(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 5  آذر 1390- شماره 20082

به مناسبت پايان جشنواره بيست و پنجم فيلم كودكان و نوجوانان
بودن يا نبودن؛ مسئله جشنواره هاي ما اين است!
صحبت هاي شمقدري و مستغاثي در برنامه گفت و گوي ويژه خبري؛
شمقدري: سينماي ايران با آرمان ها و دغدغه هاي مردم همگام نيست
«نگاهي به فيلم باغ قرمز»
اهل عالم همه كشاورزند هر چه كارند همان بدروند
نقد فيلم سعادت آباد
ماجراي خراب آباد زندگي بي ايمان!



به مناسبت پايان جشنواره بيست و پنجم فيلم كودكان و نوجوانان
بودن يا نبودن؛ مسئله جشنواره هاي ما اين است!

محمد قمي
جشنواره هاي ما چرا برگزار مي شوند؟ صرفا براي پر كردن بيلان كاري مديران يا پر كردن دهان اين و آن؟يا شايد هم براي پركردن جاي خالي روزهاي تقويم برنامه هاي ساليانه مسئولان و شايد برگزاركنندگان دولتي و
شبه دولتي و ...؟ جشنواره خصوصي هم كه نداريم و هرچه هست از خوان پر كرامت بيت المال مردم است!
در كشور ما سالانه جشنواره هاي زيادي برگزار مي شوند و به قولي به طور متوسط هر سه چهار روز يك جشنواره داريم! و اين در حالي است كه اكثريت اين جشنواره ها از حيز انتفاع و اهتمام ساقطند و كمترين نفعي به توليد و احيا و ارتقاي يك جريان سالم هنري -و در اينجا سينمايي- نمي رسانند.
جشنواره هايي صرفا براي «برگزار شدن» و ديگر هيچ. البته هيچ هم نه؛ ضرر و زيان خيره كننده اي در هدر دادن وقت و انرژي و امكانات و بودجه عمومي كشور.
جشنواره هايي كه به معناي واقعي كلمه، مثل يك انگل براي سينما و اساسا هنر كشور ما نقشي جدي و تام و تمام ايفا مي كنند.
جشنواره هايي كه همه ما را دچار آلرژي كرده اند به نحوي كه با شنيدن عنوان «جشنواره»، ديگر حالمان بد مي شود و سرمان درد مي گيرد و حسرت و عسرت وجودمان را دربرمي گيرد كه بازهم بيچاره بيت المال مردم كه اينگونه و براي حظ بردن عده اي و مستفيض شدن گروهي، تلف مي شود.
ما سينماي كودك نداريم ولي جشنواره فيلم كودك داريم آن هم در شكل و شمايل بين المللي و آن هم در كلاس A ! تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
باري؛ جشنواره بيست و پنج فيلم كودك هم به پايان رسيد و با اينكه مثل هميشه تلاش زيادي شد تا خيلي از فقدانها و خلل ها با تبليغات و سر و صدا و هياهو، لاپوشاني شود اما در نهايت اين اتفاق نيفتاد و حسرت و دريغ سينماي از دست رفته كودك سالهاي دور، بر اين همه هياهو فائق آمد .
پيش از اين هم در چندين نوبت اين موضوع را مورد توجه قرار داده و يادآوري كرده بوديم كه سينماي كودك با فيلم كودك و احياي جريان فيلمسازي براي اين طيف مهم و حساس مخاطبان سينمايي دوباره اوج خواهد گرفت و تا زماني كه آن اتفاق نيفتد همه چيز حالت شعاري و فرماليته و حتي بي معنا و گاه مضحكي به خود خواهد گرفت. دوستان ما اشتباه متوجه شده اند و يا شايد هم خودشان را به آن راه زده اند و يا اينكه وقتي ديده اند كار چنداني از آنها برنمي آيد براي خود مشغوليت فراهم كرده اند . اشتباه دوستان در خوشبينانه ترين حالت اين است كه دارند راه را اشتباه و برعكس مي روند.چرا؟
واقعيت اين است كه ابتدا بايد سينمايي از هر ژانر و گونه و تركيب و محتوايي و با هر مخاطب هدفي
«وجود داشته باشد» تا بعد بتوان با جشنواره يا بي جشنواره محصولات پديد آمده در آن فضا و گونه سينمايي را در محفلي كه الزاما هم نبايد جشنواره اي از اين دست كه دوستان برگزار مي كنند باشد به نمايش گذاشت و به قضاوتش نشست گرچه بهترين و مهم ترين و ماناترين قضاوت را خود مردم و مخاطبان و منتقدان سينما در تالارهاي سينمايي و رسانه هاي متعهد به انجام مي رسانند.
