(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 27 اسفند 1390- شماره 20170

نگاهي متفاوت به وقايع سينماي ايران در سال 90
تقابل سايه ها و ستاره ها
سينماي ملي- سينماي آرماني
معرفي سريال هاي نوروزي سيما
تلويزيون با هديه سريال در خانه بهار را مي زند
نگاهي به سي امين جشنواره فيلم فجر-4
در كنار اجتماع خشمگين!
نگاهي به فيلم مستند «مهار نشده» ساخته مصطفي رضواني
دعوت به تأملي خطير در آينده ايران و جهان



نگاهي متفاوت به وقايع سينماي ايران در سال 90
تقابل سايه ها و ستاره ها

آرش فهيم
سينماي ايران درسالي كه گذشت موقعيتي جداي از وضعيت متلاطم اين عرصه در15 سال اخير نداشت. وضعيتي آميخته از بيم و اميد كه گرچه حال و هواي كلي اش چندان مطلوب و خوشايند نيست، اما در جوي مملو از غبار و سايه هاي هراسناك، به طور دائم درخشش ستاره هايي رهايي بخش، نور اميد را در اين عرصه روشن نگه مي دارند. اتفاقا اگر با نگاهي واقع گرايانه به قضيه بنگريم، اوضاع سينماي ايران خيلي هم بد نيست.
اما اين نگاه آرمان گرايانه و كمال طلب است كه هيچ گاه به هيچ وضع موجودي رضايت نمي دهد. مثلا از موضع «راضي به وضع موجود» با كسب جوايزي چون گلدن گلاب و اسكار و برلين و... توسط فيلم «جدايي نادر از سيمين» سال 90 بهترين سال تاريخ سينماي ايران است. بخصوص براي مديران فرهنگي و سينمايي كنوني كه در كتاب تاريخ سينماي ايران، كسب اين جوايز در دوران تصدي ايشان ثبت شده است. دقيقا برعكس مخالفان سياسي اين مديران كه در عصر اصلاحات بزرگ ترين افتضاحات را در سينما به بار آوردند. از سركوب چندين ژانر سينمايي تا مجبور كردن مردم به قهر با سينما كه نتيجه اش تعطيلي روزافزون تالارهاي نمايش فيلم بود، تا بيكاري گروه گروه سينماگران و ... اما موضع آرمان گرا كه در هنر و سينما راه ديگري مغاير با مسير ختم به اسكار را مي جويد و سينما را ابزاري براي رهايي و آزادي و دفاع از حق و حقيقت مي پندارد، نمي تواند خوش بينانه به اوضاع بنگرد و نهايتا از درخشش تك ستاره ها سرخوش است.
باز با نگاه حداقلي و ميان مايه مي توان گفت سينماي كشورمان، سال 90 را بخوبي شروع كرد. نمايش دو فيلم «جدايي نادر از سيمين» و «اخراجي ها3» و رقابت اين دو فيلم در اكران نوروزي، باعث شد كه فضاي سينماي كشورمان گرم و پر رونق شود. چون در اين مقطع، اقتصاد سينماي ايران شكوفا شد و مردم با هنر هفتم آشتي كردند. اتفاقي كه در ادامه، به جز با نمايش دو سه فيلم، ديگر تكرار نشد. اما مسئله اين است كه اين همه جز يك رونق اقتصادي مقطعي و كوتاه مدت، چه سود ديگري براي كل فضاي فرهنگي كشورمان داشت؟ ضمن اينكه در همان روزها هم انتشار نسخه قاچاق «اخراجي ها3» و قرار دادن نسخه دانلودغير قانوني آن روي اينترنت از سوي جريان هاي خاص و شناخته شده، با هدف كاهش آمار فروش آن در گيشه و جلوگيري از ركوردشكني فيلم، يك نقطه منفي در كارنامه سينماي كشورمان در سال 90 محسوب مي شود. خصوصا اينكه يادمان مي آيد اصغر فرهادي حاضر نشد اين اقدام غيراخلاقي و ناجوانمردانه را محكوم كند، تا نشان دهد هنوز هم فضاي نخبگاني سينماي كشورمان با مشكلات فراواني مواجه است.
جشنواره هاي سينمايي در سال 90 بر همان منوال سال هاي قبل برگزار شد و مثل هميشه به مقداري ريخت و پاش و نمايش چند فيلم و با حداقل تأثيرگذاري فرهنگي محدود شدند. در اين ميان، شاهد تولد يك جشنواره جديد بوديم. جشنواره فيلم كيش كه البته بيشتر رويكردي تجاري و گردشگري داشت. تنها جشنواره متفاوت و قابل دفاع سينمايي در اين سال، دومين جشنواره مردمي فيلم عمار بود كه دومين قدم را بسيار بلندتر برداشت و مي رود تا در آينده اي نزديك، مهم ترين رويداد سينمايي كشورمان شود.
