(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 29 مرداد 1390- شماره 20004

گناه و آثار آن
خودسازي در ماه رمضان



گناه و آثار آن

محمدمهدي فجري
حوادث و اتفاقات طبيعي و غيرطبيعي، مانند سرماي شديد و برف و يخبندان بي سابقه در زمستان، كه علاوه بر از بين رفتن محصولات كشاورزي، سبب خسارات بسيار و بروز مشكلاتي در زندگي مردم مي شود، كاهش شديد نزولات آسماني و به تبع آن خشكسالي و كمبود آب، تورم بي سابقه جهاني، فوت دور از انتظار بسياري از دوستان و آشنايان در سنين پايين، تصادفات فردي و گروهي بسيار، گسترش اختلافات خانوادگي، سردرگمي فقير و غني و دهها مشكل گوناگون ديگر، اموري است كه در اطراف، و زندگي ما رخ مي دهد.
با نگاهي گذرا مي توان براي هر يك از موارد فوق، يك يا چند علت جست وجو كرد و شايد بتوان به راهكارهاي عملي دست يافت كه در اين باره نويسندگان و گويندگان به تفصيل سخن گفته و از آن بحث كرده اند. برخي به جاي بررسي علل و عوامل اصلي و زيربنايي، گناه را به گردن عوامل كم اهميت مي اندازند كه نقش اساسي را به عهده نداشته اند و يا عوامل موهوم و خرافي و خيالي را مطرح مي كنند.
برخي نيز تمام علت بدبختي خود را به بيگانگان و سياست هاي مخرب آنها نسبت مي دهند و عده اي، همه اين حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاك مي پندارند. سرانجام، عده اي دست به دامن قضا و قدر- به مفهوم تحريف يافته اش- و يا شانس و طالع و اقبال مي زنند و همه حوادث تلخ و شيرين را از اين طريق توجيه مي كنند؛ اما متأسفانه كمتر كسي از نگاه دين به اين مسئله پرداخته و آن را تحليل مي كند. از نگاه دين اسلام، بلاها و گرفتاريها علل مختلفي دارد؛ از جمله: آزمايش، شكوفايي، تكامل، تقويت ايمان، هشدار، تأديب، اجر و پاداش و... كه در رابطه با هر يك، آيات و روايات متعددي وجود دارد؛ اما در اين نوشتار به يكي از مهم ترين علل بلاها، يعني گناه پرداخته شده است. اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم:
عامل مهم حوادث
اسلام، اعمال بشر را عاملي مهم براي حوادث برمي شمارد و بر آن تاكيد مي ورزد؛ چنانكه قرآن مي فرمايد: «و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير»؛ «هر مصيبتي به شما رسد، به سبب اعمالي است كه انجام داده ايد، و بسياري را نيز عفو مي كند.» (شوري 03)
در اين آيه، نكاتي است كه بايد به آن توجه داشت:
1-اين آيه به خوبي نشان مي دهد، برخي از مصائبي كه دامنگير آدمي مي شود، يك نوع مجازات الهي و هشدار است؛ هر چند استثنائاتي هم دارد و به اين ترتيب، يكي از دلائل حوادث دردناك و مشكلات زندگي روشن مي شود.
جالب اينكه در حديثي از امير مؤمنان علي عليه السلام مي خوانيم كه پيامبر گرامي خدا( ص) فرمود: اين آيه (و ما أصابكم من مصيبه ...) بهترين آيه در قرآن مجيد است. اي علي! هر خراشي كه از چوبي [بر تن انسان] وارد مي شود، و هر لغزش قدمي، بر اثر گناهي است [كه از او سر زده است] و آنچه خداوند در دنيا عفو مي كند، گرامي تر از آن است كه [در قيامت] در آن تجديد نظر فرمايد، و آنچه را كه در اين دنيا عقوبت فرموده است، عادل تر از آن است كه در آخرت، بار ديگر كيفر دهد.»(1)
2-ظاهر آيه، عام است و همه مصائب را در برمي گيرد؛ ولي بايد دانست مصائب و مشكلاتي كه دامنگير انبيا و ائمه اطهار عليهم السلام و برخي از اولياء الهي مي شده است، براي ترفيع مقام يا آزمايش آنها بوده است. همچنين برخي از گرفتاريهايي كه گريبان افراد غيرمعصوم را مي گيرد يا جنبه آزمايش و امتحان دارد؛ چنانكه قرآن به صراحت مي فرمايد: «ولنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الاءمول و الاءنفس و الثمرات و بشرالصبرين»؛ «قطعاً همه شما را با چيزي از ترس، گرسنگي و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها، آزمايش مي كنيم و به استقامت كنندگان بشارت ده.»(بقره 551)
گاهي نيز بر اثر بي دقتي، مشورت نكردن و سهل انگاري در امور حاصل مي شود كه اثر تكويني اعمال خود انسان است.
3-گاه مصائب، جنبه دسته جمعي دارد، و محصول گناهان جمعي است؛ همان گونه كه در قرآن چنين مي خوانيم: «ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون»؛ «فساد در خشكي و دريا به سبب اعمال مردم آشكار شد تا نتيجه برخي اعمالش را به آنها بچشاند؛ شايد باز گردند.»(روم 14)
و در آيه ديگري چنين آمده است: «ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم و اذا أراد الله بقوم سوءاً فلا مرد له»؛(رعد 11) «خداوند، سرنوشت هيچ جمعيتي را تغيير نمي دهد؛ مگر اينكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند. و هنگامي كه خدا اراده سوئي به قومي [به خاطر اعمالشان] كند؛ هيچ چيز مانع آن نخواهد شد.»
