(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 30 بهمن 1390- شماره 20147

فضيلت سكوت
اعتدال در انفاق
گستره اسراف
اسرار توبه سالك
قرآن و هنجارشناسي خوابيدن
نشانه هاي وقوع قيامت



فضيلت سكوت

قال الصادق(ع): لا يزال العبد المومن يكتب محسناً مادام ساكتا، فاذا تكلم كتب محسناً او مسيئاً.
امام صادق(ع) فرمود: بنده مومن تا زماني كه خاموش باشد(در نامه اعمال او) نيكوكار نوشته مي شود و چون سخن گويد، نيكوكار يا بدكردار نوشته مي شود. 1
1- اصول كافي، ج 3، ص 178

 



اعتدال در انفاق

امام صادق(ع) مي فرمايد: خداوند به پيامبرش آموخت كه چگونه انفاق كند و آن، چنين بود: نزد وي قدري طلا بود و او كراهت داشت كه(با اندوخته طلا) شب را سپري كند، پس آن را صدقه داد. صبحگاهان، در حالي برخاست كه نزد وي چيزي(براي صدقه دادن) نبود. نيازمندي به سراغ آن حضرت آمد، اما پيامبر(ص) چيزي نداشت كه به او ببخشد. آن نيازخواه، به سرزنش پيامبر گرامي(ص) پرداخت و آن حضرت كه رحم ورز و دل نازك بود، اندوهگين شد كه چرا چيزي براي بخشيدن ندارد! آنگاه خداوند تعالي پيامبرش را با فرمان خويش، چنين تاديب فرمود: «و دست خويش را به گردنت مبند(و بخل نورز و امساك مكن) و آن را يكسره مگشاي (و به گزاف و زياده روي، بخشش مكن) زيرا(در اين صورت) نكوهيده و درمانده مي نشيني1.
1- بحارالانوار، ج 47، ص 235

 



گستره اسراف

پرسش!
برخي از افراد جامعه علي رغم اينكه اسراف از مصاديق گناهان كبيره است نسبت به اين حرام الهي حساسيت لازم را نشان نمي دهند و به لحاظ كمي و كيفي مصاديق آن را محدود مي كنند، لطفاً توضيح دهيد براساس آموزه هاي اسلامي اسراف چه گستره و ابعادي را شامل مي شود؟
پاسخ:
اسراف در لغت به معناي تجاوز از مرز اعتدال در هر كاري است. «السرف: تجاوز الحد في كل فعل يفعله الانسان» (مفردات راغب، ذيل واژه سرف).
در روايتي از امام علي(ع) آمده است: هر آنچه از ميانه روي بگذرد، اسراف است. (مستدرك الوسايل، ج15، ص271). همچنين از امام صادق(ع) روايت شده است: كه فرمود: بدان كه هر چيزي، اندازه اي دارد كه اگر از آن بگذرد، زياده روي است. (نزهه الناظر، ص178) امام كاظم(ع) در روايتي در تبيين جنود عقل و جهل دو مقوله «القصد و الاسراف را كه به معناي ميانه روي و در مقابل آن زياده روي و اسراف است، در مقابل هم قرار داده اند. بنابراين با عنايت به تبيين مفهوم اسراف، گستره اين حرام الهي و مصاديق اين واژه در زندگي فردي و اجتماعي انسان بسيار گسترده و وسيع است. چنانچه در حديثي از پيامبر اعظم(ص) آمده است: «في كل شيئ اسراف» در هر چيزي اسراف وجود دارد. (كنزالعمال، ج9، ص474) مفهوم اسراف در هر كاري مي تواند تحقق پيدا كند و هركاري كه از مرز اعتدال خارج شود، اسراف شمرده مي شود، حتي در وضو گرفتن، غسل كردن، مصرف پوشاك، غذا و... اگر كسي بيش از حد نياز، مصرف كند، اسرافكار است. در روايتي ديگر از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: «ميانه روي كاري است كه خداوند آن را دوست مي دارد، و اسراف را ناخوش مي دارد، حتي دور انداختن هسته (ميوه) را، زيرا آن (نيز) به كاري مي آيد، و حتي دور ريختن زيادي نوشيدني ات را. (بحارالانوار، ج71، ص346)
بنابراين اسراف، تنها در خوردن و آشاميدن نيست، بلكه حتي دور ريختن هسته خرما يا هسته ديگر ميوه هايي كه براي كاشت، قابل استفاده اند، اسراف محسوب مي شود، ولي در عصر ما، گستره اسراف، بسيار وسيع تر و گسترده تر از اين است. اسراف در بهره گيري از محيط زيست، اسراف در بنزين، نفت، گاز و ديگر منابع حياتي نيز مصداق دارد.
اسراف كمي و كيفي
گاه اسراف، دو كميت مصرف است، يعني بيش از مقدار مورد نياز مصرف كردن. گاه نيز در كيفيت مصرف تحقق پيدا مي كند. بدين معنا كه مصرف از نظر كمي، بيش از حد نياز نيست، ولي از نظر كيفي بيش از حد نياز است، مانند پوشيدن لباس ميهماني كه براي حفظ آبروست در منزل و براي كار كردن. روايت است كه شخصي به نام سليمان بن صالح، از امام صادق(ع) پرسيد: كمترين درجه اسراف چيست؟
امام در پاسخ فرمود: كمترين اندازه آن، اين است كه لباس ميهماني ات را لباس خانه قرار دهي و ته مانده ظرف را دور بريزي. (الكافي، ج4، ص56)
بنابراين، استفاده نابجا از وسايل شخصي نيز از مصاديق اسراف كيفي تلقي مي شود و دور ريختن باقيمانده آب يا غذاي مصرفي، از مصاديق اسراف كمي است.
همچنين در روايت ديگري به نقل از پيامبراعظم(ص) آمده است: «ان من السرف الا تاكل كل ما اشتهيت» يكي از نمونه هاي اسراف، اين است كه هرچه دلت بخواهد بخوري. (كنزالعمال، ج3، ص444) اين سخن اشاره دارد به اينكه ممكن است كسي بيش از اندازه لازم، غذا نخورد، ولي در انتخاب نوع غذا، اسرافكار باشد، يعني به جاي انتخاب غذاي مفيدتر، غذاي لذيذتر را انتخاب كند. به سخن ديگر، آنچه بايد بخورد نمي خورد، بلكه آنچه مي خواهد مي خورد.
ادامه دارد

