(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 8  آذر 1390- شماره 20085

حمايت علماي شيعه از سركوب بابيان
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
استبداد مشكل دنياي امروز

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




حمايت علماي شيعه از سركوب بابيان

علماي اصولي شيعه و از آن جمله مرحوم شيخ محمد تقي بن محمد باقر (آقا نجفي) اصفهاني با گروه باغيه ي بابيّه (و ازليّه و بهائيّه) بر محور واقعيات ذيل، درگيري فكري (قلمي-لساني) و عملي داشتند:
1- نخستين بابيان و ازليان و بهائيان و شخص علي محمد شيرازي و يحيي نوري و حسينعلي نوري، اگر هندوزاده و يهودي زاده و مسيحي زاده و زرتشتي زاده نبودند (و مسلمان زاده بودند) مرتدّ ملّي محسوب مي شدند كه توبه ي ايشان پذيرفته نبود و مهدور الدم و واجب القتل بودند، شبيه حكمي كه حضرت امام خميني (قدّس سرّه الشّريف) عليه سلمان رشدي مؤلف مرتدّ كتاب آيات شيطاني صادر فرمودند. آقا نجفي هم در نامه اي به مرحوم آيه الله ميرزا حسن آشتياني (از زعماي انقلابي تهران) نوشته است:«در قلعه س ن س ن كه نزديك به ولايت قم است، محمّد بيك نامي است بر حسب شياع (شهرت) قطعي، ارتداد و كفر او ثابت شده از فرقه ي ملعونه ي بابيّه است، مستدعي است حكمي مخصوصاً در رفع و قتل او صادر شود و مفسده ي كليّه رفع شود.»379 پيداست كه آقا نجفي، حسينعلي نوري را يكي از بدترين مرتدين مي شمرد كه همين لوح ابن الذئب نيز ارتدادش را اثبات مي نمود. پس وجوب قتل او در نزد آقا نجفي بسيار بديهي بود.
2- كفّاري كه علناً به ترويج مكتب باطل خويش و مبارزه با تعاليم عاليه ي اسلام (ضروريات قرآني اعم از عقايد و احكام شرعي) بپردازند، هم بايد مورد ستيز و مقابله ي علني و شديد علماي شيعه قرار گيرند و چون بابي ها و بعداً ازلي ها و بهائي ها به تبليغات علني كفر خويش و اخلال گري در نظام فكري-اجتماعي مسلمين مي پرداختند، به نظر علمايي چون آقا نجفي مستحق مجازات بودند. در صدر همان نامه ي ايشان به ميرزاي آشتياني آمده است:«در اين اوان (حدود1307ه .ق) جمعي از فرقه ي ملعونه ي بابيّه، عليهم آلاف اللّعنه، در قصبه ي اردستان كه زير سر اصفهان است طغيان نموده علانيه ً مشغول اخلال و اعلان كلمه ي كفر هستند. كتب بابيّه را علانيه (آشكارا) مي خوانند. به طوري شدّت كرده اند كه بسياري از سادات و مسلمانان آن حدود از بابيّه تقيّه مي نمايند. چند روز است جمع كثيري از سادات و مؤمنين آن حدود به اصفهان آمده از شدائد كفر بابيّه تشكّي دارند...مفاسد بابيّه اسباب خرابي ملّت و مملكت است. مي دانيد اين فرقه ي خبيثه، دشمنان حضرت صاحب الامر-صلوات الله عليه- هستند و كمال عداوت را با دولت اسلاميّه دارند. خداوند عزّ اسمه كلمه ي سركار عالي را در اسلام مسموع قرار داده مستدعي هستم كه حكمي از اولياي دولت صادر شود كه بعضي از رؤساي بابيّه ي قصبه ي اردستان...مطابق حكم شرع مطاع بعد از ثبوت در محضر علماي اصفهان سياست شوند كه آتش فتنه خاموش شود و مسلمانان آن حدود از شدائد كفر، آسوده شوند...»380
3- تبليغ علني كفر در يك جامعه ي ديني، كم كم باعث دو قطبي شدن جامعه و ايجاد فتنه هاي امنيتي-نظامي و فروپاشي وفاق و وحدت اجتماعي و فضا سازي براي دخالت كفار بيگانه و تضعيف دولت مسلمان مي شود. دولت اسلامي امام علي عليه السلام اين گونه از پا درآمد و معاويه بر مسلمانان مسلّط شد. لذا علماي شيعه از جنگ و سركوب گري عليه بابيّه حمايت مي كردند. آقا نجفي در همان نامه به ميرزاي آشتياني مي نويسد:«البته حكايت فاسد اين فرقه در ساير نواحي مثلاً زنجان و بشرويه و غيره در تواريخ به منظر شريف رسيده كه چند شهر مثل زنجان و غيره از مفاسد بابيه خراب شده. هر گاه گاهي يك نفر دو نفر از رؤساي بابيه مقتول شوند، آتش فتنه ي آن ها خاموش مي شود. و هرگاه مسامحه شود، بسا هست از مفسده ي بابيّه عن قريب اردستان هم مثل زنجان خراب مي شود.»381
