(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 19 مهر 1390- شماره 20045

بازخواست فقرا از اغنيا
اميدواري در دعا
دل نبستن به دنيا و امكانات مادي ديگران
ضرورت اصلاح نفس سالك
تربيت فرزند و غيرت انساني و الهي 42
تعصب بيجا، آفت رفاقت
ديدگاه
موضع گيري در فتنه



بازخواست فقرا از اغنيا

قال النبي(ص): ويل للاغنياء من الفقراء يوم القيامه. يقولون: ربنا ظلمونا حقوقنا التي فرضت عليهم في اموالهم.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: واي بر سرمايه داران و ثروتمندان از دادخواهي نيازمندان در روز قيامت. آن گاه كه فقيران مي گويند: پروردگارا!، ثروتمندان در بهره اي كه از اموالشان براي ما واجب و معين كرده بودي، ستم كردند و حق ما را ندادند.(1)
ــــــــــــــــــــــــ
1- ارشاد القلوب ص 43

 



اميدواري در دعا

احمدبن محمد به حضور امام رضا(ع) رسيد و گفت: چند سال است حاجتي دارم و آن را از خدا خواسته ام و دعا مي كنم ولي دعايم مستجاب نشده است، در اين مورد شك و ترديدي به دلم راه يافته است. امام رضا(ع) فرمود: اي احمد، مراقب باش كه شيطان بر تو چيره نگردد تا تو را مأيوس و نااميد كند، همانا امام باقر(ع) مي فرمود: «مؤمن نياز خود را از خدا مي خواهد، خداوند اجابت آن را به تأخير مي اندازد، براي اينكه ناله و گريه و زاري او را دوست مي دارد. پس امام رضا(ع) فرمود: سوگند به خدا تأخير برآوردن نيازهاي دنيوي مومنان براي آنها بهتر از تعجيل در برآوردن نيازهاي آنها است. دنيا چه ارزشي دارد؟ امام باقر(ع) مي فرمود: سزاوار است كه دعاي مؤمن درحال آسايش مانند دعايش در حال سختي باشد. بعد امام رضا(ع) فرمود: بايد به گفتار خداوند بيشتر اطمينان داشته باشي، چرا كه خداوند به وعده خود وفا مي كند و مي فرمايد: «از رحمت خدا مأيوس نشويد» (زمر- 53) بنابراين، اعتماد تو بايد به خدا بيشتر از ديگران باشد و در خانه دل را به راه يافتن چيزي جز خوبي نگشاييد و هميشه در شما حالت اميدواري باشد كه خداوند فرموده است: «هرگاه بندگانم مرا بخوانند (از من چيزي بخواهند) پس من نزديكم و خواسته دعا كننده را هنگامي كه مرا بخواند، اجابت مي كنم. (بقره- 186) (1)
ـــــــــــــــــــــــــــ
1- رمضان ماه خدا، زين العابدين احمدي، ص 191

 



