(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 30 بهمن 1390- شماره 20147

نگاهي به رمان «شاهنشاه در كوچه دلگشا»
طنزنامه پادشاه توخالي!
نگاهي به ديدار رهبر معظم انقلاب با شاعران همايش شعر بيداري
شعر بيداري در آينه كلام مهر انقلاب
براي ميهن عزيزم ايران
مانيفست
از فرهنگ ظلم تا ظلم فرهنگي



نگاهي به رمان «شاهنشاه در كوچه دلگشا»
طنزنامه پادشاه توخالي!

علي الله سليمي
رمان «شاهنشاه در كوچه دلگشا» اثري طنز درباره جنبه هاي مختلف حكومت طاغوت است كه فضاي آن خواننده را در نوعي ترس و دلهره و از سويي ديگر با موقعيت هاي ناب طنزروبه رو مي كند.
در بين گونه هاي مختلف داستاني كه درباره انقلاب اسلامي نوشته شده است، «طنز» از گونه هاي مورد علاقه برخي از نويسندگان محسوب مي شود كه تا به حال آثار متعددي به قلم تعدادي از طنزنويسان در اين بخش نوشته شده و بسياري از آنها با استقبال مخاطبان مواجه شده است. يكي از نويسندگان معاصر كه از سال ها قبل با قلم طنز به سراغ ادبيات داستاني انقلاب اسلامي رفته، محمدعلي علومي، داستان نويس كرماني است كه رمان «شاهنشاه در كوچه دلگشا» از آثار معروف اين نويسنده در بخش داستان طنز انقلاب محسوب مي شود.
رمان شاهنشاه در كوچه دلگشا درباره وقايع تاريخ معاصر ايران، مانند كودتاي 28 مرداد 32 و عمليات آژاكس است. به شاه خبر مي دهند كه انگلستان قصد كودتا دارد و مي خواهد سلسله جديدي را حاكم كند. شاه به سبك شاه عباس با لباس مبدل به كرمان مي رود، چون آنجا يكي از مراكز قديمي نفوذ استعمار بريتانيا و مقر پليس جنوب بوده است. به اين ترتيب يك ديكتاتور با اقشار پايين جامعه همنشين مي شود.
فضاي اين رمان به فراخور موضوع، آميخته اي از طنز و ترس است و از رهگذر اين حالت گروتسك به جهان داستان هاي كافكا نزديك مي شود. جايي از اين رمان كلاغ به ساواك كرمان خبر مي دهد كه شاه و دوست او «آماشاءااله ايرانمنش» عليه رژيم پهلوي صحبت مي كرده اند.
رمان شاهنشاه در كوچه دلگشا چندي پيش جايزه بخش رمان كتاب سال طنز را از آن محمدعلي علومي كرده است.
فضاي اين كار مانند اغلب كارهاي علومي فضايي است كه خواننده را در نوعي ترس و دلهره و از سويي ديگر با موقعيت هاي ناب طنز روبه رو مي كند.
كتاب حاضر، داستان طنزي درباره روابط پنهاني رضاخان با اشخاص متعدد و كشورهاي ديگر است. گفت و گوهاي شاه با شوستر، نيكسون، زنان دربار و شخصيت هاي سياسي ساير كشورها، اوضاع سياسي و مبارزات مردم، نشست ها و مذاكرات با رجال سياسي ايران از جمله هويدا، تيمسار نصيري، شب نشيني ها و قمار درباريان، سفر هفت ساعته شاه به زمان آينده و مشاهده مبارزات مردم از جمله مواردي است كه به صورت طنز در اين داستان به آن ها اشاره شده است.
در بخشي از اين رمان مي خوانيم:
