(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 28 آذر 1390- شماره 20100

نشانه هاي شيطاني بودن بابيت و بهائيت
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
وظيفه ولايت فقيه جلوگيري از انحراف است

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




نشانه هاي شيطاني بودن بابيت و بهائيت

نكته ي ديگر اين است كه (بنا به مضمون آيات 105 تا113 سوره ي مباركه ي بقره و آيات متعدد ديگر) يهوديان و مسيحيان ضمن اين كه همديگر را رد و نفي مي كردند و بي اساس مي شمردند، غير از خودشان كسي را اهل ورود به بهشت نمي دانستند و حتي حضرت ابراهيم (ع) را كه صدها يا هزار و چند صد سال پيش از پيدايش تورات و انجيل و پيامبرانشان مي زيست، يهودي يامسيحي مي شمردند! و به مسلمانان حسد ورزيدند و دوست نداشتند كه چيز خوبي برايشان نازل شود و برخي از آنها خدا را دست بسته و بي اختيار يا فاقد نيرو و حاكميت مطلق مي دانستند و خود را دوستان يافرزندان خدا مي شمردند( سبحان الله عّما يصفون) و با انديشه هايي از اين دست، بسيار طبيعي است كه شريعت خود را غيرقابل نقض و نسخ قلمداد مي نمودند ونسخ را محال دانسته و منكر حليّت همه ي طعامها بودند. در آيه ي مورد بحث، نه تنها بر نسخ هر آيه و شريعتي توسط خداوند متعال تأكيد شده، بلكه تصريح شده كه آن شريعت هايي را كه خدا بخواهد، از ياد مردم خواهد برد( چنان كه از ياد يهوديان و مسيحيان مسلمان شده برد و از رواج انداخت) و تضمين فرموده كه مثل آن يا بهتر از آن را مي آورد واين به آن معنا است كه مجموعه ي قوانين شرع مقدس اسلام دو قسمت است: قسمتي از آن، مثل قوانين شريعت موسي(ع) و عيسي(ع) است، مانند حكم قصاص. و قسمت ديگري هم برتر از آن است كه فراوانند، ازجمله احكام نماز و حج و ارث و غيره.
گذشته از اين، گاهي هم« نسخ» متضمن روشنگري و رفع ابهام است. ( به خلاف كلي گويي و ايجاد ابهام در احكام واضح شرعي. كه در احكام باب و بهاء و معارفشان فراوان و موجب خروج پيروانشان از نور به ظلمات شده است!).
همانندي و برتري اين دو قسم از شريعت با مقايسه ي سه دين بزرگ ابراهيمي كاملاً قابل اثبات و دفاع است. و چون اين، اصلي قويم و تغيير ناپذير در نسخ شرايع و آيات است( والاّ نسخ، امري عبث و غيرحكيمانه بود) ، اگر بابيّت و بهائيت آسماني باشند، بايد احكام ايشان هم مثل يا بهتر (كاملتر، تمام تر، جوابگوتر به مصالح پيچيده و متغير بشر براي نيل به ارتقاي روحي و سعادت و عبوديت) از احكام اسلام باشد و حتي اگر « آيه» را شامل آيات عقايد و معارف و اخلاق هم بگيريم، بايد معارف و ارزشهاي همانند يا متعالي تر از قرآن كريم مطرح كرده باشند و خلق و خوي باب و بهاء نيز بايد از خلق عظيم پيامبر اسلام(ص) كه در آيه4 از سوره مباركه ي قلم به آن تصريح شده، برتر يا مثل آن باشد . آيا چنين بود؟! اگر اين گونه بودند، دعوتشان به سرعت و با حمايت حق تعالي پيش مي رفت. نه اين كه هنوز پس از حدود 170سال، در جوامع ديني اسلامي و غير اسلامي، زندگي انگلي داشته و مجبور باشند خود را با محيط سازگار نشان دهند!
زيرا گفتيم كه ناسخ يا از هر جهت برتر از منسوخ است و يا از جهتي برتر و از جهتي مانند آن و در هر دو حال ، ناسخ كامل تر و كامل كننده تر و مترقيانه تر از منسوخ است.اما ريشه ي هر دو يكي است و نبايد با هم تباين اساسي داشته باشند.
