(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 30 آبان 1390- شماره 20078

نگاهي به سريال تلويزيوني «وضعيت سفيد» اثر حميد نعمت الله
گمشده در هزار توي جزئيات بي فايده و فاقد داستان
نگاهي به فيلم تلويزيوني «براي دومين بار» به مناسبت پخش از رسانه ملي
وقايع نگاري فيلم هاي دم دستي تلويزيوني!
نگاهي به فيلم پرتقال خوني به كارگرداني سيروس الوند
حكايت اين واهمه هاي بي نام و نشان
اقبال هميشگي سينما و سينماورزان به مفاهيم و مضامين مذهبي: انواع رويكردها و ديدگاه ها
حواشي سايه بر آفتاب
«اردي بهشت» سهم زنان از سيماي اهل انديشه
نگاهي ديگر به فيلم بحث برانگيز يه حبه قند
يه حبه قند و طعم شگرف شرنگ



نگاهي به سريال تلويزيوني «وضعيت سفيد» اثر حميد نعمت الله
گمشده در هزار توي جزئيات بي فايده و فاقد داستان

شايد لازم باشد پيش از هر چيز به يك نكته نسبتا قابل توجه درباره سريال تلويزيوني «وضعيت سفيد» اشاره كنيم كه اين روزها به شكل دهشتناكي بخش قابل توجهي از مخاطبان عادي و معمولي را مرعوب خود كرده است.
و اين دقيقا نكته اي است كه در بحث نقد و تحليل وضعيت سفيد از مباحث اصلي و شايد هم بتوان گفت مهم ترين نكته به شمار مي آيد و آن اينكه خيلي از تماشاگران عادي و حتي خيلي از كساني كه دچار توهم منتقد بودن هستند به شكل عجيب و غريبي مرعوب يك سري از نكات ساختاري اين سريال شده اند و آن چيزي نيست جز حجم انبوه و غيرعادي و فراوان و فوق العاده جزئيات مورد توجه قرار گرفته و بزرگنمايي شده در اين سريال به نحوي كه مي توان گفت اساس وضعيت سفيد عبارت است از پرداخت موشكافانه يك سري جزئيات.
حالا اين جزئيات مي تواند در بخش ها و قالب هاي مختلفي ظهور و بروز داشته باشد از تيپ سازي ها و ادا و اطوارهاي عجيب و غريب گرفته تا نوعي اكتيويته منتشر در دكور، صحنه آرايي، ديالوگ و چيزهاي ديگري از اين نوع. اما سؤال اساسي اين است كه اين همه تلاش و دقت ظاهري در خدمت چيست يا كيست؟ بناست كدام داستان را به پيش ببرد كدام شخصيت پردازي را به سامان برساند و كدام فضاي دراماتيك را به سرانجام منتهي سازد.
اينها مهم ترين نقدها و سؤالاتي است كه درباره فيلم وضعيت سفيد مطرح است كه تا بدين جاي كار هيچ پاسخي از كارگرداني و ميزانسن سريال و فيلم نامه اش دريافت نكرده است.
وضعيت سفيد سريالي است كه داستان به معناي درست و جامع و مانع كلمه ندارد و جزئيات به شكلي رها و بي چفت و بست در آن پراكنده اند و به عبارت ديگر نه سر و تهي دارند و نه حتي به شخصيت پردازي آدم هاي داستان آن طور كه بايد و شايد ياري مي رسانند.
ما با يك سريال رو به رويم پر از آدم هاي مختلف و با آدم هاي به شدت اغراق شده و با حركات و سكناتي شديد گل درشت و بي مبنا. در وضعيت سفيد پراكندگي همه عناصر كه به نوعي در ساختار اثر مدخليت دارند بدون انتظام و استحكام مورد نياز و به شكلي بدون پشتوانه و صرفا بر مبناي فضاي ذهني شكل گرفته در يك اتمسفر واقع شده در خلأ به پيش مي روند و به عبارت ديگر بايد گفت عناصر ساختاري اين مجموعه نخواسته و يا شايد هم نتوانسته در خدمت يك كل واحد و يك مفهوم يگانه بر وجه يك موقعيت دراماتيك منسجم شكل بگيرد.
زورآزمايي مرعوب كننده كارگردان و دستيار نويسنده اش در پرداخت ظاهرا جذاب و خيره كننده جزئيات بي آنكه فايده اي به يك كليت منسجم برساند و بتواند در خدمت مصداق داستان گويي سريال درآيد صرفا تبديل شده است به يك چالش پرتكاپو و تلاشمند كه البته به فرجام درست و شكل و شمايل قابل دفاعي منجر نشده است.
اساسا استفاده از پيشوند سريال براي مجموعه تلويزيوني وضعيت سفيد كار اشتباهي است؛ چرا كه قسمت هاي مختلف اين مجموعه تقريبا رابطه قابل توجه و جدي با بخش هاي قبلي و بعدي خود ندارد به طوري كه ديدن هر يك از اين قسمت ها به تنهايي و دنبال نكردن ساير بخش ها موجب پديدآمدن اتفاق خاصي نمي شود و اين براي يك سريال تلويزيوني به معناي درست و جامع و مانع كلمه يك فاجعه است.
بگذريم از اين نكته كه سريال در عين ادعاهاي زيادي كه دارد و بناست وجه عرفاني و معنوي يكي از خطيرترين و حساس ترين و مهم ترين فرازهاي تاريخ معاصر اين سرزمين يعني جنگ هشت ساله را به تصوير بكشد، ابدا توجه و تمركز قابل دفاعي در اين زمينه ندارد و به نظر مي رسد بيشتر كاركردهاي تصويري پراكنده يك معده بزرگ خانوادگي را مدنظر قرار داده تا چيزها و ادعاهاي ديگر را.
وضعيت سفيد از اين جهات و نيز به لحاظ اينكه فاكتورهاي اصلي دراماتيك را به شكلي پاره پاره و گسسته دچار تنزل و ابتذال كرده است سريال ناموفقي است و در كارنامه حميد نعمت الله با عنوان اولين ساخته تلويزيوني اش نقطه نامطلوبي به شمار مي رود كارنامه اي كه در آن آثار بزرگ و ارزشمندي همچون بوتيك و بي پولي را مي توان يافت.
اگر مرعوبيت منتشر در فضاي مواجه با سريال وضعيت سفيد اجازه دهد و تأمل و تفكر و تحليل و نقد درست و مبنايي جاي جوگير شدن هاي معمول اين روزها را بگيرد در نوشتارهاي آتي نيز بازهم به اين اثر متوسط رو به ضعيف تلويزيوني خواهيم پرداخت.

