(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 13 اسفند 1390- شماره 20158

اميد به آينده (منشور)
در گفت وگوي اختصاصي با استاد عيوضلو مطرح شد
فقدان استراتژي اقتصاد اسلامي دردانشگاه ها (بخش نهايي)
راهبرد بدون شليك
نوآوري يكي از شاخص هاي رتبه بندي دانشگاه ها است
نادري منش خبر داد
ورود 20كتاب جديد علوم انساني به بازار
بذرافشان خبرداد
درخواست دانشجويان ايراني محصل در انگليس و مالزي براي تحصيل در داخل كشور
امضاي طومار دانشجويان دانشگاه اميركبير
بيانات آيت الله جوادي آملي در جمع دانشجويان دانشگاه تهران:
رهايي از فكر قاروني راهگشاي علوم اسلامي است



اميد به آينده (منشور)

ارزش ديگري كه خيلي مهم است و تلاش مي شود تا در محيط دانشجويي، اين ارزش هم از بين برود، عبارت است از اميد و اعتماد به آينده. چگونه به آينده اي كه نمي دانيم چيست، اعتماد كنيم؟ اعتماد به آينده، از طريق اعتماد به خودتان. آينده بايد خوب باشد از راه تصميم گيري، فكر كردن، عمل كردن و اقدام پي در پي، شما مي توانيد به آينده اميدوار باشيد. آينده اي كه مي خواهيد به آن اميد ببنديم، تصوير كلي آن اين است كه نظام اسلامي همه ي ضعف هايي را كه بر اثر بدعملي و بي عملي پيش آمده كه اثرش در معيشت و فرهنگ و اخلاق مردم، جابه جا مشخص است برطرف كند. اين كار را چه كسي بايد بكند؟ شماها بايد بكنيد.
بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي جامعه ي اسلامي دانشجويان، 16/6/81

 



در گفت وگوي اختصاصي با استاد عيوضلو مطرح شد
فقدان استراتژي اقتصاد اسلامي دردانشگاه ها (بخش نهايي)

