(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 20 مهر 1390- شماره 20046

نكاتي در استقبال از «جشن» واره فيلم كودك اصفهان
خاطره سينماي كودك گمشده در هزارتوي فرسودگي
مقايسه فرهنگ تبليغ در غرب مادي گرا و اسلام
دو رويكرد نشانه شناسي تبليغات در رسانه ها از تحميق تا آگاه سازي
رويش 11 فيلم با موضوع بيداري اسلامي
مختارنامه به هند و پاكستان مي رود
19 داور 40 دوره جشنواره رشد را داوري مي كنند
درددل هاي يك كارگردان حاضر در جشنواره فيلم كوتاه
راه رفتن در ميدان مين



نكاتي در استقبال از «جشن» واره فيلم كودك اصفهان
خاطره سينماي كودك گمشده در هزارتوي فرسودگي

محمد قمي
چه بپذيريم يا نپذيريم، واقعيت تلخ آن است كه سينماي امروز ما از خاطره هاي شيرين سال هاي دور و نه چندان نزديك سينماي نجيب و معصوم كودك فاصله بعيدي گرفته و ديگر كمتر نشاني از آن يادگارهاي دوست داشتني و بكر و معصومانه و سرشار باقي است.
بي ترديد در گنجينه خاطرات هر علاقمند به سينماي ايران، تعدادي از فيلم ها متعلق به ژانر سينماي كودك است و نيز در فهرست برترين هاي كارنامه سينماي ايران،تعدادي از فيلم هاي كودك در رتبه هاي بالا و جايگاه والايي حضور دارند.به پاكي و روشني.
مگر ممكن است كسي به سينماي اين مرز و بوم علقه و عاطفه اي داشته باشد و يا پي گير آن بوده باشد و خاطره «خواهران غريب» را از ياد ببرد يا دلش نخواهد كه دوباره با «قصه هاي مجيد» تجديد ديدار كند و دوباره و چند باره بنشيند پاي معصوميت و پاكي و زلالي «رنگ خدا» و «بچه هاي آسمان» و...و نمونه هاي ديگري از اين دست؟
اين خاطره ها همان قدر كه دوست داشتني اند و خواستني اما موجب حسرت و اندوهي هم هستند كه در غبار رخوت و عسرت اين سال هاي دريغ آلود سينماي ايران، تحويل مخاطبان و علاقمندان هنر هفتم ايران مي دهند.حسي برآمده از فقدان فيلم هايي شبيه آنچه يادكرديم و دردي منبعث از جاي خالي آن صداقت ها و صميميت ها و زلالي ها.
واينكه ديگر چيزي به نام سينماي كودك نداريم و مجبوريم دلمان را خوش كنيم به همان ها كه روزگاري داشته ايم و تجديد خاطره با آنها.
در چنين موقعيتي و با چنان حال و روزي،واقعا گفتن و شنيدن از جشنواره فيلم كودك چه لطفي دارد وقتي ديگر نه از خواهران غريب نشاني هست و نه از قصه هاي مجيد خبري؟
اما با اين حال جالب و البته تا حدي هم عجيب و حتي شايد خنده دار است كه ما سينماي كودك نداريم ولي جشنواره كودك داريم!درست مثل مابقي گونه هاي سينمايي و جشنواره هايمان.مثلا سينماي ملي مان هنوز يك مفهوم پرچالش، مبهم و پا در هواست ولي كشورمان پر است از جشنواره هاي رنگارنگ كه عناوين به ظاهر ملي را بر وجهي پرطمطراق با خود يدك مي كشند.
وضعيت رقت باري است و اساسا بي معني است كه ما چيزي به نام سينماي كودك نداشته باشيم و اين گونه سينمايي سال هاي سال باشد كه مرده و نابود شده اما يك جشنواره پر سرو صدا و پر هزينه داشته باشيم به نام كودك!و واقعا هم كه به نام كودك است و به كام ديگران.
چرا كسي جلوي اين قطار كج و بي ريل و راه و بيراهه رو را نمي گيرد و چرا مسوولين اجازه مي دهند فضاي كشور در عرصه هنر پر شود از اسم ها و رسم هاي دهان پر كن و بي ارزش و بي عقبه اين جشنواره هاي صد تا يك غاز كه تنها كاركردشان هدر رفتن پول بيت المال است؟
اين سينما به آموزش و توليد و سالن و سواد و بينش و آدم كاربلد نياز دارد نه به يك انبان پر از جشنواره ها!
گفتيم كه ما سينماي كودك نداريم ولي جشنواره كودك داريم!درست مثل مابقي گونه هاي سينمايي و جشنواره هايمان واين يعني فاجعه.يعني دور باطل.يعني سيكل معيوب!
برگزاري جشنواره فيلم كودك آن هم در حالي كه چيزي به اسم سينماي كودك وجود خارجي ندارد، تنها مي تواند براي يك فايده باشد و آن هم اينكه مجالي فراهم آيد و مناسبتي تا ما علاقه مندان سينماي مهم و ارزشمند كودك بتوانيم در غم و حسرت فقدان اين سينما اشك حسرت بريزيم و نوحه سردهيم.
حقيقت آن است كه يكي از ژانرهاي مهم سينمايي در تمام دنيا ژانر كودك است كه تاريخ سينما و مرور آن گواه پديد آمدن تعدادي از برترين آثار سينمايي در اين گونه تصويري است.سينماي كودك هميشه مخاطبان بالقوه فراواني داشته است و به عبارتي ديگر مي توان گفت اين سينما يكي از معدود ژانرهاي سينمايي است كه در سراسر جهان مخاطب فوق العاده اي چه به لحاظ كميت و چه به لحاظ كيفيت دارد؛ يعني هميشه و در هر جغرافياي مكاني و در هر برهه از زمان، مخاطبان زيادي منتظر و نيازمند فيلم كودك هستند و جالب اينجاست كه پرفروغ ترين، عظيم ترين و خاطره انگيزترين فيلم سينمايي تاريخ سينما نيز در بسياري از اوقات و در نمونه هاي متعددي متعلق به همين گونه سينمايي مي باشند؛ حتي در سال هاي اخير نيز اين اتفاق افتاده است و سينماي كودك و نوجوان نشان داده كه هنوز هم يكي از جدي ترين و پرطرفداران ترين ژانرهاي سينمايي است.
اما در سينماي ايران وضعيت ژانر كودك به چه ترتيب است؛ همان طور كه گفتيم سال هاست كه چيزي به اسم سينماي كودك در كشور ما ديگر وجود خارجي ندارد و ما از دوران طلايي فيلم هاي كودك و نوجوان در سال هاي دهه 60 و 70 فاصله زيادي گرفته ايم.
فيلمي مي تواند خوني تازه در رگ يك ژانر سينمايي همچون ژانر كودك و يا حتي سينماي ايران تزريق كند كه بيش و پيش از هر چيز دغدغه كودكان را داشته و متعلق به دنياي كودكان باشد و از دل رنج ها و دردها و مسائل كودكانه و سرشار از معصويت آنها و از دل دنياي زيباي آنها بيرون آمده و علاوه بر اين، ساير عناصر و مولفه هاي سينمايي را نيز تا آنجا كه توانسته به درستي رعايت كند.
همان طور كه اشاره كرديم برگزاري جشنواره فيلم كودك بدون داشتن سينماي كودك شايد تنها فايده اش همين ذكر مصيبت ها باشد و تجديد خاطره هايي كه يادآور فيلم هاي خوب ژانر كودك و نوجوان و سينماي از دست رفته است.
اين سينما براي بازيابي و احياي اصول و ارزش ها و خاطره هاي قشنگش به فيلمسازان كاربلد و دغدغه مند و دردمندي نياز دارد كه دلشان به حال بچه هاي اين دوره و زمانه و اين مرز و بوم بسوزد و برايشان فيلم خوب بسازند؛ همين و به همين سادگي!
بايد بپذيريم اين واقعيت تلخ و نگران كننده را كه سينماي امروز ما از خاطره هاي شيرين سال هاي دور و نه چندان نزديك سينماي نجيب و معصوم كودك فاصله بعيدي گرفته و ديگر كمتر نشاني از آن يادگارهاي دوست داشتني و بكر و معصومانه و سرشار باقي است!
بايد بپذيريم و تا دير نشده كاري بكنيم!

