(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 27 بهمن 1390- شماره 20145

هر شهيد ابري است
گفت وگو با گلستان جعفريان به بهانه تدوين خاطرات مهدي طحانيان و همسر شهيد لشكري
عمق ادبيات پايداري را كاهش داده ايم
بررسي مجموعه شعر «درختان بي تاب» سروده مجتبي احمدي
آراستگي كلام شاعر بر دو محور تشبيه و استعاره
در نشست رسانه اي چهارمين جشنواره داستان انقلاب عنوان شد
تاثير انقلاب ايران بر ادبيات مقاومت اسلامي



هر شهيد ابري است

عليرضا قزوه
بار ديگر نيز مي گويم
اين ستاره هاي شش پر
در مسير ماه، چون مين اند
اي دريغا نام داوود
اي دريغاتر ستاره
اي دريغا ماه
قدس، خون يحيي در دل تشت است
قصه يوسف درون چاه
سنگ ها بگذار چون باد فرود آيند
سنگ ها آبستن ابرند
باران كم نخواهد شد
هر شهيد ابري است
جمعه ها در سجده خون
از شهيدان كم نخواهد شد
بار ديگر نيز مي گويم
سيدي زخمي ست اينك قدس
و خبرها همچنان خون
دردها سنگين
سنگ ها برّاتر از تيغ صلاح الدين ¤

 



گفت وگو با گلستان جعفريان به بهانه تدوين خاطرات مهدي طحانيان و همسر شهيد لشكري
عمق ادبيات پايداري را كاهش داده ايم

طه راستين
مهم ترين ويژگي آثار گلستان جعفريان در حوزه دفاع مقدس، نگاه متفاوت او به جنگ است. همين نگاه باعث شده تا او انتخاب كند نه سفارش بگيرد. او راوي كتاب هايش را انتخاب مي كند، براي اين انتخاب هم نوع نگاهش به جنگ دخيل است. جعفريان به گفته خودش در كتاب هايش به دنبال يافتن پاسخ پرسش هايي است كه در ذهن دارد. پرسش هايي كه باعث شده او سراغ يك شخصيت صاحب خاطره برود. اين موضوع در كتاب هايش كاملا قابل لمس است. در دو كتاب جديدي كه در دست تدوين دارد هم به اين نكته توجه داشته است؛ كتاب هاي خاطرات مهدي طحانيان و همسر شهيد حسين لشكري. مهدي طحانيان شايد به اسم براي خيلي ها شناخته شده نباشد اما بسياري او را مي شناسند؛ همان نوجوان 13 ساله اي كه در اردوگاه اسراي ايراني در عراق، براي گفت وگو با خبرنگار فرانسوي رعايت حجاب را شرط قرار داد. اما وقتي درباره او بيشتر بدانيم متوجه خواهيم شد اين اتفاق در مقايسه با اتفاق خود خواسته ديگر او بسيار ناچيز است. شايد همين اتفاقات و حوادث او را به انساني متفاوت تبديل كرده و يا شايد متفاوت بودنش اين اتفاقات را پيش پايش قرار داده است. به هر حال متفاوت بودن او نكته اي است كه براي جعفريان پرسش هاي متعددي را درباره طحانيان ايجاد كرد تا باعث شود با او گفت وگو كند. همان گونه كه حسين لشكري و همسرش پرسش هايي را در ذهن او ايجاد كردند. او حالا در دو كتاب جديدي كه هنوز هيچ اسمي ندارد، به پاسخ پرسش هايش رسيده است، همان طور كه در كتاب هاي پيشينش(ازچنده لا تا جنگ و تيك تاك زندگي) به پاسخ پرسش هاي خود رسيد. با او به بهانه دو كتاب جديدش گفت و گو كرده ايم.
مي دانم كه شما تدوين و نگارش دو كتاب را در دست داريد،يكي خاطرات مهدي طحانيان و ديگر خاطرات همسر شهيد لشكري. ولي اجازه مي خواهم اول از كتاب خاطرات آقاي طحانيان شروع كنم، خاطرات او شامل چه دوره اي است؛ منظورم اين است كه تنها خاطرات دوره اسارت او را در برمي گيرد يا از تولد و تا حال را شامل مي شود، يا دوره خاص ديگري ؟
من خودم چون دوست دارم كه قبل و بعد آدم ها را بدانم، اغلب مصّرم از ابتداي تولد راروايت كنم. چون احساس مي كنم اين مسائل مي تواند براي خواننده جاي سوال باشد كه اين آدم كيست، از كجا آمده، چكار كرده و ... لذا سعي مي كنم به اين سوالات پاسخ دهم. در كتاب آقاي طحانيان هم به همين صورت عمل كردم. محوريت من حتي در مصاحبه ها هم جنگ نبوده، بلكه خود شخصيت اين آدم بوده است. سعي كردم درباره آدمي صحبت كنم كه يك مقطعي از زندگي اش هم شامل جنگ مي شود. حتي از نگاه خودش، نه از نگاه من. من به اين آدم آزادي عمل دادم كه خودش بيان كند كه كدام مقطع از زندگي اش مهم ترين دوره بوده كه خب از نگاه خودش مهم ترين مقطع، هشت سال دفاع مقدس بود، ورودش به جنگ و نه سال اسارتش. اين نبود كه به عنوان مصاحبه گر سراغ او بروم و بخواهم درباره اين دوران مصاحبه كند. خودش بارها در مصاحبه ها اعلام كرد كه اين دوران مهم ترين مقطع زندگي اش است. جنگ و اسارت روي زندگي و شخصيت و حتي نوع نگاهش نسبت به زندگي و مسائل ديگر تاثير زيادي گذاشته است. اين مقطع برايش خيلي مهم است، خب من هم اين مقطع را با جزييات كامل آوردم. ولي روش خودم در مصاحبه، نگاه كردن به شخصيت يك آدم در كالبد زمان است، يك بخشي از آن هم به جنگ مي پردازد، لذا خيلي دوست ندارم كه به جنبه هاي ديگر زندگي اين آدم بي توجه باشم. دوست دارم در كل زندگي يك آدم سير كنم.
