(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 14 اسفند 1390- شماره 20159

مؤلفه هاي اقتدار نرم افزاري جمهوري اسلامي
آمريكا بزرگ ترين بازنده بيداري اسلامي است
تبيين راهبرد دشمن شناسي



مؤلفه هاي اقتدار نرم افزاري جمهوري اسلامي

اقتدار و سه رويكرد
اقتدار را در ادبيات سياسي به «قدرت مشروع» تعبير مي كنند كه از مهم ترين موضوعات روابط بين الملل است. اگرچه صاحب نظران اختلاف نظرهايي درباره ي معني و مفهوم قدرت و اقتدار دارند، اما همگي بر اهميت اين دو مفهوم در ساختار نظام جهاني تأكيد مي كنند. به طور كلي سه ديدگاه درباره ي قدرت و اقتدار در روابط بين الملل وجود دارد؛ ديدگاه نخست بر كنترل منابع قدرت تأكيد دارد. از اين ديدگاه هر اندازه كه بتوان عناصر و عوامل قدرت ديگر كشورها را كنترل كرد، قدرت بيشتري در نظام بين المللي كسب خواهد شد.
ديدگاه دوم اين است كه كسب قدرت عبارت از كنترل كردن بازيگران بين المللي و تأثيرگذاري بر آنها است. از اين ديدگاه كشوري قدرتمند است كه بتواند بر بازيگران محيط بين المللي -كه همانا كشورها هستند- تأثير بگذارد.
اما ديدگاه سوم قدرت را در توانايي ايجاد نتايج مطلوب و مورد نظر در نظام بين المللي مي داند. بنابراين ديدگاه كشوري در روابط بين المللي داراي اقتدار و قدرت است كه بتواند نتايج مطلوب و مورد نظر خود را در روابط و نظام بين المللي ايجاد كند. قدرت و اقتدار در اين ديدگاه به معني تأثيرگذاري بر محيط و ضوابط بين المللي است.
بر اساس اين سه رويكرد، تعاريف مختلفي از قدرت و اقتدار قابل تصور است. تعريف بسيار فراگير و رايج بر اساس ديدگاه سوم همان توانايي توليد نتايج مطلوب يا توانايي ايجاد آثار مورد نظر است. تعريف ديگر از اقتدار، توانايي يك ملت در پيشبرد منافع ملي و حفظ امنيت ملي خويش است. بنابراين كشوري قدرتمند است كه هم بتواند بر نتايج بين المللي أثر بگذارد و هم منابع كافي براي حفظ منافع ملي و بقاي خويش را در اختيار داشته باشد و در روابط بين كشورها و در نظام بين المللي صاحب نفوذ باشد.
همچنين تعريف ديگري از قدرت را بر اساس «تأثير» ارائه داده اند. يعني كشور و ملتي صاحب اقتدار است كه با استفاده از «ابزارهاي تأثيرگذار» بر ديگر كشورها أثر بگذارد. در اين جا منظور از ابزارهاي مؤثر، عمدتاً عناصر و عوامل اقتصادي و پاداش ها و تحريم هاي اقتصادي است. البته اين ديدگاه صرفاً مادي است و نگاهي ماديگرايانه به قدرت دارد.
ماهيت اقتدار در جمهوري اسلامي
ديدگاه ديگري كه اخيراً در ادبيات روابط بين الملل، چه در مغرب زمين و چه در كشورهايي مانند جمهوري اسلامي مطرح است و انقلاب اسلامي از آغاز تاكنون آن را دنبال كرده، اين است كه ماهيتي نرم افزارانه براي قدرت و اقتدار تصوير كرده و اهميت وجه نرم قدرت را بيش از وجه سخت افزارانه ي آن تلقي مي كند. يعني قدرت و اقتدار بيش از آن كه ماهيت سخت افزارانه داشته باشد، ماهيت نرم افزارانه دارد.
قدرت نرم بر پايه ي اقناع و رضايت است. يعني ملتي در نظام بين الملل مقتدر ناميده مي شود كه بدون به كارگيري زور توانايي اقناع ديگران را داشته باشد. عناصر قدرت نرم مبتني بر اقناع، اصلاً ربطي به قدرت نظامي و زور ندارد. بنابراين لزوماً كشوري كه از توانايي نظامي بيشتري برخوردار است، از اقتدار اقناع كننده برخوردار نيست، بلكه قدرت نرم بر عناصري همچون «توانايي علمي»، «توانايي فرهنگي» و «توانايي گفتمان سازي» مبتني است.
اگر نگاهي به رويكرد جمهوري اسلامي داشته باشيم، درمي يابيم كه اقتدار و قدرت انقلاب اسلامي كاملاً نرم افزاري است. بنابراين طبيعي است كه دولت هاي برخاسته از جمهوري اسلامي هم با استفاده از اين مزيت نسبي در عرصه ي بين المللي حاضر باشند. البته جمهوري اسلامي از منابع مادي خوبي براي قدرت سخت خود نيز برخوردار است؛ منابعي مانند موقعيت جغرافيايي و ژئوپوليتيك، منابع طبيعي نفت و گاز، پيشرفت در عرصه هاي فناوري و اقتصاد و صنعت، جمعيت و نيروي انساني متخصص و نهايتاً قدرت نظامي.
