(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 19 بهمن 1390- شماره 20139

آخرين تلاش هاي غرب
نگاهي به گفتمان انقلاب اسلامي
كدام رويكرد صحيح است؟- قسمت اول
كارشناسان سياسي در گفت و گو با كيهان مطرح كردند:
حمايت مردمي ضامن خنثي سازي ترور و تحريم



آخرين تلاش هاي غرب

علي قاسمي
پس از پيروزي انقلاب اسلامي سران استكبار كه از الگو شدن اين انقلاب در سراسر منطقه واهمه داشتند، تصميم گرفتند با همه ابزارهاي موجود به مقابله با تاثيرات آن بپردازند، زيرا يكي از شعارهاي اصلي انقلاب مسئله صدور انقلاب اسلامي و حمايت از مستضعفين جهان بوده و هست؛ از اين رو از سال 1375، مهار ايران به عنوان يك پايه از استراتژي جديد براندازي (مهار، نفوذ، استحاله) در دستور كار دولت ايالات متحده آمريكا قرار گرفت.
پروژه اي كه با تشديد تحريم اقتصادي، جلوگيري از تجارب اتحاديه اروپا با ايران، خرابكاري، حمايت از گروه هاي مخالف، اقدامات تروريستي و جنگ سخت، اختلاف افكني ملي و منطقه اي و بهره برداري از فرصت هاي سياسي براي «براندازي» را آغاز نمود و در ادامه با راهبرد «استحاله قدرت نظام جمهوري اسلامي ايران» كه توسط «آنتوني ليك» مشاور سابق امنيتي كلينتون فاش گرديد استمرار يافت.
اگر چه سابقه فراماسوني سران دولت ايالات متحده ماهيت دين ستيزي و رويارويي نبرد آخرالزمان را بيش از هر مقوله اي ديگر در نبرد با جمهوري اسلامي براي حاكمان غرب و سران مطيع جريان فراماسون تداعي مي نمايد؛ ليكن سران ماجراجو و مليتاريست آمريكا كه همواره با جنگ، باروت و خون، خو كرده اند، دامنه نبرد خود را بر سه رويكرد (مهار، نفوذ، استحاله) از زمان شكل گيري اين انقلاب آغاز نمودند و هم اكنون نيز تشديد اقدامات خود را از هر طريق ممكن دنبال مي نمايند.
برهمين اساس در مقطع كنوني ارزيابي رفتارهاي گذشته، حال و استراتژي خواني رفتار آمريكا در آينده نشان مي دهد دولت ايالات متحده آمريكا و هم پيمانانش، هم اكنون در رويارويي با اراده ملت ايران با واقعيتي روبه رو شده كه نه تنها ماهيت نظام سرمايه داري غرب را به چالش كشانده است، بلكه نويد شكل گيري تمدن عظيم اسلامي كه در پيش بيني هاي قدمت دار آنان نيز آمده است بر ملا مي سازد.
از اين رو هرگونه قدرت يابي منطقه اي و به دنبال آن استمرار صدور انقلاب اسلامي به مثابه مخاطره امنيتي آمريكا تلقي مي شود، لذا آمريكا از قابليت ايران براي تبديل شدن به قدرت منطقه اي هراس دارد. قابليتي كه غرب به ويژه ايالات متحده آمريكا با توسل به ابزارهاي مختلف مي كوشد از بالفعل شدن آن جلوگيري كند. چرا كه تلاش غرب با محوريت ايالات متحده آمريكا در اين جهت، ريشه در يك منطق پر اهميت در سياست بين الملل دارد و آن منطق جلوگيري از ظهور قدرت منطقه اي ايران مي باشد. واقعيتي كه بر اساس تدابير و پيش بيني هاي سياسي، اجتماعي و حتي مذهبيون افراطي يهود (صهيونيست مسيحيت) زنگ خطري براي نظام غرب و آغازي براي شكست نهايي شر و پيروزي خير در آخرالزمان مي باشد.
از اين رو استفاده از ابزارهاي مختلف در طول سي و چند سال از تاريخ انقلاب، ايران ستيزي غرب و دولت فراماسوني ايالات متحده آمريكا را بيش از پيش رسوا نموده و در اين مقطع حساس با تشديد فشار رواني و رسانه اي بر عليه ايران همراه گرديده است. چرا كه شكل گيري اعتراضات مردمي در اروپا و جنبش وال استريت در آمريكا از سويي و بيداري اسلامي در كشورهاي خاورميانه همه و همه از مصاديقي است كه صبر و توان تحمل غرب در برابر ايراني كه در سي سال پيش نقشه براندازي آن را از طريق يك كودتاي ساده دنبال مي نمود به اتمام رسانده و همه جانبه شدن تهديدات و فشارهاي فزاينده بر عليه ايران را به وجود آورده است.
ماجرايي كه با عناويني نظير نقض حقوق بشر، حمايت ايران از تروريسم، اخلال ايران در روند صلح خاورميانه و تهديد آميز خواندن فعاليت صلح آميز هسته اي... جلوگيري از شكل گيري قدرت منطقه اي ايران را دنبال مي نمايد.
در واقع تشديد فشارهاي اقتصادي در شرايطي كه بحران مالي واقتصادي سراسر اروپا را در آغوش كشيده و صداي توقف چرخ هاي كارخانه ها و صنايع غرب به گوش جهانيان مي رسد همه از آخرين تلاش هاي غرب بر اساس راهبرد امنيت ملي آمريكاست كه جمهوري اسلامي را به عنوان چالش پيش روي خود مطرح ساخته و رويارويي با آن را در دستور كار خود قرار داده است.
اين نظريه از آن جهت براي غرب حائز اهميت است كه بيداري اسلامي و بازيابي هويت ملت هاي مسلمان كشورهاي خاورميانه، احياي اسلام خواهي را در سطح منطقه و جوامع اسلامي ايجاد نموده و كسب بيشترين آراء احزاب اسلام گرا نشان از اين فرآيند بيداري در منطقه خاورميانه مي باشد.
در واقع جوامع اسلامي پس ازآن كه در طول دهه هاي گذشته در حالي انفعالي قرار داشتند و بر اثر شكست هاي پي در پي مرحله به مرحله در حال عقب نشيني بودند و در فرايند جهاني شدن مي بايست از مباني و مظاهر هويتي خود دست بر مي داشتند به يكباره با پيروزي انقلاب اسلامي و استمرار اين جريان به مباني هويتي خود بازگشته و چاره برون رفت از اين ننگ تحميلي از سوي ديكتاتورهاي دست نشانده را جز احياي هويت اسلامي خود نيافته و همين خيزش بيدارساز در منطقه، برنامه زمان بندي شده غرب بويژه لابي هاي صهيونيستي را براي اجرايي نمودن طرح خاورميانه بزرگ و استراتژي مهار ايران ناكام ساخت.
