(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 11 بهمن 1390- شماره 20132
PDF نسخه

گفتگوي نسل سوم با سه فعال فرهنگي - اجتماعي درباره سينماي ايران
خشت اول
طعم گيلاس
يادداشت سوم
ساعت 25
بوي بارون
يك چكه اينترنت



گفتگوي نسل سوم با سه فعال فرهنگي - اجتماعي درباره سينماي ايران

اين جشنواره واقعا30 ساله است؟
هنوز در تعريف مفاهيم مانده ايم اما اعتماد به نفس مان زياد است!

جشنواره فجر همچون جواني رعنا؛ حالا سه دهه از عمر خود را در عرشه كشتي انقلاب از سرگذرانده و در آغاز دهه چهارم انقلاب، سي سالگي اش را جشن مي گيرد؛ جشنواره اي كه تحويل سال سينماي انقلاب است و نه سينماي ايران. ويترين سينماي انقلاب 33ساله حضرت روح الله(رض) است و از همين رهگذر نگاه هاي بسياري هرسال بهمن ماه كه مي شود با دقت و ظرافت محصولات سينماي انقلاب را بر پرده جشنواره نظاره مي كند و در اين ميان نسل ما هنوز سرگردان ژست هاي افتتاحيه و اختتاميه هر دوره است؛ ژست هاي انقلابي ابتدايي و انفعالي انتهايي...و البته كه سينماي كشور شبيه به برخي حوزه هاي ديگر فرهنگي چند سالي است خيلي آرام آرام، از دست رفته و تبديل به «هنر براي هنر» شده است؛ براي همين هم گاه بعد از 33 سال گذر عمر انقلاب، همچنان نشست ها و همايش ها و سخنراني ها بر سر مفاهيم اصلي هنر انقلاب، نزاع دارد...امسال اما گويا جشنواره با جراحي اقتصادي كمي همراه شده و بوي هدفمندسازي گرفته. نشانه اش هم انتخاب يك شعار مهم و كاربردي براي «سينماي انقلاب» است. گفت وگوهاي سه گانه امروز شرحي بر وضعيت سينماي كشور و ويترين جشنواره و شعار آن است؛ جشنواره اي كه از فردا شروع مي شود و به نظر در اختتاميه مثل هميشه، همه، حيران خواهند شد!
مريم يارقلي
همه فيلم ها، تهراني شده اند
«زهرا امين مجد»، عضو هيئت علمي دفتر مطالعات و تحقيقات زنان در خصوص انتخاب شعار «اخلاق، آگاهي و اميد» براي جشنواره سي ام فيلم فجر معتقد است: «مشكل اينجاست كه شعارهايي كه براي جشنواره ها در نظر گرفته مي شود در بيشتر مواقع اجرايي نمي شود و متاسفانه نمي توان در اين زمينه اميدوار بود كه از اين شعارها به
نحو احسن استفاده شود به خصوص در حوزه فيلم و سينما در كشور اين معضل مضاعف است البته انتخاب شعار مناسب جشنواره قابل تقدير است اما عبور از شعار به رهگذر اجرا و عمل مهم تر است.»
امين مجد اضافه مي كند: «علت اين نااميدي عملكردي است كه مشاهده مي كنيم، عملكرد مطلوبي نيست و چه در جايگاه يك كارشناس مسائل حوزه زنان وخانواده و يا يك كارشناس متخصص، نمي توان در زمينه توليدات سينمايي قضاوت مثبتي داشت و آن را همخوان با اهداف كلان در اين حوزه دانست كه حتي گاه در تضاد با اهداف عمل مي كند.»
او اين را هم اضافه مي كند كه «متاسفانه سياست هاي كلي حاكم بر سينما (آنچه ما آن را به عنوان دستاورد مي شماريم) مجموعه اي از سياست ها و تصميماتي است كه در جهت تأمين اهداف كلي نظام و انقلاب نيستند و در اكثر مواقع تناقضات زيادي با يكديگر دارند. مثلا فيلم جدايي نادر از سيمين كه بسيار مورد توجه و نقد و بررسي قرار گرفت و به اعتقاد بنده از لحاظ كيفيت ساخت، فيلمي در خور توجه و قابل قبول است و جزء معدود فيلم هايي است كه ميزانسن دارد و كارگردان اين فيلم از تكنولوژي صنعت سينما بسيار خوب استفاده كرده است، اما متاسفانه اين كارگردان نيز مانند بقيه سينماگران در حوزه عفاف و حجاب كوتاهي كرده است و علاوه بر اينكه حوزه خانواده را نيز ناديده گرفته است، در بازنمايي خانواده و پيش داوري هايي كه به شرايط خانواده ايراني الصاق شده است و سياه نمايي اي كه از وضعيت خانواده هاي ايراني در اين فيلم ديده مي شود كه واقعا تصوير واقعي جامعه كنوني ما نيست و نمي توانيم آن را به عنوان برآيندي از خانواده هاي ايراني بدانيم به وضوح شاهد اين مسئله هستيم كه درون مايه فيلم جدايي نادر از سيمين روح ديني ندارد .