يكي از ويژگي هاي قابل تأمل سينماي سال 90 ايران، نمايش پررنگ فيلم هاي اجتماعي بود. نمايش آثاري چون «يه حبه قند»، «جدايي نادر از سيمين»، «مرهم»، «آقا يوسف»، «اينجا بدون من»، «برف روي شيرواني داغ» و ... با مضمون بازنمايي آسيب هاي اجتماعي نشان دادند كه سينماگران ايراني همچنان نسبت به مسائل جامعه خويش حساس هستند. هرچند، عدم جهت گيري محتوايي مناسب و بخصوص ابتلا به نوعي بي هويتي، مشكل بزرگ سينماي اجتماعي ايران است كه در اين آثار هم هويدا هستند.
همچنين امسال شاهد ظهور يك جريان جديد در سينماي ايران بوديم؛ سينماي سياسي! علاوه بر «اخراجي ها3» كه لقب پر تماشاگرترين فيلم سال را نيز به خود اختصاص داد، فيلم جنجالي «پايان نامه» نيز با موضوع وقايع پس از انتخابات به نمايش عمومي درآمد. فيلمي كه حواشي بسياري را در پي داشت و توانست در گيشه هم نسبت به اغلب آثار سينمايي موفقيتي نسبي را حاصل كند. همچنين فيلم «جرم» به كارگرداني مسعود كيميايي داراي مضموني سياسي بود كه با شكست در استقبال مردم روبه رو شد.
نمايش چند فيلم با مضمون مقاومت و ضدصهيونيسم هم از ديگر شاخصه هاي اين سال در سينماي ايران است. ازجمله اين فيلم ها مي توان به «شكارچي شنبه» به كارگرداني پرويز شيخ طادي و «33 روز» ساخته جمال شورجه ياد كرد. فيلم اول تلاشي است براي افشاي بنيادهاي فكري و عقيدتي صهيونيسم و فيلم دوم، روايتي است واقع گرايانه درباره ايستادگي مردم لبنان در مقابل تهاجم ارتش رژيم صهيونيستي و پيروزي در اين جنگ سي و سه روزه.
از نكات تأمل برانگيز حوزه سينما در سال 90 برخورد سياسي جشنواره هاي غربي با ايران بود. جشنواره هايي چون «كن»، «برلين»، «آنكارا» و ... با حمايت از فيلمسازهاي مجرم و ضدامنيتي سعي كردند در امور داخلي ايران دخالت كنند. همچنين ساخت فيلم هاي ضدايراني با حمايت كمپاني هاي وابسته به دولت هاي غربي در خارج و بصورت زيرزميني در داخل كشور، امسال شدت بيشتري گرفت.
سندروم كمدي هاي سبك و بي مغز در سال 90 نيز ادامه يافت. فيلم هايي چون «زنان مريخي و مردان ونوسي»، «شيش و بش»، «اسب حيوان نجيبي است»، «دختر شاه پريون»، «زن ها شگفت انگيزند»، «كنسرت روي آب»، «سه درجه تب» و ... در عين حال كه آثار ضعيف و بي محتوايي هستند، نوعي از هجو مبتذل را نيز به اجرا درآوردند.
جشن خانه سينما پانزدهمين دوره خود را بازهم با حواشي سياسي از سر گذراند. اين بار هم افرادي داراي سوابق سياسي نه چندان روشن كه وابستگي به گروهك هاي سياسي را در كارنامه خود دارند روي سن رفتند و در حمايت از مجرمان سياسي و فراري ها داد سخن دادند. همين اتفاقات به انحلال خانه سينما منتهي شد كه يكي از اتفاقات مهم سال 90 در سينماي ايران بود. پس از سال ها كشمكش ميان معاونت سينمايي وزارت ارشاد و خانه سينما، در نهايت به خاطر برخي رفتارهاي سياسي و ازجمله تغيير غيرقانوني اساسنامه خانه سينما، اين نهاد صنفي منحل شد. با اين حال، پايان فعاليت خانه سينما به معناي اتمام كار صنفي در اين عرصه نيست، بلكه صنوف سينماي ايران قرار است با آرايش و شكل و شمايل جديدي كار خود را ادامه دهند.
ارتقاي جايگاه معاونت سينمايي به سازمان سينمايي هم از ديگر اتفاقات سينماي 90 بود كه البته تنها زماني مي تواند مفيد و مهم باشد كه در آينده شاهد تحولي در توليدات سينمايي كشورمان باشيم.
برگزاري سي امين دوره جشنواره فيلم فجر با شاخصه هاي مثبت و منفي هم از ديگر اتفاقات مهم سينمايي در سال 90 است. اين جشنواره امسال با شكوه و نظم بيشتري نسبت به دوره هاي قبلي اش برگزار شد. اما آثار به نمايش درآمده در آن نوعي نزول و تضعيف را در كيفيت و محتواي آثار توليدي سينماي كشورمان را نشان دادند. به طوري كه موضوعاتي چون خيانت و عشق هاي مثلثي، موضوع غالب در اين جشنواره بود. البته آثار خوش ساختي چون «ملكه»، «روزهاي زندگي»، «قلاده هاي طلا»، «ضدگلوله» و ... با مضامين انقلابي و دفاع مقدسي، از نشانه هاي اميد و حيات رو به جلو در سينماي ايران محسوب مي شوند. آثاري كه ازجمله اميدهاي سينماي ايران در سال 91 هستند.