 



نگاهي به فيلم تلويزيوني «براي دومين بار» به مناسبت پخش از رسانه ملي
وقايع نگاري فيلم هاي دم دستي تلويزيوني!

محمدآرمان
فيلم درحال پخش بود و در طول نمايشش هم درگوشه تصوير نوشته شده بود:«سينمايي براي دومين بار»
فيلم البته تلويزيوني بود و نه سينمايي و از اينجا معلوم مي شود دوستان رسانه ملي هنوز فرق ميان فيلم تلويزيوني و اثر سينمايي را نمي دانند و حواسشان نيست كه فيلم سينمايي و تلويزيوني چه در نرم افزار و چه درسخت افزار با هم تفاوتهاي بسيار دارند.
بگذريم. به هرحال يك فيلم تلويزيوني از تلويزيون پخش شد با عنوان براي دومين بار. فيلم هم ايده و داستان جالبي داشت و هم بازيگران نسبتا مطرح و خوبي. فيلمنامه اما خيلي آپارتماني و پر از فضاهاي داخلي بود و مشخص بود كه فيلم شديداً با عجله ساخته شده و به همين دليل هم ايده و داستان و بازي بازيگرانش را حيف و ميل كرده بود.
ايده فيلم خيلي مهم و حساس و مبتلابه بود و حديث پر درد زندگي انسان شهري امروز با هزار و يك تناقض و تضاد و بحران فكري و روحي و عصبي.
قصه پر غصه دردهاي بي درمان وپريشاني هاي بي پايان آدمهاي مدرن زده امروز كه زندگي شان به طرز رقت انگيزي زشت و سرد و تاريك است و هر چه بيشتر مي روند بيشتر گير مي كنند و از پادر مي آيند و راه گريز و گزيري هم نمي يابند.
داستان جدايي و ازدواج دوباره و قصه عدم تفاهم و مخالفت هاي ريز و درشت و بي دليل و با دليل زن و شوهرهايي كه چيزي جز عشق و فطرت و صبر و وفاداري به همديگر پيوندشان زده.
اينها موضوعات حاد و مبتلا به جامعه و انسان امروز روزگار ماست كه در فيلم «براي دومين بار» به عنوان تم اصلي مورد توجه قرار مي گيرد كه البته دراجرا به شكلي سنبل و عجولانه و دم دستي برگزار مي شود و همه چيز به صورت رقت انگيز و دردآور و افسوس برانگيزي از دست مي رود.
حتي بازي ميكائيل شهرستاني و محمود عزيزي و ليلا زارع هم به دليل شل و ول بودن و سطحي زدگي و جدي نگرفتن نقش و عجله وحشتناك حاكم بر مجموعه كار كمكي به فيلم نمي كند و خاطره بدي را براي مخاطب رقم مي زند.
حيف از آن ديالوگ هاي خوب و روان و قشنگ به جاي فيلم كه اين گونه هرز رفت و به كار نيامد.
باري؛ فيلم درحال پخش بود و در طول نمايشش هم درگوشه تصوير نوشته شده بود:
«سينمايي براي دومين بار»!
درحالي كه فيلم،سينمايي نبود، تلويزيوني بود! يعني بعد از اين همه سال هنوز فرقش را نمي دانند؟!