وي البته اين فيلم را يك اثر قوي سينمايي مي داند كه نتوانسته رگه هاي درستي از جامعه امروز را به نمايش بگذارد و در ادامه مي گويد: «همان طور كه مقام معظم رهبري نيز در
بيانات شان ابراز مي دارند، مشخص است كه در حوزه اخلاق در سينما، ما با وضعيت مطلوبي مواجه نيستيم و ايشان اين حوزه را بسيار مورد نقد و بررسي قرار داده اند چون با قله مقصود سينماي انقلاب فاصله داريم.»
مجد در مورد فيلم «اسب حيوان نجيبي است» نيز اينگونه تحليل مي كند: «اين فيلم خط شكني هاي بي شماري داشته است و بازنمايي هاي بسيار ناصحيحي در مورد بانوان و خانواده در اين فيلم به چشم مي خورد. اين خط شكني ها و هنجارشكني ها در فضاي ديني كشور ما كه فضاي غالبي است، امر مناسبي نيست و با نگاهي كلي مي توان گفت كه محصولات سينما كه نماينده تفكرات سينماگران هستند، با توجه به فضاي اخلاق گراي جامعه ايران، بسيار نااميدكننده است و نمي توان اميدوار بود در چنين فضايي شعارهايي كه در اين حوزه انتخاب مي شود، به هدف برسد.»
مجد در خصوص سي سالگي جشنواره فيلم فجر هم مي گويد: «واقعيت سينماي ما با آنچه كه ايده آل خوانده مي شود، فاصله زيادي دارد و در بحث فلسفه هنر، ماهيت رسانه ترويج ارزش هاي اخلاقي در جامعه است؛ حال سوالاتي مطرح مي شود مانند اينكه آيا اين توان را دارد كه با توجه به سياست هاي داخلي به بازنمايي صحيحي از اخلاق نائل شود و سياست هاي سلطه غرب را از توليدات خود حذف كند و آيا مي تواند در حوزه تحول فرهنگي و ارزشي مفيد واقع شده و گام موثري را بردارد؟»
وي با تاكيد بر نظرات امام راحل(ره) مبني بر اينكه رسانه تصويري ما بايد دانشگاه اسلامي باشد، اظهار مي كند: «بايد براي تحقق بخشيدن به اهداف آرماني نظام ديني به تبليغ ارزش هايي ديني بپردازيم و سينما يكي از اين جنبه هاي مورد ذكر است اما در وضعيت كنوني متاسفانه سينما از آرمان هاي اصلي ما فاصله گرفته است؛ برخي سازندگان و برنامه سازان آثار سينمايي در تلاش براي قبول و شناخت فضاي سينمايي كشور نيستند و تصور مي كنند شرايطي كه در پايتخت كشور وجود دارد، وضعيت تمام مردم كشور است و به دليل اين باور، مدام در محصولات رسانه اي اين فضاي ناصحيح را به تصوير مي كشند يا نقد مي كنند و يك دوره گذار را مورد بررسي قرار
مي دهند و در نهايت به يك دوره آرماني و مدينه فاضله نائل مي شود كه با واقعيت ها تفاوت بسياري دارد و يا اينكه با بي توجهي به مسائل ارزشي در خانواده هاي ايراني به ساخت و توليد محصولات تصويري مي پردازند.»
مجد با اشاره به اينكه اگر سينماگران خود افراد متعهدي نباشند، مي توانند به نقش اخلاق در سينما آسيب برسانند، گفت: اگر برنامه سازان سينمايي نسبت به ارزش ها و فضايي كه در آن مشغول به توليد آثار هستند، متعهد شوند و بر اين مسئله تاكيد كنند كه اين هنر يك حوزه بين رشته اي است و قائل به دين ستيز بودن هنر هفتم نباشند، مشكلات ناشي از آثار ضدارزشي حل مي شود و تا زماني كه اين اتفاق نيفتد و دغدغه هاي ديني در محصولات سينمايي مطرح نشود، همچنان شاهد توليد محصولات سخيف و مبتذل خواهيم بود.»
وي با انتقاد از نگاه آماري ميان مديران فرهنگي، به جشنواره فيلم كوثر اشاره مي كند و توضيح مي دهد: «اين جشنواره كه با هدف ساخت آثاري در حوزه زنان و خانواده برگزار شد، بسيار كميت محور بود و مسئله و دغدغه اصلي سازندگان اين بود كه چه تعداد فيلم نامه در اين حوزه وجود دارد در حالي كه كيفيت آثار در اين زمينه بايد مورد توجه قرار گيرد . به همين دليل همچنان خلأ ژانرهاي خانوادگي در آثار رسانه اي وجود دارد؛ بحث خانواده يكي از محوري ترين بحث هاي فرهنگي كشور است كه متاسفانه اين مسئله در آثار سينمايي كمتر مورد توجه واقع شده است و با توجه به اينكه رسالت سينماي ما در اين است كه بايد خانواده محور و دين محور باشد، مورد اغفال قرار گرفته است.»
به اعتقاد مجد «تمام ضعف هايي كه در حوزه فرهنگ و جامعه شاهد آن هستيم، به دليل بي توجهي به مسئله خانواده است كه اين مهم در سينما نيز ناديده گرفته مي شود و به عنوان يك ژانر موثر در آثار سينمايي تعريف نشده است.»
