(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 21 مهر 1390- شماره 20047

شاخص جهالت
نگراني پيامبر(ص) از پدران آخر الزمان
فلسفه مدح و ذم دنيا
ضرورت حضور سالك در نمازجماعت
بررسي اهميت و آثار نماز جماعت
...واركعوا مع الراكعين
حج امام زمان(عج) مقصد حاجيان
روش نقد قرآني



شاخص جهالت

قال الامام علي(ع): لاتري الجاهل الامفرطا او مفًر طا
امام علي(ع): نادان را يا در حال افراط و يا در حال تفريط مي بيني.1
1- نهج البلاغه، حكمت 07

 



نگراني پيامبر(ص) از پدران آخر الزمان

حضرت رسول اكرم(ص) عده اي از كودكان را ديد، فرمود واي بر فرزندان آخرالزمان از پدرانشان. شخصي گفت: پدران مشرك؟ فرمود: نه بلكه از پدران مسلمانشان كه هيچ چيز از فرائض و واجبات را به آنان نمي آموزند، و اگر فرزنداني خودشان پاره اي از مسايل ديني را فراگيرند آنها را منع مي كنند و فقط به اين قناعت مي كنند كه فرزندان از متاع دنيا چيزي به دست آورند. من از اين گونه پدران بيزارم و آنها نيز از من بيزارند11.-مستدرك الوسايل، ج2، ص625

 



فلسفه مدح و ذم دنيا

پرسش:
چرا در بعضي از آيات و روايات دنيا مدح و در بعضي ديگر مذمت شده است؟ لطفا دليل آن را به نحو اجمال توضيح دهيد؟
پاسخ: در آيات بسياري، مدح و تمجيد از دنيا يا امكانات مادي آن شده است: در بعضي از آيات، مال به عنوان خير، معرفي شده. (بقره-180) و در بسياري از آيات، مواهب مادي تحت عنوان فضل خدا آمده است: «وابتغوا من فضل الله». (جمعه-10) در جاي ديگر مي فرمايد: «همه نعمت هاي روي زمين را براي شما آفريده است» (خلق لكم ما في الارض جميعا). (بقره-29) و در بسياري از آيات آنها را تحت عنوان «سخر لكم» (آنها را مسخر شما گردانيد) ذكر كرده، كه اگر بخواهيم اين همه آياتي را كه در رابطه با محترم شمردن امكانات مادي اين جهان جمع آوري كنيم، مجموعه قابل ملاحظه اي خواهد شد. ولي با اين همه اهميتي كه به مواهب و نعمت هاي مادي داده شده، تغييراتي كه قويا دنيا را تحقير مي كند در آيات قرآن به چشم مي خورد. در يك جا آن را عرض و متاع فاني مي شمرد: «تبتغون عرض الحياه الدنيا». (نساء-49) و در جاي ديگر آن را مايه غرور و غفلت مي شمرد: «و ما الحياه الدنيا الا متاع الغرور». (حديد-02) و در مورد ديگر آن را وسيله سرگرمي و بازيچه شمرده: «و ما هذه الحياه الدنيا الا لهو و لعب» (عنكبوت-46) و در جائي ديگر مايه غفلت از ياد خدا: «رجال لاتلهيهم تجاره ولا بيع عن ذكرالله». (نور-73) اين تعبيرات دوگانه عينا در روايات اسلامي نيز ديده مي شود: از يكسو دنيا، مزرعه آخرت، تجارتخانه مردان خدا، مسجد دوستان حق، محل هبوط وحي پروردگار، سراي موعظه و پند، شمرده شود (مسجد احباء الله و مصلي ملائكه الله و مهبط وحي الله و متجر اولياء الله). و از سوي ديگر مايه غفلت و بيخبري از ياد خدا و متاع غرور و مانند آن. آيا اين دو گروه از آيات و روايات با هم تضاد دارند؟ پاسخ اين سوال را در خود قرآن مي توان يافت. زيرا آنجا كه از دنيا و مواهبش، نكوهش مي كند، كساني را مي گويد كه اين زندگي تنها هدفشان را تشكيل مي دهد، در سوره «نجم» آيه 92 مي خوانيم: «و لم يرد الا الحياه الدنيا: «كساني كه جز زندگي دنيا را نخواهند». به تعبير ديگر، سخن از كساني است كه آخرت را به دنيا مي فروشند و براي رسيدن به ماديات از هيچ خلافكاري و جنايتي ابا ندارند. در سوره «توبه» آيه 83 مي خوانيم: «ارضيتم بالحياه الدنيا من الاخره : «آيا راضي شديد كه زندگي دنيا را به جاي آخرت بپذيريد؟! آياتي از قرآن شاهد اين مدعا است، آنجا كه مي گويد: من كان يريد العاجله ... يعني تنها هدفشان همين زندگي زودگذر مادي است. اصولا، تعبير به «مزرعه» و يا «متجر» (تجارتخانه) و مانند آن خود شاهد زنده اي براي اين موضوع است.
كوتاه سخن اين كه: مواهب جهان مادي كه همه از نعمت هاي خدا است و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست، اگر به عنوان وسيله اي براي رسيدن به سعادت و تكامل معنوي انسان، مورد بهره برداري قرار گيرد، از هر نظر قابل تحسين است. و اما اگر، به عنوان يك هدف و نه وسيله، مورد توجه قرار گيرد و از ارزش هاي معنوي و انساني بريده شود- كه در اين هنگام طبعا مايه غرور و غفلت و طغيان و سركشي و ظلم و بيدادگري خواهد بود. بنابراين در خور هرگونه نكوهش و مذمت است. و چه زيبا فرموده است علي(ع) در آن گفتار كوتاه و پرمغزش: من ابصريها بصرته و من ابصر اليها اعمته: «آن كس كه با چشم بصيرت به آن بنگرد (و آن را وسيله بينائي قرار دهد) دنيا به او آگاهي مي بخشد، و آن كس كه به خود آن نگاه كند، دنيا او را نابينا خواهد كرد». در حقيقت، تفاوت ميان دنياي مذموم و ممدوح، همان چيزي است كه از «اليها» و «بها» استفاده مي شود كه: اولي هدف را مي رساند و دومي وسيله را. 1
1-تفسير نمونه، ج 21، ص 38

