(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 7  آذر 1390- شماره 20084

درآمدي بر فقه حكومتي از ديدگاه مقام معظم رهبري (قسمت دوم)
علل عدم گرايش فقهاء به مسائل اجتماعي و حكومتي
قضاي الهي در لوح محفوظ



درآمدي بر فقه حكومتي از ديدگاه مقام معظم رهبري (قسمت دوم)
علل عدم گرايش فقهاء به مسائل اجتماعي و حكومتي

عباسعلي و عبدالحسين مشكاني سبزواري
در قسمت اول مقاله «درآمدي بر فقه حكومتي از ديدگاه مقام معظم رهبري» مباحث: فقه، فقه حكومتي، تفاوت فقه حكومتي با فقه سياسي و فقه سنتي، مقام معظم رهبري و فقه حكومتي، فقه سنتي مزايا و كاستي ها و نمونه اي از مسائل مهم ولي مغفول در فقه موجود مورد بررسي قرار گرفت.
اينك دومين بخش مطلب را از نظر شما مي گذرانيم:
قلمرو دخالت دولت در نظام اقتصادي
با توجه به قاعده هايي چون يد و ملكيت و ارزش توليد انساني در فقه سنتي، آيا در سيستم اقتصادي پيچيده كنوني دولت مي تواند در جهت مصالح عاليه ديني و عمومي در آنها تصرف و دخالت نمايد؟ وانگهي گستره اين دخالت و نيز نوع دخالت بايد بر چه اساسي باشد؟ آيت الله خامنه اي نيز به اين مهم التفات نموده و در اين باره مي فرمايند:
آيا دولت در فعاليتهاي اقتصادي جامعه نقشي دارد يا نه؟ ... آيا دولت حق نظارت بر فعاليت اقتصادي بخش خصوصي را دارد يا نه؟ اگر دارد، تا كجا و تا چه حد؟ اگر دولت حق تلاش و فعاليت اقتصادي دارد، آن جايي كه تعارض و تضادي به وجود بيايد، تكليف چيست؟ آيا اگر مردم خودشان زحمت كشيدند، تلاش كردند و سود بردند، دولت از اين سود حقي دارد يا نه؟ ... آيا منابع عمومي كه در يك جامعه وجود دارد، متعلق به مردم آن جامعه است كه در آن عصر زندگي مي كنند، يا نسلهاي آينده هم در آن سهمي دارند؟ اگر متعلق به مردم آن زمان هم است، دولت چگونه بايستي از آنها استفاده كند و چگونه صرف و خرج كند كه به همه مردم برسد؟ (رهبر معظم انقلاب اسلامي ، 4/1/65).
رفاه و عدالت اجتماعي
با شكل گيري جامعه ديني و حكومت دين و فقه ديني يكي از مهم ترين مولفه هايي كه نمود ديني بودن است بحث رفاه و عدالت اجتماعي است. رفاه و عدالت اجتماعي از چند جهت حائر اهميت است. از سويي رسيدن به سعادت فردي در گرو رهايي از فقر مي باشد و از سوي ديگر سعادت اجتماعي نيز د گرو عدالت اجتماعي است تا افراد جامعه از احساس فقر كاذب و يا فقر حقيقي در امان باشند. رفاه فردي هر چند در دين به طيفي از زهد و دوري از دنيا پرستي مقيد شده است اما به هر حال رويكرد دين به دان رويكردي قابل توجه مي باشد. عدالت اجتماعي نيز نمود جامعه ديني و عزت مندي افراد آن جامعه بوده و قضاوت هاي ديگران از جامعه ديني را جهت مي دهد. از همين روي پرداختن به آن از اهميت درخوري برخوردار است. پرسشهاي فراواني از قبيل چيستي عدالت اجتماعي و قيود رفاه فردي و اجتماعي و نيز وظيفه دولت ديني در اين زمينه و راهكارهاي ديني ايجاد آن كدامند؟ در صورت ايجاد شكاف طبقاتي بين جامعه ديني وظيفه دولت ديني كدام است؟:
اگر كساني ثروتهاي عمومي را احتكار كردند، دولت بايد با آنها چگونه رفتار بكند؟ ... اگر ديديم راه در آوردن ثروت، در مقابل عده اي آن چنان باز است كه هيچ كنترلي روي آن نيست، دولت بايد چه كار بكند؟ ... در زمينه مسائل مالي، اگر جامعه اسلامي دچار فقر شد، چكار بايد بكنيم كه به آن، رونق اقتصادي بدهيم؟ آن جايي كه جامعه اسلامي موارد و منابع درآمد عمومي دارد، جامعه چگونه بايد از آن استفاده بكند؟ در زمينه هاي مالي، چه كسي متصدي امور است؟ چه كسي مباشر است؟ (5/1/66).