وي همچنين تصريح مي كند كه به دليل مشغله هاي زياد امكان رفتن به سينما را ندارد و آخرين فيلمي كه تماشا كرده «ورود آقايان ممنوع» بوده است. او درباره اين فيلم مي گويد: «علي رغم اينكه اين طور تصور مي شود كه در اين فيلم تلاش شده است به حوزه مذهبي اشاره اي شود، به عقيده بنده اين فيلم تاكيد بر عقايد فمينيستي و مردگريز بازيگر زن دارد و اصلا برداشتي از يك تيپ مذهبي نيست و در واقع سعي شده است تا به وسيله اين تيپ شخصيتي مردستيز، ارزش هاي مذهبي بر مسند نقد گذاشته شود. چرا كه پوشش اين تيپ شخصيتي يك پوشش مذهبي است و براي مردم عادي اينطور بيان مي شود كه پوشش ديني اين شخصيت منجر به خلق رفتارهاي فمينيستي و مردگريز شده است و درجهت تخريب چهره يك زن مذهبي حركت مي كند و جنبه منفي خود را نشان مي دهد.»
¤
فيلم ايراني نداريم
«ابراهيم فياض»، جامعه شناس و استاد دانشگاه هم نظرات جالبي در خصوص انتخاب شعار «اخلاق، آگاهي و اميد» براي جشنواره فيلم فجر دارد و مي گويد:« با توجه به اينكه فيلم هاي ايراني بعد از انقلاب غالبا سياه نمايي بوده و عنصر «اميد» در آن كمرنگ بوده است و به دليل آنكه در سياه نمايي رئاليست، فضايل اخلاقي، مطرح نمي شود؛ بايد منتظر ماند و ديد اين شعار مناسب و مفيد و مورد نياز سينماي امروز كشور، امسال تا چه ميزان اجرايي مي شود.»
اين جامعه شناس درباره انتظارات از سي امين جشنواره فيلم فجر نيز مي گويد: «انتظاري كه از اين جشنواره مي رود در نام آن گنجانده شده و مشخص است. جشنواره اي كه امسال سي ساله شده است يعني يك نسل آن گذشته و بايد بررسي كنيم كه آيا سينماي ايران توانسته با ساختاري كه انقلاب اسلامي و دهه فجر ترسيم كرده است هم جهت و همخوان شود؟ آيا وقتي «اسكار» روياي آمريكايي سينما را متبلور مي كند بايد بررسي كرد كه آيا اين جشنواره هم ايران اسلامي را متبلور مي كند يا خير؟»
وي با اشاره به اينكه بايد اهالي فرهنگ و نخبگان دانشگاهي در مورد سينماي ايران نظر بدهند و نه يك عده خاص، اضافه مي كند: «نبايد جشنواره فجر فقط در نمايش فيلم خلاصه شود، بلكه بايد سمينارهايي در آن برگزار شود كه درباره فيلم ها و روند توليد محصولات سينماي ايران بحث و بررسي شود و درباره موضوعاتي مانند اينكه «چقدر مفاهيم برخاسته از نظام و انقلاب در سينما حضور دارد»،
« سينماي انقلاب اسلامي در شان اين نام حركت كرده؟« يا اينكه »چرا سينماي ديجيتال در ايران نيست؟» و «سينماي ايران از كجا به كجا رسيده است؟» و ... گفت وگو شود و به حل مشكلات سينما بپردازند.»
اين جامعه شناس اضافه مي كند: «چرا بعد از سي سال هنوز علي حاتمي بزرگ سينماي ما است و كسي جاي او را پر نكرده است؟ فيلم مادر كجا و جدايي نادر از سيمين كه سال گذشته برگزيده شد كجا؟ كه اصلا قابل مقايسه باهم نيستند. چرا سينماي ما بايد به اينجا برسد؟ به نظر من حركت در اين مسير خطاست؛ مسيري كه در جشنواره متولد مي شود و ريل حركت سينماي كشور در سال بعد را مشخص مي كند.»
فياض درباره جاي خالي برخي ژانرها در سينماي ايران نيز معتقد است«فيلم هايي با موضوعيت خانواده، عشق ايراني و خاطرات عاشقانه پاك كه مهم ترين بنياد فرهنگ ايراني است و همچنين عشق زن و مرد ايراني كه درون خانواده و در آثار فرهنگي - ادبي ايران متجلي مي شد در سينماي امروز ايران كمرنگ است همچنين ماركسيست زدگي سينماي ايراني قبل و بعد از انقلاب مصيبت ايجاد كرده است.»
وي در خصوص آخرين فيلم سينمايي كه مشاهده كرده است نيز به فيلم
«يه حبه قند» ساخته رضا ميركريمي اشاره و تصريح مي كند: «اين فيلم واقعا شاد و پر از رنگ و عاطفه و عشق ورزي بود.»
اين جامعه شناس همچنين مشكلات امكانات در سينماي كشور را نيز مد نظر قرار مي دهد و اين ضعف هاي سخت افزاري را در انحراف مسير سينما و قهر مردم با سينماي قابل قبول و متناسب با انقلاب را بي تاثير نمي داند.

