(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 29 آبان 1390- شماره 20077

سخن جامع حكيمانه
عرضه اعمال شيعيان به امام زمان(عج)
جايگاه خواب و رؤيا
لزوم پرهيز سالك از تظاهر به زهد
بررسي فرق ميان بلا و ابتلاء از منظر قرآن
معيارهاي شناخت مصيبتهاي كيفري از آزموني
ديدگاه
نقش كليدي زن در خانه و خانواده



سخن جامع حكيمانه

قال علي(ع): اي كلمه حكم جامعه ان تحب للناس ما تحب لنفسك و تكره لهم ما تكره لها.
امام علي(ع) به امام حسن(ع) فرمود: اي فرزندم! چه سخن جامع حكيمانه اي است كه (گفته اند) هرچه براي خود مي پسندي، براي ديگران هم بپسند، و هرچه براي خود نمي پسندي، براي ديگران هم نپسند.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-بحار الانوار، ج 74، ص8 22

 



عرضه اعمال شيعيان به امام زمان(عج)

موسي بن سيار مي گويد: در سفري كه حضرت امام رضا(ع) از مدينه به خراسان مي آمدند، من همراهشان بودم. وقتي به نزديكي شهر طوس رسيديم، ديديم سر وصدايي بلند شد و جنازه اي آوردند. تا امام جنازه را ديدند از مركب پياده شدند و با سرعت به سمت جنازه رفتند و آن را بر دوش گرفتند، آن گونه كه گويي ميت از نزديكان ايشان است. من تعجب كردم و پيش خود گفتم، ايشان تازه وارد اين شهر شده اند، چطور افراد اين شهر را مي شناسند. جنازه را تا كنار قبر بردند. ديدم امام رفتند كنار او نشستند و دست خود را روي سينه ميت گذاشتند و فرمودند: ابشر بالجنه فلا خوف عليك بعد هذه «بشارت باد بر تو بهشت، ديگر از اين پس ترسي نخواهي داشت». تعجب من بيشتر شد. پس از فراغت از دفن ميت، گفتم، آقا من يقين دارم كه شما اولين بار است كه به اين شهر آمده ايد و تا به حال، قدم شما به اينجا نرسيده است. شما از كجا اين ميت را مي شناسيد؟ فرمود: «يا موسي بن سيار، اما علمت انا معاشر الائمه تعرض علينا اعمال شيعتنا صباحا و مساء »اي موسي بن سيار! مگر تو نمي داني كه اعمال شيعيان ما صبح و شام به ما عرضه مي شود؟ در نتيجه ما، هم عمل را و هم صاحب عمل را مي شناسيم (مستدرك الوسايل، ج12، ص88) اگر تقصيري در عملش باشد، از برايش استغفار مي كنيم و اگر عبادتي باشد براي او از خدا تقاضاي پاداش مي نماييم.» (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-صفير هدايت، 38، توبه، آيت الله ضياءآبادي.

 



جايگاه خواب و رؤيا

پرسش:
از منظر آموزه هاي وحياني خواب هايي كه انسان مي بيند از چه اهميت و جايگاهي برخوردار است و تا چه اندازه مي تواند مورد استناد قرار گيرد؟
پاسخ:
اصل رؤيا و خواب ديدن انسان از منظر اسلام مورد تأييد است. چنان كه در سوره يوسف و نيز در داستان ذبح اسماعيل آمده است: «اني اري في المنام اني اذبحك» همانا من در خواب مي بينم كه تو را ذبح مي كنم. (صافات-102)
اينها روياهاي صادقه اند كه چون پيامبران درخواب مي بينند استثنائا تكليف آور است. در مورد اقسام رويا روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: رويا به سه قسم است: مژده اي از سوي خداوند به مؤمن، ترساندني از سوي شيطان و خواب هاي پريشان. (الكافي، ج8، ص90)
اگر انسان با شكم سير بخوابد يك سوم از ساعت خوابش تحت تأثير فعاليت هاي معده است و دچار خواب پريشان (اضغاث اصلام) مي شود. يك سوم ديگر از مدت خواب به روياهايي مي گذرد كه ترجمان و بازگوكننده حوادثي است كه انسان در روز مي بيند. تنها در يك سوم باقي مانده است كه روح از تأثير معده و از تأثير خاطره هاي حوادث روز آزاد مي شود. البته هرچه انسان مهذب و پاكتر باشد، به همان نسبت به واقعيت نزديك تر است.
نكته ديگر اينكه گفته اند روياهايي كه انسان بعد از اذان صبح مي بيند تحت تأثير شيطان قرار دارد و صحيح نمي باشد. اما اين مطلب هم كليت ندارد و در همه موارد صادق نيست. همچنين امر ديگري كه شهرت يافته گفته اند كه خواب زن تعبيري برعكس دارد، اما اين مطلب نيز در همه موارد صادق نيست. به عنوان نمونه در تاريخ آمده است كه قبل از فتح خبير، صفيه از قوم يهود خواب ديد كه ماه وارد حجره او شد. معبر براي او تعبير كرد كه تو همسر حاكم حجاز (حضرت محمد(ص) خواهي شد. بعد از فتح خيبر چنين پديده اي محقق شد. (بحارالانوار، ج21،ص5) بنابراين برقراري ارتباط بين آنچه درخواب ديده مي شود و عالم واقعيت و تعبير آن به جنسيت افراد بستگي ندارد. در اينجا چند نكته كليدي درخواب و تعبير آن توصيه شده است:
1- اگر خواب بدي ديديد نه خودتان تعبيركنيد و نه براي ديگران نقل كنيد بلكه تفأل به خير بزنيد و صدقه بدهيد.
2-اگر خواب خوشايندي ديديد، تنها براي مؤمنيني تعريف كنيد كه حسادت نداشته و بهره اي از حكمت داشته باشند.
درمجموع روياهاي صادقانه از ديدگاه اسلام مورد تأييد است و در مورد پيامبران(ص) حجت و تكليف آور است و در مورد غيرپيامبران حجت شرعي و تكليف آور نيست. ازطرفي كسي كه بر علم او افزوده شود و فهم و بصيرتش بيشتر گردد، خواب هاي پريشان كمتري مي بيند، چنان كه افزايش ايمان موجب مي شود كه بعد از بيداري بسياري از خواب هاي پريشان فراموش گردد.