حالا حكايت اين حضرات را بايد ديد و سنجيد كه در موقعيت و فضايي كه سالهاست چيزي به عنوان سينماي كودك وجود خارجي درست و درماني ندارد گمان مي كنند با راه انداختن و برپايي گعده هاي به اصطلاح جشنواره اي شان مي توانند تنوري را گرم كنند .ولي حقيقت آن است كه آنها فقط «گمان كرده اند» و نبايد از اين گعده هاي تهي و بي پشتوانه و مجلس ختمي شان، توقع چنداني داشته باشند.هر چند باب تبليغات و حرافي و بيلان كاري و چيزهايي از اين دست باز است و كسي هم ظاهرا جلودار نيست.
ما بايد اول سينما داشته باشيم و بعد بر مبناي آن، جشنواره ترتيب دهيم يا ندهيم و نه برعكس؛ آن گونه كه اين حضرات نابغه عمل مي كنند سالهاست!
باري؛ گفتيم كه جشنواره بيست و پنج فيلم كودك هم به پايان رسيد و با اينكه مثل هميشه تلاش زيادي شد تا خيلي از فقدانها و خلل ها با تبليغات و سر و صدا و هياهو لاپوشاني شود اما در نهايت اين اتفاق نيفتاد و حسرت و دريغ سينماي از دست رفته كودك سالهاي دور، بر اين همه هياهو فائق آمد .
و شايد رهاورد چنين جشنواره اي با چنان برنامه ريزي و سياستگذاري ، چيزي جز اين هم نباشد و توقعي جز اين نبايد از آن داشت.

 



صحبت هاي شمقدري و مستغاثي در برنامه گفت و گوي ويژه خبري؛
شمقدري: سينماي ايران با آرمان ها و دغدغه هاي مردم همگام نيست

معاون سينمايي با اشاره به جريان اپوزيسيون در سينماي ايران گفت: بايد فيلمسازاني را تربيت كنيم كه دغدغه انقلاب و آرمان هاي نظام را داشته باشند و با دانش سينمايي به زبان تصوير مسلط شوند تا بتوانند با اين زبان مبلغ آرمان ها باشند.
جواد شمقدري معاون سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سعيد مستغاثي منتقد با حضور در برنامه «گفت و گوي ويژه خبري»شبكه دو سيما به بررسي سينماي ايران و دلايل عدم همسويي و همگرايي سينما با انقلاب اسلامي به بحث پرداختند.
جواد شمقدري در ابتدا به جريان اپوزيسيون در سينماي ايران اشاره كرد و گفت: سينماي ايران پس از انقلاب اسلامي آن گونه كه بايد با آرمان ها و دغدغه هاي مردم و به نوعي تحولات درون جامعه ايران همگام و همسو نشد. گروهي از فيلمسازان بودند و همچنان نيز هستند كه با نمايش سياه نمايي ها مشكلات را بزرگ جلوه مي دهند و آگرانديسمان مي كنند. برخي در مقابل نظام و اهداف آن مي ايستند و علاقه مند هستند اپوزيسيون باشند. اين جريان با عنوان سينماي جشنواره اي كه با بزرگ نمايي مشكلات درون جامعه، از داخل و خارج از كشور حمايت و ساماندهي شد و به فيلمساز اين نوع فيلم ها جايزه اهداء شد و در جشنواره ها به عنوان داور از آنها دعوت شد . اين نوع فيلم ها نه تنها از آرمان و ارزش هاي انقلاب اسلامي دفاع نمي كنند بلكه مدافع غيرت و حميت ايراني نيز نيستند.
تضعيف جريان فيلمسازي جشنواره اي
وي در ادامه در پاسخ به اين سوال كه توليد اين فيلم ها در پروسه ارايه پروانه ساخت دچار مشكل نمي شوند گفت: يك سري اتفاقات شرايط سينما را به جايي رساند كه مطالبات مردم محقق نشود. اين فرآيند نزديك به سي سال است كه صورت گرفته است. در برخي از دوره ها اين جريان با قدرت فعاليت كرده است و در برخي از دوره ها تضعيف شده است. هنر مديريت ما در اين دوره تضعيف اين جريان فيلمسازي است . اين نوع جريان مديريت و سياستگذاري شده است. البته اين نكته را بايد يادآور شوم هر فيلمي كه در جشنواره هاي جهاني جايزه گرفته است الزاماً سياه نمايي نكرده است و برخي از آنها توسط فيلمسازاني كه در بستر انقلاب متولد شدند ساخته شده و يك نوع اخلاق گرايي و انسان گرايي كه اوج اين صفات در انقلاب جلوه گري مي كند در آثارشان ديده مي شود و فيلمساز متاثر از فضاي انقلاب و جامعه فيلم ساخته و موفق به دريافت جايزه نيز شده است.
