(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 15 دی 1390- شماره 20114

غلامعلي حدادعادل: كتابي در جمهوري اسلامي به خاطر انتقادكردن توقيف نمي شود
نيما يوشيج؛ شيفته فرهنگ عامه



غلامعلي حدادعادل: كتابي در جمهوري اسلامي به خاطر انتقادكردن توقيف نمي شود

رئيس كميسيون فرهنگي مجلس هشتم نوشت: با توجه به معيارهاي مميزي كتاب در ايران، اگر كسي بگويد كه من كتابي نوشته ام و در آن از دولت و ديگر قواي جمهوري اسلامي انتقاد كرده ام و به همين دليل كتابم توقيف شده دروغ مي گويد.
دكتر غلامعلي حداد عادل، نويسنده، مترجم و شاعر است و درعين حال رئيس كميسيون فرهنگي مجلس هشتم. وي در يادداشتي درباره مسئله مميزي كتاب نوشته است:
امروزه در كشور ما باب انتقاد از مسئولان نظام و سران قوا باز است اما حرمت گذاشتن به مقدسات مردم و رعايت حريم هاي اخلاقي جامعه دو اصل ثابت در مميزي كتاب هاست كه اين دو اصل نيز براي همه روشن و شفاف است.
كتابت به خودي خود يك اختراع بزرگ و هوشمندانه در تاريخ فرهنگ بشر است. اينكه انسان به روشي دست يافته است كه مي تواند انديشه خود و ديگران را از حالت ناپايدار ذهني كه در گذر زمان گم مي شود، به صورت پايدار در آورد و قابل انتقال به نسل هاي آينده تبديل كند، يك پيشرفت و جهش بزرگ است.
اختراع خط همان تأثيري را بر فرهنگ بشر گذاشت كه اختراع آتش در تمدن گذاشته بود.
بي مناسبت نيست كه خداوند به قرآن و قلم و آنچه مي نويسند، قسم ياد كرده است. قرآن از سخن گفتن آدمي به عنوان يكي از مظاهر قدرت الهي ياد مي كند. اين حكايت از آن مي كند كه كتابت يك شأن والاي انساني است؛ يعني انسان با كتابت شأن پيدا مي كند و با آن فرهيخته مي شود.
اگر فرهنگ را مشتمل بر اعتقادات و آداب و سنن، علوم و بسياري از چيزهاي ديگر بدانيم كتاب آينه تمام نماي فرهنگ و تمدن است.كتاب نشانه پيشرفت و تعالي هرجامعه است. كتاب معرف علم و آزادي است. در جامعه اي كه علم رشد و رونق نداشته باشد كتاب ارج و منزلتي ندارد و در جامعه اي كه آزادي نباشد كتاب جايگاه حقيقي خود را پيدا نمي كند. كتاب در جامعه عقب مانده ، خوار و در جامعه پيشرفته ، عزيز است. در جامعه اي كه آزادي وجود داشته باشد، قلم ها به حركت درمي آيند و انديشه فوران مي كند.
با انقلاب اسلامي باب علم و آزادي به روي ملت ما گشوده شد. امام راحل قبل از اينكه رهبري يك انقلاب سياسي و اجتماعي را برعهده بگيرند، يك استاد و مؤلف و علاقه مند به زبان و ادبيات فارسي بودند.
از جمله علل افزايش كتاب در دهه هاي اخير عدالت آموزشي ناشي از گسترش علم و دانش در همه كشور از جمله در شهرهاي كوچك و روستاهاي دور افتاده، ايجاد مراكز دانشگاهي در همه شهرها و رشد جمعيت دانشجويي از 175 هزار به سه و نيم ميليون دانشجو و افزايش پوشش دانش آموزان واجب التعليم به حدود 98 درصد است.