نظام مالياتي
يكي از حكمت هاي مهم تشريع ديون شرعي مانند خمس و زكات و كفارات اداره جامعه اسلامي و مستمندان آن مي باشد. هم چنين غنائم جنگي و ... نيز در همين راستا مورد تحليل قرار مي گيرند. صدر اسلام و حكومتهاي نه چندان پيچيده آن زمان به همين مقدار از درآمدهاي شرعي اداره مي شده است. اما با پيچيدگي نظام هاي سياسي و مديريتي كنوني و در اين برهه زماني كه حكومت ديني تشكيل شده است بررسي مباحث مالياتي و نيز درآمدهاي ملي محل بحث فقهي قرار مي گيرد. درخمس رابطه ماليات هاي دولتي با اين ماليات ها، چگونگي اخذ خمس و زكات و مصرف آنها و دهها مقوله ديگر در نظام مالياتي در شرايط حكومت ديني وجود دارد كه بايد وضعيت آنها روشن گردد:
[بايد] زكات و خمس و بقيه مالياتها را با آنچه امروز مورد نياز است، منطبق كنند. (همو، 27/6/63).
مسائل انحصار و احتكار
نظام اقتصادي جديد به سرعت به سوي انحصارات اقتصادي و يا احتكار سوق داده مي شود. بحث احتكار، گرچه در فقه پيشينه دارد، اما ابعاد كنوني احتكار، چنان پيچيده و گسترده مي نمايد كه به راحتي با مباحث سنتي احتكار، خود را متمايز نشان مي دهد. مباحث انحصارات نيز، عمدتاً در نظام اقتصادي صنعتي و تجاري خود را چنان وسيع باز مي نمايد كه در هر گوشه آن دهها مسئله نوپديد جلوه مي كند و حكم فقهي خاص را از فقيهان مي طلبد:
يك روز مسأله انحصار و احتكار، به شكلي كه در دنياي امروز مطرح است، مطرح نبود. احتكار حداكثر اين بود كه يكصد خانوار، هزار خانوار و يا ده هزار خانوار آدم را به گرسنگي مي كشيد. البته فاجعه اي بود، اما عظمت و اهميتي كه امروز احتكار دارد، آن روز نداشت. انحصارات و در دست گرفتن برخي از موارد خريد و فروش -كه مورد احتياج مردم است- نيز همين طور است. امروز احتكار، حكومتها را ساقط ميكند. احتكار مواد غذايي، احتكار خدمات و احتكار برخي چيزهايي كه براي جامعه لازم است، نظامي را مي آورد و نظامي را مي برد. اين قدر حساس و تعيين كننده است. آن روز احتكار اين قدر اهميت عملي نداشت، يا فقهاي ما آشنا نبودند كه احتكار چه تاثيرات اجتماعي مهمي ممكن است بگذارد. در عين حال، در كتب فقهي، احتكار بحث شده و اين موارد، مشخص اند. ... يك فقيه، امروز با آشنايي با مسائل جهاني و مسائل اجتماعي و اقتصادي، و با توجه به اين كه ممكن است يك احتكار بزرگ، در يك جامعه محذوراتي به وجود بياورد، ... يك بار ديگر مسأله احتكار را مورد بحث قرار مي دهد. (همو، 5/1/66).
دو) نظام سياسي
سيستم سياسي حكومت اسلامي در بدو تولد هر چند يكي از گسترده ترين حكومت ها بوده است اما پيچيدگيهاي كنوني را نداشته است. وانگهي گذار از دوران عدم حضور معصوم و نوع حكومت در اين دوران از مسائلي است كه ارزش ترسيم نظام سياسي و مباحث پيراموني را روشن مي سازد. همان گونه كه در اين نوشتار بارها به دان اشاره شده عدم دستيابي به نظام سياسي ديني شيعي به صورت مستمر در طول تاريخ مهجور ماندن اين حوزه را بيشتر كرده است. البته نوع رويكرد سياسي فقها و شيعيان در طول تاريخ خود از مباني سياسي فقه شيعه بوده است اما به گستردگي و پيچيدگي كنوني نبوده است. تغيير الگوي حكومت در صدر اسلام و پيدايش نهادهاي جديد سياسي و نيز پيچيدگي اداره جامعه امروزين و دهها مسأله ديگر، مسايل مهم و عمده اي را در فراديد فقه حكومتي قرار مي دهد. اين فرايند و گستردگي پرسش هايي را مقابل فقه شيعي قرار داده است:
اين جامعه حكومتش چطور بايد باشد؟ ... آن كسي كه حكومت و زمام اداره ملت را به دست گرفت، چه اختياراتي دارد؟ از اين اختيارات، چگونه بايد استفاده بكند؟ اگر استفاده نكرد، چه كار بايد بكنيم؟ (همو، 5/1/66).
روابط خارجي
در سياست خارجي نيز، پرسش ها متعدد و فراوانند. تبيين يك نظام خارجي متكي بر شريعت، نياز به كاوش هاي فقهي جدي دارد. محدوده ذمي بودن و نيز نوع أخذ جزيه و مبادلات مالي و نيز ارتباطات علمي و فرهنگي از مهم ترين مسائل پيش روست. ارتباط استيلاي ديني و استعمار نوين چيست و شرع مقدس چگونه و تا چه اندازه اي استيلاي مسلمين را مجاز مي شمرد. در اين زمينه نيز هنوز
گام هاي اوليه برداشته نشده و تا مقصود و آرمان، فاصله اي بس طولاني وجود دارد. در اينجا نيز برخي پرسش ها مورد دغدغه ايشان بوده است:
آيا در مبادلات اقتصاي ما و كشورها، ما حق داريم ... آن كشورهاي ديگر را استعمار كنيم يا نه؟ ... اگر سرمايه گذاري ما در آن كشورها، برايمان سودي عايد كرد، آيا اين سود حلال است يا نه؟ چنانچه ما سرمايه گذاري نكرديم، ولي قدرت ظالمي به آنجا رفت و سرمايه گذاري كرد كه سرمايه گذاري ما مي توانست جلوي او را بگيرد، چطور؟ آيا جايز است كه ما درآمدهاي كشورمان را به يك كشور ديگر ببريم و خرج كنيم يا نه؟ اگر جايز است، تا چه حد و در چه كشوري؟ اسلامي و غير اسلامي، يا فقط اسلامي؟ اگر تمسك ما به احكام اصول اسلام، موجب بشود كه در يك جا، ارتباطاتمان با يك كشور به هم بخورد، آيا آن احكام را بايد رعايت بكنيم يا نه؟ (همو، 4/1/65).
