(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 25  آبان 1390- شماره 20074

آرمان ابدي
استعمار ديجيتال
وحدت ضرورتي اجتناب ناپذير



آرمان ابدي

ارسلان مرشدي
رهبر معظم انقلاب اسلامي در پنجمين اجلاس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين اظهار داشتند كه مدعاي ما آزادي فلسطين است، نه آزادي بخشي از فلسطين. هر طرحي كه بخواهد فلسطين را تقسيم كند، يكسره مردود است. طرح دو دولت كه لباس حق به جانب پذيرش دولت فلسطين به عضويت سازمان ملل را بر آن پوشانده اند، چيزي جز تن دادن به خواسته صهيونيست ها، يعني پذيرش دولت صهيونيستي در سرزمين فلسطين نيست.
اشاره رهبر انقلاب به «لباس حق به جانب پذيرش دولت فلسطين» اقدام اخير محمود عباس براي عضويت فلسطين در سازمان ملل متحد به عنوان كشور 194 اين سازمان است. رييس تشكيلات خودگردان اول مهرماه و همزمان با نشست سالانه مجمع عمومي سازمان ملل درخواست رسمي براي عضويت كامل كشور مستقل فلسطين در چارچوب مرزهاي 1967 را به دبير كل سازمان ملل متحد ارائه كرد. تاكيد ابومازن بر تعيين جغرافياي سرزميني فلسطين در حدفاصل مرزهاي 1967 در حالي است كه رهبر انقلاب اسلامي در اجلاس پنجم حمايت از انتفاضه، فلسطين از نهر تا بحر را نه حتي يك وجب كمتر مطرح نمودند. ضمن اينكه ايشان به جاي پناه بردن به امريكا و ديگر كشورهاي غربي در قالب سازمان ملل، طرح برگزاري همه پرسي از ملت فلسطين را عنوان نمودند.
رهبر انقلاب اسلامي در توضيح اين طرح تاكيد فرمودند كه ما نه جنگ كلاسيك ارتش هاي كشورهاي اسلامي را پيشنهاد مي كنيم، نه به دريا ريختن يهوديان مهاجر را و نه البته حكميت سازمان ملل و ديگر سازمان هاي بين المللي را، ما همه پرسي از ملت فلسطين را پيشنهاد مي كنيم. ملت فلسطين نيز مانند هر ملت ديگر حق دارد سرنوشت خود را تعيين كند و نظام حاكم بر كشورش را برگزيند.
تاكيدات رهبر انقلاب اسلامي به مسئله فلسطين در حالي است كه پس از مطرح شدن پيشنهاد عضويت اين كشور در سازمان ملل متحد، امريكا بر وتو كردن اين پيشنهاد اصرار داشته و تشكيلات خودگردان و اسراييل را به نشست پاي ميز مذاكره فراخوانده است. اين موضع امريكا با پاسخ رهبري انقلاب نيز همراه بود؛ ايشان در واكنش به مخالفت آمريكا با تشكيل كشور مستقل فلسطين تاكيد نمودند كه رئيس جمهور آمريكا مي گويد كه امنيت اسرائيل خط قرمز اوست، اين خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملت هاي به پا خواسته مسلمان شكسته خواهد شد.
با اين همه، جمهوري اسلامي در هنگامه اي اقدام به برگزاري كنفرانس حمايت از انتفاضه نمود كه خاورميانه عربي و افريقاي شمالي در خيزش و خروش بيداري اسلامي شاهد تغييرات گسترده اي است؛ تغييراتي كه طي آن برخي از كشورهاي حامي سازش با اسراييل همچون تونس و مصر كه روابط گسترده و ديرينه اي با اسراييل داشتند، ساقط شدند. به نظر مي رسد اشاره رهبري انقلاب نيز معطوف به اين موج بيداري اسلامي است كه به دنبال آن رژيم صهيونيستي در تنگنا و انزوا قرار گرفته و حتي شاهد اعتراضات صدها هزار نفري است. همزمان نيز در سرزمين هاي فلسطيني راهپيمايي هايي عليه تشكيلات خودگردان برگزار شد. همه اين تحولات به همراه جنبش اعتراضي وال استريت حجم زيادي از فشار متراكم را روانه سرزمين هاي اشغالي نموده است.
اهميت فلسطين
مسئله فلسطين همواره در پيشاني سياست خارجي جمهوري اسلامي قرار داشته است، چنانكه از آن به عنوان يكي از آرمانهاي نظام ياد مي شود. اين مسئله نشان از آن دارد كه فلسطين اهميتي خاص براي جمهوري اسلامي دارد؛ اهميتي كه به ماهيت و هويت فلسطين و بيت المقدس برمي گردد. بيت المقدس به عنوان مهم ترين شهر فلسطين، از نظر اسلامي و تاريخي اهميت ويژه اي دارد، زيرا مسجد الاقصي نخستين قبله مسلمانان در اين شهر تاريخي واقع شده است. از آغاز هجرت پيامبر اسلام به مدينه تا سال دوم هجري، قبله پيامبر در هنگام نماز و نيايش، بيت المقدس بود و پيش از هجرت نيز در 13 سالي كه پيامبر اكرم(ص) در مكه اقامت داشت رو به بيت المقدس مي ايستاد و نماز به جاي مي آورد. از اين رو اين شهر، قبله نخستين، بلدالامين و حرم امن شناخته مي شود. افزون بر اين مسجدالاقصي هنگام معراج رسول خدا نيز ارزش و قداست خود را نشان داد، به گونه اي كه خداوند متعال مي فرمايد: شبانه پيامبر اكرم(ص) را از مسجدالحرام به مسجدالاقصي كه اطراف آن را پربركت گردانيده است، سير داد تا آيات و نشانه هاي الهي را به او نشان دهد.