 



نگاهي به فيلم پرتقال خوني به كارگرداني سيروس الوند
حكايت اين واهمه هاي بي نام و نشان

براي كساني كه سيروس الوند را با كارهاي قبلي او و به ويژه با فيلم سالهاي دورش يعني يك بار براي هميشه مي شناسند كارهاي اخير اين كارگردان، يعني پرتقال خوني حسي ملهم از حسرت و درد و دريغ را پديد مي آورد.
چرا كارگردان اجتماعي سازي كه - به ويژه- بعضي كارهايش يادآور حسي ناب از تعهدي اجتماعي و بارقه هايي فرهنگي است به چنين روزگاري رسيده كه بايد آثاري همچون پرتقال خوني را با امضاي او به تماشا نشست.
به راستي اين عقب گرد و سير نزولي از كدام آبشخور آب مي خورد و سر منشا آن كجاست؟ ديگر حتي نمي توان ردپايي كمرنگ را هم از آن حس ناب تعهد اجتماعي و بارقه هاي اسيل هنرورزانه در آثار اخير خيل قابل توجهي از كارگردان هاي نام آشناي سال هاي دور و نزديك مشاهده كرد.
كساني همچون سيروس الوند، رسول صدر عاملي، كمال تبريزي و...
رسول صدرعاملي از فيلم هاي ارزشمند و متعهدانه اي همچون من ترانه پانزده سال دارم و دختري با كفش هاي كتاني و قبل تر از آن گلهاي داوودي و... به معجون درهم جوشي همچون زندگي با چشمان بسته رسيده كه با همان معيارهاي اصيل و ارزشمدار فيلمهاي قبلي اش هم ابدا قابل دفاع نيست. و يا سيروس الوند از فيلمي همچون يكبار براي هميشه و حتي اين اواخر رستگاري در هشت و بيست دقيقه و... به پرتقال خوني رسيده است كه به چرخشي هذيان وار از يك دگرديسي ملتهب و بي باور مي ماند كه با تبديل شدن تمام خاطره ها و يادها و اميدها به ياس و نااميدي منجر و منتهي مي شود.
فيلم جديد سيروس الوند با نام پرتقال خوني يك غافلگيري تمام عيار بود از كارگردان با سابقه اي كه پس از چند سال دوباره به سينما برگشته و آخرين تلاش سينماورزانه اش را به مخاطبانش عرضه كرده است.
الوند را با فيلم مهم و ارزشمند و تحسين برانگيز و خاطره انگيزي مثل يك بار براي هميشه مي شناختيم كه مژده حضور و ظهور يك كارگردان خوش قريحه و اجتماعي ساز متعهد را با خود آورده بود.
اينك اما با ديدن پرتقال خوني تمام انتظارها با يك شوك وحشتناك روبرو و تمام اميدها براي ديدن يك فيلم آبرومند به درك واصل شد!
پرتقال خوني حكايت مبهم و غرض ورزانه يك مجموعه خيانت جنسي است كه در قامت مانيفستي براي ليبراليسم جنسي، تمام تلاش خود را براي بازنمايي مدافعانه فضاي سرد و بي هويت قشر تحت سيطره مدرنيته به انجام مي رساند.
فيلم داستان تلخ و شيرين(!) جدايي يك زوج و ورود دختر جوان ديگري به اين كارزار و در ادامه آن پيوستن عنصري ديگري به اين ماجراست تا پازل اباحه گري و بي اخلاقي كامل شود و راه براي داستان سرايي ظاهري و در پس آن، ترويج ليبراليسم جنسي فراهم گردد.
به نحوي كه حتي آن ايده تكراري و بي مزه پاياني هم كه مثلا دختر به آغوش خانواده باز مي گردد نيز نتيجه عكس مي دهد و كمترين و كوچكترين تاثيري برنمي انگيزاند. نمي شود كه شما كل فيلمتان بر يك و پايه و اساس و با يك رويكرد و شيوه پيش رود و بعد در آخرين لحظه بخواهيد تمام بار پيامهاي مثبت فيلمتان را بر سر فيلم و داستان و آدمهايش آوار كنيد.
فيلم پرتقال خوني اجراي سينمايي مانيفست ليبراليسم جنسي است البته با سطحي نازل و شيوه اي مبتذل و كهنه و رسوا كه معلوم نيست چطور اجازه ساخت و نمايش پيدا كرده است! پرتقال خوني روايت داستان مهندس ميانسالي به نام والا است كه در آستانه جدايي از همسرش است. در اين بين دختر جواني به نام ترمه براي طراحي دكور دفتر كارش مي آيد و رفته رفته اين آشنايي به شكل گيري رابطه اي عاطفي مي انجامد تا اينكه عكاس جواني به نام سياوش وارد زندگي ترمه مي شود و...
فروپاشي پايه هاي اخلاقي اگر در يك اثر سينمايي مورد نقد قرار بگيرد آن اثر وجهي متعهدانه و قابل دفاع مي يابد ولي اگر در اجرايي مشتبه و متشتت و مذبذب و به گونه اي مردد و مبهم، شمايلي نسبي در دفاع از مضامين مورد اشاره در فيلم را بيابد آن وقت مي شود فيلمي در جهت تهييج و ترويج همان مضامين و مباحثي كه قرار بوده به اميد نقد، در فيلم بيان شود كه البته در مورد پرتقال خوني هرگز چنين اتفاقي نيافتاده و بالعكس فيلم تبديل شده به وسيله و ابزاري براي انتشار همان چيزهايي كه اشاره كرديم.
پرتقال خوني از جهت اجرا و ميزانسن هم يك فيلم غيرقابل دفاع است. با لحني الكن و نماهايي زمخت و استيلي بي چفت و بست كه شيك بودن از هر جهت برايش خيلي مهم بوده خاصه با آن ديالوگ هاي لوس و بي طعم.
خاطره قديمي و بكر و صميمي اهالي و علاقمندان سينما از كارگردان فيلم خوب يكبار براي هميشه با معجوني مثل پرتقال خوني به سختي و حسرت و دريغ و درد از دست رفت!