«...به هر حال يارو يك خرده ما رو چپ چپ نگاه كرد و گفت: نام محفوظ... به آن آبجي ات بگو پايش را از تو كفش ما دربياورد و الا شكمش را سفره مي كنم قاچاق هرويين جنوب ايتاليا در انحصار من است. قرار بر اين بوده كه جنس ايران و تركيه و آن طرف اروپا مال او باشد و اين طرفش مال من، حال شنفته ام آبجي خانمت پشت سر ما كركري مي خواند و خيالاتي دارد. محض گل روي شماست كه هيچي به او نمي گويم و الا اگر باز هم پررويي كند به شاخ سبيل داش هاي رم، با قمه حسابش را مي رسم يا مي دهم به اين شازده پسرها يك گلوله حرامش كنند، روشن شد...؟»
داستان در دو قلمرو، اساطير، قصه ها و باورهاي رايج در فرهنگ مردم و در عين حال در قلمرو واقعيت هاي تلخ و مسخ كننده اتفاق مي افتد و از اين زاويه و منظر، رئاليسم جادويي با بينش و بيان طنز محسوب مي شود. در بخشي از داستان به اعتراضات مردم پرداخته شده است:
«شاهنشاه از داروخانه زدند بيرون و يك دفعه متوجه شدند كه دوباره همه چيز به هم ريخته و تغيير كرده است مثل روز تعطيل، كركره همه مغازه ها پايين است و كسي توي خيابان و ميدان نيست كه ناگهان فرياد جماعتي از پشت سر اعلي حضرت بلند شد: مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، بگو ... رمق از دست و پاي شاهنشاه در رفت، ترس مثل صخره اي عظيم بر ذات همايوني نشست و له شان كرد شاهنشاه درمانده و بي پناه، دور و برشان را نگاه كردند تا بلكه پروفسور را پيدا كنند افسوس اثري از پروفسور نبود اما گروهي عظيم از زن و مرد و بچه در حاليكه عكس هاي متعدد و پرچم هاي رنگ به رنگ و نوشته هاي لا اله الاالله و استقلال آزادي جمهوري اسلامي و مرگ بر سلطنت پهلوي و ... به دست داشتند جلو مي آمدند همه چهره ها مصمم، شجاع، خشمگين. شاهنشاه از ته دل آه كشيد مرگ بالاي سر اعليحضرت پرپر مي زد چنگال سرد مرگ بر قلب شاهنشاه پنجه كشيد اما از آنجا كه در هنگام خطر مغر بشر به سرعت فعال و چاره جو مي شود شاه فوراً دستار را طوري به دور سرو صورت و دهان پيچيدند كه فقط چشمهايشان بيرون ماند...»
در ادامه اين داستان طنزآلود نويسنده به اشرف خواهر محمدرضا پهلوي و قاچاق مواد مخدر او اشاره مي كند و موقعيت او را در طي سفري كه به ايتاليا داشته و با يكي از مافياي ايتاليا محاوره كرده است بازگو مي كند. در قسمت ديگري از كتاب نويسنده داستان به توصيف شكنجه يك روستايي توسط ساواك مي پردازد.
در مجموع، كتاب حاضر مجموعه اي از موقعيت هاي طنز به همراه نگاه هاي طناز نويسنده به سال هاي سياه حكومت طاغوت است كه خواننده را براي مدت كوتاهي هم كه شده به اعماق آن سال ها مي برد تا سفري هر چند خيال انگيز در دل تاريخ معاصر كشورمان در دهه هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي داشته باشد.
رمان«شاهنشاه در كوچه دلگشا» محصول مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري است كه در 552 صفحه، با تيراژ دو هزار و 500 نسخه و قيمت هشت هزار و 500 تومان توسط انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است.