از ديگر مسائلي كه در روابط خارجي مد نظر است نوع مصلحت سنجي در ارتباط با كشورهايي است كه در مظان كفر قرار دارند. تعيين اين محدوده و سياست خارجي كه مورد تأييد فقه شيعي است بايد بتواند به پرسشهاي زير پاسخ درخور دهد:
دولت اسلامي با كدام يك از دولت ها ارتباط برقرار بكند؟ آيا آن طرف بايد حتماً مسلمان متعبد متعهد باشد، يا فقط مسلمان باشد، يا مسلمان هم نبود، اشكالي ندارد، يا حتي اگر كافر ضد اسلام هم بود، اشكالي ندارد؟ اگر در آن كشوري كه دولتش چنين خصوصيات را دارد و يك مشت مسلمان هم در آنجا هستند، روابط ما با آن مسلمانان چگونه بايد باشد؟ (همو، 5/1/66).
نظام دفاعي- امنيتي
در بعد نظام دفاعي و امنيتي سخن بسيار است. در جهان امروزي توليد تسليحات نظامي، گستره آنها و نيز چگونگي بهره برداري از آنها و دهها مسئله خود را نمايانده است. استفاده از ابزار فرا طبيعي مانند نيروهاي غيبي و جني در دفاع از كيان امت اسلامي از ديگر مواردي است كه نياز به تفقه و اجتهاد دارد تا بتواند پرسشهاي فراروي خود را پاسخ دهد:
اگر دشمن تهديد كرد چه طور بايد دفاع كنيم؟ اگر دشمنان داخلي، نفوذي ها، گروهك ها و ايادي دشمن، در داخل جامعه اسلامي پيدا شدند و رشد كردند، حكومت با آنها چگونه رفتار بكند؟ (همو، 5/1/66).
سه) مسائل قضايي
در مباحث مربوط به داوري نيز مسائل نوپديد فروانند. در اين بخش اگرچه تا حدودي بهتر مي نمايد و به واسطه حضور علماء در منصب قضاوت تا حدود نيم قرن پيش، كم و بيش نگاشته هايي در باب قضاء و داوري نوشته شده، اما نه آن تحقيقات بسنده مي نمايد و نه موضوعات مخاصمات در قالب مسايل قديمي و فردي محدود و متوقف مانده است:
بنشينند، مباحث مربوط به قضا و شهادات و امثال اينها را تنقيح و مشخص كنند -كه خوشبختانه مقداري هم رويش كار شده- چون علماي ما تاپنجاه، شصت سال قبل از اين، كار قضاوت هم مي كردند. (همو، 27/6/63).
در اصل به نظر مي رسد قضاوت يكي از مهم ترين شئون علماي دين بوده است و بسياري نيز قائل به اين هستند كه غير مجتهد را ياراي قضاوت نيست. با اين رويكرد و گستردگي نظام قضايي كنوني چگونگي قضاوت غير مجتهدين محل پرسش جدي در فقه خواهد بود.
از ديگر مسائلي كه بايسته است تا فقه در حوزه قضاوت حضور جدي داشته باشد مبحث ديات و حدودي است كه در حال حاضر به وجود مي آيد:
مبحث ديات، مبحث حدود و ديگر مسائل قضا، براي دستگاه با عظمت قضاوت ما، حل نشده و تكليفش معلوم نگرديده است. (همو، 14/9/74).
در برخورد با مسائلي از اين دست كه مهم اما مورد غفلتند، نبايد با تساهل و از روي شتاب علمي برخورد شود و با چند اصل و يا اطلاق و عموم، مسأله حل شده تلقي گردد و پرونده علمي آن مختومه اعلام گردد. اين مباحث نياز به كند و كاو دارد و بايد با نگاهي همه جانبه به فقه، براي تك تك اين مسائل و فروعات با دقتي عالمانه مورد اجتهاد و استنباط قرار گيرد. اجتهادي كه تحت تاثير زمان و مكان بوده و موضوعات و مسائلش همگام و همسنخ با زمان باشد و با نگاهي اجتماعي و كلان نگر به پروسه خود ادامه دهد. نتيجه چنين اجتهادي، چونان فقهي خواهد شد كه ارزشمند بوده، خواهد ماند، خواهد ساخت و اداره خواهد كرد. (آيت الله خامنه اي، 25/6/63).
علل عدم گرايش فقهاء به مسائل اجتماعي و حكومتي
به دليل سيطره و رسوخ انديشه جدايي دين از سياست، به همراه دور افتادن فقهاء شيعه از حكومت و مناصب حكومتي، فقه شيعه در دوره هاي گذشته در بستر فقه فردي گرفتار شده و اين عوامل زمينه درغلتيدن به وادي فقه فردي و دوري از فقه حكومتي و مباحث اجتماعي و سياسي را فراهم ساخته است.
