(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 29 مرداد 1390- شماره 20004

اخبار هفته
مرا به خانه ام ببر
تهران جولان گاه بدترين رانندگان جهان!
نكات ايمني راهور ناجا
سرقت اتومبيل خود را به سرعت به ماموران اطلاع دهيد



اخبار هفته

نصب ست هاي ورزشي در منطقه يك
ست ورزشي 10نفره در ناحيه 10شهرداري شمال تهران نصب شد.
به گفته مرتضي علم الهدي شهردار ناحيه 6شهرداري منطقه يك، ست هاي ورزشي در 35متري مهر نصب گرديد.
وي همچنين از شست و شوي ايستگاه هاي اتوبوس و نهرهاي روباز شهرك نفت خبر داد و گفت: شست وشوي انهار به منظور تسهيل جمع آوري آبهاي سطحي و جلوگيري از آب گرفتگي احتمالي معابر در خيابان هاي كوهستان، آبادان نبش لاوان، خادم، عليزاده و 35متري مهر انجام شده است.
رونمايي از نخستين دوره آموزش الكترونيكي مديريت محله
مراسم رونمايي از نخستين دوره آموزش الكترونيكي مديريت محله در منطقه7 برگزار شد.
با اين سيستم مديران محلات منطقه7 به طور الكترونيكي با مباحث مديريت شامل كارآفريني، كسب و كار، مديريت زمان، گزارش نويسي، اصلاح الگو مصرف و تبليغات آشنا مي شوند و آموزش هاي لازم را فرا مي گيرند.
گفتني است امكان استفاده از اين سيستم به صورت صوتي، تصويري و متني است.
دوچرخه سوار ي 15هزار شهروند در منطقه8
در چهارماهه نخست سال جاري بيش از 15هزار شهروند در سطح منطقه8 با دوچرخه تردد كردند.
محمدمهدي شادالويي شهردار منطقه با اعلام رشد 400درصدي استفاده از دوچرخه در اين منطقه ا فزود: شهروندان مي توانند با تحويل دوچرخه شخصي خود به خانه هاي دوچرخه در مناطق ديگر به طور رايگان دوچرخه به امانت بگيرند.
پرداخت وام يك ميليون توماني به زوجهاي جوان
مديركل رفاه و خدمات اجتماعي شهرداري منطقه9 از اعطاي وام يك ميليون توماني به زوجهاي جوان در اين منطقه خبر داد و گفت: پرداخت اين وام از ابتداي تابستان آغاز شده است.
مهدي خداپرست افزود: تاكنون بيش از 80نفر اين وام را دريافت كرده اند. وي با اشاره به اينكه سهميه منطقه در پرداخت وام به 190زوج است، اظهار داشت: شرط پرداخت وام، سكونت يكي از زوجها در منطقه و نگذشتن يك سال از تاريخ عقد است.
وي مدت زمان پرداخت وام را در كمتر از 10 روز دانست و گفت: به هر يك از زوجها 500هزار تومان پرداخت مي شود.
زمان بازپرداخت وام ها 30ماهه با سود 4درصد است.
تجليل از مترجم و مفسر قرآن كريم
مراسم تجليل از استاد عبدالمحمد آيتي مترجم و مفسر بزرگ قرآن كريم، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه در منطقه14 برگزار شد.
استاد آيتي از مفاخر بزرگ كشور و يكي از مترجمان و مفسران قرآن كريم- صحيفه سجاديه و نهج البلاغه است كه آثار زيادي در زمينه هاي تاريخي، ادبي و فرهنگي به رشته تحرير درآورده است.
در اين مراسم كه ايازي معاون فرهنگي و اجتماعي شهردار تهران، شهردار منطقه 14 و جمعي از روحانيون و مديران حضور داشتند، از 110نفر از برگزيدگان آزمون اخلاقي شهروندي تقدير و تجليل به عمل آمد.
افتتاح 15 پروژه فرهنگي ورزشي در منطقه 15
معاون اداره اجتماعي و فرهنگي شهرداري منطقه 15، از افتتاح پروژه هاي آموزشي، فرهنگي و ورزشي در اين منطقه خبر داد.
ابوالفضل رفيعي گفت: مهم ترين پروژه اي كه آماده بهره برداري است، پروژه خانه شهيد است كه به همين منظور منزل شهيدان آقا جانلو خريداري و آماده شده است.
وي در ادامه به راه اندازي مركز فراآموز اشاره كرد و گفت: اين طرح داراي مركز آموزشي با 10كارگاه است كه به منظور پيشگيري از رفتارهاي پرخطر كودكان و نوجوانان برگزار مي شود.
رفيعي در پايان به ايجاد مركز اشتغالزايي كوثر در محلات طيب، مشيريه و والفجر اشاره كرد و گفت: اين سه مركز براي اشتغال زنان سرپرست خانوار ايجاد شده است.
اجراي برنامه هاي قرآني در بوستان قائم
جشن بزرگ رمضان با عنوان ميهماني خدا بر آستان جانان در شبهاي ماه مبارك رمضان در بوستان قائم در حال برگزاري است.
ابراهيم مداحي شهردار منطقه 18 گفت: سخنراني هاي مذهبي، مداحي، مناجات، ابتهال خواني، تواشيح و مسابقات قرآني از جمله برنامه هاست.
وي همچنين انجام مشاوره هاي پزشكي، تغذيه، پاسخ به سؤالات شرعي و اجراي موسيقي سنتي را از ديگر برنامه هاي اين جشن برشمرد.
مداحي گفت: همچنين طي شبهاي رمضان تورهاي نيايش گردشگري در اماكن مذهبي پايتخت برگزار مي شود و سفره هاي افطار براي بانوان سرپرست خانوار، مبلغان قرآن، ايتام و خانواده هاي بي سرپرست برپاست.
