(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 27 اسفند 1390- شماره 20170

انقلاب فرهنگي و صورت بندي جريان هاي سياسي (فصل سوم)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




انقلاب فرهنگي و صورت بندي جريان هاي سياسي (فصل سوم)

مرتضي صفار هرندي
يكي از دغدغه هاي برخي از دانشجويان تسخيركننده لانه جاسوسي، عدم نصب تصوير شهيد مطهري در كنار تصاوير افرادي مثل دكتر شريعتي، آيت الله طالقاني و آقاي منتظري بود. آن روزها فقط چند ماه از شهادت شهيد مطهري مي گذشت. البته با شدت گرفتن رويارويي جريان خط امام با گروه هاي سياسي چپ گرا و ملي گرا، خوئيني ها و حلقه اطرافيان از دوستان سابق فاصله گرفتند، اما اقدامات خوئيني ها در جلوگيري از ادامه تحقيق در پرونده انفجار هشتم شهريور نخست وزيري به هنگام مسئوليت دادستاني كل كشور، بار ديگر بدبيني هاي موجود نسبت به او را احيا كرد. سرسختي خوئيني ها در مخالفت با تلاش هايي كه براي رفع سوءتفاهم بين دو گروه تازه تأسيس مجمع روحانيون مبارز و جامعه روحانيت مبارز در اواخر 1360 صورت مي گرفت، روايت هايي از اقدامات دوستان خوئيني ها به منظور مطرح ساختن وي به عنوان گزينه رهبري در اولين ساعات پس از رحلت امام و نيز رأي منفي موسوي خوئيني ها به رهبري آيت الله خامنه اي در خبرگان، محوريت موسوي خوئيني ها در پژوهش هاي تجديدنظرطلبانه در مباني نظام اسلامي در سال هاي رياست مركز پژوهش هاي استراتژيك رياست جمهوري (دولت سازندگي) و نقش ويژه او و يارانش در غائله هاي دوران موسوم به اصلاحات و نيز حوادث پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري از ديگر مسائلي است كه برخي از تحليل گران بيش از حد بدبين را حتي نسبت به صواب بودن نيت پشت پرده تسخيركنندگان لانه جاسوسي دچار ترديد كرده است!
قائلان به اين تحليل بدبينانه، حتي با ادعاي عدم مقاومت تفنگداران آمريكايي مستقر در لانه جاسوسي در برابر دانشجويان، در قياس با تهاجم قبلي كه توسط كمونيست ها صورت گرفته بود، آن را نشانه خرسندي آمريكا از وقوع چنين اقدامي تلقي كرده اند.1 البته قضاوت درباره چنين وقايعي بيش از هرچيز نيازمند بازگشت به شرايط زمان وقوع آنهاست؛ نخست اينكه دليل كافي براي اثبات عدم مقاومت كافي تفنگداران در برابر دانشجويان وجود ندارد. چند تفنگدار آمريكايي ابتدا با پرتاب گاز اشك آور به سوي دانشجويان سعي كردند از ورود آن ها جلوگيري كنند و فرصت را براي نابودي بخشي از اسناد داراي طبقه بندي بالا فراهم آورند. ديگر اينكه مطمئناً محافظان آمريكايي از نتايج كمترين خونريزي در اين ماجرا به شدت در هراس بودند. ضمن اينكه مي دانستند در نهايت نمي توانند مانع ورود مردم خشمگين شوند؛ چه اين كه در جريان حمله عناصر سازمان چريك هاي فدايي خلق نيز براي دقايقي اين مكان اشغال شد و تنها دستور امام خميني(ره) بود كه اشغال كنندگان ماركسيست را مجبور به ترك آن ساخت. علاوه بر اين ها، در هر حال بايد براي اين سؤال پاسخي قانع كننده داشت كه امام راحل براساس چه منطقي چنين حادثه اي را امروز در ايران انقلاب است، انقلابي بزرگ تر از انقلاب اول توصيف كردند.2
