(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 13 اسفند 1390- شماره 20158

گفتاري در بركات وجود حضرت معصومه(س) به مناسبت 10 ربيع الثاني سالروز وفات آن بانو
امام رضا(ع) درحرم خواهر
بررسي اهميت جهاد علمي و فرهنگي به عنوان محور اصلي رسالت پيامبران
از جهاد كبير فرهنگي تا جهاد اكبر خودسازي
توفيق، همراهي خدا در كار خير



گفتاري در بركات وجود حضرت معصومه(س) به مناسبت 10 ربيع الثاني سالروز وفات آن بانو
امام رضا(ع) درحرم خواهر

آيت الله مصباح يزدي
آنچه درپي مي آيد سخنراني آيت الله مصباح يزدي پيرامون بركات حضرت معصومه(س) و كرامات و جايگاه آن حضرت است كه از سايت معظم له انتخاب شده و تقديم خوانندگان عزيز مي شود.
ما سرتا پاي وجود خود را رهين منت هاي حضرت معصومه(س) مي دانيم. اعتراف مي كنم كه نمي توانيم قطره اي از درياي مقامات اين بزرگوار را درك كنيم، چرا كه براي شناختن حضرتش بايد سنخيتي بين عارف و معروف باشد. آدمي نمي تواند حقيقت چيزي را كه با آن هم سنخ نيست، درك كند. چشمان ما چيزهايي را كه با ديدني هايمان سنخيت دارد مي شناسد. گوش، عقل، دل و ساير حواس ما نيز همين طور است. آنچه مسلم است، بين ما و آن بزرگوار آن قدر فاصله است كه ما نمي توانيم احساس سنخيتي كنيم. اگر كساني به مقامي رسيده و بويي از آن كرامت هاي الهي برده باشند، خوشا به حالشان، اما ما اعتراف مي كنيم كه چنين لياقتي نداريم. حتي اگر چيزي هم از مقامات اهل بيت(ع) مي دانيم، همان هايي است كه از كلمات خود آنها يا از كلمات كساني كه با آنان به گونه اي سنخيت دارند، ياد گرفته ايم. شناخت ما نسبت به اهل بيت(ع) شناخت عوامانه است و البته ما به اين شناخت عوامانه مي باليم و تنها اميد ما براي سعادت آخرت همين معرفت است.
آن بزرگواران براي معرفي خودشان به ما آموختند كه: خلقكم الله انوارا فجعلكم بعرشه محدقين حتي من علينا بكم فجعلكم في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه و جعل صلاتنا عليكم و ما خصنا به من ولايتكم طيبا لخلقنا و طهاره لانفسنا و تزكيه لنا و كفاره لذنوبنا (زيارت جامعه كبيره).
خداوند شما را به صورت انواري آفريد. آيا مي پنداريم كه اين انوار همانند نور چراغ و خورشيد است؟! به راستي اين كه مي فرمايد شما را نور آفريديم، به چه معناست؟ ما حقيقت آن نور را نمي دانيم. فجعلكم بعرشه محدقين؛ معناي عرش خداوند يا اين كه آن انوار دور عرش خداوند حلقه زدند را نيز نمي دانيم. فجعلكم بعرشه محدقين اطراف عرش خداوند را گرفته بوديد و اينچنين بود تا اينكه: حتي من علينا بكم؛ خداوند بر آدميان و مخلوقات منت گذاشت و وجود شما را تنزل داد و در ميان ما آورد.
وجعل صلاتنا عليكم و ما خصنا به من ولايتكم طيبا لخلقنا و طهاره لانفسنا و تزكيه لنا و كفاره لذنوبنا؛ صلوات و درودي كه ما به پيشگاه شما هديه مي كنيم، سبب پاكي، رشد و وسيله تكامل ماست. اگر آفرينش ما طهارتي دارد از نام و محبت شماست، و بالاخره، لغزش هاي ما به وسيله اظهار محبت و ارادت به شما جبران مي شود. يعني ارتباطي كه با شما برقرار مي كنيم و توجهي كه به شما داريم، سبب مي شود كه انوار الهي بر ما بتابد و ظلمت هاي گناهانمان را پوشش دهد.
بدين معنا كه اين نور آن قدر شرافت دارد كه با يك توجه و عرض ارادت، به اندازه اي از سوي خداوند افاضه مي شود كه گناهان را مي پوشاند و ظلمت هايي را كه در اثر آنها پديد آمده است، محو مي كند.
