(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 7  آذر 1390- شماره 20084

وقت گله نيست!
به بهانه فيلم «سعادت آباد» سياه نمايي خانواده و جامعه ايراني
عباسيان: جشنواره فيلم هاي ويدئويي اوائل سال 91 برپا مي شود
به دليل تقارن جشنواره بسيج با دهه اول محرم؛ برگزاري جشنواره فيلم كوتاه بسيج به تعويق افتاد
سريال نوجوان شهيد «مرحمت بالازاده» براي پخش در ايام نوروز آماده مي شود



وقت گله نيست!

پژمان كريمي
فكر مي كنم چهار ماه پيش بود. فيلم «سيزده 59» اكران شد. چند روزي از اكران فيلم مي گذشت كه برنامه« هفت» كارگردان جوان فيلم را روبه روي مسعود فراستي نشاند.
فيلم قصه اي دارد درباره دفاع مقدس و آدم هاي آن. اما واقعيت دفاع مقدس را دربر ندارد. تحريف شخصيت مدافعان دين و كشور است. توهين به حماسه آفريننان است. به كساني كه با يقيني روشن، باوري راسخ، اراده اي پايدار و مثال زدني، دنيا را وانهادند و جان را به مسلخ ايمان و عشق بردند.
وقتي فراستي رو به سازنده فيلم گفت: «فيلم تو مرا ياد فيلم هاي آمريكايي انداخت» و گفت: «جنس آدم هاي فيلم تو، جنس آدم هاي جنگ نيست»، پاسخي عجيب شنيد و شنيديم.
فيلم ساز گفت: «خوشحالم فيلم مرا با فيلم هاي آمريكايي مقايسه كرديد!»
درواقع اين جوان تصور كرد، منتقد سينما از حيث ساختاري و تكنيكي سيزده 59 را همطراز آثار هاليوودي ارزيابي مي كند. فيلم ساز درنيافت كه منظور فراستي، دور بودن رزمندگان تصوير شده در سيزده 59 با واقعيت رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است. بسيجي سيزده 59، با بسيجي واقعي، متفاوت است. بسيجي سيزده 59، از همه نشانه ها و الزامات و ابعاد چيستي بسيجي واقعي، تنها «نشانه هاي ظاهري» را بهره برده است و نه چيز ديگر!
بله! فيلم ساز منظور منتقد را درنيافت. چون در ساده ترين و خوشبينانه ترين شكل ممكن، فيلم ساز، دفاع مقدس را به درستي فهم نكرده است. ماهيت دفاع مقدس را و چيستي آدم هاي آن را و طراز اين قهرمانان بي ادعاي ميدان عشق و جانبازي را نمي داند! به همين دليل، از مقايسه فيلم اش و آدم ها و قهرمانان فيلم اش با آثار هاليوودي دچار شعف مي شود و آن را ارجمند مي پندارد.
چرا ماجرا و مطلب بالا را پيش كشيدم؟
هفته پيش، حرف هاي جواد شمقدري معاون سينمايي و سعيد مستغاثي- منتقد و مستندساز- را در برنامه ويژه خبري شبكه دوم سيما، نديدم اما متن آن را خواندم. شمقدري گله كرده بود كه فيلم سازان ما به موضوع انقلاب نمي پردازند، بايد فيلم ساز انقلابي تربيت كرد. مستغاثي هم گفته بود چرا در جشنواره فجر كه نام انقلاب بر پيشاني دارد، فيلم هاي متعارض با آرمان ها و مفاهيم مقدس انقلاب را شاهديم؟!
واقعيت اين است: بسيارند فيلم سازاني كه اصلا شناختي از مفاهيم ارزشگرايانه ندارند؛ به هر دليلي! گروهي عناد دارند و پي شناخت نمي روند برخي در فضاي فكري خاصي سير مي كنند، برخي ساده انگارند و...!
معتقدم نبايد انتظار داشت كه فيلم سازان ياد شده، پي مفاهيم و مضامين ديني و ملي بروند، نبايد فكر كرد از قبل اين چنين هنرمنداني مي توان كار ارزشگرايانه توليد نمود. نمي توان اميد داشت يك فيلم ساز بيگانه با مفاهيم ارزشي، ناآشنا با مفهوم تعهد، هر چند كاربلد در حوزه سينما فيلمي بسازد كه فطرت الهي انسان را هدف قرار دهد، فيلمي بسازد كه برانگيختگي معنوي را سبب شود، فيلمي بسازد كه تبلور ارزش هاي مقدس ملت بزرگ ايران و يا جهان اسلام باشد، فيلمي بسازد كه در برابر تهاجم فرهنگي و ابتذال فكري هاليوود و اسلاف آن، قد راست كند، فيلمي بسازد كه حامل باورهاي ملت مان معنا شود. نه، نبايد چنين چشم داشت! منطقي باشيم. اين طيف از فيلم سازان، نه انديشه سياسي دارند، نه دانش سياسي دارند، نه دانش و باور ديني دارند، نه تاريخ ايران را مي شناسند، نه ايراني را مي شناسند.