واقعيت اين است كه آن چه اكنون اغلب دانشكده هاي اقتصادي ايران با آن روبه رو است تفكرات ليبرالي برخي اقتصاددانان كشور است. اين اقتصاددانان نيز تحت تأثير فضاي تحصيلي شان، سرفصل ها و دروسي را به دانشجويان تدريس مي كنند كه ميراث آن همواره تفكرات ليبرالي بوده است.
در نهايت نيز ماحصل كار دانشكده هاي اقتصاد خروج فارغ التحصيلان اقتصاد با تفكرات غربي است. بر همين اساس با دكتر «حسين عيوضلو» استاد اقتصاد دانشگاه و عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق درباره چرايي اين چالش به گفت و گو نشسته ايم كه درشماره گذشته بخش اول اين گفت وگو از نظر مخاطبين بزرگوار گذشت.
وجه تمايز علم اقتصاد اسلامي و علم اقتصاد درچيست؟
مهم ترين وجه تمايز علم اقتصاد و اقتصاد اسلامي در تفاوت ماهوي اين دو رشته است. اقتصاد اسلامي در بستر اعتقادي مبتني بر ربوبيت خداوند و تعاليم وحياني شكل گرفته است اما علم اقتصاد بيش تر مبتني بر بيان روابط بين پديده هاي مادي است و از تبيين تأثير اعتقادها، باورها و ارزش ها درشكل گيري پديده هاي اقتصادي ناتوان است. درحوزه علوم انساني به ويژه در اقتصاد اسلامي ما نيازمند است تهيه يك نقشه راه جامع مبتني بر درك صحيح ماهوي و كاربردي اقتصاد اسلامي هستيم كه بتوان براساس آن الگوي اسلامي ايراني را پياده سازي كرد. ما به خوبي قادريم به تمام جهان نشان دهيم كه اقتصاد اسلامي اين آمادگي و پتانسيل را دارد كه تمام نيازهاي اقتصادي را رفع و حتي موجب توسعه يافتگي علم اقتصاد نيز بگردد.
زيرا علم اقتصاد متعارف خود را درچارچوب مجموعه اي از فروض غير واقعي محدود كرده كه اين امر باعث گرديده تا اقتصاد ليبرالي حتي از تبيين واقعيت هاي روزمره نيز باز بماند. براي مثال واقعيت اقتصاد نه رقابت كامل است نه انحصار، نه تماما مبتني بر نفع شخصي است و نه تماما مبتني بر منافع گروهي، بلكه امري است، بين الأمرين. درحالي كه كل ادبيات اقتصادي متعارف به ويژه از نوع نئوكلاسيك آن مبتني بر دنبال كردن منافع شخصي است و رفاه فرد تابع ثروت، درآمد و فراغت اوست. بديهي است با اين فرض موضوعي يا مفهومي همچون ايثار يا آخرت جايگاهي در انتخاب افراد ندارد.
درحالي كه اقتصاد اسلامي مي تواند فروض خود را براساس فروض واقع بينانه بنيان گذاري كرده وحتي به تقويت علم اقتصاد هم منجر شود. ناگفته نماند ما لزوما ميان اين حوزه دوگانگي شديدي مشاهده نمي كنيم واقعيت رفتار عادي بسياري از مردم درغرب مبتني بر نفع شخصي صرف نيست، بلكه آنان درموارد زيادي به شؤون جمعي و موازين لازم الرعايه اجتماعي پاي بند هستند، اما ادبيات متعارف اقتصاد آزاد اين نوع رفتارها را مورد توجه قرار نمي دهد حتي درموارد زيادي اين رفتارها را غير اقتصادي تلقي مي كند. به عنوان نمونه مي توان از تأثير عوامل معنوي بر تصميم گيري اقتصادي و شكل گيري پديده هاي اقتصادي ياد كرد. تأثير تزكيه، ايمان و معاد در تصميم گيري اقتصادي از جمله مباحثي است كه به صورت جوهري ميان منافع فرد و منافع جامعه سازگاري ايجاد مي كند. با اين وجود اين جوهره در علم اقتصاد به هيچ عنوان ديده نمي شود.
از نقش پراهميت اقتصاد اسلامي و وجه تمايز آن با علم اقتصاد سخن گفتيد اما چرا تاكنون اقتصاد اسلامي نتوانسته به جايگاه شايسته خود در كشور دست پيدا كند؟ موانع تحقق اين امر در چيست؟
به صورت كلي برداشت هاي متفاوتي مانند رابطه هاي تنازع، تضاد و تعاضدي ميان اقتصاد اسلامي و علم اقتصاد را مي توان مورد بحث قرار داد كه در نوشته هاي اينجانب منعكس است. البته اين نوع قضاوت به طور مستقيم منبعث از بحث در خصوص رابطه «علم و دين» است. در رابطه «تفاوت»، اقتصاد اسلامي به بيان بايسته ها و آنچه كه بايد و نبايدهاست، مي پردازد. براساس اين رويكرد اقتصاد اسلامي فقط در حد يك «مكتب» معرفي مي شود.
در رابطه «تضاد» با دقت و تأمل در علل شكل گيري علوم جديد بعد از دوره رنسانس و براساس مباني متافيزيك علمي الحادي آن دوره، گزاره هاي علمي متأثر از مباني فلسفي نظير: دئيسم- اعتقاد به خالقيت و نفي ربوبيت- اومانيسم- اعتقاد به ماهيت مستقل انسان از خداوند-، مذهب اصالت طبيعت- اعتقاد به معماري برجسته خداوند- و ناميناليسم- اعتقاد به آزادي بي قيد و بند انديشه انسان و رهايي آن از هر ارزش برون زا- فلسفه علوم جديد در متافيزيك غيرديني و الحادي توضيح داده مي شود. بديهي است با اين توصيف با تغيير مباني متافيزيكي به متافيزيك اسلامي، علوم مولود اين نوع نگرش به طور وجودي تفاوت جوهري با مباني انديشه هاي مولود معارف دوره رنسانس خواهد داشت.
مطابق اين ديدگاه تمام معارف وارداتي از غرب به هيچ عنوان قابل استناد و استفاده در جوامع ديني نيست. اما در رويكرد «تعاضدي»- رابطه مكمل ميان علم و دين- ميان اقتصاد اسلامي هم وجوه اشتراك و هم افتراق وجود دارد. اشتراك اين دو معرفت از باب شناسايي قوانين طبيعي اقتصادي است اما وجوه افتراق آن از حيث مكتب و نظام و وجوه ارزشي اين دو رشته است. بنابراين ميان اين دو يك رفت و برگشتي وجود دارد كه براساس آن هم علم مي تواند به دين كمك كند و هم دين مي تواند به علم ياري رساند.
با تحقق اين برداشت ها نه تنها تصوير مطلوبي از اقتصاد اسلامي ترويج مي يابد بلكه اقتصاد اسلامي مبتني بر وحي و اعتقاد اسلامي به رشته علم اقتصاد نيز كمك هاي بسياري مي تواند داشته باشد و از سوي ديگر با فهم روابط اقتصادي حقيقي مي توان درك بهتري از بسياري از آيات و روايات اسلامي كسب نمود. از اين رو يك رابطه همكاري به وجود مي آيد. بنابراين، لزوماً تمامي دست آوردهاي علم اقتصاد منفي و بد نيستند و نبايد در حوزه هايي رابطه ميان اين دو حوزه را انكار كرد. بنده معتقدم اقتصاد متعارف نمي تواند ميان منافع فرد و منافع جامعه سازگاري ايجاد كند در حالي كه اقتصاد اسلامي با داشتن چارچوب هاي ويژه، خود به خود تأثير خود را به پديده هاي اقتصادي خواهد گذاشت.
چه دروسي را لازمه تدريس در دانشكده هاي اقتصادي مي دانيد و فكر مي كنيد چه دروسي بايد حذف شوند؟
از آنجا كه ماهيت اقتصاد اسلامي در هر چهار عرصه فلسفه، مكتب، نظام و علم اقتصاد اسلامي قابل تعريف است، دروس اقتصاد اسلامي دانشكده هاي اقتصاد نيز لازم است به همه اين عرصه ها گسترش يابد.
واحدهاي درسي فعلي عمدتاً در دو عرصه مكتب و نظام ارايه مي شود اما فراتر از اين دو عرصه، لازم است مباحث مرتبط با فلسفه و علم اقتصاد اسلامي نيز در برنامه ريزي درسي دانشكده هاي اقتصاد مورد توجه قرار گيرد. البته در شرايط فعلي تمامي دانشگاه ها هم سطح نيستند، برخي دانشكده ها و مؤسسه هاي آموزشي همانند «دانشگاه امام صادق(ع)» و «دانشگاه مفيد» به صورت عميق تر و جامع تري د راين عرصه برنامه ريزي كرده اند اما اكثر دانشكده هاي اقتصادي متعارف به همان 5واحد درسي بسنده كرده اند. ناگفته نماند كيفيت اساتيد و منابع آموزشي نيز از دانشكده اي تا دانشكده ديگر متفاوت است.
