(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 13 شهریور 1390- شماره 20014

نگاهي متفاوت به فيلم قلمرو بهشت
تبليغ جدايي دين از سياست در هاليوود
تاملي بر سريال هاي سيما در ماه رمضان
گمشده در پيچ و خم هاي ماوراءالطبيعه!
نقدي بر شيوه هاي مديريت توليد و پخش برنامه در تلويزيون
بيم و اميد؛ وقايع نگاري آرمان هاي يك دانشگاه عمومي
به بهانه برپايي قهوه خانه سنتي در تالار وحدت
يك ضرورت در عرصه تئاتر



نگاهي متفاوت به فيلم قلمرو بهشت
تبليغ جدايي دين از سياست در هاليوود

محمدرضا فروتن
اخيراً در برنامه «راز» كه يكي از برنامه هاي ديدني رسانه ملي است به تحليل فيلم سينمايي «قلمرو بهشت» كه يكي از محصولات هاليوود است پرداخته شد. شخصيت هاي برجسته اين تحليل به نكات مهم و قابل توجهي اشاره كردند؛ اين نوشته نگاهي است متفاوت به فيلم قلمرو بهشت به كارگرداني ريدلي اسكات، فيلمي كه برخلاف آن چه از ظاهر و لايه رويي اين فيلم برداشت مي شود درصدد تخريب دين و تفكر ديني است. اين فيلم كه دوره كوتاهي از دوران طولاني جنگ هاي صليبي را به تصوير كشيده است سعي مي كند با تأييد و وجهه دادن ظاهري به مسلمانان و نشان دادن آنها به عنوان مردمان صلح طلب، راه مقبوليت خود را هموار كند، زيرا هدف ديگري در باطن دارد كه در اين مختصر بيان مي شود:
¤¤¤
شروع فيلم از دوران قرون وسطي در اروپا (فرانسه) است، دوران حاكميت پاپ و كليسا. سكانس هاي اوليه فيلم به خوبي وخامت اوضاع در اروپا و ظلم و ستم نارواي به ظاهر روحانيون مذهبي را به تصوير مي كشد، در همان سكانس هاست كه كشيش اعظم خطاب به يكي از كشيش هاي رده پايين تر مي گويد: «اگر خود مسيح هم بود اين قدر سخت گيري نمي كرد.» و اين نشان دهنده ظلم بيش از حد حاكمان به ظاهر ديني است و شئون حكومتي دين را با خشونت همراه مي داند.
در ادامه فيلم بازيگر نقش اصلي بالين (با بازي orlando bloom) از سرزمين خود به همراه پدرش كه يكي از لردهاي اورشليم است به سمت سرزمين مقدس حركت مي كند. اين شخص، خود جزء كساني است كه از ظلم كليسا ضربه خورده است.
در اورشليم به همراه كشيشي كه در سپاه پدرش بود به سمت اداره مارشال هاي اورشليم مي رود كه با رؤساي حكومت ديدار كند، در راه كشيش كه استثنائاً انسان شريفي است براي او پيرامون صلحي كه ميان پادشاه و صلاح الدين ايوبي منعقد شده صحبت مي كند... در اين هنگام «بالين» با اتفاق عجيبي روبه رو مي شود؛ عده اي با طناب به دار آويخته شده اند و قرار است اعدم شوند؛ در همين حين كشيش به مأمورين اعدام اشاره مي كند و مي گويد: «اين ها سربازان وابسته به معبد Templars هستند كه اعراب را مي كشند.» «بالين» مي پرسد: «آيا به فرمان پاپ اين كار را مي كنند؟»
كشيش در پاسخ مي گويد: بله؛ اما نه شاه چنين دستوري داده و نه مسيح.
اين بدان معناست كه شاه كه حاكمي است سياسي و با ديانت كاري ندارد و مسيح كه با حكومت كاري نداشته (البته در ديدگاه مسيحيت منحرف) هر دو صلح طلب هستند. اما پاپ كه در اينجا نماد اختلاط دين و سياست است؛ خشونت طلب، خونريز و تهديدي است براي صلح.
در سكانس بعدي در جايي كه «تايبرياس» با «بالين» مشغول صحبت است به او مي گويد: «صلاح الدين دائماً براي جنگ انگيزه پيدا مي كند و اين به خاطر افراد متعصب مذهبي است و اين سكانس با اين جمله تمام مي شود كه با ادامه اين صلح مي شود دنياي بهتري داشت. يعني اگر دين از سياست جدا شد، دنياي بهتري خواهيم داشت.
مسلمين در اين فيلم به اين دليل موجه نشان داده مي شوند كه در بين آنها دين از سياست جدا شده است و جالب آن كه در طول فيلم از صلاح الدين به عنوان خليفه كه عنوان يك حاكم مذهبي است ياد نمي شود بلكه از عناويني مثل (king)شاه، (lord) سلطان و (master) رئيس استفاده مي شود حال آنكه در زبان انگليسي براي كلمه خليفه معادل وجود دارد (claiph) كه نشان مي دهد به زعم فيلم، حكومت منطقي و قابل ستايش، حكومتي است كه در آن دين از سياست جداست.
البته اين بدان معنا نيست كه در سراسر فيلم، مسلمانان انسان هايي تأييد شده و با افكاري صحيح نشان داده شده اند. بلكه در سكانسي از سكانس هاي فيلم مي بينيم كه ملكه با «بالين» مشغول صحبت است و به او مي گويد: پيامبر مسلمانان به آنان گفته است «تسليم باشيد» و عيسي گفته است «تصميم بگيريد»! يعني ازنظر فيلم دين اسلام دين تفكر نيست، بلكه بايد چشم و گوش بسته آن را پذيرفت، اما مسيحيت دين تفكر و تصميم گيري است. حال آن كه واقعيت دقيقاً برعكس است.
