(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 11 اسفند 1390- شماره 20157

با ذكر يا حسن مس دل را طلا كنيم...
در باره چهارمين دوره جشنواره ادبيات انقلاب
تشكيل اتحاديه مقاومت در پهنه ادبيات جهان
سخن هيچ بهتر زتوحيد نيست
به بهانه انتشار يك كتاب از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي
وقتي معدومين خادم معرفي مي شوند!
شعر مقاومت مرهم جان هاي مظلوم
معماري ماسوني واشنگتن دي سي!



با ذكر يا حسن مس دل را طلا كنيم...

وحيد قاسمي
ساقي بياوريد كه بزمي به پا كنيم
ساغر بياوريد كه قدري صفا كنيم

مطرب بياوريد كه تا خط خويش را
از خط پيروان طريقت جدا كنيم

حالا كه نام پاك تو اكسير واقعي ست
با ذكر يا حسن مس دل را طلا كنيم

وقتي كه مرده را نگهت زنده مي كند
با يد تو را مسيح پيمبر صدا كنيم

حريم و زير دين نگاه تو رفته ايم
آقا چگونه قرض شما را ادا كنيم؟

حالاكه بي ولاي توطاعات باطل است
بايد نماز و روزه ي خودراقضا كنيم

فرموده ايد شيعه به دوزخ نمي رود
پس هرچه خواستيم گناه و خطا كنيم؟!

وقتي به خاطر تو ،به ما شان مي دهند
ديگر چه احتياج كه در دين ريا كنيم

زهرا اگراجازه دهد در بهشت هم
خدمت به خاندان شريف شما كنيم

گيرم كه تو حبيب نبودي زهير باش
تا اينكه زير تيغ جنون جان فدا كنيم

در باب نوكري به مقامي نمي رسيم
تنها اگربه سينه زدن اكتفا كنيم

ما را غلام قصر خودت كن كه در بهشت
شب هاي جمعه روضه برايت به پا كنيم

 



در باره چهارمين دوره جشنواره ادبيات انقلاب
تشكيل اتحاديه مقاومت در پهنه ادبيات جهان