 



اقبال هميشگي سينما و سينماورزان به مفاهيم و مضامين مذهبي: انواع رويكردها و ديدگاه ها
حواشي سايه بر آفتاب

محمد قمي
دين و سينما؛ سينماي ديني؛ سينماي معناگرا، مفاهيمي چالش برانگيز ناشي از تلاقي هنر مدرن قرآن و ساحت انديشه و فكر و تجربه ديني.
اما براستي رابطه ميان دين و دينداران و سينما و سينماورزان در طول تاريخ سينما از فراز و فرودها و افت و خيزهاي فراواني برخوردار بوده و گاه تبديل به مسيري سنگلاخ شده است.
در حقيقت رابطه موجود و مستمر بين «دين» و سينما در گذر تاريخ امري است سهل و ممتنع. بسيارند كساني كه هنوز با تمسك به حقارت حقيقت سينما منكر نزديكي آن به دين به مثابه مجموعه اي از اصول، فروع، مفاهيم و تركيب هاي ويژه و خاص هستند. چه، ناتواني ذاتي سينما از نظرگاه اين كسان مانعي دائم العمر و غيرقابل اغماض است. حتي در زمانه ما نيز هستند كساني كه نفس تصوير بخشي به دين و توابع آن را امري محال دانسته و دشمنان سرسختي براي فيلم هاي به اصطلاح ديني محسوب مي شوند. و از آنجا كه دين و توابع آن امري گسترده و نامحدود (در تمام اديان) دانسته مي شود، ماحصل چيزي نيست جز انكار و خرده گيري به عموم فيلم هاي سينمايي و در نهايت خرده گيري به سينماي در حال حيات آن گونه كه هست. سينما اما بي توجه به چنين رويكردهايي حتي در درجات پايين تر، همراهي هميشگي خود را با دين هيچگاه از دست نداده و بي توجه به نقد، شكوه و ناله مخالفان، در تقويت اين همراهي نيز همت والايي داشته است. جالب آنكه ميل سينما و سينماورزان نيز بر عيان سازي و تاكيد چنين ارتباطي شكل گرفته است و از بيان تصويري آن نيز هيچ باكي ندارند. پيگيري نمود وضعيت فوق از ابتداي حيات سينما تا حال حاضر مؤيد مناسبي بر آن است.
فيلم هاي كوتاه ابتداي حيات سينما روايتگر لحظاتي هستند كه در شناخت چگونگي اين رابطه بسيار حائز اهميت اند. اين فيلم ها عمدتاً به سراغ لحظاتي رفته اند كه به لحاظ ديني و البته مذهبي، شناخته شده، مطلوب و بي چون و چرا هستند. نمونه اش را مي توان در فيلمي مشاهده كرد كه در زماني بسيار كوتاه تنها روايتگر صحنه اي از مراسم شام آخر عيسي مسيح است و نيز بسياري از مشابهانش كه با تكيه بر اموري اين چنيني از دين استفاده اي برده اند تنها در راستاي تثبيت و تضمين بقاي خود. اقبال مخاطبان باعث شد روند ساخت فيلم هاي اين چنيني در مدت زمان كوتاهي افزون شده و در مقابل طيف مخاطب آنها نيز شكل جديدي به خود بگيرد. مخالفان و منتقدان كه خود جزئي از همين مخاطبان محسوب مي شدند نيز در اشكال جديد عكس العمل هاي جديدي انجام دادند تا سينما و فيلم هاي سينمايي را چنان كنند كه بايد باشد. ابتدا گروهك هاي متعصب و سپس جوامع معتبري چون گروه شايستگي 1 در صف آرايي جديد در مقابل سينما قد علم