(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 28 تیر 1390- شماره 19977

وصيت امام به وزراي مسئول
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني
مؤمن بايد تيزهوش باشد

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




وصيت امام به وزراي مسئول
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني

سيد علي بني لوحي
ي - از اموري كه اصلاح و تصفيه و مراقبت از آن لازم است قوه اجراييه است . گاهي ممكن است كه قوانين مترقي و مفيد به حال جامعه از مجلس بگذردو شوراي نگهبان آن را تنفيذ كند و وزير مسئول هم ابلاغ نمايد، لكن به دست مجريان غير صالح كه افتاد آن را مسخ كنند و برخلاف مقررات يا با كاغذبازي ها يا پيچ و خمها كه به آن عادت كرده اند يا عمدا براي نگران نمودن مردم عمل كنند، كه بتدريج و مسامحه غائله ايجاد مي كند .
وصيت اينجانب به وزراي مسئول در عصر حاضر و در عصرهاي ديگر آن است كه علاوه بر آنكه شماها و كارمندان وزارتخانه ها بودجه اي كه از آن ارتزاق مي كنيد مال ملت ، و بايد همه خدمتگزار ملت و خصوصا مستضعفان باشيد، و ايجاد زحمت براي مردم و مخالف وظيفه عمل كردن حرام و خداي نخواسته گاهي موجب غضب الهي مي شود164، همه شما به پشتيباني ملت احتياج داريد. با پشتيباني مردم خصوصا طبقات محروم بود كه پيروزي حاصل شد ودست ستم شاهي از كشور و ذخائر آن كوتاه گرديد. و اگر روزي از پشتيباني آنان محروم شويد، شماها كنار گذاشته مي شويد و همچون رژيم شاهنشاهي ستمكاربه جاي شما ستم پيشگان پست ها را اشغال مي نمايند. بنابر اين حقيقت ملموس، بايد كوشش درجلب نظر ملت بنماييد و از رفتار
غير اسلامي - انساني احتراز نماييد165 .
و در همين انگيزه به وزراي كشور در طول تاريخ آينده توصيه مي كنم كه در انتخاب استاندارها دقت كنند اشخاص لايق ، متدين، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمايند، تا آرامش در كشور هرچه بيشترحكمفرما باشد. و بايد دانست كه گرچه تمام وزيران وزارتخانه ها مسئوليت در اسلامي كردن و تنظيم امور محل مسئوليت خود دارند لكن بعضي از آنها ويژگي خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه كه مسئوليت سفارتخانه ها را در خارج از كشور دارند166. اينجانب از ابتداي پيروزي به وزراي خارجه راجع به طاغوت زدگي سفارتخانه ها و تحول آنها به سفارتخانه هاي مناسب با جمهوري اسلامي توصيه هايي نمودم ، لكن بعض آنان يا نخواستند يا نتوانستند عمل مثبتي انجام دهند. و اكنون كه سه سال از پيروزي مي گذرد اگرچه وزير خارجه كنوني اقدام به اين امر نموده است و اميداست با پشتكار و صرف وقت اين امر مهم انجام گيرد .
و وصيت من به وزراي خارجه در اين زمان و زمان هاي بعد آن است كه مسئوليت شما بسيار زياد است ، چه دراصلاح و تحول وزارتخانه وسفارتخانه ها؛ و چه در سياست خارجي حفظ استقلال و منافع كشور و روابط حسنه با دولت هايي كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند. و از هر امري كه شائبه وابستگي با همه ابعادي كه دارد به طور قاطع احتراز نماييد167. و بايد بدانيد كه وابستگي در بعض امور هر چند ممكن است ظاهر فريبنده اي داشته باشد يامنفعت و فايده اي در حال داشته باشد، لكن در نتيجه ، ريشه كشور را به تباهي خواهدكشيد. و كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاي اسلامي ودر بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند باشماست168 .
و وصيت من به ملت هاي كشورهاي اسلامي است كه انتظار نداشته باشيد كه ازخارج كسي به شما در رسيدن به هدف كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است كمك كند؛ خود بايد به اين امر حياتي كه آزادي و استقلال را تحقق مي بخشد قيام كنيد. و علماي اعلام و خطباي محترم كشورهاي اسلامي دولت ها رادعوت كنند كه از وابستگي به قدرت هاي بزرگ خارجي خود را رها كنند و با ملت خود تفاهم كنند؛ در اين صورت پيروزي را در آغوش خواهند كشيد. و نيز ملت هارا دعوت به وحدت كنند169؛ و از نژادپرستي كه مخالف دستور اسلام است بپرهيزند؛ و با برادران ايماني خود در هر كشوري و با هر نژادي كه هستند دست برادري دهند كه اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده . و اگر اين برادري ايماني باهمت دولت ها و ملت ها و با تاييد خداوند متعال روزي تحقق يابد، خواهيد ديد كه بزرگ ترين قدرت جهان را مسلمين تشكيل مي دهند170. به اميد روزي كه با خواست پروردگار عالم اين برادري و برابري حاصل شود .
