(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 9 اسفند 1390- شماره 20155

جايگاه اخلاق دراحكام فقهي اسلام
تأمين شرافت وشريعت مردم در سايه شركت فعال در « انتخابات »
رقابت انتخاباتي، سبقت در خير
اخلاق انتخاباتي؛ بايدها و نبايدها



جايگاه اخلاق دراحكام فقهي اسلام

خليل آقاخاني
يكي از دوستان مي گفت: فرض كنيم دربازاري دويست مغازه وجود داشته باشد كه تامين كننده نيازهاي مردم آن ناحيه باشد و با اين كار دويست خانوار نيز از نظر مالي تامين شوند، حال اگر سرمايه داري پيدا شود و با يك فروشگاه بزرگ همه آن اجناس را در يك جا گردآورد و به تامين نيازهاي مردم بپردازد و اين دويست مغازه تعطيل و دكانداران بيكار شوند و خانوارها از تامين مخارج خود برنيايند، از نظر فقهي اين چه حكمي دارد؟ آيا جايز و رواست كه چنين مجوزي براي راه اندازي چنين فروشگاهي داده شود، به حكم اينكه «الناس مسلطون علي اموالهم؛ مردم بر مال خود مسلط هستند» و هركاري را مي توانند با سرمايه خود بكنند؟
پرسش اين دوست ما اين بود كه: جاي گزاره ها و ديدگاههاي اخلاقي در فتواهاي فقهي و شرعي كجاست؟ مگر نه اين است كه اسلام دين اخلاقي است و پيامبر (ص) براي اتمام مكارم اخلاقي برانگيخته شده است؟« انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق ».
به نظر مي رسد كه اصول فقه كه متكفل تبيين روش استنباط احكام فقهي در دين است، نمي تواند با اصول و قواعد فقهي خود، رويكرد جامعي از دين ارائه دهد؟ زيرا دين اسلام به حكم مطابقت وحي با عقل و سيره عقلايي در بسياري موارد نمي تواند اصول عقلاني و عقلايي درحوزه مهمي چون اخلاق را ناديده بگيرد، همان گونه كه به خود اجازه نمي دهد تا برخلاف احكام عقل عملي و مستقلات عقلي، احكام فقهي را صادر نمايد كه مخالف عدالت و موافق ظلم باشد؛ زيرا اصول عقلاني چون قباحت ظلم و نيكويي عدالت از اصول حاكم بر همه ابواب فقه است و هيچ فقيهي به خود اجازه نمي دهد تا بر خلاف حكم عقل عملي، بايد و نبايدهاي آن را ناديده بگيرد؛ چرا كه «كلما حكم به العقل حكم به الشرع و كلما حكم به الشرع حكم به العقل». اين بدان معناست كه دين اسلام مطابق فطرت انساني بوده و احكام عقل و شرع با هم تطابق و همپوشاني دارند.
اما پرسش مهم اين است كه آيا دين اسلام و احكام آن با بخش ديگري از فطرت سليم انساني يعني احكام و گزاره هاي اخلاقي نيز همپوشاني دارد؟ يا اين كه گزاره هاي اخلاقي، جايگاهي در فتاواي فقهي و احكام فقيهان ندارد؟
به اين معنا كه اگر در مقام صدور حكم ميان احكام فقهي از سويي و احكام اخلاقي از سوي ديگر، تضادي پيش آيد و يا درمقام عمل، تزاحمي رخ نمايد، آيا احكام اخلاقي اصولا ديده نمي شود يا اينكه اگر ديده مي شود به عنوان اصول حاكم ملاحظه نمي شود؟ آيا فقيهان با اصول اخلاقي همانند اصول عقلاني و مستقلات آن برخورد مي كنند چنان كه اصل عدالت به عنوان اصل حاكم بر همه احكام فقهي وارد مي شود و اجازه نمي دهد تا انديشه تضادي در مقام حكم يا تزاحمي درمقام عمل پيش آيد؛ زيرا همواره مي بايست احكام فقهي صادره از فقيهان، مبتني بر مطابقت حكم عقل عملي يعني عدالت محور باشد و اين كه درمقام تزاحم مي بايست هر عمل ظالمانه اي مجوز صدور نيابد؛ چرا كه اسلام براساس آيه 25 سوره حديد، در مسير تحقق عدالت در جهان است و ماموريت و فلسفه بعثت، قيام مردم به عدالت مي باشد. پس دو فلسفه در ماموريت اسلام و پيامبر ديده شده است كه مبتني بر اصل حكم عقل عملي يعني عدالت و اخلاق است. بايدها و نبايدهاي اسلام مي بايست همواره در چارچوب اصول عقلاني و عقلايي معتبر باشد.