 



مقايسه فرهنگ تبليغ در غرب مادي گرا و اسلام
دو رويكرد نشانه شناسي تبليغات در رسانه ها از تحميق تا آگاه سازي

مصطفي انصافي
ميل طبيعي انسان ها براي زندگي جمعي، اجتماعات انساني را بوجود آورد. تعامل انسان ها با يكديگر عاملي شد تا آنها بر سر يك سري مسائل به اجماع برسند و اين چنين بود كه افكار عمومي خلق شد. افكار عمومي، به معناي توافق نظر جمعي بر سر برخي اصول، هميشه وجود داشته ولي پيدايش اين دانش واژه، يعني افكار عمومي، را در هياهوي اوليه انقلاب فرانسه دانسته اند. افكار عمومي بطور مختصر يعني، افكاري كه مردم در زمان و مكاني خاص راجع به مسائل مربوط به منافع عمومي دارند. افكار عمومي ربطي به عقلانيت يا ناعقلانيت ندارد چون معيارش در خودش موجود است يعني اجماع مردمان ساكن در يك اجتماع و نظر اكثريت جامعه نسبت به يك موضوع، موضوعي كه منجر به توليد واكنش ها و متعاقب آن رخدادهاي اجتماعي مي گردد.
افكار عمومي آنچنان كه مي نمايد ناب و دست نخورده نيست، بلكه با افشاي قدرت انرژي بالقوه در افكار عمومي، ابزاري به نام (تبليغات) پا گرفت كه به تمامي ً درصدد دستكاري و شكل دهي به افكار عمومي بود. هم و غم تبليغات در واقع همگونگي و اجماع نظر مردم به نفع يك چيز بود، خواه آن چيز يك عقيده باشد خواه يك كالا و يا از اين قبيل امور. تبليغ ابزاري خودكار جهت دست يافتن به افكار عمومي است.
در چند دهه اخير با رشد شتابان رسانه هاي فراگير، تبليغات به يك صنعت بدل گشته، صنعتي كه متخصصان خاص خود را دارد و با ترفندها و روش هاي ويژه قصد ايجاد رضايت بيشتر، در نزد بيشتر افراد جامعه را دارند. تبليغات امروزه حالتي بينا رشته اي پيدا كرده و از سطوح مختلفي هم از دانش و هم از تكنولوژي استفاده مي كند. در صنعت تبليغات هم از جلوه هاي ويژه سينمايي مدد گرفته مي شود و هم از دانش هايي چون مردم شناسي، روانشناسي و جامعه شناسي در جهت شناخت طبع و ميل مخاطبانش و چگونگي كنترل بهينه در جهت سودافزايي بيشتر استفاده مي شود. يكي از گرايشات جديد كه در صنعت تبليغات از آن بشدت سود جسته مي شود و برخلاف تكنيك هاي سينمايي امري ملموس و شفاف نيست، استفاده از نشانه شناسي در اين صنعت است.
نشانه شناسي علمي است كه به مطالعه نظام نشانه اي نظير زبان ها، رمزگان ها، نظام هاي علامتي و غيره مي پردازد. براساس اين تعريف، زبان بخشي از نشانه شناسي است، البته زبان جايگاهي برجسته در اين گرايش دارد تا جايي كه برخي صاحبنظران آن را عنصري مستقل در پروسه نشانه شناسي مي دانند و نشانه شناسي را گرايشي مي دانند كه بيشتر به مطالعه نشانه هاي غيرزباني مي پردازد.
كاركرد نشانه انتقال انديشه به وسيله پيام است، اين فرآيند از چند جز تشكيل مي شود، ابتدا موضوع يا مرجعي براي انتقال، سپس يك فرستنده در ادامه به يك ابزار انتقال پيام (رسانه) نياز است و نهايتا يك گيرنده كه در حكم پايانه اي براي نشانه هاست. هر نشانه از دو جزء تشكيل شده يك دال و يك مدلول، في المثل واژه درخت دال تصور ذهني از درخت مدلول است، نشانه استوار به قراردادي است كه در غياب هر چند موجد تصوري از آن در ذهن مي شود و ارتباط را ممكن مي سازد.
تاكيد بر غير زباني بودن تحليل هاي نشانه شناختي از آن روست كه نشانه هميشه يك واژه نيست. مثلا سفالينه و سنگواره هاي استخراج شده توسط باستان شناسان مشتي كوزه و اشياء فاسد شده نيستند بلكه نشانه اي از زندگي در گذشته هاي دور و سبك هاي زندگي باستانيان هستند در عين اينكه هيچ واژه اي در آنها بكار نرفته است.
اسطوره ها، نشانه هاي دوران كهن بودند. با سر برآوردن دوران مدرن اسطوره حاشيه نشين شد ولي اين به معناي افسون زدايي از حيات اجتماعي نبود، بلكه اسطوره هاي جديدي در شكل هاي خاص مثل نظام مد، سينما، آداب غذا خوردن، معماري مدرن، آداب معاشرت و... تجلي يافت. به بيان صاحب نظران عرصه تبليغات در جهان مدرن ما پيوسته زير بمباران نشانه هايي هستيم كه ديگران ساخته و پرداخته اند. كارشناسان ارتباطات معتقدند كه ما امروز در عصر جديدي به سر مي بريم كه در آن فرايند اطلاعات، رسانه ها، نظامات كنترل سايبر غالب آمده اند و سامان اجتماعي براساس مدل ها، رمزها و وانموده ها بنا شده است.
