(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 16 بهمن 1390- شماره 20136

يادداشتي درباره فيلم «تلفن همراه رئيس جمهور»
يك فيلم «دروغ»
جشنواره فيلم فجر به روايت شهيد آويني
سينماي انتقادي يا سياه نما؟
شعار جشنواره سي ام فجر- 1
هنرمندان بايد «اخلاق، آگاهي و اميد» را دروني كنند
نگاهي به فيلم «سلام بر فرشتگان» ساخته فرزاد اژدري
اگر من اين فيلم را ساخته بودم ...
دومين كنفرانس هاليووديسم و سينما-1
هاليوود مروج نژاد پرستي مدرن
علي وزيريان كارگردان فيلم «يك سطر واقعيت»: اهالي فرهنگ طعمه دام هاي فريب هستند



يادداشتي درباره فيلم «تلفن همراه رئيس جمهور»
يك فيلم «دروغ»

پژمان كريمي
هر هنرمندي، در قالب اثر هنري خود، نتيجه جستار و قضاوت اش را در حوزه هاي گوناگون سياسي، اجتماعي و فرهنگي عرضه مي كند.
نتيجه يادشده بسته به دانش، قدرت تحليل، انصاف و عدالت ورزي هنرمند، درست و اشتباه، منصفانه و مغرضانه معنا مي شود.
ترديد نكنيم كه هنرمندي نبوده و نيست كه اثرش حاصل جستار و قضاوت نباشد چرا كه اثر هنري از بستر جستار و قضاوت سربرمي آورد و شكل مي گيرد و ذهن و دل مخاطب را فرامي خواند. روشن است كه معيار تشخيص هنرمند خردورز و متعهد نيز ارزيابي نتيجه ديدگاه و قضاوت وي است.
فيلم سينمايي «تلفن همراه رئيس جمهور» داستان راننده يك وانت است كه شماره قبلي تلفن همراه رئيس جمهور را خريداري مي كند. مردم با شماره يادشده تماس مي گيرند و از رئيس جمهور خواهان كمك مي شوند. درنهايت مرد به دليل مواجهه با مشكلات مردم، دچار بيماري رواني مي شود و در رئيس جمهور بودن، گرفتار مي گردد.
در اين فيلم:
يك: اكثريت مردم جامعه دچار انواع بحران و مشكلات جدي معرفي و توصيف مي شوند.
دو: جز دو نفر، همه كساني كه با شماره تلفن همراه رئيس جمهور تماس مي گيرند، شكوه دارند و خواهان كمك اند.
سه: جز يك نفر كه از بابت اختصاص يارانه ها ابراز خرسندي مي كند، همه در دام حرمان و مصيبت تعريف مي شوند.
چهار: تصويري كمرو زشت و رياكارانه از افراد متدين ارائه مي شود.
پنج: يك نشانه مثبت از جامعه ايراني ديده نمي شود.
شش: جوانان جامعه در حال رويارويي با نظام اند و دغدغه كارگزاران برخورد با بدحجابي و جوانان معترض توصيف مي گردد.
هفت: طرح امنيت اجتماعي و عملكرد گشت ارشاد عوامانه زيرسؤال مي رود.
آنچه برشمرده شد، نتيجه جستار و قضاوت سازندگان فيلم «تلفن همراه رئيس جمهور» است.
به واقع جامعه ما آني است كه در فيلم توصيف شده؟ واقعا ما در ميان فقر و گرسنگي و اعتراض و گسست و رياكاران و دروغ گويان و متوهمان به سر مي بريم و دست و پا مي زنيم؟
واقعيت ما و جامعه ما اين است؟
33 سال است كه همين جامعه، جامعه ايراني- در برابر انواع بحران ها سربلند آشكار شده است. امروز ايران ما، در عرصه هاي علمي، صنعتي توانمندانه رو به جلو دارد. پيشرفت هاي فضايي و هسته اي، جهاد علمي و صنعتي در حوزه پزشكي، خودكفايي هاي شگرف درعرصه صنايع هوايي، بخشي از موفقيت هاي ماست. آيا يك جامعه مصيبت زده، توان دستيابي به قله هاي موفقيت را دارد؟ آيا يك جامعه اسير تباهي و ريا و دروغ، مي تواند با صداي بلند درعرصه جهاني سخن گويد؟
سازندگان فيلم به حدي نسبت به نظام كينه دارند كه مسلمات را زيرپا گذاشته اند و علناً به مخاطب، دروغ مي گويند. فراموش نكنيم كارگردان فيلم، سازنده فيلم «دموكراسي توي روز روشن» است. در اين فيلم سرداران جنگ و دفاع مقدس، رياكار معرفي شده اند و عنوان «شهادت» سزاي آنها دانسته نمي شود. دراين فيلم روح يك شهيد جاويدالاثر، معذب معرفي مي شود چون بي اجازه مادر و پدر به جبهه پا گذاشته بود. توهين «دموكراسي...» به شهدا چنان روشن است كه جمعي از خانواده هاي شاهد از سازنده فيلم شكايت كردند.
نگارنده «تلفن همراه رئيس جمهور» را در ادامه تفكر حاكم بر «دموكراسي...» ارزيابي مي كند و بس!
يك نكته ديگر!
«تلفن همراه رئيس جمهور» را توهين مستقيم و روشني به شخص رئيس جمهور - دكتر احمدي نژاد- مي دانم. بي شك نگارنده نسبت به ايشان انتقادهايي دارم اما خدمات بزرگشان را قابل كتمان نمي بينم و معتقدم توهين به منتخب 25 ميليون ايراني و در واقع توهين به رئيس جمهور ملت وكشور ايران، اتهام كوچكي نيست!
انتخاب مهدي هاشمي به عنوان فردي كه از حيث شكل بدني، شبيه به رئيس جمهور است در كنار برخي «المان»ها - كه قابل بيان نيست- جملگي گامي در جهت تخريب شخصيت رئيس جمهور معنا مي شود.
«تلفن...» را كاري بد و از حيث ساختاري بي اهميت مي دانم.