164 - در نگاه امام خميني (رحمه الله عليه) همان طور كه خدمت در نظام اسلامي ارزشمند است، اشغال مسئوليت ها و عدم كارايي و سوء مديريت گناهي نابخشنودي است. بنگريد كه مي فرمايند: «هان اي متصديان و دولتمردان از رده به اصطلاح بالا تا پايين به گوش باشيد كه در دو راهي سعادت و شقاوت قرار داريد. طريق اعوجاجي، شيطان است و طريق مستقيم، الله تبارك و تعالي. توجه كنيد و بسيار توجه كنيد كه همه و همه در محضر مبارك حق هستيد و اعمال قلبيه و غالبيه و خاطرات روحيه و لغزش هاي عمليه همه در حضور اوست. اگر به واسطه سوء مديريت و ضعف فكر و عمل شما، به اسلام و مسلمين ضرري و خللي واقع شود و خود مي دانيد و به تصّدي ادامه مي دهيد، مرتكب گناه عظيمي و كبيره مهلكي شده ايد كه عذاب بزرگ دامنگيرتان خواهد شد. هر يك در هر مقام احساس ضعف در خود مي كند، چه ضعف مديريت و چه ضعف اراده از مقاومت در راه هواهاي نفساني بدون جوسازي، دلاورانه و با سرافرازي نزد صالحان از مقام خود استعفا كند كه اين عمل صالح و عبادت است. صحيفه نور، ج 19، ص 108 .
165 - امام خميني (رحمه الله عليه) با تأكيد بر لزوم اجراي احكام اسلامي ونقش وزارتخانه ها در اين امر مي فرمايند: «وزارتخانه اي، اگر در جايي احكام اسلامي بخواهد جاري نشود، ما در وزارتخانه را مي بنديم. وزارتخانه اي كه ضرر داشته باشد براي اسلام، براي حكومت اسلامي به چه درد ما مي خورد؟» صحيفه نور، ج 12، ص 256.
166 - حضرت امام (رحمه الله عليه) در تبيين تفكر مكتبي سفيران نظام اسلامي مي فرمايند: «بعض از سفرائي كه پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دربار سلاطين بزرگ آن وقت فرستاده بودند اينها وقتي وارد شدند با شمشير خودشان آن پارچه اي كه حرير بود، زدند كنار. اين شكستن آن دماغ فرعوني سلاطين آن زمان بود. مطلب به نظر ساده مي آيد لكن مسأله اين طور نيست. اينها كه رفتند، يك اعراب ساده اي بودند، متعهد به اسلام بودند، از اول خواستند بفهمانند كه وضع ما چي است و ما برخوردار از چه مكتبي هستيم و اين طور جلال و جمال و دستگاه به ما تأثيري نمي كند. بسياري هستند كه وقتي كه يك شخصيت خيلي به نظر خودشان عالي را ديدند، دست و پايشان را گم مي كردند و مي كنند.» صحيفه نور، ج 13، ص 260 .