شهردار منطقه 18 همچنين از تدارك وسيع شهرداري منطقه 18 براي هرچه باشكوهتر شدن راهپيمايي روز قدس و برگزاري عيد سعيد فطر خبر داد.
اهداي كارت هديه به بانوان سرپرست خانوار
رئيس امور بانوان منطقه 20 گفت: از ابتداي ماه مبارك رمضان تاكنون كارتهاي اعتباري 500 هزار ريالي بين بانوان سرپرست خانوار تحت پوشش شهرداري توزيع شده است.
مختاري افزود: همچنين به همت ستاد توانمندسازي زنان سرپرست خانوار در ماه مبارك 500 نفر از بانوان منطقه در ضيافت افطاري حضور يافتند.
وي همچنين از شارژ كارت خريد دختران ايتام سادات در اين ماه خبر داد.
اجراي طرح زجاجه در منطقه 22
شهرداري منطقه 22 همزمان با ماه مبارك رمضان با هدف آموزش، استعداديابي و معرفي چهره هاي قرآني منطقه، اجراي طرح مبارك زجاجه را آغاز كرده است.
اجراي اين طرح از چهارشنبه مورخ 19 مرداد ماه به همت روابط عمومي و بسيج منطقه از ساختمان اصلي شهرداري آغاز شده و قرار است در 10 دوره 10 روزه (در مجموع در 100 روز)، روخواني، تجويد، قرائت و حفظ قرآن كريم را به كاركنان شهرداري منطقه آموزش دهد.
براي اجراي طرح زجاجه يك استاد خانم و يك استاد آقا هر
10 روز 2 بار به كاركنان منطقه مراجعه مي كنند و در بازه زماني
10 دقيقه اي به آموزش روخواني، قرائت، تجويد و حفظ قرآن كريم مي پردازند. اين طرح با سوره ضحي آغاز شده و تهيه ملزومات، هماهنگي ميان استاد و كارمند براي تعيين زمان تدريس همچنين برگزاري مسابقات به عهده روابط عمومي است. گفتني است جوايز ويژه اي نيز براي برگزيدگان اين طرح از سوي شهردار منطقه 22 پيش بيني شده است.

 



مرا به خانه ام ببر

منيره غلامي توكلي
وقتي به دوران كودكي برمي گردم؛ زماني كه دستانم، مادرم را گم مي كرد و چشمانم، خيس از اشك مي شد و زبان، مرثيه گم شدن او را مي خواند! دلم از تنهايي و غربت مي ترسد. تصوير بازيگوشي هاي سه ماه تعطيل تابستانش كه دغدغه اي جز رفتن به خانه مادربزرگ نداشتم و صداي او كه قربان صدقه مان مي رفت، لبخند بر لبانم مي نشاند. يادآوري اين خاطرات حس خوشمزه شيطنت هاي كودكي تمام لحظاتم را پر مي كنند و تازه مي فهمم كه عجب دنياي قشنگي دارم با خاطراتي كه حالا عكس هاي چيده شده در آلبوم خانوادگي هستند.
واقعا چه لحظات زيبايي داشتيم وقتي در كمك كردن به مامان بزرگ و بابابزرگ از هم پيشي مي گرفتيم و آنها به خاطر كاري كوچك با دعاي خير (الهي پير شي)، (عاقبت به خير باشي) و (محتاج غير نباشي) از ما قدرداني مي كردند. دعايي كه با آن عمر طولاني و توأم با سلامتي و عزت را براي ما و خودشان از خدا خواستار مي شدند؛ چرا كه هيچ نعمتي بهتر از سلامتي و در كنار خانواده بودن و محتاج خلق نبودن، نيست. براستي چرا بايد نوه هايي باشند كه به خاطر بداخلاقي ها و بد رفتاري هاي والدين از داشتن چنين خاطراتي محروم باشند.
مادربزرگ ها و پدربزرگ هايي كه باغبان زندگي ما بودند و شايد نادرترين باغباناني باشند كه گل هايشان به آنها جفا كرده اند. كساني كه آفتاب وار بر زندگي ما تابيدند و حال در گرگ و ميش هواي غربت وقتي گرفتار جغد شوم ازپاافتادگي و بيماري شده اند، چشمي تيز و پاي قوي و دستاني مهربان آنها را درنمي يابد.
اين فكرها زماني به مغزم هجوم آورده اند كه در مسير رفتن به خانه سالمندان كهريزك هستيم. به راستي! چگونه مي شود كه بعضي از فرزندان، گل لبخند دل انگيز مادر و پدر را در خانه سالمندان به باغستاني از انتظار در گوشه دنج و دل افگار تبديل مي كنند و خود را از خلق لحظات همنشيني با عزيزاني محروم مي كنند كه در قرآن بر نيكويي كردن به ايشان تاكيد شده است.
افكارم پريشان تر مي شود وقتي به ياد جوانان معلول مي افتم با خود مي گويم: كسي نيست از والدين اين جوانان بپرسد «آيا نمي شود از معلوليت، محدوديت نسازيم و توانمنديمان را در محك ناتواني معلولان بي عيار نشان ندهيم» و... تابلوي بزرگ آسايشگاه خيريه كهريزك مرا به حال باز مي گرداند.
خانم اميني، يكي از اعضاي روابط عمومي آسايشگاه، كهريزك، اين مكان را با 160هزارمترمربع زيربنا مثل شهر كوچكي مي داند كه مجهز به بخش هاي درماني از جمله فيزيوتراپي، درمانگاه و بخش هاي آموزشي و فرهنگي، مينياتور- تذهيب - نقاشي و... است. شهري كه در آن 1750 سالمند و معلول و بيمار «ام اس» دربخش هاي مختلف براساس نيازمندي ها و توانمندي هايشان در ساختمان هاي نارون- ويژه خانم ها- و بنفشه - ويژه آقايان- پذيرش شده اند و علاوه بر بهره مندي از امكانات خدماتي و درماني مي توانند با خروج از تخت و انجام فعاليت حقوق دريافت كنند. او از 100 مددكار شاغل در اين مؤسسه نيز مي گويد: بانواني كه بيشترشان، زنان سرپرست خانوار هستند و به نوعي نياز به حمايت دارند به مردم نيكوكاري كه اين مؤسسه را ياري مي كنند نيز اشاره مي كند و مي گويد: 750 بانو و 250 مرد نيكوكار نيز هم و غمشان رسيدگي و به دست آوردن دل مددجويان اين آسايشگاه است.