دل نبستن به دنيا و امكانات مادي ديگران

پرسش:
از منظر قرآن دل بستن به دنيا و امكانات مادي ديگران چه تأثيراتي در زندگي انسان دارد؟
پاسخ:
از جمله اهداف نبوت پيامبر اسلام(ص) كه در آيه88 سوره «حجر» آمده است دل نبستن به دنيا است، خداي متعال در اين آيه دو دستور مهم به پيامبر(ص) مي دهد: نخست مي گويد: «هرگز چشم خود را به نعمت هاي مادي كه به گروه هائي از كفار داده ايم ميفكن» (لا تمدن عينيك الي ما متعنا به أزواجا منهم). اين نعمت هاي مادي نه پايدارند، نه خالي از درد سر، حتي در بهترين حالاتش نگاهداري آن سخت مشكل است، بنابراين، چيزي نيست كه چشم تو را به سوي خود جلب كند، و در برابر آن موهبت بزرگ معنوي (قرآن) كه خدا به تو داده است، قابل اهميت باشد. سپس اضافه مي كند: «هرگز به خاطر اين مال و ثروت و نعمت هاي مادي كه در دست آنهاست، غمگين مباش» (ولا تحزن عليهم). در حقيقت، دستور اول راجع به چشم ندوختن به نعمت هاي مادي است، و دستور دوم، درباره غم نخوردن در برابر محروميت از آنست. اين احتمال نيز در تفسير جمله «ولاتحزن عليهم» داده شده است كه: اگر آنها به تو ايمان نمي آورند، غمگين مباش، زيرا ارزش و لياقتي ندارند، ولي تفسير اول با جمله هاي قبل مناسبتر به نظر مي رسد. به هرحال، نظير همين مضمون در سوره «طه»، آيه 131 به طور واضحتر آمده است: و لا تمدن عينيك الي ما متعنا به أزواجا منهم زهره الحياه الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و أبقي: «چشم خود را به نعمتهائي كه به گروه هائي از آنها داده ايم نيفكن، اينها گل هاي زندگي دنياست (گلهائي ناپايدار كه زود پژمرده و پرپر مي شوند)، اينها به خاطر آن است كه مي خواهيم آنها را با آن بيازمائيم، آنچه خدا به تو روزي داده است براي تو بهتر و پايدارتر است.» نكته اي كه بايد به آن توجه نمود اين است كه: چشم به امكانات ديگران دوختن مايه انحطاط و عقب ماندگي است. توضيح اين كه: بسيارند افراد تنگ نظري كه، هميشه مراقب اين و آن هستند كه اينها چه دارند و آنها چه دارند؟ و مرتباً وضع مادي خويش را با ديگران مقايسه مي كنند، و از كمبودهاي مادي در اين مقايسه رنج مي برند هرچند آنها اين امكانات را به بهاي از دست دادن ارزش انساني و استقلال شخصيت به دست آورده باشند. اين طرز تفكر كه نشانه عدم رشد كافي و احساس حقارت دروني و كمبود همت مي باشد، يكي از عوامل مؤثر عقب ماندگي در زندگي، حتي در زندگي مادي، خواهد بود. كسي كه در خود احساس شخصيت مي كند به جاي اين كه گرفتار چنين مقايسه زشت و رنج آوري شود، نيروي فكري و جسماني خويش را در راه رشد و ترقي خويشتن به كار مي گيرد، و به خود مي گويد: من چيزي از ديگران كمتر ندارم و دليلي ندارد كه نتوانم از آنها پيشرفت بيشتري كنم؛ من چرا چشم به مال و مقام آنها بدوزم من خودم بهتر و بيشتر كار و توليد مي كنم. اصلاً زندگي مادي هدف و همت او نيست، او آن را مي خواهد اما تا آنجا كه به معنويت او كمك كند، و به دنبال آن مي رود اما تا آنجا كه استقلال و آزادگي او را حفظ كند، نه حريصانه به دنبال آن مي دود، و نه همه چيزش را با آن مبادله مي كند كه اين مبادله آزاد مردان و بندگان خدا نيست، و نه كاري مي كند كه نيازمند ديگران گردد. در حديثي از پيامبر(ص) مي خوانيم: من رمي ببصره ما في يدي غيره كثر همه و لم يشف غيظه: «كسي كه چشم خود را به آنچه در دست ديگران است بدوزد، هميشه اندوهگين و غمناك خواهد بود، و هرگز آتش خشم در دل او فرو نمي نشيند.»!(1)

1- تفسير نمونه، جلد11، صفحه051.

 



ضرورت اصلاح نفس سالك

معلوم شد كه تمام خيرات از سرچشمه نور فطرت الله است. درصورتي كه محتجب به حجاب هاي طبيعت نباشد، و اسير دامهاي پيچاپيچ نفس و ابليس نگردد، و كفيل سعادت مطلقه انساني همين فطرت شريفه است، و نيز معلوم شد كه تمامي شرور از فطرت محجوبه مظلمه به ظلمات طبيعت است، و منشأ همه شقاوات و بدبختيها در دنيا و آخرت، همين احتجابات است. بايد دانست كه اگر انسان از خود غفلت كند و درصدد اصلاح نفس و تزكيه آن برنيايد و نفس را سرخود بار آورد، هر روز، بلكه هر ساعت بر حجابهاي آن افزوده شود، و از پس هر حجابي حجابي، بلكه حجبي براي او پيدا شود تا آن جا كه نور فطرت به كلي خاموش و منطفي شود، و از محبت الهيه در آن اثري و خبري باقي نماند، بلكه از حق تعالي و آنچه به او مربوط است از قرآن شريف و ملائكه الله و انبياء عظام و اولياي كرام (عليهم السلام) و دين حق و جمله فضائل متنفر گردد، و ريشه عداوت حق جل و علا و مقربان درگاه مقدس او در قلبش محكم و مستحكم گردد تا آن جا كه به كلي درهاي سعادت بر او بسته شود، و راه آشتي با حق تعالي و شفعاء عليهم السلام منسد گردد، و مخلد در ارض طبيعت گردد كه باطن آن در عالم ديگر جلوه كند و آن خلود در عذاب جهنم است.(1)

1- شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خميني(ره)، ص83

 