 



سينماي ملي- سينماي آرماني

پژمان كريمي
سينماي ملي يكي از قله هاي آرماني سرزمين ماست. سينماي ملي، سينمايي است كه از آن ملت است. به تعبير برخي از بزرگان سينما، در برگيرنده نشانه هاي فرهنگ يك ملت است. بازتابنده آرمان ها، اهداف، باورها، ارزش ها، خواست ها و دغدغه هاي يك ملت است.
سينماي ملي شاخص توسعه يافتگي فرهنگي ميان اهالي سينماي يك جامعه است. زيرا برخاسته از خودشناسي، خودباوري و دغدغه ورزي است.
سينماي ملي به سادگي به دست نمي رسد. به راحتي محقق نمي شود. اما دستيابي و تحقق آن دور از نظر نمي نمايد.
ترديد نكنيم كه درهرجامعه -ديني و غيرديني- سينماي ملي، ادبيات ملي، تئاتر ملي و اساسا هنر ملي، جنبه بازدارندگي دارد. بازدارندگي در برابر تهاجم فرهنگي، مسخ فرهنگي و خودباختگي و وادادگي در برابر ديگران، اجنبي و نامحرمان!
هنر ملي يعني تضمين بقا و كارگري فرهنگ و ارزش هاي اصيل هرجامعه بر مخاطب! از اين رو يك نظام سياسي خردورز، فتح قله هنر ملي را نقطه كلان و استراتژيك «هدف» قرار مي دهد.
چندسالي است «سينماي ملي» بر سر زبان هاي ماست!
اما تنها و تنها بر سر زبان هاي ماست: ما كه اهل نقديم! ما كه اهل سياست گذاري در حوزه سينما هستيم و ما كه اهل سينما هستيم و...!
اكنون چه تعريفي از سينماي ملي به دست داده ايم؟
چه تعريفي موجود است و قابل اشاره و استناد؟
سينماي ما در چه فاصله اي تا سينماي ملي ايستاده است؟
عزيزان! اگر بخواهيم با نگرشي علمي بنگريم و از روي تعهد به قضاوت بنشينيم و حكم دهيم، چاره اي نداريم كه بگوييم: سينماي ايران «ملي نيست»!
و اي كاش مي توانستيم به همين يك جمله بسنده كنيم، سينماي ايران با ملي شدن يا طرازشدن با جمهوري اسلامي، فاصله اي ژرف و شگرف دارد!
سي امين دوره جشنواره بين المللي فيلم فجر، مبناي مناسبي براي سنجش است. در اين جشنواره:
يك: دو- سوم فيلم هاي بخش اصلي- سوداي سيمرغ سينماي ايران- را آثاري تشكيل مي دادند كه محور مضموني آن، «خيانت» است؛ خيانت زن به شوهر، شوهر به زن!
«برف روي كاج ها»، «من همسرش هستم»، «زندگي خصوصي» و...!
دو- اساساً بسياري از فيلم سازان ايراني «انديشه ورز» نيستند. چون انديشه ورز نيستند و چون از دانش اندك نيز رنج مي برند، در دستيابي و تدوين «ديدگاه» موفق عمل نمي كنند. يعني ديدگاه بسياري از سينماگران ما مبناي منطقي و واقعي و منصفانه و در يك كلام وجه علمي ندارد.
فيلم سازي كه مروج نيهيليسم است و با پرچمداري نيهيليسم قصد طرح و شهرت دارد، بي شك در زمره سينماگران انديشه ورز نمي گنجد! او مقلد است و برامواج بينشي عوامانه، بي اختيار شناور است.
«بيخود و بي جهت» را نگاه كنيد و قضاوت نماييد! سينماگر به دور از انديشه ورزي، هنوز براي پرسشهاي بديهي و نخستين زندگي، پاسخي منطقي و درست ندارد. چنين است كه سازنده پذيرايي ساده رو در رو با روزنامه نگاران و منتقدان و خبرنگاران مي گويد: «اخلاق يك امر نسبي است!»
سه- ملاك اغلب سينماگران ما طي مشي علمي براي «قضاوت» نيست.
اگر قضاوت فيلم ساز ما محدود و محصور به «سليقه» و «تمنيات شخصي» باشد، صنفي گرايي صرف يا قبيله گرايي مدرن باشد، اگر قضاوتهاي ما درباره دنياي اطرافمان و جهان دروني مان، مبني بر خواستها و خواهش هاي گيتيانه مان باشد، مطمئنا، به عنوان يك هنرمند نمي توانيم قضاوت درستي را در قالب اثر هنري عرضه كنيم. قضاوتمان در واقع قضاوت نيست. برآيند پيشداوري است. بركشيده اي از احساسات سطحي و خودمحورانه و نفساني است. شبهه ناك و شبهه پرور است. فتنه انگيز است.
به همين دليل است كه وقتي مي خواهيم از دفاع مقدس مردم ايران در برابر دشمنان در هشت سال جنگ بگوئيم، تاريخ و واقعيات تاريخ را از نگاه شبهه پرورمان به قضاوت و بدتر از آن، به روايت مي نشينيم.
