(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 11 اسفند 1390- شماره 20157

اعتماد به نفس
اضطراب پيش از ازدواج
آموختن نظم به كودكان
توصيه هاي غذايي براي جذب كلسيم
نشانه هاي گرسنگي كاذب
زندگي بدون سايه پدر



اعتماد به نفس

مطمئن باشيد چيزي كه از آن ترس داريد به آن بدي كه شما فكر مي كنيد نيستند. رو به رو شدن با آنچه شما از آن مي ترسيد باعث افزايش اعتمادبه نفس مي شود.
اشخاصي كه اعتماد به نفس بالايي دارند خود و ديگران را تشويق به انجام كارهاي خوب كرده و براي خوب بودن و شناخت ديگران به عنوان انسان هاي خوب تلاش مي كنند.
اشخاصي كه اعتمادبه نفس بالايي دارند، ارزش خود را براي دوست داشتن ديگران و مورد علاقه واقع شدن از سوي آنان حفظ مي كنند. خود را شايسته توجه دانسته و ديگران را نيز مورد توجه قرار مي دهند. حرف هاي ديگران را مي شنوند. ارزش خود را براي شناخت خود و اطرافيان حفظ مي كنند. خود و ديگران را تشويق به انجام كارهاي خوب كرده و براي خوب بودن و شناخت ديگران به عنوان انسان هاي خوب تلاش مي كنند. آنچه در ادامه مي خوانيد راهكارهايي براي افزايش اعتمادبه نفس است كه حجت الاسلام مهدي گرجي آن را بيان نموده است:
1- در مقابل آينه از خود تعريف كنيد: اين كار در كسب اعتمادبه نفس، بسيار مؤثر است. هر روز صبح چند دقيقه اين كار را انجام دهيد. سعي كنيد هنگام نگاه كردن در آينه به موارد مثبت چهره خود نگاه كرده و از آن تعريف كنيد.
2- در حال زندگي كنيد: اگر در حال زندگي كنيد و تمام انرژي خود را متوجه زندگي در لحظه نماييد، فرداي شما هم تضمين خواهد شد. چرا كه فرداي شما محصول عملكرد صحيح امروز شما است. اگر عمر خود را در حسرت ديروز با نگراني فردا سپري كنيد، لحظه ها را از دست خواهيد داد و اين به معني از دست دادن فردا نيز مي باشد.
3- دست دادن خود را محكم تر كنيد: به اصطلاح شل و وارفته دست ندهيد، به خصوص اگر نظامي هستيد، محكم و قدرتمند دست بدهيد و همچنين گرم و صميمانه.
4- به موفقيت هاي خود نگاهي بيندازيد: از موفقيت هايي كه تاكنون داشته ايد، براي خود ليست تهيه كرده و همراه خود داشته باشيد و هرگاه احساس عدم اعتمادبه نفس كرديد، نگاهي به آن بيندازيد.
5- به خودتان تبريك بگوييد: حتي از گفتن جمله هايي مانند شب بخير و دوستت دارم به خود امتناع نورزيد. حتي براي خود جشن تولد بگيريد و در كل به خودتان برسيد.
6- نيروي نگاه خود را تقويت نماييد: افراد نظامي به خصوص آن هايي كه در شغل فرماندهي بوده اند ناخودآگاه نيروي قدرتمندي دارند، اگر مي خواهيد به آن مرحله برسيد، تمرين مؤثر زير را انجام دهيد:
«ساچمه اي سياه را در وسط سيني قرار دهيد، و سعي كنيد با نگاه خود از فاصله 2متري آن را حركت دهيد.»
7- هميشه با خود مبلغي پول داشته باشيد: وجود مقداري پول در جيب و كيف شما، اعتمادبه نفستان را زياد مي كند، تاكنون شما شايد اين موضوع را بسيار تجربه كرده باشيد.
8- مهم تر از همه نه گفتن را ياد بگيريد: بسياري از افراد قدرت نه گفتن را ندارند و اين موارد براي آنان مشكل هايي ايجاد نموده است. اگر پيشنهاد يا درخواستي به شما مي شود كه ميل نداريد آن را بپذيريد، با قاطعيت اما با احترام بگوييد نه.
9- فكر كنيد كه اعتماد به نفس بي نظيري داريد: هرگز اين فكر را به خود راه ندهيد كه اعتمادبه نفس نداريد، هميشه سعي كنيد نسبت به خود فكرهاي مثبت و والايي داشته باشيد. اگر خودتان فكر كنيد كه اعتمادبه نفس نداريد، چه طور انتظار داريد كه ديگران فكر كنند كه شما اعتمادبه نفس داريد. فراموش نكنيد كه به هر چه فكر كنيد، به سرتان مي آيد. اگر فكر كنيد كه كاري را نمي توانيد انجام دهيد به طور حتم نمي توانيد. آنچه مهم است، فقط افكار شماست.
10- سرعت راه رفتن خود را بيشتر كنيد: كسي كه اعتمادبه نفس دارد گام هاي مستحكم برمي دارد و هدفمند راه مي رود. قوي، قدرتمند و پر انرژي باشيد.
11- سر خود را بالا نگه داريد: اين كار باعث مي شود جريان خون از قلب به مغز (خون شرياني) و از مغز به قلب خون وريد) به آساني انجام پذيرد. حجم ريه ها افزايش يابد و در واحد زمان، اكسيژن بيشتري با خون مبادله شود. راه هاي هوايي از قبيل ناي، نايژه ها، حلق و بيني تا حدودي در يك امتداد قرار گيرند و تنفس، راحت تر شود، ميزان ديد بيشتر شود، به برازندگي ظاهري شخص كمك كند و از همه مهم تر، اعتماد به نفس شخص را زياد مي كند.
12- با ترس خود روبه رو شويد: مطمئن باشيد چيزي كه از آن ترس داريد به آن بدي كه شما فكر مي كنيد نيستند. روبه رو شدن با آنچه شما از آن مي ترسيد باعث افزايش اعتمادبه نفس مي شود.
13- صحبت كنيد: اغلب اوقات در مورد يك موقعيت با يك شخص دچار توهماتي مي شويم كه درست نيستند، اگر شك و ترديد و سؤالي براي شما پيش بيايد و آن را رفع نكنيد، اين شك و ترديد روي رفتار شما تأثير مي گذارد.
14- مغلوب نشويد: چيز ديگري را انتخاب كنيد. شما با يك تجربه ناموفق مغلوب نمي شويد، به اين فكر كنيد كه آيا هيچ كس قبل از موفقيت شكست نخورده است. تنها چيزي كه احتياج داريد يك راه متفاوت است.
15- عذر تراشي نكنيد: شايع ترين بهانه اي كه مي تواند در برابر هر تغيير مثبتي آورده شود، اين است كه من ذاتاً اين طور هستم يا من اين طور بزرگ شده ام، خير، عذر شما پذيرفته نيست.
16- مهارت هاي ارتباطي خود را گسترش دهيد: در واقع خود باوري و اعتمادبه نفس ريشه در ارتباط با ديگران دارد. داشتن ارتباط اجتماعي به افراد كمك مي كند تا واقعيت هايي را در مورد خود بدانند. اين افراد مي آموزند كه در درون اجتماع برخي از افراد توانايي هاي بيش تر از آن ها و برخي ديگر توانايي هاي كمتر از آن ها دارند و در واقع آن ها مي آموزند كه كم توان ترين افراد جامعه در همه ويژگي ها نيستند.
17- در اجتماع بودن را تمرين كنيد: به فعاليت هايي ملحق گرديد كه همواره در ارتباط با ديگران باشيد. مانند: باشگاه، كلاس هاي ورزشي، انجمن هاي دانشجويي و كلوپ هاي تفريحي، در اين محيط ها همواره بايد اجتماعي بوده و با مردم معاشرت كنيد. پس از مدتي خواهيد ديد ارتباط با ديگران برايتان عادي و راحت مي شود.
18- از طرد شدن نهراسيد: يكي از عامل هاي اصلي در اعتماد به نفس پايين، ترس از عدم پذيرش (طرد شدن) است. آنچه را كه فكر مي كنيد درست است انجام دهيد. به ياد داشته باشيد اين انتظار اشتباهي است كه بخواهيم هميشه مورد پذيرش و تأييد ديگران باشيم.
19- نگرش مثبت داشته باشيد: سعي كنيد به موفقيت ها و نكات قدرت خود فكر كنيد. ترفند كار در اين است كه خود آگاه (تمركز حواس به خود) نباشيد. اعتماد به نفس پايين، ترديد و دودلي هنگامي رخ مي دهد كه شما به عيوب و نقايص خود فكر مي كنيد. در عوض افكارتان را سراسر به شخصي كه در حال گفت وگو هستيد متمركز گردانيد. هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهيد برد و هم اينكه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.
20- توقعات خود را كاهش دهيد: هميشه عالي بودن غير ممكن است افرادي كه مي خواهند هميشه عالي باشند هيچ كاري را انجام نمي دهند.

