(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 14 اسفند 1390- شماره 20159

اشتياق به رابطه با ماموران سيا !
درآمدي بر نسبت « دولت سازندگي» با «ايدئولوژي سرمايه داري»
هاشمي و خاتمي: 2 روي 1 سكه؟

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




اشتياق به رابطه با ماموران سيا !

نكته تأسف آور در اين روابط، ولع شريعتمداري براي وجود اين رابطه است. احساس شريعتمداري به اس.دي.وليد (از فحواي اسناد سازمان سيا مي توان حدس زد كه يكي از عناصر مطبوعاتي ايراني است)، چنان مي باشد كه در يك سند «سري» قرارگاه سيا در تهران مي خوانيم:
«و-1» به مأمور مربوطه گفت كه چندين بار طي ملاقات فكر كرده بيش از حد مقتضي جلسه اول، نزد شريعتمداري مانده است. اما دو نوبت كه سعي نمود مرخص شود، شريعتمداري اصرار كرده بود كه نرود، هنگامي كه «و-1» پرسيد آيا ممكن است دوباره وي را ببيند، شريعتمداري جواب داد: يك بار بيا، دوبار بيا هرچند بار كه دوست داري.»1
شريعتمداري در اين ملاقات با بيان اقدامات تفرقه گرايانه خود همچون منع شيخ عيسي آل شبير خاقاني (روحاني عرب زباني كه به خاطر نفوذش مورد استفاده تجزيه طلبان خوزستان قرار گرفته بود) از پذيرش خواسته امام براي سفر او به قم و نيز ابراز مخالفت خودش با پيش نويس قانون اساسي، سعي داشت تا نظر سازمان سيا را بيش از پيش به خود جلب كند. او بعدها تأكيد كرد همان قانون اساسي دوران شاهنشاهي با حذف قوانين مربوط به سلطنت كافي است!2 اين نوع موضع گيري هاي شريعتمداري اميدواري قرارگاه سازمان سيا تهران انجاميد. يك سند با طبقه بندي سري اين قرارگاه به تاريخ 20 ارديبهشت 1358 تصريح دارد:
فكر مي كنيم بايد تصوير روشن تري از مواضع خود شريعتمداري در قبال تماس با آمريكا به علاوه توقعاتش از اين تماس داشته باشيم. سعي خواهيم كرد كه اين اطلاعات را به دست آوريم. در اين كار، هدف ما همان طور كه خميني نسبت مي دهد، ايجاد شكاف در نهضت اسلامي و تضعيف آن خواهد بود تا صاحبان افكار معقولانه تري بتوانند عرض وجود كنند.3
فرداي همان روز يعني در 21 ارديبهشت، مأمور قرارگاه سيا در نامه اي با طبقه بندي «به كلي سري» به مافوق خود نوشت:
براي تشخيص اين كه آيا زمان (با در نظر گرفتن آشفتگي وضع عمومي ايران) جهت شروع طرح ريزي براي اقدام سياسي ما در ايران براي روي كار آوردن دولتي كه نسبت به منافع ايالات متحده نظر موافق داشته باشد، مناسب است و براي آن كه حزب شريعتمداري را به عنوان يكي از راه هاي نيل به هدف خود مورد توجه قرار دهيم لازم است كه قدرت و نفوذ آن را معين كنيم.»4
تحليل هاي پي درپي مأموران سيا در اين مورد نشان مي دهد كه التهاب آفريني حزب خلق مسلمان در تبريز اميدواري فراواني را براي آمريكايي ها ايجاد كرده بود. در سند ديگري مأموران سيا مي نويسند:
«واقعيت حاضر اين است كه سلاح ها و در نتيجه قدرت حقيقي در دست راديكال هاست»
