(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 17 مرداد 1390- شماره 19994

گفت وگو با يك معاون وزير در اكوادور
اسرائيل، شيطان آمريكاي لاتين
شكل گيري خاورميانه جديد از دل بهار عربي
عربستان و انقلاب هاي عربي



گفت وگو با يك معاون وزير در اكوادور
اسرائيل، شيطان آمريكاي لاتين

داوود مراديان
اشاره
مردم آمريكاي لاتين تنها ملتي هستند كه در كمتر از صدسال بيش از 90 درصد جمعيت شان نسل كشي شده و همواره يا به عنوان بردگان سفيدپوستان غربي و يا حياط خلوت امپرياليسم آمريكا هويت واقعي شان انكار گرديده و زبان هاي اسپانيايي و پرتغالي شان ميراث همان روزهاست!
آنها آموخته اند كه اگر جايي سفيدهاي غربي فرياد آزاديخواهي شان از گلوله تفنگ برخاست يك جاي كار مي لنگد.
مردم آمريكاي لاتين مي دانند غربي ها اگر دغدغه نجات ملت ها را داشتند تاريخ شان تا اين حد سياه نبود و ننگ برده داري و نسل كشي و غارت ملت ها را بر تارك خود نداشت. از اين رو با اينكه بعد مسافت شان با ملت هاي مظلوم منطقه مانند ليبي، مصر و خصوصا فلسطين زياد است اما نسبت به كوچك ترين تحول اين مناطق حساسيت نشان داده و موضع دفاع از مظلوم را اتخاذ مي كنند. يك نمونه آن اخراج سفير اسرائيل از ونزوئلا و اعلام قطع رابطه بوليوي با اين رژيم بود. اما در خود آمريكاي لاتين نيز جدال بين دولت هاي وابسته و انقلابي بالاست به گونه اي كه دليل راه اندازي شبكه تلويزيوني «تله سور» با اتحاد 5 كشور منطقه براي بسط و گسترش انقلاب هاي ضدامپرياليستي و آگاهي بخشي در مردم منطقه است. از اين مردم يكي ملت ناآگاه كلمبياست كه كشورشان به اسرائيل آمريكاي لاتين معروف است و آنها هنوز علت حضور نظامي آمريكا را در كشور خود نمي دانند و گمان بر حفظ امنيت شان در برابر قاچاقچي ها دارند درحالي كه آمريكا نيز درحال تكميل دهمين پايگاه نظامي خود در آنجاست. از ديگرسو به علت سابقه طولاني حضور اقتصادي صهيونيست ها دراين منطقه هرحركت ضداسرائيلي ارزشي دو چندان مي يابد و مهم اين است كه بدانيم جميع اين اتفاقات در حياط خلوت دشمن رخ مي دهد.
در ميان كشورهاي ضدامپرياليستي آمريكاي لاتين، اكوادور اهميت خاصي دارد به اين علت كه تنها كشوري است در ديواره غربي قاره كه زير چكمه آمريكا و اسرائيل نيست و مردم دولت «كوره آ» را با چنگ و دندان حفظ كرده و سال گذشته كودتاي نظامي را سركوب كردند تا ملتي آزاد باشند.
درچنين شرايطي فعاليت هاي ضدآمريكايي و اسرائيلي رنگ و بوي خاصي به خود مي گيرد. به بهانه همين واكنش هايي كه ملت آمريكاي لاتين نسبت به مقاومت ديگر ملت ها از خود بروز مي دهد، با «خوليوي سزار ارويو» معاون وزير خلق اكوادور و عضو فعال جنبش هاي دانشجويي گفت وگويي انجام داده ايم كه برگردان آن پيش روي شماست.
¤ نگاه مردم آمريكاي لاتين خاصه ملت اكوادور به مقوله اسرائيل چگونه است؟
¤ اسرائيل يك شيطان در منطقه آمريكاي لاتين است و با استفاده از اهرم سرمايه داري حكومت مي كند.
¤ تاثير مقاومت حزب الله لبنان و جنگ 33 روزه و اولين شكست اسرائيل در نگاه مردم منطقه شما چه بود؟
¤ آمريكاي لاتين هميشه در رابطه با گروه هاي مقاومتي كه در برابر ارتش هاي منظم استعمارگر ايستاده اند نظر مثبت داشته و حزب الله از اين مقوله استثنا نيست. تفكر ما اين است درهر منطقه اي كه امكان برخاستن ملت ها باشد قطعا مقاومت مسلحانه نيز نياز خواهد شد چرا كه امپرياليسم نشان داده كه از هيچ اهرمي براي شكستن مقاومت ملت ها فروگذار نمي كند و ما طرفداري مي كنيم از هر حركتي كه بتواند به پروسه آزادي واقعي ملت ها كمك كند و مشخصه اين تفكر هم ملت لبنان و فلسطين است.
