(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 8 بهمن 1390- شماره 20129

صفحه (14)

صفحه (3)

صفحه (2)

     
مصاحبه خواندني كيهان با خانواده شهيد احمدي روشن
پيام تسليت رهبر معظم انقلاب در پي درگذشت پدر فرمانده نيروي دريايي سپاه
امام جمعه شهيد راسك: امروز ما رهبري داريم كه بر همه چيز آگاه است
رئيس سازمان امداد و نجات هلال احمر كشور: استان ها صاحب بالگرد امداد هوايي مي شوند
تاكيد معاون اول رئيس جمهوري بر تسريع انتقال آب به يزد
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي: هديه رئيس جمهور به خبرنگاران اسفندماه پرداخت مي شود
رئيس جمهوري: نيازي به فروش نفت به اروپا نداريم
امام جمعه قم: عبور از تحريم ها نيازمند تدبير مسئولان است
اخبار ادبي و هنري
پاسخگويي وزير ورزش و جوانان به سؤالات نمايندگان كميسيون فرهنگي



مصاحبه خواندني كيهان با خانواده شهيد احمدي روشن
دانشمند شهيدي كه ولايت فقيه خط قرمزش بود

هميشه براي ما نسل سومي ها سؤال بوده كه به راستي همت و باكري و باقري و خرازي و كاوه و جواناني از اين دست، در آن سن و سال چگونه به آن جايگاه رسيدند كه لشگر قلوب را فرماندهي مي كردند و خاكريزهاي حماسه را فتح. آيا افسانه نبودند؟
و رسالت مصطفي اين بود كه پاسخي زنده باشد براي اين سوال. جواني كه دانسته بود امروز صحنه نبرد حق و باطل كجاست و در خط مقدم اين ميدان بود.
آنهايي كه گمان مي كنند انقلاب پير و خسته شده بايد مصطفي را بشناسند. او كه همنام چمران است و يادش را زنده كرد؛ مرد علم و جهاد.
و چه كوته نگر است آن دشمني كه گمان مي كند با گلوله مي توان اين حركت مجاهدانه را متوقف كرد. آري! مصطفي ها نمي ميرند.
از همان روزهاي اول حاج حسين گفته بود برويم و با خانواده شهيد گفت و گو كنيم. مشتاق بوديم و عجله داشتيم اما آنها بشدت درگير بودند و هر روز يك جايي مراسمي بود. بالاخره توفيق رفيق راه شد و دو روز بعد از تشريف فرمايي حضرت آقا به خانه مصطفي، مهمان خانه پدر اين دانشمند شهيد شديم و آنچه مي خوانيد ماحصل گفت و گوي ما با رحيم احمدي روشن، صديقه سالاريان و فاطمه بلوري كاشاني -پدر، مادر و همسر شهيد- است. تذكر اين نكته لازم است كه بخش انتهايي گزارش، يعني روايت ديدار امام خامنه اي با خانواده شهيد به نقل از پايگاه اطلاع رساني ايشان است.
محمد صرفي، سرويس سياسي