تبليغات از نشانه ها سود مي جويد، چون به گونه اي ناملموس كار مي كند و ناخودآگاه فرد را مورد هدف قرار مي دهد. تبليغات بواسطه نشانه ها مصرف كننده را شرطي مي كند. به گونه اي كه در هنگام مواجهه با كالا يا خدمات تبليغ شده واكنشي مورد نظر و مطلوب را ارائه مي كند. هدف تبليغ جلب نظر و انتخاب ماست. تبليغات انگاره ها را در ما نهادينه مي كند، يعني يك ميل انساني را مشروط به مصرف كالاي خاص مي نمايد. مثلا ميل به جواني و شادابي را مشروط به مصرف كالاي بهداشتي خاصي مي نمايد. كاركرد تبليغات رسانه اي، نمادسازي است؛ مخاطب در هنگام ورود به بازار با نمادها و نشانه هاي تبليغاتي مواجه مي شود و نمادها زيبايي، سلامتي و رفاه را خريداري مي كند.
در تبليغات از همه توان و نيروي نشانه ها مثل رنگ، نور، موسيقي، چهره هاي جذاب و جلوه هاي ويژه سينمايي بهره برداري مي شود تا اقناع صورت بگيرد و فرد احساس نياز به آن كالا را در خود نهادينه نمايد. افراد بويژه در جوامع مصرفي همواره در حال خريد كالاهايي هستند كه هيچ نيازي به آنها ندارند و اين كار تنها و تنها با قدرت (تبليغات) صورت مي گيرد.
با همه جاگير شدن رسانه ها و توانايي آنها در جهت كنترل و هدايت افكار عمومي، تبليغ هاي تجاري و خدماتي از اين توان رسانه ها در جهت نيل به اهداف و پيشينه سازي سود، چه در عرصه اقتصادي و چه در عرصه اجتماعي سود مي برند و با خلق انگاره ها و نشانه ها به فضاي زيستي آدميان رسوخ يافته و جزيي ناگزير از زندگي آنان را تشكيل مي دهند. از اين رو شناخت ماهيت و نحوه عملكرد نشانه هاي بكار رفته در تبليغات به منظور شناخت كاركردها و واكنش هايي كه برمي انگيزند امري ضروري و مبرم مي نمايد.
تبليغات در دنياي مدرن ارزش و اهميت وافري دارد، ولي نگاه مادي گرايانه و مصرف زده غربي به تبليغات به نوعي عمل مي كند كه در نهايت تبليغات نه ابزاري براي ارتقاي بشر و بازاري براي شناسايي كالاها و خدمات مورد نياز، بلكه ابزاري مي شود در راه اين هدف كه انسان را به موجودي صرفاً مصرف كننده تنزل دهد و آرام آرام انسان را بدل به موضع و ابزار پيشبرد خود نمايد. از اين رو پديده تبليغات با روش هاي اعمال آن موجبات كرامت زدايي از انسان را فراهم مي آورند و با القاي نيازهاي كاذب به فرد هويت و كرامت ذاتي انسان را از آن اخذ مي كنند و وي را در محاصره كالاهاي مادي و بي مصرف قرار مي دهند كه به هيچ يك از آنها نياز ضروري و حياتي ندارد.
در اين نوع تبليغات صداقت هيچ جايگاه و منزلتي ندارد. تبليغات به روش غربي، بر مبناي دروغ و فريب مي چرخد و داعيه هاي گزافي را مطرح مي كند كه تنها در صفحه رسانه هايشان قابل تحقق است و نه در دنياي بيروني. از اين رو مي توان واژه تبليغ را مترادف با واژه تحميق دانست. «كلاين برگ» در كتاب روانشناسي اجتماعي مي نويسد: «پروپاگاندا و تبليغات غربي عبارت است از نشر افكار و وضعيت هاي رفتاري كه موضوعي واقعي را براي شنونده يا خواننده به روشني بيان نمي كند.» با توجه به اين تعريف هدف تبليغات اطلاع رساني نيست، بلكه جهت دهي و كنترل افراد به سمت و سوي اهداف خويشتن مي باشد. در غرب اين اعتقاد به طور گسترده اي وجود دارد كه تبليغات، هنر ترغيب و هنر نفوذ در افكار عمومي پنداشته مي شود. بدين سان، تبليغات ابزاري براي تغيير در اعتقادات در نظر گرفته مي شود.
در آموزه هاي قدسي اسلام تبليغ از جايگاه والايي برخوردار است. ولي هيچ گاه اين مسئله باعث نشده تا تبليغات در اين رويكرد از اصالت اسلامي و حقيقي باز بماند و دغدغه تبليغ در اسلام نيز حقيقت جويي و شفاف سازي است و نه چيزي ديگر. در نتيجه شكاف عمده اي ميان رويكرد تبليغي غربي با رويكرد تبليغي اسلامي وجود دارد.
بنيان گذار انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني(ره)، در بحث از اهميت تبليغ و تبليغات بيان مي دارند كه: «تبليغات در رأس امور است و هر روز حجمش زيادتر مي گردد... در يك همچو محيطي كه تمام رسانه هاي گروهي به ضداسلام و به ضد جمهوري اسلامي تبليغ مي كنند، امروز تبليغات يك ويژگي خاص دارد و بر همه لازم است كه تبليغات كنند، تبليغات داخلي براي اينكه مبادا خداي ناكرده مردم تحت تأثير تبليغات سوء ابرقدرت ها واقع بشوند و بالاتر از آن تبليغات در خارج بايد بشود.»(صحيفه نور، ج18 ص 64)
حضرت امام به اهميت مسئله تبليغات واقف بودند و تاكيد داشتند كه دشمن آن قدري كه از تبليغات سود مي جويد از طرق ديگر نمي كند. ايشان در عين حال بر آن بودند كه پاسخ تهديد تبليغي را بايد با همين نوع ابزار داد ولي معتقد بودند كه در اسلام سنت خاص تبليغي وجود دارد كه به كل از رويكرد غربي مال انديش و ابزاري كه صرفا در سوداي فريب و تحميق توده هاست، جداست و راهي مخصوص خود را با روش هاي مخصوص خود طي مي كند. در شيوه هاي تبليغ اسلامي از نشانه شناسي اسلامي به جاي نشانه شناسي مادي و از نشانه شناسي اصيل اسلامي سود جسته مي شود. همان طور كه امام در راه پيروزي انقلاب همواره ازنشانه شناسي هاي خاص تبليغ اسلامي همچون عاشورا، به عنوان نماد فرهنگ جهادي و ايثار استفاده مي كردند.