خشت سينماي پس از انقلاب بدون تفكر انقلابي گذاشته شد
سعيد مستغاثي ( منتقد) در ادامه بحث به ورود سينما در ايران و اهداف آن اشاره كردوگفت: بايد ببينم صنعت سينما چگونه و توسط چه كساني وارد ايران شد و يك صنعت وارداتي در جهت سنت زدايي در كشور وارد گرديد. دوران پيش از انقلاب سينما وابسته به تفكرات كانون هاي فراماسونري بود و فيلم هاي شبه روشنفكري موسوم به موج نو ساخته شد. بعد از انقلاب كه اين كانون ها تعطيل شد فيلم هاي دوره پيش از انقلاب به فيلمفارسي و موج نو تقسيم بندي شد . فيلم هاي موج نوپس از انقلاب به سينماي مطلوب و معترض تعبير شد. اين درحالي بود كه اين نوع فيلم ها بيشتر اسلام زدا بود و همين امر باعث شد كه انقلاب اسلامي و آرمان خواهي در سينما رخنه نكند و خشت سينماي پس از انقلاب كج و بدون تفكر انقلابي گذاشته شده و رشد نمايد.
وي در ادامه گفت: ميراثي كه به آقاي شمقدري رسيد حاصل دوران هاي متعددي بود از جمله دوم خرداد. در دوره اصلاحات سينما به ورطه ابتذال بيشتر غلتيد و با نگاهي به آمار شاهد سير نزولي مخاطب دراين دوره هستيم. در سال 82 و 83 اواخر دوره اصلاحات ما شاهد كمترين استقبال مخاطب و بيشترين ابتذال در فيلم هاي سينمايي هستيم. به عقيده ما سينما به يك بازنگري اساسي نيازمند است. البته تلاش هايي در طول دوران هاي مختلف صورت گرفت اما به گفته شهيد مرتضي آويني ظرف سينما مال خودمان نيست به همين دليل تلاش ها ابتر باقي ماند و انقلاب و آرمان ها در فضاي موجود در سينما رشد نمي كند.
در ادامه گفت و گو شمقدري به فناوري ودسترسي مخاطب به شبكه هاي ماهواره اي و اينترنتي اشاره كرد و گفت: سي سال پيش مردم براي ديدن فيلم ناچار به حضور در سالن سينما بودند و هنوز پديده ويدئو فراگير نبود اما در حال حاضر مردم دسترسي به شبكه هاي ماهواره اي، فضاي مجازي و... دارند و شرايطي فراهم آمده كه فيلم ديدن سهل شده و قابل مقايسه با سالهاي گذشته نيست مردم به راحتي به منابع سينمايي و تصويري دسترسي دارند و همين امر باعث مي شود فيلم سينمايي در زمان اكران با بسياري از اين رسانه ها رقابت كند و در نمايش عمومي موفق شوند. به طور مثال «اخراجي ها3» يكي از فيلم هاي پرفروش امسال تنها توانست سه ميليون نفر را به سالن سينما بكشاند تازه تعدادي از آن ها دو يا سه بار فيلم را ديدند اين در قياس با جمعيت 75 ميليوني ايران اندك است.
فناوري مدرن در كاهش مخاطب سينما مؤثر است
وي در ادامه گفت: به عقيده من فناوري مدرن تاثير شگرفي در فرآيند كاهش مخاطب در سالن هاي سينما داشته است و از سوي ديگر اطلاعات و دانش بصري عمومي مردم نسبت به سالهاي گذشته بالا رفته است و با شناخت افراد از فضاي سايبري و امكاناتي كه اين فضا در اختيارشان قرار مي دهد. جوان ها مي توانند تخيلاتشان را به تصوير كشيده و وارد فضاي مجازي نمايند. نكته ديگر اين كه متاسفانه برخي از فيلمسازان هنوز فكر مي كنند براي مخاطب دهه 40 سينماهاي لاله زار فيلم مي سازند. اين در حالي است كه با نگاهي به داوري نوجوانان در جشنواره كودك و نوجوان به سطح آگاهي و غيرت وطني مخاطب و احترام به جانباز در انتخاب فيلم «پاريس تا پاريس» پي خواهيم برد.
تربيت فيلمسازاني كه دغدغه انقلاب و آرمان هاي نظام را داشته باشند
جواد شمقدري درپاسخ به اين سوال كه معاونت سينمايي چه برنامه هايي براي پيوند عميق آرمان ها با سينما پيش گرفته است گفت: بايد پيوند عميق بين محتوا وسوژه هاي سينمايي با تحولات غرورآفرين كشور صورت گيرد و رويكرد مديريت سينما حمايت و تبليغ اين آثار است. ما در مقاطع مختلف از فيلمنامه نويسان خواستيم تا در سي امين دوره از جشنواره فجر در خصوص انقلاب و مضامين آن فيلمنامه بنويسند و ارايه دهند تا توليد شود ، دريغ از يك فيلمنامه! فيلمنامه خوبي در خصوص دفاع مقدس داريم از دوستي خواستيم تا فيلمنامه را بسازد ما هم حمايت مي كنيم اما متاسفانه نيامد. ما در نقطه آغاز هستيم و بايد فيلمسازاني را تربيت كنيم كه دغدغه انقلاب و آرمان هاي نظام را داشته باشند و با دانش سينمايي به زبان تصوير مسلط شوند تا بتوانند با اين زبان مبلغ آرمان ها باشند. فيلمسازاني كه با عرق و علاقه به وطن كار كنند و دچار آسيب نشوند ما فيلمسازاني داشتيم كه اوايل انقلاب به شدت با نظام و آرمان هاي انقلاب همسو بودند اما در حال حاضر در مقابل نظام قرار گرفتند.
