(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 8 شهریور 1390- شماره 20012

چگونه رمضاني بمانيم؟
گفتاري پيرامون موانع تحقق و كسب اخلاص
اخلاص؛ اجتناب از نام و نان
وداع با رمضان يا داوم خوبيها



چگونه رمضاني بمانيم؟

خليل منصوري
فلسفه روزه دست يابي به اهدافي است كه بستر خدايي شدن انسان را فراهم مي آورد. بسياري از مردم تلاش مي كنند تا در ماه رمضان به اين فلسفه روزه دست يابند، ولي وقتي از دوره فشرده انسان بودن بيرون مي آيند، دچار غفلت مي شوند و به عنوان اينكه قله بزرگي را فتح كرده و پرچم افتخار روزه دار بودن را برآن افراشتند، با تصويري از اين موفقيت، از قله فرود مي آيند و به كارهاي روزمره خود مي پردازند.
اين درحالي است كه براساس آموزه هاي قرآني، رسيدن به قله پرافتخار روزه دار بودن، تنها زماني آثار خود را در زندگي بشر به جا خواهد گذاشت كه با رسيدن به قله، از آن جا آماده پريدن به افق هاي دور دستي شوند كه بندگي، گام نخست خدايي شدن در مقام خلافت است. نويسنده دراين مطلب برآن است تا با مراجعه به آموزه هاي قرآني، اهداف رمضاني بودن پس از درك مقام پرفيض رمضاني شدن را تبيين و به گوشه اي از راهكارهاي رمضاني ماندن اشاره كند. با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.
فلسفه رمضاني شدن
آموزه هاي قرآني، به دنبال بيان حقيقتي هستند كه از آن به متاله، خدايي و رباني شدن انسان ياد مي شود؛ زيرا خداوند انسان را براي هدف والاي خلافت الهي آفريده است. (بقره، آيه 30) خداوند در همه فرزندان آدم (ع) اين ظرفيت خدايي و رباني شدن را قرار داده است. براي رسيدن به اين مقام والا، خداوند فرصت استثنايي در بهشت نخستين بودن را نيز به انسان داد تا به دور از هر گونه مشقت هاي بيروني چون تشنگي، گرسنگي، آفتاب سوزان و عرياني (طه، آيات 118 و 119) در محيطي مناسب، خلافت الهي را به عهده گيرد، ولي به دليل فقدان عزم جدي درگام نخست (طه، آيه 115) بي تقوائي نسبت به ميوه درخت ممنوع پيشه كرد و در اثر وسوسه ابليس،اين دشمن سوگند خورده، از آن ميوه خورد و به شقاوتي كه خداوند از آن بيم داده بود، به هبوطي از آن بهشت گرفتار آمد و دچار رنج و مشقت هاي پيش گفته شد.(طه، آيات 116 تا 120؛ بقره،آيه 30تا 37 و آيات ديگر)
با اين همه خداوند به سبب توبه حضرت آدم (ع) با بهره گيري از كلمات تامات الهي (بقره 37) يعني اهل بيت(ع)، از نفرين و لعن خداوندي به دور ماند و تنها دچار هبوط از آن محيط آسايش شد؛ هرچند كه ابليس به سبب عدم توبه،گرفتار هبوط و لعن شد. (نحل، آيه 98، بقره، آيات 30 تا 38 و آيات ديگر)
خداوند پس از هبوط آدم (ع) راه بازگشت و رسيدن به خدايي و رباني شدن را درشكل جديدي به عنوان هدايت وحياني (بقره، آيه 38، طه، آيه 124) ارائه مي دهد تا انسان در شرايط جديد نيز بتواند مسئوليت اصلي خود را به عهده گيرد و بر كائنات به عنوان خليفه الهي حكومت كند.
آنچه در آموزه هاي وحياني كتب آسماني بويژه قرآن بيان شده راهنمايي فعليت بخشي به اسماء و صفات الهي است كه در انسان سرشته شده است. انسان ها مي توانند با بهره گيري از دو پيامبر باطني (عقل و فطرت)و پـيامبر ظاهري، مسير فعليت بخشي اسماي الهي را از طريق عبوديت و اطاعت بپيمايند و با خدايي شدن، مظهر پروردگاري و ربوبيت خداوند شده و خلافت را به عهده گيرند.
از آن جايي كه مهم ترين بلاي جان آدمي، بي تقوايي است، بسياري از آموزه هاي قرآني با محوريت تقوا سازي بيان شده است. از اين رو تقوا در آيات قرآني از واژگان كليدي است و بسياري از اعمال و مناسك به قصد تحقق يا تقويت تقوا در انسان وارد شده است؛ چنانكه احكام تحريمي و يا مصاديق گناه، بيانگر مواردي است كه انسان را به بي تقوايي مي كشاند و انسان را از فعليت بخشي اسماي الهي در ذات باز مي دارد.
خداوند افزون بر راهكارهاي معمولي و عادي حفظ و تقويت تقوا، راهكارهاي خاصي را نيز معرفي كرده است كه از آن جمله مي توان به دوره كوتاه مدت ماه رمضان اشاره كرد كه در طول هر سال يك ماه برگزار مي شود تا بستري براي تقواگرايي بشر باشد.
در اين دوره هاي كوتاه مدت و فشرده، دشمن بيروني و سوگند خورده يعني ابليس و شياطين هم پيمان وي، در بند مي شوند. شياطين در طول مدت يك ماه رمضان اجازه ندارند تا بشر را در شرايط توفان وسوسه ها قرار دهند. اين گونه است كه هر انساني در شرايطي چون روزهاي طولاني و گرم و توانفرساي تابستان، مي تواند روزه بگيرد بي آن كه فشار مضاعفي را تحمل كند. در طول اين دوره، فرشتگان به محافظت و حمايت خاص از روزه داران مي پردازند و اين امكان فراهم مي آيد كه تقوا يعني پرهيز از گناهان بلكه حتي مباحات را بياموزند و از مهم ترين عناصر تحريكي بشر يعني خوردن و نوشيدن و لذات جنسي، به دور باشند. لذا هر كسي در بستر مناسب ماه رمضان مي تواند تجربه اي از تقواي الهي را داشته باشد.