توانايي نظامي و اقتدار
البته قدرت نظامي براي افزايش اقتدار يك كشور، لازم اما ناكافي است. يك ديدگاه سنتي در روابط بين المللي وجود دارد كه به ديدگاه رئاليستي معروف است. البته اين ديدگاه مترادف با همان مكتب واقع گرايي معروف نيست، بلكه مكتبي است كه در روابط بين المللي صرفاً بر قدرت نظامي تأكيد دارد. از اين ديدگاه تنها كشور و ملتي صاحب اقتدار و قدرت است كه از توانمندي نظامي بيشتري برخوردار باشد. بر اساس ديدگاه رئاليستي، تهديد و اجبار عاملي قدرت ساز است و اقتدار مساوي است با زور. صاحبان اين ديدگاه معتقدند كه اقتدار فقط از طريق قدرت سخت به دست مي آيد.
اما امروزه اين ديدگاه در ادبيات روابط بين الملل به شدت با نقد مواجه شده و پذيرفته نيست. بسياري از متفكران حتي در خود غرب قائل به اين هستند كه قدرت نظامي مساوي با اقتدار و قدرت در روابط بين الملل نيست و تنها مي تواند يكي از مؤلفه هاي قدرت باشد.
مؤلفه هاي نرم افزاري اقتدار
بنابراين بخشي از عناصر قدرت و اقتدار در نظام بين المللي غير مادي است؛ عناصري مانند «خصوصيات ملي»، «روحيه ي ملي»، «مشروعيت و مقبوليت نظام سياسي» و به ويژه مقبوليت و مشروعيت ايدئولوژي و گفتمان آن كشور، «اعتبار بين المللي» و «ديپلماسي» آن كشور. اگر نگاه ما به اقتدار مبتني بر اين عناصر باشد، تحليل ما از جايگاه جمهوري اسلامي در نظام بين الملل متفاوت و مبتني بر واقعيت خواهد بود.
با توجه به تعاريفي كه از قدرت وجود دارد و اين كه اقتدار به معني توانايي ايجاد نتايج مطلوب در نظام بين الملل است، ما شاهديم كه با وقوع بيداري اسلامي، بسياري از نتايج مورد نظر جمهوري اسلامي در سطح منطقه ي خاورميانه به تحقق رسيده يا حوادث به سمت تحقق آن پيش رفته است. اين مسأله اي است كه بسياري از رقباي ما هم به آن اذعان دارند كه ميزان تأثيرگذاري ايران در منطقه بيش از هر زمان ديگر و بيش از هر كشور ديگري است و موازنه ي اقتدار يا قدرت در خاورميانه به نفع جمهوري اسلامي است.
بنابراين جمهوري اسلامي ايران نفوذ و توانايي ايجاد نتايج و روندهاي مورد نظر خود در خاورميانه را دارد. همين طور در سطح بين المللي نيز جمهوري اسلامي ايران علي رغم محدوديت ها و فشارها، از تأثيرگذاري بسيار مهمي برخوردار است. نشانه ي اين تأثيرگذاري آن است كه بسياري از قدرت ها كه به نوعي رقيب ايران هستند يا ضديت دارند، توانايي جلوگيري از تأثيرگذاري جمهوري اسلامي را ندارند. اين نشان دهنده ي آن است كه جمهوري اسلامي از اقتدار قابل توجهي در منطقه و فراتر از آن در سطح بين المللي هم برخوردار است.
انتخابات و اقتدار ملي
يكي از مهم ترين مؤلفه هاي قدرت و اقتدار در نظام بين الملل، مشروعيت نظام سياسي است. بنابراين يك نظام سياسي هر اندازه از مشروعيت بيشتري برخوردار باشد، قطعاً در نظام بين المللي تأثيرگذارتر است. برعكس؛ هر اندازه نظام سياسي از مقبوليت كمتري در داخل برخوردار باشد، از توانايي تأثيرگذاري او در روابط بين الملل كاسته خواهد شد و آن نظام سياسي مجبور است به جاي پرداختن به مسائل بين المللي، سرگرم مسائل داخلي خود شود.
از مهم ترين شاخصه هاي مقبوليت يك نظام سياسي، ميزان انتحاباتي است كه برگزار مي كند و نيز ميزان مشاركتي كه در آن صورت مي گيرد. بنابراين انتخابات اگر نگوييم مهم ترين، يكي از مهم ترين شاخصه هاي رضايت ملت از نظام سياسي است و به تنهايي يك عامل اقتدار ملي است. از اين رو هر چه ميزان مشاركت مردم در انتخابات بيشتر باشد، حكايت از مقبوليت بيشتر نظام سياسي و سبب افزايش تأثيرگذاري جمهوري اسلامي در عرصه ي بين المللي است و تأثير بسيار زيادي در خنثي كردن تحريم ها و تهديدهايي خواهد داشت كه از ناحيه ي دشمنان ما اعمال مي شود. به همين دليل، انتخابات در شرايط فعلي اهميت فوق العاده اي دارد.

دكتر سيد جلال دهقاني فيروزآبادي
منبع: پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب اسلامي

 



آمريكا بزرگ ترين بازنده بيداري اسلامي است

فاطمه مرسلي
جايگاه و نقش استراتژيك خاورميانه را با توجه به گفته هاي »يورديس فون لوهازن«، ژنرال بازنشسته ارتش اتريش بهتر مي توان درك كرد. او اعتقاد دارد كه خاورميانه مركز دنياي قديم است، مركزي كه در دل آن منطقه خليج فارس قرار دارد و به منزله مركز مركز (هارتلند) شناخته مي شود. هرگونه آشفتگي كه بر اثر عوامل بيروني در اين منطقه پديد آيد، پيامدهايي براي دو قاره اروپا و آفريقا خواهد داشت، يعني تحولاتي كه در اين منطقه ايجاد شود مانند سنگي است كه در درياچه آبي مي افتد و ما امواج آن را در تمام سطح درياچه مشاهده مي كنيم(1).