پس مي توانيم بگوييم كه كتاب خاطرات ايشان واقعه محور نيست بلكه شخصيت محور است؟
بله، دقيقا.
پس به جنگ نگاه انساني كرده ايد...
مي خواستم همين را بگوييم. دنبال همين نگاه هستم، مثلا اگر سراغ زندگي يوسف كلاهدوز يا حسن آبشناسان و يا الان مهدي طحانيان و خانم لشكري رفته ام به خاطر اين بود كه هر كدام از اين آدم ها يك نكته و يك علامت سوال در ادبيات پايداري بودند. اين طوري نبوده كه به درخواست يك موسسه سراغ مثلا حسن آبشناسان رفته باشم. حسن آبشناسان يك آدمي بوده كه وقتي راجع به او مطلبي را خواندم براي من تبديل به يك علامت سوال شد كه چرا اين آدم چنين كاري را انجام داده است. چرا در آن مقطع زماني و با شرايط خانواده اي كه داشته، وارد جبهه جنگ شده است؟ چون اين سوال ها بود و جوابي برايشان نداشتم، سراغ پاسخ سوال ها رفتم و 50 ساعت درباره اين آدم مصاحبه كردم. يا مهدي طحانيان كه الان محور بحث ماست هم همين طور. از 15 سال پيش كه با ادبيات پايداري دمخور هستم، هميشه از كوچه ها كه رد مي شدم اين سوال را داشتم كه چطور شده كه يك جوان 13 ساله به جنگ رفته و شهيد شده است. هميشه اين برايم جاي سوال بود كه اين نوجواني كه هنوز بينش او به زندگي شكل نگرفته، تحت تاثير چه شرايطي به جبهه رفته است؟ آيا تحت تاثير تبليغات آن زمان بوده؟ بگذاريد مثالي بزنم؛ خود من درباره شهيد حسيني كار كردم، اين آدم 14 ساله بود كه شناسنامه اش را در لباس شويي مي اندازد كه سنش ناخوانا باشد و به اين صورت به جبهه مي رود. همين شهيد يك برادر دوقلو داشته كه وقتي زمان خدمت سربازي رسيده بود، تعهد داده بود به جاي دو سال خدمت سربازي پنج سال در پشت جبهه خدمت كند و لي به جبهه نرود. نوع نگاه اين دو نوجوان در يك خانواده براي من جاي سوال بود و من در پي يافتن پاسخ براي اين سوال ها. دقيقا همان طوري كه گفتيد مصاحبه هاي من انسان محور است. من دنبال نگاه آدم ها در جنگ هستم نه چيز ديگر . به تبع آن اينكه جنگ روي زندگي اين آدم ها چه تاثيري گذاشته هم در مي آيد ولي براي من اين مهم بود كه بدانم اين آدم چرا به جبهه رفته است؟ دوست دارم با تمام جزئيات وارد لايه هاي پنهان زندگي يك جوان 13ساله شوم و متوجه شوم چه چيزهايي روي شخصيتش تاثير گذاشته و تاثير هر كدام چقدر بوده است. تاثير اجتماع، خانواده، محيط تحصيلي و ... چقدر بوده است؟ تاثير وسايل ارتباطي و اعتقادات و مذهبش چه بوده است؟ خود اين آدم چه شخصيتي داشته است؟ دو ست داشته خودش باشد؟ آدم خيلي شجاعي بوده؟ داراي روحيات خود بزرگ بيني بوده؟ خيلي فعال بوده كه بايد يك جايي خودش را تخليه مي كرده؟ آدم مذهبي بوده و تحت تاثير مذهب به جبهه رفته است؟ تحت تاثير چه عواملي بوده است؟ يعني چه كه يك نوجوان 13ساله اين قدر معتقد باشد كه برود جبهه و شهيد شود. خوب من مصاحبه كننده و نويسنده وظيفه دارم كه اين مسائل را براي مردم كشور خودم روشن كنم...