فيلمي مثل «سوت پايان»، مثل «طهران- تهران» مثل «دموكراسي توي روز روشن»، مثل «اسب حيوان نجيبي است»، مثل «سيزده 59» و... برآيند نگاه سترون فيلم سازان يادشده است!
بنابراين؛ عقلاني و منطقي و طبيعي است كه به توليد انبوه اثر متعهدانه در حوزه سينما، در شرايط فعلي سينما، دل نسپاريم و دل خوش نشويم! اصلا چرا گله؟!
شما كاري را بايد از فردي و مجموعه اي بخواهيد و چشم داشت روا داريد كه انجام آن كار در قد و اندازه فرد و مجموعه هدفتان باشد!
آيا يك فيلم ساز فمينيست مي تواند نگاهي عادلانه و منصفانه و درست نسبت به واقعيت جامعه امروزي مان ارائه دهد؟
آيا يك فيلم ساز كه در دنياي كوچكي خود را زنداني مي بيند، مي تواند، نگاه دوربين اش را به دنياي بزرگ و بيكرانه انديشه رهسپار كند و انديشه ورزي نمايد.
آيااز يك فيلم ساز كه «دفاع مقدس» را «جنگ» تلقي مي كند و از اهداف جنگ افروزانه و اهداف و غايات متجاوز آگاهي ندارد يا دارد و سطحي است و يا دارد و از روي كينه، كتمان مي كند، مي توان توقع فيلمي چون «هور در آتش» داشت؟ توقع فيلمي متعهدانه و ارزشگرايانه داشت؟ از اين رو گله شمقدري و مستغاثي را ارج مي گذارم اما «اين گله» و توقع ايشان از سينماي فعلي را غيرطبيعي مي دانم!
بايد چاره اي ديگر كرد! انديشه كرد! نگران شد و با نگراني و سراسيمگي اما با تدبير، قدم برداشت. بايد در مسير تربيت سينماگر ارزشگرا و متعهد و انقلابي قدم برداشت!
يك بار نوشتم كه سال گذشته اولين دوره جشنواره فيلم عمار برگزار شد. اين جشنواره مردمي كه برگزاري دومين دوره آن در پيش روست، درباره حوادث تلخ و فتنه پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري بود.
شركت كنندگان و به عبارتي دقيق تر، فيلم سازان غيرحرفه اي اما متعهد شركت كننده در جشنواره، استعدادهاي خود را در پيش رو كارگزاران سينمايي قرار دادند. دست كم سه- چهار نوجوان و جوان، نشان دادند كه در صورت هدايت و حمايت، مي توانند تبديل به فيلم سازان حرفه اي شوند.
مي خواهم بگويم برگزاري جشنواره ها و به ويژه جشنواره اي چون عمار، فرصت خوبي است براي رسيدن به هدفي كه شمقدري و امثال ايشان، دغدغه آن را دارند؛ يعني همانا تربيت فيلم ساز متعهد!با دستورالعمل و با سفارش و صرف بودجه هاي كلان به پاي فيلمسازي كه بيگانه با تعهد و مفاهيم ارزشگرايانه است، هيچ اثر خوبي و هيچ اتفاق مطلوبي بوجود نمي آيد.مگر روز واقعه، باشو غريبه كوچك و... سفارشي نيستند؟ با حمايت كلان دولتي ساخته نشدند؟ آيا آثاري قابل اعتنا هستند؟ مسلما خير! با گله گذاري صرف هم اتفاقي نمي افتد؛ با آرزو كردن نيز!تربيت فيلم ساز متعهد و انقلابي، هنوز تبديل به استراتژي دستگاه فرهنگي كشور نشده است. اغلب هنرمندان متعهدي كه پا به ميدان هنر و فرهنگ گذاشته اند، وابسته به همت خود بوده اند. نهادي به شيوه اي برنامه ريزي شده آنها را شناسايي نكرده است! به شيوه اي علمي و مشخص آنها را تربيت نكرده است!اين اشكال بزرگ ماست. در عوض، دشمنان ما، خوب مي دانند چگونه بايد هنرمند مطلوب خود را شناسايي و تربيت كنند تا در مسير باطل، به شكلي كارآمد و تاثيرگذار دست به خلاقيت بزند.در كشورمان استعدادهاي متعهد فراوان است! اميدوارانه و با جديت، آنها را ببينيم!

