(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 16 بهمن 1390- شماره 20136

آثار تواضع و تكبر
استفاده از وسايل مقدس براي اهداف مقدس
تقويت مناسبات اجتماعي
نور يقظه موهبتي الهي براي سالك
مطالبات اصلي شهيدان از ما
بررسي زمينه ها و آثار تحمل مصيبت
در برابر مصيبت ها چه واكنشي مناسب است؟



آثار تواضع و تكبر

قال الامام علي(ع) ثمره التواضع المحبه ، ثمر الكبر المسبه
امام علي(ع) فرمود: ثمره فروتني محبت و دوستي است و ثمره تكبر، ناسزا و فحش شنيدن است. (1)

1- غررالحكم، ح 4613

 



استفاده از وسايل مقدس براي اهداف مقدس

در مقاتل نقل شده است كه امام حسين(ع) در منزل بني مقاتل، براي اتمام حجت و دعوت عبيدالله جعفي، به خيمه او رفت و پس از گفت وگوهايي عبيدالله را به ياري خود فراخواند. عبيدالله جعفي گفت: من از مرگ سخت گريزانم، ولي اسب معروفي به نام «ملحقه» دارم كه آن را به شما تقديم مي كنم، اسبي كه تا به حال دشمني را با آن تعقيب نكرده ام، جز اين كه به او رسيده ام و هيچ دشمني با داشتن اين اسب، مرا تعقيب نكرده است، مگر اينكه از چنگال او نجات يافته ام.
امام حسين(ع) در پاسخ وي فرمود: «و ما كنت متخذالمظلين عضداً» من هرگز گمراهان را به عنوان بازوي اجرايي و كمك و ياور خود به كار نگرفته ام (كهف-51) حال كه در اين راه، از نثار جان امتناع مي ورزي، ما نيز نه به تو نياز داريم و نه به اسب تو، زيرا من هيچ گاه گمراه كنندگان را دستيار خود قرار نمي دهم.(1)

1- الامالي، ص 154

 



تقويت مناسبات اجتماعي

پرسش:
براساس آموزه هاي اسلامي، در مقابل آنان كه دوستشان داريم چگونه بايد رفتار كنيم، تا روز به روز پايه هاي مودت و رحمت در مناسبات اجتماعي مستحكم تر گردد؟
پاسخ:
در بخش هاي قبلي پاسخ به اين سؤال به نحو اجمال به آموزه هاي اسلامي شامل: 1- خوش اخلاقي 2- اظهار محبت و پاسخگويي به آن 3- اظهار شادي در هنگام ديدار 4- لبخند زدن در هنگام ملاقات 5- انجام مزاح هاي شرعي 6- وفاداري و انجام تعهدات 7- رعايت انصاف 8- فروتني و تواضع 9- رازداري 10- فرو خوردن خشم و غضب 11- عدم تكبر و غرور 12- صداقت و شفافيت اشاره شد.
اينك در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم.
13- صبر و بردباري
يكي از كل كمالات هر انساني صبر و مقاومت در برابر ناملايمات زندگي است، و به سه قسم تقسيم مي شود: 1-صبر بر طاعت 2-صبر بر معصيت 3-صبر بر مصيبت پيامبر اعظم(ص) از جبرئيل پرسيد: اي جبرئيل! معناي صبر چيست؟ جبرئيل گفت: اين كه در سختي صبر كني هم چنان كه در روزگار آسايش صبر مي كني، در تهيدستي صبر كني هم چنان كه در توانگري صبر مي كني و در بيماري و گرفتاري صبر كني، هم چنان كه در زمان سلامتي و عافيت صبر مي كني، و (آدم صبور) از بلايي كه به او مي رسد، نزد مخلوق زبان به شكوه نمي گشايد. (معاني الاخبار، ج1، ح 2610)
همچنين امام علي(ع) مي فرمايد: صبر كليد رسيدن (به نجات و رستگاري) است، و كاميابي عاقبت كسي است كه صبر كند. (بحارالانوار، ج78، ص 45)
14-اعتدال در حرف زدن
خداوند در سوره لقمان آيه 19 دو برنامه اخلاقي را كه جنبه اثباتي دارد بيان كرده و از قول لقمان حكيم مي فرمايد: «پسرم! در راه رفتن اعتدال را رعايت كن»(واقصد في مشيك) و از صداي خود بكاه و هرگز فرياد مزن (واغضض من صوتك) در واقع اين آيه از دو صفت امر يعني امر به رعايت اعتدال در عمل و در سخن صحبت كرده است. به راستي كسي كه اين صفات دوگانه را دارد، انسان مؤمن و خوشبخت و پيروزي است. و در ميان مردم محبوب و در پيشگاه خدا عزيز است. آري اعتدال و دوري از افراط و تفريط يكي از اركان دستورات دين اسلام است و در تمامي امور زندگي به حيات زيبايي و نظم خاصي مي بخشد.
15- ايثار
يكي از شاخص هاي ايمان والاي افراد نسبت به مبدا و معاد روحيه ايثارگري آنان است. علي(ع) در اين زمينه مي فرمايد: ايثار نيكوترين نيكوكاري و بالاترين مرتبه ايمان است. (ميزان الحكمه، ج1، ص 22). در پرتو ايثار و از خودگذشتگي، ديگران به طور طبيعي در مقابل فرد ايثارگر به خضوع و تواضع و بندگي كشيده مي شوند. علي(ع) در اين رابطه مي فرمايد: با ايثار و از خودگذشتگي ديگران را بنده خويش مي سازي.(همان، ص 24)
بنابراين فرد ايثارگر، همواره يك شخصيت محبوب و جاودان در جامعه خود شناخته مي شود.
16- نام او را پرسيدن
شناخت عميق فرد و آداب و رسوم و فرهنگ، دين و مسائل اجتماعي و تربيتي و خانوادگي از مسايلي است كه در اين پرسش مطرح خواهد شد، و از اين رهگذر اصالت هاي افراد و ريشه دار بودن و چگونگي استفاده و بهره برداري از آنان شناخته مي شود. امام موسي بن جعفر(ع) از جدش رسول خدا(ص) نقل مي كند: هرگاه يكي از شما برادرش را دوست داشته باشد، بايد از نام پدر و قبيله و عشيره او سؤال كند، زيرا اين از حقوق واجب به شمار مي رود. اخوت حقيقي آن است كه از برادرش اين سؤال را بكند، وگرنه شناختي احمقانه خواهد بود. (بحارالانوار، ج74، ص 179)
ادامه دارد