 



اضطراب پيش از ازدواج

اگر شما در آستانه ازدواج دچار استرس و اضطراب شده ايد بهتر است به توصيه هاي زير توجه كنيد:
1- در كلاس هاي مشاوره ازدواج شركت كنيد. مطمئن باشيد اين كار اثرات بسيار خوبي دارد و شركت در اين كلاس ها باعث مي شود به مسائلي پي ببريد كه به علت شيفتگي پيش از ازدواج به ذهن تان خطور نمي كند.
2- زوج خوشبختي را كه سالها پيش ازدواج كرده اند پيدا كنيد و با آنها در مورد راز موفقيت شان حرف بزنيد. درضمن شما مي توانيد در زمان بروز مشكلات زناشويي از نصايح اين زوج استفاده كنيد.
3- مراقب تصورات غلطي كه در مورد ازدواج وجود دارد باشيد:
الف: ازدواج يعني شادي هميشگي!
¤ اگر شما طبيعتا انساني بدبين و غمگين باشيد ب: لزوما در اثر ازدواج تغيير رويه نخواهيد داد. البته شما مي توانيد با همسرتان رابطه اي شاد را پايه ريزي كنيد ولي رسيدن به اين هدف نياز به تلاش دارد.
- شما همواره دوست همسرتان خواهيدبود!
¤ هرچند زندگي كردن دركنار يكديگر در ابتدا هيجان انگيز به نظر مي رسد ولي به مرور زمان مشكلات خود را نشان مي دهند. مسئله مهم اين است كه با تفاوت ها كنار بيائيد.
پ: شما بايد تمام كارها را با همسرتان انجام دهيد!
¤ درست است كه شما ازدواج كرده ايد ولي يادتان باشد كه با همسرتان دوقلوهاي به هم چسبيده نيستيد! اصرار بر انجام مشترك تمام كارها، عشق را نابود مي كند.
ت: شما هرگز احساس ملال يا تنهايي نخواهيدكرد!
¤ جالب است كه بسياري از مردم به اين علت ازدواج مي كنند كه مي خواهند زندگي خود را با ديگري تقسيم كنند. آنها مي خواهند از ملال و تنهايي فرار نمايند ولي پس از ازدواج نيز گاهي اين احساس به سراغشان مي آيد. البته اين حالت موقتي است.
چرا عشق رنگ مي بازد؟
حتما بارها شنيده ايد كه زوج ها از رنگ باختن عشق ميان خود گله و شكايت مي كنند. بسياري از آنها علت اين مسئله را نمي دانند. دلايل زيادي براي از بين رفتن عشق وجود دارد كه مهم ترين آنها در زير مي آيد:
1- گاهي ميان زوجين حتي قبل از ازدواج نيز عشقي وجود ندارد بلكه تنها تمايلات نفساني است كه آنها را به سوي يكديگر جذب مي كند.
آنها اين مسئله را با عشق اشتباه مي گيرند درحالي كه زندگي زناشويي با تعهد، مسئوليت پذيري، انتظارات، مراقبت از فرزندان، مشكلات مالي و اهداف خاص همراه است.
2- گاهي زوجين اجازه مي دهند شور و اشتياق در زندگي آنها رنگ ببازد.
اين مسئله به خصوص براي زنان اهميت زيادي دارد. همگي ما مي دانيم كه اگر خانم «الف» خوشحال نباشد، آقاي «الف» هم خوشحال نخواهدبود. بايد همواره آتش شور و اشتياق را در كانون زناشويي خود روشن نگه داريد.
3- مردم تغيير مي كنند و شما نمي توانيد مانع از اين مسئله شويد. بنابراين بهتر است خود را با تغييرات وفق دهيد.
اگر احساس مي كنيد كه علاقه همسرتان به شما كم شده- و يا بالعكس- حتما موارد فوق را در نظر داشته باشيد.