 



نگاهي به ديدار رهبر معظم انقلاب با شاعران همايش شعر بيداري
شعر بيداري در آينه كلام مهر انقلاب

عليرضا قبادي
عرب پيش از اسلام با تمام جاهليت خود از شعر لذت مي برد. زبان دانان عرب قابليت زبان بازي را به غايت داشته اند و تفاخر آنان به قوت كلامشان بوده است. وقتي حضرت رحمه اللعالمين(ص) انقلاب جهاني خود را آغاز مي كنند، متمايز از انبياء سلف كه با معجزات عيني نبوت خود را تبيين مي كردند با يك معجزه حسي، منطقي به سراغ اعراب شاعر دختركش مي رود و در ميان اين جماعت كه داعيه دار شعر و كلام هستند سربر مي آورد كه «فأتو بسوره من مثله»
ادبيات معاصر ايران را مي توان به دو فصل تاريخي پيش و پس از انقلاب تقسيم كرد. ادبيات، خاصه ادبيات سياسي قبل از انقلاب تحت تاثير عقايد چپ بود. ماركسيسم يك پز روشنفكري براي صاحبان قلم به حساب مي آمد همچنين مهم ترين شيوه تبليغي سياستمداران بلوك شرق هم ادبيات و هنر به شمار مي رفت و اين تأثير جدي بر فضاي ادبيات ايران داشت.
اما در بحبوحه انقلاب و پس از آن، وقتي كه اسلام روح تازه اي در كالبد فرسوده جامعه دميد تفكر غالب «انديشه انقلاب اسلامي» شد و شاعران و نويسندگان بسياري به اين حبل المتين الهي گرويدند. انقلاب و پس از آن جنگ تحميلي مواد اوليه بسيار ارزشمندي براي شاعران و هنرمندان فراهم آورد تا با بهره گيري از مفاهيم عميق موجود در آنها به خلق آثارش بپردازد.
در ارتباط با شعر و ادبيات انقلاب بسيار گفته شده گفتني ها هم بسيار است اينجا غرض نه بيان تاريخ اسلام است نه تاريخ انقلاب، اين مقدمه گفته شد تا نوبت به «بيداري اسلامي» برسد.
بيداري اسلامي اكنون يك ساله شده است و بايد كم كم زبان باز كند و حرف بزند و زبان باز كردن طفل ممكن نيست مگر به مدد پدر و مادر و... بزرگ ترها!
و اينجا هم چشمهاي مشتاق اعراب خيره به دهان كسي است كه اين روزها را بيش از 03سال پيش، پشت سرگذاشته و به قول زنده ياد قيصر امين پور «هرچه باشد گل يكي دو پيراهن بيشتر از غنچه پاره كرده است.»
ديدار رهبر معظم انقلاب با شركت كنندگان در همايش شاعران بيداري اسلامي داراي نكات حايز اهميتي است.
معظم له در اين ديدار فرمودند: «شعراي امت اسلامي بايد در چنين حادثه بزرگ و سرنوشت سازي نقش ايفا كنند.»
تاكيد ايشان را بر عبارت «شاعران امت اسلامي» با اشاره به وحدتي كه ميان مسلمين جهان ايجاد مي كند مي توان به دو بخش تقسيم كرد. ابتدا شعراي آن بخش از جغرافياي امت اسلامي كه مستقيم درگير انقلاب هستند و خود در ميانه ميدان، ستم ستم پيشگان را برگرده حس مي كنند و فرياد خشم برمي آورند. ديگر آن بخش از پيكره امت اسلام كه شاهدان اين رويش ها و خيزش ها هستند.
شاعراني كه خود درگير بيداري اسلامي هستند با تاكيد رهبر معظم انقلاب بر ضرورت به نظم آوردن رخدادها و هم آرمان هاي انقلابشان با توجهي خاص و همتي مضاعف خواهند پرداخت. اما شاهدان اين جنبش ها، مثل شاعران كشور ما كه مستقيم درگير سختيها و مصائب انقلاب عربي نيستند.
شاعران انقلابي ايران كه تجربه اين شرايط انقلابي را در حافظه خود دارند و نيازهاي يك چنين جامعه اي را مي شناسند، قطعا زبان گويايي براي بيان دردهاي مردم مظلوم تحت ستم دارند. شعر انقلاب چه آنها كه درباره انقلاب ايران سروده شده و يا آن دسته كه به بيداري اسلامي مربوط است قابليت ترجمه و تكثير را دارد. در اينكه بايد از جريان بيداري در منطقه حمايت كرد بر هيچ مسلماني پوشيده نيست اما حمايت مردمي هم مي تواند چه بسا بيشتر از حمايت هاي دولتي كاراتر و نافذتر باشد. شعر شاعران تبلور حمايت مردمي است شاعران فرياد بلند جامعه اند، آن هم در روزگار ما كه عرصه تاخت وتاز رسانه ها و هياهوي هوچيگران صهيونيزم است.