 



نور يقظه موهبتي الهي براي سالك

(بدان اي عزيز سالك) نور يقظه وقتي به دل برسد، دل به نعم بي پايان حضرت احديت توجه يافته، سالك مي فهمد، براي نعمتهاي حضرتش حدي نيست. احصاء نعم الهي غيرممكن است.
و ان تعدو نعمه الله لاتحصوها. و اگر نعمتهاي خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد. (ابراهيم - 43). از اين نور، سالك در مي يابد آنچه بدو رسيده به طريق موهبت و بخشش بوده، نه بر سبيل استحقاق و لياقت، از اين جهت از اداي حق نعمت عاجز و از قيام به سپاسگزاري در مي ماند. با اين نور، سالك خيانت نفس خويش را مي بيند، از جناياتي كه قبلا مرتكب شده آگاهي پيدا مي كند. به فكر تدارك آنها برآمده سعي دارد دل را از كدورات خيانات پاك سازد. لذا با وسايلي كه در اختيار اوست، مقدمات رهايي خويش را فراهم و از زير و بال ايام گذشته در مي آيد، و من بعد هم مراقب است كه مرتكب خيانت و احيانا جنايتي نشود. سالك با اين نور، به آنات و دقايق عمر نيز توجه يافته، قدر آن را مي داند. عمر را به بطالت نمي گذراند، مي بيند كه زياد آن براي اطاعت و فرمانبرداري حق عزاسمه چقدر كم و كم آن براي خلاف و نافرماني چقدر زياد است. با اين توجه از تضييع عمر جلوگيري نموده، با آنچه باقي است آنچه را كه به بطالت از دست داده، جبران مي كند. (1)

1- مقامات معنوي، محسن بينا، ج 1، ص 43

 