فقه شيعه و كتب فقهي شيعه، بيشر فقه فردي بود، فقهي بود كه براي اداره امور ديني يك فرد يا حداكثر دايره هاي محدودي از زندگي اجتماعي، مثل مسائل مربوط به خانواده و امثال اين ها بود.
(14/3/76).
در اين قسمت به بررسي علل عدم توجه فقهاء و به تبع آن عدم توسعه فقه در ادوار گذشته نسبت به مسائل اجتماعي و حكومتي از ديدگاه مقام معظم رهبري مي پردازيم.
عدم دسترسي فقهاء به قدرت و حكومت
در طول تاريخ زندگي پربركت تشيع تنها چند نمونه تاريخي محدود از به حكومت رسيدن آنها وجود دارد. در اين نمونه هاي كوچگ و كوتاه نيز فقها چندان مبسوط اليد نبوده اند كه بتوانند در تمامي اركان حكومت صاحب نظر بوده و لذا مولفه هاي حكومت داري و زندگي اجتماعي را بر اساس فقاهت شيعه ترسيم نمايند. درگيري و چالش هاي فراروي اين نظام هاي نوپا نيز فقها را بيشتر بر آن مي داشت تا از اصل كيان دولت شيعي به دفاع بپردازند و با قبول مناصب دولتي و اجرايي فضاي مباحث علمي فقهي چندان متحول نمي شد. اما در حال حاضر و با توجه به شرايط منحصر به فرد تاريخي در تشكيل حكومت ديني توسط فقها، پرداختن و كشف اين مباني و مولفه ها ضرورت دارد. به نظر ايشان«به خاطر طول سالهايي كه فقهاي شيعه و خود گروه شيعه، در دنياي اسلام به قدرت و حكومت دسترسي نداشتند، فقه شيعه يك فقه غيرحكومتي و فقه فردي بود ... بسياري از مباحثي كه مربوط به اداره كشور است مثلاً مسأله حكومت و مسأله حسبه و چيزهايي كه با كارهاي جمعي و داشتن قدرت سياسي ارتباط پيدا مي كند چند قرن است كه جاي اينها خالي است. علت هم معلوم است. فقهاي شيعه در اين مورد تقصير يا قصوري نكرده اند، براي آنها اين مسائل مطرح نبوده است. شيعه حكومت نداشته است. فقه شيعه نمي خواسته جامعه سياسي را اداره كند. حكومتي در اختيار او نبوده كه بخواهد جهاد آن حكومت را اداره كند و احكام آن را از كتاب و سنت استنباط نمايد.» (همو، 14/3/76).
قرنهاست كه شيعه با يأس از اداره حكومت همراه بوده، يعني فقيهي كه مي نشست استنباط مي كرد، فكر نمي كرد كه اين استنباط براي اداره يك جامعه است، براي اداره يك فرد بود.
(همو، 27/6/63).
انزواي اجتماعي
عدم حكومت داري و دسترسي به اجراي قوانين و احكام اجتماعي دين از يك سوي و عدم بهره برداري از نظرات فقهي انجام گرفته از سوي فقها توسط حكام شرايطي از انزوا را به همراه داشته است. در اين شرايط فقها بيشتر به احكام فردي همت گمارده و در زندگي شخصي نوعي عزلت عرفاني مي گزيده اند. آنهايي نيز كه از اين عزلت خارج مي شده اند هرگز مورد استقبال حكام واقع نمي شده اند. اين رويكردها باعث ايجاد نوعي مظلوميت در بدنه شيعه و نيز فقها شده بود و به صورت كاملا طبيعي فقهي كه از اين شرايط برون مي تراويد چيزي جز اوليات زندگي فردي نبوده است. به نظر مقام معظم رهبري «فقه ما يك عيب دارد ... آن عيب عبارت از اين است كه چنين فقهي، براي اين صورت و اين فرد نوشته شده كه حكومت ظلم و جوري بر سر كار باشد كه برخلاف ما انزل الله حكم و اجرا مي كند و يك عده شيعه مستضعف مظلوم هم، در گوشه اي زندگي مي كنند. اين فقه، دستورالعمل آن عده شيعه مستضعف مظلوم است... فقه كنوني ما براي روزگاري كه بخواهد نظام جامعه را اداره بكند، پيش بيني نشده است». (همو، 11/6/64).
در اقليت بودن شيعه
در سراسر تاريخ حكومتهايي كه به نام دين اسلام حاكم بودند فراوانند. اما اين حكومتها نه تنها موجب رشد فقه حكومتي شيعه نشده است بلكه به عنوان مانعي فراروي آن قرار داشته است. به نظر مي رسد در طول تاريخ ميزان ممانعت حكومت هاي عامه از بارور شدن فقه شيعه بيشتر از ممانعت حكومت هاي كفر و غير مسلمان بوده است. در اقليت بودن شيعه و عدم تاثيرگذاري آنان در امور اجتماعي از يك سوي و سنت تقيه از سوي ديگر راه را بر تعالي فقه حكومتي مسدود نموده است. به همين جهت است كه «در طول اين هزار سالي كه ما فقه استدلالي داشتيم، شيعه چون در اقليت بود، فقه او در (صدد) پاسخ اينكه چگونه بايد زندگي كنند، نيست، (بلكه) در (صدد) پاسخ اينكه (اين است كه) فرد چگونه بايد زندگي كند، هست.»
