(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 25 دی 1390- شماره 20121

تحزب غربي يا فراتحزب اسلامي
پروژه دشمن براي انتخابات
چرا عموم مردم در فتنه 88 نلغزيدند؟



تحزب غربي يا فراتحزب اسلامي

رسول ناصري
سي و دو سال از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي در ايران مي گذرد و مي توان گفت دولت و ملت در طول اين سي و دو سال در همكاري و تفاهم با هم، فراز و نشيب هاي بسيار زيادي را طي كردند.
وجواد احزاب سياسي به سبك و سياق غربي در ايران اسلامي، به نظر پذيرفته شده است و با نزديك شدن به هر انتخاباتي بازار تشكيل احزاب و گروه ها و دسته هايي كه يك روزه متولد مي شوند، داغ مي شود.
احزاب در غرب يكي از اركان جامعه مدني است كه خواست و اراده مردم را به صورت مسالمت آميز به رجال سياسي منتقل مي كنند.
احزاب از خواست و اراده و نياز مردم بوجود مي آيد ولي به علت دولتي بودن احزاب در ايران اين امر به درستي محقق نشده است.
نگاه اجمالي به جابه جايي دولت ها در ايران و مواضع آنها، نشان دهنده عدم توافق راهبردي و كلان در اداره كشور و خودسري هايي بوديم كه در برخي از آنان كيان نظام اسلامي را تهديد مي كرد.
در اوائل انقلاب و در اولين دولت بعد از استقرار جمهوري اسلامي، فتنه بني صدر را شاهد هستيم كه ملت با هوشياري و بصيرت سياسي و شناخت آرمان انقلابي خود و با رهبري امام رئوف ملت از اين گردنه سخت و دشوار با سربلندي عبور كرد.
در دولت آيت الله خامنه اي كشور رنگ آرامش به خود گرفت و دل امت اسلامي در نگاه راهبردي آيت الله خامنه اي مبني بر تحقق آرمان اسلامي به آرامش رسيد.
در دولت آقاي هاشمي رفسنجاني با گفتمان سازندگي و تجويز نسخه هاي نوسازي غربگرا كه جملگي ترجمه توسعه اقتصادي نوشته شده در كانون شرق شناسي غرب بود كشور رسما وارد گفتمان مدرنيته به لحاظ اقتصادي و غيربومي بعد از انقلاب شد.
اين نسخه هاي اقتصادي كه شكاف طبقاتي را به دنبال داشت باعث بروز و ايجاد اعتراض هايي شد كه نهايتا با تغيير رنگ و بو به خشونت گراييد كه نمود آن در فتنه 1388 كه برآمده از نظريات جين شارپ بود به منصه ظهور رسيد.
دولت آقاي خاتمي، در امتداد دولت سازندگي، اين بار، نسخه هاي شرق شناسان غربگرا را براي توسعه سياسي كشور اعمال كرد. مفاهيمي كه براي جامعه ديني ايران نگران كننده و حتي گيج كننده بود. نقطه عطف اين مفاهيم جامعه مدني غربگرا در گفتمان آقاي خاتمي بود كه خواستار آزادي مطبوعات، آزادي بيان و غيره بود.
جامعه اي كه بعد از انقلاب، دچار فراز و نشيب هاي گوناگون شده بود خود را با مفاهيم خوش رنگ و لعاب افرادي چون حسين بشيريه كه فاقد نگاه اسلامي در جهت مدرنيزاسيون تفكر سياسي اين ملت تلاش مي كرد مي ديد.
جامعه مدني غربي اعمالي در ايران، يك مهندسي اجتماعي با عوامل پيچيده و نهادهاي گوناگون دخيل در اين پروژه، با تاكتيك هايي كه از آن سوي مرزها وارد مي شد به اجرا درآمد. آقاي خاتمي در لفظ يك مفهوم از جامعه مدني را بيان مي كند ولي در عمل رويكرد خاصي را به اجرا مي گذارد.
دلسوزان نظام، نمي دانستند با عوامل غرب زده داخلي مبارزه كنند يا حكومت برحق اسلامي را براي هضم توده هاي ملت تئوريزه كنند. دوران سخت و عبرت آموزي بود.
دولت آقاي احمدي نژاد، با زير سؤال بردن نظم برجاي مانده از دوران سازندگي و اصلاحات با شعار عدالت اجتماعي روي كار آمد.
اقدامات دولت نهم انقلابي و سازنده بود ولي بعد از انتخابات سال 88 و روي كار آمدن دولت دهم، آقاي احمدي نژاد، سرمست از راي مردم، شعار عدالت اجتماعي را فراموش كرد و دست به اقدامات جنجال برانگيزي زد كه نشان دهنده تغيير رويكرد دولت دهم شد.
اقداماتي نظير چشم بستن بر تاسيس مراكز كلان مالي وابسته به گروه خاص، حمايت همه جانبه از جريان انحرافي و... نشان دهنده بازگشت دولت دهم به رويكرد دولت هاي پيشين است.
مجموع تحولات فوق اهميت و لزوم سازوكار نظارتي در چارچوب احزاب مردمي و اسلامي را در جهت ثبات راهبرد كلان كشور روشن مي سازد.
با كمي تامل و تفكر به داشته هاي سنت هاي اسلامي و شيعي كه نهاد مرجعيت در راس آن است به نوعي مي توان از
فرا تحزب اسلامي صحبت كرد.
مراجع عظام تشيع به علت استقلال راي و دارا بودن سازوكارهاي مردمي و داشتن مقلدان و هواداران از تمامي طبقات اجتماعي مي توانند نقش كليدي در بومي شمردن تحزب در ايران داشته باشند.
لازم به ذكر است مراجع عظام در چارچوب يك حزب به علت محدوديت هايي كه در احزاب غربي تعريف مي شود، نمي گنجند، لكن با تعريف محدوده معنايي و اجرايي مي توان به نوعي از فراتحزب غربي صحبت كرد كه از اصول و كاركرد تحزب غربي عبور كرده با به روز كردن سازوكارهاي سنتي نهاد مرجعيت پايه گذار فهم جديدي از احزاب در ايران باشند.

 



پروژه دشمن براي انتخابات

علي قاسمي
بهره برداري از شرايط نزديك به زمان انتخابات و فضاي انتخاباتي، به عنوان يكي از تاكتيكهاي سياسي ايده پرداز انقلابهاي رنگي «جرج سوروس» و همچنين ديگر نظريه پرداز موثر در اين حوزه پژوهشگر آمريكايي «جين شارپ» از متخصصان« جنگ نرم» مي باشد كه با توجه به ايام نزديك به انتخابات مجلس نهم، قابل نقد و بررسي است.
