(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 23  آبان 1390- شماره 20073

صيانت اخلاقي!
بحران سرمايه داري و داستان هاي پريشان غرب
نمايش چهره پليد صهيونيسم در قاب سينما



صيانت اخلاقي!

پژمان كريمي
«سينما»، برآمده از روياهاي چند قرن بشر بود. غربي ها در پي سرگرمي، سينما را اختراع كردند و به جهانيان معرفي نمودند. اما برخي، علاوه بر وجه سرگرمي، به قابليت ديگر سينما پي بردند: «مهندسي افكار»!
در سال 1915، فيلم تولد يك ملت، خبر از دستيابي كارگزاران سينما، به قابليت تبليغي و سياسي هنر هفتم داد. فيلم ياد شده ساخته ديويد گريفيث يك عنصر صهيونيست بود كه تلاش كرد از سينما، ابزاري براي پيشبرد نيات و مقاصد سياسي بسازد. همين كارگردان بعدها به عنوان يكي از پايه گذاران هاليوود نام بردار شد.
هنگامي كه مظفرالدين شاه در فرانسه، مسحور سينما گرديد، فراماسون هاي اطراف وي، همچون ميرزا ابراهيم خان عكاسباشي، زمينه را براي پاگيري سينما در ايران مهيا ديدند. با تلاش فراماسون ها سينما اذن ورود به سرزمين مان را يافت تا به عنوان ابزاري كارآمد در جهت تقابل با باورهاي الهي و تضعيف و ريشه كني ارزش هاي ملي، زمينه گستر استعمار به خدمت آيد.
فيلمي چون «حاجي آقا آكتورسينما» محصولي مثال زدني از هنر هفتم بود كه به روشني پايه هاي ايمان و اعتقاد ديني را نشانه رفت.
در هنگام حكمراني پهلوي دوم، در مقطعي كه فرهنگ اومانيستي و لجام گسيخته غربي به همه شئون جامعه ايراني راه يافته بود، «سينما» كاملا در اختيار فراماسون ها و همپالگي هاي آنان- بهائيان- ديده مي شد و «فيلم فارسي» تصوير و شاخص هاي روشن خود را نمايان كرده بود:
سينماي سكسي، سينماي خشونت، سينماي كلاه مخملي هاي بي ريشه، سينماي تحميق كننده و اغواگر!
در اين نوع سينما، همه چيز در خدمت هدف صهيونيستي يعني مهندسي افكار عمومي در راستاي زدودن دين و مسخ انسانيت معنا مي شد. طبيعي بود كه بدنه اين سينما را عناصري تشكيل دهند كه كمترين نسبتي با ارزش هاي ديني و ملي نداشتند. از دغدغه اجتماعي بي بهره بودند و از جايگاهي در عرصه انديشه و فرهنگ برخوردار نبودند.
ستارگان زن سينماي فيلم- فارسي، از كاباره ها و محله هاي بدنام گزينش مي شدند تا در آن فضاي رعب آور مسموم، هر نقشي را بپذيرند و هرگونه كه فضاي اباحه گر و قبح شكن ايجاب مي كرد رفتار نمايند!
ماندگاري نام ها در سينماي ايران آن هنگام بسته به سه چيز بود:
بي اعتنايي به سياست و در عين حال اظهار سرسپردگي در پيشگاه شاهي كه چون عروسكي نخي، به دست استعماريون صهيونيست، بازي داده مي شد، ارتباط مستمر با دربار و به ويژه شخص هوس بازي چون «اشرف» خواهر توأمان محمدرضا! و آخر؛ تن دادن به الزامات و اقتضائات سينماي سكس و خشونت!
ظهور انقلاب اسلامي سال 57، به عنوان انقلابي بزرگ، نقطه پاياني بود بر جريان كوبشگر و سمي «هنر براي هنر» يا «هنر در خدمت استعمار» اين ديار!
جمله تاريخي حضرت امام خميني(ره) مبني بر اينكه ما با سينما مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم دو معنا داشت:
نخست اينكه؛ سينما نيز «هنر» است و مي توان از آن به درستي بهره برد.
و دوم؛ سينما نياز به اصلاح دارد.
از اين رو، كارگزاران فرهنگي با توجه به امكانات خود، شروع به اصلاحات در سطح چهار رويكرد زير كردند:
يك- زدودن مظاهر و مصاديق فيلم فارسي
دو- حذف عناصر وابسته به خاندان پهلوي، صهيونيست ها و ماسون هاي داخلي
سه- حمايت از توليدات داخلي سينما
چهار- القاي ارزش هاي اسلامي و ايراني با استفاده از رسانه سينما
چنين بود كه سينماي ايران مرحله جديدي را تجربه كرد. از حلقه فيلم فارسي جدا شد و تبديل به عرصه اي آبرومند و شريف گشت.
اصلاحات محتوايي سينماي ايران به ارتقاء سطح ساختاري سينما انجاميد! اگرچه اين اتفاقات مثبت، در اثر اهمال برخي كارگزاران فرهنگي و بعضي از فيلم سازان، از بايستگي هاي ديني و ملي فاصله يافت اما نشان داد و ثابت كرد كه انقلاب سينمايي ديگر خلق كرد و مي تواند سنگ بناي سينماي ملي واقع شود! ترديدي نيست كه براي بقاي سينماي ايران و تحقق سينماي ملي يعني آن سينمايي كه دربرگيرنده باورهاي متعالي و ارزشهاي ايراني است، سينماگران، ناگزير به حركت همزمان در چهار مسيرند:
يك- شناخت، اعتقاد و اتكاء نسبت به باورهاي الهي و ارزشهاي جامعه ايراني
دو- ايمان و تاكيد نسبت به اصل «هنر در خدمت باورهاي متعالي»
سه- تلاش براي دستيابي به ذهنيتي واقع نگر، تحليل گرا در حوزه هاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي
چهار- خلاقيت و تلاش خستگي ناپذير
بر آنم كه فيلم ساز مسلمان ايراني را از پوييدن چهار مسير ياد شده، گريزي نيست، ضمن اينكه، او بايد از هرگونه آفتي كه خود و سينماي ايران را از حركت به سمت نقطه آرماني يعني پاسداشت سينماي شريف و انساني ايران و تحقق سينماي ملي باز مي دارد، پرهيز كند و ديگران را نيز پرهيز دهد. آفات ياد شده نقيض هر آن چيزي است كه به عنوان مسير حركت تبيين شد.
به طور مثال: مفاسد اخلاقي در برابر ارزشهاي الهي و ملي قلمداد مي شود. هنرمندي كه دچار مفسده است نمي تواند منشأ خيرات باشد. نمي تواند پاسدار شرافت و نجابت سينماي ايران باشد. نمي تواند گامي به سوي سينماي ملي بردارد؛ سينمايي كه حاوي و نمودار همه ارزشهاي الهي و ملي است!
متأسفانه چندي است در بدنه سينماي ايران، در ميان هنرمندان ارجمند و اخلاق مدار سينما، عناصري خودنمايي مي كنند كه همگرا با اخلاقيات نيستند. مصداق هنرمند ارزشگرا ارزيابي نمي شوند. آنها با رفتارشان بر حرمت هنر، هنرمند، سينما و سينماگران خدشه وارد مي كنند.
آنها صلاحيت پاسداري از سينماي ايران را كه دستاورد خون صدها هزار شهيد است ندارند.
آنها صلاحيت نگهباني از نهال سينماي نجيب ايران را ندارند.
آنها مانع بالندگي سينماي ايران اند. تعداد آنها و ميدان عمل آنها و شرح و دامنه عملكرد سوء آنها تا آنجاست كه بسياري از فيلم سازان هم بر آن معترف اند و او را هم آشفته مي سازد.
اخبار نگران كننده از هجوم افراد بداخلاق به ساحت سينماي ايران به دست مي رسد. بر آنم نه دولت، كه سينماگران متعهد و دل داده به اخلاق، بايد آستين همت بالا بزنند و از حرفه خود، از هنر خود، از فرهنگ خودي و از سينماي كشورمان صيانت كنند.
سينماگران ما بايد براي تضمين سلامت سينما، ضمن تاكيد بر معيارهاي حرفه اي در گزينش همكاران، بداخلاقان را از عرصه هنر هفتم ايراني، حذف نمايند. يكي از نيازهاي پايه اي سينماي امروز ايران اين است:«صيانت اخلاقي»!؛ اين پيش نياز، سلامت سينماي ايران و تحقق سينماي ملي كشورمان است .