 



اسرار توبه سالك

(اي سالك راه حق) سرائر حقايق توبه نيز سه چيز است: 1-امتياز تقوي از عزت به نفس 2-نسيان جنايت يا فراموشي گناه 3-توبه از توبه براي هميشه.
1-امتياز تقوي از عزت به نفس آن است كه توبه ريايي نباشد. توبه براي كسب مقام و عزت نفس نباشد. تائب توبه نكند براي اينكه در نظر خلق معزز، مكرم و محترم جلوه كند. توبه سالك بايد براي حفظ نفس باشد نه حظ نفس توبه. اگر به منظور حظ نفس به عمل آيد، نفس با آن تقويت مي شود، در صورتي كه توبه براي تخفيف و تضعيف نفس است از جهت اطاعت و انقياد نسبت به اوامر الهي.
2-نسيان جنايت يا فراموشي گناه- سالك وقتي توبه كرد و توبه او هم حقيقتي بود، يعني خداي متعال او را توبه داد. او با آن توبه از گناهان پاك مي گردد- علامت پاكي، شرح صدر و رفع كدورت از قلب است. با رفع كدورت از قلب بين عبد و معبود صفايي حاصل مي گردد، عبد در حال صفا نسبت به حق انس حاصل كرده علاقه مند است، هميشه بياد حق باشد، اين بهترين نشانه اي است كه عبد آمرزيده شده و مورد عنايت خاص حق «عزاسمه» قرار گرفته است. اگر در خود حال طلب، سوز و عشقي هم ديد، بايد بداند ابواب رحمت و سعادت به روي او باز شده است.
3-توبه از توبه براي هميشه. سالك در مدت سلوك حالات مختلف دارد. گذشته او با حال و آينده تفاوت كلي دارد. روزي در يك حال، روز ديگر در حال ديگر است. هر روز كه بر او مي گذرد، اگر در طريق حق باشد بر كمالات او افزوده مي شود. امري كه ديروز مورد تصديق او بود ممكن است فردا مورد انكار او قرار گيرد. ديروز كاري را نيكو مي شمرد، امروز آن را قبيح مي شمارد. ديروز از امري توبه مي كرد امروز مي بيند بايد از توبه ديروز توبه كند، تشخيص ديروز او آن بود، تشخيص امروز او اين است، فردا مسلما تشخيص ديگري خواهد داشت. لازمه كمال همين است تا مادامي كه نفس به سلم نرسيده يعني سالك به مقام فنا نائل نشده توبه اي كه مي كند نفس در امر تو به دخالت دارد. امري كه نفس در آن دخالت كند بي شبهه در آن امر نقص هست، توبه نفساني سالك وقتي خوب ظاهر مي شود كه توبه رباني پيش آيد يعني خداي متعال سالك را توبه دهد. «ثم تاب عليهم ليتربوا، ان الله هوالتواب الرحيم. سپس ايشان را خداي متعال توبه داد تا اينكه به او رجوع كنند. در حقيقت توبه دهنده و توبه پذيرنده خداي متعال است. اوست كه به بندگانش نظر رحمت دارد، (توبه-118). تا مادامي كه نفس حكومت دارد، هر عملي كه شخص انجام مي دهد، آن عمل را نفس به حساب خود مي گذارد. توبه حسنه است، گناه سيئه، گناه از آن نفس است توبه از آن حق... توبه حسنه يعني توبه حق، وقتي پيش آيد دست و پاي نفس با آن توبه بسته مي شود. راه جرم و جنايت بر او سد مي گردد. اين توبه عيب توبه هاي قبلي را آشكار نموده، نشان مي دهد كه چگونه نفس در توبه هاي قبلي دخالت داشته است. بالاخره اثر گناهان را اين توبه از قلب محو و قلب را براي ظهور تجليات پاك و مطهر مي سازد1.