 



ضرورت حضور سالك در نمازجماعت

(اي عزيز) حكمت اصلي در تشريع نمازجماعت، اتحاد قلوب مومنين در امر خداست و براي اتحاد، فوايد بسياري از قوت اسلام و مسلمين و غير آن مي باشد، گذشته از اين، نمازجماعت در تكميل نفوس و قوت آنها در سير الي الله و جلب فيوضات الهي، بسيار موثر است، زيرا اگر رحمت حق تعالي، شامل حال يكي از آنها بشود، به خصوص اگر اجتماع و اتحاد آنها براي خدا و در راه خدا باشد، هم آنها را فراخواهد گرفت، گرچه ديگران، مستحق آن رحمت نباشند. و مثل اجتماع قلوب، مثل اتصال آب هاي قليل به يكديگر است كه چون به يكديگر متصل شوند، از صورت آب قليل خارج شده و كر مي شود كه ديگر به اندك نجاستي، طهارتش را از دست نمي دهد و براي اين معنا در علم معرفت، سرشريف و وجه لطيفي است. همچنين نمازجماعت، مثل نماز فراداست، اگر فرض كنيم كه بعضي از نمازگزاران، بعضي از شرايط فضيلت و كمال نماز را دارا باشند و افراد ديگر، بعضي شرايط ديگر را، خداوند كريم آن قسمت از نماز هر يك را كه فاقد آن شرايط بوده، به خاطر توجه ديگري مي پذيرد1.
1- اسرار الصلوه ، ميرزاجواد ملكي، ص491

 



