(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 6 بهمن 1390- شماره 20128

شبيه روزهاي بي بهانه
احمدمطر؛ ترجمان زخم هاي عرب تحت سلطه
دري به خانه شاعري نجيب
كتاب «لاله ها و لاله ها» منتشر شد
بمبي در كابين
شعر پايداري از گذشته تا به حال



شبيه روزهاي بي بهانه

سر كوچه صداي نان خشكيست
دلم خشك است، خشك از اين زمانه
ولي من آب مي ريزم به اين دل
كه تا روزي بماند جاودانه
دلم چشم انتظارت بود كه عمري
كه با يك كاسه عشق آيي به خانه
بريزي پاي اين گلدان بي گل
شبيه روزهاي بي بهانه
خدا مي داند اما، آي مردم
دل من مي زند روزي جوانه؟
و يا مي خشكد اينجا كنج كوچه
و يا در گاري نان زمانه؟
ليلا حسن پور- قاصدك انديمشك

 



احمدمطر؛ ترجمان زخم هاي عرب تحت سلطه

بنان ابوعبيد
مترجم: بهروز سپيدنامه
«احمد مطر» در اواسط دهه 1950 ميلادي در روستاي «تنومه» از توابع شهر «بصره» عراق متولد شد. او فرزند چهارم خانواده اي ده نفره بود.وي دوران كودكي اش را در روستاي تنومه گذراند. روستايي كه خاستگاه آرزوها و روياهاي نخستينش بود. احمد درباره محل تولدش مي گويد:«سادگي، ظرافت، پاكي و تهيدستي از آن مي تراويد. رودها، جويبارها، خانه هاي كاه گلي،نيزارها و باغ ها آن را گلدوزي و درختان خرما نه تنها اطراف روستا كه خانه هايش را نيز تسخير كرده بودند.»
14سالگي احمد مطر مصادف است با ظهور نخستين بارقه هاي شعر از نهاد او. نهادي كه مالامال از نسيم نخلستان هاي عراق بود. فضاي غالب شعرهاي آغازين او تحت تاثير فضاي حاكم بر شعر عرب، بيشتر عاشقانه و رمانتيك بود اما ديري نپاييد كه مسائل اجتماعي و تضاد بين مردم و سلطه ، نظرش را به خود جلب كرد براين اساس در عنفوان جواني خود را در ميانه دايره اي از آتش ديد. دايره اي از اندوه عميق اعراب كه ريشه در گذشته هاي دورداشت. او نمي توانست ساكت بماند و در سوگواري ها لباس شادي برتن كند.
پس وارد ميدان نبرد شد و با شركت درجشنواره هاي عمومي و خواندن شعرهاي اجتماعي- سياسي حضور خويش را اعلام كرد.
شعرهاي آغازين احمدمطر غالباً طولاني بودند و تعداد ابيات آن گاه به صد مي رسيد.
گرانيگاه اين شعرها، حكايت مردمي كه سلطه هاي حاكم، فرصت زندگي و آسايش را از آنها گرفته بودند. ملتي كه بيان دردهايشان او را روانه تبعيدگاه نمود. او وطن خود را با اندوه به قصد كشور كويت ترك كرد و در بخش فرهنگي روزنامه «القبس» مشغول فعاليت شد.