 



قرآن و هنجارشناسي خوابيدن

عليرضا نصيري
در مطلب حاضر نويسنده به بررسي ديدگاه قرآن و روايات درباره شيوه خواب صحيح و امكان شناخت شخصيت افراد از طريق نحوه خوابيدن آنها پرداخته است.
در خصوص مسئله خوابيدن به عنوان يك رفتار و پديده انساني، در دو حوزه روان شناسي و جامعه شناسي از آن بحث مي شود. خواب هرچند كه امري غريزي و رفتاري طبيعي بيرون از اراده انساني است اما چگونگي خوابيدن و كيفيت آن امري مبتني بر اراده آشكار و يا نيمه آشكار آدمي است. بنابراين اگر نتوان درباره اصل خواب به عنوان يك پديده طبيعي، داوري و ارزش گذاري كرد ولي مي توان درباره چگونگي آن بحث و بررسي كرد و در حوزه تحليل علمي به داوري درباره آن پرداخت. به اين معنا كه چگونگي خوابيدن پديده رفتاري است و مي توان از نظر روان شناسي و جامعه شناسي به تحليل داده هاي علمي و نتيجه گيري و داوري درباره آن اقدام كرد. سنجش خوابيدن براي درك و تحليل رفتارهاي فرد، بسيار مثبت و سازنده است و مي توان از اين راه به شناخت شخصيت آدمي و سلامت روحي و رواني او دست يافت.
قرآن با توجه به اصل تاثير عناصر تركيبي بشر در شخصيت آدمي به اين مسئله توجه داشته و به روش هاي مختلف آن را مورد تحليل و تبيين قرار داده است. هرچند هدف قرآن و آيات آن نگرش روان شناختي و يا جامعه شناختي صرف به پديده نيست ولي اين بدان معنا نيست كه به اين مسايل در چارچوب رفتار شناختي و تحليل وضعيت بشر و راهنمايي او بر پايه آن به سوي مقصود متعالي بي توجه بوده است. قرآن به هر چيزي كه در شناخت ماهيت انسان به او كمك مي كند پرداخته است تا با توجه به مجموعه اي از ذاتيات و فطريات و غرايز موجود در بشر، راه هاي شكوفايي ظرفيت ها و توانايي ها و امكانات دروني را به وي بازشناساند. اين گونه بهتر مي توان به بشر امكان داد تا به هدف اصلي خلقت كه شناخت توحيد در همه ابعاد و بندگي و پرستش و رسيدن به كمال مطلق است، دست يابد. از اين رو آيات قرآن با توجه به اصل هدايت گري، به همه نكات و ظرفيت ها توجه داده و امري را فروگذار نكرده است. بر پايه همين باور و تاكيد است كه مي فرمايد: تبيانا لكل قرآن شي (نحل آيه 89) قرآن بيانگر همه چيز است. اين بدان معناست كه از بيان هيچ چيز كه موجبات هدايت و راهنمايي بشر را براي مقصد و مقصود فراهم مي آورد، فروگذار نكرده است؛ نه آن كه همه چيز ربط و بي ربط را بيان كرده باشد؛ زيرا هدف از ارسال قرآن، هدايت است. (بقره آيه 2)
تأثير متقابل جسم و جان
از آن جايي كه قرآن بشر را موجودي تركيبي، معرفي مي كند و ميان روح و جسم، ارتباط و همبستگي قائل است به تاثير و تاثر متقابل ميان آن دو تاكيد مي ورزد. روان (نفس) تا زماني كه در جسم قرار دارد بر آن تاثير گذاشته و از آن هم تاثير مي پذيرد. بنابراين به عنوان دو متغير همبسته (اگر نگوييم دو علت متقابل و دو معلول متعاكس) از يكديگر تاثير مي پذيرند و بر روند يكديگر آثار مثبت و يا منفي اي به جا مي گذارند. جان (روح) به عنوان امري الهي در شكل نفس (روان) در بشر ظاهر مي گردد و هنگامي كه اين فرايند طبيعي طي شد، در دو شكل كامل از آدمي بيرون مي رود و مرگ ظاهر مي شود. بنابراين تا زماني كه روح در جسم بشر است (نفس و يا روان) نام دارد: الله يتوفي الا نفس حين موتها و التي لم تمت في منامها... لقوم يتفكرون؛ خداوند روان ها را در هنگام مرگشان به طور كامل مي گيرد و نيز روان هايي كه در هنگام خواب نمردند. روان هايي را كه حكم مرگ بر آنها رانده شد نگه مي دارد و ديگران را تا زماني معين و مقدر باز مي فرستد. در اين عبرت است براي كساني كه مي انديشند. (زمر آيه 49)؛ خداوند در هنگام خواب به صورت كامل روان ها و نفوس مردم را از تن مي گيرد و اگر زمان مرگش فرا نرسيده باشد آن نفس و روان را به تن بازمي گرداند.
مساله ما در اينجا آن نيست كه جان و روان چيست و چه تفاوت ها و اشتراكاتي دارند و وجوه تمايز واختلاف آن دو چيست؟ بلكه آنچه مهم است چگونگي خوابيدن است و اينكه از نظر روان شناختي آيا همه گونه هاي خوابيدن يكي است و هيچ تفاوتي ميان آنها نيست؟ يا تفاوت هاي مهم و تاثيرگذاري دارند كه مي توان برپايه آن به ارزش گذاري وداوري درباره آن اقدام كرد و شخصيت ها را از نظر روان شناختي به سالم و ناسالم و از نظر جامعه شناختي به هنجاري و ناهنجاري دسته بندي كرد؟ و نيز نگرش قرآن و احاديث درخصوص نحوه خوابيدن چگونه است؟
نحوه خوابيدن بيانگر شخصيت افراد
