(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 13 مهر 1390- شماره 20040

انقلابي هاي فرسوده و پشيمان چه مي گويند؟
نگاهي به روابط سازمان ملل و جمهوري اسلامي ايران
به نام امنيت به كام قدرت
پيامدهاي بيداري اسلامي براي رژيم صهيونيستي



انقلابي هاي فرسوده و پشيمان چه مي گويند؟

«پشت اين لبخندها و وعده ها، توطئه و خيانت نهفته است. راه حل خود را خود با بهره گيري از سرچشمه فياض اسلام به دست آوريد و نسخه هاي بيگانه را به خودشان پس دهيد.» اين جملات، توصيه هاي رهبر انقلاب اسلامي به ملت هاي مسلمان منطقه است كه در راه انقلاب و تشكيل حكومت جديد قدم گذاشته اند. اما چرا نبايد به نظام سلطه اعتماد كرد؟ يادداشت زير اين موضوع را بررسي مي كند.
نهي مسلمانان از برقراري پيوندهاي دوستانه با كفار و نيز عمل نكردن بر وفق مراد آنان، از مهم ترين دستورهاي سياسي آيين اسلام به شمار مي آيد. پروردگار متعال در فرازهاي متعددي از كلام وحي به پيروان خود در مورد دوستي با كافران هشدار داده و اين اقدام را موجب قطع جريان حمايت هاي الهي از ايشان دانسته است. مسلمين بايد از ميان ولايت كفار و ولايت خداوند يكي را برگزينند و در صورت پيروي از اهواء كافران، لاجرم از زيرسايه ولايت و نصرت الهي خارج خواهندشد: «و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذي جائك من العلم مالك من الله من ولي ولانصير»1
دليل اين مسئله آن است كه كافران هرگز خيرخواه مسلمانان نيستند و به خاطر كينه عميقي كه نسبت به اهل حق دارند، از هيچ تلاشي براي تضعيف اسلام فروگذار نمي كنند: «لا يالونكم خبالا و دوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفي صدورهم اكبر»2 همچنين به استناد قرآن كريم، حد نهايت مطالبه آنان از مسلمين، تبعيت از مرام و مسلك ايشان است كه در حكم پذيرش سرپرستي طاغوت و شرك به پروردگار متعال محسوب مي شود؛ «و لن ترضي عنك اليهود ولا النصاري حتي تتبع ملتهم»3
با اين حساب، هرگونه نرمش و مداهنه در برابر كفار و تن دادن به هوس ها و زياده خواهي هاي آنان درشريعت مبين اسلام ممنوع است و سبب از دست رفتن صلاحيت دريافت امدادهاي غيبي الهي مي گردد.
اين افراد تلاش بسياري را با هدف عادي سازي مناسبات ايران با غرب و به ويژه با آمريكا به كار بستند. رهبرمعظم انقلاب اما در بيانات خود آنان را عده اي انقلابي فرسوده پشيمان خواندند كه به دلايل گوناگون، زندگي راحت و سازش را ترجيح داده اند يا رقصيدن به ساز دشمن را عيب نمي دانند.
از ابتداي شكل گيري نظام جمهوري اسلامي، رهبران انقلاب- حضرت امام خميني(ره) و حضرت آيت الله خامنه اي- بر مبناي همين منطق روشن قرآني سياست آشتي ناپذيري با كفار را پي گرفته اند و حتي در كوران مشكلات و بحران ها نيز حاضر به عدول از آن نشده اند. اصولا جمهوري اسلامي به واسطه ماهيت ارزشي خود نمي تواند دوستي با كافران را برتابد و چنين اقدامي به منزله مرگ ارزش هاي انقلاب و نهي شدن نظام از جوهره انقلابي اش خواهد بود.
البته در طول تاريخ حيات انقلاب اسلامي همواره شاهد بوده ايم كه برخي از سياسيون با اتخاذ رويكردي عمل گرايانه، راهبرد مدارا و نرم خويي و برقراري روابط حسنه با كفار را دنبال مي كردند. به زعم ايشان چون كشورهاي نظام سلطه بيشترين قدرت و ثروت جهاني را در اختيار دارند، مقاومت در برابر آنها ثمربخش نخواهد بود و لذا براي پيشرفت و كسب وجهه و اعتبار در محيط بين الملل و مصون ماندن از تهديدات ابرقدرت ها، چاره اي جز كرنش، عقب نشيني و كوتاه آمدن در برابر آنان نيست.