دوران تبعيد احمد، مصادف با دگرگوني هاي اساسي درشعرهايش وحدت موضوع و موجز شدن اشعار كه گاه تا حد يك بيت نيز تقليل مي يافت از مهم ترين اين تحولات به شمار مي روند.
دفتر شعر احمد مطر، هر روز شاهد تولد شعر تازه اي بود. شعرهايش مانند خاطره ها، هر لحظه در دفترش ثبت مي شدند اما ديري نپاييد كه اين آتش نهان از روزنامه قبس زبانه كشيد. «پلاكاردها» عنوان شعرهاي سياسي و اجتماعي شاعر بودند كه صدر صفحات «القبس» را به خود اختصاص داد. «پلاكاردها» حكايت اقدام انتحاري شاعري بود كه براي آزادي مبارزه مي كرد.
«ناجي العلي» كاريكاتوريست مشهور فلسطيني، همكار احمد مطر در روزنامه «القبس» بود. آرمان مشترك اين دو هنرمند در مبارزه با استبداد و سكوت ذلت بار حكام عرب، آنان را مانند دو روح در يك بدن ساخته بود. گاه مشاهده مي شد كه شعرهاي جديد احمد، بي آنكه براي ناجي خوانده باشد با كاريكاتور تازه او همخواني فراوان داشت. «القبس» با شعرهاي احمد مطر آغاز و صفحه آخرش با كاريكاتور ناجي العلي بسته مي شد.
صراحت لهجه و توفندگي گفتار، باعث شد تا حاكمان عرب، شعرهاي احمد مطر و قلم موي ناجي العلي را برنتابند لذا آنان را روانه تبعيدگاه ديگري به نام لندن كردند. بزرگ ترين مصيبت زندگي احمد مطر در لندن رقم خورد، هنگامي كه درسال 1927 ناجي در يكي از خيابان ها توسط صهيونيست ها ترور شد. احمد پس ازحادثه احساس كرد كه نيمي از وجودش را از دست داده است. هرچند كه نبض نيمه ديگر نيز به نام ناجي مي زد كه او را همواره به ادامه مبارزه فرامي خواند.
احمد مطر، شعر بلندي با نام «چه سخت است سخن گفتن» در رثاي دوست وفادار و همسفر تبعيدگاهايش سرود.
احمد مطر از سال 1986 تاكنون در لندن به سر مي برد. پلاكاردهايش درمجلدات مختلف به چاپ رسيده اند. شعرهايش از گيرايي و اثر بخشي خاصي برخوردارند. زيرا از مركب شاعر عطر خون برمي خيزد و بر كلماتش اثر انگشتانش جاري است.
احمد مطر، شاعري است كه اندوه ملت و دردهاي انسان عرب را بر دوش مي كشد. او با تمام سلول هايش، بغض آنان را فرياد مي كشد. احمد مطر سرزمين پهناوري است كه در هيئت يك شاعر ظهور كرده و لندن شهري است كه گنجايش اندوه بزرگ او را ندارد. او ترجمان زخم هاي عرب تحت سلطه است.
احمد مطر هم اكنون در بيمارستان هاي لندن، دوره علاج خود را سپري مي كند. او شاعري است كه صادقانه توانسته دردل بسياري از مخاطبينش راه باز كند.
يادداشت
مانده است از شب پيش
درخانه جاي دزدي
روي حصير باقي ست
از او نوشته اي: كه
لعنت به حاكم شهر
كز سايه ي سر او
جز خر و پف نمانده
چيزي براي دزدي!