قطره اي از دريا
توجه داشته باشيم كه عقل ما اين مسائل را نمي فهمد و دانسته هاي ما از اهل بيت(ع) برگرفته از آموزه هاي آنان است كه هركس به اندازه عقل و فهم خود از آن دم مي زند؛ حقيقت آنان را جز كساني كه از سنخ خودشان باشند، كسي درك نمي كند. بي ترديد، درك مقام اهل بيت(ع) و از آن ميان، وجود مقدس امام رضا(ع) براي ما آرزويي بلندپروازانه است. اگر روزي روزنه اي به قلب ما باز شود و اندكي از انوار وجود آنها را بشناسيم، ديگر اعتنايي به همه لذت هاي دنيا و بلكه اعتنايي به لذت هاي آخرت هم نخواهيم داشت. كساني كه از اين گلستان بويي برده اند، آنچنان سرمستند كه ديگر توجهي به حور و قصور ندارند. آنچه را كه بزرگان ادبا و شعرا در اشعارشان گنجانده اند مبالغه نيست، بلكه همه سروده هاي آنان قطره اي از درياست.
اميدواريم ما نيز بتوانيم مقام ائمه اطهار را درك كنيم. براي اين كار بايد تلاش كنيم كه اندكي به امام زادگان نزديك تر شويم و معرفت پيدا كنيم. چون وقتي برق فشار قوي به يك لامپ متصل شود، آن لامپ را فورا مي سوزاند. براي اين منظور، جهت تعديل قدرت آن از يك ترانس استفاده مي كنند. امامزادگان نيز به مثابه ترانس هايي هستند كه قدري معرفت، مقام و انوار آنها را براي اينكه با قلب ما تناسبي پيداكند، تعديل مي كنند.
بركات وجود حضرت معصومه(س)
ما امروزه مفتخر به نوكري درپيشگاه حضرت معصومه(س) هستيم. اكنون پرسش اين است كه اگر مرقد مطهر اين بانوي مكرم در قم نبود و ايشان درشهر ديگري دفن شده بودند، آيا حوزه علميه در قم تأسيس مي شد؟ بي ترديد، حوزه قم به بركت حضرت معصومه(س) تأسيس و به دست مرحوم آقاي حائري بنيان نهاده شده است. پرسش ديگر اينكه اگر اين حوزه نبود آيا شخصيتي چون حضرت امام درآن تربيت مي شد؟ به نظر مي رسد بزرگان و اساتيد عظام تا حضرت امام(ره) به بركت اين حوزه كه شعاعي از بركات حضرت معصومه(س) است رشد كردند. پرسش سوم اينكه اگر امام نبود، اين انقلاب محقق مي شد؟ حقيقت اين است كه اگر خدا برما منت نگذاشته بود و اين فرزند از تبار اهل بيت(ع) را نصيب ما نمي كرد، چنين انقلابي محقق نمي شد و به پيروزي نمي رسيد. پرسش چهارم اينكه اگر اين انقلاب نبود، آيا من و شما امروز اينجا بوديم؟ كساني كه با شرايط اواخر دوران پهلوي آشنايي دارند و سير نزولي دين و معارف را ديده اند، تصديق خواهندكرد كه اگر آن منحني نزولي ادامه مي يافت، به كجا مي انجاميد. پرسش ديگر اينكه اگر انقلاب اسلامي ايران نبود، آيا انقلاب هاي مصر، تونس، ليبي و يمن اتفاق مي افتاد؟ پس، همه اين بركات چشمه اي از بركات وجود اين بانوي گرانقدر است. فقط خداوند مي داند كه هر روز چه بركاتي از اين مرقد مطهر و صاحب اين مرقد شامل شيعيان و حتي اقليت هاي مذهبي مي شود. بسياري از زرتشتي ها و مسيحي ها نذر مي كنند كه به زيارت حضرت معصومه(س) مشرف شوند. ما بايد اين خاندان را اين گونه بشناسيم.
پلي از نور
حقيقت اين است كه عقل ما به مقامات آنان نمي رسد، اما ما با حسن ظني كه به بزرگان خود داريم، مي توانيم اندكي به معرفتمان بيفزاييم. يكي از دوستان مي گفت: روزي براي عرض ارادت خدمت مرحوم آقاي كشميري شرفياب بودم. اتفاقا مرحوم آقاي بهجت هم براي ديدن ايشان تشريف آوردند.
در ميان صحبت هايشان متوجه شدم كه ايشان مي گويند كه حضرت معصومه(س) انتظار دارند كه خانم شما بيشتر به زيارت بروند. ما اين را نمي فهميم. ايشان از كجا اين انتظار حضرت معصومه را خبر داشتند، و خداوند مي داند در اين روابط، پيغام و پس پيغام ها و زيارت رفتن ها و مشرف شدن ها چه انوار و بركاتي نازل مي شود.
