چهارشنبه 25 آبان
1390- شماره 20074
نگاهي به حس انسان دوستي و كمك به مصدومان در جامعه (بخش نخست) شكوفايي نوعدوستي احياي زندگي دردمندان و مجروحان
|
|
|
نگاهي به حس انسان دوستي و كمك به مصدومان در جامعه (بخش نخست) شكوفايي نوعدوستي احياي زندگي دردمندان و مجروحان
حسن آقايي يك غرور معنوي و دلگرمي ما ايراني ها در همه دوران هاي تاريخي اين است كه از كمك كردن در وضعيت اورژانسي به نيازمند و درمانده نه تنها دريغ نكرده بلكه با دل و جان و گاه تا مرز فداكاري و جانبازي وظيفه اصيل آدميت خود را ايفا كرده ايم. اين جلوه هاي شريفانه هر قشر جامعه ما در هر نسل و زمانه متبلور بوده و مي باشد چرا كه ريشه در عطوفت، درك و خميره شعور بيدارماني هر فرد هموطن دارد، نه در موازين تدويني تقويم سالنامه اي. نمادي است كه هر كس به دفعات در گذرگاه هاي درون شهري و جاده اي، محلي و همسايگي و... ديده ايم كه شخصي افتاده در گوشه پياده رو، مجروح تصادف و ديگر حوادث از جمله رويدادهاي زلزله و سيل، جنگ تحميلي و... انبوه مردمان پيش گام ياوري به آسيب ديدگان شده و مي شوند. اين كه كسي يا عده اي مي گويند در روزگار كنوني اوضاع همنوعدوستي و عطوفت به نيازمندگان كمرنگ شده ليكن همين كسان هم به كمك كردن و همياري به آسيب ديدگان تاكيد مي كنند. نظر مردم كوچه و بازار، كارشناس و استاد زلزله شناس را درخصوص همنوعدوستي و ياري رساني به افراد درگير بيماري هاي مختلف، مصدوم و مجروح فروافتاده در معابر را با هم مي خوانيم: چگونگي همنوعدوستي از زبان مردم در گفت وگو با مردم، آنان كمك كردن به افرادي كه در گذرگاه هاي عمومي ناگهان دچار حوادث مخل سلامت شان مي شوند را يك وظيفه انساني و ابراز نوعدوستي برمي شمارند كه خود در شرايط اورژانسي نيز، آسيب ديدگان را به بيمارستان رسانيده اند ولو تا شناسايي عامل مجروح شدن رهگذر مربوطه براي بيمارستان، چند ساعت معطل شده اند. در همين موارد كساني هم نظر چندگانه اي دارند از جمله اين كه وضعيت روزگار چنين شده كه براي انتقال و همراهي فرد دردمند يا مصدوم در معابر يا خيابان ها فرصتي ندارند. اما همين افراد هم كمك كردن به همنوعان مجروح و دردمند نيازمند درمان را عملي انساندوستانه مي دانند. شرح و وصف كمك ها و ديدگاه هاي مردمي را در اين موارد مي خوانيم. «محمد زرگري» پيمانكار دكوراتور در برابر اين پرسشم كه روبه رو شدن با فردي كه در گذرگاهي عمومي بي حال يا مجروح تصادف افتاده است چه عكس العملي نشان مي دهد؟ او با اندكي مكث همراه لبخندي و نگاهي كه حرفي و تجربه اي را برمي تاباند مي گويد: «وضعيت امروز با ديروز فرق كرده است.» مي گويم شما از همان ديروز شروع كنيد و بگوييد واكنش تان نسبت به افرادي كه ديديد گوشه پياده رو يا وسط خيابان دچار ناراحتي تنفس، قلب يا مصدوم و مجروح افتاده اند چه بوده است؟ او با تبسم و لحني فروتنانه تعريف مي كند كه يك بار هنگام رانندگي، حاشيه گذرگاهي مي بيند خانم سالمندي تنها، بي قرار و نالان نشسته است. از ماشينش پياده مي شود. حالش را مي پرسد. زن دردمند با تنگ نفسي مي گويد موتورسواري با او برخورد كرده است. كمك مي كند سوار ماشينش كرده به بيمارستان برده و شرح واقعه را تعريف مي كند. پرسنل بيمارستان مي گويند تا مشخص شدن جريان تصادف بايد در بيمارستان بماند. خانم سالمند مشخصات خانوادگي خود را به پرسنل داده و نزديكانش به بيمارستان مي آيند. آنان مي گويند بيمارشان از قبل ناراحتي قلب و فشار خون دارد. او را در اتاق بستري مي بينند و از اين شهروند به خاطر كمك و رساندن عضو خانواده شان به بيمارستان قدرداني مي كنند كه آن روز حدود ده ساعت وقتش را براي اين امر نوع دوستانه صرف كرده بود. از وي مي پرسم: از همراهي با چنين افراد نيازمند و رساندن به بيمارستان و يا اطلاع دادن به مركز اورژانس چه عكس العملي داشته ايد؟ چنين مي گويد: «باز هم كمك كرده و كمك خواهم كرد.» او چند مورد ديگري را شرح مي دهد. اما پيش از آن، نظر شهروند ديگري را جويا مي شوم. نگاهي چندگانه براي ياوري «نوري» راننده تاكسي مي گويد: «خدايي، مردم اشتياق دارند به انساني كه دچار حادثه ناخوشايندي شده كمك كنند اما روند زندگي طوري شده كه تقريبا بيشتر مردم در تلاش و شتاب تامين سور و سات نيازهاي روزمره خود هستند و گمان مي كنند مثلا بردن يك فرد مجروح حادثه اي به بيمارستان سبب مي گردد چند ساعتي از انجام كارشان عقب بمانند.» وي در عين حال اين گمان را درست نمي داند و در ادامه با اشاره به كمك مالي مردم به نيازمندان از جمله در جشن نيكوكاري و امور خيريه ديگر كه آن هم وقت بر است، به موضوع ياري رساندن در شرايط اضطراري- درماني كساني كه گرفتار حوادث غافلگيرانه شده و نياز حياتي به كمك ديگران دارند، مي پردازد و اين گونه مي افزايد: «شاهد بوده ايم شخصي كه در پياده رويي افتاده و احتمالا درگير رنج بيماري قلبي است بيشتر مردم كنار او جمع شده به تكاپو مي افتند و كاري مناسب بهبودي اش كنند؛ يكي مي پرسد مشكلش چيست؟ ديگري از مغازه همجوار آب قند مي آورد و...؛ ليكن چنانچه فرد در تصادف با ماشين مجروح شده و بايد فوري به بيمارستان برده شود و حتما بايد يك نفر همراهش باشد، متأسفانه كمتر كسي حاضر شده به چنين مصدومي كمك كند.» از او سؤال مي كنم با توجه به همه نظراتش، اقدام به همراهي انسان دردمند زمينگير شده در معابر شهري تا رساندن او به بيمارستان چه حس و اثري به كمك رسان مي گذارد؟ مي گويد: «كلا كمك به همنوع در وضعيت اختلال سلامت بازخورد آن به خود آدم ياري رسان برمي گردد.» آرامش نوع دوستي از آن سوي خيابان آمد. خودرواش در حاشيه خيابان است، در را باز كرد. پيش از آن كه حركت كند. نگاهي به ازدحام خودروها كرد. درنگ كرد... نگاهي به مغازه ها و آمد و شد عابران انداخت... دقت كرد مردي كه بالاي شصت سال سن مي نمود در پياده رو افتاده است. فكر كرد مشكل تنفسي يا غش دارد. پياده شد و كنارش نشست. علت ناخوشي اش را پرسيد... و اين كه به اورژانس زنگ بزند؟ ... مرد نيم نگاهي كرد. با لحن كشيده اي گفت: «نه» بلند شد و گفت: «حالم خوب است.» عرض خيابان را از ميان خودروها رفت به سمت پياده روي آن سو. «حميد ميرزايي» كارشناس مسايل اجتماعي پس از ديدن آن مرد، سوار خودرواش شد. آرام به ميان انبوه خودروها رفت. ترافيك ايستا است. نگاهي به پياده رو سمت چپ كرد. شگفت زده همان مرد چند دقيقه پيش كه در حال درماندگي روي پياده رو افتاده بود را مي بيند. حالا ديگر نمي شود از خودرواش بيرون بيايد اما باز به سراغ او مي رود تا اين دفعه او را به بيمارستاني برساند. از وي مي پرسم همنوعي كه در گذرگاه عمومي دچار حادثه اي نظير بيماري غش، تنگ نفسي يا ضرب و جرح تصادف شده و نياز به كمك اورژانسي و درماني داشته، آن كس كه او را ياري داده چه احساسي دارد؟ مي گويد: «نظرم اين است كه هر انساني اگر براساس حس نوعدوستي تا حد ممكن به فرد دردمند از پا افتاده كمك كند احساس آرامش دروني پيدا خواهد كرد. يك وقت بيمار يا مصدوم شرايط ضرب الاجل درماني دارد كه بايد به موقع به بيمارستان رسانده شود. يا شخص درگير نوعي بيماري است كه فرضاً قرص درماني اش را به موقع مصرف نكرده است. كساني كه اطراف چنين افرادي جمع شده بايد سؤال كنند چه نيازي و يا چه ناخوشي دارد زيرا برخي رهگذران نيز براساس تجربه در اين موارد شناخت دارند و كمك اوليه را انجام مي دهند. در غير اين صورت بايد در جهت مساعد حال بيمار براي بردن به بيمارستان اقدام كنند. وي ادامه مي دهد: «در اين گونه مواقع نبايد نسبت به انسان فرو افتاده بي تفاوت گذشت كه گاه همين بي توجهي و بي خيالي سبب از بين رفتن بيمار مي شود. بنابر اين، شرط نوعدوستي همواره بايد مورد توجه همگان باشد. شخصاً زماني كه ببينم در جاده اي فردي مجروح افتاده است كاري از دستم برآيد انجام مي دهم و كمك مي كنم و او را به بيمارستان مي