تربيت فرزند و غيرت انساني و الهي 42
تعصب بيجا، آفت رفاقت

آيت الله شيخ مجتبي تهراني
بحث ما راجع به تربيت، يعني روش رفتاري و روش گفتاري دادن بود. عرض كرديم به طور غالب و معمول، انسان در چهار محيط خانوادگي، آموزشي، رفاقتي و شغلي روش مي گيرد و ساخته مي شود. فضاي پنجمي هم حاكم بر اين چهار محيط است كه- ان شاءالله- آن را بعداً بحث مي كنيم. بحث ما در مورد محيط رفاقتي بود. جلسات گذشته عرض كردم در بين اين محيط ها، آن محيطي كه نقش قوي و اساسي دارد، چه نقش سازندگي و چه نقش تخريبي، محيط رفاقتي و دوستي است.
آخر جلسه گذشته در باب دوست يابي عرض كردم كه انسان ابتدا بايد شخصي را كه مي خواهد با او پيوند محبتي، دوستي و رفاقتي برقرار كند، در روابط گوناگون بيازمايد؛ نه اينكه بعد از آنكه دوستي و محبتي برقرار شد بخواهد ببيند دوستش در ابعاد گوناگون اعتقادي، اخلاقي و عملي چگونه است؛ چون وقتي محبت آمد، مانع مي شود كه انسان درباره محبوبش مطلبي بشنود يا ببيند. روايتي هم از پيغمبر اكرم خواندم كه فرمودند محبت، انسان را هم كور مي كند و هم كر مي كند. لذا در روايات گذشته مسئله «اختبار قبل اختيار رفيق» مطرح بود.
¤¤¤
غيرت مذمومه، آفت اختبار بي اختيار رفيق
اين جلسه مي خواهم اين مطلب را عنوان كنم كه تنها ضرر و زيان عدم اختبار و بي حساب پيوند رفاقتي و محبتي، دوستي كوركورانه و نديدن عيوب رفيقش نسبت به مسائل گوناگون نيست؛ بلكه چيز ديگري در كنارش هست كه آن هم براي انسان خطرناك است. آن مسئله خطرناك اين است كه انسان به يك رذيله اخلاقي به نام «غيرت مذمومه» مبتلا مي شود. علماي اخلاق، غيرت را به غيرت ممدوحه، يعني ستايش شده و غيرت مذمومه يعني نكوهش شده تقسيم مي كنند. «غيرت ممدوحه» عبارت است از اين كه انسان آن چيزي را كه عقلا و شرعاً حراستش لازم است، حفظ و حراست كند. غيرت از محبت نشأت مي گيرد، يعني منشأ غيرت، محبت است. مثلا آدم چون فرزندش را دوست دارد از او حراست مي كند. اصلا تربيت از غيرت شروع مي شود.
غيرت مذمومه، عصبيت و حميت جاهليه
«غيرت مذمومه» عبارت است از اين كه انسان از كسي يا چيزي كه شرعاً و عقلا حمايتش سزاوار نيست، چه به صورت گفتار و چه به صورت كردار حمايت كند. اسم اين را غيرت مذمومه مي گذارند. در اينجا بحثي تحت عنوان «حميت» يا «عصبيت» مطرح مي شود كه اين عنوان هم در قرآن و هم در روايات ما آمده است و غالباً عصبيت، به همين غيرت مذمومه يعني حمايت از چيزي كه شرعاً و عقلا لازم نيست، اطلاق مي شود. اگر در قالب اصطلاحي بريزيم، حمايت از باطل، حميت و عصبيت است كه قرآن اين را با قيد «حميت جاهليه» تعبير مي كند.
عصبيت، از رذائل قوه غضبيه