آزادي و شور و شوق پيوستن مردم به جنبش انقلاب اسلامي كه در جهان با كتاب شناخته شده است، علت دوم افزايش كتاب در ايران است. وزارت ارشاد بايد به كتاب و مسائل پيرامون كتاب توجه همه جانبه داشته باشد؛ چرا كه كتاب درعين حال كه يك واقعيت فرهنگي است يك واقعيت صنعتي نيز محسوب مي شود كه مي تواند اشتغال ايجاد كند. بايد از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي خواست كه با رصد مسائل اقتصادي، حقوقي و اجتماعي مربوط به حوزه كتاب و كشف گلوگاه ها در مسير رفع مشكلات اين حوزه قدم بردارد. ما هم در كميسيون فرهنگي مجلس آمادگي خود را براي همكاري و رفع خلأ هاي قانوني اعلام مي كنيم.
با توجه به معيارهاي مميزي كتاب در ايران، اگر كسي بگويد كه من كتابي نوشته ام و در آن از دولت و ديگر قواي جمهوري اسلامي انتقاد كرده ام و به همين دليل كتابم توقيف شده دروغ مي گويد. امروز در روزنامه ها و مجلات انتقادات بعضا تندي منتشر مي شود و دليلي ندارد كه ما جلوي انتقادها را بگيريم. اگر از هر ده انتقاد يك انتقاد نيز درست باشد ما سود كرده ايم، بنابراين امروز باب انتقاد در كشور ما باز است.
آنچه جمهوري اسلامي مي خواهد اين است كه نويسندگان به مقدسات مردم اهانت نكند. هركشوري براي خود مقدساتي دارد كه اين امور مقدس درهر كشوري تفاوت دارد، ملاك اين است كه حرمت ها و قداست ها را حفظ كنيم. ما همان طور كه امروز مكاتب غربي را به عنوان منابع اصلي در دانشگاه ها تدريس مي كنيم، از نقد انديشه و مباني فكري غيراسلامي استقبال مي كنيم و معتقديم در كتاب نبايد به مقدسات اهانت شود.
از ديگر خطوط قرمز نظام رواج بي بند و باري اخلاقي است و بسياري از كساني كه امروز از شيوه مميزي كتاب انتقاد مي كنند در كتاب هايشان دچار مشكل اخلاقي هستند و حريم عفت عمومي و مفاهيم بالاي انساني را نقض مي كنند. اگر دنياي غرب از اين ارزش ها فاصله گرفته دليل نمي شود كه ما نيز از اين ارزش ها فاصله بگيريم. اين نشانه استقلال ماست كه بر عقايد خود پافشاري مي كنيم. اگر نمي خواهيم به دوران قبل از انقلاب برگرديم بايد در حفظ اين استقلال كوشا باشيم.امروز بايد دانشگاهيان علاوه بر ترجمه كتاب هاي فرهنگي كه مفيد و لازم است به تأليف كتاب نيز همت گمارند و نبايد جرأت و همت تأليف از استادان گرفته شود. امروز كه ما به توليد علم دست يافته ايم بايد با تأليف كتاب اين توليد علم را به جامعه خود و جهانيان معرفي كنيم.
منبع: ماهنامه زمانه- 106

 



نيما يوشيج؛ شيفته فرهنگ عامه

ناهيد زندي پژوه
آي آدمها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد
يك نفر در آب دارد مي سپارد جان
يك نفر دارد كه دست و پاي دائم مي زند
روي اين درياي تند و تيره و سنگين...
نيما يوشيج احساسات را از كليشه كلام و واژه هاي تكراري بيرون كشيد. نقاب ظاهري طبيعت و وجوه انساني را كنار زد. او خنديد و گريست با خنده ها و گريه هاي ما... در وراي هر واژه مفهومي را به عاريت گرفت، آن چنان كه گويي با كلمات جادو مي كند. گويي تأسف و افسوس را در قالب كلمات مي ريزد كه تو گويي از تو مي گويد و درد، درد تو است، نه او...