گاه ممكن است اين قضيه درباره فرد فرد انسانها صادق و هر كس در مقابل گناهي كه مرتكب مي شود به مصيبتي در جسم و جان يا اموال و متعلقاتش گرفتار شود؛ همان گونه كه در آيه فوق آمده است(2)
گناهان جديد و بلاهاي جديد
به راستي اگر نافرماني از فرمان خدا، عامل اين همه مشكلات فردي و اجتماعي است و اگر گناه عده اي، گريبانگير همه جامعه مي شود، پس چرا به آن بي توجه اند و گناه كاران شرمنده نمي شوند؟ چرا قبح گناه در جامعه كنوني از بين رفته است؟ چرا برخي، ميان مال حلال و حرام فرقي نمي گذارند و فقط ثروت و تجملات و مقام، عامل تفاخر است؟ چرا از مهم ترين واجبات، يعني امر به معروف و نهي از منكر، خبري نيست؟ چرا به نماز كه ستون اصلي دين است، بي توجهي شده و پرداخت خمس و زكات، به فراموشي سپرده شده است؟ چرا حجاب و عفاف كه نقش مهمي در اجتماع دارد، با بي توجهي مواجه شده است؟ آيا اختلاط زن و مرد در برخي مجالس، گناهي بزرگ محسوب نمي شود و چرا نظارت والدين بر فرزندان، جدي گرفته نمي شود؟
متأسفانه آنچه بلاي اجتماع، خانواده ها و به ويژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصي جديد و سرگرميهاي متنوع و انحرافات تازه اي است كه روزبه روز بر آنها افزوده مي شود. متأسفانه امروزه، روابط و دوستيهاي پسر و دختر، استفاده از انواع موادمخدر، استفاده ناصحيح از وسايلي همچون: ماهواره، اينترنت، موبايل و... به مسئله اي عادي تبديل شده است؛ همان گونه كه مشاهده مي شود، گرفتن عكسهاي غيراخلاقي با موبايل و ارسال آن توسط بلوتوث و... به وسايلي براي اشاعه فحشا تبديل شده است و برخي والدين در مقابل هجوم فيلمها و عكسهاي غيراخلاقي و مبتذل، جوانان را آزاد گذاشته و آنان ناخواسته، در حال فاصله گرفتن از ضروريات دين اند. حضرت علي عليه السلام در كلامي، گناهان جديد را عامل بلاهاي جديد معرفي كرده، مي فرمايد:
«كلما احدث الناس من الذنوب ما لم يكونوا يعملون، احدث الله لهم من البلاء ما لم يكونوا يعدون؛(3) هرچه مردم گناه تازه بكنند، خداوند بلاي تازه اي براي آنها به وجود مي آورد كه سابقه نداشته است.»
از طرف ديگر، بي توجهي جامعه و والدين باعث شده است تا بسياري از جوانان از مفاسد مخرب چنين سرگرميهايي بي اطلاع باشند كه افزون بر ضررهاي فردي، باعث اشاعه فحشا در جامعه مي شود.
قرآن كريم مي فرمايد: «ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه في الذين ءامنوا لهم عذاب أليم في الدنيا والاخره والله يعلم و انتم لاتعلمون»؛ «كساني كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكي براي آنان در دنيا و آخرت است و خداوند مي داند و شما نمي دانيد.» (نور 91)
اشاعه فحشا
از آنجا كه انسان، يك موجود اجتماعي است، جامعه بزرگي كه در آن زندگي مي كند، از يك نظر همچون خانه او است، و حريم آن همچون حريم خانه او محسوب مي شود؛ پاكي جامعه به پاكي او كمك مي كند و آلودگي آن به آلودگي اش. طبق همين اصل، در اسلام با هر كاري كه جو جامعه را مسموم يا آلوده كند، به شدت مبارزه شده است. اگر مي بينيم در آموزه هاي ديني، با غيبت به شدت مبارزه شده است، يكي از فلسفه هايش اين است كه غيبت، عيوب پنهاني را آشكار مي سازد و حرمت جامعه را جريحه دار مي كند.
اگر مي بينيم در اسلام، از تظاهر به گناه(4) به شدت منع شده و دستور عيب پوشي داده شده است، يك دليلش اين است كه گناه، همگاني نشود. اگر مي بينيم معصيت آشكار، اهميتش بيش از گناه مستور و پنهان است، بر همين اساس است.
اصولا گناه، همانند آتش است. وقتي اين آتش در نقطه اي از جامعه روشن شود، بايد كوشيد تا خاموش، يا دست كم محاصره شود؛ اما اگر به آن، دامن زده شود و از نقطه اي به نقطه ديگر برده شود، حريق، همه جا را فراخواهد گرفت و كسي قادر بر كنترل آن نخواهد بود.
از اين گذشته، پليدي گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگيها، خود سد بزرگي در برابر فساد است كه اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق، اين سد را مي شكند، گناه را كوچك مي كند و آلودگي به آن را ساده مي نمايد.
در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي خوانيم: «المذيع بالسيئه مخذول والمستتر بها مغفور له؛(5) فردي كه گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنكه آن را پنهان مي دارد، مشمول آمرزش الهي است.»
ذكر اين نكته نيز لازم است كه «اشاعه فحشا» اشكال مختلفي دارد:
گاه به اين است كه به دروغ و تهمتي دامن بزنند و براي اين و آن بازگو كنند. زماني به اين است كه مراكز فساد و نشر فحشا به وجود آيد. گاهي به اين است كه وسائل معصيت در اختيار مردم قرار گيرد و يا به نحوي، آنها را به گناه تشويق كنند. گاه هم به اين است كه پرده حيا دريده و ارتكاب گناه در ملأعام ترويج شود. همه اينها مصداق «اشاعه فحشا» است.