بر اساس نظريه شارپ كه در دانشگاه هاروارد حدود سي سال سمت پژوهشي داشته است؛ بهره برداري و التهاب سازي در بازه هاي زماني نزديك به برگزاري هر انتخابات از جمله فضاهاي قابل استفاده در ايجاد فشار و تغيير در ساختار حكومت ها مي باشد، از اين رو او كتابي درباره راهنماي چگونگي سرنگون كردن نظام هاي مخالف غرب تأليف كرده است كه درانقلاب سرخ گرجستان و انقلاب نارنجي در اوكراين مورد استفاده قرار گرفته است. وي در كتاب «از ديكتاتوري تا دمكراسي» روش هاي براندازي را در سه دسته طبقه بندي كرده كه حول محورهاي:
«اعتراض و ترغيب» (كه تظاهرات نمادين را شامل مي شود)، «نداشتن همكاري اجتماعي، اقتصادي و سياسي» (شامل تحريم هاي انتخاباتي و اعتصابات) و «تهاجم غيرخشونت آميز» مطرح نموده است. وي از جمله افرادي است كه ردپايش در طول فتنه 88 به خوبي مشاهده و ارائه راهكارهاي وي هدايت خارجي جريان فتنه را بيش از پيش رسوا نمود.
او در خصوص اغتشاشات خياباني و فتنه انگيزي هاي جريان برانداز در ايران عقيده خود را اين گونه عنوان نموده بود؛ كه تظاهر كنندگان ايراني بايد روش هاي خود را متنوع كنند و تنها به راهپيماييهاي خيابان بسنده نكنند. وي درگفت و گو با خبرگزاري آسوشيتدپرس اظهار داشته بود كه «اگر اثر من بتواند به مقاومت صلح آميز(براندازي نرم) در ايران كمك كند خوشحال خواهد شد». او بر اين اعتقاد است كه روند پيش فعالانه در مقطع زماني انتخابات از جمله اقداماتي است كه اهداف براندازي حكومت ها را از طريق آن مي توان دنبال نمود.
در واقع اين افراد قائل بر اين موضوع مي باشند كه بهره برداري از بازه زماني انتخاباتي يكي از بهترين روش هاي براندازي به صورت آرام است؛ لذا با استفاده از همين نظريات برآمده از دكترين جنگ نرم، با تاكتيك هاي تحريم، التهاب سازي و هيجان آفريني زود هنگام انتخاباتي، تشكيك در سلامت انتخابات و ادعاي تقلب، تا ماه ها اغتشاش آفريني در كشور را در سال 88 دنبال نمودند.
از اين رو اكثر تحليلگران سياسي و امنيتي كشور پس از اعلام هوشياري رهبر فرزانه انقلاب در چند ماه گذشته در خصوص مسائل انتخاباتي، براين باورند كه دشمنان انقلاب اسلامي در مقطع كنوني و ايام نزديك به انتخابات درصدد اجرايي نمودن برنامه هاي انتخاباتي و راه اندازي بازي ناخودآگاه در اجراي پروژه هاي ايران ستيزانه و ضد امنيتي نمودن فضاي كشور در بازه انتخاباتي مجلس نهم مي باشند.
تضعيف مردم سالاري
دشمن با تضعيف نماد هاي مردم سالارانه در نظام اسلامي به دنبال ايجاد فضاي ضد امنيتي در هر برهه خاص، به ويژه در ايام انتخابات در كشور مي باشد؛ چرا كه يكي از نمادهاي آزادي و مردم سالاري در كشور برگزاري انتخابات و جلب آراي آحاد جامعه قابل ارزيابي مي باشد و موفقيت در اجراي اين تجلي ملي و مردمي باعث حركت در مسير باورهاي انقلابي و گفتمان اسلامي خواهد شد و اين مسئله با توجه به استمرار قيام هاي بيدارساز مردمي در منطقه، علاوه بر همگرايي و گرايش قلوب ملت هاي منطقه به تفكر و ايدئولوژي جمهوري اسلامي، نشاندهنده جريان موفق مردم سالاري ديني در جهان خواهد بود و به تبع اين الگوسازي موفق استمرار شكست راهبردهاي غرب در منطقه را دوچندان خواهد نمود. از اين رو هم اكنون اين رويكرد دشمن بعنوان يكي از سناريوهاي نخ نما شده در بازه زماني انتخابات نهم مجلس بيش از پيش حائز اهميت بوده و نيازمند هوشياري مسئولين و بصيرت آحاد جامعه مي باشد.
منازعه قدرت
در واقع كارشناسان سياسي كشور بر اين باورند كه «منازعه قدرت» يكي از سرفصل هاي اصلي ضدانقلاب در مقطع كنوني براي تخريب سمبل مردم سالاري ديني و تبديل ساختن فرصت انتخابات پيش رو به تهديدي براي نظام است. در حقيقت بنا به عقيده كارشناسان و صاحب نظران، دشمن از اين سناريوي خود در شرايط فعلي به دنبال آن است تا با دامن زدن به منازعات گسترده براي دستيابي به قدرت، زمينه را براي تفرقه و به دنبال آن ايجاد ناامني در ميان جامعه فراهم آورده و از سويي ديگر نه تنها جريان خدمت رساني به مردم كه در بطن فعاليت هر يك از خدمتگزاران نظام اسلامي داراي اهميت مي باشد كمرنگ نمايد، بلكه به دنبال آن است كه فضاي انتخاباتي را به ميداني براي روزآزمايي سياسي و قدرت طلبي اجتماعي تبديل سازد. چرا كه ايجاد تنازع قدرت در كشور از برنامه هاي دشمن براي انتخابات مجلس نهم است تا براساس آن به راحتي بتواند به مراكز و نهادهاي مهم مثل مجلس شوراي اسلامي نفوذ كند.
تشكيك در سلامت انتخابات
تشكيك در سلامت انتخابات يكي ديگر از ترفند غرب و نظريه پردازان غربي است كه هم اكنون در دربازه زماني انتخابات مجلس نهم از الويت هاي اساسي، بازي رسانه اي و تبليغاتي جريانات مخالف نظام اسلامي قابل ارزيابي مي باشد. فتنه اي كه به بهانه تقلب در انتخابات و تشكيك در حضور ميليوني مردم در حماسه 22 خرداد ماه 1388 فتنه انگيزي و اغتشاش آفريني سال 88 را ايجاد نمود.
در اين رويكرد اهداف اصلي دشمن «تصوير سازي» نزد افكار عمومي است تا از اين طريق، مشروعيت عمل حكومت در مراجعه به آراء عمومي را مخدوش نمايد. در اين حالت رويكرد نظام براي مراجعه به افكار عمومي و جلب آراء به پديده اي ضد حكومتي تبديل شده و در نقد فعال همه رسانه هاي مخالف و گروه هاي اپوزيسيون قرار مي گيرد. بعنوان مثال در رويكرد تشكيك در سلامت انتخابات طرح ايده هايي از قبيل اينكه:
- انتخابات نيز دراختيار حكومت است
- نتيجه معلوم است! چرا شركت كنيم؟!
- شور انتخاباتي اندك است ومردم ديگر مثل قبل شركت نخواهند كرد.
- رقابت سياسي وجود ندارد ، پس انتخابات بي معناست
و مانند آن كه پيشاپيش، «ضرورت انتخابات» و «كاركرد مشاركتي» و هم چنين «نتيجه نهايي انتخابات» و حضور ملي را زير سوال مي برد.