كردند و پس از چندي توانستند با توسل به نفوذ خود در گستره جامعه قوانيني را در جهت كنترل سينما وضع كنند. رويارويي سينما و فيلم هاي ديني در سال هاي بعد شكل گسترده تري به خود مي گيرد و حساسيت ها نيز علاوه بر مفاهيم مستقيم ديني نيز به ديگر زمينه ها سرايت مي كند. چرا كه گستردگي سينما باعث شده بود مخاطبان انبوه به سالن هاي سينما روي آورند و روند تاثيرپذيري مخاطبان از فيلم ها افزايش يافته بود. در همين چارچوب معترضاني پيدا مي شوند كه به صحنه هايي در فيلم تولد يك ملت (1915) ايراد گرفته و از جهات مذهبي سعي در حذف آن داشتند. چنين تقابل و رويايي در سال هاي بعد شكل متعادل تري به خود گرفت. پس از تثبيت قدرت روزافزون سينما و يكه تازي آن در عرصه هنر و رسانه نه تنها اعتراض معترضان و منتقدان بي نتيجه مي ماند بلكه جسارت فيلم هاي سينمايي روز به روز بيشتر مي شد و همين امر نقطه قوتي شد بر رونق روزافزون آثار دين محور در سينماي آمريكا و جهان.
فيلم هاي ديني از معدود فيلم هايي هستند كه در گذر زمان و در مسير پيش روي خويش علاوه بر حفظ سير ارتقايي همواره از اقبال مخاطبان سود برده اند. اگر گونه هاي وسترن و موزيكال اكنون ديگر به رونق دهه هاي چهل و پنجاه نيست و جاي خود را فيلم هاي علمي تخيلي و ملودرام داده اند و اگر كمدي رمانتيك هاي كنوني نااميدكننده تر از اسلاف خود در سال هاي طلايي هاليوود است، فيلم هاي ديني هنوز هم آنگونه ساخته و اكران مي شوند كه در سال هاي قبل. هنوز مخاطبان ثابت و گسترده خود را دارد و هنوز توجهات مضاعفي را حتي در خارج از حوزه سينما به خود جلب مي كنند. اين خصوصيت امروزه حتي در تطبيق با ويژگي هاي زمانه چنان شكلي شگفت انگيز به خود گرفته است. اگر در سال هاي گذشته سرآمدان فيلم هاي ديني نمونه هايي همچون ده فرمان(1956) و بن هور (1959) بود اكنون فيلم هايي همچون مصائب مسيح(2004) و رمز داوينچي(2005) جاي آنها را گرفته اند. اگر ده فرمان و بن هور در زمان خودشان توانستند با تكيه بر روايات پذيرفته شده مذهبي با استفاده از اقبال عامه مخاطبان صداي معترضان را خاموش كنند اينك خود فيلم ها تبديل به صداي معترضي شده اند كه اصول ديني و مذهبي را مورد تشكيك قرار مي دهند. با اينكه شكل و طيف انواع معترضان نيز در سال هاي اخير متفاوت شده است اما بايد پذيرفت اگر در سال هاي ابتدايي حيات سينما تنها شاهدي بر مستندواره شام آخر بوديم اكنون بايد بعد از تماشاي رمز داوينچي به حافظه تاريخي خويش با ترديد بنگريم.
اكنون اگر اعتراض روا يا ناروايي هم در مورد چگونگي فيلم هاي ديني وجود داشته باشد در مقابل قدرت مسحوركننده فيلم ها، آمار فزاينده مخاطبان و تكثر نمونه اي اين فيلم ها نه تنها بي اثر است بلكه مانند گذشته بر اقبال عمومي مذكور مي افزايد.

