(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 19 بهمن 1390- شماره 20139

بازخواني گزارش قرآن از سيره پيامبر(ص) در زندگي شخصي و اجتماعي
محمد (ص)الگوئي تمام عيار براي حال و آينده
نسيمي از آموزه هاي امام صادق(ع)



بازخواني گزارش قرآن از سيره پيامبر(ص) در زندگي شخصي و اجتماعي
محمد (ص)الگوئي تمام عيار براي حال و آينده

خليل آقاخاني
پيامبر(ص) مظهر اتم و اكمل الوهيت و ربوبيت الهي است، از اين رو حقيقت وجودي ايشان بر همه هستي، فرشتگان، پيامبران و كتب آسماني ديگر هيمنه دارد و از سوي خداوند به عنوان سرمشق نيكو و صراط مستقيم رسيدن به اين مقامات بلند انساني معرفي شده است.
بنابراين، شناخت آن حضرت(ص) و آشنايي با افكار، انديشه ها، كنش ها و واكنش هاي ايشان، به عنوان سبك زندگي كامل و درست، ضروري است. بهترين منبع شناختي كه هيچ شك و ترديدي در صحت آن راه نمي يابد، قرآن است كه از سوي خداوند وحي شده است. پس مراجعه به قرآن براي شناخت سيره آن حضرت(ع) و پيروي و عمل مبتني بر آن، امري شايسته و بلكه بايسته است.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با مراجعه به قرآن، گزارشي كوتاه از برخي ويژگي هاي آن حضرت(ص) در حوزه شخصي و اجتماعي ارائه دهد.
هيمنه پيامبر(ص) بر هستي
بي گمان پيامبر(ص) در اوج انسانيت قرار دارد؛ چرا كه او در مقام تدني و قرب الهي تا آنجا پيش رفته كه در مقام تدلي، قاب قوسين او ادني (نجم، آيات 8 و 9) قرار گرفته به گونه اي كه هيچ كس در مقام مظهر الوهيت و ربوبيت، اين گونه متاله و رباني نشده است. بر همين اساس خداوند او را سرمشق و اسوه نيك و كامل بشريت قرار داده و از همگان خواسته تا از وي پيروي كنند (احزاب، آيه 21) تا در مسير بازگشت در دايره از اويي به سوي اويي (بقره، آيه 156) رجعت خويش را با پروردگاري او (علق، آيه 8) در چارچوب حبي و اطاعتي ايشان بروند (آل عمران، آيه 31؛ انفال، آيه 1 و آيات ديگر) و منتهاي سير خويش را در هستي با مظاهر ربوبيت او طي كنند. (نجم، آيه 42)
بنابراين، آن حضرت(ص) در كماليت و فعليت بخشي به تمام اسماي سرشته در ذات خويش (بقره، آيه 31) به تماميت رسيده و متاله و رباني تمام مي باشد كه فراتر و برتر از آن قابل تصور نيست. از اين روست كه به مقام بلند «عبده» ستوده مي شود و سير زميني و آسماني، زماني و مكاني را طي مي كند (اسراء، آيه 1) و با كدح و تلاش خويش و عنايت الهي به ملاقات خداوندي در مقام فناي صفاتي و اسمايي مي رسد (انشقاق، آيه 6) و با ذات هو پيوند مي خورد. (اسراء، آيه 1 و نجم، آيه 9)
بر اين اساس، وجود او در همه هستي، اتم و اكمل مظهر الهي است و خود او و كتابي كه آورده مهيمن بر همه هستي بوده و از هيمنه سلطه، شهود، رقابت و حفاظت برخوردار مي باشد؛ چرا كه ميهمن واژه اي است كه به معناي شاهد از ريشه «امن» و قلب همزه به هاء (لسان العرب، ابن منظور، ذيل واژه) يا با ريشه « هيمن» به معناي سلطه در حفظ، مراقبت و تصرف در چيزي (ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 570) يا حافظ، شاهد، مراقب، امين و نگاهداري كننده چيزي (تفسير نمونه، ج 4، ص 400) است. بنابراين، پيامبر(ص) به عنوان خليفه اتم و اكمل الهي (بقره، آيه 30) بر همه هستي افزون بر تسخير تكويني داراي هيمنه تكويني و تشريعي بوده و همه موجودات مي بايست بر ايشان سجده اطاعت و خلافت برند تا بتوانند تحت هيمنه او به كمال برسند، چنان كه آيات پيش گفته از جمله 31 سوره آل عمران و آيه نخست سوره انفال به صراحت بر آن دلالت دارد و فرمان الهي در آيه 21 سوره احزاب بر اسوه حسنه قرار گرفته ايشان تأكيد دارد.