غيرت ممدوحه از فضائل نفساني مربوطه به قوه غضبيه انسان است و غيرت مذمومه از رذائل اخلاقي در ارتباط با قوه غضبيه است؛ يعني در بحث قواي انساني، مي گويند قوه غضبيه رذائلي دارد و فضائلي دارد. يكي از فضائلش، غيرت ممدوحه است و يكي از رذائلش غيرت مذمومه است كه از آن به حميت و عصبيت تعبير مي شود. اگر انسان قبل از آنكه شخصي را در روابط اعتقادي، اخلاقي و عملي بيازمايد، با او رابطه رفاقتي برقرار كند، رشته محبت ايجاد مي شود و اينجا غير از اينكه نمي تواند عيوب او را بشنود و ببيند، به بدتر از اينها مبتلا مي شود و جايي كه نبايد از او حمايت كند، حمايت مي كند. چون رفيقش است. چون رفيقش است، ديگر كور وكر است و نمي بيند كه آيا عملي كه دوستش انجام مي دهد يا حرفي كه مي زند حق است يا باطل. اين حمايت، از رذائل نفساني است. بدانيد اگر انتخاب رفيق بدون اختبار باشد، كار به اينجا هم كشيده مي شود. اينكه گفتم محيط رفاقت، در روابط انسان محيط خيلي حساسي است به اين دليل است كه بسياري از معاصي از اينجا نشأت مي گيرد.
نكوهش غيرت مذمومه درآيات و روايات
اين غيرت مذمومه، هم در قرآن و هم در روايات ما نكوهش شده است. در قرآن در باب صلح حديبيه است كه اين آيه شريفه در سوره فتح نازل شد:«اد جعل الذين كفروا في قلوبهم الحميه حميه الجاهليه » كفار دردلشان حميت جاهليه را قرار دادند. خدا هيچ وقت حميت جاهليه دردل كسي نخواهد گذشت. براي كفار هم مي گويد آنها خودشان در دل خودشان، حميت جاهليه را قرار دادند؛ اما از اين طرف درمورد مؤمنين مي فرمايد:«فانزل الله سكينته علي رسوله. و علي المؤمنين و الزمهم كلمه التقوي» (فتح /62) خدا بر قلب پيامبرش و مؤمنين آرامش نازل كرد. تعبير «حميه الجاهليه » هم كه مي فرمايد، يعني نرفت تحقيق كند، فكر كند و شعورش را به كار بيندازد و بعد اين حميت و غيرت را در دل خوش قرار دهد؛ بلكه بدون اختبار، او را به دوستي گرفت.
در روايتي از پيغمبر اكرم (ص) است كه فرمودند: «من كان في قلبه حبه من خردل من عصبيه بعثه الله تعالي يوم القيامه مع اعراب الجاهليه» (بحار/ 07/482) هركس در قلبش ذره اي عصبيت باشد، خداوند در روز قيامت او را با اعراب جاهليت مبعوث مي كند. حضرت دوباره «قلب» را مطرح مي كند؛ چون اين پيوند پيوند دروني است؛ اما يك پيوند دروني حساب نشده احمقانه است. اينجا تعبير به عصبيت عندالاطلاق است. يعني مرادشان همان غيرت مذمومه است.
روايت زياد داريم. روايتي از امام صادق (ع) است كه فرمودند:«من تعصب عصبه الله عزوجل بعصابه من نار».(بحار/ 07/192) يا از امام ششم (ع) است كه از پيغمبر اكرم نقل مي فرمايند:«من تعصب او تعصب له فقد خلع ربقه الاسلام من عنقه» (همان) اگر كسي نسبت به رفيقش تعصب به خرج دهد، به اين معنا كه از او حمايت باطل كند و رفيقش هم به اين حمايت راضي باشد، هر دوي اينها آن ريسمان ايماني كه برگردن دلشان هست را بازكرده اند و از زمره مؤمنين حقيقي خارج شده اند.
يعني نه تنها آنكه تعصب به خرج داده، بلكه آن كسي هم كه براي او تعصب شده و لذت آن را برده، هر دو از زمره مؤمنين حقيقي خارج مي شوند.
تاثير عصبيت هاي جاهلانه بر رفتار و گفتار
در باب عصبيت يا حميت، يك معنايش كه تا به حال بحث كرديم از نظر قلبي و دروني است؛ اما يك وقت هست كه اين غيرت مذمومه به بيرون ترشح مي كند. بيرون كه بيايد، حمايت رفتاري و گفتاري شروع مي شود و اينجا است كه ديگر گناهان شروع مي شود. تا وقتي كه صرفا راجع به درون بود، ريسمان ايمان از گردنش گسسته مي شود؛ يعني اين رذيله با ايمان سرسازگاري ندارد. اما وقتي كه از آن، گفتار و كردار پيش مي آيد به بيرون تراوش مي كند.