 



«اردي بهشت» سهم زنان از سيماي اهل انديشه

مبينا دهقاني
برنامه «اردي بهشت» گروه فرهنگي و اجتماعي شبكه چهار سيما به دنبال احساس نياز عميق به وجود يك برنامه تخصصي در حوزه مسائل زنان طراحي و تدوين و سپس توليد مي شود تا پاسخگوي درخواست هاي بخش مهمي از مخاطبان شبكه (زنان فرهيخته و اهل انديشه) باشد. مباحث مطرح شده در اين مجموعه برنامه ضمن آگاهي بخشي و اطلاع رساني تلاش دارد تا به سطح عميق تري از نگرش زنان دست يافته و الگوهاي رفتاري منطبق با مقتضيات فرهنگي، اجتماعي و عقيدتي را كه آنان براي زندگي در جامعه امروز ايران به آن نياز دارند در اختيارشان قرار دهد. و علاوه بر آن در برخي زمينه ها نيازها و كمبودها را شناسايي كرده با دعوت از كارشناسان و مسئولين به ارائه راهكار بپردازد، و شايد عمده ترين تفاوت آن با ساير برنامه نيم روزي، سطح تخصصي مطالب ارائه شده در برنامه است كه معمولا در ساير برنامه هاي مشابهي كه در اين ساعت روز در شبكه هاي غيرتخصصي جهان پخش مي شود بنابه تعاريف و استانداردها و نوع بينندگان در آن ساعت ديده نمي شود.
اين برنامه همچنين قصد دارد تا مخاطب را در موقعيتي قرار دهد كه بتواند با تحليلي كه خود از فضاي حاكم بر گفت وگو به دست مي آورد براي مشكلات چالش برانگيز زندگي روزمره اش، راه حلي بيابد.
به عنوان نمونه شايد براي بسياري از افرادي كه در زندگي روزمره خود با مشكلات رفتاري يا خانوادگي مواجه مي شوند امكان مراجعه به روان شناس يا حتي مشاوران خانواده را نداشته باشند- اين مورد خصوصا در شهرستان ها بيشتر صدق مي كند- اما اگر روزهاي پنج شنبه پاي اين برنامه بنشينند با ديدن اين برنامه مي توانند در حل مشكل خود نه صددرصد، ولي به صورتي قابل توجه پيشرفت داشته باشند.
هر چند نمي توان آمار دقيقي به تفكيك سن و جنس از مخاطبان تلويزيون ارائه داد اما با يك محاسبه به اصطلاح سرانگشتي و با نگاهي به اطرافيان خودمان درخواهيم يافت كه زنان درصد بالاتري از مخاطبان تلويزيون را تشكيل مي دهند.
مفهوم «توانمندسازي زنان» هم به عنوان يكي از مفاهيم جديد حوزه علوم اجتماعي و روانشناسي در زمره مهم ترين مأموريت هاي برنامه تلويزيوني اردي بهشت نيز قرار گرفته است.
اهميت توجه به اين امر زماني بيشتر نمايان مي شود كه بدانيم حضور فعال زنان در عرصه هاي اجتماعي به مراتب بيشتر از گذشته شده و زنان به تدريج توانسته اند در حوزه هاي مختلف، همپاي مردان فعاليت كنند.
اين برنامه نيز قصد دارد با ارائه موضوعات متنوع در روزهاي مختلف هفته علاوه بر تنوع در مباحث و حضور كارشناسان مختلف در زمينه هاي مورد نياز بانوان، اطلاعات كارشناسانه و مفيدي را در اختيارشان قرار دهد.