سؤالات كليدي از ماجراي تسخيرلانه جاسوسي وجود دارد. در آن دوره بروز هرگونه بي ثباتي و تحريك كشورهاي خارجي آن هم در شرايط فروپاشي ارتش ايران، وجود مشكلات امنيتي در نقاط مختلف كشور و خطر حمله نظامي قدرت هاي بين المللي و منطقه اي براي بسياري از ناظران دلهره آور بود. چرا امام خميني ريسك همراهي همه جانبه با ابتكار عمل افرادي را پذيرفتند كه داراي سابقه روشني نبودند؟ چنان كه تا آخر عمر شريف خود از اين اقدام دفاع كردند؟ چرا پس از رحلت امام خميني(ره) نيز رهبر معظم انقلاب (به رغم ابراز ندامت برخي ازتسخيركنندگان) بر تسخير لانه جاسوسي صحه گذاشتند؟
اكنون با گذشتن سال ها از اين واقعه و تاثير آن بر سياست خارجي نظام، به جاي آنكه فلسفه تسخير لانه جاسوسي و آثار آن زير سؤال باشد، سوابق خاص طراحان آن ، محل تأمل است. سؤال اين است كه چرا امام(ره) به تأييد اقدام افرادي پرداختند كه سابقه افكار چپ گرايانه و شبه ماركسيستي داشتند؟ پاسخ به اين سؤال امروز چندان آسان نيست. البته يادآوري خاطره برخي از «دانشجويان پيرو خط امام» مي تواند به چنين بدبيني هايي پاسخ دهد. براساس خاطراتي كه پيش تر بيان شد، دانشجويان ابتدا قصد داشته اند، برنامه تسخير لانه جاسوسي را به اطلاع آيت الله خامنه اي برسانند، اما تشرف ايشان به حج، مطرح كردن انحصاري اين قصد، با موسوي خوئيني ها را به دنبال داشت. نكته ديگر اينكه جمهوري اسلامي در همان اولين روزهاي شكل گيري با كارشكني هاي جريان چپ ماركسيست (از انواع مختلف آن) مواجه شد. حتي جريان هاي ضدانقلابي وابسته به غرب نيز با شعارهاي چپ و ضد امپرياليستي وارد فاز رويارويي با اين نظام نوپا شده بودند. در اين وضعيت نيروهاي متدين و طرفدار امام به رغم برخورداري از گرايش هاي ضدغربي با هرگونه تحرك و شعار داراي شباهت به جريان هاي چپ گرا به ديده تأمل مي نگريستند. بخش قابل توجهي از انرژي اسلام گرايان به سمت پاسخ به شبهه افكني جريان هاي ماركسيست يا داراي گرايش التقاط چپ معطوف شده بود. همين امر گاهي اوقات وجه ضدآمريكايي انقلاب را تا حدي كمرنگ مي كرد. كلان نگري امام در آن مقطع، فتح لانه جاسوسي را به عنوان يك فرصت براي بنيان گذاري يك سياست خارجي تهاجمي نسبت به طمع ورزي ها و مداخله جويي هاي آمريكا ارزيابي كرد. اگر امام در ابتداي پيروزي انقلاب، كمونيست هاي متعرض به سفارت آمريكا را در اقدام خود ناكام گذاشتند، حالا با كساني مواجه بودند كه بر پيروي خود از ايشان تأكيد داشتند؛ ولو اين كه در رأس آن ها افرادي با سوابق تامل برانگيز قرار داشتند. واقعيت اين است كه در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي به سبب ميدان داري جريان التقاطي در دهه 1350، گونه هايي از ناخالصي فكري در برخي از نيروهاي انقلاب وجود داشت. امام و يارانش در نخستين قدم افراد داراي اشتراك فكري نسبي را در يك صف كنار يكديگر قرار دادند و سپس تلاش براي تصحيح تدريجي افكار آنان را آغاز كردند . برهمين اساس سابقه افكار التقاطي موسوي خوئيني ها عاملي نبود تا امام با ضرورتي مثل فتح لانه جاسوسي مخالفت كنند. بنيانگذار جمهوري اسلامي با تأييد اين اقدام، هدايت اقدامات بعدي افرادي را به دست گرفتند كه خود را پيرو خود ايشان مي ناميدند. بسياري از اين افراد در ادعاي خود صادق بودند، اما علم كافي به تعارض افكار