با حضور بر مزار دكتر محمدرضا حكيم زاده كسي كه با احداث آسايشگاه هاي زياد لقب «پدر آسايشگاه هاي ايران» را گرفته است و قرائت فاتحه به سمت ساختمان توانبخشي و كارگاه هاي توليدي مي رويم.
در راه خدمت به خلق خود را از قفس تنگ نظري برهان و براي آزادساختن دربندكشيدگان اسارت معلوليت و سالمندي بكوش كه اگر نصيب توست كه عمري در قفس اسير باشي، براي تو چه فرقي مي كند كه قفس از پولاد باشد يا طلاي ناب؛ قيدها را كنار بگذار و اين را بدان ما نيازمند آنانيم نه آنها نيازمند ما.
درمسيري كه هستيم سبزه ها و گل ها چشم را مي نوازند اما غم و غربت عجيبي فضا را احاطه كرده است. از كنار هركدام از سالمندان كه رد مي شويم با سلام و عليكي گرم پذيرايمان مي شوند. اطراف ساختمان توانبخشي، معلولان با واكر راه مي روند يا بر روي ويلچر نشسته اند. چهره ها ناآشنا اما نگاه ها دوستانه است. درسالن بزرگي معلولان كه هركدام ناتواني خاصي دارند مشغول فعاليت هستند. «بتول صفرخاني» بر روي ويلچر نشسته است. دستان هنرمندش تارهاي قالي را به هم مي بافد. او برايم مي گويد: سال 1370 در تصادف معلول شدم. روزهاي اول اين وضعيت برايم خيلي سخت بود و خانواده ام هم در عذاب بودند. تا اينكه به كهريزك آمدم. ماه هاي اول بسيار دلتنگ خانه و خانواده مي شدم تا اينكه كم كم با وضعيتم كنار آمدم و توانمنديهايم را كشف كردم به صورت حرفه اي قالي بافي و بافتني را ياد گرفتم. با انجام ورزش و فيزيوتراپي روحيه زيادي پيدا كردم و بعد با لبخند مي گويد: سال 1387 در آسايشگاه ازدواج كردم. «احمد آقامحمدي» شوهر او را هم در كنار دار قالي ديگر مي بينم. او هم در تصادف دچار معلوليت شده است. درباره احساسش مي پرسم مي گويد: زندگي در آسايشگاه ابتدا براي هر سالمند و معلولي سخت است. جدايي از خانواده انگيزه تعامل با افراد ديگر را برايمان كم رنگ مي كند. وارد جامعه اي مي شويم كه افراد آن همگون نيستند و هر كدام زبان و فرهنگ و ناتواني خاصي دارند كه بر رفتارشان تاثيرگذاشته است، درواقع آرامش روحي نيست. اما به مرور زمان وقتي با اوضاع وفق پيدا كرديم مي فهميديم كه معلوليت درزندگي انسان تاثيرگذار است اما محرب نيست. اين آزمايش وآرامش است كه مهم ترين عنصر زندگي محسوب مي شود و آن را مي تواني دركنار همنوعان خود پيداكني، او ادامه مي دهد: معلوليت شايد به نوعي بسته شدن باب نعمتي از ابواب بي شمار خداوند باشد ولي آسايش كليد گشايش درهاي ديگر است كه باگذشت زمان مسكن ازبسياري دردها مي شود.
او مي گويد: وقتي دلم براي خانواده تنگ مي شود با صحبت كردن و خواندن شعر دلتنگي ام را برطرف مي كنم. او علاوه بر قالي بافي ورزش هم مي كند در مونتاژ پريز برق و چراغ موتور هوندا نيز دستي بر آتش دارد.
درگوشه اي ديگر از اين سالن بزرگ، گروهي از جوانان معلول دور يك ميز، كار سفال مي كنند.«گيتي پرچم» كه 27ساله است در آسايشگاه زند كهريزك زندگي مي كند به نظر دلي تنگ براي خانواده دارد.
اومي گويد: آسايشگاه جاي بسيار خوبي است اما خانه، قشنگ ترين مكان براي زندگي كردن است. اگر چه امكانات آسايشگاه زياد است و ما در آن راحت هستيم. اما دوست داريم اين امكانات درخانه برايمان مهيا باشد و اشتغال را درمحيط بيرون تجربه كنيم.
