(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 19 بهمن 1390- شماره 20139

يك فيلم كثيف!
بازنشر گفت و گو با رهبر انقلاب درباره سينما پس از 27 سال -بخش دوم
ميدان دادن به جوانان انقلابي سينما را متحول مي كند
سينماي سياسي و تقارن پديده ها
حاشيه نگاري از سي امين جشنواره بين المللي تئاتر فجر
گذري بر يك جشنواره
دومين كنفرانس هاليووديسم و سينما-4
قوي ترين ابزار تبليغاتي صهيونيسم رو به زوال است
حاشيه هايي از جشنواره فيلم فجر
تشويق ممتد يك فيلم دفاع مقدسي



يك فيلم كثيف!

پژمان كريمي
فيلم سينمايي «زندگي خصوصي» روايت زندگي فردي است كه در روزهاي نخست پيروزي انقلاب اسلامي، در قالب يك مذهبي- انقلابي تندرو ظاهر مي شود. با گذشت سال ها اما، وي در نقش فردي فاسد، اپورتونيست و منافق به انكار بديهيات ديني مي رسد و...!
شنيده بودم كه فيلم، زندگي اكبر گنجي را هدف قرار داده است. باوجود نشانه هايي چون فرو كردن پونز در پيشاني زنان و دختران بدحجاب يا انكار بديهيات... مخاطب درنمي يابد كه «ابراهيم» ما به ازاي «گنجي» است.
«زندگي خصوصي» را اساساً فيلم كثيفي مي دانم! بر اين باورم كه توصيف ماهيت يك فرد يا روند دگرشدگي وي، مجوز اين نيست كه واژه ها و صحنه ها و رفتارهاي ناپسند]اروتيك[ را دستاويز قرار دهيم.
فيلم در ترسيم روابط خصوصي «ابراهيم» با زن مطلقه، چنان بي پرواست كه اشمئزاز مخاطب فهيم را فراهم مي آورد، اشمئزازي كه يادآور «فيلم- فارسي» و مظاهر آن است.
هنر اين است كه در بيان يك داستان، در توصيف ماهيت افراد و... بي پروا آشكار شويم. هنرمند كسي است كه به شكلي سلامت و متين ديدگاه و مقصود خود را بيان كند.
در فيلم ياد شده اساساً چرايي تغيير رويه ابراهيم مشخص نمي شود.
- آيا دگماتيسم سبب انحطاط ابراهيم مي شود؟
- آيا ابراهيم از همان روزهاي نخست انقلاب، دچار نفاق بوده است؟
- آيا مقامات دنيوي و قدرت و ثروت او را به وادي سقوط سوق داد؟
پاسخ پرسش هاي بالا مشخص نيست!
از ديگر سو؛ فيلم در توصيف وضعيت فعلي جامعه نيز دچار خطا و لغزش است.
در صحنه اي، يك رزمنده جانباز، در اوج نوميدي جامعه ايراني را مشحون دروغ و به دور از اخلاق و سياه تعريف مي كند!
به واقع جامعه ما در سراشيب سقوط اخلاقي قرار دارد؟ يك جامعه درحال سقوط، آيا مي تواند هر روز يك دستاورد علمي و صنعتي پيش رو نهد؟
يك جامعه درحال انحطاط، مي تواند هر روز قدرتمندتر از گذشته در برابر انواع يورش ها و ناجوانمردي هاي داخلي و خارجي آشكار شود؟
«زندگي خصوصي» از كدام جامعه سخن مي گويد؟ جامعه را مسخ احكام دانستن، راه شهدا را مسدود اعلام كردن و دغدغه حكومت را صرفاً بدحجابي معرفي كردن، جفا به حقيقت امروز جامعه و نظام ديني تلقي نمي شود؟
در صحنه اي از فيلم فردي با نام حاج حسين صفاريان ديده مي شود كه درواقع مابه ازاي مديرمسئول يك روزنامه ارزشگراست. ابراهيم خطاب به حاج حسين صفاريان جملاتي مي گويد كه دقيقاً از زبان ضدانقلاب شنيده مي شود. دقيقاً درباره سردبير سابق روزنامه ياد شده ديدگاهي مطرح مي گردد كه ضدانقلاب صاحب آن است.
آيا تخريب شخصيت عناصر ارزشگرا و انقلابي، رسالت يك هنرمند مدعي حقيقت گرايي است؟ آيا اتهام زني، در شأن فرد مدعي هنرمند بودن است؟
«زندگي خصوصي» را يك فيلم سياسي نمي دانم. فيلم سياسي وجوهي دارد كه در قد و قواره زندگي خصوصي نيست. اين فيلم، كاري عوام زده و كاملاً سطحي است كه ساخت آن مايه تأسف است.

 



بازنشر گفت و گو با رهبر انقلاب درباره سينما پس از 27 سال -بخش دوم
ميدان دادن به جوانان انقلابي سينما را متحول مي كند

