(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 4 مرداد 1390- شماره 19983

جايگاه و اهميت دعا و توجه به خداوند
تزكيه نفس؛ آثار و بسترها
ديدگاه



جايگاه و اهميت دعا و توجه به خداوند

آيت الله حسن ممدوحي
دعا، توجهي خالصانه و عارفانه به خداوند متعال و استمداد ازذات ربوبي اوست. اما دعا، داراي شرايط، انواع و مراتبي است كه توجه به آنها مي تواند موجب قبولي دعا و اجابت درخواست انسان از خدا شود. آنچه در پي مي آيد نگاهي به ضرورت و انواع دعاست. اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم:
آيا دعا امري ضروري و لازم است؟ پاسخ اين است كه آيه كريمه (قل ما يعبؤا بكم ربي لولا دعاؤكم؛ (فرقان 77) اي رسول ما! به امت بگو كه اگر دعاي شما نبود، خدا به شما توجه نمي كرد. ناظر به همين معناست؛ يعني دعا يگانه راه ارتباط بندگان با مبدأ بوده و تنها وسيله اي است كه خداوند متعال براي ارتباط با خود مقرر فرموده است؛ به عبارت ديگر، مجموعه دعاهاي مأثوره و نقل شده از معصومين(ع)، رابطه اي ميان خلق و خالق برقرار مي كند كه اگر اين ارتباط و توجه به مبدأ نباشد، خداي منان عنايت خاص خود را قطع خواهد كرد و در اين صورت، بندگان استعداد پذيرش اين عنايت را از دست داده و مقتضاي رحمت الهي را از كف مي دهند. قرآن كريم اين حالت را نوعي «استكبار» مي داند، آن هم از موجودي كه تكويناً هيچ حيثيتي جز حيثيت ربط و بندگي ندارد، آن جا كه مي فرمايد:
(و قال ربكم ادعوني استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين)؛ (غافر 60)
و پروردگار شما فرمود كه مرا بخوانيد تا دعاي شما را مستجاب كنم. كساني كه از پرستش من گردن كشي مي كنند، به زودي با خواري داخل جهنم خواهند گرديد.
البته از چنين موجودي اين حالت آن چنان قبيح و زشت است كه قابل وصف نمي باشد؛ به طوري كه حضرت ربوبي- جل و علا- با صراحت اعلام فرموده كه چنين افرادي مورد بي اعتنايي و قطع مراحم خداوندي خواهند بود.
از مجموعه اين آيات مي توان فهميد كه چرا قرآن كريم با تعبيرهاي مختلف انسان را به دعا دعوت نموده است. به طور مثال آيه (ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين) و آيات ديگر به عاقبت ناگوار ترك دعا پرداخته اند؛ از جمله، آيات زير كه خداوند مي فرمايد:
1. (وانيبوا الي ربكم و اسلموا له من قبل ان يأتيكم العذاب ثم لاتنصرون)؛ (زمر54)
به سوي پروردگارتان بازگرديد و تسليم او شويد پيش از آن كه عذاب فرود آيد و آن گاه ياري نشويد. مگر آنان كه دايماً رو به خدا دارند.
2. (و يهدي اليه من ينيب)؛ (شوري13)
و خداوند هر كه را كه به تضرع و دعا به بارگاه او باز آيد، هدايت مي نمايد.
3. (و ما يتذكر الا من ينيب)؛ (غافر 13)
و متذكر نشوند مگر آنان كه دايماً رو به خدا دارند.
4. (والذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انابوا الي الله لهم البشري)؛ (زمر17)
و آنان كه از پرستش طاغوت دوري جستند و به درگاه خدا با توبه و انابه بازگشتند، آنها را بشارت و مژده رحمت است.
اين آيات بيانگر دو مسئله است: يكي حلول عذاب و وعيدهاي سخت براي ترك دعا و ديگري هدايت و رشد و عنايت فوق العاده حضرت حق به دعاكنندگان.
هم چنين در اين زمينه، روايات بسياري در كتاب هاي روايي وارد شده است كه همه جوانب و نكات مسئله را روشن ساخته و براي هيچ گرفتار و درمانده اي عذري باقي نگذاشته است. از جمله در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود:
ان عندالله- عزوجل- منزله لاتنال الا بمسأله ؛1
در نزد خداوند- عزوجل- مقامي هست كه فقط به واسطه دعا مي توان به آن رسيد. نيز از امام علي(ع) نقل شده است كه فرمود:
ادفعوا امواج البلاء بالدعاء؛2
امواج بلا را با دعا از خود دور كنيد.