داستان سمره بن جندب
شايد براي درك مسأله و اهميت بايد و نبايدهاي اخلاقي در حوزه دين اسلام لازم آيد به داستان سمره بن جندب به عنوان يكي از مصاديق: من جز براي اتمام مكارم اخلاقي و محاسن آن برانگيخته نشده ام، توجه خاصي مبذول شود؛ زيرا اين داستان به خوبي مي نماياند كه اخلاق در احكام فقهي دين اسلام از چه جايگاه ارزشي برخورداراست.
داستان از اين قرار بود كه سمره بن جندب، مالك باغي بود كه آن را به يكي از انصار فروخت و از آن، يك درخت نخل را كه در ميان باغ بود استثنا كرد و گفت: «اين درخت براي من باقي بماند.» آن انصاري نيز موافقت كرد و بدون اينكه بداند بعدها چه اتفاقي خواهد افتاد، باغ را خريد.
از آنجا كه سمره دل بيماري داشت، براي تجسس در حريم خصوصي انصاري، بدون اجازه و به بهانه نخلش، وارد باغ آن انصاري مي شد كه خودش و همسر و خانواده اش در آن زندگي مي كردند.
مرد انصاري از او خواست كه به هنگام وارد شدن به باغ اجازه بگيرد و مثلا يا الله بگويد يا در بزند و كاري از اين قبيل بكند؛ اما سمره نپذيرفت و گفت: اين نخل مال من است و راه هم راه من است و دليل براي اجازه گرفتن وجود ندارد.
انصاري هر چه از او خواهش كرد، او زير بار نرفت، تا اين كه مرد انصاري نزد پيامبر(ص) رفت و از دست سمره شكايت كرد و از ايشان براي اين مشكل راه حلي خواست.
پيامبر(ص) سمره را طلبيد و از او خواست كه در هنگام ورود به باغ اجازه بگيرد؛ اما او اين خواسته را رد كرد و گفت: نخل، مال من است و من اختيار آن را دارم، پس هرگونه كه بخواهم وارد باغ مي شوم.
پيامبر(ص) فرمودند: اين درخت را در برابر درختي در بهشت به من بفروش.
او گفت: نمي فروشم.
پيامبر(ص) فرمود: در برابر ده درخت.
گفت: نه و همين طور پافشاري مي كرد، به گونه اي كه نشان مي داد غرضي از اين كار دارد.
در اينجا معروف است كه پيامبر(ص) به انصاري چنين گفت: «اذهب فاقلعها و ارم بها وجهه فانه لاضرر و لاضرار في الاسلام ؛ برو و نخل را از ريشه بكن و به صورت سمره پرتاب كن، چرا كه ضرر ديدن و زيان رساندن در اسلام راه ندارد.»
سپس به سمره گفت: «انك رجل مضار و لاضرر و لاضرار علي مؤمن، تو مرد مضري هستي كه مي خواهي به ديگران زيان برساني، هدف خرما گرفتن از نخل نيست. (كليني، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 5631ش، چاپ چهارم، ج5، ص492و حر عاملي، محمدبن حسن؛ وسايل الشيعه، آل البيت لاحياء التراث، قم، 9041 ق، چاپ اول، ج52، ص824)
در اين عبارت، به خوبي روشن مي شود كه اصول اخلاقي فراتر از حكم فقهي «الناس مسلطون علي اموالهم» مي باشد.
مي توان در سيره و سنت پيامبر(ص) و آموزه هاي وحياني قرآن نيز موارد ديگري را يافت كه بيانگر نفوذ احكام اخلاقي و حاكميت آن بر احكام فقهي و حقوقي است؛ چنان كه احكام عقلاني به عنوان مستقلات عقل عملي، حاكم و نافذ مي باشد.
لزوم تدوين متن منطق فهم اسلام
اسلام دين متن محور است و مي بايست گزاره ها و نظريات و احكام آن كه در قرآن و سنت موجود است از طريق اصول روشمندي استنباط شود. اما آنچه از منطق فهم و اصول استنباط روشمند در اختيار ماست، تنها در حوزه گزاره هاي فقهي است كه از آن به اصول فقه ياد مي شود. اما در حوزه هاي ديگر، ما از داشتن يك منطق فهم جامع و كامل محروم هستيم.
البته اين بدان معنا نيست كه عالمان اسلامي فاقد منطق فهم و استنباط گزاره هاي اسلامي براي تبيين مسايل اخلاقي و حقوقي و سياسي و فرهنگي و مانند آن مي باشند، چرا كه يك منطق نانوشته اي در اختيار آنان است كه از طريق ممارست در حوزه هاي مختلف به دست مي آورند. اين مسئله همان تذوق فقهي و شم فقاهتي است كه از طريق ساليان متمادي تفكر و تدبر در متون و كتب موجود به دست مي آيد.