منطقه خاورميانه و شمال آفريقا، منطقه اي راهبردي در قلب تمدن و فرهنگ اسلامي است. دين اسلام (به استثناي منطقه عبري-يهودي فلسطين اشغالي) نقطه اشتراك و همگرايي مناسب است. همين نقطه اشتراك اكنون دستمايه مناسبي براي چالش با جهاني شدن، امپرياليسم فرهنگي سايبر (امپرياليسم مسلح به رسانه هاي فضاي مجازي، ماهواره اي و اينترنتي) و به صورت شفاف تر آن ستيز دوسويه غرب و خاورميانه در بافت مدرنيته سكولار غربي و اسلام سياسي پديد آورده است(2).
خليج فارس با مساحت 233 هزار كيلومتر مربع نه تنها بيش از 30 درصد ظرفيت توليد نفت جهاني را برعهده دارد، بلكه مهم ترين دارندگان و صادركنندگان منابع ذخائر نفت جهان، يعني عربستان سعودي، ايران، عراق، كويت و امارات متحده عربي در اين منطقه قرار دارند. 16 درصد از نفت وارداتي جهان از اين منطقه است كه حدود 13 درصد نفت آمريكا، 45 درصد نفت مصرفي آلمان و 75 درصد نفت فرانسه و ژاپن را تشكيل مي دهد و قطع آن لطمه سنگيني بر اقتصاد آن كشورها و آمريكا وارد خواهد ساخت. به دليل همين اهميت ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك منطقه خليج فارس، آمريكا در اين منطقه به دنبال اهداف اساسي و مهمي است كه از منافع سرشار نهفته در خليج فارس ناشي مي شود و براي ايالات متحده داراي ارزش حياتي است(3).
نسيم موج چهارم بيداري اسلامي در ماه هاي اخير و در كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه عربي با خودسوزي محمد بوعزيزي، جوان 26 ساله تونسي در روز 17 دسامبر 2010.م در شهر سيدي بوزيد، وزيدن گرفت و در مدت كوتاهي به مصر، ليبي، بحرين، يمن، اردن، مراكش، عربستان، كويت، عمان و الجزاير رسيد. تحقير و خودباختگي، استبداد داخلي، وابستگي به غرب، فساد خاندان حاكم و بيكاري و فقر گسترده، از جمله زمينه هاي شكل گيري و اسلامي بودن، مردمي بودن، آمريكا ستيزي، صهيونيسم ستيزي و تأثيرپذيري از الگوي انقلاب اسلامي ايران، از جمله ويژگي هاي جنبش اخير است. از رهبران فكري دو موج اخير بيداري اسلامي مي توان به امام خامنه اي و سيد حسن نصرالله اشاره داشت.
اكنون و در پي بيداري اسلامي با ماهيت ضداستبدادي و ضداستكباري در خاورميانه و شمال آفريقا، قدرت هاي فرامنطقه اي بويژه ايالات متحده آمريكا و هم پيمان منطقه اي آن يعني رژيم صهيونيستي اسرائيل را دچار معضلات امنيتي در ابعاد مختلفي نموده است.
2-1: تهديدات اقتصادي- انرژي امنيت
باتوجه به جايگاه والايي كه اقتصاد در قرن 21 يافته، تهديدات اقتصادي از اهميت روزافزوني برخوردار شده اند. در بسياري از كشورها بويژه دولت هايي با ايدئولوژي ليبرال سرمايه داري كه منافع اقتصادي خود را فراتر از مرزهاي سرزميني مي جويند، امنيت اقتصادي به يك هدف حياتي تبديل شده است. بر همين اساس، هر تحول و تغييري كه اين كشورها را از اهداف اوليه آن ها دور سازد، به مثابه تهديدي عليه امنيت ملي آنان ارزيابي مي گردد. لذا مي توان از قطع جريان مستمر انرژي و افزايش نقش و جايگاه ايران در تأمين پايدار انرژي، بعنوان دستاوردهاي بيداري اسلامي و اثرات اقتصادي آن بر امنيت منطقه اي ايالات متحده نام برد.
2-2: تهديدات سياسي امنيت
منظور از تهديد سياسي، هر تهديدي است كه بدون درنظرگرفتن منبع آن، امنيت ملي كشورها را از لحاظ سياسي با خطر مواجه مي سازد. همانطوري كه هر حركتي داراي پيامدهاي مختلفي است، خيزش هاي مردمي در جهان اسلام نيز داراي اثراتي سياسي بر امنيت خاورميانه اي قدرت هاي فرامنطقه اي مي باشد كه از آن مي توان به تضعيف امنيت و بقاي رژيم اسرائيل، رشد جريانات انقلابي اسلام گرا، كاهش موضوع هسته اي ايران و اختلال در روند سازش اشاره كرد.
اكنون رژيم صهيونيستي از جنوب توسط مردم بيدار مصر، از شمال توسط حزب الله لبنان، از غرب توسط جنبش حماس و از شرق توسط سوريه و اردن محاصره شده است. سوريه به دنبال باز پس گيري بلندي هاي جولان، مصريان در پي باز پس گيري صحراي سينا، قطع صدور گاز به اسرائيل و قطع روابط ديپلماتيك با اين رژيم و آوارگان فلسطيني نيز به دنبال بازگشت به ميهن خويش مي باشند. اين رژيم هم چنين، از سوي اعراب ساكن سرزمين هاي اشغالي تحت فشار قرار دارد كه اين امر، احتمال شكل گيري انتفاضه سوم را تقويت مي كند. بعلاوه اخيراً شورش هايي در شهرك هاي يهودي نشين در اعتراض به سياست هاي اقتصادي دولت نتانياهو بوقوع پيوسته كه اين مسئله باعث وقوع زلزله اي سياسي در هيئت حاكمه اسرائيل شده است.