 



به بهانه فيلم «سعادت آباد» سياه نمايي خانواده و جامعه ايراني

سعيد مستغاثي
ساخت فيلم هايي كه مروج روابط بي بند و باري و زندگي لاابالي و نافي اخلاق و رفتار ايراني و اسلامي هستند ، تقريبا از اواسط دهه 70 و خصوصا پس از دوم خرداد 1376 باب شد كه بعدا به نام فيلم هاي دختر و پسري ناميده شدند و در آنها مي شد انواع و اقسام روابط عاشقانه مثلثي و مربعي و ذوزنقه اي و ضربدري را پيدا كرد. مي توان براساس آمار و اسناد ادعا كرد كه از سال 1376 به بعد و همراه به اصطلاح بازشدن جو فرهنگي -هنري جامعه و شكسته شدن بسياري از خطوط قرمز سالهاي قبل ، به جاي شكوفا شدن سينما خصوصا در حيطه سوژه ها و مسائل مختلف ، سينماي ايران دچار پس رفتي شد كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان و منتقدان اين سينما ، پديده مبتذل و مذموم «فيلمفارسي» را به طور رسمي به عرصه سينماي ايران بازگرداند.
اينكه كرامت خانواده را بوسيله جنگ و جدال هاي ديرين رقباي عشقي يا روابط نامشروع تحت عنوان فريبنده آزادي همراه انواع و اقسام بي بند و باري و يا عشق هاي مثلثي و ضربدري زير علامت سوال بردند، اينكه بنيان خانواده را اغلب به دليل عشق هاي به اصطلاح غير افلاطوني، لرزان و متزلزل نشان دادند ، اينكه هرگونه تعهدات اخلاقي را در روابط اجتماعي كان لم يكن اعلام كردند و اينكه ...
فيلم هايي مثل «علف هاي هرز» ، «شوكران» ،«مردباراني » ، « عشق + 2 » ، «سياوش» ، «تيك» ، «شام آخر» ، «نگين» ، «خانه اي روي آب» ، «دنيا» ، «عروس خوش قدم» «واكنش پنجم» ، «خاكستري» ، «زندان زنان» «همكلاس» ، «عروسي مهتاب» ، «آب و آتش» «مارال» و...از جمله آثاري بودند كه به سبك و سياق آنچه گفته شد ، در ساخت فضاي ابتذال آن دوران سينماي ايران موثر واقع شدند.
نكته جالب اينكه در سال 76 و پس از پايان جشنواره فيلم فجر شانزدهم در حالي كه مرحوم سيف الله داد(معاونت وقت سينمايي) ، اصحاب رسانه را در سالن اجتماعات ساختمان سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي جمع كرده بود ، به آنها صريحا گفت كه بر جشنواره فجر آن سال ، ابتذال سايه افكنده بود و سپس همه را دعوت كرد تا با تشريك مساعي ، به مقابله با ابتذال يادشده برخيزند. متاسفانه بعد از آن هم، برخي فيلمسازان با سوء استفاده از فضاي ايجاد شده كه شكستن هر خط قرمزي را نوعي فضيلت مي نماياند ، هر چه بيشتر در گرداب فيلمفارسي و ابتذال فرو رفتند و اين غرق شدن تا آنجا پيش رفت كه 3 سال بعد در مراسم اختتاميه جشن خانه سينما ، مجيد مجيدي (دبير جشن) صراحتا از صداي پاي ابتذال سخن گفت . مجيدي 8 سال پس از آن نيز در اوايل دي ماه 1387 طي سخنراني در سمينار «نقد سينماي اجتماعي و سينماي ديني» در دانشگاه علامه طباطبايي ، كليت سينماي ايران طي دوران موسوم به اصلاحات را مبتذل خواند و گفت :
«...يكي از گله هاي من به آقاي خاتمي هم همين مساله بود، چرا كه علي رغم علاقه اي كه به شخصيت ايشان دارم، بايد بگويم كه در دوره ايشان علي رغم فضاي آزادي كه وجود داشت، چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشد.»
بنيامين نتانياهو نخست وزير فعلي رژيم صهيونيستي در سالگرد 11 سپتامبر و حادثه انهدام برج هاي دو قلوي نيويورك در جمع اعضاي يكي از تينك تنك هاي آمريكايي موسوم به «كميته اصلاح دولتي» سخنراني مهمي داشت كه در آن به نوعي استراتژي آتي ايالات متحده را تعيين مي كرد ، آن هم در شرايطي كه در هيچ مقام و منصب سياسي و يا نظامي نبود و تنها به عنوان يك استراتژيست اسرائيلي در آن جمع حضور داشت.
تيتر خبر آن سخنراني كه در تاريخ 12 سپتامبر 2002 توسط خبرگزاري يونايتدپرس مخابره شد اين بود:
«نتانياهو : ايالات متحده بايد با تلويزيون به ايران حمله كند!»