درجاي جاي كلام حضرت امام (ره) به اهداف بسيار زيادي جهت تبليغات انبياء و روحانيون برمي خوريم. مهم ترين اين اهداف عبارتند از: معرفت الله، بسط توحيد و شناخت مردم از جهان، انسان سازي و ارشاد، زدون ظلم ازجامعه و اقامه عدل درآن، تعليم و تربيت بشر، اخراج انسان از ظلمت به نور و توجه دادن وي به معنويات، برتري انسان بر ملائكه و... از نظر حضرت امام، انسان موجودي نيك سيرت است و همواره بازيتعالي انسان را توسط آموزگاران اميني همچون انبياء و امامان تعليم و تربيت نموده در واقع انبيا، امامان و اوليا، خدا كارگزاران تبليغات الهي هستند و سرچشمه حقايق ازلي.
«در تبليغات اسلامي چيزي تحميل نمي شود، بلكه افراد دعوت و بشارت داده مي شوند، دقيقاً برخلاف آموزه هاي غربي تبليغات كه موفقيت را در آن مي دانند كه با هر ترفند و روش غيراخلاقي افراد را تحت تاثير قرار دهد. از اين منظر، تبليغات بايد براساس معنويات باشد، معنويات اساس اسلام است» (صحيفه نور، ج 18، ص 80).
در صورتي كه تبليغات غربي نه براي معنويات، نه براي حقيقت، و نه براي تعالي انسان ارزشي قائل نيست.
تبليغات معمولاً به عنوان دستكاري افكار، با هدف تغيير اعتقادات مطرح شده است، به عبارتي تبليغات معتقد ساختن مخاطبين به يك فكر يا دكتريني خاص است. ولي هدف تبليغات نوين برانگيختن عمل ومجبور ساختن فرد به تمسك غيرعاقلانه به يك شيوه عمل است. در واقع چيزي كه تبليغات درشكل امروزين خود را مخاطبين مي خواهد مشاركت عملي است نه موافقت نظري. فرد جداي از اين كه چه مي انديشد تنها بايد به وسيله تبليغات آماده شود تا آنچه را كه گردانندگان تبليغات درنظر دارند انجام دهد، درواقع در رويكرد غربي به تبليغات، افراد بردگان فكري رسانه هستند و نه موجوداتي ذي شعور و داراي قوه قضاوت.
در رويكرد اسلامي اين انگاره ها جايگاهي ندارند. امام (ره) مي فرمايند كه:«تبليغات كه همان شناساندن خوبي ها و تشويق به انجام آن و ترسيم بدي ها و نشان دادن راه گريز و منع از آن است. از اصول بسيار مهم اسلام عزيز است.» از اين رو در اين رويكرد، تبليغ معطوف به اشاعه و معرفي كردن حقايق ديني در باب خيرات و بدي هاست و نه ابزاري براي كنترل و هدايت فكر انسان ها.
تبليغات در اسلام با ارائه حقايق و توصيه افراد به آن، وجهي انسان ساز دارد و رويكردي تعالي طلب تلقي مي گردد. در واقع انقلاب اسلامي ميوه معطر همين نوع شيوه از تبليغات است. امام(ره) با ارائه حقايق ديني و راه چگونگي نيل به آنها كه همان (حكومت اسلامي) بود خيل شيفتگان به تعالي را گردهم جمع نمود و به انفجار نور منجر شد. در نتيجه در رويكرد اسلامي تبليغات از نشانه شناسي و روش هاي خاص خود سود مي جويد و از راهكارهاي سودافزايانه تبليغات غربي مبراست.
تبليغات امروز يك ابزار قدرتمند است. ابزاري كه دشمنان دائما سعي دارند تا از آن طريق به ما صدمه وارد كنند و ايستارهاي خود را به خورد ما بدهند و درعين حال تبليغات نوعي فرصت نيز هست. چرا كه با استفاده از آن براي پيشبرد رويكرد تعالي طلبانه مي توان هم درمقابل تهديدات تبليغي غرب ايستاد و هم جامعه را با آگاه سازي نسبت به آن تهديدات واكسينه نمود.
جاي خالي هويت اسلامي در تبليغات داخلي
افكارعمومي از خصيصه انعطاف پذيري برخوردارند و قابل جهت دهي هستند. يكي از راههاي مهندسي كردن افكارعمومي، تبليغات است. در دنياي امروز كه منطق اقناع جايگاه رفيع تري نسبت به قبل يافته، هم و غم افراد در راه كنترل رفتار ديگران استفاده بهينه از ابزار تبليغات است. تبليغات بالذات ابزاري خنثي است و بسته به نيات، روش ها و نحوه استفاده از آن نيازمند امكانات و در عين حال داراي مخاطراتي مي باشد. براي جامعه اسلامي ما كه دغدغه اسلامي ماندن و اسلامي زيستن دارد دقت توجه به مسايلي از جمله تبليغات كه با اذهان و افكار مردمان در ارتباط است اهميت وافري دارد.