(همو، 4/1/65).
رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم)
پس از حاكميت بي چون و چراي كليسا در قرون وسطي و ضربه هايي كه كليت دين و خداباوري از آن متحمل شد تفكر «جدايي دين از سياست» و «فردي بودن دين» رواج عالم گيري يافت. اين رواج كه در قالب علوم جديد و به ويژه علوم انساني بر تفكر انسان مدرن حاكم گرديده بود تمامي اديان را با مشكل مواجه ساخت. تازيانه هايي كه بشر غرب از دين كليسايي دريافت كرده بود به قصاص بر تن بقيه اديان نيز نشست و تمامي اديان با يك چوب و آن سنت گرايي و دگم انديشه رانده شدند. تنها كاركردي كه براي دين مي توانستند در نظر بگيرند حوزه فردي و آرامش هاي رواني بود. اين رويكرد جهاني با ترجمان انديشه هاي مغرب زمينيان توسط روشن فكران مسلمان و شيعي سايه بر تفكر دين مدارانه مسلمين نيز انداخت. به عبارت روشن تر«قرن نوزدهم كه اوج تحقيقات علمي در عالم غرب مي باشد، عبارت از قرن جدايي دين و طرد دين از صحنه زندگي است. اين تفكر در كشور ما هم اثر گذاشت و پايه اصلي دانشگاه ما بر مبناي غير ديني گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزه هاي علميه روگردانيد. اين پديده مرارت بار، در حوزه علميه اثر سوء گذاشت؛ زيرا علماي دين را صرفاً به مسائل ذهني ديني -ولاغير- محدود و محصور كرد و حوزه ها از واقعيت زندگي و حوادث دنياي خارج و تحولات عظيمي كه به وقوع
مي پيوست، بي خبر ماندند و به يك سلسله مسايل فقهي و غالباً فرعي محدود شدند. مسائل اصلي فقه -مثل جهاد و تشكيل حكومت و اقتصاد جوامع اسلامي و خلاصه فقه حكومتي -منزوي و متروك و «نسياً منسيا» شد و به مسائل فرعي و فرع الفرع و غالباً دور از حوادث و مسائل مهم زندگي، توجه بيشتري گرديد.» (همو، 29/9/68)

 



قضاي الهي در لوح محفوظ

علي اكبر بهراميان
جبر و اختيار، يكي از پيچيده ترين مسايل در حوزه كلام اسلامي است. برخي از بررسي و تحليل آن به شدت پرهيز مي كنند، زيرا اين مباحث را همانند تفكر در ذات الهي، بي حاصل و بيهوده مي شمارند؛ چرا كه بيرون از دايره احاطه علمي بشر و دسترسي عقل انساني است.
با توجه به اينكه قرآن و آموزه هاي وحياني به اين مسأله به طور خاص و ويژه پرداخته است، بنابراين ضروري است تا به همان اندازه در آن تفكر و انديشه ورزيد؛ چرا كه نقش اساسي در بينش و نگرش انسان دارد و رفتارهاي آدمي را به شدت تحت تأثير قرار مي دهد. جبرگرايي و يا اختيارگرايي مي تواند سبك زندگي آدمي را دگرگون سازد. از اين رو، شناخت هر كسي از تبيين و تحليل قرآن و وحي در مورد اين مسئله مي تواند سبك زندگي او را تغيير دهد و بينش و نگرش متفاوتي را پديد آورد.
آنچه در پي مي آيد، بررسي يكي از مسائل مرتبط با جبر و اختيار در آموزه هاي وحياني قرآن است. نويسنده با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا نقش لوح محفوظ را در زندگي انسان ارائه دهد.
لوح محفوظ و ام الكتاب قضاي الهي
يكي از اصطلاحات قرآني، لوح محفوظ است. اين اصطلاح ارتباط تنگاتنگي با مسأله قضا و قدر الهي و جبر و اختيار دارد. از اين رو، فهم آن را دشوارياب نموده است؛ چرا كه مسائلي كه مرتبط با حوزه هاي قضا و قدر يا جبر و اختيار باشد، از حوزه هاي سخت و دشواري است كه بال انديشه بلند بسياري از انديشمندان و فرزانگان را شكسته و زبانشان را به لكنت افكنده است.
بسياري از دانشمندان، خود را ناتوان از ورود به مسايلي مي دانند كه مرتبط با ذات يا جبر و اختيار است؛ چرا كه آن را بيرون از دايره فهم بشر دانسته و عقل بشر را ناتوان از درك آن مي دانند. از اين رو قلم هاي بسيار در اين وادي سرشكسته شده و پر پرواز شاهين هاي آسمان بلند انديشه هايشان سوخته است.
دسته اي به خود اجازه نمي دهند تا در اين وادي در آيند يا در آسمان آن اوج گيرند و گروهي ديگر، بي محابا در عرصه سيمرغ وارد مي شوند و مي خواهند با پر مگس به قاف انديشه برآيند و در ساحت قدس و عرش الهي به پرواز درآيند و از آن اوج، حقيقت جبر و اختيار را دريابند؛ در حالي كه عبور از وادي سخت و دشوار حيرت، با پر مگسي شدني نيست.
