(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 3  آذر 1390- شماره 20081

حسينعلي بهاء : سلاطين اولي الامر هستند
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
كارنامه سياه آمريكا در جهان

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




حسينعلي بهاء : سلاطين اولي الامر هستند

6- وي با ذكر اتهاماتي كه به او وارد شده براي آقا نجفي چنين درد دل كرده : » يا شيخ ! انّ قلمي ينوح لنفسي و ا للّوح يبكي... بما ورد عليّ ....يا شيخ! مكرر ذكر شده و مي شود چهل سنه ( سال ) به عنايت الهي و اراده ي قويّه ي نافذه ي رباني حضرت سلطان را نصرت نموديم. (نصرتي كه نزد مظاهر عدل و انصاف بهائيان) ثابت و محقق است
و لا ينكرها الا كل معتد اثيم و كل ّ مبغض ريب ....قبل از اربعين . هر سنه مابين عباد مجادله و محاربه ظاهر ...يا شيخ ! قلم حيا مي كند از ذكر آنچه واقع شده و در ارض صاد ( اصفهان ) نار ظلم مشتعل ... نورين نيّرين حسنين (دو تاجر به نام هاي سيد حسن و سيد حسين طبا طبا يي كه ظاهراً به حكم علما و به جرم بها ئي گري كشته شدند ) در آن ارض رايگان جان فدا نمودند . دولت و ثروت و عزّت ايشان را منع ننمود ...باري در هر بلدي آثار ظلم ظاهر و مشهود .....مع ذلك نفسي ( كسي از بهائيان تحت تعليم و تهذيب وي ) بر دفاع قيام ننمود ...يا شيخ ! اگر اين امور انكار شود ، كدام امر لايق اقرار است ؟ بيّ ن لوجه ا لله و لا تكن من الصّا متين 340»
به اين ترتيب ، وي مدعي اصلاح گري و تربيت و تهذيب بابيان بهائي به نحوي شده كه نه تنها صلح طلب و مهربان باشند ، بلكه بر ظلمي هم كه بر ايشان مي رود ، تحمل و سكوت نمايند و از آقا نجفي مي خواهد كه ازاو طرفداري كند و ساكت ننشيند ! وي اين را حاصل انقطاع بهائيان از نفسانيت و غير خدا ( دنيا ) قلمداد كرده و به آقا نجفي نوشته است : « يا شيخ ! اين حزب از خليج اسماء گذشته اند و بر شاطيء بحر انقطاع ، خرگاه برافراشته اند ! ايشان صد هزار جان رايگان نثار نمايند و بما اراده الاعد اء تكلّم ننمايند. به اراده الله متمسّكند و از ما عند القوم فارغ و آزاد! سر دادند و كلمه ي نا لا ئقه نگفتند ....جند شان اعمال طيبه و سلا حشان اخلاق مرضيه و سردارشان تقوي الله ....اين حزب از صبر و سكون و تسليم و رضا مظاهر عدل شده اند ...سبب آنكه اين بلاياي عظيمه را قبول نموده اند و در دفع آن دست نياورده اند ، چه بوده و علت تسليم و سكون چه؟ سبب، منع قلم اعلي در صباح و مساء و اخذ زمام امور به قدرت و قوّت مولي الوري !341...يا شيخ ! از قبل حضرت ذبيح يك نفس بود ، و حال اين مظلوم ظا هر نمود از براي شما آنچه را كه علت حيرت منصفين است»342 سپس از آقا نجفي خواسته كه انصاف داده و به خدمت پروردگارش ( يعني خدمت به بها ئيت ! ) به پا خيزد و به خدا توكل كند و در اين دو روزه ي عمر به اعمالي مشغول شود كه مورد رضا و قبول (حضرت بهاء؟!!) قرار گيرد و پس از توضيحات ديگري در باره ي اخلاق حسنه ي پيروانش از آقا نجفي خواسته كه » اين آيات محكمات !» را كه در يكي از الواح از قلم ابهي (!!؟)نازل شده بخواند همان كه عليرغم بي اعتقادي به معاد اخروي ، در حالي كه مردم را به جنت عليا فرا خواند (!!)آنها او را گرفته و در شهرها و سرزمين ها گرداندند و خواب از سر او و پيروانش پراندند ، زنداني و تبعيد ش كردند و ظهور اعظمش را انكار نمودند 343
7-باز از آقا نجفي ميخواهد كه در آنچه كه از مقتولين بهائيه و صبر و تحمل و كتمان و سكون و تسليم آنها ذكر نموده ، منقطعاً عن العالم تفكر فرمايد و در حال ميرزا هادي دولت آبادي ازلي تفكر كند كه به عكس بهائيان ، نفس ضعيفي دارد و مثل ساير ازليان ، به خاطر ضعف نفس و محبت زندگي دنيا ،امر خدا ( بابيّت!!) را تبديل و خلاف آن عمل نمودند و حرف زدند. 344
غرضش اين است كه چون آنها باطلند و بهائيان حقّند ، آقا نجفي با آنها ستيزه و با وي همراهي كند !!