برخلاف آنكه برخي در برابر امر به معروف و نهي از منكر ديگران ايستادگي مي كنند و آن را مربوط به خود مي دانند، اسلام برخي آثار گناه را فردي و برخي را اجتماعي معرفي مي كند:
آثار فردي گناه
با بررسي آيات و روايات به اين نتيجه مي رسيم كه بسياري از مشكلات در زندگي، متأثر از معصيت الهي است و افراد، بدون در نظر گرفتن اين مهم، فرد يا جامعه را مقصر مشكلات خويش مي پندارند. علت اين پندار، آن است كه در برخي موارد، رابطه گناه با مصيبتي كه از آن ناشي مي شود، كم و بيش قابل درك است؛ اما در بسياري موارد، محسوس نيست و شخص، دنبال علت ديگري مي گردد.
گاه ارتكاب گناه سبب مي شود انسان از انجام عبادتي محروم شود؛ چنان كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «ان الرجل ليذنب الذنب فيحرم صلاه الليل و ان عمل السييء اسرع في صاحبه من السكين في اللحم؛(6) آدمي گاهي گناه مي كند و بر اثر آن از نماز شب محروم مي شود. تأثير كار زشت در انسان سريع تر از تأثير كارد در گوشت است.»
به سبب ارتباط بين محروميتها و مصيبتها و گناه است كه وقتي مشكل براي برخي بزرگان پيش مي آمد، فكر مي كردند چه خطايي كرده اند كه باعث اين مصيبت شده است. قساوت قلب(انعام24)، ذلت و بيچارگي (بقره16)، گرفتاري و رنج (شوري03)، بسته شدن مراكز ادراك (نحل 801)، سختي و تنگدستي در زندگي (طه 421)، تغيير نعمتهاي الهي (انفال 35) و... برخي از آثار گناه به شمار مي رود.
1. سختي و تنگدستي در زندگي
بسيار مشاهده مي شود كه انسان دست به هركاري مي زند با درهاي بسته روبه رو مي شود، و گاهي به عكس به هرجا روي مي آورد، خود را در برابر درهاي گشوده مي بيند، مقدمات هركار فراهم است و بن بست و گرهي در برابر او نيست.
گاهي تنگي معيشت به اين علت نيست كه درآمد كمي دارد. اي بسا! پول و درآمدش هنگفت است؛ ولي بخل و حرص و آز، زندگي را بر او تنگ مي كند؛ نه تنها ميل ندارد در خانه اش باز باشد و ديگران از زندگي او استفاده كنند؛ بلكه گويي نمي خواهد آن را به روي خويش بگشايد. چنين فردي، به فرموده علي عليه السلام همچون فقيران زندگي مي كند و همانند اغنيا و ثروتمندان حساب پس مي دهد.
«عجبت للبخيل يستعجل الفقر الذي منه هرب و يفوته الغني الذي اياه طلب فيعيش في الدنيا عيش الفقراء و يحاسب في الاخره حساب الاغنياء (7)
از بخيل در شگفتم كه براي رسيدن به فقري كه از آن گريزان است، شتاب مي ورزد و به آن بي نيازي كه خواستار آن است دسترسي پيدا نمي كند؛ در دنيا همچون فقيران زندگي مي كند، و در آخرت بايد حسابي چون حساب ثروتمندان پس دهد.»
قرآن كريم عامل اصلي اين مسائل را اعراض از ياد حق دانسته، مي فرمايد: «و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا»؛ «وهركس از ياد من روي بگرداند، زندگي [سخت و ] تنگي خواهد داشت.(طه 421)
همان گونه كه ياد خدا مايه آرامش جان، تقوا و شهامت است، فراموش كردن او مايه اضطراب، ترس، نگراني و سختي در زندگي مي شود.
در روايات اسلامي مي خوانيم كه از امام صادق عليه السلام پرسيدند:«منظور از آيه «من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا» چيست؟»
فرمود: «اعراض از ولايت اميرمؤمنان (عليه السلام) است.» (8)
آري، شخصي كه از حضرت علي عليه السلام الگو بگيرد، زندگي گشاده و وسيعي خواهد داشت؛ زيرا الگويش همان ابرمردي است كه تمام دنيا درنظرش از يك برگ درخت كم ارزش تر بود. در نتيجه او آن چنان به خدا دل مي بندد كه جهان در نظرش كوچك مي شود و زندگي اش وسعت مي يابد؛ اما آنها كه اين الگوها را فراموش كنند، درهر شرايطي، گرفتار زندگي سخت هستند.
2- زنگار قلب
قلب برخي انسانها به سبب اعمالشان زنگار گرفته، و نور و صفاي فطري نخستين را از دست داده است. به همين دليل، چهره حقيقت كه همچون آفتاب عالمتاب مي درخشد، هرگز در آنان بازتابي ندارد، و پرتو انوار وحي در وجودشان منعكس نمي شود. قرآن درباره اين افراد مي فرمايد: «كلا بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون»؛ (مطففين 41) «چنين نيست كه آنها مي پندارند؛ بلكه اعمالشان چون زنگاري بر دلهايشان نشسته است.»
آيات متعددي از قرآن با صراحت از تأثير گناه در تاريك ساختن دل، سخن به ميان آورده و بر آن تاكيد كرده است؛ چنان كه در سوره مؤمن مي فرمايد: «كذلك يطبع الله علي كل قلب متكبر جبار»؛ (مومن 53) «خداوند، اين گونه بر قلب هر متكبر طغيانگري مهر مي نهد.»