اين افراد تلاش بسياري را با هدف عادي سازي مناسبات ايران با غرب و به ويژه با آمريكا به كار بستند. رهبر معظم انقلاب اما در بيانات خود آنان را عده اي انقلابي فرسوده پشيمان خواندند كه به دلايل گوناگون، زندگي راحت و سازش را ترجيح داده اند يا رقصيدن به ساز دشمن را عيب نمي دانند4.
رهبر معظم انقلاب در رد مدعاي طرفداران سازش با كفار نيز مي گويند: «اين جور نيست كه حالا ما چون ايستادگي كرديم، چون استقامت به خرج داديم، بگوييم اينها را سرلج آورديم؛ نه. يك روزي در خطابه هاي مسئولين مان مناقب آمريكا ذكر مي شد. همان روزها رئيس جمهور وقت آمريكا با سبكسري تمام، ايران را به عنوان محور شرارت معرفي كرد. [...] هر وقت ما كوتاه آمديم، يك خرده اي سست برخورد كرديم، آنها پرروتر شدند.»5
بايد توجه داشت كه پافشاري رهبر معظم انقلاب بر شعارها و مباني انقلاب، ريشه در اصول اساسي شريعت اسلام دارد و كاملاً مبتني بر منطق كلام وحي است. ايشان اين رويه را موجب افزايش عزت جمهوري اسلامي در سطح جهاني مي دانند و نه صرفاً يك تعارف و مبالغه.
خداوند متعال صراحتاً به كساني كه از رهگذر برقراري پيوند دوستي با كفار به دنبال كسب عزت هستند، گوشزد مي كند كه سخت در اشتباهند، زيرا عزت به تمام معني از آن خداست و طالبان عزت بايد آن را در بارگاه الهي جست وجو كنند: «الذين يتخذون الكافرين أولياء من دون المؤمنين أيبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعاً»6 حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در تفسير اين آيه مي فرمايند: «هر كس از غير خدا عزت جويد، آن عزت «ظاهري» وي را هلاك و نابود خواهد ساخت.»7
براين اساس تلاش كشورهاي اسلامي براي تحكيم و تعميق مناسبات با كافران به منظور افزايش عزت و وجهه بين المللي يك خطاي فاحش و بدفرجام خواهد بود. اين مسئله در برهه كنوني كه شاهد خروشيدن امواج بيداري اسلامي و پيدايي حالت برانگيختگي و آگاهي در امت اسلامي هستيم، اهميتي دوچندان مي يابد. امروز ملت هاي مسلمان منطقه مطالبه رجعت به ميراث غني ارزش هاي اسلامي را فرياد مي زنند. پس بايد از اشتباهات فاحش تاريخي قرون گذشته برحذر باشند.
تجربه بسيار درس آموز سرنوشت مشابه ديكاتورهاي مشهور خاورميانه، از پهلوي گرفته تا صدام، بن علي، مبارك و قذافي، براي همگان به روشني اثبات نموده كه ابرقدرت ها هيچ تعهدي در قبال نوكران جيره خوار خود در نقاط مختلف جهان ندارند، بلكه آنان را تنها وسيله تأمين منافع استعماري خود قرار مي دهند و به محض اين كه احساس كنند اين مهره هاي سوخته ديگر قادر به انجام وظايف پيشين نيستند، دست از حمايت آنان كشيده و آنها را در تنهايي و انزوا رها مي كنند.
از همين رو است كه رهبر انقلاب اسلامي در اجلاس بيداري اسلامي در مورد اعتماد به قدرت هاي غربي هشدار مي دهند:
«هرگز به آمريكا و ناتو و به رژيم هاي جنايتكاري چون انگليس و فرانسه و ايتاليا كه زماني دراز سرزمين شما را ميان خود تقسيم و غارت كردند، اعتماد نكنيد. به آنها سوءظن داشته باشيد و لبخند آنها را باور نكنيد. پشت اين لبخندها و وعده ها، توطئه و خيانت نهفته است. راه حل خود را خود با بهره گيري از سرچشمه فياض اسلام به دست آوريد و نسخه هاي بيگانه را به خودشان پس دهيد.»8
به شهادت قرآن كريم، بدخواهي كافران براي مسلمين يك اصل بلااستثنا است كه بايد همواره مدنظر رهبران كشورهاي اسلامي باشد. اكنون كه جهان اسلام در آستانه يك تحول عظيم و بي سابقه قرار دارد، لازم است كه سياسيون، نخبگان و اهل فكر با عبرت گيري از تجربيات تلخ تاريخي بكوشند تا بار ديگر در دام مكر و خدعه كفار گرفتار نيايند و با سوءظن به اقوال و افعال ابرقدرت ها، مشت آهنين آنها را در زير دستكش مخملين ايشان مشاهده كنند.