تسخير سفارت اسرائيل در مصر به دست جوانان انقلابي اين كشور و فرار سفير صهيونيست ها و هم چنين پيروزي اسلام گرايان وابسته به اخوان المسلمين در سه مرحله انتخابات پارلماني مصر با نگراني مقامات بلندپايه رژيم اشغالگر قدس همراه بوده است. به طوري كه ايهود باراك؛ وزير جنگ رژيم صهيونيستي با توجه به اوضاع كنوني مصر براي آينده امنيت اين رژيم و منطقه هشدار داد و گفت: «من براي حفظ رابطه با مصر از هيچ تلاشي دريغ نكردم، اما به هر حال اوضاع تغيير كرد و آينده تاريك و ناامني در انتظار ماست». وي در گفت وگو با راديو رژيم صهيونيستي خاطر نشان كرد: «آينده تيره و تاري در انتظار اسرائيل است و با روي كار آمدن جريان هاي اسلامي در برخي كشورهاي عربي، نمي توان چشم انداز امني را براي اسرائيل و منطقه متصور بود.»(4)
با توجه به ماهيت ديني خيزش ها، در تمام منطقه از مصر تا بحرين گروه هاي اسلامي اصلي ترين سازمان دهندگان تحولات بوده اند و پس از اين هم در هرگونه ساختار سياسي كه در اين كشورها شكل بگيرد، نيروهاي اسلام گرا جايگاهي ويژه خواهند داشت. به عنوان نمونه مي توان به پيروزي اخوان المسلمين در انتخابات مجلس مصر و حزب اسلام گراي النهضه تونس در انتخابات مجلس مؤسسان اين كشور اشاره داشت. در همين راستا، عبدالرحيم كيب، نخست وزير جديد ليبي در يكي از اظهارات خود گفته بود كشورش دولت اسلامي خواهد بود و اسلام منبع قانونگذاري در آن مي باشد(5). هم چنين راشد الغنوشي رئيس حزب النهضه نيز گفته است كه تونس مي خواهد نمونه اي از كشور اسلامي را بسازد كه از اسلام صفت تروريسم و تعصب و تندروي و دشمني با دموكراسي را كه غرب بر مسلمانان بر چسب مي زند، بزدايد(6). مردم ليبي نيز در يكي از تظاهرات هاي خود در شهر بنغازي كه مهد انقلاب 10 ماهه عليه ديكتاتوري اين كشور لقب گرفته است، خواستار شكل گيري يك نظام اسلامي در ليبي جديد شدند(7).
درگير شدن كشورهاي منطقه براي مهار مشكلات داخلي كه از درجه امنيتي بالاتري براي آنان برخوردار است، باعث شده مواردي مانند موضوع هسته اي يا بحث ادعاي مالكيت امارات بر جزاير سه گانه ايراني
تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي در اولويت دوم منافع اين كشورها قرار گرفته و تمركز خود را در مقطع كنوني و حداقل در كوتاه مدت، به سمت حل تعارضات داخلي و تثبيت موقعيت منطقه اي خود متمركز كنند كه از مصاديق آن مي توان به از دستور خارج شدن موضوع جزاير سه گانه جمهوري اسلامي ايران از اجلاس شوراي همكاري خليج فارس مورخ 7 مارس 2011 اشاره كرد(8).
زيرسؤال رفتن تاكتيك تحقيرآميز سازش اعراب-اسرائيل در پي سقوط دولت سازشكار حسني مبارك در مصر به عنوان حامي اصلي منطقه اي رژيم صهيونيستي و فرار يكي پس از ديگري متحدان آن رژيم در خاورميانه و شمال آفريقا و هم چنين توافقات فتح و حماس و تلاش در جهت تشكيل دولت آشتي ملي در فلسطين بدست آمده است.
2-3: تهديدات فرهنگي- اجتماعي امنيت
با توجه به ماهيت ضدآمريكايي قيام هاي مردمي در خاورميانه و شمال آفريقا، مي توان كاهش هژموني گفتمان ليبرال دموكراسي، افزايش نقش توده ها در تحولات و نفوذ نرم افزاري جمهوري اسلامي ايران را به عنوان تهديدات فرهنگي- اجتماعي امنيت منطقه اي ايالات متحده در نظر گرفت.
مهم ترين دستاورد اين تحولات كه به عنوان تهديدي امنيتي در حوزه فرهنگي- اجتماعي براي كاخ سفيد شناخته مي شود، از يك سو، كاهش هژموني گفتمان ليبراليسم و ناكارآمدي فرهنگ كاپيتاليسم و از سوي ديگر، احياي هويت انقلابي مسلمانان و افزايش گرايش ملت ها به اسلام سياسي و فراگيري شعار حكومت ديني در اعتراضات است.
يكي از مصاديق آشكار افول جايگاه ايالات متحده، تسخير سفارت آمريكا در طرابلس ليبي به دست جوانان معترض و ظهور جنبش »وال استريت را اشغال كنيد(9) »در ايالات متحده نسبت به سياست ها و اقدامات ناعادلانه حاكميت اين كشور به خصوص در حوزه مسائل اقتصادي است . اين جنبش كه خود را 99درصدي(10) در مقابل 1درصد هيئت حاكمه واشنگتن مي داند، پس از 17 سپتامبر 2011 به شكل گسترده و عليرغم سانسور شديد در روزهاي اوليه توسط رسانه ها، ابراز وجود كرد و به سرعت نيز در بيش از 80 كشور سرمايه داري و شهرهاي مختلف ايالات متحده هواداراني يافت كه با خشونت گسترده پليس اين كشورها همراه بوده است.
