(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 28 شهریور 1390- شماره 20027

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
11 مشخصه خط امام
ضرورت رعايت اولويت ها در امر به معروف و نهي ازمنكر

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
11 مشخصه خط امام

اهميت تشخيص تكليف اهم و مهم
روزي در همين كشور ما، مبارزات ضدّ استعماري و ضدّ استبدادي و ضدّ دستگاه كفر و طاغوت، مطرح بود؛ اما بعضي، اين تكليف را تشخيص نمي دادند و به كارهاي ديگر چسبيده بودند. احياناً اگر كسي تدريسي داشت، اگر تأليفي داشت، اگر يك حوزه كوچك تبليغي داشت، اگر هدايت جمع محدودي از مردم در كارهاي ديني برعهده او بود، فكر مي كرد اگر به آن مبارزه بپردازد، آن كارها معطل خواهد ماند! مبارزه به آن عظمت و به آن اهميت را ترك مي كرد، براي اين كه از اين كارها باز نماند! يعني اشتباه در شناختن آنچه لازم بود، آنچه مهم بود و آنچه اهمّ بود.
بيانات در ديدار علما و روحانيان ـ 7/5/71
يازده مشخصه ي خطّ امام
من رئوس مطالبي را در خصوصيات اين خط و اين جهت گيري ـ كه ما به آن «خطّ امام» مي گوييم و مشخّصه حركت نظام جمهوري اسلامي در ده سال حيات با بركت امام بوده است ـ عرض مي كنم: خطّ امام، يعني آن مسلك و سلوك حكومتي امام امّت. يعني چيزي كه تفسيركننده نظام جمهوري اسلامي است. جمهوري اسلامي، مي تواند با جهت گيريهاي مختلفي تحقّق يابد. آنچه كه اين جهت گيريها را به صواب نزديك مي كند و مورد قبول و اعتقاد امام رضوان الله تعالي عليه بوده است، اينهاست:
اوّل، ايستادگي در برابر تحميل و نفوذ قدرتهاي خارجي و نداشتن سر سازش با اين قدرتها. اين، اوّلين مشخّصه حركت امام بزرگوارماست.
دوم اهتمام به تعبّد وعمل فردي و ايستادگي در برابر سلطه شيطان نفس و وسوسه هاي نفساني. اين دو مطلب بزرگ و اين دو ميدان مبارزه را، امام از هم جدا نمي كردند و در صحنه اجتماع و سياست، در مقابل شيطان بزرگ و شيطانهاي قدرت مي ايستادند. در صحنه روان آدمي و درون وجود انسان، امام با نفس مبارزه مي كردند و اصرار بر تعبّد و عمل اسلامي و فردي و شخصي داشتند.
سوم، اهميت دادن به توانايي ملّتها و «اصل» دانستن آنها بود. امام با ملّتها سخن مي گفتند و معتقد بودند كه تحوّلات بزرگ عالم، اگر به دست ملّتها انجام گيرد، غير قابل شكست است و ملّتها مي توانند در دنيا تحوّل ايجاد كنند و محيطهاي خودشان را عوض نمايند.
چهارم، اصرار بر وحدت مسلمين و مبارزه با تفرقه افكني استكبار.
پنجم، اصرار بر ايجاد روابط سالم دوستانه با دولتها؛ مگر استثناهايي كه هركدام استدلالي قوي پشت سرش بود. امام به ماياد دادند كه جمهوري اسلامي، در سطح عالم مي تواند و بايد از روابط سالمي با دولتها برخوردار شود. البته رابطه با امريكا مردود است؛ به سبب اين كه آمريكا يك دولت استكباري و متجاوز و ظالم است و با اسلام و جمهوري اسلامي در حال معارضه و محاربه است. ارتباط با رژيم صهيونيستي و نيز ارتباط با رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي58 مردود است؛ اما رابطه با بقيه دولتها، بسته به مصالح نظام جمهوري اسلامي است و اصل برايجاد ارتباط است.
ششم، اصرار بر شكستن حصار تحجّر و التقاط در فهم و عمل اسلامي و التزام به اسلام ناب. هم تحجّر، از ديدگاه امام ـ در بيان و عمل ـ مردود بود، هم التقاط.