ضرورت عقلي نيايش
اگر از دلايل نقل شده از معصومان(ع) قطع نظر كرده و صرفاً متوجه دلايل عقلاني گرديم، به طور قطع اين نكته را درمي يابيم كه هيچ چاره اي جز ارتباط و نيايش با خداي خويش نداريم و بايد به طور دايم به او توجه نموده و دل را به سوي او روانه كنيم. علامه طباطبائي(ره) در ذيل آيه شريفه (الحمدلله رب العالمين)؛ ستايش خدا را كه پروردگار جهانيان است. به اين نكته اشاره دارد كه مقصود از ملكيتي كه به خداوند سبحان نسبت داده مي شود، ملكيت واقعي است نه قراردادي و وضعي و ملكيت واقعي از تدبير جدايي ندارد و در نتيجه تمامي موجودات در اصل وجود و آثار آن استقلال ندارند و خداوند مالك و مدبر آنهاست.3
بر اين اساس، انسان فقط بعد عبوديت و بندگي دارد و اين حقيقتي است كه بستگي به آگاهي ما از آن ندارد. چه اين واقعيت را بدانيم و چه ندانيم، زيرا اين ربط، قهري و فطري است. اين واقعيت انسان است و ساير موجودات نيز همين گونه اند. علامه طباطبائي(ره) در ذيل آيه شريفه (ولله يسجد من في السموات والارض)؛ (رعد51) تمامي كساني كه در آسمان ها و زمين هستند در برابر خدا سجده مي كنند. مي فرمايد:
«تذلل و خضوع موجودات در برابر خداوند، ذاتي است كه هرگز از آنها جدا نمي شود.»4
بنابراين، انسان نسبت به حضرت حق، جل وعلا- هيچ گونه شأني جز رابطه عبوديت ندارد و همه موجودات به جز انسان نيز داراي همين ويژگي ذاتي است. اكنون براي ما چه چاره اي باقي مي ماند جز آن كه در ارتباطي مستقيم با خداي خود قرار گيريم و نيازهاي خود را از درگاه او طلب نماييم؟
به راستي، اگر عقل بشري اين واقعيت را درك مي كرد، جز با خداي خود با هيچ موجود ديگري در ارتباط نبود. البته تأثير و تأثر در آفريده ها قابل انكار نيست، ولي همه اين تأثيرها به اذن و اراده حضرت رب الارباب و يك سره در خط اراده عظماي او است:
حق تعالي كاين سماوات آفريد
از براي رفع حاجات آفريد
هر كجا دردي، دوا آن جا رود
هر كجا فقري، نوا آن جا رود
آب كم جو، تشنگي آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
اين استدلال عقلي براي اثبات اين مطلب كافي است كه انسان ملزم به توجه تام به مبدأ متعالي عالم است؛ چنان كه آيه كريمه (ما يعبوا بكم ربي لولا دعاؤكم)؛ (فرقان77) اگر دعاي شما نبود، پروردگارتان اعتنايي به شما نداشت. اشاره به همين ناچاري عقلي دارد.
تأسيس مكتب دعا در آيين مقدس اسلام و توصيه اكيد آيات و روايات بر نيايش به درگاه ايزدي، مجموعاً نشان از رازي دارد كه در اين مكتب وجود دارد و دليل بر ضرورت حضور آن در نهاد زندگي بشر است و اين خود از ابتدايي ترين و مهم ترين مسائل در زمينه ارتباط ميان خالق و مخلوق است كه در صورت توجه به آن، قهراً حركت و عمل را در پي خواهد داشت.
طبيعت انسان كه پيوسته در صدد جلب منافع بوده و هست، به محض توجه به خود و واقعيات خارج از خود، به انبوهي از نيازهاي پيوسته و دايمي مي رسد كه رسيدن به آنها تلاش فوق العاده اي را مي طلبد و به هر وسيله اي تمسك جسته و از هيچ اقدامي براي رسيدن به مقاصد خود خودداري نمي كند. با اين حال، هرچه انسان بيشتر كوشش مي كند، خود را در ميان يك سلسله آمال و آرزوها- كه دامنه آنها از گذشته تا آينده امتداد دارد- مي بيند. در اين حالت است كه حركت انسان به يكي از دو راه منتهي خواهد شد: يأس، سرخوردگي و نااميدي و يا تهي شدن از خود و تلاش ديوانه وار؛ به اين معنا كه انسان براي رسيدن به اهداف خود مرز انسانيت را رها كرده و در پي خواسته هايش چنان تلاش مي كند كه گويي به هيچ امر خوب و بدي توجه ندارد.
اين جاست كه به رمز و راز توصيه هاي اكيد آيين مقدس اسلام پي مي بريم كه چگونه، خلأ معنوي و روحي انسان ها را پر كرده و دستاويزي بس قوي به آنها داده است، تا در ميان امواج سهمگين گذشته ها و پيدايش نيازهاي متراكم و سنگين، خويش را نبازند و به دور از هرگونه ناتواني و ضعف، در مقابل مشكلات بايستند.
آري، انسان با دعا نيروي بازوان ناتوان خود را به مبدأ نامتناهي عالم پيوند مي زند. از اين رو، در برابر هرگونه مشكلي ايستاده و با اين قدرت روحي تازه، توانايي خود را برتر از همه نيازمندي ها مي بيند، زيرا نيروي نامتناهي حضرت حق را به ياري طلبيده و در رسيدن به اهداف خود- به دليل موقعيت تضمين شده اي كه دارد- مصمم است.
از اين گذشته، فرزانگي انساني، اجازه نمي دهد كه انسان با انبوه نيازها و لحظات ناملايم زندگي به تنهايي به مبارزه برخيزد و از كنار قدرت عظيم دعا بي تفاوت بگذرد، چه دعا نزديك ترين وسيله، مطمئن ترين راه، مددكاري خالي از شائبه، پشتوانه اي به دور از انزجارهاي فطرت و طبيعت و الهامي منطبق با همه الوهيت وجودي انسان است.
1. كافي، ج2، ص664؛ وسائل الشيعه، ج7، ص43 و عده الداعي، ص9.2
2. نهج البلاغه، حكمت 641؛ وسائل الشيعه، ج9، ص51؛ بحارالانوار، ج09، ص203 و ج39، ص2.2
3. الميزان، ج1، ذيل سوره حمد.