به عبارت ديگر در اين رويكرد كه برگفته از روش هاي نظريه پردازان غربي به ويژه شارپ و سوروس مي باشد، از طريق فعاليت واقدام رواني تلاش مي شود تا مردم، نسبت به اصل انتخابات ترديد نمايند. از اين رو برخي از گروه هاي سياسي رقيب داخلي و يا پاره اي از فعالان سياسي مخالف نيز با طرح و تكرار چنين ايده هايي اين رويكرد دشمن را بيش از پيش در سطح جامعه فعال نموده و نا امني رواني را دامن مي زنند. موضوعي كه كشورهاي بيگانه در هر دوره انتخابات تلاش كردهاند تا حضور شركت كنندگان راپايين بياورند ومشروعيت نظام را زير سؤال ببرند. از اين رو مقام معظم رهبري با پيش بيني همه جانبه خود همواره اين طرح و توطئه دشمن را تذكر داده و در خصوص اهداف شوم دشمن و تلاش رسانه هاي غرب براي مخدوش جلوه دادن نماد مردم سالاري ديني در كشور آگاهي بخشي نموده اند. در واقع به تعبير معظم له: « دشمنان ملت، گاه انتخابات ايران را انتصاب مي خوانند وگاه مي گويند رقابت نامزدها، بازي كنترل شده درون حكومت است وانتخابات حتماً با تقلب همراه خواهد بود كه البته هدف همه اين تلاشها ، ضربه زدن به مردم سالاري ديني و جلوگيري از مشاركت قوي مردم در انتخابات است».
ايجاد نارضايتي
نارضايتي كه خود شامل مشكلات اقتصادي و يا مسائل برآمده از نظام اداري و اجرايي در هر كشور مي باشد، بيشترين سهم را در افزايش نارضايتي ها و دامن زدن به التهاب هاي سياسي و امنيتي را دارد. ولي آنچه در بازه زماني انتخاباتي در هركشوري بيش از پيش مدنظر حاميان وهاديان جريانات مخالف نظام تلقي مي گردد و باعث افزايش نارضايتي ها مي شود؛ ايجاد ذهنيت منفي در خصوص عملكرد نظام و روند اجرايي كشور است. ايجاد اين ذهنيت با توجه به وجود پاره اي از مشكلات اقتصادي و نارسايي هاي اداري و اجرايي جامعه، با ناتواني عزم وتوان نظام سياسي براي بهبود اوضاع و رفع مشكلات و با القاء ناكارآمدي نظام سياسي در زمينه رفع مشكلات صورت مي گيرد. در نتيجه همين ذهنيت منفي است كه نتايج مثبت، معنا دار نبوده وشاهد رشد «منفي نگري» در خصوص «توان» نظام براي حل مشكلات مي باشيم. در نتيجه روند نارضايتي ها روبه افزايش مي گذارد. اين در حالي است كه هر فرد، ممكن است وضعيت خود را در حد خوب يا متوسط بداند؛ ولي در نگاه به وضعيت جمعي، عمدتاً ناراضي و نگاهي منفي گرانه دارد. چرا كه در اين رويكرد دشمن با سياه نمايي و منفي گري فعالانه خود درصدد دامن زدن به نارضايتي اجتماعي و بهره برداري از اهداف سياسي و ضد امنيتي خود مي باشد. از اين رو مقام معظم رهبري نيز با آگاهي وهوشياري دقيق از طرح وبرنامه دشمن درايجاد نارضايتي ونا اميدي در بازه انتخاباتي اين واقعيت را عنوان مي نمايند كه: «دشمن در صدد است با القاء نااميدي در مردم نظام را از پشتوانه مستحكم خود يعني آراي مردم محروم كند».
جهت دار كردن نارضايتي ها و تضعيف كفايت
نارضايتي ها در جوامع مختلف كم و بيش هستند يعني اينكه در همه حكومتها ونظامهاي سياسي نارضايتي وجود دارد؛ اما آنچه نارضايتي را به مرحله بهره برداري براي نظريه پردازان غربي در اجراي اهداف چپاولگرانه خود نزديك مي سازد ظهور پديده «كفايت» است. هر نظام سياسي براي خود داراي ضريب ايمني اي است كه در تضمين امنيت آن، نقش مؤثري دارد. منظور از «ضريب ايمني» اصول ومباني اي است كه بازيگران، در آن نظام سياسي، به صورت پيشيني و يا قانوني، آنها را مي پذيرند وحاضر به پرداخت هزينه براي صيانت از آنها هستند. براي مثال در حكومت نژاد گرا، اصل نژاد پرستي ميتواند چنين نقشي را ايفا نمايد. در ساير نظام هاي ملي گرا ويا قوميت گرا شاهديم كه مليت وقوميت ويا آرمان هاي انقلابي، اصول ديني و مانند آن چنين نقشي را ايفا مي نمايند. بنابراين نظريه پردازان غربي و بهره برداران از بازه زماني انتخاباتي در هركشور با توسعه نارضايتي ها و به عبارتي ديگر هدفمند كردن نارضايتي در صدد از بين بردن اين اصول هستند كه درنتيجه آن شعار «ديگر كافي است» كه حكايت از «عدم توان، براي تحمل بيشتر وضعيت موجود» دارد؛ طرح وشيوع مي يابد و مقبوليت نظام سياسي را به شدت تنزل مي دهد. درهمين راستا ازجمله اقداماتي كه در هر مقطع زماني انتخاباتي از سوي دشمنان انقلاب اسلامي در خصوص زير سؤال بردن كفايت نظام شكل گرفته به حجم وسيعي از تخريبها، سياه نمايي ها والقاء ناكارآمدي نظام سياسي و طرح مسائلي كه با حق و انصاف سازگاري ندارد مي توان اشاره نمود كه در ايام نزديك به انتخابات بر اساس اراده صاحبان و ايده پردازان غربي شيوع مي يابد.
مديريت خارجي
از ديگر روش هاي دشمن در خصوص بهره برداري از بازه زماني انتخاباتي به مديريت خارجي مي توان اشاره نمود. مديريتي كه از ناحيه بازيگر خارجي و حمايت كشورهاي غربي به ويژه آمريكا و كشورهاي عضو اتحاديه اروپا به صورت مستقيم ياغير مستقيم، براي ظهور انقلاب هاي رنگي، اعمال و اهداف گروه هاي همراه و همصدا با غرب را تامين مي نمايد. از اين رو اكثر فتنه انگيزي هاي سياسي و امنيتي از طريق كشاندن مخالفين به خيابان ها، بحران سازي و عدم همسويي با دولت هاي حاكم، با حمايت هاي گسترده سياسي، تبليغاتي و انجام عمليات رواني عليه دولت و حاميانش و به نفع مخالفين، فضاي سنگيني را در آن شرايط به ضرر دولت شكل مي دهد. در واقع غرب كه بازيگر اصلي اين ركن از طرح و سناريوي را بر عهده دارد، با تمام توان از پروژه براندازي حمايت كرده و درصدد به قدرت رساندن مخالفين حكومت مي باشد. تجربه هاي موجود نشان ميدهد كه در بحث مديريت خارجي حمايت هاي رسانهاي، سياسي و مالي ، به صورت موثري وجود داشته است. بدين صورت كه ايده اعتراض مدني، تأثيرگذاري آن وچگونگي توجيه اين حركت، از سوي منابع وكانون هاي خارجي، ترويح و تبليغ شده است. حتي مي توان در پاره اي از موارد، اظهارداشت كه نيروي معترض، از سوي قدرتهاي خارجي(در صورت لزوم)، «آموزش داده شده است». درتأييد اين مطلب ميتوان به گفته «كنت تيرمن» مدير اجرايي«بنياد دموكراسي ايران» كه سرويس فارسي زبان شبكه«صداي آمريكا» است، اشاره كرد كه: «ميليون ها دلار طي دهه اخير براي ايجاد انقلاب رنگي شبيه به اوكراين، با آموزش فعالان سياسي، هزينه شده است».