آنچه مي خوانيد، ادامه گفت و گويي است با رهبر معظم انقلاب اسلامي كه 27 سال پيش بمناسبت برگزاري سومين دوره جشنواره فيلم فجر با بولتن جشنواره انجام شد.
درباره طرز رفتار با اين افراد ]سينماگران بازمانده از قبل از انقلاب [ گروهي معتقدند به هيچ كدام نبايد اجازه فعاليت داد. بعضي معتقدند بين آن ها بايد فرق قائل شد. گروهي هم معتقدند بايد با كنترل و نظارت، به همه اجازه فعاليت داد. به نظر شما، با چنين افرادي چگونه بايد رفتار كرد؟
اين يكي از مسائل حساس و محل پرسش از اوايل انقلاب بوده است. ملاحظه كنيد كه اولاً، درباره دسته دوم كه به تعبير شما عهده دار وجه فني و تكنيكي امور هستند، شما هيچ سؤالي درباره آن ها نكرديد. بد نيست كه چون در يكي دوسه جمله كوتاه مي شود درباره آن ها صحبت كرد، يك چيزي بگويم. حقيقت اين است، كساني كه جنبه هاي فني و تكنيكي سينما را عهده دار مي شوند، مثل فيلم بردارها يا گريم كننده ها يا متصديان نور و...، اين ها در اوضاع كنوني، درصورتي كه بخواهند به مردم خدمت كنند، از آنچه امروز انجام مي دهند، بهتر هم مي توانند كار كنند. مي شنويم گاهي در بعضي از فيلم ها كه براي افرادي كه چندان با انقلاب هماهنگ نيستند، دلنشين تر است، آنجاها بهتر مايه مي گذارند و از هنر خودشان استفاده مي كنند. بنابراين ما اين تقسيم بندي شما را روي جنبه هاي محتوايي و به قول شما، متصديان وجه فرهنگي نبريم؛ بلكه متصديان وجه فني و تكنيكي فيلم هم به نظر من مي توانند مفيد باشند يا مي توانند مفيد نباشند و مي توانند مفيدتر باشند. پس، اين سؤال بايد مطرح شود كه با اين ها چه بايد بكنيم. شايد پاسخي در پايان بدهم كه اين ها را هم شامل بشود. اما درباره كساني كه وجه فرهنگي سينما را به عهده دارند، سينماگران كنوني ما دو دسته اند؛ عده اي بازيكن و بازيگر هستند كه كارشان درجه دو است. درحقيقت، چشم را جذب مي كنند؛ اما بيشتر از آن ها، وظيفه كارگردان و فيلم نامه نويس و... مهم است و روي آن دسته بايد بيشتر مطالعه كرد. اما سؤال شما به قرينه آنچه تا به حال بارها از من سؤال كرده اند، روي هنرپيشه ها، روي آن گروه اول است؛ يعني روي كساني كه در جلوي چشم ظاهر مي شوند. من البته خيلي بازيكن هاي سينما را نمي شناسم، علت هم اين است كه در آن رژيم، هيچ وقت فيلم تماشا نمي كرديم و حالا هم كه فيلم هاي خوبي وجود دارد، فرصتي نداريم. مگر اينكه گاهي به زور ما را پاي فيلمي بنشانند تا ببينيم؛ والّا چنين چيزي خيلي كم پيش مي آيد. لكن اجمالاً كلياتي مي توانم بگويم. بعضي هستند كه هنر فراواني هم ندارند و شهرت آن ها بيشتر جنبه عوامانه و شارلاتاني دارد و درعين حال، در سابقه خود غرقه نمودهاي زشت اند. اين ها، بي گمان وقتي در فيلم حضور پيدا كردند، بهترين پيامي را كه بخواهد از زبانشان خارج شود، ضعيف مي كنند. به اين توجه كنيم كه حالا اين را به عنوان فتوا به استفاده نكردن از اين ها نمي گويم. آن جاي ديگري دارد كه ببينيم در جمع بندي، از اين ها استفاده بكنيم يا نكنيم. آن بحث بعدي است؛ اما من همين طوري كه حساب مي كنم، مي بينم حضور فلان هنرپيشه زن يا مرد كه هرچه از او در ذهن مردم هست، چيزهاي بد است؛ مناظر بسيار زشت و مستهجن كه از يادآوري آن جوان مؤمن يا كسي كه دارد در فضاي انقلاب تنفس مي كند، هر چقدر هم حزب اللهي نباشد، هيچ گونه احساس احترامي به او دست نمي دهد؛ بلكه احساس انزجار به او دست مي دهد. حالا اين فرد، چنانچه آمد و قرآن را هم باز كرد و آيه اي را هم معني كرد، شكي نيست كه مفهوم آن آيه قرآن و پيام او را ضعيف خواهد كرد؛ يعني مردم در باورشان درست نمي آيد، مگر اينكه چيزهايي به اين اضافه شود كه حالا روي آن چيزها مي شود فكر كرد.
پس، اين را بدانيم، بين بازيگرها كساني هستند كه آن سوابق را هم ندارند؛ از لحاظ كار هنري و بازي در فيلم، اگر بهتر از آن ها نباشند، كمتر نيستند؛ از اين ها بايد بيشتر استفاده شود و ميدان براي حضور و ظهور جلوه هاي هنرمندي آن ها باز شود و بيشتر از چهره هاي جديد استفاده شود. جوان هايي را كه استعداد دارند و مي توانند هنرپيشه خوبي باشند، تشويق كنيد و در صحنه هاي هنري بياوريد و از اين ها استفاده بكنيد؛ زيرا اگر ما به قديمي ها رو آورديم و صحنه ها را با آن ها پر كرديم، جوان انقلابي امروز اصلاً چنين فرصتي را براي خودش مشاهده نمي كند يا شايد ابا كند از اينكه در صحنه اي وارد شود، با فلان كسي كه به دليل آن سوابق به او اعتقادي ندارد، و با او هم بازي يا هم رديف شود.
پس، اين عوامل و معيارها را در نظر بگيريم؛ معيار تضعيف پيام هاي خوب با دهان ها و زبان هايي كه از نظر مردم آلوده است. دوم، ميدان دادن به كساني كه اين آلودگي را ندارند و از لحاظ هنر هم سطح بالاتري دارند، هرچند كه عوام پسند نباشند. سوم و مهم تر از همه، ميدان دادن به عناصر جوان و جديد و انقلابي و كساني كه فكر مي كنند تحول انقلاب، اين قدرت را پيدا كرده است كه حتي سينما را هم متحول كند و در صحنه هاي فيلم هم نوعي تحول به وجود آورد و شخصيت ها را عوض كند؛ اين ها ميدان پيدا كنند و بيايند تا ما آينده بهتري داشته باشيم. به اعتقاد من، درباره كارگردان ها و سناريست ها، بخش اعظم اين هنر دست آن هاست. به اعتقاد من، در بين اين عناصر، آن كساني را كه آماده هستند به انقلاب، به معناي واقعي كلمه، خدمت كنند، از وجود آن ها استفاده كنيم و اين خدمت بسيار هوشمندانه باشد و همين توصيه را به آن گروه اول دارم كه گروه فني باشند؛ يعني رفتار ما بايد رفتاري هوشمندانه باشد.