براي روشن تر شدن موضوع، آنچه از مواضع فكري-ذوقي و رفتارهاي بابيّه و ازليّه و بهائيّه كه مرحوم آقا نجفي و علماي شيعه با آن آشنا و درگير بودند، ذيلاً مورد بررسي قرار مي گيرد:
الف) شرك فرقه هاي ضاله ي مذكور و رؤسايشان (عقايد انحرافي ضد توحيد و نبوت و امامت شيعي):
بر اساس آيات فراواني از قرآن كريم، »شرك« اختصاص به اين كه ذات اقدس الهي را غير بسيط (مركب از اجزاء) يا داراي شريك و ض دّو ن دّ بدانند، ندارد. بلكه به طور كلّي او خالق همه چيز و ربّ همه و صاحب اختيار همه چيز و بر همه چيز عليم و خبير و لطيف و قدير است. لذا هر عقيده و ارزش اخلاقي و قانوني كه بدون »اذن« (اجازه ي) او اختيار شود، به مثابه ي افتراء (دروغ زني) بر خدا و نوعي شرك است. يعني ملاك جدا كننده ي شرك از توحيد، »اذن خدا« است.382عقيده ي شفاعت به اذن خدا، عين توحيد است و به غير اذن خدا، عين شرك است. زيارت به اذن خدا، توحيد است و به غير اذن او، شرك. قانون گذاري عرفي متداول در كشورهاي جهان، عين شرك است و شريعت محوري، عين توحيد. عقيده سازي در خارج از تعاليم قرآني و حتي ترويج ارزش ها در خارج از چارچوب اسلام (كه حسينعلي نوري در نامه به آقا نجفي خيلي بر آن تأكيد كرده) نيز عين شرك است.
لذا شرك وي و سلف نا صالحش علي محمد شيرازي و برادرش يحيي و امثال و اتباع ايشان زمينه هاي مختلفي دارد، از جمله: احكام خود ساخته ي باب و بهاء به منزله ي شريك دانستن خودشان براي خدا و يكي از زشت ترين شرك هاست؛ توصيه هاي اخلاقي خارج از حوزه ي تعاليم مقدس اسلام نيز خود محوري و شرك است؛ نا مقدس كردن اماكن و زمان ها و اشخاص و كتب و اشياء اسلامي و مقدس جلوه دادن خود و كتب و كلمات و زمان ها و امكنه و اتباع خود نيز عين شرك و برخاسته از سكولاريسم و الحاد قرن نوزدهم است؛ و بالاخره بارزترين اقسام شرك، نوع خدا شناسي آن هاست كه معمولاً بين دو نوع عقيده در نوسان است: تجسّد خدا يا حلول مسيحي مآبانه و اتحاد هندو-بودائي مآبانه (وحدت وجود يا همه خدائي!) در لواي چنين اعتقادي و انكار معاد به معناي قرآني آن (آخرت) و اعتقاد به آموزه ي اسماعيلي قيامت، توحيد قرآني (نفي تشبيه و نفي تعطيل و اعتقاد به بين آن دو) و عدل الهي و امر بين الامرين (نه جبر و نه تفويض) و نيز اصول نبوت و امامت (با توجه به نحوه ي تقرير ايشان كه پيامبران و ائمه ي اطهار عليهم السلام را ظهور پي در پي ذات مقدس خدا تلقي مي كردند) را انكار نموده و به الحاد و شرك گرويده اند.
به اعتبار اين كه بهائيان قائل به خدا و تقدس برخي از كتب و اشخاص و امكنه و ازمنه اند، مي توان بهائيت را هم «دين» خواند. زيرا خداي متعال در سوره ي كافرون به پيامبر اعظم خود دستور فرموده كه به مشركان بفرمايد: «دين شما براي خودتان و دين من هم براي خودم باشد.» و در اين سوره، دين را نوعي از عبادت(و به تعبيري عبوديّت) چه مشركانه و چه موحّدانه معرفي فرموده است. همان طور كه در آيات ديگري قبايل و گروه هاي ديني و غير ديني را »حزب« دانسته و همه ي آن ها را در دو دسته ي »حزب الله« و »حزب الشيطان« تقسيم نموده است. حسينعلي نوري دراقدامي مضحك اتباع مشرك ونجس خودرا حزب الله خوانده است! درحالي كه آنها غيراز مخلوق ومرزوق بودن، نسبتي با خداي متعال ندارند.