167 - حضرت امام (رحمه الله عليه) در مورد روش برخورد با مغزهاي فاسد خارجي خاطره اي را از مرحوم مدرس رحمه الله عليه نقل مي كنند كه: مرحوم مدرس هم اين عادت را داشت توي حياطش يك فرشي انداخته بود و آنجا مي نشست، قليان هم وقتي مي خواست، پا مي شد خودش شروع مي كرد درست كردن، در اين خلال فرمانفرما وارد مي شد. فرمانفرماي آن وقت را شما شايد نمي دانيد چه مسأله اي بود. ايشان مي گفت كه، قليان را دستش مي داد، مي گفت كه شما آبش را بريز تا من آتشش را درست كنم. فرمانفرما شكست مي خورد، تحت تأثير همچو واقع مي شد كه مدرس به او گفت تو آب قليان را بريز وادارش مي كرد كه آب قليان را بريزد و من خودم آتش را درست مي كنم تا قليان درست بشود. اين براي اين بود كه برخورد با اين مغزهاي فاسد گاهي بايد طوري باشد كه از اول طمع نكنند به آن طرف، اگر چنانچه با تواضع و خضوع و آن طوري كه آن وقت ها متداول بود رفتار مي كردند، او طمع مي كرد كه اگر چنانچه مطلبي دارد تحميل كند، اما وقتي برخورد يك برخورد اين طوري بود، ساده و لكن كوبنده، ديگر نمي توانست به او تحميل كند مطلبي را. شما درخارج كه هستيد برخورد داريد با سفراي آنجا، با وزراي خارجه آنجا، با همه اينها برخورد داريد، اگر بنا باشد كه شما وقتي كه مي خواهيد در وزارت خارجه برويد خودتان را گم كنيد، خيال كنيد كه حالا در يك محضر كذا، وزير خارجه آمريكا، وزير خارجه شوروي، لكن بايد شما توجه داشته باشيد كه شما سفير مملكت اسلامي هستيد كه از همه اين قدرت ها، قدرتش بالا است و از همه اين شريف ها (اگر آنها شرافتي داشته باشند) شرافتش بالاتر است. همان
168 - روابط با دولت هاي ديگر، مخصوصاً كشورهاي اسلامي، منطقي و قطع ارتباط با آنها، برخلاف عقل و برخلاف شرع است.» اين استراتژي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران با توجه به اصل نه شرقي- نه غربي، بود، كه در كلام امام (رحمه الله عليه) تبيين يافته است: ما بايد همان گونه كه در زمان صدر اسلام، پيامبر سفير به اين طرف و آن طرف مي فرستاد كه روابط درست كند، عمل كنيم و نمي توانيم بنشينيم و بگوييم كه با دولت ها چكار داريم. اين برخلاف عقل و برخلاف شرع است و ما بايد با همه رابطه داشته باشيم، منتها چند تا استثناء مي شود كه الان هم با آنها رابطه نداريم اما اين- معنايش- كه با هيچ دولتي نبايد رابطه داشته باشيم، هيچ عقل و هيچ انساني آن را نمي پذيرد، چون معنايش شكست خوردن و فنا و مدفون شدن است تا آخر. و ما بايد با ملت ها و دولت ها رابطه پيدا كنيم، آنها را كه نمي توانيم ارشاد كنيم، سيلي نخوريم. بنابراين، من به شما سفارش مي كنم كه درهر جا و در هر كشوري كه هستيد، رابطه تان را محكم كنيد و رفت و آمد داشته باشيد. صحيفه نور، ج 19، ص 73 .
169 - «وحدت كلمه» از مواردي بود كه حضرت امام (رحمه الله عليه)، مخصوصاً از اولين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي بر آن تأكيد داشتند، كه رأي مردم ايران به «جمهوري اسلامي» با آراء بالاتر از 98 درصد نماد اين وحدت كلمه است. بنگريد كه بنيانگذار جمهوري اسلامي در مورد پرهيز از تفرقه چه مي فرمايند و اگر جهان اسلام و مسلمانان منطقه بر اين امر پايدار بودند چه حماسه اي خلق مي شد: «شما را هوشيار مي كنم به اينكه از تفرقه به هر صورتي كه هست پرهيز كنيد. هر چيزي كه موجب تفرقه مي شود از او پرهيز كنيد. هرشعاري كه موجب تفرقه مي شود از او پرهيز كنيد. هر تحصني كه موجب تفرقه مي شود از او پرهيز كنيد. هر راهپيمايي كه موجب تفرقه مي شوداز او پرهيز كنيد. امروز شما احتياج داريد به وحدت كلمه. امروز بيشتر از ديروز احتياج داريد و فردا بيشتر از امروز. اين وحدت كلمه خودتان را حفظ كنيد. از خداي تبارك و تعالي تبعيت كنيد كه فرموده است: «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» همه به ريسمان بزرگ خدا كه اسلام است بپيونديد و تفرقه نكنيد.» صحيفه امام، ج 12، ص 77.
170 - «ايران هراسي» يكي از تاكتيك هاي آمريكا و اسراييل در سه دهه اخير است، با اين حال جداي از دولت هاي وابسته مرتجع عرب منطقه، نگاه مردم به انقلاب اسلامي بسيار دوستانه و اميدوار كننده است. بنيانگذار انقلاب اسلامي در اين مورد مي فرمايند: «ما به حسب حكم خداي تبارك و تعالي اخوت خودمان را با همه مسلمين جهان، با دولت هاي كشورهاي اسلامي، با ملت هاي مسلم در هر مذهبي هستند، در هر كشوري هستند، ما برادري خودمان را با آنها اعلام مي كنيم و ما اعلام مي كنيم كه نظر تجاوز به هيچ يك از كشورهاي اسلامي و غيراسلامي نداريم. ما مي خواهيم كه همه كشورهاي اسلامي در محيط خودشان كه هستند با هم برادر باشند، همان طور كه دولت ايران و ملت ايران يك هستند.» صحيفه نور، ج 15، ص 280.