 



بحران سرمايه داري و داستان هاي پريشان غرب

چنانچه ديالكتيك تاريخي «هگل» را به لحاظ منطق بپذيريم، با يك حساب دو-دو تا چهار تا، به اين نتيجه مي رسيم كه اين خود «نظام سلطه» است كه باعث تقابل و دشمني مي شود. به عبارت ديگر اين خود سياست فرهنگي- اقتصادي غرب(كاپيتاليسم) است كه «دشمن» غرب است. براي مثال؛ جنجال اخير رسانه هاي غرب از داستان بي سروته تروريسم و ترس از بنيادگرايي در دولت هاي تازه تشكيل عربي، بحث داغ بيشتر ژورنال هاي حزبي، نشست هاي سياسي، محصولات فرهنگي و كمپاني هاي عظيم و چند مليتي، به ويژه در آمريكاست. همان طور كه در دهه هاي 1960 تا 80 تقابل با كمونيسم و خطر جنگ هسته اي دغدغه غرب و دستگاه هاي تبليغاتي آنان بود، و پيش از آن نيز فاشيسم و ناسيوناليسم افراطي.
گويي اين يك بازي است يك بازي كه تنها بازيگران آن عوض مي شوند مانند سري فيلم هاي «جيمز باند» با هنرپيشگان و باندهاي متفاوتش! نكته در اينجاست كه اين دشمن و تقابل با آن هيچ وقت و هيچ كجا تمام شدني نيست. همان طور كه «بورخس» در يكي از نمايشنامه هايش مي گويد؛ «ظلم و عدالت از بين نمي روند بلكه تنها شكل شان عوض مي شود».
در واقع اين تقابل ها قاعده بازي براي غرب و داستاني است كه مكرر تكرار مي شود؛ «اين تقابل ها بي واسطه و جهان شمول اند مراد از تغيير و تبديل تقابل ها اين است كه تركيب، ارتباط و بازنمود هر جفت تقابل از هر رمان (داستان) به رمان (داستان) ديگر تغيير مي كند».(1)
چنانچه اين دشمن و تقابل با آن- به فرض مثال خطر كمونيسم يا وحشت تروريسم و غيره- نباشد، آن گاه تكليف كمپاني ها و بنگاه هاي عظيم تجارت اسلحه در غرب و فروش ميلياردي آنان به كشورهاي عرب حوزه خليج فارس چه خواهد شد؟ نيروي نظامي متحد غرب (ناتو) و نماينده تام الاختيار آن (كاخ سفيد)، با چه انگيزه اي پول، وقت و انرژي خود را صرف استراتژي هاي آزادي خواهانه و صلح جهاني نمايند؟ رسانه ها و شبكه هاي غول پيكر خبري- هنري، كمپاني هاي فرهنگي چند مليتي با سوپراستارها، هنرپيشگان و خوانندگان محبوب رپ و راك از چه بگويند و بخوانند؟ و صنعت عظيم هاليوود با فرش هاي قرمز عريض و طويلش از چه فيلم بسازند و براي كه بازي كنند؟
فيلم هايي كه قهرمانان فرهيخته و فداكارش، همواره در تقابل با هيولاهاي آدمخوار، گروه هاي تبهكار، سازمان هاي شيطاني و يحتمل ايدئولوژيك، پيروز و سربلند بيرون مي آيند و با هر حركت و در هر گام، بيننده را غرق در هيجان و لذت مي كنند؛ «ساختار پنهان تقابل ها هميشه ثابت است... اكو(2) اين ساختار را با «موقعيت هاي بازي» يا «گام ها» مقايسه مي كند؛ در اين موقعيت ها يا گام ها، هر حركت يك ضدحركت دارد و همين جريان داستان را پيش مي برد... داستان حقيقي و اصلي رمان دست نخورده باقي مي ماند و تعليق به صورتي هوشمندانه تا آخر پي رفت رخدادهاي از پيش معلوم حفظ مي شود و... خواننده [بيننده و شنونده] خود را غرق در بازي اي مي بيند كه از جزئيات و قوانين آن آگاهي دارد و شايد هم از نتيجه بازي، و فقط از دنبال كردن تغييرات كوچكي كه قهرمان را به سوي هدفش راهبر مي شود، احساس لذت و شعف مي كند.»(3)
لذت پيروزي براي جهان آزاد و آرماني غرب و صد البته با چاشني عشق و جذابيت هاي انساني! مفاهيم برادري و برابري كه با تكنيك نگاتيو و منطق سلبي در انواع موزيك هاي اعتراضي راك و متال، با نرخ هاي كلان در كلان كنسرت هاي شرق و غرب وجه اشتراكي جهاني مي يابند؛ «... اين موسيقي، از نظر مصرف كنندگان و نيز از نظر هنرمندان، نمايانگر تلاشي است براي بازسازي جهان به گونه اي ديگر... در ذهن شنوندگاني كه به اين موسيقي هاي معروف به جديد علاقه مند مي شوند پيوندي ميان مصرف موسيقي ملل و آرزوي يك جهان بهتر برقرار مي شود... جهاني رؤيايي كه در آن،... لذت و خوبي با هم آشتي مي كنند... با اين حال انگيزه مادي چيز ديگري است.»(4)