به همين دليل است كه در كارنامه كاري مان فيلمي مانند «خرس» به چشم مي آيد. فيلمي كه از هشت سال دفاع مقدس، يك آسيب و يك هزينه را ديده است و بس!
پنج- برخي فيلم سازان كشورمان، به دليل تن دادن به نفسانيت و نداشتن شناخت هويتي و پايه معرفتي- الهي و نداشتن خودباوري، مرعوب فرهنگ غيرخودي اند. در آثارشان همه چيز غيرايراني است. شخصيت، انديشه و رفتار شخصيتها، آكسسوآر، ميزانسن و... همه چيز رنگ و بوي بيگانه دارد.
آيا مي توان از فيلم ساز مرعوب چشم به دوري از مرعوبيت و تقويت اعتماد به نفس ايراني داشت. بي شك خير!
برخي- چنان كه مي دانيد- فيلم مي سازند. اما نه براي خوشايند مردم كه دقيقا در مسير اجنبي! در راه خواستها و ارزشهاي اجنبي! آثار چنين سينماگراني را نتيجه مرعوبيت فيلم ساز مي دانم و بدان پاي فشاري مي كنم. من براي چنين فيلم هايي ارزش قائل نيستم. چون آنها را آثار هنري «شخصي» مي پندارم، «بي درد» مي دانم و محتاج خوشايندي بيگانه!
آنچه براي جشنواره سي ام فيلم فجر اشاره شد تنها نمونه اي از مجموعه مثال هاي سينمايي بود.
بايد پرسيد :يك -آيا سينماي ملي به دست فيلم سازان طيف ياد شده و آثاري چون آثار برشمرده محقق مي شود؟!
دو- درد اصلي جامعه ما خيانت زنان و شوهران است؟
سه- آيا سينماگر غير انديشه ورز، مصدر انديشه است؟
چهار- آيا سينماگر ناتوان در كشف و طراحي و تدوين ديدگاه
عرضه دارنده ديدگاه «نادرست» مي تواند مؤثر در پاگيري سينماي ملي باشد كه دست كم يك شرط دستيابي به آن صاحب ديدگاه درست بودن است؟
ما كجاييم؟!
بگذاريد اساساً فاجعه فاصله تا سينماي ملي ايران را با يك مثال ديگر تصوير كنم!
امسال فيلم «جدايي...» به عنوان بهترين فيلم خارجي اسكار معرفي شد. تاكنون نيز نزديك به 70 جايزه بين المللي به اين اثر تعلق گرفته است.
در جدايي، دروغ واقعيتي نهادينه در جامعه ايراني توصيف مي شود و يگانه راهكار دوري از دروغ، مهاجرت به غرب توصيه مي گردد.
ضدايراني بودن قصه از يك سو، و حرفهاي عوامانه سازنده جدايي در جشن سينماي ايران سال گذشته - حرفهاي متضمن حمايت از سينماگران فراري و ضدايراني مانند محسن مخملباف- جملگي باعث شد كه فيلم و سازنده اش ، « مناسب» براي طرح در برابر جامعه ايراني در نظر گرفته شود» به همين دليل فيلم او مرتب در سايه اعتناي جشنواره هاي رنگارنگ و كوچك و بزرگ قرار گرفت.
همين فيلم از نظر بسياري از اهالي سينما و منتقدان داخلي به عنوان بهترين فيلم تاريخ سينماي ايران و اسكار جايزه دهنده بدان، به مثابه بزرگ ترين رويداد هنري قلمداد مي شود. آيا با وجود چنين بدنه اي، مي توانيم بگوييم به قله آرماني- سينماي ملي در حال نزديك شدن هستيم؟! فيلم ضدايراني كجا و مختصات سينماي ملي كجا!
سينماي ملي كجا و تعريف و تمجيد و مفتون و مرعوب شدن در قبال اسكار و... كجا!
بايد بگويم چشم انداز سينماي ايران در سال جاري- تاكنون- دلخواه نيست. روند سينماي ايران عقلاني و متعهدانه به نظر نمي رسد. بايد فكري كنيم. تصور نكنيم مي توانيم فيلم ساز بي مايه و بي بصيرت را با كلام مهرآميز تشويق و جذب كنيم. برگزاري بزرگداشت براي فيلم سازان بي درد، دردي دوا نكرده است. تنها و تنها بايد فيلم ساز متعهد را شناسايي و پشتيباني و راهي ميدان سينماي حرفه اي كرد؛ همين!
جز اين، نه تنها سينماي ملي ما محقق نمي شود، بلكه هر روز شاهد سقوط بيشتر سينماي ايران در ورطه ابتذال، سطحي گرايي و عوام زدگي مي شويم. اگرچه در عرصه سينماي ايران ، سينماگران متعهد اندك نيستند و برخي از آنها پس از سالها تجربه، اينك با ابهتي حرفه اي آشكار شده اند.