سعيد مستغاثي اقدامات معاونت سينمايي را در اين زمينه كافي ندانست و گفت: دركشورهايي مثل آمريكا ايده هاي سينما از درون اتاق فكر بيرون مي آيد و اتاق فكر با رسانه رابطه تنگاتنگ دارد. به عقيده من بايد با حضور افراد كارشناس و نخبه اتاق فكر ايجاد شود تا ايده اوليه ارايه شود. اوايل انقلاب فارابي مسئوليت داشت در راستاي اهداف انقلاب فيلم بسازد، حال چقدر موفق بود يا نبود بماند همين طور جشنواره با ارايه جوايزش جريان سينما را هدايت مي كرد.
ارتباط با نخبگان حوزه و دانشگاه
جواد شمقدري با تاييد سخنان مستغاثي گفت: بايد حلقه هاي فكري ايجاد كنيم و به تعبير مقام معظم رهبري با نخبگان در ارتباط باشيم. ما در بحث سازمان سينمايي كشور بخشي را با عنوان ارتباط با نخبگان تعبيه كرديم . اين رادر داوري سال گذشته نيز لحاظ كرديم و از استاد دانشگاه و كارشناسان متعدد در داوري استفاده كرديم. ما اين كار را شروع كرديم وبا اساتيد حوزه و دانشگاه ارتباط برقرار كرديم اما بايد جمع نخبگان و انديشمندان هم دست ياري برسانند. يكي از كارهايي كه در اين دوره صورت گرفت كه براي شخص من آسيب زيادي را به همراه داشت نشان دادن ماهيت سينما و گشودن زخم هاي آن بود. در دوره هاي گذشته ويترين جذاب به مسئولين ارايه مي دادند و با اين ويترين به آنها اطمينان داده مي شد كه كارها به درستي پيش مي رود. اين فرآيند سالها وجود داشت و در فضاي رسانه اي هم مديريت مي شد. اما در اين دوره مديريت آنچه در سينماي ايران بود چه خوب و چه بد عرضه كرديم و اين در جشنواره نمود پيدا كرد و هرآنچه بود به نمايش گذاشتيم همين امر باعث شد امام جمعه درباره سينما نظر بدهد براي من بشخصه با آسيب هايي همراه بود. اما بالاخره عملكرد سينماگران بايد ديده شود و مورد ارزيابي قرار گيرد.
مستغاثي درادامه به حركت صورت گرفته در معاونت سينمايي و بازشدن زخم سينماي ايران اشاره كرد و گفت: اين كار باعث يك نوع بي اعتمادي در فضاي موجود شد. زخم آنچنان باز شد كه در حال سرايت به تمام بدن سينما است، با اين فضا نمي توان نخبگان را به سمت سينما جذب كرد. اين زخم در جشنواره 28 باز شد و حدود سي درصد فيلم ها با مشكلاتي مواجه بود در جشنواره 29 حدود 80 درصد فيلم ها با آرمان ها و شاخصه هاي انقلاب از جمله مخالفت با اومانيست، سكولاريسم، فرهنگ لاابالي گري، ترويج بي اخلاقي ، فحاشي و... همخواني نداشت و در تضاد بود. دوستان براي جذب كردن برخي ازافراد به آنها باج مي دهند درحالي كه سابقه اين افراد روشن است و خود نيز به آن اذعان دارند. درحالي برخي از اين افراد با نظام مشكل دارند و هيچ سازگاري با انقلاب و اسلام ندارند. برخي از آنها هنوز از فرهنگ لمپني در فيلم هايشان بهره مي برند و فيلم مي سازند، جايزه مي گيرند و از آنها تجليل مي شود!
اهل باج دادن نيستم
معاون سينمايي در پاسخ به صحبت هاي مستغاثي و در مخالفت با وي گفت: ما اهل باج دادن نيستيم اگر اهل باج دادن بوديم به خانه سينما باج مي داديم و مشكلاتي كه در سرراه ما ايجاد شده بود مرتفع مي شد من افقي دارم و معتقدم راه نجات سينماي ايران اين است كه بايد با آرمان ها و ارزش هاي انقلاب همسو شود .