يكي از دوستان ما كه مسئوليتي هم در حرم مطهر حضرت معصومه(س) داشتند، نقل مي كردند كه روزي در يكي از صحن هاي حرم مطهر به طور اتفاقي خدمت آقاي بهجت رسيدم. ايشان نگاهي كردند و گفتند: خدا مي داند كه چه پيام هايي بين خواهر و برادر مبادله مي شود. من متوجه منظور ايشان نشدم. اينكه ميان اين دو بزرگوار پيام هايي مبادله مي شود، به چه معناست؟ ايشان اين مطلب را گفتند و رفتند. فرداي آن روز وقتي به دفتر آستانه مراجعه كردم، شنيدم كه خانم پيري ادعا مي كند كه من صبح در حرم حضرت رضا(ع) بودم، اما حالا اينجا هستم! آن پيرزن را آوردند و با وي صحبت كرديم. اهل نيشابور بود و بيش از هفتاد سال عمر داشت. گفت: من با پسرم، دوستان و همراهانم براي زيارت به مشهد رفته بوديم. وقتي خدمت حضرت رضا(ع) مشرف شدم، به ايشان عرض كردم: آقا! چه مي شد كه من توفيق پيدا مي كردم و زيارت خواهرتان هم مي رفتم. اين را گفتم و بيرون آمدم. وقتي خواستم كفشم را از كفشداري بگيرم، به من مي گويند اينجا قم است. شماره يكي از كفشداري هاي حرم حضرت رضا نيز دستش بود، و اينجا بود كه معناي فرمايش آقاي بهجت را فهميدم. پيام حضرت رضا(ع) به خواهر عزيزشان اين بود كه فردا مهماني برايت مي فرستم، او را پذيرايي كن.
سفارش امام رضا(ع) به خواهر
اين داستان هم شنيدني است. نام چند نفر از علماي بزرگ هم مي آيد كه به اين وسيله يادي از آنان مي شود و دعا مي كنيم كه مشمول شفاعتشان قرار گيريم. آقايي نقل مي كرد كه ديدم پس از اقامه نماز جماعت توسط مرحوم آقاي اراكي در مدرسه فيضيه، ايشان در جايي از صحن مي ايستند و فاتحه اي مي خوانند. روزي جرأت پيدا كردم و به ايشان عرض كردم: اين چه سري است كه شما مقيديد هرگاه از اين جا عبور مي كنيد، فاتحه اي مي خوانيد؟ ايشان فرمودند: اين آقا بر من حقي دارد. گفتم: چه حقي؟ فرمود: من در خدمت مرحوم آقاي خوانساري(1) بودم. اين آقا داستاني را براي آقاي خوانساري نقل كرد كه من هم آن را شنيدم و بر ايمان من افزوده شد. پس، ايشان بر من حقي پيدا كرد و براي اداي آن هرگاه از اينجا مي گذرم برايش فاتحه اي مي خوانم. آقاي اراكي فرموده بودند: مرحوم آقا شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني برادري داشتند كه در زمان جواني بسيار به ايشان كمك و خدمت كرده بود. روزي به شيخ خبر رسيد كه برادرشان در اصفهان از دنيا رفته است و جنازه اش را براي خاكسپاري به قم و در كنار مرقد حضرت معصومه(س) آورده اند و امشب شب اول قبر ايشان است. مرحوم آقا شيخ حسنعلي متأثر شدند و به اين فكر افتادند كه اين برادر خيلي به من خدمت كرده بود و امشب آن شبي است كه به كمك نياز دارد. ايشان براي اداي بخشي از حقوق آن برادر خدمت حضرت رضا(ع) مشرف شدند و عرض كردند: آقا! مي دانيد اين برادر بر من حق بزرگي داشت. امشب او بسيار نيازمند است و من هم هيچ كاري از دستم برنمي آيد. آمدم از شما خواهش كنم كه تشريف ببريد قم و به خواهرتان سفارش او را بكنيد و بگوييد اين مهمان ماست. فرداي آن روز كه به حرم مشرف شد، يك نفر از دوستان ايشان گفت: ديشب خوابي ديده ام. و گفته بود كه: خواب ديدم وقتي براي زيارت به حرم حضرت رضا(ع) آمدم، گفتند كه آقا تشريف ندارند! گفتم: مگر مي شود؟! اينجا مرقد آقاست! گفتند: ايشان به قم تشريف برده اند. گفتم: خبري بوده كه آقا تشريف برده اند؟ گفتند: رفته اند پيش خواهرشان تا سفارش برادر آقا شيخ حسنعلي را بكنند. شيخ به گريه افتاده بود و براي تشكر باز خدمت حضرت رضا(ع) مشرف شد.
شجره مباركه
اين بزرگواران چنين خانواده اي هستند. در حرم اين عزيزان انبوهي از جمعيت و هزاران نفر با ضجه و ناله و گريه با زبان فارسي، تركي، عربي، هندي و پاكستاني و ده ها زبان مختلف ديگر و با شيوه هاي متفاوت ايستاده اند و حرف مي زنند. آيا كسي هست كه اينها را مي شنود؟ آن شخص چند تا گوش دارد؟ در يك لحظه حرف چند نفر را مي شنود؟ چند زبان بلد است؟ چطور مي داند كه چگونه حاجات را برآورده كند؟ چه قدرتي دارد كه همه آنها را اجرا كند؟ اين كه مي گوييم بي بي جان! فلان خواهش را از شما دارم، يعني اينكه معتقديم ايشان مي شنود و مي داند چه كار كند و مي كند، اما آيا به اين فكر كرده ايم كه او چگونه همه صداهاي مختلف را مي شنود؟ آهسته سخن بگويي مي شنود، بلند حرف بزني مي شنود، فارسي يا تركي بگويي مي فهمد و گاهي بلافاصله همه را اجابت مي كند.