مطالبات اصلي شهيدان از ما

آيت الله جوادي آملي
انقلاب شكوهمند اسلامي ايران كه سر منشأ نجات مردم مسلمان اين مرز و بوم از بند ظلمت طاغوت و باعث تلألو آفتاب بيداري اسلامي بر ملّت هاي مظلوم ديگر شد، وامدار مجاهدات بي نظير امام راحل (ره) و خونهاي پاك شهيدان شاهد است؛ شهيداني كه با بذل نفس نفيس و نثار جاودانه خود ضامن حيات ملّتي شدند كه دنياي متوهّم امروز در حيرت عزّت، پيشرفت و افتخارات آنان مانده اند.
اين مجاهدان شاهد از رهروان خود مطالباتي دارند كه همان حركت حول محور پر عزّتي است كه در سايه تعاليم حيات بخش اسلام به مبارزه بي امان با دشمنان متكبّر و خون آشام پرداخته و از امتداد خط سرخ شهادت آنان دريغ نورزند.
عالم آگاه و فقيه زمان شناس، حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه العالي) كه همواره به عنوان معلّمي مبارز با نصايح حكيمانه و انقلابي شان چراغ پر فروغي در جمع دوستداران خط امام (ره) و حاميان ولايت معظّمه فقيه بودند در مطلب پيش رو به تحليل مطالبات شهيدان بر محور فرهنگ قرآن كريم پرداخته اند كه به مناسبت دهه مبارك فجر تقديم خوانندگان عزيز مي شود.
¤¤¤
امنيّت و استقلال جامعه اسلامي، مطالبات فرعي شهيدان
شهيد از ما پرورش نيروهاي انساني مي خواهد. مسأله استقلال، امنيّت، آزادي، اينها رهاورد ب العرض است. آنچه را كه شهيد اوّلاً و بالأصاله مي طلبد و به اصطلاح جزء مطالبات شهداء است؛ چه روحاني، چه غير روحاني، آنها استقلال و امنيّت و آزادي و اينها را مي خواهند، حفظ منافع موجود و منابع را مي خواهند، انرژي هسته اي را مي خواهند؛ امّا همه اينها جزء مطالبات درجه دو شهداء است، مطالبات درجه يك شهدا بايد ببينيم چيست ! چون همه ما واقعاً مسئوليم، چه اينكه ما در كنار سفره اين بزرگان نشسته ايم.
اگر امنيتي هست، اگر استقلالي هست، اگر ايران يك جزيره امني هست به لطف الهي؛ يك كمر بند نا امني در دور ايران هست، آن شرق ما افغانستان است، اينچنين است؛ اين غرب ما عراق است كه اينچنين است، اين شمال ما كه تركيه است، هنوز گرفتار آن لائيك بودن آتاتورك است، اين جنوب ما كه خليج فارس است كه شيوخ وابسته به غربند؛ اينكه اينجا به لطف الهي بركت هست، به خاطر اين است كه ما واقعاً در كنار سفره امام و شهداء نشسته ايم و هر خدمتي كه مسئولان محترم ما مي كنند، اوّلين ثواب در نامه عمل امام و شهداء نوشته مي شود، بعد درباره اينها !
ما بايد بدانيم اين ولي نعمتان ما از ما چه مي خواهند. ما كه دسترسي به اينها نداريم كه مطالبات اينها را بشنويم. وصيتنامه اينها گويا هست، امّا 10 درصد، 20 درصد؛ اينها مادامي كه در جمع ما بودند، مثل ما فكر مي كردند اين چيزها را نوشتند. كي بايد ما را با خبر كند كه آنجا رفتند، مطالباتشان چيست ؟ غير از خدائي كه هم آنجاست، هم اينجاست؛ معنا، معهم؛ معكم اينما كنتم (1).
مطالبات شهداء را بايد از فرهنگ قرآن گرفت كه شهيد چه مي خواهد ! در اينكه امنيّت و استقلال و حفظ منافع مملكت را شهيد مي طلبيد، اين حرفي درآن نيست؛ امّا اينها جزء مطالبات درجه اوّل شهداء است يا مطالبات درجه دوّم ! شهيد در وصيتنامه خيلي چيز نوشت، امّا مادامي كه مثل ما بود و فكر مي كرد و اينجايي بود و قبل از رحلت و قبل از سفر بود، آن وصيتنامه را تنظيم كرد؛ امّا وقتي آن طرف آب رفت، چه مي خواهد ؟ آنجا هم همين ها را مي خواهند ؟
بازگويي مطالبات اصلي شهيدان در قرآن كريم
ذات أقدس له كه هم از آن طرف خبر دارد، هم از اين طرف خبر دارد؛ هم از احياء با خبر است، هم از اموات با خبر است؛ مطالبات شهداء را براي ما بيان كرده. فرمود: آن منافع و استقلال، اينها همه اش درست است؛ اينها مطالبات درجه دوّم شهداء است. مطالبات اوّل و درجه اوّل شهداء دراين آيه معروف آمده: لا تحسبنّ الّذ ين قت لوا ف ي سبيل الله...كه فرموداين شهداء: يستبش رون ب الّذ ين لم يلحقوا ب ه م (2)؛ اين بايد معنا بشود يعني چه.
اينها خيلي خوشحالند و مرتب با خداي خود گفتگو و مناجات دارند و مطالبات آنها از خدا اين است كه: خدايا ! به ما مژده بدهيد. ا ستبشار كردن يعني مژده خواستن. اينها از كي مژده مي خواهند و چه مژده مي خواهند ؟ از خدا مژده مي خواهند، مي گويند: تو با خبري، هيچ كسي با خبر نيست! تو با خبري كه ما براي تو و در راه رضاي تو و فرمان امامان و معصومين خون داديم. گفتي خون بدهيد، گفتيم چشم؛ فقط براي تو بود، تو به ما مژده بده ! الآن يك جواني كه در كنكور شركت كرده، منتظر مژده است؛ مژده اش چيست ؟ قبولي است. حالا اگر به او بگويند كه مثلاً تو در فلان جايزه چند تا كالا بردي، براي او مهم نيست. تمام بشارت طلبي او، مژده خواهي او اين است كه ببيند در كنكور قبول شد يا نشد.
بشارت طلبي شهداء درباره پيروان خويش در دنيا
