(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 13 شهریور 1390- شماره 20014

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
رموز اعتقاد مردم به روحانيت
وسعت امربه معروف و نهي ازمنكر

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
رموز اعتقاد مردم به روحانيت

13 آبان، مصاف انقلاب و استكبار
واذ يمكر بك الّذين كفروا ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك ويمكرون ويمكر الله والله خير الماكرين35.
در ميان ايام الله انقلاب كه يادگارهاي دوران مبارزه ي
بيست وچندساله ي ملّت شجاع و پيروز ما و هركدام حامل خاطره يي و پرتوي از امام راحل عظيم ماست، سيزدهم آبان، داراي ابعادي متنوع تر و پيامهايي عميق تر و بنياني تر است. صف آرايي دو جبهه ي مبارزه يي خونين، جبهه ظالم و جبهه ي مظلوم، جبهه ي استكبار و سلطه و پيشاپيش آن امريكا، و جبهه ي حق و عدل و مشعلدار و امام آن ـ خميني كبير ـ در اين يوم الله بوضوح ديده مي شود و در هر سه مناسبت اين روز، آشكار و روشن، خودنمايي مي كند و نسلهاي امروز و فردا را به تأمل و تدبر وا مي دارد.
در شب چنين روزي، دستهاي آلوده و خشن جبهه ي استكبار، امام جبهه ي حق و عدل را دزدانه از خانه ي محقرش كه در آن، همه ي
كاخ نشينان مغرور را به مبارزه دعوت مي كرد و سپيده ي طلعت حق را به چشم مستضعفان شب نشين مي كشيد، ربودند و خشم بي ثمر خود را از باطل شدن ترفند كاپيتولاسيون، نابخردانه فرو نشاندند. ...
آن روز، همه ي توان استكبار همين بود و كرد. مگر يوسف عزيز، در قعر چاه دگر يوسف نباشد. زهي خيال باطل.
پس از سالها، باز در چنين روزي در بحبوحه ي طلوع خورشيد حق و عدل، كه با مشعل گرداني و تدبير الهي آن رهبر نستوه، از روزن دلهاي يكايك مردم اين مرز و بوم سركشيده بود، دست شوم استكبار، خشمگين و سرگردان، بي تدبير و هدف، جمعي از نونهالان دانش آموز را هدف گرفت و مشتي برگهاي نورس بهاري را بر زمين ريخت، تا خون آن جگرگوشگان معصوم، باز هم زودتر دامن ديوان آدمي خوار را بگيرد و موج خشم آگاهانه ي مردم، خس و خاشاك راه پيروزي را بروبد.
و باز در چنين روزي در هنگامه ي پرشور پيروزي، آن گاه كه كشتي انقلاب، با حكمت و توكل نوح كشتيبان، بر روي امواج متلاطم حوادث، با صلابت و قدرت پيش رفته و به ساحل نجات رسيده بود، دست نيرومند انقلاب گريبان استكبار را گرفت و آن را از مسند موهوم شكست ناپذيري
ـ كه از تبليغات دروغين خود و اوهام توده هاي غافل جهان ساخته بود ـ به زير كشيد و با تحقير دولت مستكبر امريكا، دل ملّتهاي تحقير شده ي جهان را شاد كرد. زمره ي دلباخته و پرشور دانشجويان، لانه ي توطئه گران و جاسوسان را زندان آنان كردند و آشتي ناپذيري اسلام نجاتبخش را با كفر ستم پيشه، به دنيا نشان دادند. از آن روز، انقلاب اسلامي ما كه ضديت با ظلم و استبداد رژيم دست نشانده را به پيروزي رسانده بود، آخرين اميد طمعكاران فرصت جوي جهاني را هم زايل كرد و ابعاد گسترده ي مبارزه ي جهاني خود را كه در آن، نه فقط رژيم وابسته ي حاكم بر ايران، بلكه ريشه و ام الفساد همه ي گرفتاريها ـ يعني نظام سلطه ي جهاني و در رأس آن
امريكا ـ آماج اين مبارزه است، آشكار ساخت.