¤ با توجه به بعد مسافت چرا ملت فلسطين براي شما جذاب است؟
¤ اينكه ملت ما به ملت فلسطين تعلق خاطر دارد به اين علت است كه مبارزه آنها تنها با چوب و سنگ است و در طول تاريخ هم اين مبارزه ادامه داشته درحالي كه اسرائيل داراي بهترين امكانات نظامي است و اين تقابل جالبي است و به جهت مذهبي نيز وقتي نگاه مي كنيم داستان اسرائيل و فلسطين مانند نبرد داوود است و جالوت و بدين جهت است كه ملت آمريكاي لاتين كه خود قرباني چنين مبارزاتي بوده براي آزادي ملت ها و جنبش هاي آزادي بخش آنان در هر كجا و هر منطقه اي كه باشد ارزش قايل است و از آن حمايت مي كند.
¤ تمثيل داستان داوود و جالوت يك داستان قرآني و ديني براي مسلمانان است ما هم خودمان و مردم فلسطين را نمادي از داوود مي دانيم در مقابل جالوت مسلح. اين تمثيل در آمريكاي لاتين چه پيشينه اي دارد؟
¤ ملت آمريكاي لاتين عميقا مذهبي است و چيزي كه آمريكاي لاتين هميشه دنبال آن بوده آزادي عميق ملت هايش بوده است «سيمون بوليوار»، «فارو» و «خوزه مارتي» نمونه هايي هستند كه با اقتدا به همين سنت تاريخي داوود و جالوت با استعمارگران به نبرد برخاستند. اگر يك مقدار عقب تر بازگرديم مسئله هايي را به خاطر خواهيم آورد كه يك رهبر استثنايي به پروسه نبرد بوليوار كمك كرد. يك رهبر سياه پوست! كه تمام تلاشش آزادي ملت هاي آمريكاي لاتين بود و از آن نقطه افتخارات ما شروع مي شود كه حتي ملت هاي كوچك هم توان اين مبارزه را دارند.
¤ نفوذ صهيونيست ها در منطقه شما بيشتر در كدام نواحي است و چطور مي توان با آن مقابله كرد؟
¤ كلمبيا يك مثال خوبي است از حضور اسرائيل در منطقه ما. منطقه ما موفق شده به تغييرات بزرگي حداقل در سطح تغيير دولت ها دست بزند اما در كلمبيا و شيلي هنوز اين صهيونيست ها و غربي ها هستند كه همه چيز را در اختيار گرفته اند و ما اميدواريم اتحاد ملت هاي آمريكاي لاتين- اوناسور- بتواند با اعمال فشار بر اين كشورها زمينه وقوع انقلاب هاي ضدامپرياليستي را در آنها مهيا سازد. اين سازماني است كه همه كشورهاي آمريكاي لاتين را مي تواند به هم پيوند دهد و رهبري اين سازمان را «كوره آ»، رئيس جمهور ما برعهده دارد و در عمل سياست خارجي انقلابي ما را نشان مي دهد. كلمبيا به وضوح اين فشار را حس مي كند و ما مطمئنيم آنچه امروز در پرو در جريان است (ظهور جنبش هاي انقلابي مجدد بعد از كنار رفتن عنصر اصلي كودتاي نظامي) به زودي در كلمبيا نيز رخ خواهد داد.
¤ اين يك اتفاق در سطح دولت هاست. براي انقلابي عميق بايد ملت ها بيدار شوند تا اتفاقي كه براي آلنده رخ داد ديگر رخ ندهد. ارزيابي تان از وضعيت آگاهي ملت هاي منطقه چيست؟
¤ در سطح ملت ها نيز بيداري هاي بزرگي رخ داده است. در آمريكايي لاتين با توجه به پيروزي بوميان در منطقه كه راه يك سري تغييرات را هموار كرده است موقعيتي پيش آمده كه اين موفقيت ها به ديگر بخش هاي اجتماعي نيز سرايت كند. مانند سياهان، زارعان و محرومان به طور عام. بنابراين، ديگر عجيب نيست كه نماينده هاي بوميان را در مجلس محلي مي توانيد ببينيد كه متشكل از 5 كشور است و پيروزي بزرگي براي ماست. همچنين در مجلس هر كشوري حضور بوميان پررنگ تر شده و حتي حضور يك رئيس جمهور بومي- مورالس- نمونه موفقي از تغييرات بزرگ ملت هاي منطقه است.
¤ شما دورنماي رژيم اسرائيل را چگونه مي بينيد؟
¤ 62 سال است كه اسرائيل با همين هژموني ادامه حيات مي دهد درحالي كه ملت ها درحال تغييرند و دولت ها نيز به تبع آن تغيير خواهند كرد و اين تغيير و خودباوري مردم لازمه تغيير دولت هاست و هر روز دولت هايي سر كار مي آيند كه از مبارزات ملي برخاسته اند و وابستگي ها درحال فروپاشي است و مصر حسني مبارك نمونه كاملي از اين اتفاق است. پس فروپاشي اسرائيل حتمي است. چرا كه فشار ملت هاي جهان او را از پا خواهد انداخت.

 



شكل گيري خاورميانه جديد از دل بهار عربي

منبع: خبرگزاري ها ترجمه: محمد معرفي
اشاره:
ملت هاي جهان عرب پس از چند دهه ناگهان به پاخاستند و در تلاش هستند تا معادلات سياسي را از خاورميانه تا شرق آفريقا عوض كنند. تحولات چند ماهه اخير در جهان عرب نشان داد انقلاب هاي موسوم به بهار عربي، جهان جديدي را شكل خواهد داد كه با گذشته به كلي متفاوت خواهد بود.