بعد از ظهر بود كه رسيدم منزل پدر شهيد. با آن تصوير بزرگي كه از شهيد روي ديوار ساختمان نصب بود، پيدا كردن خانه شان در كوچه كار دشواري نبود. خانه ساكت بود. نيم ساعتي زودتر از قرارمان رسيده بودم. قاب عكس مصطفي گوشه پذيرايي بود و لبخند مي زد. تا مادر خانواده بيايد، كمي با آقا روح الله حرف زدم. دوست صميمي شهيد كه هر قدر هم مي خواست خودش را عادي نشان بدهد، چشمهايش داد مي زد كه چقدر داغدار است. داغ مصطفي...
¤
مصطفي فرزند دوم خانواده است و سه خواهر دارد. خواهر بزرگ تر كارشناسي ارشد اصلاح نباتات از دانشگاه تربيت مدرس، خواهر بعدي كارشناسي ارشد اقتصاد و آخرين خواهر هم دانشجوي كارشناسي ارشد پليمر در دانشگاه امير كبير. علم و دانش در خانواده احمدي روشن اپيدمي است!
خودش هم كه دانش آموخته نخبه دانشگاه شريف در رشته شيمي. دوستش مي گويد مصطفي دنبال دكترا و مقاله ISI و اين جور حرف ها نبود. «بعضي ها دنبال اين هستند كه مقالات و تحقيقاتي داشته باشند كه از دانشگاه هاي خارج دعوتنامه بگيرند اما مصطفي نگاه مي كرد ببيند نياز واقعي كجاست، مي رفت سراغ همان.»
مادر خانه دار است و مي گويد: «خودم را وقف تربيت و تحصيل بچه ها كردم و خيلي چيزهاي ديگر كه براي بعضي ها مهم است، براي من مهم نبود.»
پدر مي گويد: «با هم رفيق بوديم. مثل دو تا دوست. هميشه مترصد بود به نحوي ما را خوشحال كند.»
¤
پدر مصطفي چند سال پيش از انقلاب وارد شهرباني مي شود. اما چون زير بار حرف زور و اوامر طاغوت نمي رفته، اغلب در زندان و زير شكنجه بوده است. اصليت پدر همداني است. مي فرستندش يزد. خانه اي مجردي اجاره مي كند. همانجاست كه صديقه خانم را كه آن روزها مدرسه مي رفته، مي بيند.
آقا رحيم اهل مسجد محل هم هست. همان مسجدي كه مادر صديقه مي رود. شنيده پدر صديقه خانم به رحمت خدا رفته و مادرش شيرزني است كه چهار دختر را با آبرومندي بزرگ مي كند. اينها را كه مي فهمد، مصمم تر مي شود و خواستگاري مي كند. مادر از اينكه يك آدم نظامي اهل مسجد و مومن است، خوشش مي آيد و اينطور مي شود كه ازدواج مي كنند. شغل رحيم تعقيب و سركوب مخالفان رژيم است اما خودش هم جزء همين مخالفان است و اطاعت نمي كند. هر روز يك دردسر و داستاني برايش درست مي كنند و بيش از آنكه در محل كار باشد در زندان و بازداشت است. بعد از پيروزي انقلاب برمي گردند همدان، محله امام زاده عبدالله. اولين و آخرين پسر خانواده احمدي روشن در همين محله متولد مي شود. اسمش را مي گذارند مصطفي. چه كسي فكرش را مي كرد اين نوزاد نحيف كه موقع تولد فقط دو كيلو وزن داشت، يك روز چنان خار چشم دشمنان اين آب و خاك مي شود كه...
جنگ كه شروع مي شود، رحيم هم عازم جبهه مي شود. آقا رحيم از حضورش در جبهه حرف چنداني نمي زند و عمداً طفره مي رود. مي پرسم در كدام عمليات ها بوديد؟ مي گويد؛ ما آن عقب ها بوديم!
¤
از روش تربيتي مصطفي كه مي پرسم، مادرش مي گويد؛ «مصطفي در خانواده اي تقريباً مذهبي به دنيا آمد.» توضيحات بعدي معلوم مي كند كه تقريباً مذهبي داريم تا تقريباً مذهبي! جد پدري و مادري مصطفي، هر دو مجتهد بوده اند. از طرف پدري، جدش ملامصطفي همداني است و از طرف مادري هم جدش مي رسد به آيت الله سيد مهدي مهدوي اردكاني كه هم دوره و هم درس آيت الله نخودكي بوده و در حوزه عليمه نجف درس مي خوانده و مزارش در يزد زيارتگاه است.
پدر از همان اول هر جا مي رفت او را هم با خودش مي برد؛ مسجد، تشييع شهدا. بزرگ تر كه شد، خودجوش به اينطور مجالس مي رفت.
هميشه خنده رو و بذله گو بود و اين موضوع در تمام عكس هايش هم هويداست كه لبخندي بر لب دارد.
مصطفي علاقه عجيبي به مادر و پدرش داشت و همين علاقه بين مصطفي و عليرضاي چهار ساله اش هم بود.
¤
عموي مصطفي هم همان اوايل جنگ در سال 60 در كردستان مفقودالاثر شد. وقتي همرزمانش مجبور شدند تركش كنند، مجروح اما هنوز زنده بود. پيكرش هرگز بازنگشت. اسمش ابوالمحسن بود. مي گفت چشم هاي اين بچه نشان مي دهد مرد بزرگي خواهد شد. راست مي گفت. مصطفي آنقدر بزرگ شد كه رفت پيش عمويش.
¤
بعضي ها فكر مي كنند شهدا قديس هستند اما مصطفي زندگي را دوست داشت. شغلش را دوست داشت. همسر و بچه اش را دوست داشت. پدر و مادرش را هم دوست داشت. مسائل مادي زندگي اش را هم درست تامين مي كرد. با همه اينها، صادقانه خدمت مي كرد. هميشه مي گفت وجدانم راحت است كه در مقابل اين حقوقي كه مي گيرم، چندين برابر كار مي كنم. پست هاي مهمي هم به مصطفي پيشنهاد كرده بودند. از مديرعاملي ايران خودرو تا پست هاي كليدي در وزارت نفت و ...
اينها را مي آمد خانه و به من مي گفت؛ مامان! الان محل خدمت اينجاها نيست. محل خدمت فقط در انرژي اتمي است. چيزي كه مظلوم واقع شده، اين است. من نمي توانم كارم را آنجا نيمه كاره بگذرام و بروم دنبال اين پست ها. بچه هايي كه با خودم بردم آنجا، آن بيست - بيست و پنج نفر را كه در خط رهبري هستند، نمي توانم رهايشان كنم و بروم.
¤
خط قرمز مصطفي، ولايت فقيه بود. به ندرت عصباني مي شد و آن موارد نادر هم زماني بود كه كسي مي خواست از اين خط قرمز عبور كند.
خيلي وقت شركت در راهپيمايي نداشت. اما اگر يك روزي احساس مي كرد كه حضورش ضروري و امر رهبر است حتماً مي رفت، با همسرش. عليرضا را هم مي گذاشت روي دوشش و مي برد. حتي اگر شبش دير وقت از نطنز رسيده و خسته بود. مثل 9 دي.
مادر مي خنديد و مي گفت؛ اين بچه را ديگر كجا مي بري؟ مصطفي جواب مي داد: نه مادر! عليرضا هم بايد ياد بگيرد.
¤
مصطفي شب امتحاني بود. آنقدر خوب درس را در كلاس مي گرفت كه نيازي نبود به او بگوييم درس بخوان. مي گفت رتبه ام سه رقمي مي شود و فقط هم مهندسي شيمي شريف. همين هم شد؛ 729 مهندسي شيمي شريف. چيزي هم كه باعث شد بعد از دانشگاه برود در انرژي اتمي، نه درس خواندن زياد كه كارهاي تحقيقاتي و عملي اش بود. مصطفي بيشتر از آنكه در كتابخانه و كلاس باشد، در آزمايشگاه بود. از اين آزمايشگاه به آن آزمايشگاه.
در دانشگاه خيلي فعال بود. در كنار اين فعاليت ها به مسائل سياسي هم خيلي حساس بود. در زمينه مسائل علمي ادعايي نداشت. ادعايش در سياست بيشتر بود! بينش و بصيرتش بالا بود. مثل 9 دي.
علاقه خاصي هم به سردار بي نشان احمد متوسليان داشت. عضو شوراي مركزي بسيج دانشجويي بود. كتابخانه و نوارخانه راه انداخته بود. مسئول فرهنگي بسيج بود. همانجا هم با خانمش آشنا شد.
¤
خواستگاري كه رفتند، نه سربازي رفته بود و نه كار داشت. خانواده دختر گفتند سربازي ات را كه رفتي و كار پيدا كردي بيا حرف بزنيم. يك سال نشد كه به خاطر قد و وزن معاف شد. شغل هم پيدا كرده بود. محرمانه بود و نمي توانست بگويد كار دارم. بالاخره راضي شدند.
از همسر شهيد مي پرسم؛ مصطفي چه داشت كه براي همسري انتخابش كرديد؟
- دو خصوصيت اصلي داشت. صداقت و ايمان واقعي. وقتي با هم صحبت كرديم، درسش تمام نشده بود، سربازي نرفته بود و كار هم نداشت. اما فهميدم آدمي است كه روي اهدافش پايبند است و اهل كوتاه آمدن نيست. مهرباني اش هم كه جاي خود داشت. طوري برخورد و رفتار مي كرد كه جايي براي دغدغه هاي مادي و اينجور نگراني ها باقي نمي ماند.
مصطفي هيچوقت براي پول كار نمي كرد. او از اصلي ترين افرادي بود كه سايت نطنز را راه اندازي كردند اما هرگز انتظار پاداش نداشت. خانواده اش هم همينطور. مي گفت ما هيچ چشم داشتي نداريم. و نداشت كه اگر داشت مستاجر نبود.
¤
همسر مصطفي از اول هم مي دانست عاقبت اين راه را. حتي خوابش را هم ديده بود؛ «هنوز عقد هم نكرده بوديم. خواب ديدم هوا باراني است و من سر قبري نشسته ام كه روي سنگش نوشته شده شهيد مصطفي احمدي روشن...»
به خودش هم گفته بود اما مصطفي با شوخي و خنده ماجرا فيصله مي داد و مي گفت بادمجان بم آفت ندارد.
يك بار كه خيلي پاپي اش مي شود خود مصطفي هم مي گويد؛ من در 30 سالگي شهيد خواهم شد...
¤
مي پرسم به اين همه كار و مشغله اعتراض نمي كرديد؟
همسر مصطفي مي گويد؛ سخت بود اما وقتي بود چنان بود كه آن نبودن ها جبران مي شد. گاهي سه بار در هفته مي رفت و مي آمد. يك شبي كه فردايش در نطنز جلسه داشت آمد. گفتم مگر شما فردا جلسه نداريد و نبايد آنجا باشيد؟مصطفي گفت بله. مي روم. آمدم شما را ببينم. دلم برايتان تنگ شده بود.
¤
آدم توداري بود. برخي كارها و فعاليت هاي مصطفي بعد از شهادتش براي خانواده آشكار مي شود. اسرار شغلي اش را به خوبي حفظ مي كرد. آن روزي كه قرار بود خبر غني سازي اعلام و جشن هسته اي گرفته شود، مصطفي چند دقيقه قبلش تماس مي گيرد و به مادرش مي گويد؛ «تلويزيون را روشن كنيد. تا چند دقيقه ديگر رئيس جمهور خبر مهمي مي دهد.»
مادر فقط مي داند كه مصطفايش در سايت نطنز كار مي كند. 12 روز در محل كار است و يك روز مي آيد خانه. همين.
¤
عاشق مادربزرگش بود. هر وقت كارشان گره مي خورد، به مادرش زنگ مي زد و مي گفت؛ «مادر به ننه بگو برايمان نماز بخواند و دعا كند.»
مصطفي حج تمتع هم رفته بود و حاجي بود. فقط پدر بود كه گاهي حاجي صدايش مي كرد اما مادربزرگش هميشه مي گفت؛ «حاج مصطفي».
¤