اسلام نيازمند آن است كه براي درك درست آن از يك منطق فهم استفاده شود كه از جامعيت و تماميت برخوردار باشد و بتواند همه حوزه ها را چنان مديريت كند كه در هنگام تضاد در مقام حكم يا حتي تزاحم در مقام علم به ارايه راهكار اقدام نمايد و با اهم و مهم كردن اصول عقلاني و اخلاقي و فقهي، حكم نهايي اسلام را به عنوان نظريه بلكه فتواي اسلامي ارايه كند.
آنچه در اختيار ماست مجموعه اي است كه انديشمندان در هنگام تضادها و تزاحم در شكل فتوا و يا نظريه بيان كرده اند، ولي به عنوان يك متن منطقي گردآوري و تدوين نشده است و در اختيار همگان نيست. از اين رو نمي توان نظريات جامع و كاملي از اسلامي ارائه كرد و به طور روشمند و منطق فهم اسلام، نظريه اسلام را در مسايل مورد نياز مردم بيان كرد و براساس و چارچوب آن به نقد و تحليل و بررسي آراء و نظريات ارائه شده پرداخت.
بنابراين، لازم است با مراجعه به دستگاه موجود و بهره گيري از روش ها و منطق موجود در حوزه هاي كوچكتر چون فقه و تفسير، به كشف منطق فهم اسلام نايل شد و آن را به شكل مكتوب و مدون در اختيار جامعه علمي و حوزوي قرار داد تا از هرگونه آشفتگي و قرائت هاي متعدد و فتاواي مخالف با عقل و اخلاق جلوگيري به عمل آورد. اگر ما يك متن در منطق فهم اسلام، داشته باشيم، خواهيم توانست آموزه هاي اسلامي را در دو دسته امور ثابت و متغير شناسايي كنيم و همچنين به ترتيب و تاصيل و اهم و مهم كردن آن اقدام نماييم. اگر بتوانيم منطق فهم اسلام را در شكل متن مقبول داشته باشيم، مي توان اميد داشت كه بسياري از فتاواي نادر و نظريات ناپخته و غيرقابل ارائه به جامعه بشري كم شود و يا از ميان برود و نظريات پخته و روشمندي در حوزه هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي و روان شناسي و جامعه شناسي و مانند آن ارايه شود و به طور روشمند نقد و بررسي گردد.

 



تأمين شرافت وشريعت مردم در سايه شركت فعال در « انتخابات »

آيت الله جوادي آملي
...دو چيز را وجود مبارك پيغمبر (ص) به ما آموختند و دنياي ما و آخرت ما در سايه عمل به اينهاست. اين اموري كه مي بينيم، دير يا زود از بين مي روند؛ مائيم و سفر ابد ما و ره توشه ابدي ما. بيان نوراني اوّل اين است كه حضرت فرمود: كما تكونوان يولّي عل يكم (1). هر جوري باشيد، واليان شما همان جورند. اگر ن شآء الله مردان صالح و سالمي بوديد، آنكه از صندوق در مي آيد صالح و سالم خواهد بود. اگر خداي ناكرده مشكلي در ملّت بود، آنكه والي ملّت است مانند خود ملّت مشكل دار خواهد بود.
واليان شما مطابق انديشه شما مي فهمند و برابر انگيزه شما كار مي كنند. اگر انديشه تان صائب وصالح بود؛ آن واليان شما هم داراي انديشه هاي صائب و انگيزه هاي سالمند ! و اگر ملّتي ن شآء الله داراي علم خوب و عمل خوب، اعتقاد خوب و انگيزه خوب بود؛ آنكه از اين صندوق در مي آيد و توفيق پيدا مي كند، از سلامت انديشه و صحت انگيزه برخوردار است؛ اين سخنان گهربار ذات مقدّس پيغمبر (ص) است.
ضرورت عنايت به ( وحدت ) و ( وفاق ملّي ) براي حفظ كشور
مطلب دوّم اينكه نظرها مختلف است، آراء مختلف است؛ هر كسي كانديداي خودش را انتخاب مي كند، هر كسي را اصلح تشخيص داد همان را انتخاب مي كند، رأي هر كسي هم محترم است؛ به تعبير امام راحل (رض) ميزان هم رأي ملّت است. امّا همان طوري كه مقام معظّم رهبري در هنگام رأي دادن فرمودند، آن رقابت هاي صحنه انتخابات تا امروز رقابت بود، از امروز به بعد رفاقت است. تمام رقابت ها، تمام تبليغات بايد يك سويه متوجه كسي باشد كه از اين صندوق در مي آيد. آنچه كه كشور را حفظ مي كند وفاق ملّي است و وحدت.
رواج اختلاف و كينه، عامل نابودي دين
و وحدت را از بيان نوراني پيغمبر (ص) استفاده كنيم. وجود مبارك امير المؤمنين ازقول پيغمبرفرمود: مبادا با هم اختلاف داشته باشيد، مبادا كينه يكديگر را در دل داشته باشيد: يّاكم و البغضاء فنّها الحال قه ل دين كم لا حال قه الشّعر(2). فرمود: كينه، اختلاف، ح قد، حسادت، عليه يكديگر سخن گفتن، عليه يكديگر قلم زدن، عليه يكديگر قدم زدن تيغي است كه زير دين را تيغ مي كند.