فعاليت در زمينه توليد فيلم در كشور به سه طريق مي تواند صورت گيرد:
1. فعاليت انحصاري بخش خصوصي؛
2. فعاليت انحصاري بخش دولتي؛
3. فعاليت هر دو بخش دولتي و خصوصي. اولاً، كدام يك از سه طريق فوق مي تواند مطلوب تر باشد و ثانياً چه انتظاراتي از بخش دولتي و چه انتظاري از توليدات بخش خصوصي داريد؟
طبيعي است كه از دولت انتظارات بيشتري داريم؛ چون بخش خصوصي به سود خود فكر مي كند. به سود تجاري خود و دولت، به عنوان مسئول، اقدام مي كند و اين ازجمله عرصه هايي است كه اگر در آن، فقط سود مادي مدنظر باشد، بي شك منحرف خواهد شد. لذا فكر مي كنم در سؤال قبلي، تاحدودي، پاسخ اين سؤال داده شد. معتقدم اگر بخش خصوصي بخواهد اصول و معيارها و ضابطه هايي را رعايت كند كه جمهوري اسلامي براي سينما در نظر مي گيرد، شايد فعلاً در اوضاع كنوني، مشوق چنداني براي اين كار نداشته باشد.
از نظر كمّي و كيفي، چه تناسبي بين فيلم هاي ايراني و خارجي مي توان قائل شد. به عبارت دقيق تر، ما در ازاي چه نوع فيلم ايراني، مي توانيم از فيلم خوب خارجي صرفنظر كنيم و براي اينكه فيلم ايراني به نمايش درآيد، تا چه حد مي توانيم در مقابل اشتباهات فيلم ايراني گذشت كنيم تا فيلم خارجي كمتري نمايش داده شود؟
تصور مي شود در اين سؤال، فرض بر اين بوده است كه ما هر فيلم ايراني كه تكنيك مطلوب و حد نصابي ندارد، مي بينيم يا به قول شما تحمل مي كنيم، حتماً به ازاي او، فيلم خارجي خوبي حاضر و آماده هست كه اگر اين را ما تحمل نكرديم، فوري، آن فيلم خارجي خوب را خواهيم ديد. فرض سؤال ظاهراً بر چنين وضعيتي است. من فكر مي كنم كه اين طور هم نيست كه ما هروقت با فيلم نه چندان خوب فارسي وقتمان را
مي گذرانيم، از فيلم خوب خارجي خودمان را محروم كنيم. اولاً، به شما بگويم كه ما با فيلم خارجي خوب مخالفتي نداريم. هرچه فيلم خارجي خوب هست، شما بياوريد؛ اشكالي ندارد. اما فيلم خارجي خوب چقدر هست؟ خوب با معيارهاي شما، خوب با معيارهاي انقلاب، چقدر داريد؟ فيلمي كه در آن بدآموزي نباشد و از نظر محتوا و تكنيك و تصادم نداشتن با ارزش هاي اسلامي، فيلمي باشد كه از نظر شما پذيرفتني باشد، چقدر در اختيار شما هست؟ من مي گويم هر چقدر داريد، بياوريد و مطرح كنيد و نشان بدهيد و هيچ فيلم ايراني را مانع آن قرار ندهيد. اما بدانيد كه اگر همه فيلم هاي آن چناني را بياوريد، باز شما خلأيي خواهيد داشت كه بايد آن را با فيلم ايراني پر كنيد. درباره فيلم ايراني، معتقدم كه بايد ايده آل ها، يعني مطلوب ايده آل ها را در حد بالاتري قرار دهيم. اما با توجه به واقعيت هايي كه وجود دارد، توقعات كنوني را كم كنيم؛ يعني فيلم ايراني كه محتواي خوبي دارد، ولو تكنيك ضعيفي دارد، آن را رد نكنيم. امروز مسئله ما اين است كه در سينما، مي خواهيم محتواي فيلم دربردارنده پيام انقلاب باشد. اين براي ما، همان طوركه قبلاً هم گفتم، اصل است. درست است كه بايد جاذبه داشته باشد، شكي نيست. بگرديد جذاب ترين آن ها را پيدا كنيد؛ ولي براي ايجاد اين جاذبه هم تلاش كنيد. تا وقتي كه آن جاذبه به وجود نيامد، از آن كه در حد بالاي جاذبه نيست، قدري تنازل كنيد و قناعت كنيد به آنچه جاذبه كمتري دارد. با فيلم خارجي درصورتي كه مطابق با مفهوم فرهنگ ما باشد، هيچ مخالفتي نداريم؛ اما متأسفانه مي شنوم آن ها حتي خوب نيست. نه فقط از لحاظ محتوا، بلكه از لحاظ تكنيك هم چيزهاي بسيار ضعيف و ملالت آور و خسته كننده اي است. فيلم خوبي كه محتواي خوب و تكنيك قوي داشته باشد، نمي بينم كه به وفور وجود داشته باشد تا اينكه ما فكر كنيم، اگر وارد كشور شد، بازار فيلم ايراني را تعطيل مي كند.
عملكرد سينماي ايران
نشان دهنده رشد توليد فيلم ايراني است. با توجه به اينكه شش سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد، ارزيابي شما از سينماي ايران طي اين مدت چيست؟
البته شش فيلم، وقتي در سال61 به شصت فيلم برسد، اين رشدي كمّي را نشان مي دهد و خوب است. رشد كمّي اين سه ساله همين طوركه شما ذكر مي كنيد، خوب بوده است؛ از نظر رشد كيفي من نمي توانم الآن نظري بدهم، چون درست مطلع نيستم و فيلم هاي اين چند سال را درست
نديده ام، لكن روي آن حرف هاي قبلي تكيه مي كنم. من مي گويم اگر شما بخواهيد سينماي فارسي رشد كند، دو چيز را بايد در نظر بگيريد؛ يكي ميدان دادن به عناصر بااستعداد و به كشور و انقلاب، خودي؛ دوم ايجاد تحول در اصل سينماي فارسي. همان طوركه در ابتدا اشاره كردم، ضدارزش هايي را كه در سينماي فارسي نشان داده شده بود، هرطور هست بايد اين ها را بيرون بكشيد. مستمع و بيننده را هم بايد عادت بدهيد كه در فيلم، منتظر سكس و خشونت نباشد. حقيقتاً، هنري حقيقي را در فيلم دنبال كند. دنبال پيامي حقيقي و دلنشين بگردد. اگر اين كار انجام گرفت، تحول حقيقي در سينماست.
سينماي كشور تا چه ميزان مي تواند به استقبال تماشاگر متكي باشد؟
سينما براي تماشاگر است و شكي نيست كه نمي تواند از تماشاچي جدا و منقطع باشد؛ اما ضمناً نبايد فراموش كرد كه نقش هدايتي هم دارد؛ مثل همه كساني كه مستمعي دارند، وجودشان براي مستمع است. پس نمي توانند نظر مستمع را نديده بگيرند؛ چون فلسفه وجودي آن ها هدايت مستمع است. بين اين دو، يك خط مستقيم وجود دارد كه مي توان با ظرافت آن خط را تعقيب كرد.