سرعت پيشرفت مصطفي آنقدر زيادي بود كه گاهي به شوخي مي گفتيم با اتوبوس تندرو مي رود! هر چند ماه يك بار، يك پست بالاتر و مهم تر مي گرفت. خواهرش شوخي مي كرد و مي گفت؛ اينجوري كه مي رود، دبير كل سازمان ملل مي شود!
خانمش گاهي به شوخي مي گفت؛ اينقدر برايش دعا نكنيد كه بالاتر برود. يك وقت آنقدر بالا مي رود كه ديگر ماه ها و سال ها خانه نمي آيد و نه شما مي بينيدش و نه من.
¤
مصطفي هم با خيلي سرشناس ها رفت و آمد داشت و هم با قشر محروم و پايين. شايد روابطش با بالايي ها كمتر اما با پايين دستي ها بيشتر و گرمتر مي شد. هر چقدر بالاتر مي رفت، متواضع تر مي شد.
خيلي ريزبين بود. يك روز مهمان داشتند. آمده بودند خواستگاري خواهرش. مادرش را صدا زد و آهسته گفت؛ مادر انگشترت را دربياور.
مادر با تعجب مي پرسد چرا؟! اين انگشتر هميشه دست من است!
مصطفي مي گويد: شايد فكر كنند اين انگشتر براي فخرفروشي است و ماديات براي ما ارزش است.
¤
حريت داشت. وقتي در جلسات خيلي عصباني مي شد، بلند مي شد و آستين هايش را مي زد بالا و مي گفت؛ به اين دست ها نگاه كنيد! اين پوست و استخوان مال طبقه سه جامعه است. من لاي پر قو بزرگ نشده ام و نمي گذارم شما اينطور و آنطور كنيد.
هميشه مي گفت؛ من به باباي پير و زحمت كشم و مادري كه مرا تربيت كرده، افتخار مي كنم.
مثل پدرش بود. زير بار حرف زور و ناحق نمي رفت. پدر مصطفي مي گويد: دو تا از بچه هاي نطنز را اخراج كرده بودند، به ناحق. ايستاد و آنقدر مقاومت كرد تا آنها را برگرداند. تحمل نمي كرد در حق زيردست اجحاف شود.
¤
بيابان هاي نطنز در زمستان سرماي وحشتناك و در تابستان، گرماي وحشتناكي دارد. ماه رمضان كه از نطنز بر مي گشت، لبهايش از تشنگي خشك شده و شكمش به گرده اش چسبيده بود اما باز هم حاضر نبود روزه نگيرد. هيچوقت در زمينه مسائل معنوي ادعايي نداشت. جهادش در كار بود.
آرام و قرار نداشت. خانه هم كه بود، دائم به موبايلش زنگ مي زدند. بعضي وقت ها كه مي خوابيد، يواشكي مادرش موبايلش را از كنارش برمي داشت تا مصطفي كمي بتواند استراحت كند.
¤
به بيت المال به شدت حساس بود. بعضي از پيمانكارهايي كه با آنها كار مي كرد، گاهي مي گفتند مصطفي تو ديگر داري از رفاقت و آشنايي با ما سوءاستفاده مي كني! اينقدر كه طرف بيت المال را مي گيري.
مصطفي هم جواب مي داد؛ عوضش من دنبال حق شما هستم. كسان ديگر شايد پيشنهادهاي بالاتري بدهند اما در پول دادن اذيتتان مي كنند. اما من سعي مي كنم سروقت حق و حقوقتان را بدهم. من در پول دادن با شما راه مي آيم و شما هم جنس خوب و ارزان تر و سروقت بدهيد.
در يك معامله اي، يك سوم قيمت كالا را تخفيف گرفته بود. يكي از فروشنده ها مي گويد شما فلان قدر به سازمان سود رساندي.
مصطفي مي گويد: سازمان نه! بيت المال مردم. سازمان كه از جيبش پول نمي دهد. اين پول براي مردم است.
ماشين زير پايش يك پژو 405 بود. با همين ماشين مي رفت نطنز و مي آمد. گاهي هم با ماشين پدرش مي رفت. به شوخي مي گفتيم؛ ببخشيد! لااقل پول بنزينش را بده! مي خنديد و به شوخي مي گفت؛ اين لگن بنزين هم مي خواهد؟! اصلاً برداريد و ببريد. مال خودتان!
¤
چند سالي بود كه مادر دلشوره و استرس داشت. حتي قبل از اينكه ترورها شروع شود. مصطفي هم مي گفت: مادر جان! من كاره اي نيستم.
يك هفته پيش از شهادتش بود كه مادر و خواهر به خانه مصطفي رفته بودند. وقتي بيرون مي آيند، مصطفي هم پشت سرشان بيرون مي آيد. مادر و خواهر بدون اينكه مصطفي متوجه شود سايه به سايه او مي روند و تعقيبش مي كنند تا برود مغازه و برگردد. نزديك خانه آنها را مي بيند و شروع مي كند به اعتراض! مگر شما خانه و زندگي نداريد كه دنبال من راه افتاده ايد؟!
مصطفي اسلحه هم داشت. پدرش حمايل هم برايش خريده بود اما هيچوقت همراهش نبود. مادر معترض بود و او در جواب مي گفت؛ مادر! اين ماسماسك است! اين را ما دستمان مي گيريم كه دل شما خوش باشد والا آن كسي كه بخواهد مرا ترور كند فرصت استفاده به من نخواهد داد. اگر قرار باشد اجازه استفاده به من بدهد كه ديگر تروريست نيست!
راست مي گفت. آنهايي كه مصطفي را ترور كردند، بدون شك او را خوب مي شناختند. مصطفي جوان چالاكي بود. اگر اندازه بمب هاي ترورهاي قبلي، وقت داشت حتماً نجات پيدا مي كرد. اما بمب طوري بود كه چهار-پنج ثانيه اي منفجر شد.
مصطفي خوب مي دانست در چه راهي پا گذاشته است اما اهميتي نمي داد.
مادر براي آنكه به همسرش دلداري بدهد مي گفت؛ همان خدايي كه در جبهه ها هست در شهر هم هست و تا چيزي مقدر نباشد اتفاق نخواهد افتاد.
وقتي دلشوره ها زياد مي شد، مادر با خودش مي گفت اگر پسرم را از اين راهي كه مي رود منصرف كنم، پيمان شكني است. ما اينقدر شعار داديم و فريا زديم «انرژي هسته اي حق مسلم ماست» ، وقتي آن سه دانشمند را ترور كردند گفتيم بچه ها كوتاه نياييد و ادامه بدهيد، حالا كه موقع امتحان خودمان است چطور جا بزنيم و خودمان را كنار بكشيم.
¤
آخرين باري كه مصطفي رفته بود خانه پدرش، شب دوشنبه بود. دو روز پيش از اتفاق. ساعت 8 بود و هنوز نيامده بودند. مادر با اعتراض تماس مي گيرد و مي گويد مگر اينجا رستوران است كه بيايي و شام بخوري و بروي! مي خواهيم ببينيمتان. مصطفي زود خودش را مي رساند.
فردايش مي رود نطنز و دو روز بعد بر مي گردد. صبح چهارشنبه مادر مي خواهد برود مصطفي را ببيند. با آقا رحيم مي روند بيرون. جايي كار دارند و از آنجا قرار است بروند پيش مصطفي.
خبر دادن دوستان هم براي خودش ماجرايي است! دو مامور رفته اند منزل مصطفي و همسرش را سوال پيچ كرده اند! دو نفر هم آمده اند جلوي منزل پدرش. گفته بودند دكتر مصطفي احمدي روشن جلوي دانشگاه علامه ترور شده و با شما چه نسبتي دارد؟!!
سراسيمه برمي گردند خانه. يكي از دخترها مي گويد مادر نگران نباش. مي گويند دكتر مصطفي احمدي روشن. مصطفي كه دكتر نيست! مادر مي گويد چقدر ساده اي دختر! مصطفاي ماست.
مادر به هر كدام از دوستان زنگ مي زند، كسي جوابگو نيست. فقط موفق مي شود يكي را پيدا كند. مي پرسد: مهندس! فقط يك كلمه بگو. مصطفاي من زنده است؟ و او مي گويد: ان شاالله.
پدر و مادر در آن شلوغي و ترافيك نمي فهمند چطور خودشان را مي رسانند خانه مصطفي. پدرخانم مصطفي جلوي در است و مي گويد نترسيد چيزي نشده. مادر مي گويد راستش را بگو حاجي.
بغض مي تركد... شب دل مادر آرام ندارد. نيمه شب مي زند بيرون و در آن سرما در خيابان هاي اطراف خانه مصطفي راه مي رود.
تا اينجاي حرف ها، مادر مصطفي آرام است اما ...
«دلم مي خواست مصطفي را در همان لباس هاي خوني خودش و با همان وضع ببينم...» بغض و گريه امان نمي دهد...
در معراج شهدا هم فقط يك لحظه طاقت ديدن صورت مصطفي را دارد. مصطفايي كه آنقدر دلبستگي به مادر داشت كه حتي زمان دانشجويي هم مثلا اگر مي خواست دكتر برود با مادرش مي رفت و رفقايش به او مي گفتند بچه ننه!
¤
از پدر مي پرسم اگر يك بار ديگر مصطفي را ببيني به او چه مي گويي؟
آقا رحيم آهي از ته دل مي كشد كه سوز آه همچون تيري به مغزم فرو مي رود و مي گويد؛ «ايشان الان هم حاضر و ناظر است. اين حرف من نيست، حرف خدا در قرآن است. ولا تحسبنّ الّذ ين قت لوا ف ي سب يل اللّه أمواتًا بل أحياأ ع ند رب ّه م يرزقون.
به او مي گويم مصطفي جان! خوش به حالت. خوش به سعادتت كه در اين چند روز بي ارزش دنيا زحمت كشيدي و خدا مزد زحمتت را با شهادت داد.
ممكن بود هزار اتفاق برايش بيفتد. خدا خيلي مصطفي را دوست داشت كه در ايام اربعين آقا امام حسين(ع) به فيض شهادت رسيد. شهادت در اين ايام چيز ديگري است.
¤
شب جمعه، دانشگاه شريف مراسمي در چيذر و سر مزار مصطفي گرفته بود و همه خانواده اش آنجا بودند. رهبر انقلاب اول رفته اند خانه شهيد رضايي نژاد و بعدش مي آيند اينجا. يك تيم هم رفته چيذر و دارد توي گوش خانواده آنها مي خواند كه يك مسئولي در راه منزل شماست! يك چيزي در مايه هاي رئيس بنياد شهيد يا سرداري از سپاه. و معلوم است خانواده مقاومت مي كنند كه: خوب بگوييد آنها هم بيايند اينجا سرمزار.
تيمي كه رفته بود چيذر بالاخره موفق مي شود و معلوم نيست با چه ترفندي راضي شان مي كند به آمدن. بالاخره آنها آمدند و ما هم رفتيم بالا. خانه شهيد يك آپارتمان حدود 80 متري و دو اتاقه بود و ساده. دو تا كامپيوتر روي ميزي بزرگ در سالن خانه و دو عكس از رهبر به ديوارها و خانه پر از خانمهاي چادري جوان و مسن و دو مرد ميانسال -باجناق و برادرزن- و دو مرد مو سپيد كرده.
¤
همه قيافه هاي خسته داشتند و معلوم بود خواب درست و حسابي نداشته اند در اين چند روز ولي كسي شكسته نبود. گهگاهي هم لبشان به لبخند باز مي شد و البته هنوز نمي دانستند چه كسي به خانه شان خواهد آمد.
مسئول همراه ما به پدر و مادر و همسر شهيد آرام گفت مهمانشان كيست و خواهش كرد كمك كنند تا همه موبايل ها جمع و خاموش شود. پدر شهيد بلند شد و رفت براي گرفتن وضو.
¤
مادربزرگ همه نشانه ها را جمع مي كند. تنها يك عكس كه روباني مشكي گوشه آن بوده مي ماند. عليرضا كه عكس را ديده و كنجكاو شده، مدام مي پرسد بابا كجاست؟ و مادربزرگ مي گويد؛ ماموريت است. اما عليرضا دست بردار نيست و باز هم مي پرسد. مادربزرگ مي گويد: «خدا بابات رو فرستاده ماموريت...»