ذات أقدس له فرمود: شهداء زنده اند، منتظرند و از من مژده مي خواهند كه من به آنها مژده بدهم. مژده بدهم كه كالا ارزان شد، مژده بدهم كه نفت و گاز فراوان شد، قيمت نفت رفت بالا، اينها را مژده بدهم؛ چه مژده بدهم ؟ و يستبش رون بالّذ ين لم يلحقوا ب ه م. اينها مي گويند: خدايا ! ما با خيلي ها بوديم، در لشكر بوديم، عدّه زيادي هم در جبهه بودند؛ ما يك هدف داشتيم، يك راه داشتيم، يك امام داشتيم، يك ا مام داشتيم؛ اينها چه شدند ؟ اينها كه با هم آمديم، اينها كه با هم حركت كرديم، اينها كه الّذ ين لم يلحقوا؛ اين الّذ ين لم يلحقوا عدم ملكه است. الّذ ين لم يلحقوا مثل يك گروهي كه مسافرند، همه مي خواهند با هم مكه بروند، يك كاروانند، تمام سعيشان اين است كه اين الّذ ين لم يلحقوا را بفهمند در چه حالت است.
افراد دو قسمند؛ يا در خانه هايشان، در پاركينگ هايشان، آنجا به سر مي برند؛ اينها را نمي گويند هنوز نرسيدند ! اين الّذ ين لم يلحقوا، يعني هنوز نرسيدند. اين لم يلحقوا عدم ملكه است؛ به كساني مي گويند لم يلحقوا كه راه افتادند، در راهند، ولي هنوز نرسيدند. امّا آن كسي كه در خانه گرفته خوابيده، ماشينش در پاركينگ است، توقف كرده؛ به او نمي گويند هنوز نرسيد، مي گويند هنوز راه نيفتاد ! شهداء با آنها كار ندارند، شهداء با راهيان راه كار دارند. به خدا مي گويند: خدايا ! ما يك كاروان فراواني بوديم، يك لشكر زيادي بوديم، ما زودتر آمديم؛ اينها كه راه افتادند، اينها در چه حالتند ؟ اگر خداي ناكرده براي شما مشكلي پيش بيايد، آنها واقعاً مشكل دارند !! اين را قبول كنيد. اگر يك حادثه اي براي شما پيش بيايد، آنها در زحمتند؛ چون آنها با افراد عادي كار ندارند!
اگر يك گروهي بنا بود بروند مكه؛ اينها مرتب از مدير گروه، روحاني كاروان سئوال مي كنند: اينهائي كه مدينه بعد بودند چه، اينها يك عدّه مدينه بعد بودند، در چه حالتند ؟ رسيدند، نرسيدند، در كجايند ؟ آيا مشكلي در هواپيما پيدا كردند ؟ تمام تلاش شهداء به الّذين لم يلحقوا ب ه م است، نه الّذين لم يتحرّكوا، الّذين لم يميلوا ! اينها با آنها كار ندارند. به خدا عرض مي كنند: خدايا ! ما با هم بوديم، با هم حركت كرديم؛ ما زودتر آمديم، اينها پشت سر ما هستند؛ اينها در چه حالتند ؟ خدايا ! به ما مژده بده كه اينها در چه حالتند، خون ما را حفظ كردند يا نه، مي خواهند بيايند يا نه، راه ما را ادامه مي دهند يا نه، ما را فراموش كردند يا نه، به ياد ما هستند يا نه ؟
وصول مؤمنان به مقصد، مطالبه اصلي شهيدان
پس تمام تلاش و كوشش شهداء اين است كه انسانها به مقصد برسند. امنيّت، آزادي و رفاه، مسكن، همه اينها درست است؛ امّا اينها مطالبات درجه دو شهداء است، مطالبات درجه اوّل اين است واين از هر وصيتنامه اي مقدّم تر هست، براي اينكه بيان ذات أقدس له است كه از آن طرف آب هم خبر دارد. آن را كه خبر شد، خبري باز نيآمد مال اين رفته ها هستند، امّا خداي سبحان كه هم از آن طرف خبر دارد، هم از اين طرف با خبر است به ما اطلاع داده كه آنها پيامشان اين است: و يستبش رون ب الّذ ين لم يلحقوا ب ه م و اگر ما به نام آنها و به ياد آنها حركت بكنيم، دعاي آنها هم شامل حال ما مي شود و همه ما هم در معرض رفتنيم؛ حالا يا زود يا دير. چيزي ما را غافل نكند، چون هيچ چيز به اندازه ابد نمي ارزد كه ما آن را بگيريم و ابد را از دست بدهيم.
ظهور اسلام و ريشه كني باطل قديم و جديد
آيه اي در قرآن كريم است كه تقريباً نزديك يك خط است ودرآن به پيامبر أعظم (ص) فرمود: قل جآء الحق و ما يبد ئ الباط ل و ما يعيد(3)؛ فرمود: با آمدن اسلام وقرآن نه جائي براي جاهليّت كهن است، نه جايي براي جاهليّت جديد! يعني وقتي انقلاب اسلامي شد، نظام اسلامي شد، سخن از قرآن و عترت است؛ نه جا براي آن حرف هاي دوران رژيم گذشته است كه آنها بر گردند، نه كارهاي شبيه آنها ! جا براي آنها نيست. شما هر از گاهي مي بينيد يك اشتباهاتي، يك لغزش هائي هست؛ ولي اگر انسان نتواند جلوي خيلي ها را بگيرد، لاأقل با عمل خود مي تواند براي خيلي ها الگو باشد.
شما مي شنويد در33 روز حزب الله لبنان مقاومت كرد، مردم لبنان مقاومت كردند و مسلمانهاي آن منطقه بالأخره گفتند تا آخرين گلوله و آخرين نفس؛ امّا اينها از محصولات انقلاب اسلامي است، جزء صدور انقلاب است! همين انقلاب اسلامي ايران يك آبرويي شد براي خاورميانه. آنهائي كه به فكر خاورميانه بزرگ و خاورميانه جديد بودند، ناكام شدند؛ اينها بركات خون شهداء است، اينها معنايش صدور انقلاب است؛ آنها از همين جاها گرفتند. شهداء هم به الّذين لم يلحقوا ب ه م خوشحالند و لو از حزب الله لبنان باشد؛ چون آنها هم دنبال همين راه افتادند! آن وقت جا براي باطل نيست؛ نه باطل كهن، نه باطل جديد.
دربحبوحه تمهيد مقدّمات براي حمله به لبنان همه ما ديديم بازي فوتبال جام جهاني 2006 شروع شد. همه سر گرم نگاه كردن اين 5 ـ 6 شبكه بودند. ديگر خبر نداشتند كه صهيونيست دارد مردم را جمع مي كند، سر گرم مي كند و خودش قصد حمله دارد ! مگر حمله به يك كشور، يك حمله 1 روز و 2 روز، يا 1 هفته، 2 هفته است !!در آن بحبوحه،جهان را سر گرم كردند، بعد همين كه اين تمام شد، حمله شروع شد. اگر كسي بخواهد به يك جايي،به يك كشوري حمله بكند، 1 هفته اي تصميم نمي گيرد؛ اينها اين جورند !
توصيه امير مؤمنان (ع) به شناسائي پايگاه اصلي دشمن
