيچه اميال شيطاني باندهايي سودجو شده اند و حمايت مطلق از اين كودكان (اعم از اين كه به جاي خاصي وصل هستند يا نيستند) از وظايف اصلي دولت به شمار مي آيد.
همچنين در حال حاضر شاهد هستيم كه معضل كودكان خياباني بين نهادهاي بهزيستي، شهرداري و گاه پليس اجتماعي پاس كاري مي شود و ارگان خاصي، مسئوليت اصلي سر و سامان دادن به اين خردسالان قرباني شده را برعهده نمي گيرد.
متاسفانه، شرايط به گونه اي پيش رفته است كه بين نهادهاي مسئول در اين حوزه، موازي كاري و تداخل شديد وظايف مشاهده مي شود. هرساله و به خصوص در فصل گرما كه تعداد كودكان خياباني افزايش مي يابد، بسياري از اين كودكان توسط شهرداري وگاه نيروي انتظامي از سطح معابر جمع شده و به بهزيستي تحويل داده مي شوند؛ اما بهزيستي به دليل نداشتن بودجه كافي وگاه به دليل ضعف مديريتي، پس از چند روز اين كودكان را دوباره به خانواده هايشان برمي گرداند! از آن جا كه خانواده هاي فقير اين كودكان، همچنان نيازمند دست هاي كوچك كودكان شان هستند، دوباره اطفال خود را به معابر عمومي سرازير كرده و اين سيكل باطل مدام تكرار مي شود.
حال سؤال اصلي اين جاست كه اگر قرار است پس از چند روز ماندن در اقامت گاه ها، دوباره كودكان كار به خانواده هاي فقير يا بدسرپرستشان تحويل داده شوند، پس اصلا چرا نهادهاي مسئول به خود زحمت مي دهند و با صرف بودجه اي چشمگير، كودكان كار را از سطح معابر جمع مي كنند؟
علاوه بر اين چرخه معيوب كه هر ساله بارها و بارها تكرار مي شود، در اجراي طرح جمع آوري كودكان كار نيز نقايص فراوان ديده مي شود. مشاهدات متعدد خبرنگاران و همچنين ميزان ترس اين كودكان از متوليان طرح جمع آوري كودكان كار، خود قرينه واضحي است كه گاه با اين كودكان به مثابه يك مجرم برخورد مي شود!
پديده كودكان كار، معلولي است كه از دل صدها علت رنگارنگ برخاسته است. نبود شغلي پايدار و امن براي سرپرستان خانواده، فقر مادي بسياري از خانواده هاي داراي كودكان كار، توزيع ناعادلانه ثروت ملي وعدم فرهنگ سازي در اين حوزه، از جمله علت هايي هستند كه معلولي به نام كودك كار را مي آفريند. هر لحظه اي كه يك سرپرست خانوار، به هر علتي شغل اش را از دست بدهد، آنگاه پتانسيل بالقوه اي براي اضافه شدن يك كودك كار ديگر به خيابان ها ايجاد مي شود. بواقع وجود رابطه مستقيم بين امنيت شغلي سرپرست خانواده و عدم حضور كودكان خياباني، رابطه اي غيرقابل انكار است.
حميد حسيني زاده، كارشناس جامعه شناسي و پژوهشگر اجتماعي در گفت وگو با كيهان معتقد است: «استخوان بندي و سنگ بناي يك جامعه سالم، به نحوه ارتباط گروه هاي مختلف جامعه و تعامل آن ها با يكديگر وابسته است. در جامعه اي كه به هر دليلي، يك گروه خاص خود را منفك از ساير گروه هاي جامعه بداند، آنگاه بايد به بنيان هاي انساني آن جامعه شك كرد. به طور مثال، فرض كنيد يك گروه مرفه و يا يك گروه خاص در جامعه، احساس كند كه هيچ وظيفه اي نسبت به رفع مشكلات كودكان كار ندارد. حال در چنين شرايط انفعال و بي مسئوليتي، خيلي سخت است كه بتوان يك اراده جمعي و عمومي را براي ريشه كن كردن پديده كودكان خياباني تحقق بخشيد.»