لذا باراك اوباما كه با شعار تغيير وارد عرصه ي انتخاباتي رياست جمهوري آمريكا شد و گفت وگوي ديپلماتيك و بدون پيش شرط با ايران را مطرح مي نمود هم اكنون در دوره عملكرد خود نه تنها ادعاهاي قبلي مقامات كاخ سفيد مبني بر اينكه نظام بين الملل ايران هسته اي را تحمل نخواهد كرد را تكرار مي نمايد، بلكه بر عقيده ي باطل اسلاف ناخلف خويش پاي مي فشارد و بدون درس گرفتن از تاريخ، خواهان اجراي استراتژي تهديد و تشديد فشار بر عليه ايران است. موضوعي كه مقام معظم رهبري با روشن بيني الهي خويش در اوايل سركارآمدن دولت اوباما در ايالات متحده آمريكا به آن اشاره و با تعبير دست چدني و دستكش مخملي سياست كاري دولت آمريكا را افشا نمودند و هم اكنون رفتار دوگانه آمريكا در نظام بين الملل بر همگان آشكار گرديده است.
از اين رو در مقطع كنوني تشديد فشارها ، شكست و ناكامي پي در پي ايالات متحده آمريكا در رويارويي با ملت ايران است كه آمريكا را بر اين داشته در پيشبرد استراتژهاي شكست خورده خود عليه انقلاب اسلامي به تحريم و هياهو پردازي رسانه اي بر عليه ايران بپردازد. به نوشته روزنامه وال استريت ژورنال: «تهديد خيزي ايران براي آمريكا به نوعي برچسب ديپلماتيك بدل شده است... كه با آن ائتلافي با هدف كمك به التيام نه فقط عراق بلكه لبنان و مناقشه فلسطين در كنار هم قرار گيرد».
به عنوان مثال در روزهاي اخير و در تب وتاب نوسانات قيمت هاي ارز و سكه در ايران كه از سوي مافيا هاي اقتصادي و دست اندركاران مخالف نظام( سران غرب و اپوزيسيون) براي نا امن جلوه دادن وضعيت اقتصادي كشور صحنه گرداني مي شد، يكي از مقامات ارشد رژيم صهيونيستي در نطقي كه با جنجال سازي رسانه اي همراه گرديده بود اين ادعا را بيان نمود كه« استمرار وضعيت اقتصادي ايران در نوسانات ارز تا هفته هاي آينده ايران را به زمين خواهد زد» و متاسفانه اين هجمه رواني كه اولين سرباز جنگ نرم دشمن در طول سالهاي اخير نمي باشد و همواره اين پيام هاي رواني وجود داشته است، با هم نوايي برخي از كج انديشان ساده لوح بر بازتاب رسانه اي اين ادعاي دروغين افزود و با ناديده انگاشتن ورشكستگي اقتصادي در اروپا، نوسانات نرخ ارز در روزهاي تعطيل از سوي دلالان اقتصادي، بعنوان هجمه رسانه اي بر عليه ايران به كار گرفته شده و اين نوسانات در بازار ارز و سكه نتيجه تحريم و بازخورد تشديد فشار بر عليه ايران تفسير گرديد؛ وليكن اعترافات زود هنگام سران غرب و پادوهاي رسانه اي آن ها «پروژه سياه نمايي» در بازه زماني انتخابات را بيش از پيش رسوا نمودند.
اين فرآيند رواني در حالي است كه دور نگه داشتن اذهان عمومي از نابساماني اقتصادي در اروپا و آمريكا كه با تعطيلي شركت ها و صنايع بزرگ آنها همراه گرديده است در دستور كار بوده و با دگرگون جلوه دادن حقايق، تلاش نهايي غرب در برابر شكل گيري قدرت منطقه اي ايران را حكايت مي نمايد. در همين راستا رهبر معظم انقلاب مي فرمايند: «مراكز استكباري جهاني در مقابله ي با حركت اسلامي كه نماد واقعي اش جمهوري اسلامي است، دارند آخرين تلاشهاي خودشان را مي كنند. در بسياري از عرصه ها تلاشهايشان و تدابيرشان به بن بست خورده و كار از دستشان در رفته است. اين كمربندي كه اينها بر دور مسائل جهاني كشيده بودند و حيطه بندي اي كه كرده بودند، در حساس ترين نقاط روي زمين يعني خاورميانه، اين كمربند پاره شده - يا سست شده، حداقلش اين است؛ ولي به نظر من پاره شده و از دستشان در رفته است.
(بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي بسيجي هيئت علمي دانشگاه ها 2/4/1389)

 



نگاهي به گفتمان انقلاب اسلامي
كدام رويكرد صحيح است؟- قسمت اول

هادي شريفي
گفتمان انقلاب اسلامي، كه به نوعي تداوم حركت انبيا و متصل به تعاليم آسماني است، از ريشه و اساس با گفتمان هاي رقيب خود، مانند سوسياليسم، كاپيتاليسم و صهيونيسم، تفاوت دارد. چنانچه هسته مركزي گفتمان انقلاب اسلامي را اسلام و هويت اسلامي بدانيم، كاملاً واضح است كه جنس آن با هسته مركزي ساير گفتمان هاي معاصر و ماقبل آن فرق مي كند. گفتمان به چهارچوب و استخوان بندي نظري و فكري هر مكتب گفته مي شود كه اعمال پيروان آن مكتب را سازمان دهي و هدايت مي كند. بر همين اساس نظريه اي حاصل شده است با عنوان نظريه گفتمان يا نظريه تحليل گفتمان كه اين چهارچوب و نظريه را در دوره هاي مختلف تاريخي، با مسائل اجتماعي و سياسي آن دوره بررسي مي كند و ملاك اين بررسي را فقط گفته ها يا نوشته هاي بزرگان آن مكتب قرار نمي دهد، بلكه مسائل سياسي ــ اجتماعي زمان را نيز در گفتمان مؤثر مي داند.
اسلام سياسي در گفتمان انقلاب اسلامي
در ايران پس از انقلاب اسلامي سال 1357 نگاه سياستگذاران نسبت به مسائل سياسي، اقتصادي،اجتماعي و فرهنگي به گونه اي ديگر شد.آنچه كه به عنوان اسلام سياسي يا سياست اسلامي تلقي مي شود،ديدگاهي بود كه به بنيانگذار جمهوري اسلامي نسبت مي دهند.هرچند امروز به سياست اسلامي بيشتر توجه مي شود.