وي در پاسخ به اين سوال كه چقدر در خصوص رخدادهاي مهم كشور از جمله فناوري چون انرژي هسته اي در سينما فعاليت شده است و در خصوص شهداي ترور كه بيش از 16هزار و 400 شهيد ترور در كشور داريم فيلم ساخته شده است گفت: براي پاسخ به اين سوال بايد برگرديم به گذشته، فارابي و مركز گسترش دو بازوي اجرايي معاونت سينمايي در دوره هاي گذشته يا از فيلم هاي خنثي حمايت كردند و يا از فيلم هاي مسئله دار كه توقيف شده است . ما در مديريت جديد اين مسير را متوقف كرديم. ممكن است تشخيص ها اشتباه بوده باشد و فيلم مسئله دار ساخته شده باشد.
مستغاثي در پاسخ به صحبت هاي معاون سينمايي گفت: در تشخيص ها اشتباه صورت گرفته است در جشنواره فيلم فجر كه نامش برگرفته از انقلاب است چند فيلم در راستاي انقلاب ساخته و ارايه شده است آيا فيلم «گزارش يك جشن» مسئله دار نيست؟ چقدر به آرمان ها و انقلاب وفادار است. سينماي ايران بايد با آرمان هاي انقلاب همسو باشد نه خنثي و ضد آن.
آرمانخواهي در سينما يك شبه محقق نمي شود
شمقدري درپاسخ گفت: آرمان خواهي در سينما به زودي و يك شبه محقق نمي شود با نگاهي به آمارها شاهد خواهيم بود، فيلم هايي كه خانوادگي هستند با مقايسه سالهاي 79،83 و 88 روندي روبه افزايش داشته است. ما نمي توانيم يك دفعه در جشنواره به نقطه طلايي برسيم
شمقدري در پايان سخنانش گفت: به عقيده من ما در سينما ماموريتي بزرگ در عرصه بين الملل داريم و فرهنگ انقلاب و آرمان هاي خود را بايد از طريق زبان سينما گسترش دهيم. نبايد تنها به دايره تنگ اكران داخلي بينديشيم، بايد طراحي در درون سينما شكل بگيرد ما همراه با بيداري اسلامي هيات تونسي و مصري را به ايران دعوت كرديم و تعاملاتي صورت گرفت. البته اشكالاتي وجود دارد. از همه فيلمسازان مي خواهيم تا
دست بيعت به ما بدهند. مطالبات مردم جدي است و مخاطب نگاهي سختگيرانه دارد و محق است. حبيب اله كاسه ساز مهمان تلفني گفت و گوي ويژه خبري بود كه با اشاره به اولين سخنراني امام خميني (ره) در بهشت زهرا به اهميت سينما اشاره كرد و گفت: خط مشي سينما به قدري اهميت دارد كه امام خميني (ره) در اولين سخنراني خود به آن مي پردازند و آن جمله تاريخي «ما با سينما مخالف نيستيم با فحشا مخالفيم» را مي فرمايند. سينما و فرهنگ دغدغه مقام معظم رهبري نيز هست و ايشان نيز در جلسات متعدد با اهالي سينما رهنمودهايي را ارايه داده اند. ما براي صدور انقلاب و فرهنگ و آرمان هاي انقلابي راه طولاني در پيش داريم البته كم و كاستي هايي وجود داشته و دارد اما ما در مسير و اتوبان رسيدن به سينماي انقلاب و در راستاي اهداف نظام اسلامي قرار گرفتيم .

 



«نگاهي به فيلم باغ قرمز»
اهل عالم همه كشاورزند هر چه كارند همان بدروند

عليرضا پورصباغ
باغ قرمز آخرين ساخته به نمايش درآمده امير سمواتي ازآن دسته فيلمهايي به شمار مي رود كه به خاطر محتواي عميق و نگاه ظريف سازندگان به مسائل اجتماعي اثر قابل اعتنايي به شمار مي رود ،رسم امروز سينماي ايران اين است كه بررسي كوچكترين ناهنجاري اجتماعي با سيه نگري
وسياه نمايي همراه است ، اما باغ قرمز فيلمي متفاوت به شمار مي رود و ضمن پندآموز بودنش به ورطه سياه نمايي نمي افتد و لحن فيلم در بازگشايي و بررسي ناهنجاريهاي ،كاملا شرافتمندانه است .نكته جالب اينجاست كه ساختار فيلمنامه باغ قرمز از خود اثر قابل اعتناتر است، درك اين ظرافت در قياس ميان بافت محتوايي و فرمي آشكار مي شود ودر نخستين جلسه تماشاي فيلم مي توان ظرافت هاي لحاظ شده در نوع چيدمان قصه را كاملا درك نمود . نكته حائزاهميت نيز اين است باغ قرمز فيلمنامه بديع و متفاوتي دارد اما تدوين فيلم به چيدمان روايت ها و نوع قصه پردازي در اغلب موارد صدمه فراواني وارد ساخته است .