بي شك پرهيز از دوستي و همكاري با كفار و نيز توكل و اعتماد راسخ به تأييدات الهي، همان طور كه رهبر فرزانه انقلاب گفتند، دستورالعمل كامل و كارسازي است كه مي تواند ضامن تداوم انقلاب اسلامي و ديگر انقلاب هاي ملل مسلمان در منطقه و جهان باشد.
منبع: پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب اسلامي
پي نوشت:
1- سوره بقره، آيه 120
2- سوره آل عمران، آيه 118
3- سوره بقره، آيه 120
4- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار مسئولان نظام، 16/5/1390
5- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار دانش آموزان، 12/8/1388
6- سوره نساء، آيه 139
7- «من اعتز بغيرالله أهلكه العز»، ميزان الحكمه، جلد 3، ص 443
8- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در اجلاس بين المللي بيداري اسلامي، 26/6/1390

 



نگاهي به روابط سازمان ملل و جمهوري اسلامي ايران
به نام امنيت به كام قدرت

مصطفي انصافي
هنگامي كه جنگ جهانگير دوم پس از كشته شدن ميليون ها نفر و آوارگي تعداد بي شماري از مردم كشورهاي مختلف و ويراني هاي بسيار به پايان رسيد قدرت هاي غالب، ظاهرا براي حل مشكلات جامعه بشري و نيل به آرزوهاي تاريخي براي دستيابي به صلح و امنيت و برابري، سازوكاري را به جهت مديريت بحران ها و جلوگيري از تجاوزات احتمالي و جنگ و خونريزي ها پايه گذاري كردند. سازمان ملل را با تبليغات وسيع تشكيل دادند كه بارقه اميد در دل ملل مختلف كه از جنگ جهاني آسيب فراوان ديده بودند ايجاد كرد ولي متاسفانه قدرت هاي پيروز جنگ و در راس آنها ايالات متحده با چيدمان غلط نهادها و سازمان ملل به ويژه تركيب ناعادلانه شوراي امنيت كه مهم ترين ركن اجرايي سازمان ملل است با رسميت دادن به عضويت دائمي و حق وتو پنچ قدرت بزرگ كه خود را فاتح جنگ مي دانستند و ناديده گرفتن زحمات و نقش ديگر ملل و بهايي كه ديگران براي اين پيروزي پرداخت كردند، اين آرزوي نيل به صلح ديري نپاييد كه رو به زوال رفت و سازمان به اصطلاح ملل كه قرار بود جايگاه اصلي حضور همه ملل و محصول اراده جمعي آنها باشد از روند خود خارج شد از راه راست منحرف و به ابزاري براي قدرت هاي بزرگ بدل شد تا سلطه استعماري دوباره خود را ادامه دهند و با تقسيم جهان خود عملا جهان را به دو بلوك شرق و غرب، سالها منابع عظيم كشورهاي مختلف را غارت نمودند. با فروپاشي شوروي سابق، آمريكا كه خود را پيروز جنگ سرد مي ديد با آرزوي نيل به جهان تك قطبي، خود را بدون رقيب و در عرصه جهاني يكه تاز ميدان مي ديد. استكبار جهاني و در راس آن آمريكا استعمارنو را با شعارهاي جهاني سازي و آزادي و حقوق بشر و جريان آزاد اطلاعات سعي بر غلبه و هژمون نمودن ارزش هاي ليبرال دموكراسي غرب بر سراسر جهان و از بين بردن و هضم فرهنگ هاي ساير ملل در خود نمودند، آمريكا خود را مالك اين دهكده جهاني مي داند و قدرت هاي ديگر را اگر موافق و در جهت منافع آمريكا باشند به عنوان كدخداي اين دهكده براي حفظ و تداوم منافع كارتلها و تراست هاي چندمليتي در بخش هاي مختلف جهان براي انجام وظيفه مي گمارد. در طول اين سال ها تلاش هاي زيادي براي اصلاح در ساز و كارهاي سازمان ملل به ويژه شوراي امنيت انجام شده است از جمله تلاش هاي جنبش عدم تعهد، گروه 77 و گروه 15 ولي هنوز نتوانسته اند وضعيت ناعادلانه حاكم را تغيير دهند. سازمان ملل كه براي ايجاد امنيت و صلح در جهان تاسيس شد ولي متاسفانه پس از چيزي حدود شصت سال علي رغم پيشرفت علم و فناوري و تكنولوژي و افزايش ثروت و گسترش ارتباطات و رسانه هاي جمعي بشر امروز كماكان احساس ناامني مي كند و ناامني در اشكال مختلف بشريت را تهديد مي كند، امروز نه تنها آفريقا و آسيا با بحران امنيت و فقر گريبانگير هستند بلكه مردم مغرب زمين نيز ديگر احساس آرامش در بعد اجتماعي و سياسي و حتي تغذيه و معيشت خود را ندارند.