 



جشنواره فيلم فجر به روايت شهيد آويني

جشنواره فيلم فجر به سي امين سالگرد تولد خودش رسيده است. اين جوان 30 ساله بارها مايه و باعث افتخار ما شده است، اما با وجود اين فراز و نشيب ها و تجربيات، هنوز هم به بلوغ و پختگي لازم نرسيده است. بسياري از مشكلات امروز شاكله سينماي ايران و ازجمله جشنواره فيلم فجر سال ها پيش توسط معلم دلسوز و داناي هنر انقلاب گفته شد. شهيد سيد مرتضي آويني در همان دوره هاي اوليه برگزاري اين جشنواره، كجروي ها و ظرفيت هاي آن را تحليل كرده بود. بمناسبت برگزاري سي امين جشنواره بين المللي
فيلم فجر، برخي از شاخص هاي عنوان شده از سوي سيد شهيدان اهل قلم را مرور مي كنيم.
در جست و جوي چه هستيم؟
ما در جست وجوي چه هستيم؟
جلوه فروشي و شهرت طلبي؟ تكنيك برتر؟ كسب وجهه دموكراتيك در نزد غربي ها و
غرب زدگان؟ پرورش سينماگراني كه بتوانند جوايز جشنواره هاي از ما بهتران را درو كنند؟ اعتراف به ده سال اشتباه؟! از بين بردن و انكار همه دست آوردهاي گرانقدر هشت سال دفاع مقدس؟... و يا همراهي و همزباني با امتي كه علمدار مبارزه براي احياي اسلام در سراسر جهان هستند؟ كدام يك؟
منتقدان و جشنواره فجر
منتقدان فيلم عموماً مبلغان جشنواره هاي كن، برلين و لندن هستند و در فضاي سينمايي اين كشور نيز در جست وجوي فيلم هايي هستند كه حال و هواي جان فزاي پرديس غرب در آنها باشد (فيلم هاي برگزيده منتقدان در جشنواره ي فجر، بر اين مدعا شاهد صادقي است)... غالب منتقدان سينما اصلاً با اين فرض كه سينما وسيله اي
اعجاب انگيز در خدمت تفنن است پاي در اين عرصه نهاده اند. پس شكي نيست كه عموم آنها با سخني كه در اين مقاله عنوان مي شود مخالفت خواهند ورزيد و درباره ي «ضرورت تفنن» مقاله ها خواهند نوشت و تركتازي خواهند كرد. اما جواب ما همان مختصر است كه عرض شد: »ما مخالف تفنن نيستيم، بلكه معتقديم كه هنر نبايد در خدمت تفنن باشد، و اگر باشد، هنر نيست.»
سينماي مبارزه
حرف ما اين نيست كه سينماي جنگ بايد در دستوركار جشنواره قراربگيرد، بلكه مي گوييم كه سينماي مبارزه بايد منظرغايي و مقصودنهايي جشنواره و دست اندركاران محترم امور سينمايي كشور باشد. اگر امت مسلمان ايران، هويت حقيقي خويش را درمبارزه يافته است، سينماي ايران نيز بايد هويت مستقل خويش را درسينماي مبارزه پيدا كند.
ما و بينش جشنواره اي
آدم هايي كه در گفته هاي خويش شك دارند، خيلي زود در برابر استفهام هاي اثباتي و انكاري - مثلاً در برابر اين سؤال كه «مگر بينش جشنواره اي چه عيبي دارد؟ اگر نظر جشنواره هاي خارجي را در باب فيلم و فيلمسازي نپذيريم، ديگر چه باقي مي ماند؟»- از ميدان مي گريزند. ولي ما مي گوييم كه «اگر بينش جشنواره اي را بپذيريم، ديگر چه داعيه اي براي انقلاب مي ماند؟» غربي ها ما را «بنيادگرا» مي نامند و اگر كار به همين منوال پيش برود، روشنفكران و غرب زدگان داخل كشور نيز بالأخره حرف آخرشان را خواهند زد كه: «انقلاب هم اگر اتفاق مي افتد، بايد بر همان اصولي مبتني باشد كه غرب مي گويد.»... و مگر نگفته اند؟ گفته اند، اما نه با اين صراحت.
رسالت هنرمندان انقلاب