پسر مي پرسد: كي برمي گرده؟
- شايد برنگرده...اگه برنگشت ما مي ريم پيشش...
¤
وقتي ميهمان وارد خانه شدند پدر مصطفي از جا بلند شد و جلو رفت و گفت: خوش آمديد و او را بغل كرد. وقتي آقا هم دست به گردن پدر مصطفي انداختند، من پشت سر ايشان بودم و صورت پدر مصطفي را مي ديدم. انگار دو پدر فرزند از دست داده، داشتند به هم سرسلامتي مي دادند. مادر شهيد شيواتر سلام كرد: «سلام آقا» و بعد عليرضا را گرفت سمت رهبر و ادامه داد: خيلي وقته منتظرتونه. پدر مصطفي كه از آغوش رهبر جدا شد، عليرضا دست انداخت به گردن رهبر. فكر كردم الان غريبي مي كند ولي نكرد. مادر مصطفي گفت: علي! آقا را ببوس مادر!
و عليرضا رهبر را بوسيد. آقا به محافظي كه كنارشان بود گفتند: عصاي من را بگيريد. عصا را كه دادند، عليرضا را بغل كردند. عليرضا كه جاخوش كرد در بغل رهبر، زن ها نتوانستند صداي گريه شان را مثل اشك ها پنهان كنند. هرچند مادر و همسر شهيد هنوز مقاومت مي كردند.
آقا تا برسند به صندلي شان، اسم پسر را پرسيدند و حالش را و سلامي كردند به حاضرين. وقتي نشستند روي صندلي، عليرضا هم روي پاي رهبر آرام گرفت، بي كلافگي و بي غريبگي.
¤
هنوز يك دقيقه نشده بود از ورود رهبر به منزل كه ايشان گفت: خوب! خدا درجات اين شهيد عزيز ما را متعالي كند، با شهداي صدر اسلام، با شهداي بدر و احد، با شهداي كربلا محشور كند ان شاءالله.
اين خلاف رويه ايشان بود كه اينقدر بي مقدمه شروع كنند در خانه شهيدي به صحبت. اول معمولاً مي نشستند و مي شناختند و گپ و گفت مي كردند ولي اينجا نه. بعد هم برايم جالب شد كه نگفتند «شهيدتان»، گفتند «شهيد ما.»
¤
«دو ارزش در جوان شما به خوبي تبلور پيدا كرد كه هركدام به تنهايي مايه ي افتخار است. يكي جنبه ي علم و تحقيق و تسلط بر كار مهمي كه زير دستش بود... اين يك بعدش است كه مايه ي افتخار است هم براي خانواده و اطرافيان، هم براي ما.
بعد دوم اهميتش بيشتر است كه همان بعد معنوي و الهي است. بعد دوم همان چيزي است كه او را آماده مي كند براي شهيد شدن. حالا البته شهيدشدن براي ما كه اهل دنيا هستيم، براي شما كه پدر و مادر و همسر هستيد و محبت داريد نسبت به او، تلخ است چون در عرصه ظاهر زندگي فقدان است؛ از دست دادن است؛ اين پوسته شهادت است... لكن اصل شهادت چيزي غير از اين است، برتر از اين حرف هاست. اصل شهادت اين است كه انسان ناگهان از درجات عاليه الهي سر دربياورد و مقامش از فرشتگان بالاتر برود. آن زندگي اصلي كه همه ما بعد از چند سال بالاخره واردش مي شويم خواه ناخواه، در آن زندگي ابدي جايگاهش عالي بشود، رتبه اش عالي بشود، مورد توجه باشد، فيض او در روز قيامت به ديگران برسد: يسعي نورهم بين أيد يه م و ب أيمان ه م؛ در ظلمات قيامت وقتي بندگان خوب كه از جمله آنها جوان شماست، حركت ميكنند آنجا را روشن مي كنند. در آن روز منافقان مي گويند از نورتان به ما هم بدهيد و اينها جواب مي دهند: ق يل ارج عوا وراءكم فالتم سوا نورًا؛ برويد پشت سرتان را نگاه كنيد، زندگي دنيايي تان را نگاه كنيد، اگر نوري قرار است داشته باشيد از آنجا بايد داشته باشيد. اين بعد دوم شخصيت جوان شما و همه شهداست.»
عليرضا همچنان روي پاي رهبر نشسته بود و با انگشتان كوچكش بازي مي كرد. همه مبهوت صحبتهاي عميق و بي مقدمه رهبر شده بودند و فقط صداي چيليك چيليك دوربين عكاس مي آمد.
¤
«اينها در راه خدا و پيشرفت اسلام شهيد شدند. مسأله اينها فقط اين نيست كه ما مي خواهيم از دنيا عقب نباشيم به لحاظ علمي، اين تنها نيست يعني، اين هست به علاوه يك چيز مهمتر و آن اينكه ما با حركت علمي مان اسلام را سربلند مي كنيم. از اول انقلاب يكي از بمباران هاي شديدي كه عليه ما شده اين بوده كه اسلام انقلابي كه در يك كشوري حاكم شد و مردم متعبد شدند ديگر راه علم و تمدن بسته مي شود، اين جزو تهمتهايي بوده كه از اول به ما مي زدند. خوب اوايل كار هم كه ما راهي نداشتيم براي رد اين تهمت.
سالهاي اول و دهه شصت، هنر جوان هاي ما مجاهدت بود، ايمان بود. خوب دنيا قبول كرد، گفت: بله ايمانشان خوب است، ولي پيشرفت علم و تمدن و زندگي امكان ندارد. اين جوانها اين ادعا را باطل كردند. چه اين شهيد چه سه شهيد قبلي، جوانهايي كه عرصه هاي علمي را تصرف كردند و در آنجا حرف نو به ميدان آوردند و هويت پيشرونده و استعداد برتر خودشان را و قابليت ها و استعداد هاي خودشان را نشان دادند، اينها آبرو درست كردند براي نظام جمهوري اسلامي. اين بخش دوم فضيلت اينهاست و همين هم موجب شد خدا به اينها توفيق شهادت بدهد و درجاتشان را عالي كند.
...براي شما هم شهيد از دست نرفته؛ مثل پولي كه در بانك است. پول در خانه نيست ولي هست. مثل پولي كه گم مي شود يا دزديده مي شود نيست. شهيد شما پيش شما نيست، در خانه نيست، ديگر نميبينيدش، ولي هست و كجا به دردتان مي خورد؟ روزي كه انسان از هميشه فقيرتر است. خدا ان شاءالله بهتان صبر بدهد.»
¤
آقا بعد از اين صحبت ها، رو به پدر شهيد كردند و گفتند: چند سالش بود؟ پدر مصطفي گفت: 32 سال. پدر و رهبر هردو مكث كردند. پدر ادامه داد: خدا انشاءالله شما را براي ما نگه دارد. ايشان ارادتمند شما بودند من هم همينطور.
آقا جواب دادند: «سلامت باشيد» و تازه برگشتند به روال گذشته شان با خانواده هاي شهدا؛ و از حاضرين در جلسه پرسيدند و نسبت هايشان با مصطفي و لابه لاي حرفها هم دعا مي كردند.
¤
«راه مجاهدت باز است، راه خدمت باز است. هر كسي در هر جايي مي تواند خدمت كند و وقتي خدمت صادقانه شد، خدا اينجور پاداش ها را هم به بهترين ها مي دهد. حالا شنيدم من بعد از شهيد مصطفي، دانشجوهاي شريف و جاهاي ديگر نامه نوشتند و درخواست كردند تغيير رشته بدهند به اين رشته. اين بركت است. هم زندگي شان بركت داشت هم از دنيا رفتنشان كه شهادت بود پربركت بود.»
عليرضا سريده بود و از بغل رهبر درآمده بود و رفته بود بغل مادرش نشسته بود.
¤
آقا قرآن خواستند و مثل هميشه با طمأنينه در صفحه اولش نوشتند: تقديم به خانواده شهيد مصطفي احمدي روشن. قرآن اول را دادند به پدر مصطفي. پدر مصطفي قرآن را گرفت و گفت: ما از اين اتفاق هيچ ناراحت نيستيم شما هم غم به دلتان راه ندهيد آقا.
رهبر سر از روي قرآن دوم كه داشت در آن براي همسر مصطفي چيزي به يادگار مي نوشت، برداشت و گفت: غم داريم! اين جور حوادث مثل تير به دل انسان است. منتها غم نبايد انسان را از پا بيندازد. اين حوادث علاوه بر اينكه اراده انسان را تقويت و به خدا نزديك مي كند يك نتيجه ديگر هم دارد. ما قبلاً از اهميت كار خودمان آگاه بوديم ولي آيا از اهميت آن براي دشمن هم آگاه بوديم؟ اين شهادت ها ميزان اهميت اين فعاليت ها براي دشمن را هم براي ما روشن كرد. معلوم شد نتيجه كار اينها مثل پتك توي سرشان خورده كه ديگر كارشان به اينجا كشيده كه هزينه مي كنند تا اين همه جوان هاي ما را شهيد كنند.
¤
مادر شهيد گفت: آقا مصطفي از ياران خيلي خيلي صديق شما بود. واقعا پيرو شما بود.
رهبر گفت: «بله مي دانم.»
... و اين موضوع را همه كساني كه او را مي شناختند، فهميده بودند؛ حتي سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه.
آقا ادامه دادند: اهل معنويت و سلوك هم بود، با آقاي خوشوقت هم ارتباط داشتند مثل اينكه.
عليرضا جلو رفت يك بار ديگر و بي هوا رهبر و محاسن سپيدش را بوسيد.
¤
وقتي آقا داشتند قرآني به رسم هديه به همسر شهيد مي دادند، زن جوان لبش لرزيد و بعد چشم هايش. شايد داشت فكر مي كرد اي كاش مصطفي بود و اين روز باشكوه را مي ديد كه رهبر چانه كوچك عليرضايشان را مي گيرد و مي بوسد و قرآن مي نويسد به يادگار و هديه مي دهدشان.
وقتي قرآن را گرفت آرام گفت: مصطفي خواب ديده بود بالاي تپه اي شما به سرش دست كشيديد. رهبر پرسيد: كي؟
همسر شهيد جواب داد: 20 روز پيش حدوداً. و بعد يك خواهش كرد از رهبر: آقا توي نماز شب هاتون عليرضا را دعا كنيد، براي صبرش!
و رهبر قول داد.
¤
مادر مصطفي هم رفت پيش رهبر و آرام گفت: آقا دعا كنيد خدا به من صبر بده. من تا حالا عيان گريه نكردم.
آقا گفتند: نه؛ گريه كنيد.
مادر شهيد گفت: نه گريه نمي كنم نمي خوام اونها خوشحال بشن.
آقا ابرو در هم كشيدند و گفتند: غلط مي كنند خوشحال بشوند. گريه براي مادر هيچ اشكالي ندارد. گريه كنيد و دعا كنيد هم براي اون شهيد كه الحمدلله درجاتش عاليست و از خدا بخواهيد دعاي او را شامل حال شماها و ما و همسر و فرزندش بكند.
آقا حرفش تمام شده و نشده چشم هاي مادر مصطفي خيس شد.
¤
رهبر انقلاب جمله معروف پايان جلساتشان با خانواده شهدا را گفتند: خوب مرخص فرموديد؟ و بلند شدند از روي صندلي. رهبر براي آنها دعا مي كردند و آنها براي رهبر. اين وسط چفيه را براي عليرضا خواستند و گرفتند. مادر مصطفي رهبر را دعوت كرد خانه شان و آقا گفتند: آمدن من زحمت زياد دارد براي شما. شما تشريف بياوريد. پدر مصطفي چشمي گفت و رهبر را بدرقه كردند تا كنار در. رهبر كه رفتند چهره هاي اهل خانه خندان بود.