و سرانجام لحظه موعود فرا مي رسد! لذت و خوبي، سودجويي و نوع دوستي و دوست و دشمن با هم آشتي مي كنند و همگان در جشن پيروزي بزرگ در پاي صفحات و گيرنده هاي خود از ميان برنامه ها و آگهي هاي تجاري و تبليغات حزبي و سياسي، در سري فيلم ها و سريال ها از جيمز باند تا بت من و سوپرمن و اسپايدرمن و ديگر من هاي آزاد و متمدن در سخنراني چهره هاي سياسي و ستارگان رپ و راك، كه ديگر در ميان آن ها از دشمنان بدخواه و تروريست هاي شكست خورده خبري نيست، احساس شعف و رضايت مي كنند.
غرب همچنان- روز به روز- به آرمان هاي آزاد و انساني خود نزديك و نزديك تر مي شود. صد البته اين آرمان ها عادلانه و صادقانه نيز هستند. قبايل وحشي و بدوي آسيا و آفريقا، رژيم هاي ديكتاتور و يحتمل چپ گرا با رژه هاي نظامي و موشك هاي بالستيك، افراطيون عرب و مسلمان و دشمنان ددمنش- كه ديگر وجود خارجي ندارند- نيز از عدالت و صداقت در اين دنياي آزاد بي نصيب نخواهند ماند!
فيلم ها، موزيك ها و سالن هاي نمايش و همايش به طور يكسان و برابر از سربازان شجاع و قهرمانان متمدن با بمب هاي آتش زا و هواپيماهاي بدون سرنشين و تروريست هاي جنايتكار و مزدوران پول پرست با خانه هاي كاهگلي ويران، كودكان بي پناه، زنان سوخته و مردان متعصب با سلاح هايي كه تنها باز و بسته كردن آن را مي دانند، پر و خالي خواهند شد و ما همچنان تماشاگران فيلمي هستيم كه خواسته و ناخواسته بازيگران آن نيز خود مائيم!
به هرحال اين بازي، فيلمي است كه لحظه به لحظه آن در خاطره ها ثبت خواهد شد و در تاريخ خواهد ماند. مانند تمام نطق هاي آقاي «اوباما» به عنوان سخنگويي از آرمانها و آرزوهاي جهان غرب؛ از نخستين نطق رياست جمهوري اش در كاخ سفيد تا خطابه هاي تهديدآميزش درمورد داستان ها و تخيلات بي پايه و اساس غرب و دستگاه تبليغاتي آمريكا در تقابل با تروريسم و اسلامگرايي به اصطلاح او افراطي!
البته نبايد زياد جدي گرفت، شايد تاريخ هم منطقي دارد مانند هاليوود! اينك با شدت گرفتن بحران اقتصادي و آغاز جنبش ها و اعتراضات ضدكاپيتاليسم در سرتاسر اروپا و آمريكا، بايد ديد اين بار بازي و داستان تازه غرب و دستگاه عظيم تبليغاتي آنان چه خواهد بود. چنانكه آنان به طور قابل ملاحظه اي پيش بيني مي كردند براي هميشه بحران را از غرب، و قلمرو كاپيتاليسم استعماري و امپرياليسم دور كرده اند و براي هميشه اين تقابل و داستان دشمني توده ها را به ممالك آسيايي و عرب و مسلمان سپرده اند. اينك با شدت گرفتن اعتراضات در قلب قلمرو خودشان، در واشنگتن، نيويورك و لندن، به فكر سرهم كردن داستاني تازه و بازي ديگري خواهند افتاد. شايد اينجا، قسمت پيش بيني نشده بازي باشد كه چنين سياست فرهنگي- اقتصادي غرب و آمريكا را دچار آشفتگي و سردرگمي كرده است كه ديگر حتي خود، داستان پريشان و بازي خود ساخته خود را(5) ساده لوحانه و غيرقابل باور مي دانند.
م. حميدي
پي نوشت:
1- زيبا شناخت: مطالعات نظري و فلسفي هنر، شماره6، نيم سالانه.1381 ساختارگرايي و جيمزباند. دومينيك استرياني؛ ترجمه ابوالفضل حري. صفحات 66و .67
2- امبرتو اكو؛ نشانه شناس و نظريه پرداز اجتماعي ايتاليا.
3- زيبا شناخت؛ (همان)
4- فصلنامه موسيقي ماهور، سال ششم، شماره21، پائيز .1382 زيباشناسي و بازار: تعمقي بر تجارت موسيقي ملل. فرانچسكو جاناتاسيو، ترجمه ساسان فاطمي. صفحات 151-.157
5- اشاره به داستان بي سر و ته ترور سفير عربستان در واشنگتن.