مديريت اپوزيسيون
وجود گروه اپوزيسيوني از ديگر رويكردهاي قابل بهره برداري در بازه زماني هر انتخابات در هر حكومتي مي باشد. دراين روند مديريت اپوزيسيون، با هدايت بيگانگان از طريق اقدامات فعال سازي وانسجام جريانات معارض شامل اپوزيسيون داخلي(كليه گروههاي فعال غير قانوني در داخل كشور) و اپوزيسيون خارجي(اپوزيسيون خارج از حاكميت، يعني كساني كه ديروز درحاكميت بودند وامروز به دلائلي بيرون رفتند) انجام گرفته و با استفاده از ترزيق پول و تحت نفوذ قرار دادن تعدادي از تشكل هاي غير دولتي آموزش عناصري از اپوزيسيون داخلي را به منظور سقوط دولت برعهده و از اين طريق به هدايت ومديريت اپوزيسيون ميپردازند. اين رويكرد همچنان كه از عنوان آن مشخص است با تقابل مستقيم با اصل مردم سالاري ديني و انتخابات مردمي، نا امني رواني و اجتماعي در جامعه را دنبال مي نمايد و در دامن زدن به هريك از ديگر رويكردهاي دشمن در بهره برداري از بازه زماني انتخاباتي اهداف ايران ستيزانه غرب را دنبال مي نمايد.
طرح قهر و آشتي ملي
ورود اصطلاحات و عبارات قهر و آشتي گروههاي سياسي در اين بازه خطير از ديگر ترفندهاي نظريه پردازان معاند بوده چرا كه دشمنان انقلاب اسلامي با اين روش قصد دارند مجوز ورود نااهلان به فضاي رقابت انتخاباتي را گرفته و با طرح عناويني همچون قهر و آشتي گروه هاي سياسي، پروژه هاي تحريم انتخابات و يا آشتي ملي را در هر مقطع زماني و متناسب با اقتضاء زماني و مكاني مطرح نمايند. در اين طرح دشمن براي ورود به عرصه رقابت انتخاباتي با طرح مسائلي همچون طرح آشتي ملي ورود نا اهلان و شكست خورده هاي سياسي بازمانده از فتنه 88 را دنبال مي نمايد و از سويي ديگر با توجه به عدم استقبال آحاد جامعه اسلامي از وضعيت گروه هاي سياسي همراه با فتنه 88 از جمله اصلاح طلبان، پروژه تحريم و عدم شركت در انتخابات را مدنظر دارد.
ايجاد اختلاف و تفرقه
از ديگر ابعاد پيچيده سرمايه گذاري دشمن در بازه زماني انتخابات، استفاده از نقاط تفرقه و همچنين ايجاد اختلاف در بين مسئولان و سوءاستفاده از نقاط اختلافي بين كانديداها ست تا در صورت بهره برداري مناسب هريك ازابعاد پروژه ضد امنيتي نمودن فضاي انتخاباتي را فراهم نمايند. در واقع ايجاد تفرقه و سوءاستفاده ازآن براي ايجاد ناامني در كشور موضوعي جديد نبوده و همواره از شگردهاي غرب براي فتنه انگيزي در طول تاريخ ايران به حساب مي آيد. چرا كه زمينه شكل گيري هرگونه تفرقه و ايجاد سوء استفاده از تفاوت سلايق در بازه زماني انتخابات بيش از پيش مشهود بوده و كانديداها معمولا در جريان رقابت هاي انتخاباتي خود نقاط ضعف و اشكال از روند اجرايي كشور و يا كانديداهاي مقابل خود مطرح و برنامه هاي خود را براي رفع آن اعلام مي كنند، امري كه در برخي مواقع زمينه هرگونه سوء استفاده دشمنان را مطرح مي سازد و در برخي از موارد با طرح مسائل قومي و قبيله اي زمينه هايي را براي ايجاد نا امني در كشور فراهم مي كند. لذا حفظ هوشياري و بيداري آحاد جامعه اسلامي و مسئولين در اين خصوص از جمله موضوعاتي است كه اهداف دشمن را از ضد امنيتي كردن فضاي انتخابات بيش از پيش ناكام مي سازد. از سويي ديگر دشمنان انقلاب اسلامي بعد از فتنه 88 همچون مار زخمي بوده كه تلاش مي كنند اهداف شوم فتنه 88 را در انتخابات آتي مجلس دنبال نمايند. از اين رو وحدت رويه در مثلث فتنه، جريان انحرافي و اضلاع خارجي اين سناريوي نخ نما شده، از ديگر ضروريات حفظ وحدت و پرهيز از اختلاف و تفرقه مي باشد تا ورود نا اهلان را به خانه ملت غير ممكن سازد.
لذا همه كانديداها و گروه هاي سياسي كه قصد حضور در انتخابات مجلس نهم را دارند با در نظر گرفتن منافع ملي در گسترش چتر امنيت انتخاباتي حركت نموده و راه هرگونه فتنه انگيزي دشمنان انقلاب اسلامي را در اجراي پروژه هاي ضد امنيتي در بازه زماني انتخابات را مسدود نمايند. چرا كه دشمن در انتخابات رياست جمهوري سال 88 تلاش زيادي كرد كه از غفلت ها سوءاستفاده كرده و فضاي نا امني را در كشور حاكم كند و با استفاده از همين غفلت ها بود كه توانست غبارآلودي فضاي فتنه را تحميل نمايد. از اين رو در انتخابات پيش رو هوشياري و بصيرت ملي از لوازم اساسي برپايي حماسه مردم سالاري ديني مي باشد.
برهمين اساس در يك جمع بندي كلي به اين واقعيت مي توان اشاره نمود كه با توجه به اهداف نظريه پردازان غربي از بهره برداري از بازه زماني انتخاباتي، تذكر ضرورت حفظ هوشياري و بصيرت در آحاد جامعه نياز اساسي شرايطي كنوني قلمداد مي گردد؛ چرا كه برابري انتخابات هاي برگزار شده در جمهوري اسلامي ايران با عمر نظام اسلامي از مولفه هاي ارزشمند و افتخار آميز در حقيقت آزادي و مردم سالاري نظام اسلامي قابل ارزيابي مي باشد كه در سي و سومين سال از دوران انقلاب اسلامي با برپايي سي و سه انتخابات با شكوه با حضور اقشار مختلف مردمي، توان و اقتدار مردم سالارانه نظام اسلامي را به تصوير خواهد كشاند، لذا اين مسئله، دقيقاً مشكلي است كه سردمداران غربي را با ادعاي دموكراسي و آزادي آرا به چالش كشانده و تفكر و ايدئولوژي نظام اسلامي را به عنوان ايده اي پويا و موفق در برابر تفكرات نظام سرمايه داري و انديشه هاي غربي مطرح نموده و اين مسئله نيز عامل قضاوت در اذهان و انظار عمومي جامعه جهاني شده و در گام نخست اين تحول، بيداري اسلامي را در منطقه ايجاد نموده است.
