(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 11 بهمن 1390- شماره 20132

ضرورت بررسي دلايل بروز حاشيه نشيني در شهرها و كلان شهرها (بخش نخست)
زندگي در برزخ ناكجاآباد كلان شهره



ضرورت بررسي دلايل بروز حاشيه نشيني در شهرها و كلان شهرها (بخش نخست)
زندگي در برزخ ناكجاآباد كلان شهره

سيد اميد عرب
روزهاي اول كه به شهر آمده بود، همه او را با جمله هاي متفاوت و با محتواي يكسان به باد تمسخر مي گرفتند و مي پرسيدند: «آمدي شهر پيل پارو كني؟»
بنده خدا هر وقت هم نسبت به اوضاع نابسامان شهر لب به اعتراض مي گشود، جماعت شهرنشين نگاه چپ به او مي انداختند و ضمن دعوت او به آرامش با تلخندي توصيه مي كردند: «حالا شما خودتان را ناراحت نكنيد و اول اجازه بدهيد گل كفش هايتان خشك شود و پول فروش دام هايتان نقد بشود، بعد فرصت براي انتقاد هست!»
حالا پس از خيز ناموفق اول مهاجرت او و خانواده اش از روستاي خوش آب و هوايشان به شهر و مواجهه با تورم روزانه، چاره اي جز يافتن موقعيت متعادل تر و سطح پايين تر آن هم در حاشيه شهر باقي نمانده است.
او تازه متوجه شده است كه علاوه بر دو كلاه توأمان بر سر دو الف كلمه هاي «آغاز آمدن» به شهر، كلاه سوم بر سر خود و خانواده اش رفته است كه زندگي در روستا را با فضاي پر از تنش شهر عوض كرده و حال از آن سنگر هم مجبور به عقب نشيني شده است. حال بايد كوله بار زندگي را در كنج عزلت حاشيه شهر پهن كند و پرسشي كه مطرح مي شود اين است كه چرا سرنوشت برخي ها اين گونه رقم مي خورد؟
به طور كلي واژه «حاشيه نشين» به كسي اطلاق مي شود كه از روي اجبار، محل زندگي خود را رها كرده و به محدوده گسترده تري نسبت به زادگاهش پناه آورده است و به دليل وجود تنگناهاي ساختاري در مقصد مورد نظر نتوانسته جذب نظام اقتصادي آنجا شود. فرد حاشيه نشين در چنين شرايطي قادر به زندگي در محدوده شهر نخواهد بود و به دليل درآمد اندك خود و به جهت مديريت خانواده اش، از روي اجبار بايد منزلي ارزان در نزديكي شهر انتخاب كند و روزانه مسير طولاني منزل و محل كارش را طي كند.
اين درحالي است كه شخصيت افراد حاشيه نشين پس از مدتي دچار دوگانگي خواهد شد و با آمدن نسل جديد به جمع خانواده اين قبيل افراد، حس از خود بيگانگي به نوعي حالت مضاعف خواهد گرفت. زيرا نسل جديد ديگر خود را متعلق به محيط بي پيرايه و سنتي روستا و حتي شهر فاقد امكانات خود و والدينش نخواهد دانست و حتي احتمال نفي گذشته اش نيز وجود دارد . از سوي ديگر همين فرد خودباخته، به دليل فقدان عزت نفس ممكن است از سوي دوستان شهري اش هم به دليل رفتار مغرضانه طرد شود و از اينجا هويت ويران او كاملا تخريب خواهد شد. در دو شماره گزارش روز به تجزيه و تحليل مشكلات حاشيه نشينان خواهيم پرداخت.
مشكلات پيش روي حاشيه نشينان
هميشه بهترين راه براي تهيه گزارش و دريافت و درك تعريف درست از يك معضل و مسئله اجتماعي، حضور در جمع توده مورد مطالعه است و به همين منظور به يكي از نقاط حاشيه اي تهران سر زديم و شهريار را به عنوان اولين گزينه انتخاب كرديم.