بررسي اهميت و آثار نماز جماعت
...واركعوا مع الراكعين

احسان صادق زاده
نماز ستون دين، نماد اسلام، مرز ميان ايمان و كفر، نمايش عبوديت و بهترين و كامل ترين شيوه پرستش و نيايش خداوند است.
ويژگي اجتماعي آموزه هاي اسلامي مقتضي آن است تا عبادات اسلامي، رنگ و بويي ديگر به خود گيرد و همين بهترين و كامل ترين شيوه پرستش، به بهترين و كامل ترين شيوه وحدت اجتماعي تبديل گردد و در برخي از اشكال خود به عنوان مهم ترين عامل وحدت آفرين ميان امت و امام و دولت و ملت تبديل شود.
هرچند كه نماز را به تنهايي مي توان به جا آورد، ولي بهتر است آن را به جماعت برپا داشت؛ زيرا برگزاري نماز جماعت، به معناي نمايش قدرت و وحدت ميان مسلمانان و حمايت قاطع از نظام سياسي اسلام است. البته نماز جمعه از جهاتي رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد و به عنوان بيعت هفتگي ميان امت و امام تلقي مي شود و از اين نظر نماز جمعه از جهات اجتماعي و سياسي، رنگ و بوي بيشتري دارد.
نويسنده در اين مطلب به ابعاد و اهميت نماز جماعت در حوزه عمل اجتماعي و سياسي اشاره دارد و با مراجعه به آموزه هاي قرآني، تحليل و تبيين خداوند را در اين مسأله ارائه داده است.
اهميت اجتماعي نماز جماعت
نماز، يكي از اركان اسلام است. در برخي از روايات معتبر پنج امر نماز، روزه، حج و جهاد در كنار ولايت به عنوان نشانه هاي اسلام معرفي شده است. امام باقر(ع) در اين باره فرموده است: بني الاسلام علي خمس: علي الصلاه و الزكاه و الصوم و الحج و الولايه و لم يناد بشيء كما نودي بالولايه؛ اسلام بر پنج پايه بنا شده است، نماز، زكات، روزه، حج و ولايت (حكومت و رهبري) و در اسلام هيچ چيزي مانند ولايت مورد توجه قرار نگرفته است. آن حضرت(ع) در سخن ديگري فرموده است: «والولايه افضل، لانها مفتاحهن، والوالي هو الدليل عليهن؛ ولايت (حكومت و رهبري) برتر از نماز، زكات و حج است، زيرا ولايت، كليد آنها است و رهبر، راهنماي (تحقق صحيح) نماز، زكات و حج است.
از اين پنج امر هرچند كه دو امر نماز و روزه، جنبه شخصي و عبادي محض مي يابد، ولي بايد توجه داشت كه از جنبه هاي اجتماعي نماز و روزه نيز غفلت نشده است؛ زيرا روزه آثاري دارد كه از آن جمله درك مفهوم گرسنگي و فقر، اطعام و انفاق و احسان به ديگران بويژه در ماه رمضان و وجوب دادن زكات فطريه در آخر آن، بيانگر جنبه هاي اجتماعي آن است. نماز نيز اين گونه است؛ زيرا هيچ عمل صالح و عبادتي نيست مگر اين كه بايد به جنبه اجتماعي آن، افزون بر جنبه فردي آن توجه شود؛ چراكه رهايي انسان از زيان ابدي تنها با ايمان و عمل صالح و تشويق و ترغيب ديگران به آنها شدني است. (سوره عصر و آيات ديگر قرآن)
بنابراين، نمي توان عبادتي را در اسلام سراغ گرفت كه جنبه اجتماعي نداشته باشد. از اين رو گفته اند اسلام، سياسي ترين و اجتماعي ترين دين در ميان شرايع ابراهيمي و ديگر اديان جهاني است؛ زيرا مأموريت هر انساني، متاله (خدايي) شدن و سپس رباني شدن مي باشد. براين اساس، مسئوليت انسان در هر عملي به گونه اي تعريف شده كه جنبه اجتماعي آن پررنگ است. البته برخي از وظايف و مسئوليت هاي انساني، جنبه اجتماعي پررنگ تري دارد كه از آن جمله مي توان حج و جهاد و ولايت را نام برد.
به سخن ديگر، اگر اسلام بر پنج پايه استواري يافته، از اين پنج مورد، سه مورد ارتباط مستقيم با جنبه اجتماعي و سياسي دارد و دو مورد ديگر به اشكال ديگري مرتبط با جامعه و امور اجتماعي است از اين رو ثواب نماز جماعت و حضور در نماز جمعه، چنان زياد دانسته شده كه اگر از ده نفر بگذرد غيرقابل شمارش براي فرشتگان خواهد بود.
تاكيد بسيار زياد براي حضور در نماز جماعت از آن روست كه از جنبه اجتماعي نماز غفلت نشود و گمان نرود كه رابطه ميان انسان و خدا در دين يك رابطه شخصي و خصوصي است؛ بلكه اين رابطه فراتر از يك رابطه شخصي دانسته شده و لازم است براي همگان روشن شود كه دين امري اجتماعي است نه اين كه كاركردهاي اجتماعي هم دارد؛ چنان كه برخي چنين تصور كرده اند.