و در ادامه آمده بود : «...نخست وزير سابق اسرائيل [كه در آن زمان هنوز مجدداً
نخست وزير نشده بود] از آمريكا خواست تا تغيير رژيم را در دو كشور عراق و ايران پي بگيرد و اين كار را در عراق با حمله نظامي و در ايران با پخش برنامه هاي تلويزيوني ماهواره اي با محتواي هرزگي انجام دهد.
وي گفت: جريان فرهنگ عاميانه غربي به داخل ايران، مي تواند منجر به براندازي جمهوري اسلامي شود.
بنيامين نتانياهو با اشاره به وجود هزاران ديش ماهواره در ايران، به «كميته اصلاح دولتي» [يك تينك تنك دولتي در آمريكا] گفت كه آمريكا مي تواند با پخش سريال هاي شبكه فاكس كه افراد زيباروي جوان را در وضعيت هاي متنوعي از برهنگي نشان مي دهند كه زندگي هاي فريبنده و مادي گرايانه دارند و رابطه هاي بي قيد جنسي برقرار مي كنند، يك انقلاب را عليه حكومت اين كشور برانگيزد...»(متن كامل اين سخنراني هنوز در اينترنت و وب سايت خبرگزاري يونايتد پرس قابل جست وجو است)
آمريكا حدود 6 ماه پس از اين رهنمود و راهكار صهيونيستي يعني در اواسط ماه مارس 2003 به عراق حمله نظامي كرد و از همان زمان ، طرح تاسيس شبكه هاي ويژه فيلم و سريال و شو و موسيقي را در دستور كار خود قرار داد كه امثال MBC فارسي ، فارسي وان تا شبكه «من و تو» از آن جمله هستند. قابل ذكر اينكه شبكه هايي همچون فارسي وان از جمله حلقات فاكس به شمار آمده كه نتانياهو سريال هاي آن را موجب فريب خانواده هاي ايراني دانسته بود!!
در واقع ره آورد سريال ها و فيلم هاي به ظاهر ملودرام و يا برنامه هاي سرگرمي اين شبكه ها براي خانواده مسلمان ايراني ، چيزي جز تبليغ و القاي نوعي سبك زندگي و رفتاري بي بندوبارانه ، لاابالي گرايانه، سبكسرانه و فارغ از اخلاق و منش اسلامي و ايراني نبوده و در يك كلام همه هّم و غمّشان را حقنه كردن نوعي سبك زندگي غرب زده ( با همه نابهنجاري هاي ارتباطي و رفتاري آن ) تشكيل داده و مي دهد.
نگاهي اجمالي به انواع و اقسام فيلم ها و سريال ها و حتي برنامه هاي ظاهرا سرگرم كننده اين شبكه ها نشان مي دهد كه در قريب به اتفاق آنها، اين موارد به چشم مي خورد :
روابط غير اخلاقي و نامشروع بين دختران و پسران و زنان و مردان نامحرم ( كه در فرهنگ ايراني و اسلامي به شدت برحرمت آن تاكيد شده ) ، نمايش لباس ها و پوشش هاي نامناسب و در واقع عرضه بي پرواي فرهنگ برهنگي ، تبليغ انواع و اقسام مسكرات و شرب خمر حتي در مهماني هاي ساده خانوادگي ، عقب مانده نشان دادن روابط و زندگي سنتي كه برپايه اخلاق و رفتارهاي مذهبي شكل مي گيرد ، مخدوش كردن تمامي حرمت ها و حريم هاي انساني ، تبليغ تجمل گرايي و زندگي هاي اشرافي به عنوان ايده آل و آرزوهاي بشري و ... و بالاخره جلوه دادن روابط و ضوابط ديني به عنوان قوانين و قواعد ارتجاعي و واپس گرا ( كه مجموع اين موارد همان به اجرا درآمدن رهنمودهاي بنيامين نتانياهو به حساب مي آيد) در واقع موتيف هاي تكرار شونده اي هستند كه در زمينه و پس زمينه و متن و حاشيه هر فيلم و سريال و شو و برنامه نمايشي آنها رويت مي شود.
اما به هرحال تكليف مخاطبين ايراني با اين شبكه ها و فيلم و سريال هايشان روشن است ، چراكه حتي خودباخته ترين افراد در قشر به اصطلاح روشنفكر هم آن را از جانب يك كشور يا نهاد و يا نيروي بيگانه و اجنبي دانسته و خط و مرزهاي خود را با آن حفظ مي كنند ، از همين روست كه برخي از اين شبكه ها سعي كردند با به اصطلاح ايرانيزه كردن بخشي از برنامه هايشان ، همذات پنداري بيشتر مخاطب ايراني را برانگيزانند. چرا كه به لحاظ رواني و روحي ، حضور كاراكتر و فرد ايراني در اين گونه برنامه ها ، مي تواند تا حدودي آن فاصله گذاري ياد شده را لااقل در همان قشر به ظاهر روشنفكر زائل نمايد.