 



لزوم پرهيز سالك از تظاهر به زهد

فرق است بين زهد و تزهد؛ معناي تزهد اين است كه علائم و نشانه هاي زاهدها را به كار بگيري، اما منشأش تعلق به دنيا باشد، منتها يك امر دنيايي را بر امر دنيايي ديگري مقدم كرده اي. مثلا شهرت طلبي را، حب به مدح را، يا رياست را كه شيرين تر از چيزهاي ديگر است بر ساير مظاهر دنيا مقدم كرده اي و ساده زيستي مي كني تا به اين مظاهر شيرين تر دنيا برسي! از اين راه وارد شده اي كه فريب بدهي. در طول تاريخ هم داشته ايم كه تزهد، ابزاري بوده است براي دنيا طلب ها. اين بود كه گفتم هر زاهدي، ساده زيست هست، اما هر ساده زيستي زاهد نيست و چه بسا اين تزهد ابزاري باشد براي يك امر دنيوي ديگر و يك تعلق ديگر؛ چون تعلقات در دنيا مختلف است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-سلوك عاشورايي، منزل سوم، آيت الله شيخ مجتبي تهراني، ص27

 



بررسي فرق ميان بلا و ابتلاء از منظر قرآن
معيارهاي شناخت مصيبتهاي كيفري از آزموني

عليرضا شعاعي
انسان در زندگي همواره با مصيبت ها، مشكلات، دردها و رنج هاي بسياري مواجه مي شود. براساس آموزه هاي قرآني، ريشه مصائب را مي بايست در دو امر بلاء و ابتلاء جست وجو كرد. به اين معنا كه برخي از اين مصيبت ها، بازتابي از بدي ها و گناهان ماست، و برخي ديگر ريشه در امتحان و آزمون الهي دارد تا انسان در اين مشكلات و مصيبت ها استعدادها و توانايي هاي خويش را آشكار كند و اسماي الهي را در خود فعليت بخشد.
پرسش اين نوشتار اين است كه ما چگونه مي توانيم دريابيم كه مصيبتي كه گرفتار آن هستيم بلاء و گرفتاري است. يا ابتلاء و آزمون و امتحان؟ نويسنده بر آن است تا با نگاهي به آموزه هاي قرآني به اين پرسش پاسخ دهد.
¤ ¤ ¤
دنيا، محل آزمون بشر
بر نظام هستي، قوانين و سنت هايي حكومت مي كند كه در آموزه هاي قرآني به آن سنت هاي الهي اطلاق مي شود. (غافر، آيه 85؛ فتح، آيه 23؛ فاطر، آيه43) از جمله سنت هاي الهي سنت آزمون و امتحان است. از گزارش هاي مهم قرآن درباره سنت امتحان كه از آن به فتنه (عنكبوت، آيه 2)، ابتلاء (بقره، آيه 124) و بلاء حسن (انفال، آيه 17) ياد مي شود مي توان به آزمون حضرت ابراهيم(ع) و حضرت اسماعيل (ع) اشاره كرد كه در آياتي از جمله 102 تا 106سوره صافات به آن اشاره شده است. در اين آزمون، حضرت ابراهيم(ع) مامور مي شود تا فرزند خويش را در راه خدا قرباني كند. البته اين امتحان با سربلندي آن بزرگواران در مقام تسليم به پايان مي رسد و خداوند قوچي را به عنوان فديه قرار مي دهد.
براساس آموزه هاي قرآني همه انسان ها و امت ها تحت آزمون هاي سخت قرار مي گيرند. (مائده، آيه 48؛ اعراف، آيه 168؛ مومنون، آيه 30) اين امتحانات در اشكال گوناگون است (بقره، آيه 155) و همگي به شكلي و شيوه اي گرفتار اين آزمون هاي الهي خواهند بود. (مائده، آيه 71)
خداوند در آياتي بيان مي كند كه آزمون ها تنها در شكل بدي ها و زشتي ها بروز نمي كند، بلكه بسياري از مردم با خير، نعمت و زيبايي هاي دنيا آزموده مي شوند. (انبياء، آيه 35؛ كهف، آيه 7) از اين رو از بلاي حسن در كنار بلاي سيئ سخن به ميان آمده و خداوند مي فرمايد: و بلوناهم بالحسنات و السيئات لعلهم يرجعون؛ ما بني اسرائيل را با خوبي ها و بدي ها آزموديم تا شايد برگردند. (اعراف، آيه 168)
اصولا آزمون با خير و شر (انبياء، آيه 35) امري است كه بارها در قرآن از آن سخن به ميان آمده است تا آدمي توهم نكند كه تنها كساني گرفتار آزمون هستند كه در بلايي زشت و بد افتاده اند، بلكه بسياري از مردم با خير و خوبي و زيبايي ها و نعمت ها آزموده مي شوند تا معلوم شود كه چگونه با نعمت برخورد مي كنند و آيا واقعا شكرگزار نعمت با استفاده درست از آن هستند يا نه؟