سگ جناب حاكم
امروز
سگ جناب حاكم
مرا گزيد و مرد
«اعدام»
حكم من بود
هنگام
كه علت مرگ
مسموميت اعلام شد.

در
در ميانه بيابان
دري
به سمت خالي باز بود
در چارچوبي از هوا
بي آن كه بنايي باشد
- مقصودت از باز بودن چيست
اي كودن!
- مي دانم كه توفيري ندارد
اما
بيزارم از بسته بودن

چيستان
مادرم گفت:
فرزندانم!
تابوتي است با پوسته اي شيرين و مرده اي چوبين
خواهرم گفت: خرما
مادرم خندان در آغوشش كشيد
بغض تلخ اما گلويم را فشرد
گفتم: اين
سرزمين من است

در انتظار گودو (آزادي)
بر پنكه ي سقفي
دختري همراه من
آويزان
بر زخم هايش
چاقوها
بر ضجه هايش
ددمنشي ها
مي گريستند
گريان به او گفتم:
ناله مكن
هر قدر كه سختي به درازا كشد
عاقبت آزادي، ما را در بر خواهد گرفت
خرخركنان در دم آخر گفت:
اندوه اندوه
كه آزادي
خود منم

 



دري به خانه شاعري نجيب

حسن گوهرپور
شايد بتوان گفت نجابت است كه سلمان را براي رسيدن به كشف و شهود در جهان پيرامون همراهي مي كند. سلمان هراتي شاعر نجيبي است و اين بازنمود دركي است كه او از جهان پيرامونش دارد.
همان طور كه جسم ما تحول مي يابد؛ تغيير مي كند و پس از گذشتن از دوره كودكي، به نوجواني، جواني، ميانسالي و كهن سالي مي رسد؛ روح (نفس، در معناي حكمي آن) ما هم اگر به آن توجه داشته باشيم، تحول و استحاله مي يابد؛ اين تحول از دو طريق شكل مي گيرد. يكي؛ فهم و معرفت از دريچه «حواس» و ديگري فهم و معرفت از دريچه «عقل»؛ آنچه شاعران را از ديگر خلايق متمايز مي كند در نخستين گام، درك اين است كه بايد با جهان پيرامون به گفت وگو بنشينند و به مفاهمه برسند، در اين مسير، شاعر جوهر جهان را به تقليد مي نشيند؛ اين نظر ارسطو است و تفاوتش با افلاطون در همين است كه او معتقد است شاعر و هنرمند مصاديق جهان را كه خود غيرحقيقي اند تقليد مي كند، اما ارسطو گوهر يا جوهر جهان آني مي داند كه هنرمند تقليدش مي كند.
در اين ميان اما برخي شاعران به گونه اي مي سرايند كه مخاطب نه تنها به «امر والا»(والايي در هنر آنچه منظور نظر لونگينوس و بعدها كانت بود به اين معنا كه در مخاطب وجد اعتلابخشي ايجاد كند) مي رسد و مي انديشد؛ بلكه انگار به كشف و شهودي همراه شاعر مي رود كه او هم احساس تازگي پيدا مي كند. شعر سلمان هراتي از اين دست است.
«بگذار/ گنجشك هاي خرد/ در آفتاب مه آلود/ بعد از ظهر زمستان/ به تعبير بهار بنشينند/ و گلهاي گلخانه/ در حرارت ولرم والر/ به پيشواز بهار مصنوعي بشكفند/ سلام بر آنان/ كه در پنهان خويش/ بهاري براي شكفتن دارند/ و مي دانند/ هياهوي گنجشكهاي حقير/ ربطي با بهار ندارد/ حتي كنايه وار/ بهار غنچه سبزي است/ كه مثل لبخند بايد/ بر لب انسان بشكفد/ بشقاب هاي كوچك سبزه/ تنها يك «سين»/ به «سين »هاي ناقص سفره مي افزايند/ بهار كي مي تواند/ اين همه بي معني باشد؟/ بهار آن است كه خود ببويد/ نه آنكه تقويم بگويد!»
بايد بپرسيم چرا؟ چرا گمان مان اين است كه سلمان هراتي به درك تازه اي از اشياء و طبيعت و انسان هاي پيرامونش رسيده است. براي پاسخ به اين سؤال به سراغ چند مدل بسيار قديمي در حوزه نقد مي رويم. يكي از اين مدل ها به نظريات «لونگينوس» بازمي گردد؛ او معتقد است اگر مولفي (شاعر يا نويسنده) مي خواهد آثار او مورد توجه قرار گيرد بايد دو نكته را در نظر داشته باشد.
نخست: خصوصيات «فردي» و دوم خصوصيات «فني»؛او در بخش خصوصيات فردي معتقد است يك اديب بايد «شدت عاطفه» و «نفوذ انديشه» داشته باشد. در بخش خصوصيات فني هم، قايل به اين است كه اديب بايد شناخت و توانايي تمهيدات و صنايع ادبي را داشته باشد؛ از توانايي تركيب عناصر برخوردار و مهم تر از همه بايد «نجابت» هم داشته باشد.
شايد بتوان گفت اين نجابت است كه او را براي رسيدن به كشف و شهود در جهان پيرامون همراهي مي كند. سلمان هراتي شاعر نجيبي است و اين بازنمود دركي است كه او از جهان پيرامونش دارد. دركي كه از تعادل آمده است؛ تعادلي كه در انديشه فلسفي نوعي «فضيلت» به حساب مي آيد و اين فضيلت؛ در دين هم «خير امور» خوانده شده است.
سلمان انگار روحش را در موطني كه داشت رها كرده بود و اين روح با درختان و گياهان و آدم هاي آنجا همنشين شده بود؛ آن ها روايت مي كردند و سلمان مي نوشت. اين را مي شود در بسياري از شعرهايش دريافت. روح سلمان هراتي در كشف و شهود بود؛ كشفي كه بازنمودش كلمات بودند و سطرهايي كه پشت هم راه مي افتادند.
دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است
ميان ما و رسيدن هزار فرسنگ است
مرا گشايش چندين دريچه كافي نيست
هزار عرصه براي پريدنم تنگ است
اسير خاكم و پرواز سرنوشتم بود
فرو پريدن و در خاك بودنم ننگ است
چگونه سركند اينجا ترانه ي خود را
دلي كه با تپش عشق او هماهنگ است؟
هزار چشمه ي فرياد در دلم جوشيد
چگونه راه بجويد كه رو به رو سنگ است
مرا به زاويه باغ عشق مهمان كن
در اين هزاره فقط عشق، پاك و بي رنگ است