 



معرفي سريال هاي نوروزي سيما
تلويزيون با هديه سريال در خانه بهار را مي زند

رضا فرخي
بر طبق آمارها و گزارش هاي نظرسنجي كه هر سال پس از تعطيلات عيد نوروز منتشر مي شود سريال هاي نوروزي از پربيننده ترين برنامه هاي سيما در طول ايام تعطيلات هستند. سريال هايي كه معمولا در چند سال اخير روند قابل توجه و موفقي داشته اند و با استقبال خوب مخاطبان همراه بوده اند. سريال هايي مانند «تلخ و شيرين»، «چهار ديواري»، «پايتخت»، «دارا و ندار» از نمونه هايي هستند كه در ايام نوروز در چند سال گذشته پخش شده و توانسته اند توجه مخاطبان را به خود جلب كنند. اين موضوع از دو نظر امر مهمي محسوب مي شود:
1- اينكه مخاطبان در ايام عيد بيش از گذشته به سمت برنامه هاي سيما گرايش داشته اند و همين مسئله سبب شده كه مخاطب در طول ايام سال هم اين گرايش را روز به روز بيشتر و اعتماد افزون تري به رسانه ملي خود پيدا كند.
2- مسئله ديگر نقش مهم اين سريال هاي ويژه نوروز در موفقيت كارگردان و مشهور شدن چهره هاي اين سريال ها بوده است كه مي توان نمونه هاي زيادي از بازيگران و كارگردانان را ديد كه با سريال هاي نوروزي شناخته شده اند و به كارهاي بعدي ورود پيدا كرده اند.
هر چند بايد به اين موضوع توجه كرد كه اين مسئله همان قدر كه مي تواند پله پيشرفت براي رسانه و دست اندركاران محسوب مي شود، مي تواند پاشنه آشيل هم باشد. يعني به تعبيري اگر در انتخاب و گزينش اين سريال ها براي پخش در ايام نوروز دقت نشود اين برنامه ها نه تنها باعث افزايش مخاطب و رشد دست اندركاران نمي شوند بلكه برعكس عمل مي كنند و اين موضوع نشان دهنده اهميت كيفيت اين برنامه ها براي مخاطبان است.
در همين راستا امسال هم مانند سال هاي پيش شبكه هاي مختلف سيما از قرار معلوم با دستي پر به استقبال نوروز مي آيند و آن چنان كه از گزارش ها برمي آيد اكثر شبكه ها حداقل با يك سريال جديد پا به ميدان جذب مخاطبان در اين كارزار رسانه اي گذاشته اند.
در همين راستا ما هم نگاهي داشته ايم به سريال هاي نوروزي و چند و چون ساخت آنها و همچنين فضاي كلي و داستان اصلي اين سريال ها، كه به نظر مي رسد امسال نسبت به سال هاي پيش با نظم بيشتري پخش مي شوند.
شبكه اول؛ چك برگشتي
سيروس مقدم را ديگر همه مي شناسند، كارگرداني كه با پخش سريال هاي طولاني و روتين، نقش مهمي در جلب نظر مخاطبان داشته است. اين سريال ساز امسال هم مانند سال پيش با يك سريال با تم كمدي مايل به تراژدي به برنامه هاي نوروز مي آيد.
داستان اين سريال درباره شخصي به نام لطيف است كه تازه از زندان آزاد شده و حالا براي امرار معاش به دنبال كار مي گردد اما هر چه جست وجو مي كند كار پيدا نمي كند.
به نظر مي رسد كه سيروس مقدم اين بار هم مانند سريال هاي طنز قبلي خود به سراغ طبقاتي از جامعه رفته كه سوژه هاي اجتماعي بيشتري را مي توان در آنها يافت، البته آنچه از كليت داستان برمي آيد اين است كه بايد منتظر يك طنز اجتماعي بود كه رگه هاي آشكاري از تراژدي دارد و به همين علت بايد منتظر ماند و ديد كه آيا اين سريال مي تواند موفقيت سريالي مانند «چهار ديواري» را تكرار كند؟
سريال «چك برگشتي» با حضور امير جعفري، هدايت هاشمي، ريما رامين فر، هومن برق نورد، يوسف صيادي، علي صالحي، امير حميدزاده، بهاره رهنما و... ساخته مي شود.
جنگ بازي
اما از ديگر نكات جالب توجه در سريال هاي نوروز امسال حضور جدي بسيج رسانه ملي در يك سريالي است. از قرار معلوم اين اتفاق در سريال «جنگ بازي» افتاده و امسال اين سريال با بازي اكبر عبدي، رضا ناجي، مجيد صالحي و امير نوري روي آنتن شبكه اول سيما مي رود تا اين شبكه امسال با دو سريال ميهمان نوروزي خانه ها باشد.
«جنگ بازي» روايتگر گروه هاي تئاتري است كه در دوران دفاع مقدس در جبهه ها براي رزمندگان نمايش اجرا مي كردند. به نظر مي رسد كه اين سريال با توجه به سوژه خود، كه طنزي در قالب دفاع مقدس به مخاطب ارائه مي كند، بتواند مخاطبان خود را جذب نمايد.
گفتني است كه مجموعه تلويزيوني «جنگ بازي» به كارگرداني احمد كاوري توليد شده است و در 13 قسمت 45 دقيقه اي پخش خواهد شد.
شبكه دوم؛ سير و سركه
شبكه دوم سيما براي نوروز امسال سريال «سير و سركه» به كارگرداني غلامرضا رمضاني پخش خواهد كرد.
داستان اين سريال درباره پيرزني است كه پسرش درخارج از كشور زندگي مي كند و حالا تصميم گرفته پس از سال ها براي ديدن او به خارج از كشور برود و...
از شواهد معلوم اين سريال يك كمدي محض است كه بيش از هر وجهه اي وجهه سرگرم سازي آن برجسته تر است.