ترجمه دراين ميان حائز اهميت است هم برگردان آثار شاعران عرب به فارسي و زبانهاي ديگر و هم ترجمه شاعران پارسي گوي به زبان عربي اين آثار علاوه بر انتقال تجربيات پيام انقلاب ايران به مردم انقلابي كشورهاي منطقه باعث ايجاد شور و حرارت مضاعفي نيز در جوامع انقلابي مي شود.
رهبر انقلاب اسلامي در ديدار يادشده با دقت و نكته سنجي به دو جزء اصلي يك اثر هنري اشاره مي كنند: قالب- محتوا!
ايشان درباره نقش لفظ و قالب در ارتقاي هنر شعر فرمودند «بايد با استفاده از الفاظ و قالب هاي مستحكم و از نظر هنري در رتبه بالا اشعار برجسته و قوي سرود شود تا براي ساليان ماندگار و تأثيرگذار بماند.»
توجه دادن شاعران به فرم و قالب اثر ادبي در بحبوحه كارزاري كه كشورهاي عربي درگير آن هستند نشان از اهميت موضوع دارد كه ارزش آن در ماندگاري و تأثيرگذاري تا ساليان متمادي است. چه آنكه ممكن است شعري با ساختاري ضعيف در حوزه انقلاب سروده شود و بنا به اقتضاي زمان و شرايط جامعه هدف توجه هم قرار گيرد اما در درازمدت كه جامعه به يك آرامش دست يافت كم ارزش و بي اهميت جلوه كند و سبب صدمه به يك جريان شود و تأثير آن را بزدايد. اهميت دادن به فرم هم از اين حيث است كه بي سليقگي ها ساحت شعر را متزلزل نكند و شعر قابليت تأثيرگذاريش را از دست ندهد و شرايط انقلاب باعث آن نشود كه قالب را به پاي محتوا ذبح كنيم و هر نخراشيده اي را به نام شعر انقلاب به خورد خلق الله بدهيم.
رهبرمعظم انقلاب فرمودند: «در محتواي اشعار بيداري اسلامي به جهت گيري ها و اهداف عالي اين تحول بزرگ، راه هاي منتهي به هدف عالي و دشمنان و موانعي كه ايجاد مي كنند، توجه ويژه و خاص شود.»
دراين بخش نيز معظم له هوشمندانه سه اصل را هدف توجه قرار دادند: هدف- روش- موانع!
هدف شناسي انگيزه لازم براي هر حركتي را ايجاد مي كند. شناساندن جهت گيري ها و اهداف عالي اين تحول بزرگ باعث آگاهي توده مردم مي شود و خفتگان را برمي خيزاند. رهبرمعظم انقلاب با اين آموزه ها قصد دارند از يكايك شعراي امت اسلامي، رهبري براي هدايت حركت انقلاب بسازند. روش شناسي نيز برعهده شاعران گذاشته شده است. اينكه كدام راه براي نيل به مقصود مناسب تر است مثلا آيا از هزارتوي لابي هاي صهيونيستي و امپرياليستي راهي براي رسيدن به اهداف عاليه وجود دارد؟! پس از طرح مسيريابي، بلافاصله هشدار داده مي شود كه به دشمنان و موانعي كه آنها ايجاد مي كنند توجه ويژه و خاص شود.» هر رويشي هدف هجوم آفت ها قرار مي گيرد و بهترين آفت كش هاي هر جامعه اي نخبگان و فرهيختگان آن جامعه هستند.
ولي امر مسلمين در ادامه مي افزايند: «دراشعار بايد به نقش دين، ايمان به خدا و معارف قرآني در بيداري اسلامي نيز اهتمام جدي شود زيرا هر نهضتي كه متكي به اعتقاد ديني شود آسيب ناپذير و ماندگار خواهدبود.»
ايشان در جمله اخير به بسط و تشريع هدف، روش و موانع پرداخته اند:
دين، ايمان به خدا و معارف قرآتي پايه رهايي انسان از طاغوت هاي دروني و بيروني است و طاغوت، دشمن انسان آزاده است و اتكاء به اين اعتقادات مانع ضربه پذيري از جانب دشمن خواهدشد.
اما اين نكته نيز در ديدار شعراي همايش شعر بيداري با ولي امر مسلمين جهان قابل توجه بود كه بينش عميق و ظرافت دقيق رهبرمعظم انقلاب نسبت به شعر و شاعران در ميان كساني كه نسبت به روحيات معظم له آشنايي نداشتند بسيار جالب واقع شد. بسياري از آنها انتظار اين را نداشتند كه رهبر كشوري كه چالشهاي بسيار را به خصوص در عرصه بين المللي پشت سرگذاشته و اكنون هم با آن مواجه است چنين با طمأنينه، دقت، آرامش و تسلط در رابطه با شعر سخن بگويد.
و آخر اينكه درباره تأثير شعر در بيداري اسلامي، به ياد بياوريم حماسه اي را كه آيات القرمزي دربحرين آفريد. دختر شاعر 02 ساله مسلماني كه با اشعار خود موج جديدي در مبارزه هاي مردم بحرين و منطقه ايجاد كرد و شاعران ايران را برآن داشت كه در وصف قهرماني هايش شعرسرايي كنند!