به جواب اين سوال ها مي رسيم؟
بله ، بله. من با ايشان 100 ساعت مصاحبه كردم يا با خانم ناهيدي 120 ساعت مصاحبه كردم. براي يك دختر 25 ساله واقعا وحشتناك است كه به جبهه برود و بجنگد. هزار و يك اتفاق ممكن بود براي اين آدم بيفتد. قبل از اين من با خودم كلنجار خواهم رفت كه اگر من به جنگ بروم و اسير شوم چه اتفاقاتي ممكن است برايم بيفتد. قبلش درمورد اين سوال ها خوب فكر مي كنم. من با فاطمه ناهيدي 120 ساعت مصاحبه كردم تا بدانم اين زن قبلش به همه اين چيزها فكر كرده يا ناخواسته و تحت تاثير شرايطي به جبهه رفته است؟
جواب اين سوال ها چه بود؟ يعني اين 13ساله ها يا خانم ناهيد تحت تاثير شرايط يا تحت تاثير بلوغ فكري به جبهه رفته بودند؟
بگذاريد اين طوري پاسخ بدهم؛ ادبيات پايداري دريايي عميق و پرمحتوا بود و ما به گودال آبي با عمق دو سانتي تبديلش كرديم كه هر كس تا حرف جنگ و شهيد مي شود، فورا مي گويد من مي دانم اين كتاب چه مي خواهد بگويد و حتي لاي كتاب را هم باز نمي كند و از طرف ديگر به خاطر اينكه آدمي هستم كه از كلي گويي و جواب شعاري متنفرم، من جواب سوال شما را با يكي دو جمله نمي دهم. من به اين جواب ها رسيده ام كه مثلا مهدي طحانيان 13 ساله تحت تاثير چه مسائلي به جنگ رفته است، براي رسيدن به پاسخ اين سوال هم سراغ 13ساله اي رفتم كه شهيد شده و درباره اش از اطرافيان او پرسيده ام و هم سراغ 13 ساله اي كه هنوز زنده و حي و حاضر است. من واقعا به جواب سوالاتي كه داشتم رسيده ام. مي خواهم در مقدمه كتاب هايم اين مسائل را بنويسم كه خواننده كتاب من بداند من براي چه به سراغ اين آدم رفته ام.
نوشته ايد يا مي خواهيد بنويسيد؟
نه. اين نكته خيلي خوبي بود كه آقاي شيرعلي نيا به من گفتند كه شما كه در آثارتان دنبال اين شخصيت ها با اين نوع نگاه هستيد اين را در مقدمه كتاب هايتان بنويسيد كه تكليف خواننده خاص روشن باشد كه البته متاسفانه در ادبيات پايداري به خاطر همان نگاه خواننده خاص هم كم داريم. اكثرا فكر مي كنند كه ادبيات پايداري به تكرار رسيده است.
روي همين قضيه يك مقدار مكث كنيد. من فكر مي كنم كه شايد اين نگاه نادرستي كه شكل گرفته.....
ولي من به شما مي گويم كه من از همان ابتدا با اين نگاه وارد شدم. ابتدا با اين نگاه كلي وارد نشده ام كه اين آدم فداكار بوده و اين خط فداكاري را بگيرم و بروم جلو. من از اول خط انساني را در پيش گرفتم. مي خواستم علامت سوالي كه اين آدم برايم درست كرده بود را برطرف كنم.
من مي خواستم همين را بگويم. شايد ما ناچار بوديم يك روزهايي در ادبيات دفاع مقدسمان تبليغ كنيم و شعار بدهيم. شما بهتر از من مي دانيد كه ادبيات دفاع مقدس ما همزمان با جنگ آغاز شده، ما مجبور بوديم كه تبليغ كنيم و شعار بدهيم و بعد از جنگ هم خيلي نمي توانستيم از تبليغ و شعار دور شويم. الان بعد از دو دهه كه از جنگ گذشته ما مي توانيم راحت تر در مورد جنگ بنويسيم...
خب من به شما مي گويم ما همين الان هم ترس داريم و هنوز به آن شجاعت نرسيده ايم كه مسائل را بيان كنيم...
شايد هنوز هم احتياج به زمان هست؟
من مطمئنم كه اگر در يكي از كتاب هايم بنويسم كه فلان شهيد تحت تاثير فلان تبليغات مثلا روايت فتح به جبهه رفته موضع گيري جدي در مورد اين حرف مي شود. بگذاريد باز هم مثالي بزنم، من درباره آدمي تحقيق كرده ام كه يك دستفروش بوده، كيف پول و كمربند و از اين چيزها مي فروخته، زن و بچه اش را بسيار دوست داشته، خوش مشرب بوده، داش مشدي و اهل آداب معاشرت بوده است. در مخيله اين آدم نمي گنجيد كه بلند شود برود جبهه. من درباره اين آدم تحقيق كردم و ديدم فقط تحت تاثير صحبت ها و تبليغات يك آقا سيدي كه در جنگ بوده و اين آدم را تشويق كرده كه تو بايد به جبهه بروي، دين در خطر است و اين مسائل را پيش كشيده و اين آدم چون روحيه داش مشدي و جوانمردي داشته به جنگ مي رود و در همان 45 روز اول مفقود الاثر مي شود و هنوز هم پيدا نشده است. همسر اين آدم به شدت با اين سيد دشمني داشت و بيان مي كرد كه تبليغات ديني اين سيد باعث شده شوهرش به جبهه برود. ولي كار اين آدم را هنوز هيچ جا چاپ نكرده ام چون هنوز بعد از 20 سال به فاصله گرفتن از تعصبات در دفاع مقدس نرسيده ايم.اينكه تبليغات شما باعث شده كه افراد به جبهه بروند اصلا بد نيست. اين نكته را بگويم كه من نمي خوام تيشه به ريشه تبليغات جنگ بزنم. يك شعار يا تبليغ حتما درست مطرح مي شده كه اين همه مورد توجه بوده است.