در حالي كه اي بسا درگيري و جنگ بين دو باطل باشد و هميشه يك طرف بر حق نيست و وظيفه ي مؤمن كناره گيري از هر دو يا ستيزه با هر دوست و آقا نجفي هم اين راه را برگزيده بود .
8- مطلب بعدي وي خطاب به آقا نجفي اين است كه چون سلاطين مظاهر قدرت و رفعت و عظمت الهي بوده و به منزله ي اولي الا مر هستند ، لذا علما ء بايد با حضرت سلطان متحد شوند و به آنچه سبب حفظ و حراست و همت و ثروت عباد است ، تمسك نمايند! همان طور كه مي بينيد، سخني ا ز آخرت و دين نيست و اصولاً اين اتحاد نيز همانند اخلاق نيكو ي بهائيان ، رويكردي دنيوي دارد . اگر چه آن را از جانب خدا تلقي كرده و به آقا نجفي مي نويسد : « نسأ ل الله ان يؤ يّدك يا شيخ علي ا لتّمسك بما نزل من سماء عطاء الله رب العا لمين » و مي گويد : « اگر آنجناب يك ساعت لوجه الله در اموري كه از قبل و بعد ظاهر شده تفكر فر مايد : از ما عنده بما عند الله توجه نمايند و سبب اعلاء كلمه ا لله گردند ؛» و اعراض از خودش را همانند ادبار و اعراض از پيامبر اكرم (ص) و ساير انبيا ي عظام عليهم السلام قلمداد كرده است !!345
9- پس از آن، با آقا نجفي مهربان تر شده و عنايت رباني خود را شامل حال او كرده و او را به كلمات قصاري مفتخر كرده كه گو يي تا آن زمان در هيچ كتابي نخوانده و در هيچ آيه و حديثي نديده است !!؟ آخر وي قلم اعلي بود و از مخاطبه و مكالمه با رئيس علماي اصفهان به وجد آمده بود . پس علي رغم تفاوت دين ، او را خودي پنداشته و نوشت ( ترجمه): «و در اين هنگام صداي قلم اعلا ي من بلند شد و گفت : حضرت شيخ را به آنچه كه يكي از شاخه هايت ( فرزندانت ) را وصيت مي كني ، سفارش كن ؛ شايد كه نفخات بيان ( = نفثات شيطان ) او را جذب كند و او را به الله پروردگار عالميان ( يعني به جانب ميرزا !!؟) نزديك گرداند ؛»346 سپس از خدا خواست كه براي ياري اين ظهور ( يعني ظهور خدا در هيكل ميرزا!) كسي را ظا هر كند كه پذيرنده ي نام و سلطان او باشد تا او را بين خلقش ياد نمايد و اعلام نصرش را در مملكتش بلند گرداند و آن را به اخلاق و اوامر او تزيين كند!347 و چون تصور مي كرد كه چنين شخصي جز جناب آقا نجفي نيست، باز او را مخاطب ساخته:
«يا شيخ! از حق بطلب آذان و ابصار و افئده ي عالم را مقدّس فرمايد و از هواي نفس حفظ فرمايد. چه كه غرض، مرضيست بزرگ؛ انسان را از عرفان حضرت موجود (خودش؟) محروم مي نمايد و از تجلّيات انوار نيّر ايقان ممنوع مي سازد. از فضل و رحمت الهي سائل و آم ل كه اين مانع اكبر را از ميان بردارد.»348
سپس صدايي از جانب راست بقعه ي نوراء (؟!!) بلند شد كه: «بقيه ي لوح برهان را بر شيخ القاء كن!»349 حكماً اين فرياد يكي از شياطين بود كه همواره قرين حسينعلي نوري بودند و شايد هم نداي جناب ادوارد براون انگليسي بود و هردو يكي بودند. به هر حال، وي آن نداء را جدّي و خود را موظّف به عمل دانسته و بقيه ي نامه ي هتاكانه اي را كه به يكي از علماي ضد بهائي نوشته بود، براي آقا نجفي بازنويسي كرد تا موجب عبرت وي هم بشود!350