چندي پيش، گوينده يكي از برنامه هاي تلويزيوني مي گفت: يكي از خانم هاي همكار ما خواهش خود را از طريق تلفن به حضرت رضا(ع) عرض كرد. پس از چهار ساعت دوباره آمد تا تلفن كند. گفتم: خانم شما تازه تلفن كرديد. گفت: آمدم تشكر كنم، حاجت من برآورده شد.
به راستي اينان چه كساني هستند؟ چه قدرتي، چه فهمي، چه نورانيتي، چه علم و دركي، چه رأفت و محبتي دارند. اينان را با ما چه كار؟ چه نيازي به من و شما دارند تا خواسته هاي ما را عملي كنند؟ اگر حضرت معصومه(س) را بشناسيم، روزنه اي مي شود كه مقامات حضرت رضا(ع) را بشناسيم؛ امام رضايي كه مظهر رأفت الهي است. آن بزرگوار تنها كسي است كه در بين ائمه به الامام الرئوف معروفند. حال، اگر همه محبت هايي كه امام رضا از ابتداي عمر مباركشان تاكنون داشته و تا آخر نيز خواهند داشت را به همراه همه محبت هاي ساير ائمه در يك كفه ترازو بگذاريد، سپس آنها را با محبت خدا نسبت به خلقش بسنجيد، خواهيد ديد كه اين رأفت ها در برابر رحمت الهي قطره اي است از دريا. براي اينكه آنان بنده و محدودند، اما خداوند بي نياز و نامتناهي است و رحمت و محبتي نامتناهي دارد. همچنانكه او گذشت و عفو نامتناهي دارد. ما امام رضا(ع) را دوست داريم، به خاطر اينكه خدا او را دوست دارد. حضرت معصومه را دوست مي داريم، چون ايشان خواهر امام رضاست و شاخه اي از آن درخت مبارك است. حال، اينكه اين درخت مبارك كه خداوند آفريده است چگونه درختي است، بايد گفت: خلقكم الله انواراً فجعلكم بعرشه محدقين؛ شما عرشي هستيد، چه سر و كاري با ما داريد؟ مقامتان نور است؛ نوري كه همه نورهاي عالم در مقابل آن رنگ مي بازد و آن نور خداست: الله نور السماوات والأرض مثل نوره كمشكاه فيها مصباح (نور، 53).
بنابراين، اگر از حضرت معصومه(س) خواهش كنيم كه ذره اي از اين نوع معرفت را به ما ارزاني دارد، از همه نعمت هاي دنيا و آخرت ارزشمندتر است. اگر كسي شمّه اي از اين معرفت نصيبش شود، آن چنان لذتي مي برد كه هيچ گاه به حور و قصور اعتنايي نخواهد داشت.
¤¤¤
1- آقاي اراكي ابوالزوجه آقاي خوانساري و مسئول استفتائات ايشان بودند و به دليل علاقه شديدي كه به آقاي خوانساري داشتند كارهاي منزل ايشان را نيز عهده دار بودند.

 



بررسي اهميت جهاد علمي و فرهنگي به عنوان محور اصلي رسالت پيامبران
از جهاد كبير فرهنگي تا جهاد اكبر خودسازي

علي جواهردهي
جهادكبير، جهاد فرهنگي است. خداوند در آياتي از قرآن، مأموريت و رسالت پيامبران از جمله پيامبر گرامي اسلام(ص) را جهاد كبير دانسته است كه جهادي بزرگ در راستاي تحقق اهداف آفرينش انسان است.
جهاد فرهنگي، تلاشي انساني براي انسان است؛ زيرا ارائه بينش و نگرش راستين به بشر جهت حركت در بهترين هاست. انسان با فرهنگ انساني مي تواند سعادت و خوشبختي را تجربه كند. همه انواع و اقسام جهادهاي ديگر از مالي و جاني، مقدمه اي براي ايجاد بستر مناسب جهت جهاد فرهنگي است؛ زيرا اين امكان را به همگان مي دهد تا انساني بودن را بشناسد و آن را تجربه كنند.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي قرآني در صدد تبيين اين رسالت و مأموريت پيامبران از جمله حضرت محمد(ص) برآمده است.
جهادهاي اصغر و صغير سخت افزاري
هرچند كه خداوند براي پيامبر(ص) مأموريت هاي چندي را در آيات قرآني بيان كرده، ولي شكي نيست كه از نظر اهميت بايد آنها را در مراتب و درجات مختلفي قرار داد. بنابراين برخي از مأموريت ها خود مقدمه واجب ديگر و مأموريت بالاتري است. از اين رو مي توان در يك دسته بندي كلي مأموريت ها و رسالت هاي پيامبر(ص) را در سه بخش مأموريت هاي ابتدايي و مقدمي، مأموريت هاي متوسط و مياني و مأموريت هاي غايي و نهايي قرار داد.