در بين ارتش صلاح الدين هم شخصيتي افراطي وجود دارد كه ازنظر لباس و چهره شباهت زيادي به روحانيون شيعي دارد و صلاح الدين را به خاطر صلح سرزنش مي كند.
صلاح الدين در جواب او مي گويد كه سرنوشت جنگ ها به خدا، تداركات، تعداد، عدم بيماري و دسترسي به آب وابسته است. اين حرف نشان مي دهد كه سردار پيروز مسلمين در جنگ نقشي براي خدا قائل نيست و فقط به صورت صوري از خدا نام مي برد و نيز هنگامي كه مرد متعصب در پاسخ به اين سؤال صلاح الدين كه چند جنگ را خدا قبل از من براي شما فتح كرده؟ مي گويد: چون ما گناه كار بوديم، صلاح الدين با طعنه مي گويد نه، چون آماده نبوديد. و اين همان نفي تأثير خدا در خارج از حوزه شخصي است و تأكيد بر اصالت انسان است در بخش پاياني فيلم، وقتي ارتش صلاح الدين (پس از شكست ارتش اورشليم) به دروازه هاي شهر مي رسد و مقاومت مردم در اين شهر غيرممكن به نظر مي رسد اوضاع به شكل معجزه آسايي تغيير مي كند. «بالين» كه تنها شواليه موجود در شهر است با يك سخنراني مردم را دعوت به مقاومت مي كند و مي گويد: مكان هاي مقدس شما روي مكان هاي مقدس يهوديان ساخته شده كه توسط روميان خراب شده و مساجد مسلمانان نيز روي مكان هاي مقدس شما ساخته شده. كدام يك مقدس تر است؟ ديوارها؟ مساجد؟ گورستان؟ ما مي جنگيم نه براي ديوارها كه براي مردمي كه در ديوارها زندگي مي كنند.»
يعني بالين با حذف معارف دين و دادن اصالت به انسان است كه توانست دفاع شاياني از شهر بكند درحالي پيش از آن همه در فكر فرار بودند.
از اين رو بايد گفت در ساخت اين فيلم تلاش بسيار حساب شده و موذيانه اي براي ترويج روح جدايي دين از سياست صورت گرفته است كه اتفاقي قابل تعمق تلقي مي شود.

 



تاملي بر سريال هاي سيما در ماه رمضان
گمشده در پيچ و خم هاي ماوراءالطبيعه!

آرش فهيم
سريال هاي امسال سيما براي ماه مبارك رمضان، نشان داد كه رسانه ملي به يك بازنگري جدي و در برخي ابعاد به تجديدنظر اساسي در اين زمينه نيازمند- و يا ملزم- است. مجموعه هاي نمايشي پخش شده در اين شب ها، ادامه تجربيات سال هاي اخير تلويزيون در اين مناسبت بود. يعني نوعي تكرار و باز توليد آثاري كه سال هاي قبل در اين ماه مبارك پخش مي شدند رخ داد. اما اين رخداد، بسيار قابل تامل است.
چند سال است كه توليد و پخش سريال هايي در قالب ماوراءالطبيعي به مناسبت ماه مبارك رمضان در سيما متداول شده است. نمايش هايي كه موضوع آنها جهان ناپيدا و موجوداتي چون ارواح و فرشته ها و شياطين است. «او يك فرشته بود» آغازگر اين ماجرا شد و استقبال خيره كننده مردم از آن، راه را براي ساخت آثاري در اين راستا باز كرد. از اين به بعد بود كه نمايش موجودات ماورايي تبديل به مايه سرگرمي مردم در شب هاي ماه مبارك رمضان شد. به اين ترتيب، «اغما»، «آخرين گناه»، «كمكم كن»، «روز حسرت» و «پنجمين خورشيد» با همين درونمايه ساخته و پرداخته شدند. سال گذشته هم «ملكوت» با ترسيم استعاره گونه جهان برزخ، اين روند را تكميل كرد. اما امسال اين تراكم بسيار بيشتر شد و از چهار مجموعه اي كه به طور ويژه براي ماه رمضان سيما روي آنتن رفتند، سه تا در قالب ماورايي مي گنجند.
بدون شك هدف از راه انداختن چنين جرياني در سريال هاي مناسبتي تلويزيون، ارتقاي فضاي معنوي در جامعه بوده است. نمايش دادن اين نوع فيلم ها هم يك راهكار فرهنگي براي يادآوري معاد و زندگي پس از مرگ و مكافات عمل هستند. اما هدف و انگيزه به تنهايي كافي نيست. چگونگي عملي ساختن آرمان ها هم مهم است.
اتفاق قابل تاملي كه در اين قضيه افتاده اين است كه سير سريال هاي ماورايي سيما طي اين سال ها نه تنها رو به تكامل نبوده كه يك روند رو به افول و همراه با افت در آنها ديده مي شود. در ماه رمضاني كه پشت سرگذاشتيم به موازات افزايش كمي اين شكل سريال ها، كيفيت آنها كاهش يافت.
نكته مهم اين است كه اين گروه از برنامه ها با طلايي ترين لحظات زندگي هموطنانمان آميخته مي شوند. لحظاتي كه با هيچ زمان ديگري از سال، غير از ماه مبارك رمضان قابل مقايسه نيستند. بي ترديد اگر مردم به جاي تماشاي تلويزيون در ساعات شبانگاه پس از افطار به مسجد بروند يا به هر نحو ديگر عبادت و خودسازي كنند، خيلي مفيدتر و ارزشمندتر است. نامش را هرچه بگذاريم، همراهي، رقابت، تداخل يا تكامل، به هر حال صدا و سيما هم شريك ماه مهماني خدا شده است و حداقل تاثيري كه اين برنامه ها مي توانند بگذارند، جلا دادن به اوقات نوراني ماه رمضان و همراهي با دين ورزي مردم است.