خداوند درباره فلسفه رمضاني شدن انسان مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كساني كه پيش از شما بودند مقرر شده بود، شايد كه پرهيزگاري پيشه كنيد. (بقره، آيه 183)
در اين آيه به صراحت هدف از روزه داري در ماه رمضان را دست يابي به تقوا بيان مي كند. تأكيد بر واژه لعل (شايد) و آوردن فعل مضارع (تتقون) براي اين است كه اين روزه داري در ماه رمضان تنها بسترسازي است تا شما تقوا را پيشه خود سازيد و اين تقوايي كه در ماه رمضان از طريق روزه داري به دست مي آوريد در ماه هاي ديگر سال ادامه دهيد.
در اين آيه بيان نشده كه انسان با روزه داري متقي مي شود و اسم و عنوان متقي بر چنين شخصي صادق است؛ زيرا عنوان اسمي متقي زماني صادق است كه شخص هرگز در هيچ مكان و زماني هيچ يك از عوامل تقواشكن را انجام ندهد و همواره خود را در دژ تقوا از گناهان و محرمات و زشتي ها و ناپاكي ها در امان نگه دارد. اما روزه داري در ماه رمضان اين فرصت استثنايي را به بشر مي دهد كه تقوا پيشه كردن را تمرين كند؛ زيرا شرايط ماه رمضان بسيار استثنايي است. از جمله شرايط مطلوب و مناسبي كه در اين ماه براي تقواسازي وجود دارد، فرمان وحياني الهي براي شناخت مصاديق تقوا و راه رسيدن به آن است كه در اين ماه نازل شده است. همچنين در اين ماه فرقان (قدرت تشخيص حق و باطل) به انسان ها داده شده است؛ چنانكه در اين ماه با محدودسازي شياطين و ابليس اجازه وسوسه گري به آنان داده نمي شود؛ چنانكه در اين ماه به ويژه شب قدر كه ارزش و منزل آن براي مردم همچنان ناشناخته خواهد ماند، روح و فرشتگان فرود مي آيند و زمينه و بسترهاي كمال يابي بشر را رقم مي زنند.
خداوند در آيه 185 سوره بقره در مقام منزلت ماه رمضان مي فرمايد: «ماه رمضان، همان ماه است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، كتابي كه مردم را راهبر و متضمن دلايل آشكار هدايت و ميزان تشخيص حق از باطل است. پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد.»
در آيات سوره قدر و نيز آيات نخست سوره دخان، مقام و منزلت ماه رمضان و آثار و بركات آن در تقواسازي بشر و رسيدن به هدايت الهي و دست يابي به مقامات انساني و الهي بيان شده است.
از اين آيات و نيز روايات معتبر اين معنا به دست مي آيد كه هدف از رمضاني شدن، آمادگي براي حركت در مسير تقوايي است كه نهايت آن فعليت يابي اسماي الهي و قرار گرفتن در مقام خلافت الهي و مظهريت در ربوبيت در مقام فنا و لقاي الهي است. تلاشي كه انسان در ماه رمضان با امساك و خودداري از گناهان و حتي مباحات انجام مي دهد، ميوه اي شيرين دارد كه نخستين آثار آن ميوه تقوا است و كامل ترين ميوه آن فنا و لقاي الهي (نجم، آيه 39) و رسيدن به مقام رضوان الله (فجر، آيات 27تا 29؛ توبه، آيه 72) و قاب قوسين او ادني (نجم، آيه 9) مي باشد.
منتهاي رمضاني شدن
چنان كه گفته شد، رمضاني شدن به معناي قرار گرفتن در مسيري است كه از آن به متقي شدن ياد مي شود؛ زيرا انسان به طور طبيعي و فطري به سوي كمال مي رود، ولي موانعي در سر راه انسان قرار مي گيرد كه اجازه نمي دهد تا اين سير طبيعي تحقق يابد و اسماي الهي در انسان فعليت پيدا كند و انسان خدايي (متاله) شود.
از اين رو مساله تقوا به معناي پرهيزگاري و دوري و اجتناب از موانع مطرح مي شود تا آدمي به دور از هرگونه موانع بتواند مقتضي خدايي شدن را فعليت دهد. پس تقوا نقش كليدي در خدايي (متاله) شدن انسان دارد.
با نگاهي به گزارش قرآن درباره هبوط آدم از بهشت آغازين به خوبي اين معنا دانسته مي شود كه تقوا تا چه اندازه در مسير كمال يابي انسان نقش دارد؛ زيرا لاتفعل (انجام ندادن) و پرهيز از برخي از چيزها كه مانع جدي بر سر راه خدايي شدن انسان مي باشد، به انسان كمك مي كند تا خلافت را بي رنجي به دست آورد. رنج انسان تنها خودداري و اجتناب است؛ چرا كه پرهيز از پليدي و رجس، خود به معناي كار افتادن دستگاه كمال گرايي بشر خواهد بود.
هر انساني بايد با پرهيز و اجتناب از محرمات و انجام ندادن و نزديك نشدن به برخي از امور كه بازدارنده و مانع جدي در سر فعليت يابي اسماي الهي در انسان مي باشد، خود را به مقام خلافت برساند.