اساسا بايد گفت اين وضعيت حاصل بي عدالتي در نظم جهاني و ترتيبات بين المللي است. تا وقتي كه چند قدرت بزرگ براساس منافع خود، كه منافع ملت نيست بلكه تنها منافع قشر قليلي از صاحبان شركت هاي چندمليتي است، بخواهند مناسبات امنيتي جهان را مديريت كنند نمي توان انتظار امنيت داشت. امنيت واقعي هنگامي به وجود مي آيد كه مناسبات بين المللي برپايه عدالت و برابري قرار گيرد و عزم عمومي و مشاركت همگاني در سازمان ملل بر اساس پيشنهاد رياست جمهوري ايران اسلامي مبني بر مديريت و مشاركت جهاني و اصلاح ساختار ناعادلانه شوراي امنيت انجام شود و آزادي و حق انتخاب عزت و رفاه و امنيت همه كشورها بايد تضمين گردد كه اين مهم فقط در سايه تلاش ها و استقامت و پذيرش حقوق متقابل و همدلي و همكاري مشاركت همه دول ميسر مي گردد و عملي و شدني است. اما به عنوان نمونه به كارنامه و عملكرد سازمان ملل در قبال ايران مي پردازيم.
ساليان دراز رژيم منحوس پهلوي به عنوان ژاندارم غرب و حافظ منافع نامشروع آنها در ايران هر جنايت باورناپذيري را انجام مي داد و صداي اعتراض هيچ يك از اين سازمان هاي بين المللي شنيده نمي شد، هنگامي كه در سال 32 در طي مبارزات ملي شدن نفت كودتاي نظامي رخ داد اين سازمان هيچ عكس العملي نشان نداد و يا در سال 42هنگامي كه نهضت مردم به رهبري امام خميني آغاز شد و رژيم منحوس پهلوي سعي داشت تا قيام را با شديدترين و بي رحمانه ترين روش ها در نطفه خفه كند و صدها مبارز مسلمان را به خاك و خون كشيدند باز هيچ قطعنامه اي صادر نشد. سال 57 با آغاز انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره)، رژيم پهلوي با حمايت غرب براي جلوگيري از پيروزي انقلاب اسلامي دست به جنايت هاي زيادي زد، فقط در روز
17 شهريور، يعني جمعه سياه، در عرض يك ساعت بيش از چهار هزار نفر از مبارزان را به جرم اسلام خواهي با رگبار مسلسلها كشته و زخمي كردند و سازمان ملل همچنان خاموش بود. تا اينكه انقلاب اسلامي ايران با پشتوانه مردمي و رهبري پيامبر گونه امام(ره) به پيروزي رسيد و غرب كه منافع خود را در ايران از دست رفته مي ديد از فرداي پيروزي انقلاب توطئه هاي گوناگوني را به راه انداخت. از اختلافات داخلي، قومي و قبيله اي تا ترور انقلابيون توسط منافقين كوردل و غائله خلق مسلمان و ايجاد احزاب تجزيه طلب در كردستان، خوزستان و بلوچستان، گرچه همه توطئه ها به مدد بصيرت و هوشياري رهبري و مردم ايران دفع شدند ولي غرب كه خود را نااميد و شكست خورده مي يافت اين بار با تحريك صدام او را تشويق نمود تا تجاوز گسترده اي را به ايران به خيال خام نابود كردن انقلاب اسلامي آغاز كند.