هدف آزمون
هدف و فلسفه آزمون هاي الهي، افزايش ايمان (مدثر، آيه 31)، پيدايش يقين و باور راستين (همان)، تربيت و پرورش انسان و فعليت يابي استعدادها و توانمندي هاي سرشته در ذات انسان (بقره، آيه 49؛ اعراف، آيات 129 و 141؛ ابراهيم، آيه 6)، ايجاد رشد و نمو در مسير كمال (بقره، آيه 124)، تقويت صبر و شكيبايي در برابر مشكلات زندگي و حل آن (فرقان، آيه 20)، پالايش و تصفيه دل ها و قلوب مردم (آل عمران، آيه 154)، ايجاد خلوص در مومنان و مجاهدان (آل عمران، آيات 140 و 141)، دست يابي به تقواي الهي (حجرات، آيه 3)، توبه و بازگشت به مسير الهي و هدايت (توبه، آيه 126)، اصلاح امور و اشتباهات و فسادها (اعراف، آيه 168)، جداسازي صفوف اهل حق و باطل، مدعيان راستين و دروغين (توبه، آيه 16؛ بقره، آيه 149)، نيكوكار و بدكار (هود، آيه 7)، حق شناس و ناحق شناس، سپاسگزار و ناسپاس (نمل، آيه 40)، راست گو و دروغگو (عنكبوت، آيه 3)، صابر و غيرصابر (محمد، آيه 21)، خداترس از غيرخداترس (مائده، آيه 94)، مومن از شك كننده (سبا، آيات 15 و 21؛ عنكبوت، آيه 3)، پاك از ناپاك (آل عمران، آيه 179)، دوست از دشمن، همراه از غيرهمراه (حديد، آيه 25)، مومن حقيقي از غيرحقيقي و منافق و مانند آن مي باشد.
به هر حال، دنيا محل آزمون هاي الهي است و هيچ كس از اين قانون مستثنا نيست؛ حتي براساس فلسفه آزمون هاي الهي، هر كسي مقرب تر است جام بلا بيشترش مي دهند تا ضمن افزايش ايمان، استعدادهاي ذاتي و نهفته در خود را بشناسد و آن را ظهور و فعليت بخشد و اين گونه همه صفات الهي كه در ذات انسان سرشته شده، فعليت يابد.
بنابراين، بخش بزرگي از مصيبت ها و بلايا كه انسان بدان دچار مي شود، براساس اهداف و فلسفه آزمون و سنت ابتلاء و امتحان الهي است.
مصيبت به سبب گناه و خطا
اما همه بلاهايي كه انسان بدان دچار مي شود، از باب آزمون و ابتلاء نيست، بلكه بخش ديگري از مصيبت ها و بلايا به سبب خطاها و گناهان و اشتباهاتي است كه انسان دانسته و نادانسته مرتكب آن مي شود.
انسان در زندگي خطاها و اشتباهاتي را مرتكب مي شود كه به طور طبيعي آثاري بر آن مترتب است. به عنوان نمونه نوشيدن شراب دانسته و نادانسته آثار مستي را به دنبال دارد؛ برخي از رفتارهاي انساني اين گونه است كه خواسته و ناخواسته پيامدهاي بد و زشتي را به دنبال مي آورد و انسان را گرفتار مصيبت مي كند.
البته كساني كه از روي جهالت و ناداني و عدم فراهم بودن شرايط عمومي تكليف چون عقل، بلوغ، اختيار و علم، گناه و خطايي را مرتكب مي شوند، هر چند در دنيا گرفتار مصيبت و پيامد طبيعي آن مي شوند، ولي در آخرت به دليل فقدان يكي از شروط عمومي تكليف چون جنون و اضطرار و ناداني و جهالت مجازات نمي شوند، ولي در دنيا گرفتار پيامدهاي طبيعي آن خواهند بود.
اما كساني كه شرايط عمومي تكليف را دارا هستند، اگر مرتكب خطا و گناهي شوند در دنيا و آخرت مجازات خواهند شد و افزون بر پيامدهاي طبيعي گناه كه به شكل بلا و مصيبت بر آنان وارد مي شود، در آخرت نيز مجازات شده و كيفر گناهي كه مرتكب شده اند را مي بينند.
خداوند در تبيين دو دسته از مصيبت ها، به مصيبت هايي اشاره مي كند كه ريشه در عصيان و نافرماني خدا و پيامبر(ص) (آل عمران، آيه 165)، يا كفر (رعد، آيه 31)، يا گناه (آل عمران، آيه 165 و نساء، آيات 62 و 79؛ مائده ، آيه 49، قصص، آيه 47، شوري، آيه 30) دارد.
در حقيقت مصيبت به معناي بلا و سختي شديد و گرفتاري سخت (مصباح، ص 350) همچنان كه مي تواند مصداقي از آزمون باشد مي تواند مصداقي از مجازات و كيفر الهي هم باشد.