 



پيام تسليت رهبر معظم انقلاب در پي درگذشت پدر فرمانده نيروي دريايي سپاه

رهبر معظم انقلاب در پي درگذشت پدر سردار فدوي، پيام تسليتي صادر كردند.
متن پيام حضرت آيت الله خامنه اي به اين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
سردار سرتيپ جناب آقاي علي فدوي
درگذشت پدر بزرگوارتان را به جنابعالي و ساير بازماندگان محترم تسليت مي گويم و براي آن مرحوم رحمت و مغفرت الهي را از پروردگار متعال مسألت مي نمايم.
سيدعلي خامنه اي
6بهمن1390

 



امام جمعه شهيد راسك: امروز ما رهبري داريم كه بر همه چيز آگاه است

امام جمعه شهيد راسك: اطاعت از رهبر و شركت در انتخابات كشور اسلامي واجب شرعي است.
به گزارش ايرنا مولوي مصطفي جنگي زهي كه پيش از اين نيز از يك سوءقصد مسلحانه جان سالم بدر برده بود؛ از جمله روحانيون طرفدار انقلاب اسلامي و از حاميان وحدت شيعه و سني در منطقه به شمار مي رفت، ساعاتي پيش از ترور در گفت وگوي اختصاصي با خبرنگار ايرنا گفته بود: «اطاعت از رهبر و شركت در انتخابات كشور اسلامي واجب شرعي است.»
اين شهيد بصيرت معتقد بود: «اطاعت از رهبر معظم انقلاب و شركت در انتخابات كشور اسلامي ايران براي عموم مردم واجب شرعي است». مولوي مصطفي جنگي زهي در سخنان خود اظهار داشته بود: «طبق عقيده اهل سنت و جماعت اطاعت از اوامر حاكم وقت در سرزمين اسلامي واجب شرعي است.» اين بسيجي شهيد گفته بود: از آنجايي كه هم امام خميني(ره) و هم رهبر معظم انقلاب به عنوان ولي امر مسلمين بر شركت آحاد مردم در صحنه هاي سياسي- اجتماعي از جمله انتخابات تاكيد داشته و دارند، لذا اين امر تكليفي بر دوش همه ملت بزرگ ايران اسلامي است.
مولوي جنگي زهي از حضور گسترده و حداكثري مردم در پاي صندوق هاي راي به عنوان نماد عظمت و اقتدار نظام اسلامي ياد كرده و افزوده بود: براي حفظ اين اقتدار و عظمت بايد امروز مطيع رهبري بوده و فعالانه در پاي صندوق هاي راي حاضر شويم. امام جمعه مسجد خضراء راسك، انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي را از حساس ترين صحنه هاي سياسي اجتماعي كنوني كشور دانست و گفت: دشمنان نظام اسلامي از هم اكنون تبليغات خويش را براي كمرنگ كردن حضور مردم در پاي صندوق هاي راي آغاز كرده اند ولي به طور قطع جواب اين ملت هوشيار و بيدار به آنها قاطع و دندان شكن خواهد بود. مولوي مصطفي جنگي زهي امام جمعه اهل سنت شهرستان راسك در جنوب سيستان و بلوچستان بعد از نمازجمعه در مسير بازگشت به خانه توسط راكبان دو دستگاه موتورسيكلت ترور و به درجه رفيع شهادت رسيد.
به گزارش رجانيوز، اين مولوي اهل سنت در حالي به شهادت رسيد كه پيش از اين گروهك جندالشيطان در بيانيه هاي مختلفي وي را تهديد به قتل كرده بود.
عبدالرئوف ريگي برادر عبدالمالك ريگي نيز كه مفتي و تئوريسين اين گروهك وهابي و تروريستي محسوب مي شود، پيش از اين بارها قتل مولوي جنگي زهي را مجاز و جهاد عليه كفار معرفي كرده بود.
در آخرين مورد از اين تهديدها، سال قبل تعدادي از عوامل گروهك ريگي با حمله به خانه مولوي جنگي زهي قصد ترور وي را داشته بودند كه موفق به اين كار نشدند. مولوي جنگي زهي بارها علي رغم تهديدهاي گروه هاي مختلف وهابي در سيستان و بلوچستان و خارج از كشور اعلام كرده بود كه شهادت را در راه انقلاب اسلامي يك افتخار بزرگ براي خود مي داند و از افشاگري درباره وهابيت و عوامل ضد وحدت در سيستان و بلوچستان كوتاه نخواهد آمد. وي حتي پس از ربودن پسرش به دست عوامل وهابي نيز حاضر به كوتاه آمدن در دفاع از انقلاب اسلامي نشد.
در عين حال، سخنراني هاي مولوي جنگي زهي تنها به افشاگري در مورد وهابيت و گروهك ريگي محدود نبود و وي در طي يك سال اخير افشاگري درباره آل سعود و آل خليفه را نيز جزو وظايف علماي اهل سنت در ايران مي دانست.
مولوي جنگي زهي در دوران فعاليت شهيد شوشتري در سيستان و بلوچستان رابطه نزديكي با اين شهيد برقرار كرده بود و با وي در مناطق مختلف بلوچستان از جمله سرباز و راسك و پيشين- محل شهادت شهيد شوشتري- همكاري هاي گسترده اي داشت.
فرمانده ارشد سپاه سيستان و بلوچستان درباره اين شهيد گفت: شهيد مولوي جنگي زهي امام جمعه شهرستان راسك يك آمر واقعي به معروف و ناهي از منكر بود. سرتيپ عليرضا عظيمي جاهد افزود: «محاسبه دشمن اشتباه خواهد بود اگر تصور مي كند با اقدامات تروريستي و شهادت علماي اهل سنت موجب خواهد شد كه مردم سيستان و بلوچستان دست از همراهي، وفاداري و حمايت از نظام و رهبر معظم انقلاب بردارند، بلكه برعكس اين پيوند بيشتر و مستحكم تر خواهد شد.»
وي ضمن تقدير از حضور پرشور مردم در مراسم تشييع شهيد جنگي زهي، اظهار داشت: «مردم سيستان و بلوچستان با پيروي از رهبر معظم انقلاب حافظ مرزها و سرحدات كشور اسلامي هستند و اقدامات تروريستي، كوچكترين خللي در اعتقادات و اهدافشان وارد نخواهد كرد.»
جاهد با يادآوري اقدامات شهيد مولوي مصطفي در جهت تعميق فرهنگ بسيجي در منطقه، از وي به عنوان يك آمر واقعي به معروف و ناهي از منكر ياد كرد و افزود: «اين شهيد بزرگوار هميشه مشوق جوانان در پيوستن به بسيج و مبتكر و مروج حلقه هاي صالحين و فرمانده دسته رزمي و يك بسيجي تمام عيار بود.»
وي خطاب به دشمنان و عاملان اين ترور بيان كرد: «مولوي جنگي زهي از مردم و نظام گرفته نشده است، بلكه جنگي زهي هاي ديگري خلق خواهد شد و اين راه با قدرت و صلابت مضاعف ادامه مي يابد.»
همچنين مسئول نماينده ولي فقيه در سپاه سلمان سيستان و بلوچستان نيز اظهار داشت: «جرم مولوي مصطفي كه به شهادت رسيد بصير بودن و بسيجي بودن بود.»
حجت الاسلام باقري افزود: «من چندين بار با شهيد مصطفي ديدار داشته و با ايشان هم صحبت شدم و هر زمان كه او را مي ديدم احساس مي كردم كه آماده شهادت است.» وي افزود: «دشمنان نظام و مردم منطقه تحمل چنين مردان مومن و پاك مثل مولوي جنگي زهي كه موقعيت شناس، آگاه به مسائل سياسي روز هستند و شرايط سياسي منطقه را خوب مي دانند و علاوه بر اين ها يك بسيجي فعال و عالم دين شناس بود را ندارند.»
باقري تصريح كرد: «بدخواهان راهي به جز شهادت براي حذف اين گونه افراد نمي توانند پيدا كنند اما غافل از اين كه مردم منطقه را براي حفظ دستاوردهاي نظام و پشتيباني از ولايت فقيه مصمم تر و قوي تر مي كند. مولوي مصطفي در جايگاه امام جمعه شهرستان راسك فرمانده دسته رزمي بسيج بود و معتقد بود كه يك بسيجي بايد همواره مطيع فرمان ولي امر باشد و بر بصيرت مردم منطقه بسيار تاكيد مي كرد.
وي در يكي از سخنراني هايش گفته بود: «امروز ما رهبري داريم كه بر همه چيز آگاه است و مسائل سياسي منطقه را به خوبي رصد مي كند و همين آگاهي امام خامنه اي است كه ما را از شر شياطين حفظ كرده است.»
يكي از نكات قابل توجه در روزهاي اخير سكوت مولوي عبدالحميد امام جمعه مسجد مكي زاهدان است كه وي از سويي براي خودشان مرجعيت را در ميان اهل سنت قائل است و از سوي ديگر با گذشت حدود يك هفته از انجام اين جنايت عليه يك مولوي اهل سنت، هنوز سكوت خود را نشكسته و اين جنايت را محكوم نكرده است. «مولوي مصطفي هيچ وقت حاضر نشد علي رغم تهديدهاي فراوان با خود محافظي همراه داشته باشد و مي گفت براي شهادت هميشه بايد آماده بود.»
يكي از بسيجي هاي پايگاه مقاومتي كه مولوي مصطفي فرمانده آن بود، به خبرنگار رجانيوز مي گويد: «مولوي مصطفي فرمانده بسيجي بود كه همواره به مردم محروم منطقه نيز توجه ويژه داشت و با جوانان منطقه رابطه پدر و فرزندي داشت.»
وي افزود: «همواره به ما توصيه مي كرد كه جان فداي رهبر معظم انقلاب باشيم و از تهديدهاي جاني و مالي دشمنان نهراسيم. در هيچ سخنراني از او به ياد ندارم كه درباره پشتيباني از رهبري و ولايت فقيه سخني نگفته باشد.» با گذشت چند روز از حادثه ترور «مولوي مصطفي جنگي زهي» از روحانيون برجسته اهل سنت در سيستان و بلوچستان ابعاد مختلفي از زندگي اين شهيد والامقام پنهان مانده و رسانه ها كمتر به آن پرداخته اند. مولوي مصطفي كه امروز در جنوب شرق ايران اسلامي به عنوان شهيد بصيرت از او ياد مي شود، از شخصيت هاي استثنايي اهل سنت در سيستان و بلوچستان بود كه عملكرد وي موجب شده بود خاري در چشم دشمنان اين مرز و بوم باشد.