علاوه بر اين، موضوع اين دسته از سريال ها امور قدسي است كه به طور مستقيم با اعتقادات انسان ها در ارتباط اند. اگر درباره ساير موضوع ها بتوان آزمون و خطا و حتي اشتباه را پذيرفت، در اين حوزه هر انحراف و خلافي داراي تاثيرات منفي بوده و سخت قابل جبران است.
بيش از يك دهه از مرسوم شدن پخش سريال هاي ويژه ماه مبارك رمضان مي گذرد و 8-7 سالي هم هست كه تلويزيون در حال كسب تجربه و آزمايش در توليد مجموعه هاي ماورايي و به اصطلاح معناگراست. به نظر مي رسد، با فراز و نشيب ها و آزمون و خطاهايي كه طي اين مدت انجام شده حالا ديگر وقت يك خانه تكاني و تحول اساسي است. توليد و نمايش فيلم هاي ماورايي لزوما بد نيست، اما دو واقعيت غيرقابل انكار اين است كه اولا، امسال دراين زمينه افراط شده و دوم هم اين كه سريال هاي به اصطلاح ماوراء الطبيعي سيما هيچ گاه نتوانسته اند تصويري شايسته و درشأن جهان بيني اسلامي و شيعي ارائه دهند.
اما به راستي چرا سريال هاي ماورايي سيما با وضعيت مطلوب و آرماني دور بوده اند؟ و چگونه مي توان فاصله با نقطه آرماني و مورد انتظار از رسانه ملي را كم كرد؟ با توجه به اين كه شاخص هاي محتوايي و فرمي مشتركي در سريال هاي رمضان امسال پديدار بود مي توان مجموعه اي از عوامل و راهبردها را دراين زمينه مطرح كرد.
يكي از زيربنايي ترين عوامل ناموفق بودن اين فيلم ها در تاثيرگذاري تعالي بخش به دين ورزي مخاطب، تقليدي بودن آنهاست.يعني سازندگان اين سريال ها با كپي برداري از محتوا و ساختار فيلم هاي ماورايي سينماي غرب، اين آثار را ساخته اند. با توجه به تعارض ميان منبع مورد تقليد با فرهنگ اسلامي، نتيجه اين شده كه اين برنامه هاي نمايشي، شعارها و اهداف بلند خود را خنثي و گاه معكوس كنند.
بايد توجه داشت كه هر فيلم ماورايي لزوما مذهبي نيست. همچنان كه بسياري از فيلم هاي هاليوودي كه درحيطه معناگرا و ماورايي تقسيم بندي مي شوند كاملا ضد ديني هستند. نمونه بارز و جديد چنين فيلم هايي «لژيون» است كه در آن مقابله برخي از فرشته ها با پروردگار ترسيم شده است!
يكي از اصول سينماي غرب، تكيه بر توهم و برداشت هاي شخصي سازندگان فيلم ها به جاي حقايق است. اين مسئله در همين فيلم هاي ماورايي كه در شب هاي گذشته از تلويزيون پخش شد هم بعينه ديده مي شود. مثلا در سريال «سقوط يك فرشته» صداي شيطان كه نقش راوي داستان را هم برعهده دارد بسيار گرم و دل پذير است.
دراين سريال، با تكيه بر توهم و بافته هاي شخصي كارگردان ها، يك صداي مهربان و خوش آهنگ به شيطان نسبت داده شده است! اين درحالي است كه حالت نزديك به واقع، صدايي مكار وپر تزوير و اغواگر است. و يا درسريال «پنج كيلومتر تا بهشت» بنا به تشخيص فردي نويسنده و كارگردان، دختري كه فاقد شخصيت اخلاقي درستي است و در دنيا نمره منفي گرفته، دردنياي ارواح مرشد و راهنماي يك جوان مومن و متدين براي عبور ازپيچ و خم هاي ماوراء الطبيعه مي شود!
مسئله ديگر اين است كه در سريال ها بيش از آن كه درام و نمايش ابزاري براي ترسيم حقايق و معنويات باشد، اين معنويت است كه بهانه و ابزار درام پردازي شده است. درسريال «سي امين روز» اين مسئله كاملا قابل مشاهده است. به اين صورت كه محور اصلي فيلم، كشف فساد و تباهي آدم هاي داستان است و معنويت و اخلاق درحاشيه قرار دارد. بخش اعظم فضاي سريال را ماجراهايي درباره كشمكش ها و درگيري هاي چند كلاه بردار بر سرمال و اموال يكديگر تشكيل مي دهد. رقابت سه زن براي ازدواج با يك مرد هم از ديگر مضامين اصلي اين سريال است. در «سي امين روز» بيش از آن كه تحول روحي يا مكافات عمل آدم ها را ببينيم، رونمايي از مفاسد آنهاست كه به عنوان موتور پيش برنده درام عمل مي كند. گويي مسائل ماورايي كه به شكل غير قابل باور و بدون منطق ترسيم شده اند، براي خالي نبودن عريضه به اين ماجراها وصله خورده اند. چون اگر اين بخش از سريال حذف شود هيچ تفاوتي دراصل موضوع پيش نمي آيد.