به عنوان نمونه اگر ما هدف اصلي و مأموريت نهايي را متأله و رباني شدن انسانها قرار دهيم تا در مقام خلافت خداوند، متخلق به اخلاق و صفات و اسماي الهي شوند و در مقام مظهريت الهي و ربوبي قرارگيرند، تحقق اين مهم مشروط به ايجاد مقدماتي است كه به سبب وجوب خدايي شدن بشر، آن مقدمات نيز واجب مي شود.
اين مقدمات را مي توان در دو دسته مقدمات شخصي و فردي و مقدمات جمعي و اجتماعي تقسيم كرد. چنان كه انسان در مقام خلافت الهي نيز مي بايست همچنان در دو نقش دروني و بيروني ظاهر شود. به اين معنا كه انسان در مقام خلافت هم بايد خود را به اتمام كمالات برساند؛ زيرا سير وجودي و حركت جوهري كمالي او حد يقف و پاياني ندارد، چون خداوند بي پايان است؟ از اين رو خداوند نهايت سير انسان را لقاءالله مي داند كه منتهاي سير مي باشد و چون رسيدن به آن قله به معناي آغاز راه حركت در ذات خداوند و حق مطلق است، هرگز پاياني براي سير وجودي انسان متصور نيست. (انشقاق، آيه6، نجم، آيه42) پس ورود به بهشت صفات و ذات و مانند آن به معناي پايان سير وجودي انسان نيست كه برخي تصور كرده اند و مي پرسند پس از ورود به بهشت و پيمودن مراتب هشتگانه جهان آخرت و رسيدن به مقام فناي در رضوان الله اكبر (توبه، آيه74) آيا سير وجودي هم براي انسان باقي مي ماند كه بايد بپيمايد؟ در پاسخ بايد گفت آري، ولي در توهم و تخيل آدمي نمي گنجد و مي بايست اين مراتب هشتگانه آخرت را در بهشت اخروي پيمود تا مراحل بعدي و عوالم ديگر خدايي براي او روشن و آشكار شود و سير خود را ادامه دهد كه بي نهايت است.
اين يك جنبه از مأموريت انسان در سير وجودي است. اما براي انسان يك جنبه ديگري است كه بي آن نمي تواند سير وجودي خود را به اكمال و اتمام برساند؛ زيرا انسان به عنوان خليفه الهي همانگونه كه بايد متخلق و متصف به صفات و اسماي الهي شود و خدايي گردد مي بايست در مقام مظهريت در ربوبيت الهي، گام ديگري را بردارد. پس لازم است نسبت به ديگر موجودات و انسانها مسئوليت پروردگاري و مظهريت در ربوبيت خود را به انجام برساند. اينجاست كه هر چه از تخلق به اخلاق بهره مي برد و سير وجودي خويش را كامل مي كند به همان ميزان مسئوليت او نسبت به ديگران افزايش مي يابد. اين ديگران شامل انسان هاي ديگر و همه موجودات عرصه كائنات يعني ماسوي الله است. از اين رو ساده ترين مأموريت پروردگاري بشر در مقام مظهريت در ربوبيت و خلافت الهي، آباداني زمين است تا زمين به كمال بايسته و شايسته خود ازطريق ربوبيت انسان برسد. (هود، آيه 61)
اما براي اينكه انسان به اين مقام خلافت برسد، لازم است تا مقدماتي را فراهم آورد. البته از آن جايي كه در فطرت انساني مقدمات به صورت يك نرم افزار از پيش طراحي و نصب شده وجود دارد، انسان مي بايست تنها آن را روشن كرده و به كار اندازد و در مسير درست و راست به كار گيرد و سرگرم لعب و لهو و بازي با آن نشود. از اين رو، لازم است تا با بهره گيري از عقل و فطرت خود، با نرم افزار وجود خويش آشنا شود و آن را به درستي به كارگيرد. اما از آن جايي كه شيطنتي در درون به نام هواهاي نفساني و بيرون به عنوان ابليس و شياطين وجود دارند تا اجازه ندهند كه انسان با نرم افزار وجودي خويش آشنا يا به درستي آن را به كارگيرد، خداوند افزون برپيامبر دروني فطرت و قلب و عقل سليم، پيامبران بيروني را ارسال مي كند تا علاوه بر الهامات دروني، با وحي بيروني انسان را در مسير درست قرار دهند تا بتواند نرم افزار كمال بخش خود را به كار اندازد و به درستي از آن بهره گيرد و سير وجودي كمالي خويش را بپيمايد.
بنابراين، مأموريت پيامبران در وهله نخست تعليم و آموزش حقيقت نرم افزاري وجودي انسان و شيوه به كارگيري درست آن در مسير مقصد نهايي يعني خدايي و رباني شدن است.