ميخائيل گورباچف، آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي با به رسميت شناختن جنبش فتح وال استريت به عنوان نماد نظام سرمايه داري، گفت: «قيام مردم آمريكا شبيه به اقدامي است كه پيش از اين در آستانه فروپاشي شوروي شاهد بودم.»(11)
خيزش هاي جهان اسلام نشان داد كه مردم به عنوان سرمايه هاي اجتماعي اصلي، نقشي تعيين كننده در تحولات و تعيين سرنوشت خويش دارند و در مواقعي به تحرك و هدايت نخبگان خود نيز مي پردازند كه در اين زمينه مي توان به حضور بيش از 60 درصدي مردم مصر و تونس در انتخابات پارلماني اين كشورها اشاره داشت.
تشابه برخي خواسته هاي معترضان با ويژگي هاي انقلاب اسلامي ايران، موجب نگراني غرب بويژه واشنگتن نسبت به الگوپذيري معترضان از مدل جمهوري اسلامي ايران شده است كه مي توان افزايش نفوذ اين تفكر را علي رغم اجراي پروژه هاي ايران هراسي و شيعه هراسي، به عنوان مهم ترين تهديد امنيتي در حوزه فرهنگي- اجتماعي معرفي كرد كه موجب خروج آن كشورها از محور سازش و ورودشان به محور مقاومت در منطقه خواهد شد و اين دستاورد باعث بازشدن نوعي فضاي تنفس استراتژيك براي ايران است كه بعيد به نظر مي رسد آمريكا قادر به مسدود كردن آن باشد.
2-4: تهديدات نظامي امنيت
از جمله دستاوردهاي تغييرات در خاورميانه و شمال آفريقا، تهديد نظامي است كه به تغيير و تحديد آرايش پايگاه هاي نظامي ايالات متحده در خاورميانه، افزايش احتمال تغيير در ساختار امنيتي خليج فارس و استقرار نظام امنيت بومي ضدغربي و آشكارشدن ناتواني آمريكا در مهار تروريسم قابل احصاء است.
بنابر گزارش مركز پژوهش هاي مجلس آمريكا مورخ 21 مارس 2011، هرگونه تغيير احتمالي معادلات قدرت و به قدرت رسيدن يك دولت شيعي نزديك به جمهوري اسلامي ايران به صورت جدي با اولويت امنيتي آمريكا در ترتيبات نظامي خليج فارس مغايرت دارد و هرگونه تداوم بي ثباتي سياسي- امنيتي، احتمال بازنگري واشنگتن براي تغيير جغرافياي نظامي مركز فرماندهي ناوگان پنجم نيروي دريايي آمريكا را افزايش خواهد داد(12).
لذا در صورت حذف دوستان و متحدان منطقه اي آمريكا، روند تدريجي تحديد و امحاء پايگاه هاي نظامي پنتاگون در اين كشورها آغاز خواهد شد و خاورميانه اي عاري از رقابت هاي تسليحاتي و جنگ هاي به اصطلاح بشردوستانه شكل خواهد گرفت.
از آنجا كه بر طبق استراتژي امنيت ملي آمريكا در قرن 21، امنيت دوستان و متحدان آمريكا يكي از منافع حياتي ايالات متحده محسوب مي شود و از طرف ديگر، منافع حياتي يك درجه از منافع حفظ بقا كه بدون آن، آمريكا وجود خارجي نخواهد داشت، پايين تر هستند، لذا بيداري اسلامي و استقرار نظام هاي مردم سالار ديني بدون وابستگي به آمريكا، منافع ملي آن را با تهديد مواجه خواهد كرد كه اثرات كوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدتي را براي امنيت منطقه اي واشنگتن در پي خواهد داشت. پس، آمريكا؛ بازنده اول بيداري امت اسلام است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1. جواد منصوري، آمريكا و خاورميانه، چاپ اول، تهران: وزارت امور خارجه، 1385، ص 75
2. سيد محمد اصغري، «جايگاه خاورميانه در راهبرد منطقه اي ايالات متحده آمريكا»، فصلنامه مطالعات سياسي، 1389، شماره دوم و سوم، ص 109
3. پيشين، ص 115
4. http://menanews.ir/vdca.6n6k49num5k14.html
5. http://www.bidarynews.com/data.aspx?lang=1id=4550
6. http://www.bidarynews.com/data.aspx?lang=1id=4696
7. http://www.bidarynews.com/data.aspx?lang=1id=4475
8. مصطفي دلاورپور اقدم و سعيد فردي پور، گزارش خيزش هاي مردمي خاورميانه و ملاحظات امنيتي جمهوري اسلامي ايران، تهران: دفتر مطالعات سياسي مركز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي، ص14
9. Occupy Wall Street
10. We are the 99
11. ابوذر گوهري مقدم، گزارش جنبش اشغال وال استريت (ماهيت و اهداف)، تهران: دفتر مطالعات سياسي مركز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي، 1390، ص 27
12. مصطفي دلاورپور اقدم و سعيد فردي پور، همان، ص 5

 



تبيين راهبرد دشمن شناسي

علي قاسمي- حسين بابايي
«ببينيم دشمن چه خطي را دارد دنبال مي كند».اين فرازي از بيانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامي است؛ كه اشاره به راهبرد دشمن شناسي داشته و ضرورت شناخت آحاد جامعه را از اين واقعيت دو چندان مي نمايد.