فرق ميان بلاء و ابتلاء
هر چند كه در فرهنگ قرآني بلاء به دو معناي آزمون و كيفر به كار رفته است، ولي مراد ما از واژه بلاء و كاربرد آن در مقاله، همان مصيبت هايي است كه به عنوان مجازات بر انسان وارد مي شود. همچنين مراد از ابتلاء همان آزمون هاي الهي خواهد بود.
اين تفاوت را از آن جهت قائل مي شويم تا بتوانيم تفاوت هاي واقعي مصيبت هايي كه بر انسان وارد مي شود را تحليل و تبيين كنيم و دريابيم كه كدام يك از مصيبت ها از مصاديق بلاء و مجازات و كيفر است و كدام يك، از مصاديق آزمون و امتحان الهي است كه همه انسان ها حتي پيامبران اولوالعزم را در برمي گيرد.
پس آزمون هاي الهي مي تواند در دو شكل خوب و بد، زشت و زيبا، نعمت و نقمت، خير و شر، انجام گيرد. بنابراين، هر مصيبت و شر و بدي لزوماً به معناي مجازات نيست؛ چنان كه هر خير و نيكي و نعمتي به معناي تكريم و اكرام الهي نسبت به بنده اي نيست؛ چرا كه بسياري از مردم با خير و نيكي و نعمت آزموده مي شوند. (فجر، آيات 15 و 16)
به سخن ديگر، بهره مندي از نعمت و خير به معناي اكرام و تكريم الهي نيست؛ چنان كه عدم برخورداري از نعمت و گرفتاري در شر و بدي به معناي اهانت الهي نسبت به بنده اي نيست. (همان) بلكه مي تواند نعمت و فقدان نعمت از باب آزمون باشد.
اما به اين نكته بايد توجه داشت كه كيفر و مجازات همواره با بدي و مصيبت همراه است و كسي با خير و نيكي مجازات نمي شود؛ هر چند كه با خير و نعمت و نيكي آزمون مي شود. پس مي توان اين فرق را ميان آزمون و كيفر به دست داد كه هر آزموني مي تواند دو وجهي (خير و شر) باشد، ولي مجازات و كيفر همواره تك وجهي و همراه مصيبت و رنج و بلا است.
اما براي اينكه بتوانيم مصاديق آزموني را از مصاديق مجازات و كيفر جدا كنيم و بدانيم كدام مصيبت و گرفتاري از مصاديق آزموني و كدام يك از مصاديق مجازات و كيفر است؛ نيازمند شاخصه و معيارهايي هستيم كه مي بايست آن را از آيات قرآني و آموزه هاي وحياني به دست آورد.
نشانه هاي مصيبت هاي آزموني و كيفري
به سخن ديگر، شاخصه ها و معيارهاي مصيبت هاي آزموني و كيفري چيست؟ از كجا مي توانيم مصاديق آن را از يكديگر جدا كنيم؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه انسان بر نفس خويش بصيرت دارد و خودش به سادگي مي تواند دريابد كه وضعيت كنوني او براساس كدام يك از سنت هاي الهي است. آيا گرفتار سنت ابتلاء شده يا اين كه گرفتار سنت بلاء گشته و مجازات طبيعي رفتار خود را مي بيند؟
خداوند در آيات 14 و 15 سوره قيامت مي فرمايد: ان الانسان علي نفسه بصيره و لو القي معاذيره؛ به درستي كه آدمي به خودش (رفتار و نيت دروني خود) آگاه است هر چند كه عذر (و توجيه) فراهم آورد.
به اين معنا كه او درك درستي از خود و موقعيت و وضعيت خود دارد و مي تواند دريابد كه آنچه اكنون از مصيبت گرفتار آن است، نتيجه و بازتاب گناه و خطايي است كه مرتكب شده يا آنكه از باب آزمون و ابتلايي است كه خداوند بر او تحميل كرده تا يكي از فلسفه ها و اهداف آزمون را به دست آورد.
انسان ها هنگامي كه گرفتار مصيبت بلايي و كيفري مي شوند، از نوعي ضيق صدر رنج مي برند. جهان را بر خود تنگ مي يابند و همه راه هاي فرار از مصيبت را بر خود بسته مي بينند. احساس دروني به ايشان مي گويد كه اين نتيجه طبيعي گناه و خطايي است كه مرتكب شده اند. راه فرار و گريزي از مشكل نمي يابند و در تنگناي مشكل دست و پا مي زنند.
پس، از نشانه هاي مصيبت هاي كيفري و مجازاتي مي توان به ضيق صدر، فقدان صبر و شكيبايي و كاهش شديد آستانه تحمل در اين گونه افراد اشاره كرد.