ارتش تا بن دندان مسلح عراق كه به لحاظ مادي از جانب اعرابي چون امارات و عربستان حمايت مي شد و از پيشرفته ترين تسليحات نظامي غرب بهره مند بود به جان انقلاب نوپاي مردم مسلمان ايران افتاد در ايران اسلامي ارتش كه انسجام مخصوص نبرد اين چنين را نداشت و سپاه پاسداران نيز امكانات و سازماندهي لازم را كسب نكرده بود و مسئولين نظام نوپاي اسلامي نيز مشغول سامان دهي به اوضاع كشور بودند در يك چنين وضعيتي لشگر بعثي وحشيانه مرزهاي ما را درمي نورديد در اين زمان نيز باز شاهد هيچ قطعنامه از سوي سازمان ملل بر ضد عراق نيستيم تا اينكه امام امت با اعلام بسيج عمومي با نيروگيري از داوطلبين بسيجي جان تازه اي به ارتش و سپاه تزريق كردند و نه تنها توانستند شهرهاي اشغال شده مثل خرمشهر، مهران و دهلران و... آزاد نمايند بلكه با پيشروي به عمق خاك و شكستن روحيه ارتش عراق مي رفت كه رژيم بعثي فرو بپاشد. از اين زمان به بعد كه نيرومندي ايران اسلامي به جهانيان ثابت شد هر هفته گروهي از مسئولان بلندپايه كشورها و نمايندگان دبيركل سازمان ملل براي توافق بر سر جنگ و آتش بس وارد تهران مي شدند و چند قطعنامه در جهت فشار آوردن بر مسئولين كشور براي اعلام آتش بس براي نجات رژيم بعثي عراق صادر كردند. قصد آنها اين بود كه بدون آنكه متجاوز را مشخص نمايند و آغازكننده جنگ را تقبيح نمايند و راه جبران خسارت وارده بر ايران و پرداخت غرامت به ايران را باز كنند، جمهوري اسلامي را با اصرار مجبور به توقف پيشرويها و عقب نشيني از مرزها كنند تا جاييكه آمريكا خود وارد ماجرا شد و هواپيماي مسافربري ايران را بر فراز آسمان خليج هميشه فارس ساقط نمود و چند صدنفر از هم وطنان بي گناهمان را به شهادت رساند، سازمان به اصطلاح ملل اين جنايت را محكوم نكرد و آمريكا نيز عذرخواهي ننمود و حتي اين دولت منحوس به عامل جنايت نشان افتخار نيز اعطا نمود. انقلاب اسلامي ايران با همه اين كارشكني هاي سازمان ملل و توطئه هاي استكبار جهاني به ياري خدا و پايداري امت و امام و رهبري هاي داهيانه مقام عظمي ولايت همه موانع را پشت سر گذاشت و پس از جنگ با شتاب و قوت به سازندگي ويراني هاي دوران جنگ پرداخت و به سرعت نه تنها ويراني ها آباد شد بلكه ايران اسلامي، پيشرفت هاي چشمگيري در ابعاد مختلف اجتماعي، علمي، صنعتي و نظامي و بويژه انرژي هسته اي و غني سازي دست يافت و با پافشاري و ايستادگي روي ارزشهاي اصيل انقلابي و اسلامي خود و دفاع از مستضعفين جهان بويژه مردم مظلوم فلسطين و مبارزه بي امان با استكبار جهاني در رأس آن آمريكاي جنايت كار و زيرسؤال بردن موجوديت اسرائيل غاصب موجوديت و منافع غرب را در خاورميانه به چالش كشيد. در اين بين ايالات شكست خورده كه بعد از فروپاشي شوروي خود را وارث و مالك جهان مي ديد و ليبرال دموكراسي را مقصد همه تمدن ها و فرهنگ ها معرفي مي كرد انقلاب اسلامي را به عنوان قدرت نوظهوري كه جهان تك قطبي را به چالش كشيده و تسليم خواسته هاي ناحق امپراتوري آمريكا نشده مي ديد و خود را در مقابل انسجام و پيشرفت هاي انقلاب اسلامي كه شعارهاي آن موجبات بيداري اسلامي در منطقه خاورميانه و آفريقا شده عاجز و ناتوان ارزيابي مي كرد، با بزرگ نمايي خطر فعاليت هسته اي ايران در جهان سعي كرد از ابزار شوراي امنيت جهت تحريم ايران و تضعيف پيشرفتهاي ايران سود جويد و تاكنون به ناحق چهار قطعنامه تحريم عليه ايران صادر كرده. اين در حالي است كه به رژيم صهيونيستي كه عضو ان پي تي نيست و چند ده كلاهك آماده پرتاب دارد هيچ اعلام اعتراضي نمي كند و قدرت هاي بزرگ ديگر نيز همچنان به مسابقه پنهان تسليحاتي خود ادامه مي دهند و در هر كجاي دنيا كه بخواهند فعاليت نظامي مي كنند بدون هيچ اعتراضي از جانب سازمان ملل.