عليرضا قبادي
عمر داستان نويسي به شيوه نوين و مصطلح آن در ايران قريب به 100 سال پيش پا گرفت. از زماني كه محمدعلي جمالزاده اولين «چيزهايش» را در حلقه دوستانش خواند. تا به امروز اين نوع روايت گري نوپا، فراز و فرودهاي بسياري را پشت سر گذاشته است.
پيش از انقلاب اسلامي بيماري شرق زدگي و غرب زدگي گريبانگير اغلب نويسندگان بود. اطوار كمونيستي ميان نويسندگان اپوزيسيون رژيم شاه و پز روشنفكرانه امپرياليستي درميان نويسندگان درباري رايج بود. ارتباط اين نويسندگان اما با توده مردم چندان قوت و قوامي نداشت و روشنفكران و نويسندگان برج عاج نشين نتوانستند درميان مردم جايگاه مناسبي بدست آورند. بي اعتباري نويسندگان در ميان مردم باعث بي تاثيري آثارشان در جريان انقلاب كه يك جنبش مردمي عظيم بود. شد.
«مهرداد رهسپار» يكي از وابستگان جريان روشنفكري روزگار ما در ميز گردي با حضور محمدعلي سپانلو و هوشنگ گلشيري چنين مي گويد:
«چندين ماه قبل از 22 بهمن 1357 مي بينيم كه ديگر رابطه اي نيست ميان نويسندگان و طبقه يا گروه هايي كه دارند انقلاب مي كنند. اينها اصلا از آنها الهامي نمي گيرند... آثار نويسندگان ما چيزي براي انقلابيون ندارد» 1
انقلاب سال 1357ايران كه اسلامي و مردمي ترين حركت انقلابي در عصر جديد به حساب مي آيد. باعث گسترش روحيه خداگرايي و محوريت دين به عنوان خاستگاه انديشه هاي متعالي بشري در ميان قاطبه نخبگان جامعه شد. اما اين بار هنر و ادبيات نقش خود را به عنوان زبان مشترك و رابط ميان طبقه فرهيخته جامعه با متن مردم به درستي ايفا كرد. ادبيات، خاصه ادبيات داستاني در اين بين حائز جايگاه ويژه اي شد. مبارزات دوران انقلاب، حوادث و ناآرامي هاي بعد از انقلاب و بلافاصله آغاز جنگ، مصالح و ابزار خوبي براي خلق آثار مردم نهاد و درعين حال متفاوت در اختيار نويسندگان قرارداد و سبب ظهور نويسندگان جوان پرشور و انقلابي گرديد. عناصري كه با استعدادها و توانمندي هايشان توانستند آثار فاخري را در حوزه ادبيات داستاني با رويكرد انقلابي خلق كنند. داستان انقلاب با يك خاستگاه مردمي توانست به سرعت رشد و نمو يابد و ادبيات متظاهر و متكلف روشنفكرانه را تحت الشعاع خود قرار دهد.
همزمان با 33 ساله شدن انقلاب، چهارمين دوره جشنواره داستان انقلاب نيز برگزار شد.
اما جشنواره امسال رنگ وبوي متفاوتي نسبت به سال هاي پيش داشت. بيداري اسلامي و حضور نويسندگاني از كشورهاي منطقه ويژگي بارز اين دوره بود. جريان بيداري اسلامي باعث شكل گيري رويكرد انقلاب منطقه اي در جشنواره چهارم شد. جنبشي كه بحق درهدف و شيوه همسو با انقلاب اسلامي ايران و ناشي از روشنگريهاي آن است. دراين زمينه اما ادبيات داستاني انقلاب بايد نقش چشمگير تري داشته باشد.