برخي از افراد جامعه به ويژه روشنفكران مدعي نو انديشي بر اين باورند كه وجود دشمن و تهديد از سوي دشمنان خارجي بعنوان خيال پردازي و بزرگ نمايي واقعيت، از سوي مسئولين حكومتي و دلسوزان نظام ساخته و پرداخته مي شود و در واقعيت عمل، هيچ گونه تهديدي در قبال ملت ايران از سوي آمريكا و كشورهاي غربي وجود ندارد و اين تنها خيال پردازي مسئولين ميباشد.
اين ادعا در حالي است كه تا مدتها طرح اجراي انقلاب رنگي و فتنه انگيزي اضلاع خارجي فتنه نيز از سوي اين افراد كتمان و خيال پردازي نظام تلقي مي شد. وليكن نه تنها اعتراف دستگيرشدگان وابسته به جريانات خارجي بالاخص عوامل انگليس و آمريكا اين ادعاي روشنفكران داخلي را ضايع نمود، بلكه اظهارات اخير حاكمان غربي به ويژه اعتراف اخير خانم هيلاري كلينتون در تلويزيون بي سي سي در خصوص حمايت از جريان فتنه 88 افتضاح تحليلي نوانديشان داخلي را دوچندان نمود.
از اين رو اين موضوع، انسان را به تعجب وا مي دارد كه اگر براي دوستان درك حقايق با همه ادعاي روشن بيني و دگر انديشي سخت به نظر مي رسد؟ آيا ديدن اظهارات و اعترافات حاكمان غرب، آنان را با درك واقعيت تهديد با مشكل مواجه مي سازد؛ چرا كه ديدن و شنيدن وقايع پيراموني كاري چندان سخت نبوده و با استفاده از حواس پنجگانه قابل فهم مي باشد؛ ليكن چرا با ادعاي نو انديشي باز هم نسبت به واقعيت لمس شده دشمني آمريكا با ايران و حقيقت درك شده اين خصومت دچار تزلزل و خواب آلودگي سياسي و فكري مي باشند.
از اين رو در پاسخ براي رفع هرگونه شبهه و ايجاد درك حقيقي از وجود تهديد از سوي دشمنان انقلاب اسلامي آن هم صرفاً جهت اطلاع، به گوشه اي از فعاليت هاي انسان دوستانه آمريكا به منظور تعميق باورهاي روشنفكرانه دوستان اشاره مي گردد تا خوانندگان محترم در اين خصوص قضاوت نهايي را مبذول فرمايند. از اين رو خواهشمند است بعد از طرح هر بند از اقدامات دولت آمريكا كه گوشه اي از ابعاد پروژه ايران ستيزانه غرب بر عليه ايران مي باشد؛ اين جمله را تكرار نماييد كه «مگر كار آمريكا نبوده» تا شايد مصداقي شود بر «لعلكم تعقلون!!!» و يا «افلا تتفكرون!!!» نوانديشان عزيز.
- طرح تجزيه ايران و ايجاد غائله هاي جدايي طلبي در مناطق قوميتي، مثل كردستان، سيستان و بلوچستان وخوزستان و حمايت از گروهكهاي ضد انقلاب تجزيه طلب كه همواره در طول سال هاي اخير مورد حمايت حاكمان غربي بوده و تجزيه ايران عزيز را دنبال مي نمودند.
- طراحي كودتاهايي مانند كودتاي نقاب در ابتداي پيروزي انقلاب
- فعاليت جاسوسي و غير قانوني براندازانه در لانه جاسوسي
- مداخله نظامي مستقيم در حادثه طبس
- حمايت و تجهيز نظامي و اطلاعاتي از رژيم بعثي عراق درتحميل جنگ هشت ساله و به خون و خاك كشيدن ملت ايران
- راه اندازي جريان تروريسم داخلي مانند گروهك منافقين با هدف حذف فيزيكي رهبران انقلاب
- سرنگون كردن هواپيماي مسافربري ايران در آسمان خليج فارس و به شهادت رساندن تعداد زيادي از هموطنان عزيز
- حمايت از گروهك تروريستي طالبان و اقدامات تروريستي وحشيانه در مرزهاي شرقي كشور
- حمايت از گروهك تروريستي جند الشيطان در فعاليت هاي تروريستي و كشف ارتباط آنان با عوامل جاسوسي سيا و اقدامات تروريستي اين جريان در جنوب شرق كشور
-حمايت از گروهك تروريستي پژاك
- راه اندازي تحريم سي و سه ساله عليه ايران بمنظور تضعيف و براندازي انقلاب اسلامي
- تصويب قطعنامه ها و مخالفت با پيشرفت علمي ايران در خصوص فناوري صلح آميز هسته اي
- طرح ترور دانشمندان علمي و پژوهشگران كشور به ويژه ترور چند دانشمند هسته اي ايران
- ربايش نخبگان ايراني در سفرهاي خارجي
- حمايت از سران فتنه و آشوبگران خياباني بنا به اعترافات خود حاكمان غربي به ويژه خانم هيلاري كلينتون
- ايجاد عمليات رواني بر عليه ايران و راه اندازي پروژه ايران هراسي در منطقه
- طرح ترور مسئولين و فرماندهان نظامي كشور توسط مقامات آمريكايي
- حمايت از تهديدات موشكي رژيم صهيونيستي بر عليه ايران و تهديد به گزينه نظامي در ماه هاي اخير
- طرح دروغين ترور سفير عربستان و ايجاد جنگ رسانه اي و ديپلماسي بر عليه ايران
- تجاوز هواپيماي جاسوسي آمريكا به خاك ايران
- فعاليت جاسوسي پنهان در كشور با اهداف شوم ايران ستيزانه
- ايجاد فضاي تحريم و تهديد در مناسبات بين المللي
و.... صدها محور ديگر از اقدامات خصمانه دولت ايالات متحده آمريكا بر عليه ايران كه با سياست هاي دروغين دولت اوباما استمرار اقدامات ايران ستيزانه آمريكا در طول سي و چند سال اخير را تكرار نموده است.