در انتهاي سالن تعدادي از بانوان درحال بافتن هستند. كنار هركدام از اين بافندگان گيسو سفيد، همياري نشسته است كه نخ كلاف را باز كرده يا صاف مي كند. اين قسمت مانند يك اتاق گفت وگو است. درحين بافتن با هم صحبت مي كنند. به نظرم هدف از كنار هم نشستن اين زوج هاي كاري، استفاده كردن از كمترين توانمندي ها و احساس مفيد بودن است. خانم آبگون كه دراين بازديد همراه ما است با ديدن اين صحنه مي گويد: كاش مي شد تمام مردم شهر مي توانستند، ببينند كه فرزندان معلول و پدرها و مادرهاي پيرشان كه به نظر آنها از كارافتاده و وبال زندگي هستند الان چگونه با انگيزه كار مي كنند. كاش انسان هاي تنبل مي ديدند در فراسوي صفت از كار افتادگي و معلوليت، نوع ديگري از مشغوليت هاي سازنده و درآمدها وجود دارد. من با خودم فكر مي كنم كه اي كاش اين مادر بزرگ، دانه هاي بافتني را براي نوه اش به هم مي بافت و آن مادر بزرگ، كجي ها و ناصافي هاي زندگي فرزندانش را با تجربه اش صاف و هموار مي كرد. واقعا اين افراد ضرر كرده اند يا فرزندانشان متضرر و اقعي هستند؟
جواب اين سؤال را درگفت وگو با «حسن قرباني» مي گيرم. او كه نه از كار افتاده است و نه معلول مي گويد: 13 سال است كه دراين آسايشگاه زندگي مي كنم. اينجا قلب تپنده زندگي من است. 6 فرزند دارم و 13نوه زماني پارچه فروش بودم. وقتي بيمار شد آوردنم اينجا. حالا كه بهبودي پيدا كرده ام هر از گاهي به ديدارشان مي روم به راستي تحمل بيشتر دو روز ماندن دركنار آنها را ندارم. درباره احساس ساير هم اتاقهايش مي پرسم مي گويد: آسايشگاه بهشت من است اما درباره سايرين اوضاع فرق مي كند! بعضي از فرزندان، والدينشان را مي گذارند ومي روند. شايد اوايلش سري بزنند؛ اما كم كم رفت و آمدها كم مي شود و بعد از فوت هم حتي جنازه هايشان را هم تحويل نمي گيرند. با نگاهي كه در قابي از اشك نشسته مي گويد: به اين اولاد مي گويم ما به آنها نمي رسيم اما آنها به ما خواهند رسيد. دست زمانه بسيار منتقم است. فرزندان آنها از اين پدر و مادرها محبت را مي آموزند و قطعاً خوب درس پس خواهند داد!
گالري عكس «قهرمان رزمي كاري» كه اكنون روي ويلچر نشسته است مكان ديگري است كه بازديد مي كنيم. «سياووش گراوند» در حادثه ورزشي معلول شده است. مادرش از شهداي سال هاي دفاع مقدس است و من با خود فكر كردم اگر مادرش بود هرگز به اين مكان وارد نمي شد. او در مدت 25 روز توانسته با فوت و فن كار عكاسي ديجيتال آشنا شده و با جذب ساير علاقه مندان به اين رشته براي خودش دفتري بزند. در اتاقش قاب عكس هاي بسياري بود از مددجويان كهريزك گرفته تا خانواده هاي آنها و ملاقات كنندگان... برايم مي گويد: سر لج بازي با خانواده به كهريزك آمده ام و حالا هم آن قدر به اين مكان علاقه مندم كه در هيچ صورتي حاضر نيستم از دوستانم دل بكنم. خبرنگاري كه كنار من ايستاده مي گويد: ببين چقدر از جامعه مخصوصاً جامعه ورزشي نامهرباني ديده كه مهرباني اين افراد سالخورده و حتي معلول جسمي و حركتي او را پاي بند و دلباخته كرده است؟
معلولان در اماكن بهزيستي، كنار هم بهتر زيستن را مي آموزند
بستري شدن در آسايشگاه هاي بهزيستي براي سالمندان و معلولان مي تواند دو بعد مثبت و منفي داشته باشد. كه باتوجه به واژه بهزيستي مددجويان در اين مكان بهتر زندگي كردن و پيدا كردن توانمند هاي خود را ياد مي گيرند. احمد مشهدي قرباني كارشناس روانشناسي معتقد است كه: آسايشگاه به معناي جايي است كه از كار افتادگان و معلولان با ديدن ساير معلولان و همدردان خود به اين باور مي رسند كه غم از دست دادن توانمندي مخصوص آنها نيست و افرادي هستند كه شرايط آنها را دارند، اين واقعيت مي تواند در كم كردن احساس پوچي و از بين بردن نااميدي مؤثر باشد.
مشهدي قرباني با اشاره به اينكه دنياي پرهياهو و صنعتي ما با آلودگي هاي صوتي و... محلي براي آرامش و آسايش سالمندان ندارد و بي توجهي به ساخت و سازهاي مناسب با شرايط معلولان، محلي براي راحتي و احساس امنيت معلولان به وجود نياورده است مي گويد: حضور داوطلبانه و مشروط به بازگشت سالمند و معلول مي تواند در تجديد قواي او مؤثر باشد. چه بسا كه نگاه هاي معنادار و حركات ناشايست برخي از افراد به معلولان، آسايشگاه را مأمني دوست داشتني براي معلولان كرده است كه اين خود نشان از اجتماع بيمار ما دارد.
او از لبخندهاي سالمندان و دعاي خيري كه دائماً در حق فرزندانشان دارند، تحت عنوان عزت نفس و عشق والدين به فرزندان نام مي برد و مي گويد: عزت سالمند او را بر آن مي دارد تا خود را راضي و خشنود نشان دهد و ترس از اينكه فرزندانشان هم دچار همين بي محبتي نشوند دائماً دعاي خير بدرقه راه آنها مي كنند تا گرفتار نشوند.
اين كارشناس روانشناسي، معتقد است كه معلول ها بايد با انسان هاي سالم در ارتباط باشند نه براي اينكه صرفاً از آنها زندگي كردن را ياد بگيرند و يا انواع توانمندي ها را درك كنند. براي اينكه افراد سالم بخصوص جوان ترها از اين عزيزان درس بگيرند. حس انسان دوستي، وظيفه شناسي و شكر نعمت سلامتي را به درستي به جا آورند. نگاهشان را تغيير بدهند و به همه جامعه يك نگاه با مسئوليت هايي متفاوت داشته باشند.
به سمت ساختمان هاي بنفشه و نارون مي رويم. در راه برخي از سالمندان كه اين گونه بازديدها را بارها تجربه كرده اند. گويي ما را نمي بينند و از كنارمان رد مي شوند! به آنها حق مي دهم. يكي دو تايي از معلولان جوان دوست ندارند با ما صحبت كنند. حتي به اندازه يك گفت وگوي كوتاه هم دلشان با ما نيست. آنها هم حق دارند. بضاعت مالي كم، نشستن بر روي ويلچر تنها گناهي است كه آنها را روانه آسايشگاه كرده است.