دبير علمي جشنواره داستان انقلاب در مراسم افتتاحيه گفت:«ما در تركيه، فلسطين و سوريه درپي جريانات و نويسندگاني هستيم كه به مانند نويسندگان ارزشي ما فكر كنند. قطعا اين نويسندگان وجود دارند كه بايد كشف شوند.»
اين نگاه دقيق «اميرحسين فردي» حاصل تجربيات سي وچند ساله اي است كه پس از افت وخيزهاي بسيار در وادي ادبيات انقلاب به دست آورده است.
انقلاب- درهركجا كه باشد- به اتكاء عواملي چون ادبيات به پيش مي رود.
ادبيات، نه ادبيات كافي شاپي بي درد، بلكه ادبيات مردم نهاد انقلابي به مثابه رگ و ريشه هاي جامعه عمل مي كند. توده ملت را به هم پيوند مي زند و مانع از فرسودگي شان در جريان مبارزه مي شود. احيا كردن و شخصيت دادن به ادبيات انقلابي در جنبش بيداري اسلامي برعهده كساني است كه از اين دوره عبور كرده اند و بهتر از ديگران خصوصياتش را مي شناسند و ضرورتش را حس مي كنند و هم قابليت و صلاحيت پرداختن به آن را دارند.
اما درادامه اميرحسين فردي پيشنهاد جسورانه اي را مطرح مي كند كه در صورت عملي شدن آن بايد منتظر تحولات بنيادي درعرصه ادبيات باشيم.
دبيرعلمي جشنواره داستان مقاومت گفت: ان شاءالله به سوي افقي مي رويم كه يك اتحاديه از نويسندگان مقاومت در منطقه و جهان تشكيل دهيم.
اتحاديه نويسندگان مقاومت در واقع مي تواند قدرت انفجار يك بمب اتمي را در پهنه ادبيات جهان داشته باشد. هم با عمليات سلبي و هم فعاليت ايجابي مي توان ادبيات جهان را از اين انفعال بورژوايي و واماندگي روشنفكرانه رهايي بخشيد. شناسايي، افشاگري و پس زدن نويسندگان وابسته منفعل و بي خاصيت وجه سلبي آن است. نويسندگاني كه با وظيفه منحرف كردن جريان انقلاب و مقاومت مي نويسند و يا آنقدر درگير حوائج سخيف خودشان هستند كه از بيخ و بن منكر هرگونه جنبش و فريادي مي شوند بايد روشنگرانه به مردم معرفي شوند و در وجه ايجابي اما، شناسايي نويسندگان متعهد و ارزشي و آموزش و تربيت آنها با اصول و قواعد از پيش تعيين شده اي كه متناسب با فرهنگ اسلامي و بومي باشد و سپس معرفي آنها به جامعه هدف با پشتيباني مادي و معنوي براي چاپ و عرضه آثارشان مي تواند گام بلندي براي رسيدن به اين آرمان مقدس باشد.
امسال چهارمين دوره جشنواره داستان انقلاب برگزارشد. يعني نويسندگان انقلابي ما بعد از گذشت 29 سال از پيروزي انقلاب به ضرورت وجود چنين مراسمي پي برده اند درحالي كه فرصت بسياري از دست رفته است و استعدادهاي بسياري ضايع شده است. به هرحال تجميع نويسندگان مقاومت اگر با همت اهالي ادبيات و دلسوزان فرهنگ جامه عمل بپوشد مي توان آينده اي روشن را در پرتو آن متصور شد.
ــــــــــــــــــــــــ
1- نيمه پنهان، جلد10 دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان، چاپ هفتم صفحه 17-18