ولي وضعيت امروزه خيلي بهتر شده، مخصوصا در كتاب هايي كه در حوزه هنري تدوين مي شود
بله مثلا ما كتاب «كوچه نقاش ها» را مي بينيم كه فضاي متفاوتي از بقيه كتاب ها دارد يا در ميان رمان ها، كتابي مثل «شطرنج با ماشين قيامت» را مي بينيم كه به جنگ نگاه انساني دارد. بله همين طور است. «شطرنج با ماشين قيامت» از نگاه كلي نگري فاصله گرفته و به جزييات توجه داشته است. يك نگاه از بالا دارد. من دقيقا منظورم همين است. نه اينكه خواسته باشم بگويم كه تبليغات جنگ بد است و يا با تبليغ اعتقادات ديني و مذهبي مردم را به جبهه ها كشاندن بد است. اصلا اشتباه گرفته نشود. براي من جاي سوال بود كه چرا يك نوجوان13 ساله به جبهه رفته است. 13 سال خيلي كم است. وقتي به اين آدم نگاه مي كنيد خيلي بزرگ است. مي خواهم بگويم فضاي رشد و فضاي روحي و معنوي اين آدم آن قدر قوي بوده كه براي ديگري ممكن است در سن20 و چند سالگي قابل درك باشد. من به اين رسيدم كه اين بينش براي او در سن 13سالگي به كمال رسيده است و اين آدم تحت تاثير شعار و تبليغات به جبهه نرفته است. خود اين آدم بعدا ثابت مي كند، موقعي كه او را به كاتيوشا مي بندند و از او مي خواهند بگويد كه من شش ساله هستم و پاسدارهاي خميني مرا از مهد كودك دزديده و به جبهه آورده اند، او حاضر نيست اين گونه بگويد و مي گويد من13 ساله ام و به صورت داوطلب به جنگ آمده ام و آن قدر گريه كردم كه راضي شدند به جبهه بيايم.
خب برگرديم به كتاب خاطرات آقاي طحانيان. دوران اسارت او دوران خيلي عجببي است. مخصوصا وقتي به خبرنگار فرانسوي مي گويد تا حجابت درست نباشد من با شما حرف نمي زنم. هنوز اين نگاه براي او مهم است؟
هميشه در مصاحبه هايم دوست دارم آدم خودم را بشناسم، حجم مصاحبه برايم مهم نيست. يعني تا مصاحبه شونده ام را نشناسم رهايش نمي كنم. آن چه كه من ديدم اين بود كه مهدي طحانيان جزو معدود كساني بود كه هنوز آن ارزش ها براي او همان قدر مهم است. هنوز بهترين و زيباترين دوران براي او شرايطي است كه در جبهه رقابيه داشته است . هنوز وقتي از زندگي در اين شهر خسته مي شود و حرف هايي دارد كه نمي تواند به هيچ كس بگويد در خلوت خودش مي نشيند و به چهار روزي كه در رقابيه بوده فكر مي كند، به جنازه هايي كه كنارش روي زمين افتاده اند و به گلوله هايي كه از آسمان مي باريد و به اين آدم نمي خورد، به صد نفري كه 99 نفرشان شهيد مي شوند و او مي ماند. هنوز هم به اين چيزها فكر مي كند. با اين تفاوت كه آن زمان 13 ساله بوده و الان40ساله. وقتي كه اين آدم نگاهش در انتخاب شكل گرفته مهم نيست كه 13 ساله باشد يا 40 ساله. آن آدم سيزده ساله در دشت رقابيه آن قدر الهام گرفته و از آن اتفاقات آن قدر قوي شده كه توانسته شرايط دوران اسارت را تحمل كند و براي كشورش ضد تبليغ نباشد. آنها تمام تلاش خودشان را مي كنند كه اين آدم به ضد تبليغ براي ايران تبديل شود ولي اين اتفاق نمي افتد. اين آدم در40سالگي هنوز هم همان بينش سيزده ساله را دارد. پس من نتيجه مي گيرم كه اين 13ساله با يك بينش شكل گرفته به جنگ رفته است. يعني بينشي كه تحت تاثير تبليغات نبوده است. مهدي طحانيان جزو كساني است كه جنس جنگ را مي بيند و لمس مي كند و بعد اسير مي شود.
الان زياد برنامه هاي تلويزيوني را مي بينيم كه به خانواده ها موعظه مي كند كه با بچه ها طوري رفتار كنيد كه از نظر روحي دچار مشكل نشوند، نگذاريد فيلم هاي خشن ببينند و از اين طور نصيحت ها، ولي يك نوجوان13 ساله يك باره مي بيند كه 99 نفر جلو چشمش با گلوله هاي فسفري زغال مي شوند و چهار شبانه روز در بيابان مي ماند. بعد هم اسير مي شود و بلاهايي كه در اين دوران به سر او مي آيد، فشارهايي كه به او وارد مي شود و هنوز همان آدم 13 ساله مي ماند و فرقي نمي كند. چه مي شود كه او اينچنين مي شود. به اين هم رسيده ايد يا نه؟
زماني كه طحانيان از اسارت برمي گردد 22 ساله بوده . ولي به نظر من به اندازه يك انسان بالغ و كامل تجربه داشته است. در واقع با كوهي از تجربه برمي گردد. زندگي را به خوبي حلاجي كرده و هنوز هم كه40 ساله است همان استقامت، استواري و شجاعت را دارد. اين ها را در كتاب آورده ام. سعي كردم جزئيات ديگري كه شايد باعث شود شخصيت مهدي طحانيان گم شود را حذف كنم.هر كس كتاب را بخواند خودش متوجه خواهد شد كه اين آدم به چه شكل جلو آمده، هنوز در 40 سالگي هنوز هم همان گونه است و به قول شما با اين همه هجمه شرايط نامتعادل و غيرعادي كه اين آدم تحربه مي كند قوي و استوار است. به نظر اين صلابت او در اين سن به اين خاطر است كه بينش او در نوجواني درست شكل گرفته است.