ولي ما چه بايد بكنيم؟ ابتدا بايد بدانيم كه اين سازمان به ظاهر بي طرف چه بخواهيم و چه نخواهيم وجود دارد و ديگر اينكه بايد با اتخاذ ديپلماسي عمومي فعال تلاش كنيم تا اذهان عمومي و دولتهاي ديگر را نسبت به عملكرد اين سازمان آگاه نماييم. متأسفانه دولت هاي پيشين نتوانستند از حداقل ظرفيت هاي موجود اين نهاد بين المللي استفاده كنند تا حرف مردم مسلمان ايران را به گوش جهانيان برسانند ولي دولت نهم و دهم با اتخاذ ديپلماسي فعال خود حضور پررنگي در مجمع عمومي به هم رسانده و رئيس جمهور ايران به عنوان نماينده ملت غيور ايران در نشست هاي مجمع عمومي با صحبت ها و روشنگري هاي خود سلسله مراتب ظالمانه شوراي امنيت را به چالش كشيد و خواستار مديريت و ترتيبات جديدي در اين سازمان شد.
گرچه دولتمردان آمريكا و بعضي كشورهاي اروپايي تاب و تحمل سخنان رئيس جمهور كشورمان را نياورده و هيئت هاي نمايندگي شان در هنگام سخنراني مجمع عمومي را ترك نموده و اين خود نشانگر بي ظرفيتي، ضعف و غيرمنطقي بودن اين كشورهاست، كشورهايي كه داعيه دفاع از جريان آزاد اطلاعاتشان گوش فلك را كرده نشان دادند كه حتي تاب چند سؤال ساده درباره هولوكاست و 11 سپتامبر را ندارند و به جاي پاسخ دادن به اين سؤال ها كه زواياي آن براي جهانيان و حتي مردم خود آمريكا نيز پنهان مانده و دولتمردانشان هيچ گاه اجازه پرداختن به آنها را نداده اند، دائما از ادبيات سركوب و تهديد استفاده مي كنند. آنها مي انديشند كه با پاك كردن صورت مسئله مشكل را حل مي كنند ولي با بيداري اسلامي و خيزش هاي منطقه و آگاهي روزافزون ملتها و دولت هاي مستقل به زودي شاهد تغيير در روند مديريت جهاني خواهيم بود و اصلاح ساختار معيوب سازمان ملل را برپايه عدالت و برابري و در عين حال دوستي و هم رايي شاهد خواهيم بود.

 



پيامدهاي بيداري اسلامي براي رژيم صهيونيستي

سلمان رضوي
قيام هاي عربي طي 9 ماه گذشته آثار و پيامدهاي بزرگي به ويژه درمنطقه خاورميانه و شمال آفريقا به دنبال داشته است.
يكي از رژيم هايي كه از اين قيام ها به شدت متاثر شده و درپي كاهش آثار منفي آن برخود مي باشد رژيم اشغالگر قدس است. اين رژيم طي چند دهه اخير با ايجاد ارتباط وثيق با سران و حكمرانان مستبد عرب تلاش نموده منافع خود را تامين نمايد اما شروع خيزش ها كه ناشي از بيداري اسلامي است سبب شد تا اين رژيم به تكاپو افتد و به دنبال راهكارهايي با هدف حفظ جايگاه سابق خويش برآيد.
درنوشتار حاضر، تلاش مي شود تا به اختصار به اين سؤال اساسي پاسخ داده شود كه قيام هاي عربي و بيداري اسلامي چه آثاري بر رژيم صهيونيستي داشته است؟ براي پاسخ به اين سوال، مسئله مذكور در سطوح گوناگون داخلي منطقه اي و فرامنطقه اي بررسي مي شود.
