(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 16 بهمن 1390- شماره 20136

كارشناسان سياسي در گفت و گو با كيهان مطرح كردند: حمايت مردمي ضامن خنثي سازي ترور و تحريم
استكبارستيزي در گفتمان امام خميني(ره) (قسمت نهم)



كارشناسان سياسي در گفت و گو با كيهان مطرح كردند: حمايت مردمي ضامن خنثي سازي ترور و تحريم( قسمت اول)

پريسا جلالي
اين روزها با آغاز دهه فجر انقلاب اسلامي يكي از مهمترين مسائلي كه در رسانه ها و مجامع گوناگون مطرح مي شود، دستاوردهايي است كه انقلاب اسلامي در اين سه دهه به ثمر نشانده است. يكي از مهم ترين اين موضوعات كه اگر به ديده انصاف بنگريم از دستاوردهاي بسيار مهم انقلاب اسلامي ما محسوب مي شود، پيشرفت و توسعه علمي است كه دانشمندان و نخبگان در مجامع علمي آن را به ارمغان آورده اند.
توان و پيشرفتي كه ما را در بسياري از موارد از فناوري هاي مشابه خارجي بي نياز و به دستاوردهاي بومي مجهز كرده است و چه بسا مواردي كه حتي آغازگر و مبدع راهي بوده ايم و توانمندي هاي خود را به ديگران عرضه كرده ايم.
از همان آغاز انقلاب اسلامي با وجود شرايط جنگ تحميلي كه به راستي جنگ ايران با تمام دنيا و نه فقط يك كشور كوچك همسايه بود و علاوه بر جنگ، وجود انواع تحريم ها در برابر ايران كه هدفي جز از پا درآوردن اين انقلاب مردمي و ديني نداشته و ندارد، فرزندان راستين انقلاب و اين مرز و بوم توانسته اند گام هاي اين انقلاب را هر روز استوارتر از قبل به پيش ببرند و به ياري خداوند بزرگ هيچ مانعي نتوانسته تا كنون سدي مقابل اين اراده هاي محكم براي پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي باشد.
طبيعي است كه در دنياي انديشه هاي اومانيستي و انسان محورانه اي كه تمام همّ و غمّ خود را براي آزادي بخشي به نفسانيات انساني مصروف داشته است؛ اگر كشوري مانند ايران پيدا مي شود كه با نام خداوند، معنويات و دين، دست به انقلاب مي زند و با نگاه تيزبينانه رهبر و معمار كبير انقلاب اين حكومت نام «جمهوري اسلامي» به خود مي گيرد «نه يك كلمه كمتر و نه يك كلمه بيشتر» اينجاست كه بايد نقطه آغاز دشمني ها را ديد و شناخت.
دشمني هايي كه به ازاي گام به گام پيشرفت هاي ما پررنگ تر و مزورانه تر مي شود.
انقلاب اسلامي از آغاز حيات خود بارها و بارها قرباني اعمالي مانند ترور بوده و همواره از اين گذر صدمه هاي بسياري را متحمل شده و انديشوران و دانشمندان بسيار مطرح و نخبگان زيادي را به اين شكل از دست داده است. مسئله اي كه در اين مدت با قدرت يافتن ايران در دانش هسته اي دوباره رواج پيدا كرده و ما در همين دو ساله اخير چهار تن از دانشمندان هسته اي مان را با همين ترور ها از دست داده ايم.
¤ ¤ ¤
اينكه چرا جمهوري اسلامي ايران از ابتداي حيات خويش همواره با چنين رويكردها و دشمني هايي از سوي غرب و بخصوص امريكا و اسراييل مواجه بوده سوالي است كه با كارشناسان اين حوزه درميان گذاشته ايم.
روح الله زاد تحليلگر مسائل خاورميانه درباره آن چنين مي گويد: پيروزي انقلاب اسلامي در سال 57 يكي از مهم ترين پايگاه هاي غرب در سطح منطقه يعني، رژيم پهلوي را در ايران ساقط نمود و با توجه به گستردگي حضور مردم در صحنه انقلاب اسلامي و اضمحلال رژيم منفور پهلوي و تاسيس نظام جمهوري اسلامي همه ظرفيتي كه قبل از انقلاب به واسطه رژيم پهلوي در خدمت اسرائيل و امريكا قرار داشت، در خدمت جمهوري اسلامي ايران و امت مسلمان قرار گرفت و همين امر موجب شد كه غرب براي ضربه زدن به انقلاب اسلامي ايران، برنامه ها و سياست هاي متعددي را پيگيري و اجرا كند كه مهم ترين آنها ترور نخبگان فكري و رهبران موثر در افكار عمومي جامعه بود. از همان آغاز انقلاب ترور شخصيت هايي مانند شهيد مطهري، شهيد بهشتي و شهيد مفتح در راستاي همين افكار و اهداف غرب بوده است. همين مسير در طول سالهاي انقلاب توسط جريان هاي وابسته به غرب پيگيري شده و هم اكنون نيز كه غرب و اسرائيل خواهان اعتلاي جمهوري اسلامي نيستند، حذف نخبگان فكري را در دستور كار خود قرار مي دهند و تصورشان بر اين است كه جمهوري اسلامي ايران بدون اين نخبگان و با از دست دادن آنها در سازوكار پيشرفت خود دچار خلل شده و به مجامع بين المللي و بخصوص همين دولت ها وابسته مي شود. اما بر خلاف تصورشان نظام جمهوري اسلامي با توجه به بحث فرهنگي عميق و گسترده موجود در اين كشور و ملت و تربيت نيروهاي كارآمد زياد همواره توانسته است خود را بازسازي كند. بايد دانست كه نخبگان فكري ما تمام شدني نيستند و بدون شك جايگزين مي شوند و جوانان بسيار ديگري اين خلأها را پر مي كنند و جمهوري اسلامي ايران يكي از پيشتازترين كشورها در زمينه علومي مانند دانش هسته اي و پزشكي و بحث سلول هاي بنيادي و... است.