همچنين در جاي ديگر درباره گروهي از گنه كاران لجوج و عنود مي فرمايد: «ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظيم»؛ (بقره 7) «خداوند بر دلهاي آنها مهر نهاده، و همچنين برگوشها و برچشمهايشان پرده اي فرو افتاده است و براي آنها عذاب بزرگي است.»
در آيه ديگري مي خوانيم: «فانها لا تعمي الابصار و لكن تعمي القلوب التي في الصدور»؛ (حج 64) «چشمهاي ظاهر، نابينا نمي شود؛ بلكه دلهايي كه در سينه ها جاي دارد، نابينا مي شود.»
آري، بدترين اثر گناه و ادامه آن، تاريك ساختن قلب، و از ميان بردن نور علم و حس تشخيص است. گناهان از اعضا و جوارح به سوي قلب سرازير مي شود، و قلب را به يك باتلاق متعفن و گنديده مبدل مي سازد. اينجاست كه آدمي، راه و چاه را تشخيص نمي دهد، و مرتكب اشتباهات عجيبي مي شود كه همه را حيران مي كند؛ يعني با دست خود تيشه به ريشه سعادت خويش مي زند و سرمايه خوشبختي خويش را به بادفنا مي دهد.
رسول خدا (ص) مي فرمايد: هنگامي كه بنده گناه كند، نكته سياهي در قلب او پيدا مي شود، اگر توبه كند و از گناه دست بردارد و استغفار كند، قلبش را از گناه صيقل داده است و اگر گناه را زياد كند، سياهي افزون مي شود [ تا تمام قلبش را فرا مي گيرد] اين همان زنگاري است كه خداوند در قرآن ذكر كرده است: «چنين نيست كه آنها مي پندارند؛ بلكه اعمالشان چون زنگاري بر دلهايشان نشسته است.»(9)
3- كوتاهي عمر
عمر، بزرگ ترين سرمايه اهل ايمان براي كسب درجات عاليه است، از اين رو اولياي الهي، هميشه طول عمر خويش را از خداوند منان طلب مي كرده اند؛ چنان كه امام حسن عسكري عليه السلام از خداوند، اين گونه طلب مي كند:«اسالك ان تطيل عمري في طاعتك» (01) خدايا! از تو مي خواهم عمرم را براي اطاعتت طولاني فرمايي.»
طبق روايات متعددي از ائمه اطهار عليهم السلام همان گونه كه برخي كارها، باعث افزايش عمر انسان مي شود، برخي موارد نيز از عمر انسان مي كاهد، يكي از آنها، گناه است.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «نعوذ بالله من الذنوب التي تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلي الديار و هي قطيعه الرحم و العقوق و ترك البر؛(11) به خدا پناه مي بريم از گناهاني كه نابودي را شتاب دهند و مرگها را نزديك سازند و خانه ها را ويران كنند و آنها قطع رحم، و آزردن و نافرماني پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نيكي است.»
و نيز مي فرمايد: «من يموت بالذنوب اكثر ممن يموت بالاجال؛(21) كساني كه بر اثر گناهان مي ميرند، بيش ترند از كساني كه بر اثر رسيدن اجل مي ميرند.»
4. فراموشي
گناه، باعث فراموشي مي شود. فراموشي، عوامل مختلف فيزيولوژيكي و رواني مي تواند داشته باشد. نافرماني خدا، يكي از آن عوامل به شمار مي آيد. رسول خدا صلي الله عليه و آله يكي از عقوبتهاي الهي براي گناهكاران را ضعف قوه يادآوري بيان كرده، مي فرمايد: «اتقوا الذنوب فانها ممحقه للخيرات ان العبد ليذنب الذنب فينسي به العلم الذي كان قد علمه؛(31) از گناهان دوري كنيد كه نيكي ها را از بين مي برد. آدمي مرتكب گناهي مي شود و بر اثر آن، علمي كه قبلا فرا گرفته را فراموش مي كند.»
افزون بر اينكه معصيت باعث مي شود انسان، خود را از ياد ببرد، سبب فراموشي مرگ و قيامت(اعراف15) گناهان گذشته (مجادله 6) و نشانه هاي الهي(طه621) مي شود و در نتيجه باعث مي شود انسان، خداوند متعال را فراموش كند؛ چنان كه قرآن كريم درباره چنين افرادي مي فرمايد: «نسوا الله فنسيهم»؛(توبه 76) «خدا را فراموش كردند، و خدا [نيز] آنها را فراموش كرد [و رحمتش را از آنها قطع كرد].»
5. مستجاب نشدن دعا
دعا مهم ترين راه ارتباط با خالق هستي و تنها راه جلب توجه خداوند متعال به خويش است؛ چنان كه قرآن مي فرمايد: «قل ما يعبؤا بكم ربي لولا دعاؤكم»؛ «بگو: پروردگارم براي شما ارج و ارزشي قائل نيست، اگر دعاي شما نباشد.»(فرقان 77)
همچنين معصيت، سبب سلب توفيق، از بين رفتن حال معنوي هنگام دعا، و نيز باعث حبس دعا مي شود و چنين است كه دعا مستجاب نمي شود.