با كارشناس مذهبي خودمان را گول نزنيم!
«فريبا علاسوند»، عضو هيئت علمي دفتر مطالعات و تحقيقات زنان اما نظرات متفاوتي درخصوص جشنواره شعار سي امين جشنواره فيلم فجر داردو مي گوي: «در حوزه مفهوم اخلاق و جايگاه آن در ساخت آثار رسانه اي و سينمايي به عنوان يك امر متافيزيكي، دو آسيب وجود دارد، كه يكي از آن ها اين است كه رسانه داخل كشور نمي تواند مفهوم اخلاق را به درستي تصويرسازي كند.»
وي با تاكيد بر اينكه اين ضعف رسانه است كه جلوه پردازي درباره يك معنا را نمي تواند انجام دهد، اضافه مي كند:« اين نقص در مقايسه رسانه داخلي با سينماي ماورا و اخلاق گراي در غرب بيشتر احساس مي شود. چرا كه آنها در اين حوزه حرفه اي تر عمل مي كنند و به مدد مهارت ها و تكنولوژي هاي هنري، مفاهيم انتزاعي و متافيزيكي اخلاق را به بهترين شكل به تصوير مي كشد اما رسانه داخلي ما عملا اين مسئله را به صورت غني و حرفه اي انجام نداده است و در اين رسانه ما شاهد تصويرسازي صحيح از مفاهيم اخلاقي همچون توكل يا صداقت نيستيم و اين يك ضعف جدي در عرصه سينماي داخلي كشور است كه از زمان سناريونويسي آغاز مي شود و تا باقي شاخه هاي توليد ادامه مي يابد.»
علاسوند در اشاره به دومين آسيب موجود در بحث اخلاق در رسانه و يا سينما نيز معتقد است «ضعف تصويرسازي در پروسه اخلاقي شدن، دومين آسيب توقع حضور عنصر مفهومي اخلاق در سينما است و ما در بعضي مواقع شاهد اين مسئله هستيم كه رسانه تصويري ما فرايند بد شدن يك انسان را به تصوير مي كشد و آن را پروبال مي دهد.»
وي توضيح مي دهد: «ممكن است در سريال هاي تلويزيوني يا فيلم هاي دو ساعته، روند بد شدن يك آدم يا انعكاس اخلاق ضدارزشي نمايش داده شود كه اين مسئله در ارتباط با اخلاق و رفتارهاي صحيح و خوب صورت نمي گيرد و رسانه ما ترجيح مي دهد كه با پند و اندرز و نصيحت گويي اين مشكل را رفع كند. در حالي كه اكثر كارشناسان حوزه اخلاق به وضوح بر اين موضوع واقف اند كه نصيحت گويي و موعظه در اكثر مواقع تنها راه خلق مفاهيم اخلاقي نيست، بلكه براي ترويج مفاهيم اخلاقي به مخاطبان نيازمنديم تا به صورت سيستمي و فرايندي يك مجموعه اعمالي صورت گيرد تا به مرور زمان اين عادت در ميان مخاطبان ما شكل گيرد.»
وي اينگونه اين مساله را توضيح مي دهد كه «رسانه داخلي ما اين مورد را ناديده مي انگارد و در نتيجه مخاطب ما نمي تواند مفاهيم اخلاقي استنباط شده از رسانه را در زندگي شخصي خود به كار گيرد. در حالي كه در مقابل اخلاق حسنه، مسائل ضداخلاقي همچون دروغ گفتن، خيانت، عهدشكني و عدم وفاداري با جزئيات و حتي با اتكا بر هنرپيشگان مورد علاقه و پسند مردم، به وفور به تصوير كشيده مي شود.»
علاسوند با بيان اينكه اين دو آسيب به صورتي جدي در فضاي رسانه هاي تصويري ما به چشم مي خورد، اضافه مي كند: «يكي از معضلات بزرگ سينماي ما اين است كه تصور مي كند اگر در انتهاي توليدات خود نام كارشناسان مذهبي ذكر شود، نگراني هاي ناشي از رعايت چارچوب هاي مذهبي و اخلاقي در فيلم ها رفع مي شود. در حالي كه اين تصوري واهي است و اين وظيفه را نبايد تنها به عهده كارشناسان مذهبي گذاشت، بلكه توليدكنندگان رسانه اي نيز در اين امر شريك اند و تا زماني كه توليدكنندگان به صورت حرفه اي به سينما نگاه نكنند و با استفاده از تكنيك هاي تصويرپردازي يك نقش اخلاقي را ايجاد كنند، اخلاقي بودن رسانه محقق نمي شود. »