 



رئيس سازمان امداد و نجات هلال احمر كشور: استان ها صاحب بالگرد امداد هوايي مي شوند

رئيس سازمان امداد و نجات هلال احمر كشور گفت: طبق برنامه پيش بيني شده همه استان هاي كشور صاحب بالگرد امداد هوايي مي شوند.
به گزارش ايرنا، محمود مظفر در نشست با استاندار بوشهر افزود: هم اكنون بالگرد امداد هوايي در اختيار 9 استان كشور قرار گرفته و به محض آماده شدن آشيانه در استان بوشهر، بالگرد در اختيار اين استان نيز قرار مي گيرد.
وي اضافه كرد: استان بوشهر به دليل داشتن منطقه پارس جنوبي و استقرار صنايع بزرگ در اين منطقه از استان هاي اولويت دار در حوزه امدادي است و سازمان امداد و نجات جمعيت هلال احمر كشور آمادگي لازم براي فراهم كردن تجهيزات امدادي را در استان بوشهر دارد.
مظفر اظهار داشت: با توجه به موقعيت خاص استان بوشهر، اين استان به بالگرد امداد هوايي نياز دارد و تسريع در تامين آشيانه مناسب به همين منظور ضروري است.

 



تاكيد معاون اول رئيس جمهوري بر تسريع انتقال آب به يزد

معاون اول رئيس جمهور گفت: بايد در اسرع وقت موضوع انتقال آب به استان يزد عملياتي شود.
به گزارش خبرگزاري مهر، محمدرضا رحيمي در جلسه بررسي مشكلات استان يزد اظهار داشت: يكي از موضوعات مهم كشور، موضوع انتقال آب به استان هايي است كه از آب كافي برخوردار نيستند.
وي با اشاره به اهميت استان يزد تاكيد كرد: بايد براي انتقال آب به اين استان و تامين آب آشاميدني و آب مورد نياز صنعت استان يزد به طور جدي تلاش شود. رحيمي بيان داشت: برخي از استان ها همچون يزد و كرمان به دليل خشكسالي متحمل خسارات فراواني شده اند كه از وزارت نيرو انتظار مي رود، توجه بيشتري را به اين موضوع معطوف كند.
معاون اول رئيس جمهور با بيان اينكه وزارت نيرو از ظرفيت هاي فراوان فني و علمي برخوردار است، بر ضرورت استفاده از همه ظرفيت ها براي تامين آب استان هايي كه از آب كافي محروم هستند، تاكيد كرد.

 



وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي: هديه رئيس جمهور به خبرنگاران اسفندماه پرداخت مي شود

هديه ويژه رئيس جمهوري به خبرنگاران در اسفندماه امسال و براساس شرايط تعيين شده پرداخت مي شود.
به گزارش خبرنگار مهر، سيدمحمد حسيني در حاشيه سفر به آمل در جمع خبرنگاران اظهار داشت: آنچه رئيس جمهور در خصوص پرداخت هديه به خبرنگاران به مناسبت گراميداشت روز خبرنگار قول داده بود، عملي مي شود و اكنون روال اداري آن در حال پيگيري است.
وي افزود: تسهيلات 300 ميليون ريالي مسكن به خبرنگاران برابر قول داده شده از سوي رئيس جمهور پرداخت مي شود و اين مورد نيز در حال پيگيري است. حسيني در خصوص تحقق برنامه هاي فرهنگي و هنري در سال 90 گفت: اقدامات خوبي در خصوص عملي شدن برنامه هاي فرهنگي و هنري در كشور انجام شده اما ظرفيتهاي موجود در كشور بيشتر از برنامه هاي اجرا شده بوده و بايد فعاليت هاي بيشتري در اين خصوص صورت بگيرد.
وي ادامه داد: اجراي برنامه هاي مهم فرهنگي و هنري فقط مختص تهران و كلانشهرها نيست و در شهرستانها همايش سراسري و بين المللي فرهنگي و هنري برگزار مي شود كه همايش بين المللي طالب آملي نمونه آن بوده است.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در ادامه از فعاليت تشكيلات جديد سازمان سينمايي در كشور در سطحي وسيعتر خبر داد و اضافه كرد: فعاليتهاي جديد سازمان سينمايي كشور با حمايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و بر مبناي فرهنگ اصيل ايراني و آرمانهاي امام و انقلاب خواهد بود.
به گزارش خبرنگار كيهان از آمل، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي كه براي سخنراني در مراسم سي امين سالگرد 40 شهيد حماسه ششم بهمن آمل و 639 شهيد ترور مازندران به آمل سفر كرده بود در يادواره شهداي ترور استان مازندران و سالگرد حماسه اسلامي سال 60 مردم آمل در مصلي اين شهربا اشاره به اينكه بعد از 30 سال از آن واقعه بزرگ هنوز ياد آن حماسه را زنده نگه ميداريم گفت: 6 بهمن يك يوم الله است كه آثار و بركات آن براي كل كشور است و اين حماسه در تاريخ پر افتخار ما ثبت گرديده است.
وي با اشاره به اينكه حماسه مردم آمل آنقدر با شكوه و عظيم بود كه امام خميني(ره) در وصيت نامه سياسي-الهي خويش از مردم اين شهر به نيكي ياد كردند گفت: متاسفانه در طول 30 سال پس از اين حماسه بزرگ براي حفظ و نگهداري آن هنرمندان و اهالي سينما كوتاهي كردند و حتي يك فيلم سينمايي با موضوعيت اين حماسه ساخته نشده است و اين انتظار وجود داردتا با تشكيل بنياد 6 بهمن آمل در حفظ و نگه داري اين حماسه بزرگ همت ويژه اي صورت گيرد. وي افزود: متاسفانه در داخل كشور عده اي درصدد هستند با راه اندازي جنگ رواني شرايط را بر مردم سخت و دشوار كنند كه به حول قوه الهي اين مردم مشكلات را با صبر و استقامت پـشت سر خواهند گذاشت و در برابر تهديدات دشمنان خواهند ايستاد: در اين مراسم پس از قرائت پيام حضرت آيت الله جوادي آملي از 4 كتاب ويژه حماسه 6 بهمن آمل رونمايي شد.

 