 



سينماي سياسي و تقارن پديده ها

آرش فهيم
حضور فيلم هايي با مضامين سياسي در جشنواره فيلم فجر امسال نسبت به دوره هاي قبل پررنگ تر شده است. اساساً يكي از اهداف و رويكردهاي مديريت سينمايي در دو، سه سال اخير، تقويت اين نوع فيلم ها بوده كه تا به حال نيز چند نمونه ساخته و به نمايش درآمده اند. آثاري كه محور و زمينه اصلي شان، ماجراهاي سياسي سال 88 (با پيش زمينه ها، متن و عواقب اين حوادث) بوده و خواهد بود.
البته همه فيلم هاي سينمايي را به نوعي مي توان سياسي دانست، چون سينما، اصلاً رسانه اي با ماهيت ايدئولوژيك است. اما فيلم هايي را سياسي مي ناميم كه محور محتوايي آن ها يك موضوع سياسي خاص باشد. با اين تعريف، وضعيت بازتاب مسائل سياسي در سينماي ما چگونه ارزيابي مي شود؟ رسالت اصلي فيلم هاي سياسي، به ويژه با هدف ترسيم وقايع دو سه سال گذشته چيست؟
بيگانگي با جامعه
سينما، اجتماعي ترين هنر- صنعت روزگار ماست. در جوامع امروزي شايد نتوان هيچ پديده اي را يافت كه به اندازه هنر هفتم بازتابنده شرايط و وضعيت يك جامعه باشد. مهم ترين كاركرد رسانه اي سينما آيينه بودن آن نسبت به وضعيت هاي انساني است.
اما اين آيينه جادو، هميشه نيز صاف و صادق نيست و به همين دليل هم نبايد و نمي توان بطور كامل به آن اعتماد كرد. اين اتفاق در موقعيتي رخ مي دهد كه جماعت سينماگر، ارتباطش با جامعه قطع يا محدود و يا دچار اختلال شود. درست مثل وضعيتي كه طي يك دهه اخير براي سينماي ما به وجود آمده است. در اين 10، 12سال اخير، دريچه نگاه اجتماعي فيلمسازان ما به طيف ها و گروه هاي خاصي محدود شده است.
يك مرور ساده بر آثار توليدي- اكران شده يا اكران نشده- در ايران گوياي اين موضوع است كه اكثر هنرمندان سينماي ما، راوي صادق و متعهدي براي ترسيم واقعيت هاي اجتماعي ما نبوده اند.
به جز اقليتي محدود و معدود كه دل در گرو حقيقت دارند، غالب دست اندركاران سينما، نمي توانند افق ديد خود را از محدوده اي كه خود در آن قرار دارند فراتر برند. هم از اين رو در بيش از 90 درصد آثار سينمايي ما واقعيت اجتماعي غايب است. در فيلم هاي ايراني يا زندگي طبقات متوسط و مرفه تهران نشين روايت مي شود- كه در غالب موارد اين گونه است- يا آنجا هم كه مردم عادي و قاعده جامعه هدف قرار مي گيرد، نگاه حاكم بر فيلم باب ذائقه شبه روشنفكران و خوراك جشنواره هاي غربي است.
اين نوع فيلم ها از فقر و محروميت و«جامعه» استفاده ابزاري مي كنند و چون فاقد صداقت و راستگويي هستند كه با بي اعتنايي و عدم استقبال مخاطبان مواجه مي شوند.
اما خلأ اصلي در سينماي ما، بسياري از حوادث تلخ و شيريني است كه طي اين سال ها در اطراف جامعه ما گذشت. با وجودي كه فتنه سال 88، مهم ترين واقعه سياسي اين دوران به حساب مي آيد، اما كمترين بازتاب را در آثار سينمايي داشته است. بزرگ ترين قيام مردمي در دهه اخير، خيزش نهم دي آن سال بود، ولي عجيب اين است كه اين حماسه در هيچ يك از فيلم هاي ما به تصوير درنيامده!
در فيلم هاي سياسي ما، موضوع فتنه و دسيسه هاي دشمنان عليه كشورمان، بسيار سطحي و سرسري به نمايش درآمده. اين در حالي است كه زمينه ها و بسترهاي منجر به آن سقوط و صعود اجتماعي مي تواند دستمايه هاي خوبي براي پرداخت دراماتيك در سينما باشد.طرفيتي كه سينماگران ما به آن توجه نكرده اند.
سينما و تقارن پديده ها