پس فلسفه رمضاني شدن، متقي شدن است كه خداوند با عنوان لعلكم تتقون در آيه 183 سوره بقره بر آن تاكيد دارد و آن را علت وجوب روزه داري بر انسان ها در همه شرايع دانسته است. اين گونه است كه انسان در مسير عروج به كمالات تنها لازم است خود را از محرمات و مكروهات باز دارد تا اجازه دهد واجبات و مستحبات فعليت يابد؛ زيرا مقام خلافت الهي خود به خود مقتضي احسان، ايثار و كارهاي نيك و صالح است.
به سخن ديگر، براساس آموزه هاي وحياني قرآن، حقيقت هر انساني، پاكي و نيكي است و تنها عوامل بازدارنده بيروني و دروني اجازه نمي دهد تا اين حقيقت بروز و ظهور كند، پس لازم است تا با تقوا و اجتناب از آن موانع، اجازه داده شود تا حقيقت، خودنمايي كند. اين جلوه گري حقيقت باطني هر انساني به معناي فعليت يابي اسما و صفات الهي در شخص و ظهور و بروز آن خواهد بود كه همان معناي ديگر خلافت و ربوبيت انساني است.
راههاي رمضاني ماندن
بنابراين، از نظر آموزه هاي قرآني، رمضاني شدن هر چند مهم و اساسي است ولي نسبت به رمضاني ماندن بسيار كم اهميت است؛ زيرا شرايط رمضاني شدن به سبب محدوديت ها و حبس دشمنان سوگند خورده، بسيار آماده و فراهم تر است و هر كسي در شرايط ماه رمضاني به آساني مي تواند از موانع كمال و فعليت يابي، پرهيز و اجتناب نمايد، اما اين دوره تمريني همانند تمرين در استخر است.
اگر انسان بتواند پس از اين تمرين ها در فضاي مناسب و بسته استخر رمضان، در فضاي متلاطم و توفاني درياي زندگي نيز شناگر ماهري باشد و خود را از توفان وسوسه هاي دروني و بيروني حفظ كند و غرق دنيا و موانع رشدي نشود، آن گاه است كه مي توان به او به عنوان انسان رمضاني درود و آفرين فرستاد.
هر انساني به سبب شرايط بسيار مساعد و مناسب رمضاني مي تواند رمضاني شود و تقواي الهي را تجربه نمايد، اما اگر بتواند خود را در شرايط توفاني وسوسه هاي ابليسي و شياطيني در طول سال حفظ كند، چنين شخصي به عنوان متقي يعني رمضاني شده، همان كسي است كه در مسير متاله شدن به پرواز درآمده است و از روي چكاد شب هاي قدر به آسمان خدايي شدن پريده و در افق هاي بيكران اوج گرفته است.
اگر انسان بتواند با خود در اين ماه عهد ببندد از هر آنچه در ماه رمضان ترك و اجتناب كرده، در طول سال به شكلي ديگر اجتناب كند، اين اميد هست كه رمضاني ماندن را تجربه كند. اگر او تا ديروز حتي از مباحات پرهيز داشته، امروز پس از عيد فطر هم بتواند با نوعي محدوديت اختياري خود را از آن حفظ كند، آن گاه است كه مي بايست جشن اخلاص و تقوا را برگزار كند و از مقام متقين و آثار آن بهره مند گردد.
خداوند ماه رمضان را همانند حالات اضطراري قرار داده است. انسان در حالات اضطراري اين امكان را دارد تا حقيقت توحيد را دريابد و در زماني كه دست از همه اسباب ظاهري بريده، به سبب حقيقي بياويزد و از چنگال توفان بلا و مصيبت برهد. اما اگر انساني بتواند به اختيار خويش اين اضطرار را در خود حفظ كند و همواره اسباب را در طول اراده و مشيت الهي قرار دهد، آن گاه اين امكان را خواهد داشت كه همواره مستجاب الدعوه باشد و خداوند در همه حالات او را پاسخ دهد.
اگر انسان رمضاني شده، بتواند اين اضطرار و حالت خاص رمضاني شدن را در خود حفظ كند و همواره حتي از مباحات به گونه چشم و دل سير باشد، آن گاه مي توان اميد داشت كه اين شخص در طول سال رمضاني خواهد ماند و عنصر اساسي تقوا در او از حالت فعلي به حالت اسمي درمي آيد.
تفاوت دو حالت فعلي و اسمي در اين است كه انسان از فوتباليست بودن تفريحي به فوتباليست بودن حرفه اي تبديل شود و از حكم و داوري در يك مسأله اي به عنوان حاكم و قاضي داراي پست و منصب درآيد. اگر كسي حالت (تتقون) را به حالت (متقي) درآورد، آن موقع است كه تمام زندگي اش، اجتناب و پرهيزگاري خواهد بود و هرگز به زشتي و پليدي و گناه و محرمات بلكه حتي مباحات به شكل افراط و اسراف و تبذير و مانند آن نزديك نخواهد شد و در مباحات نيز اعتدال را مراعات مي كند.
خداوند به هر انساني اين امكان را داده تا حقيقت توحيد را در مقام اضطرار دريابد و اين گونه بر او اتمام حجت مي كند، همچنين خداوند به هر انساني اين امكان را بخشيده تا تقوا و لذات و آثار آن را در ماه رمضان به خصوص تجربه كند. پس با اختيار خود بايد تلاش كنيم كه در حالت اضطرار باشيم و حقيقت توحيد هميشه در ما تجلي كند و به اضطرار، همواره خود را اهل تقوا قرار دهيم. اين همان اضطرار بالاختياري است كه انسان را به مقامات عالي خدايي و رباني شدن مي رساند و منتهاي سير انساني تحقق مي يابد.