خداوند در آياتي از قرآن هنگام تبيين وضعيت انسان هاي گرفتار مجازات و كيفر مي فرمايد كه آنان همانند كسي هستند كه در تاريكي گرفتار آمده اند و هر از گاهي نوري مي جهد ولي به جاي آنكه موقعيت آنان را روشن تر سازد آنها را در بهت و سرگرداني بيشتر فرو مي برد. خود را در حالت مرگ مي يابند و به هر چيزي مي آويزند. اينان مانند كسي هستند كه مرغي، آنها را از زمين ربوده و به آسمان برده و آنجا رهايشان ساخته است و بادي ايشان را بربايد و به مكاني دور انداخته و چاره اي براي رهايي خود نمي يابند. (بقره، آيات 71 تا 02؛ حج، آيه13)
اما كسي كه گرفتار مصيبت آزموني مي باشد، از نوعي سعه صدر و انشراح برخوردار مي شود و صبر و شكيبايي او بالا مي رود و آستانه تحملش افزايش مي يابد. اين گونه است كه بر داشتن و نداشتن چيزي، اندوهگين نمي شود و براي از دست رفتن چيزي در آينده بيمناك و هراسان نيست. بر داشته ها و ناداشته ها و يا از دست رفته هايش نه شاد است و نه اندوهناك (حديد، آيات 22 و 32)
لذا نه تنها بر مشكلات و مصيبت هاي وارده صبر مي كند، بلكه ديگران را كه گرفتار آزمون مصيبت هستند به صبر و شكيبايي دعوت مي كند و دل هاي ديگران را استواري مي بخشد. (آل عمران، آيه 200)
از اين رو مؤمنان در هنگام ورود مصيبت هاي آزموني، سست و ضعيف نمي شوند و استقامت و صبر و شكيبايي خود را از دست نمي دهند. (آل عمراني، آيه 146)
مهم ترين شاخصه در مصيبت هاي آزموني اين است كه خداوند به شخص مبتلا ظرفيت تحمل مصيبت را مي بخشد و نوعي انشراح و سعه صدر در وي ايجاد مي كند تا بتواند مصيبت را تحمل و آن را در خود هضم كرده و زمينه بهره مندي از مصيبت براي تعالي و تقرب فراهم آورد. از آن جايي كه مهمترين فلسفه و هدف آزمون هاي الهي، فراهم آوري زمينه متاله (خدايي) شدن است، مصيبت هاي سخت، فرصت ظهور اسماء و صفات الهي خاصي را به شخص مي بخشد تا بتواند خدايي شده و با بلا و مصيبت آزموني، خود را به كمال بايسته و شايسته اش برساند. سختي ها و بلايا انسان را آبديده مي كند و محكم تر مي سازد، همانگونه كه سنگهاي معدني تا گرماي جانسوز را تحمل نكنند از آنها طلا و نقره و فولاد حاصل نمي شود.
هركه در اين بزم مقرب تر است
جام بلا بيشترش مي دهند
خداي متعال به اين حقيقت اينگونه اشاره مي كند كه: احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لايفتنون؛ آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مي شوند و مورد آزمايش قرار نمي گيرند؟ (عنكبوت، آيه2)
بنابراين، مصيبت هاي كيفري كه ريشه در دستاوردهاي انسان و رفتارهاي او دارد، (شوري، آيه 03؛ روم، آيه14) عامل افزايش توانمندي و رشد و كمال يابي نيست، بلكه زمينه بازگشت و توبه را فراهم مي آورد و هشداري است كه انسان راه خويش را تغيير داده و اصلاح كند و از فسادي كه گرفتار آن شده رهايي يابد.
اما مصيبت هاي آزموني، با منشأ الهي است و تقويت كننده روحيه و روان آدمي و عامل افزايش ايمان و تقويت صفات الهي در انسان مي شود. از اين رو خداوند اين مصيبت ها را به خود نسبت مي دهد، درحالي كه مصيبت هاي كيفري را به انسان و رفتارهاي او منتسب مي كند. (آل عمران، آيه 165)
مصيبت هاي آزموني تقدير الهي با منشأ الهي براي كمال يابي انسان و افزايش استعداد و ايمان و خدايي شدن است. (توبه، آيات05 و 15، حديد آيه22) همين مسئله موجب مي شود تا خداوند ظرفيت و تحمل مصيبت را نيز به شخص ببخشد.
آنچه بيان شد برخي از نشانه ها و شاخص هاي تفكيك و تمايز مصيبت هاي كيفري از مصيبت هاي آزموني است. مي توان با مراجعه به آيات ديگر قرآن، نشانه هاي ديگري براي تفاوت و تمايز يافت.