10- حسينعلي نوري كه حجت را بر آقا نجفي تمام كرده و بهترين كلمات آسماني (!!؟) را به سمع و نظر مبارك وي رسانده بود، سخنانش را آوازهاي بلبل بهشت دانسته كه به گوش او رسانده است تا چشمش را روشن و نفسش را مطمئن سازد (!!) و به او در مورد اين لوح (نامه اش به آقا نجفي) سفارش كرده كه با قوت برهان بر خدمت امر بهائيت به پا خيزد و اگر از ايمانش مي ترسد، لوح را بگيرد و آن را در گريبان توكّلش حفظ كند و چون به موقف حشر داخل شد و خدا از او پرسيد كه به كدام حجّت و دليلي به اين ظهور ايمان آوردي؟، لوح را خارج كند و بگويد به دلالت و حجّيت اين كتاب مبارك عزيز بديع(!!؟) در آن وقت دست همگان به سوي او دراز خواهد شد و لوح را خواهند گرفت و آن را بر چشمانشان قرار مي دهند و از آن بوي خوش بيان خداوند را استشمام خواهد كرد. اگر خدا او را به خاطر ايمان به آياتش در اين ظهور عذاب كند، پس با كدام حجتي كساني را كه به پيامبران اولوالعزم تا حضرت آدم عليهم السلام ايمان نياوردند، عذاب خواهد كرد؟ «كذلك انزلنا الآيات لأحد قبلك و ذكّرناها لك في هذا اليوم لتعرف و تكون من الموقنين. يا ايها الناطق بالعلم انّ الامر اظهر م ن ان يخفي و ابين من أن يستر انّه كالشّمس في وسط الزوال لا ينكرها الّا كلّ مغبض مريب».351
يك بار ديگر سطور فوق را مطالعه كنيد، آيا از كسي كه چند صفحه بعد تمام معاد اخروي را به باد تأويل و تمسخر و انكار گرفته، جملات فوق جز استهزاء و تمسخر و بازي نسبت به مفهوم قيامت و حشر و حساب و مؤاخذه و عذاب تعبير ديگري دارد و آيا جا نداشت كه آقا نجفي از اندوه اين همه توهين و لودگي و نفهمي ميرزا قالب تهي كند يا تشخيص و عزمش بر ارتداد و اعدام او و اتباعش قطعي تر و راسخ تر گردد؟ و البته نامه ي آقا نجفي به ميرزا حسن آشتياني نشان مي دهد كه اين مورد دوم اتفاق افتاده است و به همين جهت او را «ابن الذئب» خواندند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
340 همان ، ص ص 54-52
341 بزرگترين ايراد بر اخلاق نيكوي بها ئيان اين است كه اولاً فاقد نظامواره ي ارزشي و اخلاقي هستند و اخلاق را به چند خصلت خوب منحصر كرده اند ؛ ثانياً به اخلاق نيكوي ابزاري براي اهداف رؤسايشان معتقدند ودر نتيجه ي بي اعتقادي به بهشت و جهنم اخروي ،اخلاق آنها فقط بخشي از رفتار هدفمند جهت تمشيت اموردنيوي است ؛ثالثاً اخلاق نيكوي آنها منشأ تشريع الهي و آسماني ندارد ؛ رابعاًً همان طور كه خود ميرزا اقرار كرده ،اخلاق خوبشان دستوري و تابع سلسله مراتب درون حزبي است ؛خامساً اخلاق نيكويشان انفعالي و تفريطي است و در نتيجه، سازنده و پيش برنده نيست. (به عكس بابيّه كه به طور افراطي بي اخلاق و وحشي و سفّاك بودند). در واقع بابيان ظهور قوه ي غضبيه و بهائيان ظهور قوه ي شهويه ي رعاياي ايران در عصر قاجاريه بودند. كساني كه در شهوات افراط كنند، قوه ي غضب آن ها تحليل مي رود و به همين دليل قوم لوط به خلاف اقوام ديگر پيامبر خود را به اخراج تهديد كردند نه سنگسار و قتل! ر-ك: سوره مباركه شعراء/167.