ارتباط تنگاتنگ نصب امام جماعت و به ويژه امام جمعه از سوي رهبر جامعه به اين معناست كه جنبه اجتماعي و سياسي نماز نمي بايست ناديده گرفته شود و از آثار و تاثيرات آن غافل شد. اگر پذيرش چهار چيز از استوانه هاي اسلام به امر پنجم يعني ولايت وابسته است، به اين معناست كه اسلام هرگز به جنبه هاي شخصي عبادت بسنده نكرده و آن چه اصالت دارد، جنبه هاي اجتماعي آن است؛ زيرا هدف نهايي و علت غايي در آفرينش انسان، خلافت الهي از طريق شدن هاي كمالي و فعليت بخشي به قواي اسمايي الهي با عبوديت و عبادت است. ماموريت انسان، امري اجتماعي و فرافردي است و هركسي در دايره خودسازي فردي بماند، از دايره هدف غايي دور افتاده و از مسير بيرون رفته است.
بنابراين، نماز هرچند كه در ظاهر امري فردي و شخصي و ارتباط دوسويه ميان خالق و خلق شمرده مي شود، ولي بايد توجه داشت كه اين ارتباط در شكل اجتماعي و جماعت آن است كه تاثير مثبت بسياري به جا مي گذارد. از اين رو در آيات قرآن بر برپايي و اقامه نماز به شكل جماعت تاكيد كرده است.
خداوند در آيه 23 سوره بقره فرمان مي دهد تا نماز به جماعت برپا شود. از اين رو بر «مع الراكعين» تاكيد مي شود كه اشاره اي مستقيم بر حضور يافتن در نمازجماعت از سوي مومنان است. (فتح القدير، ج 1، ص90؛ انوارالتنزيل، بيضاوي، ج 1، ص 77؛ زبده البيان، ج 1، ص 182)
در كتاب فقه القرآن با اشاره به آيه 238 سوره بقره آمده است كه افضل نمازها نماز جماعت است كه در ظهر برپا مي شود و خداوند در اين آيه بر محافظت بر نماز در اوقات آن تاكيد كرده و اهتمام خاصي به نماز ظهر كه به جماعت خوانده مي شود، مي نمايد. (فقه القرآن، ج 1، ص 140)
خداوند بر اقامه نماز به شكل جماعت تاكيد مي كند و بدان فرمان مي دهد. (آل عمران، آيه 43، نساء، آيه 102) هرچند كه فقيهان اين فرمان و امر را بر وجوب نماز جماعت حمل نكرده اند، ولي استحباب بلكه استحباب موكد آن را گفته اند.
خداوند در آيات 218 و 219 سوره شعراء از نماز جماعت پيامبر(ص) به صورت خاص ياد مي كند كه اين خود بيانگر اهميت نماز جماعت است. (تفسير التحرير و التنوير، ج 9، جزء 19، ص 204)
عنايت خاص و نگاه ويژه خداوند به راز و نيازهاي پيامبر(ص) و نماز جماعت دراين آيات به خوبي نشان مي دهد كه خداوند به نماز جماعت نگاهي خاص دارد. از اين رو با واژه «يراك» اين عنايت و نگاه خاص را مورد توجه خوانندگان قرآن قرار مي دهد تا آنان نيز به نماز جماعت اهميت دهند. (همان)
اين كه خداوند در آيه 43 سوره بقره بر اقامه نماز به شكل جمعي همراه با ركوع كنندگان تاكيد مي كند، خود گواهي روشن بر اهميت نماز جماعت است. (مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 214) لذا خداوند به مريم توصيه مي كند تا نمازهايش را با جماعت بخواند. (آ ل عمران، آيه 43) اين درحالي است كه ايشان زن است. پس به طريق اولي مي توان گفت كه براي مردان برپايي و اقامه نماز به جماعت اگر واجب نباشد، مستحب موكد است؛ زيرا وقتي خداوند امري مي كند يا سفارشي مي دهد، به آثار آن توجه دارد كه براي انسان مفيد و سازنده است و درمسير تحولات كمالي اش مي تواند كمك خوبي باشد.
شگفت اين كه خداوند در زمان جنگ نيز مصلحت را دربرگزاري نمازجماعت مي داند و به فرمانده جنگ و جهاد فرمان مي دهد تا مسئوليت امامت جماعت را به عهده گيرد و مجاهدان به دو دسته تقسيم شوند تا يكي پس از ديگري نماز را به جا آورند. به اين شكل كه يك گروه به ركعت نخست امام اقتدا مي كنند و گروه دوم به پاسداري مشغول مي شوند، در پايان دو سجده امام در ركعت اول، گروه نخست ركعت دوم را به سرعت فرادا مي خوانند و به همان سرعت به جاي گروه دوم رفته و پاسداري را برعهده مي گيرند. درهمين حال گروه دوم خود را به ركعت دوم فرمانده و امام خود مي رسانند و به او اقتدا مي كنند و يك ركعت را به جماعت با او مي خوانند و ركعت دوم را فرادا برگزار مي كنند. (نساء، آيه 102)