در واقع اين مطالب، گذري كوتاه از عمق فجايع و خيانت سردمداران آمريكا و سكوت مجامع بين المللي در قبال اراده مردم ايران بوده كه وسعتي به گستردگي سي و سه سال از تاريخ انقلاب اسلامي دارد.
از اين رو آيا باز هم روشنفكران داخلي، سردمداران آمريكايي و حاكمان برخي از كشورهاي غربي را دشمن تخيلي و داستان پردازي شده مي دانند و با نگاه سفيهانه خود واژه تهديد را بي معنا مي خوانند.
در واقع تاريخ انقلاب اسلامي و اذهان بيدار ملت ايران به خوبي آگاه مي باشد كه در دفع همه تهديدات و كسب اقتدار و تامين امنيت و منافع ملي تنها علاقمندان به ايران و انقلاب در صف جهاد رزمي، سازندگي و علمي بوده اند و با اعتقاد به راهبرد دشمن شناسي، راه هرگونه تهديد به آب و خاك ايران عزيزمان را سد نموده اند. لذا طرح هرگونه ادعاي وطن پرستي از سوي اين افراد نيز همانند ديگر نظريات نوانديشانه شان شوخي بسيار مضحكي قلمداد مي گردد؛ چرا كه عدم حضور اين افراد در صحنه هاي دفاع از كشور ايران و همصدايي با دشمنان انقلاب اسلامي حكايت از بي مرامي و بي وجداني در قبال وطن، ملت و آرمان هاي انقلاب مي باشد.
ازاين رو رهبر فرزانه انقلاب نيز در خصوص ضرورت دشمن شناسي مي فرمايند كه: «نمي شود قبول كرد كه جبهه ي دشمنان اسلام و انقلاب كه بشدت از ناحيه ي بيداري اسلامي تهديد مي شوند، برنامه ريزي بلندمدت نداشته باشند؛ اين را هيچ كس نمي تواند باور كند، مگر خيلي ساده لوح باشيم، غافل باشيم كه اين را باور كنيم».
درك واقعيت دشمني دولت ايالات متحده با ايران موضوعي روشن و مبرهن مي باشد چرا كه رسيدن به حقيقت و يا به عبارتي ديگر تحصيل بصيرت، موضوعي سخت و مبهم نيست بلكه واقعيتي گويا و ملموس مي باشد كه نگاه به مسائل پيراموني، لمس دقيق مطالب را مشخص مي سازد. در واقع به تعبير مقام معظم رهبري: «مطالبه ي بصيرت، مطالبه ي يك امر دشوار و ناممكن نيست. بصيرت پيدا كردن، كار سختي نيست. بصيرت پيدا كردن همين اندازه لازم دارد كه انسان اسير دامهاي گوناگون، از دوستي ها، دشمني ها، هواي نفس ها و پيشداوري هاي گوناگون نشود. انسان همين قدر نگاه كند و تدبر كند، مي تواند واقعيت را پيدا كند. مطالبه ي بصيرت، مطالبه ي همين تدبر است؛ مطالبه ي همين نگاه كردن است؛ مطالبه ي چيز بيشتري نيست. و به اين ترتيب مي شود فهميد كه بصيرت پيدا كردن، كار همه است؛ همه مي توانند بصيرت پيدا كنند».
بنابراين فهم و درك دشمني غرب با انقلابي كه برخاسته از تفكر الهي است و در مخالفت با انديشه هاي اومانيستي و سكولار است، با مطالبه بصيرت دست يافتني است، لذا طرح عناويني در قالب آرايش هاي نوانديشانه و روشنفكرانه مبني بر نبودن دشمن خارجي و تصوير سازي از دشمن و بزرگ نمايي خيالات تهديد در راستاي خود فروشي و هم نوايي با دشمن و رسانه هاي غربي قابل ارزيابي است.
شناخت زمان، نوع تهديد و گستردگي ابعاد تهديد دشمن از ضروريات اجتناب ناپذير در تبيين راهبرد دشمن شناسي قابل بررسي مي باشد. امام صادق (ع) نيز در اهميت اين موضوع نيز مي فرمايند: اگر كسي زمان خود را بشناسد، اشتباهات به او هجوم نمي آورد. در واقع شناخت زمان و به تعبير رهبر فرزانه انقلاب اسلامي «شناخت لحظه ها» از اساسي ترين ابعاد راهبرد دشمن شناسي تلقي مي گردد كه در تشخيص شرايط به ويژه در فضاي غبارآلود فتنه «درك عرصه ها» را به ارمغان خواهد آورد. از اين رو مقام معظم رهبري در خصوص شناخت زمان چنين مي فرمايند: «اگر اعلم علما هم باشيد و زمانتان را نشناسيد و ندانيد ترفندهاي استكبار و نيز مشكلات جامعه چيست، نمي توانيد براي جامعه اسلامي تان مفيد واقع شويد».