نگاهي پرمهر، از اعماق وجود مهربان برمي خيزد و به ما لذت زندگي مي بخشد
در كنار ساختمان هاي بنفشه كه متعلق به آقايان است؛ با سعيد غلامي بهياري كه 21سال از عمر كاري اش را در خدمت سالمندان بوده هم صحبت مي شوم: او درباره احساسش مي گويد: اين مكان را دوست دارم؛ ساكنانش بي غل و غش و يك رنگ هستند. همه از يك قشر و بي ادعا. دوستي هايشان صادقانه و دلهاشان مهربان است. اگر باز هم بخواهم محلي براي خدمت انتخاب كنم همين آسايشگاه را انتخاب مي كنم.
همكار او خانم صادقي كه زن سرپرست خانوار است وارد گفتگويمان مي شود: من اين مكان را به خاطر روحانيتي كه دارد دوست دارم. اينجا انسان هايي دلشكسته دور هم جمع هستند كه دعاي هر كدام مي تواند تو را حاجت روا كند. نيكوكاران با حسنه دادن به آسايشگاه، هم اين معلولان و سالمندان را حمايت مي كنند هم ما زناني را كه سرپرستي خانواده هايمان را برعهده داريم. اين آسايشگاه هم تكيه گاه مددجو است هم تكيه گاه مددكاران.
در راهروي ورودي به اين ساختمان جمعي از مردان دور هم نشسته اند. محمدنقي كه تا آخرين لحظه گفت وگو فاميلي اش را نگفت فقط از من خواست كه بنويسم دوستان و اقوام شان بهياران و ساكنان آسايشگاه اند و خواست بنويسم «نگاهي پرمهر، از اعماق وجود مهربان برمي خيزد و به ما لذت زندگي مي بخشد.» اصغر حاجي حسين را با عصايي كه بر آن تكيه زده ساكت مي بينم. در چهره پرصلابتش غمي دارد كه دل را مي لرزاند. او كه در تره بار تهران حجره داشته است مي گويد: من هم مثل خيلي از افراد اين آسايشگاه كسي را ندارم. همسرم تركم كرده و خواهري بيمار و فقير دارم كه به من سري نمي زند. دختري دارم كه دلم برايش تنگ است با گفتن اين كلام اشك از چشمانش جاري مي شود. به راستي كه در جمع شادي حضور دارد اما احساس شادي نمي كند. اين لحظات چقدر متناقض و سخت هستند.
در گوشه اي ديگر بانوي بر روي ويلچر با چشماني اشك آلود به اطراف نگاه مي كند. دوستانش به او تسليت مي گويند. هم اتاقي اش فوت شده و در غم او عزادار است. هر چه مي كنم با من صحبت نمي كند. خانمي وقتي اصرار زياد مرا براي دلجويي از او مي بيند مي گويد: در لالايي هايم براي دختر و پسرم مي خواندم: (لالايي گويم و خوابت كنم من/ اميد دارم صد سالت كنم من) مي خواستم تا صد سالگي كنار فرزندم باشم. حالا در 57 سالگي فقط هم اتاقي هايي دارم كه با آنها مي خندم و مي نوشم و در غمشان سياه مي پوشم. او در ادامه لب بر مي چيند و مي گويد: تنها آرزويم در اين آخرين روزهاي زندگي اين است كه يك بار ديگر فرزندان و نوه هايم را ببينم. خدا كند ماه رمضان به ديدنم بيايند.
مكاني براي آغاز زندگي جديد
در آسايشگاه كهريزك، سالمندان و معلولان و افراد مبتلا به ام اس، زندگي جديدي را شروع مي كنند. در اين آسايشگاه معلولان و سالمندان مي توانند از كارگاه هاي كار درماني، توانبخشي و بخش هاي فيزيوتراپي، هيدروتراپي، گفتار درماني، شنوايي سنجي و... استفاده كنند. شرايط ادامه تحصيل براي مستعدان آموزش فراهم است.
در ساختمان آفتاب، آقاي پزشكي معاون توانبخشي و سلامت آسايشگاه كهريزك با اشاره به اينكه هزينه آسايشگاه به همت مردم تأمين مي شود، مي گويد: ما در اين مكان براي معلولان گروه هاي تئاتر با هدف نمايش درماني، موسيقي با هدف موسيقي درماني تشكيل داده ايم. گروه هاي موسيقي و نمايش ما در همايش هاي داخلي و بين المللي شركت مي كنند. وي ادامه مي دهد تيم هاي مختلف ورزشي تشكيل داده ايم و ورزشكاران ما در تيم هاي بسكتبال و پوچيا داراي رتبه هستند. پارسال اوج افتخارات تيم بسكتبال بود. برگزاري كلاس هاي قرآن از ديگر فعاليت هاي ماست.
شهري با شهرونداني همه از جنس بلور
به ساختمان هاي نارون سر مي زنيم. راهروها پر از اتاق هايي است كه همه پنجره هايي رو به حياط دارند. وقت اذان است و خانم ها درحال نماز خواندن هستند. برخي هم با ورود ما خود را به خواب مي زنند. اما آنهايي كه سرحالند در سلام كردن پيشي مي گيرند و باز هم خجالت زده مادربزرگ ها مي شويم. يكي از اتاق ها شبيه گلخانه است. صاحب گل ها نيست و هم اتاقي اش «نير اعظم مقيمي نژاد» از وجود گل هاي او چندان راضي به نظر نمي رسد. پيرزني مهربان است كه با دوست ناشنواي خود غذا مي خورد. اهل كرمان است و بسيار خوش زبان. او هم با شنيدن نام خانواده لبخند بر لب مي آورد. اين ويژگي تمام ساكنين آسايشگاه است.