آقاياني كه مكه مشرّف شدند و سال اوّلشان است، وقتي در م نا ودرروز دهم ذي حجّه سر را تيغ كردند، تا اين مو در بيايد مدّتها طول مي كشد؛ موي تيغ شده به اين زودي در نمي آيد ! وجود مبارك پيغمبر (ص) فرمود: اختلاف داخلي، كينه داخلي، عداوت داخلي مثل اين است كه تيغ تيزي به دست همه باشد و هر روز دينشان را بخواهند تيغ كنند؛ ديگر ديني در نمي آيد ! فرمود: اختلاف،مو را تيغ نمي كند، دين را تيغ مي كند. اگر خداي ناكرده اين اختلاف از 1 ماه به 1 سال، 1 سال به 10 سال، 10 سال به 20 سال طول كشيد، آن وقت ديني نمي ماند كه حافظ يك ملّت باشد!
حفظ منابع مادي و معنوي كشور در گرو دينداري
اين كشور را دين و قرآن و عترت حفظ كرده است؛ مردم براي قرآن و عترت شهيد دادند، نه براي نفت و گاز ! در سايه قرآن و عترت و دين، نفت و گاز،حدود كشور، وطن اسلامي، منابع، منافع و مصالح حفظ مي شود؛ همه در سايه قرآن و عترت است. اگر خداي ناكرده دين رخت بر بندد، چيزي از مملكت نمي ماند ! و اين بيان نوراني حضرت است كه فرمود: اختلاف، دين را تيغ مي كند؛ چون طرفين سعي مي كنند حرف خودشان را برسانند، نه حرف خدا و پيغمبر را ! تا حال به لطف الهي، به بركت امام راحل، خون شهداء مسائل اين كشور در سايه وفاق ملّي حل شده است؛ الآن هم اميدواريم كه در سايه قرآن و عترت، روح مطهر امام راحل، ارواح پاك شهداء اين وفاق ملّي باشد تا زمان ظهور حضرت....
¤¤¤
تأمين ( شرافت ) و ( شريعت ) مردم در سايه اعمال عبادي ـ سياسي نظير « انتخابات »
...( شرافت مردم ) و ( شريعت مردم ) هر دو اقتضاء مي كند كه در اين انتخابات حضور فعال داشته باشند. بعضي از امور است كه مربوط به شريعت ماست؛ نظير نماز ما، روزه ما و عبادت هاي فردي ما. بعضي از مسائل است كه هم به شرافت ما وابسته است، هم به شريعت ما مانند مسائل عبادي ـ سياسي. جريان انتخابات از آن مسائل عبادي و سياسي است كه هم شريعت روي آن تأكيد مي كند، هم شرف ملّي اين مردم.
تهاجم دشمنان به جمهوريت و اسلاميت نظام
به دليل اينكه دشمنان شرق و غرب، مخصوصاً استكبار جهاني به هر دو حيثيت حمله كرده است؛ هم به ( اسلامي ) بودن آن، هم به ( جمهوري ) بودن آن. اينچنين نيست كه او دلش براي جمهوريت بتپد و براي اسلاميّت بسوزد ! هم مردم را از صحنه دور مي كند، هم اسلام را تضعيف مي كند. اين نه به جمهوريت ما حرمت مي نهد، نه به اسلاميّت ما ! شرافت ما كه در جمهوريت ما تعبيه شده است ايجاب مي كند در انتخابات حضور فعال داشته باشيم؛ شريعت ما كه به اسلاميّت ما دستور مي دهد ايجاب مي كند كه در انتخابات حضور فعال داشته باشيم...
حفظ شرافت و شريعت مردم؛ خواسته امام (ره)، شهداء و آزادگان
قطره قطره خونهاي شهداء از ما بازخواست مي كنند، تلاش پيگير امام راحل، زندان هائي كه آن عزيزان رفتند..،لحظه لحظه آنها از ما توقع دارند كه هم ما جمهوريت را بر اساس شرافتمان حفظ بكنيم و هم اسلاميت را بر اساس شريعت ما. البته اين معنا روشن است كه شرافت ما در درون شريعت ما تعبيه شده است؛ اين شريعت ما، هم دنياي ما را تأمين مي كند، هم آخرت ما را. آن اسلام بود كه به ما عزّت و شرف مرحمت كرد، همان اسلام حفظش مي كند و همان اسلام تداوم مي دهد...