«اسلام سياسي در يك توضيح،مفهوم اسلام در گفتمان سياسي يا قرائت سياسي از اسلام است.در خصوص قرائت سياسي از اسلام ذكر توضيح و يك دسته بندي ضروري است:به نوع رويكرد به اسلام سياسي وجود دارد كه عبارت اند از:
اول: رويكرد تك بعدي نگر يا سكولار.اين رويكرد به علت حمايت هاي سياسي و مالي كه از آن مي شود و به دليل فهم سطحي و صوري و البته مع الفارق اسلام و مسيحيت،به اسلام از دريچه يا چارچوب فرد، شريعت، اخلاق و عرفان مي نگرد و بر اين پندار است كه اسلام اين است و جز اين نيست و در مواجهه با آموزه هاي اجتماعي و سياسي اسلام يا سكوت مي كند يا به ورطهء تأويل مي غلتد. در اين رويكرد اسلام،مانند ديگر اديان براي پر كردن خلأ معنوي و روحاني حياب بشر آمده است و لا غير و اگر برتري براي آن متصور است به كمّيت و كيفيت اين آموزه ها مربوط است، نه به حوزه هاي معنايي آن.
دوم: رويكرد تقليل گرايانه يا تحليلي.در اين رويكرد،اسلام به گفتمان سياسي تقليل يا تحليل مي يابد و از درون آموزه هاي اسلامي تنها ايدئولوژي است كه رمق استخراج يافته و ابزاري براي طرفداران ايدئولوژي مي شود.ازاين رو اسلام در اين رويكرد در يك تبديل و تغيير ماهوي از دين و آيين رهايي بخش به مانيفست مبارزه و جهاد تبديل مي شود.راديكاليست هاي اسلامي،از گذشته تاكنون بيشتر در اين رويكرد قابل فهم هستند.به عبارت ديگر در اين رويكرد،طرفداران اسلام بيشتر از آنكه درد و دغدغه فهم و عمل به اسلام داشته باشند،در جست وجوي هويت اجتماعي هستند و از كه شناخت آن ها از اسلام عمق مباني و متد ندارد هم به آساني در دام تحجر و خشونت مي افتد(القاعده)و هم دچار قلب ماهيت و تغيير جهت مي شوند(سازمان منافقين).
سوم: رويكرد جامع نگر.اين رويكرد به روشني و با تكيه و استناد به آموزش هاي دين اسلام-با اولويت قرآن و سنت- حوزه هاي هدف پيام اسلامي را از هم تفكيك كرده و سهم فرد و جامعه را جداگانه مي دهد.در اين منظر،اسلام به عنوان مكتبي آرمان گرا و ارزش محور براي فرد،خانواده،جامعه و حكومت سطوحي از ايده آل ها را تعريف و ترسيم كرده و مسلمانان را براي رسيدن به آن ها دعوت نموده است.وجوب اين آرمان گرايي در ساحت هاي غير فردي به مثابه تكاليف فردي مثل نماز،روزه و حج است(دبيري مهر،همشهري).
اسلام سياسي«مجموعه اي از آموزه هاي مسلم ديني است كه از ذات اسلام انفكاك ناپذير است؛مانند عدالت طلبي،ظلم ستيزي،صلح طلبي،جهاد با متجاوزان به حريم مسلمانان، فقر ستيزي و...آيين اسلام نه تنها به انسان كامل و متعالي و سعيد نظر دارد و سعادت او را در دنيا و اخري هدف قرار داده است،بلكه به دو دليل براي جامعه نيز به عنوان يك واقعيت فراتر از جمع جبري افراد،سعادت متصور است:اولا فرد در جامعه موظف به ايفاي نقش هاي اجتماعي و گوناگوني است و زيربناي هويت جمعي را مي سازد؛مانند نقش خانوادگي،نقش شهروندي،نقش حقوقي و...؛ثانيا مسير تكامل فرد از دنيا به آخرت از درون جامعه مي گذرد و ناديده گرفتن جامعه و-در مهم ترين جزء آن-دولت و حكومت نقص و نارسايي است كه اسلام از آن بري است.
اما مي توان براساس تاريخ و آموزه هاي اسلامي دو مرحله مبارزه،جهاد،دعوت،جذب و كسب قدرت براي پيروزي(نصر)را در اين آرمان گرايي اسلامي از هم تفكيك كرد:اول، مرحلهء مبارزه،جهاد،دعوت،جذب و كسب قدرت براي پيروزي است.در اين مرحله گفتمان اسلام سياسي،حاكم و كارآمد است و قرائت سياسي از اسلام جاذبه دارد؛دوم،مرحله استقرار، سازندگي،نهضت نرم افزاري و افزايش يا نمايش قدرت است.در اين مرحله گفتمان سياست اسلامي حاكم و كارآمد است و قرائت اسلامي از سياست جاذبه و ضرورت دارد.
تفكيك فوق به معناي انفكاك مطلق نيست،بلكه منظور غلبه گفتماني است؛به عنوان مثال در صدر اسلام و در دوران قبل از هجرت،ما با غلبه گفتمان اسلام سياسي مواجه هستيم.شايد سؤال شود كه برعكس،پس از هجرت و در سيزده سال حضور مسلمانان در مدينه،گفتمان اسلام سياسي غالب بود.پاسخ اين است كه اگر به آيات مكي نگاه كنيد و تاريخ اسلام را از بعد سياسي مرور كنيد،آنچه كه منجر به خروج پيامبر و يارانش از مكه شد،مجموعه اي از پيام، سخن و دعوتي بود كه نظام اجتماعي كفار قريش را به چالش مي طلبيد؛هم نظام اقتصادي مبتني بر برده داري،هم نظام اجتماعي قبيله اي و جاهلي و هم نظام سياسي بت داري و كليدداري بت خانه ها.ازاين رو گفتمان اسلام سياسي،برانداز و در پي تغيير وضع موجود است.
در نهضت اسلامي نيز تا قبل از پيروزي انقلاب در سال 1357 اين گفتمان غالب بود؛از اين رو سخن و قلم مرحوم شريعتي نافذ بود و مؤثر واقع شد.در واقع از آنجا كه در تاريخ اسلام بيشترين حجم كيفي و كمّي تحركات مسلمانان براي پيروزي و خروج از انزوا و انفعال بوده است،اين ذهنيت رشد يافته كه فقط اسلام سياسي قابل تعريف و تبيين است و ازاين رو بارها گفته اند-و درست گفته اند-كه مسلمانان از فقر تئوريك در حوزهء سياسي رنج مي برند؛زيرا اين حوزه مربوط به سياست اسلامي است.سياست اسلامي براي دوران استقرار است و ابعاد ايجابي آن پررنگ تر است.اسلام سياسي مي گويد چه نمي خواهيم و بر«نفي و سلب »مبتني است،اما سياست اسلامي مي گويد چه مي خواهيم و بر«اثبات و ايجاب »متكي است.