4. الميزان ج11 ص123


 



تزكيه نفس؛ آثار و بسترها

در مقاله حاضر نويسنده با مراجعه به برخي آيات وحياني، پاره اي از آثار و ثمرات تزكيه نفس و نيز بسترهاي لازم براي انجام آن را مورد بررسي قرارداده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
اهميت تزكيه
اگر اهداف پيامبران را به اهداف ابتدايي، مياني و نهايي دسته بندي كنيم، تزكيه و تعليم بي گمان در حوزه اهداف نهايي جاي مي گيرد، زيرا هدف از خلقت آدمي خلافت الهي انسان بر زمين بوده است و اين مهم در صورتي تحقق مي يابد كه انسان به كمال اسمايي دست يابد و اسماي وديعه در ذات خويش را به فعليت رساند؛ بنابراين ضروري است كه به مسئله تعليم و تزكيه به عنوان دو امر مهم در راه رسيدن و فعليت بخشيدن به كمال اسمايي و دست يابي به خلافت الهي توجه ويژه اي مبذول دارد.
از ميان تعليم و تزكيه، نمي توان نقش هر دو را در يك حد و اندازه تلقي كرد، بلكه تعليم و تعلم نسبت به تزكيه نقش ابزاري دارد. به اين معنا كه انسان براي رسيدن به تزكيه نياز به شناخت و معرفت مسايل و امور دارد تا با بصيرت وچشماني باز حق را از باطل بازشناسد و مفيد از مضر را جدا كند. از اين رو به شناخت و دانشي نياز دارد تا راه را از چاه و هدايت را از ضلالت بازشناساند. بر اين اساس مي توان از جهت ابزاري بودن، تعليم و تعلم را بر تزكيه و تطهير مقدم داشت و از جهت غايي و ارزشي، تزكيه را بر تعليم برتر و مهم تر قلمداد كرد. در آيات قرآني مي توان هر دو نگرش ابزاري و ارزشي را در مسئله تبيين تعليم و تزكيه مشاهده كرد. در آيه 129 سوره بقره تعليم بر تزكيه مقدم داشته شده و اين تنها موردي است كه اين گونه بيان شده است. در اين آيه تعليم به جهت نقش مقدمي و ابزاري آن بر تزكيه مقدم شده است و خداوند در بيان هدف فرستادن پيامبران از زبان حضرت ابراهيم(ع) در حق حضرت اسماعيل(ع) و فرزندان و نوادگانش مي فرمايد: «اي پروردگار ما! و برانگيز در ميان ايشان رسول و پيامبري از خودشان تا بر ايشان آيات تو را برخواند و كتاب و حكمت را به ايشان تعليم دهد. به درستي كه تو خود عزيز و فرزانه اي.»
در آيات 151 سوره بقره و 164 سوره آل عمران و نيز آيه دوم سوره جمعه تزكيه بر تعليم از نظر ذكري مقدم شده است تا بر اهميت و ارزش واقعي آن تاكيد شود. در اين آيات تزكيه از نظر ارزشي و اهميت، بر تعليم مقدم شده است تا دانسته شود كه تزكيه به عنوان هدف و غايت حركت انساني از ارزش و جايگاه ويژه اي برخوردار است. در همه اين آيات تزكيه و تطهير نفوس به عنوان يكي از اهداف مهم رسالت و بعثت مورد تاكيد و توجه قرار گرفته است. سوگندهاي متعدد دربيان مسئله تزكيه خود دليل و شاهدي ديگر بر اهميت تزكيه و جايگاه ارزشي تطهير نفوس ازديدگاه قرآن است. خداوند در 9 آيه نخست سوره شمس با تكرار سوگند ها مي كوشد تا به اهميت مساله تزكيه توجه دهد.دراهميت تزكيه همين بس كه نخستين درخواست حضرت ابراهيم پس از بناي كعبه اين بوده است كه فرزندانش تحت عنايت ويژه حق تعالي از هرگونه آلودگي هايي پاك و پيراسته گردند و خداوند خود عهده دار تزكيه و تطهير ذريه وي گردد. (بقره آيات 127 و 129)
آثارتزكيه
درراستاي تبيين ارزش و اهميت تزكيه مي توان به امور ديگري نيز توجه داد. بي گمان اهميت و ارزش هرچيزي با توجه به كاركردها و نقشي كه در زندگي انساني به عهده دارد، شناخته مي شود.با بيان آثارتزكيه در زندگي انسان مي توان، از ارزش و جايگاه بلند تزكيه آگاه شد.ازاين رو در اين جا آثار فردي و اجتماعي تزكيه و ديدگاه قرآن درباره كاركردها و آثار آن بيان مي شود.
واژه تزكيه كه از ماده زكو به معناي پاكي و نمو، رشد و صلاح و شايستگي و ستايش است، (لسان العرب ج 6 ص 64) دراصطلاح قرآني به معناي تزكيه نفس درمورد نظر و توجه ويژه است. تزكيه نفس در اصطلاح قرآني، تلاش براي دست يابي به سبب هايي است كه به پاكي نفس انساني مي انجامد و اين داراي دو قسم است:1- تزكيه نفس كه با عمل شايسته حاصل مي شود و آدمي مي كوشد تا درعمل،منش و كنش و واكنش هاي خويش، شايسته و معروف را به جا آورد و از ناشايست پرهيز كند. اين گونه تزكيه نفس كه عمل درست و مورد ستايش و پذيرش قرآن و پيامبران است، تزكيه اي است كه از سوي همگان مورد ستايش قرارگرفته و مومنان خواهان دست يابي به آن هستند و اصطلاحاً تزكيه و تطهير عملي مي باشد2- تزكيه گفتاري كه ستايش ازخويش و درحقيقت از حوزه عمل بيرون است. اين گونه تزكيه نفس، امري ناپسند و مذموم است؛ زيرا شخص به جاي آن با عمل و كارهاي نيك وپسنديده، خود را تطهير و پاك نمايد با كلام وگفتار مي كوشد تا خود را پاك و مطهر بنماياند. چنين تزكيه نفسي نه تنها مقبول و پسنديده شرع و شارع نيست بلكه خداوند آن را امري مذموم دانسته است. (نگاه كنيد: مفردات راغب اصفهاني ص 380 ذيل ماده زكا) آن چه در اين نوشتار مورد توجه و تاكيد است، تزكيه عملي نفس است. نتايج و آثار چنين تزكيه اي به خود انسان برمي گردد و او از آن بهره مند مي شود.(فاطر آيه 18)
قرآن براي تزكيه عملي نفس و تطهير آن از سوي مومنان، آثار و نتايجي را برمي شمارد كه در اين جا به مهم ترين آن ها اشاره مي شود.