¤¤¤
بيانات معظم له پس از شركت در هشتمين دوره انتخابات رياست جمهوري و انتخابات مياندوره اي مجلس خبرگان سوّم در مصاحبه با شبكه خبر سيما ـ قم ؛ 18/ 3/ 1380 ونيزپس از شركت در هفتمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي در مصاحبه با واحد مركزي خبر ـ قم ؛ 1/ 12/ 1382

 



رقابت انتخاباتي، سبقت در خير

عليرضا شعاعي
در انديشه سياسي اسلام، مفاهيمي چون قدرت، مشاركت در قدرت، مهار قدرت و مانند آن جايگاهي ندارد؛ زيرا اصولا اين امور مسئله جامعه اسلامي و قرآني نيست؛ چرا كه در انديشه سياسي اسلام، به جاي اين اصطلاحات مادي و دنيوي، مسائلي چون ولايت همگاني، مشاركت در امور اجتماعي، مسئوليت اجتماعي، وظيفه و تكاليف مؤمن نسبت به جامعه و رهبري مطرح است. بنابراين، هر كسي موظف است تا براي رهايي از خسران ابدي نه تنها در انجام كارهاي عبادي شخصي صرف چون نماز و روزه و حج بكوشد، بلكه لازم است تا در كارهاي عبادي اجتماعي نيز مشاركت فعال داشته باشد و اهل انفاق، زكات و دستگيري مردم باشد و كارهاي نيك انجام دهد و حتي ديگران را بدان بخواند و توصيه و سفارش كند. (بقره، آيات 1 تا 5؛ سوره عصر و آيات ديگر)
مشاركت در عرصه هاي اجتماعي، وظيفه اي همگاني
از نظر اسلام، هر انساني وظيفه دارد به عنوان مكلف در امور اجتماعي مسئوليت بپذيرد و فعالانه در همه كارهاي خير و نيك مشاركت داشته باشد. اسلام به شدت با هرگونه رفتار ضداجتماعي مخالفت مي كند و رهبانيت را برنمي تابد؛ زيرا سعادت شخصي را در گرو سعادت جمعي مي داند. (حديد، آيه 27؛ سوره عصر) از اين رو مشاركت در همه عرصه هاي اجتماعي از عمران مساجد (توبه، آيه 18)، جهاد و جنگ در راه خدا (مائده، آيه 35)، توليد علم و ثروت و آباداني زمين و ايجاد تمدن جهاني (هود، آيه 61) قيام به عدالت و اجراي قسط و برپايي و اجراي قوانين (حديد، آيه 25)، آموزش و تعليم و تربيت (بقره، آيه 129؛ آل عمران، آيه 164) و مانند آن امري واجب و تكليفي الزام آور است كه نمي توان از زير بار آن شانه خالي كرد.
پس حضور هر مسلماني در هر عرصه اجتماعي، به عنوان انجام تكليف و وظيفه، عملي عبادي است كه موجبات تعالي فرد و جامعه و سعادت دنيوي و اخروي را فراهم مي آورد. حضور در عرصه هايي چون انتخابات و در اموري چون شوراها، براي همه كساني كه شايسته مشورت هستند، لازم و تكليف است و كسي نمي تواند از انجام اين تكليف و وظيفه خودداري كند و در جايي كه به حكم اسلام لازم است تا به عنوان اتاق فكر در جامعه حضور قوي داشته باشد و به رهبري و كارگزاران نظام اسلامي مشاورت دهد، نبايد از انجام اين مسئوليت سر باز زند.
خداوند همان گونه كه به پيامبر(ص) به عنوان اولوالامر و رهبري جامعه فرمان مي دهد تا از مشورت هاي ديگران سود برد، همچنين به مؤمنان و مسلمان فرمان مي دهد تا مشاركت فعال در اين عرصه داشته باشند و به درخواست مشورت ايشان پاسخ مثبت دهند. (آل عمران، آيه 159)
اصولا جامعه اسلامي از آن جايي كه جامعه عقلايي است افراد آن به حكم عقل مي كوشند تا از مشاورت و مشورت ديگران سود برند و عقل ديگران را بر عقل خويش بيفزايند و خود را از راهنمايي هاي عقول ديگران بهره مند سازند. اين مسئله بويژه در كارهاي اجتماعي و انجام مسئوليت هاي اجتماعي بيشتر نمود مي يابد، زيرا امور اجتماعي از پيچيدگي هاي فزون تر برخوردار است و لازم است تا با مشاورت از ديگران، مسايل آسان تر و ساده تر گردد و از علم و دانش و خبره ديگران استفاده شود. (شوري، آيه 38)
رقابت و سبقت در كار خير
جامعه اسلامي، به قصد انجام مأموريت هاي الهي كه مأموريت همه پيامبران و مؤمنان در طول تاريخ بوده است، بر آن است تا براساس عقل و وحي، انسان را در مقام خلافت الهي و حق بنشاند و سعادت دنيوي و اخروي مردم را تحقق بخشد. برهمين اساس هر مسلماني به عنوان شهروند، بر خود فرض و واجب مي داند كه در كارهاي خير اجتماعي و امور زندگي بشري مشاركت فعال داشته و بخشي از مسئوليت و نقش هاي اجتماعي را به عهده گيرد. اينجاست كه رقابت سالمي در چارچوب مسئوليت پذيري و انجام تكاليف الهي شكل مي گيرد و هر كسي در انجام كارهاي خير و نيك بر ديگري سبقت مي گيرد و با شتاب و سرعت مي كوشد تا آن را به سامان برساند و كاري بر زمين نماند.