از سوي ديگر و در دوره حيات حكومت اسلام اين سرزمين جز قلمرو خلافت اسلامي قرار گرفت و بيت المقدس به عنوان اولين قبله مسلمانان جهان شناخته شد. بر اين مبنا فلسطين سرزمين زيتون و صلح است كه براي پيروان همه اديان الهي و آسماني صاحب ارج و احترام است و چون بيشتر جمعيت آن طي حدود 1400 سال گذشته به مسلمانان اختصاص داشته و ابنيه اسلامي نيز به مراتب بيشتر از ابنيه مسيحي و يهودي در آن وجود دارد، تعلق فلسطين به اسلام بيشتر است؛ از اين روست كه رهبر انقلاب اسلامي فلسطين را پاره تن جهان اسلامي دانستند. همه اينها در حالي است كه در طول ادوار گذشته روابط مناسبي بين مسلمانان و يهوديان برقرار نبوده و مسئله دشمني يهوديان با مسلمانان و كينه ديرينه آنان نسبت به پيامبر و مسلمين و همين طور تاكيد اكيد قرآن در آيات: «مائده 82، بقره 125، نساء 89، ممتحنه 1 و 2 و...» مبني بر خطر قوم يهود نشان از خطرات و تهديدات آن نسبت به مسلمانان دارد؛ خطراتي كه اكنون متوجه مردم فسطين شده و در صورت بي توجهي نسبت به آن به مرور دامن ديگر كشورهاي مسلمان را خواهد گرفت.
با اين حال اين پاره تن اسلام در سالهاي مياني قرن بيستم مورد هجمه وسيع يهوديان صهيونيست قرار گرفت و رژيم صهيونيستي از بدو تاسيس حكومت خود به سركوب و قتل عام مردم مظلوم فلسطين پرداخت. صهيونيستها در چندين قتل عام تكان دهنده در ديرياسين، تل زعتر، كفرقاسم، قانا و... بسياري از مردم مظلوم فلسطين را به شهادت رساندند. رژيم صهيونيستي همچنين در بيش از 6 دهه حاكميت نامشروع خود در منطقه، بيش از 5 جنگ تمام عيار را با همسايگان عرب خود آغاز نمود كه با حمايت غرب عموماً و امريكا خصوصاً توانست به پيروزي برسد. اين پيروزي ها موجبات ساختن هيمنه اي پوشالي براي اين رژيم شد تا كشورهاي عربي به مرور به جاي مقاومت روي به سازش آورند؛ سازشي كه با حمايت و هدايت امريكا روند آن تسريع شد. البته ريشه بيشتر ناكامي هاي مسلمانان در مواجهه با اين رژيم به عدم وحدت، انسجام و داشتن روحيه سازشكاري آنان برمي گردد. رژيم صهيونيستي در طول اين سالها آرام، اما پيش رونده درصدد تحقق هدف غايي خود يعني تخريب مسجد الاقصي و يهودي سازي قدس شريف است. تل آويو در طول اين سالها كوشيده است تا با آواره و اخراج تعداد زيادي از ساكنان فلسطيني شهر قدس، احداث كمربند گسترده شهرك نشيني به منظور محاصره انساني و نژادي، معرفي قدس شريف به عنوان پايتخت ابدي اسرائيل، مصادره املاك و اراضي فلسطينيان، احداث ديوار حائل، حفر شبكه تونلي در زير مسجدالاقصي و ايجاد يك معبد 2 طبقه در زير آن و تخريب باب المغاربه، قدس را از پيكره جهان اسلام جدا سازد. تلاش و كوشش نافرجام رژيم صهيونيستي در حالي است كه قدس بخش لاينفك جهان اسلام و سرزمين تاريخي فلسطين بوده و معامله بر سر آن را هيچ يك از گروههاي اسلامي مقاومت نظير حماس و جهاد اسلامي نمي پذيرند.
روز قدس
اين اهميت فلسطين سبب شده تا جايگاه آن در نزد كشورهاي اسلامي و عربي مورد توجه قرار گيرد؛ توجهي كه بعضاً نه به خاطر وجود فلسطين بلكه به واسطه كاركردهاي آن قابل توجيه است. يكي از اين موارد به نامگذاري روزي براي فلسطين برمي گردد. فلسفه نامگذاري اين روز بيشتر با هدف تمركز و توجه مضاعف بر مسئله فلسطين قابل تحليل است. چنانكه كشورهاي عربي و در راس آن سازمان آزادي بخش فلسطين روزي را در ماه اكتبر كه يادآور پيروزي فلسطينيان در دره كرامه بود، را «روز فلسطين» نامگذاري كردند. بعد از جنگ سال 1967 و شكست مصر و سوريه از سوي اسراييل، براي اولين بار فلسطيني ها توانستند با يك سلسله عمليات نظامي در دره كرامه كه در مرز اردن و سوريه واقع بود، ارتش اسرائيل را به داخل آن منطقه بكشانند و با عمليات چريكي لطمات بسيار شديدي بر اسرائيل وارد آورند. به دنبال اين پيروزي، آن روز تاريخي «معركه كرامه» و «روز جهاني فلسطين»نامگذاري گرديد. به همين مناسبت هم در ماه اكتبر مراسمي در اين روز برگزار مي شد تا ياد اين تنها پيروزي بر اسراييل گرامي داشته شود. نامگذاري روز فلسطين كه با انديشه هاي پان عربيسم و مطرح كردن وجه عربي آن همراه بود، هويت عربي داشت و مورد استقبال مسلمانان و كشورهاي اسلامي ديگر قرار نگرفت. تا اينكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و پيشگامي مسلمانان مبارز ايران اسلامي در احقاق حقوق مسلمين جهان، آخرين جمعه ماه مبارك رمضان روز قدس نام گرفت. پيشنهاد نامگذاري اين روز از سوي بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران در شرايطي بود كه دور جديد شكست هاي نظامي اعراب از اسراييل آغاز شده بود. همزمان نيز برخي كشورها نظير مصر در مسير سازش با رژيم صهيونيستي بودند. از اين رو روز فلسطين خيلي زود از خاطره ها محو شد و در آخرين روز جمعه ماه مبارك رمضان، روز قدس جاي آن را گرفت. اين روز برخلاف روز فلسطين داراي توجيه مذهبي و اسلامي بود و به اين دليل بود كه دهه آخر ماه رمضان يعني از روزهاي 19 تا 27 اين ماه شبهاي قدر بود؛ شبهايي كه امام امت اميد آن داشت تا سرنوشت فلسطين نيز تغيير كند. در واقع در انديشه امام خميني(ره) مسئله فلسطين، مسئله اي اسلامي بود و صهيونيسم تهاجمي نه بر ضد اعراب، بلكه عليه اسلام و مسلمانان است. از اين رو ايشان با نامگذاري روز قدس و تغيير اين مسئله از مسئله اي عربي به مسئله اي اسلامي، جهان اسلام را به وحدت در برابر خطر بزرگ رژيم صهيونيستي فراخواند. ناميدن جمعه آخر ماه مبارك رمضان به عنوان روز قدس، هم نشانه اي از درك متعالي و آينده بيني ايشان از اين خطر در كمين نشسته مسلمانان است. امام خميني(ره) حتي گام را از اين مسئله فراتر نهاده و عنوان داشتند كه پايبندي به قدس و آزاد كردن آن از دست اشغالگران صهيونيست يك وظيفه ديني، قومي و ملي براي همه مسلمانان است؛ مسئله اي كه در صورت تحقق آن راه براي صدور انقلاب اسلامي نيز فراهم خواهد آمد.