وي با تاكيد بر اينكه كارگردانان نيازمند همياري كارشناسان مذهبي در فرايند توليد فيلم ها هستند، ادامه مي دهد: «تاكيد بر مسئله اخلاق در سينما به اين معنا نيست كه نيازي نيست تا كارگردانان ما از كارشناسان مذهبي در خصوص مفاهيم اخلاقي در آثارشان مشورت بگيرند، بلكه بايد تاكيد كرد كه استفاده از مباحث اخلاقي در توليدات رسانه اي تنها با حضور كارشناسان مذهبي تحقق نمي يابد و بايد بر اين مسئله واقف بود كه اخلاق يك مجموعه به هم پيوسته است كه بايد به صورت كلي منعكس شود و زماني مي توانيم فيلم اخلاقي بسازيم كه از نظر ذهني، آگاهي و كارشناسي بدانيم كه اين اخلاق خاص به دسته ديگر از اخلاق ها وابسته است و اگر مفاهيم و رفتارهاي وابسته به آن را نشناسيم نمي توانيم موفق باشيم. در توليدات رسانه اي در بيشتر مواقع آدم هايي به نمايش گذاشته مي شوند كه مخاطب در دوراهي رفتار و عملكرهاي آنان قرار مي گيرد و نمي تواند تشخيص دهد كه اعمال اين آدم ها صحيح است يا ناصحيح. در چنين شرايطي ما شاهد تشويش در رفتار اخلاقي جامعه خواهيم بود و براي همين بازار توليدات ضد اخلاقي گرم تر از توليدات كليشه اي و غير حرفه اي اخلاق مدار مي شود.»
علاسوند در باره سي امين سال برگزاري جشنواره فيلم فجر نيز مي گويد: «اگر اين جشنواره فيلم فجر است، بايد ارتباط آن با انقلاب و دهه فجر مشخص شود و بايد تعيين شود كه چه ارزش هايي از ارزش هاي انقلاب اسلامي را بيان مي كند و چه جامعه اي را به عنوان جامعه انقلابي بازنمايي مي كند. جشنواره فيلم فجر احتياج دارد مورد بازنگري قرار گيرد و اهداف و خط مشي هايش متناسب با خواسته هايش پيش رود و ارزش هاي نسل انقلاب را به درستي در ارزش هاي نسل بعد بازتوليد كند و بايد مشخص شود كه آيا در دوره هاي گذشته در اين امر موفق بوده است يا خير؛ اما انتخاب شعار صحيح و مورد نياز مي تواند تا حدودي نمايشگر جهت گيري و هدف گذاري برگزار كنندگان جشنواره باشد و اين اميدواري را پديد آورد كه در آينده سينما در مسير اين شعارها حركت كند.
عضو هيئت علمي دفتر مطالعات و تحقيقات زنان در زمينه جاي خالي ژانرهاي سينمايي در جشنواره فجر نيز خاطرنشان مي كند:« متاسفانه در ژانر خانوادگي براي نشان دادن الگوي صحيح و مثبت خانواده به درستي عمل نشده است و معمولا در رسانه ها اين مسئله بسيار گيشه محور است و در بعضي مواقع به امر كپي برداري بسيار غيرماهرانه از توليدات سينماي غرب منجر مي شود و بر همين اساس از نقش فرهنگ سازي در حوزه اخلاق جدا مي شود. ضمن اينكه ساخت فيلم هايي با موضوعات اجتماعي از حوزه هاي مطرح و بسيار گسترده است كه نبايد ناديده گرفته شود. اين حوزه با توجه به شتاب جهاني شدن در همه جوامع و البته ايران، نيازمند توجه دقيق و ظريف است.»
نقطه سر خط!
دقت كرديد در اين سه مصاحبه ما همچنان بر سر «بايد و نبايد» ها متوقف شديم و نشد اصلا به ساحت اصلي داستان برگزاري يك جشنواره بين المللي از پنجره يگانه انقلاب مقتدر قرن، اشاره كنيم و متاسفانه اين ماجراي درجازدن در توضيح و تشريح مفاهيم و ارتباط دادن آن با انقلاب اسلامي در ساير حوزه هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي، ورزشي و...هم ديده مي شود؛ اگر باور نداشتيد سري به جشنواره هاي رنگارنگ فجر از «تئاتر و سينما تا موسيقي و تجسمي» بزنيد تا حساب دستتان بيايد. خودمان البته سوغاتي خوبي از 10 روز جشنواره تئاتر و فيلم برايتان مهيا مي كنيم. راستي دقت كرده ايد اين پوستر جشنواره چقدر خوب مايه انبساط خاطر است؟ به نام والدين جشنواره نگاه كنيد تا بهتر هنر طراح و مسئولان برگزاري جشنواره در چشمتان بنشيند!