خداوند با عبارت: فاستبقوا الخيرات به مؤمنان توجه مي دهد كه هر كسي مي بايست مانند مسابقات بكوشد تا بر ديگري با سرعت سبقت گيرد و بكوشد تا اولين كسي باشد كه وظيفه و مسئوليت اجتماعي و كار خيري را انجام داده است و بر اين اولين بودن ها افتخار كند و به خود ببالد كه وظيفه اي را انجام داد و مسئوليتي را به عهده گرفت.
اين مسارعت و شتاب در كارهاي خير اجتماعي، به معناي شتاب گرفتن و رفتن به سايه امنيت الهي و مقام مغفرت است. (آل عمران، آيه133) كسي كه در كارهاي خير شتاب و سرعت مي گيرد و اجازه نمي دهد كه كسي بر او در انجام كارهاي خير سبقت و پيشي گيرد، در حقيقت به سوي بهشت، سبقت گرفته و از آتش دوزخ خود را رهايي بخشيده و از خسران ابدي به در آمده است.(حديد، آيه21)
ازنظر قرآن راه مستقيم رهايي و نجات و رسيدن به مقام خدايي شدن، سبقت در كارهاي خير اجتماعي است. (يس، آيه66؛ بقره، آيه184؛ مائده، آيه48) بنابراين، هركسي كه اميد رهايي و رسيدن به تقرب و متاله شدن و بهشت رضوان الهي را دارد، مي بايست در كارهاي خير اجتماعي و پذيرش مسئوليت ها و نقش هاي اجتماعي پيشي گيرد.
انتخابات، رقابت براي انجام مسئوليت الهي
از مصاديق روشن كارهاي خير، مشاركت در عرصه هاي اجتماعي و انجام مسئوليت هاي اجتماعي است؛ زيرا اسلام ، خير را در كارهايي مي داند كه انسان براي رضايت و خشنودي خدا انجام مي دهد و ديگران از آن سود مي برند حتي اگر خودش به ظاهر بهره اي از اين كار نبرد؛ چراكه اين گونه كارهاي اجتماعي مانند انفاق و ايثار و احسان و جهاد از ماندگاري برخوردار است و به عنوان باقيات صالحات براي فرد مي ماند.
هر انساني موظف و مكلف است تا در كارهاي اجتماعي از دعوت ديگران به كارهاي خير و توصيه آنان به اين تا انجام كارهاي اجتماعي خيرخواهانه و نيكوكارانه، مشاركت فعال داشته باشد. انتخابات به عنوان يك روش در انتخاب شايستگان براي مشاورت به دولت اسلامي و رهبري يا شايستگان براي انجام كارهاي خطير اجتماعي، مطرح مي باشد. بنابراين، وظيفه انتخاب كننده و انتخاب شونده است تا به عنوان انجام مسئوليت و نقش اجتماعي بر يكديگر سبقت جويند و بخواهند تا هر كسي زودتر از ديگري رأي خود را در صندوق اندازد و مسئوليت اجتماعي مشاورت و معاونت در امر كارهاي اجتماع و جامعه را به عهده گيرد.
بنابراين، ازنظر انديشه سياسي اسلام، حضور هر شخص در مقام انتخاب كننده يا انتخاب شونده، به معناي رقابت در سبقت جويي براي كارهاي خير و انجام وظيفه و مسئوليت است و مي بايست از اين ديد به مسأله حضور در عرصه انتخابات نگريست.
اگر چنين نگرشي به مسأله انتخاب در جامعه اسلامي شكل گيرد، ديگر چيزي به نام بد خلقي هاي انتخاباتي و رقابت ناسالم، رقابت هاي غيرقانوني و اتهام زني و افترا بستن و هتك حرمت ها و آبروريزي ها معنا و مفهوم نخواهد داشت. به اميد روزي كه جامعه اسلامي چنين نگرشي را پيدا كند و در چارچوب فرهنگ قرآني در عرصه هاي اجتماعي از جمله انتخابات مشاركت كند و وظيفه خود را انجام مسئوليت الهي بداند و نه چيز ديگر.

 



اخلاق انتخاباتي؛ بايدها و نبايدها

رضا شريفي
وقتي سخن از اخلاق انتخاباتي به ميان مي آيد، نخستين چيزي كه به ذهن مي آيد، مراعات عفت عمومي، حرمت و حيثيت افراد و مراعات آبروي اشخاص است.