 



سخن هيچ بهتر زتوحيد نيست

مسلم دارايي
اصرار فوق العاده حكيم توس بر توحيد، برخي از پژوهشگران ناآشنا به جهان بيني توحيدي را حيرت زده ساخته است. آنان از خود مي پرسند دليل اين همه اصرار فردوسي بر توحيد و خداشناسي چيست. حقيقت اين است كه فردوسي طبق احاديث انسان را جانشين خدا بر روي زمين مي داند و بر اين بارو است كه آدم بايد خود را خداگونه سازد و اين تنها در صورتي امكان پذير است كه صفات خداوند بزرگ را به خوبي بشناسد. برخي از اين صفات عبارت اند از:
الف- دادگري: فردوسي با بينش توحيدي خويش ترنم روح افزاي (عدل الهي) را به گوش جان زمزمه مي كند. در سراسر شاهنامه ابيات بسياري در بيان دادگري خداوند آمده است:
كه داد خداي است و زين چاره نيست
خداوند گيتي ستمكاره نيست
كزويست برپاي گردان سپهر
همه پادشاهيش داد است و مهر
به يزدان چنين گفت كه اي دادگر
تو دادي مرادانش و زور و فر
ب- ياور ستمديدگان: خداوند ياور ستمديدگان و مظلومان است و هر كه خود را بنده او مي داند بايد ياور ستمديدگان باشد:
توانا و دانش و داد از اوست
به گيتي ستم يافته شاد از اوست
ستمديده را اوست فريادرس
منازيد او با نازش او به كس
تو گفتي كه من دادگر و داورم
به سختي ستمديده را داورم
ج- راستگويي: حكيم توس در جاي جاي شاهنامه از انسان مي خواهد كه راستگو باشد و اين چنين از (داور راستگوي) سخن مي گويد:
پس آنگه سوي آسمان كرد روي
كه اي دادگر داور راستگوي
تهمتن سوي آسمان كرد روي
چنين گفت كه اي داور راستگوي
از آن پس بماليد بر خاك روي
چنين گفت كه اي داور راستگوي
د- حق شناسي: خداوند در سوره فاطر آيه 30 خود را غفور و شكور مي داند كه مترجمان قرآن كريم در ترجمه فارسي بيشتر از واژه هاي آمرزنده و حق شناس استفاده كرده اند. فردوسي، آن حكيم فرهيخته واژه زيباي نيكي شناس را به كار مي برد و خداوند را يزدان نيكي شناس مي داند و اين تعبير فوق العاده زيبايي است:
زكردار هر كس كه دارم سپاس
بگويم به يزدان نيكي شناس
زدادار دارنده يكسر سپاس
كه اويست جاويد نيكي شناس
نبايد كه شد جان ما بي سپاس
به نزديك يزدان نيكي شناس
هـ - برابر دانستن همه انسانها: حكيم توس گرايش به توحيد و يكتاپرستي را سرآغاز برابري انسانها از نظر حقوق انساني مي داند. او مي گويد كه در پيشگاه يزدان تفاوتي بين شاه و ديگران نيست و آنچه در نزد خداوند دادگستر ارزش دارد، راستي و درستي است:
به يزدان رسي شاه و كهتريكيست
كسي را جز از بندگي كار نيست
زقعر زمين تا به چرخ بلند
زخورشيد تا تيره خاك نژند
پي مور پر هستي او گواست
كه ما بندگانيم و او پادشاست
نفرمود ما را جز از راستي
كه ديو آورد كژي و كاستي
و- محبت ورزيدن به انسانها: حكيم فرزانه ما خداوند را رحمان و رحيم مي داند كه بندگان خويش را دوست دارد. نه تنها پادشاهي خداوند براساس (داد و مهر) بلكه همه انسانها را به عدالتخواهي و مهرورزي دعوت مي كند:
جهاندار و برداوران داور است
از انديشه هر كسي برتر است
به يزدان كنون سوي پوزش گراي
كه اويست بر نيكوي رهنماي
انسان دوستي حكيم توس در عشق به مردم ايران محدود نمي شود. او همه انسانهاي پاكدل را از هر نژاد و مذهب و عقيده اي كه پاك باشد، دوست دارد. در سراسر شاهنامه عشق او به انسان موج مي زند. فردوسي عداوت نمي ورزد مگر با بدي و بدكاري. نوع بشر را به كلي دوست دارد و هر كس كه بدبخت و مصيبت زده باشد چه از خودي و بيگانه، دل نازكش بر او مي سوزد. هيچ وقت از سياه روزگاري كسي اگرچه دشمن باشد، شادي نمي كند. هيچ قوم و طايفه اي را تحقير و توهين نمي نمايد و به هيچ كس و هيچ جماعتي بغض و كينه نشان نمي دهد.