رسانم.» بايد به مصدومان كمك كرد استاد زلزله شناس ايران كه به دفعات شاهد همنوعدوستي اقشار مردم در كمك رساني و نجات مصدومان و مجروحان زلزله بوده است حالا نيز با قاطعيت از ياري رساني انبوه مردم نسبت به حادثه ديدگان ناشي از تصادفات و گاه اشخاص دردمند بر زمين افتاده مي گويد و تاكيد دارد در بروز چنين اتفاقاتي هر انساني بايد بي تفاوت نباشد و خود را درگير حس نوعدوستي كند و اينجاست كه حس نوعدوستي افراد نمود عيني پيدا مي كند. «دكتر بهرام عكاشه» در پاسخ سؤالم پيرامون ياري دهندگان مردم به حادثه ديدگان ناشي از تصادفات و افرادي كه در گذرگاه ها ناگهان در اثر يك نوع بيماري حاد نقش بر زمين مي شوند و اين كه مردم رهگذر چه واكنشي مي نمايند، چنين نگاه و باوري دارد: «چند بار شاهد بوده ام به محض وقوع تصادف فردي با ماشين و يا موتور، مردم هجوم آورده اند تا به شخص آسيب ديده ياري دهند. در چنين مواردي كمك كردن به فرد صدمه ديده بستگي به نوع آسيب دارد كه مثلا نياز به تنفس مصنوعي يا آمبولانس جهت انتقال به بيمارستان و يا شخص دچار صرع است. هنگام شاهد اين حوادث به مردم حاضر در محل مي گويم فرضاً آن كه صرع دارد را چند دقيقه به حال خودش بگذاريد خوب مي شود. اگر نياز بوده بيمار را با ماشين شخصي به بيمارستان مي برم تا درمان شود. پرسش ديگر از «دكتر عكاشه» به نقل از كساني مبني بر اين كه بردن فرد مجروح يا مصدوم به بيمارستان ممكن است باعث چند ساعت ماندن شخص غريبه همراه در بيمارستان تا مشخص شدن علت و عامل حادثه مي شود و گاه فرد به رغم احساس همدردي و كمك رساني از اين وظيفه انساني منصرف مي شود. پاسخ استاد زلزله شناس، اين است: «حوادث ممكن است براي هر كس ديگر پيش آيد. بنابراين بايستي خودمان را درگير كنيم نه اين كه احساس همنوعدوستي نكرده و تنها به انسان دردمند نگاه كرده و رد شويم. اين بي تفاوت بودن نسبت به كسي كه نياز فوري به درمانگري دارد، در شأن يك انسان بعضاً مسلمان نيست.» وظيفه كمك به آسيب ديدگان معامله با خداست «زرگري» در ادامه گفتار خود پيرامون ياري رساندن به همنوعان حادثه ديده در معابر، در همين خصوص روايت ديگري دارد: هنگام رانندگي در يك خيابان مردي مجروح مي بيند كه در حاشيه خيابان افتاده است. بدون درنگ پياده و نزديك شده ماجرا را مي پرسد. مرد غرق خون است. با يك خودرو تصادف كرده است. درنگ نمي كند او را بغل گرفته و روي تشك عقب ماشينش مي خواباند. در اسرع زمان به بيمارستان مي رساند. در بيمارستان مي گويد كه يك ماشين با او برخورد كرده و رفته است. از او پرسيده مي شود محل تصادف كجا بوده است. او نشاني دقيق محل ديدن مجروح را مي دهد. پرسنل بيمارستان پيگير چگونگي قضايا مي شود. فرد مجروح مي گويد رنگ ماشين راننده عامل تصادف چه بوده و خودروي مرد همراه رنگ ديگري است. با اين وصف اين شهروند بيمار را تا ساعاتي تنها نمي گذارد چرا كه راضي نبوده او بدون همراه آشنايش در آن وضع تحت درمان باشد. اين پيمانكار دكوراتور، سپس از كمك هاي انسان دوستانه اش از دوران انقلاب مي گويد از جمله در حادثه سيزده آبان 1357، چند نفر از مجروحان را با ماشين ژيان خود به بيمارستان رسانده، چند نفر مجروح را به صورت سينه خيز و قلاب كش از دانشگاه بيرون آورده و به بيمارستان برده كه گاه شده مجروحان را براي رساندن به بيمارستان روي دوش مي گذاشته است. همچنين در شست وشوي برخي شهداي اوايل انقلاب در غسالخانه كمك مي كرده است. از او مي پرسم: با اين نوع ياوري ها چه احساسي داشته است؟ پاسخش اين است: «براي رضاي خدا و ياري به مردم كمك مي كردم. در انجام وظيفه ام با خدا معامله مي كنم. بچه هايم از من ياد گرفته اند به ديگران در چنين مواقع به نيازمندان دردمند و حوادث ديگر كمك كنند.» وي مي گويد: «انسان بايد براي كمك به حادثه ديدگان در هر زمان و مكاني رضاي خدا و ياري هم نوع را مد نظر قرار دهد و بي تفاوت نباشد.» گزارش روز
|
|
|