اين مسئله در سريال «پنج كيلومتر تا بهشت» هم جاري است. دراين اثر هم انگاري كه ماجراي سفر معنوي اميرحسين به دنياي ارواح بهانه اي شده براي روايت يك داستان تين ايجري (دختر-پسري) و حل معماهاي پليسي از طريق خواب و رويا! حضور اميرحسين درآن عالم، طي الارض هاي او ورودش به خواب آيدا هيچ اثر عميق معنوي و اخلاقي ندارد و فقط يك حلقه رابط براي وصل كردن و پيش بردن اتفاقات است. مثلا از طريق ارتباط درخواب ،مسئله دزدي از شركت و پيدا كردن سارقان و جسم نيمه جان اميرحسين حل مي شود!
يكي ازمحورهاي هدف صدا و سيما صيانت رسانه اي ازنهاد خانواده است. با اين حال در سريال ها ماه رمضان امسال، نمايش خانواده هاي از هم پاشيده، تضاد ميان اعضاي خانواده و از همه بدتر، تخاصم و توهين فرزندان به والدين به اوج رسيد. شايد در تمام طول تاريخ فعاليت سيما در سال هاي پس از انقلاب نتوان مقطعي را يافت كه در سريال ها به اين اندازه بي حرمتي به پدر و مادر هدف توجه قرارگيرد. در سريال «سقوط يك فرشته» كه روايت از هم پاشيدن يك خانواده در اثر مكر شيطان است، دختر فريب خورده نه تنها خواهر خوانده خود را به دزدي و خطا متهم مي كند كه به راحتي رو در روي پدرش قرارمي گيرد و پشت سرش بدگويي هم مي كند. اين مسئله در سريال «سي امين روز» پررنگ تر است. در آنجا هم فرزندان به شكلي ركيك و زننده با پدر يا مادر خود دعوا مي كنند. حتي در بخشي از سريال صحنه اي به نمايش درآمد كه در آن دختر جوان به پدر كهنسال خود ابراز تنفر كرد! اين مسئله درسريال كمدي «سه دونگ سه دونگ» هم به شكلي ديگر اتفاق افتاد. در اين سريال خواهر و برادرها با وجودي كه در سن بزرگسالي قرار دارند، دائم با هم دعوا مي كنند و پدر و مادرشان نيز يا به آنها ناسزا مي گويند يا به صورتشان سيلي مي زنند! اين صحنه ها هرچند با هدف نفي و نهي هستند، اما در صورت تكرار، فضاي حرمت بين اعضاي خانواده را مي شكنند.
اين گونه مسائل گوياي آن هستند كه تنها با تكيه بر تكنيك سينمايي و تقليد و كپي برداري از روي آثار به ظاهر مذهبي غرب و بهره بردن ازمشاوره هاي مشاوران نمي توان فيلم ماورايي به معناي واقعي ديني ساخت. تنها كساني مي توانند با آثارشان دين ورزي مخاطب هاي خود را جلا ببخشند كه خود نيز داراي تجربه معنويت و استعلا باشند.
عبور از مرحله تقليد و رسيدن به مرحله اجتهاد، اولين گام براي تحول در اين زمينه است. يعني وضعيت طوري تغيير كند كه به جاي كپي برداري فيلمسازهاي ما از روي آثار خارجي ها، فيلم ها و سريال هاي ايراني به عنوان آثاري مرجع هدف تقليد خارجي ها قرارگيرند.
مي توان به جاي بازتوليد متراكم سريال هاي ماورايي براساس كليشه ها و شيوه هاي تكراري به مضامين بسيار متنوعي كه با فضاي معنوي ماه مبارك رمضان متناسب هستند پرداخت. به خصوص اين كه با گسترش روزافزون بيداري اسلامي در جهان اسلام، ساخت سريال هايي در اين راستا مي تواند سفيران فرهنگي خوبي را هم براي حضور در آن سوي مرزها آماده كند.
واقعيت غيرقابل انكار اين است كه در دين اسلام بر واقع گرايي تأكيد مي شود تا تصورات و توهمات، هم از اين رو، بهتر و زيباتر است كه مفاهيم ديني و معنوي و حتي ماوراءطبيعي در متن زندگي روزمره و در مناسبات عادي زندگي ترسيم شود. اين طوري تأثيرگذاري سريال ها افزايش مي يابد. همچنين به جاي تأكيد بر بدي ها و پلشتي ها و گناهان، الگوسازي رفتاري و شخصيتي محور مضموني سريال ها شود.
البته نبايد آثار ماورايي را به طور كلي از صحنه خارج كرد. اما در اين حوزه بهتر است به جاي كميت تدابيري براي ارتقاي كيفيت اين نوع فيلم ها انديشيد. دراين زمينه مي توان به جاي توليد انبوه، هرسال يك سريال ماورايي اما با برخوردي از ارزش هاي ساختاري و محتوايي والا و بالا خلق كرد. يعني به جاي تصويب چند طرح سطحي و فاقد نتيجه مطلوب كه در دقيقه 90 و به شكل فشرده و شتاب زده ساخته مي شوند، يك طرح عالي تعيين و به تصوير كشيده شود. طرحي كه سر فرصت، با دقت، تمركز، نظارت، تحقيق، زحمت و مرارت و استفاده از تعهد و تخصص به صورت توأمان تبديل به سريالي ماندگار و تأثيرگذار شود.

 



نقدي بر شيوه هاي مديريت توليد و پخش برنامه در تلويزيون
بيم و اميد؛ وقايع نگاري آرمان هاي يك دانشگاه عمومي

محمد قمي
«سينما و تلويزيون پديدارهايي تكنولوژيك هستند كه پيش از آنكه اصلا ما «آزادي در قبول يا عدم قبول آنها» پيدا كنيم خود را بر ما تحميل كرده اند.