 



آموختن نظم به كودكان

آموختن انضباط به كودكان يكي از بزرگ ترين چالش هاي پيش روي والدين است. شايد بارها از خودتان پرسيده باشيد: آيا در تربيت فرزندم بيش از حد سختگير بوده ام آيا تنبيه پسرم كار درستي بود؟، «آيا در تربيت فرزندم سهل انگاري كرده ام؟ حالا بايد چه كار كنم؟»
آموختن نظم به كودكان كار دشواري است و اگر شما در رفتار خودتان تغييري ندهيد موفق نخواهيد شد.
اگر به مدت چند هفته پيشنهادي را به كار بستيد ولي نتيجه اي نگرفتيد آن را كنار بگذاريد. يادتان باشد والدين متفاوت با يكديگرند، كودكان نيز همين طور. ممكن است يك پيشنهاد در خانواده اي موثر باشد ولي در خانواده ديگر به نتيجه مثبتي منجر نشود.
در هر صورت شما بايد مدتي اين پيشنهادات را به كار ببنديد تا از موثر بودن آنها مطمئن شويد. آموختن نظم به كودكان يك چالش واقعي است. خواندن اين مقاله نشان مي دهد كه شما به تغيير وضعيت موجود مي انديشيد و درواقع نيمي از راه را پيموده ايد! فرزندتان شانس آورده كه والدين خوبي مثل شما دارد.
انضباط چيست؟
1- كودك بايد ياد بگيرد كه چگونه با اعضاي خانواده و دوستان خود كنار بيايد.
2- كودك بايد ياد بگيرد كه رفتار مناسبي داشته باشد.
3- كودك بايد از اشتباهات اش درس بگيرد و عواقب تصميمات خود را بپذيرد.
4- انضباط يعني كمك كردن، آموختن و ياد دادن.
انضباط معادل تنبيه كردن نيست
برخي از والدين بر اين باورند كه تنبيه كردن و انضباط داراي يك مفهوم هستند و برخي از آنها فكر مي كنند انضباط يعني اينكه به كودكان ياد دهيم افرادي مطيع باشند. تنبيه كردن بر روي خود كودك تمركز مي كند و انضباط بر روي رفتار او. وقتي كودكي را تنبيه مي كنيم درواقع به او مي گوييم: «علاقه ديگران به تو بستگي به رفتارت دارد.»
تنبيه شدن به كودك ياد مي دهد كه در حضور ما رفتار خوبي داشته باشد ولي در غياب ما رفتار او ديدني است!
انضباط يعني تمايز قائل شدن ميان «خوبي» كودك با «نحوه رفتار او». با آموختن انضباط به كودك، پيام ما به او اين خواهد بود: «حتي اگر رفتار بدي داشته باشي ما تو را دوست داريم» درواقع كودك متوجه مي شود كه ما او را دوست داريم هر چند گاهي رفتارش را تأييد نمي كنيم.
هدف از انضباط، پرورش كودكاني پاسخگو و معتمد به نفس است، كودكاني كه در آينده تبديل به افرادي مي شوند كه به موفقيت خودشان مي انديشند، به حقوق ديگران احترام مي گذارند و زندگي رضايت بخش و مفيدي را سپري مي كنند.
تصور اينكه يك كودك پيش دبستاني در 10 و 15 سال آينده چه شخصيتي خواهد داشت كار دشواري است ولي تا حد زيادي مي توان اين مسأله را پيش بيني كرد. از خودتان بپرسيد دوست داريد در 15-10سال آينده كودكتان چه شخصيتي داشته باشد. فهرستي از خواسته هاي خود تهيه كنيد. به عنوان مثال:
¤ دوست دارم فرزندم احساس خوبي نسبت به خودش داشته باشد.
¤ دوست دارم فرزندم قدرت تصميم گيري و حل مشكلات خودش را داشته باشد.
¤ دوست دارم فرزندم خويشتندار باشد.
¤ دوست دارم فرزندم بتواند با ديگران كنار بيايد.
¤ دوست دارم فرزندم مسئوليت پذير باشد.
¤ دوست دارم فرزندم به خواسته هاي ديگران اهميت دهد.
از آنجا كه نوع رفتار شما بر روي شخصيت كودكتان تأثير مي گذارد اهميت زيادي دارد كه اهداف خود را درمورد او به ياد داشته باشيد.
انواع انضباط
شما براي تربيت فرزند خود از چه روشي استفاده مي كنيد؟
اگر والدين سهل انگار باشند...
¤ آنها قوانين محدودي وضع مي كنند و كودكان اجازه دارند هركاري مي خواهند انجام دهند.
اگر والدين بيش از حد سختگير باشند...
¤ از فرزندشان انتظار دارند كاملاً مطيع باشند. آنها براي درخواست هاي خود توضيح نمي دهند و غالباً از تنبيه بدني استفاده مي كنند.
اگر والدين ميانه رو باشند...
¤ محدوديت هايي را قائل مي شوند و به كودكان خود اجازه مي دهند باتوجه به اين محدوديت ها تجربه كسب كنند و با پذيرفتن عواقب طبيعي اقدامات خود، نكات جديدي بياموزند.