شايد هم به اين دليل است كه مي دانسته براي چه هدفي تلاش مي كند.
بله، دقيقا. اين آدم هدفش را مي شناخته و نگاهش شكل گرفته بوده و اين هاست كه من احساس مي كنم مهدي طحانيان اگر چندين سال ديگر هم عمر كند باز نمي شكند. همان اعتقادات خودش را حفظ خواهد كرد. دچار انفعال نمي شود. ممكن است من و شما دچار انفعال شويم ولي احساس مي كنم اين آدم هيچ وقت دچار انفعال نشود.
شما كتاب را براي بزرگسالان تدوين مي كنيد؟
اين خيلي سوال خوبي است. من با آقاي سرهنگي هم در اين باره صحبت كردم. در اين كار هم كودك هست، هم نوجوان و هم والدين، پدر و مادري كه اجازه مي دهند بچه 13 ساله شان به جبهه برود. در اين كتاب هم فضاي خانوادگي هست، هم طنز هست. جوان هم هست. چون اين آدم دوران جواني اش در اسارت بوده است. قصه يك آدم كه از يك دوره شروع شده و مقطع هاي مختلف زندگي او را روايت كرده است.
پس براي يك گروه سني خاص مثلا بزرگسال نوشته نشده است؟
نه، حتي يك نوجوان مي تواند تا فصل پنجم كتاب را بخواند بدون اينكه به جبهه رسيده باشد. داستان بچه اي كه در كوچه ها بازي مي كند و از جوي هاي آب ماهي مي گيرد و خيلي فضاهايي كودكانه ديگر كه در اين كتاب هست. مي توانيد به كودكتان كتاب را بدهيد و بگوييد تو مي تواني تا فصل پنج كتاب را بخواني . او هم مي تواند با خواندن كتاب با بازي بچه ها در 30سال پيش آشنا شود. حتي بازي هايي كه مهدي طحانيان داشته آورده ام. چون قديم ها وقتي بچه ها از مدرسه تعطيل مي شدند نبايد بيكار مي ماندند. به قول مهدي طحانيان يا بايد شاگرد نانوا مي شدند و يا كار بنايي مي كردند. يا شاگرد نقاشي ساختمان و غيره. اين كتاب مي تواند يك نماي كلي از زندگي نوجوان 30 سال پيش را به شما ارائه كند.
راستي در حال حاضر اين كتاب در چه مرحله اي است؟
نصف كار انجام شده است.در نيمه راهم.
تا آنجايي كه من اطلاع دارم شما خاطرات همسر شهيد لشكري را تنظيم مي كنيد. كليتي درباره اين كتاب بگوييد؟
حسين لشكري هم براي من از همان جنس آدم هاي عجيب است كه دوست دارم درباره شان بدانم. در باره خودش كه من چيزي زيادي نمي دانم اما خانمش شرايط عجيب و غريبي را تجربه مي كند او 14 سال نمي دانسته كه شوهرش زنده است يا نه. چون تنها دو سال با او زندگي كرده بوده كه همسرش مي رود و بعد از 14 سال متوجه مي شود كه زنده است و از طريق نامه با او ارتباط برقرار مي كند. و وقتي او برمي گردد هشت سال با او زندگي مي كند. ولي ديگر او را نمي شناسد، شخصيت او واقعا تغيير كرده است. در اين كتاب محوريت من يك زن است. اين دو شخصيت يعني حسين لشكري و مهدي طحانيان خيلي شبيه هم هست. هر دو مقاومت مي كنند كه به كشورشان خيانت نكنند. حسين لشكري اولين خلبان بوده كه يك روز قبل از شروع جنگ هواپيمايش در خاك عراق سقوط مي كند و 18 سال در اسارت مي ماند. عراقي ها نمي گذارند كه صليب سرخ با او ديداري داشته باشد، او را در زندان انفرادي نگه مي داشتند و مي خواستند اعتراف بگيرند كه او بگويد من قبل از شروع جنگ به عراق حمله كرده ام و به اين گونه ايران را متجاوز نشان دهند كه او اين كار را نمي كند و بعد از 18 سال برمي گردد. هشت سال زندگي مشترك دارد و بعد در اثر جراحات دوره اسارت شهيد مي شود.
اين كتاب در چه مرحله اي است؟
مصاحبه ها گرفته شده و پياده و تايپ شده و من منتظرم كار مهدي طحانيان تمام شود. چون نمي خواهم همزمان ذهنم درگير دو كار باشد.