به اتاق هاي ديگر هم سر مي زنيم. به هر اتاقي كه وارد مي شويم نگاه هاي غمگين از كاسه چشم هايي منتظر بر ما مستولي مي شود. نگاه هايي كه هزاران حلقوم براي فرياد هستند. فريادهايي كه در سكوتي به ظاهر سرچشمه گرفته از بي تفاوتي، تن و دل را به وحشت و اضطراب مي اندازد. همه شان با لبخند به استقبالمان مي آيند و با اشك بدرقه مان مي كنند. برخي اصلا دوست ندارند درباره خانواده حرف بزنند. مادري، طاقت نمي آورد ود ل تنگي هايش را بر سر دوربين عكاسي خالي مي كند! آن يكي كه لهجه جنوبي دارد و مرا شكل نوه اش مي داند و به نيابت از آن نوه نامهربان مرا مي بوسد و در حق هر دوتاي مان دعاي خير مي كند.
روي تختي كنار پنجره، مريم خانم خوابيده است. اولين بار است كه سالمندي مرا مخاطب قرار مي دهد مي گويد: ازدواج كرده اي؟ با نگاهي مهربان ادامه مي دهد: دخترم براي خودت همدم انتخاب كن. ببين اگر فرزند داشتم حداقل سالي يك بار به ديدنم مي آمد. با خود مي گويم: سالي يك بار؟! چه كم توقع! «مريم كلهر محمدي» نيز از حضورش در اين آسايشگاه ناراحت است و مي گويد: خيلي منتظر آمدن اقوامم نيستم. جدول و كتاب دوستان و همنشينان هميشگي من هستند. بعد مي گويد: من از هنرمندان تابلودوز و پيرايشگران خوب بودم و حال به اين روز افتاده ام. كسي حتي نمي پرسد: صاحب اين آثار كيست و كجاست؟ بعد اشكش سرازير مي شود و با صدايي گرفته مي گويد: «ديگر ننويسيد هنرمند هرگز نمي ميرد.»
ديگر طاقت ديدن اين همه دل تنگي و خنده هايي را كه شادي لب هستند نه دل؛ ندارم. پروين خانم مي گويد: اگر لبخند نزنيم و شاد نباشيم ديگر كسي به ديدنمان نمي آيد اينجا خانه ماست. مهمان براي روي باز مي آيد نه در باز... اين هم فلسفه خنديدن مادربزرگ هاي خانه سالمندان كهريزك.
از در آسايشگاه خارج مي شوم درحالي كه زمزمه مي كنم: زندگي در چشم من شب هاي بي مهتاب را ماند/ شعر من نيلوفر پژمرده در مرداب را ماند/ ابر بي باران اندوهم/ خار خشك سينه كوهم... حاليا خاموش خاموشم/ ياد از خاطر فراموشم...

 



تهران جولان گاه بدترين رانندگان جهان!

نورا حسيني
لايي كشيدن، انحراف به چپ، حركات مارپيچ، سرعت بالا، رعايت نكردن فاصله ميان خودروها و... سبب شده رانندگي ايراني ها در دنيا مثال زدني شود. تاسف برانگيزتر آنكه به اندازه شهرت مان در بد رانندگي كردن ميزان تلفات رانندگي مان هم رتبه اي جهاني دارد.
دنده را عوض مي كند. پايش را مي گذارد روي پدال گاز. تصويرهاي اطرافش كش مي آيد. هيچ مانعي نمي تواند متوقفش كند. نه ماشين هايي مقابلش و نه دوربيني كه مي داند كمي جلوتر قرار است تصوير پلاكش را ثبت كند. راهش را از ميان ماشين ها باز مي كند و خودروهايي را كه راه نمي دهند هم با چراغ نور بالا مجبور به كنار رفتن مي كند. چراغ قرمز انتهاي بزرگراه هم خط پايان او نيست. نقطه پايان را خودش تعيين مي كند و سوت پايان نيز صداي كشيده شدن ترمز روي آسفالت بزرگراه است.
مدتها از زماني كه مظفرالدين شاه اولين ماشين را وارد ايران كرد مي گذرد اما هنوز هم فرهنگ درست رانندگي را نياموخته ايم دليل اين مقاومت تاريخي را عباس محمدي اصل جامعه شناس نبود هماهنگي ميان قوانين و نياز مردم مي داند.
او عوامل مختلفي را در پايداري تخلفات رانندگي در ايران برمي شمارد و به مهر مي گويد: سيستم شهرسازي و معماري ما متناسب با سيستم حمل و نقل نيست. ما شهرسازي افقي را در پيش گرفته ايم، خيابانهاي طولاني و باريك در حالي كه سيستم حمل و نقل عمومي ما عمودي است. تراكم خودروها در معابر نيز باعث ترافيك سنگين هميشگي شده است و براي فرار از اين مشكل گاهي مجبور به زير پا گذاشتن قوانين مي شويم.
اين جامعه شناس محدوديتهاي زياد ترافيكي را هم دليل ديگري بر افزايش تخلفات رانندگي و راهنمايي مي داند و مي گويد: هر روز محدوديتهاي ترافيكي مانند طرح زوج و فرد و محدوده طرح ترافيك در حال گسترش است و از طرفي هم مشكلات و گرفتاري هاي روزمره نيز سبب مي شود در برخي مواقع شهروندان مجبور به ناديده گرفتن قوانين شوند حتي به قيمت پرداخت جريمه و قانون شكني در مقابل ناظران.
كم رنگ شدن احساس گناه در نسل جديد
محمدي اصل كم رنگ شدن وجدان در نسل جديد را دليل ديگري بر عدم توجه به قوانين راهنمايي و رانندگي مي داند و مي گويد: پدران ما وقتي از چراغ قرمز عبور مي كردند عذاب وجدان اين بي قانوني را داشتند اما نسل جديد با گذر از چراغ قرمز، سرعت غيرمجاز و... احساس گناه ندارد. در واقع ضعف كارگزاران فرهنگي و شهري، عدم مشاركت در برنامه ريزيهاي شهري و عدم تناسب قوانين سبب شده پس از گذشت سالها از ورود ماشين به ايران هنوز رانندگان ما به صورت صحيح رانندگي نكنند.