اسلام سياسي،ارزشمدار است و از ضرورت استقرار عدالت،نابودي ظلم،برقراري امنيت و رفع فقر و فساد سخن مي گويد؛ازاين رو گفتمان رهبران و ايدئولوگ هاي اسلامي در اسلام سياسي منحصر مي شود در اين گفتمان،ترسيم چشم اندازها مطرح است،اما در سياست اسلامي ما با روش ها سروكار داريم؛روش هايي كه مغاير با اهداف نباشد(همان).پس گفتمان انقلاب اسلامي متكي بر اصول دين است يكي از اصول دين اسلام عدل است كه در عين حال يكي از مفاهيم اساسي نيز محسوب مي شود.
در لغت معناي «عدالت خواهي »،«رعايت انصاف »يا«تعادل »است.اين اصل حاكي از آن است كه چون پروردگار مالك مطلق همه منابع است و چون اوست كه خالق همه چيز است، لذا نيازي ندارد كه بين انسان هاي مخلوق خود فرقي بگذارد.خداوند به ما حكم مي كند كه عدالت را رعايت و از عمل ناصواب اجتناب كنيم.در غير اين صورت فساد،فقر و گمراهي در انتظار ما ما خواهد بود.اين بدان علت است كه افراد بشر شبيه هم نيستند.پروردگار انسان ها را چنين خلق كرده است كه آن ها را بيازمايد او مي فرمايد:«بعضي از شما را سبب آزمايش بعضي ديگر قرار داديم«(خورشيد،1374:31)
ابعاد گفتمان انقلاب اسلامي
هسته مركزي گفتمان انقلاب اسلامي در شعارهايي نهفته است كه مردم در رفراندوم تاسوعا و عاشوراي سال 1357 مطرح كردند. مردم در آن زمان خواستار بازگشت به اسلام و حاكميت مردم بودند؛ به عبارت ديگر مسئله استقلال، آزادي و جمهوريت را مطرح مي كردند كه از نظر آنها به معناي بازگشت به حاكميت مردم و تعيين سرنوشت كشور از طرف مردم و سهيم بودن آنها در تعيين سرنوشت خودشان بود و بزرگان انقلاب هم تبلور اين خواسته را براساس اين آيه شريفه ذكر مي كردند كه »ان الله لا يغير ما بقـوم حتي يغيروا ما بانفسهم«. پيش از انقلاب اسلامي مردم ايران به هيچ وجه بر سرنوشت خودشان حاكم نبودند و ايران كشوري استعمارزده بود كه امريكايي ها در همه شئونات آن مداخله مي كردند. به همين خاطر بود كه بازگشت حاكميت مردم يكي از
خواسته هاي نيروهاي انقلابي بود؛ البته در كنار اين درخواست، شعار اسلاميت نيز مطرح مي شد؛ يعني مردم جمهوريتي را درخواست مي كردند كه براساس اسلام باشد، يعني حاكميت مردم را بدون حاكميت اسلام قبول نداشتند؛ زيرا آنها خواستار سياستي بودند كه علاوه بر اينكه اداره جامعه يكي از اركان اساسي آن محسوب شود، هدايت مردم به سوي تعالي هم در آن حاصل گردد. از نظر مردم ايران هدايت به سوي تعالي مسلماً در گفتمان انقلاب اسلامي حاصل مي شود؛ زيرا زمينه اي براي ايجاد فضيلت هاي اخلاقي در جامعه فراهم مي كند. آنها مي ديدند كه قبل از انقلاب و در زمان حكومت شاه همه فضيلت هاي اخلاقي از بين رفته است؛ بنابراين معتقد بودند براي هدايت و دست يافتن به عبادتي كه خداوند تبارك و تعالي آن را هدف خلقت قرار داده است، بايد حتماً فضيلت هاي اخلاقي در جامعه ايجاد شود، گسترش پيدا كند و رذيلت هاي اخلاقي از بين برود. مردم ايران مي ديدند كه به خاطر اينكه فضيلت هاي اخلاقي در جامعه وجود ندارد، وجدان اخلاقي افراد هم تقويت نشده و همين مسئله سبب شده است جامعه ايران به معضلات سياسي ــ اجتماعي گرفتار شود. راه تقويت وجدان اخلاقي افراد از نظر آنها جدي گرفتن خدا و آخرت در جامعه بود؛ به عبارت ديگر مردم ايران به اين مسئله آگاه شده بودند كه براي تحقق اين مسئله بايد به خويشتن خويش بازگردند تا مردم بتوانند به آن فضيلت هاي اخلاقي دست پيدا كنند و راه هدايت را بيابند. آنها مي ديدند كه بدون اينكه رهبران الهي در رأس جامعه باشند تحقق اين مسئله ممكن نيست. اين مردم طي تاريخ 2500 ساله خود دريافته بودند كه پادشاهان در هر كشوري وارد بشوند، آنجا را به فساد مي كشانند (ان الملوك اذا دخلوا قريه افسدوها). به همين خاطر نفي حكومت پادشاهي و سلطنتي يكي از خواسته هاي مردم بود براي رسيدن به خدا، آخرت، هدايت و عبادت كه راه رسيدن به آن را فقط در صورت به حكومت رسيدن رهبران الهي مي دانستند. در آن زمان مردم اين رهبران الهي را كه مي بايست در رأس حكومت قرار مي گرفتند، با گفتماني كه امام خميني(ره) آن را با دقت مطرح كردند، فقهاي جامع الشرايط مي دانستند. از نظر آنها، در اين صورت بود كه هدايت، عبادت و فضيلت اخلاقي در جامعه ايجاد مي شد و مردم سير تكاملي خودشان را به طرف انسان كامل مي پيمودند.