 



به بهانه انتشار يك كتاب از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي
وقتي معدومين خادم معرفي مي شوند!

سعيد سجادي
مرور تاريخ انقلاب هاي حادث شده، انسان را به اين واقعيت تلخ رهنمون مي سازد كه عموم اين انقلابها از گزند عناصر نفوذي در امان نبوده اند؛ در دوران پرالتهاب پيروزي انقلاب اسلامي نيز نظام و انقلاب ضربه هاي بسيار خورد و دچار خسران هاي بسيار شد كه فجايع 7تيرماه و 8 شهريورماه سال 1360 و الخ نتيجه حضور همين عناصر نفوذي در حساس ترين مراكز تصميم گيري كشور بود. حال با پذيرش اين واقعيت، نگارش حقيقت تاريخ معاصر و معرفي و جداكردن سره و ناسره؛ رسالتي است دشوار و سنگين كه تأسيس دهها مركز ايران شناسي و تاريخ نگاري توسط لابي صهيونيست ها در مراكز معتبر دانشگاهي و حتي پليدترين چهره هاي رژيم پهلوي؛ سنگيني اين بار را براي تاريخ نگاران واقعي، مضاعف ساخته است. به ويژه براي مراكزي كه رديف بودجه دولتي دارند و از همه مهم تر مشروعيت خود را از نظام اخذ مي كنند و مردم با اعتماد كامل با توليدات آنها برخورد مي كنند. بدين ترتيب اگر خداي ناكرده روايت تاريخي آنها مخدوش باشد، بي ترديد، حجم تخريبي فرهنگي و عقيدتي آن بسيار گسترده تر از تأثير آثار ديگر تاريخ نويسان است.
دراين ميان انتشار كتاب جديدي از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي به عنوان «درد درد» موجب شگفتي بسيار و موجد پرسش هاي فراواني شد كه به دليل مجال اندك، تنها به ذكر گوشه اي از آن بسنده مي كنم: با ذكر اين توضيح كه در برخي ديگر از كتابهاي نسل اين مركز، خاصه در بخش خاطره نويسي نيز مشكلات و مسائل زيادي ديده مي شود كه صرفا به اتخاذ شيوه بهادادن به كميت و كم اعتنايي به كيفيت از سوي «مركز اسناد انقلاب اسلامي» بازمي گردد. كه اگر لازم آمد در فرصتي ديگر به تك تك آنها پرداخته خواهدشد.
در مقدمه كتاب «درد درد» ضمن احترام به موي سفيد نگارنده اش، متأسفانه ناشر مقدمه اي كه حاكي از صلاحيت نويسنده باشد ارائه نكرده و تنها فرد ديگري مقدمه اي مبسوط بر آن نوشته است؛ كه جاي پرسش دارد.
ازسوي ديگر نويسنده در كتاب خاطراتش به اعتراف خودش، همان قدر كه با برخي از روحانيون حشر و نشر داشته با مقامات برجسته ساواك رژيم پهلوي هم در ارتباط بود(1)ه به ويژه از طريق دايي اش، سپهبد فخرمدرس كه در محكمه انقلاب اسلامي به عنوان مفسد في الارض به اعدام محكوم شده است(2) و شگفت اينكه نويسنده در جاي جاي كتابش از وي تجليل نموده است و ادعا نموده كه وي فردي پاك دست و پاك دل و پاك باخته بوده كه صرفا به دليل ارتباط نزديك به ساواك موجبات تخفيف كيفر و يا آزادي برخي از اهل مبارزه را فراهم آورده است، بگذريم از سطوري كه وي حتي به عنوان فردي ناراضي از رژيم و همدل با مبارزان معرفي شده است. درحالي كه در رژيم شاه؛ عموم افسراني كه حتي يك بار به صورت شفاهي از رژيم يا ارتش، خاندان پهلوي و يا هر صاحب منصبي انتقاد مي كردند، بلافاصله توسط ساواك بازنشسته مي شدند، به درجه افسري نمي رسيدند.
نويسنده كتاب در حالي كه به گفته خودش فقط يك بار و آن هم در دهه 0134 سركارش به دستگيري و سپس آزادي رسيده است، حتي از نقد يك فيلم مبتذل سند مبارزاتي ساخته است، در حالي كه درباره سازندگان همين فيلم در نقد خود مي نويسد: «بنده با كمال ارادتي كه به آقاي ارحام صدر دوست خودم و هنرمند ارزنده اصفهان و همچنين اخلاصي كه با آقاي وحدت اين مرد جوان خودساخته دارم، ناچار پس از ديدن فيلم (يك اصفهاني در نيويورك) به آقاي كيان پور استاندار محترم اصفهان مراجعه و تقاضاي رسيدگي نمودم...»(3)