 



كتاب «لاله ها و لاله ها» منتشر شد

مجموعه شعر «زنان و دفاع مقدس» با عنوان «لاله ها و لاله ها» به كوشش «شيرينعلي گل مرادي» منتشر و روانه بازار نشر شد.
به گزارش فارس در بخشي از كتاب «لاله ها و لاله ها» «شيرينعلي گل مرادي» نوشته است:
شعر فارسي در ادوار تاريخي توانسته است در عرصه هاي مختلف اجتماي و در برابر ناهنجاري ها و پلشتي ها ايستادگي و ايفاي نقش كند؛ در دوران دفاع مقدس نيز با تكيه به باورهاي اعتقادي و ملي، توانست در جبهه فرهنگي موضعي اتخاذ كند و در كنار مدافعان و مبارزان ايران اسلامي يكي از تأ ثيرگذارترين عامل در پيشبرد هدف هاي دفاعي باشد.
در اين دوران علاوه بر شركت مردان از جان گذشته اين سرزمين در جبهه جنگ، بانوان شرافتمند نيز سهمي بزرگ داشتند كه پرداختن به جزئيات آن شرحي است از آن بي نهايت ها كه مي بايد در مقوله ديگري به تشريح آن اقدام كرد؛ شعر جنگ و به درستي «شعر دفاع مقدس» كه از خون مقدس شهيدان اين سرزمين نشأت گرفته است و ادامه دارد، متأثر از تعهدي است كه شاعران ايران در اين برهه از زمان آن را پايه گذاري كرده اند و اين وحدت موضوع توانسته است شاخه برومندي از شعر پيشگام روزگار ما باشد.
شعر بانوان شاعر كه در اين حوزه گام برداشته اند، شعري است كه به اين جريان مي پيوندد و آن را بارورتر مي سازد؛ در شعر بانوان شاعر كه برآمده از حس زنانگي، خواهرانگي و مادرانگي است، عواطف شاعرانگي از مشخصه هاي بارز است كه به طور طبيعي نشان دهنده احساس دقيق شاعران در برابر شهادت ها و جراحت ها است.
مجموعه شعر «لاله ها و لاله ها» حاوي 50 قطعه شعر راانتشارات «پاليزان» در 216 صفحه و با قيمت چهارهزار تومان منتشر و به مخاطبان اين عرصه ارائه كرده است.

 



بمبي در كابين

كتاب «بمبي در كابين» نوشته «سيدحكمت قاضي ميرسعيد» كه به موضوع حماسه خلبان «سرلشكر عباس دوران» مي پردازد به چاپ سوم رسيد.
به گزارش «توانا»، كتاب «بمبي در كابين» داراي بخش هايي از جمله «زندگينامه»، «ابلاغ مأموريت»، «آخرين شب»، «لحظات پراضطراب»، «مراسم خواستگاري»، «اردوگاه ساحلي بيشه كلا»، «بمباران مهرآباد»، «بازتاب جهاني تغيير محل كنفرانس اجلاس سران غير متعهد ها» و «تحليلي بر عمليات استشهادي شهيد عباس دوران» است.
در بخشي از اين كتاب درباره »زندگينامه« آمده است:
عاشق بايد بي باك باشد گرچه او را بيم هلاك باشد؛ سخن از عشق است، عاشقي سرداري از سرداران اسلام، سربازي از سربازان امام زمان (عج) و پاكبازي از ياران ابراهيم زمان؛ خميني (ره) بت شكن دوران، شهيد خلبان «عباس دوران». خدايا چگونه مي توان با زباني قاصر و قلمي ناتوان بيانگر اوصاف اين شهيد والامقام بود، شهيدي كه سوخت تا ملتي نسوزد، رفت تا ايمان نرود، اسطوره شهادتي كه مرگ را به بازي گرفت و آن را مقهور خود ساخت.
به گفته يكي از همرزمان خلبانش، در يكي از نبردهاي هوايي كه فرماندهي دو فروند هواپيما را به عهده داشت، به مصاف 9 فروند از جنگنده هاي دشمن رفت و با ابتكار عمل و مهارتي خاص، يك فروند از هواپيماهاي دشمن را سرنگون و هشت فروند هواپيماي ديگر را مجبور به فرار از آسمان ميهن كرد.
گرچه دوران در اثر سانحه اتومبيل پاهايش به شدت آسيب ديده بود و از زخم معده هم رنج مي برد و از پروازهاي عملياتي معاف بود اما خود هرگز چنين نخواست و لحظه اي از فعاليت هاي عملياتي غافل نبود؛ زماني كه اسرائيل به جنوب لبنان حمله كرد او نخستين خلباني بود كه آمادگي خود را براي نبرد با صهيونيست هاي اشغالگر اعلام كرد.
كتاب «بمبي در كابين» را انتشارات «صرير» براي سومين بار در 233 صفحه و با قيمت چهار هزار و 500 تومان منتشر و به مخاطبان اين عرصه ارائه كرده است.