هفتم، نقش محوري دادن به نجات محرومين و تأمين عدالت اجتماعي. هميشه، مردم در چشم امام، «اصل» بودند. در منطق و در خطّ حكومتي امام امّت، محرومان و مستضعفان محور تصميم گيريها محسوب مي شدند و همه فعّاليتهاي اقتصادي و امثال آن، بر محور نجات محرومين از محروميتها بود.
هشتم، توجّه ويژه به مبارزه با رژيم اشغالگر قدس و رژيم غاصب صهيونيستي بود. مبارزه با اسرائيل، جايگاه خاصّي در منطق امام
ـ در راه و رسم حكومتي ـ داشت. از اموري كه در نظر امام امّت به هيچ وجه براي ملّتهاي مسلمان قابل اغماض نبود، مبارزه با صهيونيستها بود؛ چون امام بزرگوار، نقش ويرانگر و مخرّب اين رژيم تحميلي را از سالها پيش از پيروزي انقلاب، به درستي تشخيص داده بودند.
نهم، حفظ وحدت ملي و ايجاد يكپارچگي در ميان ملّت ايران و اصرار بر مقابله و مبارزه با هر شعار تفرقه افكنانه.
دهم، حفظ مردمي بودن حكومت و ايجاد رابطه با مردم و حفظ ارتباط با آنها. لذا امام، هم به مسئولين سفارش مي كردند كه «از مردم جدا نشويد؛ با مردم باشيد؛ زيّ مردم را داشته باشيد؛ به فكر مردم باشيد» و خلاصه، رابطه را از طرف مسئولين تأمين مي كردند، هم متقابلاً به مردم سفارش مسئولين و دولتها را مي كردند. يعني امام با كساني كه ارگانهاي نظام و دولت را تضعيف مي نمودند، به نحوي از انحا مقابله مي كردند.
يازدهم، اصرار بر سازندگي كشور و تحويل يك نمونه عملي از كشور و جامعه اسلامي به جهان، كه در ماههاي آخر عمر با بركت امام، جايگاه مهمّي داشت. بر اين اصرار داشتند كه كشور بايد از لحاظ اقتصادي، از لحاظ كارهاي زير بنايي و از لحاظ موارد در آمد، بازسازي شود و براي مردم، نمونه اي عيني و عملي از سازندگي اسلامي ارائه گردد.
آن مواردي كه به اعتقاد بنده رئوس و خطوط اصلي بينش امام و سلوك عملي و حكومتي ايشان بود، اينهاست.
بيانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام ( ره ) ـ 14/3/71
استكبار و تحميل مبارزات به ملّت ايران
يك وقت است كه كشوري فاقد مردم است و يا مردم بي فرهنگي دارد. بديهي است كه تصرّف آن كشور براي استعمارگران آسان است. اما يك وقت كشوري برخوردار از مردمي با فرهنگ و با ادّعاست كه براي خودشان شخصيّت و سابقه اي قائلند. آن وقت ديگر ورود استعمار به آن كشور، چندان بي دردسر نيست؛ چرا كه از طرف مردم آن كشور، عليه استعمارگران، مبارزه اي به وجود مي آيد. عاملي كه ما امروز به آن «استكبار» مي گوييم، مبارزه مذكور را بر ملّت ايران تحميل كرد. در گذشته، وقتي كه استكبار وارد كشوري مي شد، به شكل استعمار مستقيم مي آمد و آن كشور را قبضه مي كرد. اما امروز، از طرق پيشرفته تري براي تسلّط و تصرّف ملّتها و منابعشان استفاده مي كند. بنابراين، مبارزه اي كه ملّت ايران در طول صد و پنجاه سال يا بيشتر، با كشورهاي استعمارگر داشت ـ از «مبارزه تنباكو» بگيريد تا قضاياي بعدي و نهضت ملي و تا مبارزات امروز ملّت ايران با سياستهاي استكباري و با امريكا و با ديگران ـ همه و همه از مبارزاتي است كه بر مردم ما تحميل كرده اند. والّا اگر ملّت ايران را رها مي كردند و او را راحت مي گذاشتند تا خودش به كار خودش، به كشور خودش، به منافع خودش و به منابع خودش برسد، ممكن بود چنين مبارزه اي به اين شكل پيش نيايد. آنها اين مبارزه را بر ملّت ايران تحميل كردند. امروز هم، آنها متعرّض و متجاوزند.