قوانين تحميلي دليل تن ندادن برخي رانندگان به قوانين است
محمدي اصل معتقد است: عدم مشاركت شهروندان در قانون ها و قوانين تحميلي يكي از اصلي ترين دلايل تن ندادن برخي رانندگان به قوانين است. خياباني كه يك روز عبور از آن آزاد است به فاصله يك شب با يك تابلوي ورود ممنوع خيابان يك طرفه مي شود از مصاديق همين قوانين يك شبه و تحميلي است.
او با تاكيد بر اين كه قوانين نبايد تحميلي باشد مي گويد: آشفتگي قوانين، نبود اصول صحيح آموزش قوانين، عدم توجه و سرمايه گذاري در حوزه فرهنگ ترافيك از عوامل ديگر اين بي قانوني است. تا پيش از انقلاب اسلامي هزاران سال استبداد در كشور حاكم بوده است و هميشه قوانين تحميل شده و از بالا به پايين بوده است. دوره جديد در كشور ما كوتاه است. سالها است ما به گريز از قانونهاي تحميلي عادت كرده ايم و نمي توان انتظار داشت اين فرهنگ ناگهاني تغيير كند، با توجه به اين كه پروسه فرهنگ سازي بسيار طولاني است.
رانندگي عجيب تهراني ها شوكه ام كرد!
در آرامش در حال رانندگي هستيد، تابلوي كنار خيابان سرعت مجاز را 60 نشان مي دهد. صداي بوق و چراغ هايي كه مي افتد روي آينه ماشين نگاهت را مي اندازد به مرد راننده اي كه پشت سرت در حال بد و بيراه گفتن است. با فرياد پيشنهاد مي دهد به جاي رانندگي بروي درشكه سواري كني.
شهرت رانندگي ايرانيان مانند تاريخ مان در دنيا پيچيده است و شگردهاي خاصمان در رانندگي مانند لايي كشيدن، راه گرفتن و عدم رعايت فاصله سبب شده به عنوان يكي از خطرناك ترين رانندگان دنيا شناخته شويم.
علي (الكساندر) رهبر اركستري كه از اساتيد شناخته شده موسيقي كلاسيك دنيا به شمار مي آيد در سفري كه به ايران داشت در مورد وضعيت ترافيك تهران مي گويد: «وضع رانندگي در تهران باعث خجالت ايراني هاي خارج از كشور است.»
دكتر پي ير ونسان، استاد دانشكده معماري پاريس هم رانندگي ايرانيان را عجيب مي داند و مي گويد: «وجهه منفي خيابانهاي تهران رانندگي عجيب رانندگان تهراني است كه من را به عنوان يك شهروند فرانسوي شوكه كرد. به طور حتم بسياري از شهروندان تهراني هنگام رفت و آمد در اين شهر دچار مشكل هستند و فقط بايد بگويم خدا به حال شهروندان مسن و معلول تهران رحم كند.»
فرهنگ راهنمايي و رانندگي را به كودكان بياموزيم
پشت چراغ ايستاده ايم، ناگهان ماشين تكاني مي خورد. سپر ماشين پشتي چسبيده است به سپر ماشين. پشت سرش هم خالي است. دليل اين همه نزديكي مشخص نيست. عدم رعايت فاصله بين خودروها زمينه ساز بسياري از تصادفهاست اما باز هم كمتر راننده اي آن را رعايت مي كند.
سرهنگ عليرضا اسماعيلي، استاد دانشگاه با بيان اينكه فرهنگ رانندگي در ايران نسبت به گذشته بهتر شده است به مهر مي گويد: «بخشي از اين رفتارها به دليل تابلوها و علائم نامناسب در جاده هاست و برخي نيز به دليل زير ساختهايي مانند عرض جاده هاست. به طور مثال در جاده چالوس كه يك جاده باريك است كوچك ترين انحراف به چپ سبب گره هاي ترافيكي مي شود.»
او ادامه مي دهد: «در كشوري مانند سوئد حدود 60 سال پيش اتاقك هاي آموزش راهنمايي و رانندگي وجود داشت كه در آن به كودكان آموزش هاي ابتدايي مانند احترام به خط كشي عابر پياده، حق تقدم و... را آموزش مي دهد. اين آموزش هاي دقيق و كاربردي سبب مي شود نسلي كه قرار است در خيابانها تردد كنند از كودكي با قوانين آشنا باشند.»
استراليايي ها 30هزار عنوان كتاب ترافيك و كودك دارند
سرهنگ اسماعيلي با تأكيد بر آموزش هاي شهروندي مي گويد: «اگر احترام به حقوق يكديگر را بياموزيم و به حق و حقوق خود و ديگران آگاه باشيم سرويس مدارس شش و نيم بامداد با بوق ممتد خود همسايه ها را بيدار نمي كند.»
او به فقدان آموزش هاي راهنمايي و رانندگي در مدارس اشاره مي كند و مي گويد: «سالها پيش كه به استراليا سفر كردم در كتابخانه 40-30 هزار عنوان كتاب با موضوع كودك و ترافيك وجود داشت كه اين خود در جهت آموزش فرهنگ صحيح ترافيك به نسل جديد بسيار تأثيرگذار است كه متأسفانه كمبود چنين آموزش هايي در كشور ديده مي شود.»
سرهنگ اسماعيلي به انيميشن هاي سياساكتي و تأثير آن بر تصحيح فرهنگ ترافيكي اشاره مي كند و مي گويد: «بعد از نمايش اين انيميشن ها بستن كمربند ايمني كه مرسوم نبود به تدريج فراگير شد.»