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: بنده اي حاجتي را از خداوند مي خواهد، و اقتضاء اين است كه خداوند، حاجت او را يا در وقتي نزديك و يا در مدتي طولاني برآورده كند. [در اين فاصله] بنده اي كه طلب حاجت كرده است، مرتكب گناهي مي شود، خداوند به فرشته [مأمور برآوردن خواسته هاي او] دستور مي دهد حاجتش را بر نياور و محرومش كن! زيرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق محروميت از ناحيه من شده است.»(14)
6. الحاد و انكار
رسول اكرم (ص) در ضمن گفتاري فرمود: همانا گناهان، بي يار و ياوري [و گمراهي] را بر گنه كار مسلط مي كند تا آنجا كه او را به رد ولايت و امامت وصي رسول خدا صلي الله عليه و آله و انكار نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله و به همين منوال، انكار يكتايي خدا و الحاد و كفر در دين خدا، آلوده مي سازد.»(51)
7. عذاب الهي در آخرت
قرآن مجيد، عذاب سخت و آتش سوزان قيامت را از آثار نافرماني خدا برشمرده، مي فرمايد:«و من جاء بالسيئه فكبت وجوههم في النار هل تجزون الا ما كنتم تعملون»؛«و آنها كه اعمال بدي انجام دهند، به صورت در آتش افكنده مي شوند [و به آنها گفته مي شود] آيا جزايي جز آنچه عمل مي كرديد، خواهيد داشت؟!»(نمل09)
در جاي ديگر مي فرمايد: «و من يعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدين فيها ابدا»؛(جن32) «هر كس خدا و رسولش را نافرماني كند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مي ماند.»
شايد برخي ادعا كنند كه ما هر چقدر گناه مي كنيم، نه تنها سختي و تنگدستي مشاهده نمي كنيم؛ بلكه هر روز زندگي ما بهتر مي شود. در جواب اين گونه افراد بايد گفت: اولا: بسياري از نكبتها و كمبودها در زندگي به علت سرپيچي از فرمان خدا پديد مي آيد؛ در حالي كه انسان، علت آن را نمي داند و ثانيا: اين سؤالي است كه مردي از شعيب پيامبر عليه السلام پرسيد و گفت:«چرا من اين همه گناه مي كنم؛ولي خداوند مرا عقوبت نمي كند؟» از سوي خداوند متعال پاسخ آمد: «تو گرفتار بدترين عقوبتها هستي و نمي داني.» مولوي اين داستان را اين گونه بيان مي كند:
آن يكي مي گفت در عهد شعيب
كه خدا از من بسي ديده است، عيب
چند ديد از من گناه و جرمها
وز كرم يزدان نمي گيرد مرا
حق تعالي گفت در گوش شعيب
در جواب او فصيح از راه غيب
كه بگفتي چند كردم من گناه
وز كرم نگرفت در جرمم اله
چند مي گويي و مغلوب اي سفيه
اي رها كرده ره و بگرفته تيه
چند چندت گيرم و تو بي خبر
در سلاسل مانده اي پا تا به سر
زنگ تو بر توست اي ديگ سياه
كرد، سيماي درونت را تباه
بر دلت زنگار بر زنگارها
جمع شد تا كور شد زاسرارها
يعني تو بر عكس فكر مي كني. اگر خداوند، تو را عقوبت مي كرد و تو قابليت چنين مجازاتي را داشتي، آن وقت ممكن بود عقوبت تو، عذاب نباشد؛ بلكه لطف و رحمت باشد؛ زيرا احيانا سبب بيداري تو مي شد؛ اما آنچه اكنون، گرفتار آن هستي، صد درصد عقوبت است.(61)
آثار اجتماعي گناه
آنچه از قرآن و فرموده هاي معصومان به ما رسيده، آن است كه حتي آثار گناهان فردي، جامعه را نيز در برمي گيرد. استاد شهيد مطهري؛ در تبيين اثر گناه فرد بر جامعه مي فرمايد:
«اجتماع روي فرد اثر مي گذارد و فرد روي اجتماع. واقعا مجموعش يك واحد است، خودش روح دارد، عمر دارد. اين، يك مطلب عجيبي است كه البته كسي كه اين را خوب استنباط كرده و پرورانده است، علامه طباطبايي است. ايشان در كمال وضوح از قرآن استنباط مي كند كه قرآن براي اجتماع، شخصيت قائل است. براي اجتماع عمر قائل است: و لكل امه اجل فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعه ولا يستقدمون(71) همچنين، براي اجتماع، بيماري و سلامت قائل است، براي اجتماع سعادت و شقاوت قائل است، براي اجتماع شركت در مسئوليت قائل است.
گاهي افرادي مي پرسند چرا اگر [اكثريت] يك قومي گناه كرده اند، اقليت صالحي هم كه در ميان آن قوم است به عذاب آن قوم معذب مي شوند؟ نمي دانند كه افراد اجتماع، حكم اعضاي يك پيكر را دارند. وقتي كه در عضوي از يك پيكر سرطان پيدا بشود، اعضاي ديگر نمي توانند بگويند چرا ما هم بايد از بين برويم. به همان دليل كه شما با يكديگر اتصال و هم ريشگي و پيوند داريم و به همان دليل كه از سعادت او بهره مند هستيد، به همان دليل از بدبختي او هم بايد در اجتماع متضرر باشيد. فقط آن دنيا است كه دنياي جدايي است. در اين دنيا افراد اجتماع واقعا به يكديگر متصل اند و واقعا در ناخوشي و خوشي يكديگر شريك اند و واقعا در عذاب و سعادت يكديگر شريك هستند.