اما متاسفانه افراط در مطرح نمودن برخي شبكه ها و سريال هاي ياد شده در بعضي نشريات ( البته با نيت نقد و تحليل) و همچنين ارائه برخي آمارهاي غلط از مخاطبين اين شبكه ها كه در كمال تاسف بعضا از سوي مراكز رسمي ارائه گرديد ، باعث شناخته شدن و رواج بيشتر اين كانال هاي مفسده آميز شد و در بخشي از بدنه رسانه اي و سينمايي كشور اين گونه القاء شد كه گويا گروه كثيري از مردم به اين قسم برنامه ها و سريال ها و شبكه ها علاقه مند هستند! ( از همان نوع تحليل هاي غير واقعي نهادهاي استراتژيست غرب كه كليت مردم ايران را برپايه اطلاعاتشان از اقليت محدود
شبه روشنفكر و به اصطلاح متجدد ارزيابي
مي كنند و از همين رو و پس از گذشت سالها هنوز شناخت درست و واقعي از ملت مسلمان ايران به دست نياورده اند!!)
يعني در واقع عناصر رسانه اي همان قشر اقليت شبه روشنفكر ( كه همواره گوش جان به القائات رسانه هاي معلوم الحال آن سوي آب بسته اند ) براساس همين تصور و توهم ، فكر كردند كه اگر به سبك و سياق برنامه و سريال هاي شبكه هاي مزبور ، فيلم بسازند ، مخاطبان بيشتري را به خود جلب كرده و البته احيانا بعضي از شيفته ترين شان هم خواستند كه براي زدودن فرهنگ ارتجاعي و سنتي اين مردم ! و رواج روابط مترقيانه و زندگي متجدد غربي !! قدمي بردارند!!!
برهمين اساس روند ابتذال گرايي كه طي سالهاي پس از به اصطلاح دوران اصلاحات ، بعضا با وقفه هاي كوتاهي مواجه گرديده بود ، مجددا در يكي دو سال اخير اوج گرفته و به روندي سيستماتيك بدل شده است. چراكه متاسفانه ايجاد برخي خطوط ضد ارزشي به گونه اي جريان وار در دسته اي از آثار توليدي ( كه كم هم نيستند) مشاهده مي شود. به نظر مي آيد ساده انگاري و كج فهمي و عدم درك درست از مخاطب ايراني باعث شد تا برخي از همين فيلمسازان در سايه تسامح و تساهل بعضي مديران سينمايي ، همان شبكه هاي مذموم ياد شده را نصب العين خود قرار داده و خواسته يا ناخواسته به كپي كردن سريال ها و فيلم هايشان بپردازند و با ايرانيزه نمودن آن، كاري را انجام دهند كه برنامه سازان و سريال پردازان آن سوي آب با صرف هزينه هاي هنگفت در صدد انجامش بوده و هستند.
مصداق اين مدعا را در جشنواره بيست و نهم فيلم فجر بعينه مي شد رويت كرد كه اينك همان فيلم ها به ترتيب بر اكران عمومي سينماهاي اين مملكت نقش مي بندند و فيلم «سعادت آباد » يكي از همان نمونه هاست. فيلمي كه با قصه اي از مثلث هاي عشقي و ارتباطات نامشروع و نمايش شرب خمر و روابط نابهنجار 3 زوج ، در واقع ترجماني وطني از همان سريال هاي معروفه شبكه هاي ذكر شده را در برابر چشمان مخاطب ايراني قرار مي دهد و البته توجيه آن هم بارها و بارها تكرار شده كه :
« ما مي خواهيم مخاطب ايراني را از آن شبكه هاي بيگانه جدا كرده و خودمان همان خوراكي را كه در آن كانال ها مي جويد ، در اختيارش بگذاريم. يا همان خوراك هاي هنري را با فضايي استريليزه به خوردشان مي دهيم!!»
اين توجيه هم كه فضاي نابهنجار طبقه متوسط مرفه يا متجدد و يا روشنفكر را در اين فيلم به نمايش گذارده ايم نيز عذر بدتر از گناه است كه هم توهيني به طبقه مذكور تلقي شده و هم به دليل آنكه تصويري مثبت از هيچ خانواده ايراني در فيلم فوق ديده نمي شود، به آساني و با تحليلي ساده مي توان آن را به كل جامعه تسري داد! تصويري سياه از خانواده و جامعه ايراني كه به شدت هويت مردم اين مرز و بوم را خدشه دار مي سازد.