 



براي ميهن عزيزم ايران

عبدالرحيم سعيدي راد
1
بي خيال تحريم ها و قطعنامه ها
استوار ايستاده اي
و خم نمي شوي
جز براي اداي نماز
2
تو آن پرنده اي
كه تمام صيادها
برايت قفس ساخته اند
3
تو آن نخل تناوري
كه با موريانه هاي هيچ تحريمي
از پاي در نمي آيد
4
قطعنامه ها و تحريم ها
لطيفه هاي بي مزه اي هستند
كه تنها
سطل هاي زباله را پر مي كنند.
5
تو آن قدر خوشبو هستي
كه بوي گند قطعنامه هاي سازمان ملل
مشامت را نمي آزارد.
6
به تو تكيه مي كنم
كه بزرگتر از تاريخي
و مي شود
در سايه سارت بزرگ شد.
7
دنيا تعظيم كرده است
تو قد افراشته اي
ميهن گلهاي محمدي!
8
شب انديشان
چراغ خانه ات را خاموش مي خواهند
«ميهمن آفتابي» من!
9
به تماشاي سربلندي ات آمده اند
سر بزيران تاريخ
كه از گورهاي خويش فراري شده اند.
10
در خيزشي شگرف
مي سازمت
باشكوه تر از شهر آفتاب
با قدرتي
به همت مردان انقلاب
11
روبروي نامت
گل سرخي شكفته مي شود
وقتي
پرچم خوش رنگ تو بالا مي رود
12
هر برگي مي شكفد
پرچمي ست
كه سربلندي بي بديل تو را
فرياد مي كشد.
13
خورشيد فردا
از شانه هاي تو طلوع مي كند
ايران من!
14
نامت را كه مي شنوم
كلاهم را صاف مي كنم
و به احترامت مي ايستم
در صفي از موج هاي از جنگ برگشته
15
تنها نه من
از شكوه تو مي گويم
كه اين
ميراث تمام عاشقان ميهن است...

 



مانيفست

ناصر فيض
در صادرات طنز كاري با مجوز نيست
طنز است،كشك و دوغ يا دوشاب و سقز نيست

چون مطلبش را با ظرافت مي كند مطلوب
طناز در كارش به دنبال مجوز نيست

در متن اگر با ارجمندي نسبتي باشد
لبخند چيزي جز تبسم در پرانتز نيست

جز شكوه كردن نيست آن هم شكوه با اطناب
طنزي كه در آن فرصت لبخند موجز نيست

گاهي سر سبز خودت را هم ببر با خود
وقتي كه راهي جز عبور از خط قرمز نيست

در حلقه ي رندان به دنبال چه مي گرديد؟!
جز درد دل چيزي در اين گونه مراكز نيست

با گردن ما شد مثل«باريك تر از مو»
صد بار گفتيم اين طرف ها يك مبارز نيست!

ما مثل يك هستيم،صاف و ساده و رو راست
يعني ميان ما يكي مثل مميز نيست

ما هم ،شبيه ديگران با چشم مي بينيم!
مي بيند آدم لاجرم،وقتي كه عاجز نيست

در عصر ما عيبي مصور نيست بي ترديد!
يا نه، اگر باشد شبيه عصر حافظ نيست

در شعر گاهي مي گريزد شاعر از هنجار
حافظ ميان اين قوافي گر چه جايز نيست.