به مزيت هاي اقتصاد اسلامي در مقابل اقتصاد ليبرالي و متعارف اشاره كرديد آيا كمبود اقتصاددان باعث اين كوتاهي ها شده يا مانع تراشي هايي صورت گرفته شده است؟
هم چنان كه در مباحث ياد شده اشاره كردم، پياده سازي اقتصاد اسلامي در كشور و كاهش تسلط افكار ليبرالي در سطح دانشگاه ها و نظام برنامه ريزي كشور به برنامه ريزي و بسترسازي لازم و تصميم گيري مسئولان اقتصادي مربوط مي شود. اما در حال حاضر اين رويكرد به طور مناسب و مقتضي عملياتي نشده است. واقعيت اين است كه با شهادت مرحوم «آيت الله مرتضي مطهري» خسارت بسيار بزرگي به حوزه نظريه پردازي اسلامي كشور وارد شد چرا كه ايشان انديشه ساز بودند و علم اقتصاد اسلامي مي توانست با انديشه ناب و تسلط ايشان به فلسفه اسلامي مسير تكاملي خود را با شتاب بيش تري طي كند.
اقتصاد اسلامي در كشور تا حدودي در حوزه فقه گسترش پيدا كرده است. هرچند كه بخش هايي از اقتصاد اسلامي رابطه تنگاتنگي با فقه دارد، اما اين تمام موضوع نيست. تأثيرگذاري كلام، فلسفه و جهان بيني اسلامي در علم اقتصاد خيلي بيش تر از فقه است. چراكه علوم انساني صرفاً فقه نبوده و علم كلام اسلامي، فلسفه و تمدن اسلامي همه در توليد نظريه هاي اقتصاد اسلامي تأثيرگذار هستند. از اين رو اگر فقط به بحث هاي كليشه هاي فقهي بپردازيم از انديشه سازي و نظريه پردازي در تمامي ابعاد اقتصاد اسلامي فاصله خواهيم گرفت.
مشكل اساسي اين مسئله، نبود انديشه سازي و برنامه ريزي در كشور است. به صورتي كه براي توسعه هرانديشه و الگويي بايد مجموعه اي از انديشه سازان وجود داشته باشند كه البته لازمه موفقيت آنان حمايت مسئولين است. به عنوان نمونه در حال حاضر چه حمايتي از انجمن اقتصاد اسلامي كه در عرصه انديشه سازي نقش مؤثري را ايفا مي كند؛ صورت گرفته است! قابل توجه تر آن كه، بودجه اي كه وزارت علوم به اين بخش اختصاص داده حدود 5 ميليون تومان در هر سال است. البته در سال هاي اخير قدري افزايش يافته است.
وظيفه دولت در توسعه اقتصاد اسلامي در كشور چيست؟
بنده معتقدم اگر دولت واقعاً خواستار ترويج اقتصاد اسلامي است بايد همانند برخي بخش ها نظير حمايت از برنامه هاي تحقيقات هسته اي و يا بودجه تدوين الگوي اسلامي- ايراني برنامه ويژه اي را براي حمايت اصولي از عرصه هاي اقتصاد اسلامي و توليد نظريه هاي اقتصاد اسلامي ارايه دهد. البته ناگفته نماند كه در شرايط فعلي بخش هايي از اقتصاد اسلامي در كشور پيشرفت مطلوبي را تجربه كرده اند، اما به واسطه آن كه اكثر اين فعاليت ها در حوزه مكتب سازي صورت گرفته و جامعيت مطلوبي ندارد، تا رسيدن به هدف اصلي هم چنان فاصله داريم. تاكنون در حوزه نظام سازي به خصوص نظام سازي مبني بر واقعيت جامعه و در حوزه تدوين علم اقتصاد اسلامي كار زيادي صورت نگرفته است. ناگفته نماند در حال حاضر متخصصان خوبي در حوزه معارف اقتصاد اسلامي وجود دارند اما حرف بنده اين است كه براي استفاده مطلوب از اين ظرفيت و پويايي آن لازم است، سرمايه گذاري دولت را نيز داشته باشيم.
زماني كه به پژوهشگري و توليد انديشه توجهي نمي شود ما نمي توانيم چشم انداز مناسبي را در اقتصاد متصور شويم.
كم و كاستي ها درچيست؟
در اوايل انقلاب موضوع اقتصاد اسلامي داغ بود، اما در دوره هاي بعد بسياري از مدعيان كنار كشيدند و معلوم شد مسئله پيچيده تر از آن است كه برخي تصور مي كردند. در يك تحليل جامع مي توان دريافت كه هر پردازش اقتصاد اسلامي ضعيف عمل شده و از اين رو در آموزش و پژوهش و سياست گذاري اقتصاد اسلامي نيازمند بازبيني اساسي هستيم و محقق شدن اين مهم، همت خاص وزارت علوم، دولت و بخش هاي مربوط را مي طلبد.
به اعتقاد بنده، در شرايط فعلي كشور، انجام يك اقدام مهم نيازمند برنامه ريزي و اقدام ضربتي و سريع است تا از راه يك اراده مرئي بتوان به نحو موثر عمل نمود. در غير اين صورت به اندازه كافي افراد رشديافته در افكار غربي يا تلقي هاي ناقص وجود دارند كه مانع ايجاد اقتصاد اسلامي شوند. برخي افراد با بدنه هاي مديريتي و كارشناسي در برخي نهادهاي مهم به نحوي مدبرانه فعاليت مي كنند كه در مواردي كه بحث اسلامي سازي مطرح مي شود، مقاومت هاي سازمان يافته دقيقي را انجام مي دهند. از اين رو به اين راحتي نمي توان اين ساختار را به هم زد تا براساس نهادسازي اقتصاد اسلامي عمل شود.
شما دليل وجود افكار غربي را در دانشگاهها نبود انديشه هاي نوين اقتصادي مطابق با اقتصاد اسلامي عنوان مي كنيد. حال اگر انديشه هايي به وجود آيد اما استقبال چنداني از آن نشود تكليف چيست؟ آيا فرهنگ هاي لازم دراين زمينه ايجاد شده است؟
اگر اين موضوع را درچارچوب عرضه و تقاضا مورد بررسي قرار دهيم، مشاهده مي شود كه در برخي از موارد عرضه، تقاضاي خود را ايجاد و از سوي ديگر در صورت تقاضا، عرضه نيز به خودي خود شكل مي گيرد. به عقيده بنده در اين رابطه تقاضايي در كشور وجود ندارد كه خواهان عرضه محصول باشد، از اين رو لازم است اين امر ازسوي تصميم گيران كشور و دستگاه اجرايي به صورت جدي دنبال شود اگر دغدغه دولت، مجلس و حاكميت اين مباحث باشد به طور حتم وضع اقتصاد كشور به گونه اي ديگر خواهدبود. البته بدون سرمايه گذاري عرصه، امكان پذير نيست. درعرصه دانشگاهي نيز بايد تقاضا وجود داشته باشد تا عرضه مورد نظر تحقق يابد.
براين اساس اگر از جانب مجلس و دستگاههاي اجرايي تقاضا و سرمايه گذاري لازم در اين زمينه صورت گيرد عرضه آن نيز در دانشگاهها ايجاد خواهدشد. در اين زمينه آموزش مبتني بر پژوهش نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است چرا كه در بسياري از اين زمينه ها نخست بايد پژوهش ها تقويت شوند و سپس به موضوع آموزش پرداخته شود. البته همه اين موارد همان طور كه در اوايل بحث عنوان شد مستلزم حاكميت بسترهاي صحيح فكري در چارچوب فلسفه و اخلاق حاكم بر ادبيات اقتصاد اسلامي است.
براين اساس در حوزه اقتصاد اسلامي نيز نخست بايد نگرش ها و انديشه ها اصلاح شوند چرا كه در برخي از موارد واقعا با مشكل انديشه اي و نگرشي مواجه هستيم. در صورت حل آنان نوبت به بحث سرمايه گذاري و تقاضا مي رسد كه بعداز آن مي توان انديشه اقتصاد اسلامي را درسطح جامعه پياده سازي نمود.
بنابراين اگر همين الگوي اسلامي ايراني از مرحله گفتمان سازي خارج و به سمت برنامه ريزي و سرمايه گذاري هدايت شود خود به خود دانشگاهها درگير اين موضوع شده و آموزش رسمي نيز به دنبال آن شكل خواهدگرفت. اما اگر تقاضايي در اين رابطه در كشور وجود نداشته باشد و مديران و حاكمان از لحاظ نگرشي علم اقتصاد را علم محض بدانند و يا اقتصاد اسلامي را به نحو ناقصي تفسير كنند. تقاضاي موثر در جامعه شكل نخواهدگرفت. به اعتقاد بنده تاكنون گفتمان اين موضوعات در كشور شكل نگرفته است به اين صورت كه اقتصاد اسلامي فقط در عرصه رويكردهاي فقهي گسترش پيدا كرده ولي درعرصه هاي ديگر نيازمند فضاسازي و حمايت آگاهانه ايم.