بنابراين، روز عيد فطر مي بايست جشن پيمان با حقيقت خلافت و مظهر تمام و كمال خداوندي يعني پيامبر(ص) باشد و از خداوند بخواهيم تا ما را در همان مسير كمالي و صراط مستقيم آن حضرت قرار دهد و از هر آنچه آن حضرت(ص) و خاندان پاكش(ع) از پرهيز و اجتناب داشتند، پرهيز كرده و از هر آنچه ايشان بدان گرايش داشته گرايش داشته باشيم. اين گونه مي توانيم در مقام مخلصان (به كسر لام» درآئيم تا زمينه براي ورود به مقام صالحان و نيكوكاران فراهم آيد و در نهايت خداوند به عنايت خويش ما را نيز همانند پيامبران و اولياي ايشان در جرگه و مقام مخلصون (به فتح لام) درآورد.
اضطرار بالاختياري كه ما براي خود پس از عيد فطر پديد مي آوريم همان ميوه شيرين يك ماه تمرين در استخر اضطرار غيراختياري و از سر اجبار است. اين گونه است كه در درياي توفاني بر بال تقوا و نيكوكاري سوار شده و تا اوج بي نهايت خدايي شدن مي پريم. باشد با خود اين گونه در عيد فطر عهد بنديم تا همان گونه كه رمضاني شديم، رمضاني بمانيم و خدايي شدن را تجربه كنيم.

 



گفتاري پيرامون موانع تحقق و كسب اخلاص
اخلاص؛ اجتناب از نام و نان

علي جواهردهي
اخلاص به معناي پاكي و صفا، در فرهنگ قرآني به معناي رهايي از غير خداست. انسان مخلص كسي است كه از همه اسباب و علل بگذرد و تنها به خدا بپيوندد. رهايي انسان از غير خدا بويژه امور مادي و اعتباري بسيار سخت و دشوار است؛ زيرا طبيعت انساني به گونه اي است كه به سادگي نمي تواند از تعلقات مادي و اعتباري چون نام و نان بگذرد و نيت خويش را خالص گرداند و به جاي آنكه منظور نظر خويش را غير خدا قرار دهد، تنها همانند سابقون و ابرار به خداوند نظر كند و به دور از هرگونه توقعات، خدا را علت العلل بشناسد و به او توكل كند و تنها خدا را مقصود و مقصد سير حركات و كمالات خويش قرار دهد.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با نگاهي به آموزه هاي قرآني، موانع تحقق اخلاص در زندگي و انقطاع از خير خدا و اتصال به او را شناسايي و تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
اخلاص، سرّ الهي
اخلاص واژه اي برگرفته از خلص به معناي پيراستن از آميختگي است. (لسان العرب، ابن منظور، ذيل واژه) در فرهنگ قرآني چنانكه راغب اصفهاني در كتاب ارزشمند مفردات الفاظ قرآن كريم، بيان كرده، حقيقت اخلاص همان بيزاري از غير خداست.
شايد براي بسياري اين معنا دشوار باشد كه از غير خدا بيزاري جويد؛ زيرا انسان به طور فطري و طبيعي به زيبايي ها و كمالات گرايش دارد، پس چگونه مي تواند نسبت به اين امور بيزاري جويد؟
اما با تأمل در آموزه هاي قرآني به سادگي مي توان دريافت كه مراد از كراهت و بيزاري نسبت به غير خدا، بيزاري از زيبايي ها و كمالات حقيقي و واقعي نيست، زيرا همه زيبايي ها و كمالات حقيقي، تجليات الهي در عالم هستند و گرايش به آنها در حقيقت چيزي جز گرايش به كمال مطلق يعني خداوند نيست كه منشا و خاستگاه همه كمالات است.
براساس آموزه هاي قرآني، فلسفه و هدف آفرينش، رسيدن همه آفريده ها به كمالات بايسته و شايسته خودشان است. از آن جايي كه گل سرسبد آفرينش، انسان است، خداوند از او مي خواهد تا خود را به مقام متاله (خدايي) شدن برساند تا مظهر خداوند در ربوبيت شود و پروردگاري را در مقام خلافت الهي به نمايش گذارد. پس لازم است تا هر انساني، كمالات را بشناسد و در پي تحقق آن در خود برآيد، اما در اين حركت و سير خود بايد همواره هوشيار و بيدار باشد تا هدف و چكاد سير خويش را از ياد نبرد؛ زيرا چكاد اين حركت و سير صعودي انسان مي بايست مطلق كمالات و كمال مطلق يعني خداوند باشد و خدايي شدن را فراموش نكند.
اين جاست كه اخلاص معناي واقعي خود را به نمايش مي گذارد؛ زيرا اخلاص به معناي پيراستن از هرگونه آميختگي است و انسان مخلص كسي است كه خود را از هرگونه شرك در مراتب برهاند و اجازه ندهد تا در هدف يا وسيله يا روش يا راه و مانند آن، غير خدا را وارد و همراه كند. انسان مخلص سير خود را از خدا به خدا و با توسل و توكل به خدا انجام مي دهد و در هيچ مرتبه اي غير را با خدا نمي آميزد.