قيام جوانان تونسي، اصرار مردم مصر بر خواسته هايشان، تظاهرات مردمي در الجزاير، عمان، اردن و موريتاني، يمن و... همه اينها از اين موضوع حكايت مي كنند، كه برخلاف تصور بيگانگان، خاورميانه جديدي در حال شكل گيري است.
ساقط شدن ديكتاتوري هاي جهان عرب، نظريه هاي گذشته سياسي را مبني بر اينكه هر رژيمي از حمايت هاي غرب و آمريكا برخوردار باشد، پابرجا خواهد ماند ، باطل كرد و نشان داد، تنها با اتكا به مردم است كه مي توان پايه هاي حكومت خود را مستحكم كرد.
بدون شك انقلاب هاي عربي از درون جوامع خود آنها شكل گرفته و به منصه ظهور رسيده است. اين انقلاب ها با حمايت تانك هاي بيگانگان و كمك هاي مستقيم مالي آنان شكل نگرفته است، بلكه اين خود مردم هستند كه آنها را با خون خود به وجود آورده اند و نيز اجازه نخواهند داد كه انقلاب از مسير اصلي خود منحرف شود، همان گونه كه اين موضوع را در انقلاب مصر و تونس شاهد بوديم.
اگرچه اين موضوع در تحولات داخلي ليبي فرق مي كند و راه براي ورود غربي ها براي استفاده از تضاد بين دولت و مردم به خوبي آشكار است و موضوعي كه مي توانست محلي باشد به ناگهان تبديل به يك بحران بين المللي شد.
اين موضوع باعث به وجود آمدن قضاياي ديگري در مورد آينده انقلاب هاي عربي و احتمالا نقش بيگانگان در آن شده است، كه به آن خواهيم پرداخت. با نگرش به ديدگاه «فلسفه انقلاب» به طور كلي به اين موضوع پي برده مي شود كه ملت عرب اين حق را دارد كه در برابر ظلم مقاومت و ايستادگي كرده و بر ضد استبداد حكام خود به پا خيزد.
اما بايد اين آگاهي سياسي وجود داشته باشد كه رهايي از ظلم و ستم حكام مستبد به گرفتار شدن آنها در چنگ بيگانگان تبديل نشود تا آنها بر امور مستولي شده و راهبرد و مسير انقلاب را طوري طراحي و مديريت كنند كه در جهت منافع شان باشد.
در واقع ملت هاي در حال انقلاب جهان عرب نبايد به بهانه ايستادگي در مقابل حاكمان ستمگر خود، به دامن بيگانگان افتاده و گرفتار آنها شوند.
در تاريخ معاصر جهان عرب از اين دست اتفاقات وجود داشته است و مي توان به «انقلاب بزرگ عربي» در سده گذشته اشاره كرد كه «شريف حسين بن علي» حاكم وقت عربستان از انگليسي ها براي رهايي از سلطه عثماني ها كمك خواست و نتيجه آن شد كه اعراب از زير يوغ «عثماني ها» خارج شدند، اما به دام استعمار «انگليس» افتادند.
در واقع غرب چيزي را مجاني به اعراب نمي دهد بلكه هر دلاري را كه خود هزينه مي كند، چند برابر آن را به شكل نفوذ در سطوح بالاي تصميم گيري سياسي، ايجاد پايگاه هاي منطقه اي و انعقاد قراردادهايي از آنها باز پس مي گيرد.
اما غرب براي دخالت در جهان عرب، خود را نجات دهنده و مدافع حقوق بشر معرفي كرده و در پوشش اين كار وارد مي شود، همچنان كه قبلا در بوسني هرزگوين اين كار صورت گرفت و هم اكنون نيز در ليبي در حال انجام است.
اگر غرب واقعاً، نگران ريخته شدن خون مردم بي گناه در كشورهاي شان است، چرا در سال هاي قبل و پيش از وقوع قتل عام و پاكسازي نژادي كه مدت ها به طول انجاميد وارد عمل نشد و جلو اين كار را نگرفت.
غربي ها، اگر واقعاً در گفتار خود براي نجات مردم ليبي صادق هستند، چرا يك ماه تمام در مقابل جنايات «معمر قذافي» سكوت اختيار كردند، آيا حقوق بشر را فراموش كرده بودند و هنگامي كه گردان هاي قذاقي به دروازه هاي شهر بنغازي (مركز مخالفان) رسيدند تازه آن را به ياد آوردند؟
در واقع غرب تنها براساس اين فلسفه خود عمل مي كند كه بايد در جايي مداخله كرد كه نفعي در آن متصور باشد و اين دخالت نيز در صورت امكان با قوانين بين المللي مطابقت داشته باشد و افكار عمومي را همراه كند. همچنان كه غرب تلاش مي كند، روند طي شده انقلاب هاي عربي را در راستاي منافع خود قرار داده و با موج سواري از آن استفاده كند، تا به بهترين نقطه ممكن كه مي خواهد برسد.
اين موضوع حساس، مسئوليت انقلابيون را در كشورهاي در حال انقلاب جهان عرب دو چندان مي كند، چرا كه پاكسازي آن از لوث وجود بيگانگان و عوامل داخلي، امر بسيار مهمي در آينده به شمار مي رود و بي توجهي نشان دادن به اين امر خطير، مشكلات زيادي را در برخواهد داشت.