در اين حوادث سه گانه، از تبعيد حضرت امام در سال 1343 كه به دنبال اعتراض ايشان به مصونيت مستشاران امريكايي انجام شد، تا كشتار دانش آموزان در سال 1357 و تا تسخير لانه ي جاسوسي در سال 1358، صف آرايي ميان انقلاب اسلامي از يك سو، و امريكا و رژيم دست نشانده اش در ايران از سوي ديگر بود و اين مبارزه كه در ميانه ي اين سه حادثه و پيش از آن و پس از آن ادامه داشته، ترسيم كننده ي طبيعت اسلام و انقلاب اسلامي و هدفها و مسير آن و نيز نمايشگر چهره و هويت استكبار جهاني و مظهر آن امريكا و روشها و نيز ميزان اقتدار و آسيب پذيري آن است و مهم تر از همه، خط روشني از روند مبارزه ي حق و باطل را ترسيم مي كند و چگونگي رشد وسمت حركت آن را معلوم مي دارد. مطالعه در اين روند اميدبخش، نشان مي دهد كه هرگاه جبهه ي حق استقامت و فداكاري كند، جبهه ي باطل ـ هركه و هرچه و با هر حجم ـ در برابر آن تاب نخواهد آورد و مجبور به عقب نشيني خواهد شد.
نه سردمداران رژيم امريكا و نه دست نشانده هاي حقيرشان در ايران در سال 43 كه امام ما را تنها و غريبانه از قم به تهران و از آن جا به تبعيدگاه بردند، گمان نداشتند كه به زودي خود، گروگان عملكرد جبارانه ي خويش خواهند شد و نمي فهميدند كه اين توطئه ي شيطاني و اين يورش كينه توزانه به قلب جبهه ي حق، يكسره ابزار مكر الهي عليه خود آنان خواهد شد و زمينه ي سقوط قدرت جبار شاهي و زوال امپراتوري استكبار را فراهم خواهد ساخت.
تسخير لانه ي توطئه و جاسوسي كه با الهام از فرمان حضرت امام خطاب به دانشجويان و دانش آموزان درباره ي گسترش اعتراضات انجام گرفت، اگرچه عكس العملي در قبال تهاجم جبهه ي استكبار عليه انقلاب بشمار مي رفت، ليكن درعين حال جهادي ابتدايي بود عليه استكبار و علامتي از فرا رسيدن نوبت
سر بركشيدن جبهه ي حق و به هم خوردن موازنه هاي استعماري و در هم شكستن صولت امريكا و بطلان تلقينات دهها ساله ي آنان براي مرعوب كردن ملّتها.
همان امپراتوري قهاري كه يك روز داعيه ي سروري و مصونيت قضايي مستشاران و اتباعش در ايران را داشت و نزديك به سي سال بود كه در صحنه تصميم گيري سياسي و نظامي و اقتصادي ايران، قدرت بي رقيب و مسلط به حساب مي آمد و همواره منافع نامشروع خود را بر مصالح ملّت ايران طلبكارانه ترجيح داده بود، اكنون با بيداري و عزم راسخ ملّت ايران ـ كه از ايمان پرشور آنان ناشي مي شد ـ در برابر حركت گروهي از جوانان مؤمن اين ملّت انقلابي، احساس ضعف و شكست كرد و دچار انفعال شد. نه فقط ملّت ايران، بلكه همه ي ملّتهاي مسلمان كه بر اثر تلقين مستمر قدرتهاي ضد اسلامي در نيم قرن اخير، بكلي اميد به خود و نيروهاي خود و حتّي نيروي اسلام را از دست داده بودند، در هريك از حوادث انقلاب و در هر سخن و اشاره يي از سوي امام انقلاب و در هر حركتي از سوي مردم، پيامي متضمن اميد و نشاط و اعتماد مي گرفتند و به نيروي خود معتقد و از ضعف ذاتي استكبار آگاه مي شدند.
اگر دنيا شاهد آن است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و تا امروز، ملّتهاي مسلمان در همه جاي جهان، حركاتي از سر اعتماد به خود، در جهت بازگشت به هويت و فرهنگ اسلامي خود انجام مي دهند، درست به اين دليل است كه مبارزه ي فداكارانه ي ملّت ايران، اين ترفند استعماري و استكباري را كه ملل شرق و ملل مسلمان، قادر به عقب نشاندن قدرتهاي اروپا و امريكا نيستند، ابطال كرده و جايگاه قدرت واقعي را نشان داده است. قدرت واقعي، مردم باايمانند و در برابر چنين مردمي، هيچ قدرت مادّي ـ هرچند بزرگ و مجهز ـ قادر به اعمال اراده ي خود نخواهد بود.