التقاطي با خط امام نداشتند. بيان اين سخن بدان معنا نيست كه هرآنچه از سوي مجموعه تسخيركنندگان لانه جاسوسي رخ داده، كاملا منطبق برخواسته امام بوده است. تفاوت نگاه موسوي خوئيني ها با امام خميني(ره) گاهي در جلسات خصوصي عيان مي شد. ابراهيم حاج محمدزاده (عضو شوراي فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ابتداي تأسيس) در آن روزها بيشترين ارتباط را از سوي سپاه با دانشجويان مستقر در لانه جاسوسي داشت. وي مي گويد:
در يك جلسه اي رفتيم نزد آقاي موسوي خوئيني ها. ايشان مي گفت: من مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل را متوجه مي شوم. ولي در اين شرايط كه شوروي كاري به ما ندارد، چه لزومي دارد بگوييم مرگ بر شوروي.3
آنچه در جريان تسخير لانه جاسوسي رخ داد، بخشي از روند تكاملي انقلاب به سوي استقلال سياسي از ابرقدرت ها بود. اين واقعه سي سال بعد، الهام بخش حركت هاي ملت هاي از بند رسته خاورميانه در جريان حركت «بيداري اسلامي» شد. مشابهت برخي از اقدامات انقلابيون اسلام خواه در كشورهايي چون مصر با تسخير لانه جاسوسي آمريكا توسط «دانشجويان پيرو خط امام» در 13 آبان 1358، نشانه روشني از تاثير درازمدت اين حركت اصول گرايانه بر ذهنيت ديگر مسلمانان جهان است.
انقلاب فرهنگي و صورت بندي جريان هاي سياسي
پايان دهه 1380، ايجاد نگراني نسبت به وقوع «يك انقلاب فرهنگي ديگر» در برنامه تبليغاتي جريان موسوم به «اصلاح طلب» قرار گرفت. در گرماگرم تجديدنظر طلبي هاي اين دهه، «انقلاب فرهنگي» از جمله پديده هايي بود، كه تصوير ناخوشايندي از آن به نسل جديد ارائه شد، اما واقعيت اين است كه انقلاب فرهنگي يكي از نقاط عطف در تكوين صورت بندي جديد جريان هاي سياسي به شمار مي رود.
با استقرار نظام جمهوري اسلامي، انتظار تحول در عرصه هاي مختلف بيشتر شد. وضع فرهنگي و خلأ كادرسازي و نخبه پروري، اين نياز را گوشزد مي كرد. در سطح دانشگاه ها روند آموزشي و تربيتي ناكارآمد و بلكه آلوده گذشته ادامه داشت و يك زائده جديد هم به آن افزوده شده بود؛ يعني تبديل اتاق هاي متعدد دانشگاه به دفاتر ويژه گروه هاي سياسي مختلف كه اعتقادات و فعاليتهايشان در تعارض با مباني و مقاصد حركت تحول ساز مردم بود. مديريت جديد نظام آموزش عالي، تنها در صورتي كه به اسنادي از سرسپردگي اساتيد به ساواك يا عضويت در فراماسونري و... دست مي يافت، از ادامه فعاليت شان جلوگيري مي كرد. بدين ترتيب، ميدان داري اساتيد داراي تعلق فكري به حوزه هاي راست گرايانه و چپ گرايانه غربي ادامه داشت و فرهنگ اسلامي در محافل دانشگاهي همچنان مهجور بود.
مديران دانشگاه ها با اتكا به سياست هاي ليبرالي دولت موقت، امكانات دانشگاه را در اختيار تبليغات سياسي گروه هايي قرار مي دادند كه گاه مسلحانه در برابر نظام ايستاده بودند. محمد ملكي، رئيس وقت دانشگاه تهران، پيشنهاد كرده بود كه تمام اتاق هاي يكي از ساختمان هاي دانشگاه به طور كامل در اختيار گروه هاي سياسي مختلف قرارداده شود ملكي اذعان مي كند كه در يكي از دانشگاه ها فقط يك گروه سياسي هجده اتاق داشت.4 در اين آشفته بازار، تحول در نظام آموزشي براساس خواسته هاي بنيادين و اسلامي مردم در انقلاب اسلامي بسيار دشوار به نظر مي رسيد.