حسيني زاده در ادامه به يكي از مشكلات نوظهور در حوزه كودكان كار اشاره مي كند و مي گويد: «بدبختانه شرايطي پيش آمده است كه بسياري از افرادي كه ادعاي فعاليت در راستاي احقاق حقوق كودكان كار را دارند، تنها براي شهرت و نام و نشان وارد اين عرصه مي شوند. به دليل سال ها فعاليت در حوزه كودكان كار، شاهد هستم كه بيشتر افرادي كه در بسياري از انجمن هاي غيردولتي فعال هستند، تنها به اين دليل كه به آن ها بگويند «فعال حقوق كودكان» در جلسات و نشست هاي مختلف شركت مي كنند اما اگر واقعا در مقام انتخاب قرار بگيرند و مجبور شوند كه بين شهرت شان و رفاه واقعي كودكان كار، يكي را انتخاب كنند، آنگاه مطمئن باشيد به راحتي كودكان خيابان را زير پا له مي كنند تا مبادا وجهه و اعتبارشان خدشه دار شود.»
اين كارشناس علوم اجتماعي، راه حل كمك رساني عملي به اين دسته از كودكان بي پناه را در تأسيس فوري «مركز جامع رسيدگي به كودكان كار» مي داند و تصريح مي كند: «تا وقتي كه يك نهاد رسمي، شجاعانه پاي به ميدان نگذارد و تمام مسئوليت هاي كودكان كار را برعهده نگيرد، وضع به همين منوالي كه مي بينيد باقي خواهد ماند. شوخي كه نيست، وقتي درحال حاضر چند ميليون كودك كار داريم، يعني اين كه مشكل كودكان كار دارد رفته رفته به يك بحران ملي تبديل مي شود. در هيچ كجاي جهان، مسئوليت رفع يك بحران ملي را بين ده ها اداره با ربط و بي ربط تقسيم نمي كنند. بلكه بايد وظيفه رفع اين بحران را به يك سازمان خاص واگذار كرد و يا حتي مي توان يك سازمان جديد براي رفع اين بحران سنگين تأسيس كرد تا مبادا روزگاري وضعيت هشداردهنده كودكان خيابان در ايران، به مرحله غيرقابل كنترل منتهي شود و آنگاه همه از عمق فاجعه، انگشت حيرت بگزيم.»
به هر روي، نبايد فراموش كنيم كه شور بختانه آينده درخشاني هم براي بسياري از اين كودكان كار به انتظار ننشسته است. نمي گوييم كه همه كودكان كار در آينده به دام ارتكاب جرايم گرفتار مي شوند اما تصور كنيد وقتي جامعه اي كودك كارش را ساليان سال به حال خود رها كرده و براي او ارزشي قائل نشده است، ديگر نبايد توقع داشت كه همان كودك در سن بزرگسالي براي همين جامعه بي احساس دل بسوزاند و يا اصلا كوچك ترين انگيزه اي براي خدمت رساني داشته باشد. ترديدي نيست كه رها كردن كودكان كار در دنياي تيره و تارشان، همچون پرتاب بومرنگي است كه عواقب اش دير يا زود به سوي خودمان برمي گردد!

 



موتورسواران بي قانون

طرح ساماندهي موتورسيكلت سواران پايتخت همزمان با حضور رئيس پليس جديد راهور تهران در دستور كار قرار گرفت. طرحي كه براساس آن 90درصد موتورسواران تحت پوشش آموزش و كنترل پليس قرار گرفته و ديگر تخلفي را مرتكب نشوند. سه ميليون موتورسواري كه روزانه صدها هزار تخلف از جمله عدم استفاده از كلاه ايمني، عبور ممنوع و پارك در پياده رو را انجام مي دادند.
برخوردهاي سلبي و توقيف هيچ گاه تأثيري در كاهش تخلفات موتورسواران نداشت. اجراي طرح هاي ضربتي و ايجاد گشت ضربت هيچ گاه نتوانست موتورسواران را به سمت قانون گسيل دهد. به همين دليل بود كه پليس طرح آموزش موتورسواران متخلف را به اجرا درآورد. سردار حسين رحيمي رئيس پليس راهور در اين باره گفت: تاكنون بيش از 10هزار موتورسوار متخلف در تهران تحت آموزش قرار گرفته و سوگند اجراي قانون خورده اند. در اين دوره ها موتورسواران با تخلفات آشنا شده و پليس راه هاي جلوگيري از بروز تخلفات را به آنها يادآور مي شود.