اما همه ماجراي جشنواره 29 فجر و اكران امسال به فيلم «سعادت آباد» ختم نمي شود و اين قصه سر دراز دارد كه تنها بخشي از آن را به اجمال مرور مي نماييم. اين در حالي است كه پيش از برگزاري جشنواره ياد شده معاونت محترم سينمايي با قطعيت ، به خانواده هاي ايراني اطمينان داده بود كه از جهت سالم بودن فضاي سينما با خيال راحت به تماشاي آثار جشنواره فيلم فجر بروند. گويا متاسفانه ايشان اغلب اين فيلم ها را مشاهده نكرده و يا به نظر و توصيه مشاوران بسنده نموده بودند، چراكه حداقل بسياري از آثار ايراني به نمايش درآمده در جشنواره مذكور ، فضاي سالمي براي خانواده هاي مسلمان ايراني به همراه نداشتند و در اين دسته فيلم ها به شدت روابط غيراخلاقي و نامشروع مابين زن و مرد و دختر و پسر و همچنين كاربرد كلام و عبارات مبتذل و مستهجن جنسي(كه زبان از بازگويي بعضي آنها شرم دارد) جاري بود!
از جمله مصاديق مورد بحث ما مي توان به موارد زير اشاره كرد :
-ارتباط عشقي و غير شرعي دختري با يك مرد ميانسال از يك سو و جواني احساساتي از سوي ديگر كه منجر به خلوت ايشان با نامحرم در منزل شخصي نامبرده مي شود در فيلم «پرتقال خوني» .
-عادي جلوه دادن روابط غير اخلاقي و خلوت با نامحرم و رواج اباحه گري در فيلم «يكي از ما دو نفر»، اينكه برخلاف دستورات ديني مي توان با يك مرد نامحرم روابط نزديك و خصوصي و آزاد داشت و به اصطلاح آلوده هم نشد!! ( زير علامت سوال بردن محرمات دين )
-ارتباط نامشروع يك راننده آژانس با دو زن از مشتريانش ( كه يكي از آنها گويا رابطه اي مشروع يا نامشروع با مرد ديگري دارد) در فيلم «چيزهايي هست كه نمي داني» ،
-رابطه نامشروع مالك يك آموزشگاه هنري با منشي خود و خلوت كردن با وي در محيط آموزشگاه، در حالي كه همسر معتادش به اعتراض آمده و سپس همراه شدن با جماعتي مست و سرخوش و خياباني همراه يك پليس قلابي براي سركيسه كردن مردم در فيلم «اسب حيوان نجيبي است» كه سرشار از شوخي ها و ديالوگ هاي مستهجن جنسي بوده و فضايي از فساد و فحشاء را در شكلي مثبت به نمايش مي گذارد .
-نمايش فضايي بي بند و بار همراه شوخي هاي مبتذل و جنسي در فيلم «ورود آقايان ممنوع» همراه با استهزاء برخي محدوديت هاي شرعي و عرفي ، فضايي كه چند سالي است در محصولات كمپاني ديزني با رويكرد نمايش روابط بي بندبارانه و
لاابالي گرايانه در مدارس ، غالب شده است.
-نمايش فساد و فحشاء دختران و پسران فراري و پااندازي هاي نامشروع و طرح نوعي از تعليم و تربيت مغاير با آموزش و پرورش سنتي و اسلامي در فيلم «مرهم» كه اگرچه در انتها نشان مي دهد سر دختر فراري به سنگ مي خورد ولي نزد خانواده اش برنگشته بلكه به مادربزرگي پناه مي آورد كه علاوه بر اعمال نوعي روش تربيتي ليبرالي، خود نيز از يك زندگي سنتي به مصالحه با دوست طاغوتي اش(به گفته خود او) روي مي آورد.
-عشقي كه از درون يك سري اعمال و رفتارهاي ساختارشكنانه اجتماعي سربرمي آورد در فيلم «آفريقا» .
-روابط غيراخلاقي در يك داستان
شبه رابين هودي با پاياني سياه و تلخ در فيلم «ندارها» .
-شبيه اين نوع رابطه غيراخلاقي و ساختارشكنانه اجتماعي همراه با روابط نامشروع پنهاني ديگر در فيلم «شش نفر زير باران» .
-روابط نامشروع دختري با پولداري عياش در فيلم «آقا يوسف» -كه بدون اطلاع پدرش با وي خلوت دارد - برهم زدن سنت هاي اسلامي و شرعي خواستگاري و ازدواج در فيلم «گزارش يك جشن» و اختلاط غير مشروع دختران و پسران جوان به بهانه آشنايي .
-شوخي هاي زشت زن هاي يك خانواده سنتي در فيلم «يه حبه قند» كه افت اخلاقي را به خانواده هاي سنتي ايراني نيز مي كشاند و ...
...و اينها تنها بخشي از فضاي اباحه گري اين دسته از فيلم هاي نمايش داده شده در جشنواره بيست و نهم ( يعني توليدات سال 1389 و اكران سال 1390 سينماي ايران ) بود بدان گونه كه برخي به طنز و مطايبه مي گفتند ، ديگر نيازي به شبكه فارسي وان نيست و گردانندگان آن شبكه مبتذل مي توانند نمونه هاي ايراني سريالهاي كلمبيايي و كره اي خود را در سينماي ايران پيدا نمايند!!