غير خطي بودن روايت هاي موازي تقريبا بعد از اكران فيلم پالپ فيكشن و كمي بعدتر از آن فيلم ممنتو ( حافظه - كريس نولان ) به يك مد سينمايي بدل شد و اغلب شبه روشنفكران وطني براي گريز از سينماي قصه گو از اين متد استفاده
مي نمايند ،چند وقتي نيز اين قالب در نوع روايت پردازي تقريبا به يك موج غير قابل كنترل در نمونه هاي وطني شده بود و در دوره اي خاص بسياري از فيلم ها با اين متد ساخته شدند كه موفق ترين نمونه آن فيلم صداها با فيلمنامه اي از سعيد عقيقي است . اما فيلمنامه باغ قرمز ضمن غير خطي بودن و تفاوت هاي آشكارش ساختاري كاملاً قصه گو دارد .
باغ قرمز آخرين ساخته امير سمواتي با تمامي نقاط قوت و ضعفش فيلمي اجتماعي با تمي كاملا ديني است و ساده سازي مفاهيم ديني براي مخاطب عام سبب شده در قالب درام ، درك عميقي از زشتي گناه و تاثير آن را در زندگي دنيوي به تماشاگر تفهيم شود . چندين گزاره حائز اهميت با نتيجه گيري خاص در درام فيلم موجود است كه مي توان آن را از جنبه هاي مختلف روان شناختي ،جامعه سازي ،و مذهبي بررسي نمود . از اين حيث باغ قرمز داراي ويژگيهاي موثري در جلب تماشاگر است و البته برا ي كارگردان بسيار روشن است كه براي ساختن چنين اثري كه مفاهيم در لايه هاي عميق تري پنهان شوند، ظرافت هاي دراماتيك قرباني شعار دادن و پندآموزي نشده است و با تركيب فوق العاده اي در لحظاتي از فيلم پنهان شده اند و تماشاگر از ابتدا غرق در جريان كلي فيلم و رويدادهاي آن مي شود .
آنچه امروزبه عنوان جنگ نرم از آن ياد مي شود پيش قراولي با نام مديا دارد.در اين ميان فارسي وان به عنوان مديايي منحوس بسياري از تلقي هاي غربي و سبك زندگي آمريكايي را ترويج مي نمايد . در اغلب سريال هاي فارسي وان عشق هاي ليبرالي - حرام و ممنوعه - كه در فرهنگ ما مذموم وبرشمرده مي شود ،مولفه اصلي اغلب سريال هاي اين شبكه به شمار مي رود . اين رويه نيز در سينماي ما به تدريج در حال تكثير است و هم اكنون نمونه هاي فراوان در سين ما به ستايش عشق هاي ليبرالي مي پردازد خصوصا فيلمي كه هم اكنون در حال اكران است .آنچه سبب مي شود از منظر نگارنده فيلم باغ قرمز اثري در خور توجه باشد اين است كه امير سمواتي عشق هاي ممنوعه و حرام را زشت و پلشت تصوير مي كند .ضمن اينكه باغ قرمز مدل چنين روابطي را زير سؤال مي برد و نشان مي دهد كه چنين روابطي اساس جامعه سازي را تخدير مي نمايد ، مفهومي كه اغلب سريال هاي فارسي وان بدان دچارند و فارسي وان به عنوان يك شبكه تلويزيوني تلاش مي نمايد زشتي چنين روابطي را در قالب سبك زندگي آمريكايي پنهان نمايد و بدان و جاهت بخشد .
باغ قرمز ضمن مذموم برشمردن مفهوم عشق هاي ليبرالي از جنبه هاي مختلف به آسيب شناسي و ناهنجاريهاي متعدد در لايه هاي مختلف اجتماعي مي پردازد و از پرداختن به يك طبقه مشخص اجتماعي پرهيز مي نمايد .
ازويژگي مهم اين فيلم مي توان به گستردگي درام با جزئيات روايي ، حدود آسيب ها و دامنه آن در مدل زندگي شهري اشاره داشت .نكته جالب ديگر درام باغ قرمز اين است كه از عنصر فلسفي اثر پروانه اي به عنوان مولفه اصلي درام خود استفاده نموده است و تناسب عناصر درام با اين مولفه فلسفي سبب مي شود با اثر چند پاره اي مواجه نباشيم .نويسنده فيلمنامه ضمن بهره گيري از عنصر اثر پروانه اي از تعبيري قرآني كه در فرهنگ عامه از آن با عنوان
« دنيا دار مكافات» ياد مي شود مبتني بر آيه38 سوره مدثر كل نفس بما كسبت رهينه(هر نفسي در گرو آن چيزي است كه انجام داده است) در درام اثر جاري ساخته است .
در فيلم باغ قرمز همه كاراكترها به نسبت انجام گناه به عقوبتي دنيوي گرفتار مي شوند . اين مفاهيم و تلقي ديني به خوبي در فيلم جاري است و چيدمان درام به صورتي است كه كاملاً تأثير گذار است .