 



خشت اول

دعواي زرگري تلويزيون با خودش
به احتمال زياد از اين اتفاق هاي شاذ تنها در كشور ما رخ مي دهد كه مديران ارشد براي فرار از پاسخگويي از مقام بدهكار ، خود را در پست طلبكار قرار مي دهند!
خبر را بخوانيد لطفا تا عرض كنم:
«معاون سيما به سه مدير ارشد اين سازمان به خاطر ساخت سريال هاي تلخ و ناگواري مانند «تا ثريا»، «شيدايي» و «پنجره» تذكر جدي داد. علي دارابي، معاون سيما به سه مدير ارشد اين سازمان به دليل ساخت سريال هايي با موضوعات تلخ، ناگوار و با رويكردي منفي مانند «تا ثريا» ،«شيدايي» و «پنجره» كه اين شب ها از شبكه هاي اول، سوم و شبكه تهران پخش مي شوند به صورت كتبي تذكر جدي داد. همچنين گفته مي شود علت اين تذكرها از سوي معاون سيما به خاطر تلخ و گزنده بودن، اثرگذاري منفي اين سريال ها بر اعصاب مخاطب، پرداخت ناقص به نمونه يك زن ايراني محجبه و نادرستي پرداخت به روابط محرم و نامحرم در اين سريال ها عنوان شده و به همين خاطر دستور خاتمه اين سريال ها نيز اعلام شده است.»
يك: اينكه آقاي معاون محترم سيما در جريان پخش اين سريال ها و بعد از نقدهاي رسانه اي و نزديك دو سه قسمت آخر، به فكر تذكر جدي افتاده اند؛ اصولا مبناي پست مديريتي ايشان را زير سوال مي برد. با اين حال اگر قبول كنيم كه اينطور باشد ايشان در جريان نبوده اند و بعد از يكماه تازه دريافته اند كه اين سريال ها بد است و در جهت سياست هاي ايشان نيست؛ بازهم اين سوال پيش مي آيد كه در سازمان رسانه محترم ملي؛ مراحل از طرح تا توليد يك مجموعه شبانه در كجا انجام مي شود؟ چگونه است كه معاون سيما در جريان قرار نمي گيرند!؟ چطور مي شود كه در مسير طي اين مراحل كه اصولا بالغ بر چندماه طول مي كشد؛ هيچ كسي از محتواي اين مجموعه ها خبردار نمي شود؟
دو: چطور مي شود كه دو مجموعه شبانه خيلي اتفاقي يك خط داستاني شبيه به هم ـ عقد و زندگي پنهاني دو نفر ـ داشته باشند؟ آقاي معاون گويا زياد در جريان امور سيما و آنچه خود را نسبت به آن بسيار حساس مي داند؛ نيستند يا اينكه مديران زيرمجموعه شان به خوبي ايشان را دور مي زنند و بيت المال را صرف مجموعه هايي مي كنند كه اصلا در جهت سياست هاي معاونت سيما نيست!
و دراين باره گفتني ها زياد است اما «تذكر جدي» معاون محترم سيما خود حديث مفصل مديريت ممتاز در «رسانه ملي» است...البته ايشان دستور داده اند كه ديگر از اين سريال ها ساخته نشود اما شك نكنيد چندماه ديگر باز هم چنين مجموعه هايي روي آنتن مي رود و تازه بعد از پخش هم مراسم تقدير و تشكر آن برگزار مي شود!
مانند ماجراي حضور نجف زاده در فرانسه و بعد اخراج وي و جايگزيني يك خبرنگار ديگر كه حالا بعد از 6 ماه معلوم نيست آنجا چه فعاليت خبري انجام مي دهد! البته اشكال از ماست كه پيگيري مي كنيم مگر كسي از خبرنگاران واحد مركزي خبر در بلژيك، مالزي، آلمان و باقي كشورهاي دنيا به ويژه كشورهاي پرخبر، خبري دارد كه حالا از خبرنگار فرانسه داشته باشد؟ همه هنر واحد محترم مركزي خبر ما جمع مي شود در يك مستند دهه فجري و بس ولي آقاي معاون سيما و ديگر مديران رسانه ملي همواره از تهاجم فرهنگي و جنگ نرم و حملات سنگين و خاموش رسانه هاي غربي مي نالند! به نظر شما آقايان نبايد به جاي گلايه از مديران خودشان، خودشان يك دور ريست شوند؟
محسن حدادي

 