روايتي هست از امام زين العابدين(ع) كه ايشان عصبيت را تعريف مي فرمايند: «سئل علي بن الحسين عن العصبيه »؛ از حضرت در مورد عصبيت سؤال كردند. «فقال العصبيه التي ياثم عليها صاحبها». فرمودند مراد از عصبيت مذمومه آن عصبيتي است كه شخصي كه آن عصبيت را داشته باشد، گناه كار مي شود. به اين صورت كه: «أن يري الرجل شرار قومه خيراً من خيار قوم آخرين». يعني كارش به اينجا مي كشد كه شرار قومش را از خوبان قوم هاي ديگر بهتر مي داند! تا مي رسد به اينجا كه «ولكن من العصبيه أن يعين علي الظلم». (بحار/ 07/882) يعني آن وقت اين عصبيت به بيرون هم تراوش مي كند و مي آيد قومش را در ظلم ياري مي كند. چه ياري گفتاري باشد و چه رفتاري.
اينكه گفتم در اين محيط هاي چهارگانه، اين محيط رفاقت براي انسان خيلي سرنوشت ساز است، دليلش اين است كه اثر آن اينگونه است كه اگر انتخاب رفيق و دوست، بي حساب باشد، انسان را كور و كر مي كند و بدتر اينكه از او حمايت مي كند و به وادي عصبيت، يعني غيرت مذمومه كشيده مي شود.
حميت، از جنود جهل
در باب عقل و جهل در كافي آمده: «الانصاف و ضده الحميه ». (كافي/1/02) تقابل را بين انصاف و حميت مطرح كند. حضرت انصاف را از جنود عقل مي داند، اما حميت را از خود جنود جهل مي شمارد؛ يعني انصاف از عقل نشأت مي گيرد و حميت از جهل ناشي مي شود. اينكه مي گويند قبل از آنكه مي خواهي با كسي رفاقت كني، ابتدا او را در روابط گوناگون اختبار كن و بعد با او طرح محبت بريز و به عنوان رفيق انتخابش كن، دليلش اين است كه اگر اين كار را نكني آخرالامر، چه به صورت گفتاري و چه رفتاري ياور ظلم خواهي شد.
اين در محيط شخصي بود كه مطرح كرديم. فرض كنيد زيد مي خواهد با عمرو رفاقت كند، مي خواهد انتخابش كند، بايد قبل از انتخاب برود از نظر ابعاد گوناگون اعتقادي و اخلاقي و رفتاري اش تحقيق كند، ببيند چگونه است. در اينجا او مي فهمد كه چه چيزش درست است، چه چيزش نادرست است. براي اينكه هنوز به آن صورت كور و كر نشده است. اما اگر منشأ انتخابش، جهل باشد، كور و كر مي شود و حميت و عصبيت جاهلي پيدا مي كند. حالا چه طرف مقابلش شخص باشد و چه گروه باشد.
گروه گرايي و حزب بازي، از مصاديق حميت جاهليه
اين خودش بحثي است كه تحت عنوان «گروه گرايي» مطرح است. آنجا مي گويند رفاقت و دوستي، اينجا مي گويند «گروه گرايي». حالا اين اجتماع، گاهي بر محور خانواده است، كه در روايت اسم آن را عشيره و قوم مي گذارند كه حضرت فرمود: «أن يري الرجل شرار قومه خيراً من خيار قوم آخرين». گاهي هم بر محور گروه هايي است كه به قول ما جنبه هاي اعتباري دارد و - نعوذ بالله- حزبي و حزب بازي است. لذا بايد گفت: «اللهم العن غير حزب اللهي»؛ چون «حزب الله واقعي»، اجتماعشان بر محور ايمان است و جنبه حقيقي دارد و اعتباري نيست. بر خلاف ساير گروه گرايي ها و حزب گرايي هايي كه انسان را كور و كر مي كند و بعد هم حمايت هاي حساب نشده و جاهلانه پيش مي آيد.