يكي از نكات جالبي كه در مورد روايت موازي داوود و مهناز وجود دارد اين است كه به روايت زوج فيلم قاتلين بالفطره (اليور استون )- ميكي و مالوري - شباهت فراواني دارد، اما اين شباهت در نوع ساختار جامعه شهري امروز و فرهنگ جاري در هر دو فيلم نيست بلكه غرض از اين مثال انطباق دراماتيك است و سازندگان اعم از فيلمنامه نويس و كارگردان از برداشت هاي مستقيم با تلقي هاليوودي خودداري نموده اند .
اگر فيلمي را تماشا كنيد و نتوانيد قصه اش را سر راست به روي كاغذ بياوريد عملا با فيلمنامه خوبي مواجه بوده ايد . باغ قرمز از آن دست فيلمهايي است كه بعد از تماشايش نمي توانيد برا ي مخاطب ديگري قصه اش را به صورت خطي تعريف نماييد . اين مسئله نخستين حسن فيلمنامه باغ قرمز به شمار مي رود كه تمامي قصه ها درپيوند با يكديگر تركيب روايي غير متعارفي بوجود مي آورند .
از اين رو فيلم نامه باغ قرمز و روايت غير متعارفش در نوع قصه گويي بسيار مورد توجه است . اگر ضعف هايي ديگري در فيلم وجود داشته باشد به نوع تدوين و دكوپاژ سمواتي باز مي گردد كه عملا شيوه تدوين آسيب زيادي به اصل و بدنه فيلم وارد ساخته است .
روايت نخست باغ قرمز به دكتر «امير ساسان زرين» باز مي گردد.روايت از آنجا آغاز مي شود كه امير ساسان زرين دكتر زنان و زايمان است و زايمان سختي را براي آسيه پيش بيني نموده است . زمان فارغ شدن وي فرا مي رسد و همسرش - پيمان -با اضطراب و نگراني وي را به بيمارستان مي رساند اما متوجه مي شود زرين از كشور خارج شده و در آخرين لحظه و به رقم اعتراض پيمان
-همسر آسيه- ،دكتر مقامي مسئوليت زايمان را در آخرين لحظات بر عهده مي گيرد، آسيه از دنيا مي رود و عملا پيمان از دكتر همسرش - زرين -عميقاً كينه بر دل دارد . اما دكترزرين بدون درك مسئوليت خويش و با بي مبالاتي تمام كشور را ترك كرده است و تقريبا نخستين گناه را مرتكب مي شود .
روايت دوم مربوط به مهناز و داوود مي شود كه با يكديگر ازدواج كرده اند . مهناز سابق بر اين همسر فرد ديگري بوده كه به علت كلاهبرداري متواري شده است و بعد از جدايي از همسرش به عقد داوود در مي آيد اما فكر زندگي گذشته رهايش نمي كند . داوود يك بي خانمان است . مهناز و داوود براي معاش روزانه دست به سرقت مي زنند و عملا گناه ديگري را تجربه مي كنند .
از طرف ديگر امير ساسان زرين - دكتر مد نظر -با دختر جواني به نام الميرا ازدواج كرده است كه سابق بر اين قرار بوده با پسرش عمويش ازدواج كند،الميرا با پسر عمويش بهزاد به بهانه هاي مختلف ديدار مي كند. منطبق با آموزه هاي اسلامي از حدود خارج شدن حتي اظهار تمايل به عشق هاي حرام منجر به سقوط زندگي دنيوي خواهد شد . الميرا همسر زرين نيز از عقوبت گناهش بي نصيب نمي ماند . يكي از روزهايي كه اقدام به ديدن پسر عمويش در يك مركز خريد مي نمايد ، بهارك دختر زرين ، الميرا نامادريش را رها مي كند و سوار خوردوي بدون سرنشين بهزاد مي شود در همين لحظه مهناز و داوود اقدام به سرقت خودوري مذكور مي نمايند و براي اينكه بهارك را خاموش كنند مهناز دستش را جلوي دهان بهارك قرار مي دهد غافل از اينكه دخترك به آسم مبتلا است و همين اتفاق منجر به مرگ بهارك مي شود و در اين هزار توي گناه مهناز مسبب قتل بهارك مي شود، اما گناه قتل ، پاياني سياه تر را براي مهناز رقم مي زند . وي به همراه داوود با خودروي سنگيني تصادف مي كنند و اين اتفاق موجبات مرگ مهناز -عامل محرك داوود در انجام خطاهاي متعدد- را فرآهم مي آورد . دكتر نيز از طرفي اين تصور را داردكه دخترش را پيمان همسر آسيه به قتل رسانده ، زرين پيمان را مي ربايد و به قتل مي رساند. از طرفي بهزاد و الميرا نيز دستگير مي شوند . يعني سير زنجيره وار گناهان متعدد اين چند كاراكتر را در يك حلقه دراماتيك به يكديگر متصل مي سازد . از اين رو فيلم چهارچوب هايي مثل گناه و عقوبت دنيوي را به خوبي واكاوي مي نمايد.