در اينجا اگرچه سينما نيز چون ناقه مجنون دل مشغولي هايي خاص خويش دارد دنيايي و سخيف، ولي فرزندان انقلاب بايد كه آن را با راه خويش كه راه عشق است، همراه و همگام كنند و اين ناقه را به جانب كوي ليلي بكشانند... وظيفه فيلمسازان مسلمان در اين طريق بسيار دشوار است و مگر وظيفه ي گردان تخريب، بچه هاي اطلاعات و عمليات و خط شكن ها آسان بود؟ آنها بر »تكنولوژي تسليحاتي غرب« غلبه كردند و اينها نيز بايد عرصه ي «هنر تكنولوژيك» را فتح كنند. با روي آوردن به جاذبيت هاي كاذب،
دلقك بازي و آرتيست بازي و هيجانات عصبي و... نمي توان سينما را به خدمت اسلام كشيد. انسان در عمق وجود خويش داراي فطرتي الهي است ژرف و ديرپا، و جذبه اي بسيار قدرتمند از درون او را به جانب حقيقت يگانه ي عالم مي كشاند... و هنر بايد جوابگوي اين جذبه هاي الهي باشد، نه حديث نفس، نه وسيله تفنن محض، نه تفرجگاه نفس اماره.
افق جشنواره
اگر جشنواره فجر حقيقتاً مي خواهد سينماي ايران را در طريق كسب هويت حقيقي خويش مدد رساند، بايد افق حركت خويش را به خوبي بازشناسد و گام هاي خويش را آن چنان تنظيم كند كه درنهايت به اين آمال و آفاق منتهي شود .
آينده سينماي ايران
آينده انقلاب اسلامي درهمه وجوه توسط كساني محقق مي شود كه اسلام را بشناسند و مهم تر از شناختن، با جان و دل بدان پيوسته باشند. پس اجازه دهيد كه اميد ما براي آينده سينماي ايران جز به هنرمندان مومن خط شكن نباشد. امام بت شكن بود و بسيجي ها به تبعيت از ايشان، خط شكن؛ و سينماي متعهد ما نيز بايد خاكريزهاي تثبيت شده سينماي غرب را بشكند و راهي تازه بازكند. راه ما از آنجا كه غربي ها رفته اند و مي روند نمي گذرد و بايد متوقع بود كه اگر افق هايمان با يكديگر متفاوت است، راه هايمان نيز متفاوت باشد؛ روش هايمان نيز.
اعتراض ما
اعتراض اصلي ما به سينماي ايران متوجه همين معناست كه چرا سينماي پس از انقلاب، هويتي ايراني ندارد وچرا سينماي ايران از جواب گفتن به غايات فرهنگي و انقلابي اين امت عاجز است و چرا اصلاسياستگذاران سينماي ايران، سينما را چون رسانه اي كه ماهيتاً مي تواند منشأ تحولات فرهنگي باشد باور نكرده اند؟
سينماي بي هويت
سينماي كنوني ايران هويتي ندارد و هواداران آن درخارج از كشور عمدتا مخالفان انقلاب اسلامي و منتقدان جشنواره اي هستند و اصلااين سينما مردم را مخاطب خويش نمي داند.
مشكل از كجاست؟
ريشه مباحثي از اين دست را كه درحيطه سينما رواج دارد، در قلمرو ادبيات، مطبوعات، علوم انساني، تلويزيون، فرهنگ و حتي فلسفه مي توان يافت و همه اين معضلات به اعتقاد بنده به يك معضل اساسي برمي گردد و آن عدم تبيين نسبتي است كه في مابين ما و غرب وجود دارد. تا آن گاه كه اين نسبت براي ما تحليل ناشده باقي بماند، نحوه مقابله ما نيز با فرهنگ غرب، هنر وسياست آن، علوم غربي و تكنولوژي، همچنان درابهام باقي خواهد ماند.
جوايز جشنواره
مقصود ما اين نيست كه جشنواره فجر مي بايست جايزه خويش را از سر صدقه! به يك فيلم جنگي مي داد. خير، فيلمسازان حزب اللهي هم مثل بسيجي ها، رضايت خدا را درنظر دارند و از اين بازيچه ها مستغني هستند؛ اما وقتي همه اين حقيقت را مي دانند كه حركت سينماي كشور درسال هاي آينده به شدت متاثر از داوري هاي جشنواره فجر است، آيا نبايد توقع داشت كه اين داوري ها همسو با ضرورت تاريخي انقلاب اسلامي باشد و مويد اين هويت فرهنگي عميق كه امت مسلمان ايران يافته اند؟