پس از ورود به شهريار و دريافت آدرس از افراد محلي كه اشراف كافي نسبت به حاشيه منطقه داشتند، به منطقه سعيدآباد رسيديم و در آنجا با تني چند از جوانان به گفت وگو نشستيم. هر چند سعيدآباد نسبت به ديگر مناطق حاشيه اي شهريار از اوضاع بهتري برخوردار است اما تخريب باغ هاي ميوه و زمين هاي پرورش سبزي و صيفي و تبديل آنها به ساختمان هاي چند طبقه بدون در نظر گرفتن نكات ايمني ساخت و ساز، اجازه نمي دهد تا به راحتي از كنار موضوع عبور كنيم.
در اين بين جواني به نام محمدرضا با ما هم كلام مي شود و مي گويد: «دنبال نقاط حاشيه محروم شهرهاي كلان مي گرديد؟»
سرم را به سمت او برمي گردانم و مي گويم: «بله. جاي خاصي را مي شناسيد؟» محمدرضا سرش را به نشانه تأييد تكان مي دهد و مي افزايد: «اي آقا، دلتان خوش است!؟ سعيدآباد كه مشكلي ندارد شما برويد سمت نصيرآباد و اكبرآباد كه مردم آنجا با مشكلات فراواني روبه رو هستند.»
هنوز كلام محمدرضا گل نينداخته كه دوستش جعفر هم از راه مي رسد و از او به زبان آذري مي پرسد: «بو كيم دي؟» (طرف كيست؟)
محمدرضا هم براي اينكه خيال دوستش را راحت كند جواب مي دهد: «هيچ زات، خبرنگاردي. گلير بيزيم، مشكلاتيميزي حل السين! (آمده است مثلا مشكلات ما را حل كند!»
پس از ردوبدل شدن اين يكي دو جمله، جعفر جلوتر مي آيد . گويا متوجه شده است به زبان آذري تسلط ندارم. مي گويد: «سلام، همكلاس محمدرضا هستم. آمديد مشكل ما را حل كنيد؟ اي آقا، باور كنيد ما هنوز خودمان متوجه مشكلاتمان نشده ايم. اصلا هنوز هدف پدر و مادرمان از مهاجرت به اينجا را درك نكرده ايم و بدتر از همه اينكه با وجود توسعه سريع حاشيه شهريار، دليل بي توجهي مسئولان به خودمان را هم نيافته ايم، راستي تا حالا شده از كارشناسان و مسئولاني كه ملاقات كرده ايد پرسيده باشيد چرا توجهي به حاشيه شهرها نمي كنند؟»
حاشيه نشيني از نگاه كارشناسان
بدون آن كه بتوانم جواب آخرين پرسش جعفر و دوست منتظرش، محمدرضا را بدهم، از جمع آنها جدا شدم و براي يافتن تعريف كارشناسي از پديده حاشيه نشيني با غلامرضا حداديان داراي مدرك دكتراي جامعه شناسي وارد بحث شدم.
وي با ارائه تعريفي جالب از پديده حاشيه نشيني و معضل خواندن اين روند مي گويد: «حاشيه نشين به طور كلي فردي است كه در برزخ روستا و شهر و حدفاصل اين دو اسير شده است و همانند روحي سرگردان نه به دنياي روستايي اش متعلق است و نه به آخرت شهري اش كه كلي براي آن برنامه ريزي كرده بود و آن قدر در اين مسير دست و پا مي زند تا عمرش به نحوي تلف شود.»
دكتر حداديان با بي رحمانه توصيف كردن تعريف خود از معضل حاشيه نشيني، برخي مسئولان مربوط را مقصر مي داند و مي گويد: «حاشيه نشيني به نوعي حاصل غفلت برخي از مسئولان و دست اندركاران اجرايي است زيرا اگر غفلت آنها نبود، معضلي به نام حاشيه نشيني در كشور شكل نمي گرفت و دليل اين ادعا هم آن است كه هيچ بني بشري علاقه به زيستن تمام وقت در برزخ ندارد.»