امام خميني(ره) بارها نارضايتي خود را از وضعيت دانشگاه ها كه هنوز ظرفيت حركت همه جانبه را به سوي تأمين استقلال كشور نداشتند، اعلام كرد. اين موضوع چنان براي مقتداي انقلاب اسلامي اهميت داشت كه در پيام نوروزي سال1359 تأكيد فرمودند:
بايد انقلابي اساسي در تمام دانشگاه هاي سراسر ايران به وجود آيد تا اساتيدي كه در ارتباط با شرق يا غرب اند تصفيه گردند و دانشگاه محيط سالمي شود براي تدوين علوم عالي اسلامي... تمام عقب ماندگي هاي ما به خاطر عدم شناخت صحيح اكثر روشنفكران دانشگاهي از جامعه اسلامي است و متأسفانه هم اكنون هم هست. اكثر ضربات مهلكي كه به اين اجتماع خورده است از دست اكثر همين روشنفكران دانشگاه رفته اي است كه هميشه خود را بزرگ مي ديدند و مي بينند و تنها حرف هايي مي زدند و مي زنند كه دوست به اصطلاح روشنفكر ديگرش بفهمد و اگر مردم هيچ نفهمند، نفهمند. زيرا ديگر چيزي كه مطرح نيست مردم اند و تمام چيزي كه مطرح است خود اوست. بدآموزي هاي دانشگاهي زمان شاه روشنفكر دانشگاهي را طوري بار مي آورد كه اصولا ارزشي براي خلق مستضعف قائل نبوده و متأسفانه هم اكنون هم نيست.5
اين مطالبه پيشواي انقلاب اسلامي فعاليت دانشجويان مسلمان را وارد مرحله جديدي كرد. آن ها به تازگي در جريان فتح لانه جاسوسي، نقش خود را در تأثيرگذاري بر فضاي سياسي كشور دريافته بودند. البته گروهي از اعضاي انجمن هاي اسلامي دانشجويان در خلال فعاليت هاي فرهنگي خود از مهرماه 1358 ضرورت انقلاب فرهنگي را به تدريج دريافتند. برخي از اين دانشجويان از تشكيل جلسات 20-30 نفره اي در دانشگاه تربيت معلم و دانشگاه علم و صنعت براي اين منظور ياد مي كنند. آن ها از افرادي مثل محمود احمدي نژاد، مجتبي ثمره هاشمي، هاشم آغاجري، حسين رحيمي، فضل الله موسوي و... به عنوان رهبران اين حركت نام مي برند.6 در چنين وضعيتي يك حادثه كوچك كافي بود تا دانشجويان مسلمان را براي تحقق خواسته امام به حركت درآورد. زماني كه حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني، عضو شوراي انقلاب، در جمع دانشگاهيان تبريز مشغول تشريح بحثي در خصوص مباني فكر اسلامي و بنيان هاي انقلاب بود، رفتار هتاكانه عناصر كمونيست و برهم زدن سخنراني او، زمينه يك اعتراض عمومي را نه تنها در تبريز، بلكه در بيشتر محيط هاي دانشگاهي سراسر كشور فراهم ساخت. البته از ماه هاي پاياني سال 1358 دانشگاه هاي مشهد و تهران شاهد درگيري دانشجويان حامي گروهك منافقين و گروه هاي چپ با دانشجويان حامي امام بود.7 ديگر، شكيبايي دانشجويان مسلمان نسبت به تحميل فضاي آنارشيستي بر دانشگاه ها از سوي گروه هاي اقليت چپ گرا به پايان رسيده بود. در اينجا شوراي انقلاب نيز وارد عمل شد و براي تخليه دفاتر گروه هاي سياسي در دانشگاهها سه روز مهلت داد. اين دفاتر گاهي نقش اتاق جنگ و ستاد فرماندهي گروههاي چپ و التقاطي را براي گسترش آشوبهاي مسلحانه و... در كشور ايفا مي كردند. جالب اينكه ابوالحسن بني صدر گروه هاي سياسي را (كه به طور عمده از ماركسيست ها و منافقين بودند) تهديد كرد در صورتي كه در موعد مقرر اتاق هاي دانشگاه ها را تخليه نكنند، از توده هاي مردم كمك خواهد گرفت.8 به نظر مي رسد بني صدر مي خواست در اولين روزهاي رياست جمهوري خود براي به دست گرفتن ابتكار عمل، اقتدار خود را در حوزه هاي مختلف تثبيت كند.