بيانات در ديدار ارتشيان، به مناسبت « روز ارتش » ـ 24/1/73
ذلّت حكومتهاي سابق در برابر استكبار و استعمار
شما ملاحظه كنيد كه روزگاري نه چندان دور، در اين تهران مركز كشور، حكومتي بر سر كار بوده است كه شاه آن وقتي مي خواست
نخست وزيري براي خود انتخاب كند، اوّل از امريكاييها مي پرسيد: شما موافقيد من فلاني را انتخاب كنم يا نه؟ وقتي مي خواست مدير شركت نفت يا وزير دفاع و يا رئيس ستاد ارتش را عوض كند ـ «زيد» را بردارد و «عمرو» را بگذارد ـ از سفير امريكا خواهش مي كرد كه «شما يك تك پا به محلّ اقامت من تشريف بياوريد تا ببينيم سياست شما با چنين تعويضهايي مخالفت دارد يا ندارد؟» به معني ساده تر، از آنها كسب تكليف مي كرد! استكبار هم عادت به تعارف كردن ندارد كه تا ببيند طرف كوتاه آمد، بگويد: «ببخشيد! ما با شما عرضي نداريم.» هرگز اين طور نيست! شما در مقابل استكبار و استعمار، هر چه بيشتر خم شويد، بيشتر فشار وارد مي كند. اگر سرتان را پايين آوريد، فشار خود را راحت تر وارد مي كند تا به سجده بيفتيد! وقتي هم در مقابلش به خاك افتاديد و سجده كرديد، پايش را محكم روي شما مي گذارد! اين، خاصيت قدرتهاي استكباري و متجاوز است.
باري؛ آنها در مقابل چنان شاهي، كه چنين كسب تكليف مي كرد، گاهي مي گفتند: «عيبي ندارد. اگر شما فلان كس را به فلان سمت منصوب كنيد ما حرفي نداريم و موافقيم.» البته، گاهي هم با انتصابهاي او مخالفت مي كردند و نمي گذاشتند هر كس را كه دلش مي خواست عزل و يا نصب كند! فكرش را بكنيد! چنان حكومتي، تا پانزده سال پيش در اين كشور و در اين شهر تهران حاكميت داشته است!
خوب؛ در هنگامه تسلّط چنان حكومتي بر ايران، نفت اين مملكت، فولاد اين مملكت، زغال سنگ اين مملكت، منابع اين مملكت، كشاورزي اين مملكت، دانشگاه اين مملكت و ارتش اين مملكت، چه وضع و حالي داشت و در خدمت چه كسي بود؟ بديهي است كه در خدمت آن قدرت مستكبر و زورگو بود. البته آن زورگو هم هميشه يك كشور استكباري نبود. تا مدّتي انگليسيها بودند. بعد كه امريكاييها به عنوان يك قدرت تازه نفس و پولدار و جوان، وارد ميدان شدند، آن رقيب پير قديمي و كهنه را بيرون انداختند و خودشان همه كاره اين جا شدند.
در چنين وضعيّتي، انقلاب پديد آمد و آن حكومت نوكر مخلص حلقه به گوش ارادتمند «هرچه شما بفرماييد» را بيرون انداخت و حكومتي بر سر كار آورد كه سر تسليم در مقابل فلك هم خم نكرد و نمي كند. حكومتي را كه انقلاب بر سر كار آورد، حتّي براي يك لحظه هم در مقابل دو ابرقدرت امريكا و شوروي تسليم نشد.