 



سينماي انتقادي يا سياه نما؟

آرش فهيم
يكي از نيازهاي اساسي سينماي ايران در اين مقطع زماني، فيلم هايي با رويكرد عدالتخواهانه و آرمان گرايانه است. آثاري كه مخاطبان خود را نسبت به مسائل پيدا و پنهان اجتماعي آگاه تر سازند و فضا را براي افراد و جرياناتي كه منافع ملي و اجتماعي را قرباني منافع فردي و باندي خود مي كنند ناامن نمايند. با اين حال، طي سال هاي اخير جرياني در سينماي ايران قدرت يافته كه با تظاهر به چنين رويكردي، تأثيري معكوس را در پي دارد. فيلم هايي كه از آن ها به عنوان آثار «سياه نما» ياد مي شود. همان فيلم هايي كه طعمه اصلي جشنواره هاي خارجي براي تبليغ عليه كشورمان هستند. اتفاقا اين نوع فيلم ها در جشنواره امسال نيز حضور پررنگي دارند.
معاون محترم سينمايي در آيين افتتاحيه سي امين جشنواره بين المللي فيلم فجر، به طور تلويحي، منتقدان و مخالفان فيلم هايي كه به سياه نمايي متهم هستند را به خويشتن داري دعوت كرد و گفت كه نبايد از اشاره به مشكلات اجتماعي، تعبير به سياه نمايي شود! اين عبارت از آن جهت تعجب برانگيز است كه اتفاقا اين منتقدان فيلم هاي سياه نما و جشنواره اي هستند كه هدف تهاجم و بي حرمتي روشنفكرنماها قرار مي گيرند و قاعدتا آقاي معاون بايد صاحبان و دوستداران اندك اين نوع آثار را توصيه به تحمل حرف منتقدان كند. والا فيلم هاي «سياه نما» معمولا با بودجه دولتي ساخته مي شوند، هم در جشنواره هاي داخلي و هم خارجي جايزه مي گيرند و با تبريك هاي پياپي مديران دولتي مواجه مي شوند.
اما نكته مهم اين است كه اساسا بايد حساب فيلم هاي چرك نما را با آثار اجتماعي جدا كرد. واقعيت مسلم اين است كه همه فيلم هايي كه به ترسيم كاستي ها و مشكلات اجتماعي مي پردازند در يك رده قرار نمي گيرند. يكي دانستن اين دو جور سينما درست به اين مي ماند كه پرستش خداي يكتا را با بت پرستيدن يكسان دانست؛ هر دو كار پرستش است، اما هر يك نافي و ناقض ديگري است.همسان دانستن فيلم هاي سياه نما و نمايشگر تصوير چرك از ايران با فيلم هاي اجتماعي منتقد مشكلات اجتماعي يك نقض غرض آشكار است. به همان اندازه كه فيلم هاي اجتماعي و منتقد نسبت به بي عدالتي ها قابل احترام هستند، آثار سياه نما خطرناك و زيان آورند. يكي مصلح است و ديگري مخرب. فيلم هاي اجتماعي مايه بيداري و آگاهي هستند و فيلم هاي چرك نما عامل انحطاط و غفلت. تفاوت بزرگ يك فيلم اجتماعي واقعي با فيلم سياه نما در هويتمندي يكي و بي هويتي ديگري است. مقصد و مقصود فيلم آرمانگرا، مدينه فاضله و آرمان شهراست و هدف آثار چرك نما، وطن فروشي و گدايي جايزه از جشنواره هاي خارجي!
منبع الهام سينماي اجتماعي هويتمند و عدالتخواه، پيام سال 67 امام خميني(ره) به هنرمندان است؛ همان پيامي كه هنرمندان را به دفاع از پابرهنگان و محرومان و مقابله با زورگويان و رفاه زدگان مي خواند. اما پشتوانه فيلم هاي چرك نما، نظريات جورج سوروس و جين شارپ براي نااميد كردن مردم ايران از استقلال و آزادي و تشويق به سمت وابستگي و خودفروشي است. به همين دليل است كه فيلم هاي اجتماعي انتقادي را همواره از نمونه هاي شاخص سينماي جمهوري اسلامي مي دانستيم و خواهيم دانست. فيلم هايي چون «آژانس شيشه اي»، «بچه هاي آسمان»، «طلا و مس»، «نفوذي»، «نياز» و ... همه فيلم هايي معترض نسبت به بي عدالتي ها هستند و در عين حال الگوهايي براي فيلمسازي براي انقلاب اسلامي. سينماي اجتماعي و انتقادي حقيقي مدافع جمهوري اسلامي با سرمايه داري مبارزه مي كند و اتفاقا با بيشترين بي محلي از سوي مديران دولتي هم مواجه مي شده است. اما سينماي سياه نما حمال سرمايه داري ضدانساني است و زالويي است چسبيده بر بودجه دولتي سينما. بهترين راهكار مديريت سينمايي براي مقابله با سياه نمايي در سينما، تقويت سينماي اجتماعي آرمان گرا است. وفور حضور چنين آثاري در كارزارهايي چون جشنواره فيلم فجر مي تواند معضلات سينماي ما را تا حدي التيام بخشد.