اقدام جالب و پسنديده جوانان انقلابي مصر در ماه هاي اول پيروزي «انقلاب 25 ژانويه» در امتناع ازملاقات با «هيلاري كلينتون» وزير امور خارجه آمريكا را مي توان از اين دست ارزيابي كرد.
اين موضوع نشان دهنده اين است كه انقلابيون از سطح هوشياري بسياري بالايي در درك خطرات و آفات احتمالي انقلاب كشورشان برخوردار هستند و به سادگي در دام غرب گرفتار نخواهند شد. دعوت ملت هاي انقلابي به اتكاء و اعتماد به خود، در واقع دعوت به هلاكت و نابودي آنها نيست، بلكه ايستادگي آنها با وجود ظلم حكام، ناملايمات اقتصادي به پيروزي كامل انقلاب آنها در درازمدت خواهد انجاميد. اين ملت ها بايد با جان و دل خريدن مشكلات، همه احتمالات ممكن براي آزادي و رهايي از ظلم و ستم را مد نظر خود قرار داده و از اهداف انقلاب با جان و دل پاسداري كنند.
ملت هاي ستمديده در جهان عرب نبايد اجازه دهند، خون ريخته شده جوانانشان، فرش قرمزي براي بيگانگان به كشورشان باشد و اين موضوع را در نظر داشته باشند كه انقلاب كردن، رفتن به يك پيك نيك نيست، بلكه خريدن مشكلات با جان و دل و فدا كردن «من» در مقابل «ما» است.
با نگاهي به انقلاب هاي «14 ژانويه تونس» و 25 ژانويه مصر، مشاهده مي كنيم كه مردمي با دست خالي و با تمسك به آموزه هاي اسلامي عليه رژيم هايي به پا خاسته اند كه از مخوف ترين، حكومت هاي معاصر در جهان عرب به شمار مي روند.
بنابراين، با سقوط حاكميت چندين دهه ديكتاتوري ها در اين كشورها، نيروهاي امنيتي، عناصر و وابستگان رژيم ساقط شده بيكار ننشسته و دائماً با كمك خارجي ها در حال طراحي و اجراي نقشه هاي شوم خود هستند.
با تمام اينها، ملت مسلمان، تاكنون قدرت خود را به اثبات رسانده كه قادر است در برابر همه مشكلات قد علم كند و اهداف انقلاب خود را به نتيجه برساند، بدون اينكه، اجازه دهد بيگانگان در آن دخالت كنند.
تاريخ نيز نشان داده است كه هر چند يك رژيم داراي بالاترين توانمندي نظامي و پليسي باشد، در مقابل قهر ملت انقلابي خود، نمي تواند ايستادگي كند و بالاخره متلاشي خواهد شد. از اين دست مي توان به «اتحاد جماهير شوروي سابق» اشاره كرد كه به هنگامي كه با اعتراضات آزادي خواهانه مردم مواجه شد، مانند همه امپراتوري ها به سرعت از هم پاشيد و جز نامي از آن، چيز ديگري باقي نماند.
انقلاب هاي عربي و نگراني اسرائيل
بدون شك تحولات اخير در جهان عرب، رژيم صهيونيستي را با چالش مهمي مواجه كرده است و اين نگراني دلايل متعددي براي حاكمان اشغالگر دارد. نخستين آنها، معضل اتخاذ موضع واحد در برابر تحولات جاري در جهان عرب است. چرا كه اين رژيم چنين وانمود مي كند كه در تلاش براي ايجاد روشي دموكراتيك براي مقابله با ديكتاتوري در خاورميانه و در واقع همان چيزي است كه اكنون مردم در منطقه خواستار آن هستند.
به دليل همين ادعا، رژيم صهيونيستي، اين توانايي را ندارد كه با خواسته هاي مردمي براي دستيابي به آزاديخواهي در جهان عرب و ايجاد رژيم هاي دموكراتيك مخالفت كند، چرا كه خود را يك رژيم دموكراتيك در خاورميانه مي داند و براساس همين ادعا، تحركات ديپلماسي خود را در جهان استوار كرده است!
اما موضع اسرائيل در اين مورد به اين آساني كه فكر مي كنيم هم نيست، چرا كه «تل آويو» مي داند كه رژيم هاي دموكراتيك جديد در جهان عرب در صورت روي كارآمدن،براساس مواضع بسيار راديكالي در مقابل رژيم صهيونيستي جبهه گيري خواهند كرد و برخلاف گذشته كه رژيم هاي حاكم عربي با او مماشات مي كردند، نخواهند بود. از ديدگاه سياسي در سايه يك رژيم دموكراتيك حقيقي، حساسيت نسبت به مسائل داخلي بيشتر از موضوعات خارجي خواهد بود و يك رژيم غيردموكراتيك هميشه احتياج به حمايت خارجي براي مقابله با مخالفت هاي فزاينده داخلي دارد، يا حداقل اينكه، مخالفت دوستان خارجي خود را موجب نشود، زيرا چنين رژيمي تحمل مقابله با چنين نيروي تاثيرگذار را ندارد.