تنها شماري دريافته اند كه بايد با پر وحي در آسمان قدس و بر قاف عرش به پرواز در آيند و حقيقت را از دريچه شاهين تك تيز و تاز وحي بنگرند. آنان مي دانند كه چاره اي جز شناخت حقيقت جز به انديشه وحياني ندارند؛ چرا كه هم جهالت و ناداني نسبت به اين مسايل، گناهي بزرگ است و هم ورود به اين عرصه، بي مدد انديشه وحياني، گمراهي و ضلالت دايمي است.
از سويي نياز به شناخت و از سويي ديگر، آگاهي از ناتواني عقل بشري، موجب شده تا تبيين وحياني به عنوان مهم ترين و تنهاترين محور مسايلي از اين دست باشد. بر هر كسي است تا نسبت به حقيقت قضا و قدر و جبر و اختيار آگاهي يابد؛ زيرا پذيرش هر يك مي تواند نسبت رفتاري وي را با هستي دگرگون كند و رفتارهاي او را به شدت متأثر سازد. كنش ها و واكنش هاي هر انساني، وابسته به بينش ها و نگرش هاي اوست. بينش ها و نگرش هايي كه ارتباط تنگاتنگي با شناخت انسان از خود، هستي و فلسفه آن دارد. هر چه شناخت انسان و همچنين اعتقادات و باورهايش به حقيقت نزديك تر باشد، رفتارهايش به واقعيتي مرتبط به حقيقت نزديك تر خواهد بود. از اين رو گفته اند سبك زندگي هر كسي ارتباط تنگاتنگي به بينش ها و نگرش هاي او دارد.
قرآن، مجموعه اي كامل از دانش ها، شناخت ها، بايد و نبايدهايي است كه سبك خاصي از زندگي را به انسان ارايه و پيشنهاد مي دهد و به عنوان راهنماي الهي دراختيار بشر است. اين كتاب بر آن است تا سبك زندگي انسان را چنان قراردهد كه به سادگي و آساني بتواند حقايق را بشناسد و با واقعيت ها ارتباط برقرار كند و واقعيت ها را براساس حقايق سامان دهد.
ازجمله مسائل و مباحث كه درسبك زندگي مهم است، آگاهي و شناخت نسبت به قضا و قدر و جبر و اختيار است، لذا بخشي از آموزه هاي قرآني، به اين مهم اختصاص يافته است. از جمله مسائل و مباحث مرتبط با قضا و قدر و جبر و اختيار مساله لوح محفوظ و ام الكتاب است.
لوح به هر صفحه از صفحه هاي چوب يا استخوان شانه جانوران گفته مي شود كه برآن چيزي نوشته مي شود. (ترتيب العين، خليل بن احمد فراهيدي، ج 3، ص 1661) اما لوح محفوظ كه در آياتي از جمله 22 سوره بروج به آن اشاره شده، لوح خاصي است كه به نظر مي رسد كيفيت و چگونگي آن بر ما مخفي و نهان است و بشر اطلاعاتي از آن ندارد و يا اگر دارد بسيار اندك و كم است، به گونه اي كه نمي توان براساس آن نسبت به كيفيت لوح سخني گفت و تحليل و تبيين ارايه نمود. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 750)
آگاهي و شناخت ما از لوح محفوظ به همان ميزاني است كه دراخبار براي ما روايت شده است. به نظر مي رسد كه در قرآن غير از اصطلاح لوح محفوظ، اصطلاح ديگري براي بيان اين مقصود و منظور وجود دارد كه همان اصطلاح ام الكتاب است، ام الكتاب به معناي مادر كتاب ها و نوشته ها، چيزي است كه درجانب راست عرش الهي واقع شده است (جامع البيان، ج 15، جزء 30، ص 140، و نيز مجمع البيان، ج 9، 10، ص 711).
مفسران با توجه به روايات تفسيري در برخي از آيات، اصطلاح «الكتاب» را به معناي ام الكتاب و لوح محفوظ گرفته اند. به عنوان نمونه، فخر رازي با توجه به آيه 6 سوره احزاب براين باور است كه مقصود از «الكتاب» دراين آيه، همان لوح محفوظ و ام الكتاب است. (محفوظ الكبير، مفاتيح الغيب، ج 9، ص 159) همچنين علامه طبرسي واژه كتاب را در آيه 52سوريه طه به معناي لوح محفوظ دانسته است. (مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 23)
زمخشري نيز واژه امام در آيه 12سوره يس را به معناي لوح محفوظ گرفته است. اين بدان معناست كه از نظر مفسران بزرگ قرآن، براي اصطلاح لوح محفوظ، واژگان و اصطلاحات ديگري نيز در قرآن وجود دارد كه مي توان آن را با توجه به ويژگي هايي كه براي لوح محفوظ گفته اند، به دست آورد.
براي اينكه با اصطلاح قرآني لوح محفوظ و نقش آن در هستي و زندگي بشر آتش شويم، بهتر آن است پيش از هر بحثي، نگاهي به اوصاف و ويژگي لوح محفوظ از نگاه قرآن و وحي داشته باشيم.