 



شعر پايداري از گذشته تا به حال

ناهيد زندي پژوه
حضرت امام(ره) در جايي فرموده اند: «تا ظلم هست، مقاومت و پايداري هم هست.» بنابراين بايد گفت كه شعر و ادبيات پايداري هم از اين منظر تا زماني كه انسان بر روي اين كره خاكي زندگي مي كند، پا به پاي انسان به حيات خود ادامه مي دهد و محدود كردن آن به يك دوره يا مقطع زماني خاص، بي معناست.
شعر پايداري پس از كودتاي 28 مرداد به اوج مي رسد، و براي درهم شكستن اين وضعيت مورد توجه قرار مي گيرد، وضعيت شعر دهه 50 را به شدت تحت تأثير قرار مي دهد. اشعار فراواني در ستايش مبارزان سياسي سروده مي شود و شاعران كم كم از نمادگرايي و پوشيده گويي به صراحت بيان روي مي آورند. پس شعر پايداري ريشه در تحولات سياسي قبل از انقلاب اسلامي دارد.
با پيروزي انقلاب اسلامي، آرمان هاي اسلامي و انقلابي اين طيف از شاعران به تحقق پيوست و روزنه هاي اميدي براي گشايش حوزه هاي جديد، پيش روي شعر معاصر ايران قرار گرفت. گسترش عرصه مبارزه به سراسر عالم، از آنجا ناشي مي شود كه بنا به اعتقاد گويندگان اين اشعار، انقلاب اسلامي مرزهاي ميان حق و باطل را مشخص كرده است و در هر نقطه از دنيا كه مظلوم هست، با ماست و تمام ستمكاران، شياطيني محسوب مي شوند كه در پي محو انقلاب و ارزش هاي آن هستند. اما وقوع جنگ تحميلي، با فاصله اي اندك، تمام توجهات را به سوي خود جلب كرد و براي شاعران اين جريان، در كنار بيان آرمان هاي انقلاب، مسئوليت تازه اي ايجاد شد؛ انجام اين وظيفه بزرگ و انعكاس مظلوميت ملت ايران كه بي رحمانه مورد يورش قرار گرفته بود و ايثار و فداكاري آنها، شعر پايداري را به سمت و سويي كشاند كه بعدها به شعر دفاع مقدس تعبير شد.
در شعر پايداري قبل از انقلاب، دشمن اصلي استبداد داخلي بود و شاعران براي در هم شكستن آن به بيان ظلم و ستم و خفقان موجود مي پرداختند. آرمان نهايي شعر پايداري قبل از انقلاب اسلامي ساقط كردن رژيم استبدادي و استقرار حكومت اسلامي بود. اما گستره شعر پايداري پس از انقلاب در محدوده جغرافياي سياسي ايران خلاصه نشد. به عنوان نمونه، رباعي زير از سيدحسن حسيني نمونه بارز است.
روزي كه جهان از ستم آزاد شود
شايد كه در آن روز دلم شاد شود
آبادي ايران- نه فقط- ايده ماست
سرتاسر خاك بايد آباد شود
ادبيات براي تمامي دوره ها، ظرف است؛ بنابراين اگر از ديدگاه ظرف و مظروف به قضيه بنگريم، رابطه اين دو كاملا مشخص است؛ يعني ما ظرف و بستري را فراهم كرده ايم كه از طريق آن بتوانيم براي تبيين و تشريح آرمان هاي انقلاب استفاده كنيم و از اين منظر شاعر مقام آينگي دارد، يك روي آينه تصويري است كه در آن مي افتد و روي ديگرش بازتابي است كه از آن تصوير به ديگران ارائه مي دهد يا به تعبيري كه به فردا ارائه مي دهد تا آيندگان بدانند در روزگار شاعر چه گذشته است. پيروزي انقلاب اسلامي نوعي بازنگري را در عرصه شعر و شاعري رقم زد. و شاعر به عنوان كسي كه باعث رونق فرهنگي مي شود تلقي شد، چرا كه شعر دستاوردي فرهنگي است.