براين اساس هنگامي كه در صحنه جنگ نماز خوف به جماعت و با امامت فرمانده خوانده مي شود، مي توان اهميت و ارزش نمازجماعت را در آموزه هاي وحياني قرآن دريافت. (كنزالعرفان، ص171)
اهميت نمازجماعت در روايات
در روايات در اهميت نمازجماعت و فضيلت آن بسيار گفته شده است. از جمله آمده است كه امام رضا(ع) فرمود: فضيلت نمازجماعت نسبت به نماز فرادا در هر ركعت دو هزار برابر است. پشت سر گناهكار نماز مگذار و فقط به اهل ولايت اقتدا كن (تحف العقول، ص440، بحارالانوار، ج85، ص435)
از پيامبراكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: هركس نماز صبح را به جماعت به جا آورد سپس تا طلوع خورشيد به ذكر خداوند بي نياز و بلندمرتبه پردازد، در بهشت هفتاد درجه خواهدداشت و مابين هر درجه اي به اندازه اي است كه اسب دونده عالي و خوش تربيت هفتادسال بتازد؛ و كسي كه نمازظهر را به جماعت بخواند در بهشت جاويد، پنجاه درجه خواهدداشت و فاصله بين درجات او به اندازه تاختن پنجاه ساله اسب عالي خواهدبود؛ و هركس نمازعصر را به جماعت بخواند ثواب آزادكردن هشت نفر از فرزندان اسماعيل را خواهدداشت كه هريك از آنها صاحب خانه اي باشند؛ وكسي كه نمازمغرب را به جماعت بخواند گويا يك حج و يك عمره مقبول به جاي آورده است؛ و هركس نماز عشا را به جماعت بخواند مانند اين است كه شب قدر را شب زنده داري نموده است. (امالي شيخ صدوق، ص 141، و نيز بحارالانوار، ج85، ص436)
پيامبراكرم(ص) فرمود: نمازجماعت بر نماز فرادا 27 درجه برتري دارد؛ و هركس 40 روز درنماز جماعت شركت نمود و از ابتداي تكبيره الاحرام آن را درك كرد؛ از دو چيز نجات مي يابد: آتش جهنم و نفاق و دورويي. (الذكري، ص267، بحارالانوار، ج58، ص435)
پيامبراكرم(ص) فرمود: كسي كه بي دليل در مسجد با مسلمانان نماز به جا نمي آورد، نمازش (كامل) نباشد.
و نيز فرمود: نماز به جماعت سنت است، اگرچه بر نوك نيزه باشد (كنايه از اين كه هرچند در سخت ترين شرايط باشد، بهتر است به جماعت خوانده شود.)
پيامبر(ص) همچنين در اهميت نمازجماعت فرمود: اگر درباره كسي كه در نماز جماعت شركت نمي كند، پرسش شد، بگو: او را نمي شناسم.
برخي احكام نماز جماعت
به هر حال با استناد به آيات قرآن كريم (نساء، آيه 102؛ بقره، آيه 34)، احاديث متواتر و نيز سنت عملي پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت عليهم السلام (صحيح مسلم بن حجاج، ج2، ص 122؛ سنن ابوداوود، ج1، ص134؛ سنن ترمذي، ج1، ص 138-139؛ فروع كافي، كليني، ج3، ص 371-373) نماز جماعت براي نمازهاي واجب روزانه اثبات شده است و حتي برخي مشروعيت آن را از ضروريات دين دانسته اند (بحوث في الفقه، محمدحسين اصفهاني، ص 42؛ الفقه الاسلامي و ادلته، زحيلي، ج2، ص 1165).
به نظر برخي فقها، از پاره اي احاديث بر مي آيد كه آغاز تشريع نماز به صورت جماعت بوده است (تقرير بحث السيد البروجردي، علي پناه اشتهاردي، ج2، ص48).
در برخي احاديث هم درباره نخستين نماز جماعت آمده است كه پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع)، با هم در حال نماز خواندن بودند كه ابوطالب و فرزندش جعفر، از آنجا گذشتند. ابوطالب به جعفر گفت كه در كنار پسر عمويت نماز بگزار. در اين هنگام پيامبر پيش رفتند و امامت نماز را برعهده گرفتند. (وسايل الشيعه، حر عاملي، ج، ص 288).
نكته تاريخي جالب توجه در اين است كه آن هنگام كه پيامبر اكرم(ص) و امير مومنان علي(ع) و حضرت خديجه (س) تنها مسلمان روي زمين بودند نماز را به جماعت مي خواندند. عفيف كندي مي گويد: من تاجر بودم سالي به مكه آمدم امر بس شگفتي را مشاهده نمودم. ديدم همه مردم به بتهاي چوبي و فلزي و سنگي در كعبه متوجه هستند؛ در اين ميان فقط سه نفر به سوي شام (مسجد الاقصي) عبادت مي كنند. عباس بن عبدالمطلب نزد من بود از او پرسيدم: اينها چه كساني هستند و چه مي كنند؟ گفت: آن مرد كه جلو ايستاده برادرزاده ام «محمد» است و پسري كه سمت راست او ايستاده، برادرزاده ديگرم «علي» است و زني كه با آنها نماز مي گذارد «خديجه» همسر «محمد» است و زير آسمان خدا جز اين سه نفر كسي بر اين آيين نيست. (اسدالغابه، ابن اثير، ج 3، ص414)