 



از فرهنگ ظلم تا ظلم فرهنگي

حاجي حسن پور
مقدمه:
ظلم كه اصطلاح مقابل عدل است حكايت از اين دارد كه هرآنچه متعلق آن است در جايگاه خود قرار نداشته و در تضاد با عدل است. به تعبير ديگر از آنجا كه عدل به معناي جاي گيري هر چيز در جايگاه خود است ظلم كه متضاد آن است به معناي نبودن هر چيز در جايگاه خويش است.
يكي از اهداف بلند و آرمان هاي انبياء الهي اين بوده است كه در اجتماع عدالت را برقرارنموده و با تمام نمادها و نمودهاي ظلم اعم از اجتماعي، اقتصادي و... كه در برهه هايي از تاريخ به يك فرهنگ بدل گشته بود مبارزه نمايند. خداوند در اين باره چنين مي فرمايد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» (1) (ما پيامبرانمان را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ترازو را نيز نازل كرديم تا مردم به عدالت عمل كنند).
ظلم فرهنگي كه يكي از مصاديق انحرافات اجتماعي مي باشد ظلمي است كه همواره انبياء با آن مقابله نموده اند و براي برون رفت بشر از اين ورطه ضدانساني تلاش كرده اند. اين نوع از ظلم كه در هميشه تاريخ بشر وجود داشته، در دنياي امروز از كم و كيف بيشتري برخوردار گرديده و در قالب ها و با ابزارهاي متنوعي صورت مي پذيرد.
مصاديق ظلم فرهنگي:
1: فراگيري علوم مضر يا غيرمفيد
هرچند فراگيري علم در دين اسلام بسيار هدف تأكيد و سفارش است به گونه اي كه اين امر بر هر زن و مرد مسلمان لازم دانسته شده است (2) ولي در همين حال از فراگيري برخي علوم مضر همچون علوم غريبه از جمله سحر، جادو، كهانت و... نيز نهي گرديده است. اگر نگوييم در جامعه ما برخي از افراد به فراگيري اين علوم مضر اقدام مي كنند حداقل بايد گفت به دنبال فراگيري علومي هستند كه مفيد به حال جامعه و خودشان نيست. به عبارتي ديگر عده اي در پي فراگيري علومي هستند كه بود و نبود آنها تفاوتي ندارد و چيزي جز اتلاف عمر و تضييع بيت المال ثمره اي به همراه نمي آورد.
بنابراين اگر بخواهيم گرفتار اين نوع از ظلم فرهنگي نشويم مي بايد در پي يادگيري علومي باشيم كه نه تنها مضر نبوده و يا غيرمفيد نخواهندبود بلكه براي جامعه ما مفيد و مثمرثمرباشند. از اين روست كه رسول اكرم(ص) در بياني از علمي كه غيرمفيد باشد به خدا پناه مي برند. (3) نمونه هاي اين علوم را مي توان در دانشگاه ها يافت نمود كه ثمره اي جز هدر رفت توانمندي هاي مادي و معنوي بدنبال ندارند.
2: عرفان هاي نوپديد
عرفان كه در معناي واقعي خود به شناخت حقيقي از پروردگار اطلاق مي گردد از جمله مباحثي است كه بشر براساس ذات كمال طلب خويش همواره درپي آن بوده و هست ولي به دليل نبود دست يابي صحيح به مسير و ابزارهاي حصول عرفان؛ بسياري دراين جهت به خطا مي روند و ره به جايي نمي برند.
يكي از مصاديق ظلم فرهنگي را بايد در به اصطلاح عرفان هاي نوظهور جست وجو نمود كه عده اي از افراد ناگاه به خيال دست يازي به مقامات و مراتب معنوي و با سوءبهره از اين نياز بشري، درپي انجام مقاصد شوم و ناميمون خويش در جامعه مي باشند و به دلايل واهي تمسك نموده تا بتوانند از اين رهگذر به خواسته هاي خود دست يابند. اين در حالي است كه اگر بخواهيم به عرفان حقيقي و حقيقت عرفان برسيم مي بايد در مسير و جهت قرآن و اهل بيت(ع) گام برداشته وگرنه چيزي جز ضلالت و بدعاقبتي نصيب نخواهد شد.