 



نمايش چهره پليد صهيونيسم در قاب سينما

حسين شمسيان
«شكارچي شنبه» يكي از آثار ارزشمند و متفاوت سينماي ايران است كه پنجره اي نو را به روي تماشاگر مي گشايد. پرويز شيخ طادي در اين فيلم با قوت و جسارتي مثال زدني، براي نخستين بار مكتب «صهيونيسم- طالبانيسم» را به مخاطب معرفي مي كند كاري كه جاي خالي آن سالها بود در عرصه سينماي ايران، ديده مي شد و در معركه «گيشه و عشق هاي خياباني» حاكم بر سينما، كسي به سراغ سوژه بكر و ارزشمندي مثل «شكارچي شنبه» نمي رفت. هرچند اين فيلم به خوبي از عنصر عاطفه براي تأثيرگذاري بر مخاطب بهره برده و اين موضوع را مي توان از واكنش هاي تماشاگران و حتي گريه هاي آنها دريافت، اما همه ارزش اين اثر، در تحريك عواطف و احساسات خلاصه نمي شود. «شكارچي شنبه» روايتي تازه از جنايات صهيونيست ها در اراضي اشغالي فلسطين را به تصوير مي كشد و پرده از روياهاي شوم و تمام ناشدني صهيونيست هاي افراطي برمي دارد. ترويج خشونت، قتل، آدم كشي تروريست سازمان يافته دولتي تهمتي است كه غرب سال هاست با همه توان رسانه اي اش به جهان اسلام مي زند و براي حقيقي نشان دادن اين تهمت، «طالبان» را بعنوان سمبل و مظهر اسلام معرفي مي كند.
گروهي كه با تمسك و تظاهر به تعاليم اسلام، وحشيانه ترين جنايات را در حق بشريت روا داشته و دستشان به خون هزاران انسان بي گناه آغشته است. اسلام طالباني، همان اسلامي است كه رسانه هاي غربي به دنبال آن هستند تا در سايه آن، امكان اجراي پروژه بزرگ «اسلام هراسي» را فراهم آورند، چراكه هيچ كس از اسلام جمهوري اسلامي و اسلام ناب محمدي(ص) نمي ترسد پس بايد تصويري خشن، وحشي و متحجر از اسلام ارائه كرد تا مردم جهان از آن وحشت كرده و براي مبارزه با آن بسيج شوند. اما واقعيت چيز ديگري است. غرب وحشي با سردمداري صهيونيسم جهاني، سال هاست كه تمامي جنايات سنگين خود را در پوشش الفاظ زيبنده اي مثل حقوق بشر و... توجيه مي كند و صداي كسي هم درنمي آيد. اما «شكارچي شنبه» سوءاستفاده صهيونيست ها از مقدسات ديني و مشخصاً آئين يهود را به زيبايي به تصوير مي كشد. از برتري قوم يهود بر تمام اديان ديگر تا لزوم كشتن هر مخالف و معارض با آئين يهود و حتي با توليد روزانه تعاليم به ظاهر آسماني در زيرزمين خانه «هانون».
اينها دقيقاً همان مسيري است كه سال هاي سال است در سرزمين هاي اشغالي به عريان ترين شكل و به صورت روزمره در جريان است و پرداختن به اين مضمون عالي و بكر، توفيقي است كه به پرويز شيخ طادي و مؤسسه شهيد آويني(ره) رسيد. روايت مسخ يك كودك معصوم، روايت قتل عام روزانه و شكار كشاورزان بي دفاع فلسطين، روايت حبس خانگي همسر «هانون» به دليل تخلف از تعاليم يهود، روايت بي غيرتي و بي تعصبي برخي اعراب سرزمين هاي اشغالي و بالاخره روايت مخالفت يهوديان جوان در كنار ديوار مقدس با اقدامات افراطيون صهيونيست، جلوه هاي زيبايي از فيلم شكارچي شنبه بود كه جاي تقدير و تجليل دارد. بي شك اين فتح بابي است براي پاسخ دادن به ده ها فيلمي كه كمپاني هاي صهيونيست در سال هاي اخير براي تخريب چهره نوراني اسلام ساخته اند تا تهمت توحش و آدم كش بودن مسلمانان را توجيه كنند. درحالي كه شكارچي شنبه به زيبايي مكتب «صهيونيسم- طالبانيسم» را معرفي كرده و پرده از سوءاستفاده از مذهب براي ترويج جنايت عليه ملت مظلوم فلسطين برمي دارد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14