اخلاص به معناي حقيقي و واقعي آن، چنان ارزشمند، پيچيده و دشوارياب است كه علامه طبرسي در كتاب ارزشمند مجمع البيان آن را سر الهي مي شمارد كه تنها در قلب بندگان محبوب خداوندي قرار مي گيرد. (مجمع البيان، ج 1-2، ص 409) بنابراين، هر كسي بخواهد به مقام اخلاص واقعي برسد مي بايست خدايش را محبوب خويش قرار دهد تا اين گونه رضايت خداوندي جلب شود و شخص محبوب خداوند شود تا حقيقت اخلاص در جانش برويد، چرا كه حب، بايد دو سويه باشد تا محبت، واقعي باشد. (مائده، آيه 54) چنين افرادي از مصداق رضي الله عنهم و رضوا عنه مي شوند و در جنت ذات به حكم متاله و فنا مي نشينند.(بينه، آيات 8 و 9؛ نيز فجر، آيات 27 تا 29)
موانع تحقق اخلاص
اخلاص كه به معناي پيراستن نيت و اعمال و اهداف از هرگونه آميختگي با غير خدا و بيزاري از آن است، به سادگي نمي تواند تحقق يابد؛ زيرا انسان موجودي پيچيده و شگفت است. روان و كالبد جسماني، هر يك اقتضائاتي دارد كه انسان به سادگي نمي تواند از زير بار فشار آن رهايي يابد. مهم ترين خواسته هاي طبيعي بشر كه پاسخ به غرايز اوست، گرايش به ماديات است. لذا ماديات به عنوان نخستين مانع در سر راه اخلاص آدمي سر برمي كشد.
از سوي ديگر، روان آدمي به سبب گرايش به علو و بزرگي و عزت و مجد، به ماديات بسنده نمي كند و خواسته هايي را دارد كه مي خواهد آن را ارضاء كند. اين گونه است كه امور اعتباري براي پاسخ گويي به اين نيازها نيز خود را مطرح مي كند و خواهان پاسخ هاي مناسب و شايسته مي شود. بنابراين، دومين مانع در سر راه اخلاص و پيراستگي انسان از غير خداوند خودنمايي و شهرت طلبي است كه اجازه نمي دهد اخلاص تحقق يابد.
به سخن ديگر، نان و نام به عنوان دو نماد از خواسته هاي مادي و اعتباري، مهم ترين موانع در سر راه تحقق اخلاص هستند.
انسان به طور طبيعي در جهان مادي نيازمند پاسخ گويي به نيازهاي جسماني و مادي خود است و نمي تواند آن را به كنار نهد. فشاري كه تشنگي و گرسنگي و شهوت هاي ديگر جنسي و غيرجنسي بر انسان وارد مي سازد، چنان سنگين است كه هيچ بشري نمي تواند به عنوان بشريت از زير بار آن شانه خالي كند؛ زيرا شانه خالي كردن به معناي نيستي و نابودي و مرگ و هلاكت است. از اين رو بيشترين تلاش آدمي در زندگي دنيوي در پاسخ گويي به نيازهاي جسماني و مادي از جمله نوشيدن و خوردن و خواب و شهوت جنسي و مانند آن است؛ زيرا جسم مادي انسان، در تفسير آسايش و آرامش، معنايي ديگر جز ارضاي آنها نمي يابد. بنابراين، در تعريف سعادت و خوشبختي، پاسخ گويي به لذت هاي مادي و شهوات را اصل اساسي برمي شمارد و به عنوان مؤلفه و عناصر قوام بخش سعادت معرفي مي كند.
از سويي ديگر، روان آدمي نيز خواسته هايي دارد و به عنوان كمالات در پي پاسخ گويي به آنهاست، از اين رو اموري به عنوان امور اعتباري كه به شكل امور معنوي مي باشد، خود را بر انسان تحميل مي كند. شهرت، اعتبار، نام و نشان، قدرت، حكومت، فرمانروايي و مانند آنها از اموري است كه روان آدمي به شدت در پي آن است و آن را همه چيز خود مي شمارد و خواهان پاسخ هاي كمال و تمام مي باشد تا ارضا شود.
اگر به انسان هاي معمولي و عادي پيرامون خود بنگريد، همه اين موارد را به خوبي مي توانيد شناسايي و ردگيري كنيد. كساني كه همه همت و تلاش خويش را كسب مال و ماديات قرار داده و حتي اگر شده با ظلم و تجاوز به حقوق ديگران، آن را كسب مي كنند و با شمارش آن خود را خوشبخت مي شمارند، اهل كنز و گنج اندوختن هستند؛ چرا كه آن را مايه خلود و جاودانگي مي دانند. (همزه، آيات 2 و 3 و آيات ديگر)
از نظر قرآن اين دسته از انسان ها، خداي خويش را نان و ماديات قرار داده اند و به جاي اينكه متاله و خدايي شوند، مادي مي شوند و حب و عشق آن به عنوان هدف كمالي تمام تن و روان ايشان را دربرمي گيرد: و تحبون المال حبا جما؛ و مال را دوست داريد، دوست داشتني بسيار.» (فجر، آيه 20) اين گونه است كه دنيا پرستان، هر چيزي غير از خداوند را همانند خدا، محبوب خويش قرار مي دهند و حتي گاه غير خدا را بيش از خدا محبوب مي دارند: و من الناس من يتخذ من دون الله اندادا يحبونهم كحب الله؛ از مردمان كساني است كه غير خدا را شريك خداوند قرار داده و آن غير خدا را دوست مي دارند، همانند دوستي خداوند. (بقره، آيه169)
اينان نسبت به خدا و آخرت اهل زهد هستند و به جاي اينكه نسبت به دنيا و ماديات اهل زهد باشند، برعكس عمل مي كنند و دنيا تمام عشق ايشان است. پيامبر(ص) فرمود: اي علي! چگونه اي هنگامي كه زاهدترين مردمان را نسبت به آخرت مي بيني؟! آناني كه به دنيا رغبت دارند و ميراث را در هم مي خورند و جمع كردن مال را دوست مي دارند و دين خدا را ابزار دغل كاري خود قرار داده اند. (تفسير فرات الكوفي، ص210 و نيز مجمع البحرين، طريحي، ج5، ص372)