خداوند در قرآن به صراحت از هيمنه قرآن سخن به ميان آورده و مي فرمايد: و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه؛ ما اين كتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل كرديم، درحالي كه كتب پيشين را تصديق مي كند و مهيمن، مسلط، شاهد، حافظ و نگهبان آنهاست.(مائده، آيه48)
براين اساس، همان گونه كه پيامبر(ص) مصداق اسم الهي مهيمن و مظهر اتم و اكمل آن است، (حشر، آيه23) قرآن ايشان نيز مهيمن بر همه كتاب الهي است. (مائده، آيه48) خداوند در آياتي درباره هيمنه آن حضرت سخن به ميان آورده است؛ از جمله درباره شهادت و گواهي آن حضرت(ص) حتي نسبت به پيامبران ديگر مي فرمايد كه اگر پيامبران، شاهدان و گواهان امت خويش هستند، پيامبر(ص) شاهد شاهدان و گواه بر اين پيامبران است.(نحل، آيه89)
به هرحال، هيمنه پيامبر(ص) و قرآن بر همگان حتي پيامبران و كتب آسماني آنان امري بديهي براساس آموزه هاي قرآني است. پس آن حضرت(ص) همان گونه كه بر آنان شاهد و گواه است و او شهيد بر آنان مي باشد و همه هستي براي او از باب علم شهودي، حضور دارد، همچنين مراقب است تا ايشان براساس اهداف آفرينش حركت كرده و براساس آن در آنان تصرف ربوبي مي كند تا آنها را به مقام بايسته و شايسته كمالي شان برساند.
سيره شخصي پيامبر(ص)
پيامبر(ص) به سبب آنچه به عنوان هيمنه آن حضرت(ص) گفته شده، نه تنها عروه الوثقي الهي(بقره، آيه256؛ لقمان، آيه22) و حبل الله (آل عمران، آيات103و 112) و صراط مستقيم خداوندي است كه انسان را به خدا مي رساند، بلكه بهترين و كامل ترين و نيكوترين سرمشق و اسوه اي است كه خداوند براي رباني شدن در ميان بشر قرار داده و برانگيخته است.
بر اين اساس، كسي كه بخواهد متاله و رباني و محبوب خداوند شود، (آل عمران، آيه31؛ طه، آيه90) مي بايست سيره شخصي و اجتماعي پيامبر(ص) را همانند بينش ها و نگرش هاي آن حضرت(ص) مدنظر قرار داده و براساس آن سبك زندگي خويش را سامان دهد.(احزاب، آيه21)
از جمله نكات مهم در زندگي شخصي آن حضرت(ص) مي توان به مسأله عبادت هاي آن حضرت(ص) به عنوان ذكرالله اشاره كرد؛ چرا كه نماز به معناي كامل ترين و زيباترين نماد و شيوه عبادت از سوي خداوند در قرآن معرفي شده است. از اين رو اهتمام آن حضرت(ص) به اين ذكر الهي بسيار دايمي بود.
آن حضرت(ص) از سوي خداوند مأمور مي شود تا نماز را برپا دارد (هود، آيه114؛ اسراء، آيه78؛ عنكبوت، آيه2)
نمازهاي آن حضرت(ص) به نمازهاي يوميه در اوقات مقرر خود (همان؛ مجمع البيان، ج5 و 6، ص306) و نمازهاي واجب شب(اسراء، آيه79) و نمازهاي مستحب(همان) تقسيم مي شد. آن حضرت(ص) نمازهاي خويش را با مراعات تمام آداب و شرايط به جا مي آورد و مراعات جهر و اخفات را نيز مي كرد.(اسراء، آيه10)
با آنكه مخالفان تلاش مي كردند تا از اقامه نماز در مراكز عمومي و عبادتگاهي چون كعبه و مسجدالحرام جلوگيري كنند، ولي آن حضرت به نحو مستمر و مكرر نمازهايش را در حضور و در برابر مخالفان و دشمنان خويش اقامه مي كرد و از نهي و ممانعت آنان نمي هراسيد. (علق، آيات9 و 10؛ مجمع البيان، ج9و 10، ص782)
ايشان تا زماني كه مأمور بود به طرف بيت المقدس نماز گزارد، به اين فرمان عمل مي كرد و زماني كه تغيير قبله به سوي كعبه و مسجدالحرام از سوي خداوند ابلاغ شد، ايشان با همه تعريض ها و نكوهش ها، بر حكم خداوند عمل كرد و از هيچ هياهو و جنگ رواني نهراسيد و از حقيقت ابلاغي گامي عقب نشيني نكرد. (بقره، آيات 142تا144)
اهداف و آثاري كه پيامبر(ص) براي نماز قايل بود، موجب مي شود كه ايشان و امام باقر(ع) نماز را به عنوان عمود و عماد يعني ستون دين و تكيه گاه آن معرفي كنند. (فروع كافي، محدث كليني، ج 3، ص 266؛ كنزالعمال، الهندي، حديث 18869)