سهمي براي دوست
«سهمي براي دوست» ديگر سريال شبكه دوم براي نوروز خواهد بود كه كارگردان آن مسعود اطيايي است كه در اين كار اولين توليد سريال تلويزيوني خود را تجربه مي كند. داستان اين سريال درباره دو برادر است كه در شرايط بدمالي به سر مي برند و براي همين تصميم مي گيرند كه براي رهايي از اين وضعيت كاري انجام دهند. آنها دراين راه شرايط مختلفي را تجربه مي كنند كه هم براي خود و هم ديگران شرايط عجيبي را به وجود مي آورد. اشكان خطيبي، علي سرابي، جمشيد شاه محمدي، مهتاج نجومي، مهشاد مخبري و مسعود ميرطاهري از بازيگران اين سريال در كنار رضا فيض نوروزي، فرزين محدث، نويد محمدزاده و عباس اميري هستند.
شبكه سه؛ به سوي خوشبختي
«به سوي خوشبختي» تنها سريال شبكه سوم سيما در ايام نوروز است كه با توجه به مخاطبان جوان اين شبكه مضمون اين سريال هم حول محور جوانان مي چرخد.
داستان اين سريال درباره دوجوان به نام هاي سيامك و سعيد است كه هر كدام تلاش دارند از راه هاي خاص خود به خوشبختي برسند. سيامك كه به دست آوردن پول را نشانه خوشبختي مي داند و براي بدست آوردن آن از هيچ كاري چشم پوشي نمي كند تلاش دارد تا با ازدواج با يك دختر پولدار به اين مسئله دست پيدا كند، اما از طرف ديگر برادرش سعيد كه در يك مركز پزشكي فعاليت مي كند در تلاش است تا با كار و فعاليت خود به موفقيت دست پيدا كند.
فتحعلي اويسي، رضا فيض نوروزي، جواد عزتي، يوسف تيموري، بهاره افشاري، مجيد مشيري، ، خشايار راد، عليرضا جعفري، زهره مجابي، هائده حائري، سمانه پاكدل، مريم سرمدي و... در اين سريال طنز ايفاي نقش مي كنند.
شبكه پنج سيما؛ نمايش سه سريال
در كنار تمام سريال ها و فعاليت شبكه ها در ايام نوروز به نظر مي رسد كه شبكه 5 سيما امسال در عرصه سريال با دست پرتري به رقابت رسانه اي نوروز آمده و سه سريال را در اين ايام براي مخاطبان خود درنظر گرفته است.
دختري به نام آهو
اين سريال به كارگرداني قدرت الله صلح ميرزايي درباره يك خانواده هفت نفره است كه چهار پسر خانواده زندگي تشكيل داده اند و حالا نوبت پسر پنجم كه تازه از خدمت آمده است.
«دختري به نام آهو» به تهيه كنندگي عليرضا داوري و محمدحسين قره تپه اي و بازي بهزاد فراهاني، سيروس گرجستاني، مريم اميرجلالي، شهره لرستاني، فلور نظري، ميرطاهر مظلومي، شهرام عبدلي، مهدي اميني خواه، مجيد ياسر، مريم سلطاني، يلدا قشقايي، آزيتا تركاشوند، حامد صلح ميرزايي و پندار اكبري در ايام نوروز مهمان خانه هاي مردم خواهد بود.
فراموشي
«فراموشي» از ديگر سريال هاي شبكه پنجم سيما است. اين سريال داستان پيرمردي ثروتمند است كه در شهرستان زندگي مي كند و دلتنگ بچه هاي پايتخت نشين مي شود. فراموشي كه به كارگرداني سعيد سلطاني ساخته شده اين روزها مراحل فيلمبرداري خود را به صورت فشرده اي طي مي كند. محمد كاسبي در اين سريال نقش اصلي يعني پدر خانواده را ايفا مي كند. برزو ارجمند و رضا داودنژاد نقش پسران او را دارند و مهران رجبي هم نقش مشاور محمد كاسبي را برعهده دارد. همچنين فلامك جنيدي، نقش عروس او را برعهده گرفته و سحر جعفري جوزاني در نقش دخترش ظاهر شده است. همچنين محمد مهدوي، آتيه جاويد، الناز حبيبي و... ديگر بازيگران اصلي مجموعه هستند.
مهمان ويژه
مجموعه نوروزي «مهمانان ويژه» در 14قسمت 45دقيقه اي ساخته مي شود و درحال حاضر مراحل تصويربرداري را سپري مي كند.
اين سريال به كارگرداني جواد رضويان و حضور بازيگراني نظير عليرضا خمسه، رضا بابك، اميرحسين صديق، آشا محرابي، افشين سنگ چاپ و... ساخته مي شود. داستان اين سريال درباره يك استاديار دانشگاه است كه با يك پسر تهراني قصد ازدواج دارد و خانواده اش از شهرستان براي ديدن او به تهران مي آيند.
در اين ميان باتوجه به اين حجم قابل توجه از سريال هاي نوروزي به نظر مي رسد كه نوروز امسال مخاطبان تلويزيون، قدرت انتخاب بالايي داشته باشند و اين موضوع بدون ترديد در افزايش كيفيت برنامه هاي تلويزيون مؤثر خواهد بود.
در اين بين در چند روز اخير اين مسئله مطرح شده كه شبكه ها در ايام نوروز قصد رقابت با هم را ندارند. اين موضوع درحالي مطرح شده كه بسياري از كارشناسان رسانه بر امر رقابت بارها تأكيد كرده اند و همگي براين مسئله اتفاق نظر دارند كه اگر اين اتفاق رخ ندهد رسانه ملي آنچنان كه بايد نمي تواند خيلي سريع كيفيت برنامه هاي خود را بيش از گذشته افزايش دهد. بايد باور داشت كه رقابت در رسانه ها يكي از مهم ترين اهرم هايي است كه مي تواند در عرض چندين سال كوتاه كيفيت رسانه ملي را درحد قابل توجهي افزايش دهد.