 



بررسي مجموعه شعر «درختان بي تاب» سروده مجتبي احمدي
آراستگي كلام شاعر بر دو محور تشبيه و استعاره

فهيمه بافنده
درختان بي تاب نخستين مجموعه شعر، سروده مجتبي احمدي است. اين شاعر متولد 1360 در كرمان و فارغ التحصيل كارشناسي ارشد رشته زبان وادبيات فارسي است. وي نخستين مجموعه شعر خويش را با عنوان «درختان بي تاب» در 76 صفحه، شمارگان دوهزارو500 نسخه و قيمت دوهزارو500 تومان در دوره سوم مجموعه «شعر امروز» انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار كتاب نموده است. اين مجموعه شعر گزيده اي از سروده هاي مجتبي احمدي در فاصله سالهاي 1378 تا سال 1389 است و در دو فصل «گل هاي مريم زود بو بردند...» و «احساس مي كني كه زمين آسمان شده است» تدوين شده است. فصل نخست «درختان بي تاب» به شعرهاي اجتماعي و عاشقانه احمدي اختصاص يافته و فصل دوم آن نيز شعرهاي آييني او را دربرمي گيرد.
سروده هايي با عناوين «باشد، نيا، نبار، نياور»، «دست هايش»، «حرف»، «قول» و «ما، كمال» از جمله اشعار اجتماعي و عاشقانه فصل اول اين دفتر است و سروده هايي چون «تلفظ بي روح»، «تا آسمان راهي نمانده»، «زخمه آفتاب»، «مشغله عاشقانه» و «فراخوان خون» از جمله اشعار آييني در فصل دوم اين مجموعه مي باشند.
اولين نكته اي كه در بررسي اشعار احمدي به چشم مي خورد اينست كه زيبايي بيشتر شعرهاي او در گرو طرح هاي ابتكاري و انسجام كلي شعرهاست. آن هم در حالي كه بيت هاي غافلگيركننده زيبا در لابه لاي غزلها و غالبا در پايان آنها گنجانده شده است كه همراه با ساختارشكني هاي شاعرانه و ايراد معاني نو در مفهوم و معناي اشعار وي است به عنوان نمونه اولين سروده اين دفتر با عنوان «از عاشق تو پرت و پلا هم بعيد نيست» بهترين شاهد مثال در اين مورد است.
«از عاشق تو پرت و پلا هم بعيد نيست،
بنشين كه بر به سرو برومند مي خورد
با تو دل سفالي من، بند مي خورد
بي چشم هات آن همه شب اشك و... چشم هام
امروز از لبان تو لبخند مي خورد
هي اخم مي كني توو هي حرف مي زني
هي چاي مي خورد دل و هي قند مي خورد
از عاشق تو پرت و پلا هم بعيد نيست
با نام عشق، هرچه بگويند مي خورد!
راننده، گيج مزه چرتي كه پاره شد...
آژير، بوق، همهمه.... «دربند» مي خورد؟
آراستگي و پيراستگي كلام شاعر دراين مجموعه بيشتر بر دو محور تشبيه و استعاره برقرار است اما در نوسروده هاي حالا «حالم» و «درختان بي تاب» تخيل شاعرانه احمدي بر روي محول خيال است و دراينجا به نظر مي رسد كه شعر از شعر حرفي است. البته اين نكته را هم بايد متذكرشد كه هرگاه اين محور ضعيف تر مي شود شعر به سوي حرف عادي پيش مي رود و اين محور باريكه اي خطرناك است كه مي تواند شعر را به سقوط نيز بكشاند. در عين حال مي تواند آن را به اوج ببرد، چنان كه در سروده «درختان بي تاب»، كه نام كتاب نيز برگرفته از نام همين سروده است، شاعر پيوندي لطيف ميان لفظ و معنا برقرارنموده و هيچ يك را فداي ديگري نساخته بلكه هريك را وسيله اوج و درخشش ديگري ساخته است.
درختاب بي تاب
دقيقا همين طناب را
مي بستيم به همين دو درخت...
- چون درخت ديگري نبود-
مي بستيم و
مي نشستيم و
در بادها تاب مي خورديم
امروز هم
دقيقا همان طناب را
- حتي دقيق تر از آن روز-
مي بنديم به همان دو درخت
...
- چون درخت ديگري نيست-
مي بنديم و
مي ايستيم و
در بادها رخت پهن مي كنيم
ما با كودكي هامان هيچ فرقي نداريم
فقط مثل آن دو درخت
مي تابيم
يكي از روش هايي كه شاعر در بيان مضامين مذهبي اشعارش به خوبي از آن بهره برده است؛ شيوه روايت است. شعر روايي با نثر روايي تفاوت هايي دارد و الزاما همان موقعيت ها و وضعيت روايت نثر در شعر روايي رخ نمي دهد. در شعر روايي ممكن است يك حادثه تنها حتي بدون طرح و پيرنگ زمينه شعر را تشكيل دهد. حتي ممكن است بحران و گرهگشايي نيز نداشته باشد. اما سروده روايي «پشت آن سطرهاي ناپيدا» از چنين ساختماني برخوردار است و در كنار اينها جنبه رمانتيك نيز بر نگرش شاعر هويداست كه به صورت نقشي خوشرنگ و ملموس زينتي بر انديشه و عقايد نهفته در اشعار شده است.
«السلام عليك...» گفت اما در گلويش درود مي لرزيد
شاعرت خواست زائرت باشد، وقت اذن ورود مي لرزيد
در پي خيمه تو گشت آن روز، خط به خط، صفحه صفحه «مقتل» را
هر چه را مي شنيد، مي باريد، هر چه را مي سرود، مي لرزيد
...