نماز جماعت براي مواردي چون نماز جمعه (بقره، آيه 34، زبده البيان، محقق اردبيلي، ص 381؛ جمعه، آيات 9 تا 11)، نماز خوف (نساء، آيات 101 و 201، زبده البيان، ص 221)، نماز عيدين؛ يعني عيدفطر و عيد قربان (بقره، آيه 34 و نيز زبده البيان، ص 381) و نمازهاي پنج گانه روزانه (نساء، آيات 101 و 201، تفسيرالتحرير و التنوير، ج 3، جزء 5، ص381) تشريع شده است.
براساس آيه 34 سوره آل عمران حضور زنان با مردان در نمازجماعت جايز دانسته شده و به نظر مي رسد اين حكم شركت زنان در نمازجماعت در شريعت حضرت موسي(ع) نيز تشريع شده بود. از اين رو حضرت مريم(س) نيز با مردان در نمازجماعت حضور مي يافت.
از همين آيه و نيز آيه 34 سوره بقره همچنين به دست مي آيد كه ماموم بايد در ركوع و سجود تابع و همراه امام باشد و براي اتصال به صفوف جماعت مي بايست ركوع امام را درك كند. همچنين از آيه 402 سوره اعراف به دست مي آيد كه هنگام قرائت امام لازم است ماموم سكوت كرده و توجه داشته باشد. به اين معنا كه اگر ماموم در نماز جماعت قرائت امام را مي شنود سكوت كرده و گوش دهد (مجمع البيان، طبرسي، ج 3 و 4، ص 197؛ فقه القرآن، ابن رواندي، ج1، ص241)
به هر حال از آيه 34 سوره بقره استنباط مي شود كه نمازگزاران در افعال نماز بايد همراه با امام باشند و تقارن در نماز از احكام جماعت است.
آثار نماز جماعت
از آن چه درباره اهميت نماز جماعت بيان شد، آثار نماز جماعت نيز دانسته شد، ولي در اين جا به برخي ديگر از آثار نمازجماعت در زندگي فردي و اجتماعي اشاره مي شود.
خداوند در آيات 812 و 912 سوره شعراء نمازجماعت را از عوامل قرب بيشتر انسان به خداوند معرفي مي كند. از اين با رو بيان اينكه خداوند نمازگزاران در نمازجماعت را مي بيند با اين كه خداوند در همه حالات انسان را مي بيند، مي خواهد بر اين نكته تاكيد ورزد كه توجه خداوند به انسان در حالت نماز جماعت بيشتر از هر حالت ديگر است و انسان در اين زمان مشمول رحمت و عنايت خاص الهي مي شود.
نمازجماعت به عنوان مظهر تشكل و نظم در اسلام است. در مسجد يا هر كجا حتي در ميدان كارزار، همه نوع افراد جامعه از غني و فقير، توانگر و ناتوان، پير و برنا، مرد و زن، همه در كنار هم به جماعت ايستاده اند و امام در جلو و در پايين ترين سطح قرار دارد و حتي در جاهايي مانند دشت شيب دار اگر امام بيش از چهار انگشت بسته بالاتر از مامومين قرار گيرد، نماز اشكال دارد و اين بيانگر نقش عملي نمازجماعت در جامعه است.
در نماز جماعت لازم است تا همه هماهنگ و متقارن عمل كنند و قبل از اين كه امام كاري را انجام دهد ديگران نبايد پيشروي كنند و حتي اگر در جايي سهوا كاري را انجام دادند بايد برگردند و با امام هماهنگ شوند و اگر عقب افتادند خود را به امام جماعت برسانند. همه اينها به معناي نظم و انضباط تمرين اطاعت از امام است. اين بدان معناست كه اگر انسان در هنگامن پرستش و عبادت لازم است تا از امام اطاعت محض داشته باشد، درعمل اجتماعي و سياسي نيز بايد اين تمرين را به اجرا گذارد و از امام پيش نيفتد كه هلاك مي شود و از او عقب نماند كه گمراه مي شود.
پس نمازجماعت افزون بر كاركردهاي وحدت آفرين در جامعه، مهم ترين ابزار تمرين اطاعت از امام است. چنان كه تنظيم كننده اوقات و زمان براي مردم و جمع كننده صفوف مختلف ايشان از همه اقشار اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و مانند آن است. بررسي همه آثار اجتماعي نماز جماعت در اين مطلب امكان پذير نيست و لذا به همين مقدار بسنده مي شود.