همراه هميشگي
فلسطين در گذشته وجه المصالحه كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي و امريكا بوده است. حمايت اين كشورها از فلسطين نه حمايت واقعي و قطعي بلكه بيشتر اقتضايي و مبتني بر شرايط زماني بوده است. از اين رو مي توان گفت كه فلسطين در طول سالهاي گذشته كمتر حامي همراه و هميشگي را در بين كشورهاي عربي يافته است. برخلاف اين روند نابهنجار اما مردم ايران در طول بيش از 3 دهه گذشته و حتي پيش از آن نشان داده اند كه حمايت از آرمانهاي ملت فلسطين مسئله ترديدناپذير و هميشگي است. چنانكه با وجود تفرق و تفرقه اعراب، اما مردم ايران هيچگاه مردم فلسطين را تنها نگذاشته است. همراهي مردم مسلمان ايران با فلسطين در تاكيد بر ضرورت مقاومت و نفي هر گونه سازشكاري نمود يافته است. پيشينه حمايت مردم مسلمان ايران اسلامي از مردم مظلوم فلسطين صرفاً به گذشته تاريخ انقلاب اسلامي خلاصه نمي شود. اين حمايت قدمتي به درازاي استكبار ستيزي و استعمار ستيزي مردم ايران دارد و به آغازين روزهاي تاسيس و تثبيت رژيم صهيونيستي و حتي قبل از آن برمي گردد. مردم ايران كه خود زخم ها از استكبار و استعمار بر تن داشتند از همان ابتدا با درك ظلم و ستم هاي رژيم غاصب صهيونيستي به حمايت و پشتيباني از ملت فلسطين برخاستند. چنان كه شيخ عبدالكريم حائري يزدي 14 سال قبل از تشكيل رژيم صهيونيستي به سياست يهوديان در قبال مسئله فلسطين اعتراض كرد. پس از اين مورد نيز به انحا مختلف، مردم مسلمان ايران اعتراض خود را نسبت به اشغال و آواره كردن ساكنان اصلي فلسطين از سوي يهوديان اعلام كردند. از آغازين روزهاي تاسيس اين رژيم هم مردم ايران به رهبري آيت الله كاشاني به اين امر اعتراض داشتند. در سال 1326 خورشيدي كه تاسيس رژيم صهيونيستي اعلام شد، ايشان ضمن صدور اعلاميه اي خطاب به مسلمانان جهان به اين امر اعتراض و خواستار راهپيمايي عليه اين مسئله شدند. بيش از 30 هزار نفر از مردم تهران نيز به دعوت آيت الله كاشاني براي اين راهپيمايي پاسخ مثبت داده و در 20 دي 1326 عليه رژيم صهيونيستي تظاهراتي عظيم برگزار كردند. اين تظاهراتها عليه رژيم غاصب صهيونيست در 30 ارديبهشت 1327 نيز بار ديگر در شرايطي برگزار شد كه رژيم شاه بعنوان حامي اصلي اسراييل در منطقه، با ممانعت از برگزاري آن بشدت با تظاهركنندگان برخورد كرد. از اين رو نفرت و انزجار مردم ايران از اسراييل داراي سابقه اي طولاني بوده است؛ مسئله اي كه مقامات اسراييل نيز از آن آگاه بودند. چنان كه ژنرال ماير اسميت كه در سال 1340 به جاي هرزوگ به رياست اداره اطلاعات ارتش اسرائيل منصوب شده بود در ارديبهشت ماه 1341 به تهران آمد و با مقامات ارتش، نخست وزير و وزير خارجه ديدار كرد. وي در بازگشت به اسرائيل طي گزارشي به بن گورين و گلداماير توصيه كرد كه سعي شود تماس هايي با خارج از محدوده هيات حاكمه ايران برقرار شود. او متذكر شد كه اسرائيل در ميان مردم ايران منفور است و بايد به آينده بينديشد.
با اين حال ملت مسلمان و مبارز ايران اسلامي پس از پيروزي انقلاب به ويژه پس از صدور پيام تاريخي امام امت در سال 1358 مبني بر نامگذاري آخرين جمعه ماه رمضان به عنوان روز جهاني قدس، مسأله آزادسازي فلسطين از دست رژيم صهيونيستي را سرلوحه آرمانهاي مبارزاتي اش قرارداد. به واقع جاي گرفتن روز قدس در روزشمار تقويم جمهوري اسلامي، نشان از راهبردي بودن اين روز براي كشوري است كه آن را جزء تغييرناپذيرترين اصول ارزشي خود مي داند. مسلمانان ايران زمين بر اين باورند كه اگر چه ايرانيان از زير يوغ استثمار و استعمار آزاد گشته اند، اما مي بايست تمامي امتهاي مسلمان گرفتار نيز رهايي يابند. از اين رو همواره پيوندهاي عميق خود را با تمامي ملتهاي مسلمان دربند ستمكاران اعلام داشته اند. روز قدس نيز در اين ميان يادآور فرياد بي كران مردمي آزاده است كه خواستار رهايي قبله اول مسلمانان از حاكميت مستبدان و مستكبران هستند.