محبت دنيا و ماديات در دل هاي ايشان چنان خانه كرده كه اگر همه آن را پر نكرده باشد و جايي براي آخرت و خدا هم باقي گذاشته باشد، اين خدا و آخرت در گوشه اي و در كنجي قرار گرفته كه در بسياري از اوقات ديده نمي شود و شخص يا اين شريك را فراموش كرده يا از آن غفلت دارد؛ زيرا همه همت و تلاش خويش را ماديات و نان قرار داده است و خدا ديگر ديده نمي شود. بدين ترتيب دنيا براي ايشان زينت و آراسته مي شود و ماديات و دنيا اصالت مي يابد. خداوند درباره اين گونه مردم مي فرمايد: «محبت امور مادي از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسب هاي نشاندار و دامها و كشتزارها براي مردم زيبا جلوه داده شده اما اينها مايه تمتع زندگي دنياست، و حال آنكه فرجام نيكو نزد خداست.» (آل عمران، آيه14)
دسته ديگر از مردم كه كمي معنويت گرا هستند، مي خواهند افزون بر غرايز و جسم خويش، روان خود را نيز ارضا كنند. اين گونه است كه دنياي اعتباريات براي ايشان ارزش مي يابد و عناوين و اسم و نام براي آنان چنان جلوه گري مي كند كه گاه حتي نان و ماديات خويش را فداي آن مي كنند. اينان چنان نام و نشان برايشان ارزش مي يابد كه چشم بر همه چيز مي بندند تا به اين خواسته روان و نفس خويش پاسخ گو باشند اينان، همان دولت مردان و صاحب منصبان و اشراف و ثروتمنداني هستند كه با ماشين و كاخ و اسب و ديگر چيزهاي مادي پز مي دهند و عده اي را اجير مي كنند تا با آنان در خيابان و مجالس حركت كنند و چشم مردم را از مقام و منصب خويش پر كنند. براي عبور و مرور ايشان مي بايست خيابان ها بسته شود و همگي دست به سينه بايستند و براي نام و نشان آنان هورا بكشند تا اين گونه ارضا شوند. خداوند درباره قارون مي گويد: «قارون از قوم موسي بود و بر آنان ستم كرد و از گنجينه ها، آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاي آنها بر گروه نيرومندي سنگين مي آمد، آن گاه كه قوم وي بدو گفتند: «شادي مغرورانه مكن كه خدا شادي كنندگان مغرور را دوست نمي دارد... پس قارون با كوكبه خود بر قومش نمايان شد، كساني كه خواستار زندگي دنيا بودند گفتند: «اي كاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما هم داده مي شد واقعا او بهره بزرگي از ثروت دارد.» (قصص، آيات76تا 79)
همين پز دادن هاي اهل نام و نشان موجبات گمراهي بسياري از مردم را فراهم مي آورد. از اين رو برخي از مردم با ديدن شوكت كاروان حمال هاي گنج و نگهبانان قدرتمند و محافظان شخصي، آرزو كردند كه مانند قارون شوند. (همان آيات و آيات ديگر)
ساخت كاخ هاي بزرگ و راه اندازي مهماني هاي باشكوه و مانند آن، از مواردي است كه اهل اعتبار به آن دل خوش داشته اند و مي كوشند تا اين گونه روان خويش را ارضا كنند.
خداوند در آياتي از جمله22 و 23 سوره يونس و آيات65 و 66 سوره عنكبوت، از مهم ترين موانع اخلاص را رفاه طلبي و تمتع بسيار از نان و نام مي داند و از مردم مي خواهد تا همواره خود را فقير ذاتي بدانند و هرگز فراموش نكنند كه مضطر به سوي خداوند هستند؛ چرا كه اين اضطرار آگاهانه و عالمانه به انسان كمك مي كند تا هدف، وسيله، بلكه همه چيزش را خدا قرار دهد و تنها به خداوند چشم داشته باشد و از غير او چشم بپوشد.
حب به نام و نان، مانع اخلاص
از آنچه گفته شد به آساني به دست مي آيد كه آنچه مانع از تحقق اخلاص در انسان و پيراستن نيت و هدف از غير خدا مي شود، حب و دوستي به نان و نام يعني ماديات محض و امور اعتباري چون شهرت است، اما بايد توجه داشت كه بهره مندي از ماديات و اعتباريات به قصد دست يابي به كمالات يعني خدايي شدن هرگز به عنوان مانع مطرح نمي باشد؛ زيرا انسان موجودي است كه به اين امور نيازمند است و اين ها ابزارها و بسترهاي دست يابي به كمالات انساني و خدايي شدن مي باشد و لذا بهره مندي از ماديات غير از دنبال آنها رفتن و هدف قراردادن آنها است.
بر اين اساس، اگر كسي به قصد كسب روزي حلال تلاش كند و يا از نام خود براي رسيدن خود و ديگران به كمالات بهره گيرد، اين همان عبادت محض است زيرا شخص، نيت خدايي شدن دارد و مقصود و مقصد عمل و كارش، خداست و در حقيقت ناظر به خدا عمل مي كند.
اين همان معناي انقطاع از غير خدا و اتصال به خداوند است كه بركات و آثار بيروني و دروني بسياري را به همراه خواهد داشت. اينكه خداوند مي فرمايد از غيرالله ببريد و به سوي خداوند بگريزيد: ففر واالي الله (ذاريات، آيه50) به معناي بريدن از همه چيز از جمله نان و نام براي رسيدن به خداست.