بي گمان هدف از همه تلاش هاي انساني، دوري از نقص و رسيدن به كمال است. انسان از همان كودكي در تلاش است تا به مطالب و خواسته هايي كه در نظرش بزرگ و مهم و ارزشي است دست يابد. رهايي از نقص و دست يابي به كمال موجب مي شود تا انسان همه حركت ها و تلاش و كوشش خود را در اين راستا سامان دهي و هدايت كند. شناخت اينكه چه چيزي كمال است شايد براي فطرت سالم و پاك، دشوار نباشد ولي از آن جايي كه انسان در معرض تعليم و تربيت غلط قرار مي گيرد و عوامل محيطي و بيروني و حتي برخي از تمايلات و خواهش هاي دروني، وي را به سوي ديگر سوق مي دهد، امكان اينكه در دام اشتباه و غلط بيفتد بسيار است. اين گونه است كه امور و مطالبي را كمالي و يا كمال مي شمارد كه در حقيقت كمال نماست و چيزي از كمال در خود ندارد. از اين رو نياز به تعليم و تربيت درست دارد تا وي را به سوي كمال واقعي و كمال مطلق راهنمايي و هدايت كند.
رستگاري نهايي
نقش پيامبران در حقيقت بازنمايي حقيقت و نشان دادن كمال واقعي و حقيقي به انسان است. يكي از كمالاتي كه قرآن و پيامبران به طور عموم به بشر نشان داده اند رستگاري است. رستگاري به معناي رهايي از همه نقص ها و رسيدن به كمال مطلق است. بي گمان خداوند به عنوان مصداق اتم و كامل كمال مطلق مي تواند به عنوان هدف انساني مورد توجه و اهتمام قرار گيرد. رسيدن به اين كمال به معناي رستگاري نهايي است؛ زيرا هنگامي كه انسان به كمال مطلق رسيد از آسايش و آرامشي برخوردار مي گردد كه قابل تصور و تصوير نيست. قرآن، رستگاري را به عنوان كمال انساني مورد تأكيد قرار مي دهد و از انسان مي خواهد بدان سو حركت و تلاش كند. اين گونه است كه رستگاري و فلاح به عنوان هدفي بزرگ مورد تأكيد قرآن قرار مي گيرد و به انسان مؤمن مي نماياند كه در اين راه تلاش كند. در آيه 7 و 9 سوره شمش به اين مهم اشاره مي شود كه تنها راه رسيدن به اين كمال (يعني رستگاري) تزكيه نفس است: و نفس و ما سويها قد افلح من زكيها؛ سوگند به نفس و آنچه نفس را تسويه و متعادل ساخت. به درستي كساني رستگار شدند كه تزكيه نفس كردند.
تزكيه نفس موجب مي شود كه رضايت خداوند به عنوان آفريدگار، پروردگار و مالك و صاحب اختيار انساني جلب شود. (ليل آيه 18 و 21) لذا شخص مورد توجه و عنايت ويژه خداوندي قرار گرفته و تحت ربوبيت و پروردگار او پرورش مي يابد و امكان فهم درست حقايق وجودي و نيز آيات قرآن نصيب او مي گردد و با شناخت بهتر و بيشتر در مسير كمالي حركت مي كند. (واقعه آيات77 و 79) و هرچه عمل تزكيه در انسان تشديد شود، راههاي تازه اي پيش روي وي گشوده مي شود و به مقامات جديدي دست مي يابد.
رسيدن به هر مقامي مستلزم آن است كه فرد، خود را ازنظر ظرفيتي و توانايي پذيرش، آماده سازد. اين ممكن نمي شود مگر آن كه شخص در يك حركت جوهري آنچه را از علم حقي و رشدي دريافته است عمل كند و دانش الهي خود را به شكل علم وجودي در خود ثابت گرداند. علمي كه از طريق عمل، جوهر ذات انسان مي شود موجب مي شود تا وجودش به سوي كمالي بالا رود. اين گونه است كه كلمه طيب و دانش رشدي او كه در شكل و قالب ايماني خودنمايي مي كند به كمك و ياري عمل صالح بالا مي رود و او را به مقامات برتر سوق مي دهد. از جمله اين مقامات مي توان به مقام محمود و مقام تسليم اشاره كرد.
مقام تسليم
قرآن در تبيين آثار تزكيه بيان مي دارد كه چگونه شخص مؤمن و عالم با پاكيزگي و تطهير باطني از آلودگي ها مي تواند به مقام تسليم دست يابد. اين مقام هم مي تواند فردي باشد و هم جمعي. بدين معنا كه تزكيه نفس اگر به صورت فردي باشد، انسان به مقام تسليم دست مي يابد كه مقام رهايي از هرگونه شرك و بت پرستي است و به آن چه خداوند در حق وي اعمال مي كند تسليم است و از هرگونه پليدي سالم است. مقام تسليم به معناي مقام سلامت نيز مي باشد؛ زيرا انسان تسليم در برابر خدا از هرگونه عذاب و آتش و پليدي سالم و در سلامت است. نشانه اين تسليم مي تواند قلب سليم باشد كه در برخي از آيات بدان اشاره شده است.