 



نگاهي به سي امين جشنواره فيلم فجر-4
در كنار اجتماع خشمگين!

سعيد مستغاثي
نگرشي ديگر در رابطه با وجود بحران در جامعه ناظر به تزريق بحران از سوي نظام به جامعه است. مثلا در فيلم «بوسيدن روي ماه» اين بحران نسبت به خانواده مفقودين و شهداء و ايثارگران به چشم مي خورد. دو مادر كه سالها در انتظار فرزندان مفقودالاثرشان بوده اند دريك شرايط بحراني (قريب الوقوع بودن مرگ يكي از آنها و بازگشت پيكر فرزند ديگري) مورد بي احترامي و بي اعتنايي ستاد مفقودين (كه در فيلم با شكل و شمايل نمادين، نماينده نظام جمهوري اسلامي به نظر مي رسد) قرارگرفته و دچار شرايط سختي مي شوند. فشار ستاد مفقودين به خانواده ايثارگران و شهداء تنها به اين دو مادر محدود نشده و زني ديگر كه در پي روشن شدن وضعيت همسرش هست را حتي تهديد به بازداشت و زندان مي كنند. ستادي كه افراد دلسوز و آشنا به انقلاب و دفاع مقدس را به مركز اسقاط ماشين ها تبعيدكرده و به جاي آنها جواناني خام و تشنه قدرت و بي اعتنا به ارزش هاي دفاع مقدس را جايگزين نموده است. جواناني كه نشانه هاي باقي مانده شهداي جنگ را مشتي وسايل قراضه مي دانند.
سامان مقدم در فيلم «يه عاشقانه ساده» اين بحران را به فضاي روستا آن هم روستاي ابيانه مي كشاند كه حال و هواي خاص خود را داشته و به هيچ وجه با آنچه مقدم به تصوير كشيده، جور درنمي آيد. در فيلم «يه عاشقانه ساده» درپس زمينه يك عشق به قول معروف مثلثي، روستا دچار بحران عميق اجتماعي، اقتصادي و حتي عاطفي نشان داده مي شود. بسياري از جوانان و خانواده ها روستا را ترك كرده و به شهر رفته اند و شاهديم كه در ديالوگ ها به گونه اي از شهر و خصوصيات آن سخن مي رود كه گويي سخن از آرمان شهري افسانه اي است. در همين شرايط يكي از صالح ترين و پاك ترين افراد روستا كه نانواي ده است، ناچار مي شود براي گريز از فقر و بدبختي، نان هايش را به موادمخدر آلوده ساخته تا مردم را بيشتر جذب كند كه در حين همين استفاده از موادمخدر براي پخت نان ها باعث مرگ زن جوان بارداري هم مي شود.
در فيلم «يكي مي خواد باهات حرف بزنه» منوچهر هادي، اگرچه موضوع اصلي تصادف و مرگ مغزي دختري نوجوان است كه مادرش براي اهداي اعضاي او به دنبال رضايت از پدري است كه سالها پيش آنها را ترك كرده است. ولي فيلم بازهم تصويرگر خانواده هاي به هم ريخته اي است كه به شدت دچار بحران هستند و با دركنار هم قرارگرفتن اين خانواده هاي بحران زده، مي توان به روشني جامعه اي نامتعادل را مشاهده نمود. مادر دختر سالها پيش (در حالي كه فرزندش را باردار بوده) شوهر را به خاطر خيانت ترك كرده و زن ديگري نيز كه باعث خيانت مرد شده، خود نيز مورد خيانت قرارگرفته تا مرد به كرمان بگريزد و با زن ديگري ازدواج كند و از بدبختي و فقر به شدت قابل ترحم است. مرد نيز كه گويا خواسته پس از سالها، زندگي آبرومندانه اي اختيار كند، مورد خيانت شريكش واقع شده و به زندان مي افتد كه راه بيرون آمدن از آن و سرپرستي همسر باردارش، فقط فروش اعضاي دختر در حال كما است! در يكي از صحنه هاي فيلم كه همسر فعلي مرد، دست به دامن زن اول او شده تا با فروش اعضاي دخترش، وجه استخلاص مرد را فراهم كرده و وي را از بدبختي و رنج نجات بخشد، زن اول جمله اي كليدي مي گويد كه گويا حرف اصلي فيلم و فيلمساز است: «... همه گرفتار هستند...»!!!
در فيلم «آمين خواهيم گفت» سامان سالور، جامعه اي با غايت چرك و كثيف را به تصوير مي كشد كه معلوم نيست آن را در كجاي اين كشور يافته است! جامعه اي متشكل از پيرمردي كه بيغوله اي در ايستگاه راه آهن دارد و كارگري مي كند، جواني نيمه منگول كه خود را به زور به پيرمرد تحميل كرده و متصدي كابيني شده كه مردم را از روي دره اي عميق عبور مي دهد و بالاخره دختري با لباسي مندرس كه خود را به سر و شكل پسرها درآورده و دستفروش داخل واگن هاي قطار است. فيلم با انتقال جسد مردي به زادگاهش توسط قطار شروع شده كه زن جواني وي را همراهي مي كند و بعدا مشخص مي شود به زور به عقد وي در آمده بوده و با مرگ و انتقال جسد پيرمرد (مشابه جسد ابتداي فيلم) بي خانماني پسرعقب افتاده و آوارگي دختر پسرنما به پايان مي رسد! ضمن اين كه در ميانه فيلم نيز كارمندي كوتاه قد و نافرم از اداره راه آهن مأموريت دارد تا بيغوله پيرمرد و دوستانش را كه در يكي از واگن هاي قديمي و اسقاطي قطار قرار دارد با حركت دادن واگن موردنظر، نابود سازد.
سكانس آغازين فيلم «چك» ساخته كاظم راست گفتار با تصويري از يك جامعه شهري درهم و برهم و مغشوش و بحران زده همراه است. دراين تصوير آدم ها به سروكول هم مي پرند، با يكديگر دست به يقه شده و بعضا همديگر را زير دست و پا له مي كنند (مشابه تصويري كه مانلي شجاعي فرد در فيلم «ميگرن» نشان داده بود). چنين ورودي سينمايي در دنباله فيلم معنا شده و بحران درون خانواده ها به نمايش درمي آيد. كيف پيرمردي كه در تاكسي به سرقت رفته و توسط 3 مسافر ديگر تاكسي به همراه راننده اش بازپس گرفته مي شود. پيرمرد براي قدرداني يك چك 30 ميليوني به آنها هديه مي كند كه براي نقد كردنش بايستي تعطيلات آخر هفته را در كنار هم به سر برند. اين همزيستي اجباري، زندگي و شخصيت تك تك افراد را براي مخاطب باز مي كند و راننده زني كه از سرناچاري رانندگي مي كند تا برادرش كه به دنبال دردسر است تا پسر جواني كه با پدر متمولش اختلاف داشته و از خانه فراري است تا فرد طاغوتي كه تيمسار مي خوانندش و تا مرد خانواده داري كه ظاهراً مذهبي است، نماز جمعه مي رود و كارت عضويت در بسيج ادارات دارد ولي درطمع ورزي و حركات و سكنات دست كمي از 3-2 نفر ديگر نداشته و حتي دخترش در پي ايجاد روابط باز با پسر جوان است و سعي مي كند در اين باب به اصطلاح خودش، پدر را بپيچاند!!
در اين يكي دو روز شاهد همه گونه رفتاري از اين جماعت هستيم؛ از رفتن به نمازجمعه گرفته تا نگاه هاي به قول معروف عشقولانه تا ورق بازي و شرب خمر و مسكرات تا انواع و اقسام حركات موزون و ناموزون و رقص و مانند آن و تا تفريحات سبكسرانه...
درآخر نيز با مرگ پيرمرد صاحب چك، بحران ديگري شروع مي شود كه همچنان گريبان آدم هاي قصه را چسبيده است.
ادامه دارد