 



راهبرد بدون شليك

سروش سياري- دانشجوي مهندسي عمران دانشگاه تهران
همواره و در تمام كشورها، انتخابات شاخصي بوده است براي سنجش زنده بودن ملت و پيشبرد فرآيند دموكراسي درآن كشورها، نتايج هر انتخاباتي با توجه به موقعيت آن كشور درحوزه هاي متفاوت براي متحدان و رقبا از اهميت فراواني برخوردار است، اين مهم ناشي از سياست هاي حزب و يا تشكلي است كه با رأي مردم قدرت را بدست مي گيرد در ابعاد داخلي و خارجي اعمال مي كند.
منطقه استراتژيك خاورميانه و جهت گيري هاي دولتمردان آن نقش ويژه اي در تنظيم سياست هاي فرامنطقه اي كشورهاي خارج از اين محدوده ايفا مي كند. بيش فعالي جبهه استكبار براي كسب امتياز از كشورهاي اين منطقه هزينه هاي زيادي را متوجه دستگاه سياست خارجي و وزارت دفاع اين كشورها كرده است. از جمله برهه هاي زماني كه اين بيش فعالي را دو چندان مي كند، انتخابات مي باشد.
آنچه از برگزاري انتخابات دركشورها انتظار مي رود، اراده ملي براي توسعه مبتني بر مديريت صحيح و عزتمندانه منابع و منافع ملي و فرهنگي هر كشوري چه درصحنه داخلي و چه خارجي مي باشد. طبيعي است كشورهايي كه خوي استكباري در ساختار حاكميت آنها ريشه دوانده، اراده هر ملت را تا بدانجايي قبول دارد كه تضمين كننده منافع آنها باشد.
از ابتداي قرن 21 مردم جهان شاهد حوادث تأسف باري تحت عنوان انقلاب بوش در عرصه روابط بين الملل بودند كه تبعات آن مدت ها گريبان بانيان و حاميان اين حوادث را خواهد گرفت؛ اما بيش از يك سال است كه شاهد باز تعريف هويت و ساختار حاكم بر كشورهاي مسلمان درخاورميانه و شمال آفريقا هستيم، كشورهايي كه سال ها ستون هاي چندگانه غرب در منطقه بودند اكنون مراحل سرنوشت سازي را طي مي كنند كه مي توانند افق تيره يا روشني را براي خود متصور شوند.
بعد از رخداد هر انقلابي دركشورهاي جهان نتايج اولين انتخابات تعيين كننده بسياري حدس و گمان ها مي باشد. هرچند عدم قطعيت ها گاه تمامي محاسبات كشورهاي درگير در معادلات را برهم مي زند اما مقوله اي كه درشكل گيري انقلاب هاي منطقه موثر بوده و نقطه اشتراك انقلابيون براي جزم عزم آنها محسوب مي شود تا حدودي افق را براي كارشناسان روشن مي كند، در اين ميان برخي كشورها كه از جانب نتايج انتخابات احساس ناامني سياسي -فرهنگي مي كنند سعي در اثرگذاري بر روند انتخاب ملت و يا مخدوش كردن اين برآورد ملي دارند.
بسته به شرايط امنيتي كشور هدف، جبهه استكبار و در راس آنها كشوري مانند ايالات متحده آمريكا در قالب هاي مختلف سعي در اعمال نفوذ در اوضاع آن كشور دارد، نمونه هاي بارز اين سياست در قرن اخير را مي توان در عراق و افغانستان ديد، كشورهايي كه ناتو دخالت مستقيم را در آنها ترجيح داد تا بتواند اهداف برتري طلبي خود را با قرباني كردن نه تنها مردم اين كشورها كه بدنه نظاميان كشورهاي عضو ناتو، تحقق بخشد، هرچند ناتو در چند سال اول توانست تسلط نسبتاً خوبي بر اوضاع غيرقابل پيش بيني بعد از مداخله پيدا كند، اما پيشروي اين دو كشور شرايط را بگونه اي ديگر رقم زد.
تلاش هاي ديپلماتيك آمريكا براي حفظ قدرت قبل از انتخابات در عراق بوضوح نگراني آمريكا را از اين رخداد ملي نشان مي داد، اياد علاوي، رئيس فهرست العراقيه كه متناسب با گرايش هاي سياسي و تفكر سكولار، نامزد مورد حمايت غرب بود در ايام انتخابات و از قول جو بايدن اعلام كرد: «آمريكا از نامزدي حمايت خواهد كرد كه مورد حمايت ايران باشد.»(1)، صحت و يا نادرستي اين ادعا هر دو نشان دهنده هراس آمريكا از قدرت ايران بعد از انتخابات در عراق بود، عراق بعد از انتخابات ديگر مجري تام سياست هاي آمريكا در منطقه نبود.
سعودالفيصل، وزير خارجه عربستان نيز عراق بعد از انتخابات را اينگونه توصيف مي كند: «ما كشورهاي عربي به عراق در جنگ با ايران كمك كرديم كه به اشغال ايران درنيايد ولي امروز به راحتي در حال تقديم عراق به ايران هستيم.»(2)
بنابراين نقش انتخابات در عراق و تجربه تلخي كه آمريكا از انتخابات 2006 فلسطين اشغالي دارد چشم انداز روشني را در صورت وقوع عزم ملي براي دخالت مردم در تعيين آينده كشورها براي آمريكا نمايان كرده است، قبل از عراق، در ايران كه از جمله محدود كشورهايي است كه غرب دخالت غيرمستقيم را در آن ترجيح مي دهد، علي رغم تمام لجن پراكني هاي ماشين تبليغاتي غرب عليه نظام انتخاباتي كشورمان با حضوري بي سابقه نماينده گفتماني انتخاب شد كه بيشترين تنش را با غرب دارد و شايد تابه حال اين هجمه تبليغاتي سنگين را هيچ دولتي در ايران تحمل نكرده باشد.