اما در رژيم مبتني بر دموكراسي، چارچوب ها فرق مي كند و اولويت به موضوعات داخلي داده مي شود و تا زماني كه باور مردم بر آن مبتني باشد، اين نوع حكومت، امور خود را پيش خواهد برد. مشكل اسرائيل در برخي از كشورهاي عربي در آينده، اين است كه اين رژيم ها، چون وارث ديكتاتوري هستند و روابط قبلي آنها با تل آويو بر مبناي همكاري و مواضع دوستانه بود، صدچندان است و نمي تواند همانند گذشته باشد.
به هر حال چون ممكن است، حكومت هاي جديد عربي بر پايه افكار و خواست عمومي مردم شكل بگيرد و در مقابل رژيم صهيونيستي موضعي مخالف با گذشته اتخاذ كنند، متوجه مي شويم كه نگراني اسرائيل صدچندان شده است.
با توجه به چالش هاي موجود در روابط خارجي اسرائيل با برخي از كشورهاي در حال انقلاب در جهان عرب، ديگر اين امكان براي رژيم صهيونيستي متصور نيست كه گاز را از مصر با حداقل قيمت خريداري كند، يا نوار غزه را همچنان در محاصره نگه دارد و كنفرانس هاي رنگارنگ صلح را يكي پس از ديگري در خاورميانه برگزار كند و خواست خود را مبني بر يهودي كردن قدس پيش ببرد.
اين نگراني اسرائيل، موجب دوگانگي فراواني در سياست هاي خارجي و اتخاذ مواضع نسبت به حوادث جاري منطقه خاورميانه شده است. از يك طرف فرياد دموكراسي خواهي جهان عرب بلندتر از گذشته شده است و از طرفي ديگر، رژيم صهيونيستي نمي تواند ادعاي گذشته خود مبني بر اينكه تنها كشور دموكراتيك در خاورميانه است را تكرار كند. اگرچه فلسفه وجودي اسرائيل چيز ديگري است و خود به عنوان منطقه اي براي نفوذ استعمار و واردكردن ضربه به جهان اسلام و تضاد با مردم سالاري در خاورميانه تاسيس شده است.
اسرائيل در گذشته با ادعاي دموكراسي خواهي، پشتيباني آمريكا و اروپايي ها را جلب كرد و از اين راه توانست سيل كمك هاي مالي، نظامي و لجستيكي را به سمت خود سرازير كند. در اين شرايط با قيام هاي مردمي در منطقه چگونه بايد برخورد كند؟ اگر مبنا دموكراسي است بايد آنها را تاييدو اگر غير از اين باشد، ادعايش پوچ و مهمل خواهد بود. بنابراين تل آويو با نفي كلي دموكراسي در جهان عرب درصدد است تا همچون گذشته خود را دموكراتيك ترين كشور خاورميانه و اعراب را مستبدترين رژيم هاي سياسي منطقه معرفي كند تا حتي از لحاظ تبليغاتي و جلب افكار عمومي جهان هم كه شده، بتواند خود را از مخمصه جديد رهايي بخشد.
چالش ديگر اسرائيل در تحولات جديد جاري منطقه، توافق گروه هاي فلسطيني براي گفت وگوهاي داخلي براي اتخاذ مواضع يك پارچه در مقابل او است و اين چيزي است كه در گذشته سابقه نداشته است. پيشگام شدن حكومت جديد مصر در اين راه نيز مزيد بر علت براي تل آويو شده است و مسلما در محاسبات سياسي و نظامي درون رژيم صهيونيستي، آنها قائل به بوجودآمدن پارامتر جديدي در بعد مقاومت خواهندبود كه نمي توان همانند گذشته آن را سركوب كرد.
تأثير تحولات سياسي كشورهاي مصر، يمن، تونس، مغرب بر مردم فلسطين موضوعي نيست كه اسراييل از آن غافل باشد، بلكه مشكل رژيم صهيونيستي اين است كه تاكنون نتوانسته است راهكاري براي مقابله با آن پيدا كند و در آينده نيز عاجز از آن خواهدبود.
به هر صورت، تحولات جهان عرب همچنان ادامه دارد و جوشش قيام هاي مردمي در آنها، چيزي نيست كه از چشم هر بيننده اي پنهان بماند و با اين شرايط، تصور خاورميانه اي با رژيم هاي ديكتاتوري و آهنين طرفدار آمريكا و دوست اسراييل محكوم نخواهدبود، بلكه بر مبناي تحولات جديد، در جهان عرب و كشيده شدن مردم به صحنه سياست خاورميانه آبستن حوادث پيش بيني نشده زيادي در آينده خواهدبود.
همچنان كه امروز در بسياري از كشورهاي عرب اين سخن بر سر زبان ها افتاده است كه خيزش جوانان عرب باعث برانگيخته شدن ساير جوانان در نقاط مختلف جهان شده است و آنها به اين خيزش اسلامي به عنوان يك الگو اعتقاد دارند.
ما امروز شاهد شكل گيري يك جهان جديد عرب هستيم كه موجب خواهدشد كه جهان به آن با ديده اعجاب و احترام بنگرد و برخلاف گذشته كه آن را عقب مانده مي ناميد، اكنون شاهد اين باشد كه همه معادلات موجود را بر هم زده و به سرعت تغييركند. اين انقلاب جديد در جهان عرب، در تاريخ نظير آن وجود نداشته است. انقلابي كه بر مبناي ايثار و اراده ملت هاي عرب بنا نهاده شده است و تنها بر سلاح ايمان و اتكاي بر خود استوار است، مسلما شكست نخواهدخورد.