 



شعار جشنواره سي ام فجر- 1
هنرمندان بايد «اخلاق، آگاهي و اميد» را دروني كنند

يك استاد دانشگاه گفت: شعار جشنواره فجر، با عنوان «اخلاق،آگاهي و اميد» از آن جا نشات مي گيرد كه هنرمندان آن را دروني كنند، به آن ايمان داشته باشند و بر اساس آن اقدام به ساخت كار هنري كنند. «اخلاق،آگاهي، اميد» كه امسال به عنوان شعار جشنواره فجر در نظر گرفته شده، بحث بسيار مهم و اساسي در يك اثر هنري و به خصوص سينمايي است.
حميد دهقان پور افزود: اگر اخلاق در جريان هنري كشور حكومت كند، يك اثر برجسته مي شود. آن چه باعث مي شود ما گاه گداري گرفتار شويم نبود اخلاق درست و نبود بصيرت در فهماندن و فهميدن موضوع است. نبود اخلاق اثر را دچار مشكل مي كند. اخلاق مي تواند صفات باطني باشد. جنبه هاي فلسفي و بحث پ ژوهشي از نگاه فلاسفه اخلاق بسيار مي تواند در تئاتر، فيلم، موسيقي و ديگر هنر ها تاثير داشته باشد .
اين استاد دانشگاه در خصوص «آگاهي» نيز خاطر نشان كرد: انسان يا آگاه است، يا نا آگاه است. آگاهان مي توانند در دوره هاي مختلف بر اساس دانش،شناخت و آگاهي كه دارند موضوعي را انتخاب كنند كه هم براي آن دوران مناسب باشد و هم سبب ارتقاي دانش و بالا بردن فهم مخاطب به واسطه اثر هنري شود .
وي درباره عنصر «اميد» نيز گفت: ممكن است بعضي ها اين كلمه را درست به كار نبرند، در اين جا من شما را ارجاع مي دهم به فيلم «اشامون»، فيلمي از دو داستان كوتاه كه توسط فيلمساز بزرگ كشور ژاپن، كورو ساوا ساخته شده است. نويسنده اين كار يك فرد پوچ گرا به اسم «آكوتاگاوا» است، اما كارگردان توانسته فضايي را كه مملو از ياس و پوچ گرايي است به فضا و مضموني با درون مايه اميد بخش تبديل كند. يعني فيلمساز مي تواند يك موضوع نهيليستي را با برداشت و اقتباس خود كاملا متفاوت با تفكر نويسنده كار انجام دهد .
دهقان پور تصريح كرد: اگر «اخلاق، آگاهي و اميد» توسط آدم هايي كه اين واژه ها را دروني نكرده اند و با آگاهي و اشراف دروني نشده استفاده شود، ممكن است عليه خود افراد از آن استفاده شود و تماشاچي ها اثر را باور نكنند. بايد توجه داشت كه اين شعار اگرچه براي جشنواره خوب است اما بايد در جريان سينمايي كشور و البته حوزه فرهنگ نهادينه شود و آثار در اين مجرا توليد و عرضه شود .