 



ديدگاه

ناسازگاري وضع موجود جامعه
با ارزش هاي دفاع مقدس
آيت الله مكارم شيرازي:
از دوران دفاع مقدس تجليل شد و در اين ايام به ياد رشادت ها، شجاعت ها و ايثارگري ها و اين كه چه قرباني هايي در اين راه فدا شده اند، افتاديم.
... آيا وضع فرهنگي، مفاسد اخلاقي، بدحجابي و بي حجابي ها، رسوايي اقتصادي هزاران ميلياردي و اخيراً نغمه هاي اختلاف ميان برخي اصولگرايان، اينها با دستاوردها و ارزش هاي انقلاب و دفاع مقدس سازگار است؟!
... خاطرات دفاع مقدس را تجليل مي كنيم، ولي نتايج آن نيز بايد حفظ شود. اگر نتيجه ها حفظ نشوند، تجليل ها چه مشكلي را مي تواند حل كند؟
... چرا جلوي مفاسد اقتصادي پيش از آن كه اين قدر بزرگ شود، گرفته نمي شود؟ چرا از مفاسد اخلاقي پيش از آن كه غير قابل جلوگيري باشد جلوگيري نمي شود؟!(1)
ويژگي هاي وارثان انبيا
آيت الله جوادي آملي:
اصل كلي آن است كه «العلماء ورثه الأنبياء» يعني عالمان وارثان راستين انبيا هستند، يعني عالمان هم معنا كردند و هم عمل كردند و هم ديگران را به اين معنا و عمل هدايت كردند.
... كسي كه كتابهايي كه از انبيا و اوليا رسيده است را مي خواند، مي فهمد و درس مي گويد وارث پيامبر نيست، خواه فقه باشد خواه فلسفه باشد و يا عرفان، اولين و عنصري ترين معناي وراثت انبيا تحقيق معناي ارث بري است.
... در ارث مادي تا مورث نميرد چيزي به وارث نمي رسد اما در ارث علمي و معنوي انبيا، تا وارث نميرد چيزي به او نمي دهند بنابراين خيلي از علما، علماي دين اند اهل سعادت و بهشت اند ولي وارث انبيا نيستند.
... تنها آن گروهي از عالمان وارث انبيا هستند كه بميرند به «موتوا قبل أن تموتوا» برسند، با موت ارادي بميرند تا از مورثانشان ارث ببرند. (2)
احسان يعني عبوديت خدا با چشم دل
حضرت محمد(ص) فرمودند احسان سه قسم است و سه معنا دارد: أحسن يعني «فعل فعلاً حسنا» كار خوبي كرده قسم دوم احسان است يعني نسبت به ديگري خيري انجام داده اين دو قسم معناي احسان است و روشن است اما احسان يك اصطلاح ديگري دارد كه در كتاب هاي اهل معرفت آن اصطلاح زياد رايج است و آن از همين حديث گرفته شده وقتي از حضرت سؤال كردند احسان چيست؟ فرمود: «الاحسان أن تعبدالله كأنك تري فان لم تكن تراه فانه يراك» احسان اين است كه طرزي خدا را عبادت بكني كه گويا او را مي بيني وقتي مي گويي «اياك نعبد» گويا او را مي بيني با چشم دل و بدان كه اگر تو نمي بيني بدان كه او تو را مي بيند.(3)
تقدم اصلاح نفس بر اصلاح ديگران
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
در روايتي از علي(ع) داريم كه با فضيلت ترين تربيت ها اين است كه از خودت شروع كني. حضرت در جمله اي مي فرمايند «در شگفتم از كسي كه مي خواهد تربيت مردم را به دست گيرد و حال اين كه نفس خودش در بدترين فسادهاست» تو برو اول خودت را آباد كن نمي خواهد ديگري را آباد كني.(4)
غناي سرمايه تبليغي شيعه
آيت الله صافي:
خوشبختانه سرمايه تبليغي شيعه از تمام فرقه هاي مذهبي و اديان سراسر جهان بيشتر است، زيرا متكي بر قرآن، روايات ائمه اطهار(ع) و كتب بي مانندي همچون نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و... مي باشد... اگر كسي در گوشه اي از اين كشور به انحرافي آلوده شود، همه ما مسئول هستيم؛ مبلغان بايد با رصد درست جو فرهنگي و اعتقادات مردم هر شهر و روستا نسبت به نوع انتقال مفاهيم دقت لازم را داشته باشند.(5)
ويژگي ها، نقش و جايگاه علماي شيعه
حفاظت از دين مبين، مبارزه با يدع و مبدعين و ظلم ظالمين و مستكبرين، نفي استضعاف و استبداد و استحقار، امر به معروف و نهي از منكر و حمايت از ضعفاء و مظلومين؛ اينها صفاتي است كه هر عالم و فقيه و زعيم ديني بايد به آن متجلي و آراسته باشد.