شكل گيري انقلاب ها يا جنبش هاي اجتماعي، به پيدايش يك گفتمان عمومي وابسته است و يكي از ويژگي هاي مهم رهبران در انقلاب ها و جنبش هاي اجتماعي، توانايي به وجود آوردن گفتمان توسط آنهاست. روشن است كه گفتمان سازي فقط كار نظري نيست، بلكه مهم تر از آن ايجاد فهم مشترك، هرچند اجمالي، بين مردم و سپس همسو كردن همه يا اكثريت با آن است. البته در كنار يا در درون هر گفتمان بزرگي خرده گفتمان ها يا مفاهيم متعدد و متنوعي ديده مي شود كه هم مكمل اند و هم مي توانند در همسو كردن گروه هاي مختلف مردم مؤثر باشند. نكته ديگري كه بايد به آن اشاره شود، فرايندي بودن شكل گيري گفتمان سياسي يا اجتماعي است. نبايد تصور كرد كه گفتمان ها مي توانند آني متولد شوند؛ گفتمان ها به معنايي كه بيان شد، تدريجي و گام به گام در جامعه ظهور و بروز پيدا مي كنند؛ يعني گاه يك تا دو دهه زمان نياز دارد تا گفتماني در جامعه به وجود بيايد. در انقلاب شكوهمند اسلامي، رهبري بر عهده يك مرجع ديني، مفسر قرآن، فيلسوف و عارف بزرگ اسلامي بود كه از سال ها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و برخلاف ديدگاه هاي رايج، كاملاً به اسلام سياسي اعتماد داشت و بر همين اساس نظريه ولايت فقيه را احيا نمود. براساس نظريه ولايت فقيه، در صورت وجود شرايط، تأسيس حكومت اسلامي توسط فقيه داراي شرايط واجب است؛ بنابراين، طبيعي است كه مهم ترين دغدغه امام(ره) طي دوره مبارزه، اجراي حكم الهي بود؛ سطح حكم الهي رفع ظلم در هر سطحي در ايران بود؛ ، يعني حتي نجات يك مظلوم از چنگ ظالم، حال اين ظالم فرد باشد يا حكومت، كه صرف نظر از نظريه ولايت فقيه، بر هر عالم ديني واجب است و علماي ديني در ايران معمولاً به دنبال اداي اين وظيفه يعني رفع ظلم از مردم بودند و در حد توان در اين زمينه تلاش مي كردند و خيلي ها در اين راه جان خود را هم فدا كردند، اما حكم الهي در منظر امام يك سقف هم داشت و آن تأسيس حكومت اسلامي بود كه البته بايد توجه كرد كه تأسيس حكومت اسلامي در زمان غيبت معصوم(ع) كار بسيار سخت و دشواري است و هر كسي ظرفيت و جسارت ورود به اين عرصه را ندارد. كسي كه فكر تأسيس حكومت اسلامي در زمان غيبت را وظيفه اي الهي مي داند و در عمل هم براي تأسيس آن تلاش مي كند بايد اجمالاً به انديشه اجتماعي جامع و منسجمي از بطن قرآن و سنت رسيده باشد كه به صورت روشمند بتواند به مسائل متنوع حكومت در دوران معاصر پاسخ دهد و امام(ره) به اين انديشه رسيده بود، اما طرف موضوع فقيه داراي شرايط و صاحب انديشه است و طرف ديگر كه شرايط را براي تأسيس حكومت اسلامي فراهم مي كند اشتياق و آمادگي مردم است؛ اولاً مردم بايد داراي عرق ديني باشند و ايمان و تعهد اسلامي در بين آنها زنده باشد، ثانياً براساس همين ايمان و تعهد، حاضر باشند با تمام وجود پشت سر كسي مثل امام خميني (ره) حركت كنند. موقعيت ايران، كه تنها پايگاه تشيع در جهان به شمار مي آيد، همواره اين گونه بوده است. ممكن است فراز و نشيب هايي ديده شود، اما مردم ايران مسلماناني هستند كه با فرهنگ علوي(ع) و حسيني(ع) خو گرفته اند و برخلاف بسياري از اهل تسنن در دنياي اسلام، كه همواره اسير قشري گرايي هستند، به بركت تشيع كمتر گرفتار قشري گرايي شده اند، بنابراين توانستند با امام ارتباط فكري برقرار كنند. علاوه بر اين، براي بسياري از مردم روشن بود كه حكومت ظالمانه و سياه رژيم پهلوي محصول دور شدن از اسلام اصيل است و حضور اسلام در ايران به هر اندازه مي تواند مردم را بيشتر به عدالت به معناي دقيق و عام كلمه، يعني دربرگيرنده ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، نزديك كند. بنابر آنچه عرض شد، امام براساس نظريه اي كه داشت گفتماني را در مبارزات انقلاب اسلامي به وجود آورد كه به گمان نگارنده، جمهوري اسلامي بود. مهم ترين شاهد اين مطلب نيز شعارهاي انقلاب است. اگر كسي شعارهاي انقلاب را مرور كند، نمي تواند وجود اين گفتمان را منكر شود.

 



كارشناسان سياسي در گفت و گو با كيهان مطرح كردند:
حمايت مردمي ضامن خنثي سازي ترور و تحريم

پريسا جلالي - قسمت پاياني
در قسمت نخست اين گزارش موضوع چرايي و چگونگي تقابل نظام سلطه با پيشرفت هاي علمي جمهوري اسلامي ايران را با استفاده از نظرات دو تن از كارشناسان مسائل سياسي بررسي كرديم. در اين قسمت نيز اين موضوع را با دو تن ديگر از كارشناسان در ميان گذاشته ايم كه تقديم شما خوانندگان گرامي مي شود.
¤ ¤ ¤
دكتر ملكوتيان عضو گروه علوم سياسي دانشگاه تهران مي گويد: هيچ قانوني اجازه نمي دهد كه اتباع كشوري را به جرم پيشرفت هاي علمي ترور كنند و شكي نيست كه اين روش ها در نزد همگان بسيار مفتضحانه است و بيانگر اين است كه دشمنان به شدت ضعيف شده اند كه به اين روش ها دست مي زنند. پيشرفت علمي و فناوري و علاوه بر اين تبديل شدن ايران به الگو براي كشورهاي جهان سومي يكي از مهم ترين دلايل اين دشمني ها است. همانطور كه مي دانيم كشورهاي پيشرفته سالانه هزاران ميليارد دلار از طريق فروش محصولات به كشورهاي جهان سومي سود و درآمد دارند. طبيعي است كه زماني كه كشورهايي مانند ايران براي رسيدن به پيشرفت تلاش مي كنند به صورت رقبايي براي كشورهاي پيشرفته مطرح مي شوند كه اين براي آنها خوشايند نيست وآنان اين موضوع را به عنوان يك خطر راهبردي براي بقاي خود در نظر مي گيرند.