بيانات در ديدار ارتشيان، به مناسبت « روز ارتش » ـ 24/1/73
پاورقي

 



ضرورت رعايت اولويت ها در امر به معروف و نهي ازمنكر

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
احتمال دارد دولت اسلامي از دسيسه هاي دشمنان باخبر باشد و توان مقابله با آنان را نيز داشته باشد، ولي در اين زمينه اقدامي صورت ندهد. در اين شرايط واجب است خود مردم براي دفع خطر اقدام كنند و براي مقابله با چنين توطئه هايي طرح بريزند و براي اجراي آن تصميم بگيرند. اگر اين اقدام مردم موقتا ضرر اقتصادي براي جامعه دربر داشته باشد، بعدها اين ضرر جبران خواهد شد. به هر حال، اين امري واجب است كه متأسفانه نمونه ها و جوانب آن به درستي بررسي و تدقيق نشده است. بنابراين هرگاه خطري از سوي دشمنان خارجي يا داخلي در يكي از زمينه هاي حيات اجتماعي، جامعه اسلامي را تهديد كند، بر مردم مسلمان واجب است كه با استفاده از علم عالمان، متخصصان و صاحبان تجربه، تصميم قطعي براي مقابله با آن خطر را اتخاذ كنند، و نقشه هاي دشمنان را خنثي سازند.
3. ضرورت رعايت اولويت ها در اجراي امر به معروف و نهي از منكر
يكي از آفاتي كه ممكن است هر يك از ما در اجراي امر به معروف و نهي از منكر دچار آن شويم، اين است كه شيطان از غفلت ما استفاده كرده، مسائلي را كه چندان اهميتي ندارد، براي ما بزرگ جلوه مي دهد و توجه ما را به آنها جلب مي كند تا از مسائل مهم تر غفلت كنيم. اين نكته، مهم است كه هر كس در زندگي خود ممكن است بارها مشاهده كرده باشد. اشخاص متديني بوده اند كه هم برخوردار از علم و تقوا بوده اند، اما در اين گونه مباحث، بر مسائلي تأكيد مي كردند كه اهميت چنداني نداشت و از ديگر سو، اشتغال به آن مباحث، آنان را از پرداختن و توجه به مسائل اصلي باز مي داشت.
اين نكته، پيش از انقلاب، بسيار شايع بود؛ مثلا يكي از روحانيان وارسته و عالي مقام، در آن زمان در منبر خود صحبت از مسائلي مي كرد كه اهميت چنداني در آن زمان نداشت و طرح برخي مسائل از ايشان در آن مقطع تعجب انگيز بود. مهم ترين مسئله اي كه آن شخص، به آن اهميت مي داد، مسئله ريش تراشي بود. او مصمم به امر به معروف و نهي از منكر بود، اما گويا در عالم هيچ حرامي جز ريش تراشي وجود ندارد. هر كس پيش او مي آمد، به سبب تراشيدن ريش او را مذمت مي كرد و گاهي با خواندن روايت يا بيان تشبيهات زننده اي، طرف مقابل را به كلي از خود مي راند. بر فرض كه تراشيدن ريش، حرام قطعي هم باشد، اما آيا در مقام امر به معروف و نهي از منكر، اهميت اين معصيت از ديگر معاصي در آن زمان بالاتر بوده است؟!