نماز براي پيامبر(ص) زمينه ساز دريافت وحي (مزمل، آيات 2 تا 6) و براي ديگران بسترساز دريافت الهام و وحي غيرتشريعي مي شود؛ زيرا آثار آن در انسان هاي ديگر به شكل عمومي ظهور خواهد يافت؛ چرا كه وحي اگر به صورت تشريعي پس از پيامبر(ص) تمام مي شود، (احزاب، آيه 40) ولي نبوت عامه و وحي غيرتشريعي همواره بوده و ادامه خواهد يافت؛ چنان كه پيش از اين نيز به افرادي از جمله حضرت مريم(ص) و مادر موسي(ع) وحي غيرتشريعي نازل شده است (سوره مريم و نيز قصص، آيه 7) و الهامات تقوايي از سوي خداوند همواره ادامه داشته و خواهد داشت. (شمس، آيه 8)
نماز همچنين موجب دستيابي پيامبر (ص) به مقام شفاعت و مقام محمود شده است (اسراء، آيه 79) و براي ديگران نيز چنين خواهد بود. نماز موجب دوري انسان از ناپسندها، فحشاء و منكرات مي شود (عنكبوت، آيه 45) و مهمترين ذكر الهي مي باشد. (همان؛ الميزان، ج 16، ص 142)
پيامبر(ص) خود همواره بر حفظ آداب نماز توجه و اهتمام ويژه اي داشت. از اين رو خداوند بيان مي كند كه او در هنگام تكبيرات نماز، دست هاي خويش را بالا مي برد تا اين ادب نماز را به درستي به جا آورد. (كوثر، آيه 2؛ مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 837)
اقامه نماز جماعت حتي در ميدان جنگ و در حالت خوف به امامت خود آن حضرت(ص)، بيانگر توجه و ارزش و جايگاه نماز جماعت از ديدگاه آن حضرت(ص) و تاثير فردي و اجتماعي آن دارد. (نساء، آيه 102)
ايشان به نماز جمعه نيز بسيار اهميت مي داد (جمعه، آيات 9 و 11) چنان كه به نمازهاي عيد قربان و عيدفطر توجه داشت (كوثر، آيه 1؛ مجمع البيان، 9 و 10، ص 837)
بر جنازه مومنان حاضر شده و نماز ميت را اقامه مي كرد و نسبت به منافقان از نمازگزاري بر جسدشان خودداري مي كرد. (توبه، آيه 84)
در روايات داستان هاي بسياري درباره سيره آن حضرت در مسئله نمازگزاري ايشان نقل شده است كه از ذكر آن در اينجا خودداري مي شود و خوانندگان گرامي را به منابع روايي و تاريخي ارجاع مي دهيم.
در آيات قرآني درباره سيره هاي شخصي ديگر چون خواب (انفال، آيه 43؛ مزمل، آيات 1و 2)، خوراك (انبياء، آيات 7 و 8؛ فرقان، آيات 7 و 9)، لباس و پوشش (مدثر، آيه 4)، همسرگزيني و ازدواج (رعد، آيه 38؛ احزاب، آيات 6 و 28 و 29) و امور ديگر نيز پرداخته شده است كه در اين جا به ذكر آنها نمي پردازيم.
سيره اجتماعي پيامبر (ص)
اما درباره سيره اجتماعي بايد گفت كه مجموعه آيات بسياري از سبك زندگي اجتماعي آن حضرت (ص) گزارش داده است كه در اينجا به برخي از سيره اجتماعي آن حضرت در برخورد با ديگران اشاره مي شود.
اصولا پيامبر(ص) براساس فطرت و عقل، انسان معتدلي بود و هرگز راه افراط و تفريط را طي نمي كرد. ايشان را مي توان الگوي تمام و كمال عدالت و اعتدال و ميانه روي معرفي كرد؛ زيرا افزون بر فطرت و عقل، به حكم امضايي خداوند مامور بود كه اين گونه عمل كند (اسراء، آيه 29) تا نشان دهد دين اسلام جز دين فطرت و عقل نيست. (روم، آيه 30) از اين رو در انفاق و احسان به ديگران همواره راه اعتدال را در پيش مي گرفت. (اسراء، آيه 29) در برابر حق خاضع و در مقابل باطل مقاوم بود و هيچ كوتاه نمي آمد. لذا بر حقانيت راهي كه به او وحي شده اعتماد داشته (كهف، آيات 25 تا 27) با استقامت و صبر تمام به ابلاغ دين و گسترش آن اقدام مي كرد. (هود، آيه 112، شوري، آيه 15)
مردم را به كارهاي معروف و پسنديده دعوت و از كارهاي زشت و منكر باز مي داشت، چنان كه خود عامل به معروف و تارك منكر بود. (اعراف، آيات 157 و 199 و آيات ديگر)
نسبت به مخالفان از در مدارا و مماشات وارد مي شد تا ايشان را به سوي حق دعوت كند و با پناهندگي به آنان اجازه مي داد تا سخن حق را بشنوند (توبه، آيه 6)
گاه از طريق مبارزه منفي با مخالفان و دشمنان و بي اعتنايي به شبهات و دروغ پردازي هاي آنان (انعام، آيات 70 و 112 و 137، حجر، آيات2 و3) و گاه با به كارگيري بهترين روش ها يعني نيكي به جاي بدي (مومنون، آيات 92 و 96) و گاه با موضع گيري هاي سخت گيرانه و حتي جهاد عليه آنان مي كوشيد(توبه، آيه 73) تا راه حق را براي مردم باز كند و سلطه دشمنان را از گرده مردم بردارد. (اعراف، آيه 157)