چنين والديني سختگير و درعين حال مهربان و بامحبت هستند.
اگر والدين سهل انگار باشند كودكان، افرادي لوس، دمدمي مزاج و بداخلاق بار مي آيند كه روحيه تهاجمي دارند و خودرأي هستند.
اگر والدين سختگير باشند كودكان افرادي ترسو، منزوي و بسيار وابسته بار مي آيند. گاهي نيز آنها افرادي متمرد مي شوند كه در مقابل بزرگ ترها مي ايستند.
اگر والدين افرادي ميانه رو باشند كودكان آنها اشخاصي مسئوليت پذير، فهيم و باملاحظه بار مي آيند كه به مردم كمك مي كنند.
استفاده از شيوه هاي افراطي موجبات نارضايتي والدين و كودكان را فراهم مي كند و نتيجه بخش نخواهد بود. در واقع شيوه مؤثرتري براي تربيت درست كودكان وجود دارد: ميانه روي.
شيوه ميانه روي بر عقل سليم، تحقيق و آگاهي نسبت به نحوه رشد و يادگيري كودكان استوار است. در واقع بيشتر والدين براي تربيت فرزند خود از همان روشي استفاده مي كنند كه پدر و مادر خود آنها به كار برده اند. آنها با خود مي گويند: من آدم موفقي هستم و دليلي وجود ندارد فرزندم با استفاده از روش تربيتي والدينم موفق نشود.» سؤال خوبي است!
ولي يادتان باشد جامعه ما با 25سال پيش تفاوت زيادي كرده است. در گذشته ما كودكاني را پرورش مي داديم كه هرچه مي خواستيم انجام مي دادند. اين روش در آن زمان موثر بود ولي درحال حاضر اوضاع فرق كرده و با توجه به تغييرات سريعي كه صورت مي گيرد بايد برنامه ريزي كرد.
در واقع بايد طوري كودكان را تربيت كنيم كه بفهمند راه حل بيشتر مشكلات در درون خود آنها وجود دارد. حتما بارها چنين جملاتي را شنيده ايد: «فرزند كوچك من بسيار دردسرساز است ولي پسر بزرگم رفتار خوبي دارد»
مهمترين عامل تعيين كننده براي موفقيت كودكان، نگرش مثبت آنها نسبت به خودشان است.
آيا آنها خود را موجودي توانا و دوست داشتني مي دانند؟
هر زمان كه به يك كودك فرمان مي دهيم در واقع چنين پيامي را دريافت مي كند: «تو نمي تواني راجع به خودت فكر كني بلكه من هستم كه اين كار را انجام مي دهم.»
كودكان براي اينكه بدانند چه شخصيتي دارند به تاييد بزرگسالان نيازمندند. آنها در سنين بسيار پايين براي اثبات اظهارات والدين شان در درون خود كنكاش مي كنند. اگر برنامه ريزي در زمان ناكامي امكان پذير باشد قطعا اين كار در زمان موفقيت ها نيز ممكن و حتي ضروري است.
والدين بايد از فرصت هاي مختلف براي نشان دادن ويژگي هاي مثبت فرزندشان استفاده كنند. به اين مثال توجه كنيد:
«زماني كه خيلي كوچك بودي اين اسباب بازي را برايت خريدم. پس از گذشت سال ها، اين اسباب بازي بسيار خوب مانده، مثل اينكه تازه خريداري شده است. تو از اسباب بازي هاي خودت خيلي خوب نگهداري مي كني».
در ضمن والدين بايد كودكان را در موقعيتي قرار دهند كه بتوانند نگرش متفاوتي از خودشان پيدا كنند. به اين مثال توجه كنيد: «مرتب كردن اسباب بازي ها كار بسيار خوبي است. من در كيسه را باز نگه مي دارم تا تو اسباب بازي هايت را در آن قرار دهي. اگر با هم كار كنيم مرتب كردن لذتبخش تر خواهد بود.»
كاري كنيد كه فرزندتان تمجيد شما راجع به خودش را بشنود:
«با اينكه حال سارا خوب نبود ولي از آمپول نترسيد»
همچنين به فرزندتان يادآوري كنيد مهم ترين مسئله اين است كه از تمام توان خودمايه بگذارد حتي اگر شكست بخورد.
در ضمن كارهاي خوب كودكتان را به او يادآوري كنيد.
وقتي كودك به مقتضاي سن خود رفتار مي كند والدين او غالبا ناراحت مي شوند. برخي از اين رفتارهاي به ظاهر ناپسند درميان تمام كودكان همسال مشترك است. به عنوان مثال كودكان كم سن و سال انرژي زيادي دارند و بسيار فعال هستند. اگر والدين اين مسئله را درك كنند كه آرام نشستن براي يك كودك چقدر سخت است كاري مي كنند كه انرژي او در راه درست تخليه شود. دغدغه اصلي ما- چه دوساله باشيم و چه نودو دوساله- اين است كه زندگي خودمان را تحت كنترل داشته باشيم. كودكان كم سن و سال مي خواهند مستقل باشند و بسياري از رفتارهاي به اصطلاح «بد» آنها نشانه اي از رشدشان است.