يكي از قوانين علم جامعه شناسي، قانون «تقارن پديده ها» است كه توسط دوركيم وضع شده است. طبق اين قانون، فعل و انفعالات اجتماعي در كنار هم معنا مي يابند. به اين ترتيب كه مثلاً شيوع فساد اخلاقي در يك جامعه منجر به گسست و از هم پاشيدگي آن جامعه خواهد شد. به همين دليل هرگاه ديديم كه در يك جامعه، فساد و تباهي به اوج مي رسد، مي توانيم براساس قانون تقارن پديده ها پيش بيني كنيم كه سقوط آن جامعه نزديك است. متقابلاً با تماشاي از هم پاشيدگي يك جامعه، مي توان دريافت كه آن جامعه مبتلا به انحرفات اخلاقي و رواني شده است.
اما اين موضوع چه ربطي به سينماي سياسي دارد؟ اين گونه فيلم ها از يك طرف موظف به آگاه كردن جامعه نسبت به برنامه ريزي هاي تبه كاران اجتماعي براي ساقط كردن جامعه ما هستند و از طرف ديگر بايد طوري هدف گيري كنند كه مخاطب هاي آن ها بيش از پيش به طرف سلامت اخلاقي و روحي سوق يابند.
آنچه مشخص و عيان است اينكه، مهم ترين استراتژي دشمنان كشور ما در شرايط فعلي براي فروپاشي جامعه ايراني، تخريب اخلاق عمومي است. جريان اصلي ناتوي فرهنگي يا همان جنگ نرم تحميلي نيز با همين محور در حال انجام است. يك مطالعه و پژوهش معمولي نيز گوياي آن است كه پياده نظام فتنه سال 88، اغلب افرادي بوده اند كه تحت تأثير اين امواج اخلاق ستيزانه قرار گرفته اند. در واقع، فتنه سال 88 را بايد فروپاشي اخلاقي بخش خوشبختانه كوچكي از جامعه و شكست اين فتنه را نيز بايد عدم تأثيرپذيري بخش بزرگ تر جامعه در مقابل تخريب اخلاق و سلامت روحي و رواني دانست.
ساده انگارانه است اگر اخلاق گريزي ناگهاني و همزمان چند سينماگر را در اين مقطع زماني يك تصادف ببينيم؛ حضور برهنه يك بازيگر در مقابل دوربين هاي غربي، حركات «خاص» اصغر فرهادي در جشنواره هاي خارجي، رفتار بي شرمانه يك بازيگر در يك جشنواره ديگر و... همه بخشي از يك نقشه براي فروپاشي از درون اين جامعه هستند. دولت هاي ضد ايراني چون ديده اند با مترسك هاي سياسي خود راه به جايي نمي برند و انگل هايشان با تنفر و انزجار مردم ايران مواجه شده اند، طوري زمينه چيني كرده اند تا برخي از سينماگران كه استعداد بيشتري براي طعمه شدن دارند و در ضمن مي توانند روي مردم هم تأثير بگذارند، ليدري اين فروپاشي را- خواسته يا ناخواسته- بر عهده بگيرند.
اتفاقاً برخي از سنيماگران فرصت طلب داخلي هم در همين راستا تأثير مي گذارند. نمونه بارز چنين جرياني را مي توان فيلم «زندگي خصوصي» به كارگرداني محمدحسين فرحبخش دانست. اين فيلم كه به ظاهر بر ضد مدعيان اصلاح طلبي است، اما در باطن به سود اين جريان و به ضرر انقلاب اسلامي اثر مي گذارد. فيلم «زندگي خصوصي» به قدري آلوده به تابو شكني هاي اخلاقي است كه درست در زمين فتنه گران بازي مي كند.
فيلم هاي داراي محتواي هرزه و هنجارشكن براي سينماي ما يك هشدار است. آيا هنرمندان و مسئولان فرهنگي ما نمي خواهند از آنچه براي جوامع غربي روي داد درس عبرت بگيرند؟ بدون شك يكي از عوامل سستي اين جوامع و افزايش عصيان در آن ها، شيوع آثار ضداخلاقي در فضاي رسانه ها بوده است.
امروز فيلمي را در خدمت انقلاب اسلامي مي دانيم كه فارغ از اينكه در چه ژانري قرار مي گيرد و چه موضوعي را دستمايه قرار داده اما مخاطب خود را به وادي ايمني اخلاقي و رواني هدايت كند. اين، رسالت اصلي سينماي ايران و بخصوص فيلم هاي سياسي است.