وي در ادامه معتقد است: ترور يكي از دستورالعمل هاي غرب براي نابودي جمهوري اسلامي ايران و به زعم خودشان خالي كردن ايران اسلامي از نخبگان است. اين ترور اخير هم نمونه اي از اين دست است، اما بدون شك اين عمل آنها برايشان نتيجه اي نداشته است و حتي اگر ما را از ظرفيتي محروم كنند، گرايش جوانان ما را براي پيمودن اين راه بسيار بيشتر كرده و اين اراده را محكم تر مي كند.
اين كارشناس مسايل سياسي معتقد است اين تلاش ها به دليل نوع رفتار آحاد مردم ايران و امت اسلامي كه هميشه حامي و مدافع سرسخت جمهوري اسلامي بوده و هستند بيهوده خواهد بود. اصولا مردم جهان ديد خوبي نسبت به ايران دارند كه با تبليغات رسانه اي غربي منطبق نيست و افكارعمومي جهان بر اين باورند كه ايران از پيشينه تاريخي بسيار گسترده اي برخوردار بوده و همين پيشينه به او اجازه تجاوز و خشونت را نمي دهد و ايران فقط از خود دفاع مي كند. مباحثي مثل ترور و تحريم باعث منزوي شدن ايران نشده و برعكس آنهايي را كه از مسير عدالت خارج شده و ظلم تعدي كرده اند را رسوا و منزوي خواهد كرد. چنانچه دولت آمريكا در نظرسنجي هاي مختلفي از سوي افكار عمومي منفورترين دولت ها شناخته مي شود. افكار عمومي بين المللي در نهايت آنها منزوي مي كند. هر چند كه اكثر رسانه ها و تبليغات آنها در دست امريكا و رژيم صهيونيستي است، اما انزوا و به چالش كشيدن ايران از طريق اعمالي مثل اين ترورها و تبليغات رسانه اي كه هدف آمريكا و اسراييل است، قابليت تحقق ندارد و علاوه بر همه دلايل به خاطر موقعيت جغرافيايي و ژئوپولتيكي ايران هم اين امر قابليت و امكان تحقق پيدا نخواهد كرد.
اينكه چرا در فضاي بين المللي اعتراض و اقدامي نسبت به اينگونه ترور ها صورت نمي گيرد امري است كه روح الله زاد دليل آن را فضاي حاكم بر جريان بين المللي مي داند : شوراي عمومي سازمان ملل، مجمع عمومي و ... همه تحت سلطه قدرت هاي غربي هستند و مجامع نسبت به اعمال و تحركات اين قدرت ها و رژيم ها سكوت اختيار مي كنند و به طور ضمني راه را براي اعمال رفتارهاي خشونت بار و ترور احياء مي كنند و موجب مي شوند تا صحنه بين المللي رسما به خشونت كشيده شود و در نهايت با اين رويه براي امنيت و صلح بين المللي خسران به وجود مي آورند. علاوه بر اين كشورهايي كه در مقابل اين ترورها سكوت كرده و يا با عاملان آن همكاري مي كنند و اسامي دانشمندان هسته اي ما را در اختيار تيم هاي ترور قرار مي دهند، همه باعث نا امني و از بين رفتن صلح و آرامش بين المللي مي شوند هر چند كه ايران در مقابل همه اين حوادث و رويه ها حق خود را براي برخورد و احقاق حقش محفوظ دانسته و مقابله خواهد كرد. درست است كه ايران با توجه به نوع نگاه خود اعتقاد به دوري گزيدن از خشونت دارد و سعي مي كند كه حقوق امت اسلامي را از طريق قانوني مطالبه كند، اما اگر اين روش جواب ندهد، جمهوري اسلامي حق استفاده از روش هاي ديگر و حتي مقابله به مثل را در مقابل گروه هايي كه اين ترورها را بر عهده گرفته اند براي خود محفوظ مي داند.
در همين زمينه حسين رويوران كارشناس مسائل خاورميانه معتقد است : قطعا اين دشمني ها هزينه استقلال و آزادي كشور است. در گذشته در ايران رژيمي وابسته به غرب روي كار بوده كه با غرب طرح دوستي داشت اما انقلاب اسلامي اين معادله را به هم ريخت و از بين برد و آزادي واقعي را براي مردم و كشور ما رقم زد كه قطعا باب ميل غرب نبود و در تمام اين سي وسه سالي كه از انقلاب اسلامي گذشته است به طرق مختلف با اين وضعيت جديد دشمني كرده و مي كند و بسياري برنامه هاي خصمانه را بر عليه ايران طراحي مي كند. همه اين اقدامات در چارچوب عدم پذيرش استقلال ايران و با هدف بازگرداندن شرايط به شكل گذشته است كه انجام مي پذيرد.