از اين رو، آنچه امروز در فضاي فرهنگي دنيا بعنوان عرفان مطرح است چيزي جز فريب و خدعه فرهنگي نيست كه طبعاً از مصاديق بارز ظلم فرهنگي است.
3- كم توجهي به آموزه هاي ديني
يكي از مصائب و مشكلاتي كه همواره پيامبران (و بطور كلي رهبران الهي) با آن مواجه بوده اند كم توجهي برخي افراد به دستورات خداوند و يا همان آموزه هاي ديني بوده است. در درون جوامع اسلامي نيز اين مشكل هميشه وجود داشته است بگونه اي كه اين امر بعضا به دين گريزي نيز منجر شده و عده اي به مقابله با آن قيام كرده اند.
بي ترديد بايد كم توجهي به آموزه هاي ديني را يكي از مهم ترين مصاديق ظلم فرهنگي دانست كه افراد، دانسته يا ندانسته علاوه بر اضرار به خود، به ديگر آحاد جامعه نيز خسارت وارد مي آورند و مانع رشد معنوي آنان شده كه در بسياري موارد قابل جبران نمي باشد.
4- مدگرايي افراطي
مد و مدگرايي هر چند در اصل و حقيقت خود حكايت از تنوع گرايي و پاسخي به نياز ذاتي تنوع طلبي انسان است ولي هرگاه اين امر به دور از منطق و عرف و به تعبيري بدون توجه به هنجارهاي پذيرفته شده در اجتماع بوده و لجام گسيخته باشد امري مضر و ضدارزشي است.
مدگرايي اگر برگرفته از آموزه هاي ديگر فرهنگ ها و نوعي تبليغ براي آنان محسوب گردد در حد حرمت بوده و ضرورت دارد از آن اجتناب شود. از اين رو بايد غالب وجهه مدگرايي امروزي كه تبليغ فرهنگ غرب مي نمايد را خارج از چارچوب ها و نرم هاي فرهنگي جامعه دانست و از آن بعنوان ظلمي فرهنگي ياد نمود كه در كوتاه مدت و دراز مدت آثار منفي از خود برجاي نهاده و موجب وهن فرهنگ اصيل اسلامي ما خواهد گرديد.
5- تحميق و فريب مخاطب
دنياي تبليغات كه قدمتي به درازاي تاريخ حيات بشر دارد هماره در تلاش براي تأثيرگذاري بر مخاطبان بوده و اساساً بايد گفت هدف آن تغيير بينش و منش مخاطب است. دنياي امروز به عصر تبليغات بدل گشته است يكي از ظلم هايي كه در اين عرصه اتفاق مي افتد اين است كه برخي از تبليغات، به مخاطبان احترام ننهاده و آنان را با بيان مسائل غيرواقعي فريب داده و به عبارتي تحميق مي كنند. برخي غافل از اين هستند كه در دنياي امروز اين مخاطبان اندكه با آگاهي هر چه بيشتر و صحيح تر مي توانند به تداوم خط تبليغاتي آنان كمك نمايند نه جز اين!
6- مصرف زدگي و تجمل پرستي
از ديگر مظاهر و مصاديق ظلم فرهنگي مي توان به مصرف زدگي و تجمل پرستي اشاره نمود كه شركت هاي بزرگ توليدكننده غربي هر روز به آن دامن مي زنند. بي شك اين نوع شيوه زندگي برگرفته از فرهنگ غرب است و اينان همواره در پي آن هستند تا به جوامع به اصطلاح جهان سومي القاء كنند تنها شيوه زندگي غربي مي تواند موجبات نيك بختي را فراهم آورد.
راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي:
براي صيانت از فرهنگ مترقي جامعه (كه همان فرهنگ اسلامي است) بايد در پي بازيابي راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي و برقراري عدالت در اين جهت بود تا اين كه به راحتي و به زودي دشمنان قسم خورده مردم و جامعه نتوانند بر باورهاي ما غالب گشته و خود را بر ما تحميل نمايند چرا كه در غير اين صورت به مصائب فرهنگي گرفتار خواهيم آمد و راهي براي برون رفت از اين باتلاق نخواهيم يافت. از اين رو ما در اين جا بطور اجمال به برخي از راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي اشاره مي كنيم.