از اين رو همه دغدغه غرب به ويژه دولت ايالات متحده امريكا براساس نظريات انديشمندان سياسي خود، براي ايجاد توطئه آفريني و فتنه انگيزي در شرايط نزديك به انتخابات و مقاطع انتخاباتي در كشور مي باشد، لذا با برنامه ريزي و توطئه آفريني در همه انتخابات برگذار شده در كشور به دنبال اين فرصت بوده تا از اين فضاي مناسب براي حضور ملي و مردمي ملت ايران كه پايه هاي اساسي شكل گيري انقلاب اسلامي نيز قلمداد مي گردد بهره برداري نمايد و نماد تجلي مردم سالاري در ايران را به چالش به كشاند.
از اين رو رهبر فرزانه انقلاب نيز با روشن بيني الهي خويش بر اين مسئله اذعان داشته و در اين خصوص اين چنين مي فرمايندكه: « انتخابات كه مظهر حضور مردم است، مظهر مردم سالاري ديني است، بايد پشتوانه ي امنيت ما باشد. نبايد اجازه داد كه اين چيزي كه ذخيره ي امنيت است، پشتوانه ي امنيت است، به امنيت ما صدمه وارد كند. ديديد، حس كرديد، از نزديك لمس كرديد آن وقتي را كه دشمنان مي خواهند از انتخابات عليه امنيت كشور سوء استفاده كنند. بايد همه مراقب باشند».
در واقع جريان غرب در طول سي و سه سال از عمر با بركت انقلاب اسلامي همواره با طرح توطئه هاي مختلف در بازه زماني نزديك به انتخابات در ايران، طرح نا امن سازي فضاي رواني و سياسي داخلي كشور را دردستور داشته و در اين مسير از هيچ كوششي فروگذار نبوده است. ازاين رو با توجه به اهداف مغرضانه نظام سلطه در برهم زدن امنيت و انضباط اجتماعي كشور و ايجاد فضاي ضد امنيتي در شرايط انتخابات، حفظ هوشياري و بيداري ملت ايران از جمله موضوعاتي است كه همواره مورد تاكيد رهبر فرزانه انقلاب مي باشد، چرا كه تجلي حضور ملت در آزمون انتخابات از مهمترين مولفه هاي امنيت ساز و اقتدار آفرين براي نظام اسلامي قلمداد مي گردد. ازاين رو به تعبير مقام معظم رهبري: «همه بهوش باشند. آحاد مردم، مسئولان گوناگون، منبرداران سياسي، كساني كه مي توانند با مردم حرف بزنند، همه مراقب باشند، مواظب باشند؛ از انتخابات مانند يك نعمت الهي پاسداري كنند».

 



چرا عموم مردم در فتنه 88 نلغزيدند؟

مجلس هفتگي ختم صلوات حاج آقا جاودان قدمتي 80 ساله دارد و بنيان گذار آن، آيت الله شيخ مرتضي زاهد، پدربزرگ حاج آقا بوده اند كه در آن 14000 صلوات به پيشگاه ائمه اطهار عليهم السلام هديه مي شود. اين مجلس هفتگي در ايام فتنه با نظر حاج آقا و با نيت دفع فتنه هر روز برگزار مي شد. آيت الله محمدعلي جاودان، استاد اخلاق مدرسه علميه مرحوم مجتهدي در گفت و گو با پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر امام خامنه اي، درباره عوامل بروز لحظه نشناسي مي گويد. ايشان در گفتار زير به اين موضوع مي پردازد و نمونه هايي از تاريخ را بررسي مي كند.
عامل اول؛ عدم شناخت خطوط اصلي دين
اگر مردم خطوط اصلي دين خود را درست بشناسند، در لحظات حساس گمراه نمي شوند. تلاش پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و ائمه ي اطهار عليهم السلام اين بود كه با رفتار و گفتارشان اين خطوط اصلي را به مردم ياد بدهند. آنها مي كوشيدند كه با سخنان خود و با كارهايي كه تكرار مي كردند، خطوط اصلي را به مردم نشان بدهند تا مردم هرگز اسير سياست بازي ها نشوند. ايشان در راه آموختن اين خطوط اصلي هيچ كوتاهي نكردند و به أحسن وجه اين كار را انجام دادند. خود ايشان نيز بسيار جدي و پيش از همه به اين اصول عمل مي كردند.
حال سؤال اين است كه پس چرا با اين همه تلاش پيامبر و خاندانش عليهم السلام، باز هم عده اي گمراه مي شدند؟ زيرا اگر آن مردمي را كه سطح فهمشان به اندازه اي نيست كه بتوانند مسائل را تشخيص دهند، كنار بگذاريم، عده اي هم بودند كه اصلاً نمي خواستند حقيقت مسائل را بفهمند وگرنه خطوط اصلي كاملاً روشن و شفاف و تبيين شده بوده و هست. بنابراين شناخت خطوط اصلي دين، عامل اول تصميم گيري درست در لحظات حساس است.
عامل دوم؛ گناه
عامل دوم كه در تصميم گيري افراد در برهه هاي حساس زندگي مؤثر است، گذشته و پيشينه ي فكري و رفتاري آنها است. خداوند متعال در قرآن كريم برخي از لغزش ها را به گناهان گذشته ي افراد نسبت مي دهد: « نّ الّذ ين تولّوا م نكم يوم التقي الجمعان نّما استزلّهم الشّيطان ب بعض ما كسبوا»1 يعني اگر انسان تا جايي كه مي تواند، در رفتارهاي معمولي زندگي خود درست عمل كند و سعي كند كوتاهي يا اشتباهي نداشته باشد، خداوند متعال هم در روزهاي بزرگ بحران كه ممكن است خيلي ها بلغزند، او را كمك مي كند و از لغزش ها حفظ مي كند و درهاي بسته را به روي او مي گشايد. اين قانون الهي است كه كساني كه گذشته ي بدي ندارند و در زندگي معمولي خود تقصير و كوتاهي ندارند، مورد نصرت خداوند قرار مي گيرند. پيام اين آيه ي شريفه اين است كه شما يك كارهاي واجبي را در روزهاي معمولي زندگيتان نمي كرديد و وظيفه تان را درست عمل نمي كرديد، ناگزير امروز كه روز بحران و سختي است، مي لغزيد و آن مدد الهي به سمت شما نمي آيد.
بنابراين وقتي مردمي خطوط اصلي دين را خوب شناخته باشند و در زندگي روزمره شان درست عمل كنند و كوتاهي نكنند، در مواقع حساس هم درست عمل مي كنند. قانون الهي اين است كه ياري خداوند شامل حال اين ها بشود. اما اگر مردمي در شناخت خطوط اصلي دين دچار مشكل شدند، مي لغزند.