به هر حال والدين دوست ندارند كودكان شان هميشه به آنها وابسته باشند. براي كودكان پيش دبستاني تمايز قائل شدن ميان «حقيقت» و «وانمود كردن»كار بسيار دشواري است. وقتي آنها مي گويند: «من يك خرس ديدم» ممكن است تفاوت ميان واقعيت و خيال را ندانند.
والدين نبايد برچسب «دروغگو» را به كودك خود بزنند، او به تدريج تفاوت ميان واقعيت و تخيل را مي فهمد. كودكان موجودات كنجكاوي هستند و دوست دارند در مورد محيط اطراف خود اطلاعات كسب كنند. در بسياري از موارد نيز دردسرهايي ايجاد مي شود بدون اينكه كودكان تعمدي داشته باشند والدين شان را اذيت كنند و تنها انگيزه آنها كنجكاوي است. كنجكاوي ويژگي بسيار ارزشمندي است و يك كودك كنجكاو در مدرسه موفق ظاهر مي شود. والديني كه اين مسئله را درك مي كنند كودك خود را در اين راه تشويق كرده و به جاي تنبيه، راهي براي ارضاي درست اين كنجكاوي پيدا مي كنند.
ويژگي هاي كودكان در سنين مختلف
كودكان زير 2 سال
1- براي رسيدن به چيزي كه مي خواهند گريه مي كنند.
2- به بزرگ ترها وابسته هستند.
3- دوست دارند با غذاي خود بازي كنند.
4- به سرعت رشد مي كنند.
5- در هر كاري مداخله مي كنند.
6- هرچه بزرگ تر مي شوند كمتر مي خوابند.
7- از طريق لمس كردن، چشيدن، بوييدن، ديدن و شنيدن مسائل جديدي ياد مي گيرند.
كودكان 2 ساله
1- به تدريج مستقل بودن را ياد مي گيرند (آنها بارها كلمه «نه» را بر زبان مي آورند.»
2- به مالكيت اهميت مي دهند.
3- پرسروصدا هستند.
4- براي كسب استقلال تلاش مي كنند.
5- حافظه كوتاه مدتي دارند.
6- نمي توانند تصميم بگيرند.
7- كنجكاو هستند و با غذاي خود بازي مي كنند.
8- نمي توانند آرام يك جا بنشينند.
كودكان 3 ساله
براي جلب توجه تلاش مي كنند.
2- كارهاي خود را به خوبي انجام مي دهند.
3- پيشنهادات را مي پذيرند.
4- مي توان آنها را قانع كرد.
5- به حرف هاي ديگران توجه مي كنند، به ويژه وقتي اسم خود را مي شنوند.
6- مي توانند دست به انتخاب بزنند.
7- مي توانند با حرف زدن منظور خود را برسانند.
8- هنوز مفهوم «تقسيم كردن» را ياد نگرفته اند.
كودكان 4 ساله
1- به دنبال يافتن دوست هستند.
2- سؤالات زيادي مي پرسند.
3- به رياست كردن گرايش دارند.
4- اغراق مي كنند.
5- مدام حرف هاي بي معني مي زنند.
6- زياد حرف مي زنند.
7- مي توان به آنها رعايت نوبت را ياد داد.
8- خود را در مركز توجه سايرين مي دانند.
9- از بازي با كلمات لذت مي برند.
10- حرفهايي مي زنند كه بزرگ ترها را شگفت زده مي كند.
كودكان 5ساله
1- با دوستان و والدين خود رفتار خوبي دارند.
2- منظم و مرتب هستند.
3- دوست دارند از بزرگ ترها تقليد كنند.
4- احساس استقلال را دوست دارند.
5- از آراستن خود لذت مي برند.
6- حرف هاي بي معني مي زنند.
7- نام و نشاني منزل خود را مي دانند.
8- جدي و طلبكار هستند.
اهميت زيادي دارد كه والدين ويژگي هاي كودكان در سنين مختلف را بدانند. آنها غالباً از رفتار فرزندان خود به خشم مي آيند. البته منظور ما اين نيست كه والدين بايد رفتار بد كودك خود را ناديده بگيرند ولي آنها بايد بدانند كه با رشد كودك، رفتارش نيز تغيير مي كند.
در مقوله ديسيپلين بايد سن و توانايي هاي كودك درنظر گرفته شود. والدين بايد از خود بپرسند: «آيا خواسته هاي من از فرزندم منطقي است؟ آيا از او انتظار زيادي دارم؟»
به نكات زير توجه كنيد:
1- استفاده از شيوه درست انضباط مي تواند بسيار كارساز باشد.
2- هدف از انضباط اين است كه كاري كنيم كودكان بدون ترس از مجازات، راه درست را تشخيص دهند.
3- استفاده از شيوه ميانه روي بسيار مؤثر است.
4- رعايت اعتدال در زمانه ما بهترين روش انضباطي است.
5- ديسيپلين بر شخصيت كودكان در بزرگسالي تأثير مي گذارد.
6- براي ياددادن انضباط به كودك، درك شخصيت او ضروري است.
7- والدين نبايد سن و توانايي هاي فرزند خود را ناديده بگيرند.
آذر شايان