به نظرمي رسد كه روانشناسي دست كم از اين مساله به سادگي نمي گذرد و رفتارهاي آدمي را درحوزه متاثر از روان تحليل و تبيين مي كند. اين امر موجب مي شود كه روان شناسان به مساله خواب و خوابيدن به عنوان رفتار مهم بيانگر از روان آدمي توجه و اهتمام ويژه اي داشته باشند و دراين باره به تحقيقات و پژوهش هاي ميداني و باليني اقدام كنند. بررسي هاي علمي و داده هاي پژوهشي بسياري مويد اين نظريه است كه روان متعادل و يا نامتعادل آدمي تا چه اندازه دررفتارهاي ارادي و حتي غير ارادي وي تاثيرمي گذارد. براي نمونه نوع قرار دادن دستان در هنگام خواب، معاني و مفاهيم مختلف و متضادي دارد و بيانگر روحيه افراد است. اينكه كسي دستانش را جلوي صورت خود مي گيرد و به صورت گاردي مي خوابد بيانگر مفهومي است و اگر خود را مچاله كند و دستان را در ميان دو پا قرار دهد، معنا و مفهوم ديگري دارد و بيانگر شخصيت متفاوت وي با فرد ديگر است.
درآيات قرآن نيز به اين مساله توجه شده است. قرآن در آيه 191 سوره آل عمران مي فرمايد: در آفرينش آسمان هاو زمين و آمد و شد شب و روز نشانه هايي است براي كساني كه خردورزند و به محتوا و باطن پديده ها توجه دارند.
آنان كساني هستند كه خداوند را درحالت ايستاده و نشسته و خوابيده بر پهلوها ياد مي كنند.
دراين آيه از ويژگي هاي خردمندان و باطن نگرهاي تيزبين ياد شده كه خدا را درحالت هاي سه گانه ايستاده و نشسته و خوابيده به پهلو ياد مي كنند. بنابراين سخن از حالتي است كه اين افراد درخواب دارند. خردمندان ياد كننده كساني هستند كه بر پهلويشان مي خوابند.
آيه 16سوره سجده در توصيف مومنان مي فرمايد: تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا وطمعا؛ پشت و پهلوهايشان را از رختخواب جدا مي كنند و از آن بيرون مي آيند و پروردگارشان را از روي ترس و اميد (طمع) مي خوانند.
در اينجا نيز وقتي مومنان خدا ترس و اميدوار را معرفي مي كند در توصيف ايشان به مساله خوابيدن بر پهلوها تاكيد مي شود.
ويژگي شخصيت سالم قرآني
آيات ديگري بر اين مساله توجه داده كه مي توان از آنها به عنوان شاهد مثال بهره برد. ولي همين اندازه از آيات براي بيان مقصود ما كافي است كه انسان مومن و شخصيت سالم قرآني كسي است كه نوع و حالت خوابيدن وي اين چنين است. كساني كه از نظر شخصيت، سالم هستند كساني هستند كه خوابيدنشان اين گونه است. بنابر اين از نظر هنجاري و داوري در رفتار خوابيدن بايد گفت كه قرآن اين گونه خوابيدن را به عنوان يك هنجار تاييد مي كند و آن را رفتار مومنان و خردمندان تيزبين خدا ترس مي داند.
در روايت است كه پيامبران برپشت و طاقباز مي خوابيدند و به آسمان مي نگريستند و عالمان به پهلوي راست مي خوابند. به اين معنا كه هرچه روح و روان،سالم وقوي تر باشد در چگونگي خوابيدن افراد نيز تاثير مي گذارد.
البته در روايت ديگري خوابيدن به پهلوي چپ به منافقان نسبت داده شده است: احمدبن اسحاق خدمت امام حسن عسگري (ع) رسيد و عرض كرد: فدايت شوم مطلبي در دل دارم كه به خاطر آن غمگينم، مي خواستم آن را از پدر شما سوال كنم كه موفق نشدم.
حضرت فرمود: سوال تو چيست؟
عرض كردم: سرور من! از پدران شما براي ما روايت كرده اند كه خوابيدن پيامبران برپشت و خوابيدن مومنين به جانب راست و خوابيدن منافقين به جانب چپ و خوابيدن شياطين به رو و به طور دمر است. آيا همين طور است؟
حضرت فرمود: بله همين طور است.
درحديثي كه درباره شب شهادت اميرمومنان آمده اين مساله مورد توجه قرار گرفته است. در روايت است كه هنگامي كه امير مومنان (ع) وارد مسجد شد پس از اقامه نماز شب و مستحبات ديگر، هنگام اذان عده اي را كه مسافر بودند و درمسجد خفته بودند بيدار كرد. وقتي به ابن ملجم رسيد او را ديد كه برشكم خفته است و خطاب به وي فرمود: برخيز اي مرد! كه چون شيطان خوابيده اي.
برطبق رواياتي كه از ائمه معصومين رسيده است، مستحب است انسان قبل از خوابيدن به دستشويي رود. چنان كه مستحب است بر طرف راست و روبه قبله بخوابد و دست راست را زير صورت بگذارد.
اما خوابيدن روي دست چپ و خوابيدن به رو، مكروه است. چرا كه بر روي خوابيدن. خوابيدن شيطان است. درروايت آمده است: هر وقت كسي را ديديد كه بر رو خوابيده است او را بيداركنيد و مگذاريد برآن حال بخوابد.
به نظر مي رسد كه خفتن بر شكم پديده اي نادرست و از نظر ارزشي جزو رفتارهاي ناهنجار است و كسي كه اين گونه مي خوابد از نظر شخصيتي فردي ناسالم از ديدگاه قرآن و اسلام است. اين رفتار نادرست و ناسالم حكايت از فقدان سلامت شخصيتي فرد مي كند.