هيچ كس تصور اين را نمي كرد كه روزي فرا برسد كه جهان عرب با اين حجم از آگاهي سياسي به پا خيزد و بدون اينكه رهبريت مشخصي داشته باشد، غول هاي ديكتاتوري منطقه را يكي پس ازديگري سرنگون كند.
خيزش مردم در جهان عرب نشان داد كه ريشه اين تحولات در بطن مردم نهفته است و از بين بردن آن با روش هاي موجود امكان پذير نيست و براين اساس انقلاب عربي توانسته است به سرعت خود را گسترش بدهد و همچون موجود زنده اي به حيات خود در صحنه سياسي ادامه دهد.
مسلما اين انتفاضه بزرگ كه در حال حاضر در كشورهايي مانند مصر، تونس، ليبي، مغرب، الجزاير و يمن ما شاهد آن هستيم، تغييراتي را در آينده موجب خواهدشد كه نه تنها رژيم صهيونيستي، بلكه آمريكا را به چالش خواهد كشاند.
اين تغييرات از هم اكنون خود را در معادلات جاري سياسي نشان داده است و اميد مي رود كه در آينده به سرانجام موثري منجر شود.

 



عربستان و انقلاب هاي عربي

اشاره
رفعت سيداحمد انديشمند مسلمان مصري در گفت وگو با فارس، با بيان نقطه نظرات خود در مورد راهكارهاي پيشبرد اهداف انقلاب 25 ژانويه، از دخالت عربستان و برخي كشورهاي مرتجع عربي براي انحراف خواسته هاي مردمي و بازگرداندن مصر به جايگاه قبلي خود انتقاد كرد.
اين انديشمند مصري، هوشياري انقلابيون و پافشاري آنها برخواسته هايشان را مانع بزرگي براي پيروزي ارتجاع دانست و گفت: اعطاي وام هاي كلان به دولت مصر براي حرف شنوي آن و در تنگنا قرار دادن كارگران مصري شاغل در كشورهايي نظير عربستان و كويت نمي تواند بر اراده مردم مصر تاثير آن چناني داشته باشد.
به راه انداختن جريان هاي انحرافي مذهبي و تقويت وهابيت و سلفي گري توطئه ديگري است كه اين انديشمند نسبت به آن درمصر هشدار داده است.
سرويس خارجي
كشورهاي غربي و برخي از رژيم هاي عربي تلاش دارند، انقلاب مصر را ناكام كنند تا حاكميت غرب و آمريكا برجهان عرب ادامه يابد. دراين ميان كاخ سفيد با رژيم آل سعود و برخي از رژيم هاي عرب حوزه خليج (فارس) همپيمان شده تا با توسل به برخي اهرم ها از جمله دادن وام هاي مشروط به قاهره تلاش هاي انقلابيون براي تحقق استقلال و ثبات سياسي در مصر را با شكست مواجه كنند.
تامين هزينه هاي سازمان هاي جامعه مدني و به خدمت گرفتن افراد و مزدوراني كه انديشه هاي وهابي در سرمي پرورانند و واداشتن آنها به ايجاد فتنه و اختلافات داخلي در مصر و ايجاد هرج و مرج داخلي و تلاش براي بازگرداندن عناصر رژيم سابق از ترفندهاي به خدمت گرفته شده براي غلبه بر انقلاب مصر است.
مدير مركز تحقيقات سياسي و استراتژيك «يافا» با بيان اين كه سياست خارجي مصر پس از انقلاب همچنان درحال شكل گيري است، گفت: هنگامي كه رئيس جمهور مصر و نمايندگان پارلمان انتخاب شوند، اين سياست كاملا آشكار خواهد شد و انتظار مي رود، اين سياست روابط قاهره با جهان را به شكل منطقي خود بازگرداند.
رفعت سيداحمد در ادامه از جوانان انقلابي مصر خواست با برگزاري تظاهرات مستمر در برابر سفارت آمريكا و رژيم صهيونيستي در قاهره تلاش هاي واشنگتن و تل آويو براي عدم تحقق اهداف انقلاب مصر را ناكام بگذارند تا سهمي در تبلور سياست خارجي مصر در مرحله آينده داشته باشند و به حاكميت آمريكا و دخالت عربستان سعودي در روند تصميم گيري هاي سياسي مصر پايان دهند.
به نظر من دو نوع از انقلاب هاي عربي وجود دارد. نوع اول انقلاب هاي «مردمي و واقعي» است كه كشورهاي غربي و مشخصا آمريكا را غافلگير كرد و به همين دليل تلاش كردند كه براين انقلاب ها غلبه كرده و از آن به سود خود بهره برداري كنند و در راس اين نوع از انقلاب ها، انقلاب مصر و تونس است.
اما نوع ديگر انقلاب ها، انقلاب هاي ساخته و پرداخته [ دست] آمريكاست كه نمونه آن در سوريه قابل ملاحظه است، چون انقلابي واقعي را نمي تواني پيدا كني كه آمريكا به آن كمك كنند و به همين دليل اين انقلاب ها انقلاب هايي از نوع غربي شمرده مي شود.