شايان ذكر اينكه «وحدت» بدين خاطر تا مرتبه دلقك و كمدين محبوب محمدرضا پهلوي در دربار پهلوي بالا رفت(4) كه فيلم هاي مستهجن، بي پروا و مهوعي همچون نقص فني و... در جهت اشاعه فساد و برهنگي درميان جوانان، كارگرداني و توليد كرد. بگذريم از ارحام صدر كه علاوه بر شركت درهمين فيلم هاي مستهجن و به صحنه بردن تئاترهاي سخيف تا واپسين روز حكومت شاه مديريت هتل شاه عباس سابق را عهده دار بود.( 5)
از همه مهم تر نويسنده دربخش ديگري از خاطرات خود به كارنامه و زندگي مهدي ميراشرافي معدوم و پسرش كيوان مي پردازد و چنان غمخوارانه از آنها چهره اي مثبت و (از پدر) مبارز مي سازد (6) كه گويي، ميراشرافي (پدر) در محكمه انقلاب اسلامي به اعدام و مصادره اموال محكوم نشده است. نويسنده ادعا مي كند «كيوان ميراشرافي» هم اكنون از طريق يك مغازه دوچرخه فروشي زندگي مي گذراند. درحاليكه درباره جنايات اين پدر و پسر، روزنامه كيهان، بارها و بارها با اسناد متقن دست به افشاگري زده است. (7) آن هم به اين دليل كه «كيوان ميراشرافي» چندين بار به مدد پرداخت رشوه ، رباخواري هاي نجومي و زدوبند، كوشيده است تا اموال مصادره شده خود و پدرش را دوباره تصاحب كند و يا دركار قضايي شاكيان خود علاوه بر كارشكني، حتي آنها را به مرگ تهديد كرده بود. آن هم كسي كه متاسفانه از طريق همين روابط مشكوك علي رغم محكوم شدن به حبس ابد، پس از مدتي آزاد شد و به جاي عبرت گرفتن و تنبه از گذشته سياه خود، دوباره بساط زمين خواري و كلاه برداري و... را فارغ البال پهن كرد. چنان كه هم اكنون نيز بسياري از پرونده هاي تخلفات و قانون شكني هاي وي در قوه قضاييه مفتوح است و بارها شاكيان وي از بيم تهديداتش، با اسناد بي گناهي خود به روزنامه كيهان مراجعه كرده اند. بدين ترتيب برخلاف نوشته كتاب؛ «كيوان ميراشرافي» نه تنها در عسرت روزگار نمي گذراند كه امروز در شمار زمين خواران و كلان سرمايه داران با نفوذ متأسفانه در برخي از مراكز قدرت به حساب مي آيد.
گذشته از اين در ارتباط با اين پدر و پسر نسبت هايي نيز به حضرت امام(ره) بدون سند داده شده است. (8) كه آن هم بنا به وصيت ايشان تنها با رجوع به فايل صوتي تصويري و يا تأييد امضا و دستخط ايشان توسط دفتر حفظ و نشر آثار ايشان قابل استناد است و دريغ كه مركز حفظ و نشر آثار ايشان عموما در برابر چنين ادعاهايي سكوت پيشه مي كند.
ــــــــــــــــــــــ
پي نوشت:
1- رك به صفحات 54-64- 74-95- 79-312-712-716-2.17 خاطرات ميرمحمد صادقي.
2- همان صص 4.17 5.17
3- همان ص 4.31
4- رك به خاطرات سپهبد سابق فردوست، انتشارات اطلاعات.
5- رك به فرهنگ سينماي ايران جمال اميد و فرهنگ فيلم هاي سينماي ايران تاليف همين نويسنده.
6- همان صص 716 تا 9.16
7- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد مهدي و كيوان ميراشرافي به جلد دوم، از مجموعه كتابهاي «نيمه پنهان» كه توسط دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان منتشر شده مراجعه فرماييد. همچنين نامه هاي چاپ شده مال باختگان و قربانيان زدوبندهاي كيوان پس از آزادي از زندان مندرج در پاورقي روزنامه كيهان.
8- «درد درد» خاطرات ميرمحمد صادقي ص 961 و86.1