امروز دراين ميدان نبرد فرهنگي قبل از آنكه پديده مذموم فارسي وان بايد تقبيح شود بسياري از آثار داخلي را بايد نكوهش نمود كه در يك حركت زنجيره وار عشق هاي ليبرالي(عشق هاي حرام ) را به تصوير مي كشند مثل فيلمي كه همزمان با فيلم باغ قرمز بروي پرده سينماهاست و طبيعتا كسي به محتويات اين فيلم واكنش نشان نمي دهد اما فيلم باغ قرمز حسن بزرگي كه دارد بر خلاف جريان مرسوم اباحه گر سينما در مذمت چنين عشق هايي ساخته شده است و با ظرافت هاي خاصي ميزان عقوبت دنيوي چنين عشق هايي را به تصوير مي كشد.امير سمواتي را بيشتر به عنوان تهيه كننده سينما مي شناختيم اما حضور وي در عرصه كارگرداني آنهم با چنين فيلمي (باغ قرمز) كه متناسب با فرهنگ اسلامي - ايراني ساخته شده و اباحه گري مرسوم در آثار سينمايي ديگر را تقبيح مي كند. اثر قابل اعتنايي است .

 



نقد فيلم سعادت آباد
ماجراي خراب آباد زندگي بي ايمان!

محمد آرمان
سعادت آباد به شكل پررنگ و تداعي كننده و
خاطره انگيزي يادآور كارهاي آشناي اصغر فرهادي است به ويژه دو فيلم مهم و معروف او يعني درباره الي و چهارشنبه سوري.
البته در سعادت آباد هر دو وجه ساختاري و محتوايي مورد توجه و اخذ و اقتباس و برداشت كارگردان يعني مازيار ميري بوده است-به احتمال خيلي قوي-سعادت آباد چه در ساختار و چه در مضمون و محتوي از همان الگويي پيروي كرده است كه در كارهاي فرهادي تا بدين جا شاهد بوده ايم.
اين الگوي فيلمسازي چند مشخصه دارد:
ساختار غير كلاسيك و نسبتا مدرن و بي توجهي به قصه گويي سنتي و روايت و پرداخت مدرن و غيركلاسيك از يك سو و از سوي ديگر توجه و تنبه دادن به موضوعات زندگي انسان شهري و به ويژه طبقه متوسط به بالاي جامعه. اين دو وجه ساختاري و محتوايي در فيلم اخير مازيار ميري يعني سعادت آباد جلوه پررنگي دارد.
علاوه بر اين بايد يادآوري نمود كه فيلم اخير ميري خبر از يك تغيير نگرش و فرم هم در نحوه فيلمسازي او مي دهد كه تفاوتهاي فاحش آن، با مقايسه آثاري همچون به آهستگي و كتاب قانون و فيلم اخيرش يعني سعادت آباد ، قابل رديابي و مشاهده است.
در واقع مي توان گفت ميري در فيلم آخرش تمركز اصلي را بر روي مسايل قشري خاص از جامعه قرار داده كه شايد بيشترين مواجهه و تعامل و تقابل و همپوشاني را با مسايل جديد شهري و مفاهيم مدرن دارد يعني قشر متوسط و نسبتا مرفه جامعه.
فيلم براي پرداخت روايي اين مسئله بر روي مضمون اخلاقي و فرهنگي مهمي دست گذاشته و از دريچه آن به شخصيتهايش نزديك شده كه همان بحث دروغ و دورويي و نيرنگ زني باشد.
و به ويژه آنكه اين مضمون و معضل اخلاقي را در محيط خانواده و در تلاقي آدمهاي مختلف چند خانواده كوچك بررسي و نمايان كرده و به تصوير كشانده كه البته همگي از يك طبقه اجتماعي و مالي محسوب مي شوند.
فيلم سعادت آباد ساختار و ميزانسن خوب و حرفه اي و متناسبي دارد و اغلب بازي هايش هم خوب و گيراست و بجا. ريتم فيلم هم قابل دفاع است و به طور كلي كارگرداني قابل قبولي دارد. اما مشكل اصلي در روايت نرم افزاري مضمون فيلم است كه دچار چالشهايي جدي است.
اينكه منظومه آدمهاي فيلم در بستر روايت دروغگويي و نيرنگ زني شان به همديگر، در انتها رها مي شوند و به اصطلاح، مخاطب با همان پايان بازي رو به رو مي شود كه نه نشانه مثبت و قابل دفاعي از فيلم ، بلكه نتيجه روشن نبودن اصل مفهوم و مضمون مورد نظر براي نويسنده و كارگردان است.
آيا بنا داريم همه متفق القول شويم كه با جامعه اي پر از دروغ و ريا و فريب و نيرنگ و خاك بر سري و بيچارگي روبه روييم و هيچ كاري هم نمي شود كرد؟!واقعا؟!
عنوان كنايي «سعادت آباد» هم براي اين خراب شده به تصوير درآمده در فيلم ، ميخ آخري بود بر تابوت انتظار هر كورسويي از اميد و آرزو در آنچه مي بينيم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14