آنان سپس با سؤال هايي درباره استعداد «حمايت دسته هاي مسلح از شريعتمداري و قابليت جذب به نهضت وي»، «استقرار يك دولت ميانه رو و برخوردار از حمايت مردم كه تحت رهبري يا حمايت جامعه روحانيت باشد و قدرت حفظ نظم و قانون را داشته باشد»، «بهترين راه نيل به يك دولت موافق با منافع آمريكا» قلمداد كرده اند .5 در خلال اين وقايع، امام خميني(ره) تلاش زيادي كردند تا شريعتمداري را از راه خطرناكي كه در پيش گرفته بود، نجات دهند، اما شريعتمداري هر بار به يك بهانه از پذيرش خواسته امام طفره رفت.6 نقش اطرافيان سيد كاظم شريعتمداري نيز قابل بررسي است. به عنوان نمونه، در آن زمان مأمور قرارگاه سازمان سيا به مافوق خود چنين گزارش داد:
درباره تصميمات حزب، آن هويت [يكي از رابطان ايراني سيا، مورد نظر است] مي گويد كه بيشتر تصميمات را شريعتمداري مي گيرد. اما گاهي اوقات با مشاورين حزبي خود مذاكره مي كند.7
تجربه حزب خلق مسلمان، نمونه اي تكرارپذير از يك واقعيت است. تعدادي از روحانيون خوشنام به دليل سليقه متفاوت با اصحاب امام خميني(ره) با ايده ايجاد يك حزب موازي با حزب ياران امام، همراه مي شوند. اين انكارپذير نيست كه افرادي چون مرحوم رضا گلسرخي به رغم سابقه همكاري با گروه پرصلابت فداييان اسلام، مشربي مداراگر با رژيم گذشته داشتند و در عين حال برخوردار از سلامت سياسي بود ند. مرحوم سيد صدرالدين بلاغي يك روحاني نوگرا و داراي پيوند ديرينه با شريعتمداري و ملي گرايان بود.
صدر بلاغي در كنار فردي مثل مرحوم سيد غلامرضا سعيدي (ديگر عضو موسس حزب خلق مسلمان) از سخنرانان دائم حسينيه ارشاد و نيز از نويسندگان ثابت نشريات دارالتبليغ اسلامي و ماهنامه مكتب اسلام بود. البته اين سوابق بايد در كنار سخنراني مشهور «صدر بلاغي» در سال 1348 كه شامل بي مهري به حضرت امام(ره) بود، ديده شود.
با همه اين ها، علت جهت گيري نهايي حزب خلق مسلمان را بايد در حضور افرادي يافت كه برخي از آنان مثل علي زاده كه سابقه عضويت در حزب شاهنشاهي رستاخيز را داشت. او مدت كمي پس از پيوستن به حزب جمهوري خلق مسلمان به دبيركلي آن نيز رسيد! بدون ترديد علي زاده و حسن شريعتمداري (فرزند سيدكاظم) با شناخت دقيق از بطن خواسته هاي سيد كاظم شريعتمداري، حزب خلق مسلمان را از نخستين ماه هاي فعاليت به تحركات افراطي كشاندند. نگاهي به اسناد لانه جاسوسي نشان مي دهد كه آمريكايي ها با نظاره گري چنين صحنه اي در ايران بيش از هر گروهي به حزب خلق مسلمان دل بستند. مأموران سيا به دنبال استمداد شريعتمداري از آنان، حتي در مهره چيني براي اين حزب دخالت داشتند. در روز 26 ارديبهشت 1358 قرارگاه سازمان سيا در تهران از فردي ايراني سخن به ميان مي آورد كه
«اگر لايق و مايل بود در نظر خواهيم گرفت كه شايد بتواند با كارآيي، به عنوان مسئول تأمين مالي يا سخنگوي روابط عمومي شريعتمداري عمل كند.»8
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اسناد لانه جاسوسي، كتاب ششم، ص .273
2- همان، ص.260
3- همان، ص .274
4- همان، ص .265
5- همان، ص .277
6- خاطرات حجت الاسلام والمسلمين فلسفي، صص 368 تا .370