در دوران طولاني غيبت كبري حضرت بقيه الله الاعظم ارواح العالمين له الفداء كه براي شيعه، دوراني تلخ و همراه با فراق و هجران است، و دشمنان تشيع، با نقشه هاي مختلف درصدد اجراي اهداف شوم خود بوده و گروهك هاي منحرف و فرقه هاي ضاله را تأسيس و ترويج نموده اند، تنها علماي مجاهد و فداكار و آگاه و بيدار هستند كه در مقابل اين همه تهاجم فرهنگي، مانند سدي محكم ايستاده و حتي بعضي از آنان با نثار خون پاك خود از شجره طيبه ولايت و امامت دفاع نمودند و يا با تأليف كتاب و نشر معارف نوراني اهل بيت عليهم السلام به هدايت و ارشاد مردم پرداخته و آنان را از انحراف و كج روي ها و ضلالت عقيده نجات دادند.(6)
ظلم بزرگ به ارزش خون شهدا
آيت اله مصباح يزدي:
اين گونه سخن گفتن، مسئله اي است كه همواره وجود دارد، ولي شنيدن آن، امروز، آن هم از رسانه ملي داغ دلم را تازه كرد؛ اين كه ما با گذشت سه دهه از بهار انقلاب، مسئله شهادت و جهاد در راه اسلام را با مسئله دفاع از آب خاك يكي بدانيم... يكي دانستن جهاد و شهادت در راه اسلام با دفاع از آب و خاك به اندازه اي سنگين است كه واقعا جا دارد، انسان دق كند و بميرد... دفاع از آب و خاك را كلاغ، گرگ و ديگر حيوانات هم دارند. در ميان انسان ها نيز در تمامي كشورها اين دفاع وجود دارد؛ اين چه افتخاري دارد؟!... البته اين مسئله به اندازه اي نيست كه براي كشوري چون ايران اسلامي افتخار باشد. اين مسئله اي مشترك ميان انسان و حيوان، مؤمن و كافر وحق و باطل است... جاي تأسف دارد كه بعد از سي سال از پيروزي انقلاب اسلامي و فدا شدن جان بهترين گل هاي كشور در راه اسلام، در سيماي جمهوري اسلامي ايران افرادي كه جزو فرهيختگان جامعه هستند، بيايند و بگويند كه جهان آرا تنها قهرمان ما نبود و بايد از افرادي چون آرش كمانگير و كاوه آهنگر كه هزار سال پيش از آب و خاك دفاع كردند، ياد شود!... اگر با فرهنگ جهاد و شهادت درست آشنا مي شدند، مي فهميدند كه قطره اي از خون جهان آرا با درياها خون آرش كمان گير و امثال آن قابل مقايسه نيست؛ چون خون امثال جهان آرا ارزش الهي دارد و ثارالله است... اين كه بياييم و ميان فدا شدن در راه آب و خاك و فدا شدن في سبيل الله را يكي بدانيم، ظلم بزرگي به شهدا روا داشته ايم.(7)
هشدار ظهور بابيت جديد
در ميان عقايد و معارف اديان الهي برخي اعتقادات اصيل و بسيار ارزشمندي وجود دارد كه انگيزه فاسدان را براي بدل ساختن از روي اين عقايد دوچندان مي كند، يكي از اين عقايد موعود، منجي آخرالزمان يا مهدويت است كه در طول دوران هاي مختلف همواره مورد چنگ اندازي مفسدان و منحرفين جوامع ديني بوده تا جايي كه گوشه و كنار تاريخ پر از بروز و ظهور و سرگذشت امام زمان هاي دروغين و تقلبي است... شيطان سعي مي كند مهدويت بدلي و امام زمان تقلبي به مردم نشان دهد تا قيمت و ارزش واقعي مهدويت حقيقي پنهان شود و با نشان دادن جنس هاي بدلي زمينه انحراف را ايجاد كند... امروز بابيت مدرن در حال شكل گيري است و اگر مسئولين به اين خطر توجه نكنند و از آن نترسند، دير يا زود درون آن گرفتار مي شوند؛ زمزمه هاي گوشه و كنار، گواه بروز و ظهور محمدعلي باب ديگري است.(8)
تبعات كنترل جمعيت
آيت اله سبحاني:
اگر ما سياست تحديد نسل را دنبال كنيم، آن وقت در بسياري از شهرهاي مرزي جمعيت شيعه روز به روز كمتر مي شود.
... اين درحالي است كه مقام معظم رهبري فرموده اند «من اعتقادي به كنترل و كاهش جمعيت ندارم و كشور ما مي تواند 150 ميليون نفر را هم تحت پوشش خدمات خود قرار دهد.»
... توجه به مسئله رشد جمعيتي، وظيفه و مسئوليت شرعي و ملي همه مسئولان است و نبايد نسبت به اين موضوع كم توجهي صورت گيرد.(9)
پي نوشت ها
1- حوزه، 6/7/90
2- شفاف، 9/7/90
3- همان
4- سايت معظم له، 6/7/90
5- حوزه، 5/7/90
6- همان، 9/7/90
7- همان، 5/7/90
8- همان، 7/7/90
9- همان