در رسانه هاي جامعه ما نيز تبعيت از فراگيرشدن نقش تبليغات و آگاهي نسبت به توان اين ابزار، تلاش هايي درجهت ارائه كالاها و خدمات صورت مي گيرد. ما همه روزه از طريق تلويزيون، راديو، تبليغات روزنامه ها، بيلبوردهاي شهري و طرق ديگر در معرض اين نوع از تبليغات قرار مي گيريم. ولي با اين همه ما شاهديم كه جاي خالي هويت اسلامي و بومي بشدت در اين هنر- صنعت احساس مي شود، گاه مي بينيم كه براي تبليغ يك كالاي ايراني و يا حتي يك بانك ايراني از كليشه هاي نخ نماي وسترن غربي استفاده مي شود و يا براي يك كالاي آرايشي بهداشتي از عنواني بيگانه سود مي برند و يا موسيقي اي كه در حين تبليغ پخش مي شود ارتباطي با فرهنگ ما ندارد. اينها تنها قسمتي از خلأ هاي هويتي در اين نوع تبليغات است و ما همه روزه شاهد تناقضاتي اين چنين هستيم. اين مسئله شاهدي بر اين مدعاست كه صنعت تبليغات ما فاقد يك نوع نشانه شناسي اسلامي و داخلي مي باشد. و از نمادهاي اسلامي و يا نواها و موسيقي بومي براي تبليغ استفاده نمي كند.
ما امروز ناگزير از تبليغ هستيم ولي اين نبايد به بهاي از دست رفتن هويت مان در قبال مصرف بيشتر تمام شود. صنعت تبليغات در همه جا، صنعتي پررونق گشته و اكثر شركت هاي تجاري و خدماتي آگاه گشته اند كه تنها راه ارتباط بهتر و جلب نظر مصرف كننده از دريچه تبليغات است ولي اين صنعت بايد با شكل و شمايلي خودي و بومي عرضه شود تا مصرف كننده ارتباط بيشتري با كالا برقرار نمايد. مسئله بومي سازي كالاها و اسلامي سازي تبليغات به اندازه اي مهم است كه بدون توجه به آن هم جامعه اسلامي و هم مؤسسات تجاري و خدماتي با مشكلات متعددي مواجه مي شوند و حتي ممكن است اين مسئله به تشنجات در فرهنگ روزمره منجر گردد. مثلا رستوران هاي مك دونالد در كشور هندوستان به علت ارائه غذاهاي غربي به مرز ورشكستگي رسيدند چون فرهنگ و ذائقه هندي را نمي شناختند، ولي به مرور زمان ناچار شدند تا غذاهاي گياهي كه در آن كشور محبوبيت بيشتري دارد را در سبد عرضه خود قرار دادند. اين مثال شاهدي بود بر اين نكته كه مقاومت بومي حتي شكل عرضه خارجي را هم مي تواند تغيير دهد و در برابر ترويج فرهنگ بيگانه ايستادگي نمايد. هندي ها با مقاومت، فست فود غربي را قلب ماهيت نموده و فرهنگ خود را به جاي آن نشاندند.در هر صورت، تبليغات و نشانگاني كه از طريق آن قصد نفوذ به مخاطب را دارند بايد با سبك زندگي آن مردمان همخواني داشته باشد تا نزد مصرف كننده مقبوليت بيشتري بيايد. ما با تاريخ و فرهنگي غني و با مدد گرفتن از تمدن فرهنگي اسلامي داراي كوله باري مالامال از نشانه ها و نمادها هستيم كه تنها با مديريت و مهندسي آن مي توانيم صاحب صنعت تبليغات بومي شويم كه تاب برآوردن نيازهاي داخلي را داشته باشد و در عين حال از جذابيت هم برخوردار باشد. امروز براي مقابله با تبليغات غربي ناگزير به استفاده از اين ابزاريم ولي درعين حال نبايد درحين استفاده از اين ابزار، فلسفه و روش مرسوم در غرب را اجرا و پياده سازي كنيم. در فرهنگ اسلامي تبليغ از جايگاه والايي برخوردار است و تبار و تاريخ آن به صدر اسلام بازمي گردد و شيوه تبليغاتي رسول اكرم(ص) و امامان معصوم(س) انبان فوق العاده ارزشمندي براي به كارگيري اين صنعت فراهم آورده و سياستگذاران رسانه اي بايد با بازخواني شيوه هاي تبليغاتي اسلامي و ارزشي، هنجارهاي خاص و ويژه اسلامي را براي اين هنر- صنعت ايجاد كنند تا از اين بيشتر شاهد فراگيري ايستارها و نشانه شناسي تبليغات غربي در آگهي هاي تلويزيوني، راديويي، روزنامه اي و... نباشيم.
امپرياليسم تبليغاتي براي دستيابي به اهداف شوم خود و سوءاستفاده از تبليغات بين المللي و سيطره بر كليه جوامع و استعمار آنها، علاوه بر برنامه ريزي هاي دقيق با هزينه هاي گزاف و ايجاد مؤسسات و سازمان هاي عظيم به تربيت نيروي انساني متخصص در اين زمينه همت گمارده و درصدد است با انواع و اقسام روش ها و از طريق فعال كردن فعاليت هاي ديپلماتيك و سياست خارجي، عرصه اين چپاول گري را گسترش دهد. البته، اين گونه اقدام هاي امپرياليسم جهاني براي نفوذ و سيطره تبليغاتي، هميشه و در همه كشورها مورد پذيرش افكار عمومي قرار نگرفته و بنابراين اهداف و مقتضيات خود با آنان مقابله مي كنند و به اصطلاح به مبارزه تبليغاتي با دشمنان فرهنگ خود مبادرت مي ورزند.
جمهوري اسلامي ايران و مردمان غيورش در سه دهه اخير با تمام توان خود در برابر امپرياليسم تبليغاتي چه در بعد تجاري و چه در بعد سياسي ايستادگي نموده اند ولي در سال هاي اخير با پا گرفتن و گسترش روش هاي تبليغاتي بايد با هوشياري تمام مراقب نفوذ و رسوخ ارزش هاي غربي تبليغاتي به عرصه تبليغات خود باشيم.
منابع:
1- جنگ رواني و تبليغات، محمد شيرازي، نشر دبيرخانه نخستين همايش بررسي نقش تبليغات در جنگ
2- الفرد سووي، افكار عمومي، جلال شميراني، شركت سهامي كتاب هاي جيبي
3- نشانه شناسي، پي يرگيرو، محمد نبوي، نشر آگاه
4- صحيفه نور (مجموعه سخنان، بيانات و نوشته هاي امام خميني)، نشر مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي.