صبح تا عصر خواند مرداني با خدا سرخ گفت وگو كردند
در كمان سياه انديشان، تيرهاي حسود مي لرزيد...
عصر شد، خون گرفت كاغذ را، ماجرا عاشقانه تر مي شد
تيغ مي مرد، دشنه مي ناليد، نيزه مي سوخت، خود مي لرزيد
...
ناگهان سايه زني در دشت، چند فصلي به قبل برمي گشت
در بهشتي كه زير پايش بود، رد زخمي كبود مي لرزيد
ديشب اما جوانكي مداح، بر سر خود، بلندگو مي كوفت
هي به جاي «حسين»، «سين» مي گفت و به سبكي جديد مي لرزيد!
سروده هاي روايي دم به دم اوج مي گيرند و در مقطعي به يك نقطه انفجاري مي رسند و تأثيرشان به تدريج و بيت به بيت افزايش مي يابد چون با هر بيت، روايت كامل تر مي شود و به همان نسبت، خواننده بيش تر با آن رابطه برقرار مي كند. حال اگر شاعر مضامين غافلگير كننده را براي آخر نگه دارد لاجرم شعرش تأثيري افزاينده و ماندگاري بيشتري در ذهن و ضمير مخاطب خواهد داشت.
در سروده «آمين» شاهد آشنايي زدايي و بدعت هاي شاعرانه اي هستيم كه با نظم فكري و كلام خاص شاعر، با چاشني ايهام و ابهامات هنرمندانه وي درهم آميخته و با تلفيق مضموني زيبايي كه ميان مضامين ادبي و مذهبي به كار برده، به زيبايي و با ظرافت خاصي مضمون پردازي نموده است. احمدي از چينش هنرمندانه كلمات در اين سروده بيشترين بهره را برده است. وي با جان بخشي به عناصر كلام، از جمله «ابر، باران و رعد» و استخدام اين واژه ها و دستمايه قرار دادن آنها در بيان انديشه و مضامين مورد نظر خويش درخشش خاصي به اشعارش بخشيده و كلام خويش را متمايز نموده است:
بشنوم تا صداي باران را
خواندم آن شب صداي باران را
خواندم از روي دست برگي خشك
«شعرهايي براي باران» را
گفتم: اي ابرهاي دور از هم
كرده اين دل هواي باران را
...
نوري از اوج بيكران تابيد
ديدم آنك خداي باران را
ناگهان رعدها صدا كردند
خاتم الانبياي باران را
آمد آن مرد آسماني، گفت
با زمين ماجراي باران را
بعد خواندند جمله- با ترتيل-
ابرها آيه هاي قرآن را
چند قرن است اين كوير «آمين»
گفته هر ربناي باران را
صبح جمعه است و باز مي بيند
ندبه خوان، هاي هاي باران را
يكي از موضوعاتي كه شاعر به صورت جدي به آن پرداخته است مضامين انقلابي است كه در آن با بياني شيوا و بيدارگرانه حقايق هميشه زنده و جاويد انقلاب يعني شهيد و شهادت را باري ديگر تعالي بخش احساس و انديشه و موضوع طبع پردازي اديبانه خويش نموده است. به عنوان نمونه در سروده «ما،لال» شاعر پيوندي معنادار همراه با رويكردي به مسايل اجتماعي- فرهنگي و دوران دفاع مقدس و عصر حاضر دارد كه تلخي ها و شيريني هاي آن تعالي بخش خاطر شريف مخاطب و يادآور دلاورمردي ها و رشادت هاي آن مردان بزرگ و هميشه جاويد روزگار يعني شهدا و ايثارگران است. در اين سروده نيز كلام پخته و وزين شاعر با موسيقي و حسن مطلع و پايان بندي بسيار زيبا و هنرمندانه او همراه گشته و طبق روال ديگر اشعار وي ابيات غافلگيركننده در آخر سروده تأثيري دوچندان در ماندگاري و تأثير آن بر ذهن و ضمير مخاطب دارد:
مثل درخت اگر چه زميني بود، جايي در اين مغاك نمي خواهد
اين مرد آسماني، خاك آلود، حتي دو متر خاك نمي خواهد...
او رفت و عده اي پس از او مردند، خوابي به شكل مرگ... نه! سنگين تر
او رفت و عده اي پس از او خوردند، آدم مگر خوراك نمي خواهد؟
...
او ماند با تمام غزل هايش، ما رازمان صدا زد و با خود برد
ما، لال مثل عقربه، هي رفتيم، گفتند: تيك تاك نمي خواهد...
از ديگر نكات قابل توجه در شعر احمدي، نگاه تيزبين و كاربردي او به واقعه سازنده و بيدارگرانه قيام امام حسين(ع) و ياران گرانقدر ايشان است كه اين امر باعث شده شعر او علاوه بر جنبه ستايشگري از لحاظ هدايتگري هم قوي باشد. به عنوان نمونه در سروده «به سلامت» كه شاعر به «سعيدبن عبدالله» شهيد نماز ظهر عاشورا تقديم نموده است؛ شاعر با دقت و فراست هنرمندانه خويش به پيام واقعي عاشورا كه احياي نماز و اقامه امر به معروف و نهي از منكر است اشاره نموده است و اين يكي از رسالت هاي مهم شاعران جوان امروز است كه با انديشه اي پويا و با زباني نو و دلنشين به اين امور مهم و كاربردي بپردازند و در ترويج و تبليغ دين و اسلام نقش اصلي خويش را ايفا نمايند.