البته با توجه به شرايطي كه اين روزها قدرت هاي بزرگ غربي دورن كشورهاي خود با آن مواجه هستند، با توجه به وضعيت اقتصادي نا بساماني كه توان دولت هاي اين كشورها را هر روز بيشتر از ديروز تحليل مي برد و جنبش ها و اعتراضات اجتماعي كه بيانگر به پايان رسيدن تحمل مردم و شروع اعتراض ها است، اينكه آيا غرب توانايي رسيدن به اهداف خود در امور داخلي ما را از طريق اين ترور ها را دارد سوالي است كه رويوران در پاسخ به آن چنين مي گويد: بايد توجه داشت كه شرايط يكسره به نفع آنها نيست و همين طور هم يكسره به نفع ما نيست. هر دوي ما در شرايط سيال كنوني بازيگريم. اين درست است كه دشمنان ما اكنون با مشكلاتي روبه رو هستند و البته ما هم محدوديت هايي در زمينه هاي اقتصادي و ... داريم. اما مطمئنا تا زماني كه مردم در كنار نظام هستند هيچ يك از برنامه ها و هدف هاي آنها به نتيجه نمي رسد. حمايت مردم ضمانت خنثي سازي همه مشكلات و توطئه هايي است كه از جانب دشمنان ايجاد مي شود.
اين كارشناس مسائل خاورميانه در ادامه اضافه مي كند: ترور بخشي از فعاليت غير قانوني است و هر چند اين موضوع هرگز به صورت رسمي از سوي مقامات رسمي اين كشورها اعلام نمي شود. اما شكي نيست كه در انجام اين قبيل اعمال يك تروريسم دولتي وجود دارد و آمريكا و اسرائيل از آن استفاده مي كنند. اسرائيل بود كه رهبران صاف را در ده ها كشور دنيا به قتل رساند و هيچ دادگاهي كه بتواند اين موضوع را به عنوان يك اتهام مطرح كند وجود نداشته است. اين اعمال معمولا به صورت خاموش از نظر رسمي صورت مي پذيرد و اسرائيل هيچ رد پايي را از خود به جاي نمي گذارد. حتي در ترور خالد مشعل هم كه ردپاهايي وجود داشت؛ شاهد زد و بند رژيم اردن با اسرائيل بوديم و يا حتي در ترور المبحوح، علي رغم اينكه همه چيز به صورت تصويري ضبط شده بود و چندين تن از اسرائيلي ها با پاسپورت هايي جعلي دست به اين اقدام زده بودند باز هم به خاطر زد و بند ها چيزي به اثبات نرسيد. اين ها همه نشان دهنده اين است كه اسرائيل در اين فرايند تروريسم رسمي دولتي فعال است اما هيچ دادگاهي كه به اين موضوع رسيدگي كند و هيچ اراده اي از طرف كشورهاي قرباني مبني بر پيگرد اين اتفاقات و حوادث وجود ندارد و اين خود به تنهايي دليل گسترش اين نوع از اعمال مي باشد.
به اعتقاد سيامك باقري كارشناس مسايل سياسي بايد دليل اين گونه اقدامات را ترس از قدرت يابي جمهوري اسلامي ايران در عرصه هاي بين المللي و اين كه پايه هاي ارزشي جمهوري اسلامي بر مبناي ارزش هاي فطري و الهي است جست وجو كرد: دو علت اصلي در خصوص خصومت و دشمني عليه انقلاب توسط سران غربي و در راس آنها آمريكا و اسرائيل و دنباله هاي آنها مانند منافقين از ابتدا وجود دارد. علت اول ترس از قدرت يابي جمهوري اسلامي ايران است كه بر مبناي يك سري آرمان هاي آزادي خواهانه شكل گرفته و مبتني بر اصول ظلم ستيزي و دستگيري مظلومين است و در رهيافت هاي خارجي خود بر حمايت از مستضعفين و استكبارستيزي در صدر رفتارهايش تاكيد دارد. سياست نه شرقي و نه غربي را سر داده و از اين زاويه، قدرتهاي بزرگ به ويژه آمريكا و اسراييل قدرت يابي ايران را به مثابه خطر بزرگي براي خود تلقي مي كنند؛ زيرا حس مي كنند كه اگر ايران به قدرت فائقه تبديل شود، با توجه به داعيه هاي آرمان گرايانه اش تهديدي براي آنها و ساختار قدرت موجود در جهان باشد. .وي در تشريح دومين علت معتقد است: عامل دوم و اصلي دشمني غرب ترس از ارزش هاي فطري و الهي جمهوري اسلامي ايران است. چرا كه اين ارزش ها فقط برد ملي نداشته، بلكه براي دنيايي كه دچار بحران معنويت و گريخته از ايسم هاي انساني و اومانيستي است، بردي فراملي و جهاني دارد. از همين رو دشمنان ما اسلام ناب را به عنوان يك آلترناتيو جدي ليبراليسم و تمدن غربي مي دانند. از جمله اهداف حمايت امريكا و اسرائيل از اين ترورها نيز همين است كه ترور ها را به زعم خود يكي از حلقه هاي تضعيف جمهوري اسلامي ايران و مرعوب كردن آن مي دانند كه باعث تغيير رفتار ايران در صحنه بين المللي مبني بر ارزش هاي استكبار ستيزي و ظلم ستيزي در نظام سلطه است.