در فراق عزيزترينش مي سرايد:
من ولي چشم بر اين ره بسته
هر زمانيش زره مي جويم
با دل غمزده ام مي گويم
كاش مي آمد
از اين پنجره من/ بانگ دادمش از دوربيا/ با زنم عاليه مي گفتم زن
پدرم آمده، در را بگشا
نيما احساسات را به كار مي گيرد و براي اينكه آن را صيقل دهد و مضمون را عمق بخشد، بي جهت نقش نمي زند و زماني كه احساس كرد، احساس شما به مرحله انطباق با احساس خود او رسيده است، كلامش را چون ضربتي فرود مي آورد. در جايي ديگر زشتي و زيبايي را در كنار هم قرار مي دهد، گويي مي خواهد ذهن را به انديشه وادارد. غربت را به مدد مي گيرد، تنهايي را به طلب، از آنجا كه هدف او انتقال احساس همراه با انديشه ژرف است، از هر وسيله اي سود مي جويد. براي او كلمات وسيله اند، هدف نيستند. هر واژه را بسته به اينكه در كجا از آن استفاده كند، شكل شاعرانه مي دهد حتي اگر صراحت كلام در آشكارترين شكل ممكن باشد چه باك... در هنر هيچ بايد و نبايدي از خارج تحميل نمي شود. اگر حكمي وجود دارد، زاييده شرايط خاص خلق اثر هنري است.
نيما شكل نوشتاري شعر گذشته را به هم ريخت و با بر هم زدن تساوي مصراع ها، يكي از محدوديت هاي آشكار شعر گذشته را از ميان برداشت، او اين كار را كرد تا اندازه هر سطر شعر، متناسب با ظرفيت سخن در همان سطر باشد، نه به گونه اي ناگزير، تابع قاعده اي از پيش تعيين شده و تخطي ناپذير باشد. رهايي از قيد و بند مصرع و بيت هاي كهن شعر فارسي، حاصل گرايش نيما به شعر آزاد فرانسه بود.
به طور كلي فرآيند تجدد ادبي نيما با طبيعت گرايي او پيوند دارد و در جايي كه خود را «پيشرو تجدد شعر و نثر» مي نامد، و از مخالفان خود به عنوان «وجودهاي خشكيده كه در چهار ديواري شهر بزرگ شده اند» نام مي برد و مي گويد: «احساس و خيال را آسمان صاف، ابرهاي توفاني و تاريكي جنگلها، روشني قله ها و زندگاني يك طبيعت ساده به من داد و هر چه اين شهري ها دارند فقط از تقليد صرف و حيله بازي و مدرسه گرفته اند.»
نيما شيفته فرهنگ عامه است و در پي آن است كه تاريخ ادبيات ولايتي خود را به نگارش درآورد و شرح حال و آثار شاعران گمنام محلي را گرد آورد؛ زيرا صاف ترين و پاك ترين احساسات را در اين گروه پيدا مي كنيم كه در كلبه هاي چوبين وحشي منزل دارند.
نيما معتقد بود كه تكنولوژي چيزهايي به انسان مي دهد، اما بسياري از زيباييهاي زندگي را از بين مي برد. او براي مثال از زيبايي هاي از ميان رفته، كاروان، شجاعت، اسب سواري، كوچ قبيله ها... را نام مي برد. نيما همچنين اعصار قديم بشر را مي ستايد و معتقد است كه در آن زمانها انسانها ساده و طبيعي صحبت مي كردند، مشي صحيح داشتند و خوب روزگاري بود. و خواهان تغيير وضع امروز و حاكم شدن دوباره حقيقت است. نيما از آميختگي سنتهاي اصيل كهن با فرهنگ اروپايي ناراحت است و آشكارا مي گويد كه: «من دشمن همه اين مدهاي جديدم در لباس نوع انساني.»
اما تصوير مطلوب شاعر از نظر نيما: «شاعر كسي است كه انتقادات و تحريكات عجيب خيالي و جنبش هاي فوق العاده قلبي دارد. خلقتاً صاحب اخلاق خوب و قلب رقيق باشد، به طوري كه بتواند مظهر طبيعت واقع شود و از اين حيث ناجور با ديگران آفريده شده باشد.» بنابراين بيهوده نيست كه نيما مي گويد: «مايه اصلي اشعار من رنج من است. به عقيده من گوينده واقعي بايد آن مايه را داشته باشد، من براي رنج خود و ديگران شعر مي گويم.» نيما در نوشته هاي متعدد خود بر لزوم خلوت و تنهايي براي شاعر تأكيد كرده است. او خود را به كشتي اي تشبيه مي كند كه از طوفان گريخته.