اين، بزرگترين درس روز سيزدهم آبانماه است. روزي كه هم شاهد غربت و مظلوميت امام جبهه ي حق بود، هم شاهد مقاومت خونين و فداكارانه ي امت آن امام و تا حد قرباني دادن نوجوانان دانش آموز، و هم شاهد ذلت دشمنان آن امام به دست مريدان و شاگردان پرشور و انقلابيش. ... لذا درس اين روز، درسي بس عبرت آموز و استثنايي است.
پيام به مناسبت روز ملي مبارزه با استكبار جهاني ـ 13/8/69
تعميق ايمان مردم به حقّانيّت راه انقلاب
خدا را شكر مي گوييم كه ملّت ايران با گوش حق نيوش و چشم
حق بين، درسهاي بزرگ زندگي را از انقلاب بزرگ و رهبر حكيم خود آموخت و روزبه روز با تحقق وعده هاي الهي، ايمانش به حقانيت اين راه عميق تر شد. ملّت ما، پيروزي بر رژيم وابسته ي شاهي را، پيروزي بر ترفندها و
توطئه هاي امريكايي را، پيروزي بر جبهه ي نظامي پيشكرده ي شرق و غرب را، پيروزي بر محاصره ي اقتصادي را، پيروزي بر جبهه ي سياسي و تبليغاتي جهاني را و پيروزي بر بسياري از مشكلاتي را كه به دست همان دشمنان برايش فراهم شده بود، يكي پس از ديگري با همه ي وجود حس كرد و طعم شيرين آن را چشيد. همه ي اين پيروزيها، به بركت تمسك به اسلام و حفظ استقلال و استغنا از بيگانگان و توكل به خدا و تلاش يكپارچه ملّت پشت سر رهبر يگانه و بي بديلش به دست آمد.
پيام به مناسبت روز ملي مبارزه با استكبار جهاني ـ 13/8/69
معنويت و كار براي خدا، رمز اعتقاد مردم به روحانيت
ما با يك لاقبا، مثلاً چه چيزي داشتيم كه موجب بشود مردم با حرف روحانيت و حرف امام، آن طور حركت كنند، پانزده سال مبارزه نمايند و بعد با فداكاري، آن را به پيروزي برسانند و سپس ده سال در دوران مبارك
حضرت امام، در مقابل اين همه توطئه ايستادگي كنند و بعدش هم همين طور؟ آيا جز معنويت و جز اين اعتقاد در دل مردم كه روحانيت براي خودش كار نمي كند، بلكه براي خدا و خير مردم است و امر خدا را اجرا
مي كند، چيز ديگري بوده است؟ براي همين هم است كه وقتي نهضتها به غير جنبه ي معنوي و ايمان قلبي متكي باشند، به جايي نمي رسند. اين، در جاهاي ديگر امتحان شده و در كشور ما هم امتحان شده است. نهضتي به جايي مي رسد، كه يك رگه ي معنوي و ايماني و اعتقادي و خدايي در آن حاكم است.
مردم، روحانيت و اين لباس و من و شما را مظهر اين چيزها مي دانند و مؤمن به حساب مي آورند. گاهي خودشان اشتباه و خطا مي كنند و دچار شهوت و غضب و پول پرستي و تجمل پرستي و كارهايي كه بالاخره بشر در طبيعتش هست، مي شوند و نقص خودشان را به پاي كمالي مي گذارند كه در روحانيت به حساب مي آورند. مي گويند اگر ما ناقصيم، او كامل است؛ اگر ما نمي فهميم، او حكم خدا را مي فهمد؛ اگر رابطه ي ما با خدا ضعيف است، او رابطه اش قوي است؛ پس هرچه او مي گويد، ما «متقرّبا الي الله» عمل مي كنيم.