 



عباسيان: جشنواره فيلم هاي ويدئويي اوائل سال 91 برپا مي شود

مديرعامل مؤسسه رسانه هاي تصويري از برپايي نخستين جشنواره مستقل فيلم هاي ويدئويي در اوائل سال91 خبر داد.
«محمدرضا عباسيان» در گفت وگو با فارس، با توجه به اظهارات «محمد خزاعي» دبير جشنواره سي ام فيلم فجر و حذف بخش ويدئو از جشنواره به دليل برپايي جشنواره فيلم هاي ويدئويي اظهار داشت: به دليل حجم عمده توليدات ويدئويي در سال هاي اخير و لزوم ارتقاي كيفي آثار با ايجاد ميداني مستقل براي رقابت و داوري، از سال گذشته براي برپايي جشنواره مستقل فيلم هاي ويدئويي برنامه داشتيم كه سال گذشته به دليل اين كه جشنواره فيلم فجر با بخش رقابتي ويدئو برپا شد، امكان برپايي جشنواره به وجود نيامد. امسال نيز براي برپايي اين جشنواره برنامه ريزي كرديم كه با حذف بخش ويدئو از جشنواره فيلم فجر با توجه به سياستگذاري معاونت سينمايي، به نظر مي رسد بتوانيم اوائل سال 91 اين جشنواره را برگزار كنيم.
وي ادامه داد: فيلم هاي ويدئويي به صورت جدي نيازمند جشنواره اي مجزا و توجه ويژه هستند. بارها طرح مستقل شدن اين بخش را در زمان هاي مختلف نوشته ام و ارايه داده ام. فيلم هاي ويدئويي مخاطب بالايي دارد و نياز به جايگاه بالاتر و مستحكم تري براي اين فيلم ها وجود دارد.
عباسيان با توجه به استقلال بخش ويدئو از جشنواره فيلم فجر گفت: با مستقل شدن اين بخش نگاه ها به اين بخش تخصصي تر و به تفكيك صورت خواهد گرفت و ارزش هاي هنري كارهاي ويدئويي مورد ارزيابي بيشتري قرار مي گيرند و در ارتقاء سطح كيفي آثار مؤثر است. پيش تر نيز گفته بودم كه در جشنواره فيلم فجر مخاطب تمايلي به ديدن آثار ويدئويي ندارد و آثار كمتر مورد استقبال و توجه قرار مي گيرد و زحمت عزيزان به خوبي ديده نمي شود.
وي افزود: تمامي فيلم هاي كوتاه، نيمه بلند و بلند داستاني كه در فرمت ويدئو ساخته شده اند، مي توانند در اين جشنواره شركت كنند و به زودي مقررات مربوط به اين جشنواره اعلام خواهد شد.