هدف آن حضرت(ص) بيدار كردن فطرت و توجه دادن انسانها به توحيد و راه و روش خدايي و متاله و رباني شدن و قرار گرفتن در موقعيت خلافت الهي بود. (انعام، آيات 40 تا 46 و نيز 63 و 64 و آيات بسيار ديگر)
آن حضرت(ص) خود را موظف به پاسخ گويي نسبت به همه پرسش هاي منطقي و معقول مردم مي دانست و با گشاده رويي به همه پرسش ها پاسخ مي داد و تلاش مي كرد تا ايشان را به سوي حق و راه آن رهنمون سازد. (بقره، آيات 189 و 215 و 219 و 220 و آيات ديگر)
آن حضرت(ص) همواره در پي حق بود و براي او زماني اكثريت معنا و مفهوم داشت كه در اين مسير گام بردارند، بنابراين به صرف اكثريت و يا اقليت بودن از چيزي پيروي يا مقابله نمي كرد. و آنچه ملاك و معيار بود حق و حقانيت بود نه اكثريت يا اقليت (انعام، آيات 114 و 116)
بر همين اساس، از حق هر جا يافت مي شد پيروي مي كرد و با باطل در هر جايي كه باشد مبارزه مي كرد حتي اگر باطل در ميان خويشان و همسران و فرزندان ايشان نمود مي يافت و از كفر و نفاق و شرك و ديگر مظاهر باطل به شدت پرهيز و با آنها و مظاهرش مبارزه مي كرد. (انعام، آيات 56 و 150 و احزاب، آيات 1 و 48 و آيات ديگر)
چنان كه گفته شد، فطرت سالم و عقل سليم همواره به حق دعوت مي كند و هواهاي نفساني به باطل مي خواند. از اين رو ايشان با هواهاي نفساني و خواسته هاي آن مبارزه مي كرد و هرگز پيروي از هواهاي نفساني را نمي پذيرفت. (نجم، آيات 3 و 4)
از طلاق پرهيز داشت و با آن كه مجاز بود، به آن اقدام نمي كرد (احزاب، آيه 52 و آيات ديگر) به خانواده و همسر احترام مي گذاشت و آنان را تكريم مي كرد با آنكه گاه موجبات اذيت و آزار او را به شدت فراهم مي كردند و اسرار خانوادگي را افشا مي نمودند. (سوره تحريم)
نسبت به مال و منال ديگران چشم نداشت و به زندگي و امكانات مادي و رفاهي بي توجه بود (حجر آيه 88، طه، آيه 131) مردم را به تزكيه نفس دعوت مي كرد و خود در اين راه پيشگام بود و مردم را آموزش مي داد و تربيت مي كرد. (جمعه، آيه2، بقره، آيه 129 و 151، آل عمران، آيه 164)
اهل تفكر و تدبر بود و مردمان را نيز بدان مي خواند (يونس، آيه 101) با برگزيده برترين روش ها در مباحثه و مناظره مسايل اعتقادي، راه و روش حق را بيان مي كرد. (نحل، آيه 125، كهف، آيات 9 و 22)
اهل عفو و گذشت بود (مائده، آيات 12 و 13) ولي به حمايت از ظالم و خائن نمي پرداخت. (نساء، آيه 107) مصلحت انديش بود ولي هرگز اين مصلحت انديشي جز براي رفاه و آسايش و حل و فصل امور اجتماعي مردم نبود (نور، آيه 62) نه آنكه با اين مصلحت انديشي احكام صريح خداوند چون متعه و قصاص و مانند آن را تعطيل كند و برخلاف احكام الهي براي رضايت ملت ها و دولت هاي بيگانه عمل كند و از آنان پيروي نمايد. (بقره، آيه 120)
با نگاهي گذار به گوشه هايي از سيره شخصي و اجتماعي پيامبر(ص) به سادگي مي توان دريافت كه ايشان به عنوان رحمت براي جهانيان (انبياء، آيه 107) براساس آموزه هاي فطري و عقلاني، فطرت مردم را بيدار و عقل ايشان را فعال مي ساخت تا زنجيرهاي بردگي و بندگي ديگران را از گرده خويش بردارند (اعراف، آيه 157) و خود را از ظلم نفس و ديگران رهايي بخشند و حيات و زندگي سعادتمند را در دنيا و آخرت تجربه كنند و از حيات طيب و پاك برخوردار شوند. (نحل، آيه 97) بنابراين، ايشان با نگاهي انساني با ايثار هستي خويش (شعراء، آيه 3) بر آن بود تا انسانيت را از رنج دايمي رهايي بخشد. پس سيره ما نيز در زندگي شخصي و اجتماعي مي بايست اين گونه باشد تا اگر محمد(ص) نشديم دست كم محمدي شويم.به هر حال، اين ها گوشه هايي از سيره شخصي و اجتماعي پيامبر بود كه در قرآن گزارش شده است. بيان همه آنها در اين مقال كوتاه نمي گنجد و به همين مقدار در اينجا بسنده مي شود.

 



نسيمي از آموزه هاي امام صادق(ع)

محمدمهدي رشادتي
آنچه در پي مي آيد برگزيده اي از معارف بلند امام ششم حضرت جعفر صادق(ع) است كه پيرامون مسائل اخلاقي و اجتماعي بيان شده است.