 



شعر مقاومت مرهم جان هاي مظلوم

ليلا كريمي
به جرات مي توان گفت اتفاقات و جريانات هر مقطعي از تاريخ يك جامعه مي تواند دستمايه اي براي شعر آن عصر باشد .شعري كه به دادخواهي مظلومان در برابر زورگويان مي پردازد، جهان خود را متحول مي كند .
چندي پيش در پنجمين جشنواره جهاني شعر نيكاراگوئه
- 16 فوريه -يك شاعر اسرائيلي اخراج شد .اين جشنواره كه هر ساله در شهر گراناداي نيكاراگوئه برگزار مي شود، امسال به دليل حضور شاعران صهيونيستي انتقاد جمعي از شاعران فلسطيني همچنين عرب زبان را در بر داشت .
به گزارش پايگاه خبري الجزيره، اين دوره از اين جشنواره همچون دو سال گذشته به مصاف شاعران فلسطيني و اسرائيلي تبديل شد. به گونه اي كه «عصام السعدي» به دليل مشاركت شاعري از اسرائيل از حضور در اين جشنواره خودداري كرد.
شاعر مقاومت فلسطيني در« انتفاضه فلسطين » متولد مي شود و درونياتش با حال و هواي مقاومت شكل مي گيرد و اين چنين است كه به مدد استعاره هاي ادبي و شاعرانه شعرهاي مقاومت شكل مي گيرد و مانند اسلحه اي فطري و دروني و بدون تسامح وتساهل دشمن را نشانه
مي گيرد و همانند مرهمي بر جان و جسم انسان هاي مظلوم مي نشيند .
«عصام السعدي» در نامه اي كه به اين جشنواره ارسال كرده است علت كناره گيري خود را حضور شاعر زن اسرائيلي عنوان كرده است.
وي در نامه خود تصريح كرده است: به ياد كودكان و زنان غزه كه اين روزها دومين سالگرد (فاجعه غزه) است در اين جشنواره حاضر نمي شوم چراكه شعر پيش از بازي با كلمات نگاهي انساني و اخلاقي است و چگونه جشنواره اي مي تواند به ياد شعر جشن بگيرد در حالي كه نماينده دولت جنايت و نژادپرستي در آن حضور دارد.
براي شاعر مقاومت هيچ چارچوب جغرافيايي متصور نيست . شاعر مقاومت چه در مصر يا لبنان ، سوريه و... شعرش در حد و مرزهاي جغرافيايي داخل مرزهايش ختم نمي شود . شاعر مقاومت در هر جايي كه حضور جنايتكاران و ظالمان را حس مي كند اعتراض خود را به زبان شعر نشان مي دهد . در جشنواره ياد شده شاعراني از كشورهاي ديگر هم صدا با شاعر فلسطيني فرياد مقاومت را سر دادند و حتي جشنواره شعر نيكاراگوئه را تهديد به تحريم از سوي شاعران عرب كردند . به گزارش شبكه ايران به نقل از روزنامه «العرب» چاپ لندن، «احمد الشهاوي» شاعر مصري به «العرب» لندن گفت: «هنگامي كه شنيديم يك شاعر از رژيم صهيونيستي در اين جشنواره شركت كرده من و بسياري از شاعران ديگر شوكه شديم و اعلام كرديم در صورت حضور وي در جشنواره شركت نخواهيم كرد.»
به گفته وي در حالي كه فلسطين به عنوان يكي از مهم ترين سرزمين هاي شاعر پرور جهان تحت اشغال اسرائيل
به سر مي برد،چگونه مي توانيم ميزبان شاعري از اين رژيم باشيم. چگونه مي توانيم انتظار داشته باشيم شاعران فلسطيني در كنار افرادي از اسرائيل كه رژيمشان هر روز خانه هايشان را خراب مي كنند، بنشينند.
پس از تقاضاهاي مكرر و اصرار بر نبود شاعر اسرائيلي، مديريت جشنواره از شاعر اسرائيلي درخواست كرد جشنواره را ترك كند.
شايد بتوان گفت خاستگاه اصلي شعر مقاومت، فلسطين است شاعر فلسطيني در شعرش سرنوشت مردمي را با زبان شاعرانه بازگو مي كند كه از ديرباز توسط صهيونيست هاي تجاوزگر از شهر و كاشانه خود آواره شده اند . اصلي ترين مسائل در حوزه ادبيات مقاومت، دعوت به مبارزه، آزادي و آزادگي ، ترسيم افق هاي روشن ، نشان دادن راه پيروزي ، انعكاس مظلوميت مردم و شهادت در راه آزادي است .
ادبيات مقاومت فلسطين داراي مضموني رباني و الهي است و عشق وحماسه را در هم مي آميزد و چكامه مقاومت را خلق مي كند .
ادبيات مقاومت فلسطين پيامي متعهدانه همراه با ارزشهاي والاي الهي و انساني را به دور از انديشه هاي اومانيستي و ماركسيستي و... به جامعه منتقل مي كند .
ادبيات مقاومت فلسطين برخاسته از كلام و گفتار بزرگان دين اسلام است وبدين گونه است كه به جان و روح مردم نفوذ مي كند و آنان را در راه مبارزه عليه ظالم ثابت قدم ، فرا مي خواند.
جالب است كه الفباي ادبيات مقاومت در بين هنرمندان مقاومت فلسطيني وعرب زبان ، به پكپارچگي و همزباني ملموس است . در يادداشتي مي خواندم كه احمد مطر با ناجي العلي در روزنامه «القبس»كار مي كردند . زماني كه احمد شعر جديدي را مي سرود بي آنكه با ناجي در ميان گذاشته باشد با كاريكاتور او هم خواني داشت . در حقيقت روزنامه «القبس» با شعرهاي احمد مطر آغاز و صفحه آخرش با كاريكاتور ناجي العلي بسته مي شد.اين چيزي نيست جز آرمان مشتركي كه در ميان هنرمندان متعهد فلسطيني و انقلابي شكل گرفته است و اين به وضوح در جشنواره ياد شده احساس شد .