الف- سطح داخلي: از اواسط جولاي 2011 اعتراضات داخلي در فلسطين اشغالي به دليل گراني مسكن شروع شد. اين اعتراضات به تدريج و با فراخواني معترضين در شبكه هاي اجتماعي (فيس بوك و...) گسترش يافت و به انقلاب چادر موسوم گشت. برگزاري تظاهرات 400 هزار نفره و اعتراضات به تبعيض اجتماعي، دراين رژيم بي سابقه بوده است. وجوه تشابه ميان اين اعتراضات با قيام هاي عربي در 2 نكته است. اولين نكته نحوه اعتراض و تداوم اعتراضات مسالمت آميز و گسترده است كه به ويژه شباهت زيادي به قيام مردم مصر، يمن، تونس و بحرين داشته است و دومي همزماني اين اعتراضات با قيام مردمي جهان عرب بوده است.
ب- سطح فلسطيني: يكي از مهم ترين پيامدهاي بيداري اسلامي براي رژيم صهيونيستي، به توافق رسيدن جنبش هاي فتح و حماس بوده است. اين توافق موسوم به «آشتي ملي» از يك سو تنها چند هفته پس از سقوط حسني مبارك روي داد كه اين امر نشان از نگاه و رويه متعادل نظام جديد مصر به گروه هاي فلسطيني (فتح و حماس) دارد و از سوي ديگر واكنش تند و توام با عصبانيت اسرائيلي ها به اين توافق كه نشأت گرفته از ايجاد فاصله ميان تشكيلات ابومازن و رژيم اسرائيل و متقابلا همگرايي ميان فتح و حماس بوده است را به دنبال داشت. به دنبال اين توافق آشتي جويانه فتح و حماس، آمريكا و اسراييل تلاش زيادي در راستاي ايجاد موانع بر سر راه آنان و به شكست كشاندن آشتي ملي به انجام رساندند تا اينكه در حال حاضر و با وجود گذشت چند ماه از امضاي آن، هيچ نتيجه عملي قابل توجه عايد فلسطيني ها نشد.
ج- سطح منطقه اي: در سطح منطقه اي، رژيم صهيونيستي بيشترين پيامدهاي منفي را متحمل شد كه به اختصار در چند محور عبارتند از:
ج-1-انتفاضه سوم: اگر اسراييلي ها به دنبال انتفاضه اول (1987) يك گام عقب نشيني نموده و فلسطيني ها را به رسميت شناختند و در پي آن تشكيلات خودگردان موجوديت يافت و در پي انتفاضه دوم يا مسجدالاقصي (2000)، مجبور شدند سرانجام نوار غزه را تخليه كرده و از آن عقب نشيني نمايند در انتفاضه سوم، هزينه هاي سنگين تري بايد بپردازند. تلاش همزمان فلسطيني هاي ساكن سوريه و لبنان در يوم النكبه (سالگرد اشغال فلسطين) و يوم النكسه (سالگرد شكست اعراب در جنگ 6 روزه 1967) سال جاري براي ورود به فلسطين اشغالي كه بيش از 30 شهيد به دنبال داشت به همراه پيامدها و نتايج آن مي تواند سرآغاز انتفاضه سوم را رقم بزند. نگفته پيداست كه اين خيزش و انتفاضه، متاثر از قيام ملل عرب است.
ج-2-چالش نظام هاي دموكراتيك: به تجربه ثابت شده است كه مردم مسلمان با اساس رژيم صهيونيستي مخالف هستند. به تبع اين امر، نظام هاي متكي بر مردم در كشورهاي اسلامي (همانند ايران، تركيه، حماس در نوارغزه، پاكستان و...) با اين رژيم داراي مشكلاتي هستند. در نتيجه به نظر مي رسد اگر در ديگر كشورهاي عربي و مسلمان، نظام هايي بر پايه آراء مردمي روي كار آيند به احتمال زياد آنان نيز با رژيم صهيونيستي دچار مشكلات عديده خواهند شد كما اينكه انقلابيون مصري، سران دولت موقت مصر را مجبور به اتخاذ رويه اي متفاوت از دوره مبارك با رژيم اشغالگر قدس نموده اند. فرار سفراي اين رژيم از مصر و اردن نشانگر اراده و ديدگاه مردمي در اين راستا مي باشد.