شكي نيست كه چنين اعمالي با وجود انعكاس هاي سياسي و بين المللي بيشترين انعكاس ها و نگراني ها را در ميان مردم و افكار عمومي داخل جامعه به خود جلب مي كند. مردمي كه بنا به فرمايش حضرت امام همه چيز خود را در راه اين انقلاب تقديم كرده اند، با اين ترورها شاهد از دست رفتن فرزندان و نخبگان علمي اين ممكلت هستند. سوالي كه شايد در ذهن افكار عمومي جامعه بسيار زياد تكرار و مرور شود اين است كه مقامات مسئول كشورمان در اين زمينه چه اقداماتي انجام داده اند؟ آيا اين اقدامات كافي و قابل قبول اند و چگونه است كه سازمان هاي بين المللي مدافع حقوق بشر در مقابل اين ترورها حمايتي از ايران نمي كنند؟
دكتر حسين رويوران كارشناس مسايل خاورميانه معتقد است كه پيشرفت هاي ايران توازن قدرت را در خاورميانه عوض خواهد كرد و اين چيزي است كه اسراييل به شدت از آن واهمه دارد: در حال حاضر اسراييل تنها قدرت هسته اي منطقه است و به همين واسطه توانايي دارد تا در بسياري مسايل خواسته هايش را در منطقه ديكته كند. اما با دست يافتن ايران به قدرت هسته اي اين معادله و توازن به هم ريخته و مي شكند. هر چند كه ايران در دستيابي به دانش هسته اي خواهان ساختن سلاح هاي اتمي نيست. اما با در اختيار داشتن دانش آن در صورت اراده مي تواند آن را بسازد. براي همين امر غرب در ابتدا سعي كرد با محاصره رتبه علمي ايران را كاهش دهد كه نتيجه معكوس داشته و ناكارآمد بود. زماني كه ديدند محاصره كارگر نيست ترور را در دستور كار قرار دادند غافل از اين كه اين ترورها نمي تواند فرايند پيشرفت ايران و دستيابي به دانش هسته اي را مخدوش سازد.
متاسفانه سازمان هاي بين المللي هيچ حركتي در جهت حمايت از ايران در مقابل اين ترورها از سوي هيچ سازماني نداشتند. به دليل اينكه عمده اين سازمان ها در اختيار و تحت سلطه هژموني غرب هستند هيچ گاه در جهت احقاق حقوق ايران حركت نمي كنند؛ اما همه اين ها مانع از آن نخواهد بود كه ايران نسبت به احقاق حقوقش در مجامع بين المللي اقدام نكند. وي ادامه مي دهد: اقدامي از سوي مجامع بين المللي صورت نگرفته است. اين ترورها در ايران چند مورد بوده است كه در سه مورد از آنها شهداي اين ترورها با بازرسان آژانس ديدار داشته اند. اين مي تواند به عنوان سرنخي براي ما باشد. اين امكان كه بازرسان خودشان به صورت فردي و يا اينكه آژانس اين اسامي را در اختيار اسراييل قرار داده است و اين زمينه ادعاي ما را به صورت حقيقي بر عليه بازرسان و به صورت حقوقي بر عليه آژانس فراهم كند. در صورتي كه اكنون آژانس صرفا به اين گفته كه ما در دادن اطلاعات دخيل نبوده ايم بسنده كرده و ما هم طلب بيشتري نكرده ايم. جاي پيگيري و فعال سازي موضوع در عرصه بين المللي وجود دارد. با توجه به اعترافات گروه ترور شهيد علي محمدي به آموزش در اسراييل، مي شود اين اعترافات را به عنوان مدارك اصلي حضور اسراييل در ترور محاكم بين المللي پيگيري كرد. اسراييل بايد هرينه هاي كارهاي ضد اخلاقي خود را بپردازد و بايد موجي عليه اين سياست هاي خصمانه در سطح حقوقي و بين المللي بر عليه آنها ايجاد شود.
اومعتقد است: يكي از مهم ترين اين وظايف حفظ وجود اين دانشمندان است. متاسفانه در ارتباط با شهيد روشن ديديم كه هيچ حفاظتي وجود نداشته و با وجود تكرار تهديد ها در سه مورد قبل از آن و علي رغم قولي كه براي حفاظت داده شده بود اما اين اتفاق نيفتاد و منجر به شهادت ايشان شد. در عين اينكه توليد و تربيت دانشمندان از نياز هاي اساسي كشور است حفظ جان آنها نيز از مهمترين وظايف است. نمي شود به صرف وجود نيروي انساني و تربيت دانشمندان در دانشگاه ها از آنها حفاظت نكرد و در شرايط تهديد دشمن آنها را رها كرد. البته در بحث توليد علم يكي از نتايج مهم انقلاب خود باوري و در ادامه آن فرايند نوآوري در علوم مختلف است. بايد افراد مستعد و داراي نبوغ را حفظ كرد. علاوه بر همه اين ها پديده گريز از مركز و فرار مغزها هم يكي از مهم ترين مسائلي است كه ابزارهاي توليد را در كشور از بين مي برد و مسئولان بايد توجه و برنامه ريزي جدي در اين زمينه داشته باشند.
سيامك باقري كارشناس مسايل سياسي نيز بيان مي كند: در كنار تمام فعاليت هاي مفيدي كه تا كنون انجام شده است، ترديدي نيست كه نياز به فعاليت هاي بيشتري از سوي ديپلماسي ايران در اين زمينه وجود دارد. ايران بزرگ ترين قرباني تروريسم است و ما از اين گذر شخصيت هاي بسيار مهمي را از دست داده ايم. مداخلات خارجي آشكار بوده و الان هم اقدامات قابل توجهي صورت گرفته است، اما به نظر مي رسد كه اين مسئله بايستي از جنبه هاي مختلف و به صورت مستمر پيگيري شود. هم از جنبه حقوقي كه بايد سازمان هاي حقوقي بين المللي را درگير كنيم و هم از بعد رسانه اي. رسانه ها بايد برنامه اي ويژه و مستمر براي پيگيري اين موضوع داشته باشند و علاوه بر اينها بايستي از ظرفيت هاي فضاي مجازي در اين زمينه ها استفاده كرده و آن را مورد بهره برداري قرار دهيم. افشاسازي و استدلالهايي كه ذهنيت سازمان هاي بين المللي به طور رسمي نشان دهد، مي توان اقدامات بيشتر و حساب شده اي را در اين زمينه انجام داد. ديپلماسي عمومي هم قابل بهره برداري است كه نياز به تدوين راهبردهاي مدون و دقيق دارد كه كمتر كار شده است. لازم است در اين زمينه راهبردهاي اساسي و مناسبي تدوين شده و ظرفيت هاي پرداختن به موضوع شناسايي شده و اقدامات لازم صورت بگيرد.