 



توصيه هاي غذايي براي جذب كلسيم

يكي از اصلي ترين عوامل پوكي استخوان، كمبود كلسيم است، براي اينكه بدن، كلسيم لازم را جذب كند، بايد به نكات زير توجه كرد:
سبزي هايي مانند اسفناج، كنگر فرنگي، چغندر، چاي و كاكائو داراي اسيد اگزاليك مي باشد. اسيد اگزاليك به كلسيم مي پيوندد وكمپلكس نامحلول درست مي كند، ايجاد اين كمپلكس جذب كلسيم را كاهش مي دهد.
اسيد فيتيك كه يك اسيد موجود در سبوب غلات است نيز با كلسيم، كمپلكس نامحلول تشكيل مي دهد. حبوبات نيز منبع خوبي براي كلسيم هستند ولي مقدار كلسيم جذب شده از حبوبات به خاطر اسيد فيتيك موجود در آن ها كم مي باشد.
دريافت مقدار كافي كلسيم توسط تغذيه و در صورت برطرف نشدن نياز به كلسيم، استفاده از مكمل كلسيم براي جلوگيري از ابتلا به بيماري پوكي استخوان بسيار مهم و تأثيرگذار مي باشد.
وجود اسيدفسفريك در نوشابه ها باعث كاهش جذب كلسيم مي شوند. بنابراين بايد از استفاده زياد آن ها پرهيز كنيد.
انواع مواد خوراكي مثل سيب زميني، كدو، نخود و صيفي جات و ريشه بعضي از اين مواد منبع خوب و مناسبي براي تأمين كلسيم مي باشند و در جذب كلسيم نيز مشكلي به وجود نمي آورند.
سبوس جو و غلات را به صورت متعادل مصرف كرده و اين اشتباه را نكنيد كه چون مقداري از سبوس براي بدن مفيد است و اثر چشمگيري در سلامتي دارد، مصرف زياد آن براي بدن بسيار مفيدتر و بهتر است؛ بلكه مصرف زياد از حد فيبر، از جذب ويتامين هاي ضروري و عناصر معدني مورد نياز، جلوگيري مي كند و عامل كمكي براي جذب نشدن كلسيم و در نتيجه ايجاد پوكي استخوان مي باشد.
توصيه به شما، استفاده از فرآورده هاي لبني كم چرب مي باشد كه مي تواند اكثر نياز روزانه فرد به كلسيم را تأمين كند. لبنيات پرچرب مانند كره، خامه و پنير چرب حاوي كلسيم كم و گاهي فاقد كلسيم مي باشد.
ويتامين D باعث افزايش جذب كلسيم مي شود؛ اين ويتامين با فعال كردن يك پروتئين حامل در روده سبب اتصال كلسيم به اين پروتئين شده و در نتيجه جذب كلسيم از طريق جدار روده را آسان مي كند. از طرف ديگر كمبود ويتامين D باعث نرمي استخوان شده و اين مسئله منجر به اردكي راه رفتن مبتلايان مي شود. يكي از راه هاي تأمين ويتامينD بدن، تابش آفتاب به پوست مي باشد و راه ديگر تأمين آن از مواد عذايي است.
از خوردن غذاهايي كه پرچرب است پرهيز كنيد وجود چربي در غذا باعث تركيب اين گونه چربي ها با كلسيم در روده ها و ايجاد تركيبات نامحلول كلسيم مي شود كه كلسيم را غيرقابل جذب مي كند.
از خوردن غذاهايي كه غني از سديم مي باشد، پرهيز كنيد. خوردن نمك زياد به خاطر داشتن سديم باعث افزايش ميزان سديم شده و در نتيجه سبب دفع كلسيم به همراه ادرار مي شود.
هرگز مصرف كلسيم را فراموش نكنيد
عده زيادي تصور مي كنند كه توصيه هاي پزشكي براي مصرف كلسيم و لبنيات فقط براي زنان باردار يا سالمندي كه علايم پوكي استخوان دارند، مي باشد؛ در صورتي كه چنين نيست و اين تصور به كلي اشتباه و خطرآفرين است. داشتن يك رژيم غذايي با ميزان كافي كلسيم براي تمام افراد صرف نظر از جنس و سن است. به تمام خانواده ها توصيه مي شود كه هميشه منابع مغذي اين ماده معدني را تهيه نمايند و مصرف آن ها را به يكديگر توصيه كنند. اگر شما والدين كودكاني هستيد. آن ها را از همين امروز درباره پيشگيري از بيماري هاي مختلف، آموزش كامل دهيد.
با فرزندانتان درباره نياز مداوم بدن به منافع كلسيم، صحبت كنيد و مطمئن شويد كه كودكان مخصوصاً دختران، كليسم كافي براي ايجاد و استحكام توده استخواني را دريافت كنند. در تمامي مراحل زندگيتان چه ميانسالي، چه كهنسالي، مصرف كلسيم را از ياد نبريد تا استخوان هايي مقاوم داشته باشيد، به ويژه اينكه تا قبل از 30سالگي مصرف كلسيم را به طور مستمر ادامه دهيد.