همراه با مردم
در يكي از حاشيه هاي تهران
با اتكا به حرف دكتر حداديان، براي درك بيشتر معضلات حاشيه نشينان به محله نصيرآباد رفتيم. پس از رسيدن به محلي خلوت در نصيرآباد، پيرزني كه جعبه شيشه اي مملو از سيگار و دستمال كاغذي جيبي جلويش گذاشته بود را ديدم . براي شكار صحنه خواستم از خودروام پياده شوم كه متوجه شدم نگاه هاي عجيب و غريب برخي ساكنان محله هاي حاشيه اي شهريار و مخصوصاً نصيرآباد به خودرو و چهره ام كه فقط به واسطه سرماي شديد عصرگاهي مجبور به استفاده از كلاه و شال گردن شده بودم، حكايت از بروز نگراني بابت حضور فردي ناشناس در محله موردنظر دارد.
رفت و آمد متعدد مردان و جوانان محله و نگاه هاي مرموز از پنجره ها و لابه لاي درهاي خانه ها، بيم آن را پديد آورده بود كه شايد يك نيروي امنيتي با لباس شخصي براي پيگيري ردپاي خلافكاري از آن منطقه به آنجا آمده است!
به همين دليل در برهه اي كه مي خواستم عكس پيرزن سيگارفروش در آن محل را بگيرم، يكي از همان جواناني كه چند دقيقه اي مرا زيرنظر داشت جلو آمد و با حالت طلبكارانه اي پرسيد: «دنبال فرد خاصي مي گرديد؟»
گفتم: «نه! دارم درمورد حاشيه نشيني گزارش مي نويسم. مي خواستم از حاج خانمي كه آنجا نشسته عكس بگيرم كه شما تشريف آورديد.»
طرف نگاهي به دور و اطرافش انداخت و گويي با نگاه فرد يا افرادي دستور دور كردن مرا از محل داشته باشد، مي گويد: «اي فداي شما كه اين همه به فكر ما هستيد! همكارهاي شما خيلي اينجاها آمده اند اما چيزي كه درست نشده است، هيچ، وضعيت معاش ما هم بدتر شده است!»
نگاهي كه به بناي ساختمان هاي غيراستاندارد و كوچه هاي خاكي و فقر مشهود از وضعيت ظاهري افراد مي اندازم، به نوعي متوجه وضعيت نامساعد زندگي ساكنان آنجا شد ه ام و رفت و آمد هاي بعضاً مشكوك خودروهاي مدل بالا كه توقف كوتاهي جلوي در برخي منازل مي كنند، نظر هر تازه واردي را به خود جلب مي كند. ساختمان هاي بدون آرايش و نماي سنگي معمول و تيرآهن هاي ضربدري زنگ زده ديوارها نيز يكي ديگر از نمودهاي بي توجهي به نحوه ساخت و سازهاي غيراستاندارد است كه گويا هنوز موعد رسيدگي به اين موضوع فرا نرسيده و بايد چشم انتظار وقوع حادثه اي باشيم و تلفاتي سنگين كه شيپور سوگمان را كوك كنيم و فرياد برآوريم كه: «چرا زودتر به فكر مقاوم سازي و اصلاح بناهاي فلان قسمت از حاشيه شهرهايمان نبوديم...!»
دكتر مهدي آذرنژاد جامعه شناس در تعريف حاشيه نشيني مي گويد: «متأسفانه ساكنان محلات حاشيه كلان شهرها عمدتاً روند زندگي شان تحت تأثير توسعه ناهمگون شهرها قرار گرفته و همين نكته زمينه بروز ناهنجاري هاي اجتماعي- اقتصادي و فرهنگي در آن جوامع موردنظر را پديد آورده است.»
وي مي افزايد: «ساكنان حاشيه شهرها به دليل ورود مكرر به شهرها و خروج بالاجبار پس از پايان ساعت كاري شان، همواره خود را تحت سلطه افرادي مي بينند كه بنا به هر علتي در موقعيت بهتر كاري و اجتماعي از آنها قرار دارند.»