از آن جايي كه رويه انتخابات اسلامي، مبتني بر حضور شايستگان در مسئوليت مناسب و جايگاه در خور است، بنابراين، هر كسي مي بايست به بيان توانايي ها و شايستگي هاي خود اشاره كند و اجازه دهد تا انتخاب كنندگان با توجه به اين صلاحيت ها و شايستگي ها به گزينش دست زنند. هر چند كه تعريف از خود امري پسنديده نيست، ولي بيان توانمندي ها و شايستگي ها براي قرار گرفتن در مسئوليت، امري لازم و پسنديده است؛ زيرا در جامعه اسلامي هر شهروندي مسئوليت دارد تا در بهترين و شايسته ترين جايگاه قرار گيرد و مسئوليت خود را در قبال جامعه به انجام برساند.
مشاركت فعال در عرصه هاي مختلف جامعه، خود نوعي عمل به معروف و از مصاديق امر به معروف و نهي از منكر است. اين مشاركت، از انتخاب كردن تا انتخاب شدن را شامل مي شود. همان گونه كه اميرمومنان علي(ع) مي فرمايد كه حضور ايشان در رهبري، به سبب تعهدي است كه خداوند از عالمان و دانشمندان گرفته است و مي بايست در اين عرصه حضور فعال داشته باشد، همچنين هر كسي ديگر در هر مسئوليتي كه احساس مي كند توانايي و شايستگي آن را دارد، مي بايست حضور يابد و مسئوليت و نقش اجتماعي خود را به درستي انجام دهد.
اصولا نظام اسلامي و جامعه اسلامي، مبتني بر حق و تكليف است. بدين معني كه براي هر حقي تكليفي و براي هر تكليفي حقي ثابت است. بنابراين، هر يك از شهروندان مي بايست اين حضور و مشاركت در نقش مختلف اجتماعي را به عنوان يك تكليف بدانند و خود را در برابر مردم و دولت و خدا مسئول بشناسند. مردم اين حق را دارند كه از افرادي كه شايسته نقش و مسئوليتي هستند بازخواست كنند كه چرا نقش و مسئوليتي را كه شايسته آن هستند به عهده نگرفته اند.
چنين نگرشي به مسايل و موضوعات اجتماعي در جامعه اسلامي، مقتضي اين است كه هر كسي كه خود را شايسته مي داند شايستگي هاي خود را بيان كند و مردم نيز موظف هستند تا براساس شايستگي ها دست به انتخاب بزنند. همچنين مردم و شهروندان امت اسلام حق ندارند براساس معيارهائي كه خداوند نمي پذيرد، دست به انتخاب بزنند و براساس ملاكهاي غير اسلامي، افرادي را براي مسئوليتي برگزينند. (بقره، آيه 247 و آيات ديگر)
عيب زدن و آبروريزي، گناهي بزرگ
اگر رويه اسلامي در انتخابات مسئولين و اعطاي نقش ها مورد توجه و عمل قرار گيرد، ديگر نيازي به اين نيست كه از اخلاق انتخاباتي به معناي ديگري سخن بگوييم، زيرا براساس رويه اسلامي در مسئوليت ها و نقش هاي اجتماعي، هر كسي كه صلاحيت و شايستگي دارد مي بايست مسئوليتي را به عهده گيرد و پاسخ گوي خدا و خلق باشد. پس بزرگ ترين و مهم ترين اخلاق انتخاباتي در رويه اسلامي، بيان توانايي ها و شايستگي ها براساس صداقت و حقيقت و عرضه آن به مسئولان و مردم است.
اما از آن جايي كه در جامعه كنوني كه به سوي جامعه اسلامي و قرآني در حركت است، رقابت هاي انتخاباتي معنا و مفهوم خاصي يافته و پذيرش مسئوليت و نقش هاي اجتماعي اكثرا به عنوان يك ارزش دنيوي و نه مسئوليت و تكليف الهي مورد توجه قرار گرفته است، لازم است تا سخن از برخي از اخلاق اسلامي در حوزه رقابت هاي اجتماعي سخن به ميان آيد و نسبت به رويه ضداخلاقي و انساني و الهي هشدار داده شود.