 



ديدگاه

مديريت و شايستگي، معيار مسئوليت
نه تقواي صرف
آيت اله جوادي آملي:
هر انسان با تقوايي، مدير شايسته اي نيست، گاهي ممكن است انسان از نظر تقوا در مدارج عالي باشد، ولي به لحاظ مديريتي، شايستگي لازم را نداشته باشد... اگر كسي آدم خوبي بود، بايد در همان زمينه كه مهارت دارد به او سمت و مسئوليت داد؛ بنابراين به هر انسان صالح و نماز شب خواني نمي توان مسئوليت واگذار كرد. (1)
رسالت الهي حوزه هاي علميه
آيت اله صافي:
حوزه هاي علميه بايد همدل و متحد، همكلام و مويد يكديگر باشند تا بتوانند به خوبي به رسالت الهي خويش عمل كنند... در شرايط خاص كنوني كه تبليغات مسمومي از سوي دشمنان عليه اسلام و تشيع صورت مي گيرد، همه بايد سعي كنيم كه حوزه هاي علميه بهتر از اين ها عمل كنند... همين علماي شاخص در مناطق و شهرها هستند كه جامعه اسلامي را از خطر شبهات مسموم دشمن حفظ كرده اند و لذا اگر شهرهاي ما از وجود اين علماي مسموع الكلام و متنفذ خالي شود، خطرات زيادي متوجه ما شده و ديگران نفوذ پيدا مي كنند... در زمان هاي گذشته در برخي از مناطق كشور، علمايي بوده اند كه هم طراز و حتي بالاتر از علماي نجف بوده و در مناطق خويش بسيار اثرگذار و فعال عمل مي كرده اند... تشكيلات كنوني و بحث شهريه ها در حوزه، شايد از حدود يكصد سال اخير مطرح شد وگرنه قبلا مردم با شوق و علاقه فراوان گرد اساتيد حوزه جمع شده و كسب علم مي كردند و مسئله تحصيل علم را به عنوان عبادت خدا دنبال مي نمودند.... درتحصيل علم بايد توحيد خالص مشهود باشد و در همه حال، توجه و ياد خدا مورد غفلت واقع نگردد.(2)
نفي رذايل اخلاقي در مسئولين يعني پيروزي
در جنگ نرم
آيت اله مظاهري:
اگر خودخواهي ها، خودمحوري ها، منفعت طلبي ها و حزب گرايي ها از سوي مسئولان كنار گذاشته شود و همگان با حفظ اتحاد و يكپارچگي با آگاهي كامل در صحنه حضور داشته باشند و از اين نظام مقدس و ارزش هاي اسلامي و ديني آن حمايت و پشتيباني نمايند، معضلات اخلاقي، اداري و اقتصادي رفع شده و جنگ نرم دشمن نيز همانند جنگ نظامي، با شكست مواجه خواهد شد.(3)
غدير، قيام عليه سه طاغوت
آيت اله نوري همداني:
حركت هايي كه امروز در دنيا صورت مي گيرد رو به غدير مي روند؛ چرا كه از خلأ رهبري و حكومت عادل رنج مي برند و به ستوه آمده و به قيام برخاسته اند... مردم بر اثر قرن ها عادت در حوادث فكر مي كنند، اما به ريشه يابي و به وجود آمدن آن فكر نمي كنند، آنچه مهم است بايد علل و اسباب غدير را براي مردم روشن كرد... حركت هايي كه در دنيا شروع شده است، در نتيجه نبود رهبري عادل و سياستمدار است در نتيجه اقتصاد و سرنوشت مردم در اختيار گروهي خاص قرارگرفته است... طاغوت هاي سياسي، فرمانرواياني هستند كه سياست و مديريت آنها در مقابل جريان خدا و اسلام است و با زور و تزوير حكومت مي كنند... «طاغوت اقتصادي» كساني هستند كه سرمايه مردم را براي خود جمع كرده و زير سيطره خود قرار داده اند... قيام هاي امروز آمريكا و اروپا در مقابل طاغوت هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي است.(4)
ضرورت تشكيل حكومت اسلامي و ابعاد آن