اين تنها گوشه اي از نقش انتخابات مردمي خاورميانه در نحوه چينش مهره هاي شطرنج سياست خارجي غرب در منطقه مي باشد، در ساير كشورهاي مسلمان كه احزاب اسلامگرا قدرت را در دست دارند نيز سردرگمي سياستمداران كاخ سفيد كمابيش مشخص است، گرايش مردم به گفتمان اسلامي و مقاومت در كشورهاي عمدتاً مسلمان مانند ايران، تركيه، لبنان، عراق، افغانستان، سوريه بعلاوه كشورهايي كه شاهد بيداري اسلامي هستند عرصه را براي تنفس خاورميانه اي غرب تنگ كرده است، لذا تلاش ناتو براي تمديد حضور مستقيم يا غيرمستقيم در منطقه براي هيئت حاكمه اين كشورها در اين قالب ها قابل توجيه خواهد بود: تلاش جهت عدم تسريع در برگزاري انتخابات در كشورهاي انقلابي و كشورهايي مانند افغانستان، ارتقاي سطح روابط ديپلماتيك تا سطح وزير خارجه و معاون اول با كشورهاي تأثيرگذار منطقه، تلاش در راستاي همسو كردن نقش مرجعيت
شيعه در ساماندهي اوضاع كشورهاي اسلامي با خود مانند تأكيد بوش بر مذاكره با رهبر انقلاب ايران، نامه هاي اوباما به آيت الله سيستاني و رهبر معظم انقلاب، تهديد كشورهايي مانند مصر به قطع كمك هاي مالي به اين كشورها در صورت عدم تعامل با غرب و حفظ قدرت شوراي نظامي- در مقايسه با همه پرسي و تغييرات قانون اساسي در تركيه-، حضور مستقيم در كشورها به بهانه آموزش نظاميان، تشديد تنش في مابين كشورهاي اسلامي براي امتيازگيري هاي متعدد از كشورهاي مخالف جبهه مقاومت و...
- لازم به ذكر است كه آنچه مي تواند تا حدود زيادي از ناآرامي ها در سوريه جلوگيري كند برگزاري انتخابات زودهنگام است. چون مادامي كه دست آمريكا و صهيونيسم در اتفاقات جاري اين كشور براي مردم مشهود است بازي مي تواند برد- باخت باشد.
اما انتخابات پيش روي مردم ايران نيز مانند تمامي انتخابات گذشته در شرايطي برگزار خواهد شد كه سناريوهاي صليبي- صهيوني دائما براي دستگاه هاي تبليغاتي جهان ارائه مي شود، سناريوي متناقضي كه غالبا اين روزها دنبال مي شود توصيه به مردم ايران براي تحريم و در عين حال عدم تحريم انتخابات است.
هرگاه استكبار جهاني احساس كند نتيجه انتخابات برخلاف تاكتيك هاي غربي رقم خواهد خورد و يا گرايش هاي سازش بالقوه يا بالفعل در انتخاب ملت نباشد همزمان بر عدم حضور مردم در انتخابات براي القاي عدم مقبوليت نظام و حضور براي القاي اقبال مردمي به گفتمان تضمين حداقلي منافع استراتژيك غرب در منطقه تأكيد مي كند و يا زمينه را براي وقوع انقلاب هاي مخملي مانند كشمكش هاي آسياي ميانه و فتنه 88 فراهم مي كند. جالب اينجاست كه در كشوري كه نتيجه به طور قطعي حامي سياست هاي غرب مي باشد، مانند آنچه در روند تجزيه سودان و عواقب آن كه امروز مشاهده مي شود گذشت و انتخابات اخير يمن با حضور تنها يك كانديدا كه وي نيز معاون عبدالله صالح مي باشد، هيئت هايي از آمريكا و كشورهاي اروپايي با سفر به استان هاي مختلف سعي در ترغيب مردم به عدم تحريم انتخابات دارند، تلاشي كه تا به حال در افغانستان نيز همچنان بي ثمر است.
علي رغم اقدامات حامد كرزاي براي تغيير ديدگاه اوباما در جهت مذاكره با قشري كه وي آنان را طالبان ميانه رو مي ناميد، تأسيس لويه جرگه براي ساماندهي اوضاع داخلي و برگزاري پرشتاب انتخاباتي كه با كناره گيري عبدالله و بيانيه تند وي ديگر ارزشي براي اين كشور محسوب نمي شد در كنار قدرت گيري روزافزون طالبان، نه تنها افغان ها نتوانستند چهره يك انتخابات سالم را ببينند بلكه آمريكا روزبه روز به تكرار تجربه جنگ ويتنام نزديك تر مي شود.
امام علي(ع) در خطبه 27 نهج البلاغه مي فرمايند: «هيچ قومي در خانه خود به دشمن دچار نيامد مگر اينكه به خواري نشست.»(3)
كاملا مبرهن است كه مقابله با دشمن حتي اگر منجر به شكست آن شود، اگر در خانه خود اتفاق افتد نه تنها افتخار نيست بلكه براي يك مسلمان ننگ محسوب مي شود؛ لذا از اين ديدگاه اهميت انتخابات فقط در حضور خلاصه نمي شود بلكه انتخاب اصلح است كه معنا و مفهومي بنيادين به حضور خواهد داد.
لذا حضور و انتخاب اصلح لازم و ملزومي هستند كه مي توانند دشمن را فراتر از آنچه به عنوان مرز تلقي مي شود به سقوط بكشانند، حقيقتي كه رابرت فيسك، از مديران روزنامه انگليسي اينديپندنت اين گونه بدان اعتراف مي كند. «ايران جنگ هاي اخير خود- اشاره به شرايط كشورهاي اسلامي- را بدون حتي شليك يك گلوله با پيروزي پشت سر گذاشته است و متحدين عرب غرب در خاورميانه از هراس قدرت انقلابي ايران به خود مي لرزند.»(4)
ـــــــــــــــــــــ
منابع:
1- مجله همشهري ديپلماتيك/ مهرماه 1389
2- فصلنامه روابط خارجي/ بهار 1388
3- خطبه 27 نهج البلاغه
4- خبرگزاري فارس 6/11/1390