شما عزيزان هميشه به لطف الهي آگاه بوديد، ولي بيان نوراني حضرت امير (ع) همه ما را بايد آگاهتر بكند. وجود مبارك حضرت امير به پسرش ابن حنفيه فرمود: تو كه داري مي جنگي؛ آن روز چون جنگ تن به تن بود و جنگ هوائي و دريائي و اينها نبود،به پسرش فرمود: تو نگاه نكن كه لشكر دشمن چقدر است، چون آنها همه براي تو نيآمدند! تو با اين سرباز روبه رو مواجهي؛ اين يك نفر در جنگ توست، تو هم با او در جنگي؛ تو وحشت نكن، اين يك كار. امّا ا رم ب بصر ك اقصي القوم (4). يك ديد تيز و تند و عميق داشته باش، ببين اتاق فرمان جنگ كجاست ! ا رم ب بصر ك اقصي القوم، آن اتاق جنگ شام را ببين. پس، از نظر جنگ كردن، تو با يك سرباز روبه رو در نبردي، ولي از نظر فكر سياسي بفهم كه دراتاق جنگ شام چه خبر است !
در همين جريان كربلا هم همين طور بود، اين سرجون مسيحي در اتاق جنگ شام چه كار مي كرد ! آنجا نقشه مي كشيدند، دستور مي دادند؛ ابن زياد در كوفه فرمان را مي گرفت و عمر سعد در كربلا پياده مي كرد.چون عمر سعد يك كمي صبغه مذهبي داشت، او را به كربلا فرستادند و ابن زياد چون هيچ صبغه مذهبي نداشت، در كوفه بود؛ آن سرجون مسيحي هم در اتاق جنگ در شام نشسته بود.
درنده خوئي دشمنان اسلام و لزوم آمادگي مستمر مسلمانان
وقتي اين رزمايش پيامبر أعظم (ص)2 شروع شد، واقعاً هم ما شكر كرديم، هم تشكر كرديم، هم آن روز دعا كرديم. براي اينكه اين بيگانگان ودشمنان اسلام واقعاً گرگهائي اند كه فقط دارند حرف مي زنند!! قرآن مي دانيد كتاب ادب است، صدر و ساقه اين كتاب،ادب و احترام است. جلوي فحش را گرفته، جلوي بدگوئي را گرفته، جلوي بد دهني را گرفته. فرمود: امّا اينها ا ن هم لا كالانعام بل هم اضل (5). اينها تحقير نيست، تحقيق است. اگر شما به گرگ گفتيد حيوان، فحش نداديد! فرمود: يا حرف من را قبول كنيد كه خالقم يا دو روز صبر كنيد، ببينيد اينها به چه صورت در مي آيند؛ ما فحش نمي دهيم به كسي ! يا چشم ملكوتي باز كنيد، ببينيد اينها چه هستند؛ يا حرف ما را قبول كنيد يا دو روز صبر كنيد؛ 3 تا راه دارد!
اينها بين أرض و سماء نزديك 300 نفر را جزغاله كردند (اشاره به سرنگوني هواپيماي مسافري ايران توسط ناو آمريكائي)، بعدها گفتند ما اشتباه كرديم، عذر خواهي هم نكردند. اگر خداي ناكرده اين رزمايش 2 نبود، آنها يك قدري جلوتر آمده بودند و اين نيروگاه هسته اي و اينها هم آسيب مي ديد !وبعد با يك عذر خواهي، با يك اشتباه خواندن كار خودشان، اگر مي گفتند، مسئله را حل مي كردند ! اين است كه هميشه همه، مخصوصاً شما عزيزان بايد آماده باشيد؛ دشمن اين است! دشمن، يعني اين گرگ خون آشام به هيچ چيز معتقد نيست ! و گرنه بين آسمان و زمين، نزديك 300 نفر را سوزاندن، با كدام منطقي جور در مي آيد ؟! اينها اينجورند. اين رزمايش است، يعني بستن تنگه هرمز، يعني بستن تمام اين كارها! اين كار لازم است: و اع دّوا لهم ما استطعتم م ن قوّه (6). پس مطالبات شهداء دردرجه اوّل پرورش نيروهاي الهي است.
انگيزه احياي انسان ها از سوي امامان معصوم (ع)
در پايان اين جمله را از سخنان نوراني سيّد الشهداء (ع) كه همه اين آوازه ها از آن حضرت است عرض كنم؛ وجود مبارك حضرت در بين راه كوفه و كربلا، نزديك كربلا يك خيمه اي ديد، فرمود: اين خيمه كيست ؟ گفتند: خيمه عبيد الله بن حرّ جعفي است. حضرت پيام داد كه بيا، ما را ياري كن، براي اينكه حق با ماست، ما را دعوت كردند و حكومت اموي حكومت باطل است؛ عبيد الله بن حرّ جعفي در جواب حضرت گفت: كوفه در آستانه يك تحوّل تاريخي عجيب است، من هم محافظه كارم؛ فكر كردم اگر با شما بجنگم كه آخرتم در خطر است، با آنها بجنگم كه دنياي من در خطر است؛ لذا از كوفه به در آمدم، در اين گوشه يك چادري زدم كه اينجا باشم واو جواب ( نه ) به امام زمانش گفت !
وجود مبارك سيّد الشهداء احتياجي به او نداشت؛ امابراي احياي يك انسان دوباره شخصاً خودش با تجهيزات حركت كرد، بچه ها هم همراه او بودند. عبيد الله هم منقلب شد، براي اينكه آن منظره را ديد. حضرت به خيمه او تشريف بردند و او هم استقبال كرد و ادب كرد و حضرت همين مطالب را فرمود و او عرض كرد: من از آمدن معذورم، ولي شمشير مي دهم، اسب مي دهم، همه كمك مي كنم. حضرت فرمود: من تو را مي خواهم نجات بدهم، شمشير براي چيست ؟! (7) اين روحيه است ! منتها حسين بن علي (ع) قبل از اينكه شهيد بشود همين يستبش رون بالّذين لم يلحقوا ب ه م را خواست پياده كند، آن شهداي ما هم همين حرف را مي زنند. فرمود: من شمشير مي خواهم چه كنم ؟ من تو را مي خواهم در يابم ! از اين شمشيرها فراوان است در عالم، ما كمك مالي نمي خواهيم ! تو هم بيايي، شهيد مي شوي؛ اين طور نيست كه تو بيايي، جلوي شهادت ما را مي گيري ! من مي خواهم تو را دريابم.
بنابراين مطالبات اوّليه شهداء (ره) اصلاح ماست. اگر دولتمردان و شهروندان ما پيام شهداء را رعايت كردند؛ اين كشور مي شود كشور ولي عصر ! بقيّه جزء مطالبات درجه دوّم است كه يقيناً قابل حل است،در اين هيچ ترديدي نيست ! چون آدم پاك دستش را آلوده نخواهد كرد، اينها شرط است.
بيانات معظم له در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعي از طلاب، دانشجويان و اقشار مختلف مردم؛ قم ـ دي 1385