اگرچه راه هاي فرهنگي و پيشگيرانه براي كاهش تخلفات موتورسواران مناسب است اما برخي از موتورسواران همچنان اصرار به ارتكاب تخلف دارند كه بايد با آنها برابر قانون برخورد كرد.
حيدر رستمي كارشناس ترافيك گفت: 10درصد از ترافيك پايتخت به علت ترددهاي غيركارشناسي و بدون ضابطه موتوسيكلتها است. اكثر رانندگان موتوسيكلتها بدون آموزشهاي اوليه و تنها با يك امتحان راكب اين وسيله نقليه مي شوند.
وي مدعي شد: پليس بايد با رانندگاني كه مرتكب تخلفات حادثه ساز و يا بر تكرار تخلف اصرار دارند برخورد قاطع كند. اين گونه رانندگان تنها با استفاده از ابزار قانوني دست از ارتكاب تخلف برمي دارند.
يكي از راههاي جلوگيري از ارتكاب تخلفات از نظر پليس پاكسازي معابر با اجراي طرح هاي ضربتي است. اگرچه اين طرح ها به صورت مقطعي بسيار تأثيرگذار است اما در درازمدت بدون حضور مأمور اين مكان ها بار ديگر به صورت اوليه درمي آيد.
سرهنگ كرمي معاون عمليات پليس راهور تهران در گفت وگو با مهر با اشاره به افزايش طرح هاي ضربتي پليس راهور اظهار داشت: هم اكنون طرح هاي دائمي در خيابان 17شهريور، امام خميني(ره)، جمهوري و ولي عصر اجرا مي شود و از تردد موتورسواران در خطوط ويژه جلوگيري شده است.
وي ادامه داد: معتقديم با پاكسازي معابر و حضور دائمي پليس، رعايت قانون به عادت تبديل شده و راكبان موتوسيكلت ديگر مرتكب تخلفات حادثه ساز نمي شوند.
خط ويژه جولانگاه موتورسواران
روزانه 400 موتورسيكلت در خطوط ويژه در حال تردد هستند كه راكبان بسياري از آنها حتي كلاه ايمني نيز به همراه ندارند.
رستمي با اعلام اين مطلب افزود: ميزان تعداد تصادفاتي كه در خطوط ويژه رخ مي دهد بسيار چشمگير است. مي توان گفت 70درصد تصادفات خطوط ويژه ميان اتوبوس و موتوسيكلت رخ مي دهد. اين در حالي است كه 80درصد راكبان موتوسيكلت ها در اين تصادفات دچار صدمات جبران ناپذير و 20درصد نيز جان خود را از دست مي دهند. موتورسواراني كه شايد با اندكي رعايت قانون و قاطعيت پليس در جلوگيري از ورود آنها به خطوط ويژه هم اكنون زنده بودند و دهها خانواده براثر غفلت لحظه اي دچار مصيبت نمي شدند.
سردار رحيمي با اشاره به اجراي طرح نظارت ويژه روي خطوط ويژه تصريح كرد: اين خطوط به شدت از سوي مأموران كنترل مي شود. سال گذشته تنها در يك عمليات پنج هزار موتوسيكلت متخلف در خيابان 17شهريور توقيف و 12هزار موتور نيز اعمال قانون شدند. طرح برخورد با موتورسواران متخلف در تهران ادامه دارد و هيچ گاه تعطيل شدني نيست. هم اكنون مأموران راهور هفته اي يك مرتبه در خيابان 17شهريور طرح سراسري اجرا مي كنند.
زوج و فرد كردن موتورسواران مسكوت ماند
طرح زوج فرد كردن موتورسيكلت ها اگرچه از سوي شوراي عالي ترافيك و استانداري تهران مطرح شد اما هيچ گاه از سوي پليس راهور جدي گرفته نشد. پليس معتقد است كنترل سه ميليون موتورسيكلت امري ناممكن است و امكان اجراي طرح زوج و فرد براي اين وسيله نقليه وجود ندارد.