همچنين مقام تسليم مي تواند مقامي جمعي باشد؛ به اين معنا كه اگر انسان ها خود را تزكيه نمايند، به امتي تبديل مي شوند كه از هر پليدي و رنجي رهايي مي يابند. خداوند در آيات 128 و 129 سوره بقره با اشاره به مسأله تزكيه نفس جمعي مي فرمايد: ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امه مسلمه لك... و يزكيهم انك انت العزيز الحكيم؛ اي پروردگار ما! و قرار ده ما را مسلم و اهل تسليم خودت و نيز از فرزندان ما امتي مسلم براي تو...
در اين آيه سخن از امت تسليم است، امتي كه آيات الهي را مي خوانند و كتاب و حكمت را تعليم مي گيرند و تزكيه نفس مي كنند. از آن جايي كه بعثت و هدف هاي آن (تعليم و تزكيه) از ضروريات بنيادي براي تشكيل امت مسلمه است مي توان گفت كه مايه رسيدن امت ها به مقام تسليم در برابر خداوند، تزكيه و تطهير از آلودگي هاست.
از آن چه گفته شد، دانسته مي شود كه تزكيه نفس چه آثار مهمي مي تواند براي افراد و يا جوامع بشري داشته باشد. به اين معنا كه نقش و كاركرد تزكيه را نمي توان در حوزه فردي خلاصه كرد، بلكه آثار اجتماعي تزكيه كه به اشكال مختلف و متنوع بروز و ظهور مي كند، نشان مي دهد كه تزكيه داراي چه اهميت و ارزشي در حوزه مسايل اجتماعي جوامع بشري دارد و مسئولان امور اجتماعي تا چه حد و اندازه مي بايست به اين مهم توجه كرده و براي رسيدن و ايجاد آن برنامه ريزي و هزينه كنند.
در آيه 151 سوره بقره و نيز آيه 461 سوره آل عمران به جايگاه رفيع و ارزشمند تزكيه در مسايل اجتماعي جامعه توجه داده شده است و بيان مي شود كه چگونه خداوند بر امت اسلام منت نهاده و آنان را به كمك پيامبر اسلام(ص) تزكيه نموده و از ناپاكي ها رهايي بخشيده و امتي سالم و مسلم ايجاد كرده است. بنابراين ضروري است تا براي ايجاد جامعه سالم و كمالي و امت نمونه و شاهد به اصل تزكيه توجه ويژه اي مبذول شود. اين مهم تحقق نخواهد يافت مگر آن كه صاحبان امور اجتماعي و آموزشي و پرورشي جامعه دراين راستا برنامه ريزي و تلاش كنند.
نكته ديگري كه از اين آيات مي توان استباط كرد، مسئله آموزشي و پرورشي تزكيه است. به اين معنا كه خداوند تزكيه امت را به عنوان تزكيه پيامبر(ص) برشمرده است. اين مطلب نشان مي دهد كه مسئله تزكيه، نيازمند تعليم و پرورش از سوي كساني است كه خود به دانش و تزكيه نفس دست يافته باشند. از اين رو نمي توان امور آموزشي و پرورشي نسلها را به كساني سپرد كه خود اهل تزكيه نفس نمي باشند و در گمراهي و ضلالت به سر مي برند.
زمينه ها و بسترهاي تزكيه نفس
براي رسيدن به تزكيه نفس زمينه ها، عوامل و بسترهاي مناسبي لازم است تا شخص در فضاي مناسب بتواند خود و جامعه را تزكيه نمايد. تزكيه عملي است كه نيازمند شرايط و مقتضيات است. درآيات قرآن به اين مسئله نيز توجه داده شده تا اشخاص و نيز مديران اجتماعي و آموزشي خود و جامعه را تزكيه نمايند. از جمله اموري را كه قرآن به عنوان بستر و مقتضي تزكيه برشمرده مي توان به ايمان اشاره كرد. قرآن ايمان را راهي براي تزكيه و رشد آدمي برمي شمارد و مي فرمايد: و من ياته مومنا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلي، جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و ذلك جزاء من تزكي (طه آيه 57 و 67) در اين آيه بيان شده است كه ايمان به عنوان عامل و بستري مهم براي تزكيه به شمار مي آيد؛ زيرا كسي كه از ايمان برخوردار نباشد انگيزه اي براي تزكيه نفس نمي يابد و راهي را به سوي كمال واقعي نمي جويد؛ چون كه انسان هر چند به خاطر فطرت خود به سوي كمال گرايش دارد، ولي كمال را به درستي نمي شناسد و تحت تاثير محيط و تربيت ممكن است اموري را كمالي يابد كه نقص و ضدكمال است، از اين رو تنها كساني كه اهل ايمان هستند، با ياري و راهنمايي وحي مي توانند به درستي كمال را بشناسند و در راستاي آن خود را تزكيه كنند و اموري را كه ناشايست و ضدكمالي است از خود طرد نموده و تزكيه كنند.