اسراييل ستيزي
در طول سالهاي دهه 1350 امام خميني بارها در اعلاميه هاي گوناگون و در پاسخ به نامه هاي مردم، مبارزه براي آزادسازي فلسطين و حمايت از گروههاي مبارز فلسطيني را بر تمام مسلمانان واجب دانست. ايشان در پيام 17 مهر 1357 اسرائيل را «غده سرطاني» ناميد. استمرار اسراييل ستيزي ايشان چه در رفتار و چه در گفتارشان قبل از انقلاب، بارها باعث برخورد ماموران ساواك با امام شد. اين پيشينه مبارزاتي به همراه جهان بيني و آينده نگري حضرت امام باعث شد تا پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در مصاحبه با شبكه تلويزيوني CBS صراحتاً خواستار تحريم و نفي رژيم اشغالگر قدس شوند و تاكيد كنند كه ملت مسلمان ايران و هيچ مسلماني و اصولاً هيچ آزاده اي، اسرائيل را به رسميت نمي شناسد و ما همواره حامي برادران فلسطيني و عرب خود خواهيم بود. اسرائيل مطرود ماست و ما براي هميشه نه نفت به او مي دهيم و نه او را به هيچ وجه مي شناسيم.
همچنانكه اين مشي استكبار ستيزي و اسراييل ستيزي ايشان بار ديگر در پيام برائت از مشركين سال 1366 نمود يافت و امام خميني(ره) بار ديگر با نفي هرگونه سازش تاكيد كردند كه ملتهاي مسلمان بايد به فكر نجات فلسطين باشند و مراتب انزجار و تنفر خويش را از سازش كاري و مصالحه رهبران ننگين و خودفروخته اي كه به نام فلسطين، آرمان مردم سرزمين هاي غصب شده و مسلمان اين خطه را به تباهي كشيده اند، به دنيا اعلام كنند. ملت هاي مسلمان از مبارزه با اين شجره خبيثه و ريشه كن كردن آن دست نخواهند كشيد.
بنيانهاي توحيدي و قانوني
با اين پيشنه و پشتوانه، اكنون ملت ايران اسلامي تحت رهبري حضرت آيت الله خامنه اي با همان آرمانها و ايده آل ها راه حمايت و پشتيباني از ملت مظلوم فلسطين را در پيش گرفته و با گامهاي استوار در اين راه قدم برمي دارند. توجه خاص رهبر انقلاب به اين مسئله سبب شده تا مسئله فلسطين همواره جايگاهي ثابت در دستوركار سياست هاي جمهوري اسلامي داشته باشد. چنان كه اگر سياست خارجي را مجموعه اي از يك رشته استراتژي واحد يا يك رشته سياست هاي از پيش تعيين شده توسط مجريان دولتي بدانيم كه هدف از آن حركت و رسيدن به اهدافي معين، در چارچوب منافع ملي در گستره پيراموني، منطقه اي و بين المللي است و در اين راه دستگاه سياست خارجي، مسئول اجراي اين ديپلماسي در ابعاد مختلف آن است، سياست خارجي جمهوري اسلامي نيز مطابق قانون اساسي كشور اهداف زير را پيگيري مي كند:
1. حفاظت از استقلال و حاكميت ملي در عرصه بين الملل
2. دفاع از حقوق مسلمانان
3. حمايت از مستضعفين در برابر مستكبرين و حمايت از نهضت هاي آزادي بخش
4. تلاش در جهت تشكيل امت واحد جهاني و...
اين اهداف و اصول بيانگر اين مسئله است كه جمهوري اسلامي خود را موظف به حمايت و پشتيباني از همه ملتهاي رنجيده و مستضعف مي داند و در مقابل ظلم ظالم به مظلوم قائل به سكوت و بي تفاوتي نيست؛ مسئله اي كه نه تنها ايرانيان بلكه ديگر مردمان و مقامات نيز آن درك كرده اند. چنان كه نبيه بري رييس پارلمان لبنان در پنجمين كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين، علت حمايتها و دفاع ايران از فلسطين را حقوق و آرمانهاي بحق ملت اين كشور دانست. وي ضمن قدرداني از رهبر معظم انقلاب اسلامي اين دعوت را نشانه رسالت جمهوري اسلامي ايران و بنيانگذار آن امام خميني (ره) عنوان كرد كه پس از انقلاب، با تأسيس سفارت فلسطين به جاي سفارت اسرائيل و همچنين اعلام جمعه آخر ماه مبارك رمضان به عنوان روز جهاني قدس آغاز شد.
با وجود اين ، حمايت ايران از فلسطين نه تنها يكي از وظايف تمامي دولتها در طول ادوار بوده، بلكه سياستي حاكميتي و حكومتي بوده و اصول و مباني آن از سوي رهبر انقلاب براي اجرا به دستگاههاي مجري ابلاغ مي شود. البته در اين ميان جامه عمل پوشاندن به بند 4 در مورد تلاش براي تشكيل امت واحده اسلامي به مراتب بسيار خطيرتر و سنگين تر از ديگر موارد است؛ چرا كه با توجه به اسلامي بودن انقلاب و جهانشمولي بودن اين مكتب، سياست خارجي كشور نمي تواند خود را در محدوده اهداف ملي و يا حتي منطقه اي محدود و محبوس نمايد و مي بايست نگاهي جهاني داشته باشد. از اين منظر است كه جمهوري اسلامي مسئله فلسطين را نه مسئله اسلامي و يا منطقه اي، بلكه مسئله اي جهاني دانسته است؛ مسئله اي كه انگاره هاي آن در انديشه هاي راهبردي رهبر انقلاب اسلامي همواره بازتاب داشته است. از سوي ديگر امروزه در تمام دنيا اعمال سياسي بر اساس منافع ملي و يا منافع مشترك شكل مي پذيرد. منافع ملي ايران و اهميت استراتژيك فلسطين براي كل جهان اسلام و به ويژه جمهوري اسلامي موجب مي شود كه ايران هم اهميت بيشتري براي اين كشور قائل شود. سياستهاي جمهوري اسلامي در چارچوب يك دولت اسلامي بر مبناي ايدئولوژي و جهان بيني توحيدي رسالت بنيادي در حمايت از ملل محروم و مسلمان داشته و پشتيباني از ملل محروم و مستضعف را در سطح منطقه اي و جهاني از مباني اعتقادي و حاكميتي خود مي داند. از اين ديدگاه حمايت ايران از ملت مسلمان فلسطين نه تنها دفاع از يك سرزمين اسلامي محسوب مي شود، بلكه تامين و تثبيت منافع جمهوري اسلامي براي جلوگيري از گسترش تهديدات رژيم صهيونيستي به شمار مي آيد؛ سياستي كه با پيروزي انتفاضه، احقاق حقوق مردم فلسطين و تحديد توسعه طلبي و تهديدات رژيم صهيونيستي و امكان بازسازي نظم منطقه اي با مبناي وحدت و مسئوليت اسلامي را فراهم مي آورد. ضمن اينكه آسيب پذيري رژيم صهيونيستي در جنگهاي 22 و 33 روزه و بهره مندي از فرصت هاي نظير موج بيداري اسلامي و مراسم برائت از مشركان در حج ابراهمي گوياي اين مسئله است كه در صورت وحدت و همت كشورهاي مسلمان مبتني بر بيداري و مسئوليت اسلامي احقاق حقوق مردم فلسطين دست يافتني جلوه مي نمايد.