پاورقي

 



مؤمن بايد تيزهوش باشد

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
شگردهاي فتنه گران براي تربيت فتنه جو
كساني كه انديشه هاي استعماري دارند يكي از شگردهايشان اين است كه سعي مي كنند با استفاده از روانشناسان، دانشجوياني را كه از كشورهاي جهان سوم به آن جا مي روند شناسايي كنند و روحيات شان را بشناسند. كساني كه همه خصوصيات مورد نظر آن ها يا يكي از خصوصياتي كه آن ها مي خواهند را داشته باشند، برايشان پرونده خاص تشكيل مي دهند و آن ها را تربيت مي كنند. يكي از آن خصوصيات جاه طلبي است. به عنوان نمونه يكي از اين افراد بني صدر بود. جالب اين است كه بعضي از مقدسين مي گويند: آوردن نام بني صدر باعث غيبت مي شود! هنگامي كه معاويه آمده بود از سيدالشهدا(ع) براي يزيد بيعت بگيرد، حضرت فرمودند: مي گويي من با پسر تو كه شراب خوار و اهل فسق و فجور است، به عنوان خليفه مسلمين بيعت كنم؟ معاويه گفت: ولي يزيد درباره شما اين طور صحبت نمي كند؛ يعني يزيد مقدس تر از شماست؛ شما غيبت مي كنيد! برخي افراد آن قدر از غيبت احتراز مي كنند كه اگر كسي بگويد؛ «بني صدر جاه طلب بود» مي گويند: «چرا غيبت كردي؟» بني صدر و امثال او از وقتي وارد فرانسه شدند، براي آنها پرونده تشكيل شد و آنها را تربيت كردند براي اين كه روزي از آنها در مسير اهداف خودشان استفاده كنند. از اين نمونه ها فراوان سراغ داريم. در يكي از سفرهايي كه من به آمريكا رفته بودم، ما را براي سخنراني در يك دانشگاه دعوت كرده بودند. با اين دعوت، فرصتي پيدا شد كه ما به چند تا از دانشگاه هاي آنجا برويم. يكي از ايراني ها كه در آن دانشگاه دوره دكتري مي گذراند، زمين خيلي وسيع، مشجر، گل كاري شده و بسيار زيبايي را به ما نشان داد كه لابه لاي درخت هاي آن، ساختماني بود كه درست شكل مكعب بود و هيچ در و پنجره و راه نفوي در آن ديده نمي شد. هر چه به اطراف نگاه مي كرديم كه از كجا مي شود وارد آن شد، هيچ راهي پيدا نبود. او مي گفت: «تمامي كساني كه پست هاي درجه اول آمريكا را احراز مي كنند، از دوران دانشجويي در اين ساختمان پرونده دارند و فقط افراد معدودي به اين پرونده ها دسترسي دارند. هيچ كس راه ورود به اين جا را نمي داند.»
منظورم اين است كه آنهايي كه مي خواهند فتنه ايجاد كنند، حتي براي پرورش فتنه جو سال ها مقدمه چيني مي كنند.
مؤمن بايد تيزهوش باشد
از مطالب گذشته روشن مي شود كه به سادگي نمي توان همه فتنه ها را شناخت، و ريشه ها و عوامل پشت پرده اش و كساني كه به صورت هاي مختلف در آن دخيل هستند را شناسايي كرد. اين مطالب را از اين جهت مي گويم كه اگر يك رگ سادگي در ما وجود دارد، يك مقدار برطرف شود. البته ايمان ما اقتضا مي كند كه نسبت به همه خوش بين باشيم؛ اما همين ايمان اقتضا مي كند كه تيزبين هم باشيم: «اتقوا فراسه المؤمن...»1. همان طور كه مقام معظم رهبري روي بصيرت تاكيد مي كنند، ما هم بايد به بصيرت اهميت بدهيم. ساده انديشي و خوش بيني، بعضي جاها مشكل آفرين مي شود. البته سوءظن گناه كبيره است: «... ان بعض الظن اثم...»2؛ اما وقتي احتمال بدهيم كه از طرف كسي خطري ما را تهديد مي كند و اين باعث شود كه حواس مان را جمع كنيم و بدون اين كه نسبت به او قضاوتي داشته باشيم، مواظب باشيم كه ما را به دام نيندازد، به اسلام ضرر نزند، به نظام اسلامي ضرر نزند، اين دورانديشي و احتياطي است كه از خواص مؤمن است. خيال نكنيم همه جا مؤمن بايد سرش را زير بيندازد و بگويد: ان شاءالله خير است! همين طور شد كه علي را خانه نشين كردند؛ همين طور شد كه ابوموسي اشعري حكم شد و به نفع عمروعاص قضاوت كرد؛ همين طور شد كه در طول تاريخ ما خسارت هاي زيادي داديم. اين خسارت ها ناشي از ساده انديشي ها بود. مؤمن بايد باهوش باشد، البته نه هوش شيطاني. بايد هوشي داشته باشد كه بتواند حق و باطل را تشخيص دهد؛ شياطين را شناسايي كند. اين خوش بيني هاي افراطي گاهي باعث فريب خوردن ما و افتادن در دام شياطين مي شود.