 



نشانه هاي وقوع قيامت

محتشم مومني
در مطلب حاضر نويسنده كوشيده است براساس حديث وارد شده از، پيامبر اكرم(ص)، روزگار قبل از قيامت را ترسيم نمايد. هرچند در حال حاضر نمي توان همه نشانه هاي مطرح شده در حديث را مشاهده كرد اما توجه به آنها مي تواند موجب عبرت و بصيرت شود.
معاد يا وقوع قيامت
اصل پنجم از اصول دين مبين اسلام، كه از وجوه مشترك ميان تمامي اديان آسماني مي باشد، اصل «معاد» است.
كلمه معاد، از ريشه ع-و-د، و به معناي بازگشت، زمان بازگردانيدن و بازگشت گاه است (واژه هاي قرآن/ ص 165) و منظور از آن در اصطلاح علوم ديني عبارت است از روزي كه اوضاع جهان و نظام هستي دگرگون شده و تمامي انسان ها به امر خداوند و با قدرت كامله او سر از خاك برون آورده و پس از حضور در محضر او و سؤال و جواب از اعمالشان در طول حيات دنيوي، به مقتضاي اعمال و افعالي كه انجام داده اند، پاداش و يا كيفر دريافت مي نماييد. و اما يكي از سؤالاتي كه از ديرباز و به هنگام مطرح شدن مباحث مربوط به معاد، ذهن آدمي را به خود مشغول داشته و درصدد جست و جوي پاسخي براي آن بوده، اين سؤال است كه: قيامت چه زماني برپا مي شود؟
و اگر به آن دسته از آيات قرآن كريم كه به توصيف قيامت و بيان اوضاع و احوال آن مي پردازد نظري هرچند گذرا نمائيم، خواهيم ديد كه اين سؤال از آن جمله سؤالاتي بوده كه ذهن مردمان عصر بعثت را هم مي آزرده و براي دريافت پاسخ، به كرات آن رابا پيامبر گرامي اسلام (ص)، در ميان مي نهاده اند. به عنوان نمونه در آيه 42 از سوره مباركه نازعات مي خوانيم كه: «يسئلونك عن الساعه آيان مرسيها» (از تو درباره قيامت مي پرسند كه چه زماني خواهد بود؟) ولكن از آنجا كه علم به زمان وقوع قيامت از علوم مختص به ذات پروردگار است، آن حضرت(ص) در پاسخ از اين سؤال اظهار بي اطلاعي نموده و به امر خداوند مي فرمود: «انما علمها عند ربي (اعراف/ 187)» و البته منحصربودن اين علم به خداوند و نيز مخفي بودن هنگامه حدوث معاد از بشر، بدون شك داراي علل و حكمتهاي بي شماري است كه در كتب و رسائلي كه راجع به معاد به نگارش درآمده اند مذكور است و مادر اينجا و در اين مقاله درصدد برشمردن آنها نيستيم، بلكه مي خواهيم با ذكر روايتي از پيامبراكرم(ص) به ذكر اين نكته بپردازيم كه هرچند زمان وقوع قيامت از ديد و تيررس عقل بشر مخفي نگهداشته شده و ما را به زمان دقيق آن حادثه عظيم آگاهي نيست وليكن در برخي از روايات اشارات و تصريحاتي به بعضي از علائم قيامت گرديده كه با ملاحظه آنها درمي يابيم كه عليرغم تصور عامه انسانها كه مي پندارند زماني طولاني تا وقوع قيامت باقي است، اتفاقاً «قيامت بسي نزديك است!» و به تعبير ديگر «تا قيامت راهي نمانده است!»
و اما روايت موردنظر ما، روايتي است كه مفسر كبير قرآن حضرت علامه طباطبايي(ره) آن را در جلد پنجم الميزان و ذيل آيات 45-15 سوره مباركه مائده به نقل از تفسير قمي آورده وبه صحت صدور آن از حضرت ختمي مرتبت(ص) تصريح فرموده است. هنگامي كه با دقت به مضامين و جملات اين روايت نگاه مي كنيم درمي يابيم كه بسياري از آن علائم و نشانه ها در عصر ما واقع شده و مشاهده مي شوند و به همين خاطر چاره اي نداريم جز اينكه به اين حقيقت اعتراف نمائيم كه: قيامت نزديك است! و ما قبل از آوردن روايت مذكور ناچار به ذكر اين نكته هستيم كه مطالعه و مشاهده اين روايت و امثال آن هرگز نبايد موجب وحشت و نگراني ما شود بلكه به عكس بايد آن را به منزله بانگ جرسي بدانيم كه ما را از خواب غفلت، بيدار نموده و به فراهم آوردن زاد و توشه اي بيشتر براي روز تنهايي فرامي خواند، تا شايد در اندك فرصت باقيمانده دست و پايي كرده و از مهلكه عظيم دنيا و دنياپرستي جان سالم بدر بريم.
و اما روايت نشانه هاي وقوع قيامت
«... سليمان بن مسلم خشاب از عبدالله بن جريح مكي از عطاءبن ابي رياح از عبدالله بن عباس نقل كرده كه گفت: با رسول خدا به زيارت حج رفتيم، همان حجي كه بعد از آن رسول خدا صلي الله عليه و آله از دنيا رفت- و يا به عبارت ديگر حجه الوداع- رسول خدا صلي الله عليه و آله درب كعبه را گرفت و سپس روي نازنين خود را به طرف ما كرد و فرمود: مي خواهيد شما را خبر دهم از علامات قيامت؟ و در آن روز سلمان رضي الله عنه از هر كس ديگر به آن جناب نزديك تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا صلي الله عليه و آله عرضه داشت: بله يا رسول الله.
حضرت فرمود: يكي از علامت هاي قيامت اين است كه نماز ضايع مي شود- يعني از ميان مسلمين مي رود- و از شهوات پيروي مي شود و مردم به سوي هواها ميل مي كنند، مال مقامي عظيم پيدا مي كند و مردم آن را تعظيم مي كنند، دين به دنيا فروخته مي شود، در آن زمان است كه دل افراد با ايمان در درونشان براي منكرات بسياري كه مي بينند و نمي توانند آن را تغيير دهند آب مي شود آن چنان كه نمك در آب حل مي گردد. سلمان با تعجب عرضه داشت: يا رسول الله به راستي چنين روزي خواهد رسيد؟