دكتر آذرنژاد با اشاره به وضعيت نابسامان اقتصادي و فرهنگي حاشيه نشينان در مقايسه با مردم شهرها تأكيد مي كند: «شايد در ابتداي كار، فرد حاشيه نشين نسبت به موقعيت خود اعتراضي نداشته باشد اما زماني كه فاصله طبقاتي شهر و حاشيه آن به بالاترين حد ممكن مي رسد، آنگاه ديگر نمي توان انتظار سالم زيستن در دو منطقه ياد شده را داشت.»
شهرها كانون بهره وري اقتصادي
دكتر آذرنژاد معتقد است، در اين حالت، شهرها كانون هدف بهره وري و سوءاستفاده افرادي مي شود كه براي رسيدن به خواسته هايشان به هر دليل موفق نشده اند و قصد ميان بر زدن دارند و حاشيه شهرها نيز تبديل به اقامتگاه افراد فراري از چنگال قانون مي شود. اين پژوهشگر مسائل و معضلات اجتماعي مي افزايد: «در اين بين اگر خانواده هايي هم سعي كنند تا از سقوط فرزندانشان به پرتگاه خلاف و جرم جلوگيري كنند، وجود شكاف طبقاتي، در نهايت ضربه مهلكش را بر پيكره آنها خواهد زد و آنجاست كه مجرم يا بايد در فيلتر انتظامي مورد تصفيه قرار گيرد و يا اينكه پس از ارتكاب جرم و جنايت، در زندان به سر ببرد.»
مهدي محقق كارشناس ارشد شهرسازي هم به ما مي گويد: «پديده حاشيه نشيني كه از زمان قاجاريه به بعد رونق گرفته، ناشي از مهاجرت از روستا به شهرها و همچنين مهاجرت از شهرها به كلان شهرهاست.»
وي در ادامه مي گويد: «براي نمونه مي توان به وضعيت تهران اشاره كرد. از امكانات ساده رفاهي نظير اينترنت پرسرعت گرفته تا مايحتاج حياتي نظير بيمارستان هاي مجهز و پزشكان مجرب و تمام وزارت خانه ها همگي در تهران چيده شده اند و با اين شرايط هم انتظار داريم هيچ كس مهاجرت نكند!»
محقق با تشبيه وضعيت تقسيم ناعادلانه امكانات در كشور به سفره اي بزرگ و پر از ميهمان چشم انتظار غذا، مي گويد: «وضعيت فعلي ما دقيقاً مانند سفره اي بزرگ است كه تمام خوراكي هاي خوش آب و رنگش در يك سر گذاشته شده اند و مردم براي صرف آنها بعضاً مجبور به سرزدن به آن قسمت هستند و گروهي ميهمان هميشگي آنجا مي شوند و گروهي ديگر سهم خود را برمي دارند و براي بهره وري بيشتر بازهم مي آيند.»
با نگاهي گذرا به گفته اين كارشناس ارشد متوجه مي شويم كه گفته هاي او به واقعيت نزديك است . اگر معيارهاي موردنظر وي را با ديگر شهرهاي كشورمان مقايسه كنيم، متوجه خواهيم شد كه اين تراكم روبه انفجار موجود در تهران و ديگر كلان شهرها، ناشي از تجمع بي مورد تمام امكانات در اين مناطق است و با شرايط جاري نمي توان انتظار داشت كه مهاجرتي صورت نگيرد.
با اين حال حاشيه نشيني امروز در شهرها و كلان شهرها به معضلي مبدل شده كه بخشي از جامعه كم درآمد و اقشار آسيب پذير را تحت تأثير قرار داده و بايد مسئولان مربوط براي رفع مشكلات عديده آنان چاره اي اساسي بينديشند و نگذارند حاشيه نشيني به مأمن خلافكاراني مبدل شود كه در ناامني هاي اجتماعي در شهرها دخيل هستند.
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14