 



رويش 11 فيلم با موضوع بيداري اسلامي

دبير جشنواره فيلم كوتاه ديني رويش گفت: مي خواهيم به مبارزات مردم مسلمان دنيا اداي دين كنيم.
سهيل جهان بيگلري، پرداختن به اتفاقات اخير جهان اسلام را وظيفه همه مسلمانان دانست و برپايي بخش بيداري اسلامي در جشنواره رويش را در همين راستا خواند.
او با اشاره به فيلم هاي شاخص بخش بيداري اسلامي، گفت: در بين فيلم ها آثار تكان دهنده اي وجود دارد. فيلم هايي كه نشان دهنده دردها و رنج هاي مسلمانان و در عين حال پايداري و مقاومت آنها هستند.
جهان بيگلري افزود:در مدت كوتاهي كه از اعلام فراخوان اين بخش مي گذرد تعداد 110 فيلم از 15 كشور به دبيرخانه جشنواره رسيد. از بين اين فيلم ها 11 فيلم از 9 كشور را براي نمايش در جشنواره انتخاب كرديم. نكته حائز اهميت اين است كه فيلمسازان كشورهايي چون فلسطين، لبنان، تركيه، مصر، ايران ، سوئد، فرانسه، ايتاليا و اسپانيا به موضوع بيداري اسلامي پرداخته اند و اين نشان مي دهد فيلمسازان مرزها را درنورديده اند و نگاه خود را به سمت ظلمي كه به مسلمانان در اقصي نقاط دنيا مي شود معطوف كرده اند.ما نيز وظيفه داريم به اين فيلمسازان مستقل توجه كنيم و صداي آنها را به دنيا منتقل كنيم.
گفتني است، فيلم هاي محاصره در آتش (لبنان)، سومالي سمي (فرانسه)، گردان عاليه (اسپانيا)، ارتش دائمي (ايتاليا)، سيد موسي (لبنان-ايران)، غزه 85 كيلومتر (تركيه)، در انتظار مرگ، روز تيره (فلسطين)، هجده روز در مصر (مصر)، مقاومت (ايران) و Tie break (سوئد) فيلم هايي هستند كه در بخش بيداري اسلامي جشنواره رويش به نمايش در خواهند آمد.
هفتمين جشنواره فيلم كوتاه ديني رويش 29 مهر تا دوم آبان در مشهد مقدس برگزار مي شود.