اگرچه تاكنون بسياري از مشكلات موتورسواران رفع نشده است اما پليس با انجام اقدامات ويژه با احداث پهلوگاه ها و ساماندهي خيابان هاي مركزي شهر، جاي پارك بسياري از موتورسواران را در خيابان هاي مولوي، جمهوري و امام خميني(ره) فراهم كرده است تا اندكي از بي قانوني آنها كاسته شود.
با اين وجود به نظر مي رسد موتورسواران به معضلي هميشگي براي تهران تبديل شده اند و ديگر بايد به مسكن هاي مقطعي عادت كرد.

 



خطري كه بايد جدي گرفت
رشد منفي جمعيت كشور در سال هاي آينده

مديركل دفتر آمار و اطلاعات جمعيتي و مهاجرت سازمان ثبت احوال كشور با اشاره به تولد 8/1 نوزاد به ازاي هر مادر در سال گذشته، نسبت به رشد صفر و در ادامه رشد منفي جمعيت در سال هاي آتي هشدار داد.
علي اكبر محزون در نشست خبري كه در آستانه روز جهاني جمعيت در سازمان ثبت احوال كشور برگزار شد به ذكر اطلاعات و آمارهاي مربوط به وقايع حياتي در سال 89 پرداخت و عنوان كرد: در سال گذشته يك ميليون و 364 هزار و 523 واقعه ولادت در كشور ثبت شد كه از اين تعداد 698 هزار و 328 نفر پسر و مابقي دختر بوده اند.
يك ميليون و 75 هزار ولادت به ثبت رسيده كه از اين تعداد در نقاط شهري حدود 289 هزار ولادت در نقاط روستايي به ثبت رسيده است.
نسبت جنسي در زمان تولد براساس اطلاعات ثبتي، 105 بوده است كه اين ميزان معادل حدود ميانگين جهاني است.
ولادت 17 هزار و 303 دوقلو، 611 سه قلو، 38 چهار قلو و سه مورد پنج قلو از مواردي است كه در سال گذشته در اطلاعات جمعيتي كشور ثبت شده است. روند ثبت ولادت در كشور به نظر صعودي مي رسد، اما بايد اثر افزايش جمعيت از آن كسر شود تا به يك اثر واقعي تحت عنوان شاخص «نرخ خام مواليد» دست يابيم.
نرخ خام مواليد حاصل نسبت ولادت هاي ثبت شده در سال مورد نظر به جمعيت برآورد شده براي آن سال است و در سال 89 نرخ خام مواليد 5/18 در هزار بوده است. به اين معنا كه 5/18 ولادت به ازاي هر هزار نفر در كشور به ثبت رسيده است.
در سال گذشته440 هزار و 538 واقعه فوت در كشور ثبت شده است كه حدود 223 هزار نفر از اين تعداد مردان و مابقي متعلق به زنان است.
291 هزار و 784 از وقايع فوت ثبت شده در نقاط شهري صورت گرفته و مابقي نيز در نقاط روستايي ثبت شده است.
نرخ خام وفات در سال گذشته 6 در هزار به دست آمده است؛ اين در حالي است كه در دهه 60 كه با رشد روزافزون جمعيت مواجه بوديم اين نرخ رقمي بيش از 8 بوده است.
وي در ادامه با اشاره به احصاي نرخ رشد طبيعي جمعيت توسط سازمان ثبت احوال كشور با استفاده از وقايع فوت و ولادت اظهار كرد: اين نرخ در سال گذشته 25/1 بوده است در حالي كه مركز آمار ايران براساس سرشماري هاي سال هاي 75 تا 85 نرخ رشد جمعيت را 62/1 اعلام كرده بود.
مركز آمار ايران، آمارهاي مهاجرت را نيز در نرخ محاسبه شده خود از جمعيت لحاظ مي كند، در حالي كه نرخ رشد طبيعي جمعيت كه توسط سازمان ثبت احوال احصا مي شود تنها براساس تولد و وفات در جمعيت ايراني به دست مي آيد.
برابر آمارهاي بدست آمده در سال 89، 56 سال زمان لازم است تا جمعيت كشور دو برابر جمعيت فعلي شود.