 



در نشست رسانه اي چهارمين جشنواره داستان انقلاب عنوان شد
تاثير انقلاب ايران بر ادبيات مقاومت اسلامي

نشست رسانه اي چهارمين جشنواره داستان انقلاب با نويسندگان دعوت شده از كشورهاي فلسطين، سوريه، لبنان، تركيه 24 بهمن در دفتر رياست حوزه هنري برگزار شد.
در اين نشست نويسندگان و صاحب نظراني چون ،مالك صقور (عضو اتحاديه نويسندگان عرب شاخه لاذقيه) از كشور سوريه، احمد اورس( فعال سياسي اجتماعي اسلامگرايانه در عالم ادبيات) و جمال شاكر( مدير سايت ادبستان) از كشور تركيه، علي حجازي( عضو اتحاديه نويسندگان )از كشور لبنان و حسن حميد( معاون رئيس اتحاديه نويسندگان عرب، شاخه قنيطره) از كشور فلسطين حضور داشتند .
نويسندگان ادبيات مقاومت «ارزشي» اند
مجتبي رحماندوست ، رئيس دفتر ادبيات حوزه هنري در نشست رسانه اي چهارمين جشنواره داستان انقلاب با نويسندگان، گفت : قصه نويس در عالم كم نيست اما قصه نويسان ادبيات مقاومت و آنچه امروز به عنوان بيداري در جهان شناخته مي شود زياد نيستند اما به عنوان نويسندگان ارزشي شناخته مي شوند.
وي تصريح كرد: در جهان عرب نسبت به مقاومت دو نوع نگرش سازشگرايانه و ادبيات مقاومت وجود دارد كه دوستان حاضر در جلسه داراي اين مرام هستند.
رحماندوست ضمن اشاره به اينكه انقلاب اسلامي ايران از جنس صادراتي است، يادآور شد: انقلاب اسلامي ايران با فطرت انسان ها سر و كار دارد و الهي است هرچند برخي تلاش مي كنند اين سر عشق را بپوشانند اما موفق نيستند.
نويسندگي در فلسطين سخت است
حسن حميد نويسنده اهل فلسطين نيز، با بيان اينكه نويسندگي در فلسطين حتي درباره تاريخ فلسطين، جايگاه فلسطين، شهرها، روستا و قدس شريف ادامه دارد،گفت: در فلسطين دو اتحاديه و كانون نويسندگان وجود دارد كه يكي در داخل و ديگري در خارج از فلسطين است. حركت نويسندگي در فلسطين سخت است چرا كه حمايت براي نوشتن انتشار و پس از آن ترجمه صورت نمي گيرد.
معاون رئيس اتحاديه نويسندگان عرب اضافه كرد: اسرائيل دشمن هر فردي است كه درباره فلسطين مي نويسد چرا كه اسرائيل درصدد است سنت و تاريخ فلسطين را حذف كند.
تاثيرانقلاب ايران بر ادبيات مقاومت تركيه
جمال شاكار از نويسندگان ترك و عضو اتحاديه نويسندگان آزاد تركيه،در نشست ياد شده گفت : انقلاب ايران تأثيراتي بر ادبيات مقاومت تركيه داشته است.
تلاش صهيونيسم براي نابودي ادبيات مقاومت
مالك صقور نويسنده و فعال ادبي سوريه گفت: امروزه جريان غرب و به خصوص اسراييل در تلاش براي از بين بردن هويت اسلامي و مقاومت است.
ادبيات مقاومت بسيار گسترده است
احمد اورس، رييس اتحاديه نويسندگان آزاد تركيه هم در سخناني گفت: ما ادبيات مقاومت را بسيار گسترده مي دانيم و اين گستره از انقلاب ايران تا حمايت از كارگران ستم كشيده را در بر مي گيرد. به خصوص بحث انتفاضه فلسطين كه موضوعي الهام بخش براي نويسندگان ترك بوده و به صورت ويژه اي؛ تجاوز به غزه و جنگ 22 روزه كه در ادبيات ما بسيار گسترده منعكس شده است . وي افزود: ما ادبيات مقاومت را گسترده مي بينيم ؛اسم مقاومت براي سبك ادبيات زيباست ما هم مجله اي براي «مقاومت» داريم.
انقلاب ايران از مظلومان حمايت مي كند
علي حجازي نويسنده اي از كشور لبنان در اين نشست با بيان اينكه ادبيات مقاومت ما برگرفته از قرآن است، گفت: قبل از سال 1988 كه اسراييل بيروت را اشغال كند، نويسندگان ما تحت تاثير ادبيات كمونيستي بودند، ولي بعد از آن و مقاومتي كه در لبنان عليه اسراييل آغاز شد، اين فضا تغيير كرد و قرآن و اقوال بزرگان دين اساس ادبيات مقاومت را در لبنان شكل داد.
اين استاد دانشگاه ادامه داد:به چنين مقاومتي افتخار مي كنم زيرا شروع آن با اتكا به قرآن و سيد حسن نصر الله بود كه به درستي گفت كه خانه اسرائيل سست تر از خانه عنكبوت است.

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14