وي در ادامه اظهار مي دارد: معمولا كشورهاي قدرتمند و استكباري زماني كه دچار مشكلات و بحران هاي داخلي مي شوند، يكي از راه كارهاي برون رفت از اين مشكلات را به صورت بحران آفريني در بيرون از مرزهاي خود دنبال مي كنند. بر اين مبنا نمي توان مشكلات آنها را مانع از اقدامات تروريستي دانست. اقدامات سازمان هاي امنيتي مثل موساد، سيا و ساير سازمان هاي اطلاعاتي ماهيتا براي رسيدن به اهداف و تثبيت و حفظ قدرت نظام سلطه است. اين سازمان ها مي توانند به بزرگترين جنايات ممكن دست بزنند و اين حركت مبتني بر اين اصل ماكياولي است كه هدف وسيله را توجيه مي كند. نكته اي كه به نظر مي رسد اين كه حركت هايي كه اين سازمان ها دنبال كرده اند در نهايت و نتيجه نهايي اش با موفقيت قرين نبوده است. خصوصا در مورد ايران تمام موارد تروريستي نتيجه اي عكس هدف آنها داشته است و نه تنها ملت ايران مرعوب اين حركت ها نشده اند، بلكه به آرمان هايشان ايمان بيشتري پيدا كرده و بصيرت بيشتري را نسبت به دشمنان شان پيدا كرده اند. ترورهايي كه از ابتدا تا كنون منجر به شهادت دانشمندان بزرگان و شخصيت هاي آرماني ما شده است، مقاومت ملي را افزايش داده و منجر به بصيرت افزايي در ميان مردم شده و به شدت بر بيگانه ستيزي آنها افزوده است.
باقري با اشاره به اينكه تاريخ رفتارهاي امريكا واسرائيل را به خوبي ثبت كرده است ادامه مي دهد: اين كشورها در بسياري از موضوعات جهاني با اعمال غير قانوني خود، قوانين و منشورهاي بين المللي و اعلاميه حقوق بشر و كنوانسيون هاي سازمان ملل را عملا نقض كرده اند. تررويسم يكي از رفتارهاي ثابت آنها شكل مي دهد و براي مقابله با چنين اقداماتي اولا بايد دانست كه علي رغم اينكه سازمان هاي بين المللي تحت سيطره آنها هستند، اما باز هم براي بيدار كردن افكار عمومي بين المللي و در گير كردن آنها با موضوع تريبون خوبي هستند، مبني بر اين كه اين دولت هاي حامي تروريسم خود بزرگترين مصداق هاي تروريسم دولتي هستند. دوم اينكه از طريق ديپلماسي رسمي، عمومي و سازماني مي توان حركت ها و جنبش هايي را عليه اين اقدامات ايجاد كرد تا بتوان با تكيه بر افكار عمومي بين المللي حاميان و عاملان اين حركت ها را مغلوب ساخت وگرنه توسل تنها به قوانين بين المللي با توجه به اين كه اين قوانين و سازمان ها در اختيار آنها هستند خيلي كافي به نظر نمي رسد.
در ادامه نظرات كارشناسان در مورد چرايي اين دشمني ها و كارشكني هاي غرب و امريكا در مورد ايران دكتر مصطفي ملكوتيان مي گويد: سه دليل را مي توان براي اقداماتي كه غربي ها و به ويژه امريكا در زمينه كشور ماانجام مي دهند برشمرد: اول از دست دادن ايران راهبردي است. ايران سرزميني راهبردي است كه در منطقه اي بسيار مهم واقع شده است و با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و كسب استقلال ، اين كشورها به صورت تصاعدي منافع خود را از دست دادند .پيش از آن ايران در اختيار قدرت هاي بزرگ غربي به ويژه آمريكا قرار داشت و در حفظ منافع امنيتي آنها در منطقه نقش مهمي را بازي مي كرد. دومين دليل باز تاب جهاني انقلاب اسلامي ايران است. با وقوع انقلاب اسلامي ايران عمده حركت ها و نهضت هايي كه در منطقه وجود داشتند و آرمان ليبرالي و يا ماركسيستي داشتند كنار رفته و حركت ها چهره اسلامي پيدا كردند كه اثرات آن را در حركت هاي اسلامي در منطقه و جهان مي بينيم. به عنوان نمونه به شمال آفريقا نگاه كنيد، آرام آرام حكومت هاي وابسته به غرب جاي شان را به حكومت هاي مستقل و داراي گرايش عميق اسلامي مي دهند و سومين علت اين دشمني ها پيشرفت هاي علمي و فناوري ايران بوده است و غرب از اين مي ترسد كه ايران به دليل استقلالي كه پيدا كرده و نتيجه اين استقلال پيشرفت در علم و فناوري بوده است، براي مردم جهان الگو بشود.