براساس آمار جمعيت متولدان اول مهر 83 تا 31 شهريور 84، در سال تحصيلي جديد 573 هزار و 634 پسر و نيز 546 هزار و 674 دختر آماده ورود به مقطع ابتدايي هستند.
كشور وارد مرحله ميانسالي مي شود
مديركل دفتر آمار اطلاعات جمعيتي و مهاجرت ثبت احوال با بيان اينكه در پروسه گذار سني جمعيت كشور، 4 مرحله كودكي، جواني، ميانسالي و كهنسالي وجود دارد اعلام كرد: جمهوري اسلامي ايران از سال 90 وارد مرحله سوم گذار سني جمعيت يعني دوره ميانسالي مي شود.
اين بدان معناست كه در هرم سني جمعيت كشور تعداد افراد 30 تا 64 ساله بيشتر از ساير گروه هاي جمعيتي خواهد بود.
در سالهاي 75 تا 89 كشور ما دوره گذار سني جمعيت در دوره جواني را سپري كرده است.
جمعيت كشور از سال 1410وارد مرحله كهنسالي مي شود بر اين اساس برنامه ريزي هاي لازم با نگاه به توسعه پايدار بايد پيش بيني شود.
نرخ رشد طبيعي جمعيت در سال گذشته، 25/1 بوده است
برنامه اول توسعه كشور، اولين و آخرين برنامه اي بود كه در آن سياست هاي جمعيتي به صورت صريح و شفاف ذكر شده بود برابر احكام اين برنامه نرخ رشد جمعيت بايد از 2/3 در زمان تدوين برنامه اول به 3/2 در سال 90 كاهش مي يافت. اين در حالي است كه هم اكنون اين نرخ، 25/1 است.
تعداد تولد مولود زنده به دنيا آمده به ازاي هر مادر نيز در سال هاي برنامه اول توسعه رقمي معادل 4/6 بوده است در حالي كه براساس اين برنامه اين رقم در سال 90 بايد به 4 كاهش مي يافت، هم اكنون با نرخ 8/1 نوزاد به ازاي هرمادر مواجه هستيم كه اين موضوع حاكي از سياستهاي كنترل جمعيت در دهه هاي گذشته و تأثيرپذيري از تحولات جهاني است.
مديركل دفتر آمار و اطلاعات جمعيتي و مهاجرت ثبت احوال از ثبت 891 هزار و 627 ازدواج در سال گذشته خبر داد و افزود: نرخ ازدواج در اين سال 1/12 در هزار است كه اين رقم نسبت به سال پيش از آن ثابت است.
بيشترين ازدواج ها در سن 20 تا 24 سالگي براي مردان و زنان به ثبت رسيده است و بيشترين تركيب سني ازدواج نيز حاصل مردان 20 تا 24 ساله با زنان 15 تا 19 ساله بوده است.
كاهش رشد طلاق از 13 به 1/9 درصد در سال گذشته
محزون با اشاره به ثبت 137 هزار و 200 فقره طلاق در سال گذشته اظهار كرد: نرخ رشد طلاق در سال 89 نسبت به سال قبل از آن 1/9 درصد بوده است. در حالي كه اين رقم در دوره قبل بيش از 13درصد بوده است.
به ازاي هر 5/6 ازدواج در سال گذشته يك طلاق در كشور به ثبت رسيده است و اين در حاليست كه اين نرخ در سال قبل از آن حدود 7 بوده است.
اميرعلي، ابوالفضل و اميرحسين براي پسران، فاطمه، زهرا و ستايش براي دختران به ترتيب بيشترين فراواني را داشته است.
تهران و سمنان، ركورددار بيشترين و كمترين ازدواج در سال گذشته
به گزارش ايسنا، محزون در ادامه از ثبت بيشترين ازدواج در فروردين ماه سال گذشته خبر داد و افزود: استان تهران با 121 هزار و 6 ازدواج و سمنان با 6هزار و 220 ازدواج بيشترين و كمترين ثبت ازدواج را در سال گذشته داشته اند.