فرمود: آري به خدايي كه جانم به دست اوست، اي سلمان در آن هنگام سرپرستي و ولايت مسلمانان را امراي جور به دست مي گيرند امرائي كه وزرائي فاسق و سرشناساني ستمگر و امنائي خائن دارند!
سلمان پرسيد: براستي چنين وضعي پيش خواهد آمد يا رسول الله؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان دراين موقع منكر، معروف، و معروف، منكر مي شود، خائن امين قلمداد مي گردد و امين خيانت مي كند، دروغگو تصديق مي شود و راستگو تكذيب مي گردد.
سلمان با تعجب پرسيد: يا رسول الله به راستي چنين چيزي خواهد شد؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان در آن روزگار زنان به پست و مقام مي رسند و كنيزان طرف مشورت قرار مي گيرند و كودكان بر فراز منبر مي روند و دروغ نوعي زرنگي و (دادن) زكات خسارت، و خوردن بيت المال نوعي غنيمت شمرده مي شود، مرد به پدر مادرش جفا ولي به دوستش نيكي مي نمايد و ستاره دنباله دار طلوع مي كند. سلمان باز پرسيد: يا رسول الله آيا چنين چيزي خواهد شد؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان! دراين موقع زن با شوهرش در تجارت شركت مي كند و باران در فصلش نيامده بلكه در گرماي تابستان مي بارد و افراد كريم سخت خشمگين مي گردند، مرد فقير تحقير مي شود، در اين هنگام بازارها به هم نزديك مي شوند. وقتي يكي مي گويد: «من چيزي نفروختم» و آن ديگري مي گويد: «من سودي نبرده ام» طوري مي گويند كه هر شنونده مي فهمد دارد به خدا بدوبيراه مي گويد.
سلمان پرسيد: آيا حتما چنين وضعي خواهد شد يا رسول الله؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست، اي سلمان دراين هنگام اقوامي بر آنان مسلط مي شوند كه اگر لب بجنبانند كشته مي شوند و اگر چيزي نگويند دشمنان همه چيزشان را مباح و براي خود حلال مي كنند تا با بيت المالشان كيسه هاي خود را پركنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بريزند و دلهاشان را پراز وحشت و رعب كنند و درآن روز مؤمنين را جز درحال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمي بيني.
سلمان عرضه داشت: يارسول الله آيا چنين روزگاري بر مؤمنين خواهد گذشت؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان دراين هنگام چيزي از مشرق مي آورند و چيزي از مغرب تا امت اسلام را سرپرستي كنند،(1) در آن روز واي به حال ناتوانان امت من، از شر شرقي و غربي ها و واي به حال آن شرقيان و غربيان از عذاب خدا، آري نه به صغير رحم مي كنند و نه پاس حرمت كبير، را دارند و نه از هيچ مقصري عفو مي كنند، اخبارشان همه فحش و ناسزاست، ظاهر آنان مثل ظاهر انسان ها است ولي دلهايشان دلهاي شياطين است.
سلمان عرضه داشت: يا رسول الله آيا چنين روزي خواهد رسيد؟
پيامبر(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان، دراين هنگام مردان به مردان اكتفا مي كنند و زنان به زنان و همان طوري كه پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غيرت به خرج مي دهند نسبت به پسر نيز غيرت به خرج مي دهند. (2) مردان به زنان شبيه مي شوند و زنان به مردان و زنان بر مركب ها سوار مي شوند كه از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد.
سلمان از در تعجب پرسيد: يا رسول الله آيا چنين وضعي پيش مي آيد؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان، در اين هنگام مساجد طلاكاري و زينت مي شود آنچنان كه كليساها و معبد يهوديان زينت مي شود، قرآنها به زيورآلات آرايش و مغازه ها بلند (3) و صف ها طولاني مي شود اما با دلهايي كه نسبت به هم خشمگين است و زبان هايي كه هريك براي خود منطقي دارد.
سلمان پرسيد: يا رسول الله آيا اين وضع پيش مي آيد؟
رسول اكرم(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست، در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را مي آرايند و حرير و ديبا مي پوشند و پوست پلنگ كالاي خريد و فروش مي گردد.
سلمان پرسيد: يا رسول الله آيا اين نيز واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست، اي سلمان در آن روز ربا همه جا را مي گيرد و يك عمل آشكار مي شود و معاملات با غيبت و رشوه انجام مي شود و دين خوار و دنيا بلندمرتبه مي شود.
سلمان گفت: يا رسول الله آيا اين نيز واقع خواهد شد؟
پيامبر(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان، دراين هنگام طلاق زياد مي شود و هيچ حدي جاري نمي گردد و البته خداي تعالي از اين بابت هرگز متضرر، نمي شود. (4)
سلمان عرضه داشت: يا رسول الله آيا اين نيز واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان، در اين زمان كنيزان آوازه خوان و نوازنده پيدا مي شوند و اشرار امت من بر امت حكومت مي كنند. ]باز هم انديشه كنيد در نوع حكومت ها در كشورهاي اسلامي و جهان اسلام [