عامل سوم؛ خودبيني به جاي خدابيني
مسئله ي ديگري كه باعث مي شود برخي افراد بلغزند و از مسير صحيح منحرف شوند، مشكلات شخصيتي و شخصي اين افراد است. مثلاً فردي به خودش خيلي اعتقاد دارد و فكر كند بهترين فرد براي فلان كار است؛ به گذشته ي خود غره شود و فكر و طرح خود را بهترين بداند. اين فرد ديگر تحت هيچ شرايطي نمي تواند طرح هاي ديگران را بپذيرد يا زير بار حرف ديگري برود. بنابراين همه چيز را با پيش شرط هاي خودش بررسي مي كند. شما مي بينيد كه در فرهنگ غربي به افراد ياد مي دهند كه اتكا و اعتماد افراد فقط به خودشان باشد. در فرهنگ اسلامي اما چنين چيزي وجود ندارد. كسي كه اين باور غربي را پذيرفت، قطعاً در معرض لغزش است؛ حتي اگر مسلمان باشد و ظاهراً هم متشرع باشد.
اما كساني كه فقط اسلامي مي انديشند و در گذشته هم از گناهان پرهيز مي كردند و به اوامر الهي عمل
مي نمودند، در بحران حوادث هم نمي لغزند. عموم مردمي كه نه مشكل فكري دارند و نه مشكل عملي و رفتاري، يعني اصول را خوب فهميده اند و مشكلات شخصيتي هم ندارند، اين ها خودبه خود از نخبگاني كه مي لغزند جدا مي شوند و نخبگان نجات يافته هم در كنار اين گروه قرار مي گيرند. بنابراين هم مردم و هم نخبگان در اين گونه حوادث دو دسته مي شوند. شما مي توانيد نمونه هايي از اين حوادث را در تاريخ صدر اسلام، تاريخ مشروطه و تاريخ انقلاب اسلامي هم مشاهده كنيد.
حكومت قبيله به جاي حكومت اسلام
در صدر اسلام مي بينيد كه هم مردم و هم نخبگان در مسئله ي جانشيني پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم كوتاهي بسيار بزرگي كردند. چطور شد كه حوادث به اين روشني را نديدند و نفهميدند؟ چطور شد كه خط اصلي را گم كردند؟ با آن كه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم چندين بار و در مواقع مختلفي جانشين خود را مشخص كرده بودند و بسياري از آنان در ماجراي غدير خم هم حضور داشتند، اما پس از رحلت ايشان باز عده اي به انتخاب شخصي خودشان روي آوردند. نخبگان خط اصلي را نشناختند و مردم هم سكوت كردند. اصلاً پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مردم دوباره به زندگي و آيين قبيله اي عرب جاهلي پيش از اسلام برگشتند.
تا پيش از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، اسلام حاكم بود، اما به محض آن كه چشمان مبارك ايشان بسته شد، قبيله به جاي اسلام حاكم شد. به جاي اين كه شعار اسلام سر بدهند، شعار قبيله سر دادند و مسلمان بودن در عرب بودن منحصر شد. حال آن كه در اسلام، عرب و عجم معني ندارد. از اين پس همچنان نماز مي خواندند، جماعت داشتند، روزه مي گرفتند، نوافل را هم به جا مي آوردند، اما شعارشان ديگر شعار اسلام نبود و تغيير كرده بودند. در چنين پرتگاهي، معاويه بر مسند قدرت نشست و بعد از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم قريش به قدرت رسيد و سلطنت را در دست گرفت؛ البته جز در آن چهار سالي كه اميرالمؤمنين عليه السلام شعار اسلام را زنده كرد و حكومت را به اسلام برگرداند.
تاريخ اين گونه است. آنها كه در صدر تاريخ قرار مي گيرند، اگر بلغزند، همه ي تاريخ مي لغزد و اگر نلغزند، همه ي تاريخ درست عمل مي كند. يعني بار همه ي تاريخ روي دوش اين ها است. رسول گرامي اسلام مي فرمايند: «من سنّ ف ي السلام سنّه ً حسنه ً فعم ل ب ها بعده كت ب له مثل أجر من عم ل ب ها و لا ينقص م ن أجور ه م شيأ، و من سنّ ف ي السلام سنّه ً سي ّئه ً فعم ل ب ها بعده كت ب عليه م ثل وزر من عم ل ب ها و لا ينقص م ن أوزاره م شيأ»2 بار اين افراد خيلي سنگين مي شود.
براي غنيمت نمي جنگيم!
در آن چهار سالي هم كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام عهده دار امر حكومت شده بودند، افكار مردم در طول 25 سال پيش از آن تغيير كرده بود و با ايشان همراه نبود. مردمي كه 25 سال در حكومت ديني زندگي كرده بودند، از تربيت پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فاصله گرفته بودند. تا قبل از اسلام، مردان جنگي وقتي به ميدان مي رفتند و در جنگ پيروز مي شدند، به تمام مايملك و متعلقات بازنده حمله مي كردند و اين حق را براي خود قائل بودند كه تمام دارايي هاي او را تصاحب كنند. در گذشته اين طور بود كه هر وقت به جنگ مي رفتند، غارت هم مي كردند و اين خلق عرب بود. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم اين خلق عرب را كنترل كرد.
در جنگ بدر، وقتي جنگ تمام شد، عده اي رفتند سراغ غارت، عده اي رفتند سراغ اسير گرفتن، عده اي هم مشغول حفاظت از خيمه ي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بودند. جنگ كه تمام شد و همه به اردوگاه برگشتند، بين اصحاب بر سر تقسيم غنائم بحث بالا گرفت. عده اي گفتند ما غنيمت گرفتيم و غنائم براي ما است، آنها كه دشمن را تعقيب كرده بودند و اسير گرفته بودند، گفتند مگر دست ما كوتاه بود كه غنيمت بگيريم، عده اي هم گفتند ما از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حفاظت مي كرديم وگرنه ما هم مي توانستيم غنيمت بگيريم. در تاريخ هست كه يكي از اصحاب گفت «و سائت اخلاقنا» يعني اوقاتمان در اين درگيري تلخ شد. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم كه اوضاع را اين گونه ديدند، دستور دادند كه همه ي غنائم را بگذاريد و برويد؛ هركس حتي اگر سوزني برداشته، بايد برگرداند وگرنه با همان متاع در جنهم خواهد رفت.
همه ي اصحاب اجناس را برگرداندند. حضرت برخورد جدي و سختي كردند و فرمودند كه ما براي غنيمت نمي جنگيم؛ ما براي اعتلاي كلمه ي «الله» مي جنگيم. «كلمه الله هي العليا»3 حالا اگر در ميان جنگ غنيمتي نصيبتان شد، آن را تقسيم كنيد، اما فكر نكنيد كه براي شما است؛ همه ي آن براي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم است. لذا يك پنجم غنائم بدر را خودشان برداشتند و مابقي را ميان مردان جنگي تقسيم كردند؛ چه آنها كه در جنگ شركت كرده بودند و چه آنها كه در جنگ نبودند. بعضي ها مي خواستند اعتراض كنند كه چرا كساني كه در جنگ نبودند بايد سهم ببرند، اما غنائم طبق ضوابط پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم تقسيم شد و اختيار با ايشان بود.