7- اسناد لانه جاسوسي آمريكا، كتاب ششم، ص .278
8- اسناد لانه جاسوسي، ج 55، ص .52
پاورقي

 



ارتش سري روشنفكران -52 / فصل چهارم
درآمدي بر نسبت « دولت سازندگي» با «ايدئولوژي سرمايه داري»
هاشمي و خاتمي: 2 روي 1 سكه؟

هاشمي و خاتمي: 2 روي 1 سكه؟
«دولت سازندگي» ديگر به سوي سرمايه داري غلتيده بود و اكبر هاشمي رفسنجاني باني تحولاتي شد كه آثار زيان بار آن، سال ها بعد گريبان خودش را نيز گرفت. او البته در ظاهر سعي مي كرد بيشتر روي مسائل اقتصادي متمركز باشد و شخصيت سياسي اش را هر چه بيشتر از حاشيه هاي اقدامات ليبرالي دولت در حوزه فرهنگ و سياست دور نگه دارد. با اين حال حتماً به پيامدهاي فرهنگي و سياسي استراتژي«توسعه اقتصادي» كابينه اش اشراف داشت؛ همان استراتژي اي كه متحدان پنهان روزهاي رياست جمهوري و منتقدان آشكارش در عصر اصلاحات آن را نشان دهنده «سيماي مترقي بورژوازي» خواندند.117 هاشمي رفسنجاني روز 18 آبان 1369 «مانيفست دولت» و«سيماي سياست» خود را - كه آن را «دولت كار» مي ناميد- با عنوان «مانور تجمل» در خطبه هاي نماز جمعه ارائه كرد:
اظهار«فقر» و «بيچارگي» كافي است. اين رفتارهاي «درويش مسلكانه» وجهه جمهوري اسلامي را نزد جهانيان تخريب كرده است. زمان آن رسيده كه مسئولين ما به «مانور تجمل» روي آورند. از امروز به خاطر «اسلام» و «انقلاب» مسئولين وظيفه دارند مرتب و باوقار باشند. هرچند ما «فقير» باشيم و اقتصادمان به سامان نباشد، اما براي آنكه در ديدگان ساير ملل مسلمان و غير مسلمان، «ملتي مفلوك» جلوه نكنيم، لازم است تا «جلوه هايي از تجمل» در چهره كشور و مسئولين حاكميتي رويت شود.118
چنانكه اصلاح طلبان بعدها نوشتند شخص »هاشمي رفسنجاني به جنگ گفتمان رسمي انقلاب رفت؟!»119 آنچه بديهي است، خطبه هاي نماز جمعه او خبر از ظهور سياست هايي جديد مي داد كه با آموزه هاي امام خميني و رهبري تعارض داشت. رئيس «دولت كارگزاران» چاره اي نداشت تا براي مشروعيت بخشي به برنامه «توسعه اقتصادي» خود به قرائتي تازه از زندگي پيامبر اعظم(ص) اتكاء كند. به تدريج، «سكولاريسم» و «دين» نه در نظر كه در عمل با هم درمي آميخت. در لحظه اي از همان خطبه ها، وقتي هاشمي رفسنجاني به نكوهش شديد «زندگي فقيرانه» و «حزب اللهي هاي يقه چركين» دست زد، با استناداتي روايي گفت «رسول اكرم براي هر زن
[از زنان خود ] يك اتاق تهيه كرده بودند، در حالي كه ديگران فاقد آن
[ امكانات ] بودند.»120 اين قرائت بعدها به جايي رسيد كه تابستان سال 1387 سردبير ارگان مطبوعاتي حزب كارگزاران ايران به صراحت ادعا كرد اگر حضرت خديجه(س) به عنوان يك «سرمايه دار» در كنار حضرت محمد(ص) نبود، «پيامبر به انجام رسالت خويش موفق نمي شد!»121 كارگزاران دولت هاشمي مي پنداشتند اگر منطق «جهان سرمايه داري مدرن» درك گردد، مي فهميم سرمايه دار مدنظر جان لاك (ايدئولوگ كودتاي سبز انگليس) كسي است كه «ارزش افزوده بر پول مي افزايد» و فقط به اعتبار سرمايه اش مي تواند صاحب دولت و قدرت شود.122 نزد آنان «قانون سرمايه داري مدرن» هم «ديني» و هم «عادلانه» است، چون همانند قرائت اكبر هاشمي رفسنجاني «كام گرفتن از خلقت دنيا» را «فريضه اسلامي» مي پندارند و مي گويند «ليبرال ها و محافظه كاران سعي مي كنند از دنيا لذت ببرند، اما لذت مشروع؛ و شريعت در اينجا نه اخلاق كه قانون است.»123 اين قانون البته منافع «كمونيست ها» و«مسلمانان» را هم بهتر تامين مي كند! چون:
در چنين نظامي، بلوك هاي اجتماعي نمايندگان سياسي خود را دارند. «نهادهاي اقتصادي» وابسته به هر بلوك از نمايندگان خاص خود با پول و راي دفاع مي كنند و براي به دست آوردن حكومت رقابت مي كنند. در چنين نظامي، سرمايه داري مانند «فردريش انگلس» مي تواند از «حزب كمونيست» دفاع كند و سرمايه داري مانند «حضرت خديجه» از «جامعه اسلامي» حمايت كند.124
اين گونه است كه نه تنها «دين» و «ايدئولوژي» بلكه «دموكراسي» و «قدرت» هم بازيچه «ثروت» مي شود، زيرا «سرمايه داري» در سير تجربه تاريخي اش جز به «سودانگاري محض» و «فاشيسم» نينجاميده است. از دل همين منطق انگليسي، سياست هاي «تعديل اقتصادي» و استراتژي ليبرالي توسعه دولت هاي عصر «سازندگي» و «اصلاحات» درآمد و باز هم قصد تحميل حيات خود را بر دهه 1390 دارد. مشخصاً و صريحاً نيم دهه پيش، حسين مرعشي دبيركل حزب كارگزاران ايران در تبيين مرام نامه و فلسفه نزديك ترين گروه سياسي به «سردار سازندگي» گفت كه در عرصه سياسي اسلام و ليبراليسم آشتي پذيرند و «ديدگاه ليبرالي ما معتقد است كه حاكميت مسئول هدايت مردم نيست و اين درسي است كه قرآن به ما مي دهد.»125 مرعشي سپس با لحن ويژه خودش، خيلي هيجان زده درباره پروژه سرمايه داران و تكنوكرات ها براي «تغيير رهبري نظام» ابتدا خيلي محافظه كارانه اظهار داشت اگر سياست هاي حزب كارگزاران با سياست هاي رهبري مغاير بود، كارگزاران در چارچوب سياست هاي رهبري عمل
مي كند،126 اما يك دفعه تفسيري خلاف نص از «قانون اساسي» ارائه كرد:
اين پتانسيل در قوانين موجود است كه «كارگزاران سازندگي» به تنهايي و يا در ائتلاف با مجموعه اي از احزاب مي تواند «تركيب مجلس خبرگان»را به شكلي تعيين كند كه اعضاي آن خبرگان به اين دليل كه سياست هاي رهبري در آن مقطع را مناسب با زمان وشرايط كشور نمي دانند، اقدام به«تغيير رهبري» كنند. لذا بر همين اساس رهبر «تغيير» مي كند. اينچنين است كه احزابي كه «تركيب خبرگان» را چيده اند، مي توانند اهداف و سياست هاي مدنظر را از طريق «رهبري جديد» اعمال كنند.127
رويكرد كارگزاران، ناشي از همان ذات سرمايه داري نوپا و بورژوازي نوخاسته اي است كه در انگلستان به خاطر منافع اقتصادي اش حاكم وقت را بركنار و اعدام كرد و در ايران هم خرده بورژوازي شبه مدرن را براي مقابله با سياست هاي نظام به كوچه و خيابان فرستاد؛ مدلي ديگر از «شورش اشرافيت عليه جمهوريت» با پشتوانه «ارتش بورژوازي در كوچه». منشأ ظهور اين انگاره ها را بايد درون يك پيوند سياه جست و تنها اصلاح طلبان هم درباره نتايج «پيوند» دولت علي اكبر هاشمي رفسنجاني با طبقه «سرمايه