 



مختارنامه به هند و پاكستان مي رود

يك گروه از صداپيشگان حرفه اي پاكستان و هند به زودي براي دوبله اردوي سريال تاريخي- مذهبي «مختارنامه» در شبكه سحر، وارد ايران مي شوند.
هم زمان با پيشرفت رضايت بخش كار ترجمه متون اين سريال ارزشمند به زبان اردو، مذاكره براي جلب موافقت جمعي از بازيگران و دوبلورهاي شاخص پاكستاني و هندي براي حضور در ايران و صداپيشگي نقش هاي اصلي اين سريال ادامه دارد.
به گفته داود اسكندري مدير سيماي اردوي شبكه سحر تاكنون ترجمه 30 قسمت از متون «مختارنامه» به پايان رسيده و از حدود چهار ماه آينده روي آنتن شبكه جهاني سحر خواهد بود.

 



19 داور 40 دوره جشنواره رشد را داوري مي كنند

19 داور بخش ويژه «جشنواره برگزيدگان» در چهل و يكمين دوره جشنواره بين المللي فيلم رشد معرفي شدند.
داوران بخش انيميشن اميرمحمد دهستاني، احمد عرباني، وجبه الله فرد مقدم و دكتر داريوش نوروزي هستند.در بخش مستند، مهدي چوبينه، اسماعيل ميرفخرايي، احمد وحدت تربيتي و بهروز صمدي مطلق و در بخش فيلم هاي كوتاه داستاني محرم زينال زاده، عبدالله فيض آبادي و محمدرضا وطن دوست آثار را داوري مي كنند. داوران بخش فيلم هاي بلند با موضوع دانش آموزي، پوران درخشنده، محمدعلي طالبي و مهدي مختاري هستند و در بخش فيلم هاي بلند با موضوع اوليا و مربيان هوشنگ مرادي كرماني، مسعود كرامتي ، دكتر حميد رضا كفاش، مهدي نويد و حجت الاسلام محمديان هستند.

 