اوصاف و ويژگي هاي لوح محفوظ
لوح محفوظ داراي ويژگي هاي چندي است كه توجه به اين ويژگي ها مي تواند فهم ما را نسبت به جايگاه آن درمساله جبر و اختيار و قضا و قدر نيز افزايش دهد.
از جمله ويژگي هاي مهمي كه قرآن براي لوح محفوظ برشمرده، جامعيت آن است. خداوند در آياتي چند از جمله آيه 70سوره حج و11سوره فاطر، لوح محفوظ را كتاب جامع حوادث مربوط به همه موجودات آسمان و زمين معرفي مي كند. (كشاف، زمخشري، ج 3، ص 170؛ و نيز مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 150)
اينكه خداوند در برخي از آيات از جمله آيه 4 سوره زخرف آن را با نام ام الكتاب (مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 60) معرفي كرده مي توان دريافت كه همه هستي در اين كتاب وجود دارد؛ زيرا «ال» در الكتاب به معناي لام جنس و مفيد استغراق است. بنابراين، لوح محفوظ، مادر همه كتاب هاست و چيزي بيرون از آن نمي باشد.
خداوند در آيه 75 سوره نمل و 3 سوره سبا، به جامعيت لوح محفوظ، نسبت به حقايق آسمان و زمين اشاره مي كند و در آيه 61 سوره يونس تبيين مي كند كه همه حوادث جهان در اين كتاب وجود دارد. (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 180) بنابراين هيچ چيز بزرگ و كوچكي در هستي نيست مگر آنكه در لوح محفوظ نگاشته شده است.(قمر، آيه 53؛ و كشاف، ج 4، ص 441) به اين معنا كه عالم هستي و رخدادهاي آن از آغاز تا انجام در كتابي جامع به نام كتاب مبين، ام الكتاب، امام مبين و الكتاب، مسطور و مضبوط و محفوظ است. (حديد، آيه 22 و آيات ديگر)
فخر رازي با توجه به آيه 22 سوره حديد بر اين باور است كه منظور از كتاب همان لوح محفوظ است و مدلول آيه اين است كه همه حوادث زميني پيش از وجود پيداكردن در لوح محفوظ نوشته شده است. (تفسير كبير، ج 10، ص 466)
در لوح محفوظ شمارش همه پديده ها و رخدادهاي عالم هستي (يس، آيه 12؛ و نيز كشاف، ج 4، ص 7) و حقايق هستي (نمل، آيه 75) ثبت و ضبط شده و امر ثبت همه رويدادهاي هستي در لوح براي خداوند امري آسان است. (فاطر، آيه 11)
آساني ثبت و درج ناگواري هاي واقع شده در زمين و مصيبت هاي وارده شده بر نفوس در لوح محفوظ، تنها بخشي از محتواي آن است (حديد، آيه 22)؛ زيرا در لوح محفوظ، ريشه و اصل همه كتاب هاي آسماني و وحياني به عنوان ام الكتاب (زخرف، آيات 3 و 4) نيز ثبت و ضبط شده است؛ از اين رو به لوح محفوظ ام الكتاب گفته مي شود؛ زيرا يكي از معناي ام به معناي اصل و ريشه هر چيزي است. (تفسير كبير، ج 9، ص 618 و كشاف، ج 4، ص 236، و نيز التحرير و التنوير، ج 5، جزء 25، ص 162)
خداوند در آياتي از جمله 3 و 4 سوره زخرف (مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 60) و نيز 2 و 3 سوره طور (همان، ص 247) و 11 تا 13 سوره عبس و 21 و 22 سوره بروج، بيان مي كند كه حقيقت قرآن در لوح محفوظ وجود دارد. به اين معنا كه قرآن داراي حقيقتي متعالي و مكتوب در لوح محفوظ پيش از نزول به زبان عربي است.
به سخن ديگر، قرآن و هر كتاب آسماني ديگر، حقيقتي برتر غير از اين نوشته هاي عربي و عبري دارد كه درلوح محفوظ مي باشد. در آن جا قرآن ديگر به زبان عربي نيست. فرشتگان وحي كه نويسندگان قرآن از لوح محفوظ هستند (عبس، آيات 13 تا 15) آن را در جايگاهي شايسته قرار مي دهند. همين قرآن از لوح محفوظ به زبان عربي نازل مي شود تا كساني كه شايسته بهره مندي از هدايت آن هستند، از آن سود برند. (همان)
به هر حال، قرآن و هر كتاب آسماني همانند ديگر موجودات هستي، داراي اصل و ريشه اي در لوح محفوظ هستند كه از روي آن نسخه هاي زميني زده مي شود. (كشاف، ج 4، ص 702 و نيز مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 655)
از ديگر ويژگي هاي لوح محفوظ مي توان به تغييرناپذيري آن اشاره كرد. خداوند در آيه 4 سوره زخرف، آن را كتابي محفوظ و مصون از هرگونه تغيير و نابودي برمي شمارد؛ چرا كه ام الكتاب بودن آن كنايه از اين معناست كه مطالب آن حقي است كه هيچ گونه تغييري در آن راه نمي يابد. (التحرير و التنوير، ج 5، جزء 25، ص 162)
باتوجه به آيه 22 سوره حديد مي توان دريافت كه هر چيزي پيش از تحقق در خارج در لوح محفوظ ثبت مي شود. از جمله چيزهايي كه در آن ثبت مي شود، همه مصايب زميني و بلاياي جاني است. مانند خشكسالي، قحطي، كمبود گياهان و محصولات. بيماري ها و مصيبت مرگ فرزندان و مانند آن نيز از ديگر مصيبت هاي جاني است كه در اين لوح ضبط و حفظ مي شود. (مجمع البيان، ج9و 10، ص362)
هر چيزي كه از سوي خداوند در لوح محفوظ و كتاب مكنون ضبط شود همان قطعيت مي يابد و غيرقابل تغيير خواهد بود.