طعم گيلاس

من هم همين را گفتم بهش، گفتم ببين دلت چه مي گويد، خودت هم بودي همين را مي گفتي... يادت هست؟ هميشه مي گفتي دل يعني قلب و قلب هم مصدر قلب است يعني دگرگون كردن. مي گفتي دل اگر بخواهد كاري بكند يك لحظه مي تواند تمام وجود را به هم بريزد، اگر خدايي باشد.
مي گفتي به دلت گوش كن زهرا، همان آخري ها وقتي مي آمدم بهانه بگيرم، و وقتي گوش مي كردم، مي ديدم دلم تويي، مي ديدم صداي دلم صداي توست اصلا اگر تو دل من نبودي، من كه بودم؟
دل را كه مي گرفتم، تو را مي گرفتم... حالا خوب است كه هيچ نمي گويي وگرنه مي گفتي پاشو، پاشو خودت را لوس نكن، مجنون شده است براي من. اصلا مجنون، تو شدي، مجنون مجنون.
مي گفتي زهرا نمي داني اين عشق چه حالي مي دهد به زندگي آدم؟ و من اخم مي كردم و مي گفتم پس من چي؟
راستي جزايت را هم گرفتي آخر. خودت هر شب كه واقعه را مي خواندي، مي رسيدي به اين آيه، بلند بلند تكرار مي كردي: «و حور عين» و بعدش كه مي رسيدي به «جزاءً بما كانوا يعملون»
در مقابل نگاه هاي چپ چپ من، مي خنديدي و: «خب مي خواهم بروم جزايم را بگيرم!»
مي گفتي اگر با من آمدي كه به تكامل برسي حالا تكاملت از من گذشتن است؛ و حالا نوبت من بود مي گفتم پاشو، پاشو خودت را لوس نكن، مجنون شده است براي من! اما تو براي من، مجنون نشدي محمد... خوب خودت را لوس كردي براي آن كسي كه بايد مي كردي، خوب خودت را نشان دادي... يادت هست خيلي كه اصرار مي كردم مي گفتي مگر مي خواهم بروم بميرم؟ تو چه رويي داشتي يا من نمي فهميدم؟
- خانم، بشورم؟
آب را مي ريزد از«شين» شهيد تا «ميم» آماده ايم و هي جارو را مي كشد روي محمد و سعي مي كند آب را از چالي «ميم» تا «دال» بريزد بيرون.
- دستت درد نكنه، خوب شد.
نوازشت مي كنم محمد، محمد من، كه محمد من نشدي آخر تو، گفتي از من دل بكن! مي گفتي نگاهت نمي گذارد خمپاره ها بيايند طرف من... گفتي از علي اكبر كه بالاتر نيستم، امام حسين(ع) نگاهش را از علي برداشت، آن وقت تو همچين مرا سفت چسبيده اي كه انگار تحفه ام!
به خدا تحفه بودي، من نمي فهميدم...
مي گفتي كي مي شود زهرا بيايي و ببيني نمي تواني بدن مرا جمع كني... و آنوقت بغض مي كردي و مي گفتي اي خدا... كاش آن وقت ها دردت را مي فهميدم، محمد!
آن اول ها خيلي بچه بودم، نه؟
آهان اين را داشتم مي گفتم، گفت تو بايد اجازه بدهي و بيايي مدرسه، گفتم اگر دلت راضي شد بروي من هم ميايم، مي داني مي ترسم بشود عين آن اول هاي من برود و نداند كجا مي رود و آن وقت مثل من بچگي كند... تو اگر بودي اجازه مي دادي؟ تو هم بودي همين را مي گفتي.
مي گفت وقتي به خانم معلم گفتم جزيره مجنون هم مي بريد؟ فهميد بابا جزيره مجنون شهيد شده، گفت آره، نخوان ببرنمون هم خودم مي برمت.
اين را كه گفت من بيشتر مردد شدم، مي ترسم تو را نفهمد و مجنون ت را، درست مثل بچگي هاي خودم. شب آخر وقتي نشستي با من حرف زدن ديگر فهميدم كه نمي تواني بماني
گفتي زهرا بزرگ ترين آرزوت چيه؟ گفتم: هان مي خواهي برآورده كني و بروي ؟
همان لحظه به سرم زد بگويم بماني و با هم، شب جمعه اي برويم كربلا آنجا برايم روضه علي اكبر بخواني... گفتم و بعدش ديدم داري آرام آرام اشك مي ريزي. گفتي به خدا زهرا كربلا همين جاست، كجا برويم؟
گفتم پس مجردي مي خواهي بروي ناقلا؟
مي خواستم بگويم به خدا محمد من دلم نمي آيد... گفتم الان گير مي دهي كه اسم اين را نگذار دل. و من مي دانستم حرف رفتن است، هيچي نگفتم.
رفتم كتاب دعايت را آوردم و دادم دستت گفتم حالا زيارت عاشورا را بخوان تا ببينيم.
گفتي اصلا من مي خواهم امشب روضه علي اكبر(ع) نخوانم
هر شب زيارت عاشورا را كه مي خوانديم مي رسيديم به «علي اولاد الحسين» شروع مي كردي روضه علي اكبر خواندن هر شب مي خواندي هي هم همين را تكرار مي كردي «جوانان بني هاشم بياييد...» و خودت هر شب هم بيشتر از من گريه مي كردي...
كاش آن روزها مي فهميدم توي دلت چه مي گذرد محمد، كاش بزرگ تر مي شدم. گفتي امشب روضه وداع مي خوانم مي خواهي بخواه نمي خواهي نخواه...
آن شب دعا كردم و گفتم خدايا حداقل به من يك چيزي نشان بده كه راضي شوم. خدايي، همه ديدني ها را تو ديده بودي و از من مي خواستي چشم بسته، نديده و نشنيده تو را بدهم و ندانم چه مي گيرم؟ همان لحظه دعا كردم.
زيارت كه تمام شد و رفتيم به سجده، سر كه برداشتم ديدم بلند نمي شوي فقط صداي هق هق ت مي آمد و شانه هايت مي لرزيد. از گريه ات گريه ام گرفته بود. اصلا به بچگي و بيچارگي خودم گريه مي كردم گفتم خيلي زرنگي محمد خيلي!
نگاهم كردي گفتي به خدا زهرا، ديگر يك لحظه هم نمي توانم. گفتي اگر بگذاري بروم قول مي دهم قول مي دهم شفاعتت را پيش امام حسين(ع) بكنم پيش علي اكبر بكنم...گفتم حالا همچين مي گويد كه انگار واقعا پيش امام حسين(ع) راهش مي دهند.
گفتي بالاخره كه نوكر را نشان ارباب مي دهند. گفتي و دوباره گريه ات گرفت.
- خانم بفرماييد.
تو كه نمي خوري اما خدايي اين تبرك است شبهه مبهه ندارد! هربار كه مي آيم اينجا دقت كرده اي همين حرفها را مي زنم، آمده بودم مشورت كنم براي رفتن فاطمه ها... بروم تا نيامده از مدرسه بگويم بابايت هم مي گويد به دلت نگاه كن!
آخ راستي امشب شب جمعه است بايد برويم دعاي كميل خانه شهيد... تو كجايي امشب؟
زهرا بخشي نيا

 