مشكل عمده رويه انتخاباتي كنوني اين است كه رقابت براي اشغال مسئوليت نيست، چنان كه خداوند فرمان داده است تا مؤمنان براي پذيرش مسئوليت ها و انجام كارهاي خير با هم رقابت كرده و بر يكديگر در انجام مسئوليت پيشي گيرند و مسارعت نمايند. (بقره، آيه 148؛ مائده، آيه 48؛ يس، آيه 66) بلكه براي اشغال مقام و قدرت است. درحالي كه نظام اسلامي اصولا قدرت محور و رياست محور نيست، بلكه ولايت محور و مسئوليت محور است؛ به اين معنا كه هر كسي نسبت به ديگري از حق ولايت برخوردار است و مسئوليت سرپرستي برادرانه و محبت آميز نسبت به ديگري را به عهده دارد و مي بايست پاسخ گوي ديگري و خداوند باشد. (توبه، آيه 71)
اكنون كه معيارهاي انتخاباتي تغيير كرده و اكثرا مقام و منصب و قدرت به جاي ولايت و مسئوليت نشسته است؛ بايد توجه داشت كه گناه ديگري را مرتكب نشوند؛ زيرا اين گناه قدرت طلبي و رياست خواهي كه رويه فرعوني و مستكبران است، نمي بايست با گناهان ديگري آميخته شود و گناهي بر گناهي افزوده شود.
بنابراين، شخص بايد به معرفي خود بپردازد و از عيب جويي و عيب زدن به ديگران خودداري كند. اين بدان معناست كه حتي گناه و خطاي ديگر را نمي بايست به رخ بكشد و آبروي كسي را بريزد؛ چه رسد كه با افترا و اتهام زني بكوشد تا رقيب را از دور انتخاباتي بيرون راند.
از نظر قرآن، آبروي مؤمن و مسلمان بلكه انسان، حرمت دارد و مي بايست در تكريم انسان و به ويژه مؤمن و مسلمان كوشيد. پس اگر خطا و گناهي از وي مي داند نمي بايست او را افشا كند و آبروريزي كند و هتك حيثيت نمايد؛ چرا كه اين كار گناهي بس بزرگ است و خداوند هتك حرمت ديگري را ناپسند و حرام مي داند. (توبه، آيه 79؛ احزاب، آيه 58؛ حجرات، آيات 11 و 12) در اين راستا خداوند در قرآن به هتاكان و آبروريزان، و كساني كه هتك حرمت مي كنند و آبروي اشخاص را مي ريزند، عذاب هاي سختي در دنيا و آخرت وعده مي دهد. (نور، آيات 19 و 23)
هر كسي بايد به گونه اي عمل كند كه آبروي ديگري نريزد و شخصيت اجتماعي او حفظ شود. (نساء، آيه 112؛ نور، آيات 6 و 11 و 15) بنابراين ترور شخصيت افراد به ويژه مومنان امري ناپسند و حرام و گناهي بزرگ است.
سرزنش كردن افراد و تحقير آنان به خاطر گناه يا خطا و يا اشتباه، امري ناپسند و حرام است و كسي كه به اين كار اقدام مي كند، خداوند كاري مي كند كه خودش در همين دنيا بدان مبتلا و گرفتار شود و خوار و رسوا گردد و بدان امري كه ديگري را سرزنش كرده خود مبتلا شود. پيامبر اكرم(ص) در اين باره مي فرمايد: هر كس كار زشتي را فاش كند، كيفر او مانند كسي است كه آن را انجام داده است و كسي كه مومني را به گناهي سرزنش كند نميرد تا خود آن را مرتكب گردد. (اصول كافي)
آن حضرت همچنين فرموده است: هر كس كار زشتي را از مومني بشنود پس آن را انتشار دهد، گناه او مانند كسي خواهد بود كه آن را انجام داده است و كسي كه كار نيكي را بشنود و آن را افشاء كند، پاداش وي مانند كسي است كه آن را عمل نموده است. (وسائل الشيعه جلد 8)
پيامبر اكرم(ص) در جايي ديگر مي فرمايد: دشنام دادن به مومن نافرماني است و جنگ با او كفر و خوردن گوشت (غيبت) او گناه بوده و احترام (و ارزش) مال او مانند احترام خون او است. (اصول كافي)
امام صادق(ع) نيز مي فرمايد: مسلمان، برادر مسلم است، به او ستم نمي كند و با وي تقلب نكرده و محرومش نمي سازد. (وسائل الشيعه جلد 8)
امام محمد باقر(ع) نيز مي فرمايد: براستي كه نزديك ترين چيزي كه بنده را به كفر مي كشاند اين است كه شخصي با ديگري اخوت ديني برقرار سازد و لغزش هاي وي را گردآوري نمايد كه روزي با آنها او را سرزنش نمايد. (وسائل الشيعه جلد 8) بنابراين، اگر كسي در انتخابات وارد شده مي بايست اولا در فكر مسئوليت و تكليف شرعي و الهي باشد حال چه در مقام انتخاب كننده باشد يا انتخاب شونده و معيارهاي الهي را در نظر بگيرد و اگر به فكر رقابت انتخاباتي مانند احزاب براي رسيدن به قدرت و مقام و منصب باشد، بايد توجه كند كه با اين گناه، گناهي ديگر چون هتك حرمت و آبروريزي و اتهام و افترا را به آن نيفزايد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14