از اين جا نقش تعليم در مساله تزكيه، خود را به عنوان بستر و مقتضي مهم نشان مي دهد؛ زيرا تزكيه درست و واقعي از امور نيازمند دانش است. تا انسان حق را از باطل و خير را از شر و كمال را از نقص باز نشناسد نمي تواند خود را تزكيه كند: زيرا اموري را كمالي مي يابد كه در حقيقت نقص است و يا امري را قابل تزكيه مي داند كه براي نفس و رسيدن به كمال مفيد است. از اين رو قرآن، تعليم را به عنوان ابزار و بستري براي تزكيه صحيح نفس برشمرده و بر مقدمي بودن آن تاكيد ورزيده است. (بقره آيه 921)
تعليم كتب آسماني كه در همين آيه به عنوان بستري براي تزكيه ذكر شده است از باب بيان مصداقي تعليم است؛ به اين معنا كه در كتب آسماني و وحياني راه حق از باطل و نقص از كمال بازشناخته شده است و اشخاص مي توانند با بهره گيري از كتب آسماني راه را بازشناسند و خود را در مسير درست و حق، تزكيه كنند. تعليم حكمت نيز اين گونه توجيه پذير مي شود، چنان كه تشريع احكام نيز در همين مسير تبيين و تحليل مي گردد؛ زيرا انسان، خود به همه مسايلي كه وي را به كمال برساند آگاه نيست و نيازمند آگاهي و تعليم خداوندي است كه خالق و پروردگار اوست.
آموزه هاي دستوري و احكام تشريعي خداوندي كه از طريق وحي به بشر رسيده به انسان كمك مي كند تا با عمل به آنها خود را به سرعت و آساني به كمال برساند و نفس خويش را تزكيه كند و از آلودگي ها نجات دهد. در برخي از آيات قرآن كه در بيان تشريع احكام وارد شده به فلسفه و حكمت احكام اشاره شده است. به عنوان نمونه در تبيين تشريع حكمت روزه آمده است كه هدف از تشريع روزه تطهير مي باشد. در حقيقت احكام الهي به منظور دست يابي انسان به كمال و رهايي از نقص(تزكيه) جعل و تشريع شده است. در آيه 6 سوره مائده به اين مساله اشاره شده كه تشريع احكام و واجبات براي اين بوده است كه انسان به كمك عمل به احكام و قوانين، خود را تزكيه كند. تاكيد بر عمل از آن روست كه تزكيه گفتاري هيچ گونه تاثير و نقشي در تزكيه واقعي ندارد؛ انسان با گفتار نمي تواند ذات و ماهيت و شاكله وجودي اش را تزكيه كرده و به كمال رساند.
ضرورت عمل صالح براي تزكيه
آن چه موجب مي شود تا انسان شاكله وجودي خود را بر پايه آموزه هاي وحياني بازسازي و كامل نمايد، عمل صالح است. عمل صالح به معناي عمل به شايسته ها و دستورها و آموزه هاي وحياني و اجتناب از گناه و ناشايست است.
انسان با عمل صالح است كه تزكيه واقعي مي كند و در ذات و هويت خود تغيير جوهري پديد مي آورد. در آيات 57 و 67 سوره طه عمل صالح راهي براي تزكيه شمرده شده است. عمل صالح شامل هر آموزه دستوري و فرمان الهي است كه از طريق وحي تشريع شده است. از جمله اين امور مي توان به زكات (توبه آيه 301)، صدقه نجوا (مجادله آيه 21) رعايت آداب معاشرت (توبه 72 و 82)، رعايت حريم پيامبر (احزاب آيه 35) حضور در مساجد (توبه آيه 801) رعايت عفت (نور آيه 03) انفاق (ليل آيه 81 و 02) اشاره كرد. اينها تنها بخشي از احكام وحياني است كه خداوند به انسان آموخته است كه به كمك آن ها مي تواند خود را از نقص و پليدي تزكيه كند و به كمال مطلق دست يابد. تاكيد قرآن بر اين موارد يا از باب بيان مصداق است و يا از باب تاكيد خاص بر برخي از احكام تشريعي و راه هاي رسيدن به تزكيه. از اين رو نمي توان به اين مسايل و امور بسنده كرد و بايد به همه شايسته ها و احكام الهي به عنوان راه ساده و آسان و كوتاه رسيدن به تزكيه توجه داشت و از تعليم وحياني بهره مند شد.


 



ديدگاه

راهكار قضايي براي مجرمان ناامني جامعه
آيت الله مكارم:
پيشنهاد ما اين است كه بايد شعبه قضايي به سبك دادگاه هاي اميرمؤمنان علي(ع) با حضور چند مجتهد شجاع براي اين كار تشكيل شود و با دقت، ولي با سرعت و حذف تشريفات، حداكثر در عرض يك هفته اين مجرمان را به اشد مجازات اعمالشان برسانند تا بقيه عبرت بگيرند و حساب ببرند و مجلس محترم مشكلات قانوني آن را نيز حل كند.(1)
تفاوت آزادي مقدس با آزادي غيرمقدس
آيت الله جوادي آملي:
فردي كه احساس آزادي دارد مي تواند كار را از هر وابستگي آزاد كند و هيچ تحريمي هم نمي تواند جلوي او را بگيرد... بين آزادي كه از قداست برخوردار است با رهايي كه هيچ قداستي ندارد و از آن ولنگاري حاصل مي شود فرق است.(2)
رسالت سنگين مسئولين، ديني و اخلاقي كردن جامعه
آيت الله صافي:
مسئولين كشور بدانند كه اكثريت قاطع مردم طرفدار دين و پايبند به احكام و اخلاق مي باشند و از آنها مي خواهند كه محيط را صددرصد ديني و مطابق با اخلاق اسلامي قرار دهند... وظيفه همه سنگين است و كساني كه از آرمان مقدس اسلام و انقلاب اسلامي كوتاه بيايند، به اسلام و نظام خيانت كرده اند و خدا، پيامبر، امام زمان و شهيدان هرگز آنها را نمي بخشند.(3)
بي اعتنايي به منحرفين ظهور، شاخص معرفت ولايي
همه بايد امام زمان را بشناسند و به او معرفت داشته باشند تا به مردن جاهليت نميرند و به مثل آنچه در السنه و افواه بين عوام و افراد بي معرفت مطرح مي شود، از قرب ظهور و تطبيق بعض روايات بر اشخاص، اعتنا نكنند و اين زمزمه واهي در جامعه ولايي و صاحب معرفت مطرود و محكوم گردد.(4)
شاخص هاي بسيجي، راستگويي و امانتداري
آيت الله مصباح يزدي:
امروز دشمن به دنبال توطئه و ايجاد تشويش در بين اقشار مختلف مردم به وسيله بزرگ جلوه دادن بعضي اشتباهات برخي از آنان است، لذا بسيجيان بايد با در نظر گرفتن كليه مسائل نظام و انقلاب مايه افتخار و عزت نظام اسلامي باشند.