مثلاً اگر در اسلام خدا را ناديدني و بي مانند مي خوانيم، اگر به فرض اين شريعت منسوخ هم شود، بايد عقيده ي توحيدي آن حفظ و عقيده ي شرك آلود تجسّد خدا نفي گردد. يا اگر درصدها آيه بر معاد جسماني تأكيد شده است، در دين جديد نمي توانند معاد جسماني را انكار كنند و امثال اين موارد حاكي از تباين ذاتي بهائيت با اسلام است و اگر بهائيت رادين الهي بدانيم، مجبوريم قائل به تغيير در ذات و علم خدا بشويم كه به منزله ي شرك است و ما از آن به خدا پناه مي بريم. شايد باب و بهاء و عبدالبهاء و پيروان بي سوادشان اين حقايق را نمي دانستند و نمي فهميدند، ولي پيداست كه علماي شيعه به اين مطالب مستحضر بوده و به محض توجه، آن را مي دانستند و بطلان كلمات باب و بهاء برايشان مثل بديهيات بود.
از آنچه كه گفته شد، پيداست كه چون ناسخ و منسوخ هر دو از نزد خداي يگانه ي متعال آمده اند، لذا نبايد با هم تباين ذاتي داشته باشند و حاكي از دو نوع عقيده ي متضاد بوده باشند. مثال ديگر، وجوب حجاب و پاكدامني براي مسلمانان است تا دچار شهوتراني و تبعات آن نشوند و چون هويت و ذات بشري در1400 سال تغييري نكرده و پيشرفت علمي و فني انسانها فقط طريقه ي ارضاي بيشتر و قوي تر خشم و شهوت را برايش فراهم كرده است، پس رفع حجاب و آزادي اختلاط زن و مرد در بابيّت و بهائيت، نشانه ي غيرالهي بودن اين آئين ها و تباين آن با شريعت هاي الهي است. زيرا مصالح بشر و كنترل نفس براي ارتقاي معنوي در آن رعايت نشده است و اين معلوم مي كند كه منشأ آن، موجودي حقير و شهوتران و غيرحكيم بوده نه خداي حكيم و عليم. همچنين است حكم حرمت ربا در اسلام و تلقي آن به عنوان جنگ با خدا و رسولش در برابر حلال بودنش در بابيت و بهائيت ؟! كه اگر هر دو از جانب خدا باشند، در يكي از آنها مصلحت بشر ناديده گرفته شده است . زيرا بشر قديم كمتر امكان پيشرفت اقتصادي داشت واگر مصلحت سنجي براي بشر به نفع ربا مي بود، بايد براي آنها حكم حليّت صادر و زندگي اقتصادي آسان تر و پر رونق تر مي شد نه براي بشر امروزي كه امكانات فراواني براي چرخش سرمايه بدون ربا دارد!
پاورقي

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
وظيفه ولايت فقيه جلوگيري از انحراف است

ولايت فقيه، جايگاه مهندسي نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگيري از انحراف به چپ و راست است؛ اين اساسي ترين و محوري ترين مفهوم و معناي ولايت فقيه است. بنابراين ولايت فقيه نه يك امر نمادين و تشريفاتي محض و احياناً نصيحت كننده است - آن طوري كه بعضي از اول انقلاب اين را مي خواستند و ترويج مي كردند - نه نقش حاكميت اجرايي در اركان حكومت دارد؛ چون كشور مسئولان اجرايي، قضايي و تقنيني دارد و همه بايد بر اساس مسئوليت خود كارهايشان را انجام دهند و پاسخگوي مسئوليتهاي خود باشند. نقش ولايت فقيه اين است كه در اين مجموعه ي پيچيده و در هم تنيده ي تلاشهاي گوناگون نبايد حركت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نبايد به چپ و راست انحراف پيدا شود. پاسداري و ديده باني حركت كلي نظام به سمت هدفهاي آرماني و عالي اش، مهمترين و اساسي ترين نقش ولايت فقيه است. امام بزرگوار اين نقش را از متن فقه سياسي اسلام و از متن دين فهميد و استنباط كرد؛ همچنان كه در طول تاريخ شيعه و تاريخ فقه شيعي در تمام ادوار، فقهاي ما اين را از دين فهميدند و شناختند و به آن اذعان كردند. البته فقها براي تحقق آن فرصت پيدا نكردند، اما اين را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همين طور هم هست. اين مسئوليت بسيار حساس و مهم، به نوبه