گام ديگر در تكميل اين مأموريت، تزكيه است. (آل عمران، آيه 146، بقره آيه151، جمعه آيه2)
تزكيه در اينجا به معناي پاكسازي است؛ زيرا پيامبران به عنوان خلفاي الهي، درمقام ربوبيت قرار داشته و تنها به آموزش و ارائه طريق بسنده نمي كنند، بلكه هدايت ايشان همواره دوجنبه ارائه و ايصال الي المطلوب را با خود دارد. از اين رو تزكيه به معناي پاكسازي را نيز انجام مي دهند و به عنوان وسايل رشدي و كمال رساني مورد استفاده قرار مي دهند.
درهمين مسير كمك رساني به انسان، پيامبران، جهادهاي متنوعي را تعريف مي كنند تا زمينه مناسبي براي بشر فراهم آيد تا بتواند تعليم و آموزش ببيند و شناخت راست و درستي نسبت به هستي و اهداف خلقت و آفرينش پيدا كند و راه بهره برداري و چگونگي استفاده از نرم افزارهاي وجودي خود را بيابد و با جهاد شخصي، خودسازي و تزكيه كند.
جهاد مالي و جاني براي اين است كه بستر ظلم هاي بيروني و دروني از ميان برداشته شود و فضاي مناسبي براي حضور عادلانه عقل و قلب سليم فراهم گردد و انسان بتواند در يك فضاي اعتدالي، انتخاب راه كند. از اين رو خداوند جهادهاي مالي و جاني و حتي جنگ ها را براي فراهم آوري بستر مناسب رشدي براي جوامع بشري مي داند و مي گويد كه اگر اين جنگ و جهادها نبود همه گفتمان هاي انساني و اخلاقي از ميان مي رفت و چيزي از كليسا و كنيسه و مسجد نمي ماند. (بقره، آيه 251؛ حج، آيه 40)
خداوند از جمله مأموريت هاي پيامبران و پيروان مؤمن ايشان پس از جهادهاي مالي و جاني، جهاد فرهنگي مي داند و از آن به «جهاد كبير» تعبير مي كند. جهاد كبير در حقيقت جهاد فرهنگي گفتمان سازي مطلوب اخلاقي و انساني است. به اين معنا كه لازم است تا با ايجاد بصيرت و تغيير فضاي فاسد و ناسالم بينشي و نگرشي، بينش ها و نگرش هاي درست و راستين ارايه شود و مردم با حقايق هستي و فلسفه وجودي خود و آفرينش آشنا شوند.
جهاد كبير فرهنگي بستر جهاد اكبر خودسازي
هدف از جهاد كبير كه در برابر جهادهاي صغير و اصغر جاني و مالي قرار مي گيرد، تغيير بينش ها و نگرش هاي مردم است. در حقيقت جهاد مالي كه جهاد اصغر است، فراهم آوري امكانات مالي و سخت افزاري براي جهاد صغير جاني است كه آن نيز نوعي امكانات سخت افزاري و فيزيكي براي جهاد ديگري است كه خداوند از آن به جهاد كبير تعبير كرده است؛ زيرا با حذف موانع از طريق دو جهاد اصغر و صغير، شرايط براي جايگزين سازي عدالت به جاي ظلم در همه ابعاد فراهم مي آيد. اين گونه است كه در فضاي مناسب مي توان مردم را به تحكيم بينش ها و نگرش هاي درست و يا تغيير بينش ها و نگرش هاي غلط و جايگزين سازي آن با بينش ها و نگرش هاي درست، دعوت كرد.
بنابراين، جهاد كبير كه جهاد فرهنگي است، اجازه مي دهد تا انسان با گفتمان واقعي و راستين خلقت و آفرينش آشنا شود و بستري مناسب براي جهاد اكبر به شكل خودسازي و تزكيه نفس فراهم آيد. اين تزكيه كه در جهاد اكبر از آن ياد مي شود، به معناي خودسازي و پاكسازي نفس از بينش ها و نگرش هاي غلط و نادرست و تخليه از زشتي و تحليه با خوبي ها و زيبايي هاست. در حقيقت جهاد دروني بخشي از نفس عليه بخش ديگر و مانع زدايي است؛ زيرا نفس به سبب دو وجهي بودن هر چند كه در اعتدال و استوا ساخته و پرداخته شده است، ولي گرايش به دو جنبه و وجه مادي و الهي دارد. اگر جنبه مادي به شكل مطلق غلبه كند، انسان از حالت اعتدال بيرون رفته و جنبه الهي و وجه خدايي آن دفن مي شود و زنگار و پرده بر آن كشيده مي شود. اما اگر جنبه الهي و وجه خدايي چيره شود، به حكم عدالت و اعتدال ذاتي فطرت و عقل، اجازه نمي دهد كه جنبه مادي چيره شود و ضمن پذيرايي مناسب از جنبه مادي و بهره گيري از آن براي رشد و كمال، جنبه روحاني و الهي را فعليت مي بخشد و به كمال مطلق مي رساند.