 



حاشيه نگاري از سي امين جشنواره بين المللي تئاتر فجر
گذري بر يك جشنواره

علي اكبرباقري ارومي
امسال گويا قرار است جشنواره خوبي داشته باشيم، اين را من از شواهد وقرائن حس مي كنم . هرچند تا مطلوب مورد نظر اهداف فجر انقلاب اسلامي بسيار فاصله داريم، ولي امسال ميرويم نسبت به ساليان گذشته، جشنواره هدفمندتري داشته باشيم. البته هنوز كارهاي ايراني هنرمندان مدعي را درجشنواره نديده ايم، ولي از همين ليستهايي كه در دستمان است وتعدد هنرمندان شهرستاني كه بحق مي توان گفت از تقريبا تمامي پهنهء ايران زمين به پايتخت تئاتر ايران قدم گذارده اند؛ كساني كه حالا دست به قلم برده اند و مي توان گفت جزء نويسندگان جواني هستند كه با عبور از فيلترهاي تخصصي ونظارتي خود را دررديف آزمون شوندگاني قرار داده اند كه مي خواهند دريك آزمون ملي وهنري شركت داشته باشند. با آرزوي موفقيت برايشان !!
به هرحال آنچه مي توان گفت اين است كه درجشنواره امسال تقريبا تمامي قوميت ها وخرده فرهنگ ها را براي تجلي روي صحنه دركنارهم داريم كه البته اين خود جاي خوشبختي است ولي در كنار اين ها اميدواريم كه هدفمند بودن جشنواره ها را هم شاهد باشيم. يعني منتظر اين هستيم كه ببينيم آيا مساله توجه به كارفرهنگي و اعتنا به فرهنگ بومي اقاليم مختلف كشور نيز مد نظر بوده است؟ اين موضوعي است كه بعد از ديدن كارها به ارزيابي آن ها خواهيم پرداخت. چون متاسفانه در قالبي اجتماعي هنري مانند تئاتر كه به نظرمن يك نوع بازآموزي برون نگرانه ازآن مي باشد كمتر به اعتدال انديشيده وبيشتر مرزهاي افراط وتفريط را درنورديده ايم ولي امسال اميدوارم كه اين اعتدال واقعيت جشنواره امسال باشد.
مساله ديگر اين است كه وقتي اعلاميه اين جشنواره را كه شامل معرفي اجراها، ساعات آن ها ومكان هاي آن ها است را مي بينيم هر روز با بيش از 20 اجرا روبرو هستيم كه حتما به تمامي آنها نخواهيم رسيد و اگر كشش بيش از حد وتوان زيادي داشته باشيم روزي حداكثر سه اجرا را مي توانيم ببينيم. حال اگر دست به قلم هم باشي مسلم است كه نقد نوشتن را هم برخود واجب احساس خواهي كرد. حالا تو مي ماني و سه نقد كه بايد بنويسي. حال اين مشكل از كجاست؟ اگر اين گله را نزد مسئول مربوط ببري خواهد گفت شما از يك طرف مي گوييد كه جشنواره بايدپرشورباشد، خوب مي خواهيم پرشور باشد ولي باز شما مي گوييد كه اين همه اجرا وتوان من منتقد كجا؟ چرا كه اگرمن نقد نكنم پس كي بفهمد كه در تئاتر مملكت چه مي گذردوقس علي هذا والخ !!
حالا جداي از مزاح موجود در اين مطلب بايد گفت منتقدين تئاتر از مهم ترين ستون هاي حيات تئاتر هستند و مي توان ترتيبي داد كه اين قشر مهم از اركان تئاترنيز بتواند با طيب خاطر به نقد آثار جشنوارهء تئاتر بپردازد . راه حلش هم اين است كه مي توان از آثار منتخب براي اجرا در جشنواره چه خارجي و چه داخلي فيلم هاي ويديويي آن آثار را به عنوان نوارمادر در اختيار داشت تا درصورت تقاضاي خبرنگاران ومنتقدان آن رابراي استفاده در اختيارشان قرار داد تا هم به كارمنتقدان بها داد وهم بتوان انتقادفني را گسترش داد و هم اينكه اهميتي يكسان براي تمامي آثار قائل شد تا كاري از ديد منتقدان ناديده نماند. فكر مي كنم، اين راه حل خوبي باشد. شما اين طور فكر نمي كنيد؟
حاشيه بعدي كه فكرمي كنم تمامي خبرنگاران به نوعي با آن همراهي كنند وآن را از دبيرخانه جشنواره داشته باشند مساله اعتبار اين كارت براي ورود به سالن هاي پيراموني تئاترشهراست. اين مساله باعث دردسربهت آوري براي خبرنگاران شده است كه تهيه بليط حضور درسالن ها ازجمله اصلي ترين آنهاست. البته شايد دوستان روابط عمومي بگويند كه بليط به اندازه كافي توزيع شده يا روابط عمومي تا لحظه آخر نسبت به اين امر اقدام كرده است ولي همه مي دانيم اين كار به توزيع بعضي بليط ها و براي ديدن بعضي كارهاست. ولي اگر اين كارت، يك كارت معتبربراي تمامي سالن ها بود بهتر مي توانست مورد استفاده قرار گيرد. مثلا كاري در سالن اصلي برگزار مي شود وخوشبختانه با فاصله نيم ساعت از خاتمه كار تالار اصلي مي توان كاري ديگر را در مثلا درتالار سايه ديد. ولي با اين استثناي به وجودآمده، متاسفانه اين كار براي خبرنگاران به صورت مشكلي در آمده است .
واما نقد كوتاه امروزما :
ديشب نمايشي از فرانسه را ديدم. كاري سرگرم كننده كه بدنبود. از اول مي شد حدس زد كه چون كار از چندين جشنواره كمدي وخصوصا جشنواره دلقك ها جايزه برده است در
حول وحوش سيرك بازي باشد، براي همين است كه اين كار به طور سالم توانست لحظات مفرحي را براي بيننده فراهم كند. البته كارهاي سيرك را بايد گفت مجموعا كارهاي بي كلامي است كه زبانش در حركت وميميك صورت بازيگران نهفته است. اين أثر گام را كمي فراتر گذاشته. يعني چارچوب كلي كار را براساس يك چارچوب بندي مبتني برتناقض بين دو دلقك نهاده بود، يعني يك روايت ساده از دست وپاچلفتي بودن دلقك دراز ودرمقابل دلقك خپل وقد كوتاه!! به هرحال كار از سفر دور دنياي اين دوشروع مي شود وباز بي دست وپايي دلقك دراز كار را به جاهاي ديگر مي كشاند. چيزي كه مشخص است دلقك بودن اينان هيچ عمقي در جهت شخصيت سازي وشخصيت پردازي نمي يابد. در حالي كه توان اين دلقكهاي ثبات يافته مي توانست بيشتر ازاين ها به خدمت كار درآيد.هرچند ماجراي دلقك هاي دوتايي از دير باز وبا رونق سينماي كمدي در سينما با ظهور لورل وهاردي اتفاق افتاده، ولي با ظهور دلقك هاي سه تايي در برادران پونتزو و بعدها با ظهور سه كله پوك تداوم يافته است،كه در انتظار گودوي بكت دو دلقك را به صحنه مي آورد ولي در اين كار ما شاهد تكنيك صرفا خوبي از اين دوهستيم. تكنيك خنداندن را هردو به خوبي بلدند و تماشاگران تئاترشهرهم حسابي در همراهي با آنان سنگ تمام مي گذارند. فقط من منتقد حيفم مي آيد كه اين نمايش چرا داستان محكم تري نداشت كه با آن داستان هم بتواند قدري بر خنداندن مردم تاكيد كند وهم اينكه بتواند مردم را در مسير تفكر قرار دهد. چون هر چه باشد تئاتر را ما صحنه وعرصه تفكر مي دانيم ، به اميد روزهاي بهتر در جشنواره!