 



حج امام زمان(عج) مقصد حاجيان

احمد ميرزايي
حج يكي از واجبات و مناسك مهم اسلام است. خداوند در آياتي از جمله سوره حج به اين واجب اشاره كرده و خواهان انجام آن از سوي همه كساني شده است كه استطاعت انجام آن را دارند؛ زيرا حج همانند نماز، نشانه اي از اسلام و تسليم در برابر خداوند و رد هرگونه كفري است. اين گونه است كه واژه حجه الاسلام به معناي حجي كه هر مسلمان مي بايست به جا آورد، در اصطلاحات فقهي پديد آمد.
در ظاهر، حج كه در لغت به معناي قصد است، قصد كردن بيت الله الحرام و خانه خدا در ماه هاي شوال، ذي قعده و ذي حجه، با مراسم و مناسكي چون عمره و حج اكبر است كه اوج آن در روزهاي نخست ماه ذي حجه در كعبه با طواف و نماز و عرفات و مشعر الحرام و مني با قرباني و وقوف انجام مي گيرد، اما در باطن، حج جز قصد حجت خداوند معناي درستي نمي يابد؛ زيرا قصد خانه زماني معنا مي يابد كه صاحب خانه در آن باشد و صاحب خانه در دنياي مادي نمي تواند جز مظهر اتم و اكمل خداوندي يعني انسان كامل باشد.
خداوند به اشكال گوناگون و به عبارات مختلف اين حقيقت را روشن كرده كه انسان كامل، مظهر خداوندي و خليفه اوست و همگان مي بايست در برابرش به سجده افتند و تسليم او گردند؛ زيرا اين انسان كامل به سبب متاله بودن و خدايي شدن، مظهر وجه الله است و هيچ عبادتي بي وجه الله معناي درستي نمي يابد.
اينكه هستي به يك سمت و يك جهت تعيين اول هستي مي رود، به معناي آن است كه جز يك وجه و جهت و سمت وجود ندارد و اين همان معنا و حقيقت توحيد است. وجه هر چيزي، همان حقيقت همان چيز است. از آن جايي كه چهره و صورت، گوياترين نماد حقيقت انساني است، به آن، وجه مي گويند. خداوند حقيقت نهاني است كه به مظاهر ظهور يافته است و انسان كامل، ظهور تمامي اسماي الهي است. از اين رو او را متاله و وجه الله ناميده اند.
حضرت ختمي مرتبت(ص) همان مظهريت الله است كه به شكل نور بر عالم هستي تابيد و آسمان و زمين و آفريده ها ظهور يافتند. از اين رو ايشان را تعيين اول هستي گفته اند.
هر زماني اين حقيقت كامل، به جلوه هايي در ميان انسان ها بروز و ظهور كرد كه گاه آدم(ع) و گاه نوح(ع) و گاه ديگر ابراهيم(ع) شد و يا موسي(ع) و يا عيسي(ع) گشت. لذا حقيقت همه انسان هاي كامل به همان تعين اول و حقيقت محمدي باز مي گردد.
از آن جايي كه همه هستي محاط به حقيقت تعين اول است، تعين اول، محيط بر همه هستي است. اين گونه است كه به هر سمت و جهت رو كني، وجه الله است. اما در جهان ماده، نياز است كه جهت گيري مستقيمي وجود داشته باشد تا همگان از همه اكناف دور و نزديك عالم متوجه يك حقيقت شوند. اين جاست كه خانه خدا، قبله شد تا جهت واحد توحيدي در جهان ماده نمادي يابد.
اما اگر به درون خانه خدا روي، همه جا كعبه و خانه خداست و همه جهات يك جهت خواهد بود، اين معنا براي انسان موحدي كه همه جهان را كعبه مي يابد و در درون آن خود را محاط مي يابد، يك جهت است و همه هستي براي او، وجه الله مي شود. اما براي ديگراني كه اين گونه نيستند و دور از خانه مي باشند و يا نزديك آن نشده اند، مي تواند سراب گمراهي شود و جهات همان جهات بماند و تكثر به وحدت نرسد.
ولايت انسان كامل، حقيقت خانه خدا
ديگر اينكه خداوند، انسان كاملي چون نفس پيامبر و جان و باطن محمدي(ص) را از درون خانه بيرون آورد، تا مردم بدانند كه حقيقت خانه، ولايت انسان كامل است و وجه الله واقعي كه مردم مي بايست قصد آن نمايند، نمادهاي آن انسان كامل است.
همه پيامبران، مامورند تا مردم را به سوي خانه خدا بخوانند تا حقيقت وجه الله و زيارت آن را دريابند و از سبب ميان زمين و آسمان بهره مند شوند. اينكه خداوند به صراحت فرمان مي دهد: و أذن في الناس بالحج ياتوك رجالا و علي كل ضامر ياتين من كل فج عميق؛ و مردم را دعوت عمومي به حج كن؛ تا پياده و سواره بر مركبهاي لاغر از هر راه دوري به سوي تو بيايند. (حج، آيه 72) به اين معناست كه همه مي بايست قصد انسان كامل كنند تا اخلاص در عمل و عبادت براي ايشان حاصل شود. اينكه حضرت ابراهيم(ع) به عنوان انسان كامل مامور مي شود تا مردم را به حج بخواند تا ايشان به سوي او بروند، به اين معناست كه مقصد حج جز انسان كامل نيست: ياتوك به معناي آن است كه به سوي تو مي آيند كه انسان كامل و خليفه الهي و وجه الله مي باشي.
پس در هر زماني حج به قصد زيارت صاحب خانه خواهد بود نه خود خانه. از اين رو در روايات چندي به اشكال گوناگون تماميت و كمال هر عبادي را قصد ولي الله دانسته اند كه وجه الله مي باشد؛ زيرا اكمال دين و اتمام نعمت، همان ولايت است كه وجه الله را برمي تاباند. اگر خداوند در آيه 3 سوره مائده ولايت را اتمام و اكمال دين و نعمت مي شمارد، در تفاسير به اشكال گوناگون صحت و كمال و تماميت هر عمل عبادي و خالص را، لقاء الامام برشمرده اند. لذا گفته شده كه صحت نماز و روزه و حج به ولايت است و يا اين كه: من تمام الحج لقاء الامام و من تمام الصلاه لقاء الامام.
بنابراين، كسي كه قصد وجه الله يعني امام زمان(عج) را در حج نكند، حاجي نيست و زيارت خانه اي كرده است كه حتي مي تواند عامل گمراهي يا دست كم توقف از حركت خالصانه به سوي خدا و متاله شدن گردد. آن ريسمان آويخته ميان حق تعالي و بندگان، همان ولي الله است كه وجه الله مي باشد و انسان مي بايست خود را همچون او كند؛ زيرا او اسوه كامل و حسنه است و با همانندي با اوست كه حقيقت عبادت فهميده و درك مي شود.
حج واقعي، زيارت و ديدار امام زمان(عج) است و هر كسي چنين قصدي را از خانه نداشته باشد، بويي از حقيقت حج نبرده و راه به جايي نمي برد.
حقيقت بعثت پيامبر(ص) رستن انسان از دام تكثراتي است كه وجه الله را مي پوشاند؛ زيرا انسان ها در قرب الهي نيستند و يا متاله نشده اند تا همه جا و همه چيز را وجه الله بيابند، چنان كه قريب به كعبه و يا درون آن اين گونه است. انسان ها با بعثت پيامبر(ص) درك كردند كه حقيقت در همه هستي يكي است و توحيد محض جز عبادت به سوي وجه الله نيست كه آن هم يك جهت بيش نيست و همان وجه الله مي باشد كه انسان كامل است.