ولادت حضرت صادق جعفربن محمدبن علي بن الحسين(ع) در 17 ربيع الاول سال 83 (هـ ق) در شهر مدينه بود و در ماه شوال سال 148 (هـ ق) در سن 65 سالگي از دنيا رفت و در قبرستان بقيع در كنار پدر و مزار اجداد بزرگوارش به خاك سپرده شد. مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمدبن ابي بكر است. مدت امامت آن حضرت 43 سال بوده است.(ارشاد ج2 ص253)
درباره عفو و كرم آن حضرت نقل است كه:
مردي خدمت آن جناب رسيد و گفت: فلان كس را كه ديدار كردم همه اش از شما بد گفت و ناسزا نثار كرد. حضرت كنيز خود را فرمود كه آب وضو برايش حاضر كند. بعد از وضو داخل نماز شد. راوي گفت: من در دلم گفتم كه حضرت نفرين خواهد كرد. امام پس از دو ركعت نماز گفت: اي پروردگار من، اين حق من بود كه بخشيدم او را. تو جود و كرمت از من بيشتر است پس او را ببخش و به عمل بد او او را موأخذه نفرما. حضرت پيوسته برايش دعا مي كرد و من از نحوه برخورد امام تعجب كردم. (منتهي الامال ج2 ص 200)
آموزه اول: حسن ظن
امام صادق(ع) فرمودند: حسن ظن و گمان نيك از ايمان خوب و قلب سالم ناشي مي شود. به طوري كه به هر چه مي نگرد جز خوبي و خير نمي بيند. زيرا خداي متعال در ذات و فطرت بشر ويژگيهايي مانند «حيا، امانت، صيانت، صدق» نهاده است كه مقتضاي آنها حسن ظن داشتن و خوش گماني به همه امور از جمله رفتار انسانهاست.(مصباح الشريعه ص 515) مثلا با وجود احتمال خوب بودن اعمال بندگان، تفسير آنها به رفتار بد، با صفت حيا سازگاري ندارد و يا مثلا نديدن خوبي ها و صرفا ديدن بدي ها با صفت امانت نمي سازد.
پيامبر(ص) فرمود: نسبت به برادران مومن خود خوش گمان باشيد. زيرا خوش گماني موجب صفاي دل و پاكي باطن شما خواهد شد. در مقابل، سوءظن، كدورت دل و تيرگي باطن را در پي دارد. ابي بن كعب از دانشمندان بزرگ مي گويد: اگر رفتار و صفت ناخوشايندي در برادرتان ديديد بايد تا هفتاد بار هم كه شده آن را توجيه كرده و حمل به صحت كنيد و اگر نتوانستيد خود را به خاطر سوءظن ملامت نماييد. (همان/517)
رسول خدا(ص) به كعبه نگاهي كرد و فرمود: مرحبا به تو اي خانه، چقدر با عظمتي و چه قدر احترام داري. به خدا سوگند كه حرمت مؤمن نزد خدا از حرمت تو بيشتر است. زيرا خداوند نسبت به تو يك چيز را حرام كرده است اما از مؤمن سه چيز را حرام است. خون، مال و بدگماني به او را. (مجموعه ورام ج1 ص 115)
آموزه دوم:ورع
امام جعفر صادق(ع) فرمود: اورع الناس من وقف عندالشبهه، يعني باورع ترين و پارساترين انسان كسي است كه از امور شبهه ناك و مشكوك اجتناب كند.(خصال ج1 ص07) به قول مرحوم شيخ عباس قمي، ورع از مكارم اخلاق و از مهم ترين صفات محسوب مي شود. زيرا مقتضاي آن علاوه بر دوري از محرمات بلكه ترك امور مباح نيز هست و اين مرتبه اي است كه در دسترس هر كس نمي تواند باشد. صفوان بن يحيي از ياران خاص امام كاظم و امام رضا(ع) عازم سفر از مكه به كوفه بود. يكي از همسايگان دو دينار به او داد تا آن را در كوفه به كسي تحويل دهد. صفوان گفت: من اين شتر را كرايه كرده ام و آن وقت كه كرايه كردم دو دينار شما جزء اسباب من نبود. پس اجازه بده تا از صاحب شتر براي حمل دو دينار شما اجازه بگيرم.
همچنين نقل مي كنند: عبدالله بن مبارك در شام قلمي را امانت گرفت. بعد از آن سفري برايش پيش آمد. وقتي به انطاكيه (در تركيه) رسيد يادش آمد كه قلم امانت نزد او مانده، پس پياده به شام برگشت و قلم را به صاحبش پس داده و سپس به انطاكيه مراجعت نمود.
از علي(ع) پرسيدند عامل ثبات و پايداري ايمان چيست؟ فرمود: ورع. عرض كردند عامل زوال ايمان چيست؟ فرمود: طمع. (منتهي الامال ج2 ص216- 217)
آموزه سوم: پرهيز از غضب
امام ششم(ع) فرمود: الغضب مفتاح كل شر. خشم كليد همه بديهاست.