وي در ادامه اظهار مي دارد: غرب در مجموع براي خود آينده خوبي را تصوير نمي كند. جهان غرب به لحاظ ايدئولوژيك ديگر پيامي براي جهانيان ندارد و فقط حدي ازپيشرفت هاي علمي و فناورانه را عرضه مي كند. زماني كه ايران و كشورهاي ديگري به تبع ايران قدم در اين روند علمي مي گذارند، براي غربي ها گران تمام مي شود. بنابراين مزورانه با پيش كشيدن بحث هايي مثل بحث هسته اي ايران قصد مخفي كردن ضعف هاي خود و محدود كردن ايران را دارد.به اعتقاد وي اين قدرت ها راه افول در پيش گرفته و از دستيابي به اهدافشان درزمينه ايران ناتوان هستند: در زمان حاضر دو امر به صورت همزمان اتفاق افتاده است. اول تقويت جمهوري اسلامي ايران است.ايران بعد از جنگ تحولات اقتصادي و علمي و تكنولوژيك رو به رشدي را پشت سرگذارده است. و دوم ضعف غرب است. به عنوان مثال از سال 2007 ميلادي به اين طرف بحران اقتصادي در غرب شروع شده و هم چنان بر ابعاد آن افزوده مي شود. اين كشورها بدهي هاي بسيار سنگين و بالايي دارند و اين روزها جنبش يك درصدي ها بيانگر ضعف روزافزون اين قدرت ها است. انقلاب هاي عربي نيز يكي ديگر از عوامل مضاعف افول قدرت و ضعف آنهاست .البته خود آن ها مي دانند كه نمي توانند به اهدافشان برسند . بنابر اين تمام تلاششان براي كند كردن حركت رو به جلوي ايران است.

 



استكبارستيزي در گفتمان امام خميني(ره) (قسمت نهم)

مهدي سعيدي
ب- توجيه عقلاني براي نفي استكبار ستيزي
كتاب مباني نظري و مستندات برنامه ريزي چهارم توسعه در دوره اصلاحات، نفي استكبار ستيزي را توجيه عقلاني مي كند: تحولات چندسال اخير كه دردنيا، به خصوص درمنطقه خاور ميانه و در همسايگي ايران شاهد بوده ايم، دلالت براين داردكه درآينده، فشار نظام جهاني برنظام هاي حاكميتي كه رويكرد خود را در ضرورت تجديد ساختار سنتي حاكميت، خصوصي سازي درقبال با مسائل خارجي وحتي داخلي، منطبق بامعيارجهاني مورد تعديل قرارندهند، افزوده خواهد شد. 1
و نيز آمده است:«ايران ذاتاً بايد طرفدار تغيير وضع موجود خود در قالب حفظ وضع موجود بين المللي باشد، تعارض گري ستيزه جويانه به انحطاط ايران دامن خواهد زد. »2
در اين كتاب توجيهي همچنين با فراموش كردن مباني واصول انقلاب اسلامي در سياست خارجي، استكبارستيزي، حمايت ازنهضت هاي آزادي بخش واسلامي نوشته مي شود:
در استراتژي جديد آمريكا، محوريت خاصي به اسرائيل به عنوان تنها تكيه گاه آمريكا در منطقه، داده شده و آمريكا مصمم است، آينده ي اسرائيل را بلامنازع و به همه كشورهاي خاورميانه از نظر سياسي، اقتصادي، نظامي و تكنولوژي برتري بخشد. امروزه بر همه مسئولين جمهوري اسلامي ايران ثابت شده كه كشورمان در تقابل با قدرت امريكا و اسرائيل، با حالت انزوا و صرفاً متكي به خود، قادر نخواهد بود، مسائلي از قبيل فقر، بيكاري، عدم توسعه، عدم توليد، عدم صادرات و . . . را حل نمايد. 3
ج) تلاش براي شكستن قبح مذاكره
قبح مذاكره و رابطه با آمريكا در نگاه حضرت امام خميني(ره)و ملت بزرگ ايران به حدي بود كه پس از رسوايي ارتباط جاسوسي دولت موقت با سفارت آمريكا، هيچ فردي جرأت طرح آن را هم به خود نمي داد.
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران دردهه سوم با به قدرت رسيدن گروه ها وجريان هاي موسوم به دوم خرداد، دستخوش دگرگوني گرديد. پيروزي اصلاح طلبان در دوم خرداد ماه 1376 مبدأ تحولاتي نوين در عرصه سياست داخلي وخارجي شد كه نظر تحليل گران و سياست مداران غربي و بخصوص آمريكايي را به خود معطوف كرد و هر كدام به تجزيه و تحليل اين رويداد پرداختند. اتخاذ اين سياست كه ادامه سياست تنش زدايي دولت سازندگي بود، در اين دوره پررنگ تر خود را نشان داد. آمريكايي ها با تلقي از دوم خرداد1376به عنوان نقطه عطفي در تاريخ روابط دو كشور، به منظور شكستن اين فضاي سنگين و از بين بردن قبح مذاكره و رابطه به طرح وسيع آن پرداختند. ريچارد كلمن از سياست مداران آمريكايي مي نويسد:
آمريكا از اين جهت در مقابله با جمهوري اسلامي ايران درمانده است كه نمي داند در ايران با چه كسي طرف است، با مجلس؟با رئيس جمهور؟با رهبر؟اما ظاهراًروزهاي تلخ و سردرگمي ما، با روي كارآمدن اصلاح طلبان سپري مي شود. اصلاح طلباني كه حتي توانستندكرسي هاي نمايندگي مجلس را كه دژتسخيرناپذيري بود، فتح كنند. ما از اين پس بايد شاهد فروريختن ستون هاي اين انقلاب سركش و مهار نشدني باشيم. نظامي كه در يك قلم، ايالات متحده آمريكا را با اين همه قدرت هسته اي و تكنولوژي، به پشت ديواري از تحقير رانده است. من به همه مردم دنيا مي گويم ما به ايران باز خواهيم گشت. 4
سام گچنسون از نمايندگان كنگره آمريكا در اين رابطه مي گويد:«ما همگي از انتخاب آقاي خاتمي خوشحال شديم. »5 آيا به راستي در ايران اتفاق خاصي رخ داده بود و يا اينكه جريان هاي سياسي پيروز در اين دوره از انتخابات با آن طرف مرزها سري داشتند كه اين گونه دشمن را خوشحال كرده بود.