 



روش نقد قرآني

حامد سليمي
شيوه نقد قرآني بر اين است كه همواره نقد همراه با طرح باشد؛ چرا كه نقد واقعي به معناي جداسازي سره از ناسره است و شخصي كه ناسره چيزي را بيان مي كند، مي بايست سره آن را نيز ارائه دهد. از اين رو مي توان گفت كه در بطن و جوهره نقد، طرح نيز نهفته است.
البته اين شيوه، اختصاص به حوزه تحليل و نظريه و ذهن ندارد، بلكه در همه امور از جمله امور عملي نيز مورد توجه قرارگرفته است.
به عنوان نمونه يكي از اصول كليدي اسلام، مسئله نظارت همگاني مبتني بر ولايت همگاني به نام امر به معروف و نهي از منكر است. براي اين نظارت و ولايت شرايطي گفته شده كه از جمله آن ها مي توان به شناخت دقيق از معروف و منكر اشاره كرد. به اين معنا كه شخص مي بايست هم معروف و منكر را در حوزه نظريه و مفهومي بشناسد و هم در حوزه مصداقي بتواند معروف را از منكر جدا كند.
افزون بر اين، اگر كسي واقعا در مقام ولايت همگاني و نظارت عمومي برآمد، بايد افزون بر بيان منكر و نهي از آن و معرفي معروف و امر به آن، مصاديق عيني و جايگزين، معرفي كرده و طرحي را ارايه دهد كه قابل اجرا و انجام باشد.
از جمله در داستان قوم لوط، خداوند گزارش مي كند كه اين قوم به كار زشت و ضداخلاقي و هنجاري، لوط (همجنس بازي) گرايش داشته و به جاي زناشويي و بهره مندي از جنس مخالف، به هم جنس بازي تمايل داشتند. بر پايه گزارش قرآن، اين قوم، نخستين مردمي بودند كه به امر شنيع لواط و مساحقه رو آورده بودند و پيشينه اي از آن در گذشتگان از نسل انساني و يا موجود ديگر وجود نداشته است. (عنكبوت، آيه28)
حضرت لوط(ع) مأموريت مي يابد كه به اين قوم هم جنس باز وارد شده و آنان را به راه فطرت و راست هدايت كند. تلاش آن حضرت(ع) بي نتيجه ماند، به گونه اي كه براي بهره برداري جنسي به سوي فرشتگاني كه در شكل جواناني زيبا براي عذاب ايشان فرود آمده بودند، به خانه حضرت(ع) يورش آوردند. آن حضرت(ع) ضمن نهي از منكر و گفتن اين كه اين عمل، فاحشه نابهنجاري زشت و خلاف فطرت بشري است، از آنان مي خواهد كه به جاي فرشتگان كه به شكل پسران زيبا فرود آمده بودند، با دختران ايشان ارتباط و ازدواج داشته باشند. آن حضرت(ص) ضمن نهي از كار زشت، نه تنها به معروف زناشويي با جنس مخالف اشاره مي كند، بلكه دختران خويش را به عنوان مصاديق عيني در اختيار آنان قرار مي دهد كه با ازدواج با آنان، شهوت جنسي خويش را ارضا و خاموش كنند. (حجر، آيه71)
همچنين خداوند در آيه48 سوره قصص به علل مخالفت هاي اهل كتاب، مشركان و كافران اشاره مي كند و مي فرمايد كه ايشان كتابهاي هدايت گر تورات و قرآن را كه از سوي خداوند فرو فرستاده شده بود، به عنوان دو كتاب خرافي و سحر معرفي كرده و به انتقاد از آن مي پردازند. خداوند در اين آيه مي فرمايد كه اين شيوه نادرست است و اگر نقدي بر اين دو كتاب داريد و آن را سحر مي شماريد كه سخنان ياوه و باطلي را ارايه مي دهد، شما خودتان كتابي را ارايه دهيد كه هدايتگرتر از اين دو كتاب باشد.
بنابراين اگر كسي درباره مسئله اي انتقاد دارد بايد همواره انصاف را مراعات كرده و حق و باطل را مشخص و سره و از ناسره را جدا كند و آن را به درستي نشان دهد و تنها به بيان ناسره نپردازد و ديگر آن كه اگر نسبت به اين كار اشكالي دارد، خود طرحي كامل تر و بهتر ارايه مي دهد.
بنابراين، هر انتقادي مي بايست همراه با طرح و پيشنهادي بهتر باشد تا به عنوان جايگزين مطرح شود. اين شيوه اي است كه خداوند مي پسندد و عقل و خرد در پيش مي گيرد و بدان عمل مي كند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14