(خصال ج1 ص66)
حواريون حضرت عيسي(ع) چون پروانه به دور شمع وجود او حلقه زده بودند. در ميان صحبتها از آن حضرت پرسيدند: اي آموزگار سعادت به ما بياموز كه چه چيزي سخت ترين و دشوارترين چيزهاست؟
عيسي(ع) فرمود: سخت ترين امور، خشم خداست. پرسيدند: چگونه از غضب خدا دور گرديم و مشمول آن نشويم؟ فرمود: نسبت به يكديگر غضب نكنيد. پرسيدند: علت غضب چيست؛ فرمود: علت غضب تكبر و خود محوري و كوچك شمردن مردم است. (داستان دوستان ج1 ص265)
گفت عيسي را يكي هشيار سر
چيست در هستي زجمله صعب تر؟
گفتش: اي جان صعب تر خشم خدا
كه از آن دوزخ همي لرزد چو ما
گفت: از اين خشم خدا چه بود امان؟
گفت ترك خشم خويش اندر زمان
(مثنوي دفتر4- 114- 113- 112)
از شيخ رجبعلي خياط نقل شده است كه: شبي حوالي غروب از نزديك مسجدي در اوايل خيابان سيروس تهران عبور مي كردم. براي درك فضيلت نماز اول وقت وارد مسجد شدم. ديدم شخصي مشغول نماز است و هاله اي از نور اطراف سر او را گرفته. پيش خود فكر كردم كه بعد از نماز با او مأنوس شوم و ببينم چه خصوصياتي دارد كه چنين حالتي در نماز برايش پيدا شده. پس از پايان نماز همراه او از مسجد خارج شدم. نزديك در مسجد با خادم مسجد بگومگويي كرد و به او پرخاش كرد و به راه خود ادامه داد. پس از عصبانيت ديدم آن هاله نور از دور سرش محو شد. (كيمياي محبت ص222)
آموزه چهارم: نشانه هاي منافق
حضرت فرمود: ثلاث من كن فيه فهو منافق و ان صام و صلي: من اذا حدث كذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان.
سه صفت است كه در هر كس باشد نشانه منافق بودن اوست، گرچه نماز مي خواند و روزه مي گيرد.
1) وقتي صحبت مي كند دروغ مي گويد 2)به وعده هاي خود وفا نمي كند 3)در امانت خيانت مي كند (تحف العقول ص329)
آن منافق مشك بر تن مي نهد
روح را در قعر گلخن مي نهد
بر زبان، نام حق و در جان او
گندها از فكر بي ايمان او
(مثنوي، دفتر2- 269-268)
امام صادق(ع) همچنين فرمودند: از كارهايي كه مجبور مي شويد عذرخواهي كنيد بپرهيزيد زيرا مومن سخني نمي گويد و يا عملي مرتكب نمي شود كه ناچار شود عذر بخواهد. اما منافق هر روز رفتار بدي انجام مي دهد و مجبور است عذرخواهي كند. (نصايح لقمان ص 160)
و در فراز ديگري فرمودند: منافق سه نشانه دارد. زبان او و گفته هايش با دلش، دلش با عملش و ظاهرش با باطنش سازگاري ندارد.(همان ص281)
آموزه پنجم: عدم وابستگي به دنيا
امام صادق(ع) فرمود: ما بلا الله العباد بشيء اشد عليهم من اخراج الدرهم. خداي متعال بندگان را به چيزي سخت تر از پول دادن آزمايش نكرده است. (خصال ج1 ص66)
آن حضرت از قول پدر گراميشان فرمود: خداي تبارك و تعالي به موسي وحي فرستاد كه به فراواني مال خرسند مباش و ياد مرا در هيچ حال وامگذار، زيرا مال و ثروت فراوان موجب فراموشي گناهان مي شود و ترك كردن ذكر و ياد من، دلها را سخت مي كند (همان ص28)
نيز فرمودند: دوگرسنه هرگز سير نمي شوند، گرسنه علم و گرسنه مال (همان ص 29)
در فرمايش ديگري دارند: سه خصلت است كه مردم طاقت تحمل آن را ندارند: گذشت از خطاهاي مردم، همراهي برادر ديني خود در مال (انفاق) و بسيار ياد خدا بودن (همان ص 146)
مرحوم مجتهدي تهراني مي گفتند: از علامت هاي اهل بهشت، دستي است كه بخشش مي كند. ثروتمندي كه در عمرش به فقير كمك نكرده و خمس نداده، انفاقي نداشته است، اين آدم اهل بهشت نيست.