قضايائي كه اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه بيان مي فرمايند و بالاتر، پيش گويي ها يا پيش بيني هائي كه مي فرمايند، العياذ بالله مثل كار رمال ها نيست كه پيش بيني كنند و بگويند: به نظر من صد سال ديگر چه خواهد شد، يا اين كه مثل گفته هاي فوكوياما باشد! وقتي اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: «سياتي زمان كذا و كذا». به خاطر اين است كه من و شما متوجه باشيم كه چنين چيزي ممكن است در زمان ما اتفاق بيفتد و حواسمان را جمع كنيم. اين ابزار قرار دادن داستان هاي تاريخ نيست. اين عبرت گرفتن از داستان هاي تاريخي است. تاريخ فايده اصلي اش عبرت است. اگر از تاريخ عبرت بگيريم و بگوييم: مواظب باشيد مثل ابوموسي اشعري نشويد، نبايد حمل بر استفاده ابزاري از تاريخ شود. اصلا تاريخ براي عبرت گيري است. براي اين است كه ما براي زندگي حال و آينده از آن درس بگيريم و مواظب باشيم در دام ديگران نيفتيم، خصوصا با تاكيداتي كه خود قرآن فرموده كه قضاياي گذشتگان براي شما هم اتفاق خواهد افتاد. چرا اين را گفته است؟ آيا فقط يك پيش گويي و غيب گويي است؟ «ام حبستم آن تدخلوا الجنه و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قلبكم مستهم الباساء و الضراء و زلزلوا...»3: خيال مي كنيد شما همين كه گفتيد: مؤمن هستيم و نمازي و عبادتي انجام داديد، بهشتي هستيد؟ اين طور نيست. آيا خيال مي كنيد تا داستان پيشينيان براي شما تكرار نشده، بهشت مي رويد؟ «ام حبستم» از نوع استفهام انكاري است؛ يعني نه، اين طور نيست؛ براي شما هم همين داستان ها اتفاق خواهد افتاد. بنابراين ما از داستان هاي تاريخي مخصوصا تاريخ معاصر، بايد عبرت بگيريم. چشم بسته قضيه ديروز را باز فردا تكرار نكنيم، كه تكرار آن دليل نجابت نيست؛ بلكه دليل كم فهمي است.
مرحوم شيخ غلامرضا يزدي فقيه مرد بسيار بزرگي بود. يكي از ويژگي هاي ايشان اين بود كه تا سن 90 سالگي منبر مي رفت و همه منبرهاي ايشان هم آموزنده بود. سخن گفتن ايشان هم با منبرهاي ديگر فرق داشت. ايشان روي منبر در مسجد گوهرشاد اين جريان را نقل كرده است. مي گويد: «يك شب باراني در يزد، منزل كسي دعوت داشتيم. سوار الاغ بودم و از كوچه اي عبور مي كردم. به يك جوي آبي رسيدم كه گويا پوشش روي آن سست بود. پاي الاغ فرو رفت و من هم زمين خوردم و در گل و لاي تمام لباس هايم را عوض كردند و يك سر و صورتي به من دادند تا بتوانم بروم. من منصرف شدم و به منزل برگشتم. يك سال بعد به همان جا دعوت داشتم. سوار همان الاغ شدم و رفتم. وسط آن كوچه كه رسيدم، الاغ ايستاد. هر چه سعي كردم حركت كند، حركت نكرد. پياده شدم ببينم علت چيست، يك وقت يادم آمد كه سال گذشته اين جا الاغ پايش توي گل رفت و زمين خورد و من را هم زمين زد، و به همين علت ديگر از اين جا عبور نمي كند.» اين داستان را روي منبر نقل مي كند و سپس مي گويد: «عزيزان من، سعي كنيد از اين الاغ كمتر نباشيد.»
1. بحارالانوار، ج24، ص 123 2. الحجرات/ 12 3. البقره/.214
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14