بحث تشكيل حكومت ديني به اندازه اي مهم و سرنوشت ساز است كه خداوند به پيامبرشان فرمودند: اگر مسئله حكومت اسلامي را با تعيين امام مشخص نكند، ماموريتش ناقص خواهد ماند و پيامبر(ص) نيز از آغاز تا پايان رسالت خويش بر تشكيل و استمرار حكومت الهي در آينده تلاش بسيار زيادي انجام دادند.... حكومت اسلامي داراي دو بعد حكومت مبتني بر عدالت و توسعه ابعاد مختلف مادي و معنوي جامعه و مبارزه با حكومت هاي استكباري و منافق است كه بايد در هر حكومتي كه داعيه اسلامي و غديري دارد، رعايت شود. (5)
تضعيف ركن جمهوريت و اسلاميت
يعني براندازي نظام
آيت الله مظاهري:
دشمنان هميشگي جمهوري اسلامي به خوبي دريافته اند كه در صورت تضعيف يكي از دو ركن جمهوري اسلامي، براندازي نظام براي آنان، آسان و ميسر خواهد شد؛ از اين رو از سويي به تضعيف ولايت فقيه و ارزش هاي اسلامي و ديني مي پردازند و درصدد كمرنگ كردن ركن اسلاميت نظام هستند و از سوي ديگر، به تنش و اختلاف و نااميدي بين مردم و به ويژه مسئولان دامن مي زنند و در پي كمرنگ كردن حمايت ها و پشتيباني هاي مردم از نظام جمهوري اسلامي هستند.(6)
دوري از مقام عبوديت و بروز ناهنجاري ها
وقتي رابطه با خدا و دعا و راز و نياز نباشد، اختلاس و دزدي جايگزين آن حالات و روحيات مي شود. افرادي كه به مقام عبوديت نرسيده اند، دچار اختلاف مي شوند كه يك ننگ براي جمهوري اسلامي است... متأسفانه اختلاف، دشمني، اختلاس، دزدي و مسائلي از اين قبيل، آبروي جمهوري اسلامي را به خطر انداخته و موجب سوءاستفاده و شادي دشمنان شده است.(7)
وظيفه خطير مسئولين مردمداري
و تاثير نپذيرفتن از قدرت
آيت الله علوي گرگاني:
امروز در جمهوري اسلامي ايران كه نظامي ولايي و مردمي است، برخي وقتي به مسند و جايگاهي مي رسند خود را گم كرده فراموش مي كنند كه قبلا چه كسي بوده اند، در حالي كه تجربه و تاريخ شاهنشاهي پيش روي آنها است و مي بايست ذلت و خواري پهلوي الگو و سرمشق كساني باشد كه قدرت كورشان كرده است.
... مسئولين بايد با برادران ايماني خود با رأفت و مهرباني برخورد كنند، مردم دار باشند و به محرومين خدمت نمايند و در مقابل كساني كه مخالف اين نظام و انقلاب هستند، تندي و شدت نشان دهند.(8)
كيمياي اخلاص
حجت الاسلام قرائتي:
ما در اصطلاح خودمان چيزي به نام كيميا داريم كه اگر به مس بزنند طلا مي شود. آن كيميايي كه به كارهاي ما ارزش مي دهد؛ نيت و اخلاص است. كيمياي اخلاص به هر كاري ارزش مي دهد و از هر كاري هم جدا شود ارزش خود را از دست مي دهد... اگر كسي نيتش خوب باشد به نتيجه برسد يا نرسد؛ به هدف رسيده است. يعني هيچ وقت شكست نمي خورد. شما براي رضاي خدا خودت را كانديدا مي كني؛ اگر رأي آوردي الحمدلله و اگر هم رأي هم نياوردي الحمدلله! ولي كساني كه اخلاص ندارند اين گونه مي گويند اگر رأي آوردم، اين مردم ايران فهيم هستند اما اگر رأي نياوردم، اين توده ناآگاه! عوام هستند.(9)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها
1- حوزه، 18/8/90
2- همان، 19/8/90
3و 4- همان، 18/8/90
5- همان، 19/8/90
6-همان، 18/8/90
7-همان، 14/8/90
8-همان، 18/8/90
9- درس هايي از قرآن، 19/8/90

 