براي همين است كه هرجا روحانيت جلو بوده، اگر انقلاب بوده، پيروز شده؛ اصلاح بوده، انجام شده؛ خدمات بوده، تحقق پيدا كرده است؛ غير از اين كه نيست. حالا اگر كاري شد كه ايمان مردم به اين لباس و به اين دستگاه زايل شد، ببينيد چه پشتوانه اي از مردم گرفته مي شود، چه اعتماد قلبي اي از انسان يا از مردم زايل مي شود. اثر اين زوال اعتقاد و ايمان در بيرون چيست؟
بيانات در ديدار با مسئولان دادگاه و دادسراي ويژه ي روحانيت ـ
13/8/69
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
35. سوره ي انفال، آيه ي 30.

 



وسعت امربه معروف و نهي ازمنكر

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
به اعتقاد ما كسي كه در رأس هرم حكومت اسلامي قرار مي گيرد، جانشين پيامبر(ص) و امام معصوم(ع) است و اگر كسي بخواهد چنين مقامي را امر به معروف و نهي از منكر كند، بايد به گونه اي عمل كند كه سبب توهين به جامعه و نظام اسلامي نگردد و اصل مشروعيت نظام زير سؤال نرود. بدين منظور، در ساختار جمهوري اسلامي، يك دستگاه قانوني به نام كميسيون هيئت تحقيق در مجلس خبرگان براي نظارت بر عملكرد رهبري قرارداده شد تا با كمترين ضرر، اشتباه محتمل رهبري كانون توجه قرار گيرد و بررسي شود. اگر ثابت شود كه اين مطلب صحت دارد و رهبري دچار انحراف از مسير اصلي انقلاب گرديده است، خودبه خود از مقامش كنار مي رود و اين مطلب را مجلس خبرگان به اطلاع مردم مي رساند.
بنابراين بايد در امر به معروف و نهي از منكر جوانب مختلف را در نظر داشت. وظيفه شرعي ما اين است كه چه مسئول و چه غيرمسئول را در صورت تخطي امر و نهي كنيم. دايره امر به معروف و نهي از منكر وسيع است و همه امت را، از رهبر گرفته تا هر فرد ديگر، در برمي گيرد. انتقاد از هر مقامي در جمهوري اسلامي هيچ اشكالي ندارد و همه مردم، هم حق و هم تكليف دارند كه از مسئولان انتقاد كنند. اما بايد توجه داشت كه اين انتقاد نبايد تبديل به تخريب و تضعيف ولايت فقيه، مبارزه با نظام و براندازي آن شود. اشكالات مسئولان نظام جمهوري اسلامي بايد به آنان گوشزد شود؛ اما اين دليل نمي شود كه از آنان بدگويي، و به آنها توهين شود. يكي از شرايط امر به معروف و نهي از منكر اين است كه به طرف مقابل توهين نشود، مگر اينكه جلوگيري از فساد اجتماعي، بدون آن امكان پذير نباشد.
يكي از مراجع عظام مي فرمود كه در زمان مرحوم ميرزاي شيرازي، روضه خواني در منزل ايشان منبر رفت و در روضه خود مطلبي گفت كه برخلاف واقع بود. يكي از آقايان كه كنار مرحوم ميرزاي شيرازي نشسته بود، گفت: مگر اين دروغ نيست؟ فرمود: چرا. گفت: چرا نهي از منكر نمي كنيد؟ فرمود: بايد به تو بگويم كه نهي از منكر مي كنم؟! اگر من الآن به او تذكر دهم، اين فرد از فردا از هستي ساقط مي شود و ديگر نمي تواند در جامعه زندگي كند. بنابراين ميرزاي شيرازي براي پرهيز از اهانت به روضه خوان، تذكر را در جلسه اي خصوصي مطرح مي كرد تا لازمه اين نهي از منكر، فساد ديگري نباشد و به شخصيت كسي توهين نشود. وقتي كه ميرزاي شيرازي، در امر به معروف و نهي از منكر تا اين حد رعايت يك روضه خوان و فرد عادي را مي كند، آيا رواست كه كسي در مقابل بزرگ ترين شخصيت عالم اسلام، بدون آنكه قداست مقام ايشان را در نظر بگيرد، در روزنامه، تريبون هاي عمومي، و رسانه هاي گروهي به گونه اي سخن بگويد كه سبب وهن اين مقام و تضعيف قداست آن شود؟
3- احتمال تأثير
معروف است كه وجوب امر به معروف و نهي از منكر، مشروط به احتمال تأثير است، و در صورتي كه احتمال تأثير امر و نهي نمي رود، تكليف از انسان ساقط مي گردد. اما در اينجا بايد توجه داشت كه ممكن است اگر كاري به تنهايي انجام پذيرد، تأثيري از خود بر جاي نگذارد، اما اگر به صورت جمعي و تشكيلاتي صورت پذيرد، تأثير خود را خواهد داشت. در اين صورت نمي توان شانه از بار مسئوليت خالي كرد و كنار نشست1. گاهي ممكن است كه امر به معروف و نهي از منكر اگر به صورت انفرادي انجام پذيرد، تأثيري نگذارد، ليكن با انجام ارتباط ميان يكديگر مي توان تأثيرگذار بود؛ حال ممكن است اين تأثير با ارتباط ميان افراد معدودي همچون 5 نفر محقق شود و ممكن است با ارتباط ميان هزاران نفر امكان پذير گردد. اگر آن ارتباط لازم برقرار گردد و كار به صورت دسته جمعي و برنامه ريزي شده انجام گيرد، قطعاً اثر خود را خواهد داشت.