... اگر يك بسيجي به وظيفه خود در راستگويي و امانتداري عمل نكند، به لحاظ انتسابش به امام دو گناه بزرگ را مرتكب مي شود، به گونه اي كه هم خود را در معرض اتهام قرار مي دهد و هم با نشناختن ارزش هاي انقلاب و امام باعث از بين رفتن آبروي امام مي شود.(5)
عقلانيت قرآني و عقلانيت حسي و تجربي
امروز در مجامع سياسي وقتي از عقلانيت سخن مي گويند منظور همين مواردي است كه با روش علمي و تجربي قابل اثبات باشد. اما وقتي مي گوييم شاخص اول مكتب امام، عقلانيت است به معناي اين نيست كه او عقلانيت را نفي دين مي داند بلكه مراد عقلانيت قرآني است. قرآن عقل را در جايي به كار مي برد كه به تجربه حسي در نمي آيد. عمده مواردي را كه عقل مستند به تعقل مي كندچيزهايي نيست كه قابل تجربه حسي باشد همچون ايمان به غيب كه در آزمايشگاه قابل مشاهده نيست و تنها با عقل درك مي شود.
...: عقلانيت قرآن يعني به وجود عقل و ارزش ها و ادراكات عقلي معتقديم و بر آن اساس، مباني ديني و ارزشي را اثبات مي كنيم. عقلانيت هميشه يك بار سلبي هم دارد يعني زماني كه مي گوييم شاخص مكتب امام، عقلانيت است منظور، نفي خرافاتي است كه عقل سليم انسان آن را نفي مي كند. وگرنه ما اصول دين را هم با عقل اثبات مي كنيم.
بصيرت رفتاري و كاربردي
ما بارها چوب اين سادگي ها و انحرافات را خورده ايم اما بازهم مي گوييم اين مورد با بقيه فرق دارد اين اشتباه است، بايد عميق نگريست. بصيرتي كه رهبر معظم انقلاب مي گويد در همين موارد است كه به كار مي آيد. در طول اين چند سال چقدر ديديم سياستمداراني را كه آنچه گفتند عمل نكرده و تنها به فكر جيب خود و خانواده شان بودند اما بازهم هرگاه با اسم و شعار جديد به صحنه مي آيند ما به آن ها اعتماد مي كنيم به اين اميد كه ديگر اصلاح شده اند در حالي كه اين گونه نيست به فرض كه اصلاح شده باشد براي خودش است و دليل نمي شود كه ما از او حمايت و تبعيت كنيم، به فرموده اميرالمومنين(ع) مومن از يك لانه چند بار گزيده نمي شود6.
تأثير لقمه حرام در افكار و مواضع
آيت الله مظاهري:
جوان ها! از تاريخ عبرت بگيرند. در زمان متوكل عباسي، يك عالم مقدس به نام شريك، با دربار ارتباط پيدا كرد. متوكل از او تقاضا كرد كه قاضي القضات شود. او با كمال شهامت گفت: دستگاه تو ظلم است و آن رياست را نپذيرفت. گفت: لااقل معلم فرزندانم باش. گفت: آن هم اعانت به ظلم است و نمي پذيرم. متوكل گفت: پس شام ميهمان ما باش. شريك كه بهانه اي براي مخالفت نداشت، شام سلطنتي را خورد و به خانه رفت.
وقتي به خانه رفت، افكار انحرافي در اثر خوردن مال حرام، در او رخنه كرد. معنا ندارد كه انسان غذاي حرام خورده باشد و فكر او الهي باشد يا با خدا و معنويات سر و كار داشته باشد. مال حرام، ابزار بسيار خوبي براي شيطان است و كار او را راحت مي كند؛ بنابراين فكر و توجيه شيطاني به سراغ او آمد. گفت: اگر من مقام قضاوت را بپذيرم، مي توانم از اين طريق، خدمتي به خلق خدا بكنم. وسوسه شيطان او را فراگرفت و رياست قوه قضائيه حكومت متوكل را در نظر او امري مقدس جلوه داد. سپس با خود گفت: اگر من بتوانم فرزندان متوكل را تربيت كنم، ارزشمند است و چرا اين امر مقدس را نپذيرم؟
از شب تا صبح افكار شيطاني را مرور مي كرد و صبح روز بعد به نزد متوكل رفت و هر دو سمت را قبول كرد. متوكل نيز به جبران خدمت او به دربار، يك حقوق حسابي براي او تعيين كرد.