داني كه چرا خدا تو را داده دو دست
من معتقدم كه اندر آن سري هست
با يك دست به كار خويشتن پردازي
با دست دگر زديگران گيري دست
(طريق وصل ص29)
آن درم دادن سخي را لايق است
جان سپردن خود سخاي عاشق است
نان دهي از بهر حق نانت دهند
جان دهي از بهر حق جانت دهند
(مثنوي، دفتر 1- 2236-2235)
گفت پيغمبر كه دائم بهر پند
دو فرشته خوش منادي مي كنند
كاي خدايا منفقان را سيردار
هر درمشان را عوض ده صدهزار
اي خدايا ممسكان را در جهان
تو مده الا زيان اندر زيان
(همان، دفتر1- 2225-2223)
آموزه ششم: محبت دنيا
امام جعفر صادق(ع) فرمود: حب الدنيا رأس كل خطيئه . دلبستگي و دوستي دنيا سرچشمه همه خطاهاست. (خصال ج1 ص57). حضرت در جاي ديگر مي فرمايند: هركس دلش به دنيا وابسته شد به سه گرفتاري دچار مي شود. 1) غم و اندوه بي پايان 2-آرزوي بي حاصل 3) اميد دست نيافتني (همان ص411). امام علي(ع) عوامل اوليه و اصلي گناه و معصيت را در شش مسئله معرفي مي نمايند كه اولين آنها حب دنياست. پنج عامل ديگر عبارتند از حب رياست، حب خوراك، حب خواب، حب زنان، حب آسايش و راحتي. (همان ص392)
شيخ رجبعلي خياط كه با ديده بصيرت باطن مردم را مي ديد و از دنيا به پيرزنه تعبير مي كرد، درباره تصوير باطني اهل دنيا چنين مي گفت: كساني كه دنيا را از راه حرام بدست آورند باطنشان سگ است و آنها كه آخرت را مي خواهند، باطنشان خنثي است و آناني كه خدا را بخواهند باطنشان مرد است.
كسي نيست كه افتاده آن زلف دو تا نيست
در رهگذر كيست كه اين دام بلا نيست. (حافظ)
(كيمياي محبت ص351- 451)
مرحوم حاج اسماعيل دولابي مي گفتند: علي(ع) مي فرمايند: دنيا و آخرت دو دشمن ناهمگون و دو راه مختلفند. پس هركس كه دنيا را دوست بدارد كينه آخرت را در دل مي گيرد و آن را دشمن مي دارد. دنيا و آخرت بسان مشرق و مغرب هستند.
كسي كه بين آندو راه مي پيمايد هرچه به يكي نزديك مي شود از آن ديگري دور خواهد شد.
لذا امام سجاد(ع) فرمودند: بعد از معرفت خدا و رسولش هيچ عملي برتر از بغض و دشمني دنيا نيست.(مصباح الهدي ص251)
آموزه هفتم: ملاك دوست خوب
حضرت فرمود: دو صفت است كه در هركس بود خوب است والا از آن دوري كن و اين عبارت را سه بار تكرار فرمودند: دور شو، دور شو، دور شو. پرسيدند آندو صفت چيست؟ فرمود: الصلوه في مواقيتها و المحافظه عليها المواساه ، يعني نماز خواندن در وقت خود و محافظت بر نمازها و دوم همدردي و كمك به گرفتاران. (خصال ص78)
منظور اين است كه با كسي رفاقت و معاشرت بايد كرد كه هم ديندار و هم اخلاق مدار باشد.
علامت دينداري، نماز خواندن به وقت است و علامت حسن اخلاق كمك به مردم محتاج و دستگيري از آنان است.
شرف مرد به جود است و سخاوت بسجود
هركه اين هر دو ندارد عدمش به ز وجود
(همان ص88)
به عبارت ديگر شخصي كه به بالاترين محبوب عالم بي اعتنايي كند و در بندگي او كوتاهي نمايد و نماز كه مهم ترين نشانه شكرگزاري و توجه به نعمت دهنده است برايش مهم نباشد و نيز به داد مردم گرفتار نمي رسد و نسبت به مشكلات آنان بي اعتناست قدر مسلم براي من نيز دوست خوبي نخواهد بود.
مرحوم علامه طباطبايي و آيه الله بهجت از استادشان آقاي سيدعلي قاضي(ره) نقل مي كنند كه:
«اگر كسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد مرا لعن كند»(عطش ص103)
مرحوم شيخ رجبعلي خياط مي فرمود: با خداوند انسي داشتم التماس كردم كه بدانم سر خلقت چيست؟
به من فهماندند كه سر خلقت «احسان به خلق» است. و از قول پيامبر(ص) نقل است كه: بهترين مردم كسي است كه مردم از او بهره مند شوند.(كيمياي محبت ص 322)
آموزه هشتم: راهكارهاي مقابله با شيطان
امام ششم (ع) فرمود: شيطان مي گويد با اينكه همه مردم در زير دست من هستند اما درعين حال 5 گروه هستند كه درباره آنها چاره اي به نظر نمي رسد تا برآنان مسلط شوم. آن 5 گروه عبارتند از:
1) كسي كه از روي نيت صادق (دل پاك) به خدا پناه مي برد و درتمام كارهايش به او اعتماد مي كند.
2) كسي كه روزها و شب ها خداي خويش را بسيار تسبيح مي گويد.
3) كسي كه هرچه براي خود مي پسندد براي برادر مؤمنش نيز همان را مي پسندد.
4) كسي كه هنگام مصيبت و بلا بي تابي و جزع نمي كند.