ديگر سخن از قبول يا عدم قبول سينما و تلويزيون در ميان آوردن همان قدر مضحك و شگفت آور است كه اظهار ترديد در لزوم يا عدم لزوم غذا براي زنده ماندن. و بعضي ها حتي تحمل اين پرسش را نيز- از ذات و ماهيت سينما و تلويزيون- ندارند و هر نوع عملي را اگر خلاف اين پراگماتيسم حادي باشد كه به تبع غرب زدگي اشاعه دارد، تعلل و فلسفه بافي مي شمارند... اما در هنگام استفاده از اين رسانه ها- و ساير ابزار تكنولوژيك- باز هم خواه ناخواه با اين حقيقت رو به رو مي شويم كه اگر يك معرفت عميق حكيمانه نسبت به ماهيت اين ابزار، چراغ راه كاربرد آنها نباشد، بلا ترديد از عهده استخدام اين وسايل براي صورت ها و معاني و پيام هاي منشا گرفته از تفكر مستقل خويش بر نخواهيم آمد.»
آنچه سيدمرتضي آويني به عنوان يك متفكر و تئوريسين آگاه و خبره و تجربه مند در حوزه رسانه اي همچون تلويزيون و سينما در سطور بالا بيان مي كند نشان دهنده عمق تاملي است كه او با تفوق بر اين مديوم خطير و پرخطر بدان رسيده و از آن افق به محل فكر و مجراي عملي آن مي انديشد. رسانه تلويزيون به مثابه يك ماهيت داراي ذات و الزامات و تبعات و حاوي و شامل يك هستي شناسي فرهنگي و منشي؛ چنين نگاهي به رسانه- و در اينجا تلويزيون- بيش و پيش از آنكه بازتاب يك مواجهه منفعلانه و مرعوبانه باشد ناشي از شناختي دقيق و عميق است به مسئله اصلي كه همان ذات و ماهيت و الزامات و تبعات آن است . و يادمان باشد كه اساسا ما در مواجهه با هر پديده اي، زماني مي توانيم درباره متن و پيرامون آن به رويكردي غيرمنفعلانه و پيشرو دست يابيم كه در موضع خود نسبت به آن داراي تفكر و تئوري باشيم.
تفكري شامل شناخت و حاوي بداعت و خرق حجاب هايي كه پديده مورد بحث را در احاطه خود گرفته اند. همچون حجاب تكنولوژي كه سينما و تلويويزن هم زاييده آن است و هم در لفافه آن و هم بر مدار و مناط و منش و روش و فرهنگ آن.
براي رسيدن به مقصودي غير از آنچه مبدعان هنر مدرن اراده كرده و قالب هايش را فراهم آورده و به جهان صادر كرده اند بايد با خرق حجاب تكنيك، به جنبه فطري دستاوردهاي بشر امروز دست يافت و وجه آسماني و رباني آن را گشود و در آنها تصرف نمود.
سخن سيدمرتضي آويني تعبير تئوريك و هم افقي است با آنچه حضرت امام خميني(ره) درباره رسانه صدا و سيما و رهيافت و كاركرد آن در جامعه ديني و انقلابي ايران بيان داشتند. امام خميني(ره) در بياني تاريخي و مبين انديشه ها و آرمان هاي ايشان، از صدا و سيما به عنوان «دانشگاه عمومي» ياد كردند؛ بي ترديد اين تعبير، رساترين و گوياترين عبارت براي بدست دادن تصويري حقيقي و مطلوب و واقع گرايانه از صدا و سيما به عنوان يك رسانه ملي و ديني است.
وقتي بنا باشد رسانه صدا و سيما كاركرد يك دانشگاه عمومي را پيدا كند، بنابراين تربيت ذهن و فكر مخاطب به عنوان يكي از رويكردهاي اصلي و اوليه آن محسوب مي شود. دانشگاه بودن صدا و سيما در تجلي يك فضاي مطلوب و آرماني كه گويا و جوياي اهداف و انديشه هاي ديني و ملي باشد، نيازمند رهيافت هايي است و اين رهيافت ها نيازمند زمينه هايي و اين زمينه ها نيازمند نيروهايي هستند كه بتوانند موقعيت را براي ظهور و بروز آرمان ها فراهم آورند.
امام فرمود صدا و سيما بايد به مثابه يك دانشگاه عمل كند و نكته اي كه پس از گذشت بيش از سه دهه از پيروزي انقلاب مطرح است اين است كه رسانه ملي تا چه حد توانسته در افق مطلوب و آرمان گرايانه امام(ره) حركت كند و تجلي منويات ايشان باشد. دانشگاه عمومي فضاي تربيت ذهن و آموزش فكر مخاطب است و صدا و سيما را شايد بتوان تنها بستري دانست كه مي تواند محل جريان يافتن افكار، اميال، آلام و آمال اقشار مختلف مردم در فراگيرترين سطح ممكن باشد كه هست.
معمولا در جهان امروز سه شاخصه آموزش، سرگرمي و اطلاع رساني را براي رسانه ها مطرح مي كنند و افق رسانه را در دستيابي به اين سه شاخصه تعيين و تبيين مي نمايند. و حقيقت آن است كه صدا و سيماي ما اگر بخواهد در افقي كه امام(ره) براي آن ترسيم كرد، حركت كند بايد هر سه شاخصه را براي ظهور و بروز آرمان هاي ديني و ملي امام(ره) مدنظر قرار دهد و از هر سه آنها در راستاي كلي و افق نهايي بهره گيرد.