علي براي آنها خسته كننده بود!
به محض رحلت پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم، تربيت قبيلگي بازگشت. وقتي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به خلافت رسيدند، كوشيدند كه اين رويه ها را به حالت قبلي يعني به منش پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بازگرداندند. وقتي ايشان به همراه اين مردم به جنگ جمل مي رفتند، حضرت فرمودند: شما مي توانيد آن چه را كه در لشكرگاه دشمن است، به عنوان غنيمت برداريد. گفتند آقا به ما اجازه بدهيد كه بعد از جنگ به بصره برويم و اموال و زنان و فرزندان اين ها را هم به عنوان غنيمت برداريم. حضرت مخالفت كردند و فرمودند: اين مرد كه شما او را كشتيد، مسلمان بود و طبق ضوابط شرع با همسرش ازدواج كرده بود و شما نمي توانيد به اموال و زنان و فرزندان آنها دست درازي كنيد. مگر اين كه كسي بخواهد طبق ضوابط اسلام با همسر او ازدواج كند كه مراحل خودش را بايد طي كند.
حضرت مي خواستند قانون اسلام را اجرا كنند، اما اين ها به آن تمايل نداشتند. حضرت در جنگ جمل فرموده بودند كه اگر ديديد كسي فرار مي كند، او را رها كنيد و اگر ديديد كسي مجروح شده است، حق كشتن او را نداريد، بلكه بايد اسير و مداوا شود. قانون اسلام اين است كه برخورد با مسلمانان در جنگ با برخورد با كفار متفاوت است، در حالي كه تا پيش از آن در جنگ ها با مسلمانان هم مانند كفار برخورد مي شد.
همه ي اين گونه برخوردهاي اميرالمؤمنين
عليه السلام مردم كوفه و شركت كنندگان در جنگ ها را خسته كرد. اين ها به جنگ مي آمدند تا غنيمتي نصيبشان بشود. مي گفتند زخمي مي شويم، ولي چيزي گيرمان مي آيد، اما چيزي نصيبشان نمي شد. حضرت فرمودند: اگر در مسير حق پافشاري كنيد، به عدالت مي رسيد و همه چيز خواهيد يافت؛ اما يك جنگ، دو جنگ، سه جنگ و ديگر خسته شدند. ديگر اميرالمؤمنين عليه السلام برايشان خسته كننده شد. آماده بودند كه با هر در باغ سبزي كه مي بينند، از حضرت جدا شوند. لذا اين چنين بود كه سلطنت 700 ساله ي قريش با شعار قبيله محقق شد.
پيشواياني كه دلباخته ي اسلام نبودند
يك نمونه ي ديگر از عدم توجه به خطوط اصلي دين را در مشروطه مي بينيم. قبل از آن كه بحث مشروطه خواهي دربگيرد، پشتوانه هاي فكري آن مهيا شد. مدت هاي مديدي روشن فكران كار كردند، كتاب ها نوشتند، كتاب ها به ايران آمد، خوانده شد و مقبول افتاد. مثلاً كتاب «مسالك المحسنين» كه به ايران آمد، هر باسوادي كه آن را خواند، محتوايش را پسنديد. چرا پسنديدند؟ چون حرف جديدي بود و با حرف هاي زيبا همه را دلباخته ي خود كرده بود. به اين ترتيب مجموعه ي اهل فكر از دست رفته بود. آن وقت پيشوايان ما چه كساني بودند؟ همين اهل فكر. چرا اين ها كه اين طور دلباخته ي يك حرف زيبا شده بودند، پيشواي ما شدند؟ پاسخ اين سؤال به خاطر يك مشكل است كه در عموم مردم و در جامعه وجود دارد؛ اين كه هر كسي بيشتر داد بزند و با حرارت بيشتري سخن بگويد و حرف هاي زيباتري بزند، سخن او را مي پذيرند. اين يك مشكل جامعه شناختي و روانشناختي جمعي است. هر كسي كه بهتر بتواند وعده ي رسيدگي به مشكلات مردم را بدهد، حرف او در جامعه مقبول مي افتد. همين جامعه هم اگر اين مسئله را تجربه كرده بود، به اين اشتباه نمي افتاد.
وقتي كه عده اي شعار مي دهند «زنده باد اسلام و آزادي!» چرا اين دو را جدا از هم مي گويند؟ در نظر اين ها آن آزادي در اسلام وجود نداشت، پس بايد از بيرون وارد مي شد. اين نكته نشان مي دهد كه چهارچوب فكري اين ها دست كاري شده بود و آزادي از خارج تفكر اسلامي وارد فكر اين افراد شده بود. در حالي كه پيش از آن فقط اسلام را مي خواستند، زيرا مي دانستند كه همه چيز در اسلام هست و اسلام عين عدل است. شعار اوايل مشروطه اين بود كه ما عدالتخانه مي خواهيم؛ عدالتخانه در چهارچوب اسلام بود، اما آن آزادي كه آنها مي خواستند، از اسلام برنخاسته بود. كسي كه فكر و مبناي شناختش به چنين مسائلي آلوده شود، بالاخره در يك جايي مي لغزد.
سه ماه مانده به انتخابات
نمونه ي سوم ما به ايران معاصر و پس از انقلاب برمي گردد. ملت ايران در اين دوره به يك تجربه ي ارزشمند دست يافتند. ماجراي رياست جمهوري بني صدر تجربه اي بسيار ارزشمند براي مردم ايران بود. بني صدر كسي بود كه خيلي خوب حرف مي زد، حرف هاي خوبي هم مي زد، حرف هايي كه مشكلات مردم را حل مي كرد. به همين خاطر جمعيت زيادي از مردم با او همراه شدند. آنها البته صورت ظاهر او را ديدند و اطراف او جمع شدند و اگر واقعيت او را مي دانستند، با او همراه نمي شدند. يعني مردم هم به آن پختگي اجتماعي لازم نرسيده بودند.
مردم ما امام رحمه الله را پذيرفته بودند، اما او را تجربه نكرده بودند و ايشان را تنها از دور ديده بودند. مردم مي دانستند كه امام تازه به ايران آمده و حرف هاي خوبي هم مي زند و در حرف هايش عشق و علاقه به خدا و مردم هم هست، لذا به ايشان اعتماد كرده بودند. خب در كنار ايشان نيز كسي را ديدند كه او هم حرف هاي قشنگي مي زد و به نظرشان رسيد كه يك كمي هم شبيه امام رحمه الله است و اتفاقاً در كنار امام رحمه الله عكس هم داشت. لذا به او هم اعتماد كردند.