 



نوآوري يكي از شاخص هاي رتبه بندي دانشگاه ها است

رئيس جمهور درپيامي تأكيد كرد.نوآوري در تكاپوي تلاش انسان حاصل مي شود و اين حوزه يكي از شاخص هاي رتبه بندي دانشگاه ها و مقايسه آنها درتوليد نوآوري است.
به گزارش مهر، محمود احمدي نژاد با ارسال پيامي به مراسم افتتاح روزنوآوري دانشگاه علوم پزشكي تهران بر تكميل زنجيره ايده تا محصول براي رسيدن به رتبه هاي بالاي علمي در سطح ملي و جهاني تأكيد كرد.
رئيس جمهور دراين پيام آورده است: تكميل زنجيره خلاقيت و تبديل ايده هاي بديع به كارهاي ارزش آفرين توسط انسان ها صورت مي گيرد كه اين مي تواند مظهرنوآوري و خلاقيت باشد. روز نوآوري زمينه ساز تلاش جمعي است كه شرايط مناسب براي تشويق همگان به شكوفايي استعداد و ايجاد محيطي الهام بخش براي تحقق جامعه دانش محور و ارتقاي جايگاه علمي و اقتصاد كشور و دستيابي به رتبه هاي برتر منطقه اي و جهاني فراهم مي كند.
نوآوري درتكاپوي تلاش انسان حاصل مي شود و اين حوزه يكي از شاخص هاي رتبه بندي دانشگاه ها و مقايسه آنها در توليد نوآوري است.
آنچه كه دانشگاه ها را محور تعالي و رشد قرار مي دهد چگونگي تأثيرپذيري آنها بر روند پيشرفت و مبناي خلاقيت است، لازمه تحول نوآورانه درجامعه بازبيني فرايندهاي موجود و طراحي مدل هايي است كه به گسترش جامعه علمي و همكاري دانشگاه ها و نهادهاي غير دانشگاهي شتاب مي دهد.
درادامه اين پيام همچنين آمده است: از جمله عوامل مهم كه دانشگاه ها را نوآور مي سازد مديريت بر نيروهاي خلاق و مبدع و هدايت آنها براي آينده است.
رئيس جمهور همچنين دراين پيام برگزاري اين گردهمايي را زمينه اي براي مشاركت علمي در سطح ملي و جهاني دانست و يادآور شد: اولين بزرگداشت روز نوآوري با پاسداشت همه ايده ها و نگرش هايي است كه فرايند نوآوري را تقويت مي كند.

 



نادري منش خبر داد
ورود 20كتاب جديد علوم انساني به بازار

معاون آموزشي وزارت علوم از ورود 20كتاب جديد آموزشي درحوزه علوم انساني به بازار و بيش از 3هزار سرفصل آموزشي به چرخه آموزش عالي خبر داد.
حسين نادري منش معاون آموزشي وزارت علوم درنشستي خبري با اشاره به ابلاغ آيين نامه جديد ارتقاي كارمندان آموزش عالي، گفت: ارتقاي كاركنان دانشگاه ها به هيئت علمي سابق بر اين با مجوز وزير علوم صورت مي پذيرفت اما با آيين نامه جديد از اين پس كارمندان و پرسنل اداري كه مدرك كارشناسي ارشد دارند بعد از تأييد هيئت رئيسه و هيئت امناي دانشگاه وبررسي شرايط آنها توسط وزارت علوم، عضو هيئت علمي مي شوند.
وي با اشاره به اهداف برنامه پنجم توسعه گفت: اجرايي كردن اهداف برنامه پنجم توسعه از مهمترين وظايف آموزش عالي كشور است.
به گفته معاون آموزشي وزارت علوم از 250 ماده برنامه پنجم، بيش از 80 ماده آن برعهده آموزش عالي گذشته شده است.
وي با بيان اينكه درحال حاضر تعداد داوطلبان كارشناسي ارشد با داوطلبان دوره هاي كارداني و كارشناسي دانشگاه ها برابر است گفت:طي يك سال تعداد داوطلبان كنكور دكترا نيز 40هزار نفر افزايش يافته است.
معاون آموزشي وزارت علوم با بيان اينكه امسال 2 هزار و 400نفر جذب هيئت علمي دانشگاه ها مي شوند كه از اين تعداد 2هزار نفر داراي مدرك دكترا هستند، گفت: طي سال هاي اخير جذب اعضاي هيئت علمي در تعدادي از دانشگاه ها كشور 3 برابر شده است.
وي با اشاره به بازنگري دروسي كه بيش از 5 سال عمر دارند، خاطرنشان كرد: دربحث تدوين و ارتقاي شاخص هاي كيفي بيش از20 كتاب جديد در حوزه علوم انساني وارد بازار شده است ضمن اينكه اميدواريم تا پايان سال تحصيلي بيش از 3 هزار سرفصل درسي بازنگري شده وارد چرخه آموزش عالي شود.
نادري منش در بخش ديگري از صحبت هاي خود به رتبه بندي دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالي غير انتفاعي اشاره كرد و گفت: رتبه بندي مؤسسات غير انتفاعي مراحل نهايي خود را طي مي كند و اميدواريم براساس اين رتبه بندي شهريه دريافتي مؤسسات تنظيم شود.
وي همچنين با تأكيد بر افزايش نظارت و ارزيابي برعملكرد دانشگاه هاي كشور گفت: امسال تاكنون 860 بازرسي از دانشگاه هاي كشور صورت پذيرفته است.