مهلت قانوني ثبت ولادت 15 روز و ثبت فوت 10 روز پس از واقعه است بيش از 98درصد اطلاعات مربوط به تولد كه در سال گذشته ثبت شده است مربوط به همان سال بوده است و در مورد فوت نيز اين رقم بيش از 90درصد است.
بيماري قلبي عروقي، بيشترين علت فوت ايرانيان در سال 89
وي بيماري قلبي- عروقي را بيشترين علت فوت در سال گذشته عنوان و اظهار كرد: حدود 73هزار فوت به اين علت مربوط به مردان و 63هزار مورد نيز، مربوط به زنان است.
پيش از اين ثبت 4 واقعه حياتي تولد، فوت، ازدواج و طلاق برعهده اين سازمان بوده است و اخيراً براي ارائه آمار روزآمد از مهاجرت داخلي نيز زمينه هايي فراهم شده و سازمان ثبت احوال در آينده اي نزديك امكان ارائه اين آمار را خواهد داشت.
امكان انتشار آمار مهاجرت داخلي از سوي ثبت
ثبت مهاجرات براساس الزام اختصاص كدملي و كدپستي به شهروندان انجام مي شود و با ثبت هر تغيير كدپستي در پورتال ثبت احوال امكان به دست آوردن آمارهاي روزآمد از مهاجرت داخلي وجود دارد.
الزام دستگاه هاي دولتي و بعضاً خصوصي به درخواست كدپستي از مراجعان براي دريافت خدمت را يكي از شيوه هايي است كه براساس آن شهروندان ناچار به روزآمد كردن اطلاعات كدپستي خود در سامانه ثبت احوال كشور خواهند شد.

 



اخبار هفته

بازنشستگان فرهنگي براي حق التدريس فراخوانده شدند
بازنشستگان فرهنگي جهت حق التدريس از سوي اداره كل آموزش و پرورش شهر تهران فرا خوانده شدند.
اداره كل آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصيلي 91-90 طرح ثبت نام از فرهنگيان بازنشسته جهت تدريس و تامين نيروي انساني مجرب را اجرا مي كند.
به گزارش مهر بانوان فرهنگي بازنشسته فقط در رشته هاي «آموزگاري و فني» و آقايان فرهنگي بازنشسته نيز در تمام رشته ها مي توانند در اين طرح شركت كنند.
بازنشستگان فرهنگي علاقه مند براي ثبت نام مي توانند به سايت اداره كل آموزش و پرورش شهر تهران به آدرس http://tehraneduir مراجعه كنند.
سوم مرداد برگزار مي شود
اولين سمپوزيوم مشترك اهداي عضو ايران و اسپانيا
سمپوزيوم اهداي عضو براي اولين بار در ايران به صورت تئوري و عملي با حضور اعضاي تيم پزشكي اهداي عضو اسپانيا در تاريخ 3 الي 5 مرداد ماه در بيمارستان مسيح دانشوري برگزار مي شود.
در اين سمپوزيوم كليه پزشكان و پرستاران تيم هاي اهداي عضو سراسر كشور توسط واحد فراهم آوري اعضاي پيوندي بيمارستان دكتر مسيح دانشوري جهت آموزش و برطرف كردن اشكالات موجود و بهبود كيفيت عملكرد كليه واحدهاي فراهم آوري اعضاي پيوندي اعزام گرديده اند.
اين برنامه شامل 3 برنامه يك روزه، نحوه رضايت گيري از خانواده بيمار مرگ مغزي، انتخاب بيمار مرگ مغزي و تخصيص عضو و طريقه مراقبت از بيمار مرگ مغزي مي باشد.
معاون درمان وزارت بهداشت:
شمار تخت بيمارستاني دياليز پاسخگوي نيازها نيست
معاون درمان وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي گفت: با مسيري كه جامعه و مردم پيش مي روند، 30 سال آينده بايد به ميزان تخت هاي بيمارستاني كنوني تخت دياليز داشته باشيم.
دكتر سيدحسن امامي رضوي گفت: ما در حوزه درمان مجبور به پاسخگويي به بيماريهاي مردم هستيم. اما اگر پيشگيري از بيماري توسط جامعه و كل دستگاههاي مخاطره كننده سلامت، انجام نشود، هزينه ها افزايش مي يابد.