به نظر مي رسد در طول سه دهه اي كه از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد، شعر معاصر وارد ميدان هاي ناشناخته تري شده و هم اكنون نيز در حال تجربه عوالمي تازه است. مي توان گفت شعر بعد از انقلاب در حوزه انديشه و محتوا دگرگوني هاي زيادي داشته است.
چنانچه شعر پايداري بازگوكننده جان فشاني سرفرازانه نسل پويا و سرزنده انقلاب و جنگ است؛ نسلي كه به يقين مي توان گفت در دوره هاي آتي به عنوان نماد مقاومت ملي و از جمله افتخارات هر ايراني و هر مسلماني خواهند بود؛ اين نسل توانست از تماميت ارضي كشور و حيثيت ملي و اسلامي خود به خوبي دفاع كند. بنابراين، شعر پايداري سند مكتوب حماسه آفريني هاي يك ملت و فداكاري آنان براي دفاع از موجوديت خويش و باورهاي ديني است.
شاعران انقلاب، در سال هاي آغازين دفاع مقدس، بيشتر درصدد همدردي و همدلي با مردم بوده اند و به عنوان يك هنرمند مسلمان، به مسئوليت انساني خويش عمل كرده اند. چنان كه شادروان سيدحسن حسيني كه از بانيان ادبيات انقلاب اسلامي است، در همان سالها به خاطر قرار گرفتن در جبهه و هم آوايي با رزمندگان چنين مي سرايد:
مي روم مادر كه اينك كربلا مي خواندم
از ديار دوست، يار آشنا مي خواندم
مهلت چون و چرايي نيست، مادر الوداع
زان كه آن جانانه بي چون و چرا مي خواندم
واي من گر در طريق عشق كوتاهي كنم
خاصه وقتي يار با بانگ رسا مي خواندم
ولي هر چه از حادثه دفاع مقدس و جنگ تحميلي فاصله گرفته ايم، اين نوع نگاه كم رنگ تر شده و شاعران بيش از پيش، از منظر ادبي و هنري به جنگ نگاه كرده اند. و اما شعر مقاومت و پايداري؛ اين گونه ادبي از جامعيت بيشتري برخوردار بوده و ساختار آن بر بنيادهاي زيباشناسانه استوار است- در شعر پايداري، شاعر ديگر مستقيما به حوادث، عمليات نمي پردازد، بلكه با رويكردي عميق تر، فلسفي تر و معاصرتر به موضوعي به نام جنگ نگاه مي كند. در شعر مقاومت و پايداري رفتار شاعر با زبان، رفتاري «فراهنجار» است. در حوزه شعر پايداري، نگاه شاعر فقط به جنگ تحميلي هشت ساله متوقف نمي ماند، بلكه پيام هاي انساني اين حادثه تاريخي را دروني مي كند و به جهان ارائه مي دهد.
شاعر در شعر پايداري به دنبال زباني براي گفت وگو با همه مردم جهان است. مردمي كه طعم تلخ جنگ را چشيده اند و مقاومت و پايداري را تجربه كرده اند. در واقع، شاعر در حوزه شعر پايداري، پيام هاي انساني و فلسفي پديده اي به نام جنگ را مي گيرد و به آنها تشخص جهاني مي بخشد. پيام هايي همچون؛ آزادي، حق طلبي، عدالت خواهي، وطن دوستي، ايثار و جانبازي، نوع دوستي و... از آنجا كه اين پيام ها به مرزهاي جغرافيايي محدود نمي شود، طبيعتا دايره مخاطبان اين گونه شعر، گسترش مي يابد و اين نوع شعر هرگز در چاه و چاله بحران مخاطب سقوط نمي كند و لذا فراگير مي شود.
در شعر پايداري، شاعر مقاومت و پايمردي انسان را در برابر ظلم، زيادخواهي و بي عدالتي را به گونه اي تصوير مي كشد كه همه مردم جهان با اسطوره ها و نمادهاي شعري او احساس پيوستگي و همذات پنداري مي كنند در نمونه هاي زير شعر پايداري ايران و جهان را با هم زمزمه مي كنيم:
نه ابرهاي خدا را سنگ زده ام
نه پا بر خواب فرشته اي نهاده ام
تنها
جهان را به تماشاي گلي برده ام
كه از هيچ توفاني
خم بر ابرو نمي آورد
(مجيد زماني اصل)
¤¤¤
پس از آن وقفه كه افتاد به گلچيني ها
آسمان مي نگرد باز به پاييني ها
سينه ها باز گرفته است هواي شب قدر
چه كسي گفت زمين مانده و نفريني ها
ياد بادا شب پرواز پرستو نفسان
از افق تا به افق شهپر شاهيني ها
همتي بدرقه راه كن اي شوق حضور
تا سبك پر بكشيم از دل سنگيني ها
(مصطفي محدثي خراساني)
¤¤¤
چراغي به من بده
تا به جست وجوي ميهن خود برخيزم
اي كوچه هاي بلند
چونان تازيانه نياكانم
(محمد الماغوط- سوريه)
¤¤¤
مؤلفه هاي شعر پايداري عبارتند از:
1. برجسته كردن و تشخص بخشيدن به پيام هاي انساني از جمله؛ آزادگي، حق خواهي، عدالت طلبي، ظلم ستيزي، وطن دوستي، ايثار، نوع دوستي، استقامت و پايداري.
2. نگاه جزئي نگر و عيني تر به پديده ها و اشياء.
3. روز آمد كردن زبان ادبي با بهره گيري از فرم و ساختاري متفاوت با گذشته و استفاده از قالب هاي نيمايي و سپيد.
4. بهره گيري از عناصر و نمادهاي ملي و ديني در حوزه اسطوره سازي.
5. قرابت و نزديكي با ساختارهاي نمايشي و سينمايي.
6. استفاده از بيان روايي و داستان گونه.
7. نگاه حماسي و عرفاني به پديده جنگ و تبعات آن.
8. تشخص بخشيدن به عنصر انديشه و تفكر در حوزه طرح آرمان ها.
ادبيات رسالت رشد فكري مخاطب را برعهده دارد. ادبيات در هر جامعه اي پيوند مردم با اتفاقات جامعه است و در انقلاب اسلامي، نويسندگان و شعرا به روشني، انعكاس عشق و شور و ايمان مردم را در آثار خود خلق كردند. ادبيات عرصه مستقيم گويي نيست و شعرا هرچه بيشتر به رمز، نماد و استعاره توجه كنند، بي شك اثر عميق تر خلق خواهند كرد. ادبيات انقلاب اسلامي دو وجه دارد؛ در وجه ضداستبداد، كارهاي زيادي صورت گرفته؛ اما در بخش ايجابي، كمتر كار شده است.
از آنجايي كه انقلاب اسلامي ما بر پايه باورهاي ديني مردم و با رهنمودهاي يك رهبر ديني كه مرجع تقليد شيعيان جهان بوده، شكل گرفته كه در نوع خود در جهان بي سابقه است و طبيعي است كه شاعران و هنرمندان اين مرز و بوم به خوبي توانستند پا به پاي حوادث حركت كنند، از اين رو پيشنهاد مي شود شعر شاعران پايداري ما به زبان هاي ديگر ترجمه شود. اين كار زمينه نقد آثار ما را فراهم مي كند و علاوه بر آن باعث ايجاد تعامل سازنده ادبي بين ما و ديگران مي شود. و از ديگر توجهات، اهميت دادن دانشگاه ها به مقوله شعر و ادبيات انقلاب به طور عام و ادبيات پايداري به طور خاص است، كه بايد هدف توجه سياست گذاران و متوليان فرهنگي قرار بگيرد.
منابع:
1. سعيدي، مهدي. ادبيات جنگ و تعابير ديگر آن در ايران. كتاب ماه ادبيات، شماره22، بهمن .1387
2. سنگري، محمدرضا. بازخواني پرسه در سايه خورشيد. كتاب ماه ادبيات، شماره22، بهمن .1387
3. طاهري، قدرت الله. نگاهي به جريان هاي شعري فعال در عصر انقلاب اسلامي. كتاب ماه ادبيات.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14