ي خود، هم از معيارها و ضابطه هاي ديني و هم از رأي و خواست مردم بهره مي برد؛ يعني ضابطه هاي رهبري و ولايت فقيه، طبق مكتب سياسي امام بزرگوار ما، ضابطه هاي ديني است؛ مثل ضابطه ي كشورهاي سرمايه داري، وابستگي به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نيست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب مي كنند، اما ضوابط آنها اين است؛ جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن، كه اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند. در مكتب سياسي اسلام، ضابطه، اينها نيست؛ ضابطه، ضابطه ي معنوي است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درايت. علم، آگاهي مي آورد؛ تقوا، شجاعت مي آورد؛ درايت، مصالح كشور و ملّت را تأمين مي كند؛ اينها ضابطه هاي اصلي است برطبق مكتب سياسي اسلام. كسي كه در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر يكي از اين ضابطه ها از او سلب شود و فاقد يكي از اين ضابطه ها شود، چنانچه همه ي مردم كشور هم طرفدارش باشند، از اهليت ساقط خواهد شد. رأي مردم تأثير دارد، اما در چارچوب اين ضابطه. كسي كه نقش رهبري و نقش ولي فقيه را بر عهده گرفته، اگر ضابطه ي علم يا ضابطه ي تقوا يا ضابطه ي درايت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحيت مي افتد و نمي تواند اين مسئوليت را ادامه دهد. از طرف ديگر كسي كه داراي اين ضوابط است و با رأي مردم كه به وسيله ي مجلس خبرگان تحقق پيدا مي كند - يعني متصل به آراء و خواست مردم - انتخاب مي شود، نمي تواند بگويد من اين ضوابط را دارم؛ بنابراين مردم بايد از من بپذيرند. «بايد» نداريم. مردم هستند كه انتخاب مي كنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببينيد چقدر شيوا و زيبا ضوابط ديني و اراده ي مردم تركيب يافته است؛ آن هم در حساس ترين مركزي كه در مديريت نظام وجود دارد. امام اين را آورد. بديهي است كه دشمنان امام خميني و دشمنان مكتب سياسي او از اين نقش خوششان نمي آيد؛ لذا او را آماج حملات قرار مي دهند. در رأس اينها كساني هستند كه به بركت امام بزرگوار ما و مكتب سياسي او، دستشان از غارت منابع مادي و معنوي اين كشور كوتاه شده است. آنها جلودارند، يك عده هم دنبالشان حركت مي كنند. بعضي مي فهمند چه كار مي كنند، بعضي هم نمي فهمند چه كار مي كنند.
5. عدالت اجتماعي
عدالت اجتماعي يكي از مهمترين و اصلي ترين خطوط در مكتب سياسي امام بزرگوار ماست. در همه ي برنامه هاي حكومت - در قانونگذاري، در اجرا، در قضا - بايد عدالت اجتماعي و پر كردن شكافهاي طبقاتي، مورد نظر و هدف باشد.
آخرين نكته يي كه به عنوان شاخصه ي مكتب سياسي امام عرض مي كنم، مسأله ي عدالت اجتماعي است. عدالت اجتماعي يكي از مهمترين و اصلي ترين خطوط در مكتب سياسي امام بزرگوار ماست. در همه ي برنامه هاي حكومت - در قانونگذاري، در اجرا، در قضا - بايد عدالت اجتماعي و پر كردن شكافهاي طبقاتي، مورد نظر و هدف باشد. اين كه ما بگوييم كشور را ثروتمند مي كنيم
- يعني توليد ناخالص ملي را بالا مي بريم - اما ثروتها در گوشه يي به نفع يك عده انبار شود و عده ي كثيري هم از مردم دستشان خالي باشد، با مكتب سياسي امام نمي سازد. پر كردن شكاف اقتصادي در بين مردم و رفع تبعيض در استفاده ي از منابع گوناگون ملي در ميان طبقات مردم، مهم ترين و سخت ترين مسئوليت ماست. همه ي برنامه ريزان، قانونگذاران، مجريان و همه ي كساني كه در دستگاه هاي گوناگون مشغول كار هستند، بايد اين را مورد توجه قرار دهند و يكي از مهم ترين شاخصهاي حركت خود به حساب آورند.