در آيات شريفه ي84 تا89 مؤمنون تصريح مي فرمايد كه اگر از مشركان بپرسيد كه زمين و آنچه كه در آن است از آن كيست؟ يا اين كه چه كسي پروردگار آسمان هاي هفت گانه و ربّ عرش عظيم است؟ يا اين كه ملكوت هرچيزي در دست كيست كه پناه مي دهد و پناه داده نمي شود (يعني پناهنده نمي شود)؟، همانا خواهند گفت كه الله! همچنين در آيه ي 61و63 عنكبوت مي فرمايد كه اگر از آن ها بپرسي كه چه كسي آسمان ها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را تسخير فرموده... و اگر از آن ها بپرسي كه چه كسي از آسمان آبي نازل فرمود كه به وسيله ي آن زمين را پس از مرگش زنده نمود؟، هرآينه خواهند گفت: الله! موارد ديگري شبيه اين هم در قرآن كريم آمده است كه نشان مي دهد مشركان معتقد به هم «الله» و هم خدايان واسطه اي بوده اند نه منكر الله و صرفاً معتقد به بت ها!
امروزه نيز دين شناساني چون ميرچاالياده ضمن بررسي گسترده ي اديان توحيدي و غير توحيدي ابتدايي و پيشرفته، به همين رسيده اند كه همه ي آن ها به نوعي »خداي بزرگ« (يا بزرگ ترين خدا) قائلند و آن را نفي نمي كنند، چه يگانه پرست باشند و چه مشرك و بت پرست! البته نام او در ميان اقوام و در اديان مختلف، متفاوت است.
مقام الهي (با هر تعبيري) كه در يهوديّت به عزير(ع) و در مسيحيّت به عيسي بن مريم(ع) و در تصوّف به جنيد و بايزيد و حلّاج و در بهائيّت به باب و بهاء و عبدالبهاء نسبت داده مي شود(به صورت هاي حلول، تجسّد، تشبيه، ابن الله بودن، مظهر الله بودن و...) همگي مشركانه است و به استناد موارد فراوان از آيات قرآن حكيم مي توان بهائيان را مشرك دانست و بي ترديد آن ها اهل كتاب هم نيستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
379 . موسي نجفي، حكم نافذ آقا نجفي، ص168به نقل از: ابراهيم صفائي، نامه هاي تاريخي، تهران، سخن، 1348. ظاهراً علت اين كه ايشان رأساً حكم قتل او را نداد، اين بود كه حكم ميرزاي آشتياني در قم نافذ تر بود تا حكم آقا نجفي اصفهاني.
380 . همان، ص ص168-167.
381 . همان، ص167. بر اين اساس، مرحوم آقا نجفي معتقد بود كه علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. بايد با سركوب گري رؤساي فرق ضالّه و جلوگيري از تبليغ كفر، زمينه ي فكري، رواني و اجتماعي شكل گيري فتنه را از بين برده و ريشه ي آن را سوزاند تا بعداً نياز به جنگ هاي شهري با تلفات فراوان پيدا نشود. نوري در لوحش مي خواهد آقا نجفي را از اين رأي منصرف نمايد!
382 . ر-ك: آيه الله سيّد عزّ الدّين حسيني زنجاني، معيار شرك در قرآن، ترجمه ي سيد ابوالفضائل مجتهدي، قم، بوستان كتاب، 1388. البته چون اساس ديانت اهل كتاب، توحيد است و دچار شرك تحريفي شده اند، لذا در رديف مشركان نيستند و از آن ها خواسته شده به توحيد برگردند.