 



استعمار ديجيتال

مصطفي انصافي
فرهنگ ها فضاهاي زيستي آدميان اند، افراد در هر جامعه اي كه باشند در واقع در فضاي فرهنگي خاص آن جامعه ساكن و مستقر مي شوند و از آن متأثر مي گردند. فرهنگ ها حامل مجموعه اي از ارزش ها و آرمان ها هستند كه نسل به نسل و سينه به سينه به افراد منتقل مي شوند تا راه و رسم زيستن را بياموزند و از تجربيات پيشينيان در راه پيشبرد اهداف خود سود بجويند. في المثل، ما در جامعه اي اسلامي با فرهنگي اسلامي مي زييم و ارزش هاي قدسي اسلام تمامي شئون زندگي ما را متأثر مي سازد و به آن ها معنا مي دهد. فرهنگ عرصه كلاني است كه از اجزاء خردتر و ريز تري تشكيل مي شوند، مثل آداب معاشرت، آداب سفر، آداب و رسوم ازدواج، آداب طبخ و صرف غذا و... تفريح و سرگرمي نيز يكي از ابعاد خرد و ريز هر فرهنگي مي باشد.
تفريح و سرگرمي همواره از ضروريات زندگي روزمره به شمار مي رود. هر نظام فرهنگي اشكال مختلف تفريح را در خود گنجانده است به طوري كه با زمينه اجتماعي و سنت فرهنگي آن مردمان سازگار باشد، چون اين قبيل تفريحات و سرگرمي ها حامل ارزش ها و اعتقادات نظام هاي فرهنگي هر جامعه اي هستند.
چندين دهه است كه به مدد تكنولوژي هاي صنعتي و سايبري، سبك هاي زندگي دچار دگرگوني هاي عمده اي شده اند، اين تحولات در همه عرصه هاي انساني قابل رصد و پيگيري است و ردپاي آن در همه جا يافتني مي باشد. عرصه زندگي روزمره و سرگرمي ها، همچون ديگر عرصه ها دستخوش اين تغييرات و دگرگوني ها قرار گرفته اند و شكل و نوع آنها متحول شده است. به عنوان نمونه بازي ها و تفريحات از شكل دسته جمعي و گروهي در كوچه و خيابان ها به چهار ديواري محدود محدود و بسته گيم نت ها آن هم به صورتي انفرادي تغيير شكل داده اند.
براساس تعاريف، بازي هاي رايانه اي نوعي سرگرمي تعاملي است كه با دستگاه الكترونيكي مجهز به پردازشگر يا ميكرو كنترلر انجام مي شود. بسياري از بازي هاي رايانه اي، به دليل توليد تصوير متحرك با امكان نمايش دادن آن روي صفحه تلويزيون يا نمايشگر رايانه، بازي ويديوئي نيز محسوب مي شوند.
توليد و پيدايش بازي هاي رايانه اي دنيا به سال 1962 باز مي گردد كه استيفن راسل، از دانشجويان دانشگاه (MIT) نخستين بازي رايانه اي را با نام (جنگ فضايي) نوشت كه روي رايانه اي به نام (PDP1) كه اندازه اي در حدود يك اتومبيل داشت، اجرا مي شد.
پس از آن سال روند ساخت و توليد بازي ها با گرافيكي بالا و پيشرفته روندي رو به رشدي به خود گرفت به نحوي كه براساس آمار، روزانه دوبازي به بازار مي آيد و تخمين زده مي شود كه چرخش مالي اين بازي ها فقط در آمريكا، تا پايان اين دهه، به بيش از يك ميليارد دلار در سال برسد.
ما در دوره اي به سر مي بريم كه بازي هاي رايانه اي از جمله تفريحات غالب در جوامع شده اند. اساسا سرچشمه اين گونه از بازي ها همان فرهنگي است كه توسط نيروهاي جهاني سازي در سراسر دنيا اشاعه مي يابد، از اين رو اين گونه بازي ها همچون نشانه هايي هستند كه علي رغم سرگرم كردن، از كار ويژه هاي ديگري هم برخوردارند، و حامل ارزش ها و ايستارهاي فرهنگي سازندگانشان هستند.
در عصر حاضر شاهد تحركات وسيع قدرت هاي غربي و خصوصا ايالات متحده در جهت جهاني سازي فرهنگ ليبرال سرمايه دارانه هستيم، ساخت فرهنگ و زيرشاخه هاي آن همچون تفريحات و سرگرمي ها از جمله حوزه هايي هستند كه به شدت مورد توجه سردمداران جهاني سازي فرهنگي قرار گرفته اند. اين گونه بازي ها كه اكثرا در غرب ساخته و پرداخته مي شوند سلاح مهلكي براي رسوخ به ديگر فرهنگ ها و دستكاري آنها مي باشند. اين بازي ها به سان (بسته هاي فرهنگي) هستند كه در ظاهري دوستانه و به تدريج وارد زندگي روزمره ما مي شوند و جهان بيني ما را دچار خدشه مي نمايند و نگره ما را راجع به مسائل اعتقادي چون مرگ، زندگي پس از مرگ، تقابل خير و شر، قهرمان و ضدقهرمان به كلي دگرگون مي كنند.
معمولا شخصيت (كاراكتر)هاي اين گونه بازي ها قابل تقسيم بندي در دسته بندي هاي ارزشي خير و شر نيستند، بلكه از جنس شخصيت هاي خاكستري فيلم هاي هاليوودي اند كه به رغم خوب بودن مبادرت به اعمال شرارت آميز و باورناپذير مي كنند. از اين گذشته ما در اين بازي ها با جذاب سازي شخصيت هاي پليد يا ضدقهرمان ها و استحاله شخصيت هاي خوب و بد درهم مواجه مي شويم.