يكي از وظايف اصلي رسانه ملي كه در هر سه قالب و شاخصه آموزش، سرگرمي و اطلاع رساني، بايد مورد توجه و رهگيري باشد، تثبيت و ارتقاي مكارم اخلاق در جامعه است؛ اتفاقي كه متاسفانه تا به حال به شكل آرماني در رسانه ملي رخ نداده است. يكي از دلايل اصلي آن كه بحث مكارم اخلاق در صدا و سيما شكلي ابتر، فانتزي و غير واقعي به خود گرفته، رويه و شيوه اي است كه در برنامه سازي ها بيشترين توجه مديران و برنامه سازان صدا و سيما را به خود معطوف داشته است. اين رويه كه عبارت است از توجه به قشر و پوسته مباحث ارزشي و بي توجهي به متن و بطن آن، موجب مي شود كه مخاطبان و برنامه سازان با تمركز بر رويكرد ظاهري و پوسته بيروني مفاهيم ارزشي، از مرگ هسته مركزي ارزش ها و آرمان هاي ديني كه يكي از مهم ترين و جدي ترين آنها، مكارم اخلاق است، غافل بمانند و نسبت به آن بي توجه باشند.
در بسياري از برنامه هاي تلويزيوني همچون سخنراني ها و سروده هاي مناسبتي و برنامه هاي ديگر كه حالتي گفت وگو محور دارند، بسياري از مفاهيم ارزشي به شيوه مستقيم گويي و شعاري مطرح مي شود، درحالي كه در بخش قابل توجهي از سريال ها و فيلم ها كه مخاطبان جدي رسانه و سهم زيادي از تاثيرگذاري را در اختيار خود دارند، مفاهيمي ترويج و القا مي شود كه در تناقض و تنافر با بسياري از ارزش هاي مطرح شده در گروه اول از برنامه هاست.
بسياري از اوقات ديده مي شود كه برنامه هاي تلويزيون همديگر را خنثي مي كنند؛ مثلا مفهومي كه در يك سريال تلويزيوني مورد توجه قرار مي گيرد و مخاطب به آن فراخوانده مي شود، كاملا متناقض با پيام اخلاقي است كه در سخنراني يا ميزگرد پخش شده در چند ساعت پيش و پس از آن مورد توجه گويندگان بوده است. تمام اينها درحالي بايد مورد توجه و ملاحظه جدي اصولي قرار بگيرد كه افق مدنظر امام(ره) را در مواجهه با رسانه هاي مدرن امروزي مورد بازشناخت و واكاوي قرار دهيم.
امام(ره) در رويكردي كاملا روشنفكرانه و امروزي در قبال هنر و رسانه هاي مدرن، اعتقاد حقيقي و صادقانه خود را نسبت به ارزش و برتري والاي هنر تصوير و رسانه هاي فراگير در تربيت فكر و اخلاق و جهت دهي و هدايت افكار عمومي جامعه بارها و بارها مورد تاكيد قرار داده اند. توجه به اين موقعيت مي تواند براي مديران و برنامه سازان رسانه ملي به عنوان يك امتياز جدي، معتبر و كارا محسوب شود.
اما سؤال اساسي اينجاست كه به راستي تا چه اندازه اين حقيقت ها و واقعيت ها در عرصه برنامه سازي رسانه اي مورد توجه مسئولان امر قرار گرفته است و صدا و سيماي ما تا چه اندازه توانسته به آرمان دانشگاه بودن جامه عمل بپوشاند.
از صدا و سيما چه مي خواهيم؟
اما حقيقت آن است كه به موازات نقد و تحليل «آنچه هست» كه درجاي خود مهم و ضروري است گفتن از «آنچه بايد باشد» هم لازم و حياتي است. براستي ما از رسانه اي مثل تلويزيون چه مي خواهيم؟ نكند خواسته هاي روشني از اين ابزار در ذهن نداريم و صرفا به گفتن بدي ها روي آورده ايم و حواسمان نيست كه خواسته هايمان چيست و آيا اساسا اين قدرت را داريم كه بتوانيم خواسته هايي روشن و قابل ذكر در اين حوزه بر زبان آوريم؟
نكته اصلي مدنظر اين نوشتار همين مسئله بسيار مهم و البته مغفول مانده است كه بسياري از منتقدان و حتي صاحب نظران در حوزه رسانه ملي، الگو و نمونه قابل ارائه اي در مقابل آنچه رد و انكار مي كنند در دست و در ذهن ندارند. صدا و سيماي ما بايد و قرار است دانشگاه باشد. قبول! اما چگونه؟ با كدام رهيافت ها و ابزارها و الگوها؟ با كدام اصول و ارزش ها؟ با كدام نيروها؟ با كدام طرح مدون و حرفه اي و جامع و مانع؟
نكند قرار است تا قيام قيامت صرفا با شعار و سخنراني و بيانيه له يا عليه تلويزيون، به سمت آنچه مي خواهيم حركت كنيم و در حقيقت يك دانشگاه عمومي بسازيم از موجود ناقص الخلقه و عجيب و غريبي كه هم اكنون هست. حقيقت آن است كه همه ما نياز به بازبيني و اصلاح ذهنيت ها و روش هايمان داريم.
رسانه ملي بايد افق هايش را بنابر آرمان ها و واقعيت ها به شيوه اي روزآمد اما نه روزمره و در راستاي منويات امام و امت تنظيم كند. منتقدان بايد در رصدهاي رسانه اي و تحليل ها و ريزبيني ها و ايرادسنجي ها و نقادي هايشان عناصر و شاخصه هايي همچون فضاي رسانه، شرايط و محدوديت ها و درعين حال امكانات سخت افزاري و نرم افزاري را درنظر بگيرند و خواسته هاي خود را براساس داشته ها و البته بايسته ها و شايسته هاي رسانه تنظيم كنند.والا اگر بنا باشد همه در جزايري جداگانه و بي توجه به كم وكيف همديگر فقط سرهم داد بكشند و تقصيرها را گردن همديگر بيندازند تا قيام قيامت هم اتفاقي نخواهد افتاد و قدمي از قدم برداشته نخواهد شد و صرفا انرژي و زمان و هزينه هاي ديگر صرف خنثي كردن كار همديگر و زيرسؤال بردن هم آن هم با چشمان بسته خواهد شد. ما نمي توانيم همديگر را نقد كنيم مگر آنكه همديگر را بشناسيم و بر شرايط هم آگاهي يابيم.