 



بذرافشان خبرداد
درخواست دانشجويان ايراني محصل در انگليس و مالزي براي تحصيل در داخل كشور

معاون دانشجويان داخل سازمان امور دانشجويان از درخواست تعدادي از دانشجويان ايراني محصل در انگلستان و مالزي براي تحصيل در دانشگاههاي داخل كشور خبر داد.
مجتبي بذرافشان معاون دانشجويان داخل سازمان حقوق دانشجويان با بيان اينكه دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در دانشگاههاي خارج از كشور با ارتباط مستقيم با دانشگاهها و مراجعه به دبيرخانه شوراي انتقال، مي توانند به دانشگاههاي داخل كشور منتقل شوند، گفت: تاكنون 11 نفر از دانشجويان ايراني كه در كشور انگلستان مشغول تحصيل بودند، درخواست انتقال به دانشگاههاي كشور را داده اند.
به گفته وي همچنين 110 نفر از دانشجويان ايراني كه در كشور مالزي مشغول به تحصيل هستند طي دوماه گذشته درخواست انتقال به دانشگاههاي داخل كشور را ارائه داده اند.
معاون دانشجويان داخلي سازمان امور دانشجويان خبر از تشكيل اداره حمايت و پشتيباني فعاليت هاي دانشجويي داد و گفت: اين اداره به امور دانشجويان نمونه شوراي صنفي، بيماري هاي خاص و دانشجويان معلول مي پردازد.
وي دربخش ديگري از صحبت هاي خود خاطرنشان كرد: 21314 تقاضا در آبان ماه براي انتقال ازسوي دانشجويان ثبت شده بود كه با 64 درصد اين تقاضاها موافقت شد.
بذرافشان همچنين به سامانه ثبت نام دانشجويان انصرافي اشاره كرد و اظهارداشت: اين افراد تا فردا فرصت دارند تا در اين سامانه براي ادامه تحصيل خود ثبت نام كنند.
به گفته وي، تاكنون 3438 نفر دراين سامانه ثبت نام كرده اند كه از اين تعداد 25 درصد خانم و 75 درصد آقا هستند. 46 درصد از آنها خواستار ادامه تحصيل در دانشگاه پيام نور و 22 درصد خواستار تحصيل در دانشگاه آزاد و 14 درصد خواستار تحصيل در مؤسسات غيرانتفاعي و 18 درصد خواستار تحصيل در دانشگاه جامع بودند.

 



امضاي طومار دانشجويان دانشگاه اميركبير

در محكوميت ترور دانشمندان هسته اي
دانشجويان دانشگاه صنعتي اميركبير با امضاي طوماري ترور دانشمندان هسته اي را محكوم كردند.
به گزارش فارس، دانشجويان دانشگاه اميركبير با امضاي طوماري كه در محوطه مركزي اين دانشگاه قرار داده شده بود، ترور دانشمندان هسته اي كشورمان را محكوم كردند.
در بخشي از اين طومار از سازمان هاي بين المللي خواسته شده بود تا براي احقاق حق دانشمندان ترور شده ايراني تلاش كنند.

 



بيانات آيت الله جوادي آملي در جمع دانشجويان دانشگاه تهران:
رهايي از فكر قاروني راهگشاي علوم اسلامي است