اين مكتب، نظام اسلامي را بنيانگذاري كرد. بيست وپنج سال از آن زمان مي گذرد. بيشترين حملات هم در طول اين بيست وپنج سال به كشور و ملّت ما و اين مكتب سياسي شده است؛ اما ملّت ما روزبه روز پيشرفت كرده است.
بيانات در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال
امام خميني ( ره ) ـ 14/3/83
روحانيت و نقش برجسته ي آن در تاريخ ايران
امروز كشور و جامعه ي اسلامي ما با همه ي دوران گذشته ي تاريخ متفاوت است. به همين نسبت، نقش روحانيت هم امروز فوق العاده برجسته تر است از آنچه در گذشته داشته است. در گذشته، روحانيت ما هميشه به عنوان يك مجموعه ي بكلي جدا از اداره و تدبير حركت جامعه قرار داشته؛ خودش مغلوب گروه مغلوبي بوده. حتّي در دوراني هم كه پادشاهان صفويه مدعي تشيع بودند و به علما احترام مي كردند و فتحعلي شاه به خانه ي ميرزاي قمي در قم مي رفت و زير بازوي او را مي گرفت، روحانيت يك گروه كاملاً حاشيه يي بود؛ مثل اين كه جرياني مانند سيل دارد حركت مي كند، خليج كوچكي هم در اين گوشه قرار دارد؛ با اين جريان ارتباط دارد، اما هيچ تأثيري در اين جريان به صورت بنياني و اصولي ندارد. نه تنها روحانيت، دين هم اين طور بوده است. امروز براي اولين بار در تاريخ كشور ما - بلكه در تاريخ كشورهاي اسلامي - بعد از صدر اسلام، دين منشأ و منبع قدرت و تدبير امور و اداره ي جامعه شده است. شاخص، بودن و نبودن روحاني نيست؛ شاخص، بودن دين و نبودن دين است. مجلس قانونگذار ما، مجلس شوراي اسلامي است؛ يعني ملاك قبول و عدم قبول قوانين ما، انطباق و عدم انطباق با دين است - شوراي نگهبان - يعني قوه ي مجريه ي كشور و همه ي بازوان و دستان و سرانگشتان اداره ي كشور، به يك منشأ ديني متصل مي شود؛ اينها خصوصيات اصلي جامعه ي امروز ماست؛ اين در گذشته سابقه نداشته است. اگر مي بينيد جبهه ي عظيم كفر و استكبار در همه ي اشكال گوناگون آن با اين نقاط بشدت معارضه مي كند، به خاطر اين است. با شوراي نگهبان سخت مخالفند؛ با مجلسي كه شوراي اسلامي باشد، بشدت مخالفند؛ با رئيس جمهوري كه دم از اسلام بزند، بشدت مخالفند؛ به طريق اولي با رهبري و ولايت فقيه صددرصد مخالفند؛ چون اينها نقطه هاي اساسي يي است كه حركت و جهتگيري اسلامي نظام را تأمين مي كند. اگر در تاريخ همين طور عقب برويد، اين وضعيت تا صدر اسلام سابقه ندارد. اگر اين كشور توانست در ميدانهاي تحرك و پيشرفت مادي به موفقيتهايي دست پيدا كند؛ اگر توانست علم و فناوري و صنعت پيدا كند؛ اگر توانست يك سياست بين المللي و يك ديپلماسي قوي پيدا كند؛ اگر توانست اقتصاد جامعه را سر و سامان دهد؛ اگر توانست از منابع عظيم ثروت در زير زمين و روي زمين، اعم از معدن و كشاورزي و امثال اينها استفاده كند؛ اگر توانست از سرزمين وسيع و متنوع ايران و موقعيت مهم سوق الجيشي آن استفاده كند؛ و خلاصه، اگر توانست با معيارهاي پيشرفت جهاني و مدني خودش را همراه كند، اين اولين كشور و دولتي خواهد بود كه توانسته است پيشرفت مادي را در زير روشني چراغ برافروخته ي فضيلت و معنويت به دست آورد؛ اين مي شود يك تمدن جديد؛ اين در تاريخ كم سابقه است و در مقابل تمدن غربي يك پديده ي بشدت هشداردهنده است. اگر در اين مجموعه، شما نقش روحانيت را برجسته كرديد، ببينيد چقدر به اين مدنيت خدمت كرده ايد.
بيانات در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ي
علميه ي آيه الله مجتهدي ـ 21/3/83
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14