342 حسينعلي نوري به طور بي ربط و مع ا لفارق ،بهائيان را شبيه حضرت اسماعيل (ع) و خودش را مثل حضرت ابراهيم (ع)بلكه بالاتر دانسته است !!
343 ر-ك: همان ، ص ص 59-55
344 ر-ك: همان ص ص 65-62
345 ر-ك : همان ، ص ص 68-66.
346 . همان، ص68.
347 . همان، ص70.
348 . همان، ص71.
349 . همان، ص71.
350 . ر-ك: همان، ص ص63-59 و 75-71.
351 . همان، ص ص76-75. كمال عجب و خود شيفتگي و مكر حسينعلي نوري از سطور فوق پيداست. همان طور كه در ص81 نيز با نهايت خود پسندي از آقا نجفي خواسته كه نفوذ كلمه ي وي را مشاهده كند!
پاورقي

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
كارنامه سياه آمريكا در جهان

دشواري ها و پيچيدگي هاي دوران مبارزه
كساني كه اين حركت [انقلاب اسلامي] را شروع كردند، ممكن بود در ذهنشان بگذرد كه يك روزي بتوانند حكومت و نظام مورد نظر خود را تشكيل دهند؛ اما كاملاً در ذهن آنها اين معنا هم وجود داشت كه ممكن است در اين راه شهيد شوند يا تمام عمرشان را در مبارزه و سختي و ناكامي به سر ببرند. هر دو راه وجود داشت، درست مثل حركت امام حسين (ع) . در سال 41 و 42 و بعد سالهاي سخت و سياه اختناق در اين زندانها، تنها شعله اي كه دلها را گرم نگه مي داشت و آنها را به حركت وادار مي كرد، شعله ايمان به مبارزه بود؛ نه عشق رسيدن به حكومت. اين راه، همان راه امام حسين(ع) بود؛ منتها دو طرف دارد، شرايط زماني و مكاني متغيّر است. يك وقت امكانات به وجود مي آيد، حكومت اسلامي پرچمش برافراشته مي شود؛ يك وقت هم راه بدون اين امكانات است و با شهادت تمام مي شود. از اين قبيل در طول تاريخ زياد داشته ايم.
در آن دوراني كه امام در اين راه قدم گذاشت، زمانه و روابط انساني، به مراتب از آن دوراني كه امام حسين(ع) در اين راه قدم گذاشت، پيچيده تر بود؛ و امروز هم روابط انسانها همچنان پيچيده تر مي شود. راهها نزديك شده، ارتباطات آسان شده، اما رابطه ها دشوارتر و پيچيده تر شده است؛ عوامل گوناگون براي يك حادثه متراكم تر شده است. امروز كساني كه در جايگاه آن روز يزيدبن معاويه قرار دارند، مي توانند همّت خودشان را متوجّه به همه دنيا كنند؛ يعني طغيان و فساد را به سمت همه بشريّت سوق دهند. اين كاري است كه امروز با ارتباطات نزديك، عملي است و متأسفانه اين طغيان در دنيا وجود دارد و رشد كرده است. فنآوري پيشرفته و دانش پيچيده بشري همان قدر كه سهولت و سرعت را در اختيار مردم عادي گذاشته، به همان اندازه و بيشتر، امكانات و سهولت و سرعت را در اختيار انگيزه هاي ناپاك قرار داده است. امروز قدرتهاي طاغوتي دنيا مي توانند هدف خودشان را سلطه بر جهان، همه بشريت و بر همه ثروتهاي بشري قرار دهند؛ مي توانند هدف خودشان را كوبيدن همه ي موانعي كه آنها را از اين راه باز مي دارد، قرار دهند؛ و متأسفانه در مواردي طغيانهاي بزرگ كه نشانگر يك چنين اهداف پليد و خبيثي است در دنيا مشاهده
مي شود. امروز وظيفه خيلي سنگين است.