سايروس، مشاور سابق امنيت ملي كاخ سفيد، دليل اين خوشحالي را چنين اعلام مي كند:«من باور دارم كه زمان برقراري مجدد روابط ديپلماتيك ايران و آمريكا فرا رسيده است. رياست جمهوري آقاي خاتمي، فرصتي براي برقراري مجدد روابط است. »6
روزنامه ايران نيز كه از مطالب عناصر آمريكايي به وجد آمده بود، با چاپ مشروح مصاحبه رئيس جمهور وقت اصلاحات با شبكهCNNآمريكا در دي ماه 1376به درج مطلبي از
رئيس جمهوري آمريكا پرداخت كه كلينتون، رئيس جمهور وقت آمريكا، عقب نشيني آقاي خاتمي را نه تنها كافي ندانست، بلكه آرزو كردبه قدرت رسيدن اصلاح طلبان، نهضتي به سوي گشايش و آزادي در ايران منتهي شود:
با انتخاب پرزيدنت خاتمي، احساس مي كنم تحولات و تغيير روش هايي در ايران ديده مي شود. اميدوارم پس ازپيروزي فراگير اصلاح طلبان، آزادي و گشايش بيشتري در اين كشور به وجودآيد. اميدوارم و دعا مي كنم آنچه را كه در انتخابات در ايران، ديده ايم، به اين معنا باشد، كه نهضتي به سوي گشايش و آزادي بوجود آمده است. 7
فعاليت بي حد و حصر برخي مطبوعات با گرايش دوم خردادي در شكستن قبح مذاكره و رابطه با آمريكا، چنان بود كه نظام سلطه نيز به آن اعتراف كرد.
هنري پركت، مدير كل سابق وزارت خارجه آمريكا در امور ايران، در شهريور ماه 1380 در اين باره مي گويد:
اگر موجي كه در مطبوعات اصلاح طلب ايران با تز امكان ارتباط با آمريكا شروع شد و حالا با ترديد در اساسي ترين وجوه انقلاب اسلامي مشهوداست، بتواند از حريم روحانيت عبور كند و از آن طريق، ولايت فقيه را بر كشتي ترديد سوار كند، بار سنگيني از دوش آمريكا برداشته است. اين بار سنگين، همان است كه امروز ايران را از غرب دور نگه داشته و امكان صلح بااسرائيل را تاحدي تنزل داده است. اصلاح طلبان ايران، راه دشواري در پيش دارند، اما به خوبي دريافته اند كه براي نزديكي به غرب بايد نگاه مردم شان را از زشتي هاي غرب به زيبايي هاي آن معطوف كنند. 8
د) زمزمه هاي رابطه
برخي جريان هاي سياسي پيروز در اين مقطع نيز كه دل در گرو آمريكا داشتند، همسوباآمريكا و خط نفوذ طرفدار آمريكا مانند نيروهاي ملي- مذهبي و نهضت آزادي با دامن زدن و كشاندن اين موضوع ناپسند به عرصه مطبوعات، آمريكايي ها را در رسيدن به اين هدف ياري كردند. در ادامه، گوشه اي از مواضع سياسي برخي مطبوعات با گرايش دوم خردادي كه درباره سياست خارجي در دهه سوم انقلاب اسلامي اتخاذ شده بود، به عنوان نمونه مورد نقد و بررسي قرار مي گيرد.
علي رغم اين بينش كه عدم رابطه و مذاكره با مستكبران ريشه در اعتقادات داشته و از ايدئولوژي ديني سرچشمه مي گيرد و از اصول سياست اصلي انقلاب اسلامي محسوب مي شود، اما برخي مطبوعات خواستار تفكيك اين دو مقوله بودند. روزنامه ايران مطلبي را به نقل از محسن آرمين از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب و حزب مشاركت چنين مي آورد: »ما بايد بحث رابطه با آمريكا را از مقوله ايدئولوژيك خارج كنيم و اين كار بايد كاملاً كارشناسي باشد. »9
روزنامه شرق، گفتاري از محسن مير دامادي، رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ششم به چاپ مي رساند كه به دنبال نطق بدون عذر خواهي مادلين آلبرايت وزير امور خارجه سابق آمريكا در اعتراف به دخالت آمريكا در كودتاي28مرداد1332، مي گويد:
سياست تنش زدايي را بايد در قبال آمريكا پي ريزي كنيم. هر چند خيلي از فرصت ها را از دست داده ايم، اميدوارم اين گونه نشود كه جام زهر ديگري را بنوشيم. خانم آلبرايت به صراحت به بسياري ازخطاهاي كشورش مانند دخالت در كودتاي 28 مرداد اعتراف و عذر خواهي كرد. نكته اين جاست كه در عرصه بين المللي اين اعتراف ها و عذر خواهي ها مهم و داراي نقش اساسي در تغيير رفتار هاست. اما متاسفانه ما از اين فرصت براي از بين بردن تنش استفاده نكرديم. 10
استانلي روم، معاون رئيس سازمان امنيت ملي آمريكا نيز مي گويد:
آنچه تاكنون همه تحريكات ما را براي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران با ناكامي مواجه ساخته است، اعتقاد مردم ايران به ولايت فقيه است، چرا كه ولايت فقيه براي ما و گنجينه هاي اطلاعاتي ما يك واژه بي تعريف است، به طوري كه ما به هيچ وجه نمي توانيم محل حضور و ظهور و حتي ميزان برد احكام ولي فقيه را پيش بيني كنيم. ما نااميد نيستيم، خوشبختانه احزاب و آدم هاي تازه نفس در ايران در يك حركت جمعي با ظرافت و وسواس، دارند خار را از چشم ما بيرون مي كشند. 11
پس از رويداد دوم خرداد1376و در اوايل دهه سوم انقلاب اسلامي ايران، آمريكايي ها با اين دلايل و اهداف به حمايت ازجريان هاي پيروز در اين واقعه پرداختند. مهم ترين اهداف آنها حمايت هاي مادي و مالي از مطبوعات زنجيره اي و عناصري كه در مسير اهداف آمريكا قلم فرسايي مي كردند، بود كه اسناد و مدارك آن نيز بعضاً منتشر گرديد. به عنوان نمونه مجلس سنا در25دي ماه1381مصوبه زير را به تصويب رسانيد:«كميسيون، مبلغ20ميليون دلاربراي برنامه هايي درجهت پيشبرد دموكراسي، حقوق بشر، تعاليم مدني، ترقي زنان، آزادي مطبوعات و قانون گرايي در كشور هاي مسلمان مانند ايران، اختصاص
مي دهد. »12
خصومت آمريكا عليه انقلاب اسلامي ايران به دليل قطع يد آنان در چپاول كشور و تحقير جهاني آمريكا در موارد گوناگوني نظير تسخيرلانه جاسوسي آن چنان است كه سناتور ميچ مك كائل، رئيس كميسيون فرعي بودجه مجلس سنا، در توجيه و اختصاص مبلغ مذكور وحمايت مالي از چاپ نشريات سياسي را به صراحت بيان مي كند:
من معتقدم ايران به حق، جزو كشورهاي محور شرارت گنجانده شده است. امروز تغييرات جمعيتي در ايران در خور توجه است. با هرتولد جديد در ايران، محبوبيت و كنترل رژيم كاهش مي يابد. هم اكنون پنجاه درصد از جمعيت هفتاد ميليوني ايران، بعد از زماني به دنيا آمده اند كه تعدادي از هموطنان ما444روز در ايران گروگان گرفته شده بودند. به نظر من حمايت مالي ازفعاليتهاي مفيد مانند حمايت مالي از برنامه هاي راديو، تلويزيوني ايراني، چاپ نشريات سياسي ايراني، ايجاد سياست هاي اينترنتي و . . . بجاست. از آن رو كه من شخصاً در جريان برنامه هاي پيشبرد دموكراسي مانند يوگسلاوي و برمه بوده ام، كاملاً با مشكلاتي كه در رابطه با كمك مالي به برنامه هاي دموكراسي و حقوق بشر در ايران وجود دارد، واقفم، اما اطمينان مي دهم كه اين كار امكان پذير است. 13
طرح مواضع و شعارهايي نظير توسعه سياسي، جامعه مدني، آزادي، تحمل مخالف ازطرف رئيس جمهور وقت اصلاحات به همراه سياست تنش زدايي در بيرون مرزها، وابستگي فكري برخي ازگروه هاي جبهه دوم خرداد مانند نهضت آزادي به آمريكا، حضور جريان ها و عناصر خواهان ارتباط و مذاكره مستقيم با آمريكا در كابينه و به ويژه نقش مطبوعات وابسته، در كنار برنامه هاي براندازي نرم در دراز مدت توسط غرب و آمريكا، مجموعه عواملي بود كه هر دو طرف را به عادي سازي و تنش زدايي ميان تهران - واشنگتن در آينده اي نزديك اميدوار ساخت.
مقام معظم رهبري در چند نوبت پس از دوم خرداد1376 اميد آمريكايي ها، عوامل وعناصر نفوذي آنها را نا اميدكردند.
«اين جنجال تبليغاتي درمورد مناسبات ايران و آمريكا به بهانه ي مصاحبه رئيس جمهور براي اين است كه در جهت مقاصد و اغراض خودشان، دروغي را به شكل واقعيت نشان بدهند. »14
«ملت ايران، دولت آمريكا را دشمن خود مي داند. هدف تبليغات آمريكايي ها از بين بردن قبح مذاكره و رابطه و تبديل آن به يك كار عادي و معمولي است. »15
«مذاكره با سلطه گري مانند آمريكا از رابطه بدتر است. »16
آمريكا اگر تصور مذاكره با مسئولان كشور ما را در سر مي پروراند، سخت در اشتباه است. مردم ما، آمريكا راپيش از پيروزي انقلاب، به عنوان يك توطئه گر و خيانت كار شناخته و پس از انقلاب دانستند كه توطئه گري در ذات آمريكا است. آمريكا اكنون نيز كه دم از مذاكره مي زند با همان زبان قلدري بلكه كمي هم بيشتر وارد شده است. 17
برخي مطبوعات با گرايش دوم خردادي آزمندانه چشم به افق هاي جديد در روابط دو كشور دوخته و در انتظار تحولات نوين در عرصه سياست خارجي، لحظه شماري مي كردند. آنها كه قدرت اجرايي و قانون گذاري را در اختيار داشتند به تبليغ لزوم مذاكره و ارتباط با شيطان بزرگ وشكستن قبح اين قطع رابطه پرداخته و حتي در مواردي مخالفت ملت ايران را با رژيم غاصب اسرائيل نيز خارج از عرف روابط ديپلماتيك برشمردند.