(1) حديد/ 4
(2) آل عمران/ 170
(3) سبأ/ 49
(4) نهج البلاغه/ خ 11
(5) اعراف/ 179
(6) انفال/ 60
(7) ر. ك:مقتل الحسين ل لمقرّم/ 189 ـ 190 ؛ مقتل الحسين ل لخوارزمي/ 1/ 227

 



بررسي زمينه ها و آثار تحمل مصيبت
در برابر مصيبت ها چه واكنشي مناسب است؟

زهرا مرادوند
انسان ها در دنيا بنا به عللي از جمله گناه و امتحان، دچار مصيبت شديد و گرفتاري بزرگ مي شوند به گونه اي كه تحمل آن براي آنان سخت و دشوار مي شود و گويي تمام ورق زندگي برگشته است.
بسياري از مردم تحت فشار مصيبت، دچار بحران هاي روحي و رواني شده و در انتخاب راه و ادامه مسير، سرگردان و شكاك مي شوند. افسردگي و بدتر از آن خودكشي از جمله بازتاب ها و واكنش هاي اينان درمقابل مصيبت هاست.
نويسنده با مراجعه به آموزه هاي قرآني برآن است تا تحليل، تبيين و توصيه هاي قرآن را از مصيبت و چگونگي رهايي از فشار سهمگين و تحمل آن را ارائه دهد.
مصيبت، عامل بيداري و ابزار امتحان
مصيبت كه به معناي سختي شديد و گرفتاري غيرقابل تحمل و بزرگ است (مصباح اللغه، ص 350) مسئله همه انسان هاست. انسان در طول زندگي خود، بارها دچار مصيبت هايي از جمله مرگ پدر و مادر، همسر، فرزند، نقص عضو، ورشكستگي، گرسنگي، تشنگي، ترس و وحشت و مانند آن مي شود.
خسارت هاي مالي و جاني از كمبود شديد مواد غذايي و محصولات كشاورزي، جنگ، زلزله، سيل و توفان هاي زيانبار و مخرب از جمله مصيبت ها و حوادث تلخي است كه انسان در زندگي با آن مواجه مي شود.
خداوند در آياتي به تحليل علل و عوامل ايجادي مصيبت ها پرداخته و آن را به دو دسته مصيبت هاي امتحاني و كيفري تقسيم كرده است.
خداوند در آيات 155 و 156 سوره بقره هشدار مي دهد كه انسان در طول زندگي كوتاه خود در دنيا همواره گرفتار مصيبت هاي مالي و جاني زيانباري خواهدشد كه برپايه سنت امتحان و ابتلاء صورت مي گيرد.
فلسفه اين دسته از مصيبت ها، اهدافي چندساله است كه در آيات قرآني به آن توجه داده شده است. از آن جمله، اين اهداف، افزايش ظرفيت انساني جهت خدايي (متأله) و رباني شدن، بسترسازي براي ظهور و بروز استعدادها و قواي سرشته در ذات انسان به عنوان اسماء و صفات، شناخت افراد انساني از وضعيت خود، آشكارسازي باطن آنان، اتمام حجت بر ايشان، دستيابي به فضيلت زهد، آگاهي و بيداري نسبت به مالكيت، ربوبيت و حكومت مطلق خداوند و پذيرش آن و ايمان بدان و مانند آن است. (بقره، آيه 33، آل عمران آيات165 تا 167؛ اعراف آيه12؛ ص، آيه76؛ حديد، آيات 22 و 23 و آيات ديگر قرآن)
اميرمؤمنان علي(ع) درذيل آيات 22 و 23 سوره حديد كه در تحليل و تبيين فلسفه مصيبت وارد شده مي فرمايد: تمام زهد در ميان دو كلمه قرآن است و آن گاه آيه مذكور را قرائت فرمود (نهج البلاغه، شهيدي، حكمت 439)
اينكه انسان به سبب از دست دادن داشته ها يا به دست آوردن نعمت ها، اندوهگين و شاد نشود و همه را حكمت ربوبي الهي بداند، خود مهمترين فلسفه آن دسته از آزمون ها و امتحانات است كه در شكل مصيبت و نعمت بروز مي كند؛ زيرا امتحان الهي تنها به شكل مصيبت نيست، بلكه گاه و حتي در بيشتر موارد به شكل نعمت ظاهر مي شود. تا هر كسي شخصيت و هويت ايماني و توحيدي خود را چنان كه هست، بروز دهد و حقيقت خود را بشناسد. از اين رو قرآن مي فرمايد: الانسان علي نفسه بصيره ولو القي معاذيره؛ هر انساني به حقيقت خود بصيرت و آگاهي تمام و دقيقي دارد هرچند كه عذرتراشي كرده و كارهايش را توجيه كند. (قيامت، آيات14 و 15) اين گونه است كه خداوند با مصيبت ها و نعمت ها بندگانش را مي آموزد.
مصيبت هاي كيفري
دسته دوم از مصيبت ها، مصيبت هايي است كه به سبب دستاوردهاي خود انسان بدان گرفتار مي شود. اگر فرد يا جامعه اي گناه و نابهنجاري را انجام دهند، مي بايست در انتظار طبيعي آثار و پيامدهاي آن در همين دنيا افزون بر آخرت باشند. از اين رو برخي از مصيبت هايي كه انسان دچار آن مي شود، از مصاديق آزمون و ابتلاء نيست، بلكه از مصاديق كيفر و مجازات گناهاني است كه مرتكب مي شود.
خداوند در آياتي چند، بسياري از مصيبت ها را بازتاب گناه و عمل خود انسان مي داند. از جمله اين آيات مي توان به آيه165 سوره آل عمران، 62و 79 سوره نساء، 49 سوره مائده، 47سوره قصص و 30سوره شوري اشاره كرد. در اين آيات به صراحت و روشني بيان شده كه آنچه انسان از مصيبت بدان گرفتار مي شود، دستاورد عمل خود انسان و بازتابي از كارهاي ناپسند و نادرست خود اوست. كسي كه كفر مي ورزد، افزون بر عذاب هاي اخروي مي بايست در انتظار مصيبت و عذاب هاي دنيوي نيز باشد (رعد، آيه31) اين عذاب ها آنچنان سخت و شكننده است كه گاه ملتي را از پا درمي آورد، هرچند كه گمان كنند به سبب عوامل طبيعي چون سيل و زلزله و توفان و يا جنگ كشته و يا نابود شده اند، ولي اگر به ملكوت و باطن اينها توجه كنند، درخواهند يافت كه اينها همه نتايج كفر و بدكاري هاي خود آنان است.