در سوريه هدف حمايت و پشتيباني از رژيم صهيونيستي و قطع ارتباط سوريه با مقاومت عربي در لبنان است كه در حزب الله نمود پيدا مي كند.
انقلاب مصر چه در بعد داخلي و چه خارجي بسيار قدرتمند آغاز شد و اسرائيل و آمريكا را غافلگير كرد، بويژه پس از اين كه جوانان مصري سفارت اسرائيل در قاهره را به محاصره خود درآورند و تصميمات ديگري كه درباره منافع فلسطيني و گشايش گذرگاه رفح اتخاذ شد و تمايل خود را نسبت به توسعه روابط با ايران ابراز داشتند و دقيقا از آن زمان بود كه تلاش هاي بسياري براي مصادره انقلاب مصر از سه طريق آغاز شد.
اولين آن دادن وام هاي خارجي از طريق عربستان سعودي و برخي از كشورهاي حوزه خليج فارس است كه موجب فلج شدن تصميم گيري هاي سياسي در مصر مي شود، چون دادن اين قروض با شرط و شروط هاي سياسي همراه است و كشورهاي عرب حوزه خليج(فارس) جز با چراغ سبز آمريكا اين قرض ها را به مصر نخواهند داد و به اين ترتيب مصر اقتصادي را بنا خواهد كرد كه بر قرض هاي خارجي متكي است و با اين كه تاكنون شوراي عالي نظامي گرفتن اين قرض ها را رد كرده، اما ارائه پيشنهادات همچنان ادامه دارد.
اهرم دوم، مؤسسات و نهادهاي جامعه مدني مورد حمايت آمريكا هستند، در اين ارتباط بايد گفت، هم اكنون در مصر حدود 600 سازمان و نهاد مردمي وجود دارد كه از آمريكا كمك هايي دريافت مي كند و از ابتداي انقلاب تاكنون اين سازمان ها حدود يك ميليارد لير مصري از واشنگتن كمك مالي دريافت كرده است كه بالطبع هدف اين كمك ها خيزش و قيام عليه انقلاب است تا آن را از مسير درست خود منحرف و بحران هاي داخلي ايجاد كند.
و سرانجام اين كه سومين ابزار، حمايت گسترده از جريان وهابيت در مصر است. براين اساس عربستان و ديگر كشورهاي عرب حوزه خليج فارس حمايت هاي بسياري از سلفي ها در مصر انجام مي دهند و ظرف 25 سال گذشته اين جماعت ها و گروه ها حدود 25 ميليارد دلار از عربستان سعودي كمك مالي دريافت كردند. اين جريان ها تحت عنوان ها و پوشش هاي مختلف ظاهر مي شود و داراي حدود 36 شبكه تلويزيوني ماهواره اي، 20 هزار مسجد و 20 هزار جمعيت خيريه است و در واقع نيرو و جريان خطرناكي است كه تا پيش از انقلاب زير لواي دستگاه هاي امنيتي مبارك فعاليت مي كرد. هم اكنون كشورهاي حوزه خليج فارس مستقيما اين گروه را تحريك مي كنند و ملاحظه مي كنيم كه سلفي ها افكار و انديشه هايي عليه انقلاب مصر دارند و با اين كه ادعا مي كنند، از حاميان و طرفداران آن هستند، اما در واقع تيشه به ريشه انقلاب مصر مي زنند تا به هر طريق ممكن اين انقلاب تابع و وابسته انديشه ها و افكار وهابي باشد كه تماما با اهداف انقلاب در تعارض است و آنها به اين طريق درصدد بازگرداندن رژيم سابق و نقش گذشته آمريكا و اسرائيل در مصر هستند.
آنها به هر طريق ممكن سعي دارند ثمرات انقلابي را كه جوانان مصري رقم زدند، براي خود بچينند و عملا ديديم كه آنها در اين انقلاب مشاركت نداشته، همانگونه كه طي سال هاي گذشته هم مشاركت نداشتند، آنها در تمام طول سال هاي گذشته در كنار رژيم سابق بودند و با هر حركت معارضي مخالفت مي كردند.
جوانان مخلص و انقلابي مصر، اين توطئه ها را با حضور ميليوني خود با هدف معرفي دوباره انقلاب و مقابله با طرح هاي آمريكا در مصر از طريق برگزاري تظاهرات مستمر در برابر دو سفارت آمريكا و اسرائيل در قاهره برملا خواهند كرد.
¤ سياست خارجي مصر
سياست خارجي مصر تاكنون شكل نگرفته است، چون هنوز دولت نتوانسته بر اوضاع داخلي فائق آيد و سياست خارجي هر كشوري زماني شكل مي گيرد كه اوضاع داخلي آن شاهد ثبات و استقرار باشد. در حالي كه تاكنون نه در مصر دولتي پايدار تشكيل شده و نه انقلاب سياست خارجي خود را به منصه ظهور رسانده است. افزون بر اين بقاياي رژيم سابق هنوز در دستگاه هاي دولتي حضور داشته و موانعي بر سر راه سياست خارجي جديد مصر ايجاد مي كنند، اگر چه شاهد چرخش آشكار سياسي مصر در بخش سياست خارجي طي دوره «نبيل العربي» بوديم و اين تصوير بي شك پس از انتخابات پارلماني و رياست جمهوري روشن تر و شفاف تر خواهد شد.