در اين دنيا قانون و قاعده علمي هم ايجاب مي كند كه اگر جناحي از اجتماع، آن قدر فاسد شد كه توانست بلايي را به سوي اجتماع بكشد، اين بلا شامل افراد ديگر هم مي شود و سالم و ناسالم را با هم مي گيرد. در اين دنيا، تر و خشك با هم مي سوزند، منتها از نظر آنها كه به اصطلاح خشك اند، يعني آماده سوختن هستند، عذاب الهي است و شايد در آن دنيا هم دنباله داشته باشد؛ ولي از نظر آنها كه استحقاق نداشته اند، مصيبت و ابتلا است و در آن دنيا به آنها اجر داده مي شود.»81
بنابراين، سخن كساني كه گناه را مربوط به خويش دانسته و از امر به معروف و نهي از منكر به خشم مي آيند، خارج از منطق است؛ چرا كه عقل و منطق حكم مي كند آلودگي فرد، خواسته يا ناخواسته، جامعه را نيز آلوده مي كند.
برخي آثار اجتماعي نافرماني خداوند عبارت اند از:
1-خشكسالي و نباريدن باران
طبق روايات متعدد از ائمه اطهار: يكي از كردارهايي كه باعث نازل نشدن باران مي شود، نپرداختن زكات است؛ چنان كه رسول خدا(ص) فرمود: پنج چيز است كه اگر به آنها برخورد كرديد از آنها به خدا پناه بريد: هرگز در مردمي زنا پيدا نشود كه آن را آشكار كنند؛ جز اينكه در ايشان طاعون و دردهايي كه در گذشتگان آنها سابقه نداشتند پديدار شود و از پيمانه و ترازو كم نگذارند، جز اينكه به قحطي و سختي مخارج زندگي و ستم سلطان گرفتار شوند، و از دادن زكات منع نكنند؛ جز اينكه آمدن باران آسمان بر آنها ممنوع شود و اگر به سبب چهار پايان نبود، هيچ باران بر آنها نبارد. و عهد و پيمان خدا و رسول خدا(ص) را نشكنند مگر آنكه دشمنانشان بر آنها مسلط شوند و بخشي از آنچه در دست آنهاست، بگيرند و حكم به غير آنچه خدا نازل كرده است نكنند مگر آنكه خداوند عزيز و جليل، سختي و شدت را در بين آنها قرار دهد.»
امام باقر(ص) نيز مي فرمايد: سالي از سالي كم باران تر نيست؛ ولي خدا آن را هر جا خواهد ببارد، به راستي چون مردمي نافرماني كنند، خداي جل جلاله آنچه باران براي آنها مقدر است در آن سال براي ديگران و به بيابانها و دريا و كوه مي فرستد. به راستي خدا جعل (سوسك
سرگين غلطان) را در سوراخش به خطاي كساني كه در محل اويند با نباريدن باران در زميني كه او قرار دارد، عذاب مي كند؛ چون خداوند برايش راه را باز گذاشته كه به محل ديگري برود كه اهل معصيت نباشند. سپس امام پنجم(ص) فرمود: اي صاحبان بصيرت! عبرت بگيريد.»(20)
2- نزول بلا و آفات
گناه، باعث نزول بلا و آفات براي فرد و جامعه مي شود و چنانچه پيشتر گفته شد، معاصي جديد در جامعه، بلا و آفات و گرفتاريهاي جديدي را به همراه خواهدداشت. بيماري هاي جديدي مثل: ايدز، گسترش موادمخدر جديد، افزايش فوت ناگهاني؛ به ويژه در جوانان، افزايش بيش از حد بيماريهاي روحي و رواني و... به نوعي اثرات وضعي گناهان جديد است.
امام صادق(ص) فرمودند: «تعوذوابالله من سطوات الله بالليل و النهار قال قلت له و ما سطوات الله قال الاخذ علي المعاصي: (12) همواره از غلبه و چيرگي خدا در روز و شب، به خدا پناه ببريد، از ايشان سؤال شد كه غلبه خدا چيست؟ فرمود: مؤاخذه و عذاب بر گناهان.»
3- تغيير نعمتهاي الهي
درقرآن كريم يكي از آثار گناه، تغيير نعمتهاي الهي، معرفي شده است؛ چنان كه در سوره انفال مي خوانيم: «ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمه انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم و ان الله سميع عليم» «اين، براي آن است كه خداوند، هيچ نعمتي را به گروهي داده، تغيير نمي دهد؛ جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند و خداوند، شنوا و داناست.» (انفال 35)
در احاديث متعدد، عواملي مانند: ظلم و گناه، سبب تغيير نعمتهاي الهي به حساب آمده اند؛ چنان كه بازگشت از گناه و انحراف و حركت در مسير حق، سبب سرازيرشدن انواع نعمتهاي پروردگار است. (22)
گناهان و ستمها، انسان را از لياقت بهره وري از لطف خداوند دور مي كند؛ چنان كه حضرت علي(ع) در خطبه قاصعه بدان اشاره كرده است و در دعاي كميل مي خوانيم: «اللهم اغفرلي الذنوب التي تغير النعم...»
در اين دنيا قانون و قاعده علمي هم ايجاب مي كند كه اگر جناحي از اجتماع، آن قدر فاسد شد كه توانست بلايي را به سوي اجتماع بكشد، اين بلا شامل افراد ديگر هم مي شود و سالم و ناسالم را با هم مي گيرد.
درنامه حضرت علي(ع) به مالك اشتر مي خوانيم: «ليس شيء ادعي الي تغيير نعمه الله و تعجيل نقمته من اقامه علي ظلم؛ هيچ چيز مانند ظلم و ستم، موجب تغيير نعمت خداوند و تعجيل در فرودآمدن بلا و نعمتش نمي شود.»
4- تغيير سرنوشت انسان
خداوند متعال در سوره مباركه رعد يكي از قوانين كلي و عمومي الهي را بيان مي كند؛ چنان كه مي فرمايد: «ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» (رعد11) خداوند، سرنوشت هيچ قوم و (ملتي) را تغيير نمي دهد؛ مگر آنكه آنان، آنچه را درخودشان است، تغيير دهند.»