روزنامه دولتي ايران متني از پرويز ورجاوند دبير كل گروهك جبهه ملي منتشر كرد كه درآن سياست خارجي ايران را درگذشته، منفي ارزيابي نموده و انزواي كشور را در نتيجه اين سياست دانسته است: «سياست خارجي ما سياست قهر با دنيا و سياست توأم با تنش به خصوص با كشورهاي صاحب قدرت دنيا بوده است كه در نتيجه، رفتار منفي غرب را به دنبال داشت. شيوه دشمن سازي ايران، تاثير بسزايي در عرصه ديپلماسي ايران به جاي گذاشته است. »18
روزنامه صبح امروز، مطلبي را از احمدزيدآبادي آورده است كه درآن سياست خارجي ايران را قشري گري و سطحي نگرمعرفي و لزوم مذاكره با آمريكا را گوشزد مي كند.
سياست خارجي هيچ كشوري به اندازه كشور ما دچار قشري گري، سطحي نگري و رفرماليسم نبوده است. هم و غم همه طراحان و مجريان سياست خارجي صرف اظهار نظرهاي بي فايده در مورد رابطه ايران و ايالات متحده آمريكا شده است. بايد قبح عدم مذاكره با آمريكا شكسته شود. 19
اين درحالي بودكه سياست استكبار ستيزي و استقلال طلبي ملت ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي همواره موجب عزت و افتخار بوده و بيداري اسلامي همراه با عزت مندي مسلمانان و آزادي خواهان در سراسر جهان نتيجه همين سياست، ارزيابي مي شود. نكته مهم و حائز اهميت، تغيير موضع وعدول از موضعگيري برخي از عناصر تندرو و فعال در محكوم كردن آمريكا در گذشته واتخاذ سياست آشتي پذيري در بعد از دوم خرداد1376و لزوم تسليم شدن به هژموني آمريكا در دهكده جهاني ساختگي ابر قدرت ها، مي باشد.
هفته نامه عصر ما، ارگان سازمان مجاهدين انقلاب، مطالبي را از بهزاد نبوي، دبيركل وقت آن، به چاپ مي رساند. نبوي سياست تنش زدايي دولت اصلاحات را موجب كرنش غرب و آمريكا مي داند و مي نويسد:
امروز آمريكا صد بار اعلام آمادگي مي كند براي مذاكره با ما و اين ما هستيم كه پيش شرط مي گذاريم. اين پيروزي محصول سياست تنش زدايي در عرصه بين المللي است. صرفاً با فحش دادن به اين و آن كه مشكل مان حل نمي شود. نتيجه سياست تنش زدايي را اكنون پس از چهار سال در نوع رابطه اروپا با ايران ببينيد. ما بايد اين سياست را ادامه بدهيم و بدانيم كه ما وقتي به دولت ها احترام نگذاريم آنها هم به ما احترام نمي گذارند. 20
اين موضع منفعلانه در حالي گفته مي شود كه بهزاد نبوي و هم فكرانش پنج سال قبل از آن معتقد بودند آمريكا دشمن شماره يك ايران است و لذا حتي فكركردن به مسأله رابطه با او را هم مردود مي دانستند و مدعي بودند:
خوشبختانه علي رغم تمام اين كارهايي كه ما كرديم و كمك به آزادي گروگان هاي آمريكايي در لبنان از طريق حزب الله نموديم، مي بينيم كه امروز موضع آمريكا به مراتب نسبت به جمهوري اسلامي خصمانه تر شده، سياست آمريكا عليه ما براي همه مشخص است، چيزي تغيير نكرده است. به اعتقاد من اين تحولات بايد سبب شود كه همه ما همفكر بشويم كه آمريكا دشمن اصلي ماست و به هيچ چيزي جز نابودي ما رضايت نمي دهد. بايد اين فكر را از سرمان بيرون كنيم كه با آمريكا مي خواهيم مسائل خودمان را حل كنيم. 21
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- همان، ص42
2- همان ، ص339
3- همان، ص343
4- روزنامه كيهان ( 18تيرماه 1379)ص 14
5- محمد تقي كرامتي، وسوسه شيطان بزرگ، (قم، هماي غدير، 1383)ص170
6- همان ، ص 170
7- روزنامه ايران( 16 اسفند ماه 1378)ص3
8- محمد تقي كرامتي، پيشين، ص245)
9- روزنامه ايران، (12 آبان ماه 1380)ص9
10- روزنامه شرق، (18 دي ماه 1382)ص12
11- روزنامه كيهان، ( 18 تير 1379)ص 8
12- همان، (19بهمن ماه1381)ص12
13- كيهان، (19بهمن ماه1381)ص8
14- درخطبه هاي نماز جمعه، ( ، 22دي1376)
15- نرم افزار «به سوي نور»، پيشين (27دي1376)
16- همان(23بهمن ماه1376)
17- همان(8آبان ماه1378)
18- روزنامه ايران، (20فروردين 1379)ص 5
19- روزنامه صبح امروز(17اسفند1378) ص2
20- هفته نامه عصر ما، (20مرداد1380)ص12
21- هفته نامه مبين (12/6/1375)ص5

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14