به نظر من سياست خارجي مصر در برابر ايران و كشورهاي عربي مستقل و باز بوده و اين به نفع مصر است كه روابط متعادل و موزوني با همه كشورها داشته باشد و از اين حيث تابع آمريكا و برخي از كشورهاي عرب حوزه خليج فارس يا اسرائيل نباشد.
¤ عناصر در خدمت منافع آمريكا ؟
عناصر بسياري از اين حيث در مصر وجود دارند، چون آمريكا طي سه دهه حضور خود در مصر مزدوران متعدد و بيشماري را در ميان نظاميان و غيرنظاميان دست و پا كرد تا به اين كشور و منافعش در مصر خدمت كنند و بالاخره اين كه بايد به اين نكته توجه داشت كه مزدوران آمريكا در مصر هنوز سرنگون نشده و بسان گذشته نقش بسيار خطرناكي را براي ناكام كردن انقلاب مصر ايفا مي كنند و به همين دليل است كه انقلابيون مصر بر محاكمه سران سابق و بيرون راندن بقاياي رژيم از دستگاه هاي دولتي تاكيد مي كنند.
آل سعود در واقع از انقلاب مصر غافلگير شده و از اين بابت هم بسيار غمگين و هم هراسان و نگران است و نيات واقعي آنها در درخواست شان مبني بر عدم محاكمه مبارك و تهديد اخراج كارگران مصري بر همه آشكار گرديد. اما اكنون تلاش مي كنند، به طور غيرمستقيم و از طريق مزدوران خود از جمله جريان وهابي در مصر در انقلاب نفوذ كنند، در واقع عربستان نفوذ فريبنده از طريق ابزارهاي اقتصادي و جريان وهابي را جايگزين رويارويي مستقيم كرد و از اين حيث با غرب متحد شده تا نه تنها انقلاب مصر كه انقلاب هاي عربي را ناكام سازند كه نمونه آن غير از مصر در ليبي و دخالت ناتو در آن قابل ملاحظه است.
انقلاب بحرين و تحولات سوريه
در بحرين تلاش سعودي ها براي ناكام ساختن انقلاب اين كشور عيان تر است، در بحرين اكثريت شيعه اي وجود دارند كه پيروزي انقلاب آنها به معناي گسترش دامنه آن به شرق عربستان است، به همين دليل عربستان در قالب نيروهاي جزيره و براي سركوب قيام مردم بحرين وارد اين كشور شده است.
در حوادث سوريه نيز ردپاي سعودي ها قابل مشاهده است، ناآرامي هاي سوريه در واقع طرحي سعودي- آمريكايي براي سرنگوني رژيم «بشار اسد» است تا به اين وسيله رابطه دمشق را با مقاومت عربي در عراق و لبنان قطع كنند، اما در يمن، عربستان تلاش مي كند، انقلاب را منحرف و قدرت را به پسر صالح بدهد.
¤ مصر انقلابي و ايران اسلامي
مصر هنوز سياست خارجي خود را به شكلي شفاف و روشن ترسيم نكرده، چون در مرحله گذار و انتقال است كه بالطبع اين موضوع گسترش روابط با تهران را نيز دربرمي گيرد و ميراث بر جاي مانده از حاكميت رژيم سابق بر مصر در سياست خارجي اين كشور نيز عيان و قابل ملاحظه است.
اين در حالي است كه عربستان در زمان «مبارك» نقش انكارناپذيري را براي ايجاد خصومت و دشمني ميان دو كشور ايفا كرد و تصور مي كنم، هنوز اين ميراث تغيير نكرده اما با تثبيت اوضاع همه چيز تغيير خواهد كرد، از جمله رابطه با ايران كه براي منافع ملي مصر از ضروريات است، مصري كه داشتن رابطه با اسرائيل را لازم مي داند، چگونه مي تواند، اهميت داشتن رابطه مستحكم و گسترده با ايران را كه يك كشور اسلامي قدرتمند است، ناديده بگيرد.
همچنين بايد ميان موضع رسمي و موضع مردمي در حمايت از مقاومت تفاوت قائل شد، در سطح رسمي اين حمايت كاملا آشكار و عيان نشده و اگر هم شده، چندان قدرتمند نيست، اما در سطح غيررسمي اين موضع كاملا قدرتمند بوده ولي با اين حال نيازمند حمايت بيشتر است. اين نقش هنگام درخواست لغو پيمان «كمپ ديويد» و حمايت مادي و معنوي از مقاومت عربي و اسلامي و محاصره سفارت آمريكا و اسرائيل در قاهره كاملا قابل ملاحظه بود تا سدي در برابر نفوذ آمريكا و اسرائيل در مصر باشد.
بايد اين را هم اضافه كنم كه اگر همه مصري ها بر حمايت از انقلاب و مقاومت اتفاق نظر داشته باشند، مزدوران و كساني كه درصدد سرقت انقلاب هستند، سرنگون خواهند شد و اگر نقاط مشترك خود را تقويت كنند، اين موضوع به حل مشكلات داخلي كمك بسياري خواهد كرد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14