مگر مي توان بدون درنظر گرفتن محدوديت ها و مشكلات بر سر راه يك رسانه صرفا به مقايسه كاركردهاي آن با ذهنيت هاي خام و نپخته اي پرداخت كه هرگز و در هيچ ميداني آزموده نشده اند و هيچ امتحاني پس نداده اند.
ذهنيت هايي كه صرفا درحد مشتي تئوري شعاري باقي مانده و هرگز در محك تجربه عيارشان سنجيده نشده است. بنابراين براي رسيدن به افقي روشن و متناسب با واقعيت ها و ملهم از آرمان هاي حقيقي، بايستي فضا را براي يك تعامل منطقي و واقع بينانه و البته در زير چتر آمال و آلام تاريخي ملت ايران در رسانه فراگير فراهم كنيم.
تقليد منفعلانه
دراين حيطه موضوعات مهمي براي توجه و تمركز و تنبه وجود دارد و از آن جمله است بحث آموزش و تربيت نيروي انساني، تهيه نرم افزار و مفاهيم و معارف پشتيباني كننده فكري براي برنامه سازي، نحوه مواجهه با روزآمدي و نوآوري هاي شكلي و محتوايي چه در حوزه ابتكارات و خلاقيت هاي پيش رو و چه درمقابله با دستاوردهاي ديگران، چه رسانه هاي عمومي و بي طرف و چه رسانه هاي غربي يا معاندين. و اين همه مي تواند در اتمسفر ابتكار و پيشروي شكل بگيرد يا در فضاي رخوت و انفعال.
به عبارت ديگر بايد ديد رسانه فراگير ما در حيطه هاي مختلف با دقت و توانمندي و به دست گرفتن ابتكار عمل، نقشي پيشرو دارد يا اينكه منتظر مي ماند تا ديگران كاري كنند و بعد به صورت منفعلانه موضع مي گيرد يا نمي گيرد.
حقيقت تلخ آن است كه تلويزيون ما در اين عرصه بيش و پيش از هر چيز ديگر نقشي انفعالي را در اغلب موقعيت ها از خود نشان مي دهد.
اين مسئله را مي توان چه در نرم افزار و چه حتي در سخت افزار برنامه هاي تلويزيوني مشاهده و پيگيري كرد. اينكه شكل و شمايل ظاهري برنامه هاي تركيبي، مسابقات، تاك شوها و ساير قالب هاي برنامه اي در رسانه ملي از شبكه هاي ماهواره اي اخذ و اقتباس مي شود امري نيست كه بشود مخفي كرد و به انكار و اغفال و توجيه گذراند. اين ظاهر امر است. اي كاش ظاهر را مي گرفتند و با ابتكار و خلاقيت، باطني ديگر و محتوايي ديگر تحويل مخاطب مي دادند. بماند كه چنين امري اصلا شدني هست يا نه و آيا رسانه خمره رنگرزي است كه بشود ازش اين گونه برنامه درآورد يا نه و اينكه آيا رسانه و محتوا همان كاركردهاي ظرف و مظروفي را دارند يا خير.
حال مفروض مي گيريم كه همان كاركردها را- حداقل در بخشي از برنامه ها- دارا هستند، با اين فرض هم متأسفانه شاهديم كه در بسياري از مواقع شيوه گرته برداري رسانه اي دوستان ما دقيقا حالت طابق النعل بالنعل را دارد و همان چيزي را كه در شبكه هاي ماهواره اي ديده اند. بي كم و كاست و حذف و اضافه، تحويل آنتن مي دهند و به اين فكر نمي كنند آيا سخت افزار و مهم تر از آن نرم افزار اين برنامه كه از اين و آن شبكه ماهواره اي برداشت كرده ايم با فرهنگ و آيين و دين و هويت و آداب و ماهيت قومي و ملي و مذهبي ما همخواني دارد يا نه. و اگر همخواني هم ندارد، آيا اساساً قرابتي ميان اين ها هست يا خير و اگر قرابتي هم نيست آيا منافي همديگر هستند يا نه؟
نمونه ها دراين زمينه بسيار است و تلاقي و تنافي «آنچه دين مي گويد» با «آنچه رسانه تلويزيون تبليغ مي كند» حديث پرغصه و دردآوري است. دين از سادگي و «ساده زيستي» مي گويد و تلويزيون گاه با تبليغات مستقيم و غيرمستقيم برطبل «مصرف و تجمل» و رفاه طلبي مي كوبد.
دين از خواندن و آموختن مي گويد و «كتاب» را بوستان مؤمن مي خواند و تلويزيون كمترين جايي براي كتاب باز نمي كند و در همان حال بهترين ساعت را در بهترين شبكه و با برترين امكانات به چيستي و چرايي چگونه زمين خوردن «فلان بازيكن درجه سه فوتبال» در زمين بازي اختصاص مي دهند و زمين و زمان را به هم مي دوزد كه چرا و چگونه؟
استدلال حضرات مسئول و برنامه ساز هم جالب است. «مردم همين را مي خواهند و مخاطب دارد»! اولا «مردم» اين را نمي خواهند مگراينكه مردم را صرفا درمحدوده خيابان هاي شمال تهران فرض كنيم و نه در سراسر ايران!