وي افزود: به دليل عدم تحرك، چاقي، استرس، سوءتغذيه و ديگر مسائل مربوط به تغيير شيوه و سبك زندگي، ديابت و فشار خون افراد جامعه را تهديد مي كند و با اين مسيري كه پيش مي رويم در سي سال آينده بايد به اندازه تخت هاي بيمارستاني كنوني تخت دياليز داشته باشيم؛ يعني 100 هزار تخت.
امامي رضوي در ادامه با بيان اينكه در حال حاضر 15درصد مردم به بيماري ديابت مبتلا هستند، گفت: در حال حاضر 3 هزار تخت بيمارستاني دياليز در كشور داريم اما پاسخگوي نيازها نيست. مردم بايد سبك زندگي خود را تغيير داده و ورزش كنند و مصرف كربوهيدرات ها و چربي ها و كالري ها را كاهش دهند تا از بروز ديابت جلوگيري شود.
سازمان انتقال خون در جست وجوي دارندگان گروه خون نادر
رئيس آزمايشگاه ايمنو هماتولوژي و انجماد خون سازمان انتقال خون از شناسايي دو نفر با گروه هاي خوني نادر «لونزن» و «آر اچ دي 17» در بوشهر و بروجرد خبر داد.
مصطفي مقدم با اشاره به اينكه اگر اين افراد احتياج به خون داشته باشند بايد از خون خودشان به آنان تزريق شود گفت: براساس برنامه ملي خون هاي نادر كه از سه سال پيش در سازمان انتقال خون به اجرا درآمده است، خون اين افراد با سيستم اتوماسيون پيشرفته پردازش شده و در دماي 80 درجه زير صفر در فريزرهاي مخصوصي به مدت 30 سال نگهداري مي شوند تا در موقع نياز در اختيارشان قرار بگيرد.
وي در پايان گفت: تا به حال 300 گروه خوني در 29 سيستم شناسايي شده است.
سازمان حفاظت محيط زيست:
70 درصد عرصه هاي طبيعي كشور دچار خشكسالي است
معاون محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست گفت: بيش از 70 درصد عرصه هاي طبيعي كشور دچار خشكسالي است كه بايد اعتبارات لازم دراين زمينه اختصاص يابد.
«محمد باقر صدوق» درحاشيه يازدهمين نمايشگاه بين المللي محيط زيست درجمع خبرنگاران افزود: متاسفانه براي اين منظور اعتباري به صورت متمركز از سوي دولت اختصاص نيافته است.
وي به اهميت تامين علوفه و آب حيات وحش در زمان خشكسالي اشاره كرد و اظهار داشت: در برخي از استان ها آب انبارهايي براي تامين آب حيات وحش درنظرگرفته شده است و علوفه آنها نيز به صورت دستي تامين مي شود.
صدوق با بيان شرايط نامناسب استان يزد اضافه كرد:بحران خشكسالي دراستان يزد بيشتر از ساير استان هاي كشور است و حيات وحش آن منطقه به آب و علوفه بيشتري نياز دارد.
وي با تاكيد بر اهميت تامين آب و علوفه مورد نياز حيات وحش گفت: حيات وحش براي تهيه آب و علوفه بايد مسير طولاني را طي كند و ممكن است با خطراتي مواجه شود از اين رو تهيه و تامين علوفه و آب درمنطقه بسيار ضروري است.
صدوق تصريح كرد: بايد اعتبارات لازم براي ايام خشكسالي دراختيار سازمان حفاظت محيط زيست قرار گيرد، اما تاكنون اقدامي در اين زمينه صورت نگرفته است.
وي در ادامه درمورد بهره برداري شركت ملي مس ايران گفت: در اين راستا رويكرد بايد فرابخشي باشد و آنان در طرحهاي خود به حفظ محيط زيست نيز توجه ويژه داشته باشند.
بهره برداري از منابع يكي از مخرب ترين عوامل تخريب طبيعت و محيط زيست است.
صدوق ادامه داد: دراين صورت بايد پس ازبهره برداري نسبت به بازسازي مناطق اقدام كنند كه متاسفانه اين اقدام بسيار كم ديده مي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14