 



دومين كنفرانس هاليووديسم و سينما-4
قوي ترين ابزار تبليغاتي صهيونيسم رو به زوال است

دومين كنفرانس هاليووديسم و سينما پس از سه روز، به كار خود پايان داد. در آخرين نشست اين كنفرانس كه با موضوع هاليوود و انحطاط بشر برگزار شد، تعدادي از كارشناسان و سينماگران داخلي و خارجي سخنراني كردند و بيانيه اين كنفرانس نيز قرائت شد.
الدانيز كولييو از تركيه يكي از سخنرانان اين كنفرانس بود كه پيشنهادهايي درباره مقابله با هاليوود داد و گفت: ما در اين مدت درباره هاليووديسم صحبت كرديم. ما افراد پيش رو درهاليوود را
مي شناسيم،هنرپيشه هاي قدرتمندشان را مي شناسيم، ما بايد جواب اين سؤال را پيدا مي كرديم. زيرا با صحبت كردن درباره خطر مشكلي حل نمي شود.بايد راه دفع اين خطر را پيدا مي كرديم. دربيانيه آخر اين اجلاس نظرات و پيشنهادهاي مان را اعلام كرديم. حتي در اين خصوص شاهد اختلاف نظراتي نيز ميان دوستان بوديم. اما براي اين كه صحبت هايمان بي نتيجه نماند بايد نقطه نظرات و راهكارهايتان را بدهيد.زيرا با گفتن نقاط ضعف مشكلات حل نمي شود.
كلوديو موفا نيز آخرين سخنران پاياني كنفرانس هاليووديسم بود. او گفت: من پلاكارد هايي را ديده ام كه روي آنها نوشته شده بود وال استريت را اشغال كنيد و يا بسياري از بخش هاي اقتصادي جهان را كه عامل نابرابري هستند، اشغال كنيد. اين يعني كه مردم مشكل را مي شناسند. ما بايد مسئله لابي گري را بشناسيم بايد بدانيم فعاليت هايي كه امروز در مراكزمالي دنيا صورت مي گيرد چيست؟ امروز به جز بزرگ ترين بحران درجهان اجتماعي و اقتصادي است.اولين موضوع سودهاي بانكي بالا يا ربا است. رباخواران خون مردم را مي مكند. دين اسلام سيستم بانكي اسلامي محكمي دارد. به همين دليل ربا خواري در آن وجود ندارد مصروتونس هم اين نگرش جواب داده است. اسلام از مرز هاي اجتماعي دنياي اسلام خارج شده و مي توان در اروپا نيز اين الگوها كارساز را به كار گرفت . برخي مسيحي ها اعتقاد دارند نبايد ربا باشد ولي چون كليسا قدرت ندارد اين اتفاق دراقتصاد دنيا خودش را نشان مي دهد.اگر طبق روند غرب پيش برويم دچار مشكل خواهيم شد. واحد پول يورو شكست خورد.اين فروپاشي ها بر روي تمام كشورها تاثير مي گذارد.
غلامرضا منتظمي، دبير دومين كنفرانس هاليووديسم و سينما نيز اين سلسله نشست ها را موثر دانست و ابراز اميدواري كرد تا در سال هاي آتي كنفرانس هاليودسيم و سينما با اتكا به دانشي كه در امسال كسب كرديم پربارتر برگزار شود.
وي همچنين اعلام كرد: درسال آينده گروه كامل تري را دعوت خواهيم كرد تا با اتكا به دانش بالاواطلاعات ميهمانان به نتايج بهتر و كاربردي تري در زمينه هاليوديسم و سينما برسيم.
در پايان، بيانيه شركت كندگان در دومين كنفرانس هاليووديسم و سينما به اين شرح قرائت شد:
هاليوود به عنوان قوي ترين ابزار تبليغاتي صهيونيسم بين الملل رو به زوال است و وظيفه ما ارائه چهره تازه اي از هنر و ارزش هاي معنوي به جهان است و ما شركت كنندگان در اين كنفرانس معتقديم:
1.هاليوود تنها ابزاري سرگرم كننده يا وسيله اي تبليغاتي نيست بلكه بخش بسيار فعال صنعت نظامي آمريكا و اسرائيل است.
2.هاليوود نه تنها سعي در ارائه كشورها و فرهنگ هاي مخالف به خصوص اسلام و ايران به عنوان يك تهديد را دارد بلكه در صدد از بين بردن عدالت خواهي و مصونيت و انقلاب است. هاليوود سعي در تلقين سيستم صهيونيسم به عنوان يك قدرت مصلح را دارد.
3.هاليوود سعي در از بين بردن ارزش هاي معنوي و اشاعه مادي گرايي دارد و فرهنگ مصرف گرايي و صفات اخلاقي و تباهي را به جوامع ارايه مي دهد. انسان هايي كه به عنوان يك تهديد قلمداد شوند ديگر به عنوان يك انسان به حساب نمي آيند.