 



نشانه هاي گرسنگي كاذب

وقتي معده شما شروع به سروصدا مي كند، معمولا اين سر و صداها به اين معني است كه شما گرسنه هستيد و بدنتان به مواد غذايي نياز دارد.
گرسنگي روشي است كه بدن به واسطه آن به شما اعلام مي كند به مواد مغذي احتياج دارد تا بتواند به كارها و فعاليت هاي خود بهتر ادامه دهد. اما گاهي اوقات نشانه ها و واكنش هاي ديگري در بدن وجود دارند كه اگر آنها را به درستي درك نكنيد ممكن است به هله هوله خوري و مصرف تنقلات ترغيب شويد.
علائم «گرسنگي كاذب»
-گاهي تشنگي موجب مي شود بي دليل كالري وارد بدن خود كنيد، براي ارضاي اين حس كافي است يك ليوان آب بنوشيد تا به مصرف نوشابه هاي مضر نياز پيدا نكنيد.
-ولع براي خوردن يك غذا يا خوردني خاص در شما احساس گرسنگي كاذب به وجود مي آورد.
- وجود احساساتي چون عصبانيت، تنهايي و افسردگي نيز مي تواند درشما گرسنگي كاذب ايجاد كند.
- قرارگرفتن دريك جمع دوستانه يا برنامه اجتماعي گاهي شما را به خوردن غير ضروري ترغيب مي كند.
-رسيدن ساعت معمول غذا خوردن نيز عامل ديگري است كه درشما گرسنگي كاذب ايجاد مي كند درحالي كه ممكن است واقعا گرسنه و نيازمند به غذا نباشيد.

 