 



نگاهي به فيلم «سلام بر فرشتگان» ساخته فرزاد اژدري
اگر من اين فيلم را ساخته بودم ...

تقي دژاكام
1- سينماي كودك و نوجوان، همواره با دو مشكل بزرگ مواجه بوده است: يكي پيش پا افتادگي موضوعات و ديگري كه مهم تر و فراگيرتر از آن است گفتن حرفهايي براي بزرگ ترها اما به بهانه بچه ها! بگذاريم از مشكل سومي كه در اين سالها كلا رويكرد به ساخت فيلم براي كودكان و نوجوانان حتي با وجود همين دو مشكل هم به تدريج كاهش داشته است. به ياد بياوريم سينماهايي مثل كانون و بولوار را كه تا چند سال پيش صرفا فيلمهايي براي اين گروه سني را به نمايش مي گذاشتند، اما الان يا تعطيل شده اند و يا فيلمهايي براي بزرگ ترها را اكران مي كنند.
2- از اتفاقات خوب جشنواره امسال، اين بود كه اولين فيلمي كه در آن به نمايش درآمد، سرشار از اميد بود! و تصادفا با شعار امسال جشنواره يعني اخلاق و اميد همخواني زيادي داشت؛ اتفاقي كه سال به سال در جشنواره فيلم فجر كمرنگ و كمرنگ تر مي شود در حالي كه هم ايامي كه جشنواره در آن برگزار مي شود و هم نامي كه بر تارك آن مي درخشد، ضرورت آن را ايجاب مي كند.
3- به جز دميدن روح اميد، «سلام بر فرشتگان» يك كار ديگر هم كرده است و آن همراه شدن با ذهن و روح معصومانه كودكان و پاسخ همزبانانه به پرسشها و دغدغه هاي آنان است.
حال اگر اين دغدغه، به بزرگي مرگ آن هم مرگ يكي از عزيزان باشد نشان مي دهد كه تلاش سازنده آن چقدر مهم يا موفق بوده است.
4- «سلام بر فرشتگان» همچنين كوشيده است براي نزديك شدن به دنياي كودكان از زبان شعر و موسيقي استفاده كند. اگر چه در بيان شعر خيلي قوي عمل نكرده، اما موسيقي فيلم خوب از آب درآمده است. بخصوص آنجاها كه كلا فيلم «اشكها و لبخندها» الگو قرار گرفته و خانم خليلي كوشيده است درست مانند «جولي اندورز» بازي كند!
5- «محبت» نيز از عناصر پررنگي است كه در فيلم خيلي بر روي آن تاكيد شده است. درس محبت معلم به بچه ها، مهرباني مغازه داران و مشاغل فرشته صفت و از همه مهم تر عشق بيوك آقا (پدربزرگ) به جيران خانوم (مادربزرگ)، گذشته از اينكه به گسترش اين عنصر زندگي بخش كمك خوبي كرده است، به نوعي به نقش «خانواده» و اهميت آن پرداخته است كه باز هم اين موضوع از كيمياهاي سينماي اين سالها كشورمان است.
6- «سلام بر فرشتگان» علاوه بر نشان دادن اينكه مرگ هم زيبا و دوست داشتني است و پاسخ دادن به اينكه اگر اين آرزوي كودكانه يعني برچيده شدن بساط مرگ تحقق مي يافت چه عوارض و مصيبتهايي به بار مي آمد، به عرضه و ترسيم برخي ديگر از مفاهيم از جمله دعا كردن و دعاي خالصانه و حتي چگونگي و آداب دعا كردن نيز مي پردازد كه از اين جهت نيز در خور تمجيد است.
7- فيلمي كه آقاي «فرزاد اژدري» ساخته است، علاوه بر اينكه روي موسيقي (چه موسيقي سنتي از نوع عاشيق ها و چه موسيقي پاپ و مدرن) تلاش زيادي داشته است، در برخي بخشهاي ديگر هم خوب عمل كرده است. از جمله در طراحي صحنه و جلوه هاي ويژه. اين موفقيت نشان مي دهد كه دست اندركاران اين دو بخش نيز با روحيات و دنياي كودكان آشنايي زيادي داشته اند.
8- فيلم، صحنه هاي فانتزي زيادي را نيز در خود جاي داده است تا تماشاگر كم سن و سال با آن انس بيشتري پيدا كند. از لواشك هلو خواستن مادربزرگ تا پيامك فرستادن روي انگشتر فرشتگان و اصغر نقي زاده كه اين بار به جاي موتور هوندا با موتور گازي ركس از آسمان به زمين مي آيد!
9- «سلام بر فرشتگان» فيلم سالم، تا حدود زيادي آموزنده و مفرح است و مي تواند كودكان و نوجوانان و حتي بزرگ ترها را (براي پيدا كردن راههايي براي پاسخگويي به فرزندانشان) با خود همراه كند اما از نيمه هاي فيلم به بعد ريتم آن كند و كمي خسته كننده مي شود كه به نظر مي رسد كارگردان براي اكران عمومي، بايد با كمي تامل، دقايقي از آن را كوتاه كند تا بتواند روي استقبال بيشتر بچه ها از آن حساب كند.
10 - حرف آخر، شايد خيلي ربطي به فيلم نداشته باشد اما بازي «كيميا حسيني» دختر كوچكي كه نقش «شادي» را بازي مي كرد با آن موهاي بلندش، يادآور «آرميتا» دختر شهيد رضايي نژاد است، اما بيشتر مرا به ياد «عليرضا احمدي روشن» پسر چهار ساله شهيد احمدي روشن انداخت كه تا روزها خبر از پرواز پدر نداشت و من فكر مي كنم اگر كارگردان اين فيلم بودم، در تقديميه آغاز فيلم مي نوشتم:
تقديم به عليرضا احمدي روشن پسر چهار ساله اي كه اميدوارم حالا ديگر جاي بهتري كه پدر شهيدش به آنجا سفر كرده است را باور كرده باشد...