به هرحال، كفر، عصيان و نافرماني خدا و پيامبر (رعد، آيه31؛ آل عمران، آيه165) و گناه از مهمترين علل و عوامل گرفتاري به مصيبت هاي كيفري و مجازاتي است كه در آيات پيش گفته بدان اشاره شده است.
از آيات60 و 62 سوره نساء برمي آيد كه پذيرش حاكميت و حكومت طاغوت و اطاعت از آنان، يكي از موجبات ابتلاي مردم به مصيبت و مشكلات سخت است. بنابراين، مبارزه با طاغوت و رهايي از حاكميت و حكومت آنان در همه حوزه ها و عرصه ها مي تواند بسياري از مصيبت ها را از سر جامعه بردارد و مردم در امنيت از اين دسته از مصيبت ها قرار گيرند.
فلسفه اين دسته از مصيبت هايي كه انسان ها بدان گرفتار مي شوند، كيفر و مجازات و بيدار كردن آنان از خواب غفلت و تنبيه و آگاهي بخشي به آنان است تا از كژراهه و گمراهي بيرون آينده و مسير فطرت خود را برآورده سازند.
خداوند در آيه 156 سوره بقره و آيه 47 سوره قصص، هدف از مصيبت ها و گرفتاري ها را بيدار كردن فطرت مي داند. در حقيقت گرفتاري ها و مصيبت ها مايه بيداري و تجلي فطرت توحيدي انسان ها مي شود و انسان ها با هر مصيبتي كه بدان گرفتار مي شوند، به خود مي آيند. وقتي بستگان و نزديكان مي ميرند، انسان به خود مي آيد و به خود مي گويد اين راهي است كه او نيز مي بايست آن را بپيمايد. پس در انديشه خودسازي مي افتد و به كارهاي نيك اقدام مي كند و از بدي مي گريزد. هرچند كه بيشتر مردم پس از مدتي، مصيبت ها را فراموش مي كنند و به همان كژراهه بازمي گردند؛ ولي خداوند به مهر و رحمت خويش ايشان را به مصيبتي ديگر بيدار و هوشيار مي گرداند.
زمينه هاي تحمل مصيبت
هر دو دسته از مصيبت ها، سخت و دشوار است؛ ولي از خصوصيات مؤمن اين است كه تحمل مصيبت بر او آسان است. پس هر دو دسته از مصيبت را تحمل مي كند و اجازه نمي دهد تا مصيبت سوار بر او شود و مديريت نفس و افسار جسم و جانش را به دست گيرد.
انسان مؤمن مي داند كه همه مصيبت ها و گرفتاري ها هرچند بزرگ و غيرقابل تحمل باشد، از پيش مقدر و تعيين شده و ميزان و مقدار آن نيز معلوم است. (توبه، آيات 50و 51؛ حديد، آيه22) او همچنين به مالكيت، رحمانيت، علم، قدرت، حكمت و ربوبيت خداوند ايمان دارد و در مقام توحيد محض است. پس مي داند كه هيچ چيز بيرون از دايره حكومت و حاكميت او اتفاق نمي افتد و اين خداوند است كه مالك هستي است. از سوئي خداوند را رحمان مي داند كه به كافر و مؤمن نگاه مي كند و چيزي از او كم نمي گذارد و به همگان مهر مي ورزد. از سوي ديگر مي داند كه خداوند عالم و قادر به همه چيز است و هر كاري را به حكمت و هدف و فلسفه اي انجام مي دهد و هدف نهايي از همه اين كارها ربوبيت و پرورش همگان از جمله انسان است. پس اگر به مصيبتي دچار شده بنا به حكمت الهي و به قصد ربوبيت و پرورش اوست.
اينكه شعار مؤمنان صبور در هنگام مواجهه با مصيبت ها، استرجاع و گفتن جمله انالله و انااليه راجعون است، (بقره، آيات 155 و 156) از آن روست كه ايشان داراي چنين بينش و نگرش توحيدي نسبت به هستي و امورات آن هستند. پس به سادگي با آن كنار مي آيند، حتي اگر اين مصيبت ها از باب كيفر و مجازات باشد؛ زيرا مي دانند كه اين مصيبت ها دستاورد گناه خود آنهاست و مي بايست ضمن تحمل آن، بيدار و هوشيار شد و به سوي فطرت خداجو و كمال خواه خود بازگشت و رنگ خدايي گرفت و با خدايي و متاله شدن در مقام ربوبيت، رباني گشت و از اشتباه، درس زندگي راستين را آموخت.
چنين بينش و نگرشي نسبت به خداوند و مسايل هستي موجب مي شود تا مصيبت ها بر انسان گران نيايد بلكه به آساني با آن كنار آيد. چنين انساني در برابر خداوند و افعال الهي تسليم محض است و مي گويد همه چيز از آن خدا و تحت مالكيت و حاكميت مطلق اوست و ريشه در او داشته و به او باز مي گردد. خداوندي كه رحمان و رحيم است و رب العالمين مي باشد. (بقره، آيات 155 و 156) اينان هرچه متاله و خدايي تر شده و به مقام ربوبيت نزديك تر باشند، صبر و تحملشان افزايش مي يابد و تسليم محض خواهند بود؛ از اين رو خداوند ربانيون را مردان الهي مي داند كه در اوج تحمل مصيبت ها هستند؛ زيرا متاله و خدايي و مظهر ربوبيت الهي شده اند. (آل عمران، آيه 164)
خداوند در آيات قرآن زمينه هاي تحمل مصيبت از سوي انسان ها را همين امور پيش گفته دانسته و مي فرمايد كه اعتقاد به مالكيت خدا (بقره، آيه 156)، مديريت آغاز و انجام آن (همان)، توجه به ولايت خداوندي بر هستي (توبه، آيات 50 و 51)، توجه به علم مطلق خدا (تغابن، آيه11)، اعتقاد به مقدر بودن مصيبت ها از جانب خدا و حد داشتن آن (توبه، آيات 50 و 51)، نيكو پنداشتن مصيبت هاي خدادادي (توبه، آيات 50 تا 52)، توكل بر خدا (همان) و اينكه مصيبت ها به دو دسته كيفري و امتحاني تقسيم مي شود و ديگران نيز به كيفر و يا امتحان دچار اين امور مي شوند و تنها اختصاص به او يا جامعه ايماني ندارد (آل عمران، آيه 165) كمك مي كند تا مصيبت بر آنان آسان شود و تحمل آن راحت گردد.