يكي از برگ هاي برنده برنامه اردي بهشت پرداختن به مسائل روز زنان است و سعي دارد تا با بهره گيري از كارشناسان و استادان دانشگاهي، مسائلي را مورد بررسي قرار دهد كه يك زن امروزي به آن نيازمند است.
به عنوان نمونه آگاه كردن زنان از سواد رسانه اي يكي از موضوعات مهمي است كه بارها در برنامه اردي بهشت مورد توجه قرار گرفته است.
مباحث مختلفي كه پيرامون شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان يا فيلم هاي سينمايي هاليوودي با درنظر گرفتن رويكرد اين گونه فيلم ها به زنان حركت مهمي در راستاي آگاهي بخشي به اين قشر از جامعه محسوب مي شود.
همچنين موضوع روز عرفان هاي كاذب در اين برنامه نيز مورد بررسي قرار گرفته با اين تفاوت كه از زاويه نگاه زنان و باتوجه به هدف گذاري خاص اين نوع از عرفان هاي جديدالظهور كه تلاش مي كنند زنان را با خود همراه كنند.
بالا بردن مهارت هاي زندگي به عنوان بخشي از محتواي اين برنامه از جمله موارد موردنياز بسياري از زنان جامعه و خصوصاً دختران جواني ست كه تازه ازدواج كرده اند.
مدارس و حتي مراكز آموزش عالي در زمينه آموزش مهارت هاي زندگي بسيار ضعيف عمل مي كنند و حتي اين موضوع در خانواده ها نيز مغفول مانده است. همواره وجود برنامه اي كه بتواند به صورت تخصصي اين مقوله را در محتواي خود بگنجاند احساس مي شد.
برنامه اردي بهشت تا به حال سعي كرده اين كمبود را جبران كند و راه حل هايي براي افزايش مهارت هاي ارتباطي و زندگي را به مخاطبان نشان دهد.
همچنين استفاده از مجريان مختلف براي هدايت مباحث كارشناسي كه در واقع علاوه بر اجرا، خود نيز در حوزه مورد بحث كارشناس هستند (مجري- كارشناس) باعث شده تا حضور مهمانان دانشگاهي يا حوزوي اين برنامه صرفاً متكلم وحده نباشد و درصد بالايي از زمان برنامه به مباحث چالشي اختصاص يابد.
اين كه مخاطب بخواهد صرفاً حرف هاي يك كارشناس را از ابتدا تا انتها دنبال كند تأثيرگذاري به مراتب كمتري خواهد داشت تا تأثيري كه يك فضاي گفت وگوي چالشي و دوطرفه دارد. ضمن آن كه افرادي كه براي موضوعات مختلف به عنوان مجري- كارشناس به برنامه اردي بهشت مي آيند محققان يا افراد باسابقه اي هستند كه يافته هاي خود را به خوبي با بينندگان به اشتراك مي گذارند و در بسياري مواقع زبان گوياي مخاطباني هستند كه امكان طرح مسائل خود را ندارند.
اين برنامه كه بعد از اذان ظهر روي آنتن شبكه چهار مي رود توانسته معنويت اين لحظات را به دور از هرگونه شعارزدگي حفظ كند.
مباحث ديني و مذهبي برنامه نيز طوري مطرح شده كه تكراري نيست و باعث دلزدگي مخاطب نمي شود. همچنين عوامل دست اندركار اين برنامه سعي كرده اند تا دكوري با استفاده از رنگ هاي شاد را طراحي كنند كه مخاطبان گذري شبكه چهار را نيز در لحظه اول به خود جلب كند.