 



دومين كنفرانس هاليووديسم و سينما-1
هاليوود مروج نژاد پرستي مدرن

يكي از مهم ترين برنامه هاي سي امين دوره جشنواره بين المللي فيلم فجر، برگزاري دومين همايش هاليووديسم و سينماست. همايشي كه با حضور ده ها هنرمند و كارشناس داخلي و خارجي به بررسي سينماي آمريكا و مسائل پيدا و پنهان آن مي پردازد.دومين كنفرانس هاليووديسم و سينما كارش را با برگزاري دو نشست هاليوود و بيداري جهان ونقش سينما در بيداري اسلامي عصر روز 13 بهمن درسالن مركز پژوهش هاي فرهنگي وزارت امور خارجه (سازمان مجامع ايرانيان) آغاز كرد .
هاليوود تابع رنگ و نژاد است
جواد شمقدري معاون سينمايي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، نخستين سخنران اين نشست بود كه ضمن تشكرازحاضرين كنفرانس گفت:اين كنفرانس قصد دارد تا طي مباحثي به روشنگري و افشاي اهداف واقعي هاليوود بپردازد. تفكر و نگرش هاليوود تابع رنگ و نژاد است. زيرا غيرسفيدها درهاليوود حق حيات ندارند. بروز انقلاب هاي منطقه و اروپا و امريكا نشان دهنده ميل مردم به تغييرشرايط است. اين روند قابل پيش بيني بود زيرا مردم ازشرايطي كه حاكمان براي آنها فراهم كرده بودند خسته شده بودند. حضور مردم دراين انقلاب ها نشان از روشنفكري جديدي است كه پا گرفته است. با اين رويكرد وظيفه سينماگران صميمي تر و سنگين تر است. سينما بايد حضور گسترده اي در موضوع بيداري اسلامي داشته باشد .
شمقدري درخاتمه سخنانش به بيانات مقام معظم رهبري در باره هنر اشاره كرد و گفت:«پيام هاي خوب و زيبا ماندگارنمي شوند مگر اين كه در قالب هنر باشند .»
احمد نجفي، بازيگر و عضو شوراي عالي سينما ديگر سخنران اين كنفرانس گفت:كشورهاي ديگر دنيا كه خودشان صاحب فرهنگ و تمدن هستند نبايد اجازه دهند تا فرهنگ ها و نگرش هاي هاليوودي به آنها تحميل شود و جايگزين فرهنگ و نگرش هاي سنتي آنها شوند.
به عقيده او: بهتر است تا بر روي فيلم ها وايده هاي نو وخلاقانه كشورهاي مهجور، فقير و آسيايي سرمايه گذاري شود.
خاخام لئون كوهن نيز از ديگر متفكران شركت كننده در كنفرانس هاليووديسم و سينماست كه درباره صهيونيسم وسينما سخنراني كرد.
وي در ادامه با اشاره به فرق نهضت صهيونيسم با دين يهود گفت: صهيونيسم، نهضتي است كه اسرائيل را به وجود آورد، هاليووديسم در طي اين چند سال تلاش مي كند كه چهره يهود را برابر با چهره صهيونيسم نشان دهد، همان طور كه در فيلم هاي هاليوود از صهيون ها، چهره شجاع و مبارزي نشان مي دهند، اين نهضت تلاش مي كند تا به جهان اعلام كند كه صهيون يك نهضت قوي جهاني است، اين افراد پا را فراتر مي گذارند براي اينكه ادعا بكنند كه دين يهود با اين نهضت موافق است .
كوهن گفت: سينماگران ما وظيفه دارند كه اين تفكر تحريف شده را از صحنه پاك كنند و بايد به ما كمك كنند كه ما بتوانيم تفاوت تفكر يهود و صهيون را به جهانيان ارائه دهيم .
وي ادامه داد: سينماگران بايد بدانند كه اين دو تصوير با يكديگر مغاير است، سينماگران هاليوودي براي بهتر نشان دادن چهره صهيون ها، واژه جديد صهيونيسم ديني را كه نوعي صهيونيست سكولار است ايجاد كردند، اما من همين جا اعلام مي كنم كه ما چيزي به نام صهيونيسم ديني نداريم .
كوهن بيان داشت: صهيونيسم باعث نزاع در خاورميانه شده و اين به خاطر شكل گيري نهضتي جنگ طلب و غيرديني است .
اين خاخام يهودي در پايان گفت: من همين جا دعا مي كنم كه به زودي مفهوم صهيون از صفحه روزگار پاك شود و صلح در خاورميانه حاكم شود و اعراب و يهود بتوانند به راحتي كنار هم زندگي كنند .