بنابراين تبيين راهبرد دشمن شناسي در همه ابعاد با روشهاي گوناگون مهم ترين اصل دربرابر غفلت و عدم آگاهي، خروج از ابهام و دفع فتنه محسوب مي شود. البته بصيرت وهوشياري نيز تاثير بسزايي در شناخت دشمن، تبليغ وتبيين تهديدها وفرصتها و همچنين شناساندن دشمن داشته كه به عنوان چاشني راهبرد دشمن شناسي قلمداد مي گردد.
از اين رو دشمن شناسي يكي از مهم ترين اقدامات اساسي در ايجاد بينش و بصيرت افراد جامعه است واين موضوع در فرهنگ غني اسلام يكي از مهم ترين اصول براي حفظ، تداوم و جلوگيري از شكست و آسيب پذيري جامعه اسلامي به شمار مي رود.
مقام معظم رهبري نيز درخصوص اهميت شناخت مهاجم و مدافع و تبليغ وتبيين حقايق چنين مي فرمايند: «به نظر من وظيفه خيلي سنگين است، خيلي بزرگ است. مهم ترين وظيفه هم تبليغ و تبيين است...اين يك معيار است؛ حقيقتي را كه درك مي كنيد، آن را تبيين كنيد. كسي انتظار ندارد برخلاف آنچه كه مي فهميد حرف بزنيد. نه، آنچه را كه مي فهميد، بگوييد. البته براي اينكه آنچه مي فهميد درست و صواب باشد، بايد تلاش و مجاهدت كنيد».
از مهم ترين اقدامات موثر براي شناخت مهاجم ومدافع و تبليغ و تبيين حقايق در بيان راهبرد دشمن شناسي در جامعه به محورهاي زير مي توان اشاره نمود:
1- شناخت دشمن و شناساندن آن به افراد جامعه
2- آگاه كردن افراد جامعه از اهداف، ابزار، روش ها و عوامل دشمن
3- شناساندن راههاي مبارزه و مقابله با دشمنان و خنثي كردن نقشه هاي آنان
4- شناساندن تهديدهاي حاصل از عدم تبليغ و تبيين حقايق و بصيرت مردم
5- شناساندن فرصتهاي حاصل از بينش و بصيرت مردم
لذا مي بينيد كه مقام معظم رهبري در ايام انتخابات و وقايع بعد از آن دربحث لزوم بصيرت و دشمن شناسي به مقتضاي زمان، نقش موثر و محوري در شناسايي، افشاء و خنثي كردن توطئه هاي دشمن داشته و همواره با تاكيد و هشدارهاي لازم در مقوله دشمن شناسي به عنوان يك راهبرد هميشگي لزوم بصيرت و آگاهي را يك ضرورت دانسته و در يك عبارت بسيار متقن و گويا مسئله دشمن شناسي را به عنوان يك مفروض و راهبرد هميشگي و تهديد عليه نظام معرفي و مي فرمايند: «همه بايد اين حقيقت را بفهمند، دشمن را بشناسند، مواظب باشند كه دشمن در سنگر خودي جا نگيرد«. (ديدار با ميهمانان كنفرانس وحدت اسلامي1/5/1367)
و در جايي ديگر در اين خصوص مي فرمايند: «مسئله اين است كه دشمن را بشناسيم؛ ترفند دشمن را بفهميم؛ بدانيم كه چه داريم مي گوييم و دشمن چگونه ممكن است از هر كلمه ي ما استفاده بكند و جري بشود، تشويق بشود، روحيه پيدا كند و راه ها را براي دخالت خود، نفوذ خود، باز كند؛ اينها چيزهائي است كه بايد توجه داشت......تلاش را رها نكنيد، جوانان عزيز، كار را رها نكنيد، بصيرت را رها نكنيد».( ديدار هزاران نفر از قشرهاي مختلف مردم در سالروز عيد سعيد غدير 15/9/1388 )
برهمين اساس هروقت افرادجامعه آشنايي كامل به اهداف، ابزار وروشهاي تهديدات دشمن داشته باشند در برابر هرپديده عكس العمل صحيح نشان داده وبا آگاهي و بصيرت خويش باعث پيشگيري از وقوع بحران، رفع ابهام و دفع فتنه ميشوند و اين تنها گوشه اي از راهبرد دشمن شناسي و اهميت اين موضوع مي باشد.
آن گونه كه مقام معظم رهبري بارها در سخنان خود بر لزوم شناخت دشمن نسبت به اهداف و روش ها و همچنين افزايش بينش و بصيرت براي رفع ابهام و دفع فتنه اشاره داشته اند صاحبان قلم و رسانه و دست اندركاران فرهنگي مي توانند با مديريت و برنامه ريزي فراگير از طريق نظام آموزشي كشور وهمچنين استفاده و بهره گيري از برنامه هاي تلويزيوني ورسانه اي، نشريات و توصيه هاي آگاهي بخش از طريق سازمانها و نهادهاي ذي ربط، توجيهات لازم را در دشمن شناسي و تبين اين راهبرد در جامعه محقق نمايند و از اين طريق در جهت بالا بردن بينش و بصيرت افرادجامعه گام بردارند.
تذكر اين نكته گفتني است كه تبيين راهبرد دشمن شناسي، درك و تحليل مناسب تهديدات، شناسايي فرصت ها از محيط پيراموني را ايجاد مي نمايد و عدم توجه به دشمن شناسي شكست را به دنبال خواهد داشت. اميرالمومنين (ع) علي (ع) نيز در اين باره مي فرمايند: « من نام عدوه انبهته المكائد». كسي كه از دشمن غافل شود توطئه هاي دشمن اورا بيدار خواهد كرد. (ميزان الحكمه،ج8، صفحه394 )

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14