از آيه6 سوره احزاب به دست مي آيد كه ولايت تام پيامبر(ص) بر مؤمنان و اولويت وي بر خود آنان در امورشان از جمله اموري است كه در لوح محفوظ ضبط شده است. (كشاف، ج3، ص524)
همه احكام و قوانين ثابت الهي كه از آن به شريعت اسلام ياد مي شود و غيرقابل تغيير و تبديل است، از جمله ديگر اموري است كه در لوح محفوظ ضبط شده است. اينكه خداوند در آيه6 سوره احزاب حق وصيت به اعطاي بخشي از اموال به غير وارثان را از جمله امور ثبت شده در لوح محفوظ مي شمارد، به عنوان ذكر مصداقي از احكام ضبط شده در لوح است. به اين معنا كه همه احكام الهي از جمله اين حكم در لوح محفوظ ضبط شده و انسان ها موظف هستند تا براساس اين حكم قطعي الهي كه غير قابل تغيير است عمل كنند.
به عنوان نمونه ديگر، حكم لزوم اسناد فرزند حقيقي به پدر واقعي وي، يا حكم حرمت ازدواج با همسران پيامبر(ص)، حكم مادر بودن همسران پيامبر(ص) براي مؤمنان، حكم لزوم برادر ديني دانستن فرد در صورت نشناختن پدر واقعي او، حكم نسخ شدن حكم ارث بردن به وسيله هجرت كه در آيات 5و 6 سوره احزاب بيان شده، نمونه هائي از احكام الهي است كه در لوح محفوظ ثبت شده و غيرقابل تغيير است.
از آيات ديگر از جمله آيه58 سوره اسراء مي توان اين معنا را به دست آورد كه محتواي لوح محفوظ قضاي حتمي و تقدير قطعي در امور هستي از تكوين و تدوين است. به اين معنا كه در لوح محفوظ همه امور قطعي از احكام عالم تدوين و تكوين، نوشته و ضبط شده است. از اين رو حكم ويراني شهرها و مرگ و مير همه انسان ها پيش از فرا رسيدن قيامت به عنوان يك امر حتمي و قطعي در لوح محفوظ مقدر شده است. (مجمع البيان، ج5و 6، ص635 و الميزان، ج13، ص133)
مقدار عمر انسان ها و كم و زياد شدن آن (فاطر، آيه11)، ثبت همه رفتارها و آثار انسان (يس، آيه12)، ثبت دقيق همه اعمالي كه انسان ها انجام مي دهند (مؤمنون، آيه62، جاثيه آيه29 و يونس آيه61) از جمله چيزهايي است كه در لوح محفوظ ثبت و ضبط مي شود.
به سخن ديگر همه چيز از گذشته و حال و آينده در آن ضبط مي شود. به اين معنا كه كارهايي كه انجام خواهد شد و كارهايي كه انجام مي شود در اين كتاب نوشته و ضبط مي شود. پس آن چيزهايي كه انجام خواهد شد به عنوان قضاي حتمي و آنچه انجام شده به عنوان كارنامه و گزارش اعمال در اين لوح ضبط است.
نقش باور به لوح محفوظ در زندگي
اكنون به آساني مي توان درباره نقش باور به لوح محفوظ در زندگي سخن گفت؛ زيرا چنان كه بيان شد، لوح دو كاركرد مهم و اساسي دارد؛ آنچه اتفاق مي افتد و اتفاق افتاده در اين لوح ثبت و ضبط مي شود. شخصي كه باور دارد كه همه هستي در مسير حكمت الهي تحت ربوبيت خداوندي حركت مي كند، هرگز نسبت به مصيبتي صبر و شكيبايي خود را از دست نمي دهد، زيرا مي داند كه خداوند به حكمت و علتي اين مصيبت را بر او وارد ساخته است. به اين معنا كه تنبيه و مجازاتي است براي او يا آنكه مي خواهد او را به ظرفيتي تازه و برتر برساند.
از سوي ديگر، آنچه را انجام مي دهد نيز در همين لوح محفوظ ضبط و حفظ مي شود و در حقيقت هركسي خود را چنان مي سازد كه در لوح محفوظ ثبت مي كند. (طه، آيات51و 52و مجمع البيان، ج7و 8، ص23)
چنين باور و نگرشي نسبت به حقايق هستي انسان را به سوي نوعي از زندگي مي كشاند كه همان سبك زندگي «لاجبر و لاتفويض بل منزله بين المنزلين» است. در چنين حالتي انسان به نوعي آرامش دست مي يابد كه جز از طريق فهم و درك درست لوح محفوظ و مانند آن امكان پذير نيست. سخن در اين باره بسيار و بيرون از حوصله اين مقاله است. باشد با بهره مندي از همين آموزه هاي وحياني قرآن، سبك زندگي خويش را قرآني سازيم.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14