درددل هاي يك كارگردان حاضر در جشنواره فيلم كوتاه
راه رفتن در ميدان مين

داوود مراديان
وقتي پيامك جشنواره فيلم كوتاه تهران به دستم رسيد كه فيلم «داستان جنگ» در بخش بين الملل اين جشنواره انتخاب شده نه خوشحال شدم نه ناراحت. حتي وقتي جلوي دوربين بچه هاي پوشش دهنده برنامه جشنواره ايستادم باز هم هيچ حس خاصي نداشتم. اينكه از بين بيش از هزار فيلم به 68 فيلم پاياني راه پيداكني را پيش از اين در سطح جهاني تجربه كرده بودم، پس بايستي به چيز ديگري شاد مي شدم، اما آنچه بايستي من فيلمساز را شاد مي كرد در اين جشنواره غايب بود.
دردي است كه در جشنواره هاي داخلي گريبان فيلمسازان را مي گيرد و آن اينكه با همه توانشان در حوزه هايي وارد مي شوند كه حوزه هاي نظام است، اما غريب تر از يك تخريب چي در ميدان مين! تنهاتر از دامادي بدون پدر! چرا اسم هيچ نهاد مهمي اول فيلم «داستان جنگ» نيست؟ نه حوزه هنري، نه معاونت سينمايي، نه انجمن سينماي دفاع مقدس، نه انجمن سينماي جوان، نه مركز گسترش سينماي مستند و تجربي. درحالي كه به ديدن تك تك اين مراكز رفتيم، فيلمنامه برديم، راش برديم، تمامي حقوق مادي و معنوي فيلم را به شرط تقبل حتي فقط هزينه لابراتوارش حاضر به واگذاري گشتيم و دست آخر؟... همان كه هيچ.
چقدر اين فيلم مي توانست قدرتمندتر باشد و قوي تر اگر فقط چند ميليون از پول هايي كه صرف فيلم هايي مثل «چيزهايي هست كه نمي داني» مي شود صرف اين فيلم مي شد و ما با حوصله بيشتري به ساخت مي پرداختيم؟
پدر سينماي انقلاب و دفاع مقدس كجاست؟ چرا در اين شب هايي كه بايد شادمانه باشيم از برگزاري جشنواره، غم بي پدري سنگيني مي كند بر دلمان؟
تصويربردار برنامه شبكه سه مي گويد يك لول صدا بدهيد و مي گويم: بسم الله الرحمن الرحيم. با تعجب مي گويد: چه مثل حاج آقا ها!
راست مي گويد؛ ما هم ادبياتمان و هم جهان بيني مان با سينماگرهاي نورچشمي توفير جدي دارد و شايد درد واقعي همين است. چرا در رزومه كاري ما فيلمي درباره همجنس بازها، فواحش، ارتباطات نامشروع و... از همين هايي كه خوب در سينماي ايران مد شده وجود ندارد؟
وقتي كودك بوديم بازيچه مان كلاشينكف هاي بدون كلاش پايگاه بسيجي بود كه ما را تربيت مي كرد براي آينده . و نوجواني مان در انحصار كتاب هاي سبز رنگي بود به نام «هشت سال دفاع مقدس» و سينماي جنگ.
چهار روز مانده به ازدواجم را در وسط ميدان مين به ساختن «مزدور خاموش» سرگرم بودم كه تا شبيه شويم به آقا مرتضي و حركت هاي سينماييش. آرزو كه بر جوانان عيب نيست.
اما داستان جنگ!
يك روايت بين المللي، يك تجربه محض! يك ريسك بزرگ براي نشان دادن جنگ در افقي بدون كلام كه هم در داخل قابل ارائه باشد و هم در خا رج. اما وقتي باورمان نكردند تصميم گرفتيم خودمان هزينه ساخت فيلم را بدهيم. همان زمان به خاطرم هست بارها دوستان پيشنهاد تغيير فيلمنامه از يك كار جنگي و بياباني به يك كار دختر- پسري و داخل شهري مي دادند. اما استقامت كرديم. نگاتيومان پس ماند نگاتيوهاي فيلم «زندگي» بود كه در جشنواره فجر سيمرغ گرفت و لايه آبي آن از بين رفته بود چراكه پول خريد نگاتيو نو نداشتيم! دوربينمان آري فلكس بود با نقص جدي فيلتر و عدم امكان ضبط صدا و فقط به سه لنز. هيچ كس هم فيلتر در اختيارمان نمي گذاشت مگر به قيمت هاي ميليوني! لوكيشن يك ميدان مين ساده كه وقتي به شرق رو مي كردي دود آتش «زمهرير» بود و به غرب رزمايش ارتش! و مجبور مي ساخت تا دوربين فقط روي سه پايه بيبي قرار گيرد. كرين را از سر صحنه بردند. آرك ها را بردند! پول كه ته مي كشد اين طور چيزها طبيعي است. دست به دامن مؤسسات متولي و مدعي شديم با ميلياردها تومان بودجه شان براي تنها چند ميليون تومان كمك مالي...
كمك مالي نديديم كه هيچ حتي كابل هاي برقمان را جابه جا كرده بودند! به نام شوخي يك پروژه بزرگ با يك پروژه كوچك تا آركمان هم بسوزد! دل از دكوپاژمان كنديم وقتي شنيديم بايد دو روز كار را دور بريزيم به علت عدم رضايت لابراتوار.
دوباره بسم الله گفتيم و گرفتيم و تمام شد. آنها كه به فيلم «به كبودي ياس» لطف داشتند حتي ما را نديدند. هيچ هزينه اي در هيچ جايي براي فيلمي دفاع مقدس رايگان نشد! انگار ما توقيف شده باشيم حتي كسي حاضر نشد تا فيلممان را تقبل كند و از لابراتوار بيرون بياورد تا يك تيم جوان آرزوي ديدن نسخه پوزتيو بر دلش نماند! و هرچه هم موفقيت هاي اوليه فيلمي صدمه ديده را پيامك كرديم هيچ فرجي نشد!
غمزده شديم. فيلم تدوين شد. عوامل خون دل خوردند تا تمام شد. مرزمان را با جشنواره هاي سياسي معلوم كرديم و سپس همان نسخه اتالوناژ نشده روي ميز مونتاژ صدا و تصوير را براي چند جشنواره غيرسياسي و مستقل ارسال كردم. پاسخ ها اين ها بود: مدير جشنواره تريشولدز نوشت: عجب فيلمي! عجب كلماتي! اجازه اكران مي دهيد؟
مدير جشنواره اوكانگان بعد از بررسي هيئت داوران بلافاصله روي جي تاك برايم نوشت: تبريك، تبريك، بين بيش از 1000فيلم براي اكران رتبه 22 را نصيب خود كردي و اين براي اولين تجربه عالي است.
از جشنواره فيلم كوتاه دهلي نامزدي اش اعلام مي شود و سايت نقد مستقل در وصفش مي نويسد: «داستان جنگ اگرچه بسيار يك شعر را مي ماند اما به همان اندازه نيز فيلم كوتاه است. «تجربي» به معناي واقعي كلمه. داستان جنگ فيلمبرداري ديدني و خوبي دارد. داستان جنگ فيلمي اميدواركننده است كه نشان مي دهد براي كارگردانش صحبت كردن از تجربيات انساني است كه جذابيت دارد و اينكه بردباري مي كند تا داستان خود را مكشوف سازد. جذاب خواهد بود كه به تماشاي رشد و سر برآوردن اين فيلمساز در سال هاي آينده بنشينيم.»
به دوستي عزيز از علاقه مندان نقد! فيلم را براي ديدن دادم و فحشنامه اي برايم ارسال كرد! فيلم را ناقص ديده و نفهميده بود و گمان مي كرد با روشنفكر بازي طرف است. گفتم مي بيني؟ چقدر راحت مي شود خودي را به غيرخودي تبديل كرد؟ حتي حوصله نمي كنيد فيلمي 20دقيقه اي را كامل ببينيد! چقدر قشنگ مي شود ريشه سينماي دفاع مقدس را زد؟ حتي فيلمي تا اين حد مستقل هم از نيش شمشيرها بي نصيب نمي ماند.
متأسفم براي فيلمبردار جوان و توانمندي كه ثمره زحمتش نه يك نسخه شسته رفته تبديل شده از پوزتيو كه خروجي اتالوناژ نشده است و همين شانسش را در جشنواره فيلم تهران پايين مي آورد. اما چاره چيست؟ يا بايد بپذيريم فيلمسازي در حوزه انقلاب و دفاع مقدس راه رفتن در ميدان مين است يا بايد برويم «آكاردئون» بسازيم، راه ديگري نيست. پس بايد باشيم و در حوزه انقلاب و دفاع مقدس بدون حمايت نهادها و معاونت ها و مركز گسترش ها و حوزه هنري ها و... بسازيم و استقامت كنيم كه فرمود: فاستقم كما امرت.
شكوه نيست اما:
وقتي فيلمي اين طور ساخته مي شود، وقتي هيچ كس به جسارت يك تيم كاملاً مستقل در ساخت فيلمي در ژانر دفاع مقدس آن هم با دوربين سي وپنج آفرين نگفت و هيچ كس از عوامل آن نه تقدير كرد و نه دعوت به كاري ديگر، آيا واقعاً حضور در جشنواره لذتي خواهد داشت؟ وقتي هنوز نگاتيوهاي فيلم دو سال است در لابراتوار خاك مي خورد؟
فاين تذهبون؟
¤ كارگردان فيلم كوتاه «داستان جنگ»

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14