پاورقي

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
استبداد مشكل دنياي امروز

سراب دنياي جذّاب غرب
دنياي جذّابي را كه غربيها تصوير مي كنند - كه در آن، حقوق بشر و آزادي و رأي وجود دارد - ما در طول دوران پهلوي در زندگي خود ديديم. معناي دموكراسي و حقوق بشر آن روز را فهميديم. خود امريكاييها، براي ايجاد وحشتگاههاي ساواك و شكنجه گاهها و ابزارهاي شكنجه و روشهاي شكار جوانان مردم و سركوب ملت، با رژيم پهلوي همكاري كردند! اين آن ليبرال دموكراسي اي است كه امروز به مردم دنيا وعده مي دهند و راديوهايشان تبليغ مي كند كه بشتابيد به سوي اين؛ اي ملّتهاي جهان سوم! از جمله اين را به ما مي گويند. ما اين را در زندگي خود آزمايش و تجربه كرده ايم؛ براي ما نديده نيست. ما حكومت سياه ديكتاتوري پهلوي را كه از پنجه هايش خون مي ريخت و از سر و پايش فساد مي تراويد و در زير سايه امريكا و با كمك امريكا و با تكيه به آن كشور، همه اين جنايتها را مي كرد، از نزديك لمس كرده ايم؛ اين قضايا براي ما نديده نيست. حقوق بشر امريكايي را اين جا ديده ايم - گوشه زندانها و در شكنجه گاهها - و با گوشت و پوستمان آن را لمس كرده ايم. مگر ملّت ايران اين چيزها را فراموش مي كند؟
آنچه انقلاب به عنوان معرفت سياسي در دنيا مطرح كرد، در شرايطي بود كه همه اين حرفها در دنيا وجود داشت و پيام انقلاب در دنيا زلزله ايجاد كرد. آنچه آنها را وادار كرده است عليه اين انقلاب موضع بگيرند، آن زلزله است. همه ملّتها و روشنفكران، در آن مفاهيم پوشالي تشكيك كردند. امروز هم همه حرفهايي كه به اصطلاح روشنفكران غربي وابسته به دستگاه وزارت خارجه و سيا و دستگاههاي گوناگون امريكا بر زبان جاري مي كنند يا در مطبوعاتي كه نام آزاد دارند و به هيچ وجه آزاد به آن معنا نيستند، مي نويسند و منتشر مي كنند، در نظر نسل جوان و روشنفكران و تيزبينان سراسر دنيا - چه در دنياي اسلام، چه حتّي بيرون دنياي اسلام - كاملاً زير سؤال رفته و مورد ترديد قرار گرفته و بسياري از آنها به طور قاطع رد شده است. البته سياستمداران به رو نمي آورند و همين حرفها را از موضع سياسي و با روش قدرتمدارانه تكرار مي كنند؛ اما اسلام و انقلاب اسلامي كار خود را كرد. انقلاب اسلامي در معرفت سياسي اي كه ارائه داد، با استبداد مخالفت كرد. استبداد به رأي، با هر نامي و از سوي هر كس، از نظر اسلام ممنوع است. انقلاب اسلامي با استكبار و دست اندازي و دخالت و تجاوز به ملّتهاي مظلوم و جنگ طلبيهاي خشن و قهرآميز و قبضه كردن منافع ملّتها زير نامهاي خوش ظاهر هم مخالفت كرد. اينها مفاهيمي است كه از دل اسلام جوشيد؛ به عنوان مكتب سياسي نظام اسلامي و جمهوري اسلامي در دنيا تابلو و عرضه شد و همه در مقابل آن سر تعظيم فرود آوردند.
بيانات در ديدار گروه كثيري از اعضاي سپاه پاسداران
انقلاب اسلامي ـ 24/6/81
استكبار، مشكل امروز دنيا
امروز مشكل دنيا، دست اندازي و تجاوز ديكتاتورانه قدرتهاي بزرگ است؛ مگر غير از اين است؟ قدرتهاي بزرگ اراده مي كنند، يك يا دو كشور را ظرف چهل وهشت ساعت از همه فعّاليتهاي اقتصادي اش محروم مي كنند و به خاك سياه مي نشانند؛ همچنان كه چند سال پيش ديديد در اندونزي و مالزي اين كارها را كردند. با تسلّطي كه بر پول و اقتصاد اين كشورها داشتند، با بيرون كشيدن پولهاي خود از اين كشورها، ظرف چند روز، رتبه اقتصادي آنها را چهل، پنجاه درجه پايين آوردند. مردم اين سلطه ظالمانه را احساس مي كنند. در جاهايي مثل افغانستان، مناطق مسلمان نشين اروپا و جاهاي ديگر، مردم ديدند كه يك قدرت مستكبر و زورگو، به بهانه اي وارد كشوري مي شود و هر كاري دلش مي خواهد، مي كند. مردم احساس مي كنند مكتب و انقلابي كه پيام معارضه و مهار كردن چنين قدرتهايي را دارد، بحقّ است و آن اسلام است و حامل آن، جمهوري اسلامي است.
مردم در آفريقاي جنوبي از تبعيض نژادي رنج مي بردند. همان روزها با اين كه هنوز حكومت تبعيض نژادي بر سر كار بود، روشنفكران آفريقاي جنوبي نسبت به امام و مبارزان اين جا اظهار ارادت مي كردند و در مقابل اينها تعظيم مي نمودند. همين كسي كه بعداً از زندان آزاد و رئيس جمهور آن جا شد، آن موقع در زندان بود. بنده براي ديداري به زيمبابوه رفته بودم؛ او از داخل زندان به من پيغام داد كه سلام مرا به امام برسانيد. بعد هم با همان روشي كه اينها از امام خميني ياد گرفته بودند، وارد ميدان شدند و توانستند حكومت را از دست فعّالان و حكومت تبعيض نژادي بگيرند و قبضه كنند. كشور همسايه آنها و بسياري از جاهاي ديگر دنيا هم همين طور عمل كردند. بنابراين انقلاب زنده است.
بيانات در ديدار گروه كثيري از اعضاي سپاه پاسداران
انقلاب اسلامي ـ 24/6/81
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14