1- ارتقاء سطح آگاهي هاي عمومي
بي شك آگاهي عمومي در تمام جوامع، اساس و پايه همه تحولات مثبت بوده كه موجب شكل گيري جامعه اي پويا مي گردد. اگر مردم يك جامعه بدون و بدور از اطلاع و آگاهي نسبت به آنچه پيرامون آنان مي گذرد باشند طبعا به راحتي مورد هجمه ديگران واقع خواهند شد. به عبارتي اين ملت هاي بي اطلاع اند كه ديگران از آنان سوءاستفاده كرده و در تدارك منافع و اغراض نامشروع خويش برمي آيند و از آنان بهره كشي مي كنند. از اين رو نقش آگاهي هاي عمومي در رفع و دفع ظلم فرهنگي، تعيين كننده مي نمايد كه دستگاه هاي فرهنگي بايد در اين جهت تلاش هاي مضاعفي نموده و مردم را به درستي از حقايق آگاه سازند.
2- تقويت باورهاي ديني
از ديگر راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي تقويت باورهاي ديني جامعه است. اگر ما بتوانيم آموزه هاي ديني خويش را در ميان مردم مستحكم نموده و آن را تقويت نماييم بي ترديد خواهيم توانست دست رد به تمام آناني بزنيم كه مي خواهند ظلم فرهنگي را بر جامعه تحميل و فرهنگ ما را چپاول و تاراج كنند. به عبارت ديگر، اگر ما بخواهيم داشته هاي فرهنگي خود را از دستبرد ديگر فرهنگ ها مصون بداريم بايد در گام نخست، باورهاي ديني خود را به درستي شناخته و آن را تقويت نماييم.
3- نشان دادن خطرات فرهنگ مضر
يكي از نقاط آسيب پذيري كه جامعه ما همواره از آن ضربه خورده اين است كه دشمنان ما همواره خوبي هاي نداشته خويش را تبليغ كرده و به مردم القاء نموده اند در حالي كه اگر به طور دقيق و واقع بينانه به حقيقت آنان بپردازيم درخواهيم يافت كه آنان زشتي هاي فراواني داشته كه براي فرهنگ ما بسيار مضر است.
بنابراين از جمله راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي اين است كه ما به جنبه هاي منفي و به تعبيري به خطرات و نازيبائي هاي فرهنگ غارت گر پرداخته و جامعه را از آن آگاه سازيم تا جامعه گرفتار سراب فرهنگي آنان نگردد.
4- اصلاح الگوهاي فرهنگي و تبليغاتي
موضوع الگوسازي و الگوپذيري از جمله موضوعاتي است كه براي تنظيم و بازسازي يك زندگي خوب و منطبق بر نقشه صحيح زندگي، از ضروريات حيات بشري است. انسان ها براي هرچه بهتر نمودن زيست خويش نيازمند اين اند كه از فرد و يا افرادي الگو بگيرند. براساس آموزه هاي ديني ما مسلمين؛ تنها الگوهاي عملي، معصومين(ع) و در راس آنان پيامبراكرم(ص) است چرا كه خداوند در معرفي الگوي مناسب جوامع اسلامي فرموده است پيامبر الگوي مناسبي براي شما مي باشد.(4)
از اين رو براي دور نمودن مظاهر ظلم فرهنگي از جامعه بايد هميشه در پي اصلاح الگوهاي فرهنگي و تبليغاتي (كه برخي برگرفته از نمادهاي فرهنگي ديگران است) باشيم. ما نبايد در تبليغات رسانه اي خود از راه و رسم مخالفان فرهنگي خويش استفاده نماييم و آنان را الگوي خويش قرار دهيم. بدون ترديد دير يا زود، خواسته يا ناخواسته بايد به الگوهاي ديني رو كرده و از آنان در بازسازي فرهنگي خويش بهره گيريم تا هماره در حال ترقي و تكامل بوده و جامعه خويش را براساس فرهنگ ديني خويش بسازيم.
ـــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1- حديد/ .25
2- بحارالانوار ج 1 ص .177
3- مستدرك الوسائل ج 5 ص .69
4- احزاب/ .21

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14