مصيبت در هر دو شكل امتحان و كيفر، نيكو است؛ زيرا در صورت امتحاني بودن موجب افزايش ظرفيت، سعه و انشراح صدر انسان مي شود و اسماء و صفات الهي در او بهتر و كامل تر ظهور و بروز مي كنند و در صورت كيفر و مجازات بودن نيز موجب مي شود تا مشكل و اشتباه خود را بشناسد و به بازسازي و خودسازي بپردازد و از بيراهه و كژراهه بيرون آيد و با درنگ بيشتر در خود و ارزيابي عملكرد به بازسازي اقدام كند. از اين رو همه مصيبت ها براي مؤمن شيرين و گوارا و نيكو و خوب است؛ چرا كه يا پاداش دنيوي مي گيرد يا پاداش اخروي از آن برداشت مي كند. در دو حال، انسان مؤمن از مصيبت كيفري و امتحاني، بهره و حسنه اي مي برد و خود را به خدايي شدن و رباني گشتن نزديك تر مي سازد، بنابراين در هر دو حال آن را نيكو و حسن مي شمارد. (توبه، آيات 50 تا 52)
آثار تحمل مصيبت
با آنچه گفته شد به خوبي دانسته شد كه تحمل مصيبت چه آثاري در زندگي بشر دارد. كسي كه به مصيبت گرفتار مي آيد اگر از بينش و نگرش توحيدي برخوردار باشد، زندگي بر او آسان خواهد شد و بسياري از مصائبي كه به دنبال مصيبتي پديد مي آيد از ميان مي رود. كساني كه اهل توحيد محض نيستند، هنگامي كه با مصيبتي بزرگ و كوچك مواجه مي شوند، خود را مي بازند و دچار افسردگي مي شوند و از لحاظ روحي و رواني فرو مي پاشند و حتي به سبب نوميدي دست به خودكشي مي زنند و دنيا و آخرت خود را تباه مي سازند.
اما كساني كه اهل توحيد محض هستند و از بينش و نگرش قرآني برخوردارند با مصيبت ها كنار مي آيند. از اين رو، كمتر دچار مشكلات و تبعات آن مي شوند.
از سوي ديگر، تحمل مصيبت از سوي آنان موجب مي شود تا از رحمت الهي برخوردار شوند و مشمول صلوات خداوندي شوند و از بركات اين رحمت خاص برخوردار گردند (بقره، آيات 155 تا 157)
خداوند به اينان بشارت هاي خاص مي دهد و از جانب او الهاماتي را دريافت مي كنند كه هر يك، ايشان را صدگام به سوي خداوند و خداوندگاري نزديك مي كند و متاله و رباني شدن آنان را تضمين مي كند. (حج، آيات 32 و 35 و آيات ديگر)
اراده و عزم افراد افزايش مي يابد و ظرفيت و سعه صدر و انشراح صدر آنان بالا مي رود (لقمان، آيه 17) و از مقام مخبتين برخوردار مي شوند (حج، آيات 34 و 35) و هدايت خاص الهي بر آنان نازل مي شود (بقره، آيات 156 و 157) و در هر حالي از احسان الهي برخوردار مي شوند. (توبه، آيات 50 تا 53)
مصيبت در راه خدا
از مهم ترين جلوه ايمان انسان، مصيبت در راه خدا است. كسي كه خداوند وجه اوست و همه وجه خودش را متوجه جنبه وجه اللهي مي كند، مصيبت در راه خدا را از هر چيزي شيرين تر و گواراتر مي يابد؛ زيرا اوج عشق و دوستي ميان خود و خدا را در ابتلاء و بلاء و مصيبت مي يابد. از اين رو گفته اند: البلاء للولاء، بلا و مصيبت به سبب ولايت و محبت است. شاعر پارسي گو چه خوش سروده است:
هر كه در اين بزم مقرب تر است
جام بلا بيشترش مي دهند
گزارش هاي عاشورايي حكايت شيرين اين عشق بازي ميان عاشق و معشوق و محب و محبوب است.
خداوند در آيه 146 سوره آل عمران مي فرمايد كه عاشقان بزم الهي، با مصيبت در راه خدا همانند عسل رو به رو مي شوند و آن را شيرين تر از عسل مي دانند و بهترين حسن و نيكويي (توبه، آيات 50 تا 52) را در مصيبت در راه خدا مي دانند. از اين رو هيچ سستي در ايشان راه نمي يابد و به شيريني عسل خوردن با مصيبت هاي بزرگ جاني مواجه مي شوند و مرگ را به آغوش مي كشند و مي گويند:
مرگ اگر مرد است گو پيش من آي
تا در آغوشش بگيرم تنگ، تنگ
من از او جاني ستانم جاودان
او زمن دلقي ستاند رنگ رنگ.
از اين رو حضرت قاسم بن حسن بن علي(ع) نوجوان 14 ساله، وقتي از شهادت حضرت مسلم بن عقيل مطلع مي شود، از امام حسين(ع) سوال مي كند: عموجان! آيا من هم جزو شهدا خواهم بود؟
امام مي فرمايند: شهادت را چگونه مي يابي؟
جناب قاسم عرض مي كند: احلي من العسل، شهادت نزد من نوشيدني است گواراتر از عسل.
نقل است كه اين جواب كوتاه چنان امام را از ميزان درك اين جوان به وجد مي آورد كه اشك در چشمان مباركشان حلقه مي زند و زيباترين و بالاترين دعا را در حق ايشان مرحمت مي فرمايند. جزاك الله خيرلجزاء و بعد اضافه مي كنند: آري فرزندم! تو هم در سلسله شهدا هستي. اين عشق بازي ها ميان عاشق و معشوق در مصيبت تنها اختصاص به يكي نداشت بلكه در ميان همه آناني كه در خيمه گاه حسيني ماندند چه آنان كه شربت شهادت نوشيدند و چه آنان كه اسارت را پذيرفتند موج مي زد. از اين رو حضرت زينب(س) درباره مصيبت بزرگ كربلا كه بر اهل بيت(ع) فرود آمده است مي فرمايد: ما رايت الا جميلا؛ هيچ چيزي جز زيبايي نديدم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14