آنچه در اين آيه آمد، قانوني سرنوشت ساز و حركت آفرين و هشداردهنده است، اين قانون كه يكي از پايه هاي اساسي جهان بيني و جامعه شناسي در اسلام است. به ما مي گويد: مقدرات شما قبل از هرچيز و هركس در دست خود شما است. و هر دگرگوني درخوشبختي و بدبختي اقوام در درجه اول به خود شما بازگشت مي كند.
شانس، طالع، اقبال، تصادف، تأثير اوضاع فلكي و مانند اينها هيچ كدام پايه و اساس ندارد. مهم آن است كه ملتي خود بخواهد سربلند، سرفراز، پيروز و پيشرو باشد، يا به عكس، خودش به ذلت و زبوني و شكست تن در دهد؛ حتي لطف خداوند يا مجازات او، بي مقدمه، دامان هيچ ملتي را نخواهد گرفت؛ بلكه اين اراده و خواست ملتها و تغييرات دروني آنهاست كه ايشان را مستحق لطف يا مستوجب عذاب خدا مي سازد.
يكي از دستورهاي دين مبين اسلام آن است كه براي پايان دادن به بدبختي ها و ناكامي ها بايد دست به انقلابي از درون بزنيم، يك انقلاب فكري و فرهنگي، يك انقلاب ايماني و اخلاقي، و به هنگام گرفتاري در چنگال بدبختي ها بايد بي درنگ به جست وجوي نقطه هاي ضعف خويشتن بپردازيم و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوي حق، از دامان روح و جان خود بشوييم تا در پرتو آن بتوانيم ناكاميها و شكست ها را به پيروزي مبدل سازيم؛ نه اينكه اين نقطه هاي ضعف كه عوامل شكست است، در زير پوششهاي خودخواهي مكتوم بماند و به جست وجوي عوامل شكست در بيرون جامعه بگرديم و خود در بيراهه ها سرگردان بمانيم.
5. فساد در جامعه
بدون شك هر كار خلافي در وضع جامعه و از طريق آن در وضع افراد اثر مي گذارد، و باعث نوعي فساد در سازمان اجتماعي مي شود. گناه و كار خلاف و قانون شكني، همانند يك غذاي ناسالم و مسموم است كه در سازمان بدن انسان چه بخواهيم و چه نخواهيم تأثيرنامطلوب خواهد گذارد، و انسان گرفتار واكنش طبيعي آن مي شود. قرآن كريم مي فرمايد: «ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي النأس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون»؛ «فساد، در خشكي و دريا به سبب كارهايي كه مردم انجام داده اند، آشكار شده است. خدا مي خواهد نتيجه بعضي اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (به سوي حق) بازگردند.» (روم- 41)
خلاصه آنكه بسياري از مشكلات اجتماع ما ناشي از گناه و بي مبالاتيهايي است كه در سالهاي اخير با وسايل جديد و البته با تبليغات دشمنان در اختيار همگان، به ويژه جوانان قرار گرفته است.
بر مربيان و مبلغان است تا طرز استفاده صحيح و شايسته از اين وسايل و ابزار را به همگان، به ويژه جوانان يادآور شوند، آنان را از عواقب گناهان شايع و جديد آگاه كنند، و راههاي جلب توجه و عنايت پروردگار را يادآور شوند؛(23) چرا كه گسترش بدحجابي، دوستيهاي پسران و دختران و نيز استفاده مخرب و فاسد كننده از وسايلي همچون: موبايل، اينترنت و... جامعه را به انحطاط خواهد كشاند و خداوند متعال، وعده نداده است اين نعمت نظام اسلامي را براي هميشه حفظ كند؛ چنان كه طبق روايات متعددي از پيشوايان معصوم: برخي گناهان، باعث تسلط اشرار و ستمگران بر جامعه است.
امام باقر(ع) مي فرمايد: در كتاب حضرت رسول(ص) يافتيم كه هرگاه زنا بعد از من آشكار شود، مرگ ناگهاني زياد مي شود. و هرگاه در وزن و كيل خيانت شود، خداوند مردم را به قحطي و خشكسالي مؤخذه مي كند. و هرگاه مردم زكات ندهند، زمين، بركات خود را از زراعت، ميوه ها و معدنها منع مي كند. و هرگاه حكم ظالمانه بدهند، مردم همديگر را بر ستم و دشمن كمك مي كنند. و هرگاه نقض عهد كنند، خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط مي كند. و هرگاه قطع رحم كنند، اموال آنها در دست دشمنان قرار مي گيرد. و هنگامي كه امر به معروف و نهي از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروي نكنند، خداوند بدهايشان را بر آنها مسلط مي سازد و نيكان هر چه دعا كنند مستجاب نمي شود.»(24)
پانوشت ها:
1- بحارالانوار، ج07، ص613.
2- تفسير نمونه، ج02، ص144- 344.
3- بحارالانوار، ج57، ص223.
4- (غررالحكم و دررالكلم، ص001).
5- الكافي، ج4، ص42.
6- المحاسن، ج1، ص511.
7- نهج البلاغه، حكمت 621.
8- تفسير نورالثقلين، ج3، ص504.
9- روضه الواعظين، ج2، ص414.
01- بحارالانوار، ج49، ص853.
11- الكافي، ج2، ص844.
12- الامالي، ص107.
31- بحارالانوار، ج07، ص773.
41- الاختصاص، ص13.
51- مستدرك الوسائل، ج11، ص733.