سلمان پرسيد: يا رسول الله آيا چنين وضعي خواهد شد؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان در اين موقع اغنياي امت من صرفا به منظور گردش و تفريح به حج مي روند و طبقه متوسط براي تجارت و فقرا به منظور خودنمايي و ريا به حج مي روند، در اين هنگام است كه اقوامي قرآن را براي غيرخدا مي آموزند و آن را نوعي مزمار و آلت موسيقي اتخاذ مي كنند، اقوامي ديگر به تعلم فقه اسلامي مي پردازند اما براي غير خدا. در آن روزگار زنازادگان زياد مي شوند با قرآن آوازه خواني مي كنند و بر سر تصاحب دنيا سرودست مي شكنند.
سلمان عرضه داشت: يا رسول الله آيا چنين وضعي خواهد شد؟
حضرت فرمود: آري به خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان اين وقتي است كه حرمت ها و قرق ها شكسته شود و مردم عالما و عامدا در پي ارتكاب گناه باشند و اشرار بر اخيار مسلط شوند، دروغ فاش و بي پرده و لجاجت ها ظاهر گردد و فقرا فقر خود را علني كنند، مردم در لباس به يكديگر مباهات كنند و باران در غير فصل ببارد و مردم شطرنج و نرد و موسيقي را كاري پسنديده بشمارند و در مقابل امر به معروف و نهي از منكر را عملي نكوهيده بدانند تا آنجا كه يك فرد با ايمان ذليل ترين و منفورترين فرد امت شود و قاريان عابدان را ملامت كنند و عابدان قاريان را اين مردمند كه در ملكوت آسمان ها رجس و نجس ناميده مي شوند.
سلمان از در تعجب پرسيد: يا رسول الله آيا چنين وضعي پيش مي آيد؟
پيامبر(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان در اين هنگام است كه توانگر هيچ دلواپسي جز فقير شدن ندارد، حتي يك سائل در طول يك هفته يعني بين دو جمعه سؤال مي كند و احدي نيست كه چيزي در دست او بگذارد.
سلمان باز پرسيد: يا رسول الله آيا چنين روزگاري خواهد رسيد؟
پيامبر(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان در اين زمان رويبضه تكلم مي كنند.
پرسيد: يا رسول الله پدر و مادرم فداي تو، رويبضه چيست؟
حضرت فرمود: چيزي و كسي به سخن درمي آيد و در امور عامه سخن مي گويد كه هرگز سخن نمي گفت(5)- گويا و شايد اشاره به كساني باشد كه بدون داشتن صلاحيت علمي براي اداره امور جامعه، در مشكلات و حوادث واقعه خود را جلو انداخته و اظهارنظر نموده و داعيه مشكل گشايي مي كنند و اينان تا قبل از اين اجازه چنين كاري نمي يافتند ولي اكنون با مسامحه مسلمانان در امور اجتماعي، جرأت مداخله و ابراز عقيده يافته اند.، در اين هنگام است كه مردم، ديگر زياد زنده نمي مانند ناگهان زمين نعره اي مي كشد و هر قومي چنين مي پندارد كه زمين تنها در ناحيه او نعره كشيد بعد تا هر زماني كه خدا بخواهد همچنان مي مانند و سپس واژگونه مي شوند و زمين هر چه در دل دارد بيرون مي ريزد. و خود آن جناب فرمود: يعني طلا و نقره را.
آنگاه با دست خود به ستون هايي كه در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل اين، ولي در آن روز ديگر نه طلا فائده دارد و نه نقره، اين است معناي آيه: «فقد جاء اشراطها = علامت هايش بيامد.»
در پايان اين حديث و روايت شريف، تذكر چند نكته را ضروري مي دانيم:
1- همان طور كه قبلا گفتيم اين روايت از آن جمله رواياتي است كه مرحوم علامه طباطبايي به صحت آن گواهي داده و بر آگاهان و آشنايان به مشي تفسيري ايشان در الميزان پوشيده نيست كه ايشان تا يقين به درستي روايتي نداشته اند آن را نقل نكرده و چنانچه روايت ضعيفي را نقل نموده باشند به ضعف آن اشاره نموده و تلويحا و يا تصريحا آن را مردود شمرده اند. و البته دقت در مضامين روايت فوق نيز خود گواهي مي دهد بر صحت صدور آن از سوي حضرت ختمي مرتبت(ص).
2- با دقت در سخنان رسول گرامي اسلام(ص) درمي يابيم كه درحال حاضر اكثر قريب به اتفاق اين علائم و نشانه ها به منصه ظهور رسيده و واقع گرديده اند و لذا همان گونه كه در مقدمه گفتيم تصور اين مطلب كه تا قيامت راه درازي درپيش داريم چندان معقول نمي باشد.
3- برشمردن علائم و نشانه هاي فوق و تصريح بر اعمال و آداب ناپسندي كه در آخرالزمان شايع مي شود، خود بايد عاملي شود براي ترك آنها، بنابراين با توجه به كلام پيامبر اكرم(ص) مي توان وجود خود را با ترك اين افعال به زيور تقوا آراست.
4- سؤالات مكرر جناب سلمان فارسي با اين مضمون كه: «يا رسول الله آياچنين وضعي پيش مي آيد؟» نه از باب انكار سخن پيامبر اكرم(ص) و عدم اطمينان به گفتار ايشان است بلكه آن جناب از اوضاعي كه پيش خواهد آمد متعجب شده و از روي شگفتي چنين سؤالاتي را مطرح مي نمود و في الواقع براي شخصي مانند سلمان با آن درجه از ايمان و اخلاص كه پيامبر اكرم(ص) در شأن او فرمود: من اراد ان ينظر الي رجل نور قلبه فلينظر الي سلمان» و «ان الجنه تشفاق الي ثلاثه : علي و عمار و سلمان» پيش آمدن چنين حوادثي كه نتيجه آن پشت پا زدن به احكام و حدود الهي و خروج مردمان از دايره ديانت و ايمان است جاي بسي شگفتي بوده است و از همين رو به تكرار سؤال فوق الذكر مي پرداخته.
در هر صورت، در پايان اين مقال از خداوند عزيز طلب مي كنيم كه ما را از شرور و فتن آخرالزمان در امان داشته و به آماده شدن براي رستاخيز با فراهم آوردن زاد و توشه اي از اعمال خير و حسنات موفق دارد.