برايم فرقي نمي كند
كسي كه به دنبال كسب اخلاص است و دوست دارد كارهايش ذخيره اي براي او در آخرت باشد نبايد درهركاري كه براي ديگران انجام مي دهد خصوصا در امور خير و معنوي و در امور غيرموظف قصد بدست آوردن پول و ثروت و يا شهرت و معروفيت و به عبارت ديگر نام و نان داشته باشد. چنين كساني حتي اگر قصد و نيتشان براي خدا باشد اما ته دلشان اندكي تمايل به كسب نام و نان باشد بايد بدانند عمل آنان، عمل خالص و مورد رضايت حضرت حق نيست، چرا كه هنوز ناخالصي در آن وجود دارد. حجت الاسلام قرائتي دراين باره در جمله اي لطيف مي فرمود: وقتي كاري انجام مي دهيد نيتتان براي خدا باشد و نيت بدست آوردن پول نكنيد اما اگر براي آن كارتان پولي دادند، آن را بگيريد و حتي بشماريد و در جيبتان بگذاريد!!
كسي كه مثلا مقاله اي مي نويسد، كتابي منتشر مي كند، مسجد و مدرسه اي مي سازد مداحي و سخنراني مي كند، مهماني مي دهد، كمك به بينوايان مي كند و هزاران كار خير ديگر انجام مي دهد، اگر قصد و هدفش رسيدن به رضاي خدا و در عين حال كسب مال و منال يا شهرت و اعتبار و نظاير آن باشد بداند كه كارش براي خدا نيست و ذخيره اي در روز بازپسين براي او اندوخته نخواهد شد. حكايت زير بسيار گويا و شنيدني است:
علامه محمدتقي جعفري فرمود: «هركاري كه مي كنيد براي خدا بكنيد نه براي خودتان و نه حتي براي آيندگان، كار بايد براي خدا باشد و نيت بايد خالصا لوجه الله باشد، آن گاه مثالي از زندگي خود ذكر كردند و فرمودند:
آن زماني كه من در نجف شروع كردم به شرح مثنوي مولوي، يكي از بزرگان اهل معرفت درنجف به بنده گفت: «فلاني اگر اين چيزهايي كه مي نويسي، روزي به نام كس ديگري منتشر شد و يا اينكه گفتند مثلا از پشت كوه پيدا كرده ايم و نمي دانيم نويسنده اش كيست، شما در درون خودت ببين نارضايتي و يا چيزي احساس مي كني يا نه؟ اگر ديدي ناراضي و ناراحت بودي و علاقه مند بودي كه به نام تو اين كارها انجام شود پس بشوي اين اوراق را و بريز دور آنها را كه زحمت بيهوده است و فايده اي ندارد؛ ولي اگر ديدي برايت هيچ مسئله اي نيست كه اينها به نام كس ديگري منتشر شود و يا بدون ذكر نام شما منتشر گردد، خوب، پس ادامه بده كه براي خداست. و ايشان فرمود: من هم از همان ابتدا حقيقتاً نيتي اينچنين كردم كه اگر اين كتاب (شرح مثنوي) روزي به نام كس ديگر چاپ شد و يا اصلا نام مرا ذكر نكردند برايم هيچ فرقي نكند.»
(روزنامه اطلاعات، يادنامه نخستين سالگرد درگذشت علامه جعفري)
كسي كه خالصاً لوجه الله كاري مي كند آخرت خود را دارد و دنيايش هم امكان دارد تامين شود و به پول و شهرتي برسد اما اگر براي آخرت نباشد و براي دنيا كار كند، آخرت خود را از دست داده و براي دنيا هم معلوم نيست برسد يا نرسد.
تجربه نشان داده اگر انسان از نام و نشان خواهي بگريزد، خداوند نام و نشان او را بزرگ مي كند و در مقابل، كساني كه به دنبال مشهورشدن و مطرح كردن خود هستند، به جايي نرسيده اند و اگر در ظاهر به مقصود خود برسند، فاقد بهره اخروي و اجر معنوي خواهند بود.
نيت اخلاص، بي پاداش و سپاس
اگر كسي مي خواهد اهل اخلاص شود، مي بايست تنها خداوند را منظور نظر خويش قرار دهد و هيچ كاري را براي مزد و مواجب انجام ندهد، بلكه اگر كار خيري را انجام مي دهد حتي منتظر تشكر نباشد.
بسياري از ما انسانها كاري را كه براي ديگري انجام مي دهيم هرچند در زبان مي گوييم كه براي خدا بوده اما در دل خود توقع جبران و پاداش و يا حداقل تشكر را داريم و اين خود نشان از آن دارد كه كار ما ناخالصي دارد و صددرصد براي خدا نيست.
براين اساس بايد گفت معيار اينكه بدانيم كار ما خالصانه بوده يا نه اين است كه اگر پس از انجام كاري، انتظار تلافي كردن و جبران و يا تشكر و تقدير داشتيم عمل ما به طور حتم براي خدا نبوده، اما اگر براي ما فرقي نكند كه كسي از ما تشكر كند و يا جبران نمايد يا نه، پس بايد بدانيم عمل خالصانه به محضر خدا تقديم نموده ايم.
خداوند در سوره انسان با اشاره به اهل بيت(ع) به عنوان الگوها و اسوه هاي كامل اخلاص مي فرمايد كه ايشان در كارهاي نيك خويش نيت خير و خالصي داشته اند و كاري را براي مزد و تشكر انجام نمي دادند: انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لاشكورا؛ «ما براي خشنودي خداست كه به شما مي خورانيم، توقع پاداش و تشكر از شما نداريم» (الانسان، آيه9)
اما اينكه نيت ايشان وجه الله بوده و پاداش و سپاسي را در كارهايشان نمي خواستند، به معناي اين نيست كه ديگراني كه براي ايشان كاري انجام شده پاداش ندهند و يا سپاس نگويند؛ زيرا مي بايست از خداوند چنان كه خود درهمين سوره گزارش داده يادگرفت؛ خداوند خود از اهل بيت(ع) ستايش كرده و پاداش بزرگ در دنيا و آخرت به ايشان عطا نموده و بهشت را به آنان بخشيده است. (انسان، آيات 11 تا 15)
به عبارت ديگر اهل بيت كارشان را بدون چشم داشت پاداش و تشكر و صرفا براي رضاي خدا انجام مي دادند: انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء ولاشكورا، و خداوند هم به بهترين نحو از آنان تشكر كرده و پاداش گرانقدر به آنها داد: «ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا».