ج-3-تغيير در ائتلاف هاي منطقه اي: تا چندي پيش همواره از دو محور مقاومت (ايران، سوريه، حزب ا... و حماس) و محافظه كار يا ميانه رو (مصر، عربستان، اردن و ديگر كشورهاي حاشيه خليج فارس) ياد مي شد. اما با سقوط مبارك در مصر و لرزش در اركان نظام پادشاهي اردن و عربستان، محور دوم تضعيف و دگرگون شد. در نتيجه با تقويت محور مقاومت و تضعيف محور محافظه كار، شاهد فعاليت و تحرك فوق العاده تركيه در منطقه هستيم. در حال حاضر تركيه تلاش مي كند تا با مصر به نقش آفريني جديد در عرصه خاورميانه تبديل شوند. اين محور (تركيه- مصر)، از يك سو با هر دو محور مقاومت و محافظه كار روابط نسبتا خوبي دارند و از سوي ديگر از وزنه هاي موثر منطقه اي به شمار مي روند. اما نتيجه اين تغيير در ائتلاف ها، تاكنون عمدتا عليه منافع رژيم صهيونيستي رقم خورد.
ج-4-مصر: يكي از
مهم ترين و بزرگ ترين پيامدهاي قيام هاي عربي سقوط حسني مبارك هم پيمان استراتژيك رژيم صهيونيستي از عرصه قدرت بود. وقوع چند اتفاق به ويژه عمليات ايلات كه منجر به كشته شدن چند سرباز صهيونيست و سپس شهادت چند مصري گرديد افكار عمومي مصر را عليه اين رژيم تهييج نمود تا اينكه به تسخير سفارت در 9 سپتامبر منجر شد. احتمال تجديدنظر در پيمان كمپ ديويد كه از زبان نخست وزير دولت موقت مصر جاري شد همانند پتكي بر سر سران رژيم صهيونيستي وارد آمد. ابطال پيمان كمپ ديويد، همانند كابوسي است كه خواب راحت را از چشمان صهيونيست ها ربوده است.
ج-5-تركيه: روابط رژيم صهيونيستي با تركيه به ويژه از سال 1994 وارد مرحله اي جديد از تعاملات نظامي و استراتژيك شد. برقراري روابط گسترده اقتصادي، توريستي و نظامي و استفاده نظامي از فضاي آسمان تركيه توسط صهيونيست ها، نشانگر حجم و كيفيت اين مناسبات دو جانبه است. اما طي سه سال اخير و در پي جنگ 22 روزه و سپس كشته شدن 9 تن از افراد تركيه در كشتي هاي ناوگان آزادي توسط كماندوهاي اسراييلي، ورق برگشت. در پي اين وقايع، روابط مذكور رو به سرازيري افتاد تا اينكه اخراج سفير اسراييل از تركيه، اين روند را وارد مرحله اي نوين نمود.
در حال حاضر اسراييلي ها سياست صبر و انتظار را در قبال تركيه در پيش گرفتند. اما ترك ها با بهره گيري از فضاي ضداسراييلي منطقه، تلاش مي كنند تا با ائتلاف سازي جديد منافع را به پيش ببرند.
د- فرامنطقه اي: يكي از پيامدهاي قيام هاي عربي، آشتي ملي فتح و حماس و ايجاد فضاي لازم براي طرح موضوع كشور مستقل فلسطين در سازمان ملل مي باشد. در اين شرايط كه بيش از 120 كشور از فلسطيني ها حمايت مي كنند رژيم صهيونيستي و آمريكا در شرايط سختي قرار گرفته اند و تلاش مي كنند تا از طرح اين موضوع در سازمان ملل ممانعت نمايند و يا از عوارض منفي آن بكاهند. اقليت هاي مسلمان و فلسطيني در اروپا و آمريكا نيز از فضاي منطقه خاورميانه براي اعتراض به حمايت غرب از اسراييل با برگزاري تظاهرات بهره گيري مي نمايند.
نتيجه گيري
استمرار قيام هاي عربي و تداوم دومينوي سقوط حكام مستبد و ديكتاتور، مطلوب نظر اسراييلي ها نيست. هر چند كه اين وضعيت در كوتاه مدت ناامني ها و مشكلاتي را در جوامع اسلامي به وجود مي آورد و از اين حيث رژيم صهيونيستي به ظاهر برنده ماجرا محسوب مي شود اما واقعيت امر آن است كه با سقوط حكام ديكتاتور و روي كار آمدن نظام هاي مردم سالار، رژيم صهيونيستي در سراشيبي سقوط قرار مي گيرد. ان شاءا...

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14