در نتيجه ايران قابليت آن را دارد كه مركز توليد آثار فاخر ضد صهيونيستي براي تمام كارگردانان و سينماگران آزاده جهان باشد، و دولت جمهوري اسلامي ايران در متحد كردن نامداران سينما از سراسر جهان كه براي بهتر شدن توليدات سينمايي بر پايه احترام به انسانيت و انسان دوستي فعاليت مي كنند، به آنها ياري خواهد رساند.
همراه با مناديان مبارز بر حلقه هاي زنجيره جنبش جهاني ضد صهيونيسم روز به روز افزوده مي شود. جرياني كه در آن طيف هايي از روشنفكران و انديشمندان مستقل جهاني در پي كشف رموز و اسرار ناپيداي پشت پرده نقره اي هاليوود، احساس مسئوليت كرده تا مردمان جوامع خويش، بلكه تمام دنيا را هشدار دهند. آنها كه پيشگامان انديشه وتفكر بوده و با ابزارهايي همچون سينما، تئاتر، كتاب و غيره پرتو افكني مي كنند پشت پرده سينماي هاليوود را و چون مناديان، آواي حقيقت سر مي دهند و برآشفته مي سازند بدخواهان بشريت را و مي لرزانند كاخ انديشه هاي ناپاك تيره ورزان را، پس برتابيده نمي شوند و اين لابي هاي صهيونيسم مسلط بر رسانه ها و ساير بخش هاي اجتماعات بشري است كه محدودشان مي سازد و بايكوت را حربه اي براي خاموش ساختنشان قرار مي دهند. و اين گونه است كه زنجيره جنبش ضد صهيونيستي از آمريكا و اروپا و تمام كشورهاي جهان به اينجا مي رسد.
آنگاه كه از پيام هاي پنهان و مخفي شده در زرق و برق هاليوود پرده بر مي داشتند، آنگاه كه چشم ها را به روي ديگر سكه
مي گشودند، آنگاه كه از نبود ابتدايي ترين آزادي ها در سرزمين هايي خبر مي دادند كه عنوان مهد دموكراسي را يدك مي كشند، آنگاه كه مخوف ترين سموم غير اخلاقي و غير انساني در حال تزريق به افكار آدميان اين عصر از كره خاكي را تشريح مي كردند و خلاصه در لحظه لحظه برگزاري كنفرانس و در تمام گفت و گوهايي كه در قالب مصاحبه انجام شد و از نظر مي گذرد، مي توان به عمق فجايع جاري هاليوود و ريشه ها و پشتوانه هاي ناپاك آن پي برد. تلنگري شوك آميز در جشني كه بر پا بود و جاي آن دارد كه انديشمندان و سينماگران داخلي نيز با تأمل و تدبر مضاعف، با بهره گيري از راه كارهاي ارائه شده و با اتكاي به فرهنگ غني ايران اسلامي، به ايفاي نقش
برجسته تري بپردازند و در زمره حلقه هاي زنجيره استوار جنبش ضد صهيونيستي قرار گيرند.

 



حاشيه هايي از جشنواره فيلم فجر
تشويق ممتد يك فيلم دفاع مقدسي

-نمايش فيلم «شور شيرين» به كارگرداني جواد اردكاني و با موضوع شهيد كاوه در مركز جشنواره فيلم فجر، واقع در برج ميلاد با واكنش هاي متفاوتي مواجه شد. پس از پايان فيلم، جمعيت حاضر بطور ممتد فيلم را تشويق كردند. در نشست پرسش و پاسخ نيز اين استقبال ادامه يافت. به طوري كه شايد بتوان »شور شيرين« را از معدود آثاري دانست كه تقريبا همه خبرنگاران پيش از طرح سؤال خود از آن تقدير و تشكر كردند. اما واكنش ها به اين فيلم دفاع مقدسي تنها به اين موارد محدود نشد. به اين ترتيب كه در حين نمايش فيلم، برخي از نمايندگان مجلات زرد سينمايي و رسانه هاي مدعي اصلاح طلبي با ايجاد سروصدا سعي كردند در برنامه اكران اين فيلم اختلال ايجاد كنند.
-يكي از بحث هاي رايج در روزهاي اخير بين حاضران در جشنواره فيلم فجر سي ام، فاصله زياد شعار جشنواره با محتواي آثار است.
-فيلم «يك عاشقانه ساده» با انتقاد بازديدكنندگان جشنواره مواجه شد. برخي از تماشاگران اين فيلم معتقدند كه داستان ساده انگارانه و سردستي فيلم، نوعي توهين به بيننده محسوب مي شود. جالب اين كه سامان مقدم، كارگردان اين فيلم نيز حاضر نشد در نشست پرسش و پاسخ آن شركت كند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14