 



موضع گيري در فتنه

رضا شريفي
فتنه به سبب پيچيدگي هاي آن، آزمون سختي براي همگان است. آميختگي شگفت حق و باطل در زمان فتنه، هرگونه شناخت، داوري، ارزيابي و درنتيجه موضع گيري را سخت تر مي كند. از اين رو حتي براي كساني كه رشيد و اهل رشد هستند، موضع گيري دشوار مي شود.
ضرورت تأمل در موضع گيري ها و اظهارنظرها
يكي از مهم ترين راهكارهاي قرآن در هنگام بروز فتنه، درنگ و تامل پيش از موضع گيري و عمل است. در هياهو و جنگ زرگري فتنه مي بايست انسان بسيار هوشيار باشد و به سادگي وارد عمل نشود، بلكه بكوشد تا غبار غوغاسالاري و هياهو را به كنار زند و با شناخت حق و باطل، موضع گيري نمايد؛ زيرا هرگونه اقدام بي شناخت كامل حق و باطل مي تواند موجبات ظلم و ستم به خود و ديگري را فراهم آورد و انسان سخني را بر زبان آورد و يا كاري انجام دهد كه عملا در خدمت باطل باشد؛ هرچند كه نيت خير داشته و به نظرش در خدمت حق عمل كرده باشد. به سخن ديگر، انسان در هنگام فتنه در بسياري از مواقع به سبب ظاهرگيرا و چهره حق به جانب باطل، به نيت خيرخواهانه، حسن فاعلي دارد ولي مراعات حسن فعلي را نمي كند و كاري را انجام مي دهد كه جز باطل يا به نفع باطل نيست.
خداوند در داستان حضرت موسي(ع) به خوبي نشان مي دهد كه حتي انسان هاي رشيدي چون حضرت موسي(ع) پيش از دست يابي به مقام پيامبري و عصمت، ممكن است در هنگام فتنه، به درستي از عهده تشخيص حق از باطل برنيايد و برخلاف نيت خير و حسن فاعلي، عمل و كارش حسن فعلي نداشته باشد.
خداوند در آيات 15 به بعد سوره طه داستان افتادن حضرت موسي(ع) در فتنه اي را بيان مي كند كه درس هاي آموزنده اي براي ما دارد. دراين آيات گزارش شده كه حضرت موسي(ع) از دربار فرعون بي آن كه كسي را آگاه سازد، بي خبر وارد شهر مي شود. در آن جا دو نفر را مي بيند كه به قصد كشت، يكديگر را مي زنند. يكي از آنان از پيروان آن حضرت(ع) و به احتمال قوي يهودي بوده و ديگري از دشمنان به احتمال قوي قبطي بوده است. دراين ميان، يهودي آن حضرت(ع) را به كمك خواهي مي خواند و آن حضرت(ع) بي توجه به حقيقت ماجرا تنها به حكم ظاهر حق خواهانه يهودي، وارد معركه مي شود و با ضربه مشتي، قبطي را مي كشد و پس از عمل متوجه مي شود كه اشتباه كرده و در دام شيطان افتاده و بر خلاف نيت خيرخواهانه و حسن فاعلي، فعل او شيطاني بوده و از حسن فعلي برخوردار نبوده است.
دراين داستان به خوبي بيان شده كه ظاهر فريبنده يهودي موجب شد حضرت موسي(ع) به همان ظاهر بسنده كند و به قصد كار خوب و خيرخواهانه دفاع از حق وارد معركه شود و عملي را انجام دهد كه در حقيقت خلاف حق و حقيقت بوده است.
اگر آن حضرت(ع) در هنگام بروز فتنه، پيش از اقدام عملي، درنگ مي كرد، هرگز در دام فتنه نمي افتاد. اما ايشان به ظاهر حق طلبانه بسنده كرد و اقدام عملي كرد. اين اقدام عملي درهرسطحي از سخن تا كشتن مي بايست پس از بررسي و شناخت حق از باطل انجام مي شد؛ درحالي كه ايشان به همان ظاهر بسنده كرد و به قصد و نيت خيرخواهانه دفاع از حق وارد ميدان عمل شد. درنتيجه نيت خيرخواهانه او تنها موجب نجات وي شد ولي درعمل در خدمت باطل گام برداشت. از اين رو آن حضرت(ع) اين عمل خويش را به شيطان نسبت مي دهد؛ چرا كه حسن فاعلي او به تنهايي كفايت نمي كند، بلكه مي بايست حسن فعلي هم داشت. اين فقدان حسن فعلي به سبب اين بود كه ايشان در فتنه قرار گرفته و نتوانسته بود تشخيص درستي داشته باشد و درعمل به جاي دفاع از حق، در مقام دفاع از باطل قرار گرفت. اين مطلب بعدها در درگيري دوباره همان يهودي با فردي ديگر آشكار شد و براي آن حضرت(ع) معلوم مي شود كه يهودي فردي باطل گرا بوده و برخلاف ظاهر مظلوم واقع شدن، انساني ظالم بوده است كه حتي انسان رشيدي چون موسي(ع) را به اشتباه مي افكند.
ضرورت موضع گيري پس از تحقيق و بررسي
البته اين عمل حضرت موسي(ع) پيش از رسيدن به مقام نبوت و بهره مندي از مقام عصمت از طريق برهان پروردگارش مي باشد و نمي تواند مبناي قضاوت براي عدم عصمت آن حضرت(ع) باشد. با اين همه اين معنا را مي توان از آيات به دست آورد كه كساني كه به مقام رشد و بالندگي رسيده اند در موارد فتنه نيز ممكن است دچار اشتباه شوند. براين اساس از انسان ها خواسته شده تا در چنين موارد تنها به خدا پناه برند و از مغفرت و رحمت الهي بخواهند تا ايشان را از اشتباه حفظ كند و با درنگ و صبر، نسبت به تحقيق و تفحص در موضوع اقدام نمايند. چنان كه خداوند در آيه 6 سوره حجرات به صراحت از مردم مي خواهد تا در هنگام فتنه ها با تحقيق و بررسي موضع گري كنند و به ظاهر حق طلبانه بسنده نكنند؛ چرا كه باطل همواره در جلوه گري و تزيين و تسويل، استاد است و نمي توان با يك نگاه، حق را شناخت و عمل كرد؛ بلكه لازم است تا با درنگ و تحقيق و تفحص حق را از باطل شناخت و آنگاه موضع گيري و در نهايت عمل كرد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14