در تهران، انجمن اسلامي دانشگاه هاي «تربيت معلم» و علم و صنعت با محوريت افرادي مثل مجتبي ثمره هاشمي و محمود احمدي نژاد (رئيس دولت نهم و دهم) و اولين حركت را در پاكسازي دانشگاه ها از دفاتر گروه هاي مسلح و غيرمسلح در حال جدال با نظام اسلامي، آغاز كردند. دانشگاه ها يكي پس از ديگري به كنترل دانشجويان خط امامي درمي آمد. اين اقدامات به دليل واكنش خشن گروه هاي چپ و التقاطي، چهره اي خونين يافت و در دانشگاه تربيت معلم يكي از دانشجويان خط امامي به شهادت رسيد. 9 ديگر گريزي نبود كه مردم پس از يك سال تماشاي آشوب طلبي گروه هاي پرادعا و جدا از ملت، به طور مستقيم وارد صحنه شوند.
بيشتر گروه هاي سياسي، حتي براي حفظ وجاهت خود، ضرورت انقلاب فرهنگي را در آن مقطع مي پذيرفتند، اما به بهانه هاي مختلف، لوازم اجراي آن را زير سؤال مي بردند. مثلا جنبش مسلمانان، مبارز در بيانيه اي با بيان اينكه «ضرورت يك انقلاب فرهنگي را صددرصد تأييد مي كنيم»، تاكيد كرده بود: معتقديم اين حركت بايد از پايين و توسط نيروهاي انقلابي و جوان مسلمان و متعهد و مكتبي انجام گيرد.10
اين موضع گيري گروه حبيب الله پيمان از آنجا اهميت داشت كه هوادارانش از طرفي با سازمان مجاهدين خلق (منافقين) روابط حسنه اي داشتند و از سوي ديگر در برخي از انجمن هاي اسلامي دانشجويان نفوذ كرده بودند. درهم نظري جنبش مسلمانان مبارز و منافقين همين بس كه بيانيه منافقين نيز از «بازسازي انقلابي- آموزشي كشور از طريق شوراهاي منتخب و مسئول» سخن به ميان آورده؛ البته با اين تفاوت كه منافقين، دانشجويان مسلمان را «فتنه جو و فرصت طلب» ناميدند و انقلاب فرهنگي را ريختن آب به آسياب دشمن و امپرياليسم قلمداد كرد. 11
گروه جاما به رهبري كاظم سامي در يك موضع گيري مشابه، تغيير و تحول انقلابي در نظام آموزشي را از ضروريات هرجنبش انقلابي معرفي كرد، ولي ادعا داشت:
در شرايطي كه ملت با امپرياليسم در جنگ است، ضرورت تغيير بنيادي در دانشگاه ها بي مورد است.12
جاما اين واقعيت را پنهان مي كرد كه وضعيت آن زمان دانشگاه از طرفي توان دانشگاهيان را تحليل مي برد و در اين مبارزه از سوي ديگر، ناكارآمدي دانشگاه ها در جنبه ايجابي و ناتواني در ارائه يك الگوي بومي براي استقلال كشور از قدرتمندان جهاني، غرض مبارزه با امپرياليسم را نقض مي كرد.
ارزيابي موضع گيري هاي برخي از انجمن هاي اسلامي در آن روزها، گوياي نفوذ رگه هايي از گرايش تحليلي گروه هاي چپ و التقاطي در اين محافل است. ابراز نگراني برخي از تشكل هاي دانشجويي نسبت به دولتي شدن انقلاب فرهنگي، به رغم تاكيد امام بر نقش شوراي انقلاب در هدايت اين حركت، شائبه اين نفوذ را تقويت مي كند. به نظر مي رسد، تغيير رويه اي كه يك دهه بعد در دفتر تحكيم وحدت به وقوع پيوست، از همين زمينه هاي تاريخي متاثر بود.