اگر چه نيما به طور كلي به عزلت گرايش داشت، اما در آثار سياسي و اجتماعي او، اعتراض موج مي زند. از جمله سياسي ترين شعرهاي نيما مي توان به «مرغ آمين» و«پادشاه فتح» اشاره كرد. نيما دوران ديكتاتوري و اختناق پهلوي ها را تجربه كرد.
در قطعه «مرغ آمين» مهم ترين نمود ساخت محاوره، يا به عبارتي ساخت گفت وگو (ديالوگ)، به درخشان ترين صورتي شكل يافته است. اين قطعه به دليل روايت گونگي خاصي كه دارد، اندكي به ساختار داستاني نزديك مي شود. و ماجرا از زاويه ديد داناي كل روايت مي شود.
خلق مي گويند:
اما آن جهانخواره
آدمي را دشمن ديرين، جهان را خورد يكسر
مرغ مي گويد:
در دل او آرزوي او محالش باد
خلق مي گويند:
اما كينه هاي جنگ ايشان در پي مقصود
همچنان هر لحظه مي كوبد به طبلش
مرغ مي گويد: زوالش باد
از شاخص ترين ويژگي هاي شعر نيما، حضور اشياء، نامهاي بومي و صداهاي طبيعت در زبان اوست كه نيما آنها را نعمتي مي داند. آنچه نيما ترسيم كرد جز تجربه هاي فردي او نيست. طبيعت شعر او بخشي از طبيعت وجودي اوست. او هيچ منظره اي را از دريچه تجربه هاي تكراري ديگران به تماشا ننشسته است. كمتر شاعري به اندازه او در برخورد با طبيعت صداقت دارد. رويكرد او به آوردن نامهاي محلي، نام درختان، حيوانات و پرندگان در شعرش از تماس صادقانه اش با پيرامون و محيط ناشي مي شود.
نيما روزگار خود را كه دوران غلبه ارزشهاي كمي است، چنين توصيف مي كند: «نه دوستي، نه اصالت، نه مردانگي» او در دهه آخر عمر، معتقد بود كه پول را به مصرف آدميت مي رساند و نه آدميت را به مصرف پول. از همين روست كه از ارزشهايي همچون عفت و پاكدامني دفاع مي كند و هنر را نموداري از آدميت مي داند.
نيما در يكي از يادداشتهاي روزانه اش در سال 1330 از رنج خود و فساد محيط و تنهايي و انزواي عميقش سخن مي گويد و به اين نكته اشاره دارد كه به زور و تخدير مي نويسد. در ديگر نوشته هاي مربوط به اين سالها نيز مكرراً از تنهايي، فقر، درماندگي و بدي مردم و دوستانش شكوه كرده است. عمده ترين دل مشغولي و سرگرمي نيما در اين سالهاي آخر، به تعبير خودش «تنها ماندن و به ياد گذشته هاي شيرين خود بودن است.»
نيما از روحيه و شخصيتي رمانتيك برخوردار بود. رمانتيسم نيما در حد فاصل رمانتيسم اجتماعي عصر مشروطه و رمانتيسم احساساتي دهه 20 و 30 شمسي جاي دارد و مي توان آن را رمانتيسم طبيعت گرا ناميد. مهم ترين ويژگي هاي نيماي رمانتيك عبارتند از: عشق رمانتيك، طبيعت گرايي، بدوي پسندي، ايده آليسم و ذهني گرايي، ميل به انزوا...
نيما در اشعار خود، مهارت خويش را در اسطوره سازي نشان داده است. شعرهاي ققنوس، ماخ اولا، داروگ از برجسته ترين آثار نيما در زمينه اسطوره سازي است. نيما خود معتقد است: «سمبل ها شعر را عميق مي كنند، دامنه مي دهند، اعتبار مي دهند، وقار مي دهند و خواننده خود را در برابر عظمتي مي يابد.»