در بررسي آثار رواني- اجتماعي بازي هاي ويديويي و رايانه اي، القاي برخي از ارزش هاي فرهنگي، سياسي و عقيدتي و اعتياد به بازي هاي الكترونيكي، ترويج برخي از ارزش هاي فرهنگي خاص، از مواردي همچون مردسالاري نوين و هويت جديدي كه بازي هاي ويديويي- رايانه اي به زن مي بخشند، كه او از سويي هويتي كالايي دارد و از سوي ديگر خشن و ستيزه جوست، علاوه بر اين، طراحان بازي هاي اخير با ادغام برهنگي و خشونت زن اوج شكوفايي وي را در ستيزه جويي زنان در كنار مردان خشن و ستيزه طلب ترسيم كرده اند.
در بحث القائات سياسي و عقيدتي بازي هاي رايانه اي توليد شده در غرب، زير سؤال بردن كشورهاي جهان سوم كه در برابر خط مشي هاي سلطه گرانه غرب ايستادگي مي كنند، اغتشاش ارزشي شديد در مفاهيم ديني و... از جمله موارد مهمي هستند كه تجربه نشان داده است.
در مورد مسئله مخاطب شناسي، احساس خطر شديد زماني است كه ما متوجه مي شويم اكثر قريب به اتفاق مخاطبان و كاربران اين گونه بازي ها رده سني كودك و نوجوان است. كودكي و نوجواني دقيقا دوره اي است كه فرد طبيعتا بايد فرايند جامعه پذيري را طي كرده و در طبق اين فرايند با ارزش ها و ايستارهايي و محارم فرهنگ جامعه اي كه در آن مي زييد آشنا شده و آن را دروني كند، ولي ارزش هاي القايي در اين بازي ها كه در مغرب زمين توليد مي شوند حداقل شباهتي با فرهنگ اسلامي و ايراني ما ندارند وحتي به بيان ديگر آن آموزه ها در فرهنگ ما (ضدفرهنگ) و (ضدارزش) تلقي مي شوند.
وقتي كودك يا نوجوان ساعت ها مشغول بازي رايانه اي است كه در آن نيروهاي غربي به كشورهاي مسلمان حمله مي كنند و مكان ستيز با نقوش اسلامي تزيين شده و بعضا مسجد به عنوان مكان تجمع تروريست ها معرفي مي شود كه بايد كاربر به آنها حمله كند و آنها را به نام ليبرال دموكراسي و آزادي به سبك غربي منهدم كند، اين كودك و يا نوجوان اين صحنه ها را در ذهن خود دروني مي كند و با آنها زندگي مي كند و آنها را به عنوان ارزش هاي خود به شمار مي آورد از اين رو به مرور زمان ما در اين دسته از افراد كه زمان زيادي را براي بازي هاي رايانه اي توليدي غربي صرف مي كنند، شاهد نوعي از خودبيگانگي و بيگانگي نسبت به فرهنگ و ارزش هاي فرهنگي خودي مي باشيم و در عرصه اجتماعي اين افراد همواره باعث ناهنجاري ها و خشونت ها خواهند شد.
بازي هاي رايانه اي در روزگار ما جز جدايي ناپذيري از عرصه تفريح و سرگرمي شده اند. اين پديده هم حاوي تهديدات و هم حامل امكانات و فرصت هاي فرهنگي ويژه اي است. از آن رو تهديدزا و مخاطره آميز است كه به دليل وضعيت انحصاري كه اين قبيل تكنولوژي ها در عرصه جهاني پيدا كرده اند توليدكنندگان اين بازي ها بيشتر از بين كشورهاي صنعتي غربي هستند. بازي ها و تفريحات عمومي جزيي از فرهنگ خاص هر كشوري است، از اين رو در وراي هر خرده نظام تفريحي، انبوهي از پيشفرض ها و معاني فرهنگي جريان دارد كه به محض مبادرت به آن، اتصال با فرهنگ مذكور ميسر مي شوند. بيان اين مسئله نشانگر آن است كه توليدكنندگان انحصاري چنين بازي هايي، پيشفرض هاي فرهنگي خاص خود را كه اغلب با مفروضات فرهنگي ما ناخواناست در اين بازي ها جاي مي دهند. درواقع فردي كه مبادرت به چنين بازي هايي مي كند در درون آن فرهنگي كه بازي از آن برخاسته تنفس مي كند.
فرهنگ اسلامي- ايراني ما، مملو از پهلوانان، قهرمانان و جوانمرداني است كه در گذر تاريخ بدل به اساطير و نمادهاي هويت ملي ما شده اند، بهره گيري از اين اساطير و نمادها گامي ارزنده در راه بومي سازي بازي هاي رايانه اي و ويديوئي است. با رونق گرفتن تكنولوژي هاي ساخت چنين بازي هايي در داخل كشور شايسته است فرهنگي متناسب با فرهنگ بومي در آن تعبيه شود، در اين صورت اين هنر- صنعت از حالت تهديد به صورت يك فرصت ذي قيمت در جهت ارتقا و معرفي فرهنگ خودي مي شود.
منابع:
1- هزار راه رفته، فاطمه مرسلي، سازمان عقيدتي سياسي ناجا
2- مقدمات جامعه شناسي، منوچهر محسني، نشر دوران
3- عصر بازي، بازي هاي ويديوئي و رايانه اي در جامعه معاصر، مسعود كوثري، نشر دريچه نو

 



وحدت ضرورتي اجتناب ناپذير

عبداله محمودي
اين يادداشت نگاهي اجمالي به بحث وحدت و ضرورت نيل به آن توسط گروهها، احزاب و جريان هاي اصول گرا، به ويژه در موضوعات مهم مانند انتخابات دارد.
1-وحدت كاري ارزشمند
وحدت كلمه اي با بار ارزشي و عقلاني است كه در ادبيات سياسي اجتماعي معاصر با واژه همگرايي شناخته مي شود. در آموزه هاي ديني ما بر ايجاد و حفظ وحدت بين مؤمنين تأكيد شده است. مي توان گفت بدون وحدت و حداقل به شكل نسبي آن اجتماع انساني شكل نخواهدگرفت. تأكيد آيات قرآن و احاديث معصومين بر مفاهيمي مانند گذشت، ايثار، همدلي، انصاف، اغماض و... و عمل به آنها به تقويت وحدت در بين مؤمنين خواهد انجاميد.