اما تنها خواص انقلاب بودند كه امام رحمه الله را تجربه كرده بودند و تجربه ي زندگي شبانه روزي با امام رحمه الله را داشتند و شيفته ي او بودند. نمونه ي آنها استاد مطهري بود كه در خانه ي امام رحمه الله رفت وآمد داشت و بيست سال با ايشان زندگي كرده بود و يكصد بزرگ ديگر را هم ديده بود و آنها را هم تجربه كرده بود و بين آنها و امام رحمه الله مقايسه كرده بود و مي دانست كه امام رحمه الله چه منزلتي دارد. مرحوم استاد مطهري امام رحمه الله را خوب مي شناخت و خواص انقلاب اين گونه بودند، اما مردم اين تجربه و شناخت را نسبت به امام رحمه الله نداشتند، بنابراين ممكن بود اشتباه كنند. آن روزها بر ما خيلي سخت مي گذشت. در سه چهار ماه پيش از انتخابات رياست جمهوري اول، انگار كه ما داشتيم پرپر مي زديم. من حتي با دوستان نزديك خودم كه با ايشان رفت و آمد داشتم و با هم به مسجد مي رفتيم و آنها هم به من علاقه مند بودند، نمي توانستم حرف بزنم. لذا حرف ها را در گلويمان ريخته بوديم و پرپر مي زديم.
چرا عموم مردم در فتنه ي 88 نلغزيدند؟
اما تمام اين ماجرا و رياست جمهوري بني صدر براي مردم تجربه آورد و مردم را پخته كرد. حضور مردمي امروز در راهپيمايي ها صدهزار برابر حضور مردمي آن روز قيمت دارد، چون مردمي كه امروز به صحنه مي آيند، خيلي خوب مي فهمند كه اين حضورشان چه بركات و چه اهميتي دارد و تا آخر هم پاي انقلاب ايستاده اند. حتي بسياري از اين افراد با يك مشكلات اجرايي هم روبه رو هستند، اما اين نارضايتي ها مانع از حضور آنان در حمايت از انقلاب نمي شود و اين به خاطر بصيرتي است كه در طول زمان براي اين ها حاصل شده است.
از طرف ديگر، در طول مدت پس از پيروزي انقلاب، مردم خطوط اصلي را به خوبي فهم كرده اند. امام رحمه الله حدود ده سال براي مردم حرف زدند و اصولي را مدام براي مردم تكرار كردند. مثلاً يك خط كلي به مردم دادند كه «اگر ديديد دشمن از يك كسي خيلي تعريف كرد، به او شك كنيد و اگر يك نفر را تكذيب كرد، به او معتقد شويد.» اين براي مردم يك اصل شد. اگر ما همين اصل را در اتفاقات اخير كشورمان معيار قرار دهيم، خيلي مسائل براي ما روشن مي شود. تجارب درازمدت مردم در گذشته ي انقلاب، مجموع اين اصول را در اذهان مردم شكل داد. مردم به دنبال چه بودند؟ مي خواستند كشورشان اسلامي باشد. چطور شد كه پايشان در اين حوادث اخير نلغزيد؟ چون مشكل اعتقادي و فكري نداشتند، گذشته ي بدي هم نداشتند، اصول را هم خوب فهميده بودند و در طول زمان با تجارب درستي بسياري از آنها را آزموده بودند؛ مانند كسي كه يك بار دستش سوخته است و جلوگيري مي كند از اين كه اين اتفاق دوباره بيفتد. بنابراين مردم بصيرت پيدا كرده بودند و دوباره اشتباه نكردند.
سقوط نخبگان
اما برخي نخبگان ما در شناخت اصول مشكل داشتند و برخي هم مشكلات جدي شخصيتي داشتند. به هر دو دليل زمينه براي لغزيدن آنها فراهم شد. شرايط مانند يك سرازيري پيش رويشان قرار گرفت كه به دره مي رسد. قدم اول را كه برداشتند، قدم دوم پيش آمد، قدم سوم را كه برداشتند، ديگر به جايي رسيدند كه راه بازگشتي برايشان نبود. لغزش نخبگان خيلي خطرناك است، لغزش آنها مي تواند مجموعه ي عظيمي از مردم دچار شبهه را بلغزاند و به دنبال خود بكشاند. البته اتفاقي كه در اين حوادث اخير افتاد، اين بود كه برخي افراد كه ابتدا لغزيده بودند، سقوط نكردند و برگشتند. اين اتفاق چگونه افتاد؟ جايي از اصول فكري اين ها دست خورد و به دلايلي تغيير كرد. تجربه ي جديدي داشتند كه باعث شد در اصول فكري قبلي آنها تغيير رخ دهد. بنابراين ناگزير آنها نجات پيدا كردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1. سوره ي آل عمران، آيه ي 155: همانا كساني از شما كه روز برخورد دو گروه به جنگ پشت كردند، شيطان آنها را بر اثر پاره اي گناهان كه مرتكب شده بودند، منحرف ساخت ... (اين آيه درباره ي گروهي از مسلمانان نازل شد كه در جنگ احد بر خلاف دستور فرماندهي تنگه ي حساس را رها كردند.)
2. الكافي، الكليني، ج5، ص10؛ همچنين: صحيح مسلم، ج8، ص62: اگر كسي در بين مسلمانان سنت نيكويي به جا گذارد و پس از مرگ او به آن عمل كنند، اجري برابر با اجر عامل آن برايش ثبت مي شود و از اجر هيچ كدام كم نخواهد شد و اگر كسي سنت بدي در بين مسلمانان به جا گذارد و پس از او بدان عمل كنند، گناهي برابر گناه عامل آن براي او ثبت مي شود و از گناه هيچ يك كاسته نخواهد شد.
مسلم از جرير بن عبداللّه نقل مي كند كه: روزي گروهي از مردم فقير و پشمينه پوش به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمدند. آن حضرت با مشاهده ي وضع رقّت بار آنها به مردم توصيه فرمود به كمك آنها بشتابند. مردم اما در اين باره تعلّل و سستي كردند، به طوري كه چهره ي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از ناراحتي تغيير كرد. در اين حال يكي از انصار كه متوجه ناراحتي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم شد، همياني از سكه را آورد. به دنبال او ديگر اصحاب يكي پس از ديگري چيزهايي تقديم كردند تا آن كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مسرور شدند و اين حديث را بر زبان جاري فرمودند.
3. سوره ي توبه، آيه ي 40: » لاّ تنصروه فقد نصره اللّه ذ أخرجه الّذ ين كفروا ثان ي اثنين ذ هما ف ي الغار ذ يقول ل صاح ب ه لا تحزن نّ اللّه معنا فأنزل اللّه سك ينته عليه و أيّده ب جنود لّم تروها و جعل كل مه الّذ ين كفروا السّفلي و كل مه اللّه ه ي العليا و اللّه عز يأ حك يأ«: اگر او را (پيامبر را) ياري نكنيد، بي ترديد خدا (ياريش مي كند؛ چنان كه) او را ياري نمود هنگامي كه كافران او را (از مكه) بيرون كردند، در حالي كه يكي از دو تن بود (پيامبر و ابوبكر)؛ آن گاه كه هر دو در آن غار (غار ثور نزديك مكه) بودند، وقتي كه به همراه خود مي گفت: اندوه مخور كه حتماً خدا با ما است. پس خدا سكينه و آرامش خود را بر او (پيامبر) فرود آورد و او را با سپاهياني كه شما آنها را نمي ديديد (در جنگ هاي اسلامي)، تقويت نمود و سخن كساني را كه كفر ورزيدند پست كرد و كلمه ي خداوند است كه والا و برتر است، و خداوند مقتدر غالب و صاحب حكمت است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14