داري نوپا» اتفاق نظر نداشتند. يرواند آبراهاميان، تاريخدان ايراني تبار و يكي از اعضاء هشت گانه مركز نشر اسناد تاريخي CIA در كتاب تاريخ ايران مدرن معتقد است سياست هاي توسعه اقتصادي دولت سازندگي اگرچه كشور را به «بحران» كشيد، اما «راه را نه براي يك انقلاب بلكه براي اصلاحات هموار كرد.»128 حجاريان هم كه با امكانات «دولت سازندگي» پژوهش و صورتبندي «پروژه توسعه سياسي» را با همكاري استادش حسين بشيريه در مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري پيش مي برد، پس از دوم خرداد چهره خود را به منتقد جدي هاشمي رفسنجاني تغيير داد و معتقد بود شكل گيري انتخابات سال 1376 را بايد واكنشي انتقادي به عملكرد «دولت سازندگي» دانست.129 عبدالله نوري و سيدحسين مرعشي به عنوان چهره هاي شاخص «دولت اصلاحات» اما نظري سراپا متفاوت با او داشتند. مرعشي مي گفت هاشمي رفسنجاني «ليبرال ترين سياستمدار جمهوري اسلامي» است130 و نوري نيز در گفت وگويي كه شهريور 1377 در مقام وزير كشور با هفته نامه راه نو داشت، سند الگوي «توسعه سياسي» را به نام رئيس «دولت سازندگي» زد:
اگر معتقد هستيد كه من يا مثلاً آقاي «سيدمحمد خاتمي» يا دكتر «مصطفي معين» طرفدار ديدگاه »توسعه سياسي و فرهنگي« هستيم، پس اين ديدگاه آقاي «هاشمي رفسنجاني» هم بوده است كه موجب شد در دوره اول اين افراد در دولت ايشان حضور داشته باشند، ولي به دليل دست اندازهايي همانند آنچه الان براي آقاي خاتمي ايجاد شد، بعداً افرادي كنار رفتند. جناب آقاي هاشمي رفسنجاني در ارتباط با موضوع «توسعه سياسي» همين تفكر را داشتند و ليكن آنچه اولويت بوده، «سازندگي در بخش اقتصاد» بود. اينكه ايشان اصلاً برايشان «توسعه سياسي» مهم نبوده را قبول ندارم... و شخصاً اعتقاد ندارم كه جريان دوم خرداد «نفي آقاي هاشمي» بود.131
نمي توان مانند برخي نظريه پردازان راي قطعي داد كه رئيس دولت سازندگي «راستي» بود كه حامل پيام «چپ» شده بود يا او كسي است كه با «راست» مي نشيند و با «چپ» برمي خيزد، اما مي توان حداقل توافق داشت كه دوم خرداد »غروب« علي اكبر هاشمي رفسنجاني نبود، بلكه «طلوع» ديگران بود؛ بازيگران سياسي ديگري كه برخلاف پنداشته هاي حجاريان و بنا به روايت عبدالله نوري، رئيس «دولت سازندگي» سبب قدرت گرفتن آن ها به شمار مي رفت. هاشمي رفسنجاني همواره مي گفت كه او سبب پيشرفت سياسي سيدمحمد خاتمي بوده و «اگر من هم مي خواستم ادامه دهم، به همين جاها مي رسيدم.»132
فقط عبدالله نوري و سيدحسين مرعشي او را يك «اصلاح طلب» نمي خواندند. ايران شناساني مانند نيكي آر.كدي و رابين رايت يا كنت پولاك كه از بلندپايه ترين تحليلگران امنيتي- نظامي CIA در امور ايران بود،133 ديدگاه هاي مشابهي را نشر داده اند. از يك واقعيت نبايد چشم پوشيد. اصلاحات اقتصادي هاشمي رفسنجاني منجر به ظهور يك «الگوي ليبرالي» شد، چون از برنامه هاي اصلاحي پيشنهادي صندوق بين المللي پول پيروي مي كرد.134
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14