2- وحدت ضرورتي ملي و راهبردي
جامعه انساني براساس نيازهاي بشري و توافق بر روي اهداف و نگرش هاي مشترك شكل گرفته و دوام مي يابد. توافق كلي براي تداوم جامعه به گونه اي است كه بر هم زنندگان آن مورد سؤال، اعتراض و خشم اكثريت مردم قرارمي گيرند. زيرا هرگونه مخدوش شدن وحدت، اوضاع و شرايطي نامطلوب را رقم خواهد زد كه همه متضرر خواهندشد. همچنين وحدت و يكپارچگي براي كسب جايگاه مناسب در جامعه بين المللي، پيگيري منافع، تحقق امنيت و تحكيم قدرت ملي در برابر زورگويان و زياده خواهان امري لازم و حياتي است.
3-وحدت امري نسبي
وحدت نيز مانند ساير مفاهيم انساني و اجتماعي، امري نسبي است و هيچ گاه به شكل مطلق بوجود نخواهدآمد. وحدت به معناي يكي شدن و از بين بردن تفاوتها و اختلافها نيست. بلكه به مفهوم كم رنگ كردن آنها و نزديك كردن ديدگاهها و رفتارهاست. يكي از ويژگي هاي مهم اجتماع انساني، تفاوتها و تضادها درنگاهها، برداشت ها، رفتارها و گفتارهاست. اين ويژگي طبيعي بوده و عواملي مانند خانواده ، تربيت، محيط، دوستان، آموزشها و... در آن دخالت دارد. هيچ جامعه يا گروهي و حتي اجتماع مؤمنين را نمي توان يكي كرد. در واقع اين كار نه امكان پذير است و نه مطلوب و اساساً جامعه يكدست وجود ندارد. پس وحدت يعني حركت در مسير كم كردن فاصله ها و تأكيد بر اصول، مباني و خواسته هاي مشترك.
4- ضرورت وحدت اصول گرايان
- دراين خصوص دو قاعده كلي قابل طرح است:
اول) بطور اساسي هرگروه، حزب يا جرياني، براي رسيدن به اهداف خود نياز مبرم به وحدت و هم گرايي در مباني فكري و شيوه هاي رفتاري خود دارد. بدون احراز اين مهم، موفقيت گروهها و جريانات امكان پذير نيست.
دوم) اختلاف و واگرايي، همواره از علل اصلي شكست و ناكامي گروهها و جريانات بوده است. عدم همراهي و همكاري، هميشه بهترين بستر و فضا را براي پيروزي رقيب به وجود خواهدآورد. دو قاعده فوق، استثناناپذير و در همه جاي دنيا غيرقابل اجتناب است.
- در يك تقسيم بندي كلي، آنچه در صحنه و آرايش نيروهاي سياسي در وضعيت كنوني كشور ما وجود دارد، مي توان به سه جريان اصلي اشاره نمود كه هريك از آنها حامل گروههاي متعدد و متفاوتند:
الف) اصولگرايان ب) اصلاح طلبان ج)مخالفان
در بين سه گروه فوق تكليف جريان مخالف روشن است. آنها درصدد براندازي حاكميت بوده و مترصد فرصتند و ما را با آنها كاري نيست. اما اصلاح طلب متعهد كسي است كه با اعتقاد به مباني و آموزه هاي ديني و انقلاب اسلامي، بر آن است در چارچوب قانون اساسي و حاكميت ديني، آنچه به نظرش كج و ناراست مي نمايد، اصلاح كند. بديهي است اين نگرش، با اصلاحات سكولار و غربگرا متفاوت مي باشد. لازم به ذكر است نگارنده، فتنه گران و كساني كه بدنبال براندازي هستند را اصلاح طلب نمي داند.
بنابراين اصولگرايان با دو جريان درعرصه رقابت سياسي و انتخابات روبرو هستند. اما مانند آنها، متشكل از گروهها و احزاب متعدد و متنوع بوده و اختلاف نظرهايي دارند. اصول گرايان براي فائق آمدن بر اختلاف دروني خود و پيروزي در ميدان رقابت قانوني، راهي جز ائتلاف و وحدت در پيش رو ندارند. روشن است هرجناحي كه در هم گرايي و وحدت دروني خود موفق تر باشد، و البته در صورت اقبال مردم به او، احتمال موفقيتش بيشتر خواهدشد.
5- محورهاي وحدت اصول گرايان
هر وحدتي، محور يا عواملي نياز دارد كه متناسب با نگرش، فعاليت ها، اهداف گروهها و افراد تعيين مي گردد. اصول گرايان با توجه به مباني فكري و اعتقادي خود، مي بايد حول محور هاي زير وحدت يابند.
الف) آموزه هاي ديني و اعتقادي
- محكم ترين و قابل استنادترين دليل وحدت را بايد در آموزه هاي ديني جست وجو كرد. براي يك مؤمن واقعي، چه دليلي بالاتر از آيات قرآن و احاديث معصومين. در متون ديني ما بر وحدت، برادري و فشرده شدن صفوف مؤمنين تأكيد فراوان شده است. از جمله آيه سوره انفال كه مي فرمايد «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» (به ريسمان خدا چنگ زنيد و متفرق نشويد) همچنين مباحث اخلاقي بسياري مانند گذشت، همدلي، تعاون، برادري، ايثار و... نيز همين توصيه را دارند.
- انجام وظيفه و تكليف: مؤمنين در عرصه عمل فردي و اجتماعي بايد به انجام تكليف و وظيفه فكر كنند. امام خميني بر تكليف گرايي و انجام درست آن اصرار داشت. تكليف را بايد شناخت و به درستي به آن پرداخت. اما تكليف همه افراد يكسان نيست. گاهي وظيفه انسان اين است كه در ميدان حضور داشته باشد و گاهي نيز بايد عرصه را به بهتر از خود واگذاشته و تكليف خود را به شكل ديگري عمل نمايد. ميزان برعهده گيري تكليف، به ويژه در امور حساس و مناصب خطير، متناسب با ويژگي ها، توان و تخصص هاي افراد، متفاوت است. همه نمي توانند رئيس جمهور، نماينده مجلس، دكتر، وكيل و مهندس شوند.