زندگي بدون سايه پدر

طلاق، فوت شوهر، زندان و... مسائلي است كه متأسفانه در بعضي خانواده ها ديده مي شود. در چنين شرايطي به خاطر اين كه مادر مجبور است فرزندش را به تنهايي بزرگ كند، با مسائل كم و بيش پيچيده اي روبرو مي شود. يكي از مهم ترين مشكلات اين مادران، سؤالات مختلف و گاه كلافه كننده اي است كه فرزندان از آنها مي پرسند. علت غيبت پدر هرچه كه باشد چندان تفاوتي ندارد، بلكه مهم اين است كه مادر چطور بايد با پرسش هاي مختلف كودك برخورد كرده و پاسخ هايي صحيح به او بدهد.
نقش پدر
همه مي دانيم كه رابطه مادر با فرزندش خصوصا در ماه هاي نخستين تولد بسيار قوي است و به عبارت بهتر طوري است كه آنها را به هم پيوند مي دهد. دراين زمان، نقش پدر ايجاد فاصله اي معقول دراين رابطه است كه در واقع مانع از رابطه افراطي آنها مي شود. درشرايطي كه پدر در خانه حضور ندارد، شخصيت كودك، كم كم مانند يك فرد بزرگسال شكل مي گيرد.
اما نكته مهم اين است كه نمي توان مدعي شد مادران تنها، قادر به برقراري اين فاصله منطقي بين خود و فرزندشان نيستند. در واقع جدايي مادر و كودك به طور طبيعي پس از مدتي كه مادر مي خواهد به امور مختلف روزمره اش برسد، شكل مي گيرد. خصوصا اين حالت در مورد مادر كارمند پس از پايان مرخصي زايمان كه بايد سركارش برگردد و مجبور است كودك را به شخص سومي بسپارد، ملموس تر است.
مادران تنها معمولا خود را در كمبود احساسي فرزندشان مقصر مي دانند. درست است كه شما خود را به جاي كودكتان مي گذاريد و احساس او را درك مي كنيد، اما نبايد نگران باشيد. درنخستين ماههاي زندگي كودك، او به عشق و محبت زيادي نياز دارد كه شما به خوبي مي توانيد آن را تأمين كنيد. مسئله بسيار مهم ديگر اين كه به سلامت جسمي و روحي خود توجه داشته باشيد. زيرا نه تنها بزرگ كردن كودك بدون حضور پدر مشكل است؛ بلكه به علاوه شما بايد جاي خالي او را نيز براي فرزندتان پر كنيد كه اين امر سلامتي روحي و جسمي شما را مي طلبد.
18 ماهگي سن شروع پرسش ها
براي كودك يكسال و نيمه، معيار تشخيص همان محيطي است كه در آن زندگي مي كند، وقتي مي شنود كه دوستان كوچكش كلمه «بابا» را به زبان مي آورند، او نيز آنچه را كه شنيده، تكرار مي كند. با شنيدن اين كلمه مادر بسيار آشفته مي شود و بلافاصله اين تصور در ذهنش شكل مي گيرد كه غيبت پدر، كودك را به تكرار اين كلمه واداشته است.
گاه فقط سؤالات كودك در مورد پدرش نيست كه مادر را به صحبت كردن ترغيب مي كند، بلكه احساسات دروني او نيز تا حد زيادي در اين گفتگوها نقش دارد. شايد زماني كه شما با فرزند خردسالتان در مورد پدرش صحبت مي كنيد، او واقعا تمام صحبت هاي شما را درك نكند؛ اما اين مسئله از آن جهت اهميت دارد كه كلمه «بابا» بين شما و او به يك عبارت ممنوعه تبديل نشود. وقتي كه فرزندتان هنوز خيلي كوچك است با او صحبت كنيد، زيرا در اين صورت از بروز نگراني و ناراحتي هايي كه به خاطر سؤالات بي پاسخ در ذهنش نقش مي بندد، پيشگيري كرده ايد.
با پيش گرفتن اين رويه، اين مجوز را براي خود صادر كرده ايد كه در آينده نيز بدون احساس ناراحتي درباره اين موضوع صحبت كنيد. با گذشت زمان، وقتي شما راجع به ازدواجتان حرف بزنيد، به سؤالات كودك در مورد تولدش نيز پاسخ داده ايد.
«تو هم پدر داري عزيزم»!
اطمينان بخشيدن به كودك درباره اين كه همه بچه ها پدر دارند، درچنين شرايطي اهميت بيشتري پيدا مي كند. عباراتي مانند «تو هم مثل همه بچه ها پدر داري؛ منتهي فقط او با ما زندگي نمي كند» و... به او اجازه مي دهد كه از تخيلاتش بيرون بيايد، خصوصا «اگر شما با توضيح جزئياتي از شخصيت پدرش، حس كنجكاوي او را ارضا كنيد.»
حتي اگر احساسات منفي و خاطرات تلخ زندگي مشترك بر شما غلبه دارد، سعي كنيد كه ابتدا برخي از خصوصيات مثبت را ذكر كنيد. مطمئن باشيد زماني خواهد رسيد كه او درباره علت غيبت پدرش از شما سؤال مي كند. پس شما مادر عزيز، سعي كنيد با به كاربردن كلماتي ساده اين مسئله را به كودك تفهيم كنيد. توجه داشته باشيد كه او به هيچ وجه مسئول تصميمات شما بزرگترها نيست. اگر به اين نكته دقت نداشته باشيد، اين احتمال وجود دارد كه او خود را مقصر و گناهكار جدايي شما بداند.
در رابطه با غيبت پدر؛ خود را مقصر ندانيد!
صحبت كردن با كودك راجع به غيبت پدرش براي رشد او مهم و لازم است و شما نبايد در اين باره خود را مقصر بدانيد. «رفتن پدر تقصير من است». «مامان احساس بدبختي مي كند، چون بابا اينجا نيست، نكند كه تقصير من باشد» و... سؤالاتي از اين قبيل مرتب در ذهن كودك شكل مي گيرد و اين وظيفه شماست كه در طول زمان آنها را برطرف كنيد. بد نيست كه خيلي كوتاه و مختصر راجع به مشكلاتي كه شما را به سمت جدايي پيش برده، با فرزندتان حرف بزنيد.» من هم دوست دارم كه پدر در كنار ما باشد، اما امكان پذير نيست.» «مهم اين است كه تو اينجا كنار من هستي، چون يك كوچولوي ناز و فوق العاده اي». اين كلمات با ارزش به او درباره جايگاهي كه دارد، قوت قلب مي دهد. اما هيچ چيز نمي تواند مانع او شود كه گاه حسودانه به پدر دوستانش نگاه نكند. در اين صورت بايد به او كمك كرد كه بدون انكار واقعيت و قبول تفاوتش با ديگران با شرايط كنار بيايد. تحت هر شرايطي توجه داشته باشيد كه خود را گناهكار ندانيد. در مورد پذيرش غيبت پدر، كودك نبايد احساس كند كه در دنياي ظلم و بي عدالتي زندگي مي كند. اين وظيفه شماست كه به او آرامش خاطر دهيد كه شانس هاي زيادي براي موفقيت در زندگي دارد. پس نكته مهم ديگر اينكه برايش عذر و بهانه نياوريد چون اين نوع رفتار هيچ كمكي به رشد و پرورش او نمي كند. برخلاف اين اگر رفتار شما عادي و جدي باشد، مي تواند فرزند را در مورد توانايي ها و اعتمادي كه بر او داريد مطمئن كند.
چند توصيه براي اينكه همه چيز خوب پيش برود:
-علت جدايي شما هر آنچه هست اما هميشه در مورد همسرتان به خوبي صحبت كنيد.
-تاجايي كه مي توانيد امكان ملاقات فرزند با همسرتان را فراهم كنيد.
-موقعيت كودك را درك كنيد و او را سنگ صبور خود براي درد دل كردن فرض نكنيد.
-براي اينكه ارتباط مادر و فرزندي بيش از حد شديد نشود، ارتباط فرزندتان را با شخص سومي مثل عمو، دايي و... تقويت كنيد.
-هرگز اجازه ندهيد از شما تصوير يك والد تنها و نگران در ذهن فرزندتان شكل بگيرد.
خانواده اي متفاوت
زماني كه كودك متوجه مي شود روزي كه با پدرش زندگي كند، هرگز نخواهد رسيد، سعي مي كند نگرش متعادل تري به زندگي خانوادگي داشته باشد.
تنها زندگي كردن با فرزند نيز چندان بي فايده نيست. در غالب موارد، بچه هاي تك والد، بهتر با ديگران و همسالانشان ارتباط برقرار مي كنند؛ زيرا وقتي كسي در يك خانواده كوچك زندگي مي كند، طبيعي است كه نياز به برقراري ارتباط با بيرون از منزل را نيز احساس مي كند.
و سخن آخر اينكه، سؤالات اين كوچولوهاي زندگي، شناخت متفاوت آنها از زندگي و نياز به پذيرش موقعيت خود همه عواملي هستند كه كودك را به تفكر ترغيب و به بزرگ شدن او كمك مي كند. پس بهتر است پاسخ هاي بزرگ ترها روشن، واضح و منظم باشد.
مريم سادات كاظمي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14