ثانيا بر فرض غلط كه اين خواسته مردم باشد مگر وظيفه رسانه صرفا دميدن در شيپور خواسته هاي مردم- هرچه كه باشد بي توجه به درستي و نادرستي آن- است؟ مگر رسانه وظيفه هدايت و تربيت ذهن و دل و ديده مردم را ندارد؟ مگر قرار نبود صدا و سيما «دانشگاه» عمومي باشد؟
متأسفانه بايد گفت صداوسيماي ما هنوز كاملا نتوانسته تجليگاه آرمان هاي فكري امام و امت باشد
بار ديگر در سخن نغز و پرمغز سيد شهيدان اهل قلم درباره ماهيت و كاركردهاي ذاتي و تصرف در رسانه فراگير تلويزيون تأمل و تدقيق كنيم تا شايد دريابيم و دريابند كه مشكل اصلي و ريشه اي مديران و سياست گذاران و برنامه سازان و بدنه اجرايي تلويزيون ما از كجا ناشي مي شود.
آنجا كه مي گويد در هنگام استفاده از اين رسانه ها- و ساير ابزار تكنولوژيك- باز هم خواه ناخواه با اين حقيقت رو به رو مي شويم كه اگر يك معرفت عميق حكيمانه نسبت به ماهيت اين ابزار، چراغ راه كاربرد آنها نباشد، بلاترديد از عهده استخدام اين وسايل براي صورت ها و معاني و پيام هاي منشأ گرفته از تفكر مستقل خويش بر نخواهيم آمد.

 



به بهانه برپايي قهوه خانه سنتي در تالار وحدت
يك ضرورت در عرصه تئاتر

سيدعلي تدين صدوقي-منتقد بين المللي تئاتر
همزمان با برگزاري پانزدهمين دوره جشنواره تئاتر آئيني و سنتي برنامه اي ويژه با عنوان قهوه خانه سنتي در تالار وحدت برگزار مي شد كه به دليل استقبال مردم، پس از جشنواره و تا اواسط ماه مبارك رمضان نيز ادامه يافت.
اما اين محفل، با آنچه به عنوان قهوه خانه سنتي در جامعه امروز ما باب شده كاملا متفاوت بود؛ هر شب پس از اذان، افطاري مختصري به مدعوين داده مي شد. چاي خوش طعم قهوه خانه نيز تا انتهاي برنامه برقرار بود. در اين قهوه خانه برنامه هاي اعتقادي، مذهبي، سنتي و آئيني مثل نقالي، شاهنامه خواني، مولودي خواني، مدح و منقبت حضرت رسول الله(ص) و ائمه اطهار(ع) و بسياري برنامه هاي ديگر كه برخي از آن ها در حال فراموشي هستند اجرا شد. در اين برنامه ها احاديثي از معصومين، قصص قرآني، پندها و اندرزهاي ديني و ادبي و نمايش هايي در برگيرنده مفاهيم مردانگي و جوانمردي، محبت و دوستي، ايمان و اعتقادات مذهبي، ميهن دوستي و مبارزه با دشمنان دين و مذهب و وطن، پرهيز از بدي و ناراستي و نادرستي و بسياري ديگر از ارزش هاي اسلامي، انساني و ايراني به مخاطب ها عرضه مي شد.
همچنين در شب هاي قدر، حال و هواي قهوه خانه نيز متناسب با اين شب ها تغيير كرد. به مناسبت شب هاي قدر و شهادت مولاي متقيان اميرالمومنين(ع) برنامه هاي گوناگوني از اقصي نقاط ايران و حتي كشورهاي مسلمان همسايه مانند افغانستان، تاجيكستان و... به اجرا درآمد. مراسم سوگواري در قالب سنت هاي ديني و مذهبي در عرصه هنرهاي نمايشي برگزار شد. همه اين برنامه ها باعث شدند كه اين محفل تبديل به الگويي درست و حقيقي از قهوه خانه سنتي با معيارهاي فرهنگ اسلامي و ايراني شود.
اما قابل توجه ترين ويژگي اين قهوه خانه سنتي متفاوت، حضور پررنگ جوانان و نوجوانان بود. به همين دليل برگزاري چنين برنامه اي مي تواند يك حركت فرهنگي در جهت مقابله با هجمه هاي فكري و ضدفرهنگي دشمنان بيگانگان باشد. دشمناني كه سال هاست با صرف هزينه هاي گزاف و برنامه ريزي هاي گوناگون نوك پيكان تهاجمشان را به سوي مردم و به خصوص جوانان و نوجوانان ما گرفته اند.
اين قهوه خانه و مراسم و برنامه هايش با هزينه اي بسيار ناچيز اما با برآيندي پربار و نتيجه اي مطلوب، تاثير بسزايي در راستاي اهداف فرهنگي نظام داشت. به همين دليل بايد از چنين برنامه هايي حمايت شود تا برپايي آن ها در تمام طول سال برگزار و در سطح شهرها و استان هاي كشور گسترش يابد. به جاي آنكه مثلا براي يك نمايش چندميليون تومان هزينه شود تا با حدود 300اجرا، جمعيت محدودي از آن بهره مند گردند. به خصوص اينكه براي بعضي از نمايش ها بيش از 100 و حتي 200 ميليون تومان هزينه مي شود. اين در حالي است كه با يك برآورد منطقي با هزينه اي به مراتب كمتر از اين، مي توان اين قهوه خانه سنتي را براي تمام سال برقرار كرد. در اين صورت و مطمئنا نتايج فرهنگي خوبي نصيبمان خواهد شد.

 
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14