آيت الله جوادي آملي پنجشنبه، 4 اسفند در ديدار دانشجويان دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران به بحث درخصوص اسلامي كردن علوم پرداختند كه با توجه به اهميت اين موضوع، مشروح سخنان ايشان به نقل از خبرگزاري دانشجو تقديم مي گردد:
مبناي اسلامي شدن دانشگاه ها اين نيست كه دانشجويي مسلمان تربيت كنيم اين كه وظيفه همه ماست، فرزندان مان را مسلمان تربيت كنيم داشتن نمازخانه، دعاي كميل، نماز جماعت و تفكيك جنسيت؛ اين ها دستوراتي است كه همه ما داريم ديگر مربوط به دانشگاه نيست.
عنصر محوري دانشگاه دانش اوست و دانش او در متون كتب درسي وجود دارد تا آن كتب درسي و منابع كتب درسي اسلامي نشود، دانشگاه اسلامي نخواهد شد. اسلامي كردن متون درسي هم به اين نيست كه ما اول بسم الله بنويسيم، عكس امام و رهبري و چند شهيد اول آنها بگذاريم، اين ها راه اسلامي كردن متون درسي نيست. تمام امر بايد دراين مبذول شده كه دانش اسلامي شود.
مطلب بعدي اين است كه آيا دانش مي تواند اسلامي باشد يا نه! برخي ها براين پندارند كه دانش ذاتا سكولار است. زيست شناسي، كشاورزي، دامداري، گياه شناسي، جامعه شناسي اسلامي نداريم. آن ها اين گونه مي انديشند كه اين طور نيست كه بين كشاورزي و كشاورزي اسلامي فرقي است و اين طور نيست كه هرس درخت و كود و آبياري اسلامي جور ديگري باشد؛ پس علم ذاتا سكولار است يعني بي تفاوت، نه ضد دين، دراين تفكر كه زمين شناسي يا درياشناسي سكولار است.
سرش هم اين است كه يك زمين شناس بايد به اندازه زمين سخن بگويد در رشته او و در قلمرو او بيشتر از اين حق داوري نيست. او نه حق دارد بگويد در جهان مبدأ و خدايي هست و نه حق دارد بگويد چنين و... و نه حق دارد شك بكند اين ها در حوزه اختيار زمين شناسي نيست؛ بنابراين اين گونه مسائل ربطي به زيست شناسي و درياشناسي و جامعه شناسي و... ندارد بلكه مربوط به جهان بيني است.
مطلب بعدي اين است كه اين ها در ديني بودن يا ديني نبودن وامدار فلسفه اند و فلسفه تنها علمي است كه درباره آن بحث مي كند همه مطالب مربوط به دين، خدا، معاد و... در جهان بيني و فلسفه مطرح مي شود.
جهان بيني خودش وارد ساحت دانش و علم مي شود يك علم بي تفاوت است، نه ديني است و نه غيرديني. وقتي وارد دانش مي شود، سكولار است. بدين معنا! سكولار يعني بي تفاوت، نه ضد دين! اين نه دين حق است و نه دين باطل است.
حالا وقتي فلسفه وارد صحنه بحث شد مباني را تدوين داد، ادله را تدوين داد اگر معاذ الله به اين خيال باطل رسيد كه جهان در راهي بود به هم پيوسته شد به اين ميزان و نوع... اولين آسيب كه مي رساند چهره خود را سياه مي كند مي شود فلسفه الحادي مبدأ همه علوم را هم سياه مي كند، مي شود علم غيرديني و اگر انشاء الله راه درست را رفت مي شود فلسفه الهي.
اگر به اين نتيجه رسيد كه اين نظم دقيق عميق علمي را نمي داند؛ يعني خدا آن موجود حكيم كه اين گونه جهان را با نظام خلق كرده است كه صدها دانشكده هنوز يك گوشه از خلقت انسان را نفهميدند، كشاورزي اش همين طور است، دامداري اش همين طور است.
اولين خدمتي كه چنين فلسفه اي مي كند خود را روسفيد مي كند و سپس همه علوم را ديني مي كند. ما در اين قلمرو علم غيرديني نخواهيم داشت. چرا؟ براي اينكه دانشمندان اين علوم كل اين مباني را از فلسفه دريافت مي كنند و فتواي فلسفه اين است كه شما در كنار سفره فعل خدا مي نشينيد، وقتي زمين شناس اين گونه بحث مي كند كه زمين چندين نوع حركت دارد اما دو نوع اش شناخته شده است. معناي اين زمين شناسي اين است كه خدا چنين كرد و خدا چنين مي كند. اين قدر اين نظم دقيق است كه قاعده خسوف و كسوف را مي توان بر مبناي گذشته در آينده پيش بيني كرد. همه اين امور برمي گردد به تفسير فعل خدا. همان طور كه تفسير قول خدا مي شود ديني تفسير فعل خدا هم مي شود.
همان طور كه استاد حوزه تفسير قول خدا مي كند و مي گويد خدا چنين گفت: استاد دانشگاه هم مي گويد خدا چنين كرد چطور آن كه مي گويد خدا چنين گفت مي شود ديني اما آن كه مي گويد خدا چنين كرد، ديني نيست؟ ما اصلا علم غيرديني نخواهيم داشت.
خب ما تا اينجا در باب كل علوم صحبت كرديم در ادامه به مباحث علوم انساني مي پردازيم. ببينيد اگر كسي در جهان بيني خود به اين نتيجه رسيد كه عالم بيهوده است و مرگ هم پوسيدن است، اين فرد جامعه شناسي ديني نخواهد داشت. والا اگر فلسفه اش الهي بود و انسان را مخلوق خدا دانست، جهان را مخلوق خدا دانست، نظم رياضي بين انسان و خدا را دريافت- شما پاك بودن طبيعت و فطرت را ببينيد چنان كه اگر به كودكي غذاي مسمومي بدهي، دستگاه گوارش آن را پس مي زند و همان طور كه اگر دروغ به كودك ياد داده نشود كودك هميشه راست مي گويد اين براساس آيه فالهمها فجورها و تقواها كه مي فرمايد فطرت او حق است نه باطل، خير است نه شر و.. لذا هيچ كس ظلم را نمي پذيرد- بنابراين تمام اين ها نظم دقيقي دارد... در نگاه او انسان روح مجردي دارد كه برتر از زمان و زمين است... چنين موجودي با مرگ از پوست درمي آيد مرگ آغاز زندگي است تبيين قرآن كريم اين است كه شما هجرت مي كنيد اين موجود را موجودآفرين هدايت و رهبري مي كند و تكليف ما را او مشخص مي كند.
به عنوان مثال خواب نمونه اي از وجود روح مجرد در انسان است حال كه در اين فلسفه خداوند هادي است خداوند نيز با دو چراغ ما را راهنمايي مي كند، چراغ ابتدايي همان عقل و هوش و فطرت و استدلال است، او هم در مسائل بود و نبود به ما چراغ داد و هم در مسائل بايد و نبايد به ما چراغ داد چراغ دوم هم همان انبياء و پيامبران وحي است. اين به اين معناست كه عقل و نقل در كنار هم هستند.
بسياري از مردم اسلامي حرف مي زنند اما قاروني فكر مي كنند... مطلب قارون همين بود كه آنچه در اختيار اوست را خود به دست آورده است، درحالي كه خدا چراغي را در درون ما روشن كرده است ما فكر مي كنيم كه خودمان به دست آورده ايم آنها را. دانشمندان غربي هم در بسياري موارد اسلامي سخن مي گويند اما قاروني فكر مي كنند ما فكر مي كنيم خب اين علوم كه مال خود ماست حالا ببينيم دين چه آورده؟ نه خير اينها حرف دين است.
خداوند چراغي در ما روشن كرد اما ما سارقانه آن را به خود نسبت داديم و گفتيم اين ديني نيست غير ديني است! اگر ديديم بعضي از علوم در غرب جواب داد اين به خاطر عاقلانه بودن او و فطري بودن آن است و آن بخش هايي كه جواب نداد نظير جنگ جهاني اول و دوم و... اين مال انسان است. آنچه را كه ما از خوبي ها در غرب مي بينيم اين همان چراغ الهي است و اين همان تجربه هاي عقلي و ديني است كه ا ز آثار انبيا در غرب مانده است آنچه كه مال خود آنهاست خروجي هايش همين چيزهاست كه ما مي بينيم، گذشته از اينها شما مي بينيد غرب آنچه را كه حزب الله انجام مي دهد فلسطيني انجام مي دهد مي گويد اينها تروريسم است؟ كاري كه خودشان انجام مي دهند مي گويند دفاع است اين خروجي جامعه شناسي آنهاست.
در انتهاي اين برنامه دانشجويان به طرح پرسش هاي خود از آيت الله جوادي آملي پرداختند و وي جوابگوي سؤالات بود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14