رئيس جمهوري: نيازي به فروش نفت به اروپا نداريم

رئيس جمهور با اشاره به اينكه تحريمها جلوي پيشرفت هاي ملت ايران را نمي گيرد گفت: امروز به جايگاهي رسيده ايم كه نيازي به فروش نفت به اروپا نداريم و با اقتدار مسير خود را طي مي كنيم.
به گزارش خبرنگارمهر، محمود احمدي نژاد ظهر پنجشنبه در جمع كاركنان شركت مس سرچشمه و در حاشيه افتتاح چندين طرح بزرگ صنعتي با اشاره به بي اثر بودن تحريمهاي غرب گفت: تمام سر و صداهاي اخير عليه ايران براي اين است كه ايران بر روي ريل پيشرفت و توسعه حركت مي كند و دشمن مي خواهد جلوي اين توسعه را بگيرد.
وي خطاب به دشمنان و غرب گفت: حركات شما در عرصه هاي مختلف تعجب آور و از روي غرور و تكبرتان است.
احمدي نژاد با بيان اينكه با تحريم ايران چه چيزي گيرتان آمد، گفت: تحريم كنندگان به دروغ مي گويند كه هدف آنها ملت ايران نيست.
وي تصريح كرد: براي مسئولان و وزرا هيچ مشكلي به وجود نمي آيد، بلكه شما به توده هاي مردم فشار مي آوريد و دشمن مردم ايران هستيد، زيرا مي خواهند، قله ها را فتح كنند.
وي با اشاره به اينكه دشمنان اين موضوع را مطرح مي كنند كه ايران از مذاكره طفره رفته است، افزود: شما هستيد كه در آستانه مذاكرات بهانه مي آوريد و بيانيه صادر مي كنيد.
وي به تحريم ها عليه ايران اشاره و بيان كرد: آمريكا 30 سال نفت ما را نمي خرد و بانك مركزي با شما تاكنون ارتباط نداشته است و مگر تمام اروپا چقدر آدم دارد كه تحريم ها اثرگذار باشد.
احمدي نژاد خاطر نشان كرد: از مجموع 200 ميليارد دلار مبادلات خارجي ايران 23 تا 24 ميليارد دلار با اروپايي ها است. وي بيان داشت: در گذشته 90 درصد مبادلات ايران با اروپا بود، اما اكنون فقط 10 درصد است.
احمدي نژاد با بيان اينكه ما داوطلب قطع رابطه نيستيم، ابراز داشت: مبادله ها را قطع كنيد تا ببينيم چه كسي ضرر مي كند، زيرا تجربه نشان داده است كه ملت ايران ضرر نمي كند.
وي با اشاره به اينكه بعضي ها در داخل كشور به علت رسيدن به نمايندگي و با نام دولت خيلي بداخلاق و خراب شده اند، افزود: گروه ها و باندهايي شكل گرفته است.
احمدي نژاد به بحث ارز و طلا در روزهاي گذشته اشاره كرد و گفت: حتي يك نفر در كشور حضور ندارد كه از بانك مركزي ارز خواسته باشد و بانك به وي ارز نداده باشد.
وي با بيان اينكه در تراز تجاري كشور 80 ميليارد دلار ذخيره در بانك ها بايد باشد، تصريح كرد: در سال جاري 90 ميليارد دلار درآمد نفت و فرآورده هاي نفتي بوده است.
احمدي نژاد ابراز داشت: در 9 ماه سال جاري 32 ميليارد دلار صادرات غيرنفتي بوده و پيش بيني مي شود به 45 ميليارد دلار تا پايان سال برسد.
وي با اشاره به درآمد 135 ميليارد دلاري كشور تا پايان سال جاري عنوان كرد: در 9 ماه 44 ميليارد دلار كالا به كشور وارد شده است و اگر تا پايان سال 60 ميليارد دلار هم شود، ارز در كشور كم نداريم.
احمدي نژاد اذعان داشت: دو، سه گروه در بازار ارز دست اندركار هستند كه يكي از اين گروه ها باندهاي دلالي هستند كه هميشه از آشفته بازار سود مي برند.
وي افزود: دلال ها از خلاءهاي قانوني استفاده كردند و با اشتباه بانك مركزي در اعتماد به آنها در واگذاري ارز توانستند ارز خريداري كنند و ارزها را در جيب خود قرار دادند و گران تر مي فروشند و بعد هم سرو صدا كردند تا گران تر بفروشند.
رئيس جمهوري تصريح كرد: همچنين به ظاهر سياسيون به بانك مركزي فشار مي آورند كه چرا قيمت را بالا نمي بري و بعد در بيرون مي گويند دولت نمي تواند، نمي خواهد و توان اقتصادي ندارد.
وي افزود: در روز تعطيل و شهادت پيامبر اكرم(ص) بعضي رسانه ها هم لحظه اي قيمت ارز و سكه را اعلام كردند و اين بازي زشت اقتصادي، سياسي و رسانه اي خيانت و دروغ بزرگي بود.
احمدي نژاد گفت: در حالي كه اتفاقي در كشور روي نداده است، شاهد افزايش قيمت ها هستيم.
وي ابراز داشت: صحنه روشن است و همان هايي كه از پشت دست شان توي دست آنها است، پول ها را مي خورند و شعارش را عليه دولت مي دهند.
احمدي نژاد خطاب به اين افراد بيان داشت: از ملت مي خواهيد، انتقام بگيريد، فكر مي كنيد ملت با اين كارها به سمت شما مي آيند و به شما راي مي دهند.
وي افزود: شما بايد توانمندي و برنامه هاي خود را به ملت معرفي كنيد.
احمدي نژاد عنوان كرد: بعضي از خبرگزاري وابسته به نهادها با پيامك در اين زمينه كار كردند، اما ملت ايران با اين جريان همكاري نكرد.
وي با بيان اينكه ما مسيرها را اصلاح، تنظيم و شفاف كرده ايم، گفت: چه كسي گفته است كه اقتصاد ما به قيمت ارز بند است. احمدي نژاد خاطر نشان كرد: در زمينه تحريم ها راه هاي بسياري باز است و تحريم كنندگان فقط بعضي از راه ها را مي توانند پاسبان بگذارند، بقيه را چه مي كنند.
وي با اشاره به اينكه بيان مي كنند، سنگين ترين تحريم عليه ملت ايران انجام مي شود، گفت: ايران علاقه ندارد با رقباي ضعيف روبه رو شود و اين تحريم ها نشان مي دهد كه ما قدرتي هستيم و موجوديت داريم كه جلوي ما صف كشيده اند.
احمدي نژاد خطاب به مخالفان داخلي خود ابراز داشت: شما با من مخالف هستيد و از من خوشتان نمي آيد، مي دانم كه خيلي برايتان سخت است، اما اين امر نبايد منجر به اين شود كه از ملت انتقام بگيريد.
وي گفت: اجازه دهيد، كشور ساخته شود و شما كه همراهي نمي كنيد، پشت پا نيندازيد.
احمدي نژاد با بيان اينكه هيچ مشكلي در اقتصاد كشور وجود ندارد و اين مشكل ها مصنوعي و تصنعي است از مردم خواست به اين بازار وارد نشوند.
وي خطاب به برخي از كشورها گفت: شما بايد پنبه را از گوش خود خارج كنيد و حقيقت را بشنويد نه اينكه بازيچه دست غرب شويد.
احمدي نژاد خطاب به دولت آمريكا نيز گفت: شما را هيجان كاذب برداشته است به راحتي تبليغ مي كنيد در حاليكه اين راههاي شما همه به بن بست ختم خواهد شد شما فكر كرده ايد مي توانيد در خاورميانه تاثير بگذاريد و اوضاع منطقه را به نفع خود تغيير دهيد اما اينگونه نخواهد شد.
وي با اشاره به اينكه آمريكا سعي دارد به سوريه ضربه بزند گفت: فكر مي كنيد اسرائيل در صورت ضربه خوردن سوريه از خطر دور مي شود اما اينگونه نيست چون ملتها بيدار هستند.
درسفر يك روزه رئيس جمهوري به كرمان پنج طرح فرودگاهي به بهره برداري رسيد.
به گزارش ايرنا، طرح «امور ساماندهي سطوح عوامل پروازي فرودگاه رفسنجان، با بيش از 100 ميليارد ريال اعتبار و بهره گيري از تجهيزات نوين و زيرسازي كامل، نخستين طرح از پنج طرح ياد شده بود كه با حضور احمدي نژاد به بهره برداري رسيد.
همچنين، سامانه نوين سويچينگ برج مراقبت پرواز فرودگاه بين المللي كرمان، سامانه نوين R.O.V فرودگاه، ساختمان جديد هواشناسي و سامانه نوين ايستگاه راداري جبالبارز جيرفت نيز همزمان با سفر رئيس جمهوري و توسط رئيس هيئت مديره و مديرعامل شركت مادر تخصصي فرودگاه هاي كشور، بهره برداري شد.
مديركل اداره فرودگاه هاي كرمان، اعتبار پنج طرح فرودگاهي آماده افتتاح دراين استان را بيش از 130ميليارد ريال واز اعتبارات شركت مادر تخصصي فرودگاه هاي كشور اعلام كرد.
تيمور اميري، افزود: ايستگاه راداري جبالبارز جيرفت نيز با بهره گيري از دانش ايراني و با وجود تحريم هاي همه جانبه استكبار جهاني، با توجه به اينكه تهيه اين دستگاه در انحصار چند كشور در جهان است، به دست تواناي متخصصان پژوهشكده دانشگاه اصفهان و همراهي متخصصان اداره ارتباطات و ناوبري شركت فرودگاه هاي كشور افتتاح شد.
رئيس جمهوري روز پنج شنبه بخش هاي مختلف سد رودخانه شور، مرتفع ترين سد هسته آسفالتي خاورميانه در استان كرمان را افتتاح كرد.
وي پس از افتتاح اين سد از بخش هاي مختلف آن از جمله اتاق كنترل ديدن كرد و با توضيحات دست اندركاران احداث اين سد در جريان جزييات ساخت و بهره برداري آن قرار گرفت.
سد رودخانه شور به ظرفيت نگهداري 34ميليون مترمكعب و با هدف ايجاد منبع جديدي براي تامين بخشي از آب موردنياز كارخانه مس سرچشمه ومهار سيلاب هاي فصلي رودخانه شور با هزينه اي بالغ بر 335 ميليارد ريال و در مدت 42 ماه احداث شده است.
اين سد همچنين با جلوگيري از ورود سيلاب هاي رودخانه شور به درياچه پشت سد باطله از تبخير بيش از حد آب در تابستان و سرريز آن در فصول پرآب پيشگيري مي كند و نقش بسزايي در بهبود شرايط زيست محيطي و استفاده بهينه از منابع موجود آب خواهد داشت.
رئيس جمهور در حاشيه مراسم بهره برداري از طرح مسكن مهر شهرك يادگار امام(ره) رفسنجان در گفت وگوي صميمي و رودررو با شماري از ساكنان اين شهرك از مسايل و مشكلات آنان مطلع شد.
رئيس جمهور پس از افتتاح طرح بهسازي فرودگاه رفسنجان براي شركت در مراسم بهره برداري همزمان از پنج هزار و 20 واحد مسكوني در استان كرمان به شهرك يادگار امام(ره) رفسنجان رفت و بطور نمادين 192 واحد پروژه سروستان واقع در اين شهر را افتتاح و كليد يكي از واحدها را به يك زوج جوان اهدا كرد.

 