 



نگاهي به فيلم مستند «مهار نشده» ساخته مصطفي رضواني
دعوت به تأملي خطير در آينده ايران و جهان

محمد قمي
مي خواهيم درباره يك مستند خوب حرف بزنيم. يك مستند خوب و ديدني كه هم موضوع و مضمون قابلي دارد و هم ساختار و ويژگي هاي بصري جذابي!
مستند «مهار نشده» به عنوان يك فيلم سياسي- اجتماعي و با رويكرد روايتي خاصي كه برگزيده و تلاش نموده مسئله اصلي را بيرون از متن و فراتر از نگاه رسمي ببيند، موفق مي شود تا مضمون خود را به شكلي نسبتا روان و نرم در امتداد لايه هاي روايتي و تصويري فيلم به شيوه اي درخور بيان نمايد.
فيلم يك مضمون ظاهري دارد و آن بحث انرژي هسته اي در ايران و تبعات آن براي اين كشور و انعكاس و بازتابش در ايران و جهان است.
اما با پيشرفت فيلم، توجه مخاطب به يك موضوع جدي تر و اساسي تر جلب مي شود: نقش ايران در منطقه خاورميانه و حضور جدي اش در معادلات آينده جهان.
فيلم به خوبي تلاش مي كند تا از مولفه هاي مضموني و به ويژه از موضوع اصلي اش در جهت بازتاب اين مفهوم كمك بگيرد و در اين مسير از عناصر تصويري به شيوه اي درست و اصولي بهره مي برد.
اما شايد بتوان گفت يكي از بهترين ايده هاي فيلم تلفيق و همپوشاني عناصر و وقايع تاريخي با موضوع اصلي فيلم است و خاصه نگاه فراسرزميني و جهاني حاكم بر روايت فيلم به ويژه توجهي كه به عنصر اسلام و آزادي خواهي و انقلاب فرهنگي و ديني ملت ايران و نيز دنباله هاي اين وضعيت در جنگ تحميلي دارد.
فيلم به طور نسبي و با توجه به پروداكشن و متريال سخت افزاري اش موفق مي شود تا اين روايت متني را با جلوه هاي بصري متناسبي در هم آميزد و مجموعه تصويري خوب و خوش ريتمي را براي مخاطبش به ارمغان آورد.
به لحاظ ساختاري هم فيلم از توازن و گويايي خوبي برخوردار است و در حد خودش مي تواند مخاطب را با خود همراه كند.
اما چند ايراد جدي هم بر فيلم وارد است:
به نظر مي رسد فيلم مخاطب هدف خود را درست و دقيق انتخاب نكرده و در حوزه شناخت بيننده و هدفگذاري براي تاثير عميق و حساب شده بر او، به نتيجه مشخصي نرسيده است و به عبارت ديگر دقيقا معلوم نيست كه مخاطب جهاني را در نظر داشته يا مخاطب داخلي را.
چرا كه هر يك از اين انتخاب ها، مولفه ها و شاخصه هاي خودش را مي طلبد و تفاوت هاي جدي با يكديگر دارد. چه در نوع روايت و چه در اطلاعات دهي و چه در پرداخت مضمون و... .
نكته ديگر، تعجيلي است كه ظاهرا بر ساخت فيلم از جهات مختلف حاكم بوده و خود را در تدوين و متريال كار نشان مي دهد.
ضمن آنكه بخش تحقيق و متن هم از اشكالاتي رنج مي برد كه شايد مهم ترين آنها عدم پوشش اطلاعاتي و روايي همه زاويه هاي موجود در مسئله و مباحثي باشد كه به نحوي در محور اصلي فيلم مدخليت دارند.
ضمن آنكه ساخت و ساختار بصري فيلم هم جاي كار دارد و هنوز تا رسيدن به يك اثر مستند درجه يك راه زيادي دارد كه بايد با دقت و ممارست و به شكل حرفه اي و اصولي طي شود. چه در بعد نرم افزاري و ايده و فكر و سوژه و متن و چه در ساحت سخت افزار و پرداخت تصويري و هنرمندانه مباحث.
بد نيست دوستان فيلمساز جوان ما دو فيلم بسيار ديدني و مهم مستند سال هاي اخير سينماي جهان يعني «فارنهايت11/9 » و نيز «بولينگ براي كلمباين» ساخته مايكل مور را ببينند يا دوباره ببينند تا برايشان يادآوري شود كه ساخت اثر مستند چه قابليت ها و ويژگي هاي منحصر بفردي دارد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14