5) كسي كه به داده هاي خدا راضي است وغم روزي خود را نمي خورد. (خصال ج 1 ص 952)
مرحوم علامه طباطبايي مي گفتند: درايام تحصيل كه در نجف بودم، علاوه بر هواي بسيار گرم آنجا به خاطر قطع ارتباط با ايران دچار مشكلات مالي شديد شدم. به ناچار مشكلاتم را به استاد خويش مرحوم سيد علي قاضي بيان كردم. ايشان نصايحي فرمود.بعد از مراجعت گويي آنچنان سبك بارشدم كه در زندگي هيچ ملالي ندارم.مضمون پند ايشان را به شعر درآوردم.
دراينجا فقط به بخشهايي از آن اشاره مي شود:
پيرخردپيشه و نوراني ام
برد زدل زنگ پريشاني ام
گفت كه درزندگي آزاد باش
هان گذران است جهان، شاد باش
رو به خودت نسبت هستي مده
دل به چنين هستي و پستي مده
ز آنچه نداري زچه افسرده اي
و زغم و اندوه دل آزرده اي؟
گر ببرد ور بدهد دست دوست
ور ببرد ور بنهد ملك اوست
وربكشي يا بكشي ديو غم
كج نشود دست قضا را قلم
آنچه خدا خواست همان مي شود
و آنچه دلت خواست نه آن مي شود
(زمهرافروخته ص 831)
آموزه نهم: دل، حرم خدا
امام صادق (ع) فرمود: القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غير الله. دل حرم خداست پس جز خدا را درحرم خدا جاي مده (ميزان الحكمه ج 1 ص 722) درجاي ديگر فرمود: به خدا سوگند، كسي كه دنيا را دوست بدارد و محبت غيرما را به دل بگيرد، خداوند را دوست ندارد. (همان ص 922)
خيمه زد چون در دست سلطان عشق
ملك دل گرديد شهرستان عشق
هم هوا زان جاگريزد هم هوس
جز يكي آن جا نيابي هيچ كس
آنچه او خواهد همي خواهي و بس
ني هوا باشد تو را و ني هوس
بلكه خواهش از تو بگريزد چنان
كانچه تو خواهي نخواهي خواهد آن
گيرد اندر بزم اطمينان مقام
فادخلي في جنتي آمد پيام
(مثنوي طاقديس)
امام كاظم (ع) فرمود: خداي متعال به داود (ع) وحي كرد: ياران خود را از شهوت پرستي برحذر دار و بيم بده. زيرا كساني كه دل هايشان آميخته به شهوت دنياست، دلهايشان از من درپرده است. (ميزان الحكمه ج 2 ص 158)
آموزه دهم: پندهاي جاودانه
شخصي خدمت امام صادق(ع) آمد و عرض كرد پدر و مادرم قربانت مرا
نصيحت فرما.
امام(ع) فرمود:
1- وقتي كه خداوند كفيل روزي تو است چرا غم روزي مي خوري؟
2- وقتي كه روزي و رزق قسمت معيني دارد چرا حرص مي خوري؟
3- وقتي كه حساب (قيامت) حق است، چرا در فكر اندوختن و جمع مال هستي؟
4- وقتي كه خداوند در ازا ي چيزهايي كه بخشيده اي جايگزين مي كند پس چرا بخل مي ورزي؟
5-وقتي كه مرگ حق است، چرا اينقدر شادماني مي كني؟
6- وقتي كه همه كارها در ديد و منظر خداست چرا مكر و حيله مي كني؟
7- وقتي كه مجازات و آتش جهنم حق است چرا گناه و معصيت مي كني؟
8- وقتي كه عبور از پل صراط حق است چرا عجب و خودپسندي در خود راه مي دهي؟
9- وقتي كه همه چيز به قضا و قدر الهي است چرا اندوه و ناراحتي داري؟
01- وقتي كه دنيا فاني و از بين رفتني است چرا به آن اطمينان و اعتماد داري؟
(خصال ج 2 ص 712)
منابع
1- ارشاد، شيخ مفيد، ترجمه سيدهاشم رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي
2- منتهي الامال، شيخ عباس قمي، نشر پيام آزادي
3- مصباح الشريعه ، عبدالرزاق گيلاني، تنظيم رضامرندي، نشر پيام حق
4- خصال، شيخ صدوق، ترجمه كمره اي، نشر اسلاميه
5- تحف العقول، شعبه الحراني، ترجمه علي اكبر غفاري، نشر اسلاميه
6- مجموعه ورام، ابوالحسين ورام بن ابي فراس، ترجمه محمدرضا عطائي، آستان قدس
7- منتخب ميزان الحكمه ، محمدي ري شهري، دارالحديث
8- مثنوي معنوي، مولوي، مولي
9- كيمياي محبت، محمدي ري شهري، دارالحديث
01- داستان دوستان، محمد مهدي اشتهاردي، دفتر تبليغات اسلامي
11- نصايح لقمان حكيم، سيد هبت الله مسترحمي، نشر اسلاميه
21- طريق وصل، مجتهدي تهراني، صيام
31- مصباح الهدي، مهدي طيب، نشر سفينه
41- عطش، وصف حال سيدعلي قاضي، نشر شمس الشموس
51- مثنوي طاقديس، ملا احمد نراقي، تحقيق علي افراسيابي، نشر نهاوندي
61- زمهر افروخته ، به همت سيد علي تهراني ، نشر سروش

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14