امام جمعه قم: عبور از تحريم ها نيازمند تدبير مسئولان است

امام جمعه قم گفت: تحريم ها و تهديدها كم و زياد بوده و بايد با توكل به خداوند متعال و تدبير درست مسئولان چنان از مشكلات عبور كنيم كه آسيبي نبينيم.
به گزارش فارس از قم، آيت الله رضا استادي در خطبه هاي اين هفته نمازجمعه قم در سخناني با اشاره به پايان ماه محرم و صفر اظهار داشت: همه از اين دو ماه بهره هايي برده و با دو ماه حضور در محافل و مجالس امام حسين(ع) براي آخرت خود ذخيره اي فراهم كرده اند.
وي تاكيد كرد: نكند خداي نكرده وقتي محرم و صفر تمام شد، اين ذخايري كه به دست آورديم با گناه و آلودگي خراب كنيم، نكند به بهانه اينكه ماه شادي و خوشي است، محافل و مجالس ما به گناه آلوده شود، چون دشمن به ويژه دشمن داخلي يعني نفس اماره انسان و شيطان سعي مي كند كه اولا ما در كار خير مشاركت نكنيم اگر موفق نشد، تلاش مي كند كه ما در كيفيت كار خير را درست انجام نداده و با اخلاص انجام ندهيم.
وي تاكيد كرد: در اين ماه عقد و عروسي فراوان است، عروس و دامادها، خانواده ها و همه مراقب باشند اين محافل با گناه توام نباشد.
استادي عنوان كرد: در جامعه ما افراد گرفتار و آبرومند فراوان بوده و كم نيستند، از رسانه ملي شنيدم كسي نامه نوشته بود كه 500 هزار تومان حقوق دارد، 300 هزار تومن اجاره خانه پرداخت كرده و مقداري هم قسط مي دهد، حال اين فرد چگونه مي خواهد با بقيه پول يك ماه زندگي خود را اداره كند؟
وي افزود: آيا وظيفه نداريم به خاطر كمك به خودمان، به فكر ديگران باشيم، در رسانه ها به ما مژده مي دهند كه مايحتاج شب عيد فراهم شده است، حال كه ما به فكر شب عيد هستيم، بايد به آينده دورتر خود نيز توجه داشته باشيم و براي آخرت خود توشه اي برچينيم.
وي اضافه كرد: در يك جامعه اسلامي مطبوعات و رسانه ها وظيفه اطلاع رساني و معرفي خوبي ها و هشدار نسبت به بدي ها را برعهده دارند ولي برخي از مطبوعات حال از روي غرض يا سهل انگاري توجه نكرده مطالبي خلاف واقع را نقل مي كنند.
امام جمعه قم گفت: همه مطلع شديد كه هفته آينده آيت الله اميني براي اقامه نمازجمعه تشريف مي آورند، ولي در يك روزنامه نوشته بود كه ايشان بعد از چند سال به ايراد خطبه هاي نمازجمعه قم مي پردازد.
وي افزود: ايشان قبل از محرم سال گذشته به كربلا مشرف شدند و در كربلا براي پاي ايشان حادثه اي پيش آمد و آيت الله اميني بعد از بازگشت به ايران پاي خود را عمل كردند و ايستادن براي ايشان مشكل بود، در اين شرايط اين روزنامه تحقيق نكرده به خبري جهت داده كه آيت الله اميني بعد از چند سال در نمازجمعه قم حاضر مي شود.
امام جمعه قم اضافه كرد: اين كشور به نام اسلام و براي اسلام است و همه درصدد هستند كه در اين كشور احكام اسلام اجرا شود و نبايد از خيرات و لطف خداوند متعال غافل شويم. وي افزود: بايد مسئولان دستاوردهاي دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي را بازگو كنند و البته هركسي هم بگويد همه چيز خوب است مسئله اي خلاف واقع است و بايد در اين دهه مسئولان فكر كنند، كه كجا پيش رفته اند و در چه بخش هايي ضعف دارند.
وي خاطرنشان كرد: خوبي هايي كه داريم نسبت به اينها بسيار بالاتر است و پيشرفت هاي علمي و استقلال كشور دستاورد بسيار بزرگي است ولي از نقاط ضعف نيز نبايد غافل شويم.
استادي با اشاره به تشديد تحريم ها عليه ايران افزود: تحريم ها و تهديدها كم و زياد بوده و بايد با توكل به خداوند متعال و تدبير مسئولان از مشكلات عبور كرده و آسيبي نبينيم.

 



اخبار ادبي و هنري

كنايه هاي پروانه معصومي به گلشيفته فراهاني
بازيگر سينما و تلويزيون ايران بر اين باور است كه رفتار بازيگران ايراني در پروژه هاي خارجي براساس ميزان اعتقاد آنها به ارزش هاي ديني شكل مي گيرد.
پروانه معصومي در گفتگو بامهر گفت: به هر صورت ما مسلمان هستيم و در يك جامعه اسلامي مانند ديگر مسلمانان جهان زندگي مي كنيم.
اين بازيگر ادامه داد: بازيگري كه براي حضور در پروژه اي در خارج از كشور حضور پيدا مي كند براساس اعتقادات و اختيار خود انتخاب را انجام مي دهد. او مي تواند در فيلمي حضور يابد كه با موازين جامعه اش هماهنگ باشد. در اين صورت است كه به راحتي به كشور خود باز مي گردد.
وي در ادامه تاكيد كرد: من خودم بازيگراني را ديدم كه وقتي براي كاري به خارج از كشور مي روند بسيار تمايل دارند دوباره باز گردند. اما برخي از آنها نيز كارهايي انجام مي دهند كه ديگر روي بازگشت ندارند.
معرفي داوران بخش سوداي سيمرغ جشنواره فيلم فجر
داوران بخش سوداي سيمرغ سي امين دوره جشنواره بين المللي فيلم فجر معرفي شدند. يدالله صمدي، مجيد انتظامي، داوود ميرباقري، ابوالقاسم طالبي، احمدرضا معتمدي، داوود رشيدي، عليرضا رئيسيان، اسفنديار شهيدي و جمال شورجه به عنوان داوران بخش مسابقه سينماي ايران (سوداي سيمرغ) فعاليت خواهند كرد.
اعتراف ستاره هاليوود به اعتياد و افسردگي
براد پيت، بازيگر فيلم هاي «باشگاه مشت زني» و «درخت زندگي» به اعتياد و افسردگي در دهه 1990 اعتراف كرد. به گزارش خبر آنلاين، بازيگر فيلم «هفت» در گفت وگويي كه اخيرا با نشريه هاليوود ريپورتر انجام داده به افسردگي در دوران رسيدن به شهرت اعتراف كرد و از اعتياد سنگين خود به موادمخدر ياد نمود. براد پيت 48 ساله امسال با فيلم «مانيبال» نامزد جايزه اسكار بهترين بازيگر مرد است.
دبيرخانه دائمي جشنواره شعر فجر راه اندازي شد
دبير اجرايي جشنواره شعر فجر از تشكيل دبيرخانه دائمي اين جشنواره به منظور تعامل گسترده با شاعران كشور و ساماندهي جشنواره ها و همايش هاي سالانه شعر خبر داد.
به گزارش ستاد خبري ششمين جشنواره بين المللي شعر فجر، رضا حميدي با اعلام اين خبر و با اشاره به اينكه دبيرخانه جشنواره شعر فجر علاوه بر اين جشنواره، همايش شاعران ايران و جهان را نيز همه ساله برگزار مي كند، گفت: براي اينكه اين دبيرخانه بتواند شاعران و انجمن هاي كل كشور را شناسايي و بانك اطلاعات شاعراني را كه در طول سال در جشنواره ها و همايش هايي چون قيصر امين پور، سلمان هراتي، شعر مهدوي، آييني و ... شركت مي كنند، جمع آوري كند، امسال به صورت دائمي راه اندازي شد. ششمين جشنواره بين المللي شعر فجر از 18 بهمن با برگزاري آئين افتتاحيه در كرمانشاه آغاز و اول اسفند با برگزاري مراسم اختتاميه در تهران به پايان مي رسد.
تبريك دولت اوباما به فرهادي
دولت آمريكا به سازنده جدايي نادر از سيمين تبريك گفت.
به دنبال اعطاي جايزه به فيلم «جدايي نادر از سيمين» در گلدن گلوب، دولت آمريكا به اصغر فرهادي، كارگردان اين فيلم، تبريك گفت.
ويكتوريا نولند، سخنگوي وزارت خارجه ايالات متحده گفت: «ما مي خواهيم رسما به اصغر فرهادي كارگردان ايراني تبريك بگوييم... ما موفقيت او را تحسين مي كنيم.»
عيادت معاون اول رئيس جمهور از محمدعلي كشاورز
محمدرضا رحيمي پنجشنبه شب با حضور در منزل محمدعلي كشاورز جوياي احوال اين هنرمند شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، معاون اول رئيس جمهور از محمد علي كشاورز به عنوان يكي از برجسته ترين هنرمندان و بازيگران متعهد و تاثيرگذار كشور نام برد كه نقش هايي خاطره انگيز و ماندگار از خود برجاي گذاشته است.
رحيمي همچنين در تماس تلفني با وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكي، در جريان كيفيت رسيدگي هاي پزشكي به آقاي كشاورز قرار گرفت و براي پيگيري و هماهنگي هاي لازم در جهت تسريع در معالجه و بهبود اين هنرمند توصيه هايي كرد. محمدعلي كشاورز هنرمند نام آشناي تئاتر، سينما و تلويزيون متولد 1309 است كه اخيرا به علت زمين خوردن دچار شكستگي در ناحيه استخوان لگن شد و مدتي در بيمارستان تحت بستري قرار گرفت.
بازيگر نقش طلحه در گذشت
«منوچهر لاريجاني» بازيگر نقش طلحه سريال امام علي(ع) بر اثر بيماري در سن 66 سالگي درگذشت. به گزارش فارس، «منوچهر لاريجاني» بازيگر سينما و تلويزيون كه بيماري سرطان كبد داشت، در استراليا درگذشت.
لاريجاني متولد 1324 در تهران بود و حضور در سينما را از سال 64 آغاز كرد. چهره او براي كودكان دهه 60 بسيار آشنا است. چون او در سريال هايي مانند «آخرين روز تابستان» و «بچه هاي مدرسه» حضور داشت.

 



پاسخگويي وزير ورزش و جوانان به سؤالات نمايندگان كميسيون فرهنگي

وزير ورزش و جوانان در هفته جاري با حضور در جلسه كميسيون فرهنگي به سوالات نمايندگان پاسخ مي دهد.
محمد عباسي وزير ورزش و جوانان روز دوشنبه با حضور در اين كميسيون به سوالات سيروس برنا، حسن ونايي، اقبال محمدي، يونس اسدي، غلامرضا دهقاني ناصرآبادي، احمدعلي كيخا، اسماعيل كوثري، جلال محمودزاده، زهره الهيان پاسخ خواهد داد.
پيش از اين تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي اعلام كرده بودند كه وزير ورزش به واسطه تغييرات رخ داده در فدراسيون كشتي پاسخگوي نمايندگان ملت خواهد بود. لازم به يادآوري است كه چندي قبل محمدرضا يزداني خرم از رياست فدراسيون كشتي بركنار شد و به جايش حجت الله خطيب به عنوان سرپرست معرفي گرديد.

 


صفحه (14)


صفحه (3)


صفحه (2)

     


(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14