پس، از آنچه گفته شد نتيجه گرفته مي شود كه انسان بايد در همه كارها و نيات خويش، وجه الله و رضاي خداوند را مدنظر قراردهد و اخلاص را تمام كند و بداند كه قيد و بند نام و نان، زائل كننده اخلاص و برباددهنده تمام زحمات و كارهاي اوست.

 



وداع با رمضان يا داوم خوبيها

محمدباقر شريفي
عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صدشكر كه اين آمد و صدحيف كه آن رفت
يكي از ضرب المثل هاي مردمي، تشبيه برخي از مردمان به گاو شيردهي است كه يك من شير را با يك لگدپراني از بين مي برد. در فرهنگ قرآني از اين عمل، به احباط تعبير مي شود. احباط از ماده «حبط» و در اصل به معناي فاسدكردن و هدر دادن است ولي در اصطلاح فرهنگ قرآني، احباط انجام عمل به گونه اي است كه برخلاف وجه استحقاق ثواب باشد. برخي گفته اند كه احباط به آن است كه شخص براثر اعمال نيكي، مستحق ثواب شده ولي ثواب اعمالش براثر اعمال ناپسند ديگرش از بين مي رود.
خداوند در آياتي از جمله 217 و 264 سوره بقره از حبط عمل سخن به ميان مي آورد. در آيه اخير نيز به مسئله رياكاري اشاره مي كند كه موجب ابطال و احباط كار نيك انفاق مي شود. انساني كه كارهاي خير خويش را با رياكاري از ميان مي برد هم چون همان گاو يك من شيردهي است كه با لگدپراني ظرف شيردهي را واژگون مي كند و همه شير دوشيده را تباه مي سازد. درجامعه بارها مي بينيم برخي از مردم كارهاي نيك بسياري را انجام مي دهند ولي با يك منت گذاري، همه ثواب و پاداش كار نيكشان را از ميان مي برند.
ماه رمضان، ماه خودسازي و تقرب به خداست. اين دوره كوتاه كه هرساله تكرار مي شود، شرايط مناسبي براي مردم فراهم مي آورد تا بتوانند با اعمال عبادي متعدد و پرهيز از گناهان و انجام بسياري از كارهاي نيك و صالح، به خدا تقرب جويند و در مسير تقوا و خودسازي گام بردارند، چرا كه براساس برخي از روايات، شياطين دراين ماه در غل و زنجير هستند و نمي توانند وسوسه كنند و مردم را به گمراهي دعوت و تشويق نمايند.
دراين ماه حتي كساني كه پاي بند به احكام ديني نيستند، به سوي خدا و دين مي آيند و اعمال نيك و خير بسياري انجام مي دهند؛ ولي گويي با پايان ماه رمضان يك وداع واقعي با همه اين كارهاي نيك انجام مي گيرد و قرآن بوسيده شده و روي تاقچه قرار مي گيرد و احسان و انفاق و گذشت از ياد مي رود و حتي برخي نمازهاي روزانه را ترك مي كنند، گويي كه تنها دراين يك ماه برايشان واجب بوده است.
رفتاري از اين دست در حقيقت همان مفهوم احباطي است كه خداوند در آيات قرآني از جمله در آيه 33 سوره محمد از آن پرهيز داده و در آيه 53 سوره مائده و 69 سوره توبه آن را مايه خسران و زيانكاري شخص مي داند. زيانكار كسي است كه از سرمايه زيان كند نه از سودش. بنابراين كسي كه با وداع با رمضان با همه خوبي ها و عبادت ها و نيكي ها خداحافظي مي كند، مانند شاگردي است كه در طول سال تحصيلي درس خوانده ولي در امتحان شركت نمي كند و همه آن چه را آموخته است در مقام عمل به كناري مي گذارد و يك عمر زحمات خويش را به هدر مي دهد.
عوامل حبط عمل
در قرآن براي اين رفتار زشت و نادرست، عواملي چند بيان شده كه از جمله مي توان به دنياطلبي اشاره كرد. خداند در آيات 15 و 16 سوره هود تبيين مي كند كه چگونه عامل دنياطلبي، اشخاص را به سوي چنين زيانكاري مي كشاند و همه اندوخته هاي خويش را تباه مي كنند. به اين معنا كه شخص چنان پس از ماه رمضان خود را سرگرم دنيا مي كند كه از خدا و كارهاي نيك و خيري كه انجام داده غافل مي شود. چنين غفلتي بسيار سخت است و تاثير منفي زيادي به جا مي گذارد. شبيه اين فرد را مي توان در ورزشكاري جست كه در يك دوره سخت تمريني شركت كرده و آمادگي براي رقابت در ميدان ها و عرصه هاي ورزشي را يافته ولي پس از پايان دوره سخت تمرين و ايجاد آمادگي به يك باره ورزش را كنار مي گذارد و زمينه براي انواع بيماري ها را در خود فراهم مي آورد؛ زيرا ترك ناگهاني و يكباره ورزش و تمرين، موجب بسياري از آفات در تن و روان آدمي است.
بنابراين، بايد همواره هوشيار و بيدار باشيم كه اين دوره تمرين رمضان را با ادامه همان روند به سال ديگر بكشانيم و عيدفطر و وداع رمضان را به جشن واقعي تبديل كنيم كه هر روز ما بهتر از ديروز باشد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14