يادداشت سوم

«مديريت قلب ها يا مديريت ثروت ها» شايد بارها با خود انديشيده ايم كه سلطه شركت هاي چند مليتي كار رابراي مديريت ابرقدرت هاي پوشالي بردهكده جهاني آسان كرده است و شايد پيش خودمان گمان مي كرديم كه پايان ليبرال دموكراسي پايان تاريخ باشد! مگر نه اين كه شركت هاي چند مليتي باثروت هاي كلان خود رسانه هاي جهاني را در زير چتر سلطه خود قرار داده اند و در نتيجه با شگردهاي تبليغاتي فراوان علاوه بر القاي احساس نياز كاذب به كالاهاي تبليغاتي بر جوامع و به تبع آن فروش و سود بيشتر، افكار ملت ها را هم جهت با اهداف شوم خود مديريت مي كنند. البته اين تمام ماجرا نيست چرا كه احزاب نيز با پشتيباني و تبليغات اين شركت ها به قدرت مي رسند و طبيعتا براي بقاي خود بايد منافع حاميانشان را نيز تامين كنند و همسو با اهداف ثروتمندان قدم بردارند و اين يعني سلطه عده بسيار كمي چپاولگر بر مردمي كه خودشان ناخوداگاه بر اين چرخه معيوب تاثير مثبت مي گذارند... «ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيرو مابانفسهم سوره رعد؛ آيه11» اما اين چرخه معيوب با اتفاقاتي كه در گوشه و كنار اين دهكده جهاني رخ داده است ذهن ما را دچار پارادوكس مي كند. نمونه اش جنبش بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه و وال استريت در قلب دنياي امپراطوري غرب است! مسئله اينجاست كه مديريت استعمارگرايانه براي ربات ها طراحي شده نه انسانهاي ذي شعور، بنابراين چنين چرخه اي با همان سرعت تصاعدي رو به رشدش قطعا رو به اضمحلال و نابودي خواهد رفت، چرا كه هرچه غير از حق و حقيقت است نابود شدني است؛ «ان الباطل كان زهوقا سوره اسرا؛ آيه 81» آيا راز مديريت موفق جامعه بشري مي تواند چيزي به جز حق و حقانيت باشد و آيا حقيقتي سبزتر و جاودانه تر از حسين(ع) سراغ داريد؟ وجود مباركي كه مي گفت: اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد! و اين شعار چقدر بافطرت ما انسان ها آشناست. گوش كنيد ...گويي همه و همه زمزمه مي كنند، حتي عده اي فرياد مي زنند!
سياه و سفيد، مرد و زن، غرب و شرق: هيهات منّا الذله... و اين كدام مدير موفق جهاني است كه توانسته اين گونه بر قلب ها حكومت كند به جز حسين (ع)؟ و تو اي مولا و مقتداي ما در فراسوي چشمانت چه بود كه «والله يهدي من يشاء» را متجلي ساختي و امروز بعد از قرن ها هنوز با نگاهت از زبيريان دل مي بري و فوج فوج آزادگان را حرگونه به ميدان مقاومت مي كشي؟ و آيا دل هاي شكم پارگان از آتش پر شده است كه نگاه گويا و كلام نافذ تو بر دل هاشان نمي نشيند؟ «ان الذين ياكلون اموال اليتمي ظلما انما ياكلون في بطونهم نارا وسيصلون سعيرا سوره نساء؛ آيه10» و البته مي دانم كه اين گونه «و يذل من يشاء» را به تصوير كشيده اي! آري ديروز شما را تنها گذاشتند، اما امروز يك جهان به نداي «هل من ناصر ينصرني» شما لبيك مي گويند. آري ديروز شما اندك بوديد، اما مديريت حسين (ع) امروز شعار «هيهات منّا الذله» را جهاني كرده است و امروز ما 99 درصد هستيم. باور كنيد ...باور كنيد... ...آري پايان تاريخ ادامه مكتب سرخ حسين(ع) يعني پايان سبز انتظار است.
نجمه موسوي

 



ساعت 25

سلام خانوم جون!
دلتنگيامو واست آوردم
قربون سفيديه چارقدت كه برف زمستونمه بي بي قربون داغي استكان چايي كه بادستات مي ريختي و گرماي تابستونمه
قربون حناي نارنجي موهات كه برگريزون پاييزمه و سبز چشمات كه گلريزونه بهارمه
اي كاش بودي تو چين چين دامنت گم مي شدم تا پيدا كنم خاطره هاي گم شده كوچه پس كوچه هاي بچه گي هامو...اي كاش بودي و پيدا مي كردم لا به لاي چين هاي دستات جاده ي نوازش رو...دلم تنگه عطر ياس و رازقيه؛ هموني كه هر صبح مهمون سجاده نمازت بود. سرم بهونه ميگيره زانوهات رو براي آرامش ابدي با تو بودن...يه شب از بهشت مرخصي بگير بيا تو خوابم تا سفر كنيم با هم تو دنياي محبت رو، من خيابوناي خاطره...

 



بوي بارون

به نام عشق كه زيباترين سر آغاز است
هنوز شيشه عطر غزل درش باز است
جهان تمام شد و ماهپاره هاي زمين
هنوز هم كه هنوز است كارشان ناز است
هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
كه عشق حادثه اي خانمان بر انداز است
پدر نگفت چه رازي است اين كه تنها عشق
كليد اين دل ناكوك ناخوش آواز است
به بام شاه و گدا مثل ابر مي بارد
چقدر عشق شريف است و دست و دل باز است
بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا كه سنگ صبور است و محرم راز است
ولي بدان كه شكار عقاب خواهد شد
كبوتري كه زيادي بلند پرواز است ...
سعيد بيابانكي

 



يك چكه اينترنت

الهي هب لي كمال الانقطاع اليك...
مستم كن آنچنان كه ندانم زبيخودي
در عرصه خيال كه آمد كدام رفت
¤
خدايا! آرامش را همچون دانه هاي برف، آرام و بي صدا
بر سرزمين قلب هاي ما ببار!
¤
نگه داشتن دوست مثل نگه داشتن آب توي دست است، فكر مي كني
نگه داشتي اما وقتي دستت رو باز مي كني مي بيني
هيچي ازش نمونده جز خيسي خاطره ها...
¤
چون وا نمي كني گرهي، خود گره مباش
ابرو گشاده باش گر دست ناگشاده اي
¤
بارخدايا! از كوي تو بيرون نرود پاي خيالم...نكند فرق به حالم...
چه براني چه بخواني چه به اوجم برساني چه به خاكم بكشاني...
نه من آنم كه برنجم نه تو آني كه براني...

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14