ترديدي نيست كه بايد در امر به معروف و نهي از منكر، هر حرامي را به اندازه اهميتش در نظر گرفت و اين گونه نباشد كه از بسياري گناهان كبيره كه در جامعه اتفاق مي افتد، غفلت شود و تنها به معصيتي توجه شود كه اهميت آن كمتر از آنهاست. براي نمونه، روا نيست كه با وجود آن همه انحرافات فكري و عقيدتي در جامعه، كسي آنها را ناديده انگارد و تمام هم خود را صرف مسئله كوچكي كند كه در مقابل آن مفاسد و انحرافات، هيچ شمرده مي شود. متأسفانه نه تنها در گذشته برخي بزرگان ما به اين نكته توجه نداشتند، هم اكنون نيز برخي دلسوزان اسلام، كه حتي از معلوماتي در سطح عالي برخوردارند و در مراتب بالاي تقوا هستند، وقتي درصدد امر به معروف و نهي از منكر برمي آيند، مسائل مهم را به حال خود وامي گذارند و به سراغ مسائلي مي روند كه اهميت آنها بسيار كمتر است؛ براي نمونه، مطرح كردن مفاسد در جامعه با عالي ترين سطوح مسئوليت كشوري و درخواست اصلاح جامعه، تذكر به نمايش عكس هاي زنان سربرهنه در تلويزيون به منظور جلوگيري از ادامه پخش آنها، تا زمينه گناهان كبيره در جامعه از بين رود، و مصاديقي از اين دست، مي تواند نمونه هايي از مسئوليت سنگين در جلوگيري از ارتكاب معاصي در جامعه باشد. اما باز هم بالاتر از اين، آنجاست كه از بالاترين مسئولان اجرايي كشور خواسته شود كه جلوي گسترش روزافزون انحرافات عقيدتي و شبهاتي كه سبب كفر جوانان كشور مي شود، گرفته شود. كار، در مقاطعي از عمر نظام اسلامي، به آنجا كشيد كه برخي به ضروري ترين مسائل دين، شبهه وارد كردند و در روزنامه ها، مجلات و رسانه هاي گروهي ديگر، ضروريات اسلام را به استهزا گرفتند. اهميت اين انحراف، از نمايش يك عكس زن سربرهنه در تلويزيون بسيار بيشتر است.
بنابراين كساني هستند كه واقعا صاحب فضل اند، از مسائل فقهي به خوبي آگاه اند؛ و قصد خدعه، فريب دادن، تقدس مآبي و ظاهرسازي ندارند، بلكه در حقيقت، در پي اجراي امر به معروف و نهي از منكر و آگاه كردن مسئولان به مفاسد موجود در جامعه اند، ليكن ذهنشان تنها مشغول مسائل كم اهميت تر است و توجه ندارند كه چه خطرهاي بزرگ تري در جامعه وجود دارد. از اين روي تا در تلويزيون فيلم نامناسبي به نمايش درآيد، صدايشان بلند مي شود، اما زماني كه برخي مطبوعات و رسانه هاي گروهي كشور، به نشر مطالبي مي پردازند كه زمينه انكار خدا، وحي، عصمت انبياء و ائمه اطهار(ع) و معاد را توسط جوانان فراهم مي سازد، سكوت مي كنند. گويا از نظر ايشان، معصيت در همين نواختن و گوش دادن موسيقي و نمايش صحنه هاي بي حجابي خلاصه مي شود. آفتي كه ذكر گرديد، بدترين چيزي است كه در اجراي امر به معروف و نهي از منكر توسط بزرگان مي توان آن را تصور كرد. اگر اين مطلب را تحليل كنيم، نبايد هيچ بعيد بدانيم كه شياطين جن يا انس، و يا هر دو، زمينه هايي فراهم مي كنند كه توجه بزرگان ما معطوف به يك سلسله مسائل جزئي شود تا از مسائل اصلي غفلت كنند و آنها بتوانند هدف خود را، بدون اينكه حساسيتي در جامعه به وجود آيد، پيش برند.
از اين آفت نبايد ساده گذشت؛ چرا كه آسيب شديدي را به جامعه اسلامي وارد مي كند. همچون يك طبيب كه وقتي متوجه مي شود بيمار او چندين مرض دارد، اول بايد آن مرض اساسي را كه كشنده است و ممكن است خطر زيادي بيافريند، علاج كند. اگر بيمار سردردي هم داشته باشد، مي توان بعد از اين هم معالجه كرد؛ اما نمي توان از مرض مهلكي گذشت كه اگر به درمان آن نپردازد، بيمار را با خطر مرگ روبه رو مي سازد. پس با وجود آن بيماري مهلك و پيش از درمان آن، نوبت به درمان مرض كم اهميت تر نمي رسد. طبيبان مشكلات اجتماعي نيز بايد براي درمان جامعه اولويت سنجي كنند؛ چون تمام مسائل جامعه را نمي توان با هم و در يك زمان اصلاح كرد. بنابراين پس از شناخت ضعف هاي موجود در يك جامعه، بايد براي برطرف كردن آنها اولويت سنجي كرد.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14