 



علي وزيريان كارگردان فيلم «يك سطر واقعيت»: اهالي فرهنگ طعمه دام هاي فريب هستند

علي وزيريان در تازه ترين فيلم خودش، روايتي درباره ناتوي فرهنگي و انقلاب مخملي را دستمايه درام قرار داده است. فيلم«يك سطر واقعيت» با داستاني درباره فريب خوردن يك روزنامه نگار از كانون هاي جنگ نرم غرب ساخته شده كه در نخستين روز سي امين جشنواره بين المللي فيلم فجر به نمايش درآمد. پس از نمايش فيلم، كارگردان و تعدادي ديگر از عوامل آن در نشست پرسش و پاسخ حضور يافتند.
در ابتداي اين نشست، علي وزيريان با رد كردن تغيير مسيرش در راه فيلمسازي گفت: هر كدام از فيلم هايي كه ساخته ام براي مقاطع خاصي بوده است. هنرمند جداي از ساير مردم و اتفاقات اجتماعي نيست و بخشي از اين فيلم ها بازتابي از اتفاقات جامعه بوده است.
وي درباره ارتباطش با موضوع به نمايش درآمده در اين فيلم گفت: سال ها در حوزه مطبوعات به عنوان گرافيست، سردبير و مديرمسئول حضور داشته ام و خيلي از مسائلي را كه در فيلم مطرح شده را ديده ام.
وزيريان با بيان اينكه اين موضوع تا به حال در سينماي ايران مطرح نشده افزود: هرچند فيلم روي مطبوعاتي ها متمركز شده، اما وضعيت ترسيم شده در فيلم براي همه اهالي فرهنگ قابل تعميم است به همين دليل با اينكه شخصيت اصلي فيلم نماينده قشر مطبوعاتي است اما فيلم را راجع به روزنامه نگاري نمي دانم.
وي مسئله پرداخته شده در فيلم را برآمده از واقعيت دانست و گفت: نمي توانم نام ببرم اما موضوع فيلم (فريب خوردن يك روزنامه نگار در راستاي ناتوي فرهنگي) براي بسياري از اهالي فرهنگ رخ داده. حتي يكي از شخصيت هاي فرهنگي برجسته كه نام او را نمي برم، در يكي از اين دام ها افتاد و 300 ميليون تومان متضرر شد.
اين كارگردان سينما بيان داشت: اين فيلم يك سطر از واقعيت است، نه همه واقعيت. اين فيلم را سياسي نمي دانم، اما براي هر دوطرف، هم اهالي فرهنگ و هم مسئولان كشورمان هشدار آميز است. چراكه متأسفانه هنرمندان و قشر فرهيخته جامعه زياد طعمه اين گونه فريب ها مي شوند. البته مسئولان و كارگزاران كشور هم بايد در اين زمينه توجه كنند، چون اين مسئله آسيب هاي فراواني را به جامعه مي زند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14