بيانات در ديدار مسئولان و كارگزاران
نظام جمهوري اسلامي ـ 27/12/80
كارنامه ي سياه استكبار
آن روزي كه بعد از فروپاشي اردوگاه كمونيسم، رئيس جمهور وقت امريكا - پدر رئيس جمهور فعلي - نظم نوين جهاني را اعلام كرد، هدف استكباري ديرين امريكا را آشكار كرد؛ ما في الضّمير خودش و دستگاه سياستگذار امريكايي را نشان داد و آشكار كرد. البته اين مخصوص آن روز نبود؛ از دهها سال پيش تصميم گرفتند و اعلان كردند كه اجازه نخواهند داد هيچ قدرت ديگري وارد امريكاي لاتين شود. امريكاي لاتين به عنوان يك منطقه اختصاصي دولت ايالات متحده امريكا به حساب آمد. بعد بتدريج اين به همه دنيا توسعه داده شد؛ منتها اين را به عنوان يك هدف اعلام شده ذكر نمي كردند و بر زبان نمي آوردند. بعد از آن كه احساس كردند در مقابلشان رقيب بزرگي مثل شوروي وجود ندارد، اين هدف را تقريباً به صراحت اعلام كردند: دنياي تك قطبي؛ نظم نوين جهاني با يك قدرت واحد و مسلّط بر همه عالم. هدفي كه برنامه هاي كاري امريكا در طول اين دهها سال گذشته، همه همين را نشان مي دهد. هدف، گسترش
سلطه نظامي و به دنبال آن، سلطه سياسي و اقتصادي است؛ و تماماً در جهت منافع كمپانيهايي كه در واقع سياست دولت امريكا را آنها تعيين
مي كنند؛ جهت گيريها را آنها به وجود مي آورند. اينها واقعيّاتي است كه بشر امروز اگر اين واقعيات را بداند، به موقع تصميم خواهد گرفت. انسانها اگر بفهمند در دنياي آنها چه مي گذرد، قدرت تصميم گيري و موضعگيري دارند. آحاد ملّتها كارهاي بزرگي مي توانند انجام دهند.
به من آماري دادند كه دولت امريكا از سال 1945 تا امروز در سرنگوني چهل دولت مستقل، كه تابع امريكا نبودند، نقش ايفا كرده و در بيست و چند مورد دخالت نظامي داشته است! اين دخالتها بدون استثناء با كشتار عمومي و با فجايع بزرگ همراه بوده است. البته در مواردي موفّق شده و در مواردي هم ناكام مانده و موفّق نشده است. آنچه كه در ذهن خود ماست و از ياد ماها دور نيست، مثالهاي روشني است؛ از جمله بمباران اتمي ژاپن در پايان جنگ جهاني دوم، كه آقاي رئيس جمهور اشاره كردند؛ مثال ويتنام، آن جنگهاي خونين، آن فجايع فراموش نشدني كه بالاخره هم با ناكامي امريكا تمام شد؛ مثال شيلي؛ مثال خود ايران در كودتاي 28 مرداد - كه مأمور امريكايي به تهران آمد و مشغول برنامه ريزي و اقدام شد؛ و بعد هم خودشان اين موضوع را اعلام كردند و اسنادش نيز منتشر شد كه الان در دسترس همه است - و همچنين در جاهاي متعدّد ديگر. عامل همه اينها، كمپانيهاي بزرگ اقتصادي، سردمداران مالي بزرگ امريكا، احزاب اقتدارطلب، دستجات پرنفوذ صهيونيستي، شخصيتهاي معيوب از لحاظ فكري و اخلاقي - كه در رأس كارها هستند - مي باشند. اين پرونده بسيار سنگين و گذشته بسيار ننگيني است. اينها چيزهاي كوچكي نيست. براي اينها نابودي انسانها مهم نيست، نابودي ثروتها مهم نيست، نابودي عدالت مهم نيست، فاجعه هاي بشري مهم نيست؛ اين مسائل هيچ كدام مانع سر راه اينها محسوب نمي شوند. البته براي حفظ ظاهر، امكانات فراوان تبليغي و رسانه اي را هم در اختيار دارند. تعبير كردند به «صداي بلندتر»، تعبير درستي است. سعي مي كنند با صداي بلندتري فضاي دنيا را آن طور تنظيم كنند كه اين فاجعه آفريني را بپوشاند؛ چهره آنها را باز هم طرفدار صلح، طرفدار مردم سالاري و دموكراسي، طرفدار حقوق بشر نشان دهد.
بيانات در ديدار مسئولان و كارگزاران
نظام جمهوري اسلامي ـ 27/12/80
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14