وي همچنين تصريح مي كند: سازمان هاي بين المللي عمدتا
سازو كارهايي اند كه خود نظام سلطه آنها ايجاد كرده است و در طي 100 سال اخير هر حركتي را كه اين سازمان هاي بين المللي شروع مي كند نتيجه اش عمدتا به تقويت نظام سلطه منجر مي شود. علي رغم اين موضوع سازمان هاي بين المللي نتوانستند نسبت به اين امر اقدامات انساني را انجام دهند. مثلا در مورد همين ترور اخير شهيد روشن دبيركل آژانس بين المللي انرژي اتمي بعد از ده روز موضع بسيار ضعيفي را اتخاذ كرد. اين سازمان ها معمولا در جايي وارد خواهند شد كه نظام سلطه بستر آن را برايشان فراهم كند. اما اگر نظام سلطه در آنجا احساس خطر و تهديد كند اين سازمان ها بسيار ضعيف عمل مي كنند. مشابه اين موضوعات در قضيه لبنان، فلسطين، محاصره اقتصادي غزه و حتي اين اواخر در سوريه و بحرين قابل رويت است و اين در حالي است كه اگر در ايران اتفاق كوچكي بيفتد همين سازمان و دولت ها طورمارها عليه ما خواهند نوشت. در حالي كه جنايت هاي بسيار بزرگ و واقعي اي را كه در ايران اتفاق افتاده به جهت پيوندي كه با نظام سلطه دارند ناديده مي گيرند، اين طور مواضعي را اتخاذ مي كنند. موضوع هسته اي يكي از عناصر ارتقاء و اعتلاي قدرت ايران است و غرب با هر نوع عاملي كه منجر به افزايش قدرت ايران شود مخالف است. بنابراين موضوع هسته اي جزء مسائلي است كه به هيچ وجه غرب و آمريكا نمي خواهند ايران از چنين فناوري برخوردار باشد، براي اينكه برخورداري ايران از اين قدرت تحقق پيدا نكند، راههاي مختلفي را نيز طي كردند كه بخشي از آن حركت هاي خرابكارانه و تروريستي در مورد مسئله هسته اي بودكه ما چهار شهيد در اين خصوص داده ايم و امكان تكرار اقداماتي از اين دست وجود دارد. موضوع هسته اي با مسئله قدرت ايران پيوند مي خورد و غرب غير انساني ترين سلاح هاي خودش را در اين زمينه به كار مي گيرد تا جلوي دستيابي ايران به قدرت و فناوري هسته اي را بگيرد.»
وي در ادامه تاكيد مي كند: رهبري معظم انقلاب محوري ترين شخصيت در نظام ايران در خصوص ارتقاء رتبه علمي ايران هستند و اگر هدايت ايشان نبود، اين نهضت صورت نمي يافت و دستاوردهايي كه تا كنون از علوم نانو، بيو، هسته اي، سازه هاي دريايي و هوا فضا يعني پنج علم مهم در آينده كه پيشرفت كشورها مبتني بر اين علوم مادر است موهون هدايت و رهبري ايشان در اين زمينه است. مسئولين البته تا كنون تلاش هاي بسياري را انجام داده اند اما لازم است اين وظيفه با همه توان و ظرفيت و با تلاش بيشتر انجام شود. بنا به فرمايشات رهبري معظم مسئولين محترم از همه ظرفيت هاي موجود بهره نگرفتند و اهتمام بيشتر و اعتبارات بيشتر مالي در اين خصوص و كشف و شناسايي نخبگان و بيش از پيش بها دادن به نخبگان از مهم ترين وظايف مسئولان است و خوشبختانه جمهوري اسلامي ايران از قابليت و پتانسيل مغزافزاري بالايي برخوردار است. معادني از مغزهاي خلاق كه آينده ايران را خواهند ساخت. ايران را نه تنها قدرت اول منطقه بلكه به قدرتي بين المللي تبديل كنند. در شرايط كنوني آنچه كه در پيشرفت علمي شاهد آن هستيم؛ شرايطي است كه نقش جوانان كاملا در آن بارز است. از يك سو اگر اين غيرت اسلامي و ملي جوانان ما نبود و از سوي ديگر اين فرهنگ «ما مي توانيم» كه امام راحل مثل يك اكسير در درون جوانان ما تزريق كرد، ما موفق به اين پيشرفت ها نمي شديم.
دكتر ملكوتيان نيز در پاسخ به اين سوال مي گويد: ما بايد پرونده اقدامات بين المللي مان را در اين زمينه همواره فعال و باز نگاه داريم و به مجامع مختلف شكايت ببريم و اعلام داريم كه اين رفتارها جنايت در حق بشريت است و به بي ثباتي جهان مي انجامد. همان طور كه مي دانيم انسان هايي كه در اطراف دنيا طرفدار حق و عدالت هستند فراوان اند. رسانه ها مي توانند سدي محكم در مقابل اين اعمال به وجود بياورند. در جهان مردم زيادي مخالف اين اعمال و رفتارها هستند و ما بايد از اين امر بهره برده و اين موضوع را در رسانه ها و مجامع بين المللي به گونه اي فعالانه پيگيري كنيم.
وي در ادامه اضافه مي كند: در راستاي اجراي رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب دولت بايد نخبگان علمي در رشته هاي مختلف علمي را سازماندهي كند و بكار بگيرد. ما در كشورحدود چهار ميليون نفر دانشجو داريم و بايد با سازماندهي و بهره گيري پروژه اي از اين نيروها دشمن را نااميد كنيم. ما دانشمندان زيادي داريم و ترور چند نفر نمي تواند در اين زمينه خللي وارد كند. زماني كه آموزش عالي در كشوري تا اين حد توسعه يافته است بايد اين نيرو ها را سازماندهي كرد تا دشمن با مشاهده اينكه همگان حاضراند دولت را ياري بدهند نااميد و مايوس شود.
اين عضو گروه علوم سياسي دانشگاه تهران معتقد است كه حال و هواي به وجود آمده در اذهان عمومي و مضاعف شدن انگيزه هاي دانشمندان ما براي غرب قابل درك نيست: دشمن چون بر مبناي يك سري از برداشت هاي فرهنگي و تمدني خود كه مبتني بر مادي گرايي صرف است در مورد مردم ما فكر مي كند، تصورش بر اين است كه با اين اعمال مي تواند خللي را در مسير رشد ايران ايجاد كند. در حالي كه به اين موضوع آگاه نيست كه آنها يي كه در اين طرف دنيا زندگي مي كنند تفكري غير مادي در مقابل تفكرات آن ها دارند . اينجا مردمي ديندار و متعهد و آزاده دارد و اين اعمال بيشتر باعث وحدت ملي و تشديد ضديت با بيگانه مي شود و مردم اين اعمال و رفتارها را دليل بيچارگي و ضعف غرب مي دانند كه قدرت منطق خود را از دست داده است و آينده علمي سياسي اقتصادي ايران ان شاءالله روشن و با موفقيت همراه است. دشمنان كشور به طور پيوسته در حال ضعيف شدن هستند. موفقيت ما در آينده منوط به اين است كه با برنامه ريزي و اعتماد به نفس پيش برويم. تلاش هاي علمي دانشمندان كشور ما بسيار قرين موفقيت بوده است و ما بايد اين راه را ادامه دهيم.