شعر «افسانه» بازگويي خاطرات و ياد مبهم گذشته هاي از دست رفته مي باشد. فضاي كلي شعر تركيبي از خاطرات گوناگون، مناظر طبيعت، احساسات انساني و... را توصيف مي كند و طبيعي است كه در چنين حال و هوايي غناي عاطفي و خيال انگيزي شاعرانه به اوج مي رسد. در اين شعر، ابتدا شاعر كه خود را تنها و محزون و بينوا و لبريز از غم و اندوه مي داند، با دل خود شكوه آغاز مي كند و از عشقي كه اشك غم بر ديده او روان ساخته، سخن مي گويد. همين گفت وگوي شاعر با دل خويش به تدريج به گفت وگوي او با افسانه تبديل مي شود... با خواندن اين شعر به تدريج مي توان دريافت كه افسانه شخصيت نمادين است. اين شخصيت را برخي منتقدان «همزاد عاشق» دانسته اند، يعني در دل شاعر است. و برخي ديگر، افسانه را مصداق خردمندي و شعر ناب، به عبارتي گوهر خرد و عشق دانسته اند كه چشمي حقيقت بين دارد و آينده و افق هاي دوردست را مي بيند.
سرگذشت مني، اي افسانه
كه پريشاني و غمگساري؟
يا دل من به تشويش بسته
يا كه دو ديده ي اشكباري؟
يا كه شيطان رانده ز هر جاي؟
قلب پرگير و دار مني تو
كه چنين ناشناسي و گمنام
يا سرشت مني، كه نگشتي
در پي رونق و شهرت و نام؟
افسانه نوآوري هاي فراواني دارد كه همگان را بر آن داشته تا اين قصيده را آغاز شعرهاي آزاد نيما بدانند.
درهرحال، رهايي از ساختار «بيت» و روي آوردن به نظام «سطر» در شعر فارسي به نام نيما يوشيج ثبت شده است.
از آثار شعري نيما مي توان به «شعر من»، «شهر شب»، «شهر صبح» و «مانلي» اشاره نمود. «دنيا خانه من است»، «نامه هاي نيما به همسرش»، «كشتي توفان» و «ستاره ها در زمين» نامه هاي مهم نيما را تشكيل مي دهد. در زمينه انديشه ها و نظريات نيز «ارزش احساسات»، «حرفهاي همسايه» و «تعريف و تبصره» را مي توان ياد كرد. دو كتاب «آهو و پرنده» و «توكايي در قفس» از ديگر آثار اوست كه همه اين آثار در دو مجموعه آثار منظوم و آثار منشور وي به چاپ رسيده است.
علي نوري (اسفندياري) با نام شعري نيما يوشيج، شاعر صاحب نام معاصر درسال 1276 در يوش مازندران ديده به جهان گشود و در 16 دي ماه سال 1338 شمسي در تجريش تهران درگذشت. ياد و خاطره اش گرامي باد.

منابع:
1- آل بويه لنگرودي، عبدالعلي، از يوش تا جيكور بررسي دو شعر افسانه از نيما يوشيج و شعر في السوق القديم، از پدر شاكر سياب. ادبيات تطبيقي دانشگاه شهيد باهنر كرمان، شماره 2، بهار .1386
2- جعفري، مسعود. افسانه اوج رمانتيسم نيما. فصلنامه هنر، شماره 50، زمستان .1380
3- جعفري، مسعود. نيماي رمانتيك، مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد، شماره 148، بهار .1384
4- عرفاني، فرهاد. ره آورد نيما در زمينه انتقال احساس. ماهنامه بينالود، شماره 80، خرداد .1373
5- عليپور، مصطفي، واژگان ساختار زبان شعر نيما، مجله ادبيات معاصر، سال دوم، شماره .11
6- فيروزآبادي، سيدسعيد، نيما يوشيج و راينر مارياريكله، ادبيات تطبيقي، شماره 9، بهار .1388
7- كاظم زاده، رقيه. فرم در غزل نو با تكيه بر اشعار غزل سراياني معاصر، نامه پارسي، شماره 1، بهار .1389

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14