ب) اصول و آرمان هاي انقلاب اسلامي
هر انقلابي مبتني بر اصول و اهدافي شكل مي گيرد. انقلاب ما چنان كه از نامش پيداست، بر آرمان ها و اصول اسلامي تأكيد دارد. مهمترين آرمان هاي انقلاب اسلامي عبارتنداز: حاكميت و اجراي احكام شريعت اسلامي، برپايي جامعه اي مبتني بر ارزش ها و فرهنگ ديني، آزاديهاي مشروع، استبداد ستيزي،نفي استكبار و نظام سلطه جهاني، استقلال و سياست ملت ايراني، پيشرفت و آباداني كشور و... اعتقاد و پايبندي به اين آرمان ها مي تواند مبناي محكمي جهت وحدت و ائتلاف دوستداران انقلاب باشد.
پ) راه امام خميني
امام از وجاهت و مقبوليت بالايي دربين مردم ما برخوردار است. راه او راه يك شخص يا فرقه نيست، بلكه راه اسلام حقيقي مي باشد. افراد و گروه هايي كه خود را پيرو خط امام معرفي مي كنند، ضمن پايبندي به اصول و مباني اسلامي، مي بايست گفته ها و كردار آن بزرگوار را ملاك عمل و قضاوت خود قرار دهند. درمكتب امام، انجام وظيفه و تكليف براي خدا، بهترين معيار عمل براي هر مسلمان است. امام قدرت و حكومت را براي اجراي احكام ديني مي خواست نه جيفه چند روزه دنيا اصولگرايان كه بيش از ديگران به خط امام نزديك هستند، به انجام وظيفه بينديشند، نه كسب صندلي هاي قدرت و ثروت.به گونه اي عمل كنند كه حاصل آن تحكيم وحدت باشد نه تشديد اختلافات و شكاف ها.
ت) نظام برآمده از انقلاب
حاكميت و نظام سامان يافته پس از انقلاب، محصول آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامي است. براي تحقق جامعه ديني و اجراي شريعت اسلامي، تشكيل حكومت اسلامي ضروريست.
قانون گذاري نيز مي بايد درچارچوب آموزه هاي ديني صورت گيرد. در غير اين صورت، انقلاب از مباني خود فاصله گرفته و به انحراف كشيده خواهد شد. گرد آمدن در زير پرچم نظام اسلامي، پايبندي و وفاداري به آن، اقتضاء دارد كه نيروهاي فعال در عرصه هاي سياسي،اجتماعي و... براي حفظ مصالح و آينده حاكميت و كشور، دست از اختلافات لجاج گونه بردارند.
ث) قانون اساسي
قانون اساسي به مثابه ميثاق ملي، درهمه كشورها از جايگاه والايي برخوردار است.قانون اساسي ج. ا.ا متاثر از آموزه هاي ديني و نظرات فقهي امام خميني مي باشد. اين قانون تكاليف همه قوا، گروهها و جامعه را درعرصه هاي مختلف وبه شكل كلي بيان كرده است. پذيرش اين ميثاق، به منزله حركت درمسير اهداف و آرمان هاي انقلاب اسلامي است. قانون اساسي به لحاظ غير شخصي بودن و بعنوان مهم ترين سند،راه گشاي خوبي براي تعيين حركت و معيار مناسبي براي قضاوت درمورد رفتار افراد و گروههاست.
ج) ولايت فقيه
ولايت فقيه آموزه اي ديني و ركن اصلي قانون اساسي ما است. ولايت فقيه شاكله و محور برجسته نظريه سياسي امام خميني مي باشد. انقلاب اسلامي و نظام شكل گرفته آن، بدون حاكميت ولي فقيه، محكوم به تناقض و شكست است. اصول گرايي بدون اعتقاد و توجه به ولايت فقيه ناقص است. بنابر اين مواضع و سخنان ولي فقيه زمان مي بايست فصل الخطاب تصميمات و مواضع اصول گرايان باشد.
د) اهداف مشترك
بي ترديد همه كساني كه دل در گرودين، انقلاب، نظام و كشور دارند، براي نيل به اهداف خود، از آرمانها و خواسته هاي مشتركي ( درعين اختلاف ديدگاهها و برنامه ها) برخوردارند.
شناسايي اهداف مشترك، ضمن كم كردن اختلافات و فاصله ها، زمينه هاي نزديكي و وحدت بيشتر را به وجود خواهد آورد.
سخن پاياني:
- اصول گرايي يك حزب، جبهه يا صرفا فعاليت سياسي نيست، بلكه يك بينش و رفتار براساس آموزه هاي ديني است. اصول گرايي به معني شناخت مباني ديني و انساني، پايبندي به آنها و حركت در مسير تحقق ارزش ها و احكام اسلامي مي باشد. هركه اينگونه فكر و عمل نمايد در طيف اصول گرايي قرار دارد. با توجه به ويژگي هاي جامعه ما مي توان گفت اين رويكرد بخش وسيعي از مردم را در برمي گيرد و مخاطب خود مي داند.
- درشرايط كنوني وجود اختلافات زياد، اصرار بر مواضع، تاكيد بر شروط و سهم خواهي، بازي كردن در زمين نفس بوده و درحقيقت همان چيزي است كه رقبا و دشمنان اصول گرايي آرزو دارند. پس به حكم عقل ودرايت، حركت در مسير وحدت كاملا ضروري و پسنديده است.
- يادمان نرود كه چند سال قبل از اين،اصلاح طلبان مانند اصول گرايان با شعارهاي مناسب در انتخابات مختلف پيروز و سكان قواي مجريه و مقننه را به دست گرفتند. اما چه شد كه چند سال بعد مردم راي و اعتماد خود را از آنان سلب و به اصول گرايان رو آوردند. بي شك اشتباهات بزرگ اصلاح طلبان در مسير استحاله مفاهيم و آرمان هاي انقلاب و خارج شدن آنان از ريل اصلي مطالبات مردم، عمل سلب اعتماد اكثريت مردم از آنان بود.گذشته چراغ راه آينده است، از آن عبرت بگيريم و بياموزيم. نكند براي ماندن در مسئوليت ها ومقامات و دراختيار داشتن تربيونها از صراط مستقيم خارج شويم و با لجاجت و خودپسندي، جاده صاف كن نااهلان و دنيا پرستان گرديم. مردم باكسي عقد اخوت نبسته اند و هرگاه تشخيص دهند با راي خود افراد را جا به جا خواهند كرد. آنان كارگزاران و نمايندگان امين، پرتلاش، كاردان و شجاع مي خواهند و از زياده گويي و كم عملي بيزارند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14