رويوران كارشناس مسايل خاورميانه معتقد است: انقلاب اسلامي ايران در برخي از زمينه ها الگو سازي بسيار خوبي داشته است. فوكو اذعان مي دارد كه انقلاب اسلامي ايران به دليل نوآوري هاي بسيارش نمي تواند در كنار ديگر انقلاب ها قرار بگيرد و به همين دليل او با آغاز انقلاب ايران از نسل دوم انقلاب ها سخن به ميان مي آورد. در زمينه مقاومت در جنگ هشت ساله كه از طولاني ترين جنگ هاي دنيا بود نيز دفاع ما در دنيا بي نظير بود. اين جنگ فقط جنگ صدام عليه ايران نبود بلكه جنگ دنيا با ايران بود و ايران توانست در اين جنگ الگوي بسيار خوبي را از دفاع ارايه بدهد. اما بايد اعتراف كرد كه دو زمينه اقتصادي و فرهنگي مشكل داريم. ايران در اين زمينه ها موفق به ارايه الگو نشده است كه اگر مي شد بدون شك در موج بيداري منطقه الگو شدن ايران را بلا منازع مي كرد . ما در ابعاد سياسي نظامي دفاعي خوب عمل كرده ايم اما در ابعاد ديگر دچار ضعف هايي هستيم كه بايد با عبور از اين ضعف در اين بخش ها نيز الگو سازي بنماييم.
اين كارشناس مسايل خاورميانه در گفتگو با گزارشگر كيهان اضافه مي كند: قطعا اين ترورها انگيزه هاي بسياري از همكاران اين شهدا و دانشكده هاي تربيت كننده ي اين نخبگان را بيشتر مي كند. بدون شك تلاش براي محروم ساختن يك جامعه از پيشرفت با واكنش هاي جمعي مواجه خواهد شد و واكنش هاي عاطفي و علمي بسياري را در پي خواهد داشت. همان طور كه ديديم تعداد بسيار زيادي از دانشجويان دانشگاه شريف خواستار تغيير رشته به فيزيك هسته اي شده اند . اين بيانگر آن است كه هيچ جاي خالي اي باقي نمي ماند و به زودي پر خواهد شد. اين به زيان دشمن است. اگر اين اتفاقات را دشمنان در يك جامعه محدود رقم زده بودند كل مسئله را به پايان رسانده بودند؛ همچنان كه با حمله آمريكا به عراق و زدن راكتور تموز كل پروژه به پايان رسيد. اما در ايران شرايط بسيار متفاوت است و ما محدوديت نيروي انساني نداريم. اين خلاء ها به دلايل فرهنگي و اجتماعي بسياري به سرعت و تماما پر مي شوند.
با مروري بر تاريخ كشورهاي مختلف خواهيم ديد كه كشوري با شرايط و موقعيت ايران يافت نخواهد شد كه با وجود اين همه دشمني ها و كينه توزي هايي كه از جانب آمريكا و اسراييل و همپيمانان اروپايي شان، همچنان استوار در مسير درست خود گام بردارد و از اهدافش منحرف نشود و تا اين حد در ابعاد مختلف به رشد و ارتقا دست پيدا كند.
سيامك باقري كارشناس مسايل سياسي در همين مورد مي گويد: كشوري نيست كه مثل ايران تا اين حد دچار دشمني ها و موانع و حركت هاي براندازانه شده باشد. اگر اين اقدامات عليه كشور ديگري انجام مي گرفت آن كشور چندين بار بايد دگرگون و واژگون مي شد. از اين زاويه بايد گفت ايران داراي عناصر مقاوم و پايداري است كه موفق به شكست و ناكام كردن تمام اقدامات دشمن شده است. به گونه اي كه اهداف عاليه ايران همچنان راه خود را طي كرده و خللي به آن وارد نشده است. مهم ترين اين عناصر در ملت ايران ايمان به خدا، ايمان به ائمه اطهار، ايمان به انديشه امام راحل، ايمان به ولي فقيه زمان خود و غيب و امدادهاي غيبي، ايمان به انقلاب و هدف عناصر اساسي است كه ملت را در برابر همه اين هجمه ها مستحكم مانده است.وي در ادامه اضافه مي كند: تاثيراتي كه اين ترورها خواهد داشت به نوعي روحيه انقلابي را در ميان نيروهاي دانشجو و محقق جوان تشديد خواهد كرد. به جاي مرعوب اين گونه اعمال شدن، متقابلا بر روحيه ها افزوده مي شود. درست مانند همين ترور شهيد روشن كه طي آن تعداد قابل توجهي از دانشجويان دانشگاه شريف آمادگي خود را براي ورود به عرصه هسته اي اعلام كردند؛ اين ها همه از تاثيرات فرهنگي اي است كه اين ترورها بر جاي مي گذارند. علاوه بر اين روحيه جامعه ما را نسبت به دشمنان كينه توزانه تر مي كند و اين ها همه ملت را واكسينه مي كند كه دشمن از بعد نرم هم نتواند عليه نظام جمهوري اسلامي ايران كاري را از پيش ببرد.بخش ديگري از اين تاثيرات فرهنگي را مي توانيم در افزايش تلاش هاي دانشمندان و محققانمان براي ادامه دادن و به نتيجه رساندن كارهايي ببينيم كه در دست دارند و از سوي ديگري اين موضوع در ذهن مردم شكل مي گيرد كه حركتي را كه براي انقلاب خود انتخاب كرده اند درست است؛ زيرا دشمنان در صدد برخورد با آنها هستند و گرنه اگر راه باطل را مي رفتند حتما مورد تشويق دشمن قرار مي گرفتند.
بجاست كه مطلب را با بخش هايي از سخنان رهبر معظم انقلاب در خصوص دلايل اين رفتار ها و اين گونه اعمال بر عليه ملت ايران به پايان ببريم: يك كشور به اين خوبي با اين همه منابع، منابع طبيعي، با اين موقعيت سوق الجيشي با همه امكانات زير نگين يك قدرتي در دنيا بوده است، يك روز انگليسي ها بودند ، يك روز امريكايي ها بودند، انقلاب دست اين ها را كوتاه كرده است... سلطه مي خواهد برگردد به اين كشور، همه اين تلاش ها براي اين است. مسئله انرژي هسته اي را مطرح مي كنند، مسئله حقوق بشر را مطرح مي كنند، مسايل گوناگون را مطرح مي كنند، اينها بهانه است. مسئله، مسئله فشار است مي خواهند اين ملت را به زانو در بياورند يكي از كارهاي مهم همين تحريم اقتصادي است. مي گويند طرف ما، ملت ايران نيست، دروغ مي گويند اصلا طرف، ملت ايران است... از نظر نظام سلطه گناه بزرگ ملت ايران اين است كه خود را از زير بار سلطه آزاد كرده است. مي خواهند مجازات كنند به خاطر اين گناه كه چرا خود را از زير بار سلطه، اين ملت، آزاد كردي. اين ملت راه را پيدا كرده . اصلا] دشمنان [ محاسباتشان اشتباه است نمي فهمند چه كار بايد بكنند و چه كار دارند مي كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14