 



نگاهي ديگر به فيلم بحث برانگيز يه حبه قند
يه حبه قند و طعم شگرف شرنگ

سعيد رضايي
مي دانيم كه سينماي ايران سينماي حاشيه هاست و نه متن. و مسئله نه در حاشيه دار بودن بلكه در ميزان و چگونگي اين حاشيه هاست.
اينكه چرا و چگونه و به چه صورت و با كدام قصد و نيتي و چه كساني به اين حاشيه ها دامن مي زنند بحثي است مفصل و پردامنه و سهل و ممتنع. اما هرچه كه هست و بايد باشد، اين نكته را نمي توان نديده گرفت كه گاهي فيلم هاي خوب و ارزشمند اين سينما هم دچار حاشيه هاي خواسته و ناخواسته اي مي شوند كه همچون هاله اي گرد فيلم را مي گيرند و مانع تابش درست و كامل و جامع و مانع نور اين خورشيدهاي درخشان هنر سينما به مخاطبانشان مي شوند.
فيلم يه حبه قند جنجال هاي فراواني را در ادامه اكرانش براي خود- خواسته و يا ناخواسته- فراهم آورده و اين فيلم تحسين شده رضا ميركريمي كماكان پرحاشيه ترين فيلم اين فصل اكران سينماهاي ايران است.
از مميزي مطلق آنونس هاي فيلم در تلويزيون گرفته تا حرفهاي شديداللحن ميركريمي در برنامه پارك ملت و از نحوه انتقادهاي خيره كننده و جذاب و عالمانه مسعود فراستي در برنامه هفت گرفته تا حرفهاي تامل برانگيز خود ميركريمي در اين برنامه همگي باعث شد تا فيلم يه حبه قند در هاله اي از توجه برانگيزي و جلب نظر همگان قرار بگيرد و چشم ها را به سمت خود بچرخاند و حواس ها را به سوي خود معطوف دارد.
بگذريم از اينكه اين حواشي چقدر دست پخت خود حضرات است و چقدرش كاذب و چه ميزانش هم اجتناب ناپذير و حرفه اي بوده است اما بايد گفت يه حبه قند مجموعا مي تواند به عنوان مهم ترين فيلم اين فصل اكران سينماهاي ايران به حساب آيد.
اما اينكه دليل اين اهميت چيست و اين موقعيت از كجا ناشي مي شود به مباحث مختلف و متنوعي برمي گردد و از آن جمله اينكه:
يه حبه قند فيلم خوش ساخت و خوش فرمي است كه توانسته بهره خوبي از سخت افزار سينمايي مدنظرش ببرد و با توجه به ساختار خاص فيلم و تعلق خاطرش به فضاسازي به جاي شخصيت پردازي، موقعيت بكر و جذاب و بديعي براي مخاطب بيافريند.
علاوه بر اين يه حبه قند يك فيلم ايراني است و با سنتها و اصالتها و رسوم و آيين هاي آن ارتباطي تماتيك و پردامنه و گيرا و جذاب پديد آورده كه از اين نظر مخاطب را كاملا درگير خود مي كند.
در عين حال ما با يك فيلم نقادانه روبه روييم كه سنتها و آدمهاي جامعه سنتي را به نرمي و متانت و آهستگي مورد نقد قرار مي دهد و از دل اين نقادي منصفانه و دردمندانه، پلي به سوي آمال و آلام همين آدم ها مي زند و نهايتا محيطي ملهم از سور و سوز و مرگ و عشق را فراهم مي آورد و در تداركي سينمايي به يكي از بهترين و ماندگارترين خاطره هاي ما در تاريخ سينماي ايران بدل مي شود.مخاطبان از اين فيلم استقبال كرده اند و عموم منتقدين هم به آن اقبال نشان داده اند و اين همه درحالي رخ مي دهد كه فيلم ميركريمي كمترين ميزان توجه را در ميان داوران دو جشنواره مهم فجر و خانه سينما از آن خود كرد.
اين هم از ويژگي هاي سينماي ماست كه هميشه بايد منتظر اتفاقات عجيب و غريب در آن بود. از هر جهت و هر حيثي.
نهايتا اينكه فيلم يه حبه قند به عنوان اثر اخير يكي از خوش قريحه ترين و محبوب ترين فيلمسازان نسل سوم سينماي ايران در اين فصل از اكران توانسته است فضاي سينمايي كشور را چه از جهت رسانه اي و چه به لحاظ بحث هاي افواهي و نيز از جهت ديده شدن و انتقال تبليغي، به طور تقريبي و به شكل حداكثري در سيطره خود بگيرد و رخ دادن چنين اتفاقي براي يك فيلم در سينماي ايران رويدادي خجسته و تضمين كننده موفقيت تام و تمام به حساب مي آيد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14