او بي توجهي برخي از مقامات به قوانين راهنمايي و رانندگي را عمل ديگري بر ترويج بي قانوني مي داند و مي گويد: «وقتي مسئولي به دليل جايگاهي كه دارد به قانون بي توجهي كرده و در خطوط ويژه رانندگي مي كند احترام به قانون در جامعه كم رنگ مي شود.»
قوانين سختگيرانه در اصلاح رفتارها مؤثر هستند
سرهنگ اسماعيلي معتقد است: «قوانين سختگيرانه مي تواند در اصلاح رفتارهاي ناهنجار ترافيكي مؤثر باشد. به طور مثال در كشورهاي اروپايي سرعت بالا سبب ابطال 9ماهه گواهي نامه راهنمايي و رانندگي مي شود و مجازات به اندازه اي سنگين است كه كسي اجازه تخلف را به خود نمي دهد.»
او نحوه صدور سيستم گواهينامه را هم در اين موضوع بي تأثير نمي داند و مي گويد: «در ساير كشورها به صورت مرحله به مرحله گواهينامه ها صادر مي شود به طور مثال در ابتدا بايد در كنار يكي از والدين و در ساعت خاص رانندگي شود.»
ركورددار در آمار كشته شدگان رانندگي
براساس آمارها تعداد كشته شدگان زلزله ژاپن از تعداد كشته شدگان كل تصادفات ما كمتر بوده حتي مجروحين اين حادثه نيز به مراتب از مجروحان سالانه ما كمتر هستند. اگر حادثه هاي بزرگ رانندگي را بررسي كنيم عامل اصلي بيشتر اين تصادفها رفتارهاي انساني است. در بسياري از تصادفات سنگين متوجه مي شويم افراد قانون را ناديده گرفته اند كه اگر اين ناهنجاريها و لج و لجبازي ها نبود بسياري از حوادث قابل پيشگيري بود.
پرده آخر...
تلفن همراهش را با سر نگه داشته است و با دست ديگرش دنده را عوض مي كند، ماشيني ناگهان لاينش را عوض مي كند و او با يك دست به سختي ماشين را كنترل مي كند. همان طور كه حرف مي زند شيشه ماشين را مي كشد پايين و ناسزايي حواله راننده كناري مي كند. در همين زمان ماشين ديگري با سرعت ازكنارش رد مي شود و چراغ كنار ماشين مي پرد هوا.
حادثه كوچكي شكل مي گيرد. با كمي دعوا و سروصدا بساط تصادف جمع مي شود اما هميشه رانندگان به اين خوش شانسي نيستند.

 



نكات ايمني راهور ناجا
سرقت اتومبيل خود را به سرعت به ماموران اطلاع دهيد

پليس از شهروندان خواست تا براي مقابله با هرگونه سوءاستفاده از اتومبيل هاي سرقت شده، سريعاً پليس را مطلع كنند.
علي رغم تمام توصيه ها گاهي پيش مي آيد كه سارقان از غفلت افراد استفاده كرده و دست به سرقت بزنند به همين دليل بايد روش پيگيري پرونده را بدانيم كه در زير مي خوانيم.
1-چون احتمال استفاده نامشروع و حتي ضدامنيتي از وسيله نقليه مي رود بنابراين سريعاً به نزديك ترين حوزه يا كلانتري محل مراجعه و مشخصات كامل خودرو را اعم از شماره انتظامي، شماره موتور، شماره شاسي، شماره بدنه، رنگ، مدل، سيستم آن را برابر اسناد مالكيت اعلام كنيد.
2-پس از اينكه به كلانتري اطلاع داديد سريعاً اسناد و مدارك مالكيت خودرو را به همان كلانتري ارائه دهيد.
3-محل، تاريخ و ساعت دقيق سرقت را به ماموران اطلاع دهيد.
4- مشخصات اسناد خودرو و يا هر سند ديگري كه داخل خودرو بوده است را به كلانتري اطلاع دهيد.
5-به منظور دسترسي سريع حداقل دو آدرس غيرقابل تغيير به عوامل رسيدگي كننده به پرونده بدهيد تا در صورت كشف وسيله نقليه مسروقه بتوانند به شما اطلاع دهند.

موتورسيكلت خود را به اشخاص ناشناس ندهيد
پليس به شهروندان توصيه كرد از تحويل موتورسيكلت به اشخاص ناشناس و غيرمسئول خودداري كنيد.
موضوع سرقت موتورسيكلت به دليل راحتي آن چند سالي است كه به معضلي براي برخي از شهروندان تبديل شده است.
نيروي انتظامي براي پيشگيري از وقوع اين گونه سرقت ها توصيه هايي را به شهروندان ارائه داده است.
1-حتماً موتورسيكلت خود را شماره گذاري كرده و پلاك انتظامي اخذ شده را روي آن نصب كنيد.
2-هنگام پارك موتورسيكلت ضمن قفل و زنجير كردن آن را در شعاع ديد خود و افراد مطمئن قرار دهيد.
3-از تحويل موتورسيكلت به اشخاص ناشناس و غيرمسئول خودداري كنيد.
4-چنانچه موتورسيكلت خود را در محلي غير از پاركينگ عمومي حتي در منزل پارك مي كنيد حتماً با قفل و زنجير با شيئي سفت و محكم از قبيل ميله و نرده قفل كنيد.
5-حتي المقدور موتورسيكلت را در پاركينگ هاي عمومي كه داراي مسئول مشخصي است پارك كنيد و رسيد آن را دريافت كنيد.
6-هيچ گاه اسناد مدارك موتورسيكلت را در خورجين يا زيرزين و زيرقاب باطري نگذاريد زيرا در صورت سرقت از اسناد سوءاستفاده زيادي خواهد شد.
7-از خريد موتورسيكلت از اشخاص ناشناس به صورت قولنامه اي جداً خودداري كنيد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14