 



به دليل تقارن جشنواره بسيج با دهه اول محرم؛ برگزاري جشنواره فيلم كوتاه بسيج به تعويق افتاد

به دليل تقارن جشنواره فيلم كوتاه بسيج با دهه اول محرم و عزاداري ها، برگزاري جشنواره فيلم كوتاه بسيج به تعويق افتاد.
جمال شورجه دبير جشنواره فيلم كوتاه بسيج با ارسال نامه اي به خبرگزاري ها از تعويق جشنواره بسيج خبر دارد. متن نامه به شرح ذيل است:
در خصوص جشنواره فيلم كوتاه بسيج كه حقير به عنوان دبير آن انتخاب شده بودم، مقرر شد. با توجه به متقارن شدن اين جشنواره با دهه اول محرم عزاداري هاي مردم شريف ايران اسلامي كه قرار بود از 7 تا 11 آذرماه در زيبا كنار انزلي برگزار شود، به بعد از ماه محرم و صفر كه تاريخ دقيق آن اعلام خواهد شد موكول گرديد. لازم به توضيح و يادآوري است كه در اين جشنواره قرار است مسابقه منتخبين فيلم هاي ارسالي در چهار رشته فيلم هاي داستاني كوتاه، مستند ، انيميشن و نماهنگ كه از مراكز استان ها ارسال شده بود برگزار گردد.

 



سريال نوجوان شهيد «مرحمت بالازاده» براي پخش در ايام نوروز آماده مي شود

مدير فرهنگي سازمان حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس بسيج و سپاه با اشاره به توليد سريال زندگي شهيد نوجوان «مرحمت بالازاده» بيان داشت: در تلاش هستيم اين سريال براي پخش از سيما در ايام نوروز آماده شود.
احدآقامحمدي مدير فرهنگي سازمان حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس بسيج و سپاه در گفت وگو با توانا، در خصوص جديدترين فعاليت هاي فرهنگي اين سازمان اظهار داشت: واحد فرهنگي سازمان حفظ ارزش هاي دفاع مقدس بسيج و سپاه با فعاليت در زمينه هاي فيلمسازي، توليد سريال، تله فيلم و مستند با موضوع دفاع مقدس در تلاش است تا فعاليت هاي فرهنگي خود را گسترش دهد. وي با اشاره به ساخت سريال شهيد نوجوان «مرحمت بالازاده» تصريح كرد: اين سريال با پيشرفت 50 درصدي خود در 13 قسمت به كارگرداني آقاي«»پاك نهاد» در اردبيل در حال توليد است كه گروه براي ادامه بخش جنگي آن به شهرك دفاع مقدس تهران حضور خواهد يافت. آقامحمدي با بيان اينكه تلاش مي شود سريال زندگي اين شهيد نوجوان براي پخش از سيما در ايام نوروز آماده شود، يادآور شد: مطالعه بيش از 10 فيلمنامه با موضوع دفاع مقدس، سريال جنگ هاي نامنظم و «بانواي كاروان» از ديگر برنامه هاي واحد فرهنگي سازمان حفظ ارزش هاي دفاع مقدس بسيج و سپاه است كه مراحل مطالعه و اجرايي خود را مي گذرانند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14