با كمي تأمل متوجه خواهيم شد كه قدرت بر امر به معروف و نهي از منكر، فقط قدرت شخصي نيست، بلكه انسان ها به منظور امر به معروف و نهي از منكر مي توانند قدرتشان را متمركز كنند و با جمع كردن قدرت هايشان، قدرتي را ايجاد نمايند كه بتوانند در مقابل قدرت فساق و فجره، عوامل بيگانه در كشور، و بالاخره نوكران شيطان مقاومت كنند.
اگر همه ما نيروهايمان را يكي كنيم و تشكل صالحي را بنا كنيم، قطعاً شاهد تأثير امر به معروف و نهي از منكر خواهيم بود. انقلاب هاي حق يا باطلي كه در قرون گذشته شاهد آنها بوده ايم، نشان از آن دارد كه وقتي اراده جمعي شكل گيرد مي تواند در برابر سلاح هاي قدرتمندان پيروز شود؛ به ويژه اين امر را در تحقق انقلاب اسلامي ايران به خوبي شاهد بوده ايم. دستگاه جهنمي ساواك آن چنان بر كشور مسلط بود كه كسي جرئت نمي كرد حتي با بستگان نزديك خود در درون خانه بر ضد رژيم پهلوي سخني بگويد. در خانواده هايي، به دليل تسلط دستگاه ساواك، حتي خواهر و برادر جرئت نمي كردند كه برخلاف منافع رژيم با يكديگر سخني بگويند. با وجود چنين دستگاه حاكمه مخوفي، زماني كه گروهي از مردم با نداي امام خميني(ره) احساس مسئوليت كردند و از خواب غفلت بيدار شدند، پي بردند كه امر به معروف و نهي از منكر فقط همان نيست كه كسي در كوچه و خيابان از فرد ديگري خواهش كند كه از ارتكاب معصيت دست بردارد و در مقابل هم، آن شخص بگويد به تو ربطي ندارد و در كار من دخالت نكن. با آگاه شدن مردم از وضعيت كشور و با هدايت هاي امام راحل(ره) مردم پابرهنه، بدون هيچ گونه تجهيزات و حمايت خارجي به ميدان آمدند و با احساس مسئوليتي كه داشتند، انقلاب اسلامي را به پيروزي رساندند. همين كه آنان از امام خود شنيدند كه اسلام در خطر است، برخود وظيفه ديدند كه جان و مال خود را در طبق اخلاص گذارند و فريضه امر به معروف و نهي از منكر خويش را به انجام رسانند. آنان به جاي نشستن در خانه و فرياد «وا اسلاما» سر دادن، فريادهاي خود را در هم ادغام كردند و با تجمعات و تظاهرات، صداها را در هم فرو بردند. همين گونه از امر به معروف و نهي از منكر بود كه كاخ هاي ستبر رژيم را لرزاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سيدروح الله خميني، تحرير الوسيله ، ج 1، باب القول في اقسامهما و كيفيه و جوبهما، مسئله 3، ص 893.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14