61- عدل الهي، ص061.
71- براي هر قوم و جمعيتي، زمان و سرآمد (معيني) است و هنگامي كه سرآمد آنها فرارسد، نه ساعتي از آن تأخير مي كنند، و نه بر آن پيشي مي گيرند: اعراف/43.
81- ر.ك: اسلام و مقتضيات زمان، ج1، ص329 و 033.
91- الكافي، ج2، ص373.
20- امالي، ص803.
12- الكافي، ج2، ص962.
22- الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج21، ص462.
32- ائمه اطهار: عوامل بسياري را براي جلب عنايت پروردگار و آمرزش گناهان ذكر فرموده اند كه استغفار، توبه، صدقه دادن زياد، توسل، نماز و عبادت، از جمله آنان است.
42- الكافي، ج2، ص473.

 



خودسازي در ماه رمضان

علي اصغر منفرد
ماه رمضان را ماه خودسازي گفته اند. با مراجعه به آيه 183 سوره بقره كه وجوب روزه را در ماه مبارك رمضان بيان كرده مي توان علت اين نامگذاري را نيز دانست. دراين آيه خداوند فلسفه و حكمت وجوب روزه را دست يابي بشر به تقوا و رسيدن به مقام متقين دانسته است. اين بدان معناست كه ماه رمضان به سبب انجام روزه داري، از اين ظرفيت برخوردار است كه آدمي را به مقام متقين برساند.
ماه رمضان، بستر ورود به مقام متقين
در حقيقت ماه رمضان يك دوره عملي و كارگاهي است كه شخص در آن آماده مي شود تا در مسير خودسازي گام بردارد و پس از طي مراحلي به مقام متقين برسد. مقام متقين در فرهنگ قرآني، همان مقام انسان كامل است؛ زيرا تقوا هرچند كه داراي مراتب و درجاتي است، اما نهايت آن همان انسانيت كامل و فعليت يافته تمامي اسماي حسناي الهي است. شخص متقي، با مديريت نفس خويش، تن و روان خويش را چنان مي سازد كه جز در مسير كمالي گام برنمي دارد. او به خود اجازه مي دهد تا بي آنكه قوه اي از قواي انساني خويش را تعطيل كند. با تعديل و مديريت و مهار آن به بهترين وجه از آن بهره گيرد و هر قوه اي از قواي بشري خود را به كمال شايسته و بايسته خويش برساند.
برخي مي گويند كه اگر رمضان ماه خودسازي است، اين خودسازي چگونه پديد مي آيد؟ در پاسخ بايد گفت كه با مراجعه به همين آيه و نيز ديگر آيات قرآني مي توان دريافت كه مجموعه احكام و قوانيني كه براي روزه داري بيان شده، مجموعه كاملي براي خودسازي و تزكيه نفس و روان است؛ زيرا محور تزكيه و خودسازي، را تخليه و تحليه دانسته اند. تخليه به معناي آن است كه رذايل پست نفساني از روان و نفس آدمي بيرون رانده و تخليه شود و به جاي آن صفات و فضايل خوب و خير جايگزين شود كه همان تحليه نفس است. (تحليه از حلي و حليه به معني آراستگي و زيور آلات است و منظور آراسته شدن نفس به فضايل اخلاقي مي باشد). روزه دار با عمل به احكامي كه در روزه داري بيان شده مي تواند به اين تزكيه نفس و تحليه آن برسد و نه تنها خودسازي كند و تن و جان را از رذايل پست بشويد بلكه مي تواند با عمل به احكام روزه و قوانين آن، خود را به فضايل بيارايد و تحليه نمايد.
مبارزه با هواهاي نفساني
از مهم ترين ويژگي هاي ماه رمضان مبارزه با هواهاي نفساني است كه در خورد و خوراك خود را به نمايش مي گذارد. تن اگر به رياضت خو گيرد و كم بخورد و بياشامد از سركشي و طغيان باز مي ايستد و نفس شيطاني در ضعف و سستي قرار مي گيرد. همچنين مبارزه با دروغ گويي، غيبت و تهمت و ديگر رذايل اخلاقي در اين دوره كارگاهي به شخص روزه دار كمك مي كند تا منش پست را به كنار نهد و به جاي آن ، منش نيك را در پيش گيرد.
همچنين روزه داران دراين ماه به شب زنده داري و احيا مي پردازند كه يكي از مهم ترين عوامل دست يابي به رياضت هاي نفساني و شكوفايي استعدادهاي پاك خدادادي در بشر است؛ چرا كه درهاي الهام و وحي آسماني در شب براي شب زنده داران متجهد باز مي شود و آنان توانائي دريافت قول ثقيل و سنگيني چون قرآن را براي خود فراهم مي آورند.
قرائت قرآن به اشكال مختلف در اين ماه كه آن را ماه ربيع القرآن نيز ناميده اند موجب مي شود تا شخص با آسمان ارتباط برقرار كند و با قرائت هر آيه اي از مقام انسانيت و درجات آن بالا رود؛ زيرا قرائت قرآن به هر شكل تلاوت و ترتيل و قرائت آن موجب مي شود تا بستر مناسبي براي ترقي و معراج روح فراهم آيد و تن و نفس و روان در يك برنامه فشرده و كوتاه كارگاهي كلاس رمضان، درمسير كمالي به اوج و معراج رود. بنابراين مي توان گفت رمضان دوره عملي و كارگاهي فشرده اي است كه خداوند فرصت تزكيه نفس بلكه خودسازي و تبديل شدن از يك انسان بي مبالات به انسان متقي را به وي مي بخشد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14