اصولا جنبه وجه الهي مبتني بر عدالت است و محور آن به سمت اعتدال مي باشد و هرگز جنبه مادي را ناديده نمي گيرد و به آن ظلم و ستم روا نمي دارد. از اين رو انسان هاي خدايي شده، انسان هاي متعادلي هستند كه با رهبانيت و افراط گرايي به جنبه مادي، ظلم روا نمي دارند و مي خورند و مي پوشند و مي آشامند و ازدواج مي كنند و از طيبات و حلال هاي مادي دنيوي به خوبي استفاده مي كنند.
اما اگر هواهاي نفساني و جنبه مادي غلبه كند و چيره شود، آن گاه است كه نفس، بي عدالتي و ظلم و فجور روا مي دارد و راه اسراف و تبذير در فكر و عمل را درپيش مي گيرد و اجازه نمي دهد تا جنبه الهي نيز فعال شود بلكه آن را دفن مي كند. (شمس، آيات 7 تا 10 و آيات ديگر قرآن) بنابراين، جهاد اصغر مقدمه اي براي جهاد صغير و آن نيز بستري براي جهاد كبير يعني جهاد فرهنگي است و جهاد فرهنگي نيز بستري براي جهاد اكبر تزكيه و خودسازي است.
و بايد توجه داشت كه جهادهاي چهارگانه اصغر و صغير و كبير و اكبر يعني جهاد مالي و جاني و فرهنگي و خودسازي، وظيفه و مأموريت پيامبران و مؤمنان است.
البته به يك معنا مي توان گفت كه جهاد چهارم شخصي است و يك وظيفه عمومي و اجتماعي نيست؛ چرا كه خودسازي يعني تلاش شخص براي تزكيه نفس خويش است و ارتباط با ديگران پيدا نمي كند تا او را تزكيه كنند و بسازند؛ هر چند كه ديگران با سه جهاد ديگر زمينه را براي او فراهم مي آورند ولي كار اصلي همواره در دست خود شخص است كه بايد تزكيه نفس كند.
جهاد فرهنگي، جنگ نرم و جهاد در عرصه بينش ها و نگرش ها
چنان كه گفته شد، جهاد كبير كه جهاد فرهنگي است و خداوند در آيه 52 سوره فرقان به آن اشاره دارد، جهادي است كه در راستاي تحكيم فطرت و يا تغيير بينش ها و نگرش هاي انساني انجام مي شود. بنابراين، يك جهاد نرم افزاري است و مي بايست آن را در محدوده جنگ نرم تعريف و تبيين كرد.
اگر هدف از جهاد اصغر مالي، فراهم آوري ابزارهاي جنگ و جهاد سخت است؛ و يا هدف در جهاد صغير جاني، حذف موانع فيزيكي و ظالمانه است؛ در جهاد كبير، آنچه محوريت دارد، حذف موانع نرم افزاري يعني بينش ها و نگرش هاي غلط و نادرستي است كه جامعه بر شخص تحميل كرده است.
در جهاد كبير، تلاش مي شود كه فكرها تغيير كرده و اذهان و انديشه ها مديريت شود و در نهايت با تسلط بر قلوب، آنان از بردگي نفس و شيطان به بندگي خدا دعوت شوند و در مسير خدايي شدن قرار گيرند.
اگر در جهاد صغير قدرت بدني و جسمي و تعداد و نفرات و امكانات تأثيرگذار است؛ در جهاد كبير فرهنگي، آنچه مهم و موثر است حضور نخبگان علمي و فرهنگي است تا با بيان حقايق و حل شبهات، بينش هاي مردم را تغيير داده و گرايش قلبي ايشان را به سمت حقيقت دگرگون سازند.
از اين رو خداوند، در ذيل آيه 52 سوره فرقان به پيامبر(ص) فرمان مي دهد كه با كافران، جهاد كبير داشته باشد. در اين آيه ابزار اين جهاد كبير، يك ابزار نرم معرفي شده است؛ زيرا چنان كه علامه طبرسي مي فرمايد ضمير در «به» به قرآن برمي گردد. پس آيه دلالت دارد كه جهاد كبير در نزد خداوند جهاد متكلمان در حل شبهات اهل باطل و دشمنان دين است (مجمع البيان، علامه طبرسي، ج 7 و 8، ص 273)
بنابراين، خداوند در اين آيه در تبيين جهاد كبير آن را جهاد فرهنگي و جهاد نرم افزاري در محدوده جنگ نرم تعريف مي كند؛ زيرا از پيامبر(ص) مي خواهد تا با قرآن به جنگ كافران و دشمنان برود. اين بدان معناست كه در جهاد نرم مي بايست روي اذهان و قلوب كار كرد و آنها را تحت سلطه درآورد. به عبارت ديگر مراد از اين جهاد تغيير بينشي و نگرشي و گرايشي افراد است. پس مي بايست با حل شبهات و ارايه فكر راستين و درست، بينش و شناخت درستي را به افراد انتقال داد و با تحت تأثير قرار دادن عواطف و احساسات، گرايش قلوب آنان را دگرگون ساخت.