 



معماري ماسوني واشنگتن دي سي!

مترجم: محبوبه غريبي
با مشاهده صفحه اصلي سايت Architecture of Capitol در مي يابيم كه «سنگ بناي ساختمان اصلي كنگره واشنگتن در تاريخ 18 سپتامبر 1793 به دست رئيس جمهور جورج واشنگتن در گوشه جنوب شرقي ساختمان نهاده شد. اين كار طي يك مراسم رسمي فراماسونري انجام گرفت.» و در سال 1993، سناتور فراماسونر استروم ترموند و گروهي از ماسونها، 200 سالگي اين مراسم را در واشنگتن جشن گرفتند.
طراحي و آرايش ماسوني واشنگتن دي سي
در اين مطلب كوتاه، شرحي مختصر از نمادگرايي فراماسونري موجود در شهر واشنگتن ارائه خواهيم كرد.
فراماسونري- دري براي ورود شيطان به آمريكا؟
قطعه جالب توجه از اين پازل ماسوني، خيابان بندي هاي پايتخت آمريكا، واشنگتن، است. همانطور كه مشاهده مي شود، شهر برپايه نمادهاي اصلي ماسوني شامل گونيا، پرگار، خط كش و پنج ضلعي بنا نهاده شده است.
نقشه اي مناسب از مركز شهر واشنگتن را اختيار كرده و در آن ساختمان كنگره را بيابيد. اگر ساختمان كنگره را راس پرگار در نظر بگيريد، پاي چپ پرگار خيابان پنسيلوانيا و پاي راست آن خيابان مريلند خواهد بود. گونيا نيز به عنوان يكي از نمادهاي رايج در فراماسونري در تقاطع خيابان كانال و لوئيزيانا به چشم مي خورد. نقطه پاياني پاي چپ پرگار روي كاخ سفيد و پاي راست آن روي يادبود جفرسون قرار مي گيرد. خيابان هاي كوچك و نيم دايره هاي پشت ساختمان، سر و گوش نمادي را شكل مي دهد كه به تعبير شيطان پرستان بزغاله مندز يا سر بزغاله ناميده مي شود.
با نگاهي از بالا به ساختمان كاخ سفيد در مي يابيم كه اين ساختمان يك ستاره پنج پر واژگون است. روي اين ستاره به سمت شمال است و نقطه رأس آن به سمت پايين و به شكلي اسرارآميز تعبيه شده است. اين نقطه در تقاطع خيابان هاي كنتاكي و ورمونت واقع شده و از شمال به ميدان هاي دوپون و لوگان، از غرب از طريق رود آيلند و ماساچوست به ميدان واشنگتن و از شرق به ميدان ورنون متصل مي شود.
ستاره پنج پر علاوه بر اينكه يك نماد فراماسونري است، نماد جادوگري نيز هست. سر اين پنج پر وقتي روي زمين قرار مي گيرد، رو به پايين است كه اين امر آن را به طور ويژه با شيطان پرستان مرتبط ساخته است. شيطان پرستان از نماد پنج پر واژگون به وفور در پوشش خود استفاده مي كنند كه مهم ترين آن روي جلد بسياري از كتاب هاي جادوگري سياه از جمله كتاب مقدس شيطان پرستي به كار رفته است. اين شكل با اين تركيب نماد سازمان ماسوني ستاره شرقي نيز هست كه يك سازمان مختص زنان است. مركز اين پنج پري خيابان شانزدهم است كه در آن سيزده بلوك درست در شمال نقطه مركزي كاخ سفيد خودنمايي مي كند و در بالاي اين كوه يخي اسرار آميز، عبادتگاه ماسوني واقع شده است.
يادبود واشنگتن روي نقطه تقاطع خطوط قائم ترسيم شده از عبادتگاه و ساختمان كنگره به اين ميدان ماسوني است. ساختمان بسياري از ادارات دولتي قدرتمند روي وتر اين مثلث گونيا شكل واقع شده است كه از آن جمله مي توان به وزارت دادگستري، سناي آمريكا و خدمات درآمد داخلي اشاره كرد.
نكته حائز اهميت و جالب توجه اينكه تلاش مي شود تا اين باور ايجاد گردد كه سرمايه ملي آمريكايي ها به طور مداوم با دعا و عبادت تطهير مي شود و اين ساختمان ها و يادبودها محلي مقدس هستند. اما واقعيت اين است كه كليه ساختمان هاي كليدي حكومتي، از كاخ سفيد تا كنگره، داراي سنگ نشاني بوده و هستند كه طي يك مراسم و آئين ماسوني نصب و در كنار وسائل و ابزار خاص ماسوني قرار گرفته اند.
سنگ نشان همه اين ساختمان ها طي يك مراسم ماسوني نصب شده و به خداي شيطاني ماسون ها با نام JaoBulOn تقديم شده است. اين نام، نامي سرّي براي خداي ماسوني است كه در آموزه هاي ماسوني درجه Royal Arch از آن با عنوان «ذكر گم شده» ياد مي شود. JAO اختصاري از Jehova، BUL برگرداني از نام BAAL و ON نام بابلي OSIRIS است.
فراماسونرها به حضور 16 رئيس جمهور از جمله رونالد ريگان، 41 قاضي فدرال، 60 نماينده كنگره، 14 عضو كميته قضايي و 18 سناتور در جمع خود مي بالند. البته تعداد فراماسونرهاي موجود در ادارات دولتي را صرفاً مي توان حدس زد.
پنج ضلعي واژگون بزرگ واشنگتن
انديشيدن به اين موضوع جالب و سودمند است كه چرا طراحان اين شهر نمادهاي ماسوني را در سراسر شهر به گونه اي تعبيه كرده اند كه حتي از فضا نيز قابل مشاهده است.
سنگ هاي ماسوني يادبود واشنگتن
در چهارم ژولاي 1848 در روزي كه آسمان صاف و آفتابي بود، سنگ بنايي عظيم طي يك مراسم ماسوني توسط لژ ماسوني Grand Lodge of Masons of the District of Columbia و در حضور رئيس جمهور ايالات متحده، اكثر چهره هاي سرشناس حكومتي و همچنين همسر رئيس جمهور سابق، دالي مديسون، جانمايي شد. يكي از سخنرانان اصلي اين مراسم، بنيامين فرنچ، رهبر لژ بود كه همان تن پوش ماسوني را به تن داشت كه جورج واشنگتن در زمان جانمايي سنگ بناي ساختمان كنگره پوشيده بود. وي در خطابه خود به كرسي رياست ماسوني جورج واشنگتن با عنوان رئيس شايسته لژ واشنگتن-الكساندريا و همچنين ابزار چكشي شكلي اشاره كرد كه رئيس جمهور براي نصب سنگ بناي كنگره از آن استفاده كرد. هم تن پوش و هم چكش به كار رفته به همراه ساير آثار قديمي ماسوني باقيمانده از واشنگتن در مراسمات مختلف به نمايش گذاشته مي شوند.
منبع: www.watch.pair.com/mason.html

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14