غذاي حرام، حتي به اندازه يك شام، با انسان چنين مي كند كه دين خود را در معرض فروش قرار مي دهد. جالب آنكه خود شريك هم توجه و اقرار به انحراف و دين فروشي خود داشت، ولي تأثير مال حرام، اجازه بازگشت به او نمي داد. روزي هنگام دريافت حقوق، ديد كه يكي از سكه ها معيوب است. آن سكه را براي تعويض، به مأمور پرداخت برگرداند. آن مأمورگفت: يك سكه معيوب در بين آن همه سكه چه اشكالي دارد؟ مگر ارث پدرت را در ازاي اين حقوق فراوان داده اي؟ شريك گفت: نه، دينم را به خاطر دريافت اين پول ها داده ام و لذا از يك سكه هم نمي گذرم.
معيار سود حلال در سيره ائمه(ع)
امام صادق(ع) روزي يكي از غلامان خود را خواستند و فرمودند: من براي خرج و مخارج زندگي به درآمد نياز دارم. سپس يك كيسه پول، شامل هزار سكه به او دادند و فرمودند: با اين پول تجارت كن. آن غلام نقل مي كند كه با آن پول، جنسي خريدم و همراه با تجار، به سوي مصر رفتيم. در راه قافله اي را ديديم كه از مصر برمي گشت. از اوضاع جنسي كه داشتيم سراغ گرفتيم. گفتند: جنس شما در مصر مورد احتياج همه است. تجار قافله نيز براي سود بيشتر، هم قسم شدند كه اجناس خود را به دو برابر قيمت خريد، بفروشند. مي گويد: از سفر برگشتم و با خوشحالي دو كيسه پول درمقابل امام صادق(ع) گذاشتم و گزارش تجارت خود را دادم. آن حضرت از گران فروشي من خيلي ناراحت شدند و فرمودند: سبحان الله! هم قسم مي شويد كه در مقابل هر دينار يك دينار سود از مسلمانان بگيريد؟ مبلغ اوليه خودشان را برداشتند و سود معامله را پس دادند و فرمودند: من احتياج به چنين سودي ندارم. سپس روايتي را خواندند كه بايد سرمشق زندگي ما باشد:
«مجادله السيوف اهون من طلب الحلال»
يعني انسان در خط مقدم جبهه باشد، آسان تر از اين است كه بتواند مال حلال به دست بياورد، اما تلاش براي كسب حلال، ضروري است. حتي اگر لازم باشد كسي براي پرهيز از مال حرام، گرسنگي بخورد، معلوم است كه بايد آن گرسنگي را تحمل كند و به حرام نيفتد. 7
حكومت اسلامي وسيله است نه هدف
آيت الله سبحاني:
حكومت در اسلام به معني مسئوليت است و مقام و جايگاه مادي و اجتماعي محسوب نمي شود. برخلاف ديگر حكومت هاي دنيا مقام حاكميت در اسلام يك مقام مادي نيست و لذا مانند حكومت هاي ديگر، براي رسيدن به آن هزينه هاي تبليغاتي نمي شود.
... حكومت اسلامي، حكومتي مسئوليت پذير است و در برابر جامعه پاسخگو مي باشد.
... حضرت علي(ع) اين كفش وصله دار را از دنيا و حكومت بر آن، ارزشمندتر دانسته و فقط آن را براي احقاق حق و از بين بردن باطل مي پذيرد. 8
شاخص تطبيق روايات ظهور و پرهيز از عوام زدگي
حجه الاسلام كلباسي (رئيس مركز تخصصي مهدويت):
در تطبيق بايد صحت اخبار در درجه اول بررسي شود و سپس به صورت علمي و استدلالي مطابقت داده شود. به تعبير راهگشاي مقام معظم رهبري عوام زدگي در اين كار خطرآفرين است.
... يكي از آسيب هاي جدي اين كار ايجاد زمينه پيدايش انحراف است. فرقه هاي بابيت و بهائيت از تطبيق نادرست علائم ظهور به وجود آمدند.(9)
مفهوم تقريب مذاهب اسلام
استاد حسن رحيم پور:
منظور از تقريب شيعه و سني اين نيست كه هر كدام از اين مذاهب از مقداري از اعتقادات خود دست بردارند بلكه مشتركات فقهي و اعتقادي ما بين جامعه سني و شيعي خيلي بيشتر از اختلافاتمان است البته اختلافات مهم است و وحدت به اين معني نيست كه سكوت كنيم ولي حق نداريم يكديگر را تكفير كنيم، بلكه مي توان با گفت وگويي كاملا علمي و فقهي بحث كنيم و توجه كنيم كه نبايد جنگ مذاهب راه بيفتد.
شاخص جهاني شدن توحيدي
تعابير زيادي در روايات و ادعيه ما در زمينه جهاني بودن وجود دارد كه به آن توجه نمي كنيم و فقط جنبه عبادي آن را در نظر مي گيريم در حالي كه مقدمات جهاني شدن در اين ادعيه آمده و وقتي افراد همراه با اختياري كه دارند در ظل تربيت معصومين و اين راهنمايي ها قرار بگيرند، معادن عقلاني آن آباد مي شود و آن موقع است كه ساختار قدرت و ثروت در جهان و جهت گيري اصلي رسانه ها تغيير مي كند و آن موقع است كه به سوي جهاني شدن پيش مي رويم.(01)
پي نوشت ها:
1- رسا، 13/4/09
2- همان، 03/4/09
3-حوزه، 72/4/09
4- همان، 22/4/09
5- همان، 72/4/09
6- رسا، 42/4/09
7- حوزه، 91/4/09
8- همان، 03/4/09
9- رسا، 32/4/09
01- فارس، 13/4/09


 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14