خداوند در آياتي از جمله 87 و 88 سوره توبه، جهاد پيامبر(ص) را نشأت گرفته از درك صحيح و بينش عميق آن حضرت نسبت به ارزش ها و حقايق مي داند. بنابراين، همواره هدف از هر جهادي چه مادي و جاني، دست يابي به فضاي مناسب گفتماني براي ارايه بينش و نگرش صحيح و در راستاي جهاد اكبر خودسازي و تزكيه نفس است.
بنابراين جهادهاي مالي و جاني كه جنگ سخت است، تنها در صورتي معنا و مفهوم مي يابد كه مانع زدايي انجام شود و بتوان شرايط را براي جنگ نرم فرهنگي فراهم آورد. پيامبر(ص) در همه جهادهاي چهارگانه پيشتاز بوده (فرقان، آيه 52؛ توبه، آيه 88) و لذا پيروان ايشان نيز مي بايست در همه عرصه هاي گوناگون جهادي پيشگام باشند.
از آنچه بيان شد به خوبي روشن مي شود كه جهاد كبير يا همان جهاد فرهنگي و علمي، از مهم ترين مأموريت پيامبران و مومنان و پيروان ايشان است و مي بايست در عرصه گفتمان سازي و تغيير بينش ها، نگرش ها و گرايش ها از همه امكانات بهره گيريم و در اين جنگ نرم ترديدي روا نداشته و در بذل علمي و جهاد فرهنگي كوتاهي نورزيم.

 



توفيق، همراهي خدا در كار خير

عليرضا رباني
توفيق يكي از درخواست هاي مؤمنان است. از اين روست كه از زبان همگان توفيق براي خود و ديگري بسيار شنيده مي شود. هنگامي كه به كار نيكي اقدام كنند و يا عمل خوبي را به سرانجام رسانند در پاسخ سپاس بر اين نكته تاكيد مي شود كه خداوند توفيق اين كار خير را به من داده است. اما توفيق چيست و چرا مومن سپاسگزارانه و يا ملتمسانه از خدا توفيق مي جويد؟
توفيق در واژه شناسي به معناي ايجاد مطابقت و موافقت ميان دو چيز در كار خير و نيك آمده است. به اين معنا كه شخصي چيزي را موافق با ديگري انجام مي دهد به گونه اي كه تنافر و بيزاري از ميان رخت برمي بندد و موافقت، همراهي و همدلي پديد مي آيد. توفيق را از اين رو فضل و بخشش الهي دانسته اند كه به عنوان امري است كه توقع و انتظار آن نمي رفت و تنها به فضل و زيادتي خداوندي نصيب و بهره شخص شده است. بنابراين فضل و توفيق به گونه اي با هم ارتباط تنگاتنگي دارند و در آيات قرآني مي توان مواردي را كه به فضل الهي كار خيري از سوي انسان انجام گرفته است، در حكم توفيق برشمرد.
آثار توفيق
براي توفيق آثاري در قرآن بيان شده كه بيانگر آن است كه اين افراد از فضيلتي برخوردار شده اند كه ديگر انسان ها از آن محرومند. به اين معنا كه افزون بر عنايت و رحمت عمومي، به عده اي كه خداوند توفيق مي دهد، از روي عنايت خاص و رحيميت خاص، فضيلت و بركتي داده مي شود كه ديگران از آن بي نصيب هستند.
از جمله آثاري كه قرآن براي اهل توفيق برمي شمرد، دوري و اجتناب از شيطان (نساء آيه 83) توبه و بازگشت به سوي خدا (ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب، هود آيه 88 و نيز بقره آيه 64)، زدودن گناهان (احقاف آيه 15 و 16) راهيابي به بهشت (بقره آيه 221) توكل (هود آيه 88)، شرح صدر (انعام آيه 125)، قبولي اعمال (احقاف آيه 15 و 16) رهايي از زيانكاري (بقره آيه 64)، مغفرت و آمرزش (بقره آيه 187)، هدايت خاص (اعراف آيه 43) و توفيق در اعمال صالح (احقاف آيه 15) است.
زمينه هاي توفيق
براي رسيدن به مقام توفيق انسان بايد زمينه هائي را در خود پديد آورد و ظرفيت خود را افزايش دهد تا توفيق، رفيق راهش شود. از جمله زمينه هايي كه مي بايست فراهم گردد مي توان به توبه (احقاف آيه 15) توكل (قصص آيه 22) جهاد (عنكبوت آيه 69) دعا (نمل آيه 19) عبادت (حمد آيه 5) قصد اصلاح (نساء آيه 35) هجرت (توبه آيه 117 و كهف آيه 16) اشاره كرد.
همچنان كه ترديد (توبه آيه 44 و 45) سنگدلي (يونس آيه 88) تنگي صدر (انعام آيه 125) كفر (مائده آيه 41 و توبه آيه 45) از موانع رسيدن به توفيق الهي است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14