امام خميني(ره) در پيام نوروزي سال 1359، دانشجويان و طلاب را به مطالعه دقيق مباني اسلامي دعوت كرده بودند. همچنين روز اول ارديبهشت و پس از ترخيص از بيمارستان قلب، وقتي جلو پنجره محل سكونت موقت خود در «دربند شميران» براي اجتماعي از دانشجويان مسلمان حامي انقلاب فرهنگي سخن مي گفتند، به انتقاد از فقدان تربيت اسلامي در دانشگاه ها پرداختند و خواستار تغيير بنيادين آن ها براي رفع اين خلأ شدند. 13
سخنان امام، دانشجويان مسلمان را به سمت كانون تربيت اسلامي يعني حوزه هاي علميه مي كشاند. آن ها معتقد بودند كه روحانيت بايد پاسخگوي نيازهاي دانشگاه ها باشد. در پايان ارديبهشت ماه 1359مدرسه فيضيه قم محل برگزاري همايشي با عنوان «فيضيه، دانشگاه و انقلاب فرهنگي» بود. دراين همايش صحنه هاي شوق انگيزي از الفت دو قشر حوزوي و دانشگاهي به چشم مي آمد؛ دوقشري كه سال ها براي فاصله گيري آن ها از يكديگر برنامه ريزي شده بود. از لطايف روزگار، سخنراني هاشم آقاجري (دانشجوي آن دوره) بود كه از وابستگي ديرينه روشنفكران ايراني به غرب انتقاد مي كرد! 14 الفت دانشگاه و حوزه، با تلاش برخي از تشكل هاي دانشجويي ادامه يافت، اما تأثيرپذيري برخي از انجمن هاي اسلامي از گرايش هاي گروه هاي مخالف با روحانيت، تداوم اين همگرايي را نمي پسنديد. اهتمام محمود احمدي نژاد و دوستانش در دانشگاه علم و صنعت به تداوم ارتباط با حوزه هاي علميه، اعتراض هايي را در جلسات انجمن هاي اسلامي دانشجويان (دفتر تحكيم وحدت) به دنبال داشت. شايد همين موضوع در سال هاي بعد سبب بروز نوعي دوگانگي فكري در اين تشكل دانشجويي شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نك عاليجناب سايه (http://www.irdc.ir/fa/content/10975/defult.aspx)
2- نك- صحيفه امام، جلد 10، ص 394
3- گفت وگو با ابراهيم محمدزاده، كارشكني ها غيرقابل تحمل بود، 30 سال پس از جراحي بزرگ (ويژه نامه تاريخ سياسي روزنامه جوان خرداد 1390)، ص .98
4- مديريت سابق دانشگاه تهران چگونگي ماجراي دانشگاه را تشريح كرد، روزنامه كيهان، شماره 10994 دوشنبه 22ارديبهشت 1359 ص10
5- صحيفه امام، ج12، ص207و .208
6- رك: تسخير دژ ماركسيست ها و تعطيلي دانشگاه ها، رمز عبور1، (ويژه نامه نوروزي روزنامه ايران 1389)، ص.41
7- همان
8- كيهان، يكشنبه 31/1/.59
9. جمهوري اسلامي، شماره 258، (دوشنبه 1/2/1359)، ص1.
10-اميرحسين تركش دوز، انقلاب فرهنگي يك برنامه ناتمام، سايت احيا، 6/2/1383،
www.Bashgah.net
11- سعيد صالح آبادي، انقلاب فرهنگي؛ دلايل، ضرورت ها و زمينه ها، روزنامه رسالت، 92/3/6138، ص 9.1
12- تركش دوز، پيشين.
13- صحيفه امام جلد 21، ص 9.24
14-گفت وگوي نگارنده با يكي از اعضاي وقت دفتر تحكيم وحدت.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14