نقش كليدي زن در خانه و خانواده

فرشته محيطي
زن از نظر اسلام از لحاظ نفس و روان هيچ تفاوتي با مرد ندارد؛ تفاوت هاي ميان زن و مرد در فيزيك بدني و اندام است كه البته موجب مي شود تا نقش هاي متفاوت و مكملي را از يكديگر بپذيرند.
از نظر قرآن، مرد و زن قابليت دست يابي به كمالات را به طور يكسان و مساوي دارا مي باشند و خداوند بهشت را براي ايشان يكسان قرار داده است. اما با توجه به همان تفاوت هاي ظاهري و بدني، لازم دانسته است كه هر يك وظايف و نقش متفاوتي را نيز بپذيرند تا به آرامش و كمال دست يابند.
از جمله نقش هاي يكسان مرد و زن مي توان به نقش آنان در گسترش نسل بشر اشاره كرد ؛كه در آيات چندي از جمله آيه نخست سوره نساء به آن اشاره شده و در آيه 223 نيز به نقش زن در توالد و بقاي انسان توجه داده شده است.
اما نقش زنان به همين حوزه محدود نمي شود؛ زيرا از نظر قرآن، زن داراي نقش بسيار موثر و ويژه در ايجاد آرامش در خانه و خانواده است و زنان شايسته داراي نقش بسيار حساس در ايجاد سرور و شادماني بويژه در شوهر مي باشند. اين مطلب را مي توان از آيه 74 سوره فرقان به دست آورد.
اگر بخواهيم به نقش زنان ازنظر قرآن اشاره كنيم مي بايست به نقش آنان در همه امور اشاره نماييم؛ زيرا زنان همان گونه كه در رفع نيازهاي جنسي شوهران حضور موثر و جدي دارند(اعراف، آيه 81)، در امور اقتصادي خانواده (قصص، آيه 23) و حتي ايجاد فضاي سالم و هنجاري در جامعه از طريق عفت و حجاب و پاكدامني نقش مهمي را ايفا مي كنند. (بقره، آيه 187)
بنابراين نمي توان نقش زنان را تنها در محدوده خانه و خانواده و سلامت روحي و رواني آنها منحصر كرد بلكه دامنه آن را بايد حتي به سلامت و امنيت جامعه و هنجارهاي اجتماعي نيز گسترش داد.
از نظر قرآن، زن با حضور همراه با عفاف و حجاب در جامعه مي تواند به شكوفايي و رشد اقتصادي خانواده بلكه جامعه نيز كمك كند. از اين رو حضور ايشان را در جامعه و فعاليت در همه ابعاد حتي تجارت و بازرگاني يا دامداري و كشاورزي در آياتي از جمله 32 سوره نساء و 23 سوره قصص مطرح مي كند. اين در حالي است كه در جامعه جاهلي از حضور زنان و اشتغال و استقلال اقتصادي زنان به شدت منع مي شده و زنان از ارث و استقلال اقتصادي محروم بودند.
البته از نظر قرآن، مردان داراي مسئوليت و حقوقي هستند كه از جمله آنها مديريت كلان خانه و خانواده است؛ در مقابل، زنان نيز مسئوليت و حقوقي دارند كه از آن جمله مسئوليت تربيت و پرورش فرزندان مي باشد؛ زيرا فرزند تحت مديريت و مسئوليت مادر پرورش مي يابد و كودك در آغوش مادر است كه زندگي سالم را مي آموزد.
زنان، عامل سلامت جامعه
شرايطي كه زن در خانه و خانواده براي مرد فراهم مي آورد، موجب رشد و تربيت نه تنها فرزندان بلكه همسر مي شود؛ زيرا آنچه موجب مي شود تا انسان در مسير كمالي گام بردارد، امنيت و آرامشي است كه در خانه از طريق همسر فراهم مي آيد؛ از اين رو امام خميني معراج مردان را از دامن زنان مي داند؛ زيرا زنان مؤمن و پاكدامن با شرايطي كه فراهم مي آورند، زمينه رشد و بالندگي مرد و معراج آسماني وي را فراهم مي كنند.
زنان با ظرافت طبع و طبيعت خويش و شدت عاطفه و احساسي كه در نهادشان به وديعت گذاشته شده مي توانند محبت و صميميت را در مردان و فرزندان پديد آورده و يا تقويت نمايند. محبت و صميميت و آرامشي كه در خانه وجود دارد، عامل مهم سلامت شخصيت و در نتيجه سلامت رفتاري افراد جامعه مي باشد. براين اساس مي بايست زنان را مهمترين عامل در سلامت جامعه و جامعه پذيري و گسترش هنجارها در آن دانست.
اختلاط زن و مرد بيرون از دايره عفاف و حجاب موجب مي شود تا جامعه از سلامت و امنيت خارج شود و بحران هنجارشكني، جامعه را به تباهي بكشاند. لذا خداوند از هر گونه اختلاط بيرون از دايره عفت و حجاب را منع مي كند و از زنان مي خواهد كه بيشتر در خانه به نقش مادري و تربيت فرزند توجه كرده و اگر در جامعه حضور مي يابند با التزام به شرايط عفاف و حجاب وارد شوند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14