1- نگاه كنيد به شيوع انواع و اقسام مكاتب ضاله و گمراه كننده غربي و شرقي در ميان مسلمانان و پيروي و تقليد آنان از اين مكاتب و ايسم هاي بشري و تركيب قوانين انسان ساز قرآن كريم و اسلام عزيز و غربت اينان دربين پيروان خود و اين كار تا بدان جا پيش رفته كه فرزندان اسلام براي تهذيب و خودسازي خود متوسل به مكاتب بيگانه اي نظير مرتاض بازي هنديان و يوگا و مديتيشن وا مثالهم شده حال آنكه به واقع هيچ راهي براي نيل به كمالات روحي و تهذيب نفس مطمئن تر از عمل به دستورات و قوانين اسلام وجود ندارد.
2- رواج روز افزون همجنس بازي در جهان غرب و رسمي شدن ازدواج بين هم جنس بازان گواه صدق پيشگويي رسول مكرم اسلام(ص) است.
3- پيدايش انواع و اقسام پاساژها و مراكز تجاري در قالب ساختمان هاي عظيم و آسمانخراشها مؤيد اين سخن مي باشد.
4- اشاره به اينكه رواج گناه و عدم اجراي حدود اسلامي هرگز زياني به خداوند نمي رساند بلكه اين مسلمانها و انسانها هستند كه با عدم توجه به حدودالهي و اجراي آنها به ناامني و انواع آسيب هاي اجتماعي مبتلا مي شوند و.
زندگي بر آنان سخت مي شود همچنان كه در آيات بسياري از قرآن كريم به اين حقيقت اشاره گرديده، از جمله آيه 771 سوره مباركه آل عمران: ان الذين اشتروا الكفر بالايمان لن يضروا الله شيئا و لهم عذاب اليم.
آري: گر جمله كائنات كافر گردد
بر دامن كبرياش ننشيند گرد
5- گويا و شايد اشاره به كساني باشد كه بدون داشتن صلاحيت علمي براي اداره امور جامعه، در مشكلات و حوادث واقعه خود را جلو انداخته و اظهارنظر نموده و داعيه مشكل گشايي مي كنند و اينان تا قبل از اين اجازه چنين كاري نمي يافتند ولي اكنون با مسامحه مسلمانان در امور اجتماعي، جرأت مداخله و ابراز عقيده يافته اند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14